“
-ارتباط بین وضعیت روانی،دردوران بارداری وسلامت روان کودک پس از تولد
-نیازهای انسانی درمراحل مختلف رشدازجمله طفولیت،کودکی،نوباوگی،نوجوانی،میانسالی وسالمندی
-نحوه رویارویی باعوامل اضطراب انگیز،محیطی واجتماعی
اهداف فوق ازطریق انجام تحقیقات آسیب شناسی به منظورکشف نقش عوامل ژنتیکی،محیطی وخانوادگی درتخریب سلامت روانی افراددرجامعه،همکاری بین تخصصی بامتخصصین رشتههای مختلف و همکاری بین بخشی باارگانهای ذیربط ،آموزش همگانی بهداشت روانی،مشاوره های فردی وگروهی و… می تواندحاصل شود.
۲-پیشگیری ثانویه: عبارت است ازمداخله زودهنگام در شناخت ودرمان سریع یک بیماری یااختلال.هدف اصلی در این مقطع جلوگیری از عوارض اختلالات روانی درافرادجامعه تشخیص به موقع درمان مناسب و زودرس و پیگیری منظم میباشد.اهداف موردنظردراین سطح ازپیشگیری:
-بیماریابی به منظورتشخیص سریع وبه موقع علایم غیرعادی ویارفتارهای نامتعادل درافراد
-درمان فوری،زودرس و کامل،جهت رفع علایم سبک اختلالات دربین افراد
-درمان نگهدارنده به منظورپیشگیری ازبازگشت عوارض اختلالات تاحصول کامل بهبودی دربین افرادآسیب دیده جامعه
-پیشگیری ازبروزعلایم شدیددربین افرادمبتلاوایجادسازگاری بین آنهاوخانواده
-جلوگیری ازبالارفتن میزان عودودفعات بستری
-ارائه خدمات مراقبت
اهداف بالابه وسیله آموزش های چهره به چهره به افرادجامعه درخصوص نقش پیگیری به خصوص پیگیری الزامی درموردسایکوزوصرع،شناسایی افراددرمدارس،خانواده هاومحل کارآنهاجهت تشخیص ودرمان به موقع،همکاری بین تخصصهای مختلف بهداشت روانی وغیره قابل دسترسی میباشد.
۳-پیشگیری ثالثیه :عبارت است از کاهش گسترش عوارض جنبی که در حاشیه یک بیماری یااختلال اصلی وجوددارد.این سطح ازپیشگیری به فعالیتهای توان بخشی اشاره دارد.هدف اصلی پیشگیری ازتداوم اختلالات روانی مزمن دربین مبتلایان وکاهش ناتوانی های فردی،اجتماعی،شغلی وخانوادگی ناشی ازآن میباشد.برای دستیابی به این هدف رعایت مواردزیرالزامی است:
-شناسایی مبتلایان به اختلالات روانی مزمن
-حمایت ازمبتلایان شناخته شده به منظورجلوگیری از عوارض احتمالی ناشی ازاختلال مانندخودکشی،اعتیاد،
فرارازمنزل،فحشاوسایرانحرافات اجتماعیبادرگیرساختن خانواده ها وسایرمراجع ذیربط
-اقدامات عملی برای بازتوانی مبتلایان ازطریق کاریابی،حمایت مالی واشتغال درمراکزنیمه وقت
-ارائه خدمات مراقبت
-تأسيس واحدهای نوتوانی دربخشهای روان پزشکی
-آموزش خانواده هادرنحوه برخوردبابیماران خودومسئولیت پذیری آنهانسبت به بیماران
مؤلفه ها
۱-فرسودگی شغلی:
حالتی ازخستگی جسمی،عاطفی وروحی است که در نتیجه مواجهه مستقیم ودرازمدت فردبا مردم ودرشرایطی که ازلحاظ هیجانی طاقت فرساست دروی ایجادمی شود(فاریر[۴۰]،۱۹۸۳).
مزلچ و جکسون[۴۱] :فرسودگی شغلی عبارت است از کاهش قدرت سازگاری فردبراثرعوامل فشارزا ونشانگان خستگی جسمی وهیجانی.
عوامل به وجودآورنده فرسودگی عبارتنداز:اجتماعی،شغلی ومرتبط بامحیط کارفرد،فردی یاشخصی.
علائم هشداردهنده فرسودگی شغلی: احساس پوچی،احساسات وهیجانات منفی،از دست دادن انگیزه افسردگی، سیکل نادرست،عقب نشینی احساسات،کاهش عملکرد،کاهش سطح سلامت جسمی،مشکلات بین فردی،یأس وناکامی.
راهبردهای سازمانی مقابله بافرسودگی شغلی:
-افرادرادرهسته گزینش به کاربمگارندکه به آن علاقمند هستندوازویژگی های شخصیتی لارم برای انجام دادن درست وظایف برخوردارند.
-برای متصدیان مشاغل گوناگون گزینش دوره های آموزشی مناسب تشکیل دهند.
-موجباتی رافراهم آورندکه مهارتهای افرادتحت نظارت در زمینه کنترل موقعیتها،افزایش یابد.
-ازروشهای تنبیه وتوبیخ کمتراستفاده شودواگرقصدداریدافرادتحت نظارت بهترکارکنندروشهای شرطی کردن عامل به کارگرفته شود.
-شرایط خطر آفرین درگزینش به حداقل رسانده شود.
-شبکه های ارتباطی درگزینش رابهبودببخشند.
۲-اضطراب واسترس :
استرس شغلی: هرشغلی دارای شرایطی می باشدکه ممکن است کارکنان آن راپرازاسترس بیابند.شواهدنشان می دهدکه استرس می توانددرخصوص سلامت روحی وروانی کارکنان عامل تعیین کننده باشد(کوپروکاترایت[۴۲]، ۱۹۹۹).دومتغیرمهم درتحقیقات استرس شغلی وجودداردنخست: عامل استرسزای شغلی اعتراض ودرپاسخ به شرایط سخت کاری بیان میگردد،دوم:عواملی که درقالب واکنشهای رفتاری مانندخاتمه کار وواکنشهای فیزیکی مانندعجزازکارمنعکس میگردد(جکس وبیز[۴۳]،۱۹۹۶).
تعریف :استرس جسمی وروانی ناشی ازوقایع،رویدادهاو مشکلات رااسترس میگویند.هررویدادزندگی ویاهر مشکلی که برای انسان ویایکی ازنزدیکان،دوستان خانواده،آشنایان و…اتفاق می افتدوروی جسم وروان اثرمی گذارد،عامل استرس نامیده می شود.
استرس شغلی رامی تون روی هم جمع شدن عاملهای استرسزاووضعیت های مرتبط باشغل دانست که اکثر افرادنسبت به استرس زابودن آن اتفاق نظردارند.همچنین استرس شغلی رامی توان کنش متقابل بین شرایط کار و ویژگیهای فردشاغل دانست،به گونه ای که خواستهای محیط کار بیش ازآن است که فردبتواندازعهده آنهابرآید تعریف کرد.
عواملی که باعث استرس شغلی درمحیط کارمی شوندرامی توان به سه دسته کلی تقسیم کرد:
الف)عوامل فردی:مثل تضاددرنقش،ابهام در نقش،تعارض درهدفهای فردی وسازمانی ،اتفاقات غیرمنتظره شخصی ومسائل اقتصادی.
ب)عوامل سازمانی:شامل ساختار،فرایندهاوخط مشهای سازمانی،عوامل ارتباطی،الزامات شغلی،شرایط فیزیکی سازمان ومراحل حیات سازمان.
ج)عوامل محیطی:شامل عوامل اقتصادی،سیاسی و تکنولوژی.
اضطراب: اگرچه برخی از محققان براین باورند که برخورداری ازمیزان کمی ازاضطراب برای حیات وزندگی روزمره لازم است،امابالابودن سطح اضطراب نیززیانهای جدی بر جسم،روان،روابط اجتماعی،کاروتحصیلات واردمی آوردوفردراازدارابودن یک سلامت کیفی قابل قبول درزندگی محروم میکند.هر گونه فشارومحرک ،مانند استرسهاوفشارهای روانی واجتماعی می توانندمنشأاضطراب باشندوحالت عادی وآرامش فردرادگرگون سازد. وقتی انسان احساس ناامنی وتهدیدمی کنداضطراب پاسخی طبیعی به شرایط تهدیدآمیزاست. ازنظرروان پزشکی؛ اضطراب عبارت است از:ناآرامی،ترس وهراس ناخوشایندوپیش رونده بااحساس خطرقریب الوقوع که منبع آن قابل شناسایی نیست.اما نقش عمده ای رادرآسیب شناسی روانی بازی میکند.
معلم مضطرب ازجهتی به خاطردارابودن سطحی ازفشارهای روانی علاقمندی و اشتیاق خودرادرکلاس نسبت به تدریس وفعالیتهای آموزشی را از دست می دهدوازجهتی دیگراضطراب سبب می شودکه از کیفیت تعامل معلم بادانش آموزان کاسته شود.هنگامی که معلم باآرامش روانی برسرکلاس حاضر می شود،مسلماً توانایی تمرکز بهتری برای انجام تدریس وتعامل بادانش آموزان دارد.
۳-وضعیت آب وهوا:
“