و لکن المنافقین لا یفقهون آیه(۷/ منافقون)
فما لهولاء القوم لا تکادون یفقهون حدیثا آیه( ۷۸/ نساء)[۲۲]
۱-۴ تعریف امامیه
امام در لغت به کسی گفته می شود؛ که به او اقتدا شود و مردم از او پیروی کنند. چنان که می بینیم به این ترتیب، نقش اساسی دو مفهوم قرآنی امام و امت که هر دو از یک ریشه لغوی هم به دست می آید در فرهنگ تشیع معلوم می شود. معنای لغوی امام و شیعه متمم یکدیگرند. شیعه به معنی پیرو است. و امام کسی است از او پیروی می شود. امامیه و یا شیعه اثنی عشریه اصطلاحا به کسانی گفته می شود که گذشته از اعتقاد به امامت بلافاصله، علی(ع) پس از او حسن بن علی(ع) و حسین بن علی(ع) و نه فرزند ایشان که آخرین آنها مهدی موعود عج است به امامت می پذیرند. شیعیان در بحث اثبات امامت علاوه بر احادیث مسلم نقل شده از پیامبر خدا(ص) برای ضرورت امامت به اموری استناد می کنند که آنها را شئون امامت می دانند و اموری همچون: ۱٫ تبیین و تشریح قرآن و سنت پیامبر خدا۲٫ تلاش برای حفظ و نگهداری دین از نابودی و انحراف ۳٫ تلاش برای تحقق دین ۴٫ الگو بودن. [۲۳]
۱-۵ آیات الاحکام
از آن نوع آیات نورانی قرآن مجید بحث و گفتگو میکند که حکمی از احکام عملی شریعت را دربر داشته باشد، و تعداد آنها در قرآن مجید طبق مشهور حدّاکثر به ۵۰۰ مورد میرسد گرچه به یک معنی، تمام آیات قرآن مجید، در واقع امر، آیات الأحکام میباشند. چون آیاتی هم که در برگیرندۀ آیات خلقت یا آیات توحید و خداشناسی یا نبوّت و… میباشند. یا خود دارای حکمی هستند یا دارای بار فقهی میباشند یا در ارتباط با مبدأ احکام هستند که سرچشمه ی آیات میباشد. در هر صورت منشأ اثبات تکلیف جهت مکلّفین، میباشند. امروز در اصطلاح فقهاى کرام، آیات احکام آن نوع از آیات الهى در قرآن مجید مىباشند که یک حکم فرعى فقهى را دربر داشته باشند از منطوق صریح یا از مفهوم موافق یا مخالف آن، حکمى از احکام فقهى استفاده گردد که در روند عمل تکلیفى مکلّف، قرار گرفته باشد. بنابراین تعریف عامّ، آیات الاحکام در پى فروع فقهى و موارد جزئى از اعمال تکلیفى روزانه یا ماهانه یا سالانۀ او قرار دارد و از لحظههاى تکلیف، تا پایان عمر او از وظائف فردى، تربیتى، اجتماعى، قضائى یا جزائى و جنایى و دیاتى او بحث و گفتگو نماید.[۲۴]
۱-۶ تاریخچه اجتهاد
ادوار و سیر احکام از دو دوره تشکیل می شود:
الف: دوره ی تشریع:
دوره ی تشریع دوره ی وضع، جعل و صدور احکام است که از زمان بعثت رسول اکرم ص آغاز شد و به وسیله ی قرآن و سنت پیامبر انجام پذیرفت. پس اصول کلی احکام شرع مقدس اسلام و قسمتی از فروع آن در عصر بعثت، توسط رسول گرامی اسلام به صورت تدریجی و در مدت بیست و سه سال به جامعه و مردم ابلاغ گردید. چنان که امام کاظم(ع) می فرمایند:
«کل شی ء فی کتاب الله و سنه نبیه صلی الله علیه و آله».
حکم کلی هر چیزی در کتاب خدا و سنت رسول او- صلی الله علیه و آله- نهفته است».
بنابراین بعد از رحلت آن حضرت هیچ گونه حکم کلی وضع و تشریع نگردیده است. نهایت آن که برخی از احکام و اصول کلی که در آن زمان به گونه ای مجمل بیان شده، در دوره های بعد به صورت تفصیل در آمده و یا فروع آن توضیح داده شده است. بدین جهت امام باقر(ع) به اصحاب خود می فرمودند:
«اذا حدثتکم بشی ء فاسالونی من کتاب الله».
حکم هر چیزی را که برای شما گفتم دلیل و اصل آن را در کتاب خدا از من بخواهید.
البته این بدین معنی نیست که منابع و مآخذ احکام فقط قرآن و سنت رسول گرامی اسلام است و در استنباط احکام و مسائل شرعی از امامان-علیهم السلام- بی نیاز هستیم، بلکه سنت از نظر شیعه علاوه بر سنت پیامبر شامل سخنان و راه و روش خاندان عصمت و طهارت نیز می شود چنان که امام صادق(ع) می فرمایند:
«کتاب الله فیه نباما قبلکم و خبرما بعدکم و فصل ما بینکم و نحن نعلمه».
کتاب خدا قرآن کتابی است که خبرهای پیش از شما و بعد از شما در آن است. و قرآن داور میان شماست و ما هستیم که معانی آن را می دانیم.
ب: دوره ی تفریع:
دوره ی تفریع دوره ی استخراج، استنباط و تفصیل احکام است که از زمان اصحاب و یاران پیغمبر اکرم- صلی الله علیه و آله- آغاز شده است و تا زمان ما و پس از ما نیز ادامه دارد. البته لازم نیست که حتما دوره ی تفریع از نظر زمانی بعد از دوره ی تشریع باشد زیرا در دوره تشریع، استنباط و تفصیل احکام نیز صورت می گرفته است.
به عنوان نمونه چون پیامبر گرامی اسلام خواستند معاذ بن حبل را به یمن اعزام نمایند به او فرمودند: بر چه اساس حکم می کنی؟ معاذ عرض کرد: براساس کتاب خدا. پیغمبر فرمودند: اگر حکمی را در آن نیافتی چگونه عمل می نمایی؟ پاسخ داد: طبق سنت رسول خدا پیغمبر فرمودند: اگر در سنت نیافتی چه می کنی؟ معاذ پاسخ داد: اجتهد رایی اجتهاد و نظریه خویش را به کار می برم. سپس پیامبر(ص) فرمودند: سپاس خدایی را که فرستاده ی رسولش را به آن چه خدا و رسول او راضی است موفق گردانیده است. بنابراین ابتدای دوره ی تفریع با قسمتی از دوره ی تشریع منطبق است و انتهای آن تا زمان ظهور امام زمان(عج) و یا تا انقراض عالم ادامه خواهد داشت.
از سوی دیگر در یک مرحله، احکام الهی از جانب رسول عظیم الشان اسلام و ائمه اطهار-علیهم السلام- بیان می شد. و بزرگانی همچون سلمان، ابوذر، کمیل بن زیاد، جابر بن عبدالله انصار، زراره، محمد بن مسلم، علی بن یقطین و.. بودند که بر آیات قرآن تسلط کامل داشتند و هنگامی که قوانین کلی اسلام و احکام شرعی را از پیامبر و امامان-علیهم السلام- می شنیدند به خوبی می توانستند مصادیق آن را تشخیص دهند و به فهم و تشخیص خود عمل نمایند. اما عده ی دیگری از مردم که چنین تسلطی را نداشتند در صورت دسترسی به شخص پیغمبر و امام، مسائل شرعی خود را با آنان در میان می گذاشتند و پاسخشان را دریافت می کردند. ولی در صورت دسترسی نداشتن، مشکلات و سوالات خود را با فضلای صحابه و یاران آنان در میان می گذاشتند و احکام خدا را از آنان سوال می کردند بطوری که معصومین(ع) نیز این کار را تشویق و تائید می نمودند. مثلا در روایتی از امام باقر(ع) وارد شده است که به ابان بن تغلب که از فضلای صحابه بود می فرمایند:
«اجلس فی مسجد المدینه وافت الناس فانی احب ان یری فی شیعتی مثلک».
در مسجد مدینه بنشین و به مردم فتوا بده، زیرا دوست دارم در میان شیعیانم کسانی همچو تو باشند یا در احادیث آمده است که وقتی شیعیان از ائمه اطهار(ع) می پرسیدند وظیفه ی ما در صورت دسترسی نداشتن به امام چیست؟ در برخی مواقع به آنان می فرمودند: به ابوبصیر اسدی یا به زکری بن آدم یا به یونس بن عبدالرحمان و یا به برخی دیگر از فضلای صحابه مراجعه نمایند.
ادوار و سیر احکام به همین صورت ادامه داشت تا زمان غیبت صغرای حضرت مهدی(عج)(۳۲۹ ه. ق) که احکام الهی از طریق نواب خاص و سفرای چهارگانه آن حضرت پرسیده می شد و آنان نیز پاسخ مسائل را از محضر حضرت دریافت می کردند و به مردم می رساندند. بعد از این دوره، زمان غیبت کبرا فرا رسید و دوره ی اجتهاد به معنی مصطلح در این عصر آغاز شد. در این دوره مردم، احکام مسایل دینی خود را از نواب عام امام زمان(عج) یعنی فقها و مجتهدین جامع الشرایط سوال می نمودند زیرا حضرت فرموده بودند:
«و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجه الله علیهم».
و اما در حوادثی که برای شما واقع می شود به راویان حدیث ما مراجعه کنید. زیرا اینان حجت من بر شما هستند. و من حجت خدا بر آنان هستم.[۲۵]
۱-۷ سیر فقه و اجتهاد در تاریخ اسلام
اصطلاح اجتهاد در عرف فقهی ادوار اولیه به معنی استدلال های غیر علمی و از جمله رای به کار می رفته است و پرهیزی که شیعه تا قرن های پنجم و ششم نسبت به کلمه اجتهاد داشته و مخالفت هایی که با اجتهاد در کتاب های کلامی شیعه اظهار شده و کتابهای که متکلمان شیعی مانند نو بختیان و ابوالقاسم علی بن احمد الکوفی در اجتهاد نوشته اند همه ناظر به همین معنی اصطلاح اجتهاد بوده است وگرنه اجتهاد به معنی استدلال تحلیلی عقلی از قرن دوم به بعد در میان شیعه رایج بوده است و از اواخر قرن چهارم به صورت روش منحصر در مباحث فقهی در آمده است.
بنابراین در دوره حضور امام دو گونه فقه در جامعه شیعی وجود داشته است:
یک، جنبشی استدلالی و اجتهادی و تعلقی که در مسائل فقهی با در نظر گرفتن احکام و ضوابط کلی قرانی و حدیثی به اجتهاد معتقد بوده است.
دو: خط سنت گرا ترکه به نقل و تمرکز بر احادیث تکیه داشته و کاری اضافی به صورت اجتهاد متکی بر قرآن و سنت انجام نمی داده است در دوران غیبت از غیبت صغری ۳۲۹- ۲۶۰ تا اواخر قرن چهارم سه گرایش فقهی در جامعه شیعی وجود داشته است:
– اهل الحدیث:
اهل الحدیث که خود به دو گروه تقسیم می شوند:
نخست آنان که احادیث فقهی را مورد نقادی قرار می دادند و با ضوابط علم اصول بررسی کرده و برخی از آنها را می پذیرفتند مانند کلینی( م ۳۲۹)(ابن الولید م۳۴۳) و محمد بن علی بن بابویه قمی مشهور به صدوق(م ۳۸۱) که نوشته های فقهی این محدثان مجموعه یی از متون روایات بود که به ترتیب موضوعی دسته بندی شده، گاه استادان روایات نیز حذف شده بود.
گروه دیگر طرفدار پیروی بی قید و شرط از احادیث بوده، با مبانی اصول فقه و قواعد حرج و تعدیل حدیثی بیگانه و از قوانین استدلال و اداب بحث به کلی بی اطلاع بوده اند. مانند ابوالحسی الناشی وعلی بن عبدالله بن وصیف(م ۳۶۶) مکتب اهل االحدیث در روزگار غیبت صغری اندک اندک بر مراکز علمی و محیط فکری شیعی چیره شد و گرایش عقلی کلامی و فقهی را که بر اجتهاد و استدلال متکی بود با لکل مغلوب ساخت. مرکز علمی قم که در آن هنگام بزرگ ترین و مهم ترین مجمع شیعی بود به طور کامل در اختیار این مکتب قرار داشت و فقهای قمی همگی از محدثان و مخالف با هرگونه استدلال و اجتهاد و تفکر عقلانی در جامعه شیعی بوده اند.
– مکتب قدیمین:
ابن عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی هر دو از دانشمندان قرن های سوم و چهارم هستند که نخستین دوره فقه اجتهاد شیعه را به صورت مجموعه ی مدون و مستقل در آوردند. مستقل از حدیث و جدا از آن، لیکن براساس آن و در چارچوب آن به کمک استدلال عقلی و اعمال فکر و اجتهاد و نظر.
– مکتب واسطه
در همین دوره عده ای از فقیهان صاحب فتوا در مراکز علمی شیعه بوده اند که گرچه مانند قدیمین اجتهاد نمی کرده اند لیکن از روش محافظه کارانه و مقلدانه و سنت گرای اهل الحدیث نیز پیروی نمی کردند و در مسائل فقهی به نظر و اجتهاد قائل بوده اند. مهمترین شخصیت های این گرایش علی بن بابویه قمی(م ۳۲۹)و محمدبن احمد بن داود بن علی قمی(م ۳۶۸) به شمار می روند.[۲۶]
۱-۸ پیوند فقه و اجتهاد
تفقه به معنی عام، همان جهاد و تلاش برای دریافت ژرف و گسترده معارف و احکام و قوانین دین و سنت های الهی حاکم بر جهان آفرینش است. همان گونه که می بینیم امام باقر و امام صادق علهیم السلام در فرصت بدست آمده در یک موقعیت تاریخی و مساعدتر تنها بر نشر احکام حلال و حرام و عبادت نمی پردازند. بلکه امام صادق ع به خصوص بینانگذار مکتب تشیع به معنای فقهی آن به تشریع اصول عقاید فلسفه و کلام و سیاست و اجتماع و اقتصاد و شئون زندگی دامن همت به کمر می بندد و امام رضا(ع) از توطئه ها و نیرنگ بازی های مامون به نفع مکتب اسلام و معارف خاص اهل بیت(ع) حسن استفاده کرده، در برابر فلسفه های ایرانی، هندی، یونانی، اسکندرانی و مصری می ایستد و اصول عقاید و شریعت ناب اسلام را ترویج می کند. به همین مناسبت به امام صادق ع فقیه و آل محمد ص می گویند و همان بزرگوار است که شرایط مجتهد و اصول استنباط احکام را تبیین می فرماید و در برابر مکتب های شاخصی که با اتکا به حاکمیت آن روز در شرف تکوین است. مکتب فقهی شیعه امامیه را پایه گذاری و ابواب فقه را تدوین می کند. مکتب فقهی امام صادق(ع) اصول و فروع را از هم جدا نمی کند و تفقه در همه جنبه های دین صورت می گیرد.[۲۷]
عکس مرتبط با اقتصاد
۱-۹ ریشه دینی اجتهاد
کسی که اخبار ائمه دین را سیر و تتبع می نماید، موارد بسیاری را ملاحظه خواهد کرد؛ که در آن ها ائمه ی دین با صحابه و پیروان یا با مخالفین خود به مباحثه و مناظره پرداخته، احکام شرعی را از کتاب خدا. سنت پیغمبر(ص) به طریق معمولی استنباط نموده اند، این همان معنی اجتهاد است که در مجاورات امروزی ما جاری است و بنابراین معنی اجتهاد، به دست آوردن حکم شرعی است از بیانات دینی به طریق نظر و استدلال که با به کار انداختن یک رشته قواعد مربوط قواعد اصول فقه انجام می یابد.
بنابراین یکی از وظایف مقرر اسلام برای جامعه ی مسلمین، تشخیص علمی احکام دین است از راه اجتهاد و پر روشن است که، انجام این وظیفه برای همه ی افراد مسلمین امکان پذیر نمی باشد و تنها عده ی معدودی قدرت و توانایی انجام این وظیفه را داشته، می توانند با بررسی بیانات دینی از راه استدلال و نظر و به کار انداختن قواعد استنباط، احکام و مقررات اسلام را بدست آورند.[۲۸]
۱-۱۰ اجتهاد و چگونگی آن
ما معتقدیم، مجتهد شدن در احکام و قوانین عملی اسلامی در زمان غیبت امام زمان عج بر جمیع مسلمانان وجوب کفایی دارد. بدین معنی که در هر زمان بر مسلمانان واجب است به این مساله توجه کنند، ولی هرگاه کسانی کفایت این مسئولیت را تعهد کردند و نیازهای دینی جامعه اسلامی برآورده شد، از عهده ی بقیه ساقط می شود، و دیگران می توانند در احکام عملی و مسائل دینی خود از آنان که به مرحله ی اجتهاد رسیده اند پیروی کنند. بنابراین، در هر زمانی مسلمانان باید در وضع خود بیندیشند و ببینند اگر کسانی داوطلبانه تحصیل اجتهاد کرده اند و شایستگی رتبه ی اجتهاد را داشته اند، در امور و احکام دینی به آن ها مراجعه کنند و از آنان تقلید کنند. اگر چنین کسانی را که صلاحیت مرجعیت داشته باشند، نیافتند. بر جمیع مسلمانان واجب است که خود را برای بدست آوردن مقام اجتهاد آماده کنند و اگر این کار ممکن نبود یا مشکل بود، لازم است از میان خود کسانی را بر این کار برگزینند تا آنان خود را برای رسیدن به این مقام آماده سازند و روانیست از مجتهدان گذشته تقلید کنند. [۲۹]
۱-۱۱ آموزش صحیح اجتهاد
یکی دیگر از ادله اجتهاد، روایاتی است که در آن ها ائمه(ع) شیوه درست اجتهاد و استنباط احکام را به شاگردان خود می آموختند، یعنی ائمه ع ضمن بیان قواعد و اصول احکام، در مقام عمل نیز طرز صحیح اجتهاد را تعلیم می دادند و از این طریق مجتهد می پروراندند، مثلا: یکی از اصحاب به نام عبدالاعلی مولی آل سام می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم که ناخن انگشت پایم قطع شده و پارچه ای بر آن گذاشته ام، چگونه برای وضو مسح کنم؟ حضرت فرمود: یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عزوجل قال الله تعالی: «ماجعل علیکم فی الدین من حرج امسح علیه..» حکم این مسئله و نظایر آن از قرآن فهمیده می شود، آن جا که می فرماید: در دستور های دینی سختی و مشقت برای شما نهاده نشده است پس بر همان پارچه مسح کن.
در حدیث زراره می گوید به امام باقر(ع) عرض کردم: از کجا فهمیده می شود که در وضو، مسح باید به بعضی از سر و پا باشد؟ حضرت خندید و فرمود: حکم این مسئله را هم پیامبر فرموده و هم در قرآن کریم آمده است، آن گاه حضرت کیفیت استدلال به آیه ی شریفه را چنین بیان فرمود: چون خداوند در مورد شستن صورت فرمود: «فاغسلوا وجوهکم» می فهمیم باید تمام صورت را شست و در مورد شستن دست ها هم حدی را تعیین کرد و آن مرفق بوده است و و«ایدیکم الی المرافق» اما در مورد مسخ سر و پا فرمود: «و امسحوا برووسکم و ارجلکم الی الکعبین»(مائده/آیه۶) بر کلمه ی رووس و ارجل حرف باء را آورده، از این حرف می فهمیم که مسح به بعض سر و پاست این تفصیل و استدلال حضرت برای تعلیم چگونگی اجتهاد و استنباط احکام است. [۳۰]
۱-۱۲ اصل اجتهاد از دیدگاه قرآن کریم
آیاتی از قران کریم بر اهمیت و لزوم اجتهاد به منظور دستیابی به معارف بلند وحی تاکید نموده اند. از آن جا که این آیات با تعبیر های گوناگون به طرح موضوع محل بحث پرداخته اند، از این رو می توان آن ها را به گروه های متعدد تقسیم نمود و پیرامون هر کدام به صورت جداگانه به تامل و تحلیل پرداخت.
از نگاه راقم این سطور صریحترین آیه ای که همراه با تاکید به تشریع اصل اجتهاد و بیان اهمیت آن در حیات دینی مومنان پرداخته، آیه ی ذیل است:
«و ما کان المومنون لینفروا کافه فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون»(توبه/آیه ۱۲۲)
و شایسته نیست مومنان همگی کوچ کنند. پس باید از هر فرقه ای از آنان، گروهی کوچ کنند تا در دین شناخت عمیق پیدا کنند و قوم خود را آنگاه که به سوی آنان بازگشتند بیم دهند، باشد که آنان بترسند.
کلمه ی لولا در آیه شریفه به معنی هلا است که به منظور تحضیض و ترغیب به انجام امری به کار می رود. تفقه به معنی طلب چیزی است به گونه ای که در آن تمحض و تخصص یابد. از این رو تفقه در دین به معنی فراگرفتن دین به صورت تخصصی است.
آیه شریفه، مومنان را از عزیمت دسته جمعی به جهاد نهی نموده و از آنان خواسته است تا همزمان با عزیمت گروهی از آنان برای جهاد، جمعی نیز به منظور تفقه در دین به حضور پیامبر(ص) باز یافته و پس از مراجعت به سوی قوم خویش، پیام وحی الهی را بدان ها ابلاغ و آنان را از سرپیچی از فرامین خداوند بیم دهند. [۳۱]
۱-۱۳ مقدمات اجتهاد
اجتهاد و استخراج حکم الهی در عصر حضور معصوم(ع) بر مقدمات علمی متوقف نبود زیرا اجتهاد در آن عصر، استفاده ی حکم از کلام شریف پیامبر ص و امام معصوم(ع) بود، هر چند به جهت تعدد پرسش و پاسخ و جواب، کلمات پیامبر(ص) و امامان ع از جهت ظاهر و اظهر، عام و خاص مختلف می شد، اما به حسب محاورات عقلایی، عام بر خاص و ظاهر بر اظهر حمل می شود، و انسان ها برخی قواعد عقلایی را به حسب فطرت جاری می کنند، اما در عصر غیبت، استخراج حکم از حجت، بر مقدماتی موقوف است که مجتهد را از استنباط متمکن می کند. اجتهاد، دانستن منابع گوناگون استنباط و دلایل تفصیلی آن است و به کارگیری هر یک از آن منابع، متوقف بر مقدماتی است، مانند آن که دانستن قرآن مبتنی بر آگاهی از صرف، نحو، لغت و تفسیر است، و دانستن سنت نیز افزون بر موارد یاد شده، بر آگاهی از علم رجال و درایه متوقف می باشد، چنان که استدلال صحیح در فقه، بر آگاهی از چگونگی استدلال در علم منطق و شناخت قواعد فقه متوقف است، و مقدمات دیگری که هر یک در کار استخراج احکام شرعی نقش دارند. این مقدمات به صورت مختصر عبارت اند از:
۱٫ شناخت علوم ادبیات عرب از نحو، صرف و لغت به مقداری که فهم معنای کتاب و سنت بر آن متوقف است، ولی معرفت مباحث دقیقی مانند چگونگی اعلال، در استنباط احکام نقشی ندارد.
۲٫ آشنایی با علم رجال و درایه به اندازه ای که در تشخیص احوال راویان و یا سند صحیح از ضعیف در روایات به آن نیاز است.
بعضی گفته اند: اگر ملاک در جواز عمل به روایت، اطمینان به صدور آن از معصوم ع باشد، نیاز به علم رجال اندک خواهد بود، زیرا با عمل مشهور به آن روایت، اطمینان حاصل می شود، هر چند راویان آن روایت ثقه نباشند، چنان که با ترک مشهور، اطمینان به عدم صدور آن حاصل می شود، گرچه راویان آن ثقه باشند، و عمل یا اعراض مشهور اغلب با مراجعه به کتاب های فقه حاصل می شود، مگر آن جا که عمل و اعراض مشهور احراز نشده باشد، ولی اگر مسئله ای اصلا در فقه مطرح نشده باشد، باید به علم رجال مراجعه کرد تا به وثاقت راویان اطمینان حاصل شود. اما اگر ملاک جواز عمل به روایت و عدم آن، ثبوت و عدم ثبوت وثاقت راوی باشد، نه عمل و یا اعراض مشهور، نیاز به علم رجال زیاد می شود.
۳٫ معرفت مباحث اصولی، از قبیل اوامر و نواهی، عموم و خصوص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، اصول عقلیه و شرعیه و تعادل و تراجیح که لازم است آگاهی از آن ها در حد اجتهاد و نظر باشد. بعضی گفته اند: باید از افراط و تفریط در این امر پرهیز کرده، وقت را صرف مباحث مهمی نمود که آثاری بر آن ها مترتب باشد نه دقت ها و تفصیل های متداولی که ثمره ای ندارد.
۴٫ معرفت کتاب و سنت به اندازه ای که برای استنباط به آن نیاز است و نیز جست و جو از معانی آن ها در لغت و عرف و از معارض ها و قرینه های خلاف ظاهر، به میزان امکان و توان و نیز رجوع به شان نزول آیات و کیفیت استدلال های امامان(ع) و از همه مهم تر شناخت روایات اهل بیت(ع) که مدار اجتهاد است.
۵٫ انس با محاورات عرفی و فهم موضوعات آن و پرهیز از خلط دقت های علمی و عقلیات رقیق با معانی عرفی و عادی.
۶٫ یادگیری منطق به مقدار مباحث رایج در محاورات، نه در حد تفصیل مباحث و قواعد آن.
۷٫ تکرار تفریع، و رد فروع بر اصول، تا حاصل شدن قوه استنباط..
۸٫ جست و جوی کامل کلمات فقیهان، به ویژه پیشینیان که روش آن ها فتوا دادن بر اساس متن روایات بوده است، مانند شیخ طوسی در نهایه و صدوقین و شیخ مفید و جست و جوی فتواها و روایات اهل سنت، به ویژه در موارد تعارض. [۳۲]
۱-۱۴ آیا اسلام اجازه ی اجتهاد را در هر عصر و برای هر فرد میدهد یا تنها برای برخی افراد یا عصرها اجازه میدهد؟
پاسخ پرسش نخست: تردیدی نیست در اینکه اسلام، استنباط حکم برای دیگری و تحدید وظیفه ی عملی او در برابر شریعت و فتوا به آن حکم را اجازه داده است و این فتوا را نیز برای او حجّت قرار داده است. از سوی عقل نیز به حکم اینکه او فردی عامّی و غیر مجتهد است، به پذیرش این فتوا و عمل به آن، فراخوانده شده است و ملزم است تا تمام تصرّفات و رفتارهای خود را در میدان های مختلف زندگی، بر مبنای فتاوای مجتهد و آرای او تنظیم کند و در اصطلاح علمی، به این عمل تقلید گویند. این عمل، همانند اجتهاد، در اسلام، امری ضروری و برخاسته از ضرورت های عینی در جهات زیر است: