۵-۱-نقش ج.ا.ایران در شکل گیری تحولات منطقه خاورمیانه ………………………………………………۱۲۷
۶-۱-نقش نظام های سنتی در شکل گیری تحولات منطقه خاورمیانه …………………………………….۱۳۰
۷-۱-آینده تحولات خاورمیانه و تاثیر آن بر ژئوپلیتیک شیعه …………………………………………………۱۳۲
۲-تحولات سوریه و تاثیر ان بر ژئوپلیتیک شیعه و منافع ملی ایران ………………………………………..۱۳۴
۱-۲-جایگاه سوریه در ژئوپلیتیک شیعه ……………………………………………………………………………..۱۳۴
۲-۲-دلایل تحولات سوریه ……………………………………………………………………………………………..۱۳۷
۳-۲-تحولات سوریه و منافع قدرت های منطقه ای و جهان ………………………………………………..۱۳۷
۴-۲-آثار تحولات سوریه بر تغییر ژئوپلیتیک خاورمیانه ……………………………………………………….۱۳۹
۳-عوامل دخیل چون پدیده جهانی شدن، رشد و توسعه فناوری های نوین ارتباطات ………………۱۴۱
۱-۳-جامعه اطلاعاتی محصول جهانی شدن ……………………………………………………………………….۱۴۱
۲-۳-جهان شبکه ای و شبکه های اجتماعی ……………………………………………………………………….۱۴۴
۳-۳-آثار شبکه های اجتماعی در شکل گیری و گسترش جنبش های دموکراسی خواهی …………۱۴۷
۴-۳-شبکه های اجتماعی و بهار عربی ………………………………………………………………………………۱۵۱
۴-اتخاذ سیاست سدبندی جدید ……………………………………………………………………………………….۱۵۴
فصل هفتم : نتیجه گیری و پیشنهادات ……………………………………………………………………….۱۵۸
۱-نتیجه گیری ………………………………………………………………………………………………………………..۱۵۹
۲-پیشنهادات ………………………………………………………………………………………………………………….۱۶۱
۱-۲-پیشنهادات حاصل تحقیق …………………………………………………………………………………………۱۶۱
۲-۲-پیشنهادات جانبی …………………………………………………………………………………………………….۱۶۱
۳-۲-پیشنهادات برای محقیق بعدی …………………………………………………………………………………..۱۶۲
منابع و مآخذ ………………………………………………………………………………………………………………….۱۶۳
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه:
یقیناً تحولات جاری در سوریه، مهمترین بخش از زنجیره تحولات شمال آفریقا و خاورمیانه موسوم به بهار عربی است. تاکید بر این معنا، از اهمیت تحولات در سایر کشورها و تاثیر آن بر مهندسی مجدد ژئوپلیتیک منطقه نمیکاهد. چرا که دومینوی قدرت برای تغییر نظام بینالملل و استقرار نظم نوین جهانی با بهره گرفتن از ابزار سیاست سدبندی جدید، بازی قدرت را به زمین سوریه کشانده است. از طرفی جابجایی قدرت و تغییر رژیم در سوریه نه تنها برای اپوزیسیون غیرمتشکل این کشور مهم است، بلکه با انسداد مهمترین دروازه ورود ایران به کشورهای خاورمیانه، یعنی سوریه، موجب دگرگونی بنیادین در ساختار هلال شیعه و محاق آن و در نتیجه تغییر معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی خواهد شد.
بدیهی است دومینوی تغییرات قدرت به سوریه ختم نخواهد شد و پس لرزههای آن سایر کشورهای منطقه اعم از دوستان سنتی غرب، چون عربستان سعودی، بحرین، یمن، امارات متحده عربی و مخالفین غرب چون ایران و جنبشهای رادیکال منطقه، حماس و حزب الله و سرانجام روسیه را نیز در بر خواهد گرفت.
بر این اساس، کالبدشکافی و آینده پژوهی آنچه که در سوریه میگذرد، به عنوان هدف اصلی این پژوهش در درک نخبگان سیاسی و اصلاح جهتگیریهای اساسی آنها موثر خواهد بود.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
بیان مسئله :
در ارتباط با تحولات اخیر سوریه میبایست چند مولفه را مورد توجه و تحلیل قرار داد؛
تبیین نظام بینالملل پس از فروپاشی کمونیسم و پایان جنگ سرد .
دورهاى که از سال ۱۹۴۵ آغاز و تا فروپاشى اتحاد شوروى ادامه پیدا مىکند، به دوره جنگ سرد معروف است. شاخص روابط بینالملل در این دوره محور مسکو – واشنگتن است که به عنوان سمبل روابط شرق و غرب در جهان دو قطبى، اساس تجزیه و تحلیل رویدادهاى بینالمللى محسوب مىشود. على رغم پیچیدهتر شدن روابط و مسائل بینالمللى در سالهاى دهه ۵۰ و پس از آن، ظهور قدرتهاى منطقهاى، پیدایش قدرتهاى نظامى چون چین و قدرتهاى اقتصادى مانند ژاپن و بازار مشترک و نقش فزاینده جهان سوم در امور بینالمللى، این محور همچنان با وجود ناکافى بودن (بهعنوان تنها معیار) به مثابه شاخص مهم روابط بینالمللى، در این دوره پا بر جا ماند.
جنگ سرد را مىتوان به نبردى اساسى بینمنافع و اندیشهها تعریف کرد که تاحد یک جنگ کلاسیک پیش نمىرود. عامل اصلى بروز چنین جنگى در سالهاى بعد از جنگ جهانى دوم، سلاح اتمى بود که مانع بروز یک جنگ گرم مىشد. (نقیب زاده، ۱۳۷۷: ۲۰۰)
از لحاظ پژوهش نظرى، مىتوان خصوصیات اصلى جنگ سرد را این گونه جمعبندى کرد که تضاد و درگیرى دو بلوک شرق و غرب در سه حوزه اساسى؛ سیاسى، اقتصادى و ایدئولوژیک جریان داشته است. به عبارت دیگر، این دو بلوک در این سه حوزه عمده از یکدیگر متمایز مىشدهاند.
در دوران جنگ سرد، کشورهاى جهان سوم، عرصه رقابتها و ستیزهاى قدرتهاى بزرگ بودند. در گذشته، بسیارى از تعارضهاى بینالمللى، میان خود قدرتهاى بزرگ بود که اوج این گونه ستیزها را در وقوع جنگهاى بینالمللى اول و دوم مشاهده نمودیم؛ ولى بعد از جنگ جهانى دوم، بیشتر تعارضها را در میان کشورهاى جهان سوم مشاهده کردهایم. در واقع کشورهاى بزرگ شمال سعى کردهاند تا موارد منازعه میان خود را به کشورهاى جهان سوم منتقل و از رویارویى مستقیم با یکدیگر احتراز نمایند.
محورهای عمده در وضعیت جدید جهانی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
۱- پس از پایان جنگ سرد، تفکیک میان دو مفهوم “نظام بینالمللی” که میدان تعامل واحدهای ملی است و مفهوم “وضعیت جهانی” که فضای کلی جهانی اعم از نظام بینالمللی، تعاملات و روندهای فرانظامی را شامل میشود، ضرورت دارد.
۲- گفتمان حاکم بر نظام بینالمللی، گفتمان اقتصادی و گفتمان حاکم بر وضعیت جهانی، گفتمان امنیتی است.
۳- برخلاف روندها و تعاملات درون نظامی که به دلیل رفتار عمدتاً معقول واحدهای ملی امکان درک و شناسایی آنها وجود دارد، روندها و فرایندهای فرانظامی مسیرهای متناقضی را طی میکنند. عمدهترین این روندها عبارتنداز:
الف- در حالیکه جهانی شدن فرایند مسلط در وضعیت جهانی را شکل میدهد، بومیگرایی، محلیگرایی و منطقهگرایی نیز در حال رشد میباشند.
ب – در حالیکه تمرکز قدرت و از بینرفتن تعارضات میان قدرتهای بزرگ، انتظار نظم و امنیت را افزایش داده است، آسیبپذیری و منابع ناامنی نیز به دلیل ورود بازیگران جدید به عرصه تعاملات جهانی افزایش یافته است.
ج – در حالیکه پیشرفتهای تکنولوژیک و انقلاب ارتباطات امکان تأثیرگذاری فرهنگ مسلط جهانی را بر سایر فرهنگها و خرده فرهنگها تشدید میکند، در عین حال همین مسئله به فرهنگهای غیر مسلط و خرده فرهنگها امکان تداوم حیات میبخشد.
د – در حالیکه بنا به دلایل مختلف تصور میشود که حاکمیت دولتها در حال فرسایش است (مسئله جهانی شدن، مداخله بشردوستانه، انقلاب ارتباطات و…)، امکان و فرصت بازیگری برای دولتها همچنان به قوت خود باقی است و در برخی حوزهها افزایش نیز یافته است.
فرایند تکوین ژئوپلیتیک شیعه و نقش آن در معادلات قدرت منطقهای و بینالمللی.
حادثه ۱۱ سپتامبر و متعاقب آن حمله ایالات متحده آمریکا و متحدان اروپاییاش در قالب جنگهای پیش گیرانه در افغانستان و عراق ضمن تغییر ژئوپلیتیک منطقه، بطور راهبردی در جهت منافع دراز مدت شیعیان و ایران عمل کرد. دشمنان منطقهای ایران، طالبان و صدام، یکی پس از دیگری ساقط شدند. تحولات سالهای بعد به رشد پدیدهای در عرصه سیاست بینالملل کمک نمود که به نام “ژئوپلیتیک شیعه” شناخته میشود. ظهور ژئوپلیتیک شیعه به مفهوم تغییر قواعد و بستر بازی راهبردی سنتی در منطقه خاورمیانه بزرگ میباشد و تبعات و ملازمات مربوط به خود را در پی دارد. شکلگیری هر نوع موازنه جدید منطقهای منبعث از ژئوپلیتیک شیعه بر نوع رفتارها و مناسبات کشورهای خرده نظام منطقهای و همچنین شکل مراودات و تعاملات آنها با بازیگران فرامنطقهای و جهانی اثرات جدی میگذارد. (موحدیان عطار، ۱۳۸۶ :۱۲۱ )
تاثیرپذیری و تاثیرگذاری واحدهای سیاسی /کشورهای متشکله ژئوپلیتیک شیعه در نسبت با منافع ملی آنان، (کشورهای لبنان، سوریه، عراق، عربستان سعودی، کویت، بحرین، ایران، افغانستان، پاکستان، آذربایجان، هندوستان، عمان، قطر، امارات متحده، ترکیه و یمن).
کشورهای خاورمیانه بزرگ وضعیت همسو و مشابهای ندارند. کمتر دو کشوری را در این منطقه وسیع میتوان یافت که فارغ از اختلافات مرزی و امنیتی دوجانبه و مشکلات ناشی از تداخل منافع اقتصادی و بازرگانی باشند. بنابراین، همپیمانی راهبردی در خاورمیانه بزرگ وجهی آرمانی بوده و طیف روابط کشورها، عمدتاً از وضعیت عادی مناسبات تا مناقشه رو در رو در نوسان میباشد. در خاورمیانه بزرگ دلایل و علل بسیاری برای برقراری مناسباتی متفاوت با کشورها و قدرتهای گوناگون غیرمنطقهای، فرامنطقهای و جهانی وجود دارد که خود یکی از عوامل تفرق در رویکردهای درون منطقهای به حساب میآید. اغلب کشورهای عربی در هسته مرکزی نظام منطقهای خاورمیانه بزرگ منافع ملی و استراتژیهای امنیتی خود را در تعارض با کشورهای غیرعرب حاشیهای تعریف نموده و به پیش میبرند. خاورمیانه بزرگ در بینکلیه مناطق جهان از نازلترین میزان همبستگی، ارتباطات، همکاری و همسویی در رویکردهای درون منطقهای برخوردار میباشد و اساساً فاقد حداقل عناصر لازم برای شکلدهی به یک خورده نظام منطقهای منسجم است. در مجموع آنچه بتواند به این منطقه وسیع براساس مبانی ساختاری و کارکردی در سطح دولتهای ملی، هویت و نظم همسو و بطور نسبی یکپارچه ببخشد، عملاً وجود نداشته و تا آینده نزدیک قابل پیش بینی نخواهد بود. (همان: ۱۴۶- ۱۴۴)
بنابراین برای دولتهای ملی بویژه ایران چشماندازی برای همگرایی جز بهرهگیری از جغرافیای ایدئولوژیک به منظور دستیابی به اتحاد، یکپارچگی و نقش رهبری در چارچوب ژئوپلیتیک شیعه متصور نمیباشد.
تجزیهوتحلیل تحولات خاورمیانه/بهار عربیو بویژه سوریه و تاثیر آن بر ژئوپلیتیک شیعه.
موج جدید تحولات خاورمیانه موسوم به بهار عرب در سه سطح ملی، منطقهای و فرامنطقهای (جهانی) قابل تحلیل است. از اینرو تحولات سوریه نیز در سطوح فوقالذکر قابل درک میباشد. از آنجاییکه تحولات سوریه بیش از سایر کشورهای منطقه در عمق منافع استراتژیک ایران (ژئوپلیتیک شیعه) تاثیر بسزایی دارد، شناخت فرایند تحولات کنونی و آینده آن، با توجه به حاکمیت علویان در سوریه و نقش محوری حکومت بشار اسد در ثبات و یا تغییر معادلات سیاسی و امنیتی منطقه و به مثابه درگاه ورود ایران به بخش مهمی از ژئوپلیتیک شیعه حائز اهمیت میباشد.
۵-عوامل دخیل چون پدیده جهانی شدن، رشد و توسعه فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات و تشکیل جامعه اطلاعاتی و جهان شبکهای، با رویکرد تاثیر تحولات منطقهای بر جمهوری اسلامی ایران بویژه در تعامل با تحولات سوریه، و آثار آن بر خط مقدم مقابله با اسرائیل و آمریکا و نظام بینالملل .
بطور کلی به نظر میرسد پدیده جهانی شدن نقش موثری در شکلگیری جنبشهای اجتماعی داشته است. به این دلیل جنبشهای اجتماعی جایگاه خاصی در جامعهشناسی سیاسی ایفا میکنند. این جنبشها، جدید تلقی میشوند چرا که نمونه و نمادی از روابط اجتماعی و سیاسی جدید و متاثر از پدیده جهانی شدن هستند. ویژگیهای این نوع جنبشها از لحاظ جهت گیری، سازمان و نوع، آنان را از دیگر جنبشها متمایز ساخته است. ازجمله:
این جنبشها غیرابزاری (non- instrumental) هستند، یعنی بیان کننده علایق و نگرانیهای جهان شمول و اغلب اعتراض آمیز نسبت به وضعیت اخلاقی و نه نماینده منافع مستقیم گروههای اجتماعی خاص هستند.
بیشتر به سوی جامعه مدنی و نه دولت جهتگیری شدهاند.
الف- این جنبشها نسبت به ساختارهای بوروکراتیک متمرکز بدگمان هستند و به سوی تغییر عقاید عمومی جهتگیری شدهاند و نه تغییر نهادهای حاکم.
ب- این جنبشها بیشتر به جنبههایی نظیر فرهنگ، شیوه زندگی و مشارکت در سیاست اعتراض سمبلیک توجه دارند تا به ادعای حقوق اجتماعی- اقتصادی.
این جنبشها به شیوههای غیررسمی، “باز” و انعطاف پذیر سازماندهی شدهاند و حداقل در بعضی از زمینهها از سلسله مراتب، بوروکراسی و حتی گاهی اوقات قراردادن شرایطی برای عضویت اجتناب میکنند.
این جنبشها به شدت به رسانههای جمعی متکیاند و از طریق آنها درخواستهایشان مطرح میشود، اعتراضاتشان نمایش داده میشود و اندیشههایشان برای تسخیر اندیشه و احساس عمومی به گونهای موثر بیان میگردد.
بعضی از جنبهه ای سازمانی جنبشهای اجتماعی جدید، آشکارا آنها را از سازمانهای سیاسی رسمی متمایز میکند، تا جایی که اصطلاح “شبکه” بر آنها صدق مینماید.(نش، ۱۳۸۹: ۱۳۳-۱۳۱)
۶- اتخاذسیاست سدبندی جدید (New-containment policy)در چارچوب نظمنوین جهانی
آمریکا و متحدان اروپایی در برخورد با شکلگیری شبکههای اجتماعی ناشی از پدیده جهانی شدن وکنترل این شبکهها و ممانعت از تبدیل آنها به حکومتهای اسلامی بنیادگرا در منطقه خاورمیانه در صدد برآمدهاند با موج سواری بر تحولات جاری و تسهیل تغییر حکومتهای سنتی و دیکتاتوری خاورمیانه و جایگزینی آن با حکومتهای شبه دموکراتیک و اسلام سکولاریستی از تفوق اسلام بنیادگرا و تکوین ژئوپلیتیک شیعه به عنوان بازیگر اصلی منطقهای و تاثیرگذار در سیاست بینالملل جلوگیری نمایند. بنابراین ناگزیر به اتخاذ سیاست سدبندی جدید و دخالت مستقیم و غیرمستقیم سیاسی و نظامی در منطقه شده اند.
برخلاف الگوهای اسلام انقلابی در ایران و سودان که منجر به تاسیس نظام سیاسی جدید شد، و در برخی از کشورها جنبشهای اسلامی مبدل به جزئی از ساختار قدرت شدند و با رژیم مستقر همکاری کردند، جنبشهای اسلامی جدید در برخی موارد غیرقانونی اعلام یا همچنان به مخالفت انقلابی با رژیم سیاسی مستقر میپرداخته اند. در بسیاری کشورها، جنبشهای طرفدار احیاگری فعال اسلامی سرکوب شده اند. در دهه ۱۹۸۰، حکومت سوریه جنبش اخوان المسلمین را با کشتن هزاران نفر درهم شکست. در مراکش طرفداران اصلی احیاء گری اسلامی به شدت محدود شدند. در ترکیه کاربرد اسلام در مقام پایهای برای شناسایی سازمان سیاسی ممنوع است. هرچند احزاب اسلامی در سالهای اخیر توفیقاتی داشتهاند، در این میان دو نمونه از مهمترین و مشهودترین سازمانهای فعال اسلامی جدید، که گاهی به شکل غیرقانونی نیز فعالیت کردهاند، مصر و الجزایر هستند. (اسپوزیتو / وال، ۱۳۸۹ :۲۹-۲۸) سرکوب جنبشهای اسلامی در کشورهای منطقه و جلوگیری از مشارکت سیاسی آنها در حکومت، موجب تقویت گرایشات بنیادگرایانه، براندازی، ایجاد بستر مناسب و قریب الوقوع تشکیل حکومتهای بنیادگرای اسلامی گردید. بدین سبب تدبیر قدرتهای بزرگ در کنترل و مهار جنبشهای منطقه و اتخاذ سیاست سدبندی جدید معنا پیدا میکند. مصر نمونه روشن این سیاست است، پیروزی جنبش اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری، و انتخاب محمد مرسی به عنوان اولین رئیس جمهور غیرنظامی مصر، پس از مهار اخوان المسلمین و سرکوب شدید آن توسط دولتهای نظامی مصر در چندین دهه، جنبش اخوان المسلمین را به نیرویی تبدیل کرد که توانایی تفوق مطلق را در بهار عربی مصر از دست داد. از مجموع حدود ۵۰ میلیون نفر دارای حقرای در مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر تنها حدود ۱۳ میلیون نفر به محمد مرسی، و حدود ۱۲ میلیون نفر به احمد شفیق، جریان حاکم نظامی، رای دادند و مابقی در انتخابات شرکت نکردند. این مهار سبب ایجاد تعادل قوا در مصر شده است به نحویکه هیچکدام از نیروها قدرت مطلق محسوب نمیشوند.
با این حال، میتوان گفت همگرایی ایران با شیعیان منطقه، بیشتر از آن که از منظر منافع ملی باشد از زاویه ایدئولوژیک و شیعه گری است. به عنوان مثال، روابط ایران و سوریه و به تبع آن لبنان، حاکی از آن است که در منظر هر یک از واحدهای سیاسی این اتحاد، الویت منافع ایدئولوژیک و منافع ملی کاملاً متفاوت است. از اینرو مقابله مثلاً سوریه و لبنان با اسرائیل بیش از این که ایدئولوژیک باشد امنیتی و استراتژیک است. درحالیکه برای ایران عمدتاً جنبه ایدئولوژیک دارد و سایر سلسله مراتب منافع در محاق ایدئولوژیک است. وجود منافع متفاوت از اهمیت اتحاد نمیکاهد لیکن تحولات منطقهای و بینالمللی نظیر آنچه در صحنه خاورمیانه در جریان است، پایداری و هزینه این اتحاد را در میان و بلند مدت بخصوص برای ایران با تردید و تهدید جدی مواجه کرده است.