حداکثر ظرفیت اسمی توصیف گردد.
انتخاب ظرفیت واقعی و عملی کارخانه باید بر مبنای موارد زیر باشد:
-شاخص های برنامه تولید
– شاخص های حداقل اندازه تجهیزات از نظر اقتصادی
– ظرفیت کارخانه باید بر مبنای ظرفیت واقعی و عملی برای موارد زیر تعیین گردد :
– برای کل کارخانه
برای بخشهای اصلی(کالاهای نیمه تمام)
صرفهجویی به مقیاس
صرفهجویی به مقیاس یا مزیت مقیاس (به انگلیسی: Economy of scale) مفهومی در اقتصاد خرد است که به کسب مزیت کاهش هزینه در اثر افزایش حجم تولید اشاره دارد. صرفهجویی به مقیاس معنای آن است که با افزایش حجم تولید، هزینه متوسط تولید هر واحد کالا کاهش مییابد. دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد که شامل مواردی همچون: کسب تخفیف در خرید به دلیل حجم بالای خرید، افزایش تجربه و یادگیری کارکنان، کسب منابع مالی بیشتر، سرشکن شدن هزینههای بازاریابی در بازارهای وسیعتر، بهبود فناوری تولید میباشد.
آنچه باعث رشد بسیاری از صنایع میشود کسب صرفه جویی در مقیاس بزرگتر است. در عین حال وقتی یک یا چند شرکت در یک صنعت دارای مزیت مقیاس هستند اگر شرکت دیگری بخواهد وارد رقابت با آنان شود باید در مقیاس انبوه تولید را آغاز کند یا اینکه هزینه زیاد تولید در مقیاس کم را متحمل شود.
صرفه جویی در مقیاس که اکثر منابع آنرا به ” صرف مقیاس ” بیان می نمایند عبارت است از اینکه :
هر قدر میزان تولید یا خدمت بنگاه بیشتر شود میانگین قیمت تمام شده هر واحد کمتر می شود و یکی از مفاهیم بسیار ابتدایی و در عین حال بنیادی در تولید انبوه، صرفه جویی در مقیاس است. اساساً آنچه که تولید در مقیاس صنعتی را توجیه می کند، همین اصل ساده است؛ که دو نقش بسیار مهم ایفا می کند:
بزرگترین خدمتی که تولید انبوه به عموم مصرف کنندگان می کند، ریشه در همین اصل دارد. به راستی ارزش یک خودکار معمولی که ما برای نوشتن از آن استفاده می کنیم ۱۰۰ یا ۲۰۰ تومان است؟ آیا منافعی که به ما می رساند با این رقم اندک قابل مقایسه است؟ اگر شما بخواهید برای استفاده خود، این خودکار را با همین ویژگیهای ظاهری و عملکردی، تولید کنید چقدر باید هزینه (اعم از پولی و غیر پولی) کنید؟
دومین نقشی که این اصل اساسی ایفا می کند، خدمت به تولیدکنندگان است؛ چرا که همه منافع مالی که از ناحیه تولید انبوه نصیب آنان می شود، به دلیل نرخ نزولی هزینه واحد محصول می باشد که این نیز ناشی از صرفه جویی در مقیاس است.
اما آیا همه شرکتها و تولید کنندهها قادر به رشد دادن تولید خود تا مرز بینهایت هستند ؟
پاسخ این سوال واضح است زیرا اگر بنا باشد که شرکتها بدون هیچ محدودیتی تولید خود را تا بینهایت رشد دهند لازمه اینکار تقبل نامحدود هزینه و فزآینده مدیریت تجهیزات و کارکنان خواهد بود . چون منابع شرکتها نامحدود است لذا بعد از افزایش و رشد تولید در مرحله و نقطه ای ضرر مقیاس یا معکوس صرفه مقیاس پدیدار گشته و موجب تحمیل ضرر و زیان فزآینده به شرکت خواهد بود. بنابراین تشخیص میزان و حجم رشد برای تولید بالاتر و بهرهمندی از مزایای صرفه مقیاس وابسته به شرایط عرضه و تقاضا و رقابت و سایر پارامترهای اقتصادی می باشد.
۲٫۲٫۳٫ تأمین منابع لازم
منابع و امکان تهیه مداوم مواد اصلی تولید در تعیین قابلیت دوام فنی و اقتصادی و همچنین اندازه بسیاری از پروژه های صنعتی واجد اهمیت حیاتی است. در بسیاری از صنایع، انتخاب تکنولوژی، تجهیزات آماده سازی و ترکیب محصول به طور عمدهای به مشخصات پروژه بستگی دارد. قیمتی که این قبیل مواد با آن قابل تهیه است، عامل تعیینکنندهای در قابلیت بقای تجاری و مالی بسیاری از پروژه های صنعتی است. در حقیقت بسیاری از پروژه ها به نحوی طرحریزی شده است که می تواند یا از مواد اولیه موجود و یا از مواد اولیه حاصل از دیگر فرایندهای تولیدی استفاده کند.
به منظور تعیین امکان تهیه مواد و منابع آن برای نیازهای فوری و بلند مدت در مرحله مقدماتی، مقدار مواد اولیهای که احتمالا مورد نیاز است، باید برآورد شود. برآورد نهایی نیازهای مربوط به مواد، فقط در صورتی عملی است که ظرفیت کارخانه و تکنولوژی و تجهیزاتی که مورد استفاده قرار خواهند گرفت، مشخص شده باشد.
اگر یک ماده اولیه در داخل کشوری موجود است موقعیت محلی و مناطقی را که ماده مزبور از آنها قابل تهیه است، اعم از اینکه متمرکز یا پراکنده باشد، باید مشخص ساخت. از این گذشته استفادههای احتمالی دیگر از مواد مذکور و آثار بعدی آن بر امکان تهیه مواد در پروژه مورد نظر نیز باید ارزیابی گردد. به عنوان مثال گاز طبیعی ممکن است در یک نقطه دور افتاده وجود داشته باشد که در صورت نبودن تقاضا برای آن برای سایر مصارف،از نظر اقتصادی ممکن است استفاده از آن برای تولید نیروی برق مقرون به صرفه باشد.از طرفی دیگر چنانچه گازبه مراکزی که مصرف آن زیاد است انتقال یابد و یا اگر منطقهای که گاز در آن است از نظر انتقال گاز از ارتباطات بهتری برخوردار گردد و تقاضا برای استفاده از گاز جهت تولیداتی از قبیل کود شیمیایی و مواد شیمیایی افزایش یابد،در ایت صورت استفاده از گاز برای مصارف دیگر مقرون به صرفه بوده و ممکن است به کارگیری آن برای تولید نیروی برق اقتصادی نباشد.
مسئله قابلیت انتقال. هزینه های حمل باید به دقت تحلیل گردد. مسافتهایی که که مواد اولیه باید حمل شود و وسایل نقل و انتقال موجود و بالقوه همراه با تنگناهای احتمالی باید مشخص شود.
در مواقعی که تمام یا قسمتی از مواد اولیه باید از خارج وارد شود، آثار این قبیل واردات باید به طور کامل تبیین شود. ابتدا منابع مواد اولیه وارداتی باید معین شود. بعضی از مواد مانند کالاهای واسطه و تولیداتی که مصرف عام دارند از منابع خارجی قابل تهیه است،هر چند که دستیابی به آنها در پارهای از مواد سیار محدود است.
واحدهای تابعه و وابسته به شرکتهایی که تحت اداره خارجیان است، تمایل دارند که این قبیل مواد اولیه را فقط از شرکتهای مادر خریداری کنند. در بسیاری از موارد ممکن است در مورد منابع خارجی جایگزین، بویژه درباره کالاهای واسطه و مواد ساخته شده،اطلاعاتی در دست نباشد، ثانیا عدم اطمینان ناشی از وارد کردن مواد اولیه از خارج باید به وضوح مورد اشاره قرار گیرد.
در برخی موارد فعالیت پروژه هایی در کشورهای در حال توسعه بر مبنای مواد خام وارداتی از منابع بخصوصی تنظیم گردیده و منابع مزبور بعدا از تولید ماده اولیه مورد نظر خودداری کرده اند. این قبیل موارد بیشتر در مورد مواد نیمساخته وقطعات و اجزای ساخته شده وجود داشته است.
۲٫۲٫۴٫ فناوری مناسب
مطالعه امکانسنجی باید تکنولوژی لازم برای یک پروژه را معین و جایگزینهای تکنولوژی را ارزیابی و مناسبترین تکنولوژی را بر حسب مطلوبترین ترکیب اجزای متشکله پروژه انتخاب کند.آثار مختلف تامین یک چنین تکنولوژیای از جمله جنبه های قراردادی، اجازه استفاده از تکنولوژی در صورتی که مورد داشته باشد باید ارزیابی گردد. در مورد اجازه استفاده از تکنولوژی خدمات فنی و مهندسی بخصوصی که وابسته به تکنولوژی انتخاب شده است باید معین و از برنامه کلی اخذ جواز تکنولوژی جدا شود و موسساتی که چنین خدماتی را ارائه می کنند نیز باید مشخص شوند.
انتخاب و تامین تکنولوژی تکنولوژی سپس باید با انتخاب ماشین آلات و تجهیزات هماهنگ شود زیرا مسئله تکنولوژی معمولا با تکنیکهای تولیدی که انتخاب شده است ارتباط نزدیک دارد.
تکنولوژی مورد نیاز برای یک پروژه بخصوص باید ابتدا شناسایی شود. تکنیکهای تولید می تواند به صور مختلف باشد و حق انحصاری تمام یا قسمتی از آنها ممکن است به ثبت رسیده یا نرسیده باشد. حتی در مواردی که حق انحصاری تکنولوژیای به ثبت نرسیده است، دانش فنی آن باید تحصیل شود. امکان تحصیل تکنولوژی تا حد زیادی بستگی به ماهیت و پیچیدگی تکنیکهای آن دارد، زمانی که این قبیل تکنیکها مستقیما به عملیات مجموعه خاصی از ماشین نه تکنولوژی، در ماشین آلات و تجهیزات مانند یک کارخانه شکر یا سیمان مرتبط است، معمولا دانش فنی مربوط به آن باید جزء اصلی و لازم از عرضه تجهیزات باشد و تحصیل جداگانه تکنولوژی، در این قبیل موارد ضرورتی ندارد و مشکل فقط آموزش کارکنان برای راهاندازی و استفاده از نگهداری تجهیزات کارخانه است. در مورد محصولاتی که تکنولوژی تولید مستقل از ماشینآلات و تجهیزات است، تحصیل تکنولوژی با دانش فنی به ثبت نرسیده مرتبط است که مشتمل است بر مجموعه ای از دانش، تجربه و مهارت ها برای تولید محصول یا محصولات و تاسیس شرکتی برای این منظور.
جایگزینهای فنی باید در مطالعه امکانسنجی مورد ارزیابی قرار گیرد تا بهترین تکنولوژی برای کارخانه معین شود. این ارزیابی باید با ظرفیت کارخانه مرتبط بوده و با تقویم کمی بازده، با ساختار تولید و دوره تکوین و ارزیابی کیفی تولید و قابلیت عرضه آن به بازار آغاز شود.آنگاه تاثیر جایگزینها بر هزینه های سرمایه گذاری ثابت و تولید در طول یک دوره ارزیابی شود. هر چند صرفنظر از ضوابط اولیه یاد شده، تکنولوژی بهتر است در جریان تولید، در شرکتی که از آن تامین گردیده، به طور کامل مورد آزمایش و بهره برداری قرار گیرد.
انتخاب تکنولوژی با مواد اصلی که ممکن است برای یک پروژه موجود باشد، نیز باید ارتباط داده شود. در بعضی موارد، مواد خام می تواند تکنولوژی را که باید مورد استفاده قرار گیرد معین کند. به علاوه عدم دسترسی یا محدودیت در تامین بعضی از مواد خام می تواند یک عامل بازدارنده تکنولوژی باشد،یک روش تکنیکی مبتنی بر ماده خام و نهاده قابل تهیه در داخل، بر روشی که نهادهها و مواد اصلی آن باید تا مدت نامعلومی از خارج وارد شود ترجیح داده می شود بویژه زمانی که مقررات شدید مربوط به ارز بر ورود این قبیل مواد اثر میگذارد. در حقیقت یکپارچه کردن پیشرفته ممکن است تنها وسیله عملی برای تولید بسیاری از کالاها در کشورهای در حال توسعه باشد. میزان جذب موثر یک تکنولوژی بخصوص یا تکنیک تولیدی در کشور بر انتخاب تکنولوژی اثر میگذارد. اغلب گفته می شود که تکنولوژی معینی برای یک کشور در حال توسعه خاص بسیار پیچیده است و تکنولوژی مزبور بالاتر از سطح ظرفیت جذب تکنولوژی آن کشور است. در ارائه این حکم ممکن است اندکی مبالغه شده باشد و هدف ارائه دهنده حکم ممکن است تحمیل تکنولوژیهای ناباب برای پروژه های کشورهای در حال توسعه باشد. هر چند ممکن است مواردی هم وجود داشته باشد که یک تکنولوژی بخصوص در یک کشور به علت مشکلات مربوط به آموزش پرسنل فنی مرد نیاز، مثلا برای برنامه ریزی کامپیوتری در مدت زمان معقول به طور موثر نتواند جذب شود.
۲٫۲٫۵٫ تامین منابع مالی
تخصیص منابع مالی به یک پروژه نه تنها در هر سرمایه گذاری بلکه برای تدوین یک پروژه و تحلیل آن پیش از سرمایهگذاری یک شرط اولیه و مسلم است.در یک”مطالعه امکانسنجی” با نتیجه مطلوب و مثبت چنانچه تضمین معقولی در خصوص در اختیار داشتن منابع مالی وجود نداشته باشد، کل مطالعه بیفایده خواهد بود.
ارزیابی اولیه از امکانات تامین مالی پروژه در بسیاری از موارد باید قبل از انجام مطالعه امکانسنجی صورت گیرد. این امر
بویژه اگر در مطالعه شناسایی امکانات یا بررسی پیش از مطالعه امکانسنجی قبلا انجام شده باشد، واقعیت پیدا می کند. زیرا چنین مطالعاتی میزان سرمایه مصرفی مورد نیاز را نشان میدهد. مطالعه امکانسنجی فقط باید در صورتی انجام شود که پیشبینیهای مالی را تا آن حد که بر اساس چنین مطالعاتی مشخص گردیده است بتوان به وضوح تعیین کرد.
وجود تنگناها در تامین منابع ممکن است قبل از آنکه در مورد یک سرمایه گذاری اتخاذ تصمیم شود در مراحل مختلف تنظیم پروژه، پارامترهای اصلی را تعیین کند. به عنوان مثال، تاسیس یک کارخانه بزرگ فولاد در کشور کوچکی با معادن وسیع آهن اما با منابع مالی محدود عملی نیست. کمبود منابع ممکن است بعضی از پروژه ها یا ظرفیت آنها را به حداقل سطوح اقتصادی محدود کند. تنگناهای مالی در تمام سطوح بنیانگذاری یک پروژه می تواند وجود داشته باشد چه پروژه توسط یک شرکت تحت بررسی باشد یا توسط گروه صنعتی بزرگ(داخلی و خارجی) یا دولتی یا نیمهدولتی، این تنگناها می تواند وجود داشته باشد.
صرفنظر از برخی موارد که وجود تنگناها عامل محدودکننده عمدهای در بررسی امکانات پروژه و اندازه آن است، فقط وقتی که پارامترهای اولیه تکنیکی-اقتصادی یک پروژه مشخص شد، میتوان نیازهای تفصیلی تامین مالی را به نحو کافی ارزیابی کرد. به این ترتیب در مطالعه امکانسنجی سرمایه مصرفی یک پروژه را میتوان فقط پس از آن که درباره ظرفیت و محل کارخانه، تاسیسات و بناها و کارهای ساختمانی و تکنولوژی و تجهیزات به نحو کافی مورد ارزیابی قرار داد.
همچنین لازم است نیازهای مالی یک پروژه در مرحله بهره برداری بر حسب سرمایه در گردش تعیین شود و این فقط در صورتی عملی است که از یک طرف برآورد هزینه تولید و از سوی دیگر برآورد فروش و درآمد صورت گرفته باشد. این برآوردها باید طی یک دوره زمانی صورت گرفته و در تحلیل نقدینگی منعکس گردد. بجز در مواردی که هر دوی این برآوردها در اختیار باشد و منابع مالی به نحو کافی وجود داشته و نیازهای مالی را تامین کند، آن هم با توجه به سرمایه اولیه و نیازهای سرمایه در گردش در طول یک دوره زمانی، ورود به مرحله اجرای پروژه دوراندیشانه نخواهد بود. پروژه های بیشماری وجود دارد که به علت دقیق نبودن برآورد نیازهای مالی در سرمایه گذاری اولیه یا مراحل عملیاتی با مشکلات مالی شدید روبرو شده است، زیرا سرمایه گذاری و هزینه تولید کمتر از میزان لازم برآورد شده یا فروش و درآمد بیش از حد معمول تخمین زده شده است.
مطالعات امکانسنجی پروژه را گاهی مطالعات توجیهی، برنامه ریزی، شناسایی و یا پیش سرمایه گذاری نیز مینامند . باتوجه به اهمیت مطالعات امکانسنجی پیش ازسرمایه گذاری و زمانبر و هزینه بر بودن این مطالعات، معمولاً این مطالعه در چند مرحله انجام می شود تا موجب توسعه آلترناتیوها و غربال کردن آلترناتیوهای برتر شده و نهایتا مطالعه مبسوط و امکانسنجی نهایی قبل از اقدام قطعی به سرمایه گذاری فقط روی طرح نهایی صورت می پذیرد.
۲٫۳٫ مراحل مطالعات امکانسنجی:
مطالعات امکانسنجی ممکن است در سه مرحله شناسایی امکانات، امکانسنجی مقدماتی و امکانسنجی نهایی صورت میپذیرد.
۲٫۳٫۱٫ شناسایی امکانات
بر خلاف وضعیت موجود در کشورهای پیشرفته، شناسایی امکانات صنعتی که بتواند به طرحهای سرمایه گذاری بدل شود، برای کشورهای در حال توسعه، به خصوص آن دستهای که در مراحل اولیه رشد صنعتی هستند، مشکل بزرگی است. همراه با افزایش رشد صنعتی، شناسایی این گونه امکانات بیش از پیش توسط بخش تجاری، اعم از خصوصی و دولتی انجام میگیرد ولی بیتردید دخالت دولت و سایر موسسات مسئول در بخش صنعت در امر شناسایی این امکانات که ممکن است در مراحل مختلف توسعه اقتصادی وجود داشته باشد ضروری است.