یافته های مک کامبز و شاو نیز که با الهام از برنارد کوهن، از رای دهندگان امریکایی «چپل هیل» خواستند مهم ترین موضوعات روز انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۶۸ امریکا را اعلام کنند، نقش موثر برجسته سازی را در هدایت افکار عمومی نشان داد. پژوهش چپل هیل نشان داد رسانه های جمعی برای هر مبارزه سیاسی، اولویت هایی را تعیین می کنند و بر نگرش های مربوط به موضوعات سیاسی اثر می گذارند.
این دو محقق که پژوهش دیگری نیز در سال ۱۹۷۲ در «شارلوت» کارولینای شمالی انجام دادند، برای نخستین بار ثابت کردند رسانه های امریکایی با برجسته سازی مسائل و موضوعات خاص، رفتار انتخاباتی مردم امریکا را تحت تاثیر خود قرار دادند. اما افکار عمومی مانند نقطه نظرات و احساساتی است که در جامعه یی خاص و در یک زمان معین نسبت به موضوعی که مورد علاقه مردم است، شکل می گیرد.به رغم تعاریف متعددی که ازافکار عمومی ارائه شده، تاکید بر «عمومی و همگانی بودن یک ایده و نظر» وجه مشترک تمام این تعاریف است. لذا این پدیده ضمیر پنهان و باطن یک ملت است و بازتاب آن اکثریت جامعه است.
گستره مقوله افکار عمومی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بر اثر تحولات مهم تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات به اوج خود رسید و توجه بسیاری از علمای علوم اجتماعی، روانشناسی اجتماعی و صاحب نظران علوم سیاسی از جمله آرتور کورن هاوزر، فیلیپز دیویسن، لیزر سن، چارلز هورتن کولی، گابریل تارد، آلفرد سووی دوتوکوویل، فردیناند تونیس، گوستاو لوبن، پرایس و رابرتز، شامپانی و… را به خود جلب کرد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
اما دست اندرکاران رسانه های جمعی با به کارگیری جدیدترین تکنولوژی های خبری و فنون متقاعدسازی، زمینه تغییر افکار و عقاید عمومی را فراهم کرده و با به دست گرفتن سرنوشت افکار عمومی آرا و افکار و اخبار
رامنعکس تقویت و حتی خاموش می کنند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
۳-۱-۲-۲- برجسته سازی معکوس مراحلی که نظریه برجسته سازی طی کرده قابل توجه ونشان دهنده این مسئله است که این نظریه ازجهت قابلیت توسعه از توان خوبی برخوردار است . ابتدا با کار تحقیقاتی مک کامبز و شاو ، این نظریه به صورت نشان دادن همبستگی میان اولویتهای رسانهها و اولویت مسائل مهم روز مطرح گردید . سپس با این نکته انتقادی روبروشد که هبستگی آماری نشان دهنده شباهت اولویت هاست و این را روشن نمی کندکه آنچه که مردم مهم می دانند الزاما به خاطر این است که از قبل همان مسائل در رسانهها مهم شده است . به عبارت دیگر، تقدم زمانی را نشان نمی دهد . مک کامبز و شاو ،در تحقیق دیگری در انتخابات ریاست جمهوری دوره بعد این سوال را تا حدودی جواب دادند و رابطه بین برجسته سازی در مطبوعات و رتبه بندی موضوعات مهم مورد نظر رای دهندگان ، در انتخابات را نشان دادند هرچند این رابطه در مورد تلویزیون قطعی نشد.
تحقیقات بعدی نشان داد که رابطه میان برجسته سازی رسانهها و اولویت موضوعات مهم از نظر افکار عمومی همیشه یک مسیر ندارد. به عبارت دیگر در زمانی ممکن است برجسته سازی رسانهها بر اولویت موضوعات مهم از نظر افکار عمومی اثر بگذارد و در زمانی دیگر این وضعیت میتواند برعکس شود یعنی اولویت موضوعات مهم از نظر افکار عمومی بر برجسته سازی رسانهها اثر بگذارد.
۴-۱-۲-۲- انتقادهای وارده به نظریه برجسته سازی
الف- خلاف این نظریه ، اولویت ها توسط زمینه ها و موقعیت های اجتماعی تعیین می شود نه توسط رسانه ها به طور مستقیم.
ب- در بسیاری موارد تمایز بین آنچه می اندیشم و آنچه که در موردش می اندیشیم مشکل و ناممکن است.
۵-۱-۲-۲- نظریه برجسته سازی ( مک کامبز و شاو )
مک کامبز و شاو ، کارکرد برجسته سازی رسانه ها را ، گرایش رسا نه ها به تاثیر گذاشتن برآنچه مردم درباره آن فکر خواهند کرد یا آنجه مهم تلقی می کنند ، توصیف کرده اند. این نظریه (۱۹۷۰) می گوید رسانه ها در انتقال پیام ها نوعی اولویت یا برجسته سازی به وجود می آورند.این نظریه باز هم تاثیرات رسانه ها را درحوزه رفتار محدود می کند.اما با برجسته ساختن برخی از موضوعات می توانند بر اطلاعات مردم تاثیر بگذارند.
به عبارتی ، رسانه ها گرچه نمی توانند تعیین کنند که مخاطبان چطور بیندیشند اما می توانند تعیین کنند که درباره چه بیندیشند .
برجسته سازی، خلق آگاهی عمومی و جلب توجه عامه به موضوعات مطلوب رسانه ها است. دو فرض اساسی بیشتر تحقیقات در زمینه کارکرد برجسته سازی رسانه ها را تحت پوشش قرار می دهد:
الف- روزنامه ها و رسانه ها حقایق را منعکس نمی کنند بلکه حقایق را سانسور می کنند و شکل می دهند .
ب- تمرکز رسانه ها بر موضوعات محدودی سبب می شود عامه مردم نیزهمان موضوعات را مهم بپندارد.
۲-۲-۲- نشانه شناسی :
واژۀ نشانهشناسی دارای ریشۀ یونانی است. این علم در قلمرو نشانه (Sign) و معنا (Meaning) به پژوهش میپردازد و در حقیقت از واژگان علم پزشکی که علائم بیماریها را مورد بررسی قرار میدهد، برگرفته شده است.
از دوران باستان، فیلسوفان، منطقدانان و دستور زبانشناسان، به تحقیق دربارۀ نشانهها مشغول بودهاند و از عصر رمانتیک تا به امروز، شاهد تلاش پیگیر زبانشناسان، مردمشناسان، روانشناسان، جامعهشناسان و ادبیاتپژوهان برای تدوین نظریهای منسجم دربارۀ دلالت در ارتباط و شناخت، بودهایم ( دینه سن ، ۱۳۸۰ : ۱۱ ).
خاستگاه تاریخی نشانهشناسی را به آگوستین قدّیس نسبت دادهاند؛ زیرا او میان نشانههای طبیعی، نشانههای قراردادی و کارکرد نشانهها نزد انسان و حیوان، تمایز قائل شد. اگرچه میتوان نشانهشناسی را تا زمان ارسطو و افلاطون ردیابی کرد؛ ولی نام نشانهشناسی را جانلاک (۱۷۰۴-۱۶۳۲) مطرح نمود و به شناختی که هم به مفاهیم ذهنی و هم در عین حال به نشانههای مربوط به ارتباط میان انسانها بپردازد، اطلاق کرد.
ظهور نشانهشاسی بهعنوان رشته علمی را مدیون چالرز سندرس پیرس ( ۱۹۱۴-۱۸۳۹ ) هستیم . از نظر او ، نشانهشناسی چارچوبی ارجاعی است که هر مطالعۀ دیگر را دربر میگیرد . تقریباً همزمان با او ، زبانشناس
سوئیسی، فردینان دوسوسور(۱۸۵۷-۱۹۱۳) نیز نشانهشناسی را مطرح کرد. او بیان میداشت که زبان، نظامی از نشانههایی است که بیانگر اندیشههاست. از اینرو با خط، الفبای کر و لالها، آیینهای نمادین، آداب معاشرت، علائم نظامی و غیره قابل مقایسه است. نشانهشناسی را او فقط زبان نمیدانست ؛ بلکه در نظر دوسورسور ، زبان مهمترین این نظامهاست و میتوان علمی را طراحی کرد، که به بررسی زندگی نشانهها در دل زندگی اجتماعی بپردازد.
این علم بخشی از روانشناسی اجتماعی و در نتیجه بخشی از روانشناسی عمومی خواهد بود که دو سورسور آن را سمیولوژی نامیدکه از (سهمدیون) یونانی به معنای نشانه أخذ شده است ( بارت ،۱۳۷۱ : ۹- ۱۵ ).
نشانهشناسی با هرچیزی که بتواند یک نشانه قلمداد شود، سر و کار دارد؛ از قبیل کلمات، شکل، تصاویر، اصوات، اشیاء و …. نشانهشناسان معاصر، نشانهها را بهطور منزوی مطالعه نمیکنند؛ بلکه به بررسی آن ها بهعنوان بخشی از نظامهای نشانهای(مثل یک رسانه یا ژانر) میپردازند. آن ها بهدنبال پاسخ به این پرسشاند که معناها چگونه ساخته میشوندو واقعیت چطور باز نمایی میشود؟(چندلر،۱۳۸۷ : ۲۴- ۲۵ ) بهعبارت دیگر پژوهشهای راجع به ارتباط بصری غیر زبان را نشانهشناسی میگوییم . علائم راهنمایی جادهّها، نقشهکشی، تصاویر مربوط به کالبدشناسی ، شکلهای بدنه و بال هواپیما ، نمودارهای تصویری ، نقشههای سیمکشی ،
نمودارهای سازمانی، داستانهای مصوّر بدون شرح، نمودارهای ترسیمی(خطّی)، آگهیهای تبلیغاتی بصری، همگی در نشانهشناسی مطالعه میشوند ( شایان مهر ، ۱۳۷۷ : ۵۲۸ ).
۱-۲-۲-۲- زبانشناسی و نشانهشناسی
زبانشناسی، منتسب به دوسوسور است. حوزه مورد علاقه او، نشانه زبانی است؛ که در آن دنبالهرو سنّت نظریهپردازی در باب نشانههای قراردادی است و مفهوم در اولویت قرار دارد. او معتقد است فرایند ارتباط زبانی مستلزم انتقال محتوای ذهن است. زیرا نشانههایی که رمزگان مورد استفاده در ارتباط میان دو شخص را میسازند، محتوای ذهن هریک از آن ها را آشکار میکنند. ترکیب ذهن با نوع خاصی از رمزگان نشانهای، نکتهای بود که به دوسوسور جسارت داد، طراحی یک علم جدید را انجام دهد؛ که به بررسی زندگی نشانهها در دل زندگی اجتماعی پرداخته و بخشی از روانشناسی اجتماعی و روانشناسی عمومی باشد؛ که به آن نشانهشناسی لقب داد ( کایلی ، ۱۳۸۰ : ۹- ۱۴ ) .
۲-۲-۲-۲- رویکردهای نشانهشناسی
آثار نشانهشناسی را در سه رویکرد اصلی میتوان دنبال کرد:
الف- سنّت فکری لاک، پیرس و چارلز موریس(۱۹۸۳)؛ که نقطه شروع آن یک نظریهی عمومی در باب نشانههاست(نشانههایی که میتوانند طبیعی یا قراردادی، انسانی یا غیر انسانی باشند). آرمان نهایی این سنّت، پیریزی یک نظریّه عمومی در باب پدیدههای ارتباطی است. در این چشمانداز، زبان انسانی، همچون یکی از چندین نظام زیستی دلالتی و ارتباطی جلوه میکند.
ب- سیبرنتیک و نظریه اطلاع؛ این رویکرد در فرانسه در آثار آ.مول بازنمود شده است. اما بهویژه در دهه های شصت و هفتاد در شوروی تکوین یافته است. در این چارچوب، لوتمن نوعی سنخشناسی را پیشنهاد میکند؛ که در آن، فرهنگهای خاستگاهگرا در مقابل آیندهگرا، نشانهگرا در مقابل نشانهستیز، متنگرا در برابر رمزگرا و فرهنگهای اسطورهگرا را در برابر فرهنگهای علمگرا قرار میدهند.
ج – سنّت زبانشناختی؛ که بهویژه در فرانسه چیرگی داشت، در واقع کمابیش با جنبش ساختارگرایی یکی است. برخی برای آنکه به ویژگی خاص آن اشاره کنند، از اصطلاح سمیولوژی دوسوسور و نه سمیوتیک استفاده میکنند.
وجه مشخصه اصلی نشانهشناسی فرانسوی این است، که بهطور تنگاتنگی به الگوی زبانشناسی ساختاری وابسته است؛ حتّی تا آنجا پیش میرود که رابطه میان نشانهشناسی و زبانشناسی را واژگون کرده و نشانهشناسی را فقط جنبهای از زبانشناسی میداند؛ زیرا این سنّت معتقد است که در واقع همهی نظامهای غیر نشانهای را زبان مقدّر کرده است و نشانه در ذهن، همچون زبان، بازشناسی میشود ( گیرو ، ۱۳۸۳ : ۱۵۲ – ۱۵۴ ).
۳-۲-۲-۲- عناصر نشانهشناسی
عناصر نشانهشناسی را میتوان در چهار عنوان اصلی گروهبندی کرد:
۱- زبان و گفتار؛ زبان بهعنوان یک نماد اجتماعی و نظام ارزشی است که خود فرد نمیتواند آن را خلق کند یا تغییر دهد. زبان اساسا یک قرارداد اجتماعی است و فرد برای ارتباط با دیگران باید آن را در تمامیتش بپذیرد. ولی گفتار در مقابل زبان، اساسا یک فعل فردی مربوط به انتخاب و فعلیّت بخشیدن است و بهتعبیری، گفتار یک فعل ترکیبی است؛ که با فعل افراد مرتبط است؛ نه صرف آفرینشهای زبانی آنان.
۲- دالّ و مدلول؛ دالّ و مدلول از اجزاء نشانهشناسی هستند. دالّ یک واسطه است و حتما به ماده و موضوعی نیاز دارد و جوهر دالّ، همیشه مادّی است(صداها، اشیاء، تصاویر و تخیّلات) و مدلول نیز در پس دالّ قرار دارد و فقط از طریق دالّ میتوان به آن دست یافت و آن چیزی است که از مدلول فهم میشود.
۳- همسازه و نظام؛
۴- تطابق و تضّمن ( بارت ، ۱۳۷۱ : ۱۵ )
۴-۲-۲-۲- تفاوت نشانهشناسی و هرمنوتیک
از زاویهای دیگر، نشانهشناسی عبارت است از مطالعهی نشانهها و فرایندهای تأویل، با توجّه به اینکه یک چیز، فقط هنگامی نشانه است، که یک تأویلگر آن را بهعنوان نشانهی چیزی تأویل کرده باشد ؛ بنابراین روابط ژرفی
میان نشانهشناسی و هرمنوتیک وجود دارد؛ امّا نشانهشناسی معاصر بهطور کامل مستقل از هرمنوتیک تحوّل یافته است. نشانهشناسی مدّعی است، پیش از آنکه نظریهای در باب تأویل باشد، نظریهای در باب نشانهها و ردهبندی آن ها و تحلیلی در باب واژگان و دستورهای زبان و نظامها و قراردادهاست. البته به تازگی تأکید آن بر مسائل مربوط به تأویل، بهنحوی گستردهتر، بر کاربردشناسی نشانهها معطوف شده است.
به دلیل اهمیّت نشانههای زبان و ارتباطات انسانی، دیر زمانی است مباحث ارتباطات، با تفکّر در باب زبان درآمیخته است ( گیرو ، ۱۳۸۳ : ۱۴۳ ). دوسوسور در دورۀ زبانشناسی عمومی که در سال ۱۹۱۶ منتشر کرد، وجود یک دانش عمومی از نشانهها( نشانهشناسی) را مسلّم فرض کرد؛ که زبانشناسی فقط یک جزء آن است. پس هدف نشانهشناسی، بررسی و درک هرنظامی از نشانهها، بدون توجّه به ماهیّت و محدودیّت آن هاست.
۵-۲-۲-۲-تفاوت نشانهشناسی با سایر رشتههای مرتبط
درباب تفاوت نشانهشناسی با سایر رشتهها، میتوان چنین گفت که تصاویر، اشارات و علائم، آواهای موسیقی، اشیاء، تداعیها و پیوستگیهای پیچیدهی همهی اینها که محتوای سنّتها، آیینها، قراردادها یا سرگرمیهای عمومی را تشکیل میدهند، میتوانند در حوزۀ نشانهشناسی قرار گیرند و قادرند نظامهایی از دلالت را تأسیس کنند ( بارت ، ۱۳۷۱ : ۱۱ ). مثلاً اگر در مورد مُد لباس بخواهیم بحث کنیم، اگرچه بعد اقتصادی و جامعهشناختی دارد؛ ولی نشانهشناسی با اقتصاد و جامعهشناسی مد و لباس سروکار ندارد؛ بلکه فقط میگوید اقتصاد و جامعهشناسی در کدام سطح نظام غایی، تناسب نشانهشناختی کسب میکنند؟ مثلا در سطح نشانۀ لباس رسمی یا مذهبی؟ یا محدودیتهای تداعیکننده(تابلو) یا در سطح کلام تضمّنی ( بارت ، ۱۳۷۱ : ۱۳۰ )
عکس مرتبط با اقتصاد
۳-۲- چارچوب نظری تحقیق
۱-۳-۲- مقدمه
چارچوب نظری ، به مجموعه ای از گزاره ها اطلاق می شود که به لحاظ نظری قادر به تبیین یا طبقه بندی متغیر
وابسته یا اصلی تحقیق هستند. این گزاره ها ممکن است از یک نظریه خاص گرفته شده باشند یا تلفیقی از نظریات مختلف باشند که همگرایی آنها به لحاظ نظری توسط محقق ثابت شده باشد. ( حیدری ، ۱۳۸۷)
استفاده از چارچوب نظری به معنای شراکت در تجربیات و خردورزی جمع کثیری از محققین و صاحبنظران در امر تحقیق است. معمولا در طرحهای پژوهشی که محقق قصد توصیف یا طبقه بندی موضوع تحقیق را دارد و نمی خواهد به چرایی آن بپردازد به جای اصطلاح چارچوب نظری از چارچوب مفهومی استفاده می کنند. چارچوب مفهومی نیز مجموعه ای گزاره های نظری است که صرفا به تجزیه و طبقه بندی موضوع می پردازد. فایده چارچوب نظری منحصر به سنجش یا طبقه بندی نتایج نیست. بلکه از آن مهمتر مربوط به تبیین موضوع است. تدوین چارچوب نظری در شرایطی که محقق قصد پاسخگویی به سوالات چرادار را دارد بسیار ضروری است. محقق با تدوین چارچوب نظری پاسخی را که صاحبنظران به چرایی مساله تحقق داده اند به معرض آزمون می گذارد. من اعتقاد دارم هر نتیجه ای که دال بر وجود یا عدم رابطه بین دو متغیر باشد نیاز به پشتوانه نظری برای تفسیر دارد .
۲-۳-۲- چارچوب نظری
با توجه به نظریه برجسته سازی و نشانه شناسی ، اخبار دو شبکه مورد نظر بدقت بررسی و مولفه های موجود در نظریه ها در اخبار جستجو ، استخراج و مورد تحلیل قرار می گیرد. اساس نظریه برجسته سازی پر رنگ تر کردن برخی اجزا و عناصر خبری و یا برخی رویدادهایی که به جهاتی برای رسانه دارای اهمیت بیشتری هستند . از اینرو در این پژوهش میزان تاکید بر روی هر یک از عناصر خبری و تکرار هر کدام از این عناصر شش گانه ( که ، چه ، کجا ، کی ، چگونه و چرا ) بررسی می گردند تا بتوان از این طریق و با تحلیل نتایج بدست آمده اولویت گذاری و سیاستهای خبری هر یک از شبکه ها را شناخت. با تطابق نظریه برجسته سازی با موضوع پژوهش ، درجه اهمیت رویدادها ، پوشش خبری ، موضاعات قالب دار( قابل فهم بودن موضوعات ) ، زبان ، اظهارات اشخاص ( افراد معروف در زمینه های متفاوت ) ، میزان بازنمایی و جهت گیری مثبت ، خنثی یا منفی نسبت به یک موضوع خبری در بخش های خبری دوشبکه مورد مطالعه بررسی و با یکدیگر مقایسه خواهد شد تا تفاوتها در زمینه های محتوایی و ساختاری مشخص شوند.
همچنین با توجه به محتوا و اساس نشانه شناسی ، که به عنوان تکمیل کننده در کنار نظریه برجسته سازی در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته ،نمایه ها و دال و مدلول ها در اخبار دو شبکه بررسی می گردد. مولفه های زبان ، گفتار و گویش ، لحن بیان ، حالات چهره ، صدا ، نورپردازی و رنگ ( لباس ، امکانات صحنه و…) ، نوع پوشش ( رسمی و غیر رسمی ) ، ابزار و امکانات موجود در صحنه و استودیو، بدقت در هر دو شبکه کنترل و تحلیل می شوند.
۴-۲- تاریخچه و معرفی شبکه یک سیما و شبکه من و تو (۱)
۱-۴-۲- شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران
شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران که در تداول عامه با نام شبکه یک و یا کانال یک شناخته میشود، یکی از شبکههای تلویزیونی دولتی کشور ایران است که در مجموعه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مدیریت میشود. ازاین شبکه به نام شبکه ملی نیز یاد میشود.
شبکه یک سیما، از عمری بیش از ۳۰ سال در دوران پس از انقلاب اسلامی برخوردار است. این درحالی است که با احتساب سال های پیش ازانقلاب اسلامی، شبکه یک سیما، به عنوان با سابقه ترین شبکه تلویزیونی ایران، ازعمری متجاوز از۴۰ سال برخوردار خواهد شد که با این سابقه فعالیت، از بعد منطقه ای نیز به عنوان پرسابقه ترین شبکه تلویزیونی درخاور میانه محسوب می شود. نخستین ایستگاه تلویزیونی ایران درسال ۱۳۴۷، به صورت غیر رسمی فعالیت خود راآغاز کرد که نخستین فرستنده خصوصی خاورمیانه محسوب می شود و درآمد آن نیز از طریق پخش پیام های بازرگانی تامین می شد.
این شبکه در سال ۱۳۵۰ با نام تلویزیون ملی ایران شروع به کار کرد. در آن زمان این شبکه به عنوان بخشی از رادیو تلویزیون ملی ایران فعالیت میکرد.با سفر محمد رضا شاه پهلوی به فرانسه طی قراردادی با ژاک شیراک نخستوزیر وقت فرانسه، ایران سیستم رنگی سکام را خرید و در سال ۱۳۵۴ این شبکه پخش برنامه را به صورت رنگی آغاز کرد.
پس از انقلاب اسلامی ایران نام این شبکه از تلویزیون ملی به نام فعلیاش تغییر کرد. از سالهای میانه دهه ۸۰ شمسی از این شبکه با نام شبکه ملی نیز یاد میشود. در دوران مدیریت علی لاریجانی این شبکه سیستم پخش رنگی خود را از سکام به پال تغیر داد.
الف- گستره پخش
این شبکه هم اکنون توسط ۳ ماهواره آسیاست سه اس؛ ایتنل ست ۹۰۲ و ماهواره بدر در ایران و بخشهایی از آسیا قابل دریافت است. همچنین این شبکه توسط صدها ایستگاه رله در سراسر ایران قابل دریافت است. این شبکه همچنین از طریق شبکههای تلویزیون کابلی در افغانستان قابل دریافت است.