کلینتون قانون تحریم شرکتهای مظنون به کمک به توسعه برنامه موشکی ایران را وتو کرد و به برقراری آشتی واقعی با ایران ابراز امیدواری کرد. اظهارنظر مقامات سعودی دال بر عدم دست داشتن ایران در انفجارات الخبر مورد اعتراض آمریکا واقع نشد. شرکت توتال استراتژی هوشمندانه در مقابل تحریم آمریکا به کار بست. این شرکت تمام کارگاهها و طرحهای خود را در آمریکا به یک شرکت آمریکایی فروخت. گازپروم و پتروناس مالزی را وارد بازی خود کرد و اتحادیه اروپا روسیه و مالزی را با خود همراه کرد. آمریکا از یک طرف در مقابل متحدین خود قرار گرفته بود و با اعتراض در سازمان تجارت جهانی روبهرو شد. از سوی دیگر با اعتراض نمایندگان کنگره برای اعمال سخت گیری بیشتر با ایران روبهرو بود. آمریکا به همکاری متحدین خود در بوسنی احتیاج داشت. پس از مصاحبه خاتمی با سی ان ان در حالی که محافظهکاران و اصولگرایان در دو کشور مخالف روند کاهش تنش میان دو کشور بودند، در آمریکا با تیم کشتی برخورد نامناسب شد، ایران به حمایت از تروریسم متهم شد، در ایران نیز به عبور از خط قرمزها اشاره میشد، در نهایت البرایت اقدام شرکت توتال در لغو تحریم را در چارچوب منافع آمریکا دانست. لذا زمینه برای فعالیت شرکتهای دیگر چون شل و الف اکتیال که در حال مذاکره با ایران بودند فراهم آمد[۱۱۹۸].
اصولگرایان خواهان عذر خواهی آمریکا به خاطر کودتای ۱۳۳۲ و سرنگونی هواپیمای مسافربری بودند[۱۱۹۹]. آلبرایت از ایران به خاطر کودتا عذرخواهی کرد. واردات قطعات بوئینگ آزاد شد. آمریکا با خط لوله ترکمنستان، ایران و ترکیه مخالفت نکرد و به شرکتهای غربی اجازه سرمایهگذاری محدود در صنایع نفت ایران را داد[۱۲۰۰]. همزمان در ایران علاوه بر تعیین جایزه ۵/۲ میلیون دلاری توسط بنیاد پانزده خرداد، انصار حزبالله یک جایزه ۳۳۳ میلیون دلاری برای به هلاکت رساندن سلمان رشدی تعیین کرد[۱۲۰۱]. تندروها در آمریکا غیرمستقیم مواضع اصولگرایان ایران را تشدید میکردند. فرمانده نیروی آمریکا در خلیج فارس ایران را تهدید بلندمدت هستهای و نظامی خواند[۱۲۰۲]. این موضعگیریها موجب تشدید مخالفت گروههای اصولگرا و مذهبی میشد.
همزمان با آزمایش موشک شهاب ۳ در سال ۱۹۹۷ توسط ایران، استنباط آمریکاییان این بود که در ارزیابی توانایی موشکی ایران اشتباه کردهاند. از همان زمان همکاری امنیتی بریتانیا و اسرائیل برای نظارت بر توانایی موشکی ایران آغاز شد[۱۲۰۳]. به نظر میرسید کشورهای خارجی نزاع میان گروههای اجتماعی ایران را تشدید میکردند. یک هفته قبل از به قتل رسیدن فروهر و همسرش، اتوبوس حامل جهانگردان در شمال تهران هدف پرتاب سنگ قرار گرفت. رسانههای خارجی این دو واقعه را دلیل محدودیت قدرت خاتمی اعلام کردند[۱۲۰۴].
کلینتون با درک رقابت میان نیروهای اجتماعی ایران برای کاهش فشار بر اصلاحطلبان با ارسال پیامهای مثبت از طریق سوئیس و عربستان، قرار دادن سازمان منافقین در لیست گروه تروریستها، خارج کردن نام ایران از کشورهای مسیر مواد مخدر، آسان کردن مقررات روادید، کاهش تحریمها سعی کرد در جهت تقویت روابط گام بردارد[۱۲۰۵]. آزمایش موشک شهاب روابط دو کشور را دوباره بحرانی کرد. آمریکا سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز ایران را محدود کرد. چشمانداز منافع ایران در زمینه انرژی سخت شد[۱۲۰۶]. کلینتون در اسفند ۱۳۷۸ تحریمهای ایران را تمدید و سیاستها ایران را تهدیدکننده منافع، آمریکا دانست. ژاپن از اعطای وام به ایران خودداری کرد[۱۲۰۷]. در چنین شرایطی آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب تجدید رابطه را به مصلحت ندانستند. ایشان اعلام کردند که آمریکا از اساس با جمهوری اسلامی ایران مخالف است و حرکت آن تاکتیکی و فریبکارانه است[۱۲۰۸].
با انتخاب بوش بهدلیل پیوندهای او با شرکتهای نفتی به نظر میرسید که روابط دو کشور دچار تحول شود[۱۲۰۹]. به مناسب سال نو هجری کالین پاول وزیر امور خارجه آمریکا برای مردم ایران آرزوی خوشبختی کرد. وی گفت «امیدوارم سال جدید شاهد نزدیکی بین آمریکاییان و ایرانیان پس از دو دهه بیگانگی باشد» باب لی نماینده جمهوریخواه در مجلس نمایندگان گفت «ایران یک کشور بسیار مهم در خاورمیانه است. بازگشت شرکتهای آمریکا به سود دو کشور است. تحریمهای آمریکا به نفع رقبای شرکتها آمریکایی است».انجمن تجاری آمریکا نیز متشکل از پانصد شرکت خواستار لغو تحریم ایران شدند[۱۲۱۰].
واشنگتن پست با اشاره به تحقیقی که دیک چینی مسؤول آن است، نوشت، «امکان دارد آمریکا در تحریم ایران، عراق و لیبی تجدیدنظر کند»[۱۲۱۱]. گری سیک گفت «مقامهای دولت آمریکا در حال بازنگری در سیاست خارجی این کشور ارتباط با ایران هستند[۱۲۱۲]». مؤسسه مطالعات نفتی ایجیاس در آمریکا «تصمیمگیری در بخش صنعت نفت ایران تحت کنترل عناصر نسبتاً میانه رو با گرایشهای فنسالارانه و تخت نظارت محمد خاتمی رییسجمهوری ایران دانست که مشتاق سرمایه و فنآوری شرکتهای غربی هستند[۱۲۱۳]». اعضای بلندپایه دولت بوش چون دیک چنی، کالین پاول بر این اعتقاد بودند که آمریکا باید اندکی در تصویب قوانین یکجانبه نسبت به سایر کشورها تأمل کند[۱۲۱۴]. نمایندگان شرکتهای نفتی در جریان انتخابات آمریکا و روی کار آمدن بوش با وزیر امور خارجه ایران دیدار کردند[۱۲۱۵].
در همین راستا مؤسسه سیاست خارجی خاورمیانه واشنگتن، در گزارش خود به بوش اعلام کرد بهترین چشمانداز منافع آمریکا در قبال ایران را تغییر ریشهای حکومت در این کشور دانست. از نظر این مؤسسه دولت آمریکا باید از اصلاحطلبان حمایت کند، ولی بهطور علنی از اصلاحطلبان حمایت نشود. دولت آمریکا باید از دستیابی ایران به سلاحهای هستهای جلوگیری کند و مانع از سرمایهگذاری در صنایع نفت شود. آنتونی کودزمن اصلاحطلبان حامی محمد خاتمی رییسجمهوری را امیدی برای تغییر در ایران دانست تا به نقطهای برسد. که در آن منطقه نقش سازنده ایفا کند[۱۲۱۶].
در مقابل وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد «آنچه برای ما ملاک است سیاستهای عملی است. مبانی ارزشی اساس انقلاب هستند و صرفنظر کردن از آنها نیز غیرممکن است. هنر دیپلماسی باید این باشد که مبانی را در تطبیق با سیاستهای روز بینالملل به پیش برد[۱۲۱۷]. تنشزدایی، مشارکتپذیری و اعتماد آفرینی از شاخصهای سیاست خارجی و ابزارهای مورد استفاده وزارت امور خارجه بود. سیاست تنشزدایی حراست از امنیت ملی در فرایند جهانی شدن، همراه داشتن افکار عمومی جهانیان، حمایت از اتباع ایران در سراسر جهان، مشارکت خارجی برای سرمایهگذاری در ایران، و بالاخره ایجاد آرامش و امنیت در مرزها از مهمترین اولویتهای وزارت خارجه بود. وزارت خارجه با اشاره به تأکید مقام معظم رهبری نسبت به سیاستهای کلان، روابط ایران و عربستان و اروپا را نمونه موفقی از تنشزدایی و اعتمادسازی دانست[۱۲۱۸]».
رسانههای غربی با اشاره به بازداشتهای ملی ـ مذهبیها بر نقش آنها در باز کردن فضای سیاسی ایران تأکید و ناتوانی محمد خاتمی در جلوگیری از چنین اقداماتی و برقراری رابطه با آمریکا را نشانه ضعف رییسجمهوری اعلام کردند. آنها با انعکاس اعتراض ۱۵۰ نماینده مجلس، دستگیریها را با انتخابات مجلس مربوط دانستند[۱۲۱۹]. رسانههای غربی تصویر نامناسبی از ایران در عرصه جهانی ترسیم کردند. معاون وزیر امور خارجه در این زمینه اعلام کرد که «ما نمیتوانیم راه قضاوت دیگران را ببندیم. من وقتی نگرانی دوستان انقلاب اسلامی به خصوص در کشورهای مسلمان را میبینم، بیشتر نگران تأثیر تحولات داخلی بر وجاهت و عزت نظام اسلامی میشوم»[۱۲۲۰].
مواضع ایران و آمریکا بعد از ۱۱سپتامبر
بلافاصله بعد از ۱۱ سپتامبر ایران خواهان برگزاری کنفرانس اسلامی برای محکوم کردن تروریسم شد. با وجود تغییر سیاستهای ایران، نه تنها نقش مناسب و لازم از سوی نظام بینالملل و آمریکا به ایران داده نشد. آمریکا با اعمال سیاستهای خصمانه امنیت ملی ایران را به خطر انداخت[۱۲۲۱]. دولت بوش با اینکه ایران را محور شرارت نامید، نیاز به یک رهیافت مذاکرهای چندجانبه و تحکیم روابط دیپلماتیک مستقیم با ایران برای ثبات خاورمیانه داشت. هدف بوش به انقیاد درآوردن کشورهایی بود که به دنبال سلاح هستهای هستند و تهدیدی برای آمریکا محسوب میشوند[۱۲۲۲].
در طرح خاورمیانه بزرگ تأکید عمده بر اصلاحات اقتصاد و اجتماعی در خاورمیانه از طریق افزایش سطح سواد، آزادی، اصلاح ساختار اقتصادی[۱۲۲۳] و بررسی ریشههای عقب ماندگی بود. با تأکید برنارد لوییس بر تروریسم اسلامی تاکید بر تغییرات از بیرون و با قدرت سخت و دموکراتیکسازی، بخشی از مبارزه با تروریسم جهانی محسوب میشد[۱۲۲۴]. رییس سازمان سیا اعلام کرد «ما باید عربستان سعودی را تشویق به تغییر کنیم»[۱۲۲۵]. اسلام و سیاست در بخشهای زیادی از افریقا و خاورمیانه به هم در آمیخته و پیروزی بوش در مبارزه با تروریسم به آن بستگی داشت. آمریکا به دنبال ایجاد الگویی از تعامل اسلام و مردمسالاری بود[۱۲۲۶]. نگاه آمریکا به طرح خاور میانه بزرگ سیاسی و امنیتی و دیکته کردن اصلاحات از بیرون بود و اروپا یک نگاه اقتصادی و اجتماعی داشت و بر نیروهای اجتماعی بومی تأکید داشت[۱۲۲۷].
در ایران با اصلاحاتی که از سال ۱۹۹۰بر روی تغییر ساختار اقتصادی و سیاسی، توسعه همکاری منطقهای مانند اکو صورت گرفته بود فشار و ترکیب بیشتر بر کشور برای تغییر را افزایش داد[۱۲۲۸]. این موضوع و مخالفت اروپا باعث شد تا آمریکا با وجود تداوم سیاست مهار دوجانبه و طرح محور شرارت خواهان گفتگو با ایران شود و براندازی در ایران را تکذیب کند. آمریکا از تلاشهای اتحادیه اروپا برای مذاکره با ایران حمایت کرد. در این زمان تحولات داخلی ایران باعث ایجاد سه گروه متمایز در دستگاه حاکمه آمریکا شد. یک گروه خواهان برداشتن تحریم و ایجاد زمینه برای حضور ایران در اقتصاد جهانی بودند[۱۲۲۹]. کسانی مانند برژینسکی و رابرت گیتس به تغییرات اقتصادی و اجتماعی به وجود آمده در ایران و تأثیرگذاری آن بر سیاست خارجی اعتقاد داشتند[۱۲۳۰].
دو گروه دیگر بر برخورد نظامی یا اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی تأکید میکردند. اقلیتی که تأثیرگذار نبودند طرفدار مذاکره بودند و اکثریت مخالف آن و لذا طرح ارائه شده از سوی ایران که باب مذاکره را باز میکرد، معلق گذاشته شد. بازها به دنبال تغییر نظام بودند[۱۲۳۱]. این رویکردها همزمان که چالش پیچیدهای برای سیاست خارجی آمریکا محسوب میشد مکمل یکدیگر نیز به حساب میآمدند.
اسلام تندرو در قالب طالبان و حمله آمریکا به افغانستان و عراق فرصت جدید برای ایران بود. منافع دو کشور به هم نزدیک شد[۱۲۳۲]. از نظر اصلاحطلبان دولت آمریکا به این جمع بندی رسیده بود که ابزار نظامی میتواند مسایل سیاست خارجی آمریکا را حل کند. لذا جلوگیری از حمله نظامی یک قاعده بازی برای ایران بود. ایران با ابتکار ائتلاف برای صلح ظرفیت قابل ملاحظهای برای تحرک دیپلماتیک فراهم آورد[۱۲۳۳]. ایران علاوه بر کمکهای مادی نقش تعیینکننده در پیروزی آمریکا در افغانستان بازی کرد. کالین پاول نقش ایران در اجلاس بن و توکیو و برقراری دولت موقت را ستود. تونی بلر آن را نشانهای از قدرتگیری اصلاحطلبان در ایران دانست. توقیف کشتی «کارین ای» که حامل اسلحه برای کمک به گروههای فلسطینی بود ایران را در مظان اتهام قرار داد[۱۲۳۴]. مقامات امنیتی آمریکا اعلام کردند که رد عوامل بمبگذار در عربستان را در ایران به دست آوردهاند.
بلر ایران را به ایجاد حکومت اسلامی در عراق متهم کرد و برنامههای هستهای و روابط ایران را با القاعده و سازمانهای تروریست مبهم خواند. رامسفلد گفت، «در مورد رابطه ایران با القاعده شکی وجود ندارد، نوع رابطه مبهم است. آمریکا معتقد بود که مقامات القاعده، با موافقت بخشی از گروههای سیاسی در ایران به سر میبرند»[۱۲۳۵]. این در حالی بود که سیاست دولت ایران ثبات در عراق و دوری از ناآرامی بود. ایران طرفدار عراق یکپارچه بود. بی ثباتی در عراق برای ایران بدترین سناریو بود[۱۲۳۶].
گروهای مذهبی و نظامی ایران نگران نفوذ آمریکا در عراق بودند و آمریکا را غیرقابل اعتماد میدانستند. این موضوع واقعی و یک تهدید جدی بود. آمریکا به دنبال استفاده از منافقین به عنوان یک ابزار بر علیه ایران بود. در نهایت خاتمی آمادگی ایران را برای تحویل ۱۳۰عضو القاعده که به صورت غیرقانونی وارد ایران شده بودند اعلام کرد[۱۲۳۷]. آمریکاییان ایران را عامل قاچاق ۳۵۰ هزار قبضه سلاح به عراق میدانستند. آمریکا نوسان مواضع ایران در عراق و افغانستان را ناشی از اختلاف میان طبقات اجتماعی میدانست. آنها تندروی ایدئولوژیک را به طبقه مسلط تجاری و روحانیون و سپاه پاسداران نسبت میدادند و طبقات متوسط و روشنفکران را عامل واقعگرایی در سیاست خارجی میدانستند[۱۲۳۸].
شیعیان و حضور شیعیان در حکومت، قانون اساسی و مهمتر از همه فرآیندهای امنیتی عراق، تهران و واشیگنتن را به ایجاد هماهنگی میان اهداف و منافع متمایل کرد[۱۲۳۹]. سقوط حزب بعث، از دستاوردهای راهبردی ایران محسوب میشد. آمریکا به دنبال ایجاد طرح دومینوی دموکراتیک بود که تبدیل به رویای محافظهکاران شد. مهندسی اجتماعی آمریکا را در عراق مشغول کرد. از نظر اصلاحطلبان ایران بهدلیل عدم نگاه سیاه و سفید در سیاست خارجی دستاوردهای مهمی را به دست آورد[۱۲۴۰]. حتی مطبوعات آمریکا اعلام کردند که ایران میتواند از عراق غرامت جنگی دریافت کند. نیوزویک نوشت ایران میتواند هواپیماهای فرود آمده در خاک خود را به عنوان غرامت جنگی توقیف کند[۱۲۴۱]. جنگ باعث بر هم خوردن توازن قوا به نفع ایران شد. حضور آمریکا در پایگاههای کشورهای منطقه باعث تقویت مشروعیت ایران شد.
از سوی دیگر و در موضوع هستهای بسیاری از گروههای مذهبی و اصول گر امضای پروتکل را شکست به حساب میآوردند. از نظر اصلاحطلبان با وجود احتمال وقوع حمله آمریکا پذیرش پروتکل خلع سلاح گرفتن فرصت از آمریکا بود. هرچند که احتمال حمله آمریکا به ایران با وجود جنگ عراق بعید به نظر میرسید ولی بر اساس راهبرد محافظهکاران جدید جناح راست افراطی قرن بیست و یکم را قرن آمریکایی میدانست. کشورها باید با آمریکا همراه یا حذف میشدند. نخستین هدف عراق سپس ایران سوریه، لیبی و کره شمالی بود[۱۲۴۲]. تمام مراکز مخالف آمریکا باید منهدم میشدند. آمریکا با حضور در ازبکستان قرقیزستان و گرجستان پایگاه به دست آورد[۱۲۴۳]. خاتمی در داخل با فشار اصولگرایان و گروههای رادیکال دوم خردادی و در خارج با فشار نئومحافظهکاران روبهرو بود. اما سیاست خارجی وی تا حدودی سبب سردرگمی بوش شد[۱۲۴۴].
از نظر اصولگرایان قرار دادن خط قرمز بر روی عدم ارسال پرونده ایران به شورای امنیت و یا حمله آمریکا، یک علامت کاملاً اشتباه به طرفهای مقابل بود، که ایران را با ارجاع پرونده به شورای امنیت، تحریم اقتصادی و حمله نظامی میترساندند[۱۲۴۵]. از نظر اصلاحطلبان در فضای جدید بینالمللی نمیتوان از ناکامی مطلق و یا پیروز واقعی صحبت کرد موفقیت در سیاست خارجی در گرو همکاری است و نه تعارض به جای مدل عقلایی بر مدل رضایتمندانه تأکید میشد[۱۲۴۶]. خاتمی بلافاصله اعلام کرد که ایران قصد دستیابی به سلاح هستهای را ندارد و ظرفیت هستهای را برای مقاصد صلحآمیز میخواهد. ایران اجازه نظارت به آژانس را برای دسترسی به تأسیسات هستهای خود را داد. آژانس بینالمللی انرژی صلحآمیز بودن فعالیتهای ایران را تأیید میکرد. ایران شعار خاورمیانه عاری از سلاح هستهای را مطرح کرد. هدف ایران کسب اعتبار، کاهش ریسکپذیری و دوری از افتادن در تلهای بود که آمریکاییان ایجاد کرده بودند[۱۲۴۷].
اصلاحطلبان معتقد بودند آمریکا باید تمامی منابع و توانش را در کنار مردم خوب خاورمیانه برای ایجاد تجربه جدید در راستای مردمسالاری و پیشرفت و از طریق غیرزبان تهدید به کار گیرد[۱۲۴۸]. از نظر آنها خاتمی در چارچوب سیاست خارجی خود علاوه بر خنثی کردن فشارها بر مواضع اصولی نیز پای میفشرد. خاتمی در اجلاس داووس یا مجمع جهانی اقتصاد تنها راهحل منازعات بینالمللی را گفتگو دانست. ولی تا وقتی که آمریکا برای دولت ایران ارزش قایل نیست نمیتوان انتظار گفتگوی سیاسی میان طرفین را داشت. وی اعلام کرد فرصت صلح با وجود آریل شارون از بین رفته است[۱۲۴۹]». خاتمی هرگونه تغییر در مواضع ایران را منوط به تغییر جدی در مواضع آمریکا دانست[۱۲۵۰].
ایران قبل از حمله آمریکا به افغانستان این کشور را با وجود طالبان یک تهدید عمده به حساب میآورد. ایران و پاکستان بر سر افغانستان دچار اختلاف شدند، ایران به هند متمایل شد. نقل و انتقال مواد مخدر، حضور طالبان در افغانستان و ۱۱سپتامبر باعث ایجاد منافع مشترک میان ایران و آمریکا بود. ایران با افغانستان در مورد مشکل آب هیرمند که توسط طالبان بسته شده بود به توافق رسید. ایران بر امنیت اقتصادی، بازسازی افغانستان و حل مشکل مواد مخدر تأکید کرد[۱۲۵۱]. از دیدگاه دولت اصلاحات ایران در افغانستان با یک بازی حساب شده و دیپلماتیک، به تامین منافع خود با هزینه آمریکا اقدام کرد[۱۲۵۲].
از نظر آنها سیاست خارجی دولت مطلوبیت محور، خردگرا و تعامل محور بود. یعنی رفتار خردمندانه در عین حال تظاهر به رفتار غیرخردمندانه[۱۲۵۳]. طالبان یک تفسیر رادیکال و ارتجاعی از اسلام پشتونگرا ارائه و منطقه را به آشوب کشیده بود[۱۲۵۴]. بعد از حضور آمریکا در افغانستان این کشور انحصار تولید و فروش مواد مخدر را به دست گرفت. نزدیک به سه هزار نفر در ایران در مبارزه با قاچاق مواد مخدر به شهادت رسیدند. ولی آمریکا درخواست خاتمی را برای کنترل قاچاق مواد مخدر از طریق ماهوارههای آمریکایی نپذیرفت ولی ردپای طالبان را در ایران از طرق ماهواره دنبال میکرد[۱۲۵۵]. از نظر گروهای روشنفکری دوم خرداد آمریکا در ایران به دنبال ثبات، جلوگیری از رفتار غیرقابل پیشبینی، عدم تقویت بنیادگرایی بود. پیروزی اصلاحطلبان قدرت چانهزنی کشور را افزایش میداد ولی تغییر اصولی در شرایط ایجاد نکرد. اصولگرایان تصویری از یک کشور مردد را نمایش میدادند[۱۲۵۶].
روابط جمهوری اسلامی ایران با اروپا
سیاست خارجی ایران با اروپا متأثر از دو گروه بود. یکی بهبود جایگاه بینالمللی ایران را از طریق توسعه روابط با اروپا، دنبال میکرد. دومی از تضعیف جایگاه مذهبی ایران به عنوان امالقرا و مظهر ارزشهای اسلامی نگران بود[۱۲۵۷]. با این وجود در این دوره شرایط اضطراری اقتصادی توسعه روابط را با اروپا ناگزیر میکرد. بر اساس آمار در ۱۳۷۶ در آینده بیکاری به اوج خود میرسید. هر ساله ۸۰۰ هزار نفر وارد بازار کار میشدند. دولت برای اشتغالزایی تنها ۳/۲میلیارد دلار میتوانست هزینه کند[۱۲۵۸].
برای حفظ سطح اشتغال در وضع مناسب به یک سرمایهگذاری ۱۰۰ میلیارد دلاری نیاز بود. سالانه دولت ۱۶ میلیارد دلار یارانه برای سوخت و مواد غذایی پرداخت میکرد. ساختار معیوب اقتصادی دولت را به انجام اصلاحات بازار برای جذب سرمایهگذاری و فنآوری خارجی واداشت. دولت متأثر از سرمایهداری تجاری جدید، روشنفکران، فنسالاران و روحانیون اصلاحطلب با بهکارگیری مطبوعات، تشکلها، سیاست خارجی و اصلاح نهادی سعی در ایجاد زمینه لازم برای توسعه اقتصادی داشت. لایحه بازسازی کامل صنعت نفت در مجلس تصویب شد که بر اساس آن تولید نفت به ۶ میلیون بشکه در سال میرسید. این مسئله به ۱۲۰میلیارد دلار سرمایه خارجی نیاز داشت. توسعه صنایع پتروشیمی در ۵ فاز با تولید ۸/۱۶ میلیون تن با مشارکت بخش خصوصی و سرمایهگذاری دولت در سال ۱۹۹۷به تصویب رسید این طرح ۸/۱۱میلیارد دلار درآمد داشت. شرکت سرمایهگذاری پتروشیمی تاسیس شده و شروع به فروش اوراق کرد. ایران با توجه به ضعف فنآوری و نیاز به بازار فروش و جذب سرمایه، ایران باید از امپریالیست خواندن سرمایهگذاران داخلی و خارجی خودداری میکرد[۱۲۵۹]. باید روابط خارجی متناسب با این نیازها هماهنگ میشد.
با اتخاذ سیاست عملگرایی از سوی ایران و نزدیکتر شدن سیاست خارجی به اروپا اتحادیه اروپا نگاهی تازهای به مناسبات خود با ایران افکند. از منظر اتحادیه اروپا روابط با ایران مستلزم یک رهیافت پیچیده و متفاوت از آن بود، که آمریکا دنبال میکرد. تحولات داخلی ایران از سوی اروپا تهدیدی جدی تلقی نمیشد. تحریم اقتصادی نیز ابزار سودمندی برای تغییر رفتار ایران نبود. تحولات اجتماعی گروهها و طبقات را به نفع این دولت ایران بسیج کرده بود. مواضع عملگرایانه ایران باعث شد تا در سازمان ملل نیز از تحریم ایران حمایت نشود. در چنین شرایطی سیاست خارجی اروپا در قبال ایران به صورت «سازندهگرا» تغییر یافت.
موضوع حقوق بشر مورد تأکید اروپا بود. پیوند دستور کار سیاسی و اقتصادی مورد مخالفت اعضای محور جنوبی اتحادیه اروپا قرار گرفت. آلمان به عنوان اعضای جناح شمالی روابط ممتاز بازرگانی با ایران داشت و پرچم دار گفتگوی سازنده بود[۱۲۶۰]. اختلاف اعضای شمالی و جنوبی اتحادیه اروپا به خاطر حفظ توازن میان جناحهای داخلی و کنترل جناح تندرو در ایران و همینطور تأمین منافع اقتصادی بود. دوم خرداد نظرات محور جنوبی و شمالی اروپا را به هم نزدیک کرد. موضوع روشنفکران و مسایلی مانند فرج سرکوهی و میکونوس به عنوان اهرم فشاری برعلیه جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده بود. پس از آزادی سرکوهی رسانههای غربی تلاشهای بینالمللی و تحولات اجتماعی ایران بعد از دوم خرداد و روی کار آمدن دولت خاتمی را عامل آزادی وی ذکر کردند[۱۲۶۱]. بعد از دوم خرداد از نظر رسانههای غربی خواستههای رییس جمهور جدید شامل برکناری آیتالله محمد یزدی رییس قوه قضائیه، آزاد گذاردن دولت در تنظیم سیاست خارجی بر اساس منافع ملی، جلوگیری از اقدامات نیروهای تندرو، کنترل بر دستگاههای امنیتی، آزادی مطبوعات و فعالیت احزاب[۱۲۶۲] تحولات مثبتی به نظر میرسید.
از این رو در راستای تشویق تحولات اقتصادی ـ اجتماعی ایران بعد از انتخابات نمایندگان عالیرتبه اتحادیه اروپا به تهران سفر کردند آنها اعلام کردند که روی کار آمدن خاتمی باعث روی کار آمدن عناصر عملگرا شده است. مبارزه برای قانونگرایی آغاز و جایی برای خودسری اسلام گرایان وجود ندارد. اروپا به دنبال حفظ منافع تجاری خود نیز بود. آنها معتقد بودند خاتمی راه درازی در پیش دارد. مذاکره میان تروئیکای اروپا با وزیر امور خارجه ایران حکایت از دیدگاههای یکسان در مورد مسایل منطقهای و روابط اقتصادی داشت. لذا به جای گفتگوی انتقادی گفتگوی فراگیر و سازنده باب شد[۱۲۶۳].
با توجه اهمیت موقعیت سیاسی ایران و منابع انرژی، ناکارآمدی مهار دوجانبه و طرح شعار گفتگوی تمدنها، لحن گفتگو اروپا تغییر کرد. گفتگوها دستور کاری گسترده تری پیدا کرد. هدف ورود ایران در روابط وابستگی متقابل و تجدید نظر در سیاستهای آتی بود. ابتدا در قالب گفتگوی انتقادی با طرح مسئله سلمان رشدی، حقوق بشر و سلاحهای کشتار جمعی، مسعود رجوی از فرانسه اخراج شد. با تحریم داماتو مخالفت شد. از دید شیراک «گفتگوی انتقادی گفتگوی محدود در مورد حقوق بشر است و لزوماً خوشایند نیست، ولی توانایی گفتگو با ایران را حفظ میکند»[۱۲۶۴].
گفتگوی انتقادی سیاست هویج و چماق بود. گفتگوی سازنده چند گام جلوتر بود. موضوع گفتگو تروریسم، حقوق بشر، سلاحهای کشتار جمعی، مسایل منطقهای، همکاری در زمینه مواد مخدر، انرژی و سرمایهگذاری خارجی بود. اروپا اصلاح قوانین و ساختار اقتصادی را پیش شرط روابط خود میدانست. اروپا بر خلاف آمریکا روش ایجابی را در پیش میگرفت تا سلبی[۱۲۶۵]. گفتگوی سازنده برای کسب نفوذ بیشتر اقتصادی با یک استراتژی دراز مدت پیریزی شده بود. در مهر ۱۳۷۶ با تصویب سرمایهگذاری در صنایع نفت و گاز ایران توسط اتحادیه اروپا، آمریکا از اعمال تحریم بر علیه توتال و قرارداد ۲ میلیارد دلاری منع شد[۱۲۶۶]. با قرارداد شرکت نفتی ایتالیایی انی با همکاری شرکت فرانسوی الف اکتین برای گسترش میدان درود، در سال ۱۹۹۹ حضور اروپاییان پر رنگ شد. قرارداد دیگری میان ایران و اتریش به ارزش ۱/۱ میلیارد دلار با حمایت رمانو پرودی رییس کمیسیون اروپا بسته شد[۱۲۶۷]. در حالی که آمریکا این سیاست را شکست خورده توصیف میکرد. اروپا سیاست یک جانبهگرایی آمریکا را به عنوان یک سیاست خودکامه مورد حمله قرار میداد. آمریکا گفتگوی جامع و سازنده را سیاست مدارا و سازش نامید[۱۲۶۸].
کلاوس کینکل وزیر خارجه آلمان اعلام کرد که این سیاست باعث شد تا ایران کنوانسیون منع تکثیر سلاحهای شیمیایی را بپذیرد و در موضوع سلمان رشدی از خود نرمش نشان دهد[۱۲۶۹]. ژیسکاردستن در دیدار از ایران گفت «فرانسه سیاست خارجی ایران که انعکاس وسیعی در سطح جهان دارد با علاقه دنبال میکند و امیدوار است این روند حفظ شود. وی موقعیت ایران را به عنوان چهار راه انرژی ستود»[۱۲۷۰]. استوارت هیوز سفیر استرالیا گفت «با انتخاب خاتمی نگاه دنیا به جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد. وی تمایل شرکتهای اروپایی و استرالیایی را برای سرمایهگذاری در ایران اعلام کرد[۱۲۷۱]. همزمان چهارمین دور گفتگوی تمدنی با عنوان اروپا و اسلام در لندن با حضور محمد شبستری و فائزه هاشمی نماینده مجلس شورای اسلامی و نماینده مجلس لردها به ابتکار یونسکو برگزار شد[۱۲۷۲]. هشت کشور صنعتی جهان با صدور بیانیهای از تحولات سیاسی دلگرمکننده در ایران اظهار خشنودی کردند و از تصویب کنوانسیون منع استفاده از سلاحهای شیمیایی در ایران و اعلام پایبندی ایران به توسعه جامعه مدنی استقبال کردند. آنها خواهان ایفای نقش سازنده ایران در پیمان صلح خاورمیانه بودند[۱۲۷۳].
در اکتبر ۱۹۹۸ شورای وزیران اتحادیه اروپا از کمیسیون اتحادیه درخواست کرد که نسبت به برقراری روابط با ایران اقدام کند. دو طرف در مورد همکاری در زمینههایی چون محیط زیست، حملونقل، کشاورزی، کنترل مواد مخدر، آوارگان و حقوق بشر توافق کردند. به دنبال آن در سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ ایران به عضویت ناظر در برنامه اینوگیت که در زمینه مسایل انرژی تشکیل میشد، درآمد علاوه بر این ایران عضو ناظر برنامه حملونقل زمینی میان شرق و غرب نیز شد[۱۲۷۴].در سال ۱۹۹۷ میزان صادرات اتحادیه اروپا به ایران ۱/۶ میلیارد دلار بود. آلمان با صادراتی بین ۸/۱ تا ۴ میلیارد دلار بزرگترین صادرکننده محسوب میشد[۱۲۷۵]. ایران چهارمین عرضهکننده عمده نفت به اتحادیه اروپا شد[۱۲۷۶].
نتایج حاصل از مطالعات کمیته صنعت، تجارت و انرژی به اتحادیه اروپا باعث شد پس از یازده سپتامبر در جهت مبارزه با تروریسم بر حمایت و تشویق اصلاحات سیاسی و اقتصادی تأکید شود. اروپاییان پیشرفت در مذاکرات اقتصادی را منوط به پیشرفت در مذاکرات سیاسی میدانستند. اصلاحات ارزی و تصویب لایحه سرمایهگذاری خارجی، برداشتن موانع غیرتعرفهای و حرکت در جهت آزادسازی مورد ستایش پارلمان اروپا قرار گرفت. اروپا وضعیت ایران در زمینه حقوق بشر، حقوق اقلیتها و آزادی بیان را دنبال میکرد[۱۲۷۷]. به دنبال تمایل کمیسیون اروپا به گسترش روابط با ایران و سفر خاتمی به پنج کشور اروپایی و امضاء تفاهمنامه به ارزش یک میلیارد یورو میان بخش خصوصی ایران و اطریش برای نوسازی فرودگاه مشهد، ساخت خط متروی ۲۰ کیلومتری در تهران، همچنین توسعه روابط در زمینه صنایع و معادن فصل جدیدی در روابط ایران با اتحادیه اروپا گشوده شد[۱۲۷۸]. کمیته صنعت، تجارت خارجی و انرژی پارلمان اروپا تصویب لایحه سرمایهگذاری خارجی را در ایجاد اعتماد برای سرمایهگذاری و پیوستن ایران به کنوانسیون داوری نیویورک تأثیرگذار دانست[۱۲۷۹].
در سال ۲۰۰۱ کمیسیون اروپا نسبت به عدم وجود هرگونه همکاری مالی ارزشمند با ایران به اتحادیه هشدار داد و خواهان گسترش روابط در زمینه انرژی و تجارت شد. مبادلات میان دو طرف در حدود ۷/۳ تا ۷/۵ میلیارد یورو بود. صادرات ایران عمدتاً شامل نفت و صادرات غیرنفتی سنتی چون فرش پسته، و خاویار بود. واردات ایران از اروپا ۴۰ درصد کل واردات ایران را تشکیل میداد[۱۲۸۰]. در سال ۲۰۰۰ ارزش صادرات ایران به اتحادیه اروپا به ۲/۵ میلیارد دلار و صادرات اروپا به ایران به ۴/۸ میلیارد یورو رسید[۱۲۸۱].
ایران علاوه بر تأکید بر موضوع اصولی خود یعنی شناسایی حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین، سعی کرد تا فرایند صلح خاورمیانه با فرایند کاری سازمان کنفرانس اسلامی متصل شود، تا جمهوری اسلامی خود به عنوان منشا بحران به حساب نیاید. ایران این امکان را مییافت تا موضوعات منطقهای را از طریق یک دیپلماسی چندجانبه به پیش ببرد، این موضوع با خواستههای اروپا مبنی بر تأثیریگذاری بر تحولات خاورمیانه همخوانی داشت. سفر جک استرو وزیر خارجه پیشین انگلیس به ایران، در چارچوب تعریف مشترک طرفین از تروریسم و ائتلاف جهانی بر علیه تروریسم و افزایش نقش اروپا در تحولات جهانی صورت گرفت[۱۲۸۲]. بنابراین تحولات اجتماعی و روی کار آمدن گروههای جدید علاوه بر تغییر در الگوی سیاست و روابط خارجی ایران زمینه نزدیکی به اروپا و گسترش روابط اقتصادی با اروپا و تعدیل موضع گیری نسب به مسایل خاورمیانه و همراهی با اروپا و افزایش اختلاف میان اروپا و آمریکا بر سر ایران را به دنبال داشت.
بعد حوادث ۱۱ سپتامبر اتحادیه اروپا مخالفت خود در مقابل اظهارات بوش را پنهان نکرد[۱۲۸۳]. به دنبال طرح محوریت شرارت از سوی رییسجمهور آمریکا اروپا پس از نشست وزاری خارجه خود در اسپانیا، مخالفت خود را با آن اعلام کرد و بر تداوم مذاکرات اقتصادی برای رسیدن به یک راهحل مناسب تأکید کرد[۱۲۸۴]. ژوزف پیکه رییس شورای وزیران اتحادیه اروپا بر همکاری حداکثری اروپا با ایران در زمینه تجارت، حقوق بشر و مبارزه با تروریسم تأکید کرد. وی به وجود اختلافات در حوزه آتلانتیک نیز اشاره کرد. رییسجمهور آلمان نسبت به یکجانبهگری آمریکا هشدار داد. کریس پاتن وسولانا نیز به عنوان کمیسر روابط خارجی و نماینده عالی و رییس سیاست خارجی مشترک اروپا انتقاداتی را بر بوش وارد کردند[۱۲۸۵].
پیترهین معاون وزارت خارجه انگلیس در اکتبر ۱۹۹۹ حمایت این کشور از شاه را اشتباه خواند وی قصد دلجویی از ایران را داشت. در سال ۱۹۹۷ هلنی معاون وزارت خارجه بریتانیا در خلال دیدار خود از امارت متحده عربی، ایران را به حمایت از تروریسم و بیثباتی در منطقه متهم کرد. با روی کار آمدن خاتمی و برگشت سفرای اروپا به ایران بریتاینا در اکتبر ۱۹۹۷ روند گذشته برای صدور ویزا برای منافقین را لغو کرد[۱۲۸۶]. حضور شرکتهای نفتی چون شل وبریتیش پترولیوم نشانههای مثبت از روابط بود. این امر فشارهای آمریکا را برای محدود نمودن ایران خنثی کرد. در سال ۱۹۹۸ بریتانیا به اعمال تحریم داماتو بر علیه ایران مخالفت کرد[۱۲۸۷].
در سال ۱۹۹۷خاتمی به عنوان اولین رییس دولت ایران از ایتالیا دیدار کرد. هدف در واقع بهبود همکاری اقتصادی و بیاثر ساختن سیاست مهار دوجانبه بود[۱۲۸۸]. همکاری ایتالیا با ایران که فقط در زمینه نفت و ماشین آلات بود، به فولاد پتروشیمی، صنایع تبدیلی کشاورزی، حمل و نقل و ارتباطات کشیده شد. ایتالیا از موضع ایران برای عضویت در سازمان تجارت جهانی حمایت میکرد ولی آن را با پذیرش ان پی تی پیوند زد[۱۲۸۹]. رمانو پرودی در دیدار خود از ایران در ۱۹۹۸ از اعلام کرد که «فصل تازهای در روابط ایران و اتحادیه اروپا باز شده است. اروپا باید درک کند که امنیت منطقهای بدون ایران حل نخواهد شد».
نروژ خواهان همکاری با ایران در زمینه نفت شد. وزیر نفت ایران میزان سرمایهگذاری در صنعت نفت را ۳۰ میلیارد دلار اعلام کرد، که تا ۱۰ سال آینده باید به ۸۰ میلیارد دلار میرسید. احداث خط لوله گاز ایران با اتریش که تا سال ۲۰۰۹ آماده میشد، آغاز شد. سرمایهگذاری در منابع گاز با تزریق گاز، ذخایر نفت ایران را تا ۱۵میلیارد بشکه به ارزش ۴۰۰میلیارد دلار افزایش میداد[۱۲۹۰].
درگیری و رویارویی نیروهای اجتماعی به روابط با اروپا نیز کشیده شد. با دستگیری ملی مذهبیها در فروردین ۱۳۸۰ اتحادیه اروپا تهدید کرد روابط خود را به حالت تعلیق در خواهد آورد[۱۲۹۱]. مجله اکونومیست اعلام کرد ایران به لحاظ خطرپذیری سرمایهگذاری در در انتهای فهرست کشورها قرار دارد. خطرپذیری سرمایهگذاری در ایران فقط از عراق کمتر نبود. مشکل جذب سرمایهگذاری در ایران در نهایت به مشکل سرمایهگذاری به معنای عام بر میگشت[۱۲۹۲]. کمیسیون روابط خارجی اروپا اعلام کرد ایران به سرعت بخشیدن به روند اصلاحات احتیاج دارد. بهبود شاخصهای اقتصادی ایران در درازمدت نیازمند حرکت این کشور به سوی اقتصاد آزاد و باز شدن فضای سیاسی بود[۱۲۹۳]. رقابت نیروهای اجتماعی برای اصلاح ساختار اقتصادی و سیاسی، ایجاد تشکیلات مدنی و اصلاحات بازار و تبدیل آن به برخوردهای سیاسی بهسرعت بر سیاست خارجی تأثیر میگذاشت و ابزاری برای اعمال فشار میشد.
اروپاییان برای باز شدن فضای سیاسی و سیاست خارجی ایران سرمایهگذاری خود را در ایران بهبود بخشیدند. در سال ۱۳۸۰ بانک و دو شرکت بیمه خصوصی در مناطق آزاد تجاری شروع به کار کردند[۱۲۹۴]. کنسرسیومی متشکل سه شرکت اروپایی برای ایجاد قطار سریعالسیر اصفهان راهاندازی شد، برای نخستین بار در حدود ۳۱۳ میلیارد تومان توسط بخش خصوصی در این زمینه سرمایهگذاری شد. کشورهایی اروپایی برای سرمایهگذاری در تولید واگن اعلام آمادگی کردند[۱۲۹۵].
شرکت ژاپنی اپمپکس و رویال داچشل برای سرمایهگذاری در بزرگترین میدان نفتی ایران یعنی آزادگان به توافق رسیدند. میزان سرمایهگذاری حدود ۲/۴ میلیارد دلار و بزرگترین سرمایهگذاری ژاپن در ایران بود[۱۲۹۶]. برای اولین بار بانکهای اروپایی بدون اخذ تضمین به ایران وام پرداخت کردند. دلیل این امر بازپرداخت بدهیهای کشور، افزایش اعتبار جهانی ایران اعلام شد بود. این وام توسط یک کنسرسیوم متشکل از ۲۰ بانک اروپایی به مبلغ ۷۵۰ میلیون دلار به شرکت صنایع پتروشیمی ایران اعطا شد[۱۲۹۷]. روابط ایران در دو سال آخر ریاست جمهوری خاتمی به خاطر مسایل هستهای و اختلافات گروههای داخلی، با فراز نشیب زیادی همراه بود. اروپا و آمریکا نسبت به فعالیتهای هستهای ایران دچار شک و تردید شدند. عدم تعلیق از سوی ایران با تحریمهای سخت روبهرو بود. آمریکا تهدید کرد موضوع را به شورای امنیت خواهد کشید، ژاپن همکاری خود را در زمینه نفت به حالت تعلیق درآورد[۱۲۹۸]. روسیه تهدید کرد در صورت نپذیرفتن ان پی تی و بازرسیهای سرزده از تحویل سوخت هستهای به ایران خودداری خواهد کرد[۱۲۹۹].
ایران در ۲۹ آبان ۱۳۸۲ برابر مذاکرات سعدآباد پروتکل الحاقی، ان پی تی، پذیرفت. در مرحله دوم تمام فعالیتهای خود را در زمینه غنیسازی اورانیم و باز فرآوری به حالت تعلیق درآورد. کشورهای اروپایی اعلام کردند حق ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را برابر با پیمان منع گسترش تسلیحات هستهای به رسمیت خواهند شناخت و به محض رفع نگرانیهای جامعه بینالمللی ایران میتواند بهطور آسان تری به فن آوری مدرن و سایر اقلام مورد نیازش دست یابد. جرج بوش از تصمیم ایران استقبال کرد و آن را نشانهای از پذیرش خواستههای دنیا از سوی تهران دانست[۱۳۰۰]. از نگاه گروههای مذهبی خوشبینی به وعدههای غرب اشتباه بزرگ اصلاحطلبان بود. غرب و اروپا در مقابل امتیازات اندک به تغییر ماهوی در ساختار اقتصادی و اجتماعی و به دنبال آن ساختار سیاسی ایران میاندیشیدند.
بحران هستهای جدیترین بحران دولت بود. دستیابی به تکنولوژی هستهای یکی از مهمترین تصمیمات این دوره بود. خاتمی تعهد به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای را پذیرفت و کنوانسیون ممنوعیت سلاحهای شیمیایی را به تصویب رساند. ایران در تدوین پروتکل الحاقی کنوانسیون سلاحهای بیولوژیک یکی از گروه کارهای مهم برای تدوین پروتکل را هدایت میکرد. دولت برای حل بحران رهیافت همکاری با آژانس و اتحادیه اروپا را همزمان پیش برد[۱۳۰۱]. این امر به تغییر رفتار آمریکا منجر نشد. این رویه از سوی گروههای اصولگرا به عنوان یک عقبنشینی به شدت مورد انتقاد بود. این توافق دستاوردی برای ایران دربرنداشت و نشان داد اروپاییان غیرقابل اعتمادند.
ایران ماجرای سلمان رشدی را به سکوت واگذار کرد و آن را دیدگاه شخصی یک فقیه اسلامی دانست[۱۳۰۲]. در مقابل انگلیس در سال ۱۹۹۸ بزرگترین غرفه نمایشگاههای بینالمللی تهران را از آن خود کرد. پس از مذاکره خرازی و رابین کوک مسئله سلمان رشدی حل شد. دو کشور بر سر توسعه روابط تا سطح سفارت به توافق رسیدند. این روابط با توسعه ضمانتهای صادراتی در خصوص ایران و تروریستی خواندن سازمان «منافقین» گسترش یافت. در سال ۱۹۹۹ جمعی از نمایندگان مجلس عوام و شماری از لردها و قبل از آن یکی از معاونان وزارت خارجه خواهان گسترش روابط دیپلماتیک با تهران و تجدید در نظر نقشآفرینی سیاسی ایران در منطقه شدند[۱۳۰۳]. رابین کوک از ایده گفتگوی تمدنها استقبال کرد و گروهی سی نفره از مدیران اقتصادی بریتانیا از ایران دیدار کردند.
گروه دیگر که شمارشان بیشتر است با بهره گرفتن از اخبار تاریخی متعدد و گزارش تاریک واسف باری از اوضاع زن در عصر جاهلی ارائه می دهند. به نظر میرسد آیات قرآن کریم، رویکرد دوم را تایید می کند.[۱۰]در دوران جاهلیت، زنان گرفتار ننگآورترین شرایط و سختترین مصیبتها بودند. در سرزمینی که برای زنان حقوق طبیعی و شئون انسانی قائل نبودند. و زن را موجود بسیار حقیر و وسیلهای برای ازدیاد نسل میدانست به دختر دار شدن علاقهمند نبودند و این عدم علاقمندی بین مردها زیادتر وجود داشت. آنها به حدى جاهل بودند که وقتی به آنها اطلاع میدادند که صاحب دختر شده از شدت خشم رنگ چهرهشان بر میگشت.
«چنانکه در تاریخ آمده است، مهمترین دلیل پست شمردن و ننگ شمردن دختر درمیان جاهلیت آن بود که قبایل بیابان نشین عموما درمعرض جنگ و درگیری بودند و در صحنه جنگ،دختر توان جنگیدن و مبارزه ندارد. علاوه برآنکه در صورت شکست قبیله،دختران به اسارت دشمن در میآمدند و به عنوان کنیز مورد تجاوز دشمن قرار میگرفتند. اعراب در این دوران دختران خود را زنده به گور کرده و به این کار افتخار میکردند در میان بعضى قبایل، رسم چنین بود که زنان باردار به هنگام وضع حمل به نقطهاى دور از خانوادههاى خود در صحرا میرفتند و با کمک زنان دیگر به حفر گودال میپرداختند تا اگر نوزاد دختر باشد، کودک بیگناه را در میان گودال دفن نماین و زحمت پدر در به خاک سپردن فرزند، کم شود. در نتیجه، با کشتن دختران بیگناه از تعداد زنان کاسته میشد و بالاجبار، هر سه یا چهار مرد با یک زن ازدواج میکردند. چنین ازدواجى را «ضمد» مینامیدند».[۱۱]
زن، پس از وضع حمل، به ناچار، به شوهران خود مراجعه میکرد و از میانشان پدرى براى فرزند خویش پیدا مینمود و نوزاد به هر کدامشان که بیشتر شباهت داشت، تعلق مییافت و او پدرش محسوب میشد. در دوران جاهلی نسبت به زن دیدگاهی منفی وجود داشت.[۱۲]
محرومیت از ارث و مهریه بارزترین محرومیت اقتصادی زنان در آن عصر بوده است. قاعده کلی بر آن بود تا فقط مردان که در دفاع از قبیله نقش اصلی دارند از این سهام برخوردار شوند. مهریه نیز به پدر یا ولی زن بخشیده میشد. در جزیره العرب قبل از بعثت نبی مکرم اسلام زن پس از مرگ شوهر در شمار دیگر اموال و ثروت به پسرشوهر منتقل میشد.[۱۳]
در صورت طلاق یا مرگ پدر، اولاد میتوانستند با همسر پدر ازدواج کنند و هنگامی که زنی از شوهر طلاق میگرفت، برای ازدواج مجدد میبایست از شوهر اول خود اجازه میگرفت و اذن شوهر، غالبا با دریافت مهر انجام میشد. رفتاری که عرب با زنان داشت، ترکیبی از رفتار اقوام متمدن و اقوام متوحش بود.
یکی از رسومات غلط عصر جاهلی این بود که پسر متوفا میتوانست همسر او را- اگر مادرش نبود- مانند اموالش به ارث ببرد. اگر این زن زیبا بود،خود با او ازدواج میکرد و اگر تمایل به او نداشت،میتوانست او را به ترویج دیگران درآورد و مهریه را برای خود دریافت کند یا او را زندانی میکرد تا پس از مرگ، اموالش را به ارث برد. از دیگر سنتهای ناپسند آن عصر، این بود که هر گاه مردی از زن مرد دیگر خوشش میآمد، همسر او را با همسر خود معاوضه میکرد.[۱۴]
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان اشاره می کند که: «هنوز رسوم جاهلیت در جامعه رواج دارد»؛ مثلا در جامعه کنونی، وقتی مردی آلوده شود، بستگان مرد احساس ننگ نمیکنند؛ ولی اگر زنی آلوده شود، چه بسا اقدام به قتل او کنند؛ البته احساس ننگ باید باشد؛ اما مشترک و نه متفاوت.[۱۵]
۲-۲-۳- ایران باستان
وجود فاصله طبقاتی در ایران قبل از اسلام، زنان را به دو گروه طبقه اشراف و طبقه نازله تقسیم کرد. وجود زن در ایران قدیم، در دوره دوم تحول تاریخی واقع شدند، به طور کلی شخصیت مستقل اجتماعی و مالکیت نداشتند و تنها فرق بین این دو طبقه از زنان، در امکانات مادی و کیفیت التذاد آنها بود و مرد هم چنان بر آنان تسلط کامل داشت. از مدارک موجود معلوم می شود که تعدد زوجات در ایران قدیم مجاز، و عملا دایر مدار توانایی مرد بوده است. در ایران، فقط فرزندان ذکور ارزش داشته اند و برای دختران اهمیت قایل نمیشدند و معمولا از ارث هم محروم بوده اند.[۱۶]
حقوق زن در ایران باستان فراز و نشیب های فراوانی را طی نموده است. هر چند این اعتقاد وجود دارد که شخصیت زن در دورهی پادشاهان هخامنشی یا در دورهی ساسانی رو به پیشرفت بوده، اما بر اساس مستندات موثق، زن در این دورهها، خصوصاً در دورهی ساسانی از هیچ جایگاه و یا اهلیت حقوقی برخوردار نبوده است. بدین معنا که او به عنوان یک انسان دارای حق نبود و کاملاً به صورت یک شی با او برخورد میشد که میتوانست مال کسی یا حق کسی باشد و خود زن حقوق مالی نداشت.[۱۷]
زن در سلسله مراتب خانوادگی تحت سرپرستی و قیمومیت رییس خانواده بود که میتوانست هر کسی باشد: پدر باشد یا شوهر و در صورت مرگ آنها جانشین ایشان رییس خانواده دارای اختیارات وسعی بود که این اختیارات به ندرت محدود میشد و تمام هدایائی که گاهاً به زن داده میشد، یا مالی را که زن با کار و تلاش خود به دست میآورد همه متعلق به رییس خانواده بود و زن از اموال خود نصیب نمیبرد. قوانین بسیار دیگری نیز وجود داشت که حق زن را در امرمالکیت محدود میکرد مثلا اگر شوهری صله، جهیزیه و سایر اموال زن را در دوران زنا شویی به نحوی تصرف یا خرج میکرد هنگام طلاق الزامی نداشت که عین آن ویا بهای آن را به زن مطلقه خود بازپس دهد اگر به زنی ارمغانی یا ارثی تعلق میگرفت، شوهر میبایست خود را رسما بعنوان قیم قانونی او معرفی نماید. [۱۸]
در مشرق زمین و ایران قدیم نیز وضعیت کمابیش چنین بوده است که دختر در انتخاب شوهر حق اظهار نظر نداشته است، بلکه باید صد در صد متابعت کند. در جامعه ایرانی به دلایل نژاد پرستانه، ازدواج با بیگانه ممنوع بوده است. و افراط در این مسئله، کار را به جایی کشانده است که برای رهایی از بن بست، ازدواج با محارم مشروع تلقی شده است. ازدواج بهرام چوبین با خواهرش گردیه، نمونه ای از آن است.
از سوی دیگر طلاق، بدون هیچ مصلحت شرعی و عقلی و رعایت طرفین امکان پذیر بوده است، درایران قدیم نیز مثل روم و یونان، مرد در استفاده از عواید ملکی و یا دستمزد زنان - حتی بر خلاف رضایت زن - کاملا مختار بوده است، زیرا زن هیچ حق مستقل اقتصادی نداشته است.[۱۹]
«در ارتباط با ارث، سهم پسری که از پادشاه زن زاده میشد«بهر»خوانده میشد که واحد سنجش سهم الارث بود. بر این اساس سهم دختری که از پادشاه زن متولد میشد نصف مهر بود». [۲۰]
«چکر زن»یا زن مقام دوم از ارث محروم بود بیوهزن خود سالار یعنی زنی که زناشوییاش با اجازه پدر یا قیم نبوده از شوهر خودش که بیوصیت مرده بود ارث نمیبرد وبالاخره دختری که یگانه فرزند بود ثلث اموال پدر را به ارث میبرد».[۲۱]
زندگی زناشویی نیز زیر نفوذ شدید موبدان بود. دختر را در سن ۹ سالگی با شوهری که برایش انتخاب میشد، به عقد ازدواج فردی درآورده و اگر پذیرش شوهر به مدت طولانی با اکراه از سوی زنی روبرو میشد، کیفر او مرگ بود. آنچه از تاریخ غمبار دوره ساسانی استخراج میگردد، شرایط دگرگونی و وضعیت نامطلوب را حکایت می کند.[۲۲]
در ایران باستان، به دلیل وجود طبقات اجتماعی مختلف، وضع زن نیز متفاوت بود. زنان اشراف و بزرگان از حقوق بیشتری در مقایسه با دیگر زنان برخوردار بودند ولی زنان طبقات پایین، وضعی مانند دیگر جوامع داشتند و حتی از حقوق اولیه انسانیشان محروم بودند.[۲۳] در ایران قبل از اسلام نیز زنان، شخصیت اجتماعی و صلاحیت معاملات حقوقی نداشتهاند و رأی مرد درباره آنها نافذ بوده است. زنان، حق رأی و اختیار و تشخیص خیر و شر در زندگی خود نداشته و نفوذ مطلقالعنان مرد، طاقتفرسا بوده است. »[۲۴]
زن در تمدن ساسانی شخصیت حقوقی نداشته است و پدر و شوهر اختیارات بسیار وسیعی در دارایی وی داشته اند. هنگامی که دختری به پانزده سالگی میرسید و رشد کامل کرده بود، پدر یا رئیس خانواده مکلف بود او را شوهر دهد دختری که به شوی میرفت دیگر از پدر یا کفیل خود ارث نمیبرد و در انتخاب شوهر هیچ گونه حقی برای او قائل نبودند. اما اگر در سن بلوغ، پدر در زناشویی وی کوتاهی میکرد حق داشت به ازدواج نامشروع اقدام بکند و در این صورت از پدر ارث نمیبرد.[۲۵] به طور کلی میتوان گفت وضع زن در ایران باستان نسبت به دیگر جوامع متمدن آن روز بهتر بود. هرچند جایگاه واقعی خود را نداشت و رفتار مناسبی با او نمیشد.[۲۶]
۲-۲-۴-یونان باستان
در یونان قدیم، زن شخصیت انسانی نداشت و به آسانی، خرید و فروش یا هبه میشد یونانیها، زن را موجودی شیطانی میدانستند.[۲۷] به همین دلیل، زن درتمدن بزرگ یونان جایگاهی نداشت زن در اندرون خانه به سر می برد،بدین معنا که کوشکی در طبقه فوقانی خانه به اوتخصیص داشت، او در خانه زندانی بود، نمیتوانست در زندگی اجتماعی سهیم باشد.[۲۸]
از اینرو در یونان و روم باستان که رژیم بردگی حاکم بوده، بالطبع با زنان هم برپایه این گفتار ارسطو نسبت زن به مرد مثل نسبت غلام به مولی است رفتار میکردند.
«گوستاولوبون فرانسوی میگوید: یونانیان عموما زن را موجودی پست میدانسته که تنها برای ادامه نسل و کارهای خانه به درد میخورد واگر زنی بچه ناقص و بدقواره میزائید زن را میکشتند» «مسیوتروپلنگ مینویسد:«زن بیچاره که در اسپارت فرزند نیرومند وشایسته برای جنگ نمیزائید او را میکشتند» و نیز مینویسد«اگر زنی بسیار فرزند میآورد مردان دیگری آن را به عنوان عاریه از شوهرش میگرفتند تا از آنها نیز برای وطن فرزند بزاید تمام قانونگزاران قدیم نیز مانند همین رفتار خشونتآمیز را نسبت به زن معمول داشته اند از آن جمله قانون هندیها میگوید: قضاوقدر حتمی طوفان، مرگ، جهنم، افعی، زهر کشنده، مار گزنده آتش سوزان هیچکدام از زن بدتر نیست؛ نظریه توریه نیز نسبت یه زن بهتر از نظریه هندیها نیست از آن جمله در سفر جامعه میگوید: زن تلختر از مرگ است و نیز میگوید: مردی که نزد خدا صالح و شایسته است کسی است که زن نداشته باشد؛ میان هزار مرد یک مرد شایسته پیدا می شود، ولی میان تمام زنان عالم، یک زن هم یافت نمی شود. تمام قوانین هندو یونان و روم و همچنین قوانین فعلی زن را در زمره کنیزان و کودکان محسوب داشته اند از آن جمله در قانون منو میگوید: زن در کوچکی مطیع پدر و در جوانی مطیع شوهر و در بیوهگی مطیع پسران و اگر پسری نداشته باشد، مطیع خویشان باید باشد، یعنی نمی شود اختیارش را به خودش واگذار کرد و قوانین روم و یونان نیز نظیر این را میگویند.[۲۹]
در یونان منظور از ازدواج بقای نسل بوده و اگر زنی پسر به دنیا نمیآورده و عقیم بوده، طلاق دادن او منعی نداشته است. بقای خانواده را فقط در وجود اولاد ذکور میدانستند و قرابت حقوقی زمانی بود که دو نفر در پرستش خدایان خانواده، به حد مشترکی میرسیدند. در یونان نیز زن شخصیت حقوقی و اجتماعی نداشت و شوهر میتوانست او را به هر که بخواهد، قرض دهد.[۳۰]
زنان طفیلی مردان به حساب میآمدند. به همین جهت زن در تصمیم گیری و رفتار خود استقلال نداشت. بلکه تحت سرپرستی مرد بود. همه این ملتها طفیلی بودن زن را تنها در منافعشان میدانستند و حکم میکردند اگر زنان کار نیکی میکردند، پاداش آنها به کیسه سرپرست آنها میرفت حال و وضعش مراعات نمیگردید در تمام این قوانین زن در این دیدگاه، موجودی است ضعیف و جزیی از جامعه؛ اما جزیی ناتوان و نیازمند به قیم. با این دید، به او نگاه میکردند که موجودی مضر، و مانند میکروبی است که طبیعت جامعه را تباه می کند مساله ازدواج و طلاق نیز در یونان و روم نزدیک به هم بود. در هر دو قوم، چند همسری روا بود. اگر زن از یکی بیشتر میشد، یکی از آنها، زن رسمی و بقیه غیر رسمی بود.[۳۱]
در یونان باستان نیز زن، در اختیار مرد بود و او مجاز بود، هر گونه رفتاری را با زن انجام دهد و زن از هرگونه حقوق انسانی و منافع اقتصادی محروم بود.[۳۲] پس از سالها و قرنها تلاش، زن از آن پندارهای پست و غیرانسانی خارج شد و جایگاهی شایسته به دست آورد، ولی این تلاشها نیز نتوانست زن را به مقام واقعی خود برساند؛ زیرا به تدریج، زن مظهر فساد و فحشا و ارضاکنندهی شهوت مردان گردید.[۳۳]
۲-۲-۵-روم
زنان از هنگام تولد تا روز مرگش همواره تحت قیمومت قرار داشت، یعنی از بچگی تا سن بلوغ و از آن پس تمامی دوران زندگی بزرگسالیاش زیر سلطه پدر یا شوهر میگذشت دو گونه ازدواج وجود داشت: ازدواج اجباری و ازدواج اختیاری که مستلزم توافق و تایید پدر بود. پیمان ازدواج اجباری،زن را به رفتن به خانه شوهر و فرمانبرداری از وی مجبور میکرد. زن رومی با به سر بردن زیر دست شوهر در مقابل قانون عاجز بود. تا قرن سوم پس از میلاد،ازدواج اجباری همهگیره شده بود،اما از آن پس این شکل ازدواج که در آن،زن تمامی حقوق خود را از دست میداد منسوخ شد.[۳۴]
«در روم سرنوشت و حقوق زنها با ملل ایران باستان، هند قدیم و سرزمین اعراب جاهلیت اندک تفاوت داشت. در ازدواجهائی که به رسم sime manu)) صورت میگرفت زن اختیار داشت که بدون رضایت شوهرش، از او جدا شود. یعنی خود را مطلقه نماید. اما در ازدواج از نوع( cummanu) حق طلاق فقط و فقط منحصر با مرد بود، در مورد جهیزیه زن، تا زمانی که زن وشوهر با هم زندگی میکردند، جهیزیه در اختیار شوهر قرار داشت، ولی اگر طلاق واقع میشد، در این صورت، جهیزیه به زن برگردانده میشد. در روم، مرد حاکم مطلق و بی چون و چرای زن و خانواده خویش بود، مرد اختیار مرگ و زندگی زن خود را در دست داشت. بدین معنا که اگر زن مرتکب جنایتی میشد، شوهرش میتوانست او ر ا اعدام کند«کاتن» یکی از رومیان قدیم میگوید: شوهربر زن خود حاکم است و اختیارش را حدی نیست.هر چه میخواهد می تواند اگر از زن خطایی سر بزند او را جزا میدهد؛ اگر شراب بیاشامد محکومش می کند، و اگر بی ناموسی کند او را میکشد. بنابراین زن در روم همانند کنیزی بود که هیچ قدر و منزلتی در اجتماع نداشت».[۳۵]
به اعتقاد رومیان زن موجود نانالغ و رشد نیافته بود، در خانوادههای رومی، قرابت و خویشاوندی رسمی و حقوقی جز بین مرد با مرد، معنا نداشت و بین زن با مرد یا زن با زن خویشاوندی حقوقی وجود نداشت میراث پدر فقط به پسرانی میرسید که فرزند حقوقی او بودهاند و عموم دختران و پسرانی که اخراج یا آزاد میشدند و نیز زن متوفی حقی در میراث نداشتند.»[۳۶]در حقوق روم قدیم، زنها با حوادث گوناگونی مواجه بودند به نحوی که اگر زن متهم به جرم میشد، شوهرش حق دادرسی و مجازات او را داشت و نیاز به مراجعه به محکمه نبود. شوهرش میتوانست زن خود را به مرگ محکوم کند. این امر در عرف و قانون آن زمان وجود داشت. شوهر اختیار تمام امور همسر و فرزندان خود را داشت، او میتوانست فرزندان خود را بفروشد یا به قتل برساند، هیچ مرجع قانونی اینکار پدر را ممنوع و خلاف قانون نمیدانست. حق مالکیت، معاشرت، رفت و آمد و حتی حق حیات نداشتند. در انتخاب شوهر، به هیچ وجه نظرزن دخیل نبوده و بدون چون و چرا باید تسلیم شود در روم قدیم، پدر میتوانست دخترش را وادار به جدایی از همسرش کند حتی اگر خود دختر تمایل به طلاق نداشت. دوران عده طلاق به مدت یکسال و شش ماه بود، بعد از این مدت زن میتوانست ازدواج کند. زنها حق حضور درمحاکم قضایی را نداشتند و وقتی زن بیوه میشد، هیچ گونه ادعا بر دارایی و اموال شوهرش را نداشت. بدتر از اینکه زن در هر سن و سالی که قرار داشت، باید تحت سرپرستی یک مرد قرار میداشت. [۳۷]مرد حتی اگر صلاح میدانست که فلان زن و یا فلان فرزند باید کشته شود، باید بدون چون و چرا اطاعت میشد، زنان اصولا جزء جامعه به حساب نمیآمدند در نتیجه، به شکایت آنها گوش داده نمیشد. هیچ معاملهای از ایشان معتبر و نافذ نبود. مداخله در امور اجتماعی، به هیچ وجه از آنان پذیرفته نبود. زنان جزء اعضای اصلی خانه و خانواده نبودند. زنان نه در بین خود و نه در بین خود و مردان، حتی بین زن و شوهر، خویشاوندی نداشتند. بین پسر با مادرش و بین خواهر و برادرش و بین دختر و پدرش، ارتباط خویشاوندی که باعث توارث شود، نبود. وجود زن درنظر رومیان در جامعه{مدنی یا خانواده}وجودی طفیلی، و زندگیاش تابع زندگی مردان بود. زمام زندگی به دست سرپرست خانه بود، که یا پدر بود و یا همسر بود سرپرست خانه هر حکمی را که دلش میخواست میراند. چه بسا میشد که زن را میفروخت، و یا به دیگران میبخشید، و یا برای کامگیری به دیگران قرض میداد، و چه بسا به جای حقی که باید بپردازد-مثلا قرض یا مالیات در اختیار صاحب حق میگذاشت، تدبیر مال زنان به دست مردان بود؛ هر چند که آن مال مهریهای باشد که با ازدواج به دست آورده باشد.[۳۸]
۲-۲-۶- هند و چین
در هندوستان نیز زن هندو، تابع پدر و شوهر و هنگام بیوگی تابع پسر خود و اگر پسر نداشت، تابع خویشان پدری است. شوهر، زن خود را «خدمتکار» مینامد و زن باید او را عالی جناب و گاهی خداوندگار خطاب کند. سواد داشتن برای زنان، ممنوع است. در بعضی از روستاهای هند، دختران را زنده دفن می کنند تا موجب رضایت خدایان هندو شوند. در هند، زن هیچ گونه حقوق اجتماعی ندارد. زن نیز باید خود را بسوزاند. هندوها تولد دختر را از جمله بلیات میشمارند[۳۹]،-گذشته وحال در آیین هندو عقاید آن در مورد زن چنین است: به زن نباید محبت کرد. هیچ گاه از پدر و شوهر ارث نمیبرد. زن فقط برای زاییدن و پرورش فرزند و اداره خانه مفید است با مرگ شوهر، زن او نیز باید در کنار جسد او سوزانده میشد یا سر به بیابان گذاشته، از بقیه مردم جدا میگشت[۴۰].
«درآیین هندو، ازدواج یک امری اجباری بود در هند قدیم زنها از حقوق انسانی خود بهرهای نمیبردند.
در مراسم” ساتی"بعد از مرگ شوهر، زن مظلوم او را با جسد درگودالی از آتش انداخته، میسوزاندند یا اینکه مانند دوران جاهلیت که دختران خود را زنده به گور میکردند، هندیها نیز زن شوهر مرده را زنده دفن میکردند. هندوها براین باور بودند که زن را دروازه اصلی جهنم میدانستند، و زن را موجودی فرعی برای مرد به حساب میآوردند، و تا روزی که مرد زنده بود، همسرش حق حیات داشت و روزی که شوهر از دنیا می رفت، زن را زنده زنده با او دفن میکردند. زیرا که زندگیش پس از شوهر ارزش ندارد. و باید در قبر خادم شوهر باشد».[۴۱]
«قانونگذار بزرگ هندوستان که پیش از دو هزار سال قبل از پیامبر اسلام آمده میگوید: برای اثبات خیانت و زنای زن همین قدر کافی است که با یک مرد بیگانه به اندازه پختن یک تخممرغ خلوت کنند».[۴۲]
موقعیت جنس اناث در میان مردم چین وضع بهتری از سایر ملل نداشته؛ زیرا در چین رسم بوده که وقتی دختر متولد میشد او را به علامت ذلت و خضوع بر روی زمین میخوابانیدند و به او شیر میخورانیدند همانطور روی زمین بازی میکرد و خود تعلیمی بود بر اینکه وی در آینده بار سنگین زندگی را باید به دوش بکشد. در چین زندگی زن را به سه دوره تقسیم کرده بودند که آنها را اطوار سه گانه طاعات مینامیدند: دوره اول دوران جوانی است که دختر باید مطیع پدر و برادر باشد دوره دوم دوران ازدواج و همسری است که باید مطیع شوهر باشد، دوره سوم دوران بیوهگی و از دست دادن شوهر است که باید از پسر خود اطاعت نماید. در آیین چین بدون مشورت او را شوهر میدادند عقد ازدواج در نزد آنها دائمی بود و دیگر فسخ نمیگردید؛ عقد ازدواج قبل از سن بلوغ بسته میشد و دیگر زنی که ازدواج کرده بود اگر شوهر او میمرد حق شوهر کردن را نداشت.[۴۳] زن یک موجود طفیلی برای شوهر محسوب میشد و برای اوبعد از مرگ شوهرزندگی را جایز نمیشمردند و زن را در روز چهلم شوهر در آتش انداخته میسوزاندند و بهترین زنان، زنانی بودند که پس از مرگ شوهرانشان، خود را در آتش بیندازند و بسوزانند.[۴۴]
چینیها زن را به کلی از فکر و عقل، بی نصیب میدانستند. زنان چینی، مانند اسیرانی در دست جلادان بیرحم گرفتار بودند و کمترین خطای ایشان، مجازاتهای بزرگی در پی داشت. در مقابل، جرم و جفای مرد به او، هیچ گونه سرزنش یا مجازاتی در پی نداشت.[۴۵]
چینیها زن را در وضعیت تقریبا محروم از تمامی حقوق نگهداشته بودند. برای زن چینی ازدواج نوعی معامله بود که والدین دختران خود را به هر کسی که میخواستند در برابر دریافت هدیه و پول تسلیم میکردند. دختران همیشه مورد ضرب و شتم و اهانت پدران و شوهران خود واقع و به کارهای سخت واداشته میشدند.[۴۶]
دختران را زنده زنده میکشتند. یا به صحرا میافکندند. چینیان خداوند را خالق پسران و شیطان را خالق دختران میدانستند.لذا پسر در نزد آنان برکت و دختر طوق لعنت بود. زن جسما و روحا دراختیار شوهر و پیوسته مورد تحقیر و آزار قرار میگرفت.
۲-۲-۷- زن در بابل قدیم
در این فرهنگ مرد میتوانست زن خود را طلاق دهد و تنها کارى که میکرد آن بود که جهیزیه زن را به وى بازگرداند و به او بگوید:«تو زن من نیستى«ولى اگر زنى به شوى خود میگفت:»تو شوهر من نیستى» واجب بود که با غرق کردن وى را بکشند. نازایى، زنا دادن، ناسازگارى با شوهر، بد اداره کردن خانه، همگى از چیزهایى بودند که برحسب قانون، طلاق دادن زن را مجاز میساخت.
هرودت( Herodotus) گفته است: «بابلیان هنگام محاصره، زنان خود را خفه می کنند تا در آذوقه صرفه جویى شود» به طور کلى وضع زن در بابل، پستتر از وضعیت زن در مصر، و وضعى که زنان رومى پس از آن پیدا کردند، بود.[۴۷]
۲-۳- زن از نگاه ادیان گذشته
۲-۳-۱- زن در آیین یهود
در آیین یهود که پس ازموسى (ع ) دستخوش تحریفهایى شد، آفرینش(حوا) از دنده چپ آدم دانسته شده و فریب خوردن از شیطان و بیرون شدن از بهشت نیز به حوّا به عنوان زن نسبت داده شده است. گناه و آلودگى زن بیش از مرد است و تطهیر ناپذیرى او در بعضى موارد ازمطالبى است که در متون دین یهود موج مىزند. یهودیان در مسائلى همچون عبادت خدا، سعادت اخروى، پاداش اعمال نیک و…هرگز زن را با مرد برابر نمىدانند.در مذهب یهود، پسران در نمازهاى خود چنین مى خوانند:(خداوندا! تو را سپاس مىکنیم که ما را کافر و زن نیافریدى [۴۸](به برخى از آیات تورات که به موضوع زن ارتباط مىیابد در این قسمت اشاره مى شود؛ آفرینش حوّا از دنده چپ( آدم خداوند بر آدم خوابى سنگین مستولى ساخت تا به خواب رفت، یکى از دندههایش را برداشت و به جایش گوشت پرکرد. خداوند آن دندهاى را که از آدم برداشته بود زنى ساخت و او را نزد آدم آورد)[۴۹]فریب خوردن زن و رانده شدن از بهشت(پس از خلقت آدم و زنش، مار که از همه حیوانات صحرا مکارتر بود به زن گفت: آیا خداوند گفته است که از هیچ درختى از این باز نخورید؟ زن به مار گفت:از میوه درخت این باغ خواهیم خورد، اما خداوند گفته است که ازمیوه آن درختى که در میان این باغ است نخورید و آن را لمس نکنید، مبادا بمیرید. مار به زن گفت: حتماً نخواهید مرد چون که خداوند مىداند روزى که از آن بخورید چشمانتان باز مىشود و مانند خداوند تشخیص دهنده نیک و بد خواهید شد. زن دید که آن درخت براى خوراک نیکو و براى چشمها هوس انگیز است و آن درخت براى معرفت دار شدن پسندیده است. از میوه آن گرفت و خورد، به شوهرش هم که در کنارش بود داد و او خورد. چشمان هر دو گشوده شد. دانستند که عریانند و برگهاى انجیر را به هم دوخته وسیله سترعورت براى خویش ساختند).[۵۰]
در ادامه پس از ذکر بازخواست خدا از آدم و حوّا و مار مىخوانیم:(خداوند به زن گفت: رنج و درد باردارى تو را زیاد خواهم کرد، فرزندان را با رنج بزایى و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تومسلط خواهد بود. و به آدم گفت: چون به حرف زنت گوش دادى و از آن درختى که گفتم نخورى خوردى، زمین به خاطر تو ملعون است، تمام عمرت با رنج از محصول آن خواهى خورد).[۵۱] راه تخفیف گناه زن در تورات در ارتباط با روز شبات( شنبه) چنین آمده است:
(روشن کردن شمعهاى شبات به عهده زنان است. علت این امر آن است که حوّا آدم را وادار کرد ازمیوه ممنوع بخورد و او را واداشت تا از امر خدا سرپیچى کند.) (گفته شده است که زن با این گناه، چراغ زندگى بشر را خاموش کرد. جان انسانها چون چراغى است، از این رو زن با روشن کردن چراغ شبات تا حدودى این خطا را جبران مىنماید؛ زیرا اجراى دستورات شبات و روشن کردن شمعها ایمان را روشن مىسازد و بدین وسیله گناه زن تخفیف مىیابد. نابرابرى نذر سلامتى پسر و دختر(…. کسى که صریحاً نذرى مىکند و نذرش مربوط به سلامتى انسانى باشد بر حسب ارزیابى مقرر(ذیل) نذرش از آن( ادوناى) خواهد بود. ارزیابى براى مذکر این است: از بیست ساله تا شصت ساله ارزشش پنجاه شقل نقره بر اساس شقل مقدس باشد. و اگر مؤنث باشد ارزشش سى شقل باشد).[۵۲]
در مورد طلاق در تورات آمده است که: هر گاه مردی از زن خود ناپسندی بیابد، می تواند او را طلاق داده، از خانه بیرون کند و در صورت فقر، حق فروش دختر را دارد. تعدد زوجیات در میان یهودیان در ممالک اسلامی مرسوم بود؛ اما در سایر ممالک به ندرت دیده میشد. در مساله محیض نیز، یهود شدت عمل به خرج میداد؛ به طوری که زنان را از آب و غذا و محل زندگی دور میکردند.[۵۳] اما در دین یهود مانند دین اسلام زن مستحق نفقه است و مرد باید خوراک و لباس مناسب برای همسرش فراهم کند. میزان نفقه با رعایت حال دو طرف و به اختلاف زمان و مکان به عهده زوج است.[۵۴]
۲-۳-۲- زن در آیین مسیحیت
آیین مسیحیت در مورد حقوق و جایگاه فردى و اجتماعى زن دیدگاه ثابت و تغییرناپذیرى ارائه نکرده است. نسخههاى گوناگون شناخته شده به نام(انجیل)و رسالههاى به جاى مانده از شخصیتهاى برجسته و نامدار مسیحى و کشیشها و فرقههاى مختلف و کاتولیکها هریک به سهم خود درمورد حقوق زن، دیدگاه هاى متفاوتى اظهار کرده اند. در رساله اول پولس رسول به تیموتائوس چنین آمده است:
(خدا اول آدم را آفرید و بعد حوّا را، آدم فریب نخورد، بلکه زن فریب شیطان را خورد و در تقصیر گرفتار شد. از این جهت خداوند درد زایمان را به حوّا داد اما به زاییدن رستگار خواهد شد اگر در ایمان و محبت و قدوسیّت و تقوا ثابت بماند.)رساله یادشده آدم نخستین را از هر گناه تبرئه مىکند و گناه فریب خوردن از شیطان را به گردن حوّا به عنوان یک زن مىافکند.این سخن با پیامهاى شریعت و وحى، مخالف است.همچنین در رساله اول پولس رسول به افسیسان آمده است:( اى زنان شوهران خود را اطاعت کنید چنان که خدا را؛ زیرا که شوهر سر زن است؛چنان که مسیح نیز سر کلیسا و او نجات دهنده بشر است.)پولس رسول در رساله اول خود به تیموتائوس گوید: (زن را اجازه نمیدهم که تعلیم دهد یا بر شوهرش مسلط شود، بلکه در سکوت بماند) پولس رسول در رساله اول خویش در پاسخ سؤال مسیحیان،به مجرد ماندن و ازدواج نکردن توصیه مىکند. در مذهب کاتولیک، تعدد زوجات ممنوع است و مهریه نیز وجود ندارد.[۵۵]و رهایى زن و شوهر از بند ازدواج، تنها با فوت آنها خواهد بود. بنابراین طلاق اجازه داده نمىشود; مگر به شرط آن که هیچ یک ازدواج دوباره نداشته باشند.در انجیل متى پیرامون طلاق زن چنین آمده است:(هرکس زن خویش را بدون آن که خیانت از او دیده باشد طلاق دهد و آن زن دوباره شوهر کند آن مرد مقصر است چون باعث شده زنش زنا کند، و مردى هم که با این زن ازدواج کند زناکار است) [۵۶]
به اعتقاد مسیحیان، گناه اولیه آدم سبب شد که این گناه در گوهر همه انسانها سرشته شود. بنابراین انسانها، به جز عیسی و مریم با گناه متولد میشوند. از این جا نقش مهم زن (حوا) در گناهکاری تمام انسانهای روی زمین مشخص می شود. سبب مذموم بودن ازدواج در میان مسیحیان و میل به تجرد نیز از پلید بودن ارتباط با زنان ناشی می شود.[۵۷]
این خلاصهای از وضعیت زن در ادوار مختلف قبل از اسلام و در عصر ظهور اسلام بود. که به اختصار برگزار شد، و از آنچه گفتیم، این نتیجهها بدست می آید:
یک – بشر در آن دورانها درباره زن دو طرز تفکر داشت:یکی اینکه زن را انسانی در سطح حیوانات بیزبان میدانست، و دیگر این که او را انسانی پست و ضعیف در انسانیت میپنداشت؛ و به همین جهت، باید همیشه در قید تبعیت مردان بماند، و مردان اجازه ندهند که زنان در زندگی خود آزادی کسب کنند.
دو- بشر قبل از اسلام نسبت به زن، از نظر وضع اجتماعی نیز دو طرز تفکر داشت: برخی از جوامع زن را خارج از افراد اجتماع انسانی میدانستند، و معتقد بودند که زن، جزء این ساختار اجتماعی نیست؛ بلکه او از شرایط زندگی است، شرایطی که بشر بینیاز از آن نیست؛ مانند خانه که از داشتن و پناه بردن به آن، چارهای نیست. بعضی دیگر معتقد بودند که زن، مانند اسیری است که به بردگی گرفته می شود.
مطالعهی حاضر با بهره گرفتن از روش ناپارامتریک نشان میدهد که ارتباط مثبت معنیداری بین نمایهی توده بدنی و هورمونهای پرولاکتین و TSH در زنان ایرانی مبتلا به PCOS وجود دارد، در حالی که در زنان سالم این رابطه معکوس گزارش شده است. از این رو میتوان گفت که افزایش تودهی بدنی یا چاقی میتواند در بیماران PCOS با افزایش سطح هورمونهای پرولاکتین و TSH همراه باشد. افزایش سطح پرولاکتین همچنین میتواند تاثیر منفی روی ترشح LH در این بیماران داشته باشد. از سوی دیگر یافتههای مطالعهی حاضر در تایید مطالعات پیشین این احتمال را تقویت میکند که افزایش ترشح LH در زنان PCOS، وابسته به تودهی بدنی زنان با بافت چربی باشد که به خوبی تایید شده است (Carmina et al., 2006). بر اساس یافتههای این مطالعه میتوانیم بگوییم که همبستگیهای بهدست آمده بین نمایهی تودهی بدنی و هورمونهای پرولاکتین و TSH هر چند ضعیف است، اما نمیتواند تصادفی باشد. با این حال از یافتههای موجود نمیتوان قطعاً گفت که چاقی و البته چاقی شکمی به ویژه در زنان نژاد ایرانی مبتلا به PCOS، تاثیر مستقیمی روی تغییرات هورمونی آن ها داشته است یا نه. سندرم متابولیک که شامل افزایش سطح گلوکز و تریگلیسرید همراه با فشارخون بالا وHDL پایین است، در گروه PCOS توسط دوکراس[۲۰۸] و همکاران (۲۰۰۵) نسبت به گروه کنترل ۴۷ درصد بیشتر ( معادل ۱۱ برابر گروه سالم) گزارش شده و مهمترین دلیل آن چاقی مرکزی عنوان گردیده است ( (Elter et al., 2002. محققان بر این باورند که همهی مبتلایان به PCOS باید از نظر سندرم متابولیکی بررسی شوند ((Shroff et al., 2007.
تناقضهایی پیرامون تاثیر چاقی یا نمایهی تودهی بدنی روی غلظت آندروژن مبتلایان به PCOS وجود دارد. داله[۲۰۹] و همکاران (۱۹۹۲) نشان دادهاند که هورمونهای تستوسترون و آندروستندیون در بیماران چاق و غیر چاق مشابه است. اما از سوی دیگر، با تحقیقاتی که از سوی کیدی[۲۱۰] و همکاران (۱۹۹۰) انجام شده، پیداست که چاقی میتواند منجر به افزایش آندروژنهای آزاد شود. مطالعات دیگری نیز تاکید کردهاند که سطح تستوسترون در بیماران چاق بالاتر است (Moran et al., 2008؛ Christakou and Diamanti-Kandarakis, 2008). اما مطالعهی دونایف[۲۱۱] و همکاران (۲۰۰۱) مؤید کاهش سطح آندورستندیون در بیماران چاق است.
-
-
- رابطهی تودهی بدنی با عوامل خونی
-
یافتههای این مطالعه نشان میدهد که نمایهی تودهی بدنی در بیماران PCOS میتواند ارتباط مستقیمی با سطح گلوکز، کلسترول، LDL و تریگلیسرید داشته باشد. از این رو مطالعهی حاضر تایید میکند که افزایش نمایهی تودهی بدنی در بیماران میتواند با افزایش سطح این عوامل خونی همراه باشد. به باور داله و همکارانش (۱۹۹۸) هر دو جزء مهم پاتوفیزیولوژی PCOS یعنی اختلال گونادوتروپیک و مقاومت انسولین به نمایهی توده بدنی مرتبط هستند. بیماران چاق مبتلا به PCOS در مقایسه با بیماران غیر چاق از میزان اسیدهای چرب آزاد، کلسترول و LDL بالاتری برخوردارند ((Holte et al., 1994. همین رابطهی مستقیم در گروه کنترل نیز گزارش شده و میتوان گفت صرف نظر از این که زنان مبتلا به PCOS باشند یا نباشند بروز چاقی یا افزایش تودهی بدنی آنان میتواند عوارض متعددی چون دیابت نوع دوم، هیپرلیپیدمی و افزایش فشار خون را به همراه داشته باشد. از سوی دیگر چاقی و PCOS با دیس لیپیدمی و عملکرد نامناسب اندوتلیال ارتباط دارند که میتواند منجر به افزایش خطر بیماری های قلبی-عروقی شود.
رابطهی سن با هورمونها و عوامل خونی در بیماران PCOS
-
- رابطهی سن با هورمونها
-
بنا به مطالعات پترانی[۲۱۲] (۲۰۱۲)، بیشتر زنان مبتلا به PCOS در سنین جوانی از این سندرم رنج میبرند. تحقیقات دونایف (۱۹۹۷). حاکی از آن است که زنان جوان PCOS از سنین ۱۵ سالگی به بعد نشانههای هیپرآندروژنیسم را تجربه میکنند. یافتههای مطالعهی حاضر نشان میدهد که در زنان ایرانی مبتلا به PCOS، با افزایش سن احتمالا نسبت LH/FSH افزایش مییابد. همان گونه که مطالعهی کویوونن (۲۰۰۱) بر روی زنان فنلاندی نشان داده است، FSH به تنهایی میتواند روی سلولهای تکای تخمدان اثر تحریکی داشته باشد که مکانیسم تاثیر آن چندان روشن نیست. همچنین FSH میتواند به تنهایی با تحریک گیرندههای LH کار این هورمون را تقلید کند (Koivunen, 2001؛ Lopez et al., 2004). وجود چنین اثراتی میتواند آندروژنهای تخمدانی را به میزان قابل ملاحظه –اما نه در اندازهی طبیعی- بالا ببرد. در بیماران جوان PCOS معمولا تولید آندروژنهای اضافی بیشتر میشود زیرا تحریک مزمن LH در PCOS افزایش ترشح ثابت آندروژنها را از قسمتهای تکا به همراه دارد (Lopez et al., 2004). مطالعهی حاضر نیز نشان دهندهی نقش مهم LH در این بیماران است، هر چند که جزییات انواع آن و سن آغاز تغییرات مربوط به آن، در این مطالعه مورد بررسی قرار نگرفته است. بنابر این، برای بررسی دقیق اثر افزایش متغیر سن در زمینهی تغییرات هورمونی زنان ایرانی مطالعهی بیشتری مورد نیاز است.
شهرلنگرود با توجه به قرار گیری در منطقه تحت تأثیر عناصر اقلیمی می باشد که بروی طراحی پلان ها و خانه هایی که در این منطقه قرار دارد تأثیر بسزایی می گذارد این اقلیم با توجه به مطالعات بدست آمده، وجود دریا از یک جهت و ارتفاعات سلسله جبال البرز و وزش بادهای محلی جابجایی توده های هوایی شمالی و غربی پوشش تراکم جنگلی عرض جغرافیایی از تنوع زیادی برخوردار است و مهمترین عامل این منطقه ریزش باران است و نم و رطوبت همیشگی بر روی اصول طراحی در این منطقه تأثیر می گذارد که باید در طراحی مسکن و فضاهای مهم در این منطقه به آن توجه کرد و سعی در این داریم که اشکالاتی که در طراحی این ساختمانها به کار رفته است را بررسی کنیم و اصول صحیح در طراحی را با توجه به این اقلیم بیان کنیم به چند پرامتر در این زمینه می پردازیم اولین اصل در طراحی خانه های مسیر حرکت خورشید است که این عامل اصل در طراحی و قرار گیری پنجره ها است چون در منطقه به دلیل رطوبت استفاده از نور خورشید برای ساکنین بسیار ضروری است چون نور مناسب باعث شده که انرژی برق کمتری در خانه هدر رود.
۴-۱۰-۱ مسیر حرکت خورشید
کنترل موقعیت خورشید و سایه در تمام جنبه ها طراحی و پیشرفت کار از انتخاب اولیه موقعیت ساختمان و تقسیم بندی قطعات زمین تا انتخاب نهایی نوع گیاهان و جزئیات محوطه سازی انجام می شود.
جهت حرکت خورشید در تابستان بیشتر از زمستان است پس نوری که ما برای یک خانه احتیاج داریم و گرما در زمستان بیشتر است تا تابستان ما باید در تابستان برای ساختمان از سایه بان استفاده کرده و سعی کنیم نور را منتقل کنیم و در زمستان بتوانیم کمال استفاده از نور را موجود ببیرم در فصل زمستان خورشید میزان حرکت بسیار کوتاهتر و پایین تر از مسیر حرکت آن در تابستان است در فصل زمستان انرژی خورشیدی توسط جبهه شرقی و غربی ساختمانی جذب نمی شود زیرا در این فصل خورشید تقریباً از جنوب شرقی طلوع و در جنوب غربی غروب می کند پس باید سعی شود برای استفاده از انرژی خورشیدی در زمستان قرار دادن دیواره ها و پنجره های اصلی ساختمان در جبهه جنوبی آن است.
۴-۱۰-۲ (باد نامطلوب)
استفاده از فرم مناسب برای مقابله باد نامناسب در زمستان تأثیر باد بر ساختمان از دو طریق یعنی افزایش میزان نفوذ هوای خارج و همچنین افزایش هدایت حرارت از بدنه خارجی ساختمان ایجاد می گردد میزان انتقال حرارت به حدی افزایش می یابد که سبب اتلاف حرارت داخل ساختمان از سطوح خارجی آن میگردد در مناطقی که جهت باد زمستان مشخص است می توان فضاهای کم اهمیت را در آن قسمت قرار دارد.
۴-۱۰-۳ باد مطلوب
برای این که بتوان در مناطق شمالی که رطوبت هوا زیاد است باید بتوان در خانه ها کوران ایجاد کرد که این کوران سبب از بین رفتن زطوبت خانه شده و باعث شده یک محیط مناسب برای زندگی ایجاد شود. جهت خانه های مستطیل شکل، اما بهتر از محور بزرگتر خانه عمود بر جهت بادهای مطلوب استفاده شود اگر زاویه بین مبنا و باد قدری بیشتر یا کمتر از ۹۰ درجه باشد تهویه بهتر صورت می گیرد. جهت بنا باید به صورتی باشد که بتواند جریان هوا را به بهترین نحوه از داخل ساختمان عبور داد همچنین قرار دادن ساختمان در روی پیلوت باعث افزایش ارتفاع ساختمان و سرعت جریان هوای بیشتر می شود. ارتفاع پلانها و وجود حیاط که خود یک محیط برای چرخش باد در آن است همه این عوامل باعث چرخش مناسب باد در محیط و در نتیجه کم شدن رطوبت می تواند گردد .
۴-۱۰-۴ (محافظت ساختمانها در برابر تابش آفتاب)
۱- نصب پنجره در قسمت فوقانی دیوار
۲- ممانت از ایجاد پنجره در جهات شرقی غربی
۳- استفاده از دریچه های چوبی با شبکه های متحرک عایق در پشت پنجره ها
۴- استقرار ساختمان در جهت تابش حداقل انرژی خورشید
۵- استفاده هر چه بیشتر از دیوار های مشترک در مجموعه های ساختمانی و ایجاد بافت فشرده .
۶- استفاده از رنگ روشن در ساختمان بسیار موثر
۷- گشودن فضاهای اصلی به حیاط های داخلی یا فضاهای باز واقع در سایه
۸- استفاده از سایه بان های مناسب برای سطوح بازشوها
ایجاد کوران در فضاهای داخلی
۱- استفاده از پلان های طویل باریک
۲- احداث خانه ها بر روی پایه و جدا نمودن کف ساختمان از زمین
۳- استفاده از سقف های بلند
۴- پیش بینی فضاهای داخلی باز و یکپارچه
۵- پیش بینی فضاهای خارجی با مد نظر قرار دادن جهت وزش سیستم های مطلوب
۶- استقرار ساختمان ها در جهت وزش بادهای مطلوب
۷- پیش بینی حداقل ۲ پنجره یکی رو به باد و دیگری پشت به باد برای هر یک از اتاق ها
جلوگیری رطوبت :
۱- جلوگیری از تابش مستقیم خورشید و گیاهان واقع در داخل ساختمان
۲- استفاده از آبروهای سرپوشیده جهت آبیاری محوطه
۳- استفاده از تهویه کامل در آشپزخانه، حمام، دستشویی
۴- عدم استفاده از آبنما و نیز پوشش گیاهی در قسمت هایی مشرف به باد ورودی به داخل ساختمان باشد
۴-۱۱ روش شاخص دمای موثر
شاخص دمای موثرکه ترکیبی از دو عنصر دما و رطوبت نسبی می باشد یکی از روش های شناخت محدوده آسایش زیست اقلیمی در مناطق مختلف می باشدکه این روش در این تحقیق بر اساس امار لنگرود برای شب و روز جداگانه محاسبه شده است. جداول شماره ( ۵-۱) و ( ۵-۲ ) و ( ۵-۳) بررسی ضریب حرارتی روز و شب و میانگین به روش دمای موثر را نشان می دهند.
جدول ۴-۲۳ بررسی ضریب حرارتی روز به روش دمای موثر در شهرلنگرود
ایستگاه ماه |
لنگرود | |
مقدار ET روز | ضریب حرارتی روز |
(۲‑۴)
-
که در آن α زاویه بین و میباشد. پخش توان اکتیو با زاویه فاز بین شبکه و ولتاژ مبدل،کنترل می شود و پخش توان راکتیو بهوسیله اختلاف دامنههای ولتاژ انجام می شود. مقدار بزرگ راکتانس x رفتار گذرای مدار را کم می کند، و در نتیجه کنترل مدار آسانتر می شود و اعوجاج هارمونیکی شبکه را کاهش میدهد.
انعطاف پذیری کلیدهای قدرت مانند IGBT در سوئیچینگ سریع، مشخصات کنترلی خوبی را ایجاد کرده که بر پایه تکنیکهای فضای برداری ولتاژ برای تهیه توابع کمکی ذیل انجام می شود:
متعادل کردن فاز (بوسیله تزریق جریان توالی منفی)
کاهش فلیکر (بوسیله پاسخ سریع مدارات کنترلی)
Active Filter (با بهره گرفتن از روشهای حوزه فرکانس یا زمان)
جبرانساز استاتیکی سنکرون با یک منبع جریان متغیر مدل می شود که با کنترل دامنه ولتاژ خروجی مبدل میتوان مقدار جریان تزریقی به شبکه را به راحتی کنترل نمود. هنگام عملکرد STATCOM پارامترهای خط به طور دائم نظارت می شود و با مقدار سیگنال مطلوب مقایسه میگردد. سپس مقدار ولتاژ و جریان لازم برای حذف اغتشاش ایجاد شده توسط بار، تولید میگردد. بنابراین این دستگاه اجازه ورود اغتشاشات ایجاد شده توسط بار را به سیستم نمیدهد. علاوه بر این STATCOM بدون استفاده از عناصر فیزیکی مولد یا جذب توان راکتیو نظیر خازن و راکتور میتواند به شبکه توان راکتیو تزریق و یا از آن جذب نماید. ناحیه کاری STATCOM ذاتا مستطیلی است که با مقادیر نامی جریان و ولتاژ محدود می شود. شکل(۲-۵) ناحیه کاری این دستگاه را نشان میدهد. با توجه به محدوده کاری، STATCOM قادر است با تولید و جذب توان راکتیو در نقطه اتصال به شبکه، ولتاژ متغیر را ثابت نگه دارد. [۲۷] و [۲۹] و [۳۰].
شکل ۲‑۵- مشخصه ولتاژ – جریان STATCOM
شکل ۲-۶- ساختار پایه STATCOM ]2[
همانگونه که در شکل(۲-۶) دیده میشود اگر مبدل منبع ولتاژ فقط برای جبران سازی توان راکتیو به کار رود، منبع انرژی DC میتواند با یک خازن DC کوچک جایگزین شود. در صورتیکه توان تبادلی بین سیستم DC و AC فقط توان راکتیو باشد؛ مبدل خازن را شارژ کرده و در سطح ولتاژ مورد نیاز نگه میدارد. مبدل از سیستم AC مقداری توان اکتیو جذب و آن را به عنوان تلفات داخلی مصرف میکند و ولتاژ خازن را در سطح ولتاژ مورد نظر نگه میدارد. اگر ولتاژ تولیدی STATCOM از ولتاژ سیستم کمتر باشد، STATCOM به عنوان یک بار سلفی عمل نموده و توان راکتیو از سیستم جذب میکند. اگر STATCOM بخواهد به عنوان خازن موازی عمل کند و توان راکتیو به سیستم تزریق نماید، ولتاژ آن باید بیشتر از ولتاژ سیستم باشد. بر خلاف STATCOM، SVC جریان خروجی را میتواند مستقل از ولتاژ سیستم AC کنترل نماید. ]۲[
۲-۱-۲-۱-مهمترین کاربردهای STATCOM [1]
کنترل دینامیکی ولتاژ
بهبود پایداری ولتاژ
حذف نوسانات توان در شبکه انتقال
کنترل توان حقیقی و راکتیو
۲-۱-۲-۲- مزایای STATCOM ]3[
یک STATCOM در مقایسه با جبران کننده های تریستوری معمولی دارای چندین مزیت میباشد که میتواند توان راکتیو را در محدوده ولتاژ پایین تولید کرده و نیازی به تریستورهای کنترل شده نداشته باشد و همچنین هارمونیک های مرتبه پایین تر را نیز ارائه نمی دهد.
۲-۱-۲-۳- توان مصرفی در حضور STATCOM ]4[
وجود STATCOM در سیستم توزیع باعث افزایش مصرف سیستم میشود. زیرا STATCOM با تنظیم ولتاژ شین ها (که عمدتاً جبران افت ولتاژ) باعث میشود شین ها به ولتاژ نامی خود برسند و همچنین تجهیزات مرتبط با این شین ها با ولتاژ نامی و در نتیجه با توان نامی خود کار کنند. البته خود STATCOM نیز دارای توان مصرفی است که این دو امر در مجموع باعث افزایش توان مصرفی سیستم میشود. نتیجه در شکل (۲-۷) قابل مشاهده است.
شکل۲-۷- توان مصرفی در حضور STATCOM ]4[
۲-۱-۲-۴- تلفات در حضور STATCOM ]4[
استفاده از STATCOM در سیستم باعث کاهش تلفات کل سیستم میشود البته به کارگیری STATCOM در شین های مختلف باعث کاهش تلفات به اندازه ی مختلف میشود استفاده از STATCOM در شین هایی که ارتباط بیشتری با شین های مجاور دارند و همچنین شین هایی که دارای افت بیشتری هستند باعث عملکرد بهتر سیستم میشود. شکل(۲-۸)
شکل۲-۸- تلفات در حضور STATCOM ]4[
۲-۱-۲-۵- روش های کنترل STATCOM
روش های کنترلی STATCOM در بخش (۲-۲) به تفصیل شرح داده شده است.
۲-۱-۳- مقایسه STATCOM و SVC ]1[
SVC و STATCOM از لحاظ قابلیت عملکرد جبرانسازی بسیار به هم شبیه هستند، اما اصول عملکرد آن ها اساسا متفاوت است. STATCOM به عنوان یک منبع ولتاژ سنکرون عمل میکند، در حالیکه SVC به عنوان ادمیتانس راکتیو کنترل شده عمل میکند. این تفاوت باعث میشود STATCOM از مشخصات عملکرد بهتر و انعطاف پذیری بیشتری نسبت به SVC برخوردار باشد. شکل ( ۲-۹) مشخصه (I-V) SVC و TATCOMS را مقایسه میکند. همانطور که از شکل پیداست در محدوده عملکرد خطی مشخصه (I-V)، قابلیت عملکرد جبرانسازی SVC و STATCOM مشابه است.
شکل ۲-۹- مقایسه مشخصه (I-V) SVC و STATCOM
با در نظر گرفتن محدوده عملکرد غیر خطی، STATCOM قادر است جبران خروجی اش را در محدوده حداکثر جبرانسازی خازنی و سلفی به صورت مستقل از ولتاژ AC سیستم کنترل کند. در حالیکه حداکثر جریان جبرانسازی قابل حصول با بهره گرفتن از SVC به صورت خطی با ولتاژ سیستم کاهش مییابد. بنابراین در تامین ولتاژ تحت اغتشاشات بزرگ سیستم که در آن ها ولتاژ سیستم خارج از محدوده خطی است STATCOM بسیار موثرتر از SVC عمل میکند. قابلیت STATCOM در حفظ کامل جریان خروجی خازنی در شرایط ولتاژ پایین سیستم باعث میشود که STATCOM در حفظ پایداری گذرای سیستم کارامدتر باشد.
در مواقعی که نیاز به جبرانسازی توان اکتیو است، STATCOM قادر است با بهره گرفتن از پایانه DC خود توان را از یک منبع ذخیره انرژی (باطری، بانک خازنی و غیره) بگیرد و از پایانه AC خود آن را به شبکه تزریق کند. در حالیکه SVC این قابلیت را ندارد. پاسخی که STATCOM در حالت دینامیکی به تغییرات ولتاژ شبکه میدهد بسیار مناسب تر از دیگر جبران سازها مانند SVC می باشد.
جدول ۲-۱- خلاصه ای از مهمترین تفاوت های SVC و STATCOM ]1[
SVC
STATCOM
ویژگی
امپدانسی با عملکرد مناسب در شرایط ولتاژ بالا
منبع جریان با عملکرد مناسب
در شرایط ولتاژ پایین