این رویکرد برگرفته از دانش مدیریت مالی میباشد و مدعی است که با بهره گرفتن از نظرات و تکنیکهای مطرح شده در آن میتوان به مدلهای مختلف قیمتگذاری اشاره کرد که از طریق آن ها میتوان انواع داراییها مثل اوراق بهادار، زمین، اثاثیه و ساختمان را ارزشگذاری کرد و همچنین با بهره گرفتن از آن ها می توان بازده سرمایهگذاریها را نیز تعین کرد.
یکی از مهمترین مدلهای ارزشگذاری در دانش مدیریت مالی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM) است. از طریق مقایسه بازده سرمایهگذاریها با نرخ بازده مورد انتظار سرمایهگذاران، میتوان عملکرد واحدهای تجاری را مورد ارزیابی قرار داد. همچنین با مقایسه نرخ بازده مورد انتظار و نرخ بازده مورد درخواست سرمایهگذاران، میتوان عملکرد آینده مدیران را مورد ارزیابی قرار داد. طبق این رویکرد، در صورتیکه نرخ بازده تحقق یافته از نرخ بازده مورد انتظار سهامداران بیشتر باشد میتوان گفت که عملکرد مدیران مطلوب بوده است و در صورتیکه نرخ بازده تحقق یافته از نرخ بازده مورد انتظار سهامداران کمتر باشد می توان اینگونه فرض کرد که عملکرد مدیران مطلوب نبوده است. در این رویکرد بیشتر از تئوریهای مدیریت مالی و مفاهیم ریسک و بازده استفاده میشود. معیارهای ارزیابی در این رویکرد عبارتند از بازده سهام و بازده اضافی هر سهم و. ..
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
۲-۲-۱۰-۳-رویکرد اقتصادی
عکس مرتبط با اقتصاد
در این رویکرد بیشتر از مفاهیم اقتصادی استفاده میشود. عملکرد شرکت در این رویکرد با تأکید بر قدرت سودآوری داراییهای شرکت و با توجه به نرخ بازده و نرخ هزینه سرمایه بکارگرفته شده ارزیابی میشود. معیارهای ارزیابی در این رویکرد عبارتند از ارزش افزوده اقتصادی (EVA)، ارزش افزوده بازار (MVA)، ارزش افزوده اقتصادی پالایش شده (REVA) و. ..
۲-۲-۱۰-۴-رویکرد تلفیقی
در این رویکرد سعی شده است که علاوه بر استفاده از اطلاعات مندرج در صورتهای مالی، از اطلاعات و ارزشهای بازار نیز استفاده شود تا ارزیابیهای انجام شده مربوطتر باشند. معیارهای ارزیابی در این رویکرد عبارتند از نسبت قیمت به سود ()، نسبت ارزش بازار به دفتری هر سهم ( ) و نسبت Q توبین و. ..
۲-۲-۱۰-۵) کیو توبین (Q-Tobin)
در تحقیق حاضر به منظور ارزیابی عملکرد شرکتها از نسبت کیوی توبین استفاده شده است.
نسبت کیوی توبین، توسط جیمز توبین برنده نوبل اقتصاد توسعه داده شد. این نسبت، ارتباط بین ارزش بازار یک شرکت و ارزش جایگزینی آن شرکت )هزینه جایگزینی دارائیهای آن شرکت (را اندازه گیری میکند. بصورت تئوری در بلند مدت این نسبت به سمت واحد میل میکند، اما شواهد تجربی نشان میدهد که در همین زمان این نسبت میتواند بطور معناداری با عدد یک متفاوت باشد. برای مثال شرکتهای نرم افزاری که به میزان زیادی از سرمایه فکری بهره میجویند، نسبتی در حدود هفت یا بالاتر دارند در حالیکه شرکتهای با سرمایه فیزیکی زیاد نسبتی در حدود یک دارند. نسبت کیوی توبین در اصل بسیار شبیه به نسبت بازاربه دفتر میباشد با این تفاوت که توبین در هنگام محاسبه، هزینه جایگزینی دارائیهای فیزیکی را به جای ارزش دفتری دارائیهای فیزیکی بکار میگیرد. نسبت حاصله به این شکل بکار میرود که چنانچه نسبت کیوی یک شرکت، بزرگتر از مقدار واحد و نیز بزرگتر از مقدار کیوی رقابتی باشد، شرکت مزبور توانائی کسب سود بیشتر از شرکتهای مشابه را داراست.
*مزایای کیو توبین (Q-Tobin)
سادگی در فهم برای استفاده کنندگان و تحلیل گران مالی
سهولت دسترسی به اطلاعات مورد نیاز برای محاسبه به شرط اینکه مدل Q ساده باشد.
در ایران به خاطر عدم وجود اوارق قرضه و سهام ممتاز منتشره توسط شرکتها، محاسبه سادهتر نیز میباشد.
معیاری است که بیشتر مبتنی بر اطلاعات بازار است، بنابراین نقاط ضعف معیارهای مبتنی بر سود حسابداری ندارد.
حسابداری
*معایب کیو توبین (Q-Tobin)
محاسبه ارزش جایگزینی داراییهای شرکت مشکل است
تعمیم ارزش بازار سهام شرکتهایی که عضو سازمان بورس اوراق بهادار نیستند و یا سهام شرکتهایی که عضو سازمان هستند ولی خرید و فروش نمی شوند، مشکل است.
در مخرج کسر داراییهای نامشهود در نظر گرفته نمیشود، بنابراین عملکرد شرکتی که سرمایهگذاری زیادی در داراییهای نامشهود کرده است، اغراق امیز میباشد ( کاشانی پور و رسائیان،۱۳۸۸).
۲-۱۵) پیشینه تحقیقات انجام شده
۲-۱۵-۱) تحقیقات خارجی
مازولیس[۴۷] (۱۹۹۳) به بررسی اثر تغییر ساختار سرمایه بر ارزش شرکت پرداخت. او ۱۳۳ مورد از معاوضه اوراق بهادار با یکدیگر (مبادله سهام و اوراق قرضه) که طی سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۸ صورت گرفته بود را مورد مطالعه قرار داد. نمونه او شامل ۱۴ مورد مبادله بدهی با سهام و۱۱۹ مورد مبادله سهام با بدهی بود. نتایج این تحقیق نشان داد که هنگامیکه شرکتها پیشنهاد مبادله بدهی با سهام (افزایش اهرم مالی) می دهند، قیمت سهام به طور متوسط افزایش می یابد. همچنین بازده سهام عادی شرکتهایی که پیشنهاد مبادله اوراق قرضه با سهام عادی داده اند، در دوره اعلان (دوره اعلان شامل روز اعلان مبادله و یک روز بعد تعریف گردید) بطور متوسط برابر ۹۷/۱۳ درصد بوده، در حالیکه بازده سهام عادی شرکتهایی که پیشنهاد مبادله سهام عادی با اوراق قرضه داده اند، در همان دوره بطور متوسط ۹۱/۹- درصد می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که قیمت سهام و ارزش شرکت در جهت تغییر سطح بدهی و اهرم مالی تغییر می کنند و اینکه بازار سرمایه در مقابل عرضه سهام جدید عکس العمل منفی نشان می دهد.
فریدر و مارتل [۴۸] (۲۰۰۶) به بررسی اثر متقابل نقدشوندگی سهام و ساختار سرمایه شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار نیویورک برای سالهای ۱۹۸۸تا ۱۹۹۸ پرداختند. نتایج تحقیق نشان میدهد که ۲۷ درصد از تغییرات در اهرم مالی از طریق تغییر در متغیرهای مستقل توضیح داده میشود در ضمن افزایش یک درصدی در اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام منجر به افزایش سه درصدی در اهرم مالی می شود. نتایج حاصل از آزمون فرضیه نشان می دهد که با کاهش نقدشوندگی سهام (افزایش اختلاف ) اهرم مالی افزایش می یابد این مساله با این نظریه که مدیران درصورتی که تامین مالی از طریق انتشار سهام گران قیمت باشد به تامین مالی از طریق بدهی رو می آورند مطابقت دارد.
فسبرگ و قوش[۴۹](۲۰۰۶) تحقیقی بر روی بورس اوراق بهادار آمریکا و بورس اوراق بهادار نیویورک انجام دادند، باتوجه به اینکه شرکتهای نیویورکی در ساختار سرمایه خود ۵ تا ۸ درصد بیشتر از بدهی استفاده کرده اند ، مشخص گردید که رابطه بین ساختار سرمایه و نسبت بازده دارایی ها در بورس اوراق بهادار نیویورک منفی است. همچنین، یافته نشان داد که شرکتهای نمونه آماری در تلاش برای جذب منابع مالی از بدهی، متحمل هزینه های ناشی از ریسک مالی می شوند و ضعف در نسبتهای عملکرد باعث افزایش هزینه سرمایه آنها می شود.