آقای بصیری (۱۳۹۱) در مقاله ای با موضوع جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران (روش ها، ابزارها و راه کارها) به این مهم پرداخته است که در عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات کشورهایی که ابزار و سهم و توان بیشتر در استفاده از آن را داشته باشند، جهت دستیابی به اهداف خارجی خود موفق تر عمل می نمایند. آمریکا و متحدین غربی آن در این شرایط مناسب و با امکانات ارتباطی – اطلاعاتی برتر جهت سلطه فرهنگی – تمدنی از این محیط با جنگ نرم برای اضمحلال و به حاشیه راندن رقبای فرهنگی – تمدنی خود در جهان اقدام نموده اند. جمهوری اسلامی ایران به طور خاص و جهان اسلام به طور عام مورد هجوم جنگ نرم غرب قرار گرفته اند. در جنگ نرم با بهره گرفتن از جنبه های برتر فرهنگی، تمدنی، علمی و فنی خود برای تاثیر بر فکر و اندیشه دشمن و به تبع تغییر رفتار او تلاش می شود. با بهره گرفتن از ابزارهای نوین ارتباطی (مثل ماهواره، اینترنت و …) و تکنیک های پیچیده روان شناسی و جامعه شناسی با تاکید بر نقاط قوت عناصر قدرت نرم خود و نقاط ضعف عناصر قدرت نرم دشمن او را خلع سلاح فکری و اندیشه ای نموده و رفتار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او را به نفع خود تغییر می دهد. در نتیجه به صورت مسالمت آمیز جریان سیاسی و یا نظام سیاسی مطلوب خود را روی کار آورده تا منافع حداکثری خود را تامین نماید.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
شاه علی (۱۳۹۰) طی مقاله ای به موضوع محرک های اجتماعی پیشبرد فتنه در جنگ نرم از دیدگاه حضرت علی (علیه السلام) پرداخته است. وی در این مقاله بیان می نماید که جنگ نرم از جمله پدیده های نوین و روشی تازه برای مقابله با حکومت های مستقل و مخالف با نظم تحمیلی از سوی دول استکباری به شمار می آید که شناخت ابعاد و زمینه های شکل گیری آن به یافتن راه هایی برای مقابله با آن کمک شایانی می نماید. در این مقاله، ضمن بررسی معنای لغوی و ویژگی های فتنه در کلام امیرالمومنین (علیه السلام)، ارتباط و تاثیر و تاثر آن بر پدیده جنگ نرم بررسی می شود. سپس با استناد به خطبه ها و نامه های حضرت علی (علیه السلام) تلاش می شود تا محرک های اجتماعی پیشبرد فتنه در جنگ نرم تبیین و تشریح شود. به همین منظور دسته بندی دوگانه ای برای متمایزکردن نقش مردم، حاکمان و خواص بی بصیرت در این زمینه در نظر گرفته شده و نقش هر یک از آنها در ارتباط با پیشبرد اجتماعی فتنه در جنگ نرم توضیح داده شده است.
آقای لطیفی (۱۳۹۰) طی مقاله ای به موضوع راه های مقابله به جنگ نرم پرداخته است. وی در این مقاله به این مهم پرداخته است که رعایت اخلاص، سلسله مراتب فرماندهی و لزوم سازماندهی، پیش نیاز روش های مقابله با جنگ نرم است. این روش ها عبارتند از:
روش های خانوادگی: والدین محترم، اسلام را به ذائقه کودکان، تلخ جلوه ندهند و حکمت دستورات اصلی اسلام را با زبانی نرم، ساده و شیرین به کودک بگویند. کامپیوتر خانگی را در هال قرار دهند و …
روش های اجتماعی: علل هر نوع سیاستی که دولت اتخاذ می کند که به ساده ترین زبان ممکن برای مردم توضیح داده شود. قانون برای همه یکسان اجرا شود. در اجرای قوانین اسلامی و حکومت و حکومتی به ابعاد ایجابی دین تاکید شود. رسانه ها در معرفی الگوها برای جوانان، دقت بیشتری داشته باشند و ابتدا اخبار امیدبخش را مطرح کنند.
روش های فرهنگی: روشنگری، مهم ترین راه مقابله با جنگ نرم است و لازم است توسط نخبگان متوسط جامعه انجام شود. اساتید و دبیران محترم با تشکیل اتاق های فکر و تدوین رساله های تحقیقاتی در سطوح مختلف، درباره چگونگی مقابله با جنگ نرم تدابیر مناسب اتخاذ کنند. باید رسانه های خودی را تقویت و با افشای دروغ های رسانه های دشمن، مردم را نسبت به ماهیت آنان هوشیار ساخت.
روش های اقتصادی: مبارزه با حرام خوری و مفاسد اقتصادی، توجه به رفاه طبقات محروم- به ویژه در حواشی کشورو مفید بودن سیاست های نظام برای اکثریت مردم از جمله این روش ها است.
عکس مرتبط با اقتصاد
روش های امنیتی: با شبکه سازی های اجتماعی دشمن، برخورد گردد و با ساخت شبکه های موازی، حضور ضد انقلاب در چنین شبکه هایی ناامن شود.
روش های سیاحتی: افزایش سفر به عتبات عالیات و گسترش تفریحات سالم- به ویژه از نوع مسافرتی آن- از جمله این روش هاست. در این باره، باید در معرفی مراکز تاریخی، زیارتی، سیاحتی، علمی و صنعتی کشورمان همت ویژه ای صورت گیرد.
روش های فنی: در صورت امکان، مهندسان ما دریافت کنندهای خاصی بسازند که فقط شبکه های خوب ماهواره ای را نشان دهد. همچنین برخی شبکه های خطرناک ماهواره ای را کور کنند.
آقای عامری(۱۳۹۰) طی مقاله ای به موضوع درآمدی بر مولفه های اساسی جنگ نرم پرداخته است. وی در این مقاله بیان نموده است که جنگ نرم، کشاندن نبرد به حوزه باورها و عناصر ذهنی دخیل در تعیین رفتار فردی و اجتماعی است. این نبرد، دارای بسترها و همچنین عناصر، ویژگی ها، مبانی نظری، ساخت و بافتی متفاوت از جنگ سخت می باشد. این عناصر و مولفه های اختصاصی را، می توان از زوایا و ابعاد مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. در این نوشتار ضمن بررسی جنبه های مفهومی جنگ نرم و عناصر کلیدی مرتبط با آن، به فرایند تغییر در باورها، افکار، رفتارها و ساختارها، شیوه های دشمن در این صحنه نبرد در پرتو هدف غایی آن (جهانی سازی فرهنگ غرب)، مخاطبین و عوامل جنگ نرم پرداخته شده است.
آقای جزایری (۱۳۹۰) به موضوع جنگ نرم از دیدگاه مقام معظم رهبری پرداخته است. وی بیان می کند جنگ نرم، فراتر از تقابل نظامی دولت ها در بخشی از یک جغرافیا است. این جنگ در اذهان و باورها شکل می گیرد و در صورت به بار نشستن ترفندهای دشمن، به سختی می توان جامعه را از آثار آن مصون نمود. برای شناخت جنگ نرم، معیارهای مختلفی وجود دارد و رهنمودهای مقام معظم رهبری، چراغ راهی است که ماهیت و ابعاد این نبرد را برای امت اسلامی روشن می سازد. در این مقاله با تکیه بر بخشی از دیدگاه های روشنگرانه معظم له که مبتنی بر ترسیم علمی و عملی شرایط موجود و تصویرسازی از افق های آینده در این حوزه با تکیه بر شناخت جبهه معارض و همچنین شناخت و توسعه توان نیروهای جبهه خودی است، ماهیت جنگ نرم و راهکارهای مقابله با آن، ارائه و تحلیل شده است.
فصل دوم:
مبانی نظری تحقیق
۱٫ مفهوم جنگ نرم
انسان ها همیشه در معرض جنگ قرار دارند اما نوع جنگ ها متفاوت بوده لذا در ادبیات سیاسی کنونی جنگ را به سه نوع تقسیم کرده اند. جنگ سخت (جنگ نظامی) جنگ های نیمه سخت (اقدامات اطلاعاتی و امنیتی) جنگ نرم (اقدامات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، رسانه ای و…)
هدف از جنگ تأثیرگذاری بر اراده، اعتقادات، افکار و احساسات مخاطبین به منظور انهدام یا به تسلیم کشاندن جامعه هدف است. نقطه اشتراک همه تهدیدات، تحمیل اراده به دشمن است. وتفاوتهای جنگ، در نوع طرح ریزی و به کارگیری شیوه ها، امکانات، تجهیزات، موقعیت و وضعیت حاکم است.جنگ میتواند سخت باشد تا با بهره گرفتن از توان فیزیکی (لشکرکشی، اشغال خاک وزمین، نابودی و کشتن انسانها و ویرانی زیر بناها و مراکز اقتصادی) اجرا شود و یا میتواند با تکیه بر روشهای غیر نظامی همچون اقدامات سیاسی، روانی، رسانه ای، اقتصادی، اجتماعی ودر مفهوم کلان؛ یعنی فرهنگی با بهره گیری قدرت نرم برای تأثیرگذاری بر دشمن انجام گیرد. بنابراین جنگ نرم را می توان به مجموعه وسیعی از نظریه ها، مولفه ها، شاخص ها ی تبیین و تئوریزه شده دشمن، از یک سو به عنوان زمینه های ایجاد و بستر سازی برای انواع اقدامات و فعالیت های وسیع فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… و از سوی دیگر اقدامات و فعالیت های متعدد در صحنه های مختلف کشور هدف، برای تاثیرگذاری بر اراده، افکار، احساسات و اعتقادات مخاطبین عنوان نمود. یا در نگاهی دیگر می توان گفت در جنگ نرم دشمن با ذهن و قلب مخاطب سروکار دارد وسعی در تسخیر قلب ها و اذهان مخاطبین می باشند.
آنچه با عنوان “soft war” یا جنگ نرم مطرح میشود در ادبیات غرب بیشتر به قدرت نرم یا “soft power” شناخته شده است که زیربنای فکری آن اولین بار توسط جوزف نای به شکلی علمی مطرح شد. مهمترین حوزهی اعمال و تأثیرگذاری قدرت نرم بر طرف مقابل، حوزهی رسانه است. بهرهگیری از رسانهها و امکاناتی که فرد را قادر میسازد تا برای تأثیرگذاری بر طرف مقابل، به اِعمال قدرت بپردازد.
جان کالینز، تئوریسین دانشگاه ملی جنگ آمریکا، جنگ نرم را عبارت از «استفاده طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن، برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود» می داند. (جان. ام. کالینز، ۱۳۷۰،ص ۴۸۷) ارتش ایالات متحده همچنین در آیین رزمی خود آن را بدین صورت تعریف نموده است: «جنگ نرم، استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است که منظور اصلی آن تاثیرگذاری بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، گروه بی طرف و یا گروه های دوست است به نحوی که برای برآوردن مقاصد و اهداف ملی پشتیبان باشد».
با عنایت به تعاریف فوق، معروف ترین تعریف را به جوزف نای، پژوهشگر برجسته آمریکایی در حوزه «جنگ نرم» نسبت می دهند. وی در سال ۱۹۹۰ میلادی در مجله «سیاست خارجی» شماره ۸۰ ، قدرت نرم را «توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران» تعریف کرد. تعریفی که قبل از وی پروفسور حمید مولانا در سال ۱۹۸۶ در کتاب «اطلاعات و ارتباطات جهانی؛ مرزهای نو در روابط بین الملل» به آن اشاره کرده بود. با این وجود مهمترین کتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف نای در سال ۲۰۰۴، تحت عنوان «قدرت نرم؛ ابزاری برای موفقیت در سیاست جهانی» منتشر نمود.
بنابراین جنگ نرم را می توان هرگونه اقدام نرم، روانی و تبلیغات رسانه ای که جامعه هدف را نشانه گرفته و بدون درگیری و استفاده از زور و اجبار به انفعال و شکست وا می دارد. جنگ روانی، جنگ سفید، جنگ رسانه ای، عملیات روانی، براندازی نرم، انقلاب نرم، انقلاب مخملی، انقلاب رنگی و… از اشکال جنگ نرم است.
نگاهی به گذشتهی جنگ نرم نیز نشان میدهد که در طول تاریخ بشر، از همان ابتدا که جنگ سخت آغاز شد، عملیات روانی یا جنگ نرم نیز صورت میگرفته تا از شورشهایی که در مناطق تسخیر شده بهوجود میآمده، جلوگیری شود. زمانی که چنگیزخان قصد حمله به منطقهای را داشت، موجی از هراس در آن کشور پخش میشد. تجّاری که از مناطق تحت کنترل چنگیزخان میآمدند، برای دیگران تعریف میکردند که او چگونه با مردم برخورد میکند و کشتارها به چه صورت است و اگر شخصی مقاومت کند، نابود میشود. بدین ترتیب پیش از ورود چنگیزخان به هر منطقه، روحیهی مردم شکسته شده بود.
رومیان و یا اسکندر از مناطقی که در جنگها عبور میکردند، خودها و زرههای بزرگی را که چند برابر انسان معمولی بود طراحی کرده و آن ها را عمداً در مسیر جا میگذاشتند تا لشکریان مقابل، تصور کنند سربازان آن ها غول پیکرند و عملاً روحیهی مقاومت طرف مقابل را تحت تأثیر قرار داده و وحشت را گسترش میدادند. بنابراین هر حرکتی که روحیهی یک ملت را هدف گیرد، عملیات و جنگ نرم و نوعی اعمال قدرت نرم است.
اولین کسی که روی این مسأله کار کرده است، “سان تزو” است که در کتاب هنر جنگ نکتهای را مطرح میکند و میگوید: “میشود جنگید، اما مهمترین کار این است که شما در یک نبرد بدون جنگ، پیروزی را به دست بیاورید!” چیزی که او مد نظر قرار داده، همان عملیات روانی و جنگ نرم است. باید به استراتژیهای رقیب و روحیهی او حمله کرد؛ بهگونهای که آن ها بپذیرند که شکست خواهند خورد. اگر کسی در ذهنش بپذیرد که شکست میخورد، حتماً در دنیای واقعی نیز شکست خواهد خورد. زیرا آنچه فرد را به مقاومت تشویق میکند، روحیه است.
از سوی دیگر، هزینهی جنگ نرم بسیار کمتر از جنگ سخت است. به معاویه میگفتند: چرا اینهمه پول برای خرید افراد و تبلیغات خرج میکنی؟ یکی از پاسخهای معاویه این بود که هزینهی جنگ، بسیار بیشتر از این است. بنابراین معاویه نیز به گونهای عملیات نرم انجام میداد اما امروزه به شکل علمی به این قضیه پرداخته میشود.
در نهایت آنچه که گفته شد، اگر بخواهیم تعریفی از عملیات و جنگ نرم ارائه دهیم، میتوان گفت: “هر حرکتی که احیاناً به عنوان مقدمهی جنگ نظامی مطرح میشود و روحیهی طرف مقابل را هدف گرفته است” بنابراین تمام برنامهریزیهایی که در این چارچوب باشد، جنگ نرم تعریف میشود.
۱ـ۱٫ سیر پیدایش مفهوم جنگ نرم
همانطور که کیم نو سال[۱]، فن همپسون[۲] و دین اولیور[۳] اشاره کرده اند (کال، ۱۳۸۷) منشاء اصطلاح قدرت نرم به کتاب جوزف نای[۴] نوشته شده در اواخر دهه هشتاد، باز می گردد. این کتاب در مخالفت با کسانی تقریر یافت که قدرت آمریکا را رو به افول پیش بینی می نمودند و آن را نتیجه ی افزایش هزینه ها و کاهش آشکار کارآیی نیروی نظامی این کشور برمی شمردند. نای در کتابی دیگر به نام باند تولید[۵] اصطلاح قدرت نرم را در مقابل قدرت سخت به کار برد. (نای، ۱۳۸۷)
این مفهوم، پیش از آن، در کتاب امور خارجه[۶] نای مطرح شد و برای نخستین بار بین قدرت رفتاری[۷] یعنی توانایی به دست آوردن آنچه اراده شود و قدرت منابع یعنی داشتن منابعی که به طور معمول به توانایی دستیابی به نتایج موردنظر می انجامد، تمایز قائل شد. قدرت رفتاری به شکل یک پیوستار عرضه شده است.
کشش و جذب تنظیم کار انگیزه تهدید و اجبار
قدرت نرم/گزینشی قدرت سخت/فرماندهی
نمودار ۱- پیوستار قدرت
در انتهای این پیوستار قدرت سخت یا قدرت فرماندهی قرار دارد که توانایی در تغییر آن چیزی است که دیگران آن را با توسل به زور انجام می دهند (روی پیوستار پیش از متقاعدسازی از طریق تهدید و اجبار قرار گرفته است). در انتهای دیگر این پیوستار قدرت نرم یا قدرت گزینشی یعنی توانایی شکل دهی به آنچه دیگران از طریق جلب توجه خواستار آن هستند (پس از کشش و جذب) قرار گرفته است. سپس نای، انواع منابع قدرت را که برای اعمال قدرت نرم و سخت لازم است، ارائه می دهد. ابزار اقتصادی ملموس و تجهیزات نظامی عمدتاً در شمار قدرت سخت یا زورمدارانه است حال آن که جذابیت فرهنگی و برتری رسوم، نهادها و فناوری های اطلاعاتی برای پخش اطلاعات متقاعد کننده به قدرت نرم مربوط می شود. در این حال، نای می کوشد اثبات کند که تسلط زبان و فرهنگ آمریکا به اندازه ی قدرت نظامی این کشور، امریکا را در مقام ابرقدرت نگاه خواهد داشت. (نای،۱۳۸۶)
جنگ ها با توجه به معیارهای مختلف به انواع متفاوتی تقسیم می شوند. مثلاً براساس توازن قوا، به جنگ عادلانه و غیرعادلانه، براساس مقیاس های جغرافیایی به جنگ های محلی، منطقه ای، فرامنطقه ای و جهانی، با توجه به میزان منابع به کارگرفته شده در جنگ، به دو نوع «جنگ عمومی« و »جنگ محدود«، (کالینز، ، ص ۹۹-۷۳) نوع تاکتیک به منظم(کلاسیک) و نامنظم (چریکی)، و براساس نوع سلاح به «هسته ای» و «غیرهسته ای» تقسیم می شوند.
در یک تقسیم کلی دیگر و با توجه به ابزارهای به کار رفته در جنگ و همچنین با عنایت به هدف اصلی از آن، می توان جنگ ها را به سه نوع تقسیم کرد: «جنگ های سخت«، »جنگ های نیمه سخت» و »جنگ های نرم«. منظور از جنگ های سخت، جنگ های نظامی و درگیری فیزیکی میان سربازان و نظامیان مهاجم و جبهه ی مقابل است. جنگ های سخت معمولاً به منظور تسخیر یک سرزمین یا بخشی از یک سرزمین شروع می شوند و پس از موفقیت طرف مهاجم و یا پس از برجای ماندن تلفات انسانی فراوان از طرفین، پایان می پذیرند. البته وقتی یک سرزمین از سوی مهاجمان اشغال می شود، حکومت آن و نظام سیاسی پیشین آن نیز تغییر می کند و حاکمانش از سوی نیروهای مهاجم و فاتح، تعیین می گردند.
هدف اصلی در جنگ های نیمه سخت، تغییر حاکمان و مسئولان کشور است. جنگ های نیمه سخت به منظور تسخیر یک حکومت و سرنگون کردن یک نظام سیاسی انجام می گیرد. به همین دلیل در این نوع جنگ ها، سپاه دشمن علناً و عملاً وارد درگیری نمی شود؛ بلکه با فراهم کردن زمینه های لازم سعی می کنند مهره های خود را از طریق کودتای نظامی به قدرت برسانند. رژیم های کودتا همگی محصول جنگ های نیمه سخت اند. کودتاها به منظور تسخیر و قبضه ی سریع قدرت سیاسی از سوی مخالفان حکومت وقت صورت می گیرند و کودتاچیان می کوشند در همان ساعات اولیه، مراکز حساس قدرت را تسخیر کنند و مدیران و فرماندهان سابق را برکنار و بازداشت نمایند و به جای آنان، مدیران و فرماندهان مورد وثوق خود را بگمارند. معمولاً در کودتاها، نظام حکومتی و قوانین حاکم بر کشور، دچار تغییر اساسی و بنیادین نمی شود، بلکه تغییرات نوعاً در سطح رهبران و مسئولان ارشد و احیاناً سیاست های داخلی یا خارجی یک کشور صورت می گیرد. به تعبیر هانتینگتون: »یک کودتا تنها رهبری و شاید سیاست های یک حکومت را دگرگون می سازد(هانتینگتون،،ص ۳۸۵). در کودتاها معمولاً نیازی به بسیج عمومی نیست و حتی ممکن است عموم مردم از کودتاچیان ناراضی باشند. کودتا بیشتر توسط نیروهای نظامی یا بخشی از نیروهای نظامی صورت می گیرد و معمولاً فاقد پشتوانه ی اجتماعی در میان توده ها می باشد. (ر.ک. گیدنز، جامعه شناسی، ترجمه ی منوچهر صبوری، ص ۷۹۴)
کودتاهای موفق، کودتاهایی هستند که حداکثر طی چند روز، قدرت را به دست گیرند. در دهه های اخیر در بسیاری از کشورهای دنیا کودتا رخ داده است. کشورهایی چون تایلند، برمه، فیلیپن، ایران،[۸] عراق، لیبی (معمر قزافی، رهبر لیبی، در اثر کودتایی در سال ۱۹۶۹ به قدرت رسید)، مصر، شیلی[۹]، آرژانتین، لهستان و اتحاد جماهیر شوروی (کودتای ناموفق ۱۹۹۱) از جمله کشورهایی هستند که در دهه های اخیر شاهد وقوع کودتا بوده اند. شاید بتوان گفت در دوران معاصر، در مجموع، عامل اصلی تغییر قدرت ها و حکومت ها، کودتا بوده است و نه خواست و اراده ی ملت ها.
در جنگ های نرم، لااقل در مراحل اولیه ی جنگ، هیچ منازعه ی فیزیکی و سختی صورت نمی گیرد. جنگ نرم از سنخ جنگ های فرهنگی است. ابزار و ادوات جنگی در این نوع جنگ از سنخ ابزارهای فرهنگی و فکری و اندیشه ای و منشی اند و نه ابزارها و وسایل نظامی. دشمنان، در جنگ نرم به دنبال تسخیر باورها و ارزش های یک ملت اند. تصرف قلب ها و مغزها هدف اصلی جنگ نرم است و وقتی به هدف نایل شوند، در حقیقت جبهه ی مقابل را به جبهه ی خودی تبدیل کرده اند و در چنین صورتی اصولاً نیازی به تسخیر نظامی کشور و یا دخالت رسمی و مستقیم در تغییر نظام حاکم بر آن نیست؛ بلکه این اهداف را خود آن ملت، که همگی یا بخش عمده ای از آنها بر اثر جنگ نرم به جبهه ی دشمن پیوسته اند، تامین می کنند احیاناً اگر نیازی به جنگ سخت باشد، با کمترین مقاومت از سوی کشور هدف روبه رو خواهند شد و با هزینه ای بسیار اندک به هدف اصلی خود نایل می شوند.
جوزف نای، از پژوهشگران سیاسی مشهور معاصر آمریکا، قدرت نرم را به «توانایی شکل دهی ترجیحات دیگران« و «قدرت برای جذب« تعریف کرده است. (نای، ۱۳۸۸، ص ۱۲۸) در جنگ نرم با بهره گرفتن از اقدامات روانی، رسانه ای، تبلیغاتی، اجتماعی و فرهنگی سعی می شود جامعه یا کشور هدف از بعد اندیشه ای و اعتقادی تسلیم مهاجمان شود. به تعبیر دیگر، در جنگ نرم، دشمن سعی می کند با برنامه ریزی کامل و دقیق و با بهره گرفتن از همه ی ابزارهای ممکن، بر باورها، احساسات و رفتارهای جامعه ی هدف تاثیر بگذارد؛ به گونه ای که آنان همان چیزی را باور داشته باشند که دشمن می خواهد، همان کاری را انجام دهند که او دوست دارد و همان احساسات و تمایلاتی را ابراز نمایند که دشمن اراده کرده است. در جنگ نرم، مهاجمان سعی می کنند از طریق استحاله ی فکری و فرهنگی، مردمان جامعه ی هدف را ناخودآگاه به نیروی خودی تبدیل نمایند. هدف جنگ نرم این است که باورها و ارزش های جامعه ی هدف را به گونه ای جهت دهند که همچون مهاجمان بیندیشند؛ همچون آنان فکر کنند و هرآنچه را آنان خوب می دانند، خوب بدانند و هرآنچه را که بد و زشت معرفی می کنند، زشت ببینند؛ و نه تنها از همفکری و همسویی با دشمنان قسم خورده ی خود احساس شرمندگی نکنند، بلکه با افتخار از آن یاد کنند.
در اصطلاحات نظامی و سیاسی، اصطلاحاتی از قبیل »جنگ روانی»،«عملیات روانی«، «براندازی نرم»، «تهدیدنرم»، «انقلاب نرم»، «انقلاب مخملی«[۱۰]، »انقلاب رنگی»[۱۱] و «جنگ رسانه ای» همگی از اشکال و انواع جنگ نرم و گاهی مترادف جنگ نرم به کار می روند؛ در حالی که جنگ روانی و جنگ رسانه ای در حقیقت از شگردها و ابزارهای جنگ نرم اند و نه مرادف با آن، و انقلاب مخملی و انقلاب رنگی نیز در حقیقت مرحله سخت افزاری جنگ نرم به شمار می روند. البته در همه ی این موارد، دشمن سعی می کند بدون درگیری و زور و اجبار، جبهه ی مقابل را به انفعال بکشاند و اراده و خواست خود را بدون به کارگیری ابزارآلات نظامی و سخت بر دیگران تحمیل نماید.
پیروزی در جنگ نرم منوط به داشتن قدرت نرم و یا احساس مردم نسبت به بهره مندی دشمن از قدرت نرم است. «قدرت» در اصطلاح سیاسی عبارتست از «توانایی بر دستیابی به نتایج مورد نظر«. تحصیل این قدرت، گاهی به شیوه ی سخت و فیزیکی و با بهره گرفتن از ابزار و وسایل نظامی و قانونی به دست می آید، که به آن «قدرت سخت« گفته می شود و گاهی هم به شیوه ی نرم و بدون استفاده از وسایل و ادوات نظامی، که به آن «قدرت نرم« گفته می شود. به تعبیر دیگر، اگر از راه تهدید (چماق) و یا تطمیع (هویج) طرف مقابل را به انجام کار موردنظر خود وادار نماییم، در حقیقت قدرت ما از سنخ «قدرت سخت« است؛ اما اگر بتوانیم بدون استفاده از ابزار تطمیع یا تهدید، و با بهره گرفتن از ابزارهای فرهنگی و شگردهای اجتماعی و سیاسی و رسانه ای، طرف مقابل را با رضایت و تسلیم به عضوی از اعضای گروه خود تبدیل کنیم و او را مجذوب اهداف و برنامه های خود نماییم، قدرت ما از سنخ «قدرت نرم« خواهد بود. (ر.ک: جوزف نای، قدرت نرم و رهبری، همان، ص ۱۲۶-۱۲۷) در قدرت سخت یا جنگ سخت، مبنای کار به تعبیر جوزف نای، «اجبار« است؛ اما در قدرت نرم یا جنگ نرم، مبنای فعالیت «اقناع« است. قدرت نرم معلول شخصیت جذاب، فرهنگ قوی و معقول، نهادها و ساختارهای منطقی و کارآمد، ارزش های سیاسی مشروع و مقبول، اقتدار اخلاقی و معنوی و امثال آن است. داشتن قدرت نرم یکی از مهم ترین مولفه های رهبری و مدیریت موفق است. یک رهبر، بدون مقبولیت عمومی و مشروعیت اعتقادی، نمی تواند مقتدرانه به رهبری خود ادامه دهد.
قدرت واقعی، هرگز با زور و سرنیزه به دست نیامده و نخواهد آمد. منابع و علل قدرت نرم را به سادگی و در کوتاه مدت نمی توان کنترل کرد و اگر فرد یا دولتی بخواهد علیه این عوامل و منابع قدرت نرم موضع گیری نماید، در حقیقت به اعتبار خود لطمه زده است (همان، ص ۱۳۵-۱۳۴)؛ زیرا مخالفت و مقابله با این امور از دیدگاه مردم به معنای مقابله با خوبی ها و فضیلت ها است.
جنگ به عنوان بخشی از طبیعت بشر شناخته می شود که در تاریخی به قدمت تاریخ خود بشر، فراز و نشیب های فراوانی داشته و به رویکردهای مختلفی تقسیم شده است. شناخته ترین نوع این تقسیم بندی، بر مبنای شدت این جنگ است که جنگ را به منازعات کم شدت، شدید و تمام عیار، تقسیم بندی کرده اند. در نوع دوم دسته بندی جنگ، آن را از نظر به کارگیری سلاح به طیف های جنگ نرم و جنگ سرد تفکیک می کنند. همچنین جنگ از حیث آشکار یا مخفی بودن، به جنگ آشکار، جنگ نیمه پنهان و جنگ پنهان تقسیم می گردد. دسته بندی بعدی، طیف شناسی جنگ از حیث موضوع آن است که به جنگ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی دسته بندی شده است. نوع دیگر، طیف شناسی جنگ، بر مبنای «ابزار و روش تحمیل اراده» است. بر مبنای این شاخص جنگ، شامل جنگ نرم و جنگ سخت است. این نوع تفکیک ابتدا در مورد تفکیک قدرت، به قدرت نرم و سخت، از سوی جوزف نای انجام شده، و سپس در دهه ی اخیر از سوی سایر اندیشمندان تکامل یافته است.
در پاسخ به این پرسش که جنگ نرم چیست؟ صاحب نظران و محققان پاسخ های متفاوتی داده اند. مفهوم جنگ نرم که در برابر جنگ سخت به کار می رود، دارای تعریف واحدی نیست که مورد پذیرش همگان باشد، و تلقی و برداشت افرد، جریان ها و دولت های گوناگون از جنگ نرم تا حدی متفاوت است. همچنین در برخی از تعریف ها مرز بین جنگ نرم، عملیات روانی، قدرت نرم و تهدید نرم مشخص نیست. برخی از پاسخ ها به این پرسش عبارت ست از:
گروهی جنگ نرم را عبارت از استفاده ی طراحی شده با توسل به شیوه هایی می دانند که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی مجری می شود. (کالینز، ۱۳۷۰: ۴۸۷)
برخی، تلاش برنامه ریزی شده برای استفاده از ابزارها و روش ها تبلیغی، رسانه ای، سیاسی و روان شناختی، برای تاثیر نهادن بر حکومت ها، گروه ها و مردم کشورهای خارجی به منظور تغییر نگرش ها، ارزش ها و رفتارهای آنان را جنگ نرم می دانند. (Fazio,2007:19)
بعضی، استفاده ی یک کشور از قدرت نرم برای دستکاری افکار عمومی کشور آماج و تغییر ترجیحات، نگرش ها و رفتارهای سیاسی آنان را جنگ نرم می دانند. (Nye, 2004:3)
به گمان برخی، جنگ نرم حالت تنش و مخاصمه ی شدیدی است که بین کشورها پدیدار می شود و مانورهای سیاسی، مشاجره های دیپلماتیک، جنگ های روانی، مخاصمه های ایدئولوژیکی، جنگ اقتصادی و رقابت برای کسب قدرت از مختصات آن هستند. هدف های این تهاجم می تواند تضعیف روحیه، وحدت ملی، ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت، نافرمانی مدنی، افزایش ناکارآمدی حاکمیت و تضعیف اراده ی مقاومت در مردم باشد.
جنگ نرم عبارت است از هرگونه اقدام غیرخشونت آمیز که ارزش ها و هنجارهای جامعه ی هدف را مورد هجوم قرار می دهد و سرانجام منجر به تغییر در الگوهای رفتاری موجود و خلق الگوهای جدیدی می شود که با الگوهای رفتاری موردنظر نظام حاکم تعارض دارد. (کرمی، ۱۳۸۷:۳)
جنگ نرم نوعی جنگ سرد است که سرانجام به استحاله ی فرهنگی جامعه منجر می گردد (ساندرس، ۱۳۸۲:۱۲۳)
جنگ نرم، مجموعه ی تدابیر و اقدامات از پیش اندیشیده ی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشورهاست که برنظرات، نگرش ها، انگیزش و ارزش های مخاطبان آماج (اعم از حکومت ها، دولت ها، گروه ها و مردم کشورهای خارجی) تاثیر می گذرد و و در بلندمدت موجب تغییر منش، رفتار و کنش های فردی و اجتماعی آنان می گردد (الیاسی، ژاییز ۱۳۸۷:۱۲)
جنگ نرم به معنی به کارگیری هوشمندانه، طرح ریزی و هدایت شده ی اقدامات غیررزمی است که سرانجام موجب تغییر نگرش و رفتار گروه های هدف در جهت برنامه ها و منافع طراح جنگ نرم خواهد شد.
جنگ نرم شامل هرگونه اقدام روانی، تبلیغاتی، رسانه ای و فرهنگی است که جامعه و گروه هدف را نشانه می گیرد و بدون درگیری نظامی و اعمال خشونت، رقیب را به انفعال یا شکست وا می دارد. جنگ نرم در پی از پا درآوردن اندیشه و تفکر جامعه ی هدف است تا بنیان های فکری و فرهنگی آن را سست کند و با بمباران خبری و تبلیغاتی، در نظام سیاسی- اجتماعی حاکم، تزلزل و بی ثباتی تزریق کند. با این اوصاف، طیف وسیعی از اقدامات، از جنگ یارانه ای و فعالیت های اینترنتی گرفته تا راه اندازی شبکه های رادیویی و تلویزیونی و شبکه سازی در فضای مجازی و موارد دیگر، در قالب مفهوم عنوان جنگ نرم می گنجد. (ماه پیشانیان، ۱۳۸۷)
یکی از تعریف های قابل قبول، از جنگ نرم تعریف زیر می باشد:
«جنگ نرم، استفاده ی دقیق و برنامه ریزی شده از قدرت نرم علیه نظام های سیاسی مورد هدف، به منظور تاثیرگذاری بر باورها و ارزش های بنیادین و با هدف دگرگونی در هویت فرهنگی و الگوهای رفتاری مورد قبول در عرصه های مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است» (نائینی، زمستان ۱۳۸۷).
با توجه به این تعریف، می توان جنگ نرم را مانند هر پدیده ی دیگری در سه بعد شناخت:
اول، ماهیت و منطق درونی قدرت نرم که عبارت از تلاش برای تاثیرگذاری بر «باورها و ارزش های بنیادین» مورد قبول کشور هدف است.
دوم، منظور و کاربرد این تاثیرگذاری، «دگرگونی هویت فرهنگی» و «تخریب الگوی سیاسی» است.
سوم، ابزار اعمال اراده و پیشبرد هدف در این جنگ، «قدرت نرم» کشور حریف و متخاصم است.