تعیین ساختگاه طرح
– تعیین گزینه های ساختگاه طرح در محل انتخابی برای اجرای طرح
– مقایسه و اولویت بندی گزینه های مختلف ساختگاه طرح و تهیه گزارش انتخاب ساختگاه
۲٫ مطالعات مهندسی پایه و طراحی اولیه
– بازنگری و تکمیل اطلاعات و داده های اولیه مربوط به شرایط جوی، زمینشناختی و آبشناختی ساختگاه، امکانات زیربنایی قابل دسترس برای طرح شامل منابع آب، منابع انرژی، منابع نیروی انسانی، سیستمهای حمل و نقل، منابع تامین مواد خام، مواد اولیه و مصالح
– مطالعات مهندسی پایه و طراحی مواد اولیه و فرایند
– جانمایی و آرایش واحدها، سیستم ها و تجهیزات طرح
– طراحی مهندسی اولیه شامل مهندسی فرایند، طراحی اولیه سیستمها و تجهیزات مکانیکی، طراحی اولیه کارهای لوله کشی، طراحی اولیه کارهای ساختمانی و زیربنایی، طراحی اولیه سیستمها و تجهیزات برقی، طراحی اولیه سیستمهای کنترل و ابزار دقیق
– تهیه فهرست اقلام عمده کلیه واحدها، سیستمها و بخشهای مختلف طرح شامل فهرست مصالح و مقادیر آنها، تجهیزات و ماشین آلات و ابزارآلات مورد استفاده در کار
۳٫ تعیین خط مشی اجرائی طرح
– تعیین گزینه های تفکیک طرح به پروژه های مستقل با فصل مشترکهای مشخص با یکدیگر
– تعیین گزینه های تقسیم کار بین مشاوران، سازندگان و پیمانکاران
– اولویت بندی گزینه های اجرایی با توجه به قابلیت های اجرایی قابل دسترس، برنامه زمانبندی طرح و هزینه های طرح
۴٫ تهیه برنامه زمانبندی طرح به تفکیک پروژه ها برای فعالیتها و خدمات مهندسی، تدارکات، پشتیبانی تدارکات، کنترل کیفیت، ساخت (شامل عملیات ساخت و نصب)، مالی، تجهیز نیروی انسانی برای دوره بهره برداری و راه اندازی
۵٫ برآورد هزینه های سرمایه گذاری ارزی و ریالی طرح به تفکیک پروژه ها
۶٫ تهیه و ارائه گزارش مرحله امکان سنجی نهایی
مطالعه امکانسنجی برای اتخاذ تصمیم در مورد سرمایه گذاری در یک پروژه صنعتی باید متضمن مبنایی فنی، اقتصادی و بازرگانی باشد. این مطالعه باید عوامل مهمی را که با تولید یک محصول بخصوص ارتباط دارد همراه با روشهای جایگزین برای تولید این محصول، معین و آنها را تحلیل کند. این گونه مطالعه باید طراحی با ظرفیت مشخص و در محل خاص با بهره گرفتن از تکنولوژی ویژه یا تکنولوژیهایی که با مواد و نهادههای خاصی ارتباط دارد، و با هزینه های سرمایه گذاری و تولید و درآمد فروش مشخص، بازده سرمایه گذاری را معین و ارائه نماید.
بسیاری از مطالعات امکانسنجی دارای پوشش یکسان یا مشابهی است، هر چند با توجه به عواملی از قبیل ماهیت صنعت بزرگی و پیچیدگی واحد تولیدی مورد نظر از یکسو و سرمایه گذاری و سایر هزینه های مربوط، از سوی دیگر ممکن است از لحاظ جهت گیری و تاکید مسائل مورد اشاره اختلاف بسیاری وجود داشته باشد. اما به طور کلی یک مطالعه امکانسنجی مطلوب باید اجزای اصلی و پی آمدهای یک پروژه صنعتی را مورد تحلیل قرار دهد به ویژه که هر گونه نارسایی در این زمینه، سودمندی مطالعه را محدود می کند.
عرضهکنندگان تجهیزات یا تکنولوژی درک درستی از اصطلاح” مطالعه امکان سنجی” ندارند و اغلب آن را نادرست به کار می برند. غالبا خلاصهای از وضع یک پروژه که برای تجهیزات یا انتخاب تکنولوژی ویژهای تهیه می گردد مطالعه امکانسنجی نامیده می شود. گاه برآوردهای تولید یا فروش، مبتنی بر به کارگیری تجربیات کشور در حال توسعه راه اندازی می شود، کوچکترین ارتباطی ندارد. از آنجا که این مطالعات با عوامل محلی تولید غیرمرتبط و ناسازگار است، می تواند گمراه کننده بوده، منجر به استفاده غلط از منابع شود.
مطالعه امکانسنجی باید با عوامل تولیدی موجود، بازار محلی و شرایط تولید ارتباط داشته باشد و این امر مستلزم تحلیلی است که باید بر حسب هزینهها و درآمدها صورت پذیرد. مطالعه امکانسنجی ممکن است مبتنی بر وضعیت بازار و یا متکی بر مواد اولیه باشد، به این معنی که ابتکاراتی که در مطالعه امکانسنجی به کار می آید یا برگرفته از تقاضای موجود و متکی بر آن است یا فرضی است و یا ناشی از وضعیت مواد اولیه است.
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
۲٫۴٫ تعریف مساله
به طور کلی از لحاظ موضوعی دو نوع امکانسنجی در مطالعه پروژهها انجام می شود که عبارتند از :
امکانسنجی به روش ریاضی- منطقی(math–logical)
امکانسنجی به روش شیوهنامهای (procedural)
۲٫۴٫۱٫ امکان سنجی به روش ریاضی- منطقی
مدلهای سمبولیک یا ریاضی:
مدلهای سمبولیک از حروف، اعداد و سمبولهای دیگر برای نشان دادن متغیرها و ارتباط بین آنها استفاده می کنند و نتیجتا عمومیتر و انتزاعیتر از مدلهای دیگرند. این مدلها معمولا، بیشترین قابلیت دستکاری را دارند. نمایش اولیه و تجربی سیستمی که غالبا در ایجاد و توسعه مدلی که نهایتا در بدست آوردن جواب، مورد استفاده قرار میگیرد، مدل مفهومی نامیده می شود. این مدلها، مفهومی از ارتباط بین متغیرها را با بهره گرفتن از نمودار به نمایش میگذارند. ارتباط معمولا بصورت عددی نشان داده می شود. مثلا افزایش یک متغیر، ممکن است موجب کاهش متغیرهای دیگر گردد.
برنامه ریزی خطی از جمله قویترین تکنیکهایی است که مدیران میتوانند در حل مسائل مختلف خود با توجه به شرایط مساله بکار گیرند. اگر سه وظیفه تامین منابع مالی، تولید و فروش را وظایف اصلی هر شرکت تولیدی قلمداد نماییم، برنامه ریزی خطی در وظیفه دوم(تولید)، توانایی خود را در حل مسائل بخوبی نمایان ساخته است و در دو وظیفه دیگر توان نشان دادن قابلیتهای خود را ارائه نموده است.
برنامه ریزی خطی، مدلی ریاضی برای جستجو و انتخاب بهترین برنامه (روش انجام کار) از میان مجموعه راههای ممکن میباشد. از آنجا که تمامی روابط ریاضی موجود در این مدل از نوع درجه یک میباشند، مدل خطی نامیده می شود.
برنامه ریزی خطی با بهینه کردن(حداکثر یا حداقل کردن) متغیر وابستهای که به صورت خطی با مجموعه ای از متغیرهای مستقل مرتبط می شود و با در نظر گرفتن تعدادی محدودیت خطی تشکیل یافته از متغیرهای مستقل در ارتباط است.
متغیرهای مستقل، متغیرهایی هستند که مقدارشان توسط تصمیم گیرنده (یا توسط مدل بعد از حل) تعیین شده و مقدار متغیرهای وابسته را به عنوان ستاده مدل ارائه میگردند، تعیین می کنند. متغیرهای مستقل، متغیرهای درون زا و متغیرهای وابسته برونزا نیز نامیده میشوند.
متغیرهای وابسته(غیر قابل کنترل) معمولا در تابع هدف که اغلب بیانگر مفاهیم اقتصادی مانند سود، هزینه، درآمد، تولید، فروش، مسافت، زمان وغیره میباشد، ارائه میگردند. متغیرهای مستقل (قابل کنترل) در برنامه ریزی خطی به عنوان متغیرهای تصمیم شناخته شده که مقدارشان نامشخص و تصمیمگیرنده باید مقدار این متغیرها را بعد از حل مدل بدست آورد. معمولا، این متغیرها در مدل با x1,x2,…,xn به نمایش گذارده میشوند.
هر مدل برنامه ریزی خطی از سه قسمت تشکیل می شود:
تابع هف: تابعی است ریاضی که از متغیرهای تصمیم تشکیل یافته و بیانگر هدف مدل میباشد. این تابع نشاندهنده خواسته ها و آرزوهای تصمیمگیرنده مانند، حداکثر کردن سود یا حداقل کردن هزینه است.
تنگنا (محدودیت): عبارتست از یک معادله یا نامعادله متشکل از متغیرهای تصمیم که محدودیتهای مدل(یا تصمیمگیرنده) را جهت دستیابی به اهداف مدل بیان می کند. محدودیتها برای مسائل برنامه ریزی خطی در حالت کلی دربرگیرنده روابط میان متغیرهای تصمیم و منابع کمیاب و روابط بین متغیرهای تصمیم با عملکرد و هدف یا آرمان میباشد. محدودیتها، موانع ایجاد شده برای متغیرهای قابل کنترل و غیرقابل کنترل هستند. مثلا در مساله موجودی کالا میزان سرمایه بکار رفته در موجودی کالا یا فضای تخصیص داده شده برای موجودیها، محدودیت محسوب میشوند.
تنگناها مجموعه ای از روابط بین سه عامل زیر است:
– منبع :
مثل مواد اولیه، نفر- ساعت نیروی انسانی، ظرفیت ماشینآلات و…
– مصرف کننده منبع (متغیرها):
عوامل قابل اندازه گیری هستند که در حل مساله مورد نظر تعیین میشوند.
– نرخ (پارامتر مصرف):
شرایط قابل اندازه گیری ذاتی در ساختار مساله هستند که در اصطلاح ریاضی به آنها “ثابت” گفته میشوند. هزینه نگهداری یک واحد کالا در یک دوره زمانی و هزینه سفارش، نمونههایی از پارامترهای مربوط به یک مساله موجودی کالا میباشند.
Constraint: am1x1 + am2x2 +…+amnxn ≤ bm
amn : نرخ مصرف منبع
xn : مصرف کننده منبع(متغیر)
bm : منبع
متغیرهای تصمیم: متغیرهای تصمیم با توجه به مصداق تعیین شده برای آن عمدتا به یکی از دو صورت زیر است:
متغیر تصمیم غیرمنفی و متغیر تصمیم آزاد در علامت که می تواند مثبت، منفی یا صفر باشد.
انواع محدودیتها:
۱٫ محدودیتهای موثر : محدودیتهای تاثیرگذار در تعیین حدود منطقه موجه را محدودیتهای موثر مینامند.
۲٫ محدودیت زائد : محدودیتهایی که هیچ تاثیری بر فضای شدنی ندارند را محدودیتهای زائد مینامند.
۳٫ محدودیت فعال(الزام آور): محدودیتهای گذرنده از یک نقطه گوشهای را محدودیتهای فعال در آن نقطه مینامند.
فرموله کردن این مساله برنامه ریزی خطی شامل مراحل زیر است:
تعریف متغیرهای تصمیم
تعرف تابع هدف
استخراج تنگناها (محدودیتها)
فضای شدنی:
مساله برنامه ریزی خطی کلی زیر را در نظر بگیرید:
Max Z=CX
s.t.
AX ≤ b
X ≥ ۰
فضای شدنی این مساله به صورت زیر تعریف می شود:
مجموعه تمام x ها به قسمی که x در محدودیتهای مساله صدق کند را فضای شدنی می نامیم.
= {x| Ax ≤ b and x ≥ ۰} فضای شدنی.
امکانسنجی به معنای بررسی “شدنی بودن” یک موضوع است. برای این منظور فضای شدنی موضوع به کمک مطالعه تنگناها یا محدودیتها بررسی می شود. فضای مشترک بین تنگناها همان فضای شدنی موضوع است. همانطور که پیشتر گفته شد،”تنگنا” را میتوان رابطهای بین منبع، نرخ مصرف منبع و عوامل مصرف کننده تعریف کرد. البته برای دستیابی به وضعیت بهینه و برتر از روشهای حل برای مدلهای ریاضی بهره گیری می شود.
با توجه به اینکه ویژگیهای منطقی نیز به صورت ریاضی یا ریاضی تعاملی بدل میشوند، بزرگترین مشکل مدلهای ریاضی-منطقی، دشواری یا ناتوانی در یافتن جوابهای مسئله است. فرض می شود که این مشکل را با تعامل بتوان رفع کرد.
انواع فضاهای شدنی شامل فضای پیوسته، فضای گسسته و فضای گسسته- پیوسته میباشد، که اغلب موضوعات واقعی دارای فضای گسسته-پیوسته میباشند.