سینما و کارهای آموزشی
ارزیابی آموزشی
سطوح تاثیرگذاری آموزشی
فردی
وظیفه
سازمانی
نمودار ۲-۴- الگوی تعیین استراتژیها و فنون آموزشی
بازخورد
۲-۲-۱۱- قابلیتهای منابع انسانی توسعهیافته
در اینجا شایستگیهایی که بر یک نظام منابع انسانی توسعهیافته مرتبط است در قالب نمودار زیر آمده است. این قابلیتها عبارتند از:
۱ـ شناخت فعالیتها و فرایندها.
۲ـ آشنایی با فرهنگ و ارزشهای سازمان.
۳ـ درک تغییرات و توانایی خلق ایدههای نو.
۴ـ آشنایی با فنون ارتباطات.
۵ـ آشنایی با طرحریزی فنون تغییر.
۶ـ توسعه و پرورش اطلاعات در سازمانها.
۷ـ درک محیط سازمان و فشارهای فراروی افراد.
۸ـ انتقال سریع دانش و تجارب به دیگران (سلطانی، ۱۳۸۵).
کمک به طراحی و اجرای
استراتژی های منابع انسانی
مشارکت در مدیریت تغییر
توانایی ایجاد مزیت رقابتی
کمک به توسعه سرمایه معنوی سازمان
حمایت از سازمانی پویا، فعال و منعطف
مساعدت در پیادهسازی نظام مطلوب سازمانی
کمک به توسعه و پرورش کارکنان شایسته، ماهر و متعهد
کمک به ایجاد و تشکیل گروهها و تیمها
شکل ۲-۵- الگوی تبیین قابلیتهای منابع انسانی توسعهیافته (سلطانی، ۱۳۸۵)
۲-۲-۱۲- بهرهوری منابع انسانی
مدیران سازمان جهت اداره مجموعه خود، وظایف متعددی را انجام میدهند. یکی از این وظایف، اداره منابع انسانی و نیروی کار سازمان است. منابع انسانی به عنوان یکی از عوامل و نهاده های اصلی هر سازمان، نقش بسزایی درکیفیت و کمیت ستادههای هر سازمان دارد. بعبارت دیگر، عامل انسانی شاید یکی از عواملی باشد که در تمامی مراحل فعالیت اعم از مراحل درونداد، فرایند و ستاده سازمان نقش داشته باشد. از این رو، امروزه یکی از چالشهای اصلی مدیریت منابع انسانی، نیروی کار و تحولات ایجادشده در آن است.
فعالیتهای سنتی منابع انسانی بطور کلی شامل جذب، آموزش، حفظ و نگهداری است. این فعالیتها که بر جنبه های انسانی و اجتماعی سازمان مانند کار گروهی، انگیزش و رفتار، ارتباطات و روابط انسانی تاکید دارند، علیرغم کمکهای بسیار زیاد به سازمان، از دیدگاه و حوزه محدودی به آن نگریسته و بدین لحاظ باعث شده است که بسیاری از سازمانها نتوانند بر حسب موقعیتهای متحول امروزین به پیش بینی و تحول منابع انسانی دست یابند. به عبارت دیگر، انجام فعالیتهای فوق، قبل از اینکه مبتنی بر نیاز شرایط کاری و محیط فعالیت باشد، بیشتر مبتنی بر رویه ها و مقررات سازمان بوده و از دیدگاه استراتژیکی نسبت به انسانی برخوردار نبوده است.
بدین لحاظ، رشد و توسعه نیروی انسانی و افزایش مهارت، خلاقیت و دانش نیروی کار در تمام سطوح سازمان برای مدیران دهه ۹۰ یک اولویت استراتژیک محسوب میشده است. چراکه نیروی کار از نظر ظاهر، طرز تفکر و عملکرد با گذشته فرق دارد و در بسیاری از جهات مانند سن، جنسیت، فرهنگ، آموزش، ارزشها و اشتغال افراد معلول و ناتوان دچار تحول شده است
نیروی کار از لحاظ ترکیب و تغییر در مهارت های شغلی با چالشهای جدیدی روبرو شده است و مدیران سخت در تکاپوی هموارکردن این چالشها هستند و قوانین و خط مشیهای سازمانها را در جهتی سوق می دهند که بتوانند به نحو احسن، از فرصتهای بوجودآمده از تحولات مزبور استفاده کرده و با تهدیدهای موجود مقابله کنند.
امروزه توجه به عامل انسانی و نیروی کار، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است و واژه هایی چون انگیزش، خلاقیت، پویایی، رضایتمندی و آموزش آنقدر در سازمانها متداول شده است که هیچ سازمانی نمی تواند از آنها چشمپوشی کند. نقش نیروی انسانی و نیروی کار بعنوان موتور محرکه سازمان تا حدی است که امروزه بحث کیفیت نیروی کار از اهمیت بالایی برخوردار است و اعتقاد بر آن است که کیفیت نیروی کار موجب تولید کالا و خدمات بهتر شده و قدرت سازمان را در رقابت و جذب سرمایه افزایش میدهد و درنهایت رشد اقتصادی را برای سازمان و در سطح کلان برای کشور به ارمغان میآورد (نادلر و لاولر، ۱۹۸۳).
اهمیت فوق باعث شده است که مدیریت امور کارکنان از وضع سنتی خود به نام کارگزینی خارج شود . به نظام مدیریت منابع انسانی تبدیل شود. در نظامها صنعتی و فراصنعتی پیوند میان نیروی انسانی با تولید و بهرهوری دگرگونی یافته است. انسان و نیروی کار همگام با پیچیدهتر شدن روند تحول و تکال، بصورت درونداد سرنوشت درآمده است و میتوان این ادعا را نمود که بهرهوری به گونه فزایندهای پیامد آگاهی، مهارت ها و تواناییهای مغز پرورشیافته است. به عبارت دیگر بهرهوری با ارزش افزوده انسان در نظام سازمانی برابر گشته و با توجه به چنین تحولی است که میتوان گفت «انسان بزرگترین سرمایه است». به لحاظ این اهمیت است که به بهرهوری منابع انسانی و تعیین جایگاه سهم وی در تولید کالا و ارائه خدمات بیش از پیش توجه شده است و یکی از استراتژی های بهرهوری نیز توجه به نقش نیروی انسانی است (هنری، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱۳- بهرهوری و راهبرد منابع انسانی
منابع انسانی و مدیریت نیروی انسانی در سازمانها بعنوان کاتالیزور و تسریعکننده افزایش بهرهوری در سازمان عمل می کنند. از این رو باید برای افزایش بهرهوری راهبردهای مناسبی را در نظر بگیرند. اصولاً اهمیت بحث از اینجاست که انسانی با سایر عوامل سازمانی قابل مقایسه نیست. برای مثال، در یک محیط فیزیکی و صنعتی، کارایی و راندمان که حاصل نسبت ظرفیت فعلی به ظرفیت رسمی است تقریباً هرگز به یک نمیرسد و همواره کوچکتر از یک است. لکن در مورد انسان (سیستم باز) بواسطه انگیزش و رهبری صحیح می تواند از یک بزرگتر باشد. بهرهوری مترادف با کیفیت منابع انسانی است و راجع به افرادی با مهارت های خود روحیه گروهی، کارایی، خلاقیت، نوآوری، غرور کاری و مشتریگرایی را برای سازمان به ارمغان میآورند، صحبت می کند (هریسون[۴۳]، ۱۹۸۲).
بهرهوری منابع انسانی به مفهوم استفاده مفید، موثر و کارآمد از مهترین عامل یعنی نیروی انسانی استو با توجه به گسترش این عوامل – به دلیل پیچیدگی شخصیت انسان – ابتدا عمدهترین عوامل را از لحاظ سازمان بین المللی کار و از دیدگاه صاحبنظران علوم رفتاری و مدیریت رفتار سازمانی بیان کرده و در مورد سایر عوامل، فقط به ذکر آنها بطور فهرستوار اکتفا می شود و در جای خود بصورت مشروح، بعنوان عوامل موثر بر بهرهوری منابع انسانی توضیح داده می شود (شاه بیگی، ۱۳۷۵).
۲-۲-۱۴- عوامل موثر بر بهرهوری نیروی انسانی از دیدگاه سازمان بین المللی کار
عوامل عمده عمومی: مثل آب و هوا، توزیع جغرافیایی مواد خام، سیاستهای مالی و اعتباری، سازمان عمومی بازار کار، نسبت نیروی کار به کل جمعیت، میزان بیکاری یا درجه کمبود نیروی کار و . . .
عوامل سازمانی: از جمله درجه ظرفیت مورد استفاده، کیفیت مواد اولیه، کفایت مواد، اجزا و ارکان عملیات، توازن تجهیزات، تدابیر کنترل، میزان ماشینآلات نسبت به کارگر، طول و توزیع ساعات کار، گزینش پرسنل و . . .
عوامل انسانی: از قبیل روابط کارکنان با مدیران، شرایط اجتماعی و روانی کار، پرداختهای تشویقی، انطباق و ارتباط با شغل، کار بدنی و درجه سختی کار، طرز کار اتحادیههای کاری ترکیب نیروی انسانی از نظر سن، جنس، مهارت و آموزشی و . . .
۲-۲-۱۴-۱- سایر عوامل موثر بر بهرهوری منابع انسانی
اهم سایر عوامل موثر بر بهرهوری کارکنان را میتوان چنین فهرست نمود:
آموزش، ساختار سازمانی، طراحی مناسب، برقراری نظام مناسب تشویق و تنبیه، سیستم مدیریت و فرهنگ سازمانی.
تعداد و خصوصیات نیروی انسانی مثل تواناییها، مهارت ها، آموزش ،زمینه بیولوژیکی و شخصیت، اعتماد به نفس، روحیه، انگیزش، نحوه ترکیب نیروی کار از لحاظ سن، جنس و . . . .
آموزش رسمی[۴۴]، آموزش عملی[۴۵]، بهسازی[۴۶] نیروی انسانی (شامل کارکنان و مدیران).
ساختار سازمانی و سیستمهای کارآمد مثل سیستم اطلاعات مدیریت، سیستم پرسنلی مناسب و . . .
طراحی مناسب نظام انسان- ماشین[۴۷] با توجه به مهندسی فاکتورهای انسانی یا ارگونومی و تناسب بین انتخاب کارکنان و تجهیزات نصبشده (سالتر[۴۸]، ۱۹۸۰).