الف. طبقه بندی بر اساس علت شناسی
از نظر علت شناسی افراد افسرده را به دو نوع تقسیم می کنند:
۱ . افسرده واکنشی
۲ . افسردگی درونزاد
تعاریف
هر تغییر فعال که تحت تاثیر یک عامل خارجی در ارگانیزم به وقوع بپیوندد واکنش نامیده می شود. افسردگی واکنشی آن است که به نظر برسد آن عوامل خارجی یا محیطی استرس زا باشد و در واقع این اختلال واکنشی است در مقابل عوامل خارجی فشار زا. همچنین افسردگی درونزاد را به نوعی می گویند که بدون رابطه با عوامل استرس زای محیطی ظاهر می گردد و به همین جهت آن را درونزاد گویند.
علایم
در افسردگی واکنشی الگوهای خاص وجود دارد که از جمله اضطراب، تحریک پذیری، نوسان شدید، غم و اندوه، احساس گناه نسبت به رویدادی که افسردگی را اشکار ساخته، حساسیت، عدم اعتماد به نفس، کاهش فعالیتها، نا امیدی و دو سو گرایی نسبت به فردی که از دست رفته، کم خوابی و بد خوابی(کاپلان سادوک،۱۳۸۹).
در افسردگی درونزاد هم علایم مشخصی وجود دارد که مهم ترین آنها عبارتند از: صبح زود تر از معمول بیدار شدن، بی اشتهایی، کاهش وزن، یبوست، کاهش میل جنسی، تغییر نادرست نظر دیگران نسبت به خود، افکار پارا نوییدی، کندی تفکر و رفتار و احساس طرد شدگی گرچه سالهای طولانی این تقسیم بندی مورد حمایت بوده ولی اخیرا بسیاری از روان پزشکان صاحب نفوذ بر این عقیده اند که معدودی از بیماران را میتوان بر این اساس طبقه بندی کرد (کاپلان سادوک، ۱۳۸۹).
ب. طبقه بندی بر اساس سیر بیماری
امیل کراپلین در هم جوش دادن مانی و افسردگی را از طول سیر بیماری اخذ کرد . او متوجه شد که سیر بیماری خواه افسردگی باشد یا مانی اساسا یکسان است و به همین جهت آنها را در یک طبقه قرار داد و مانیکدپرسیو نامید.
این نظریه به شدت مورد قبول واقع شد تا اینکه در سال ۱۹۶۲ لئونارد و همکارانش تصمیم گرفتند که تقسیم بندی به سه گروه زیر باشد:
۱ . بیمارانی که فقط اختلال افسردگی داشتند(یک قطبی)
۲ . بیمارانی که فقط مانی داشتند(مانی یک قطبی)
۳ . بیمارانی که افسردگی و مانی را با هم داشتند(دو قطبی)
امروزه از اصطلاح مانی یک قطبی استفاده نمی شود، بلکه چنین مواردی در گروه در گروه دو قطبی قرار داده می شود به این دلیل که همه کسانی که مانی دارند بالاخره روزی افسردگی را تجربه می کنند به عبارت دیگر خود نشان نداده است. به نظر میرسد تقسیم بندی یک قطبی، دو قطبی بهترین نوع پیشنهاد شده تا به امروز است(پورافکاری، ۱۳۸۵).
ج. طبقه بندی بر اساس نشانگان
غالباً برای تشخیص افسردگی از طبقه بندی بر اساس نشانه ها استفاده می شود. نشانه های افسردگی اگر چه در منابع به اشکال مختلف ذکر شده اما میتوان گفت آخرین و معتبرترین نشانه های افسردگی مربوط به چهارمین مجموعه تشخیص آماری تجدید نظر شده انجمن روان پزشکان امریکا DSM-4-TR میباشد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
۲ – ۵ – ۴- ملاکهای DSM-4-TR در مورد دوره افسردگی اساسی
حداقل پنج تا از علایم زیر همزمان در یک دوره دو هفتهای وجود داشته باشد و نشانه تغییری در کارکرد قبلی باشد حداقل یکی از علایم خلق افسرده یا بی علاقگی و بی لذتی باشد.
۱٫ خلق افسرده در اکثر اوقات روز و تقریبا همه روزها، چه طبق گزارش خود بیمار از احساس ذهنیش و چه طبق مشاهده دیگران.
۲٫ کاهش واضح علاقه مندی یا لذت بردن از همه یا تقریبا همه فعالیتها، اکثر اوقات روز و تقریبا همه روزها.
۳٫ کاهش چشمگیر وزن بدون اجرای برنامه رژیم خاصی برای لاغری یا افزایش وزن، یا کاهش یا افزایش اشتها تقریبا همه روزها.
۴٫ کم خوابی با پرخوابی به طور تقریبا هر روزه.
۵٫ سراسیمگی یا کندی روانی حرکتی در تقریبا همه روزها.
۶٫ احساس خستگی یا از دست دادن انرژی تقریبا همه روزها.
۷٫ احساس بی ارزشی یا احساس گناه مفرط یا نامتناسب تقریبا هر روز.
۸٫ کاهش قدرت تفکر یا تمرکز ، یا احساس بلا تصمیمی ، تقریبا هر روز.
۹٫ افکار عود کننده ای درباره مرگ، فکر مکرر خودکشی بدون هیچ نقشه خاصی، اقدام به خودکشی، یا داشتن نقشهای معین برای انجام خود کشی.
نکته:
الف. علایم مذکور واجد ملاکهای دوره مختلط نباشد.
ب. علایم از نظر بالینی رنج و عذاب چشمگیری برای بیمار ایجاد کرده باشد.
پ. علایم ربطی به اثرات جسمی مستقیم یک ماده یا یک بیماری طبی عمومی نداشته باشد.
ت. داغدیدگی توجیه بهتری برای علایم نباشد(کاپلان سادوک، ۱۳۸۹).
۲ – ۵ – ۵- خصایص بالینی
علایم اختلالات خلقی دو الگوی کلی دارد: یکی مربوط به افسردگی است و دیگری مربوط به مانیا(شیدایی). دوره های افسردگی، هم در اختلال افسردگی اساسی ممکن است روی دهد و هم در اختلال دو قطبی نوع یک. پژوهشگران در مطالعات بسیاری کوشیدهاند تفاوتهای پایا میان دوره های افسردگی اختلال دو قطبی نوع یک و دوره های افسردگی اختلال افسردگی اساسی بیابند، اما تفاوت چندانی پیدا نشده است. در موقعیتهای بالینی تنها با بهره گرفتن از سابقه بیمار، سابقه خانوادگیش و سیر آتی بیماریش میتوان این دو را از هم افتراق داد. برخی از بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک حالات مختلطی دارند که هم خصایص مانیا را دارد هم خصایص افسردگی را. همچنین برخی از این بیماران در حین دوره های مانیا، دوره های گذرایی از افسردگی هم پیدا می کنند که از چند دقیقه تا چند ساعت طول میکشد( کاپلان سادوک، ۲۰۰۷).
در مورد وضعیت روانی افسردگی که کاپلان به آن اشاره کرده است کندی عام روانی حرکتی شایعترین علامت است. مالیدن دستها به هم و کشیدن مو شایعترین علایم سراسیمگی است. نمای شناخته شده بیمار افسرده عبارت است از فردی با وضعیت خمیده، بدون هیچ گونه حرکت خود به خود و با نگاهی خیره به پایین. و البته باید به علایم مربوط به احساسات، خلق، تکلم، اختلالات ادراکی، هذیانها و توهمات همخوان با خلق افسرده ونحوه فکر توجه کرد. همچنین از مقیاسهای تسونگ(zung) و راسکین(raskin) وهمیلتون(Hamilton) برای برآورد عینی افسردگی استفاده می شود.
۲ – ۵ – ۶- سیر و پیش آگهی افسردگی
حدود پنجاه درصد از بیمارانی که دچار نخستین دوره اختلال افسردگی اساسیاند پیش از آنکه این دوره اول هم شناسایی شود، علایم چشمگیری از افسردگی داشته اند. دوره افسردگی بدون درمان شش تا سیزده ماه و با درمان در اکثر اوقات حدود سه ماه طول میکشد. حدود پنج تا ده درصد از بیمارانی که در ابتدا تشخیصشان اختلال افسردگی اساسی است، شش تا ده سال پس از نخستین دوره افسردگی دچار دوره مانیا میشوند. سن متوسط این تغییر سی و دو سالگی است و اغلب پس از دو تا چهار دوره افسردگی پیدا می شود.
۲ – ۵ – ۷- معنای نابهنجاری
بررسی مفاهیم مختلف بیماری یا اختلال روانی مستلزم آن است که در ابتدا، اصطلاح اختلال یا بیماری تعریف شود. بهنجاری و نابهنجاری را میتوان از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داد. به عنوان مثال دیدگاه مرضی یا آسیب شناختی بر این فرض استوار است که رفتار نابهنجار نتیجه حالتی مرضی و یا اختلالی است که بر اساس نشانه های بالینی قابل تشخیص باشد. یا دیدگاه آماری معتقد است که مرتبه بهنجاری دو سوم تا سه چهارم(۶۶ تا ۷۵ درصد) حد میانی منحنی اکثر گروه های مورد مطالعه را در بر میگیرد و افرادی که خارج از این چارچوب قرار میگیرند، نابهنجار یا برتر قلمداد میشوند. دیدگاه فرهنگی نیز معتقد است که رفتار و یا بازخوردهای یک فرد بر حسب محیط اجتماعی که در ان زندگی می کند، بهنجار یا نابهنجار است. دیدگاه آرمانینگر، تعریف بهنجاری را از راه توسل به یک الگوی فرضی(یک نظام بهنجار آرمانی) مطرح می کند. و در نهایت دیدگاهی که بهنجاری را به منزله یک فرایند سازشی یا ظرفیت واکنش برای بازیافتن تعادل از دست رفته پیشین تلقی و معنی می کند(دادستان، ۱۳۸۳).
۲ – ۵ – ۸- مفهوم افسردگی
افسردگی از زمانهای بسیار دور در نوشتهها و مدارک طبی قدیم وجود دارد. داستان عهد عتیق شاه سائول و داستان خودکشی آژاکس در ایلیاد و هومر هر دو یک سندرم افسردگی را توصیف کرده اند. کرنلیوس سلسوس در کتاب مدیسین افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. این اصطلاح را روان پزشکان دیگر از جمله ارسطو(۲۰ تا ۱۸۰ سال بعد از میلاد) و جالینوس(۱۲۹ تا ۱۹۹ بعد از میلاد) نیز به کار برده اند (پورافکاری، ۱۳۸۵).
براساس پژوهشی که توسط دکتر ایرون بک[۱۳۰] انجام شده، بیش از ۸۰ درصد بیماران افسرده خود را انسان بیارزشی میدانند(برنز، قراچه داغی ۱۳۸۶) متاسفانه مسأله به اینجا ختم نمی شود، تحقیقات دکتر بک نشان داد که بیماران افسرده بخصوص در زمینههایی مثل هوش، موفقیت، اشتغال، جذابیت، سلامتی و توانایی که برایشان بیشترین ارزشها را دارد، احساس ناتوانی می کنند. هنگام افسردگی شخص نه تنها به شایستگی و لیاقت خود تردید می کند بلکه دوستان، افراد خانواده و حتی روانپزشک را به قبول این طرز باور سوق می دهد(نقل از برنز ۱۳۸۶). افسرده خود را آدم بیارزشی میداند و در این میان، شدت افسردگی هر چه بیشتر باشد، احساس بیارزش بودن هم بیشتر است. تصویر ذهنی افسردگی را میتوان در چهار احساس مغلوب، علیل، بی کفایت و محروم توضیح داد(برنز، ۱۳۸۶).
تبدیل پدیده افسردگی به موقعیتی قابل درک از طریق پرسیدن و رسیدگی به مضامین گفتههای بیماران امکان پذیر است. شخص افسرده احساس می کند از عنصری که برای خوشبختی لازم دارد محروم شده است. با پرداختن به موضوع از دست دادن به این نتیجه میرسیم که اختلال روانی با یک مسئله شناختی در ارتباط است. در برخورد با مفهوم از دست دادن باید به نقش قطعی معانی و ارتباط ها توجه کنیم. با توجه به این باختها و احساس اندوه ناشی از ،ن، عارضه های افسردگی به وجود میآیند(بک، ۱۳۸۷).
۲ – ۵ – ۹- عارضههای افسردگی
عارضههای افسردگی عبارتند از: الف. کمبود عزت نفس و انتقاد از خود، ب. بدبینی، ج. افزایش اندوه، د. تغییرات انگیزه، ه. میل به خودکشی.
آنچه به اختصار عنوان گردید حاصل تجربه های بالینی و استناد به صحبت بیماران افسرده است که توسط دکتر بک انجام گرفته در ادامه به عنوان مثال یک نمونه به اختصار توضیح داده می شود.
در باب کمبود عزت نفس و انتقاد از خود:
بیمار افسرده با رجوع به نتایج ناخوشایند حوادث(جدا شدن، طرد شدنها، شکست خوردن و مطابق انتظار ظاهر نشدن می خواهد از تاثیر این تجربه ها بر خود آگاه شود. او ممکن است تقصیرها را به گردن خود بیندازد ، در نتیجه نه تنها به خاطر ضرر و زیانی که متحمل شده ناراحت می شود ، بلکه در خود نقصی را احساس کرده و این نقص را برای خود بزرگ کرده و احساس جراحت، اندوه و حقارت می کند(بک، ۱۳۸۷).
۲ – ۵ – ۱۰- ویژگیهای افراد افسرده
هر فردی از بابت اینکه در چه شرایط و خلق خویی قرار دارد دارای ویژگیهای مخصوص به خود و البته برخی ویژگیهای مشترک میان دیگر افراد است که افراد افسرده هم از این قایده بیرون نیستند. در اینجا ویژگیهای افراد افسرده را بر میشمریم.
الف. ویژگیهای بالینی
خلق افسرده و بیعلاقه شدن به لذات قبل از این از علایم کلیدی افسردگی است. بیمار ممکن است بگوید احساس اندوه، نا امیدی، غمگینی یا بیارزشی می کند. فرد اغلب علایم افسردگی را نوعی درد مشقت بار روحی توصیف می کند و گاه از این شکایت می کند که نمی تواند گریه کند، علامتی که با بهبود بیمار رفع می شود(کاپلان سادوک، ۱۳۸۹).
حدود دو سوم از کل بیماران افسرده به فکر خود کشی میافتند و حدود ده تا پانزده درصد از آنها نیز دست به خود کشی میزنند. تقریبا همه بیماران افسرده(حدود ۹۷ درصد) از کم شدن کار مایه(انرژی) خود که موجب می شود نتوانند وظایف خود را به راحتی انجام دهند شکایت می کنند. حدود ۸۰ درصد از بیماران از اشکال در خواب به ویژه سحرخیزی(بیخوابی انتهایی[۱۳۱] و بیدار شدن های مکرر در طول شب که در طی آن دایم به مشکلات خود فکر می کنند)، شکایت دارند. بسیاری بیماران دچار کاهش اشتها و وزن میشوند، اما برخی نیز افزایش اشتها و وزن و خواب پیدا می کنند. اضطراب از علایم شایع افسردگی است که ۹۰ درصد بیماران را گرفتار می کند. بیماری طبی نظیر دیابت، افزایش فشار خون، بیماری انسدادی مزمن ریه و بیماری قلبی همراه با افسردگی تشدید میشوند. سایر علایم نباتی افسردگی عبارتند از: غیر طبیعی بودن قاعدگی و کاهش علاقه و عملکرد جنسی که ممکن است فرد را به غلط به جلسات مشاوره ازدواج[۱۳۲] یا درمان اختلالات جنسی[۱۳۳]سوق دهد. حدود ۵۰ درصد از کل بیماران ذکر می کنند که علایمشان در طول روز تغییر می کند[۱۳۴]، به این شکل که شدت آنها در صبح بیشتر است و هرچه رو به غروب می رویم، کمتر می شود.
افسردگی در کودکان و نوجوانان: هراس از مدرسه و چسبیدن بیش از حد به والدین ممکن است علایمی از افسردگی در کودکان باشد. ضعف عملکرد تحصیلی، سوءمصرف مواد، رفتار ضد اجتماعی، ولنگاریجنسی و ترک خانه ممکن است علایم افسردگی در نوجوانان باشد.
افسردگی در سالخوردگان: افسردگی در افراد مسن شایع تر از کل جمعیت است. در مطالعات مختلف میزان شیوع افسردگی در سالخوردگان از ۲۵ تا ۵۰ درصد گزارش شده.
ب. تغییرات عصبی، روانشناختی در افسردگی:
تخریب معمولاً در طیف وسعی از قلمرو عصبی روانشناختی از جمله توجه، یادگیری، حافظه و کارکرد اجرایی مشاهده می شود. ممکن است نقص در کارکرد اجرایی در افسردگی به طور خاص، بارزتر باشد. علایم شناختی افسردگی عبارت است از احساس ذهنی ضعف تمرکز( ۸۴ درصد از بیماران در یک مطالعه) و مختل شدن تفکر(۶۷ درصد بیماران در مطالعه ای دیگر) ( کاپلان، سادوک، ۱۳۸۹).
ج. وضعیت روانی در حملات افسردگی:
کندی عام روانی حرکتی شایع ترین علامت است. البته سراسیمگی روانی حرکتی نیز به ویژه در سالخوردگان دیده می شود. مالیدن دستها به هم و کشیدن مو شایعترین علایم سراسیمگی است. رخ شناخته شده در بیمار افسرده عبارت است از فردی با وضعیت خمیده بدون هیچگونه حرکت خود به خود و با نگاهی خیره به پایین.
تکلم: کاهش سرعت تکلم و درجه صدا و پاسخ دادن به سوالات به صورت یک کلمه ای و یا دیر، در بسیاری از بیماران افسرده مشهود است.
فکر: بیمار افسرده دیدگاهی منفی راجع به جهان و خودش دارد. محتوای فکر این گونه بیماران تشکیل شده در مورد از دست دادن، گناه، خودکشی و مرگ. حدود ۱۰ درصد از کل بیماران افسرده، علایم برجسته ای از کل فکر را دارند.
حافظه: حدود ۵۰ تا ۷۵ درصد از کل بیماران افسرده دچار نوعی اختلال شناختی هستند که گاه از آن با عنوان دمانس کاذب ناشی از افسردگی[۱۳۵]یاد می شود . شکایت شایع این بیماران مختل شدن تمرکز و فراموش کاری است .
نظارت بر تکانه : حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از کل بیماران افسرده دست به خودکشی میزنند و حدود دو سوم از آنها نیز فکر خودکشی دارند. به همین دلیل از نظر بالینی عاقلانه نیست که برای بیمار افسرده داروی ضدافسردگی به ویژه داروهای سه حلقه ای نسخه شود.
قضاوت و بصیرت: بصیرت بیماران افسرده به اختلالاشان اغلب افراطی است. یعنی علایم اختلال و مشکلات زندگیشان بیش از حد مورد تاکید قرار میدهند. به سختی می شود این گونه بیماران را به ممکن بودن بهبودشان متقاعد ساخت.
قابل اعتماد بودن: در هرگونه اطلاعاتی که از بیمار افسرده گرفته می شود تاکید مفرط بر جنبه های بد و بیاهمیت جلوه دادن جنبه های خوب وجود دارد، نمی تواند هیچ گونه اطلاعات امیدوارکننده ای را باور کند.
د. تغییرات خواب در افسردگی:
خواب آشفته مشخصه افسردگی میباشد.
۲ – ۵ – ۱۱- همه گیر شناسی
به طور کلی، تحقیقات مختلف با توجه به تنوع نشانهشناسی افسردگی در خلال تحول نشان داده اند که تقریباً ۲درصد کودکان چهار تا شانزده ساله به اختلال افسردگی اساسی مبتلا می شوند. این فراوانی در خلال نوجوانی به طور تقریبی ۷ درصد است. تحقیقات مختلف به تفاوتی در افسردگی پسران و دختران قبل از سن یازده سالگی دست نیافتهاند اما در حدود سن شانزده سالگی تعداد دختران افسرده را دو برابر پسران گزارش کرده اند (دادستان، ۱۳۸۵). اختلال افسردگی عمده اختلال شایعی است که شیوع مادام العمرش حدود ۱۵ درصد و در زنان شاید ۲۵ درصد است و تقریبا در سراسر جهان و در همه کشورها و فرهنگ ها دیده می شود که شیوع اختلال آن در زنان دو برابر مردان است. طبق فرضیه های ارائه شده دلایل این امر تفاوتهای هورمونی، اثرات زایمان، تفاوت روانی اجتماعی زنان و مردان و الگوهای رفتاری مربوط به درماندگی آموخته شده میباشد. متوسط سن شروع اختلال افسردگی عمده حدود چهل سالگی است و حدود ۵۰ درصد از کل این افراد بیماریشان از ۲۰ تا ۵۰ سالگی شروع می شود(کاپلان، سادوک، ۲۰۰۷).
۲ – ۵ – ۱۲- تحریفهای شناختی در افسردگی:
پایه و اساس افسردگی تحریفهای شناختی است. این تحریفات عبارتند از(برنز، ۱۳۸۶):
۱- تفکر همه یا هیچ: همه امور را سیاه یا سفید می بینید. اگر نتیجه کارتان عالی نباشد خود را ناکام و شکست خورده میدانید. این تفکر شروع و پایه اساس کمالگرایی است. نهایتگرایی، برداشت واقع بینانهای از زندگی نیست. اشتباه ادراکی تفکر دوبخشی هم نامیده می شود، سایه و خاکستری وجود ندارد.
۲– تعمیم مبالغه آمیز: جزیی ترین اتفاق منفی را به حساب شکست همیشگی میگذارند و اشکالات ناشی از تعمیم مبالغه آمیز بسیار زیاد است. بدون ان ناراحتی کم دوام و زود گذر می شود مانند لعنت به این زندگی، دیگر برای همه عمرم کافی است.
۳– فیلتر ذهنی: شبیه قطره جوهری که بر دهانه لیوان آب بیافتد، همه آب را رنگی می کند. حوادث جزیی را به قدری بزرگ می کند که حقیقت در سایهاش محو می شود. در برخورد با موارد منفی، آن آنچنان در ذهن بزرگ می کند که انگار هر چه است منفی است.