بهره گیری از قوانین ادراک دیداری در طراحی کتاب های درسی از اهمیت زیادی برخوردار است. در طراحی این کتابها طراح باید در انتخاب نگارهها، تصویرها و آرایش صفحه نهایت دقت را به خرج دهد. نگارهها و تصویرها باید بر مبنای اهداف آموزشی و مواد محتوایی طراحی و ارائه شوند. بر مبنای نظریه ادراک دیداری طراحی مؤثر کتابهای درسی مزایای زیر را در بر دارد:
با بهره گیری از قوانین تأکید و جلب توجه، طراحان میتوانند توجه مخاطب را به جنبه های خاصی از عناصر موجود در صفحه و یا تصویر جلب کنند. تأکید در طراحی صفحه باید با توجه به هدفهای محتوایی و عناصر گرافیکی صورت گیرد. استفاده از سایه روشن، رنگهای مکمل، اختلاف اندازه و کادر میتواندبرای تأکید مورد استفاده قرار گیرد. پترسون (۱۹۹۶) معتقد است اگر تأکید به درستی صورت گیرد، خواننده می تواند آنچه را که طراح قصد کرده در صفحه و یا تصویر ببیند.
استفاده از متن در جریان حل مسأله نیازمند این است که مخاطب کل متن را برای یافتن مواد مرتبط جستجو کند و سپس قطعههای محتوایی مرتبط را در حافظه فعال خود ذخیره نمایند. این فرایند بار سنگینی را بر حافظه تحمیل می کند و گاهی باعث می شود بخشی از اطلاعات به دلیل ظرفیت محدود حافظه فعال از دست برود و یا جایگزین شود. بهره گیری از نگارههای دیداری باعث می شود اطلاعات به صورت فضایی سازماندهی شوند.این امر به مخاطب کمک می کند بتواند اطلاعات را به آسانی مکان یابی کند.همه داده ها را در حافظه فعال خود ذخیره کند، زیرا داده های ضروری همیشه در نگارهها قابل دسترس بوده و به آسانی قابل فهم است(لارکین و سیمون، ۱۹۸۷).
با بهره گرفتن از نگارههای گرافیکی نسبت به متن، مخاطبان قادرند استنباطهای سریعی از اطلاعات داشته باشند. برای مثال، بینندگان می توانندقضاوتهای آسان و سریعی ازتفاوتها براساس اندازه نسبی عناصر و رنگها در نگارههای گرافیکی نظیر دیاگرامها، چارتها، نمودارها و نقشهها داشته باشند. نگارههای گرافیکی یادگیرندگان را قادر میسازند قطعههای مختلف اطلاعات را به آسانی مکان یابی کنند.همچنین آنها تفکر در زمان حل مسأله را از طریق کاهش حجم بارشناختی در حافظه فعال پشتیبانی می کنند (لارکین و سیمون[۱۰۵]، ۱۹۸۷).
نگارههای گرافیکی از طریق فراخوانی دانش مرتبط، حل مساله را تسهیل می کنند. آنها می توانند به عنوان یادیار عمل کرده و ادراک مستقیم اطلاعات را بدون پردازش عمیق امکان پذیر سازند. ساختار فضایی نگارهها مقایسه میان عناصرشان را تسهیل می کند و به دانشجویان در درک آسانتر روابط بین مفاهیم به منظور حل مسأله کمک مینماید (نرینان و دیگران[۱۰۶], ۱۹۹۵).
وین وهمکاران[۱۰۷] (۱۹۹۱) دریافتند دیاگرامهای درختی به افراد جهت استنتاج روابط میان مفاهیم کمک می کند.آنها از چند دانشجو خواستند که با بهره گرفتن از دیاگرامهای درختی و فهرستهای بیانی به حل مسأله بپردازند. وین و همکاران دریافتند بهره گیری از دیاگرامهای درختی به طور معنیداری نیاز به جستجو را جهت حل مسأله کاهش میدهد. رابینون و اسکین[۱۰۸] (۱۹۹۶) نیز در پژوهشی مشابه به دو گروه از دانش آموزان، متنهای طرح ریزی شده و ماتریس با محتوای یکسان دادند. دانش آموزانی که از ماتریس استفاده کردند توانستند با سرعت بیشتری اطلاعات را مقایسه و روابط میان آنها را به منظور حل مسأله دریابند.
سازماندهندههای گرافیکی[۱۰۹]، نسبت به متن در ساخت استنتاجهای پیشرفته و یکپارچهسازی اطلاعات توسط خواننده مؤثرتر عمل می کنند. سازماندهندههای گرافیکی از سازماندهندههای پیشرفته[۱۱۰] آزوبل[۱۱۱] (۱۹۶۳) نشأت گرفتهاند. این اصطلاح برای انواع نگارهها نظیر دیاگرامهای درختی، ماتریسها و نقشههای مفهئومی به کار برده می شود (نواک[۱۱۲]، ۱۹۹۶)نقشههای مفهومی و دیاگرامهای درختی تنها روابط سلسله مراتبی مفاهیم را نشان می دهند در حالی که برخی دیگر نظیر ماتریسها روابط سلسه مراتبی[۱۱۳] و همسنج[۱۱۴] هر دو را به نمایش در میآورند.
برای بررسی تأثیر سازماندهندههای گرافیکی بر یادگیری گرافیکی بر یادگیری دانشجویان ، پژوهشی برنامه ریزی و اجرا شد. در این پژوهش در متن درس روانشناسی از ماتریس استفاده شد. یک گروه از دانشجویان، کتاب حاوی متون طرحریزی شده(به عنوان گروه گواه) و گروه دیگر کتابهای درسی شامل متن و سازماندهندههای گرافیکی (به عنوان گروه آزمایش) دریافت کردند. یادگیری دو گروه از طریق آزمونهای ترجمه سنجیده شد. نتایج نشان داد بهره گیری از سازماندهندههای گرافیکی در متن کتاب درسی به درک خصوصیات مفاهیم (رابینسون و اسچری، ۱۹۹۴) و ترکیب مفاهیم (رابینسون و کیورا, ۱۹۹۵) جدیدکمک می کند.
نگارهها باید به گونه ای طراحی شوند که پردازش آسان باشد و به مخاطب اجازه دهند به سهولت روابط را درک کنند. ویگمن و همکاران[۱۱۵] (۱۹۹۲) در بررسی خود نشان دادند نقشه های مفهومی که بر اساس اصول روانشناسی گشتالت سازماندهی شده بودند از دیگر نقشههای برای کمک به دانشجویان در یادگیری ارتباط بین مفاهیم مؤثرتر بودند. همچنین پژوهشگران در این مطالعه پیشنهاد کردند دانش بزرگ و پیچیده مانع عملکرد بهینه برخی دانشجویان می شود. نتایج این مطالعه با پژوهش اتکینسون و همکاران (۱۹۹۹) هماهنگ بود. آنها در پژوهش خود دریافتند ماتریسهایی که اطلاعات مهم را در خوشه ها سازماندهی نمی کنند، مزیتی بر متنهای طرحریزی شده ندارند و نمیتوانند به دانشجویان در درک روابط بین مفاهیم مهم با یک نگاه اجمالی کمک کنند.
لوهر[۱۱۶] (۲۰۰۳) سه اصل را در جهت طراحی مؤثر کتابهای درسی پیشنهاد می کند. او مدل خود را بر اساس نظریه ادراک دیداری بنا نهاد و تأکید ویژهای بر نظریه گشتالت داشت.سه اصل لوهر به قرار زیر است:
اصل شکل و زمینه[۱۱۷]: بر مبنای این اصل در طراحی صفحه باید جنبه های مهم از زمینه برجستهتر و آشکارباشد.
اصل مرتبه بندی[۱۱۸]: باید اطلاعات با توجه به اهمیت و نقششان به صورت سلسلهمراتبی در کتاب ارائه شوند.
اصول گشتالت: باید از اصول ادراک دیداری گشتالات برای کمک به یادگیرندگان در طراحی کتابهای درسی استفاده نمود.
نظریه ادراک دیداری گشتالت
روانشناسی گشتالت، نهضتی در روانشناسی تجربی[۱۱۹] است که پیش از جنگ جهانی اول آغاز شد. در این نهضت بر اهمیت ادراک دیداری و حل مسأله تاکید ویژهای شد و حیطههایی نظیر تفکر، حافظه و ذات زیبایی شناسی مورد بررسی قرار گرفت. روانشناسان پیشاهنگ گشتالت چهار دانشمند با نامهای ماکس ورتایمر[۱۲۰]، ولفگنگ کهلر[۱۲۱]، کرت کافکا[۱۲۲] و کرت لوین[۱۲۳] بوده اند که از میان آنها ورتایمر بنیانگذار رسمی این نهضت به حساب میآید. «منظور از گشتالت (که یک اصطلاح آلمانی است) ، شکل ، انگاره یا طرح است. اما این اصطلاح برای گشتالتی ها بیش از این معنا می دهد . معنی گشتالت در روانشناسی گشتالت آن است که «کل[۱۲۴] از اجزای تشکیل دهنده آن بیشتر است» . یعنی کل دارای خواص یا ویژگی هایی است که در اجزای تشکیل دهنده آن یافت نمی شود. و از خیلی جهات کل تعیین کننده خصوصیات اجزاء است» (سیف، ۱۳۸۳، ص۲۵۹).
نظریه گشتالت تاکید میکرد که اشیا به عنوان الگوهای خوب سازمانداده شده نسبت به اجزا مجزا از یکدیگر درک میشوند.بر طبق این نظریه، وقتی چشمهایمان را باز میکنیم خردههای کوچک بی نظمی را نمیبینیم، در عوض، توجه ما به شکلها و الگوهای سازمانیافته اشیا جلب می شود. کلّی که میبینیم چیزی بیشتر از خردههای مجزای به هم چسبیده و ساخت یافته است(پدروز[۱۲۵]، ۲۰۰۵).
نظریه گشتالت بیش از آنکه یک نظریه یادگیری باشدبه عنوان یک نظریه ادراک شناخته شده و بیشترین دستاوردهای علمی این نظریه در زمینه ادراک است. بنابر این نظریه، چگونگی ادراک ما از پدیده ها مبتنی بر چندین قانون یا اصل به نام قوانین ادراک دیداری[۱۲۶] است.
دو قانون گروهبندی[۱۲۷] و تضاد شکل و زمینه [۱۲۸]از قوانین ادارک دیداری هستند که به منظور شناخت اهمیت، پیشرفت و روابط بین اطلاعات در یک زمینه دیداری مورد استفاده قرار میگیرند. چشمهای مخاطب، میدان دید را جهت یافتن نقاط کانونی جستوجو می کند و بر مبنای سرنخهای به دستآمده، اطلاعات را به هم ربط میدهد. دانش آموزان باتجربه به قراردادهای دیداری نظیر سرصفحه، عنوانها مکانهای بارز اطلاعات مهم جهت مرور اجمالی و سطحیخوانی صفحههای کتاب درسی متکی هستند. گروهبندی و تضادشکل و زمینه ایشان را در جهت شنناخت اطلاعات مهم و درک روابط میان عناصر موجود در صفحه هدایت می کنند(بارنت[۱۲۹]، ۲۰۰۵).
الف- گروهبندی
نقطه کانونی نظریه گشتالت ایده گروهبندی است. گروهبندی به این نکته اشاره دارد که ما چگونه تمایل داریم عناصر درون میدان دید را به راههای مختلفی تفسیر نماییم. گروهبندی خلق پیوستگی دیداری با سازماندهی تصویرها در واحدهای مجزا است(کوستلیکو[۱۳۰] رابرت، ۱۹۹۸). قوانین مربوط به گروهبندی در زیر خلاصه شده اند:
مجاورت[۱۳۱]: طبق قانون مجاورت، «پدیده ها و اموری که نزدیک به هم قرار دارند به صورت یک کل یکپارچه در نظر گرفته می شوند و بهتر و سادهتر درک میگردند» (سیف، ۱۳۸۳، ص۲۶۵). در طراحی صفحه باید طراح بر روی نگاه مخاطب در یکپارچهسازی نگارهها و عناصر گرافیکی متمرکز شود. مخاطب همیشه تمایل دارد عناصر دیداری را که در نزدیکی یکدیگر گرفتهاند به صورت یک واحد بنگرد ومعنی آنها را به یکدیگر ربط دهد.