۳-۴-۲ پناه گاهی استوار
«وَ لَا مَعْقِلَ أَحْسَنُ مِنَ الْوَرَع» (ح، ۳۷۱) ( هیچ سنگری نگاهدارنده تر از پرهیز از گناه نیست.)
«ورع همان پایبند بودن به کارهای نیک است و در پناه آن انسان می تواند به تمام خوبی ها در دنیا و آخرت و به عبارتی قرب الهی برسد، پس هیچ پناهگاهی استوار تر از آن نیست.» (بحرانی، ۱۳۶۲:ج۵: ص۷۱۹(
در آیات قرآن از ورع به عنوان تقوا هم یاد شده است و در جاهای بسیاری از آثار آن صحبت به میان آمده است، که به یک اثر اشاره می کنیم :«یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یجَعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا وَ یُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّاتِکمُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم» (انفال، ۲۹) (اى اهل ایمان! اگر [در همه امورتان] از خدا پروا کنید، براى شما [بینایى و بصیرتى ویژه] براى تشخیص حق از باطل قرار مىدهد، و گناهان تان را محو مىکند، و شما را مىآمرزد؛ و خدا داراى فضل بزرگ است.)
در این آیه مبارکه منظور از فرقان این است که خداوند نوری در وجود انسان های با تقوا قرار می دهد تا به وسیله آن بتواند، به خوبی حق را از باطل تشخیص دهد. انسان به وسیله این نور درونی می تواند ایمان را از کفر، هدایت را از گمراهی، فکر درست را از اشتباه و بینش شیطانی جدا نماید.» (حسنی، ۱۳۸۹، ص۸۸)
حفظ دین و رسیدن به آنچه نزد خداوند است از دیگر آثار ورع در روایات است «أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ صُونُوا دِینَکُمْ بِالْوَرَعِ» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۲: ص۷۶) ( از خدا پرهیز کنید و دین خود را با ورع نگه دارید.)
«ابُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ فَإِنَّهُ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالْوَرَعِ»(همان)( بر شما باد به ورع زیرا بدان چه نزد خداست نتوان رسید جز به وسیله ی ورع.)
هدف اساسی دین اسلام رسیدن به کمال الهی است واین امر تحقق نمییابد مگر با ورع. خود نگهداری از گناه کاری بسیار دشوار است چرا که انسان دائما در حال مبارزه با نفس است، اما میتوان با تکیه بر رهنود هایقرآن و سخنان ائمه (علیهم السلام) بر آن غلبه کرد و به هدف نهایی برسد.
۳-۵ بشاشت
دیگر عمل مورد بحث ما که در روابط اجتماعی بسیار مثمر ثمر است بشاشت است که به معنای «خوشرویی، گشاده رویی» میباشد. (زمانی، ۱۳۶۷، ص۲۷۴)
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
گشاده رویی یک فضیلت اخلاقی است که در ارتباط با دیگران نمود پیدا می کند، در واقع از جمله حقوقی است که انسان ها بر یکدیگر دارند.و باید از روی صدق و اخلاص باشد و به عنوان یک عبادت تلقی شود.
نتایج بسیاری را طبق حکمت ۶می توان برای گشاده رویی بیان کرد از جمله ی آن ها: «الْبَشَاشَهُ حِبَالَهُ الْمَوَدَّهِ.» (ح، ۶) (گشاده رویی دام محبت است.)
بشاش بودن موجب ایجاد مهر و محبت در بین افراد می شود و همان طور که امام (ع) در حکمت اشاره کرده اند همانند دامی است که به وسیله آن دل ها را به هم نزدیک میسازد، و در نتیجه همین امر خلق وخوی افراد را خوش خواهد ساخت و افزایش دوستان و یاران را به دنبال دارد در این رابطه «امام صادق (علیه السلام) فرموده اند:کردارهای نیک و گشاده رویی کسب دوستی می کند و باعث دخول به بهشت می شوند.»(کلینی، ۱۴۰۷، ج۳:ص۲۷۹)
با تأمل در زندگی روزمره میتوان گفت گشاده رویی عاملی برای پیش برد امور و حل مسائل است. و همچنین باعث تقویت صله ی رحم می شود.با شادی و بشاش بودن فضای پر از شادابی و نشاط در جامعه ایجاد می شود.واژه ی بشاشه و مشتقات آن در قرآن ذکر نشده است، ولی در روایات می توان نتایج آن را مشاهده کرد:از بین رفتن کینه، داخل شدن به بهشت، کامل شدن دین، کامل شدن انسان و تقرب به در گاه الهی از جمله ی آن ها می باشد.
امام کاظم (علیه السلام) )گشاده رویی کینه دیرینه را می برد.) (کلینی، ۱۴۰۷، ج۳:ص۲۷۹)
امام صادق (ع) فرموده است: «الْخُلُقُ الْحَسَنُ جَمَالٌ فِی الدُّنْیَا وَ نُزْهَهٌ فِی الْآخِرَهِ وَ بِهِ کَمَالُ الدِّینِ وَ الْقُرْبَهُ إِلَى اللَّهِ تَعالی» (اخلاق نیک و پسندیده؛ جمال و زیبایی در دنیا و گشایش و خوشى در آخرت است، و با آن آیین و دین هر کسى کامل میگردد، و موجب کمال انسان و قرب او به پروردگار متعال است.) (عاملی، ۱۴۰۹ج ۸: ص۴۴۹)
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
۳-۶ قناعت
«قناعت» در لغت «از قنع به معنی رضا و خوشنودی است.» (قریشی، ۱۳۷۷ج۶: ص۴۲) و در اصطلاح «به اندک اکتفا کردن و راضی بودن از امور گذرنده دنیوی و عوارضی که نیازمند به آن ها ست.»(راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ج۳: ص۲۵۳)
قناعت از جمله اعمالی است که با رعایت آن انسان می تواند شیرینی و ثمره ی آن را به وضوح احساس کند. قناعت دارای آثار فردی و اجتماعی فراوانی است، از جمله آثار فردی آن جلوگیری از حرص و طمع، راضی بودن به رزق و رضای پروردگار، بی نیاز بودن از مردم، آسودگی خاطر و در نهایت اصلاح نفس می باشد. و از جمله آثار اجتماعی آن رعایت حقوق دیگران و عدم تعرض به اموال آن ها و…. می باشد. از جمله نتایج قناعت با توجه به حکمت:
۳-۶-۱ بی نیازی از مردم
«کفَى بِالْقَنَاعَهِ مُلْکا» (ح، ۲۲۹)( قناعت برای پادشاهی کافی است. )
راضی بودن به هر آنچه که داری و احساس بی نیازی نسبت به آنچه که مردم دارند یک نوع سروری و بی نیازی از دیگران را به همراه دارد به این معنی که از بسیاری از رذایل اخلاقی از جمله حرص و طمع و تملق گویی به دور خواهد ماند و کسی که به این درجه از مناعت طبع برسد و به آن چه که خداوند روزیش کرده راضی باشد به پادشاهی اخلاقی، مادی و معنوی خواهد رسید.
در این باره دو روایت وارد است: «امام باقر (ع) : هر که بدان چه خداوند روزیش کند، قناعت ورزد از بی نیاز ترین مردم است.» (کلینی، ۱۴۰۷ ،ج۴: ص۴۱۷) «پیامبر (ص) : قناعت مالکیت و سلطنتی است که پاینده است. قناعت مرکب رضایت وخوشنودی پروردگار متعال است وشخص قناعت کار که سوار قناعت است به وسیله ی آن به سوی خداوند سیر می کند.» (مصباح الشریعه، ص۱۲۱)
۳-۶-۲ افزایش ثروت مادی و ومعنوی
«الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا یَنْفَد» (ح ،۳۴۹) (قناعت دارایی تمام نشدنی است.) وهمچنین امام (ع) در حکمتی دیگر فرمودند«وَ لَا کَنْزَ أَغْنَى مِنَ الْقَنَاعَه» (ح ،۳۷۱) (هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت نیست.)
قناعت مانعی برای اسراف و تبذیر است و موجب می شود از هر آن چه هست به نحو احسن استفاده نماییم و این خود عاملی برای نگه داشتن اندوخته های مادی و مصرف آن ها در مسیر صحیح و کارآمد است، بنابراین قناعت ثروتی تمام نشدنی است. بی نیاز بودن از مال دیگران و قانع شدن به رزق خداوند، در درجه اول آرامشی درونی برای انسان پدید خواهد آورد که این، مقدمه ای برای رسیدن به گنج های معنوی و اخلاقی است که شاکر بودن نسبت به آن چه خداوند روزی انسان کرده است، نداشتن چشم به مال مردم و عدم حرص وطمع نمونه بارز آن تلقی خواهد شد.
در قرآن کریم عبارت «حیات طیبه» بیان شده است :« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (نحل، ۹۷) «از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالى که مؤمن است، مسلماً او را به زندگى پاک و پاکیزهاى زنده مىداریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملى که همواره انجام مىداده اند، مىدهیم.»از امام علی(ع) در باره مفهوم حیات طیبه پرسیده اند:« فی نهج البلاغه و سئل عن قول الله تعالى: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً»؟ فقال:هی القناعه» (عروسی حویزی، ۱۴۱۵، ج۳: ص۸۴) «در نهج البلاغه ذیل حکمت۲۲۹ از امام علی (ع) پرسیده شده است که حیات طیبه یعنی چه؟ امام (ع) پاسخ دادند آن قناعت است.»
با توجه به فرمایش امام (ع) حیات پاک و طیب چیزی جز قناعت نیست چرا که قناعت سیادت انسان را حفظ و از حرص و طمع باز میدارد و همواره او را در درگاه خداوند نگه میدارد و از آن چه در دست مردم است بی نیاز و نا امید میسازد. قناعت انسان را قانع و کم توقع به بار میآورد و آرامش درونی انسان را رقم میزند و این ها همان حیات طیبه است که امام (ع) بدان اشاره کرده اند.« بین قناعت و عزت نفس، رابطه بسیار نزدیک وجود دارد، یعنی قناعت بالا عزت نفس را افزایش می دهد. هرکس به آنچه خداوند برای او مقدر کرده است راضی نباشد خواه و ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت و در نتیجه دست نیاز به سوی آنان دراز خواهد کرد و این موجب ذلت و خواری او خواهد شد. ازدیگر نتایج قناعت، نگران نبودن و تشویش خاطر نداشتن است اگر کسی به مقداری که خداوند برای او روزی مقدر کرده است قانع نباشد، پیوسته نگران حال آینده خویش است از این رو قناعت سبب راحت دین و دنیا و آخرت و نیز امنیت درون و برون وحفظ حقوق دیگران است. قناعت ضد حرص می باشد و حرص، از نظر اخلاقی، حالت و صفتی نفسانی است که آدمی را بر جمع آوری آنچه به آن نیاز ندارد بر می انگیزد بدون آنکه به حد و مقدار معینی اکتفا کند.» (میراکبری، ۱۳۸۹، ص۱۴۶)
با تأملی در روایت پیش رو در مییابیم که رضایت پروردگار از کردار کم انسان ، خوشنودی پروردگار متعال از دیگر آثار قناعت به شمار میرود. «امام صادق (ع):هر که از خدا به معاش کم راضی باشد، خدا از او به کردار کم راضی است.» (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۴: ص۴۱۳)
۳-۷سکوت
دیگر فضیلت اخلاقی که نقش بسیار مهمی در زندگی انسان دارد «سکوت»است«صمت به فتح به معنی سکوت است» (قریشی، ۱۳۷۷، ج۴: ص۱۵۰) همان طور که سکوت در بیشتر موارد خوب و سازنده است، در برخی موارد مانند غصب شدن حق مظلوم مذموم است اما آثار مثبت آن بیشتر می باشد.
«بِکَثْرَهِ الصَّمْتِ تَکُونُ الْهَیْبَه» (ح، ۲۲۴) (سکوت بسیار وقار پدید میآورد.)
سکوت زیاد شکوه و هیبت شخص خاموش را به دنبال دارد و باعث می شود اشتباهاتی که ناشی از پرحرفی است از بین برودکه این امر بزرگواری را برای فرد به همراه دارد. سکوت نشانه ی کمال عقل است و همین امر باعث احترام برای شخص خاموش می شود و همچنین سکوت در برابر عمل نادان بزرگی و جلال را در پی خواهد داشت.
در روایتی طولانی از امام صادق (علیه السلام) به آثار و فوائد سکوت اشاره شده است که به اعتقاد امام (ع) سکوت کلید هر گونه راحتی و آسایش دنیوی و اخروی است و موجب رضا و خشنودی پروردگار متعال است. با سکوت حساب انسان در روز رستاخیز سبک وآسان می شودبه این دلیل که بیشتر گناهان کبیره از طریق زبان انجام میشوند. از خطا و لغزش و اشتباه مصون می ماند چرا که از پر حرفی به دور بوده است. برای شخص جاهل پرده ی ساتر و برای عالم زینت است. با سکوت هوی ها، هوس های نفسانی قطع می شود. به خاطر سکوت و جلوگیری از تظاهرات مجاهدت با نفس حاصل می شود. سختی قلب و قساوت دل مرتفع می شود. (مصباح الشریعه، ص۱۱۸)
۳-۸ حیاء
حیا یکی از فضایل اخلاقی است که در مقابلش صفت رذیله بی شرمی میباشد حیاء در لغت به معنای «شرم»است. (قریشی، ۱۳۷۷، ج۱: ص۳۱۹) همان طور که پیامبر فرمودند: حیا دو حیا است یکی حیاء خردمندانه و یکی حیاء احمقانه، حیاء خردمندانه دانش است و حیاء احمقانه همان نادانی است، حیاء دارای دو جنبه مثبت و منفی است، اما همانند صمت جنبه مثبت آن قوی تر است. روایات فراوانی بر اهمیت حیا تأکید شده است تا آن جایی که فرمودند: «لاایمانَ لِمَن لاحیاءَ لَه» (هرکس حیا ندارد ایمان ندارد.) (کلینی، ۱۴۰۷، ج۲: ص۱۰۶) به بیان نتیجه حیا در حکمت میپردازیم:
«مَنْ کَسَاهُ الْحَیَاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یَرَ النَّاسُ عَیْبَهُ» (ح، ۲۲۳) (کسی که حیا جامه اش را بر او پوشاند مردم عیبش را نبینند.)
فضیلت حیاء همانند جامه ای است که به وسیله ی آن عیب ها پنهان خواهد شد.«فضیلت حیا باعث ترک عیب ها و دیده نشدن عیب در شخص دارنده ی این فضیلت می باشد.» (بحرانی، ۱۳۶۲، ج۵: ص۶۰۲(
صفت حیا باعث ترک گناه در انسان می شود، به این دلیل که انسان با حیاء دائما حضور خداوند را حس می کند و بسیار شرم دارد که در محضر او مرتکب گناه شود این ترک گناه به نوعی پرده پوشی از عیب هاست. و همچنین انسان را مزین به محاسن زیادی از جمله ادب و احترام می کند، این خود عاملی برای پوشاندن عیب های او از نگاه دیگران است. صفت حیا کرامت انسانی را افزایش می دهد، عنصر کرامت انسانی خود مانعی برای ارتکاب به خطا و اشتباه است.
در روایتی از پیامبر (ص) به برخی از آثار حیا اشاره شده است: «کسى که حیادارد سراپاى آن خیر و خوبى خواهد بود، و آنکه بىحیا و بىشرم است همه اعمال و کردار او شر است، اگر چه همیشه مشغول عبادت و پرهیز کارى باشد. و یک قدمى که در میدان عظمت و جلال پروردگار متعال توأم با صفت حیا به سوى او برداشته شود، بهتر است از هفتاد سال عبادت. و بىشرمى مبدأ و مرکز نفاق و سنگدلى و کفر است.»(مصباح الشریعه، ص۴۵)
۳-۹ اخلاق نیکو
حسن خلق از مهم ترین فضایل اخلاقی اسلام به حساب می آید تا آن جایی که پیامبر (صلی الله علیه وآله) هدف از بعثت شان را به کمال رساندن اخلاق معرفی کرده اند.
در منابع دینی ما به «حسن الخلق» بسیار توجه شده است چرا که دارای اهمیت فوق العاده ای در زندگی انسان است و در معاشرت های اجتماعی باعث ایجاد محبت و موجب ثأثیر گذاری بیشتر سخن می شود.
«کَفَى بِحُسْنِ الْخُلُقِ نَعِیما» (ح، ۲۲۹) (خلق نیک برای برخورداری از نعمت کافی است.) از جمله نتایج آن طبق این حکمت عبارت است ازافزایش نعمت های خداوند می شود، این نعمت ها ممکن است هم مادی باشند و هم معنوی. نعمت های مادی شامل رزق حلال، عمر با برکت، افزایش دوستان، سلامت جسم و غیره باشد و نعمت های معنوی شامل پاک شدن گناهان، ثواب فراوان، عاقبت به خیری و …. باشد.
در قرآن کریم به یکی از نتایج خلق نیکو که همان افزایش یاران و دوستان است، اشاره شده و خطاب به پیامبر (ص) می فرماید « فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»( آل عمران، ۱۵۹) ( [اى پیامبر!] پس به مهر و رحمتى از سوى خدا با آنان نرم خوى شدى، و اگر درشت خوى و سخت دل بودى از پیرامونت پراکنده مىشدند.(
در روایاتی از پیامبر (ص) و امام صادق (ع) به آثار حسن خلق اشاره شده است: ازبین رفتن گناهان، آباد شدن خانه ها، طولانی شدن عمر ها و .توانگری. در روایت دیگر از پیامبر (ص) از خوش خلقی عاملی برای محو گناه یاد کرده اند:«خلق خوش، گناه را آب کند چنانچه خورشید یخ را. و همچنین فرمودند: نیکو کاری وخلق خوش خانه ها را آباد کند وعمر ها را بیفزاید.» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۴: ص۳۰۶و۳۰۷) بنابراین انسان باید در طول حیات خود برای رسیدن به حسن خلق بسیار تلاش کند چرا که اخلاق پسندیده علاوه بر رضایت انسان ها، رضایت خداوند را در پی خواهد داشت.
۳-۱۰ عطاء
عمل دیگری که به آن می پردازیم «عطاء»است که از آن در حکمت با عنوان فضل یاد شده است فضل یعنی «زیادت» (قریشی، ۱۳۷۷، ج۵: ص۱۸۳) «َعطَاء: مخصوص جایزه دادن است، یعنى بخشد به آن که مىخواهد. » (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲، ج۲: ص۶۱۷) عطاء فضیلت اخلاقی بسیار مهمی است که علاوه بر تأثیرات مثبت بر جامعه بهترین اثرات را بر دل و جان عطاء کننده می گذارد، به او صفای باطن می دهد و ایمانش را مضاعف می کند .از جمله آثار آن می تواند موارد زیر باشد:
۳-۱۰-۱ رفعت منزلت
«بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ» (ح، ۲۲۴) (بخشش منزلت ها را بزرگ میسازد.)
«نیکى به دیگران در نیازمندی هایشان، لازمه این کار بالا رفتن و بزرگى درجات است چون برآوردن نیاز باعث میشود تا آن که نیکى و محبّت دیده، نیکى کننده را مطابق ارزش نیازش منزلت دهد.» (بحرانی، ۱۳۶۲ ، ج۵: ص۶۰۲) بخشش به دیگران باعث می شود که انسان از صفات رذیله ای همچون طمع و حرص و خساست به دور باشد، و دوری از این صفات باعث رفعت منزلت و کسب فضایل اخلاقی خواهد شد.