تعیین رابطه و سهم پیشبینیکنندگی تاثیر هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار.
فصل اول
کلیات پژوهش
فصل اول: کلیات پژوهش
۱-۱- مقدمه
تنظیم هیجان نقش مهمی در سازگاری ما با وقایع استرسزای زندگی دارد. یکی از راهبردهای نظمجویی هیجان، تنظیم هیجان شناختی است، که دلالت بر شیوه شناختی دستکاری اطلاعات فراخواننده هیجان دارد. نتایج پژوهشها نشان می دهند که ظرفیت افراد در تنظیم مؤثر هیجان شناختی بر بهزیستی روانشناختی، جسمانی و بینفردی تأثیر میگذارد. از آنجایی که اثربخشی فردی در تنظیم هیجان شناختی و شناسایی عوامل زیربنایی مؤثر در آن امری اساسی به شمار میرود و انسان موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی است، در بررسی مسائل مربوط به او و دستیابی به نتایج دقیق و جامع، نیازمند بررسی تکتک این ابعاد بر مساله مورد بررسی و سپس برنامه ریزی جهت ایجاد تغییر بهینه است. بنابراین در پژوهش حاضر میخواهیم به بررسی رابطه تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی در زنان باردار بپردازیم زیرا بهداشت روانی زنان در این دوره اهمیت دوچندان مییابد و در سلامت جسمانی و روانی مادر و جنین نقش بسزایی دارد. در این فصل به بیان مسئله، ضرورت و اهمیت پژوهش، هدفها و سؤالات پژوهش و تعریف نظری و عملیاتی متغییرها با هدف شناخت بیشتر موضوع خواهیم پرداخت.
۱-۲- تعریف موضوع و بیان مسأله
تنظیم هیجان، مؤلفه های تحولی و پیامدهای آن موضوعی است که به موازات توجه مجدد به هیجانات، اهمیت و تفسیر جدیدی پیدا کرده و در زمینه های متعدد دیگری چون رشد شناخت بر خود، رشد شناخت و گویایی، و تکامل دستگاه عصبی– فیزیولوژیک گسترش یافته است. منظور از تنظیم هیجان گماشتن افکار و رفتارهایی است که به عملکرد هر چه بهتر در زندگی بینجامد (امینآبادی، دهقانی و خداپناهی، ۱۳۹۰). در دیدگاه سازمانی، پاسخهای هیجانی قابلیت انعطاف دارند و قالبی نیستند، حساس به موقعیتهایند، با سرعت در برابر شرایط تغییر می کنند، به نحوی که کنشوری سازنده ارگانیسم زنده بتواند در سطح بالاتری تنظیم شود و فرایندهای تنظیمگر هیجاناتاند که میتوانند این امور را انجام دهند. فقدان توانایی تنظیم هیجان می تواند منجر به برانگیختگیهای هیجانی زیان آور، ناسازگاری و عدم هدایت هیجانها شود و بدین ترتیب مانع از داشتن توانایی عملکردی سازش یافته و شایسته گردد (گرنفسکی[۱] و کریج[۲]، ۲۰۰۶).
هنگامی که فرد با یک موقعیت هیجانی روبرو می شود، احساس خوب و خوش بینی برای کنترل هیجان کافی نیست بلکه وی نیاز دارد که در این موقعیتها بهترین کارکرد شناختی را نیز داشته باشد (رضوان، بهرامی و عبدی، ۲۰۰۶). در اصل در تنظیم هیجان به تعامل بهینهای از شناخت و هیجان جهت مقابله با شرایط منفی نیاز است (اکنر[۳] و گراس[۴]، ۲۰۰۵). زیرا انسانها با هر چه مواجه میشوند آن را تفسیر می کنند و تفسیرهای شناختی تعیینکننده واکنشهای افراد است (عبدی، باباپور و فتحی، ۱۳۸۹).
پژوهشها نشان دادهاند که طبقه قدرتمندی از تنظیم هیجان شامل راههای شناختی اداره اطلاعات هیجانی تحریککننده است (اکنر و گراس، ۲۰۰۵). تغییر در هر کدام از بخشهای مختلف عملکرد سیستمهای شناختی، از قبیل؛ حافظه، توجه و هوشیاری موجب تغییر خلق می شود. بنابراین نمیتوان نقش تنظیم هیجان شناختی را در سازگاری افراد با وقایع استرسزای زندگی نادیده گرفت (گرنفسکی و کریج، ۲۰۰۶). تنظیم هیجان شناختی به تمام سبکهای شناختی اطلاق می شود که هر فردی از آن به منظور افزایش یا کاهش و یا حفظ هیجان خود استفاده می کند (گراس، ۲۰۰۱).
تنظیم هیجان بوسیله شناخت به طرزی تفکیک ناپذیری با زندگی افراد رابطه دارد، تنظیم هیجان شناختی همراه همیشگی آدمی است که به مدیریت یا تنظیم عواطف و هیجانها کمک می کند و به انسان توان سازگاری بیشتر به خصوص بعد از تجارب هیجانی منفی را میدهد (موریس[۵]، سیلک[۶]، استنبرگ،[۷] مایرز[۸] و رابینسون[۹]، ۲۰۰۷). از عواملی که می تواند به تنظیم هیجان شناختی کمک کند بکارگیری الگوهای معنوی و دینی در زندگی روزمره بشر است که می تواند احساس امنیت جسمانی، شناختی و هیجانی را فراهم آورد (پکوک[۱۰] و پولاما[۱۱]،۱۹۹۴) و موجب افزایش سازگاری و بهزیستی انسان شود (آمرام[۱۲]، ۲۰۰۷).
دین حقیقتی است که در جنبهها و ابعاد گوناگون زندگی انسان حضور جدی و قابل توجهی دارد. تحقیق در باب دین یا دینپژوهی نیز عرصه ها و شاخههای متعددی یافته است. به گونه ای که رشتههای علمی بسیاری در زمینه های مختلف معارف بشری تدوین و تکوین پیدا کرده اند که در این بین میتوان به روانشناسی دین[۱۳] اشاره کرد. وقتی از مفهوم روانشناسی دین استفاده می شود مراد تحقق و بروز و ظهور دین در رفتار بشر است، به سخن دیگر تدین و دینداری مورد نظر است نه چیز دیگر (آذربایجانی و موسوی اصل، ۱۳۸۵).
در دو دهه گذشته روانشناسی دین و مطالعه موضوعات معنوی به طور فزایندهای مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است و در اکثر این مطالعات یک رابطه مثبت بین باورهای دینی و معنویت با سلامت روان افراد یافت شده است، در چند سال اخیر مفهوم جدیدی وارد حوزه روانشناسی دین شده و آن مفهوم هوش معنوی میباشد (رجایی، بیاضی و حبیبی پور، ۱۳۸۸). هوش معنوی سازههای معنویت و هوش را درون یک سازه جدید ترکیب می کند. هوش معنوی به عنوان زیربنای باورهای فرد نقش اساسی در زمینه های گوناگون به ویژه ارتقاء و تأمین سلامت روانی دارد (یعقوبی، ۱۳۸۹) و دارای چندین مؤلفه میباشد که یکی از این مؤلفه ها به رابطه بین معنویت و حل مسائل و مشکلات یا به عبارت دیگر به رابطه دین و معنویت با مهارت های حل مسأله اشاره دارد (رجایی و همکاران، ۱۳۸۸). افراد دارای هوش معنوی بالا، افرادی انعطافپذیر، دارای درجه بالایی از هوشیاری نسبت به خویشتن و توانمند در رویارویی با مشکلات و دردها و چیره شدن بر آنها هستند (هالما[۱۴] و اسرینسیک[۱۵]، ۲۰۰۴). هوش معنوی مجموعه ای از تواناییها، ظرفیتها و منابع معنوی میباشد که کاربرد آنها در زندگی روزانه موجب افزایش انطباقپذیری می شود (کینگ[۱۶]، ۲۰۰۷). زوهر[۱۷] و مارشال[۱۸] (۲۰۰۰)، معتقدند هوش معنوی زاییده بینشی عمیق در تندباد حوادث روزگار است و شخص را در برابر رویدادها و حوادث تلخ و شیرین زندگی آبدیده می کند، تا از سختیهای زندگی نهراسد و با صبر و تفکر با آنها مقابله نموده و راه حلهای منطقی و انسانی برای آنها بیابد؛ و آن را هوشی میدانند که به وسیله آن افراد به مشکلات معنایی و ارزشی پرداخته و آنها را حل می کنند. هوش معنوی نوعی از هوش است که با بهره گرفتن از آن افراد قادر میشوند تا فعالیتها و زندگی خود را در مسیری عمیقتر، غنیتر و معنادارتر هدایت کنند.
در اکثر مطالعات یک رابطه مثبت بین معنویت و باورهای دینی با سلامت روان افراد یافت شده است. دین می تواند به عنوان یک نظام اجتماعی پیچیده، بر رفتار و بازخوردهای مهم از جمله برنامه ریزی خانواده، کار، چگونگی تفسیر زندگی روزانه و برداشت از امور مختلف و تنظیم هیجان تأثیر بسزایی داشته باشد. سلیگمن[۱۹] (۲۰۰۰) اظهار میدارد افرادی که امور مذهبی را به جا میآورند شادتر از سایر اشخاص هستند به این معنا که از راهبردهای مثبت تنظیم هیجان بیشتر از راهبردهای منفی تنظیم هیجان استفاده می کنند.
کیم و دیگران[۲۰] (۲۰۰۴) به این نتیجه دست یافتند که عمل به باورهای دینی با هیجانات و عواطف مثبت مانند خوشخلقی، شادکامی، مهربانی، اعتمادبهنفس، توجه و آرامش رابطه مثبت دارد. مکنلتی و دیگران[۲۱](۲۰۰۴) نشان دادند که دین تأثیر قابل توجهی در سازگاری دارد. عمل به باورهای دینی به معنای به کار بردن دین در جنبه سهگانه اعتقادات، عبادات و اخلاقیات میباشد (شاه نظری ۱۳۸۵). منظور از اعتقادات بخشی از شناخت و دانش دینی است. عبادات همان شعائر دینی است و اخلاقیات هم بخشی از تعالیم اسلام است که رفتارهای پسندیده و ناپسند را مشخص می کند.
این پژوهش بر روی زنان باردار انجام شد به این علت که بارداری یک دوره حاد در زندگی زنان است که در طی آن تغییرات هیجانی، جسمانی و اجتماعی زیادی رخ میدهد (لارا[۲۲]، لی[۲۳]، لتچیپیا[۲۴] و هاچهوزن[۲۵]، ۲۰۰۸). حدود %۹۰ از زنان دست کم یک مرتبه در طول زندگی باردار میشوند؛ بارداری رویدادی است که بسیاری از دیدگاه های زندگی یک زن را تغییر میدهد و ظرفیت مهمی است که در سلامتی، خوشبختی و نقشهای اجتماعی یک زن تأثیر میگذارد (هیوزینک[۲۶]، مولدر[۲۷]، مدینا[۲۸] و بیتکلار[۲۹]، ۲۰۰۴). دوران حاملگی یکی از پر استرسترین دوران زندگی زن میباشد و حتی استرس ناشی از تولد اولین فرزند در جداول استرس روانی- اجتماعی، جزء استرسهای شدید طبقه بندی می شود، در این دوران امکان بروز حالتهایی مانند نوروز[۳۰]، افسردگی[۳۱]، اضطراب[۳۲]، ترس مرضی[۳۳]و اختلال وسواس[۳۴]زیاد است (فروزنده، ۱۳۷۷). و ضرورت تنظیم هیجان شناختی هر چه بیشتر در این دوران اهمیت پیدا می کند و انجام پژوهشهای بیشتر برای تعیین عوامل مؤثر در کنترل هیجان ضرورت دارد.
حاملگی تجربه جسمی، روانی مهمی است که سبب ایجاد تغییرات زیادی در زنان می شود که می تواند زمینه ساز بروز اضطراب زیادی در زنان گردد (رفیعی، اکبرزاده، اسدی و زارع، ۱۳۹۲). اغلب زنان نسبت به تولد و نگهداری فرزند احساس دوگانه دارند و از زایمان و به دنیا آوردن کودک نابهنجار و از اینکه نتوانند مادر خوبی باشند ترس دارند (هریس[۳۵]، لاوت[۳۶]، اسمیت[۳۷] و رید[۳۸]، ۱۹۹۶). تأثیر فرایندهای روانشناختی مادر بر رشد و سلامتی جنین بسیار گسترده و فراگیر است، چرا که فضای درون رحمی پیوسته از هیجانها و وضعیت روانی مادر تأثیر میپذیرد (مولاوی[۳۹]، موهدی[۴۰] و بنگر[۴۱]، ۲۰۰۲). در صورتی که زنان در مدت حاملگی دچار استرس هیجانی شدید شوند، کودکان آنها در معرض انواع مشکلات قرار میگیرند. افسردگی شدید با میزان سقط زودرس، کم وزنی هنگام تولد و بیماری تنفسی نوزاد ارتباط دارد (فروزنده،۱۳۷۷).
رایگان شلمانی، خداکرمی، حسنزاده خوانساری و اکبرزاده باغبان (۱۳۹۱) در پژوهش خود نقل می کنند: دوران بارداری، یکی از مهمترین مراحل زندگی یک زن است، این دوره اگرچه برای بیشتر زنان، دورهای مسرتبخش تلقی می شود، اما اغلب، یک دوره پر استرس همراه با تغیرات فیزیولوژیکی و روانی به حساب می آید (بنت[۴۲] و برون[۴۳]، ۲۰۰۵). در این دوره تغییرات بیوشیمیایی، فیزیولوژیک و آناتومیک زیادی در بدن زن رخ میدهد (کنینگهام[۴۴]، کننس[۴۵] و هوث[۴۶]، ۲۰۰۵). وضعیت روحی زن در بارداری تحت تاثیر تغییرات هورمونی قرار میگیرد و برای زنانی که بارداری را یک عمل بیولوژیک کاملکننده میدانند، این امر بسیار مسرتبخش و خشنودکننده است، اما بسیاری از زنان دورهای از اضطراب را در این دوران سپری مینمایند، زیرا طی دوره بارداری، فرد دستخوش بزرگترین تغییرات در شیوه زندگی خود می شود و باید در تصویر شخصیتی خود دست به تغییر بزند و به حالت مادری درآید (کنینگهام، کننس و هوث، ۲۰۱۰).
با وجود یافته های فوق، از آنجا که زنان در دوران بارداری تغییرات روانی زیادی را تحمل می کنند و تأثیرپذیری آنان نسبت به استرسهای متفاوت زندگی در این دوره افزایش مییابد، این دوران از نظر روانی اهمیت پیدا می کند و لزوم تنظیم هیجان شناختی کارآمد ضرورت مییابد. از آنجایی که مفهوم سبکهای تنظیم هیجان شناختی در حال حاضر تازه در عرصه ارائه پژوهشهای روانشناختی وارد شده است و درباره رابطه آن با هوش معنوی و عمل به باورهای دینی مطالعه ای انجام نشده، به همین لحاظ، در تحقیق حاضر سعی شده است به بررسی این موضوع پرداخته شود که هوش معنوی و عمل به باورهای دینی با توجه به نقش آنها در سازگاری، انطباق پذیری و بهزیستی هر چه بیشتر در زندگی بشر، میتوانند به زنان باردار در تنظیم هیجان شناختیشان کمک کند؟ آیا هوش معنوی بالاتر، تنظیم هیجان شناختی بهتری را در زنان باردار پیشگویی می کند؟ آیا رابطهای بین هوش معنوی و عمل به باورهای دینی وجود دارد؟ و آیا بین عمل به باورهای دینی و تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار رابطهای مشاهده خواهد شد؟
۱-۳- ضرورت و اهمیت پژوهش
شیوع بیماریهای غیرواگیر متأثر از صنعتی شدن و سبک زندگی مدرن به سرعت در حال گسترش است که بیتوجهی و عدم برنامه ریزی جهت کنترل آن می تواند عواقب غیر قابل جبرانی را به دنبال داشته باشد (حسینی، ۲۰۱۰، و کیولاس[۴۷]، ۲۰۱۰). یکی از مسائل بسیار مهم و ضروری، تشخیص عوامل مؤثر بر بهداشت روانی و تنظیم هیجان است. مذهب یک عامل اصلی در زندگی بسیاری از انسانها است و میتوان میزان دینداری و معنویت فرد و تعهد او به آداب و تعالیم دینی و مذهبی را یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار بر تنظیم هیجان و بهداشت روانی او دانست (اسپیندلا[۴۸]، ویل[۴۹] و بیلو[۵۰]، ۲۰۱۰). در طول تاریخ بشر، دین همواره یکی از دغدغههای مهم انسان بوده و آدمی هرگز خود را بینیاز از آن ندانسته است. در عصر حاضر که بشر پس از فراز و فرودهای بسیار، به مرحله ای رسیده که ضرورت گرایش به دین و معنویت حاصل از دینداری را برای خود با تمام وجود احساس می کند، برای رهایی از پریشانی و دستیابی به آرامش و تنظیم هیجان در جستجوی پناهگاهی است.
ازدیدگاه یونگ[۵۱]، دین یک حالت خاص روح انسانی است که بر طبق معنای اصلی کلمه دین در زبان لاتین میتوان آن را چنین تعریف کرد: دین، یک حالت مراقبت، تذکر و توجه دقیق به بعضی از عوامل مؤثر است که بشر نام «قدرت قاهره» را به آن اطلاق می کند (کویینگ[۵۲]، ۱۳۸۰). در واقع، دین و دینداری حقیقتی است که پیوسته با بشر بوده و شالوده زندگی وی را تشکیل میدهد. راش[۵۳]، پدر روانپزشکی آمریکا اظهار نموده، مذهب آن قدر برای پرورش سلامت روان آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس (شهبازی، ۱۳۷۵). ویلیامجیمز[۵۴](۱۳۵۹) نیز بیان می کند که ایمان یکی از قوایی است که بشر به کمک آن زندگی می کند و نبودن آن در حکم سقوط بشر است. وی همچنین بیان داشته است که مؤثرترین داروی شفابخش نگرانیها، ایمان و باور دینی و معنویت است و می تواند به انسان در اداره و تنظیم هیجانات کمک کند. اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روز افزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده، هوش معنوی یکی از این مفاهیم است که مورد توجه و علاقه جهانی روانشناسان قرار گرفته است. پیشرفت علم روانشناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است، نیازهای معنوی بشر در برابر خواسته ها و نیازهای مادی قدعلم کنند و اهمیت بیشتری بیابند. چنین به نظر میرسد که مردم جهان، بیش از پیش به معنویت و مسائل معنوی گرایش دارند و روانشناسان و روانپزشکان نیز به طور روز افزون در مییابند که استفاده از روشهای سنتی و ساده، برای تنظیم هیجان و درمان اختلالات روانی کافی نیست (وست[۵۵]، ۱۹۹۹؛ شهیدی و شیر افکن،۱۳۸۳). هوش معنوی در مورد چگونگی رفتار و تصمیم گیری عملی ماست و آنچه در دنیای پر استرس امروز در تعامل با افراد و شرایط سخت انجام میدهیم، هوش معنوی ما را در به کار بردن منابع عمیق درونی که از قابلیت مراقبت و قدرت تحمل و تطبیق حاصل می شود یاری میرساند. هوش معنوی برای فهمیدن معنای رویدادها و شرایط و ساختن معنا برای کارها و تنظیم هیجان از طریق شناخت ضروری است (آمرام، ۲۰۰۷).
نقش مهم تنظیم هیجان در سازش با مسائل تنیدگیزا موضوعی است که اهمیت آن را پژوهشهای متعددی که در این حوزه صورت گرفته، نشان میدهد (گرانقسکی و کریج، ۲۰۰۶). تنظیم هیجان موفق همراه با دستاوردهای مثبت میباشد، دستاوردهایی چون رشد صلاحیتهای اجتماعی (آیزنبرگ[۵۶]، ۲۰۰۰) و سلامتی به کارگیرنده تنظیم هیجان و در مقابل، هیجان تنظیم نشده با اشکال برجسته آسیبهای روانی همراه است، مثلا گفته شده که عدم تنظیم هیجان می تواند منادی رفتارهای مشکل آفرینی همچون خشونت باشد (دیلون[۵۷]، ریچی[۵۸]، جانسون[۵۹] و لابار[۶۰]، ۲۰۰۷). تنظیم هیجان نقش برجستهای در تحول و حفظ اختلالات هیجانی دارد و حیطه گستردهای از هوشیار و ناهوشیار، فیزیولوژیکی و رفتاری و فرایندهای شناختی را شامل می شود (گراس[۶۱] و مونز[۶۲]، ۱۹۹۵). فرایندهای شناختی میتوانند به ما کمک کنند تا بتوانیم مدیریت یا تنظیم هیجانها و یا عواطف را بر عهده بگیریم تا از این طریق بر مهار هیجانها بعد از وقایع اضطرابآور و تنیدگیزا توانا باشیم (گرانقسکی، کریج و اسپین هاون، ۲۰۰۱).
در این تحقیق زنان باردار به عنوان جامعه مورد پژوهش انتخاب شدند که علت آن اهمیت وضعیت روانی مادر باردار در دوران بارداری و تاثیر بسزای آن بر سلامت جنین میباشد. توجه نداشتن به وضعیت روانی مادر باردار می تواند با عواقب وخیمی همراه باشد (بناری[۶۳]، پنتو[۶۴]، آهن[۶۵]، اینرسون و همکاران[۶۶]، ۲۰۰۴). بارداری یکی از حساسترین دوره های زندگی زنان است و روابط جنسی و زناشویی در اثر تغییرات فیزیکی و روانشناختی متعدد دوران بارداری دستخوش تغییر می شود. عواملی نظیر تغییرات فیزیولوژیکی و آناتومیکی در زنان باردار، کنار گذاردن فعالیت جنسی و ترس از آسیب به جنین و … تأثیر منفی بر زنان گذاشته و در نهایت بهداشت روانی خانواده را برهم میزند (رید[۶۷]، ۲۰۰۴). حاملگی برای زن باردار و خانوادهاش رخداد ویژه میباشد. در این دوران زن باردار با تغییرات جسمی و روانی زیادی روبهرو میگردد و در صورتی که خود را با این تغییرات منطبق ننماید، و هیجاناتش را تنظیم نکند استرس زیادی به او وارد می شود. نگرانی و استرس بالا در طی دوران بارداری می تواند پیامدهای درازمدتی برای جنین داشته باشد، تنش درون رحمی موجب نارسایی و زایمان زودرس و بیماریهای کرونری در بزرگسالی میباشد (سولچینی[۶۸]، ۲۰۰۳). سطح بالای استرس مادر در اواخر دوران بارداری با کاهش تکامل ذهنی در ۲ سالگی همراه است (گرین[۶۹]، کیفتسیوس[۷۰]، استام[۷۱] و اسنودن [۷۲]، ۲۰۰۳). همچنین شانس کم وزنی هنگام تولد در مادران دارای مواجهه با استرس هیجانی چند برابر بیشتر از مادران دیگر است (برورز[۷۳]، ون[۷۴]، و بار[۷۵]، ۲۰۰۱). در اینجا به کار بردن راهبردهای شناختی هیجان ضرورت دو چندان مییابد. همچنین، تحقیقات نشان داده است که راهبردهای تنظیم هیجان با پریشانی روانشناختی مرتبط بوده (گرنفسکی و کریج، ۲۰۰۹)، سازگاری بعدی فرد را پیش بینی می کند و تمرکز بر راهبردهای تنظیم هیجان می تواند در پیش بینی و درمان مشکلات روانی، موثر باشد (برکینگ[۷۶]، اورث[۷۷]، ووپرمن[۷۸]، مهیر[۷۹] و کاسپر[۸۰]، ۲۰۰۸). ما در این پژوهش میخواهیم ببینیم که آیا به کارگیری هوش معنوی و عمل به باورهای دینی می تواند از راهبردهایی باشند که به تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار کمک کنند.
۱-۴- هدفهای انجام پژوهش (هدف کلی و هدف ویژه)
هدف کلی:
تعیین رابطه و سهم پیشبینیکنندگی تاثیر هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار.
هدفهای ویژه:
۱- تعیین رابطه تنظیم هیجان شناختی و هوش معنوی و مولفههایش در زنان باردار.
۲- تعیین رابطه تنظیم هیجان شناختی و عمل به باورهای دینی و مولفههایش در زنان باردار.
۳- تعیین رابطه هوش معنوی و مولفههایش و عمل به باورهای دینی و مولفههایش در زنان باردار.
۴- تعیین سهم پیشبینیکنندگی هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار.
۵- تعیین سهم پیشبینیکنندگی مولفههای هوش معنوی و عمل به باورهای دینی بر تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار.
۱-۵- سؤالهای پژوهش
سؤال کلی:
آیا هوش معنوی و عمل به باورهای دینی پیشبینیکننده تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار هستند؟
سؤالهای اختصاصی:
۱-آیا میان تنظیم هیجان شناختی و هوش معنوی و مولفههایش در زنان باردار رابطه وجود دارد؟
۲- آیا میان تنظیم هیجان شناختی و عمل به باورهای دینی و مولفههایش در زنان باردار رابطه وجود دارد؟
۳- آیا میان هوش معنوی و مولفههایش و عمل به باورهای دینی و مولفههایش و در زنان باردار رابطه وجود دارد؟
۴- آیا هوش معنوی و عمل به باورهای دینی به عنوان پیشبینیکننده های تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار هستند؟
۵- کدام مولفههای هوش معنوی و عمل به باورهای دینی به عنوان پیشبینیکننده های تنظیم هیجان شناختی در زنان باردار هستند؟
۱-۶- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها
۱-۶-۱- تنظیم هیجان شناختی[۸۱]
تعریف نظری: هیجانها از دیدی کارکردی تلاش هایی همگرا توسط فرد محسوب میشوند، به منظور ابقاء، تغییر و یا خاتمه دادن به روابط میان فرد و محیط تأثیرگذار (امینآبادی، دهقانی و خداپناهی،۱۳۹۰). و تنظیم هیجان توسط جرمن[۸۲] و همکاران (۲۰۰۶) این طور تعریف شده است: تنظیم هیجان راهبردهای مورد استفاده در کاهش، افزایش، سرکوب و ابقای هیجان است و به دو نوع رفتاری و شناختی تقسیم میگردد (گرنفسکی، کریج و اسپینهاون، ۲۰۰۲).
تعریف عملیاتی: نمرهای است که فرد از پرسشنامه تنظیم هیجان شناختی که توسط نادیا گرنفسکی[۸۳]، ویویان کریج[۸۴]، و فیلیپ اسپینهاون[۸۵](۲۰۰۱) طراحی شد، کسب می کند.
۱-۶-۲- هوش معنوی[۸۶]
تعریف نظری: هوش معنوی هوشی است که از طریق آن عمیقترین معنیها، مفهومها، هدفها و بالاترین انگیزهها را به دست میآوریم. آن هوشی است که ما را کامل میسازد، آن روح هوش است، هوش عمیق فردی، هوشی که ما توسط آن سؤالهای مهم و اساسی در مورد مسائل وجودی را پاسخ میدهیم و به یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادهای زندگی روزمره میپردازیم. بیانگر مجموعه ای از تواناییها، ظرفیتها و منابع معنوی میباشد که کاربرد آنها در زندگی روزانه می تواند موجب افزایش انطباقپذیری فرد شود. (زوهر و مارشال، ۲۰۰۰، سیسک[۸۷] و تورنس[۸۸]، ۲۰۰۱ ، ولمن[۸۹]، ۲۰۰۱، ناسل[۹۰]، ۲۰۰۴، کینگ، ۲۰۰۷).
تعریف عملیاتی: عبارت است از نمرهای که فرد از «پرسشنامه ۲۴ سؤالی هوش معنوی کینگ[۹۱]» به دست میآورد.
۱-۶-۳- عمل به باورهای دینی[۹۲]
تعریف نظری: به کار بردن دستورات دین در جنبه های سهگانه اعتقادات، عبادات، و اخلاقیات است (شاه نظری، ۱۳۸۵). منظور از اعتقادات، بخشی از شناخت و دانش دینی است که اعتقاد به آنها لازم است؛ مثل ایمان به وجود خدا، ایمان به یگانگی او، عدل، حکمت، رحمت و دیگر صفات الهی. منظور از عبادات، همان شعائر دینی مثل نماز، روزه، دعا، ذکر، تلاوت قرآن و… است. منظور از اخلاقیات نیز آن بخش از تعالیم اسلام است که صفات و رفتارهای پسندیده و ناپسند را مشخص می کند (داوودی، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی: منظور از باورهای دینی در این تحقیق، نمراتی است که از پرسشنامه عمل به باورهای دینی یا معبد به دست میآیند. این پرسشنامه توسط گلزاری (۱۳۷۹) تنظیم شده است.
۱-۷- جنبه جدید بودن و نوآوری طرح
تحقیق در حوزه علوم شناختی در خصوص معنویت و دین و تنظیم هیجان و زنان باردار سابقه چندانی ندارد و این رویکرد جنبه نوآورانه این پژوهش است که پیگیریهای پژوهشی بیشتر درباره آن برای کسب نتایج علمی دقیقتر اهمیت دارد.
۱-۸- استفادهکنندگان از نتیجه پژوهش
نتایج این پژوهش می تواند توسط کلیه برنامه ریزان حوزه علوم شناختی، سلامت، روانشناسان، مشاوران و روانپزشکان مورد استفاده قرار گیرد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه پژوهش
فصل دوم: ادبیات و پیشینه پژوهش
۲-۱- مقدمه
در این فصل به بررسی ادبیات و پیشینه پژوهش تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی خواهیم پرداخت. برای این منظور در ابتدا به بررسی هیجان، تنظیم هیجان و راهبردهایش و تنظیم هیجان شناختی میپردازیم. سپس مبانی نظری هوش معنوی را مورد مطالعه قرار میدهیم ، ابتدا به تعریف و تبیین معنویت و هوش خواهیم پرداخت و سپس هوش معنوی و مؤلفه هایش و خصیصههای روانشناختی آن را مورد بررسی قرار میدهیم. پس از آن به بررسی مبانی نظری عمل به باورهای دینی، تعریف دین، تبیین دین و روانشناسی، روانشناسی دین، عمل به باورهای دینی و اثرات آن، و عمل به باورهای دینی و تیظیم هیجان شناختی خواهیم پرداخت.
۲-۲- مبانی نظری تنظیم هیجان شناختی
۲-۲-۱-هیجان
هیجان بخش تفکیکناپذیر زندگی ماست. هیجان می تواند پاسخ به یک موقعیت و منبع انگیزش باشد. همچنین، هیجان می تواند در نفس خود، هدف باشد. هیجانها بسیار پیچیدهتر از آن هستند که ابتدا به چشم میخورند. هیجان دارای کنشوریهای متعدد از جمله کنشوری تکاملی، ارتباطی و اجتماعی میباشند. نتایج بررسیها نشان میدهد که هیجانها در هر لحظه، توجه، تصمیمگیری، حافظه، پاسخهای فیزیولوژیک و تعاملهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهند (حسنی، آزاد فلاح، رسولزاده طباطبایی و عشایری، ۱۳۸۷).
هیجانها چند بعدی هستند، آنها را به صورت پدیدههای ذهنی، زیستی، هدفمند، اجتماعی وجود دارند (ایزارد[۹۳]، ۱۹۹۳). در اینجا برخی از ابعاد هیجان را از کتاب جانمارشال ریو[۹۴] (۲۰۰۵) بررسی مینماییم:
بعد شناختی: هیجانها تا اندازهای احساس ذهنی هستند، به این صورت که باعث میشوند به شیوه خاصی عصبانیت یا خوشحالی را احساس کنیم که به هیجان، تجربه ذهنی میدهد که معنی و اهمیت شخصی دارد. هیجان هم از نظر شدت و هم از نظر کیفیت، در سطح ذهنی یا پدیدار شناختی، احساس و تجربه می شود و جنبه احساسی در فرایندهای شناختی و ذهنی ریشه دارد.
بعد فیزیولوژیک[۹۵]: آن بعد از هیجان که پاسخهای بسیجکننده انرژی را فعال مینماید و بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه می شود، آماده میسازد. این واکنشها سیستمهای خودمختار و هورمونی را شامل می شود که رفتار مقابلهای بدن را هنگام هیجان، آماده و تنظیم مینماید. وقتی هیجانزده میشویم، بدنمان برای عمل آماده می شود و این آمادگی عبارتند از: افزایش ضربان قلب، آزاد شدن اپی نفرین در جریان خون و آمادگی عضلانی و حالت هوشیار بدن میباشد.
بعد هدفمند[۹۶]: حالت انگیزشی هیجان است، تا فرد اقدام لازم را برای واکنش مناسب در شرایط هیجانی، انجام دهد. برای مثال، خشم میل انگیزشی برای انجام دادن کاری مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد می کند که در غیر این صورت چنین نمیکردیم. بعد هدفمند توضیح میدهد که چرا افراد از هیجاناتشان بهرهمند میشوند.
بعد بیانگر- اجتماعی[۹۷]: جنبه ارتباطی هیجان است. علائم قابل تشخیص چهرهای غیرکلامی و کلامی که دیگران را از کیفیت و شدت هیجان با خبر میسازیم، مثل حرکت ابروها و لحن صدا.
تعریف کردن هیجان خیلی پیچیدهتر از تعریف «مجموع اجزای آن» است. هیجان نوعی ساختار روانشناختی است که این چهار بعد هیجان را در یک الگوی همزمان، هماهنگ می کند (مارشال ریو، ۲۰۰۵).
۲-۲-۲- تنظیم هیجان