– سید جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری، چاپ پنجم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1380، صص 276-277. ↑
– ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، پیشین، ص 129. ↑
– محمدحسین طباطبایی، پیشین، ص 193-194. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص 195. ↑
– صدرالمتألهین، المشاعر، پیشین، ص 52. توضیح بیشتر این مسأله در فصل 3 خواهد آمد. ↑
– صدرالمتألّهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج9، ص 143. ↑
. محمد داوود قیصری، شرح فصوص، به کوشش استاد سید جلال الدین آشتیانی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375، ص 170. ↑
. محیی الدین ابن عربی (560 ـ 638 ق) اندلسی از پایهگذاران عرفان نظری است که در اوایل زندگی به تعلیم علوم زمان خویش همت گماشته و پس از تکمیل آنها به تصوف روی نهاد و با سفرهای متعدد خویش به مناطق مختلف به پرورش شاگردانی همت گماشت. آثار بسیاری از وی به جا مانده و حتی برخی بیش از دویست اثر برشمردهاند که مهمترین اثر وی (فتوحات مکیه) و (فصوص الحکم) میباشد. وی اولین کسی بود که عقیدة وحدت وجود را که معتقد عرفا و مشهود خویش بود، به صورت مستدل تنظیم نمود، پس از وی تابعین و شارحینش به شرح اقوال وی پرداخته و عرفان نظری به عنوان یکی از علوم رسمی در بین علوم متداول جای گرفت. (ر.ک: تاریخ فلسفه حنا الفاخوری، خلیل الجر، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، سازمان انتشارات انقلاب اسلامی، ؛ چاپ سوم، 1367). ↑
. توضیح این مطلب درصفحۀ72همین گفتارخواهد آمد. ↑
. اصطلاح (وحدت وجود) را اولین بار خود ابن عربی در دو جای از فتوحات مکیه-البته با تعبیر(الوحدة فی الوجود)ونه(وحدة الوجود) به کار برده، نخست در جلد اول، آنجا که میگوید:«فالوحده فی الایجاد والوجود و الموجود لا یعقل و لا ینقل الا فی لا اله الا هو». الفتوحات المکیه، 4 جلدی، بیروت، انتشارات دارصادر، ج 1، ص 715 و دیگر بار در جلد دوم بیان میدارد: «فأثبت الوحده فی الوجود». همان، ج 2، ص 502. ↑
. «فلا موجود و لا موجد إلا الله»، ابن عربی، الفتوحات المکیه، 14 جلدی، تحقیق عثمان یحیی، دوم، مصر 1405 ق، ج 8، ص 217. ↑
. محمد خواجوی، ترجمة (مصباح الانس) ابن فناری، چاپ دوم انتشارات مولی،، 1384، ص 13، به نقل از قونوی. ↑
.عبدالله جوادی آملی، سرچشمة اندیشه، چاپ دوم، انتشارات اسراء، 1386، ج 5، ص 27. ↑
. «إعلم أنّ الوجود مشترک بین الوجودات الخاصه کلّها لا بحسب اللفظ بل بحسب المعنی». ابن ترکه، تمهید القواعد، پیشین، ص 55. ↑
. ر.ک: داود قیصری، شرح فصوص الحکم، تحقیق آیت الله حسن حسن زاده آملی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1386، ج 1، ص 32؛ و نیز سید جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمة قیصری، پیشین، صص 151 ـ 152. ↑
. علی بن احمد، شرح الخصوص الی معانی النصوص، مقدمه و تصحیح جلال الدین آشتیانی، چاپ اول، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 97. ↑
. ر.ک: جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمة قیصری، پیشین، ص 131؛ و نیز صدارالدین قونوی، مفتاح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، انتشارات مولی، تهران، 1374، ص 22. ↑
. محمد بن احمد، توحید صدوق، تصحیح هاشم حسینی طهرانی، ششم، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1416، ص 454. ↑
.محیی الدین ابن عربی، فصوص الحکم، دوم، انتشارات الزهراء- س -، 1370، صص 92 ـ 93. ↑
. ابن عربی، الفتوحات المکیه، 4 جلدی، پیشین، ج 4، ص 40. ↑
. همان، ج 2، ص 99. ↑
. رک: عبدالله جوادی آملی، سرچشمة اندیشه، پیشین، ج 5، ص 30. ↑
. محیی الدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، 4 جلدی، پیشین، ج 1، ص 279. ↑
. عبدالرزاق کاشانی، شرح فصوص الحکم، چهارم، قم، انتشارات بیدار،، 1370، ص 138. ef=”https://novinyaban.ir/wp-admin/post-new.php#footnote-ref-164″>↑
. همان، ص 145. ↑
. همانگونه که بیان شد وحدت بر دو قسم است و وحدت در مقام ذات وحدت حقة حقیقیه است، اما وقتی حق تعالی را با کثرات و شئوناتش میسنجیم (در مقام احدیت و واحدیت) وحدت حق تعالی، وحدت اسمائی یا نسبی است که کثرات را نیز دربرمیگیرد و مقابل آنها نیست. ↑
. محیی الدین ابن عربی، شرح فصوص الحكم، پیشین، ص 1398؛ونیز محمد خواجوی، ترجمۀ مصباح الانس، پیشین، ص 300. ↑
. مقصود عرفا از نسبت و اضافة ماسوا به وجود حقیقی، اضافة اشراقی است نه اضافه مقولی. (محمد داود قیصری، شرح فصوص الحکم، پیشین، ص 277). ↑
. محمد خواجوی، مقدمة مصباح الانس، پیشین، ص 60، به نقل از کمپانی در تحفه الحکیم. ↑
. ر.ک: همان، ص 56. ↑
.محیی الدین ابن عربی، فصوص الحکم، پیشین، ص 74: «فهو من حیث الوجود عین الموجودات». ↑
. «فالعامه فی مقام التشبیه و هؤلاء ـ أی أصحاب الکشف ـ فی مقام التشبیه و التنزیه) والعقلاء فی مقام (التنزیه) خاصه، فجمع الله لأهل خاصه بین الطرفین»، ابن عربی، الفتوحات المکیه، 14 جلدی، پیشین، ج 13، ص 68. ↑
. صدرالدین محمد قونوی، مفتاح الغیب، پیشین، ص 186. ↑
. ر.ک: محمد خواجوی، مقدمه مصباح الانس، پیشین، ص 59. ↑
. سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، مجموعه رسائل و مقالات، تصحیح و مقدمه: غلامحسین رضانژاد، انتشارات الزهراء، 1367. ↑
. رک: عبدالله جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد ابن ترکه، چاپ اول، انتشارات الزهراء، 1372؛ و نیز حسن حسن زاده آملی، وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، چاپ اول، قم، انتشارات تشیع، 1375، ص 40. ↑
. ابن عربی، الفتوحات المکیه، 4 جلدی، ج 2، ص 538. ↑
. استاد آشتیانی در این باره بیان میدارد: «زعم غیر أهل تحقیق أن العرفاء یقولون بأنّ الحق کلی طبیعی فی غایه الإبهام و عنوان الابهام، الإبهام المفهومی لا إبهام اللازم لمقامه الغیبی بحسب إدراک المحجوبین مع أنّه فی نفسه فی غایه الظهور و الجلاء». داود قیصری، رساله التوحید و النبویه و الولایه مندرج در رسائل قیصری، تعلیق و تصحیح: سید جلال الدین آشتیانی، تهران، مؤسسه پژوهش حکمت و فلسفة ایران، چاپ دوم، 1381، ص 35. ↑
. ملاهادی سبزواری، اسرار الحکم، با مقدمة توشیهیکو ایزوتسو، تهران، انتشارات مولی، 1361، ص 31. ↑
ـ صدر المتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص345. ↑
ـ فخر الدین عراقی، لمعات، مقدمه و تصحیح محمد خواجوی، انتشارات مولی، ص 62. ↑
ـ ر. ک: سید حسن امین، وحدت وجود در فلسفه و عرفان اسلامی، پیشین، صص 32 ـ 36؛ و نیز: سعید رحیمیان، تجلی و ظهور در عرفان نظری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1376، صص 56 ـ 60. ↑
ـ جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمة قیصری، پیشین، صص 188-183، عبدالرزاق کاشانی، شرح فصوص الحکم، پیشین، ص 103. ↑
ـ عبدالله جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، پیشین، ص 251. ↑
ـ سید حیدر آملی، نقد النقود فی معرفه الوجود، پیشین، ص 637. ↑
ـ عبدالله جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، پیشین، صص 261 ـ 267. ↑
ـ ر . ک به: یدالله یزدان پناه، درسهای عرفان نظری، مرکز پژوهشی دایره المعارف علوم عقلی، صص 75 ـ 76؛ و نیز: سید جلال الدین آشتیانی، هستی از نظر فلسفه و عرفان، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1376، صص 200 ـ 202؛ و نیز مهدی آشتیانی، اساس التوحید، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1377، صص 243 ـ 244. ↑
ـ عبدالله جوادی آملی، سرچشمة اندیشه، پیشین، ج 5، ص 64. -دراین زمینه رك به:همان، صص 53-50، ونیز سعید رحیمیان، هویّت فلسفه اسلامی، پیشین، صص 247=245. ↑
ـ سورة مبارکة اخلاص، آیه 1 ـ 2. ↑
ـ یدالله یزدان پناه، درسهای عرفان نظری، پیشین، ص 87. ↑
ـ ابو عبدالله محیی الدین ابن عربی، تفسیر ابن عربی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1413ق، تحقیق:سمیر مصطفی رباب، ج2، ص 468. ↑
ـ سوره مبارکة بقره: آیه شریفة 115. ↑
ـ ابن عربی، پیشین، ج 1، ص 50. ↑
ـ سوره مبارکة حدید: آیه مبارکة 4. ↑
ـ ابن عربی، پیشین، ج 2، ص 371. ↑
ـملا محسن فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیر القرآن، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1418ق، ج 2، ص 1264. ↑
ـ مبارکة فاطر: آیه 5. ↑
ـ ابن عربی، الفتوحات المکیّه، پیشین، ج 1، ص 92 و 562. ↑
ـ مبارکة قصص: آیة 88. ↑
ـ سید حیدر آملی، المحیط الأعظم والبحر الخصیم، تحقیق:سیدمحسن موسوی تبریزی.چاپ سوم، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1422ق، ↑
ـ ابن عربی، تفسیر ابن عربی، پیشین، ج 2، ص 129. ↑
– مباركۀ حدید، آیۀ 3. ↑
– رك به:محمد حسین طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374،، صص 254-253. ↑
ـ ر . ک به: سید جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمة قیصری، پیشین، صص 153 ـ 155. ↑
ـ همان، ص 87: «ولا یمکن لأحدٍ معرفتها». ↑
ـ عبدالله واجدی آملی، سرچشمه اندیشه، پیشین، ج 5، ص 78. ↑
ـ ر . ک به: سعید رحیمیان، تجلی و ظهور در عرفان نظری، پیشین، صص 138 ـ 156. ↑
تفسیر علیّت به تشأّن از ديدگاه صدرالمتألّهين- قسمت 19