ازنظر موراتوری[۲۴](۲۰۰۱) ارزشیابی عادلانه مربوط به ارزشیابی صحیح، باز، منصفانه و در راستای اهداف درس و دریافت بازخورد مناسب و به موقع از دانشجویان در هنگام تدریس است( به نقل ازجوادیان و همکاران، ۱۳۸۲).
۵-شایستگی تخصصی:
تعریف نظری:
از نظر بویاتزیس[۲۵] (۱۹۸۲)شایستگی ویژگیهایی است که به عملکرد برتر یا اثربخش در شغل مورد نظر ارتباط دارد. به عبارت دیگر شایستگیها شواهدی هستند دال بر این که فرد ویژگیهایی برای عملکرد برتر و یا اثربخش را دارد. شایستگیها میتوانند از زمره انگیزهها، رفتارها، مهارتها، وجوه نقش اجتماعی یا دانشی باشند که فرد از آنها استفاده میکند. ( به نقل از بابادی،۱۳۸۶)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
تعریف عملیاتی:
شایستگی تخصصی: به میانگین نمراتی گفته می شود که پاسخگویان ازشماره ۵تا۶ پرسشنامه اخلاق حرفه ایکسب می کنندکه نشان دهنده شایستگی تخصصی معلمان درتدریس می باشد.
۶-شایستگی پداگوژیکی( تربیتی) :
تعریف نظری:
استادی که از نظر پداگوژیکی دارای شایستگی است دانشجویان را با اهداف درسی آشنا می سازد، از راهبردهای آموزشی متنوع آگاه است و بر پایه نتایج پژوهش ها از آن دسته ار روش های آموزشی استفاده می کند که در کمک به دانشجویان در نیل به اهداف آموزشی اثر بخش هستند. (مورای، ۱۹۹۶)
تعریف عملیاتی:
شایستگی پداگوژیکی( تربیتی) : به میانگین نمراتی گفته می شود که پاسخگویان ازشماره ۷ تا۸کسب می کنندکه نشان دهنده شایستگی تربیتی معلمان در کلاس ومحیط مدرسه می باشد.
۷-رشد وتوسه دانش آموزان:
تعریف نظری:
رشد زنجیره ای از تغییرات مرتبط با پیشرفت است که وقتی فرد در دوره تحصیلی خود پیش می رود، روی می دهند.رشد فرایندی منظم و تراکمی است که هم تغییرات در یادگیری و هم رفتاری را شامل می شود (کرباسی ، ۱۳۸۸ ).
تعریف عملیاتی:
رشد وتوسعه دانش آموزان: به میانگین نمراتی گفته می شود که پاسخگویان ازشماره ۹تا ۱۲پرسشنامه اخلاق حرفه ای کسب می کنندکه نشان دهنده میزان توجه معلمان به رشد وتوسعه دانش آموزان می باشد.
۸-احترام گذاشتن به موسسه وسازمان:
تعریف نظری:
شامل آگاهی از قوانین واستانداردهای موسسه ورعایت آنهاوتلاش درجهت اهداف موسسه که باعث احترام به موسسه می شود(مورای وهمکاران۱۹۹۶،کمپل۲۰۰۸)
تعریف عملیاتی:
احترام گذاشتن به موسسه وسازمان: به میانگین نمراتی گفته می شود که پاسخگویان ازشماره ۲۰تا۲۲ پرسشنامه اخلاق حرفه ای کسب می کنندکه نشان دهنده میزان احترام وتوجه معلمان به مدرسه وسازمان آموزش وپرورش می باشد.
۹-فرهنگ سازمانی:
تعریف نظری: جی پورج فرهنگ را به معنی اعتقادی بکار می برد که مدیران سطوح بالاتر یک شرکت مشترکاً دارند درباره ی اینکه چگونه باید خودشان و کارکنان را اداره کنند و چگونه بایستی امور شرکت خود را به پیش برند (به نقل ازهوی ومیسکل[۲۶]،۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی:
فرهنگ سازمانی: به میانگین نمراتی گفته می شود که ازشماره ۱تا۳۳ پرسشنامه فرهنگ سازمانی بدست می آورندکه نشان می دهد فرهنگ سازمانی از نظر مدیران درچه سطحی می باشد.
فصل دوم
ادبیات پژوهش
۲-۱مقدمه
فرهنگ سازمانی بهعنوان مجموعهای از باورها و ارزشهای مشترک بر رفتار و اندیشه اعضای سازمان اثر میگذارد و میتوان نقطه شروعی برای حرکت و پویایی و یا مانعی در راه پیشرفت به شمار آید. فرهنگ سازمانی از اساسیترین زمینههای تغییر و تحول در سازمان است نظر به اینکه برنامههای جدید تحول بیشتر به تحول بنیادی سازمانی نگاه میکند از اینرو هدف این برنامهها تغییر و تحول فرهنگ سازمان بهعنوان زیربنا تحول است با بررسی که توسط گروهی از اندیشمندان علم مدیریت به عمل آمده فرهنگ سازمانی بهعنوان یکی از مؤثرترین عوامل پیشرفت و سازمانها شناخته شده است. بهطوریکه بسیاری از پژوهشگران معتقدند که یکی از دلایل موفقیت ژاپن در صنعت و مدیریت توجه آنها به فرهنگ سازمانی است.
اخلاق در همه زمینه ها وفعالیت های آموزشی از مدیریت گرفته تا تدریس کاربرد دارد.نبود اخلاق در سازمان باعث سوءرفتار مدیران وکارکنان ،لذت نبردن از زندگی شغلی،لطمه به سازمان وافراد سازمان درمحیط حرفه ای می شود.اما باوجود این که آموزش وپرورش مسولیت تربیت قشرکثیری ازافراد جامعه رابرعهده دارد هنوز اخلاق وبرنامه ریزی اخلاقی دربرنامه آموزش معلمان موردغفلت قرار می گیرد.
در این فصل ابتدا به تعاریفی در ارتباط با فرهنگ سازمانی و اخلاق حرفه ای وبررسی ابعادآن پرداخته می شودسپس به پیشینه تحقیق در داخل وخارج از کشوراشاره می شود.
۲-۲تعریف فرهنگ
فرهنگ در زبان فارسی معنی مختلفی دارد که مهمترین آنها ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، علوم ، معارف و هنرهای یک جامعه است.(معین،۴۸۹:۱۳۸۷). از دیدگاه علمی تعاریف متعدد و متنوعی از فرهنگ ارائه گردیده که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود :
به عقیده هافستد[۲۷] (۱۹۸۰) فرهنگ عبارت است از : اندیشه مشترک اعضای یک گروه یا طبقه که آنها را از دیگر گروه ها مجزا می کند و در جایی دیگر، فرهنگ به صورت مجموعه ای از الگوهای رفتار اجتماعی، هنرها، اعتقادات، رسوم و سایر محصولات انسان ویژگیهای فکری یک جامعه یا ملت تعریف می شود .
گروبر و کلوکهان[۲۸] (۱۹۵۲) می گوید: در حالی که بیش از یکصد و پنجاه تعریف برای فرهنگ بر شمرده اند سرانجام ترکیبی به این شرح پدید آورده اند: فرهنگ دربر گیرنده الگوهای آشکار و پوشیده ای از رفتار و برای رفتار است که از راه نمادها که دستاورد نمایان گروه های انسانی است. آموخته می شود و انتقال می یابد . ( به نقل از طوسی ، ۷۱:۱۳۷۷)
تخمین زده می شود که از فرهنگ تا کنون حدود چهارصد نوع تعریف ارائه شده باشد. اما تعاریف مشترکی را می توان یافت که حالت ساده تری داشته و قابل فهم تر هستند که در زیر به آنها اشاره می شود :
استانلی دیوس[۲۹] (۲۴۰:۱۳۷۳) معتقد است انسانهایی که در یک نظام اجتماعی کوچک یا بزرگ زندگی می کنند دارای باورها، اعتقادات، ارزشها، سنتهاو هنجارهای مشترکی هستند که در مجموع، فرهنگ آن نظام اجتماعی را تشکیل می دهد.
فرهنگ را می توان توافق میان اعضای جامعه درباره ویژگیهای مشترکی که بر فرد، گروه و سازمان و تعامل آنها در یک محیط باز تاثیر می گذارد تعریف کرد (ممی زاده، ۱۳۷۳ )
از مجموع اوصاف و تعاریف فرهنگ، ویژگی های عمده ذیل را می توان استنباط کرد:
-فرهنگ پدیده ای است که بین همه ی افراد یا بیشتر آنها در گروه های اجتماعی مشترک است.
– فرهنگ پدیده ایی است که طریق اخلاقیات ، قوانین و سنتها رفتار انسانها را شکل می دهد و درک افراد از جهان را سازماندهی می کند.
۲-۳)سطوح فرهنگ ازنظر ادگارد شاین[۳۰](۱۳۸۳)
فرهنگ بعنوان ارزشهای مشترک: ارزشها عبارت از ادراک مشترک از امور مطلوب هستند انعکاسهای از فرضهای اصلی فرهنگ بوده، در سطح تجربه و تحلیل پایین تر ، یعنی پایین تر از فرضهای ضمنی قرار دارند ارزشها غالبا تعیین می کنند که اعضاء چه کار باید بکنند چه کار نباید بکنند تا سازمان موفق باشند. فرهنگ بعنوان هنجارهای مشترک: درست در مقابل مفهوم ذهنی فرهنگ بعنوان مجموعه ای از فرضهای ضمنی ، یا حتی ارزشهای مشترک یک دیدگاه عینی تر از فرهنگ بااستفاده از هنجارهای رفتاری بعنوان عناصر اساسی فرهنگ ظاهر می شوند هنجارها معمولاً انتظارات غیر رسمی و نوشته نشده ای هستند که درست در سطح، قبل تجربه رخ می دهند هنجارها مستقیماً در رفتار تاثیر می کنند آنها خیلی قابل مشاهده تر از ارزشها یا فرضهای ضمنی هستند در نتیجه برای کمک به درک مردم از جنبه های فرهنگی زندگی سازمانی ابزار عینی تری فراهم می کنند هنجارها همچنین به وسیله تشریفاتی که مثالهای قابل رویت و موثر از اهداف اصلی سازمان تهیه می کنند به افراد شرکت کننده در آن انتقال می یابند . (هوی میسکل[۳۱]،۱۳۸۵ :۴۵۷)
ادگارشاین در کتاب فرهنگ سازمانی خود فرهنگ را در لایه های مختلف تقسیم و با فلش های رفت و برگشت این تعامل را در قالب مدل زیر معرفی می کند.
جلوه های ظاهری
ارزش های مورد حمایت
باورهای مشترک نهفته
شکل۲-۱)سطوح فرهنگ (شاین، ۱۳۸۳)
فصل مشترکی که از تعاریف فرهنگ می توان استخراج نمود تعریفی است که کارگروه مهندسی فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه داده است که فرهنگ عبارت است از: نظام واژه ای است از باورها و مضروضات اساسی، ارزش ها، آداب و الگوهای رفتاری ریشه دار و دیرپا و نمادها و مصنوعات که ادراکات، رفتارها و مناسبات جامعه را جهت و شکل می دهد و هویت آن را می سازد.(صالحی امیری،۱۳۸۹)
۲-۴)تعریف و مفهوم فرهنگ سازمانی
تعاریف متعددی از فرهنگ سازمانی به عمل آمده است. برخی فرهنگ سازمان را یک نظام اعتقادی می دانند که بین اعضای یک سازمان مشترک است، برخی آن را سلسله ای از ارزشهای مشترک مسلط همبسته می دانند، که با مفاهیم نمادی چون داستانها، اسطوره ها و تکیه کلامها منتقل می شود . (رابینز[۳۲]، ۸۴:۱۳۷۸)
از دیدگاه کوئین (۱۹۹۹)فرهنگ سازمانی عبارت است از ارزشهای اصلی، مفروضات، تفسیرات در رویکردهایی که ویژگیهای یک سازمان را مشخص می کند که در ۴ گونه فرهنگ سازمانی نمایان می شود. این چهار گونه شامل قومی، ویژه سالاری و بازار، سلسله مراتب می باشند. برخی مانند ادگار شاین فرهنگ را الگویی از مفروضات بنیادین می دانند که بر اثر اندوختن از دشواریهای سازگاری بیرونی و یکپارچگی درونی از سوی گروهی معیین، آفریده، کشف و یا پرورده شده است. (طوسی،۱۵۵:۱۳۷۲). برخی دیگر معتقدند، فرهنگ تنها راه منحصر به فردی است که سازمان بر اساس آن فعالیت خود را انجام می دهد. به عبارتی فرهنگ جنبه انسانی سازمان است که با همبستگی هدف مشخص میشود . (دیوس ، ۱۳۷۳). استونروفریمن[۳۳] (۶۹:۱۳۷۵) فرهنگ سازمانی را مجموعه ای از ارزشها، باورها، نگرش ها و هنجارهای مشترک که رفتار و انتظارات اعضای سازمان را شکل می دهد و به بیان وسیع تر فرهنگ سازمانی تعیین کننده نوع رفتار کارکنان است و اولویت ها را تعیین می نماید. هم چنین باربوساوکاردین[۳۴](۲۰۰۷) فرهنگ سازمانی را به عنوان یک کنترل کننده اجتماعی که جهت تقویت رفتارهای مشخص و ارزش های غالب عمل می کند، می دانند. رابینز (۱۹۹۲) فرهنگ سازمانی را سیستمی از معانی مشترک که بوسیله اعضای یک سازمان حفظ می شود و یک سازمان را از سازمان های دیگر جدا می کند تعریف می کند. این سیستم از معانی مشترک و مجموعه ای از ویژگی های کلیدی تشکیل شده است که سازمان برای آن ارزش قابل است .
۲-۴-۱)ویژگی های فرهنگ سازمانی
در حالیکه تنوع قابل ملاحظه ای در تعاریف فرهنگ سازمانی وجود دارد به نظر می رسد که بسیاری از آنها ویژگی های ذیل را دارا باشند:
نظم وقائده مشاهده شده رفتاری:وقتی اعضای سازمان در تعامل هستند آنها زبان ،اصطلاحات ،شعائر،آداب ورسوم مشترکی رابکار می برند
هنجارها:هنجارهای رفتاری در گروه های کاری شکل می گیرد
ارزش ها: به عنوان مثال ارزش هادر مدارس شامل عملکرد سطح بالای اولیا ودانش آموزان،میزان غیبت وترک تحصیل ویاکارایی بالاروش های تدریس
فلسفه:سیاستها، باورهای سازمان را درباره ی چگونگی برخورد کارمندان باارباب رجوع راهدایت می کند.
قوانین:دستور العمل هایی برای سازگاری با سازمان وجود دارد که تازه وارد درسازمان باید آنها را یاد بگیرد تا به عضویت آن درآید
احساسات:جو کلی می باشد که سازمان به وسیله طرح فیزیکی و یک روش در آن اعضا با ارباب رجوع ویاافرادتعامل می یابند(لاننبوریگ[۳۵]،۱۳۸۲)
۲-۴-۲)جلوه های مشخص فرهنگ سازمانی:
آیین ها:مجموعه ای برنامه ریزی شده از فعالیتها یی به نسبت پیچیده ونمایان است که شکلهای گوناگونی از جلوه های فرهنگی رادر هم می آمیزندو اغلب پی آمدهای عملی وبیانی را در بر دارد.
اسطوره:داستانی پرهیجان از رویدادهای خیالی است که به طورمعمول برای توضیح ریشه ها یادگر گونی های چیزی بکار برده می شود.
افسانه:نقل داستانی از رویدادی شگفت انگیز که پایه ای تاریخی داند ولی باجزئیات خیالی پرورده شده است وازگذشته سینه به سینه به مارسیده است.
نماد:هرشی ،عمل،رویداد،کیفیت،یا نسبتی که به صورت محملی برای انتقال معنی بکار می رود این بطور معمول با معرفی چیز دیگری صورت می گیرد.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.