۱-۵-۳- معرفت خدا:
در بعضی از روایات معرفه الله گستره وسیع پذیرش و تصدیق خداوند و پیامبر او و ولایت حضرت علی (ع) و امامت ائمه هدی و برائت از دشمنان ایشان معرفی شده است[۵]، لیکن در این پژوهش مقصود ما از معرفت خدا معنای رایجتر آن است که به حوزه ذات و صفات الاهی مربوط میشود، چنانچه حضرت سجاد علیه السلام فرمودند: إِنَّ مَعْرِفَهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُعْرَفَ بِالْوَحْدَانِیَّهِ وَ الرَّأْفَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ الْعِزَّهِ وَ الْعِلْمِ وَ الْقُدْرَهِ وَ الْعُلُوِّ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ وَ أَنَّهُ النَّافِعُ الضَّارُّ الْقَاهِرُ لِکُلِّ شَیْءٍ الَّذِی لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر…[۶]. از این رو عبارت «معرفت خداوند» در این پژوهش بیشتر در بردارنده مباحث اثبات وجود خدا و معرفت ذات و صفات ذات است.
۱-۵-۴- تعطیل و تشبیه
تشبیه در لغت به معنای همانند کردن و تمثیل است(لسان العرب). در اصطلاح روایات تشبیه همانند دانستن خداوند در ذات یا صفات به مخلوقات را میگویند. در روایات اهل بیت علیهم السلام این کلمه در موارد زیادی در کنار و همراه کلمه تعطیل به کار رفته است.
منظور از تعطیل، نفی وجود پروردگار عالم و به عبارت دیگر کفر به خداوند است . بنابراین میتوان تعطیل را کفر بالله و تشبیه را شرک بالله دانست. هر دو کلمه در روایات دارای بار منفی بوده و مورد نکوهش قرار گرفتهاند. در فصل چهارم خواهیم دید که تشبیه مراتب ظریف و دقیقی را در بر میگیرد و با موضوع توحید و معرفت خداوند گره خورده است.
۱-۶- روش تحقیق
از آنجا که مسأله اصلی این تحقیق یعنی« نسبت بین عقل و وحی از منظر روایات اهل بیت (ع) در حوزه معرفت پرودگار » مسأله ای کلامی و عقلی است و در حوزه معرفت شناسی تعریف میشود، برای پاسخ به مسأله و بررسی و اثبات فرضیهها با مراجعه به کتب و منابع معتبر روایی به جمع آوری، دستهبندی، بررسی و تحلیل شواهد و نتیجهگیری اقدام شده است. به عبارت دیگر این پژوهش نوعی فقه الحدیث محسوب میگردد.
فصل دوم
اعتبار و حجیت عقل
۲٫ اعتبار و حجیت عقل
۲-۱- مقدمه
در بررسی نسبت میان عقل و وحی بر اساس روایات ابتدا لازم است جایگاه عقل و اعتبار آن را از منظر روایات اهل بیت علیهم السلام بدانیم، لذا در این فصل ضمن گذری بر عقل و کارکردها و اقسام کلی عقل، نگاهی به جایگاه عقل در کلام معصومین علیهم السلام خواهیم داشت تا با بدست آوردن مفهومی اجمالی از عقل در جریان پژوهش دچار انحراف نگردیم. آنگاه با این پیش زمینه وارد بحث اعتبار و حجیت عقل در روایات خواهیم شد و ارزش عقل و حجیت آن را در معرفت خداوند مورد بررسی قرار میدهیم، تا به این وسیله از افراط و تفریط در امان بمانیم و دریابیم که عقل در کلام معصومین(ع) از چه جایگاه رفیع و چه منزلت منیعی برخوردار است. در ادامه فصل خواهیم دید که علمای شیعه از قرون نخستین شکل گیری تفکر اسلامی تا به امروز به جایگاه و حجیت عقل توجه داشته اند و با هر گرایش فکری از موضوع حجیت عقل غافل نبوده و به آن باور داشته اند.
۲-۲- عقل
دانشمندان مسلمان اعم از امامی و غیر امامی یا فیلسوف و متکلم، تعاریف مختلفی از عقل حسب نیاز خود ارائه نمودهاند که بحث در مورد آنها از وظیفه این پژوهش خارج است. لیکن به جهت ضروت ورود به بحث لازم است، اشارهای گذرا به تقسیمبندیهای عقل داشته باشیم.
۲-۲-۱- عقل و کارکردهای مشهور آن
سه کارکرد رایج برای عقل عبارت است از: نظری، عملی و ابزاری، اگرچه این تقسیم بندی در روایات دیده نمیشود اما آنچه از کارکردهای عقل در احادیث آمده است با این سه نوع عقل مطابقت دارد. عقل نظری قوهای است که انسان بوسیله آن امور کلی را ادراک می کند آن هم اموری که از نوع شناختن و دانستن و به اصطلاح «مما ینبغی ان یعلم» است، یعنی آن اموری که سزاوار است انسان بداند و ارتباطی با بکار بستن ندارد مانند قواعد فلسفه و ریاضیات.[۷]
عقل عملی قوهای است که انسان بوسیله آن اموری که در ارتباط با بکار بستن و عمل نمودن است و به اصطلاح «مما ینبغی ان یفعل» است، را ادراک میکند.[۸]
کارکرد نوع سوم عقل، عقل ابزاری است و آن عبارت است از عقلی که معطوف به معاش دنیاست و قوهای که انسان با آن معاش دنیوی و زندگی مطلوب را سامان دهی میکند. این عقل گاهی با واژه «عقل معاش» تعبیر شده است.
بنابراین عقل نظری خدا، دین و آخرت را اثبات میکند و عقل عملی آدمی را به رعایت احکام الهی فرا میخواند. اما عقل ابزاری اگر در خدمت معنویت باشد در روایات از آن به عقل تعبیر میشود و الا به نَکراء و شیطنت. [۹]
۲-۲-۲- اقسام عقل
ازآنجا که با توجه به هدف پژوهش قصد نداریم به تقسیم بندهای عقل و قضاوت در مورد آن بپردازیم، تنها به جهت آشنایی با دیدگاهها، به چند قسم از عقل در نگاه متفکران شیعه اشاره میکنیم.
در یک مکتب عقل به اقسام چهارگانه عقل تجربی (که در علوم تجربی و انسانی ظهور مییابد)، عقل نیمه تجریدی (که عهدهدار ریاضیات است) ، عقل تجریدی (که در فلسفه و کلام براهین نظری خود را نشان میدهد) و عقل ناب (که عهدهدار عرفان نظری است) تقسیم میشود.[۱۰]
در مکتب دیگری عقل به اقسام زیر تقسیم میشود:[۱۱]
ـ عقل وحیانی (فطری ـ دفائنی)
ـ عقل عرفانی (با قلمرو محدود)
ـ عقل فلسفی (اشراقی ـ رواقی و مشائی)
ـ عقل فلسفی ـ عرفانی (صدرایی)
ـ عقل استقرائی
ـ عقل تجربی
گرچه این دو تقسیمبندی در ظاهر و هدف با هم اختلاف دارند لیکن هر دو از یک الگو بهره برده اند وآن رتبه بندی عقل از مرتبه عقل عمقی تا عقل سطحی، عقل فطری تا عقل تجربی و یا عقل عرفانی تا عقل تجربی میباشد و در هر دو تقسیم بندی بالاترین مرتبه عقل عهده دار ادراک معارف وحیانی میباشد.[۱۲]
۲-۲-۳- عقل در کلام معصومین (علیهم السلام)
از آنجا که در این پژوهش قصد آن داریم نسبت میان عقل و وحی را از نظر روایات اهل بیت (ع) جستجو کنیم، سزاوار است نخست نگاهی به تعریف، تقسیم و شناخت عقل از نظرگاه ایشان(ع)داشته باشیم.
قال رسول الله (ص): الْعَقْلُ نُورٌ خَلَقَهُ اللَّهُ لِلْإِنْسَانِ وَ جَعَلَهُ یُضِیءُ عَلَى الْقَلْبِ لِیَعْرِفَ بِهِ الْفَرْقَ بَیْنَ الْمُشَاهَدَاتِ مِنَ الْمَغِیبَاتِ[۱۳]
وعنه (ص): الْعَقْلُ نُورٌ فِی الْقَلْبِ یُفَرَّقُ بِهِ بَیْنَ الْحَقِ وَ الْبَاطِل[۱۴]
بر اساس این دو روایت از پیامبر اکرم (ص) عقل نوری است که خداوند آنرا برای انسان خلق نموده تا قلب انسان بوسیله آن فرق بین حق و باطل و بین غیب و شهود را دریابد.
در حدیث معروف دیگری از امام صادق (ع) عقل تعبیر شده است به آنچه که خداوند رحمان به آن عبادت میشود و بهشت به آن بدست میآید:
سئل عن ابی عبدالله علیه السلام ما العقل قال ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان… .[۱۵]
امیرالمومنین علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه آنجا که سخن از بعثت پیامبران است میفرمایند:… و واتر الیهم انبیاء لیستأدوهم میثاق فطرته و … یثیروا لهم دفائن العقول … .بدین سان یکی از حکمتهای ارسال رسل از سوی خداوند متعال را بیرون کشیدن و شناساندن دفائن عقول بیان میکنند.
به موضوع اثاره دفائن عقلها در جای خود اشاره خواهیم نمود لیکن از این کلام پر مغز و عمیق استفاده دیگری نیز شده است و آن تقسیم بندی عقل به دو قسم «عقل سطحی یا سطوحی» و «عقل دفائنی» بوده است. به این معنی که عقل سطحی استفاده از سطح عقل است نه عمق آن و به عبارت دیگر این همان عقل عام بشری است که انسان در زندگی روزمره از آن استفاده میکند حتی تا سطح علوم ، فلسفه و ریاضیات. لیکن «عقل دفائنی» یعنی استفاده از عمق عقل و استعدادهای باطنی و نیروهای عمقی. کشف این بعد اعماقی عقل و استفاده از آن ویژه پیامبران است و بشر این تعلیم را باید از آنان بیاموزد.[۱۶]
۲-۳- اعتبار و حجیت عقل در روایات اهل بیت علیهم السلام
۲-۳-۱- ارزش عقل
روایات زیادی در خصوص ارزش و قیمت عقل از اهل بیت عصمت علیهم السلام به ما رسیده است که جمعی از آن روایات بطور مستقیم و جمع دیگری به نحو غیر مستقیم ارزش عقل را متذکر میشوند که در این بخش به ذکر چند نمونه اکتفا میکنیم.
عن الامام علی علی علیه السلام:أفضل النّعم العقل[۱۷]
وعنه علیه السلام:لا نعمه أفضل من عقل[۱۸]
وعنه علیه السلام:إذا أراد اللّه بعبد خیرا منحه عقلا قویما و عملا مستقیما[۱۹]
قال رسول الله (ص):مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِل افْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَهُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِوَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ ص فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِیعُ الْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ مَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْباب.[۲۰]
بنابراین عقل از منظر پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) افضل نعمتها و برترین مواهب و هدیههای الهی است تا آنجا که در حدیث اخیر عقلا همان اولوالباب معرفی میشوند که در آیات قرآن مورد ستایش قرار گرفته اند. لب در اینجا معادل عقل است وعلت اینکه به عقل «لب» گفته شده اینست که لبّ میوه، مغز آن است و عقل، مغز و گرانبهاترین میوه وجودى انسان میباشد. [۲۱]
۲-۳-۲- امر به تعقل و نهی از ترک تعقل
در روایات صاحب شریعت(ص) و اهل بیت ایشان(ع) امر به تعقل و تأکید بر مقام عقل و از سوی دیگر نهی از ترک تعقل نشان دهنده اهمیت و جایگاه عقل میباشد . ما در این قسمت به عنوان مقدمهی بحث اعتبار و حجیت عقل، چند نمونه از این روایات را ذکر میکنیم:
قال رسول الله (ص):لَمْ یُعْبَدِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْل [۲۲]
قال الله تبارک وتعالی فی حدیث المعراج: … یَا أَحْمَدُ اسْتَعْمِلْ عَقْلَکَ قَبْلَ أَنْ یَذْهَبَ فَمَنِ اسْتَعْمَلَ عَقْلَهُ لَا یُخْطِئُ وَ لَا یَطْغَى[۲۳]
عن الامام علی (ع):من ملک عقله کان حکیما [۲۴]
در این احادیث عقل به عنوان فضیلتی برتر که بکار گرفتن آن انسان را از خطا باز میدارد و او را به حکمت میرساند معرفی میشود.
وفی مجمع البیان «وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ» روى الواحدی بالإسناد عن جابر قال: تلا النبی صلى الله علیه و آله هذه الآیه و قال: العالم الذی عقل عن الله فعمل بطاعته و اجتنب سخطه.[۲۵]
الامام الکاظم(ع) لهشام بن حکم:… یَا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِیَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَهً وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلًا وَ أَکْمَلُهُمْ عَقْلا [۲۶]
در این احادیث راه ورود به مرتبه علم، عقل دانسته شده و از سوی دیگر امر و تشویق به تعقل در خدا مورد تأکید قرار گرفته تا آنجا که هدف بعثت انبیاء و رسل تعقل در خدا معرفی میشود.[۲۷]
بکاربردن عقل با تعبیر تعقل در آیاتی از قرآن کریم نیز به این موضوع اشاره دارد:
آیه (۱): وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لا یَعْقِلُون (یونس/۱۰۰)
آیه (۲): أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلا (الفرقان/۴۴)
آیه (۳): أُفٍ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُون(الانبیاء/۶۷)
بر اساس این آیات افرادى که از تعقل و تفکر و اندیشه سرباز مىزنند، سرانجام به این مجازات گرفتار مىشوند که رجس و پلیدى شک و تردید، تاریکدلى و بینش نادرست، بر آنها چیره مىشود. از این رو آدمی یا باید خود داراى عقل باشد و آن را به کار گیرد (و مصداق «یعقلون» گردد) و یا اگر از علم و دانش برخوردار نیست از دانایان سخن بشنود (و مصداق «یسمعون» باشد) اما گروهی که نه آنند و نه این با چهار پایان تفاوتى ندارند.[۲۸] از سوی دیگر مذمت ترک تعقل در کلام معصومین علیهم السلام همچون کلام الهی خبر از جایگاه و اهمیت عقل از نگاه خاندان وحی میدهد.
عن الصادق علیه السلام: اذا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ یُزِیلَ مِنْ عَبْدٍ نِعْمَهً کَانَ أَوَّلُ مَا یُغَیِّرُ مِنْهُ عَقْلَه.[۲۹]
اسحاق بن عمار عن ابی عبدالله علیه السلام: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ لِی جَاراً کَثِیرَ الصَّلَاهِ کَثِیرَ الصَّدَقَهِ کَثِیرَ الْحَجِ لَا بَأْسَ بِهِ قَالَ فَقَالَ یَا إِسْحَاقُ کَیْفَ عَقْلُهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَیْسَ لَهُ عَقْلٌ قَالَ فَقَالَ لَا یَرْتَفِعُ بِذَلِکَ مِنْهُ.[۳۰]
به این ترتیب بر اساس این روایات جایگاه و منزلت نعمت عقل تا آنجا دانسته میشود که اعمال نیک انسان درگرو آن قرار میگیرد و اعمال عبادی انسان بی عقل کم ارزش معرفی میشود.
۲-۳-۳- حجیت عقل در معرفت خدا:
همانطور که تاکنون به آن اشاره گردید عقل در حوزه معارف اسلامی بویژه در اخبار اهل بیت علیهم السلام از اهمیت ویژهای برخوردار است، اما متأسفانه افراط و تفریط در توجه به عقل از همان قرون ابتدایی اسلامی در میان اندیشمندان و متکلمین مسلمان بروز یافت. بطوری که میتوان شکل افراطی آنرا در کلام معتزله و شکل تفریطی آنرا در نظرات اهل حدیث و اخباریان به وضوح مشاهده نمود.
البته در این خصوص گفته شده در میان عالمان شیعی و پیروان اهل بیت علیهم السلام به جهت روشنگریهای ائمه علیهم السلام چنین اتفاقی صورت نگرفته است. ولی چون برخی از آنان عقل را در فهم معارف و احکام دینی بیش از حد دخیل داشتهاند گروهی هم به تفریط گراییده در مقابل، حد فهم عقل را در شناخت دین کم تأثیر بیان کردهاند.[۳۱]
در این میان بحث حجیت عقل از مباحثی است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان اسلامی بوده و در معنی و گستره آن تأملات بسیاری صورت گرفته است.
کلمه حجه در فرهنگ لسان العرب به معنی «برهان» و «آنچه بوسیله آن دشمن دفع میشود» و در مفردات راغب به «دلالت روشن بر اساس راه مستقیم با هدف مستقیم» و نیز «چیزی که بر صحت و درستی یکی از دو نقیض حکم میکند» تعبیر شده است.
در روایات اهل بیت عصمت علیهم السلام به صراحت و با دلالتی روشن، عقل به عنوان حجت و رسول حق معرفی گردیده و از آن به حجت باطنی در برابر حجت ظاهری (رسول) تعبیر شده است.
الامام علی علیه السلام: الْعَقْلُ رَسُولُ الْحَق [۳۲]
عن الصادق(ع): حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ النَّبِیُّ وَ الْحُجَّهُ فِیمَا بَیْنَ الْعِبَادِ وَ بَیْنَ اللَّهِ الْعَقْلُ [۳۳]
در حدیث اخیر امام صادق (ع) عقل را حجت بین بندگان و خدای متعال معرفی میکنند همانگونه که پیامبر حجت خدا بر مردم است. در حدیث معروف دیگری امام کاظم (ع) عقل را حجت باطن معرفی میکنند و پیامبر و رسول و ائمه را حجت ظاهری:
الامام الکاظم(ع) لهشام بن حکم: یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ « فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ »[۳۴] یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَکْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِیِّینَ بِالْبَیَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِیَّتِهِ بِالْأَدِلَّه [۳۵]
ایشان (علیه السلام) ضمن اینکه بشارت آیه شریفه در خصوص بندگانی که کلام را میشنوند و از بهترین آن تبعیت میکنند که همان اولوالباب و هدایت شدگان هستند، را متوجه اهل عقل و فهم میدانند، میفرمایند: خداوند حجت خود بر بندگان را با عقل کامل نمود. شاید بیان حضرت(ع) اشاره دارد به تقدم اعطای عقل، تا پس از آن خداوند پیامبران خود را یاری نماید و با ادله به ربوبیت خویش رهنمون باشد . در ادامه حدیث میفرمایند : … َیا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّهً ظَاهِرَهً وَ حُجَّهً بَاطِنَهً فَأَمَّا الظَّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُ فَالْعُقُول [۳۶]