امام صادق «علیهالسلام» میفرمایند:
محمد بن یعقوب عن زراره قال: قلت لأبی جعفر(ع)… فقال(ع) یا زراره إن أمیرالمؤمنین(ع) صلی خلف فاسق – فلما سلم وانصرف قام أمیرالمؤمنین(ع) – فصلی أربع رکعات لم یفصل بینهن بتسلیم. فقال له رجل إلی جنبه: یا أباالحسن صلیت أربع رکعات لم تفصل بینهن. فقال: إنها أربع رکعات مشتبهات. فسکت فوالله ما عقل ما قال له؛
امیرالمومنین «علیهالسلام» هم همینطور نماز میخواند؛ پشت سر فاسق نماز میخواند و بعد از سلام برمیخاست و دو رکعت بدون اینکه بین آنها سلام گوید بهجای میآورد. مردی در کنار ایشان نشسته بود پرسید: شما چهار رکعت یکسره بدون اینکه بین آن ها سلام گویید به جای میآورید؟ فرمود: این دو رکعت برای شبهه بود و ساکت شد. به خدا آن مرد نفهمید که امیرالمؤمنین چه میگوید.[۱۵۴]
توضیح: این خبر نیز حمل بر وجوب شرکت در نماز جمعه به جهت تقیه میتواند باشد که وقتی مومن از بعضی جهات خائف باشد باید در آن شرکت کند.
در حدیث آمده است که امام سجاد «علیهالسلام» با پیشوایان جور و ظلم به تقیه نماز میخواند؛ اما بعداً نماز ظهر خود را اعاده میکرد.[۱۵۵]
هـ) روایاتِ نشاندهنده اَجزا و احکام نماز جمعه
محمد بن یعقوب از علی بن ابراهیم از پدرش به نقل از محمد بن مسلم میگوید:
سألته عن الجمعه؟ فقال: بأذان و إقامه، یخرج الإمام بعد الأذان فیصعد المنبر فیخطب و لایصلی الناس مادام الإمام علی المنبر ثم یقعد الامام علی المنبر قدر ما یقرا «قل هو الله احد» ثم یقوم فیفتح خطبته ثم ینزل فیصلی بالناس فیقرا بهم فی الرکعه الاولی بالجمعه و فی الثانیه بالمنافقین.
از او در مورد نماز جمعه پرسیدم فرمود: نماز جمعه با اذان و اقامه شروع میشود امام بعد از اذان از منبر بالا میرود و خطبه ایراد میکند و در این هنگام نباید مردم نماز بخوانند (مادامی که امام بر منبر هستند) سپس امام در منبر کمی مینشیند، به اندازه زمان خواندن سوره قل هو الله، سپس بلند میشود و خطبه بعدی را میخواند. سپس از منبر پایین میآید و همراه با مردم نماز میخواند و در رکعت اول نماز سوره جمعه و در رکعت دوم سوره منافقین را میخواند.[۱۵۶]
عبدالله بن سنان از امام باقر(ع) نقل میکند:
کان رسول الله«صلی الله علیه و آله و سلم» یصلی الجمعه حین زوال الشمس قدر شراک و یخطب فی الظل الاول فیقول جبرئیل: یا محمد قد زالت الشمس فانزل فصل و انما جعلت الجمعه رکعتین من اجل الخطبتین فهی صلاه حتی ینزل الامام؛
پیامبر اسلام «صلی الله علیه وآله وسلم» در هنگام زوال آفتاب نماز جمعه را بجای میآوردند و خطبهها را در ظل اول ایراد میفرمودند (هنگامی که شاخص از خود سایه میگذرد وقت نماز بود و هنگامی که سایه اول از شاخصاشکار میشد خطبه پایان مییافت) پس جبرئیل گفت:ای محمد آفتاب زوال پیدا کرد پس پایین بیا و نماز بخوان. همانا نماز جمعه دو رکعت وضع شده به دلیل وجود دو خطبه ، پس خطبه نماز است تا زمانی که امام پایین نیامده.[۱۵۷]
ابن یعقوب از علی بن ابراهیم از حلبی نقل میکند:
محمد بن یعقوب عن الحلبی قال: سالت ابا عبدالله (علیه السلام) فمن لم یدرک الخطبه یوم الجمعه؟ قال: یصلی رکعتین، فإن فاتته الصلاه فلم یدرکها فلیصل أربعا و قال: إذا أدرکت الإمام قبل أن یرکع الرکعه الاخیره فقد أدرکت الصلاه و إن انت أدرکته بعد ما رکع فهی الظهر أربع؛
از امام صادق پرسیدم در مورد کسی که نتوانسته است به خطبههای نماز جمعه برسد فرمود: میتواند دو رکعت بخواند. پرسیدم اگر امام را موقعی درک کند که امام قبل از رکوع دوم است فرمود: بله توانستهای نماز جمعه بخوانی پرسیدم اگر به امام موقعی برسد که امام از رکوع دوم سربرداشته؛ فرمود: دیگر باید نماز ظهر چهار رکعتی بخواند.[۱۵۸]
امام رضا «علیهالسلام» فرمودند:
إنما جعلت الخطبه یوم الجمعه فی أول الصلاه و جعلت فی العیدین بعد الصلاه لأن الجمعه امر دائم و تکون فی الشهر مراراً و فی السنه کثیراً و إذا کثر ذلک علی الناس ملّوا و ترکوا و لم یقیموا علیه و تفرقوا عنه فجعلت قبل الصلاه لیحتبسواعلی الصلاه و لا یتفرقوا و لایذهبوا و اما العیدین فانما هو فی السنه مرتین و هو اعظم من الجمعه و الزحام فیه اکثر و الناس فیه ارغب فإن تفرق بعض الناس بقی عامتهم و لبس هو کثیراً فیملوا و یستخفوا به؛ [۱۵۹]
خطبههای نماز جمعه در روز جمعه قبل از نماز قرار داده شده و در عید قربان و فطر بعد از نماز زیرا نماز جمعه کاری است دائمی و در یک ماه به کرات تکرار میشود و به دلیل همین تکرار، چنانچه خطبهها بعد از نماز ایراد شوند مردم خسته میشوند و بعد از نماز متفرق میگردند. پس قبل از نماز ایراد میشوند که مردم منتظر بمانند و متفرق نگردند. اما نماز عیدین در سال فقط دو بار برگزار میشود که از نماز جمعه باعظمتتر میباشند و شرکت کننده وا زدحام در آن بیشتر است و مردم بامیل و رغبت بیشتری در آن شرکت میکنند و اگر بعد از نماز برخی از عوام متفرق شوند، تعداد متفرق شوندگان آن قدر زیاد نیست که نماز و خطبههای آن سبک شمرده شود وموجب رنجش باقی ماندگان شود. بلکه اکثریت باقی میمانند و به خطبهها گوش فرا میدهند.
همانطور که در ضمن احادیث ذکر کردیم، برخی از این اخبار مانند خبر زراره از امام باقر(ع) (نقل شده در صفحه ۷۵) و خبر حضرمی از ایشان (نقل شده در صفحه ۷۶) و خبر امام صادق(ع) از حضرت علی(ع) نشاندهنده شرایط تقیه میباشند و نمیتوان از آن ها وجوب تعیینی اقامه جمعه در دوران غیبت را نتیجه گرفت.
بند سوم: استصحاب
یکی دیگر از دلائل قائلین به وجوب نماز جمعه تمسک به استصحاب است. شهید ثانی میگوید نماز جمعه در زمان حضور امام و نایب تعیین شده از جانب ایشان واجب است. در نتیجه این حکم را به زمان غیبت استصحاب میکنیم که البته قائلین به وجوب تخییری این دلیل را مردود دانستهاند و در مقام بیان آن ادله دیگری میآورند که بعدها به آن خواهیم پرداخت.
بند چهارم: اجماع
برخی از فقها مانند محقق سبزواری در کتاب معتبر، محدث فقیه قطب راوندی، شهید اول در کتاب دروس، شیخ طوسی رحمه الله علیه در کتاب خلاف، علامه در کتاب تذکره الفقها اجماع را دلیل بر وجوب تعیینی اقامه نماز جمعه در زمان غیبت دانستهاند. محقق سبزواری در کتاب معتبر میگوید: وجوب نماز جمعه امری است اجماعی در میان مسلمانان و تنها اختلاف در زمان غیبت میباشد و اقرب به صحت وجوب تعیینی بلاشرط میباشد.[۱۶۰]
شهید اول در کتاب دروس میگوید: «نماز جمعه به شرط حضور امام معصوم«علیهالسلام» یا نایب او با دو رکعت بهجای نماز ظهر بر همگان واجب است و در زمان غیبت همه فقها اجماع بر وجوب آن دارند در صورتی که امنیت جانی و مالی داشته باشند».[۱۶۱]
شیخ طوسی در کتاب خلاف میگوید: «در بین امت بی هیچ اختلافی نماز جمعه بر هر کسی واجب است».[۱۶۲] علامه حلی نیز در کتاب تذکره الفقهاء میفرماید: «مسلمانان همگی بر وجوب نماز جمعه اجماع دارند».[۱۶۳]
بند پنجم: اصاله الجواز
به این معنی که ما دلیلی مبنی بر تحریم این فریضه پیدا نمیکنیم بنابراین اصل بر جواز این عمل در معنای اعم آن قائم است. به عبارت دیگر این فریضه را نمیتوانیم در زمره اباحه قرار دهیم زیرا امکان ندارد که عبادت متساوی الطرفین در نظر گرفته شود و انجام دادن و ندادنش یکسان باشد. کراهت را هم نمیتوانیم به این مبحث مرتبط بدانیم؛ زیرا کراهت در عبادت معنای دیگری دارد. باقی میماند استحباب و وجوب که یکی از آنها باید اصل باشد. اجماع بر این قائل است که نماز جمعه نمیتواند مستحب باشد؛ زیرا وقتی که شرع آن را تکلیف کرده واجب میگردد و نمیتواند مستحب باشد بنابراین مسئله جواز باقی میماند که میگوییم جواز در وجوب دارد. در بخش دیدگاهها و نظرات شهید ثانی و محقق کرکی به مبحث اصاله الجوازاشاره بیشتری خواهد شد.
جمعبندی فصل دوم
در این فصل ادله و برخی از اقوال قائلین به وجوب نماز جمعه با صرف نظر از نوع وجوب بلکه در نفی حرمت و عدم لزوم نماز جمعه و قول به حرمت نماز جمعه را بررسی نمودیم. عمدهدلیل قول به حرمت نماز جمعه در زمان غیبت این است که نماز جمعه را از مناصب خاص امام معصوم(ع) دانستهاند که در زمان غیبت امام(ع) چون کسی از امام اذن ندارد، اقامه نماز جمعه تصرف در منصب خاص امام(ع) بوده و حرام است. ما در این بخش چهار قول عمده و مهم را از فقهای شیعه (ابن ادریس حلی در سرائر، سلار در المراسم و سید مرتضی در ناصریات) نقل کردیم که در ضمن کلام ابن ادریس حلی به نظر شیخ طوسی در کتاب خلاف نیزاشاره شده است. در بررسی ادله قول به وجوب نماز جمعه به آیات قرآن، آیه نهم سوره جمعه و چند آیه دیگر و به روایات بحث نماز جمعه در پنج گروه و استصحاب و اجماع و اصالت جواز تمسک شده است که البته این تمسک فقط برای اثبات اصل وجوب است نه نوع آن و مباحث بیشتر را در ادامه مطرح خواهیم کرد.
فصل سوم:
بررسی اقوال و ادله قائلین به وجوب تعیینی و تخییری نماز جمعه از دیدگاه فقهای امامیه
بخش اول: اقوال و ادله قائلین به وجوب تخییری
از آنجا که فقها نتوانستند وجوب تعیینی نماز ظهر و نماز جمعه را در ظهر روز جمعه ثابت کنند، قائل به وجوب تخییری شدهاند؛ زیرا ادله اولیه که دلالت بر وجوب تعیینی نمازهای خمسه دارد دلالت بر وجوب تعیینی نماز ظهر در تمام ایام هفته از جمله ظهر جمعه نیز دارد؛ پس ادله اولیه مبنی بر وجوب تعیینی نماز ظهر در روز جمعه ثابت است و باید دلیل رافع، مخصص یا مقید داشته باشیم که به وسیله آن وجوب تعیینی ظهر در روز جمعه از بین برود و بهجای آن نماز جمعه عیناً واجب شود در حالی که میدانیم اثبات این معنا مشکل است. به علاوه ادله نماز جمعه باید در دو سطح بررسی شود:
وجوب اقامه جمعه و شرایط و مقتضیات وجوب اقامه در عصر ائمه بلکه پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم»و نیز زمان غیبت؛
وجوب شرکت مسلمین در نماز جمعه (اگر با تمام شرایط اقامه شود).
در تمام مباحثی که فقها در کتب خود ذکر کردهاند، مستند آنها استفاده از روایات و آیات در دو جهت خلط شده و همین اختلاط موجب نتیجهگیری نادرست شده است.
بنابراین مطالعه و مقایسه آرای دو دسته فقها یعنی قائلین به وجوب تعیینی و قائلین به عدم وجوب نشان میدهد گاهی اوقات ادله مربوط به وجوب تعیینی و وجوب تخییری در هم آمیختهاند و میتوان به جرأت گفت که قول به وجوب تخییری برگرفته از وجوب تعیینی است و این دو رأی تا حدد زیادی با هم مرتبط و وابسته هستند. هر دو دسته قائل به وجوب هستند اما در تفسیر معنای امام، عدالت، مشروعیت حکومت و ارتباط آن با فقها و بالاخره تفسیر صرف احادیث و یا بکار بردن اجتهاد و عقل تفاوتهایی دارند که هر یک نظرات خاص خود را انتخاب نمودهاند. قائلین به وجوب تخییری و حتی قائلین به تحریم منظور ازامام در روایات را تنها به امام معصوم اختصاص دادهاند و قائلین به وجوب تعیینی آنرا اطلاق به هر شخص واجد شرایطی کردهاند. قائلین به وجوب تخییری تنها به تفسیر روایات و آیات قرآن استناد نمودهاند بلکه عقل، اجتهاد، فقه سیاسی، ولایت فقیه و مسائل دیگر را نیز در تعبیر بیانات ائمه معصومین علیهم السلام در باب نماز جمعه وارد نمودهاند که در بخشهای قبلی به آناشاره نمودیم.
در جاهایی که شیعیان توانستهاند آزادانه به بیان عقاید خود بپردازند و حکومتهای مورد تأیید آنان تشکیل گردید، از سه نظر موجود درباره نماز جمعه، وجوب تخییری در عمل میان فقها طرفداران بیشتری پیدا کرد. همانطور که بعد از انقلاب اسلامی هم قول به وجوب تخییری بیشتر به چشم میآید؛ زیرا این نظر هم شرط وجود امام معصوم را قبول دارد و هم نیابت فقیه جامع الشرایط را برای اقامه آن کافی میداند و به نوعی سرپرستی فقها بهعنوان نواب عام از جانب امام زمان(ع) در امور شرعی مکلفین را وجاهت میبخشد.
علاوه بر دوره صفویه که گرایش به تشیع نمود بیشتری نسبت به سایر دورههای حکومت خلفا و شاهان کشورهای اسلامی داشته است دوره حکومت آل بویه نیز جزء حکومتهایی بوده که گرایش به تشیع در آن کاملاً واضح و نمایان است. به عبارتی در تقسیم بندی دوران تشیع، عصر ولایتعهدی امام رضا علیه السلام دوره سوم رواج تشیع محسوب میشود. زیرا دوره اول از وفات پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» تا پایان قیام عاشورا در نظر گرفته میشود. دوره دوم مربوط به حیات امام زین العابدین است که فرصت شکلگیری جلسات درس پیش آمد و ائمه(ع) توانستند عقاید خود را که بهنام مکتب یا مذهب امامیه معروف شد توسعه دهند.
از دوره سوم به بعد نشانههای رواج تشیع ظاهر میشود و در قرن سوم و چهارم به اوج خود میرسد. رواج کامل آن وقتی است که آل بویه در دستگاه حکومتی و خلافت چیره شدند. آل بویه که متمایل به شیعه بودند بین سالهای ۳۲۹ تا ۴۴۸ هجری قمری به دستگاه حکومت نفوذ کردند. بازسازی مسجد براثا[۱۶۴] - که به دستور مقتدر عباسی تخریب شده بود - توسط آل بویه خود گواهی بر این مدعاست.
در دوره تسلط آل بویه در بغداد سوگواری برای امام حسین و سایر مراسم دینی مانند نماز جمعه متداول شد.[۱۶۵] در حکومت آل بویه چهار تن از بزرگان شیعه میزیستند و هر چهار تن مورد احترام دستگاه حکومتی بودند. اکثریت آنان به جز معدودی مانند شیخ صدوق (وفات ۳۸۱ق) قائل به وجوب تخییری نماز جمعه در دوران غیبت بودند. شیخ صدوق هم - چون در اواخر دوران طرفداران مکتب حدیث ظهور کردند - با اتکای صرف بر احادیث و نصوص، به وجوب تعیینی نماز جمعه در دوران غیبت حکم داد. مرحوم صدوق برای اقامت از قم به ری آمد و با احترام و اکرام وارد شهر شد و همین که وارد مجلس رکن الدوله شد رکن الدوله او را پهلوی خود نشاند. شیخ مفید، سید رضی و سید مرتضی که از بزرگترین متکلمان بزرگ شیعه میباشند سمت نقابت (ریاست و سرپرستی) آل ابی طالب را برعهده داشته و در عداداشراف و ثروتمندان زمان خود به حساب میآمدند.[۱۶۶] محقق کرکی یکی از اولین فقهایی است که در مورد وجوب تخییری نماز جمعه در دوران صفویه رساله نوشت. چون شاه اسماعیل صفوی با بهره گرفتن از شعار تشیع توانست حکومت یکپارچهای بهوجود آورد، از آن پس شاهان صفوی برای اداره امور مملکت طبق موازین فقه جعفری خود را نیازمند فقها میدانستند لذا وقتی شاه طهماسب به سلطنت رسید فقیهان را نزد خود خواند. شاه از شیخ علی کرکی که نزد فقهای شیعه به محقق ثانی شهرت دارد دعوت کرد تا به دربار بیاید و محقق ثانی هم این دعوت راپذیرفت.پذیرش چنین دعوتی از سوی فقیهی چون ایشان موجب بحث و گفتگو شد و گروهی از فقها و از آن جمله شیخ ابراهیم قطیفی که همسنگ محقق در فقاهت بود عمل او را تقبیح کردند.[۱۶۷] شیخ ابراهیم قطیفی از معدود قائلین به حرمت اقامه نماز جمعه در دوران غیبت میباشد. برخورد این دو عالم مربوط میشود به اعتقاد شیعه در حکومت و اینکه هر حکومتی که امام «علیهالسلام» در رأس آن نباشد حکومتی ظالمانه و غاصبانه است و بر هیچ کس به خصوص فقیه که عالم به موازین احکام است روا نیست که آن را تأیید کند. محقق ثانی هم مصرانه رویه خود را دنبال نمود این دو فقیه نوشتههایی در تأیید نظرات و رد نظرات دیگری نوشتند.[۱۶۸]
بند اول: اقوال قائلین به وجوب تخییری
۳ - ۱ - ۱ – ۱٫ دیدگاه محقق کرکی
صلاه الجمعه رسالهای است که محقق کرکی در آن وجوب نماز جمعه را به اثبات رسانده و بهصورت مبسوط از ولایت و نیابت فقیه بحث کرده است. او وجود امام معصوم و یا نایب خاص او را شرط اقامه جمعه و در عین حال وجود نایب عام را نیز برای اقدام به این واجب در عصر غیبت کافی میداند. وی اقامه آن را حضور نایب عام بر اساس واجب تخییری عنوان میکند تا با اجماع علما مبنی بر قول به عدم وجوب تعیینی مخالفت نکند. وی برای اثبات اینکه نایب عام با نایب خاص تفاوتی ندارد، ادله ولایت فقیه را مطرح میکند و میگوید:
فقیهان شیعه اتفاق نظر دارند که فقیه عادل امامی جامع شرایط که از آن به مجتهد تعبیر میشود از سوی ائمه هدی(ع) در همه اموری که نیابت در آن دخل دارد نایب است؛ چه بسا برخی از اصحاب قصاص و حدود را بهطور مطلق استثنا کردهاند. پس دادخواهی در نزد او و اطاعت از حکم او واجب است… دلیل بر این مطلب روایتی است که شیخ در تذهیب با سند از عمر بن حنظله از امام صادق(ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «بنگرید به کسانی که از خودتان (شیعیان) که احادیث ما را روایت میکنند و بر حلال و حرام ما نظر میکنند و احکام ما را میشناسند. چنین کسی را به داوری بگیرید و من او را بر شما حاکم کردم و اگر طبق حکم ما حکمی صادر کند و از او نپذیرید در حقیقت حکم خدا را خوار شمرده و بر ما رد کردهاید و این رد بر خدا و در حد شرکت به خداست». و به همین روایات بسیاری است و مراد از این حدیث در اینجا این است که فقیه با ویژگیهای معین از سوی ائمه نصب شده و به مقتضای فرمایش امام صادق(ع) در همه مواردی که برای نیابت نقشی هست، نیابت دارد و این نصب شمول دارد و همه زمانها را دربر میگیرد و وقوع و صدور آن در زمان امام صادق(ع) در شمول آن خدشهای وارد نمیکند؛ زیرا حکم و فرمان آنان یکی است و بر این امر اخبار دیگر نیز دلالت میکند؛ زیرا حکم پیامبر«صلی الله علیه و آله و سلم» و امام بر یک فرد بدون هیچ تفاوتی حکم بر همه افراد است.[۱۶۹]
بعد از او کسانی که در رد ویا تأیید نظر وی رساله نوشتند مجبور بودند در این باب اظهار نظر کنند. در رساله «جمعه من مسائل الجمعه فصلی» با این عناوین: «هل الفقیه له صفوه النیابه ام لا» و یا «فی أن انعقادها مشترط بالسلطان العادل ام لا» آمده است.[۱۷۰]
محقق کرکی (۹۴۰ ق) از بزرگان علمای شیعه در دوران صفویه بود که همکاری با آنان را برای اجرای حدود شرعیپذیرفته بود وبه عنوان شیخالاسلام در دولت شاه طهماسب صفوی عمل میکرد. رساله نماز جمعه او از آن جهت اهمیت دارد که در آن اندیشه سیاسی شیعه به ویژه ولایت فقیه را مطرح ساخت و مورد بحث و بررسی قرار داد. او رساله خود را به سال ۹۲۱ هجری تألیف کرد که در آن زمان احتمالاً هنوز موقعیت چندان مهمی از نظر حکومتی نداشته است. اهمیت این رساله از آن جهت است که پیش از رساله شهید نگاشته شده و در هر حال مسئله را به طور جدی عنوان کرده است. مروری گذرا بر اهم مطالب این رساله میتواند روشنگر نکات قابل توجهی در سیر تاریخی نماز جمعه داشته باشد.
او بحث خود را با طرح یک مسئله اصولی آغاز میکند و آن اینکه در صورتی که حکم وجوب از عملی برداشته شود آیا حکم جواز آن عمل باقی میماند یا نه؟ صحیح آن است که در صورت مذکور حکم جواز باقی نمیماند.
طرح این مقدمه به این مناسبت است تا کسی تصور نکند که اگر در عصر غیبت وجوب از نماز جمعه برداشته شد، جواز آن هنوز بر جای خود باقی میماند. یعنی با وجود لغو وجوب از اقامه جمعه در عصر غیبت جایز است آنرا بجای آورد. زیرا جوازی که به معنای اذن در عمل است تنها در خود وجوب و خود استحباب وجود دارد. پس در صورتی که وجوب از عملی برداشته شود، استحباب به جای آن نمیتواند بنشیند لذا بر اساس نظر کرکی، کسی که میخواهد حکم بر جواز اقامه جمعه بدهد به ناچار باید وجوب آنرا ولو به صورت وجوب تخییری باقی بداند و این مقدمه اول است.
مقدمه دوم وی در اثبات نیابت برای فقیه عادل امامی و مجتهد در امور شرعیه و اموری که برای حاکم منصوب از طرف امام «علیهالسلام» ثابت است میباشد. او مستند اصلی خود را همان مقبوله عمر بن حنظله قرار داده و کلمه حاکم در این روایت را در معنی عام آن اراده میکند نه قاضی.
بررسی مبانی تعیینی یا تخییری بودن وجوب نماز جمعه در فقه شیعه و ...