ب: کنترل۲[۳۱] شناختی: توانایی تعبیر ارزیابی و یکسانسازی انواع مختلف حوادث استرسزا در جریان زندگی که موجب عدم آسیب پذیری فرد میگردد.
ج: مهارتهای کنار آمدن: پاسخهای مناسب به استرس که موجب افزایش انگیزههای شخصیتی جهت کنترل موقعیت استرسزا میگردد را دارند (نمازی،۱۳۹۱، ۱۷).
تعهد
افراد متعهد نسبت به محیط اطرافشان احساس تعهد میکنند و خودشان را با فعالیتها و کارهایشان کاملا درآمیخته و درگیر کرده و رویدادهای زندگی را به عنوان تجارب معناداری تعبیر مینمایند. این اشخاص اهمیت و ارزش فعالیتهای خودشان را باور دارند و قادرند برای آنچه که انجام میدهند معنایی بیابند. هم چنین آنان به توانایی خود برای تغییر تجارب زندگی در جهتی جالب و معنیدار اطمینان دارند. در نتیجه به عوض گریز از مشکلات زندگی با بسیاری از جنبههای آن مانند شغل، خانواده و روابط بین فردی کاملا درآمیخته میشوند. افراد متعهد به وسیله سیستم تفکری و اعتقادی خود بر ترسهای استرسزا فائق آمده و موجب کاهش استرس میگردند. متعهدین، در زمان نیاز برای انطباق، به خود و توانایی درخواست کمک از دیگران آگاهی دارند. شاید اگر چه تعهد به همه زمینههای زندگی مانند شغل، موسسات اجتماعی، روابط بین فردی، خانواده و خود موجب ایجاد استرس در زندگی افراد و بروز بیماری شود، لیکن تعهدات در زندگی، مبنایی با اهمیت برای حفظ سلامت در جنبههای زندگی میباشد. حفظ سلامتی تحت استرس، بستگی به قدرت تعهد در افراد دارد.توانایی تشخیص برای تفکیک ارزشها، اهداف و همین طور قدردانی برای تصمیمگیری صحیح در موقعیتهای پر استرس، موجب ایجاد تعادل در زندگی افراد متعهد میگردد (نمازی،۱۳۹۱، ۱۸).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
چالش
این مولفه اشاره بر این باور دارد که تغییر در زندگی امری طبیعی است افرادی که زندگی را به عنوان مبارزه در نظر میگیرند تغییرات گوناگون زندگی و نیاز به سازگاری مجدد را فرصتی برای یادگیری و رشد بیشتر میدانند تا تهدیدی برای امنیت و آ
آسایش در زندگی خود، این اشخاص معتقدند که رضایت خاطر در سایه رشد مداوم به دست میآید و نه در راحتی، آسایش، امنیت و زندگی روزمره. چنین باوری انعطاف پذیری شناختی و قدرت تحمل رویدادها و موقعیتهای استرسزای زندگی را به همراه دارد. زیرا آنان وقایع غیرعادی و به دور از انتظار را به صورت تجربههای جالب و با ارزش میدانند. افرادی که در زندگی مبارزه جو هستند به دنبال تغییرات در زندگی خود میباشند (نمازی،۱۳۹۱، ۱۸).
۲-۴- بهزیستی اجتماعی
۲-۴-۱- تعریف:
انسان عصر ما انسان مضطرب نامیده شده و پیوسته دست به گریبان با پدیدههایی مثل تردید، ناکامی، اضطراب، تشویش، ترس، انزوا و ناسازگاری است. با توجه به حذف مرزها و گسترش روابط انسانی در محیطهای مختلف، همانطور که فرصتهای خوبی در برابر انسان برای پیشرفت قرار گرفته است، همانقدر نیز انسان با آسیبهای گوناگونی روبهروست که سرمایه اجتماعی یک جامعه را میتواند با خطر روبهرو سازد. انسان به عنوان مهمترین عنصر سرمایه اجتماعی وقتی در معرض آسیب قرار میگیرد، روند توسعه در آن جامعه با مخاطراتی روبهرو خواهد شد، بنابراین تبیین انحرافات اجتماعی، با هدف کنترل و ایجاد نظم اجتماعی در مسیر توسعه ضروری به نظر میرسد.
انسان عصر ما انسان مضطرب نامیده شده و پیوسته دست به گریبان با پدیدههایی مثل تردید، ناکامی، اضطراب، تشویش، ترس، انزوا و ناسازگاری است. از اینرو تطابق با سازگاری اجتماعی از مهمترین اصول و محورها در بررسی و تحلیل رفتار اجتماعی انسان است. در فرایند تطابق انسان به عنوان عامل موضوع با توجه به قواعد، اصول یا هنجارهای اجتماعی، جریان همانند شدن با دیگران را طی می کند. هنجارها در ابعاد مختلف زمان و مکان، تفاوتی چشمگیر دارند اما در مواردی نیز غیر قابل اختلاف میباشند و الگوهای اصلی آنها محتویات فرهنگ جامعه را به مفهوم اعم تشکیل میدهند.
رفتار اجتماعی، در اغلب موقعیتها، به طور قابل ملاحظهای دارای نظم و قابل پیشبینی است. با این وجود تصویر فوق هنوز کامل نیست، فقط کافی است نگاهی به اطراف خویش بیندازیم تا ببینیم که هنجارهای اجتماعی غالباً به همان اندازه که پیروی میشود، نقض نیز میشود. بنابراین تصویر تکمیلی با تمام سیر تدریجی خویش، ترکیبی از همنوایی با هنجار و انحراف از آن میباشد که با طرح مقوله انحراف به شناخت بیشتر از آن میپردازیم (کارچی، ۱۳۹۴، ۱).
انحراف چیست؟
این مفهوم شامل هر گونه رفتاری میشود که با هنجارهای اجتماعی، همنوایی، همصدایی و همسانی ندارد. انحراف[۳۲] عبارت است از رفتاری که هنجارهای اجتماعی مهمی را نقض کرده و در نتیجه از نظر تعداد زیادی از مردم قابل نکوهش است. ذهن پرسشگر هر انسان حساس به این پرسش هدایت میشود که: اصولاً چرا انحراف بروز میکند، چرا از الگوهای معین پیروی میکند و چرا بعضی اعمال، انحرافی نامیده میشود. اگرچه «یان رابرتسون» در کتاب خود به نام «درآمدی بر جامعه» انحراف را نتیجه چهار اصل اساسی – فشارهای اجتماع، ارتباط متقابل مردم با مردم، نارسایی اجتماعی و برچسب – میداند اما این تمام داستان نیست و یقیناً موضوعات بسیار زیادی در پهنه انحرافات اجتماعی دخیل و سهیم هستند.
در حقیقت پرداختن به بخشهای تاریک یک جامعه و کالبد شکافی لایههای آسیب دیده بدنه اجتماع، گاه به تحلیل وضعیت و موقعیت عضو آسیب دیده منجر میشود و گاه، ما را به سوی شناخت بستر و زمینههای جامعهشناختی آن مقوله میکشاند. در این بررسی با دو نوع نگرش روبهرو خواهیم شد:
لزوم بررسی آسیب
تکدر خاطر از نتیجه بررسی که این دو رویکرد ما را به مثبت اندیشی در حالت اول و بروز آثار تخریبی در ذهن در حالت دوم رهنمون میکند. در این بررسیها طبقهبندی جرم و میزان تخریب (عمق تخریب، گستره تخریب و دوام تخریب) ضروری به نظر میرسد.
انحرافات اجتماعی فرایندی است پیچیده که از مسئله، آسیب و بحران آغاز میشود و تا فاجعه مسیری تدریجی و رو به فرسایش را طی می کند.
انسان اجتماعی در شرایطی میتواند به ایفای نقش خویش بپردازد که نظمی در تعامل خود با دیگران شاهد باشد. تحقق نظم در تبعیت همگانی از هنجارهای اجتماعی میسر میشود. اگر نقض هنجارها گسترده رخ دهد. انحراف اجتماعی پدیدار میشود که بایستی در مهار و کاستن از گسترش دامنه آن اقدامات جدی صورت پذیرد.
بنابر نگرش اسلام انسان با قبول تکالیف دینی و اجتماعی و پذیرش محدودیتهایی، در واقع خود را از انواع قیود رها میسازد و انتظام اجتماعی را به صورت ریشهای محقق میکند، انحرافات اجتماعی در چنین نگرشی، علاوه بر به کارگیری شیوههای مرسوم کنترلی، با عطف توجه به نظارت الهی، مهار شدنیتر از هر شیوهای به نظر میآید.
به دیگر سخن بررسی و تحلیل انحرافات اجتماعی در بستر توسعه اخلاقی انسان نیازمند یگانگی اجتماعی به عنوان پیش نیاز بقای جامعه میباشد و تا زمانی که جامعه از این وضعیت برخوردار است، میتواند به بقای خود ادامه دهد، بنابراین هر جامعهای میکوشد که همواره اعضای خود را با موازین مقبول اجتماعی و انسانی خود که هنجارهای اجتماعی خوانده میشود، همراه سازد و در همین راستا با بهرهگیری و بهرهوری از اهرمها و مکانیسمهایی، نظم اجتماعی را ایجاد و بر عمل افراد جامعه، طبق قوانین اجتماعی نظارت کند. اگرچه حفظ این نظم، راهکارهای عملی در قالب چارچوبهای علمی را نیاز دارد اما برخورد صحیح و به دور از هر گونه برداشتهای غیر علمی نیز از شروط نظارت بر این نظم میباشد.
برای رسیدن به رهیافت روشنتری از نحوه و چگونگی برخورد با انحرافات اجتماعی، پردازش اصول و مبانی توسعه با رویکرد توسعه انسانی همراه با زمینههای اخلاقی، بر گشایش هرچه بیشتر مسئله میافزاید، چرا که توسعه، در بعد فردی یعنی شکوفایی و بارور شدن استعدادهای خدادادی انسان که این معنا در مفهوم «کمال» در فرهنگ اسلامی – ایرانی مستتر است. این همان توجه به اصل آغاز نگرشهای فردی مثبت در جهت حذف انحرافات شخصیتی و اجتماعی است. از چنین منظری توسعه در بعد اجتماعی یعنی تحقق ظرفیتهای تولیدی جامعه و بهرهگیری هرچه بیشتر و بهتر از منابع و امکانات و سازماندهی کار و تولید درجهت افزایش ثروت و رفاه، امنیت و آزادی، کمال و سعادت و خوشبختی عموم افراد جامعه در روابط و مناسباتی عادلانه، انسانی و کارآمد، که محصول نهایی آن «تولید سرمایه اجتماعی» برای حرکت به سوی جامعهای توسعه یافته است.
توسعه باید جامع، یکپارچه و چند بعدی باشد به طوری که در بعد فرهنگی حقیقت، در بعد سیاسی آزادی، در بعد اقتصادی عدالت، و در بعد اجتماعی وحدت و یکپارچگی محورهای اصلی توسعه را تشکیل دهند.
عکس مرتبط با اقتصاد
دستیابی به جامعه سالم، بهزیستی انسانی و شهر عاری از انحرافات اجتماعی از مسیر توسعه اخلاق انسانی و تولید سرمایه اجتماعی میگذرد (کارچی، ۱۳۹۴، ۲).
۲-۴-۲- نظریه:
کییز سلامت اجتماعی را ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروه های اجتماعی که وی به عنوان عضوی از آنهاست، تعریف می کند. وی بر این اساس مدل پنج عاملی[۳۳] خویش را مطرح می کند که در آن پنج عامل انسجام، پذیرش، شکوفایی، مشارکت و انطباق اجتماعی شاخص های سلامت را تشکیل می دهند.
کییز بعد سلامت روانی و اجتماعی را نشانه کارکرد مثبت می خواند و می گوید اگر فرد شرایط دو بعد سلامت احساسی (احساس خوب و رضایت از زندگی) و بعد کارکرد مثبت را داشته باشد، از سلامت روانی برخوردار است. وی این وضعیت را بالندگی می نامد. افراد بالنده احساس خوبی به زندگی دارند و در رابطه با دیگران و در جامعه، فعال و سازندهاند. کییز نبود سلامت روانی را پژمردگی می خواند. افراد پژمرده، احساس خوبی به زندگی ندارند و کارکرد روانی و اجتماعی شان مشکل دارد. این افراد دچار یاس و نومیدی بوده و زندگی خود را پوچ و خالی می بینند. این وضعیت با افسردگی تفاوت دارد. کییز در یک تحلیل عامل گسترده نشان داد که بهداشت روانی دارای ابعاد هیجانی، روانی و اجتماعی است و با توجه به مفهوم پردازیهای نظری از سلامت اجتماعی یک مدل پنج بعدی قابل سنجش ارائه داد. طبق این ابعاد فرد سالم از نظر اجتماعی زمانی عملکرد خوبی دارد که اجتماعی را بصورت یک مجموعه معنادار، قابل فهم و دارای بالقوه هایی برای رشد و شکوفایی بداند. احساس کند که متعلق به گروه های اجتماعی[۳۴] متعلق به خود است و خود را در اجتماع و پیشرفت ان شریک بداند. محتوای مقیاس سلامت اجتماعی وی طیف مثبتی از ارزیابی فرد از تجاربش در جامعه است. این مقیاس جدید با مقیاسهای سلامت اجتماعی در سطح بین فردی (مثل پرخاشگری[۳۵]) و سطح اجتماعی[۳۶] (مثل فقر[۳۷] و جایگاه اجتماعی) تفاوت دارد. (کییز، ۲۰۰۶، ۳۹۵)
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
سطوح تحلیل
پیوستار فردی بین فردی اجتماعی
منفی بیگانگی و ناهنجاری اجتماعی پرخاشگری و ناآشنایی با قوانین مدنی فقر ، خودکشی و جرم
مثبت ابعاد سلامت اجتماعی مبادله انواع اعتماد و حمایت اجتماعی سرمایه اجتماعی و کارآمدی اجتماعی
شاخص های سلامت اجتماعی با توجه به سطوح تحلیل و پیوستار انداره گیری (کیز[۳۸]، ۲۰۰۴)
طبق نظر کییز حلقه مفقوده در تاریخچه مطالعات مربوط به سلامت پاسخ دادن به این سئوال است:
“آیا ممکن است کیفیت زندگی و عملکرد شخصی افراد را بدون توجه به معیار اجتماعی ارزیابی کرد؟”
به نظر کییز مطالعه مربوط به سلامت با بهره گرفتن از مدلهای زیستی بیشتر بر وجه خصوصی از سلامت تاکید دارند، ولی افراد در درون ساختارهای اجتماعی و ارتباطات قرار دارند وکیفیت زندگی و عملکرد خوب در زندگی بیش از سلامت روانی است و تکالیف و چالشهای اجتماعی[۳۹] نیز تعیین کننده هستند.
کییز سلامت اجتماعی را در ۱۹۹۸ با ارائه مقیاسی به صورت جامع تر و با شمول ابعاد اجتماعی و محیطی زندگی فرد مفهوم سازی نمود. کییز در آن مقیاس و تحقیقاتی که پس از آن صورت داد، فرض را بر این می گذارد که افراد کیفیت زندگی و عملکرد شخصی شان را با معیارهای اجتماعی شان ارزشیابی نمایند به این ترتیب سلامت اجتماعی دربرگیرنده اجزاء و مؤلفه هایی است که روی هم رفته روشن می سازد که آیا فرد از کیفیت زندگی مناسبی برخوردار هست یا خیر؟ و به چه میزانی؟ (کییز، ۲۰۰۶، ۳۹۶)
۲-۴-۳- شاخص های سلامت اجتماعی
– انسجام اجتماعی
– پذیرش اجتماعی
– مشارکت اجتماعی
– شکوفایی اجتماعی
– انطباق اجتماعی
شکوفایی اجتماعی[۴۰]:
– دانستن و اعتقاد داشتن به اینکه جامعه به شکل مثبتی در حال رشد است. فکر کردن به اینکه جامعه پتانسیل رشد به شکل مثبت را دارد. این تفکر که جامعه پتانسیل خود را به شکل واقعی درمیآورد و بالفعل میکند.
– کوفایی اجتماعی یعنی باور به این که اجتماع سرنوشت خویش را در دست دارد و به مدد توان بالقوه اش مسیر تکاملی خود را کنترل میکند.
همبستگی اجتماعی[۴۱]:
– اعتقاد به اینکه اجتماع قابل فهم، منطقی و قابل پیشبینی است. دانستن و علاقهمند بودن به جامعه و مفاهیم مربوط به آن. افراد سالم و اجتماعی در مقابل دسیسه های اجتماع مراقب هستند و احساس می کنند که می توانند آنچه که در اطرافشان رخ می دهد را بفهمند.
– همبستگی یا انطباق اجتماعی در مقابل بی معنایی در زندگی قابل مقایسه است. و شامل ارزیابی فرد از اجتماع به صورتی قابل فهم ، قابل پیش بینی و محسوس است و در حقیقت درکی است که فرد نسبت به کیفیت، سازمان دهی و ادارۀ دنیای اجتماعی اطراف خود دارد.