عنوان: تبیین رابطه بین کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته
چکیده:
سود به عنوان مهمترین محصول سیستم اطلاعاتی حسابداری باید از کیفیت قابل قبولی برخوردار باشد. کیفیت سود مفهومی وسیع و با ابعاد مختلف است. در ادبیات حسابداری عدم دستکاری سود (فقدان مدیریت سود) یکی از جنبه های کیفیت بالای سود محسوب می شود. به همین علت، از طریق بررسی وضعیت مدیریت سود در درماندگی مالی شرکتها به دنبال تعیین میزان کیفیت سود در این شرکتها هستیم. در این تحقیق از سه مدل برای کیفیت و پایداری سود استفاده گردید. همچنین برای برآورد شرکتهای ورشکسته از مدل آلتمن استفاده گردید. این تحقیق از حیث هدف از جمله تحقیقات کاربردی است و برای گردآوری داده ها از نوع همبستگی استفاده گردیده است. در این تحقیق از آزمونهای آمار توصیفی مثل میانکین و میانه و واریانس و انحراف معیار متغیر ها استفاده گردید و علاوه بر این برای آزمون فرضیه ها از رگرسیون چند متغیره استفاده شد. همچنین آزمونهای F, T برای معنادار بودن ضرایب و خطی بودن روابط و آزمونهای دوربین واتسون و گلموگروف اسمیرنف و نرمال سنجی متغیر وابسته استفاده گردید. نتایج تحقیق در فرضیه ی اول براساس مدل پایداری سود در ارتباط با بحران مالی شرکتها بیان می کند که شرکتهای با احتمال ورشکستگی خیلی کم کیفیت سود بالاتری را نسبت به شرکتهای با احتمال ورشکستگی خیلی بالا دارند. از طرف دیگر نتایج فرضیه دوم تحقیق که ارتباط بین کیفیت سود براساس مدل رگرسیون چند متغیره با بحران مالی شرکتها را نشان می دهد، بیان می کند شرکتهای با احتمال ورشکستگی خیلی کم کیفیت سود بالاتری را نسبت به شرکتهای با احتمال ورشکستگی خیلی بالا دارند، که دقیقا با نتیجه فرضیه ی اول مطابقت دارد. نتیجه ی فرضیه سوم که کیفیت سود را براساس مدل اسلون مورد بررسی قرار داد نشان می دهد، که این فرضیه هم تاییدی بر دو فرضیه قبلی بود و نشان داد شرکتهای با احتمال ورشکستگی خیلی کم کیفیت سود بالاتری را نسبت به شرکتهای با احتمال ورشکستگی خیلی بالا دارند.
واژگان کلیدی:
کیفیت سود، مدیریت سود، پایداری سود، بحران های مالی
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه:
گسترش فزاینده فعالیتهای اقتصادی و پیچیدگی روزافزون آنها از یک طرف و لزوم توجه به اطلاعات دقیق حسابداری و صورتهای مالی از سوی دیگر، سبب ابداع روش های تحلیلی و مدیریتی نوین در حسابداری شده است. در اواخر دهه ۱۹۲۰ رایج شدن صورتحساب سود و زیان همراه با فشارهای قابل توجه از سوی افراد خارج از حرفه حسابداری و نیز عدم رضایت دست اندرکاران حرفه ای و دانشگاهیان از روش های جاری، تغییرات نهادی مهمی را در تفکر و نظریه حسابداری به وجود آورد. یکی از مهمترین این تغییرات، تأکید و توجه بیشتر به صورت سود و زیان به جای ترازنامه بود که سبب شد تا مقوله ای به نام «مدیریت سود[۱]» متولد و مطرح شود. مدیریت سود به عنوان فرایند برداشتن گامهای آگاهانه در محدوده اصول پذیرفته شده حسابداری برای آوردن سود گزارش شده به سطح مورد نظر تعریف شده است. اگرچه مدیریت سود در ادبیات حسابداری پیشنهاد شده، ولی قطعیت نیافته است. عمل نزدیک کردن سود گزارش شده به سطح سود هدف، از طریق دستکاری[۲] انجام می شود. سود، از جمله برترین شاخص های اندازه گیری فعالیت های یک واحد اقتصادی است. درک و شناخت رفتار سود حسابداری، مقوله ای است که بر اثر گسترش فنون کمی مدیریت و ضرورت توجه به نیاز استفاده کنندگان صور تهای مالی شکل گرفته است. این امر از محدوده ی اندازه گیری فعالیتهای گذشته فراتر رفته و حسابداری را برای یاری رساندن به تصمیم گیرندگان تواناتر ساخته است. با وجود این که نظریه فراگیری در زمینه سود حسابداری وجود ندارد که مورد توافق همگان باشد، باز هم به عنوان یکی از معیارهای تصمیم گیری مالی، از اعتبار ویژه ای برخوردار است. در امور اقتصادی استفاده کنندگان همواره برای تصمیم گیری و انجام تحلیل های خود به اطلاعات دقیق و قابل اتکایی نیازمندند و طبیعتاَ فقدان اطلاعات مناسب و مربوط، موجب اخلال در تصمیم گیری آنان می شود. ارقام و گزارشهای مالی، بخش مهمی از داده ها و اطلاعات مورد نیاز این فرایند محسوب می شوند. در نتیجه تحقیقات تجربی متعددی، این تصور که سود مهمترین منبع اطلاعاتی تلقی شده، تصمیم گیرندگان به سود بیشتر از هر معیار دیگری اتکا می کنند، به اثبات رسیده است. (ثقفی و سدیدی مهدی،۱۳۸۶) ولی باید به این نکته توجه شود که سود به عنوان مهمترین منبع اطلاعاتی، امکان دارد منعکس کننده عملکرد واقعی شرکتها و مدیریت آنان نباشد، زیرا به دلیل قابلیت انعطاف ذاتی استاندارد های حسابداری، تفسیر و به کارگیری روش های حسابداری در بسیاری از موارد تابع قضاوت و اعمال نظر مدیران می شود. (خوش طینت و اسماعیلی، ۱۳۸۵). به همین علت، علاوه بر کمیت سود، باید به کیفیت آن نیز توجه شود. بنگاه های اقتصادی در طول دوره عمر عملیاتی خود دچار فراز و نشیبهایی می شوند و همواره برخی از آنها به دلیل عملکرد قوی خود به عنوان واحدهای موفق و برخی نیز به علت عملکرد ضعیفشان به عنوان واحدهای ناموفق شناخته می شوند. شرکتهایی که به علت استمرار در ضعف عملکردی خود دچار وخامت مالی می شوند، طبیعتاَ به هر طریق ممکن سعی می کنند که از این وضعیت خارج شده، اوضاع مالی خود را سامان دهند و در صورت عدم توفیق در این امر، ورشکستگی عاقبتی است که در انتظار آنان است.(آل اتر و همکاران[۳]، ۲۰۰۸). یکی از راه هایی که مدیران شرکتهای درمانده مالی ممکن است برای مخفی کردن عملکرد ضعیف خود (به قصد کسب فرصت و به تاخیر انداختن ورشکستگی ) از آنان استفاده کنند، دستکاری افزایشی سود حسابداری است (روسنر[۴]، ۲۰۰۳). که در صورت انجام به کاهش قابلیت اتکای سود شرکتهای مذکور منجر میگردد. ضمناَ در نتیجه تحقیقات خارجی انجام شده مشخص شد که بر اثر مدیریت افزایشی سود، میزان محافظه کاری مشروط در شرکتهای مذکور کاهش می یابد که به معنای این است که سودهای شرکتهای فوق الذکر غیر محافظه کارانه اند و در واقع، کیفیت سود شرکت های درمانده پایین تر از شرکت های سالم است. (گارسیا و همکاران[۵]، ۲۰۰۹). ، زیرا که در ادبیات حسابداری پایین بودن میزان مدیریت سود و تاثیر پذیری بهنگام از اخبار بد (محافظه کاری مشروط) از جنبه های کیفیت بالای سود محسوب می شود. با توجه به مطالب گفته شده و همچنین، با توجه به اینکه کاهش کیفیت سود موجب برداشت های نادرست استفاده کنندگان از این مهمترین منبع اطلاعاتی حسابداری می شود و در نهایت ، باعث اتخاذ تصمیمات نادرست آنان می گردد، در این پژوهش سعی شده است که به این موضوع پرداخته شود که آیا شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته بر اساس مدل پایداری سود ،از کیفیت سود کمتری برخوردار هستند؟ و آیا در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته بر اساس رگرسیون تک متغیره، از کیفیت سود کمتر برخوردار هستند؟ و در نهایت آیا شرکتهایی که کیفیت سود بالایی بر اساس مدل اسلون دارند ، احتمال ورشکستگی آنها پائین تر است؟
۱-۱- بیان مسئله
سود حسابداری و اجزای مربوط به آن از جمله اطلاعاتی است که در هنگام تصمیم گیری توسط افراد در نظر گرفته می شود. با توجه به اینکه محاسبه ی سود واحدهای تجاری متاثر از روش های برآوردی حسابداری بوده و تهیه صورت های مالی به عهده ی مدیریت واحد تجاری است، ممکن است بنا به دلایل مختلف، مدیریت اقدام به مدیریت سود کند. (پورحیدری و همتی، ۱۳۸۳). بر مبنای تئوری نمایندگی انگیزه ی مدیریت در دستکاری سود به منظور نیل به اهداف خویش صورت می گیرد، که نه تنها الزاما با اهداف صاحبان سهام همسو نمی باشد، بلکه در اکثر قریب به اتفاق موارد با آن اهداف متضاد است که به آن در اصطلاح تضاد منافع[۶] گویند. (ظریف فرد، ۱۳۷۸). مسلما انگیزه برای مدیریت سود در سال هایی که وضعیت مالی شرکت نامطلوب بوده و نشانه هایی از حرکت به سمت بحران مالی برای مدیر پدیدار می شود، به منظور پنهان نمودن عملکرد ضعیف شرکت افزایش می یابد. به این دلیل، ارزش سود به عنوان یکی از مهمترین اهداف گزارشگری عملکرد و تعیین ارزش شرکت که در حقیقت مهمترین اهداف گزارشگری می باشد، مورد تردید واقع شده و اعتبار آن را مخدوش می سازد. گارسیالار و همکاران[۷] (۲۰۰۹) با بررسی نمونه ای بزرگ از شرکتهای ورشکسته ی انگلیسی، به شواهدی دست یافتند که نشان دهنده ی دستکاری اقلام تعهدی و فعالیت های واقعی توسط چنین شرکتهایی بود. برخی از پژوهش های حسابداری نشان داده اند که مدیران شرکت ها در شرایط بحران مالی، مایل به انتقال اطلاعات و اخبار خوب به بازار سرمایه هستند تا بدین وسیله، از کاهش ارزش شرکت جلوگیری نمایند. (بیدل و همکاران[۸]، ۲۰۱۰). در این پژوهش، مدیریت سود نمونه ای از شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را با ورشکستگی مالی شرکتها که بر اساس مدل آلتمن محاسبه شده است، مورد بررسی قرار می گیرد. علاوه بر این تاثیر مدیریت سود بر کیفیت سود این شرکتها ارزیابی می شود. که تمامی این اطلاعات و بررسی ها می تواند به تصمیم گیرندگان درون و بیرون سازمان کمک شایان توجهی نماید. بنابراین، از آنجایکه ضرورت تصمیم گیری همواره مورد توجه بوده است، تجزیه و تحلیل سود در شرکتهای دارای بحران مالی که به نظر می رسد دارای انگیزه ی قوی برای مخفی نمودن عملکرد ضعیف شرکت داشته باشند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لذا یکی از مقاصد غیر مستقیم این پژوهش ارتقای سطح آگاهی سرمایه گذاران در این زمینه می باشد.
۲-۱- اهمیت موضوع
پدیده هموار سازی سود مقوله ای مشترک در مرز دانش حسابداری و امور مالی است. برخورداری این پدیده از سابقه مطالعاتی به نسبت طولانی را می توان نشانگر اهمیت و میزان توجه محافل علمی و حرفه ای به آن تلقی نمود. به نظر می رسد، اهمیت این موضوع نشات گرفته از جایگاه ویژه و نسبتا منحصر به فرد مقوله سود در مباحث حسابداری و امور مالی و همچنین در میان استفاده کنندگان از صورتهای مالی می باشد که به عنوان معیاری برای ارزیابی عملکرد گذشته واحد تجاری جهت پیش بینی جریان های نقدی آتی واحد تجاری به حساب می آید، که همواره به عنوان یکی از بحث انگیز ترین مباحث حسابداری در مجامع حرفه ای مطرح بوده است. علاوه برآن، در عمل نیز حسابداران، حسابرسان و تحلیل گران مالی در فرایند گزارشگری مالی (به ویژه گزارشکری سود) به نوعی با این پدیده و پیامدهای آن مواجه بوده اند. بنابراین هموار سازی سود به عنوان ابزاری در جهت تاثیر گذاری بر تصمیم گیری استفاده کنندگان از گزارش های مالی به شمار می رود که به صورت بالقوه می تواند در رفتار کاربران موثر واقع شده و موجب بروز پیامدهایی، به ویژه در بازارهای غیر کارای سرمایه می گردد. از اینرو شاید بتوان با شناخت ابعاد مختلف رفتارهای هموارسازی سود و ارائه یک چارچوب نظری برای این پدید، در صورت امکان، گامی مفید در جهت پیشرفت کیفیت گزارشگری سود برداشت. (بدری، ۱۳۷۸).
از سوی دیگر، امروزه درماندگی مالی اخیر شرکتهای بزرگ بین المللی، موجب شده که موضوع درماندگی مالی به عنوان مقوله ای بسیار با اهمیت در مدیریت مالی مطرح گردد. بنابراین بررسی علل پدید آورنده درماندگی از منظر مالی و مهمتر از همه ارزیابی درماندگی مالی به کمک مدل های رایج بسیار با اهیمت است. در واقع درماندگی مالی بعنوان پیان را و فعالیت بنگاه اقتصادی است، که در این راستا درک صحیح و شناخت علل پدیدآورنده در ماندگی مالی توسط مدیریت مالی شرکتها بسیار ضروری و با اهمیت است. زیرا مدیران مالی چنانچه آگاهی کافی از علل و عوامل بوجودآورنده درماندگی مالی داشته باشند، می توانند با شناسایی به موقع علائم بحران های مالی در شرکت، قبل از سقوط شرکت، مدیریت را آگاه ساخته و راه کارهای پیشگیرانه را ارائه نماید. در خصوص هر یک از موضوعات هموارسازی سود و درماندگی مالی شرکتها پژوهش های متعددی در سطح جهان انجام شده است، ولی در زمینه انگیزه های دستکاری سود توسط مدیران شرکتهای درمانده مالی، پژوهش های بسیار محدودی انجام شده است. در پژوهش های انجام گرفته در این خصوص نیز، پژوهشگران به نتایج کاملا متناقض و متضاد دست یافته اند، بنابراین از آنجایی که هیچ پژوهش قابل توجهی در خصوص احتمال دستکاری سود توسط مدیران شرکتهای درمانده مالی فعال در بورس اوراق بهادار تهران به انجام نرسیده است، لذا در این پژوهش رابطه هموار سازی سود و درماندگی مالی شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سعی خواهد شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا شرکتهای غیر ورشکسته در مقایسه با شرکتهای ورشکسته در چه حدی از پایداری سود براساس مدل های مختلف برخوردار هستند؟ و آیا مدیران شرکتها، زمانی که در وضعیت درماندگی مالی قرار می گیرند، برای بهتر نشان دادن وضعیت مالی و عملکردشان، جهت حفظ خود در بازار سرمایه، اقدام به هموار سازی سود می کنند یا خیر؟
۳-۱- اهداف تحقیق
۱-۳-۱- هدف اصلی تحقیق
تبیین رابطه بین کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته
۲-۳-۱- اهداف فرعی تحقیق:
تببین رابطه بین کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته براساس مدل پایداری سود
تبیین رابطه بین کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته براساس مدل اهلسون
تبیین رابطه بین کیفیت سود با احتمال درماندگی مالی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار
۴-۱- سوالات تحقیق
۱-۴-۱- سوال اصلی تحقیق
آیا بین کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته ارتباط معناداری وجود دارد؟
۲-۴-۱- سوالات فرعی
آیا بر اساس مدل پایداری سود، کیفیت سود در شرکتهای درمانده مالی با شرکتهایی که درماندگی مالی ندارند متفاوت می باشد ؟
آیا بر اساس مدل سرمایه گذاری در دارائیهای سرمایه ای ، کیفیت سود در شرکتهای درمانده مالی با شرکتهایی که درماندگی مالی ندارند متفاوت می باشد ؟
آیا احتمال رخداد درماندگی مالی با کیفیت سود شرکتها تفاوت معناداری دارد؟
۵-۱- فرضیات تحقیق
۱-۵-۱- فرضیه اصلی تحقیق
کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته کمتر است.
۲-۵-۱- فرضیه فرعی
در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته بر اساس مدل پایداری سود ، کیفیت سود کمتر است.
در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته بر اساس مدل سرمایه گذاری در دارائیهای سرمایه ای، کیفیت سود کمتر است.
در شرکتهایی که کیفیت سود بالایی بر اساس مدل اهلسون دارند ، احتمال ورشکستگی پائین تر است.
۶-۱- قلمرو تحقیق
۱-۶-۱- قلمرو موضوعی تحقیق
بررسی کیفیت سود در شرکتهای درمانده مالی
۲-۶-۱- قلمرو مکانی تحقیق
کلیه ی شرکتهای بورس اوراق بهادارتهران
۳-۶-۱- قلمرو زمانی تحقیق
سالهای ۱۳۸۶ الی ۱۳۹۰ دوره زمانی بررسی فرضیه ها می باشد.
۱-۷- تعریف اصطلاحات و واژه ها
۱-۱-۷- متغیر مستقل
اصولاً مدیریت سود زمانی اتفاق می افتد که مدیریت در تلاش است تا تصویر مناسب تری از شرکت برای ذینفعان ارائه دهد؛ زیرا این تصویر بر منافع مدیران تأثیر مستقیم و یا غیرمستقیم دارد. (استربل[۹]، ۲۰۰۹) بنابراین همواره این نگرانی وجود دارد که سود به عنوان یکی از مهمترین شاخص های عملکرد مالی شرکت ها، توسط مدیران که در تضاد منافع بالقوه با سهامداران عادی هستند، با اهداف خاصی مدیریت شده باشد. اگرچه دلایل متفاوتی برای انگیزه های مدیریت سود توسط مدیران در کشورهای دیگر ارائه شده است (تأمین مالی، هزینه نمایندگی، جذب سهامدارجدید، فرایندهای سیاسی و … (بوکیت و اسکندر[۱۰]، ۲۰۰۹). اما طرح پاداش مبتنی بر سود از جمله دلایل دستکاری سود در شرکتهای ایرانی است. به طورکلی سود دوره جاری را می توان به دو روش مدیریت کرد. در روش اول می توان سود را از طریق اقلام تعهدی اختیاری در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری مدیریت کرد. در روش دوم، مدیران از طریق دستکاری فعالیت های واقعی اقدام به مدیریت سود می کنند. به ویژه آنها می توانند زمان و میزان فعالیتهای واقعی مثل تولید، فروش، سرمایه گذاری و فعالیت های تأمین مالی را تغییر دهند تا به هدف سود موردنظر دست یابند. برای مثال، سود گزارش شده می تواند به طور موقت از طریق تولید اضافی، حذف هزینه های اختیاری و یا به تأخیر انداختن آنها و نیز کاهش قیمتها در پایان سال برای انتقال فروش سال مالی آتی به سال جاری افزایش یابد. این دستکاری فعالیت های واقعی اشاره به مدیریت سود مبتنی بر فعالیت های واقعی دارد. (کیم و سوهان[۱۱]، ۲۰۰۸). در دستکاری فروش، شرکت ها می توانند با ارائه تخفیف قیمت یا در نظرگرفتن دوره اعتبار طولانی تر برای فروش محصولات خود، شاهد افزایش موقت فروش و به دنبال آن افزایش سود شرکت باشند. در واقع مدیران با این روش، فروش و در نتیجه سود سال بعد را به دوره جاری منتقل می کنند. ازسوی دیگر، با افزایش سطح تولید، هزینه سربار تولید به تعداد محصول بیشتری سرشکن شده، هزینه ثابت هر واحد کالا کاهش می یابد. اگر کاهش هزینه ثابت هر واحد تولیدشده با افزایش هزینه نهایی در تولید آن تهاتر نشود، هزینه کل هر واحد محصول کم می شود. در نتیجه، بهای تمام شده کالای فروش رفته پایین تر و حاشیه سود عملیاتی شرکت بهتر نشان داده می شود. در روش سوم که دستکاری هزینه های اختیاری است، مدیران هزینه های گزارش شده را با کاهش مخارج اختیاری، کاهش داده، به این ترتیب سود را افزایش می دهند. به ویژه این کار زمانی رخ می دهد که چنین مخارجی موجب کسب درآمد و سود فوری نشود. (ژانگ[۱۲]، ۲۰۰۸). در این تحقیق برای محاسبه ی کیفیت سود از سه مدل به ترتیب زیر استفاده می گردد:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
مدل اول با بهره گرفتن از اقلام تعهدی
اقلام تعهدی اختیاری (DAC) استفاده مدیریت از اقلام تعهدی (کمتر یا بیشتر از حد معمول) در گزارشگری سود را اندازه گیری می کند؛ یعنی، سودی مدیریت شده است که اقلام تعهدی اختیاری بیشتری
دارد:
مدل ۱-۱
TACi ,t /Ai ,t -1=α۰(۱/Ai,t-1)+α۱[ ΔREV i,t- ΔARi,t /Ai,t-1]
+ α۲(PPEi,t/ Ai,t-1+ α۳ROA+ €i,t
TAC کل تعهدی ها،
A، کل داراییهای شرکت در ابتدای سال
ΔREV، تغیر در درآمد فروش
ΔAR، تغییر در حسابهای دریافتنی
PPE، داراییهای ثابت مشهود
ROA بازده دارایی ها
در این مدل فرض می شود در هر صنعت میزان مشخصی اقلام تعهدی وجود دارد که این مقدار طبیعی محسوب می شود. همچنین، میانگین تعهدی های اختیاری در هر سال- صنعت صفر است. بنابراین، مقایسه میزان واقعی اقلام تعهدی یک شرکت خاص با میزان برآوردی حاصل از رگرسیون فوق، بیانگر تعهدی های اختیاری آن شرکت است.
مدل ۲- ۱
مدل رگرسیونی در سطح سال- صنعت برآورد می شود. مقادیر باقیمانده ( i,t) نشان دهنده میزان اقلام تعهدی غیر عادی است که به صورت زیر اندازه گیری می شود:
مدل ۳-۱
که شامل:
DAC اقلام تعهدی اختیاری، اقلام تعهدی واقعی، TAC اقلام تعهدی برآوردی با بهره گرفتن از مدل فوق می باشد.
تاثیر نهایی مدیریت سود بر کیفیت سود با بهره گرفتن از مدل زیر آزمون خواهد شد:
مدل ۴-۱
مدل دوم با بهره گرفتن از رگرسیون چند متغیره