«مثلچاشنیکلاماست. شهرییاروستایی،باسوادوبیسواد،مردوزنوپیروجوان،همهبهتناسبنیازازمثلاستفادهمیکنند؛چونموجبمیشودکلامبهتربردلبنشیند.» (پارسا1387: 3)
مثلها از تجارب گذشتگان مایه گرفته، بر سر زبانها جاری گشته، شایع میگردد و مردمان اعصار بعد از آن ها عبرت میگیرند و خود و جامعه را با آناصلاح میکنندو بنای فرهنگ جامعه را با آن پیریزی میکنند. هر جامعهای هم که بیشترین تجارب و خاطرات را از شادیها و غمهای خود داشته باشند و قدمت مدنیّت بیشتری داشته باشد، از تعداد بیشتری از امثال و حکم و مثل نما برخوردار است.«آنچهبرمردمیکجامعهگذشتهومایهیپندوعبرتسایرینشدهاستزبانبهزبانوسینهبهسینهازنسلیبهنسلدیگرمنتقلگردیدهتابراثرکثرتاستفادهبهصورتمثلیاضربالمثلدرزبانهاجایگرفتهاست . ازاینروجوامعیکهبیشتردرمعرضمخاطراتوحوادثگوناگونبودهاندازتعدادضربالمثلهایبیشتریبرخوردارند . ( سجادی، 1386 : 14) ایرانیان همبادارا بودن تاریخ چند هزار ساله و « قرارگرفتندرچهارراهبزرگحرکتهایعظیمجهانیدرطولتاریخسختیهاونرمیهایبسیاردیدهوعبرتگرفتهوعبرتآموزدیگرانشدهاند . بسیاریازضربالمثلهابهسایرجوامعراهیافتهوبراثرکثرتاستعمال،بومیآنجوامعگشتهانددرحالیکهزادگاهوخواستگاهآنهاجاهایدیگربودهاست.» (همان:14)اهمّیّت مثلها در ایران و جهان تا جایی است که« پدرانما،مثلرایکیازاقسامبیستوچهارگانهیادبشمرده،ومثلدیگرقسمتهابهآناهمّیّتمیدادهاند.»(دهخدا،بهنقلازدبیرسیاقی،1370:بیستویک) و به عنوان قوانین اجتماعی، به آن ها استناد نموده،خود را ملزم به رعایت آن میدانستند و تخطّی از آن را جایز نمیشمردند.پارسا به نقل از بدیع یعقوب مینویسد:«امثالنزدبرخیازمردم،بهویژهروستاییانقوانینودستوراتغیرقابلتخطّیاست. برایاثباتدلایلخودوردّدلایلدیگران،بدانپناهمیبردند. گوییمثل،قاضی( داور) استودرمسألهیموردمناقشه،فصلالخطابمحسوبمیشود. مارونعبود[هم]میگوید: کتابهایحقوقروستاییزیرزباناوقرارداردونیازیبهمراجعهبهدستورهابرایصدوراحکامندارد.[ زیرا،اینامثالاحکامیهستندکهدرهمهیشئونزندگیازآنبهرهمندمیشوند.»(پارسا،1387:3)
فولکلور، و به تبع آن ضربالمثلها، برگرفته از زندگی مردم است، و عوام آن را تجربه کردهاند و به آن ها باور و اعتقاد دارند، و همین اعتقاد و باورمندی، آن ها را به صورت یک «واقعیّت» درآورده است «مثلهابرقامتاندیشه،لباسعملمیپوشانند،آنچهحکیمانوفیلسوفانمیاندیشند،عامهتجربهمیکنند . عوامکههموارهدرزندگیعملیغوطهورندناچارمیآموزندباشناختنواقعیّتبرمشکلاتفایقآیند. ازاینروالزاماًواقعگرایندودرنتیجهواقعگراییِفولکلوروضربالمثلهاوابستهبهواقعیّتزندگیعوّاماست.» (عباسیان،1387: 109) و همین ویژگی واقعیّت، آن ها را در زندگی مردم همراه و ساری و جاری ساخته و از نابودی دور نگه داشته، جاودانه ساخته است هرچند در شکل و لباسی دیگر جلوه یافته باشد.
اهمّیّت مثل نزد دیگر ملّتها هم از نظر مغفول نمانده است، تا جایی که آن ها را در مدارس آموزش میدادند و تألیفات خود را با آن مستند و مدلّل میکردند.« اردوزباناندرگذشتهبهتأثیرمثلدرسخنبهخوبیواقفبودندبههمینخاطراصطلاحات،مثلهاوکلماتقصارراجزوبرنامه هایدرسیخودقراردادهبودند و طلّابآنهارادرمدارسعلمیّهمیخواندندووقتیکهخودکتابی،رسالهایومکتوبیمینوشتندیاشعریمیسرودند،بعضیازمصرعها،ابیاتواقوالرابرایمدلّلومختصرکردنمطلببهکارمیبردند.»(پارسابهنقلازجعفری،1378: 4)
برای شناخت جوامع گذشته و آشنایی بر احوال و اوضاع زندگی و باورها و آداب و رسوم آنان باید به مطالعهی فولکلور و امثال و حکم آنان رجوع کرد که سینه به سینه تاریخ را درنوردیده است و تا این زمان به حیات خود ادامه دادهاست و گاه شاعر و نویسندهای با مهارت و ذوق و قریحهی خود به ثبت و ضبط آن ها اقدام کرده و آن ها را در کسوتی زیبا و بیانی دلنشین ارائه داده و به یادگار گذاشته است و یا خود خالق آن ها بودهاند؛ به عبارت دیگر ،یا امثال حاصل اندیشهی عوام بوده، بر شاعران و نویسندگان تأثیر گذاشته، در نوشتهها و سرودههای خود آوردهاند، یا برگرفته و برساختهی خود بوده، به عوام و خواص ارزانی داشتهاند و چون آینهای در پیش چشم همگان گذاشتهاند. «امثالوحکمآیینهیتمامنمایفرهنگوآدابورسوموباورهاواندیشههایجوامعازابتداتاکنونبودهاندکهسینهبهسینهنقلشدهوتاکنونادامهداشتهومیتوانواقعیّتزندگیجوامعراازرویآنهابازنگریکرد. ازاینمیاندانشمندانوبزرگانعلموادبایرانازروزگارانپیشینبرایاینرشتهازفرهنگومعرفتاهمیّتخاصّیقائلبوده،کتابهابهرشتهیتحریردرآوردهاندواساتیدسخنامثالفردوسی،نظامی،سعدی،مولوی،حافظودیگراندرآثارمنظومخویشاینگونهامثالواصطلاحاتراترجمانافکارخودقراردادند.»(انجویشیرازی 1351 : هجده) و«ضمنبازگوییوروایتاحوالایرانیانروزگارانگذشتهوهمروزگارخویش،برحیاتمعنویوباورهایماتأثیرچشمگیریگذاشتهاندوکمابیشاوضاعوباورهایزمانهرابهزبانهایگوناگوننقدکردهاند.»( عباسیان،1387 :100)
بررسیمَثَلازآثاریکشاعریانویسنده،میتواندبهشناختهرچهبیشترمیزاننفوذویدرجامعهونیزشناختمیزانآگاهیاوازفرهنگعامهکمکنماید،زیرا؛سیرمَثَلدوگونهاست: ازعوامبهخواصوازخواصبهعوام.بهعبارتدیگر،گاهمَثَلیاحکمیدرمیانعامّهیمردمرواجپیدامیکندبدوناینکهسازندهیمشخّصیداشتهباشد؛شاعریانویسندهاینمَثَلرادرسرودههاونوشتههایخودبهکارمیگیردوازآنبهعنوانحجّتودلیلاستفادهمیکند،کهاینامررادردانشبدیع،ارسالالمَثَل(فشارکی، 1379: 125)، (نجفقلیمیرزا،1362: 126)، (وحیدیانکامیار، 1383: 136)،(شمیسا، 1368: 81)، (هدایت، 2535: 262)، (کزازی، 1373: 112)، (خزائلی،1363: 96)، (همایی،1371: 299) واگردومَثَلباشد،ارسالالمثلین (محبّتی، 1380: 95)، (نجفقلیمیرزا، 1362: 167)، (کزازی،1373: 114)، (خزائلی، 1363: 96) میگویند. امّا،گاهشاعریانویسنده،خودجملهایحکیمانهمیسازدکهبهدلایلیازجمله،ایجاز،موزونبودن،استعارهیتمثیلیهواقعشدن،داشتنپیامِاندرزیوموارددیگراینچنینی،برسرزبانهامیافتدوبهعنوانمَثَلدرمیانعامّهیمردمرواجمییابد. همدردورانمعاصروهمدرگذشتهیادبیما،میتوانگسترشنفوذیک شاعرراازطریقمطالعهدرامثالوحکَمِمنتشرشدهازطریقشعراوبررسیکرد. «منظورازامثالوحِکَم،مَثَلهاییکهشاعربهعمدواردشعرمیکندنیست،زیرا؛اینکاربستگیبهاسلوبوسلیقهیشاعراندارد؛بلکه،منظورمنقولاتیاستکهازعینگفتاراوواردزبانعصر،وطبعاًدورههایبعدیزبانمیشود.» ( شفیعیکدکنی، 1374:71) ازهمینمنظرمیتوانبهمیزاننفوذیکشاعردرمیانمردمپیبرد.
سعدی، یکی از شاعران و نویسندگان برجسته و پرآوازهی ایران و جهان است، که به دلایلی چون سفر در داخل و خارج از ایران، نشست و برخاست با مردمان مناطق مختلف شهرهای مختلف و دقت در آداب و رسوم و فرهنگهای آنان و مطالعهی کتب و دواوین نویسندگان و شاعران قبل از خود، و آوردن آن دیدهها و شنیدهها و تجارب و آرا در کتابهای خود، با بیانی زیبا و قالبهای متفاوت از غزل و قصیده و مثنوی و … و در روایتهایی چون داستان، داستان کوتاه و «مینی مال» و استفاده از زبان مردم پسند و حقیقتگو و ساده و نیز استفاده از تم جذّاب که ویژگی داستانهای مینی مالیستی است(پارسا،1385: 40-39) توانست هم در زمان خود و هم بعد از آن به سرعت شهرت پیدا کند.(«[سعدی] از میان قشر متوسّط اجتماع مبتنی بر نظام ارباب و رعیّتی آن روز برخاسته، آراء و عقاید و خوشیها و دردها، و ویژگیهای زندگی مردم موطن خود و بخش مهمّی از شهرهای بزرگ آن روز خاورمیانه را در آثارش به زیبایی و شیوایی منعکس ساخته است.(ترابی،134:1383)تجربیات تلخ و شیرین سعدی حاصل سفرهای او به اطراف و اکناف جهان بوده است و« با سفرهای طولانی و با معاشرت با مردم شهرها و نقاط مختلف خاورمیانهی آن روز، در زمینهی شناخت اقوام و فکر و فرهنگ و جهان بینی آنان دارای آگاهیهای ارجدار گردید»(همان:133) و «محصول یک عمر تجربه و مطالعه و دانشاندوزی را در فالب اشعار و آثار ادبی کم نظیری ریخت که دو اثر معروف «گلستان» و « بوستان» از آن جملهاند.» (همان:134) و موجب شهرت او گردید تا جایی که شهرت او عالمگیر شد و پس از مرگش نیز بیشتر شد. «در زمان خود نیز شهرت حاصل کرد و شهرت او به کشورهای مختلف، از آسیای صغیر گرفته تا هندوستان رسید»(صفا1372،ج3،ب600:1) و این شهرت« بعد از مرگ او با سرعتی بیسابقه افزایش یافت»(همان:610)
معاشرت او با مردم و انس با آنان، استفاده از افکار و تجربیّات آنان در آثارش، موجب ماندگاری بیشتر سخنان او در میان مردم شده تا جایی که بسیاری از گفتههای او به صورت مثل درآمدهاند و از روی همین مثلها میتوان به میزان نفوذ سعدی در میان جامعه، هم در زمان خود و هم بعد از خود، پی برد . «اگر چه سعدی مانند تمام شاعران و نویسندگانِ برجسته، زاده و پروردهی محیط و اجتماع ـ خواه در سفر و خواه در حضر ـو محصول زمان و مکان و فرهنگ عصر خویش است؛ امّا، از آنجا که بیشتر از اغلبِ گویندگان و نویسندگان با مردم معاشر و مأنوس بوده و بخش عمدهی اندیشه و سخنش بازتاب فرهنگ جامعه و زبان حال مردم پیرامونش بوده است، بالنتیجه اشعار و جملات زیادی از گلستان و بوستان، در میان مردم به صورت ضربالمثل درآمدهاندو تأثیر فرهنگ و خرده فرهنگ و اندیشهی سعدی، به ویژه آن قسمت از آثارش که عناصر زنده و پویایی در آن ها باقی است، از دایرهی محیط و عصر شاعر فراتر رفته و به نسلهای بعد از شاعر رسیده است.»(ترابی، 154:1383) او را به عنوان شاعری جهانی بشناسند، و همطراز شکسپیر انگلیسی زبان بدانند.«میگویندشکسپیردرزبانانگلیسیومردمِانگلیسیزبان،چنداننفوذکردهاست،کهبیشازچهارصدوپنجاهجملهازکلماتاودربیانمردمراهجستهومَثَلِسایرشدهاستوقریببهدوهزارعبارتوشعرویدرذهنمردمِتربیّتشدهجایگزیناستومورداستشهادواقعمیشود.( یوسفیبهنقلازمینوی، 1384:38) سعدیدرزبانفارسینظیرچنینشأنیرادارد.(همان:38) و شاید بتوان گفت: هیچ شاعر و نویسندهای در تاریخ زبان و ادبیات فارسی به اندازهی سعدی بر زبان و طرز تعبیر و تحریر فارسیزبانان حکومت نداشتهاست، تا آنجا که امروز هم بقایای این نفوذ و تأثیر در گفتار و نوشتهی مردم باقی است.»(یوسفی،245:1377) و بسیاری از گفتههای او ـ 1645بیت و عبارت ـ جزو امثال و حکم فارسی است و دهخدا در اثر گرانقدر خود به آن ها آن ها اشاره کرده است و پس از فردوسی بیشترین تعدادرا در این ضمینه به خود اختصاص داده است(جدول شماه1 )و دکتر غلامحسین یوسفی هم تعداد417 مثل را از گلستانی که خود تصحیح کرده، اخذ کرده و در پایان کتاب آورده است.(ر.ک. به فهرست امثال و حکم از گلستان مصحح).«سعدیبهعمدمیکوشدکهنیّاتشتاآنجاکهمخلّفصاحتوزیبایینیست،برزبانبومیانمردم،هرچهممکناست،نزدیکترباشدوچیزیکهدراینمیانههرگزازنظردورنمیماندالهامگرفتناززندگانیمردمکوچهوبازارودیدزدنوآراستنصحنههاییاززندگیمردماست.»(رقابی،48:1363)صفا نیز از دلایل اشتهار او، استفاده کردن بسیاری از مثلهای فارسی زبانان در گفتار خود که از دیرباز رواج داشته، و قرار دادنِ حکم و امثال به عنوان چاشنی غزل و، بیان کردن سخنان خود ،چه در نظم ، و چه در نثر اخلاقی و اجتماعی، همراه با امثال و حکایات دلپذیر میداند.(صفا،1372،ج3،ب610:1)
پزوهشِحاضربرآناستتابااستخراجامثالومثلنماها،دردوکتابگلستانوبوستانِسعدی،هممیزانآشناییویباادبعامّهوهممیزاننفوذاودربینعوّام راارزیابیکند. علاوهبراین،شناختبهترشگردهایهنریسعدیدربهکارگیریامثالوحکموطبقهبندیموضوعیآنها،ازدیگراهدافاینپژوهشمحسوبمیشود.
1-1-1-معانی مثل
1-1-1-1-معانی لغوی
پارسا «مثل » رایکواژهیعربیمیداندکهازمثلیمثلمثولاًبهمعنیشباهتداشتنچیزیبهچیزدیگرگرفته شدهاستواضافهمیکندکهاینمعنیدرهمهیهمخانوادههایاینواژهنیزبهچشممیخوردهمچون « مثال،تمثیل،مماثله،تمثالو …» ونمونههاییکهمیآوردواژهی « مثال »بهمعنیشبیهونظیریبرآنچهگفتهشد و « تمثال » بهمعنیعکسیاتصویرساختهشدهشبیهبهاصلآن است. ( ر.ک. پارسا : 6:1387)ورجبزادههمآنرابهمعنیمثلومانندآوردهمیگوید : « مثلبازَبَردوحرفنخستین،درلغتبهمعنیمثلومانندوهمتااست (ر.ک.رجبزاده،5:1372) وامیری بهقولاستادمرحومبهمنیاراستنادکردهوگفتهاست : « مثلازمادهی « مثول » بروزنعقولبهمعنیشبیهبودنچیزیبهچیزدیگر ». ( امیری،58:1389 ) نقلمیکنندکه : « ریشهیعبریآن «ماشال »( masal) . درآرامی « متلا » ( matla )،درحبشی « مِسِل » ( mesel ) ودرآکدی « مشلوم »( meslum ) استکههمگیبهمعنیهمانندیاست . (پارساازقولزلهایم، 1387:6 ) ورجبزادههمواژهیمثلراعربیدانستهومیگوید: «کلمهیعربیمثلرادرفارسیگاهیبهداستانیادستان،نموون،سان،حالوصفتترجمهکردهاند.»(ر.ک. رجبزاده،1372: 6)
1-1-1-2- معانی اصطلاحی
در هر علم و زبانی علاوه بر معنی لغوی کلمات، تعاریف و توصیفاتی نیز برای واژگان بیان میکنند که حاصل تجارب و اندیشههای عمیق و ژرف صاحبان آن زبانها و علوم میباشد که در طی قرون متمادی و با زحمات فراوان به آن دست یافتهاند که به آن ها معانی اصطلاحی میگویند. در این راستا، برای واژهی « مثل» نیز علاوه بر معانی لغوی که مذکور افتاد، معانی اصطلاحی چندی نیز وجود دارد که اندیشمندان اقوام و زبانهای گوناگون برای آن وضع نمودهاند که پارسا در کتاب خود، بررسی تطبیقی ضربالمثلهای کردی و فارسی، به تعدادی از آن ها، تحت رویکردهای چهارگانهی بی تعریفی، تشبیهی، اندرزگونگی و ایجاز و شیوع، و در پایان رویکرداستعاری به طور مبسوط و انتقادی اشاره نموده(پارسا،1387 :15-6) و در نهایت خود تعریفی جامع و مانع از مَثَل ارائه داده است:« مثل، جملهای کوتاه، رسا و اغلب آهنگینی است که به صورت استعارهی تمثیلیّه برای بیان حجّت یا به کار گیری اندرز، اغلب بدون تغییر لفظی، شهرت یافته باشد».(همان:15)
1-1-2-حکمت
با وجود تفاوت و تمایز بین حکمت و مثل، به خاطر نزدیکی و تشابه آن ها در شیوع و پیام اندرزی،عوام آن ها را یکی دانسته،حکمتها را هم مثل میدانند.« اکثرعوّامایندو[مثل و حکمت]راباهمبهکارمیبرندوآنهارامعادلهممیدانند،امّابایدتوجّهداشتکهمثلازحکمتجداستودرامثال،حکمتهانهفتهاندوحِکَممادرمثلهاستومثلهاتراوشذهنآفرینندگانناشناسندوحکمتها،آفریدهیسرشناسان.» (عبّاسیان،1387 : 28 )
«برخیحکمترادرمقولهیادباینگونهمعرفیکردهاندکهحکمتعبارتاستازآوردنقولپیامبر (ص) وائمهدرسخنوآراستنسخنبهاینفرمایشاتاست » ( همان:68-67) وبرخیدیگرآنراکلامجامعنامنهادهاندوآورداهاندکههرگاهشاعریانویسنده،سخنانبزرگاندرپندواندرزوشکایتازروزگاررادرکلامخودآورده، سخنشحکمتاست .( امیریبهنقلازعفیفی : 68 ) وعفیفیاززباناستادبهمنیارچنینمیافزایدکه:« استادبهمنیارنظرمیدهندکه : سخنمشتملبرصنعتتمثیل،هرگاهبینعامهیمردموطبقاتیکهاکثریتیکقوموملتراتشکیلمیدهندشایعورایجگرددجزءامثالسایرهمحسوبمیشودماننداینبیتخواجه :
نههرکهچهرهبرافروختدلبریمیداندنههرآنکهآیینهسازدسکندریداند
واینعبارتگلستان : آنراکهحسبپاکاست،ازمحاسبهچهباکاست . هرگاهمطلقاًشهرتنیافتهیاآنکهبینمعدودیازخواصادبونویسندگانمشهودشدهجزءامثالعامّهمحسوبنمیشودوآنراحکمیاامثالخاصّهخوانند .»( امیری : 68 )
پارساهمضمنآوردنمعانیایازفرهنگهایعربیازمؤلّفانیچونمعلوفسیوعیوفرهنگهایفارسیهمچونپاشاومعین،ازنفیسی،دهخداوزلهایمهمتعاریفاصطلاحیآوردهوتعریفنفیسیرابهخاطرفلسفیبودنآنکنارگذاشتهوبهترینتعریفراهمانتعریفزلهایممیداندکهمیگوید : « بهنظرمیرسدزلهایمبهترینتعریفراازحکمتارائهدادهباشند . اودراینبارهچنینمیگوید : « حکمتشاملهرچیزیاستکهبهعادتوسنتهاوتدبیر و کلماتقصاروسخناننغزمربوطمیشود . حکمازتجربههایزندگی–یالااقلبرخیازآنهابهصورتمستقیمودرقالبانتزاعیسخنمیگوید .(پارسا،1387 : 19-18)
نامبردهبینمَثَلوحکمتتمایزایجادکردهومیگوید :بهنظرمیرسدازنظرلغویتنهامعنیمشترکبینحکمتومثل،«اندرز»باشدوشایدجنبهیتعلیمیمشترکهردوکوتاهیوروانیآنها،موجبشده،جملاتحکمتآمیزومثلدریکردیفقرارگیرند،سپسمیافزاید:«هرمثلیدارایحکمتیاستاماهرحکمتیرانمیتوانمَثَلمحسوبداشت؛زیرابارزترینوجهمَثَل (جنبهیتشبیهی ) درآننیست؛بهعبارتدیگر،حکمتفاقدوجهاستعاریمیباشد.»(همان : 19 )درادامهتفاوتهایمثلوحکمتراازبدیعیعقوبنقلمیکندومیگوید: «بدیعیعقوبتفاوتهایمثلوحکمتراچنینبیانمیکند :1- رواج: حکمتمانندمثلرایجنمیشودوشایعنمیگردد،درغیراینصورتمثلمیباشد. پسهرحکمتیمثلنیستبلکهتنهاحکمتیمثلمحسوبمیشودکهرایجباشد.2- صدقنظرودرستیمضمون: حکمت،مولودتجربهوعقلاندیشمنداستوغالباًدرهرزمانومکانیتأییدمیشود؛اما،مثلدربردارندهیاندیشهایاستواروراییمحکمنیستوهرحکمتیهرگاهرواجیابدمثلاستولیهرمثلی،حکمترایجنیست.3-مضمونفکری: حکمتاندیشهایاستواریافکریراستیناست،تجربهآن راثابتکردهاستوعقلآنراصیقلدادهوهدفغاییآنپندوراهنماییاستامامثلدربردارندهیاینفکریااینرأینیست . دراینصورتتبدیلبهتعبیریمثلیمیشودکهبرایتشبیهچیزیبهچیزییاتوضیحفکرییاوصفحالتییاامثالآنمثلزدهشود،یااینکهمثلتبدیلبهیک « عبارتتقلیدی » میشودکهبرایدعا،نفرینوخطاب،درودوامثالآنبهکارمیرود .4–اساس : اساسمثلتشبیهاستیعنیشبیهکردنمضرببهاصلآن،امااصلدرحکمترساندنمعنیاست .5–ایجاز: مثلموجزاستاماحکمتممکناستموجزباشدیانباشد .6–هدف: هدفاساسیمثلدلیلآوردناستاماهدفاساسیحکمت،پندوراهنماییاست . وسپساضافهمیکند :«علیرغماینتفاوتهادربینمثلوحکمت،بسیاریازحکمتهابهدلیلشیوعشانبهمثلتبدیلشدهاند،همانطوریکهتازمانیکهرواج،حدّفاصلحکمتومثلباشدنمیتوانیمبربرخیازحکمتهاداوریکنیمکهآیاامثالندیاغیرامثال . وتازمانیکهاینرواجبامکان،زمانواشخاصمرتبطباشد،معیارهایدقیقیبرایاینگفتهیافتنمیشودکهاینحکمترایجاستیاغیررایج.» (همان : 21 -20 )کهدرادامهپارسابراظهارنظراخیرآنخردهگرفتهوگفتهاند : «اظهارنظراخیردرست نیست؛زیراوجهتمایزمثلوحکمتاستعاریبودنآناستنهرواج .»( همان : 21 ) ودلیلآنراعبارتهایتکراریروزانهوبسیاریازجملاتو… کهدرزندگیروزانهرایجندامّابهخاطرنداشتنجنبهیاستعاریجزوحکمتاستامامثلمحسوبنمیشود،میدانند . ( همان : 22 – 21 ) همچنین ایشان بین کنایات، اصطلاحات، باورها یا حکمت عامه، تشبیهات، کلمات قصار و زبانزدها، که بر سر زبانها جاریست امّا، دارای وجه استعاری نیستند و تاکنون به دلیل فقدان تعریفی جامع آن ها را جزو مثل میدانستند تمایز قائل شده و آن ها را «مثلنما» نامیده و چنین تعریف کردهاند:«مثلنماها، جملات کوتاه غیر استعاری و اغلب شیوایی هستند که به دلیل دارا بودن محتوای عام و کلّی بر سر زبانها افتادهاند و فاقد وجه استعاری میباشند.»
در این پژوهش سعی بر آن است که ، امثال و حکمتها و مثلنماهای موجود در دو اثر، گلستان و بوستان سعدی، با توجّه به تعاریف پارسا ـ به دلیل جامع و مانع بودن آن ها ـمورد بررسی قرار گیرند، جنبههای تأثیر و تأثّر آن کاویده شود.
1-2- ضرورت تحقیق
سعدی به عنوان یکی از سه پیامبر شعر ایرانی، و به عنوان کسی که دواثر از آثارش جزو شاهکارهای جهانی است، از جهات مختلف مورد بررسی و مدّاقه قرار گرفته است. امّا با توجّه به تجربههای فراوان و متنوّع او در زندگی و مردمشناسی و معرفت وی به روحیّات افراد بشر، و حشر و نشر او با انواع اشخاص و تأمّل در رفتار و خلقیّات آنان، ضرورت تحقیقی را ایجاب می کند، تا بتوان از روی آن پی برد که گذشتگان ما چگونه میاندیشیدند، چگونه زندگی میکردند و آداب و رسوم و روحیّات آن ها چگونه بوده است؟ و قدرت سعدی در بازنمایاندن این مؤلّفهها تا چه حد است،مخصوصاً اینکه، بررسی امثال و حکم به عنوان یکی از مهمترین جلوهگاههای ادبیات مردمی و عامیانه، در آثار او، به ویژه در دو اثر مشهور او ،گلستان و بوستان، و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری او از مردم و بر مردم، موجبات ارزیابی و داوریهای منصفانهتر و دقیقتری از آثار و روحیّات و خلقیّات مردمان هم عصر و پیش از او را فراهم میسازد. گلستانی که واقعیّتهای رفتاری و فکری مردمان عادّی و عوّام عصر سعدی در آن به بهترین شیوه به رشته تحریر درآمده است و بوستانی کهجلوهگاه تفکّرات و آرزوهای انسانی اندیشمند و جهاندیده و تلخیِ روزگار چشیده و آرمان خواه و متجدّد است که در کنار همان مردم عادّی و به شیوهی آنان میزیسته است.این پژوهش میکوشد با بررسی امثال و حکم موجود در دو اثر مذکور، به شناخت بیشتر سعدی و تواناییهای نویسندگی و شاعری او و آداب و رسوم و خلقیات و روحیّات مردمان همعصر او و قدرت انتقال آن مفاهیم از جانب سعدی پی ببرد.
1-3- اهداف پژوهش
1-3-1- اهداف نظری
شناخت تاریخ زندگانی، آداب و رسوم، طرز فکر، وقایع و اتّفاقاتی که بر گذشنگان وارد آمده و مایهی پند و اندرز آیندگان شده و نیز آگاهی از زندگی و اندیشهی و خصوصیّات رفتاری بزرگان علم و ادب جوامع و ملّتها، از ویژگیهای بارز و خواستهای دیرینه و نیازهای روانی انسانهاست، هرچه این شناختها کلّیتر باشند، ابهام آن ها هم بیشتر خواهد بود و موجب تعارضاتی در برداشتهای آنان خواهد شد و عکس آن؛یعنی، پرداختن به جزئیّات آثار و افکار و روحیّات آن ها، موجبات تنویر افکار و اندیشههای مخاطبان و همچنین دقّت شناختها خواهد شد. دربارهی بزرگان علم و ادب ایران و از آن میان، سعدی، که در بیشترین انواع ادبی ، از داستان و شعر و غزل و … قلمفرسایی کردهاست، و شهرتش عالمگیر گشته، بعد از گذشت قرون، خاطرهی او هنوز هم در یادها ثبت است و بر زبانها جاری، بسیاری گفتنیها گفته شدهاست و بسیاری نوشتنیها … اما، باز هم میتوان گفت و نوشت. بررسی امثال و حکم به عنوان آیینهی تمام نمای واقعیّتهای زندگانی مردمان گذشته و حال، از عوام و خواص، در دو اثر روایی و داستانی که بسیاری از امثال و حکمهای فارسی را در خود جای داده، آنهم از نویسندهای که خود همراه مردم بوده و مسائل و مشکلات را شخصاً تجربه کرده و به نگارش درآورده است و تأثیر و تأثّر او از عوام و خواص در این مهم ـ که وجههی همّت این پژوهش است ـ در شناخت بهتر سعدی و آثارش و نیز محیط فکری و رفتاری او میتواند راهگشا و مفید فایده باشد و همچنین میتواند در شناخت بهتر ادبیّات عامیانه، گامی کوچک در راهی بزرگ و طولانی باشد.
1-3-2- اهداف کاربردی
داوری، شناخت و تحلیل ادبیات عامیانه در آثار سعدی به ویژه در دو اثر «گلستان» و « بوستان» او،جز با تکیه بر شواهد و مستندات کافی امکانپذیر نیست. این پژوهش با بررسی دقیق یکی از وجوه ادبیات عامیانه ـ امثال و حکم به کار رفته در آثار سعدی، مخصوصاً دو اثر مذکور او ـ شواهد و مستندات کافی مربوط به به این وجه از کار او را قابل دسترس، و امکان شناخت هرچه بیشتر نویسنده را برای پژوهندگان و خوانندگان آثار او فراهم میآورد و میتواند به پژوهشگران و دانشجویان رشتههای مردمشناسی، جامعهشناسی، روانشناسی، زبانشناسی، تاریخ و … کمک نماید و خوانندگان را با آداب و رسوم گذشتگان و افکار و خلقیّات و روحیّات آنان آشنا سازد و به شناخت بیشتر سعدی و میزان توانایی او در ثبت و ضبط و انتقال این مفاهیم آگاه کند.
1-4- سؤالات تحقیق
- سعدیدرسرودههایخود،چگونهازامثالومثلنماهااستفادهکردهاست؟
- دلایلرواجمثلهاومثلنماهایسعدیدرمیانمردمچیست؟
- چگونهمیتوانازراهمثلهاومثلنماهابهمیزاننفوذسعدیدرمیانمردمپیبرد؟
1-5- محدودیّتهای تحقیق
محدودیّتهای این پژوهش را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
1-5-1- کمبود منابع
منابع پژوهشی در زمینهی امثال، در ایران بسیار کم است و این کمبود در مراکز علمی و دانشگاهی نیز به چشم میخورد.(پارسا، 1387 :47-46)
1-5-2-عدم مطابقت امثال و حکم دهخدا با کتابهای تصحیح شده و معتبر امروزی
منبع اصلی در تهیّهی این پژوهش، کتاب «امثال و حکم» علّامه دهخدا است. ایشان در آوردن مثلها و نظایر و … از منابع تصحیح نشده استفاده کرده است؛ لذا، جهت یافتن آن ها و مطابقت با نسخهی «غلامحسین یوسفی» پژوهشگر را دچار مشکل میکند، که در ادامه به عنوان نمونه، به تعدادی از آن ها اشاره میشود:
الف)دهخدا:گرگ گرسنه چو گوشت یافت نپرسد…. یوسفی: چون سگ درنده گوشت یافت نپرسد….
ب)دهخدا: دل تشنه نخواهد آب زلال…. یوسفی: تشنه را دل نخواهد آب زلال….
ج) و …
1-5-3- مشوّش بودن شمارهی ابیات
ابیاتی چون» برو شیر درنده باش ای دغل…» در کشف الابیات یوسفی، به عنوان بیت شماره ی 1341 آمده، امّا در متن کتاب، در صفحه 88 و تحت بیت شماره1361 درج شده است و بیت«بسا روزگارا که سختی برد / پسر، چون پدر نازکش پرورد.» در کشفالابیات یوسفی تحت شمارهی 3198آمده اما در متن کتاب تحت شمارهی 3158 ذکر شده است، که در قسمت « تصحیح و استدراک هم به آن اشاره نشده است.
1-5-4- آوردن مصراع دوم یا بخشی از مصراع اول بیت به عنوان مثل
بیت« خدا کشتی آنجا…» در کتاب دهخدا در صفحهی 1815 بدین صورت که گفته شد، آمده و همان بیت در صفحهی92 همان کتاب به صورت « قضا کشتی آنجا … » آمده است و آوردن مصراع دوم بیت به عنوان مثل ،یا شاهد و نظیر؛ که برای یافتن آن بایستی تمام متن کتابهای بوستان و گلستان را جست و جو کرد و ادامهی کار را با مشکل مواجه میکرد.:
1-5-5- تکرار
دهخدا بسیاری از ابیات را برای دوّمین و سوّمین بار تکرار کرده است:
الف) سگاصحابکهفروزیچند / پینیکانگرفتمردمشد. (دهخدا:41و 182 و 507)ب)شبچوعقدنمازمیبندم / چهخوردبامدادفرزندم.(دهخدا:1014،1127،1999)ج) چوبارانرفتبارانیمیفکن / چومیوهسیرخوریشاخمشکن.(دهخدا:631 ،635،655 )د) علمچندانکهبیشترخوانی/چونعملدرتو نیستنادانینهمحققبودنهدانشمند/چارواییبراوکتابیچند.(دهخدا:365 ،1111،1114)ه)نگهبانیملکودولتبلاست / گداپادشاهاستونامشگداست. دهخدا:335، 1268، 1831) و … .
نگارش پایان نامه با موضوع بررسی امثال و حکم در بوستان و گلستان سعدی92