تمثیل از دوره های نخستین شعر فارسی، در دراوین شاعران دیده میشود . چنانچه رودکی گفته است :
مارست این جهان و جهانجوی مارگیر وز مارگیر مار برآرد شبی و مار
(رودکی، ۱۳۸۲ : ۱۴۲ )
این خصوصیت بعد از قرن پنجم هجری پیش از پیش از مورد توجه شاعران قرار میگیرد. اما در هیچ یک از ادوار شعر فارسی، به اندازه این دوره تمثیل وجود ندارد و در بین تمامی شاعران این سبک، این شیوه ختم بر صائب است .«تمثیل در شعر او به صورتی است که مفهوم عام و کلی، چه عاشقانه چه حکمت و پند و اندرز، در مصراعی بیان میشود و در مصراع دیگر برای تائید آن مثالی از امور محسوس یا مقبول عام ذکر میشود. آوردن تمثیل همیشه برای بیان علت یا توضیح مطلب نیست و گاهی برای آن است که مفهوم کلی و انتزاعی را مصور کند »، (معدن کن، ۱۳۸۷ :۲۳ )
موضوعات مورد توجه در تمثیلات صائب :
حرص پیرانه سر و تعلق خاطر به زندگی در کهنسالی
کاسه در یوزه گردد چون صدف شد بی گهر ریزش دندان خزاید حرص روزی خواره را
ریشه نخل کهنسال از جوان افزونتر است بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
(ج۵ غ۵۱۶۳ )
غفلت و کوته نظری :
دل پو غافل شد ز حق، زمان پذیر تن شود میبرد هر جا که خواهد اسب، خواب آلوده را
لازم غفلت بود خواری، نبینی رهروان میکنند اکثر به پا بیدار ره خوابیده را
(ج۲ غ۳۲۰ )
۲-۳-۲- حسن تعلیل :
حسن تعلیل: « اقامه دلیل را در شعر به طرزی شیوا و جذاب حسن تعلیل مینامند» (همایی، ۱۳۸۰ : ۷۹ )تعلیل های زیبا و خوشایند در غزلیات صائب بسیار و حاکی از ذوق استدلالی و خلاقیت هوشمندانه شاعر است .
چشم مست تو اگر هوش ز نقاش نبرد از چه تصویر دهان و کمر از یادش رفت؟
آفرین عطر تو کافور از آن میسازند که به مردن دلت از کار جهان سرد نشد
همه تن شانه شمشاد از آن دندان است که به طول امل زلف پریشان خندد
(ج۳ غ۳۲۳۶ )
۲-۳-۳- مضمون یابی:
برای کسی که در هر چه که مینگرد شعری و فکری کشف میکند، جستجوی معانی تازه کار دشواری نیست ؛چون به تکرار مضمون قدما حاجت ندارد .نه به تعبیرات آنها پایبند میماند و نه به قواعد و سنت هایشان، بی تکلف الفاظ عامیانه را به کار میگیرد. در حقیقت شعر او شعر اهل مدرسه نیست، شعر او احساس مردمان و حکمت عامه است . درد ها و اندیشه های مردم در شعرش مجال بیان مییابد و همین زبان و بیان است که آن را طراوت و تازگی میبخشد .
« به جرات میتوان گفت که در ادب پارسی هیچ شاعری به اندازه صائب معنی یابی و مضمون پردازی نکرده است و اساسا پایه این سبک بر اساس مضمون تراشی ها و باریک اندیشی های خاص نهاده شده است که گاهی شعر را به صورت معما در میآورد » (معدن کن، ۱۳۸۷ :۲۸ ) صائب از هر حرکتی، از هر رنگی و از هر صدایی الهام گرفته و با بهره گیری از آنها معانی و مضامین نو ساخته است. او با قدرت ابتکار خود، گاهی مضامین گذشتگان را با رنگی تازه و طراحی نو در شعر خود زنده کرده است .
دعوی عشق زهر بو الهوسی میآید دست بر سر زدن از هر مگسی میآید
سنگین نمی شد اینهمه خواب ستمگران میشد گر از شکستن دل ها،صدا بلند
(ج۳ غ ۳۲۶۶ )
دیگر از ویژگی های این سبک وجود کلمات، ترکیبات، کنایات و تعبیرات زبان محاوره در غزل است . دلیل این امر در نزدیکی و حضور شعر در زندگی مردم باید جستجو کرد . صائب نیز به دلیل نزدیکی به مردم و ارتباط با طبقات عامه بسیاری از کلمات عامیانه و متداول در کلام آنان را دستمایه غزلیات خود ساخته است و دلیل دیگر این موضوع اینکه بسیاری از شاعران این دوره از صاحبان حرفه و صنعت و اهل بازار و تجارت بودند و طبعا از واژه های عامیانه در شعر خود بهره میبردند. شعر صائب نیز از این خصیصه به دور نمانده است واژه ها و کنایاتی مانند “از سر واکردن “”به فکر شکم بودن ” “پای کسی در میان بودن “و… در شعر های او بسیار است.
۲-۳-۴- نزدیکی به زبان محاوره:
هیچ کس نیست که در فکر دل خود باشد عمر مردم همه در فکر شکم میگذرد
سوزن چه پشت چشم که نازک نمی کند شکر خدا سینه ما نجیه گیر نیست
(ج۲ غ۹۰۱ )
۲-۳-۵-پیچیدگی و ابهام:
شعر این دوره در عین نزدیکی به زبان محاوره، گاهی با پیچیدگی خاصی همراه است که مانع از درک صحیح آن میشود . دشواری های شعرهای گذشته بیشتر به خاطر اطلاعات فلسفی و تاریخی و دینی و …. است. اما در شعر این دوره این موارد وجود ندارد، اما طرز ادای مطلب پر پیچ و خم و دور از ذهن است.
جوان گردد کهنسال از وصال نازک اندامان شد در بر چو ناوک را کمان بر خویش میبالد
غافل ز بی قراری عشاق نیست حسن فانوس پرده داری پروانه میکند
دل آسوده ای داری مپرس از صبر و آرامم نگین را در فلاخن مینهد بی تابی نامم
(ج۴ غ۴۵۵۲ )
۲-۳-۶-کنایه:
در سبک صائب، که یکی از ویژگی های آن نزدیکی به زبان محاوره است، کنایات متداول در زبان گفتار به شکل گسترده مورد استفاده واقع شده است . کنایاتی مثل :آب زیر کاه، تحته کردن دکان، افتادن طشت از بام و… نظایر آنها از زبان ادب وارد شده و بعضی بر عکس .
بوی شیر از دهان آوردن، کنایه از خردسالی و عدم تکامل عقلی :
هنوزم از دهان چون صبح بوی شیر میآمد چون خورشید مطلع های عالمگیر میگفتم
(ج۱غ۱۱۷ )
روی دست خوردن کنایه از فریب خوردن:
خون خود یوسف درون چاه کنعان میخورد این سزای آن که روی دست اخوان میخورد
(ج۶ غ۶۲۳۷ )
۲-۳-۷- ایهام :
به معنی به گمان افکندن یکی از صنایع بدیعی است .به کار بردن لفظی در دو معنای دور و نزدیک که مراد گوینده معنی دور است . صنعت ایهام در شعر صائب، کاربرد فراوان دارد.
محمود نیست ظلم به دلهای بی گناه زلف ایاز در سر این کار سر گذاشت
از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز بید مجنون سر به زیر انداختن بار آورد
( ج۳غ ۳۵۷ )
۲-۳-۸- وابسته های عددی خاص
در این ساختار ترکیبی از اعداد نیم – یک – یک دو – دو سه برای بیان تقلیل و از اعدادصد، هزار و صفت مبهم چندین برای بیان کثرت و مبالغه استفاده میشود .نمونه این گونه ها در شعر صائب فراوان است، که بر خیال انگیزی و ابهام شعر میافزاید.
تا کی از بیم اجل عمرم به سختی بگذرد کنم شیرین به خود یک چشم خواب تلخ را
(ج ۱ غ ۴۳ )
پرده داری میکند شرم از عرق آن چهره را ورنه صد پیراهن از گل، روی او خندان تر است
از تو میبالد به خود، صد پیرهن مصر وجود کز عزیزی این جهان و آن جهانت داده اند
(ج۵غ۵۲۲۱)
و سایر صفت های ادبی مثل ، حس آمیزی، پارادوکس، مبالغه نیز در دیوان شعری صائب به وفور دیده میشود.شعر صائب بازتاب تضادهایی است که در عالم امکان وجود دارد . شاعر از همه آنچه در اطرافش وجود دارد الهام میگیرد.آنگاه آن را با تمثیلی یا تشبیهی محسوس و معقول میآمیزد و از آن نتیجه ای اخلاقی،عرفانی، عقلانی و فلسفی میگیرد و همه را به خدمت فضایل و ترک رذایل میگمارد.
« در شعر صائب، فلسفه و عرفان در هم میآمیزد و شاعر که مثل صوفی از استدلال میگریزد همچو یک واعظ به کمک تمثیل به استدلال میپردازد .عرفان او رنگی از نومیدی خیام دارد. مثل تریاک تلخ و مثل شراب نشئه انگیز است. طبع حساس او از دو رنگی و دو رویی بیزار است . مثل خیام و حافظ در گذر عمر، صحبت یاران را غنیمت میشمارد و مثل عطار و مولانا بی خودی و وارستگی از خویش را غایت سفر روحانی میداند »(زرین کوب، ۱۳۷۳ :۳۰۰ )
سبک صائب شیوه ای تقلید ناپذیر و مخصوص خود اوست که همچو حافظ تمامی محسنات شعرای معا صر و گویندگان نزدیک روزگار خود را در شعرش جمع کرده و به کمک قریحه و نبوغ خدادادی سبکی خاص خویش پدید آورده، که آن را طرز نو میخواند.
۲-۵- عرفان در شعر صائب:
صائب صوفی نیست . محیط اصفهان آن وقت، تصوف را نمی پسندید . « با آنکه صوفیه از خرقه ارشاد به سلطنت رسیده اند ولی سیاست، آنها را به دامن علمای شیعه انداخت که چندان با صوفیان میانه خوشی نداشتند. از مرور دیوان او محسوس دیده میشود که معانی عرفانی او را سخت مجذوب کرده است و احترام وی به مولانا از همین باب است . ابیات بی شماری در دیوان وی پراکنده است که او را در عین خداشناسی از صف تشریان خشک و متعبد دور و به حریم عرفان و موحدان بزرگ نزدیک میکند» (دشتی، ۱۳۹۰ :۱۱۶ )
او انسان آزاده ای است که تعالیم و نظرات نظام فکری عارفانه را به دو صورت در شعر خود جلوه گر ساخته است : اول ادای احترام فراوان به شاعران عارف قبل از خود و دوم استفاده از نمادهای عارفانه ؛ زیرا اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران آن روزگار، برای بیان علنی عقاید، مساعد نبوده، پس صائب این اندیشه ها را در ضمن اشعار خود بیان کرده است.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
صائب جهان آب و گل را جای توقف نمی داند .
مریز از سادگی رنگ اقامت در گذر گاهی که آتش زیر پا از لاله باشد کوهسارش را (ج ۱ غ ۳۷۷ )
بن مایه اصلی و علت غمهای او ناپایداری جهان خاکی نهاد است که وی را فراوان گوشمال داده است.
چون گرد باد تا نفسی راست کرده ام از گوشمال خاک تنم توتیا شده است
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.