همایش گفتگوی مذاهب علاوه بر اینکه فرصت مغتنمی برای تعامل میان علمای اندیشمندان فرق و مذاهب مختلف اسلامی در سرزمین وحی ایجاد کرد برای جمهوری اسلامی ایران و در چارچوبی وسیع تر تمامی شیعیان به دلیل چگونگی و شکل حضورآیت الله هاشمی رفسنجانی در آن، واجد معانی تامل بر انگیزی بود. اگر چه همایش، توسط عربستان سازماندهی شده بود و تقریبا تمامی شرکت کنندگان آن را علمای اهل تسنن تشکیل می دادند اما سخنرانی هاشمی رفسنجانی در مراسم افتتاحیه کنفرانس نقش جمهوری اسلامی ایران و شیعه و جایگاه ایشان را برجسته نمود، صورت گرفت. به عبارت دیگر بهترین زمان کنفرانس به آقای هاشمی رفسنجانی اختصاص پیدا کرد. موضوعی که بنا به گفته ملک عبدالله در ملاقات پایانی اسباب گلایه برخی علمای عربستان را فراهم کرد. آیت الله هاشمی طی سخنانی بسیاری از مسایل اصلی در جهان اسلام از جمله مسائل مربوط به اختلافات مذهبی، مسایل فلسطین، عراق و لبنان را مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی با استقبال زیاد سایر شرکت کنندکان مواجه شد و بسیاری از علمای شرکت کننده در کنفرانس و تحلیل کنندگان بیرونی این سخنان را کاملا راهگشا ومسئولانه دانستند. همچنین سخنان آقای هاشمی به صورت گسترده توسط رسانه های مختلف عربی منطقه پوشش داده شد. و بسیاری از شبکه های تلویزیونی و مطبوعات اخبار مربوط به آن و بخش هایی از این سخنان را گسترده منعکس ساختند. به گفته یکی از سیاستمداران اروپایی تجربه نشان داده است هنگامی که مسائل بطور ملموس مطرح شوند تفاهم حاصل می شود.(تفضلی ،1388)
3-1-5 دولت اصلاحات ،ادامه اعتماد سازی در روابط ایران و عربستان و تقویت جایگاه ایران در منطقه
در دهه ی دوم انقلاب جریان اصلاحات در ایران، پژواکی شگرف در میان جریان های سیاسی در جهان عرب و نیز میان دولت های عربی پدید آورد و روابط جمهوری اسلامی با کشور های تاثیرگذاری چون عربستان سعودی به گونه ای بی سابقه به بهبودی گرایید. موج اصلاح طلبی در ایران به نزدیک شدن روابط دولت های عربی با جمهوری اسلامی کمک کرد و در عین حال جریان های روشنفکری جهان عرب را به تحسین واداشت.برگزاری هشتمین نشست سران کشورهای اسلامی در تهران در آذر 1376 نقطه عطف تاریخی مهمی در روابط ایران و عربستان پس از انقلاب اسلامی به شمار می رود که موجبات نزدیکی دیدگاه های مشترک را فراهم نمود. اوج گسترش این روابط ایران با کشورهای منطقه ،سفر آقای خاتمی به عربستان و چند کشور حوزه خلیج فارس در اردیبهشت 1378 بود. این سفر اولین دیدار بالاترین مقام ایرانی از عربستان سعودی پس از انقلاب محسوب می شد و به حدی برای دو کشور مهم بود که ملک فهد پادشاه عربستان برای استقبال از آقای خاتمی با صندلی چرخدار در فرودگاه حاضر شد. (اخوان کاظمی،1379:ص134)
از این تاریخ به بعد رفت و آمدها ،مذاکرات سیاسی ،اقتصادی،نظامی و امنیتی بین مقامات رده بالای دو کشور افزایش یافت کم شدن فشار شورای همکاری خلیج فارس ،نهی تکفیر شیعیان از سوی مجمع کبار علمای عربستان ،تلاش برای همکاری دو کشور در زمینه مذهبی ،کاهش تعارضات مذهبی در کشورهای پاکستان و افغانستان و آسیای مرکزی ،امضای پیمان ضد تروریستی و ضد مواد مخدر وغیره ،مواردی از پیامدهای گسترش روابط دو جانبه در این دوره محسوب می شود.
4-1-5 دولت احمدی نژاد ، و توجه دوباره به جنبه های ایدئولوژیک و آرمانگرایانه
این جریان اما دیری نپایید و با آمدن محمود احمدی نژاد موج سومی روابط ایران و جهان عرب را درنوردید. روی کار آمدن احمدی نژاد اگر چه در داخل اغلب جریان ها و گروه های سیاسی کشور را در جایگاه منتقد و مخالف نشاند و بن بست سیاسی و اقتصادی را پدید آورد اما از سوی افکار عمومی در جهان عرب با استقبال بی سابقه ای مواجه شد و احمدی نژاد در کنار سید حسن نصرالله و خالد مشعل بصورت رهبرانی درآمدند که افکار عمومی را در منطقه عربی به تحریک و تحسین وا می داشت. محمود احمدی نژاد از زمان روی کار آمدن 4 بار به این کشور سفر کرده اما در مقابل هیچ کدام از مقامات رده بالای سعودی به ایران نیامده اند و به نظر می رسد دستهایی پیدا و پنهان کوشیده اند تمایل تهران برای گسترش روابط با ریاض را نادیده گرفته و با شتاب بخشیدن به رفتارهای نابخردانه، کام ایرانیان را تلخ کنند.
5-1-5 مهمترین ابزارهای مورد استفاده در دولت نهم برای صدور گفتمان انقلاب اسلامی
دیپلماسی عمومی، استفاده از مجامع و نهادهای بینالمللی، و حمایت معنوی و دیپلماتیک از جنبشها و گروههای مقاومت اسلامی، سه مؤلفه و عنصر قدرت نرم جمهوری اسلامی برای صدور گفتمان انقلاب اسلامی و الگوی دولت اسلامی عادل به شمار میرود.
1-5-1-5 دیپلماسی عمومی
بیتردید مهمترین ابزار دولت نهم برای معرفی الگوی دولت و جامعۀ اسلامی نمونه، دیپلماسی عمومی بوده است. دیپلماسی عمومی بهعنوان یک ابزار سیاست خارجی عبارت است از فرایندی که از طریق آن، دولت جمهوری اسلامی ارتباط و روابط مستقیم با مردم و ملتهای دیگر برقرار میکند تا مبانی، آرمانها، ارزشها و گفتمان انقلاب اسلامی را در این جوامع گسترش دهد. به بیان دیگر، دیپلماسی عمومی فرایند ارتباط جمهوری اسلامی با عموم مردم کشورهای دیگر برای شناساندن ایدهها، آرمانهای اسلامی- انقلابی، معرفی نهادها، فرهنگ و هنجارها و تبیین اهداف و سیاستهای خود است بر این اساس، دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در این دوره دارای چند ویژگی و اصل بنیادی است: اول، در دیپلماسی عمومی، برخلاف دیپلماسی رسمی سنتی، هدف مرجع یا مخاطبان، عموم مردم در جوامع دیگر و بهویژه گروههای غیررسمی از جامعه مدنیاند. ازاینرو، دیپلماسی عمومی نه تنها فراتر از ارتباط تودهای یکطرفۀ سنتی بین دیپلماتها و بازیگران رها از حاکمیت میرود که آنان از طریق آن تلاش میکنند پیامهای ارزشی گفتمان انقلاب اسلامی را به مخاطبان القاء کنند بلکه دیپلماسی عمومی مبتنی بر رهیافت درگیری فکری با مخاطبان عمومی است که متضمن شنیدن افکار و آرای آنان، گفتگو، مناظره، مباحثه و برقراری روابط عاطفی و دوستانه با آنان است.
دومین وجه دیپلماسی عمومی ایران، شفافیت، انعطافپذیری و همکاریجویانه بودن آن است؛ بهطوریکه جمهوری اسلامی تلاش کرده است فراتر از مدل سنتی سلسلهمراتبی، بسته و انحصاری رود و بهصورت شفاف و مستقیم با ملتها، بازیگران غیردولتی و افکار عمومی جهان ارتباط برقرار کند و با آنان گفتگو نماید. ارتباط مستقیم و شفافی که با هدف تبیین اهداف و ترویج ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی صورت میگیرد.
سومین شاخص دیپلماسی عمومی ایران معطوف به اهداف آن است. هدف اصلی و اولیۀ دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی تأثیرگذاری بر افکار و اذهان مخاطبان حوزۀ عمومی و شکلدهی به افکار عمومی برای هماهنگسازی ایستار آنان نسبت به آرمانهای انقلاب اسلامی و سیاستهای جمهوری اسلامی است. علاوه بر این، جلب حمایت اخلاقی و سیاسی افکار عمومی و سپس، جذب مردم به آرمانها و ارزشهای انقلاب نیز مدنظر است. تصویرسازی مثبت و مطلوب از جمهوری اسلامی و اهداف و سیاستها، کنشها و نظام سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن و ارائه و معرفی آن به افکار عمومی، هدف دیگر دیپلماسی عمومی است.
چهارمین بعد و شاخص دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی، ابزار و شیوههای اعمال و اجرای آن در صحنۀ بینالمللی است. بین دیپلماسی عمومی و توسعۀ فناوری ارتباطات و اطلاعات رابطۀ تنگاتنگی وجود دارد؛ بهگونهای که برای اعمال دیپلماسی عمومی از ابزارهای رسانهای، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، سینما، شبکههای ماهوارهای، همایشها و هماندیشیها استفاده میشود. بدین ترتیب همۀ ابزار و وسایل اعمال دیپلماسی عمومی ماهیتی نرم داشته و از عناصر قدرت نرمافزاری به شمار میرود. شیوۀ اعمال دیپلماسی عمومی نیز حائز اهمیت فراوان است. دیپلماسی عمومی، برخلاف دیپلماسی سنتی که بر سیاست قدرت و اجبار استوار است، بر سیاست ترغیب مبتنی است. در چارچوب سیاست ترغیب و تشویق، بیش از مذاکره بر استدلال تأکید میشود؛ بهطوریکه بیش از آنکه مجاب کردن مخاطب مورد توجه باشد، متقاعد و متفاهم ساختن وی برای درک حقیقت مورد نظر است که او را به پیروی از حقیقت ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی ترغیب و اقناع کند (پوراحمدی، 1388: صص206-212).
سخنرانی احمدینژاد در دانشگاه کلمبیا و ارسال نامههایی برای سران کشورهای آمریکا و آلمان، از جمله مصادیق دیپلماسی عمومی دولت نهم محسوب میگردد. این دو اقدام دیپلماتیک که توسط برخی تحلیلگران، «دیپلماسی کلمبیا» و «دیپلماسی نامه» نامیده شد، بیانگر این واقعیت است؛ زیرا هدف از هر دو اقدام، بیش از اقناع مخاطبان مستقیم، تأثیرگذاری بر افکار عمومی بینالمللی از طریق تبیین و ترویج گفتمان انقلاب اسلامی بر پایۀ قرائت اصولگرایی بود.
2-5-1-5 سازمانهای بینالمللی
استفاده از تریبون سازمانهای بینالمللی یکی دیگر از ابزارهای نرم برای معرفی و ترویج الگوی حکومت عادل اسلامی به جهانیان و افکار عمومی جهان است. ازاینرو، رئیس دولت نهم در طول چهار سال گذشته تلاش کرده است تا از طریق این تریبونها به تبیین مواضع جمهوری اسلامی و آرمانهای انقلاب اسلامی بهویژه عدالتطلبی و عدالتگستری آن بپردازد؛ برای نمونه، وی در شصت و دومین اجلاس عمومی سازمان ملل در مهرماه 1386 میگوید: «سازمانها و سازوکارهای موجود فاقد ظرفیت و توانمندی لازم برای حل مشکلات، رفع چالشها و تنظیم عادلانه مناسبات و برقراری صلح و برادری و امنیت هستند». ازاینرو، تغییرات ساختاری و دموکراتیک در سازمان ملل و شورای امنیت اجتنابناپذیراست. به نظر وی، «مجمع عمومی به نمایندگی از جامعه بینالمللی باید بهعنوان اصلیترین رکن این سازمان شناخته شود تا به دور از فشارها و تهدیدهای قدرتهای بزرگ نسبت به اصلاح ساختارهای سازمان ملل اقدام کند و بهویژه شورای امنیت را از وضعیت موجود تغییر دهد و ساختارهای جدیدی مبتنی بر عدالت و دموکراسی برای آن تعریف کند». (احمدینژاد، 1384- ج)
منوچهر متکی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، نیز در همین راستا اظهار میدارد: «جمهوری اسلامی رویکردی منتقدانه به سازمانهای بینالمللی دارد؛ ما معتقدیم که پس از شصت سال باید نوعی آسیبشناسی از سازمانهای بینالمللی بشود و منافع همۀ کشورها تأمین گردد. ما از تعدّد اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد حمایت میکنیم و معتقدیم شرایط بینالمللی متحول شده است و سطوح قدرت در مناطق مختلف باید در تصمیمگیریها و مشارکت شورای امنیت سازمان ملل حضور داشته باشند. نه تنها سازمان ملل بلکه همۀ سازمانهای اقتصادی بینالمللی نیز باید معرف منافع کشورهای در حال توسعه و قدرتهای میانپایه جهان گردد» . (متکی، 1385)
3-5-1-5 حمایت از گروههای اسلامی
حمایت معنوی و دیپلماتیک آشکار از جنبشها و گروههای اسلامی، ابزار دیگری است که در این دوره برای معرفی الگوی عملی حکومت اسلامی عادل به کار گرفته میشود؛ چون دفاع از مسلمانان، مستضعفان و مظلومان یکی از وجوه و ابعاد عدالتخواهی در سیاست خارجی دولت اسلامی عادل است. این امر نیز بهصورت حمایت از نهضتها و گروههای اسلامی تجلی مییابد که علیه ظلم و ستم، استبداد و استکبار مبارزه میکنند. حمایت از جنبشهای اسلامی نیز بر این فرض استوار است که مسلمانان دارای منافع و مصالح مشترکی هستند که دولت اسلامی در قبال تحقق و تأمین آن مسئولیت دارد (دهقانی فیروزآبادی، 1388: ص171).
بر این اساس، جمهوری اسلامی ایران در جریان جنگ 33 روزه لبنان، بهشدت و جدیت به حمایت آشکار از جنبش حزبالله در نبرد با رژیم صهیونیستی پرداخت؛ زیرا ایران بر پایۀ نقش ملی «عامل ضد صهیونیست» و «دولت عادل» در چارچوب هویت دولت عدل اسلامی موظف و مکلف به حمایت و پشتیبانی از این جنبش اسلامی است. همچنین جمهوری اسلامی در حملۀ رژیم صهیونیستی به غزه در جنگ 22 روزه نیز حمایت بیدریغ خود را از جنبش اسلامی فلسطین، حماس، اعلام داشت؛ چون آن را مصداق بارز جنگ ناعادلانه علیه ملت بیدفاع غزه میدانست.
6-1-5 عوامل تعیینکننده الگوی صدور انقلاب در دولت نهم
علل و عوامل مختلفی در سه سطح فردی، ملی و خارجی، اعم از بینالمللی و منطقهای، باعث اتخاذ این الگوی صدور انقلاب در سیاست خارجی دولت نهم شد. مهمترین عوامل تعیینکننده عبارت است از: تحولات داخلی ناشی از توسعۀ اقتصادی و سیاسی، تحول گفتمانی در سیاست خارجی، و تحولات منطقهای چون بحران عراق، جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه.(دهقانی فیروز آبادی، رادفر ،1388)
7-1-5- موضوع فلسطین و محمود احمدی نژاد
سخنان و شعارهای دولت احمدی نژاد در موضوع اسرائیل مثل نفی هولوکاست و ریشه کنی اسرائیل ، برای توده های عصبانی عرب و ناراضی از نحوه ی موضع گیری دولت هایشان جذابیت دارد و از همین جهت رفتار این دولت برای دولت های عرب ناخوشایند است. آنها از یک سو ترجیح می دهند دولتی در ایران بر سر کار باشد مثل دولت خاتمی که بخواهد با جهان تنش زدایی کند و در موضوع اسرائیل تصمیم را به خود فلسطینی ها واگذار کند و از سوی دیگر احمدی نژاد به کار مقصر جلوه دادن ایران برای برخی مسائل امنیتی در داخل کشور های عرب مفید واقع می شود. اما دولت احمدی نژاد با تمرکز بر موضوع اسرائیل برای مصرف داخلی بر میزان نفوذ دولت های عرب در منطقه تاثیر منفی دارد. آن دسته از روشنفکران و گروه های عرب که مواضع احمدی نژاد را می پسندند (مثل برخی گزارشگران تلویزیونی الجزایر) یا از دولت وی بیش از دولت های قبلی منتفع شده اند (مثل حزب الله لبنان یا حماس) پیروزی دوباره احمدی نژاد رادردور دوم انتخابات، ترجیح می دادند.( تفضلی ،1388)
فصل دوم
2-5 ، نظری اجمالی به مهمترین موارد تنش در روابط ایران و کشورهای خلیج فارس
در مجموعه روابط کشورهای عرب منطقه خلیج فارس با ایران، شکاف هایی وجود دارد که مشهورترین آنها کشمکش لفظی میان ایران و کشورهای عربی بر سر نام«خلیج فارس» است که کشورهای عربی از کاربرد درست آن امتناع می ورزند. اگرچه بسیاری از کارشناسان منطقه از سه دیدگاه تاریخی، سیاسی و حقوقی مسئله را بررسی کرده اند، ولی جنگ لفظی بر سر اسم خلیج فارس به طور صرف جنبه سیاسی داشته و بیان کننده نوعی بهره برداری زمانی از مقتضیات همراه با جهت گیری های سیاسی به دور از واقعیت قضیه است دومین تنش در روابط ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، مسئله جزایر سه گانه است که به عنوان عامل توسعه طلبی ایران قلمداد می شود؛ اما وقعیت چیز دیگری است. صرف نظرازجدا کردن ایران از بحرین قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و عدم انتقام جویی از کشورهای عربی پس از حمله عراق به کویت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران این موضوع را بارها عنوان نموده است که چه قبل و چه بعد از انقلاب هرگز به خاک کشورهای عربی حوزه خلیج فارس چشم طمع نداشته است. بلکه برعکس، ایران بعد از دهه 70 بیش از آنکه تهدیدکننده موجودیت آنان باشد، مدافع منافع و موجودیت کشورهای حوزه خلیج فارس بوده است. در حقیقت از زمانی که دولت انگلستان تصمیم به خروج نیروهای خود از شرق سوئز و از جمله خلیج فارس گرفت، ایران خود را در شرایطی احساس کرد که می بایست خلاء قدرت ناشی از سیاست بیگانه را به خوبی پر کند و به شیوه های ممکن، زمینه های اعمال حاکمیت بدون چون و چرا را در محدوده قانونی فراهم آورد. ایران تنها کشوری نبود که نگران بازتاب های ناشی از خلاء یا جابه جایی قدرت در خلیج فارس بود، بلکه هر یک از کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز به نوبه خود و در محدوده منافع سیاسی و اقتصادی خویش، به شدت خواستار حفظ وضع موجود و در نهایت احتراز از درگیر شدن در رقابت قدرت در منطقه بود. علی رغم انگیزه های متفاوت، دو عامل عمده در همه کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود داشت: اول وقوف کامل به اهمیت موقعیت استراتژیک منطقه و دوم وجود ذخایر عظیم نفتی و نیاز به توسعه اقتصادی و بهبود شرایط اجتماعی در محیطی آرام و عاری از خشونت و تشنج. به طور دقیق همین احساس مشترک از خطرات احتمالی و موقعیت ویژه ایران باعث شد که پس از خروج انگلستان از خلیج فارس، با مساعدت دولت ایالات متحده آمریکا، که از نفوذ شوروی در شرایط خلاء قدرت غرب نگران بود و از طرفی به دلیل شرایط و آثار به جامانده از جنگ ویتنام در جامعه آمریکا امکان حضور مستقیم نداشت، و وجود شرایط بهتر، زمینه ای فراهم آمد که ایران به تدریج بتواند به قدرت برتر منطقه تبدیل شود.(اقتداری،34:1356) حمایت های وسیع آمریکا و غرب از شاه و کمک سازمان های اطلاعاتی غرب به او، به افزایش اختناق و دیکتاتوری در کشور منجر شد و دخالت های روزافزون قدرتهای خارجی، موجب شد تا مردم ایران نسبت به دخالت مستقیم بیگانگان در سرنوشت کشورشان عکس العمل نشان دهند و به تحقق قیامی سرتاسری به عمر حکومت وابسته پهلوی پایان دهند. تحقق انقلاب اسلامی اگرچه دست آمریکا را از دخالت در امور داخلی کشور کوتاه کرد، ولی به دلیل به هم ریختن آرایشی موردنظر قدرت های بزرگ به عاملی برای بی ثباتی بعدی تبدیل شد. به عنوان مثال سقوط رژیم شاه و تحقق انقلاب اسلامی ایران سبب شد تا چتر امنیتی ژاندارم منطقه و حافظ کشورهای خلیج فارس از بین برود. مهم ترین تاثیر انقلاب اسلامی ایران بر تحولات منطقه، خلاء قدرت عظیم ناشی از حذف چتر امنیتی غرب بر منطقه نفت خیز بود. خلائی که باعث شد اتحاد جماهیر شوروی از فرصت طلایی به دست آمده، نهایت استفاده را ببرد و با تصرف افغانستان در 1979 یک گام بلند به سوی آب های گرم خلیج فارس بردارد و خود را به مرکز انرژی جهان نزدیک کند. انقلاب اسلامی ایران و هجوم شوروی به افغانستان، موقعیت آمریکا و غرب را در منطقه دچار مخاطره کرد. با سقوط شاه و عدم دخالت قاطع آمریکا در جلوگیری از فروپاشی سلطنت در ایران، رژیم سلطنتی وابسته به آمریکا در حوزه خلیج فارس و خاورمیانه احساس می کردند اگر در موقعیتی مشابه وضع شاه ایران قرار بگیرند نمی توانند امید چندانی به حمایت آمریکا داشته باشند. موضوعی که شاه پس از فرار از ایران درملاقات با سادات، ملک حسین و ملک حسن بدان دامن می زد و باعث جوّ عدم اطمینان دیکتاتوری های منطقه نسبت به حمایت آمریکا شده بود. از این رو، آمریکا با اطلاع دقیق از احساس نگرانی پادشاهان منطقه، دست به اقدام زد و با تقویت کمربند امنیتی و مسلح ساختن کشورهای منطقه و افزایش توان زرهی خود از طریق تشکیل و تکمیل نیروهای واکنش سریع و بالاخره درگیر کردن ایران در جنگ با عراق و سهیم کردن کشورهای صنعتی غرب در مسائل امنیتی خلیج فارس تلاش کرد تا نظم موردنظر را برقرار سازد. با ادامه جنگ عراق و ایران، تمایل دو ابرقدرت با دو انگیزه متفاوت بر حمایت از صدام قرار گرفت. اتحاد جماهیر شوروی به دلیل قرارداد مودّت با عراق، همچنین دستگیری و اعدام رهبران حزب توده در ژانویه 1983 و وجود شعارهای ضدشوروی در ایران؛ ایالات متحده آمریکا به دلیل تحقیر شدید در انقلاب اسلامی و ماجرای گروگان گیری دیپلمات های آن کشور در 1979 و تحریک منطقه علیه آمریکا. نتیجه فشارهای داخلی، منطقه ای و بین المللی بر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، تنش روزافزون آنها در رابطه با ایران تا سرحد جنگ مستقیم بود.
با این وجود در یک جمع بندی می توان گفت از هنگام وقوع انقلاب اسلامی ایران درسال 1357 تا سال 1368و انتخاب آقای رفسنجانی به ریاست جمهوری،عوامل متعدد تنش زا در روابط ایران و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس دخالت داشته است که به مهمترین آنها می توان اشاره کرد:
1- ایدئولوژی اسلامی با شعار«نه شرقی، نه غربی» حاکمیت سیاسی جهان توسط دو ابرقدرت را متزلزل کرد. آمریکا به لحاظ از دست دادن ایران و سقوط ژاندارم منطقه خلیج فارس و شوروی به دلیل ترس از تحریک جمهوری های مسلمان نشین جنوبی خود در همسایگی ایران ماهیتاً با انقلاب اسلامی ایران مخالف بودند.
2- تحقق انقلاب اسلامی زمینه قیام علیه حکام جابر و پادشاهان وابسته و درگیریهایی را فراهم آورد و بالاخره در 1987 به کشته شدن 450 نفر از جمله 275 ایرانی منجر شد. متأسفانه در حین درگیری و حتی قبل از آن واقعه شوم، مفتی نابینای وهابی سعودی در تداوم سیاست سرکوب، حکم حلیت و ریختن خون شیعه را صادر کرده بود.
3- تشکیل شورای همکاری خلیج ،این شورا بلافاصله پس از انقلاب اسلامی ایران و با هدف متحد و مسلح کردن کشورهای عرب حوزه خلیج فارس شکل گرفت و در طول جنگ ایران و عراق در خدمت پشتیبانی از عراق بود.
4- تهاجم عراق به خاک ایران در 1359 و حمایت گسترده کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از عراق در طول جنگ از طریق حمایت سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی و پرداخت 40 میلیارد دلار وام بلاعوض و یکصد میلیارد دلار وام جهت خرید تسلیحات مدرن آمریکایی، اروپایی و روسی.
5- تمایل قدرت های بزرگ به سوی عراق در زمان جنگ با ایران، از جمله این حمایت ها فروش سلاح های فوق مدرن روسی، فرانسوی و انگلیسی و موشک های پیشرفته و سلاح های شیمیائی از سوی آلمان بود.
6- طرح مسئله حاکمیت امارات متحده عربی با جزایر ایرانی تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در نشست های متعدد شورای همکاری خلیج فارس و کشاندن این بحران به جامعه عرب.
دو تحول مهم منطقه ای و بین المللی، یعنی حمله عراق به کویت در 1369 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1370، موقعیت ویژه ای را برای خروج ایران از انزوای سیاسی فراهم آورد که مجریان سیاست خارجی می توانستند با بهره گرفتن از فرصت های طلایی به وجود آمده بار دیگر در سطح منطقه ای و بین المللی حضوری فعال داشته باشند.(دلیری،ایپنا)
فصل سوم
3-5 ابعاد نوین رقابت ایران و عربستان و نظری بر نقش آمریکادر این رقابت با توجه به تحولات اخیر در منطقه خاورمیانه
عربستان سعودی با رهبری شورای همکاری خلیج فارس نیروی مهمی است که طی دو، سه دهه اخیر تلاش داشته تا نقش منطقه ای برجسته ای ایفا نماید. جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و حمایت بین المللی از آن تشکیل شورای همکاری خلیج فارس برگزاری نشستهای 2+6 پس از اخراج عراق از کویت در دهه 90 میلادی با حضور شورای همکاری و مصر وسوریه انعقاد موافقتنامه های نظامی میان امریکا، فرانسه و انگلیس با کشورهای عربی حوزه ی خلیج فارس و…همگی ایجاد موازنه در برابر ایران را به عنوان یک هدف مهم دنبال کرده و می کنند و منزوی سازی و تضعیف ایران در زمره اهداف آنها به شمار می رود.
این مجموعه طی سال های اولیه پس از 11 سپتامبر 2001 جایگاه خود را از دست داد اما به نظر می رسد که به تدریج توانسته نقش خود رابازسازی نماید. هر چند شورای همکاری یک واحد سیاسی یک پارچه نیست اما در مسیر همگرایی سیاسی و اقتصادی گام بر می دارد. این فرایند نقاط ضعف ژئوپلتیک و جمعیتی این مجموعه را در برابر دیگر بازیگران منطقه ای کاهش می دهد ضمن اینکه این مجموعه به پشتوانه درآمدهای نفتی وصادراتی توانسته از نظر مالی جایگاه منطقه ای و بین المللی قابل توجهی کسب نماید. توانایی مالی شورای همکاری خلیج فارس در جهانی شدن بر وزنه سیاسی منطقه ای وبین المللی آن افزوده و حضور عربستان در مجامع بین المللی اخیر از این عامل ناشی می شود. عربستان سعودی در مقایسه با سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس در عرصه سیاست خارجی و تعامل با قدرت های بزرگ رویکردی مستقل تر را دنبال می کند که به دیدگاه های ایران در خصوص محدود نمودن نقش آفرینی قدرتهای فرا منطقه ای در خلیج فارس نزدیکی بیشتری دارد. این مسئله تلاش سعودی ها برای تقویت همگرایی درونی شورای همکاری خلیج فارس و در اولویت قرار دادن روابط گروهی با سایر بازیگران نسبت به روابط دو جانبه بیشتر آشکار است. رویکرد فوق از ویژگی های ژئوپلتیک و قدرت عربستان و همچنین حوادث بعد از 11 سپتامبر ناشی می شود و این کشور سعی می کند تا در سیاست خارجی خود بین قدرتهای بزرگ توازن ایجاد کند و همچنین روابط منطقه ای خود را نیز در این چارچوب لحاظ می کند. گرایش عربستان به ثبات منطقه ای که بخش عمده ای از آن در جریان تعامل و هم فکری با سایر بازیگران اصلی منطقه ا ی از جمله ایران محقق می شود، از بی ثباتی ها و تحولات متغیر سالهای گذشته در منطقه نیز تاثیرپذیر است. در سطح منطقه ای، عربستان نسبت به افزایش نقش ایران در افغانستان، لبنان، فلسطین و به ویژه عراق نگران است .این امر به افزایش روابط با سایر قدرتهای فرامنطقه ای از یکسو و تقویت مناسبات منطقه ای از سوی دیگر منجر می شود. تحولات چند سال گذشته در منطقه که موجب افزایش نفوذ جمهوری اسلامی و شیعیان شد اسباب نگرانی پادشاهی سعودی در مورد کاهش نقش و نفوذ خود در منطقه را فراهم آورده است. این نگرانی های اخیر به همراه حساسیت و سوءظن های همیشگی عربستان به ایران واکنش هایی را از سوی ریاض به منظور تغییر در معادلات منطقه برانگیخته است. در گذشته همواره ایران، عربستان سعودی و عراق به عنوان سه کشور مهم و تعیین کننده در منطقه خلیج فارس مطرح بودند و توافق دو کشور از این سه کشور کافی بود تا تاثیرگذاری لازم بر مسائل و تحولات عمده و مهم منطقه صورت می گیرد. لذا عربستان تلاش می کند که از عراق به عنوان ابزاری برای ارتقای نقش خود در منطقه استفاده نماید. حساسیت عربستان نسبت به افزایش نقش ایران و شیعیان در عراق از این زاویه اهمیت می یابد. ) از دیدگاه سعودیها، گسترش حوزه نفوذ و نقش منطقهای ایران با سقوط رژیم بعثی و حذف یک دولت موازنه گر در برابر ایران از یکسو و تحولات عراق جدید و به قدرت رسیدن شیعیان از سوی دیگر آغاز شده است. همچنین از دیدگاه سعودیها، تحولات فلسطین و لبنان (جنگ میان حزب الله و اسراییل در سال 2006 و جنگ غزه در سال 2008) و حمایت ایران از گروه های مقاومت موجب افزایش نفوذ ایران در حوزه عربی و در نهایت، تقویت محور موسوم به مقاومت در منطقه شده است. البته در این حوزه عربستان تلاش های مختلفی را در لبنان و فلسطین به منظور ایجاد موازنه در برابر ایران انجام داده است.( قربانی ، 19مرداد1391)
عربستان همواره خود را در نقش یک مدافع تمام عیار اهل سنت تعریف کرده است و نسبت به کاهش نقش سنی ها در عراق، لبنان و یا کشورهای همجوار خود مانند بحرین حساس و نگران است. عربستان توانایی بر هم زدن بیشتر اوضاع در منطقه را از طریق حمایت از نیروهای ضد شیعی ذارا می باشد. امری که جمهوری اسلامی لازم است به آن حساس باشد.
اخیرا بر شمار اعلامیه ها و فتوایی که از سوی علمای سنی علیه شیعیان صادر می شود، افزوده شده است. عربستان همواره در حوزه های مختلف دیپلماسی فعالی را دنبال می کرد و سعی می کرد معادلات منطقه ای را به سمت منافع کلی جهان عرب و اهل تسنن و بر خلاف منافع دیگر رقبای منطقه ای و به ویژه ایران و شیعیان سوق دهد. اگر چه عربستان بطور سنتی روابط خوبی با اخوان المسلمین در مصر داشت اما همواره در پی تحکیم روابط خود با دولت های مصر و اردن دو بازیگر مهم منطقه ای بود. در فلسطین، عربستان حمایت های مالی گسترده ای از دولت خودگردان (پس از اسلو) انجام می داد که نهادی نامشروع از سوی نیروهای جهادی قلمداد می شد و با ارائه طرحی در نشست اتحادیه عرب در سال 2002 در بیروت مبنی بر شناسایی اسرائیل از سوی اعراب در قبال خروج اسرائیل از اراضی اشغالی جنگ 1967 تلاش کرد ابتکار عمل را در مناقشه خاورمیانه در دست گیرد. همچنین عربستان سعودی با حمایت گسترده مالی از نیروهای جهادی در افغانستان در زمان جنگ با شوروی در تشکیل و تقویت طالبان نقش مهمی ایفا کرد و با توجه به موقعیت مناسبی که در لبنان پس از قرارداد طائف و پایان جنگ داخلی پیدا کرد تلاش نمود با تزریق امکانات مالی گسترده و حمایت از دولت های مختلف به ویژه، دولت رفیق حریری نخست وزیر لبنان نفوذ منطقه ای خود را در جهان عرب تثبیت کند. با نگاهی گذرا به مواضع چند دهه اخیر ریاض می توان دریافت که اتخاذ اینگونه سیاست ها با سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی همسو نبوده است و منافع ایران به ویژه در روند صلح خاورمیانه و تشکیل حکومت خودگردان، تحولات لبنان، روابط با مصر و اردن و موضوع طالبان به شکلی متفاوت از عربستان تعریف شده است. رابطه ایران و عربستان را باید یکی از دشوارترین عرصه های دیپلماسی خارجی کشور در 3 دهه گذشته ارزیابی کرد. مراودات تهران و ریاض که فراز وفرود بی سابقه ای را در خود داشته از کرانه های قطع ارتباط دو جانبه تا دیدارهای مکرر سالانه سطح بالا را تجربه کرده و حالا به نظر می رسد در قوس نزولی خود به یکی از بحرانی ترین شرایط رسیده است. هر چند دستگاه دیپلماسی رسمی با تمام توان می کوشد آن را آرام جلوه دهد موضوع حمایت از مقاومت در فلسطین و (لبنان) و مساله شیعیان در عربستان و(رفتار با زائران ایرانی)، سر فصل مسائل دو طرف اند.(قربانی ،19 مرداد 1391)
1-3-5 رقابت رسانه ای ایران و عربستان
روزنامه فلسطین در این زمینه می نویسد، جنگ رسانه ای بین ایران و عربستان از سال 2006 در پی حمله اسرائیل به جنوب لبنان شروع شد. این جنگ بر سر مسایل لبنان به تدریج بین ایران و عربستان جنبه دسته بندی و یارگیری به خود گرفت. به این ترتیب مصر، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، اردن و کشورهای مغرب عربی به عربستان ملحق شدند و این مجموعه بلوک سازش نامیده شدند و در مقابل سوریه، یمن،سودان و لیبی به جبهه ایران پیوستند و گروه مقاومت خوانده شدند. (روزنامه فلسطین،8/10/2009)
عربستان سعودی در حوزه رسانه ای سیاست های مقابله جویانه ای را علیه ج.ا.ایران پی گیری می نماید. یکی از موارد سیاست مقابله جویانه رسانه ای عربستان در قبال ج.ا.ایران، عملکرد شبکه العربیه می باشد که متعلق به عربستان سعودی می باشد این شبکه وسیله ای برای توجیه سیاست های سازشکارانه با غرب و رژیم صهیونیستی و از سویی دیگر ضد ایرانی عربستان است.
عربستان سعودی که در سطح منطقه از رقابت سیاسی با ایران خود را ناتوان می بیند سعی دارد از طریق شبکه العربیه به مقابله بپردازد. حسن فحص مدیر دفتر شبکه العربیه در تهران در این باره اذعان می دارد: بینش مالکان شبکه در حدودی که منافع کشور عربستان سعودی در خطر باشد، نمایان می شود. به عنوان نمونه ایران در منطقه خاورمیانه نقش فعالی ایفا می کند و در عراق، لبنان و فلسطین نفوذ زیادی پیدا کرده است، اما عربستان سعودی در این کشورها نفوذ چندانی ندارد بنابراین در رسانه های خود از جمله شبکه العربیه به ایران حمله می کند.
فحص در ادامه می گوید: زمانی که عربستان سعودی توان مقابله با ایران را در میدان عمل نداشته باشد، از هر وسیله ای برای تضعیف نفوذ این کشور که یکی از آنها شبکه العربیه است، استفاده می کند (خبرگزاری ایسنا، 18تیر1387)
1-1-3-5 سیاست های شبکه العربیه در قبال ایران
پس از انتصاب عبدالرحمن راشد به مدیریت شبکه العربیه رویکرد این شبکه در قبال ایران بسیار تند و خصمانه گردید. عبدالرحمن راشد پیش از این سردبیر روزنامه الشرق الاوسط بود. او در آمریکا تحصیل نموده و تمایل زیادی به آمریکا دارد. وی اکنون تحت عنوان شخصیت حقوقی مدیر عامل شبکه العربیه در روزنامه الشرق الاوسط مقالات متعددی علیه جمهوری اسلامی ایران به چاپ می رساند که اغلب مورد استفاده دیگر نشریه ها و جراید غربی قرار می گیرد.
شبکه العربیه تاکنون محورهای گوناگونی در سیاست خبری خود علیه جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته است.
1- مخالفت با فعالیتهای صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران، شبکه العربیه تنها شبکه عرب زبان منطقه است که هنگام پخش گزارشهای مربوط به فعالیت های هسته ای ایران از واژه الازمه به معنی بحران استفاده می کند همچنین این شبکه در گزارشهای خبری خود در مورد فعالیت های هسته ای ایران از مواجهه جامعه جهانی با جمهوری ایران نام می برد. هدف العربیه ایجاد جو روانی و فضا سازی علیه فعالیت های هسته ای صلح آمیز ایران است. تحلیل ها و اخبار این شبکه به گونه ای تنظیم می شود که این توهم در ذهن ملتهای منطقه شکل بگیرد که ایران، در صدد تولید سلاح هسته ای است که این شیوه همواره از سوی رسانه های صهیونیستی تعقیب می شود.
2- ایران هراسی، به موازات تبلیغ علیه فعالیت های صلح آمیز هسته ای،موضوع خطر گسترش تشیع و تشکیل هلال شیعی در منطقه با هدف پیشبرد پروژه ایران هراسی پیوسته مورد توجه العربیه قرار دارد و هر روز دهها خبر و تحلیل در زمینه خطر تشیع پخش و بر روی سایت عربی و فارسی خود ارسال می کند.(خبرگزاری مهر، 7خرداد87) این شبکه همچنین در این زمینه به تحریک کشورها و ملت های عرب علیه ج.ا.ایران می پردازد، العربیهج.ا.ایران را متهم به داشتن مقاصد خصمانه و سلطه جویانه در منطقه و علیه کشورهای حاشیه خلیج فارس کرده است. (الشرق الاوسط 4/4/2004)
پژوهش های پیشین درباره :مطالعه ساختارهای هنجاری و تاثیر آن در رقابت منطقه ای ...