دردوران باستان، مردم برای امور پیشگویی به کاهنان مراجعه میکردند. و بسیار افراد مورد احترام مردم بودند، به روحانی مصریان باستان، بابلیان و یهودیان، کاهن میگفتند. آنها در فالگیری و غیبگویی مهارت داشتند. «بابلیها به قصدآن که برکات و انعام حیات بهرورگردند، به کاهنان و پیشوایان دینی خود متوسّل گشته ودر اموری چند، مانند قربانی ها و افسونها و نمازها و دعاها و مطالعه کواکب از آنها یاری میجستند. دستگاه کاهنان بابل، بسیارمنظم و سازمان کهونت بسیار مرتب بوده اند وایشان خود مردمانی بسیار فعّال که برای اصحاب خود کارهای بسیار انجام میدادهاند و تعالیم ایشان از ۳۲۰۰ ق.م شروع شده است و کارگاه ایشان را میتوان در واقع « مشاغل معبد » نام داد.( جان ناس ، ۱۳۵۴: ۵۱)
«غیب گوئی درواقع شغلی از مشاغل کاهن بوده است، جماعتی از ایشان در تعبیر رویا عالم بوده و یا حوادث طبیعی را پیش بینی می نموده اند، مخصوصاً فنی نزد ایشان معمول و رواج بسیار داشته است، که عبارت است از خواندن غیب از روی جگر گوسفند. زیرا چنین میپنداشتند که مشیّت خدایان در روی خطوط و چینی های موجود برآن کبد منقوش است ودر درون جگر آن حیوان خواصی طبیعی نهفته است، که مغیبات را آشکار میسازد، لکن مهمترین مطالعات ایشان از عالم غیب، در علم نجوم astrology ظاهر شده است که برای ما اهمّیّت بسیاردارد: ایشان معتقد بوده اند؛ که ارادۀ خدایان در اوضاع و احوال اجرام سماوی جلوهگر است و اگر بوسیله سبک وروش علمی کواکب را مطالعه ورصد نمایند، هر آینه بحقایق غیبی آگاه توانند شد. ازاین سبب جدول هایی دقیق و مفصل ازحرکات سیّارات و ثواقب رسم میکرده وآنهارا ضبط مینموده اند، که همان مطالعات نجومی قدیم پایه و اساس علمی و هیئت جدید درزمان ما گردید. ایشان هر یک از صور منطقه البروج را مظهر خدائی و منزلگاه الهی دانسته و برای مساحت و سنجش فضای آسمان و سائل و اسبابی اجتماع کردهبودند و طلوع و غروب و اوج و حضیض کواکب را بدقّت و صحت حیرت انگیز ی ثبت می نموده اند.» (همان ،۵۲)
چند نمونه از پیشگویی ادوار گذشته:
۲-۲- ۱- پیشگویی سیبولایی
در کتاب آیین شهریاری در شرق، به انواع پیشگویی، اشاره شده است، از جمله: پیشگویی سیبولایی است. پیشگوییهای سیبولاها در دنیای قدیم همه جا شایع، معروف و از لحاظ قدمت ودرستی مورد احترام بود. قدیمیترین نویسنده یونانی به نام«هراکلیتوس افسوسی» در اواخر قرن ششم قبل از مسیح، از سیبولاها نام بردهاست. سیبولا، زنی بود مُلهِم از جانب خداوند، که وقایع و حوادث هولناک و بدبختی زا وحیرتبخش آینده را پیشگویی میکرد. ( بویس ،۱۳۷۶ ،ج۱ : ۱۱ )
پیشگویی به وسیلۀ زنان، الهام یافته در شرق سابقۀ بسیار طولانی داشت، و کاملاً معمول و معروف بود. ساحرۀ اندور، که در عهد عتیق ذکرش آمده از این قبیل زنان بوده است .سترابون، از پیشگویان ایرانی که با آب پیشگویی میکردند، و خوابگزاران، و مغان، که پیشگوییهایشان کاملاً شیبه زنان غیبگوی آشوری بوده است. همچنین، شاهان آشور به پیشگویی اهمّیّت فراوان می دادند. کالیسنتس،که از بستگان ارسطو است، بعنوان مورخ لشکر کشیهای اسکندر، تا زمان مرگش در۳۳۰ قبل از میلاد همراه او بود، نوشته است، که آپولون دیدوما و سیبولای اروتریا، پادشاهی اسکندر را پیشگویی کرده بودند. (همان :۱۳-۱۲)
۲-۲-۲-پیشگویی هیستاسپ
«بذر ادبیات پیش گویانه زرتشتی، بیشتر در آن اوقاتی کاشته شده که کیش زرتشتی دچار ضعف و سستی می شده و پیروان آن نیاز داشته اندکه دل را، به امید پادرمیانیهای معجزه آسا، خوش کنند. به ویزه پس از پیروزیهای مقدونیها و عربها، میگویند، پیشگوییهای هیستاسب که تنها قطعاتی از آن در آثار نویسندگان کلاسیک به جامانده در اصل بخشی از ادبیّات پس از هجوم مقدونیهاست.» (بویس ، ۱۳۷۶: ۳۹۷)
۲-۲-۳- پیشگویی گشتاسپ
گشتاسب، روحانی درباری و پیشگویحرفهای بوده است. پس از سه روز مناظره ومناقشه که با پیروزی زرتشت، در مقابل گشتاسب صورت میگیرد. گشتاسب مورد بُهتان و افترا قرار میگیرد، به زندان می افتد. اسب محبوب گشتاسب، درد مند می شود. زرتشت است که می تواند اسب اورا شفا دهد. از زندان رها شده و مورد عنایت قرار میگیرد. در«دینکرد» به این افسانه مشهور اشاره شدهاست، میگویند گشتاسب برای آزمودن صدق ادعای نبوت زرتشت، از وی چهارچیز میخواهد. جزئیات این چهار خواسته تنها در«زرتشت نامه» آمده است که: نخست میخواهد بداند در جهان دیگر چگونه جایی به او خواهند داد؟ دوم، اینکه رویین تن شود.سوم، از نیک و بد گذشته و آینده با خبر شود.چهارم، اینکه تا روز رستاخیز از تنش جدا نشود. (همان ، ۳۸۵)
۲-۲-۴ - پیشگویی جاماسب
زرتشت برای اثبات صدق ادعای نبوت خویش، جامیس، وزیرگشتاسب، را با استنشاق عطر گل اورا از همه چیز آگاه می سازد.(همان، ۳۸۶) درحماسۀ پهلوی یادگارزریران، جاماسب وزیر گشتاسب به عنوان یک حکیم فرزانه و اخترشناسی که پیشگوییهایش، مشهور بوده است، درتاریخ علم وادب وحکمت ایران باستان، فردی شناخته شدهاست. پیش بینیهایی، در بارۀ ایرانیان و تورانیان می کند، که در شاهنامه آمدهاست. چند نمونه از پیشگوییهادر شاهنامه :
در داستان رستم و اسفندیار، هنگامی که اسفندیار از پدر طلب تخت و تاج می کند، گشتاسب فالگویان را پیش میخواند تا آیندۀ اسفندیار را پیشگویی کنند:
بـخوانـد آن زمـان شـاه ، جـامـاسـب را هـــمـان فــالـگویـــان لـــهـراسـب را
بـــرفـتـنـد بـــا زیـج هـــا بـرکـنــــار بـپــرسـیــد شــاه از گــو اســفنـدیـار
کـــه اورا بــود زنــدگـــــانـــــی دراز نـشیـنــد بــــه شــادی و آرام نـــــاز ؟
بـــه ســر نــهــد تـــاج شـــاهنشهـی بـــرو پـــــــای دارد بـــهی و مــهی ؟
( فردوسی، ۱۳۷۸ ، ج ۶ : ۳۰-۳۳)
پیشگویی کشته شدن رستم :
جاماسب، در زیج های کهن نگاه می کند و برای اسفندیار، آیندهای پراز رنج و غم وشوربختی پیشگویی می کند و میگوید که اودر زابلستان به دست رستم کشته خواهد شد. گشتاسب میپرسد که اگر من تاج وتخت را به اسفندیار بدهم تا او به زابلستان نرود، آیا از گردش روزگار ایمن خواهد شد؟
و جاماسب چنین جواب میدهد:
چـــنـیـن داد پــاسـخ ستـاره شـِــمُر کــــه بــرچــرخ گـردان نـیـابـد گـذر
از ایــن بـرشــده تـیـز چـنـگ اژدهـا بـه مــردی و دانـش کــه آمــد رهـا ؟
بـبـاشـد هـمـه بـودنـی بـی گـمــان نـجـست اسـت از او مـرد دانـــا زمــان
(همان ، ۵۴-۵۶)
۲-۲-۵- پیشگویی نوستراداموس
پیشگویی «میشل دو نوستراداموس» اختر شناس قرون وسطی یکی از شگفت انگیزترین چهره های تاریخ فرانسه در سده های اخیر به شمار می آید. او پیش بینی کرده بود، تغییرات گوناگون و اتفاقاتی که روی کره زمین روی می دهد، بر اثر فعل و انفعالات سیّارات دیگر است که روی زمین هم تاثیر می گذارد. برای نمونه: اوجنگی در سال ۱۹۹۱ در خاور میانه که همان جنگ ایران وعراق که از سوی مردی عرب ( که همان صدام حسین)بودراپیشبینیکردوجنگدریوگسلاویو…)راپیشبینیکردکهرخداد.(لوریابام،۱۳۷۸:۵۲-۵۳)
۲-۳- پیشینۀ فال
درخصوص زادگاه اصلی فال اتفاق نظر خاصی نیست. شاید علت آن هم نابودی اقوام ملل مختلف دراثر بلایای طبیعی و نبودخط، مانع ماندگاری مستند، آن باشد. آنچه که باقی است؛ از کهن ترین نمونه های فال بینی از شهر «سیپار» میتوان نام برد، که درآنجا «شمش»را بسیار میستودند. وبه او افتخار میکردند و می پنداشتندکه وی هنرغیب گویی وفال بینی رارونق بسیاربخشیده است.( قدیانی ،۱۳۸۷: ۵۲۹ )
فال گرفتن در زندگی آدمی سابقه ای کهن دارد چنان که «ابن ندیم »دانشمند نامدار عرب (در گذشته به سال ۳۸۵ه.ق)در اثر مشهور خویش «الفهرست »که بیش از هزار سال پیش تألیف شده است. نام کتاب هایی در باره فال راآورده که از آن جمله: کتاب الفال لاهل الفُرس، کتاب الفال الفلکی ،کتاب قرعه ابن المرتحل الکبیره وکتاب قرعه ابن المرتحل الصغیره (۵۲۶)است .( اهور ،۱۳۷۲ ،ج۳: ۱۷۴۷)
پدر تموز (Tammuz)، نینازو نام داشت و خداوندگار فالبینی به وسیلهی آب به شمار میرفت. همچنین فال گرفتن «گیلگمش» (Gilgamesh)را می توان ، نام برد.گیلگمش، مردی بزرگ در عرصۀ دانش وخرد که در بین النهرین جزو نیمه خدایان شمرده می شد. کسی که اطلاعات مربوط به پیش ازروزهای طوفان را باز آورد وکسی که درراه سفری طولانی به جستجوی جاودانگی پای نهاد. ( ژیران، ۱۳۷۵: ۶۷)در زندگی اجتماعی و سیاسی یونانیان پیشگویی و تفأل نقش مؤثّری داشته است. یونانیان دربارهی هر چیزی میخواستند ارادهی خدایان را بدانند و میپنداشتند ارادهی خدا با علایم مختلفی که تفأل نامیده میشود، ظهور میکند. غرّش رعد، پرواز پرندگان، صدا کردن گوش و عطسه از وسایل تفأل بود. (همان، ۱۰۶)
علم فال :برخی هنوز فال و استخاره را قبول ندارند و آنرا جزء خرافات میپندارند، در مقابل آنها هم هستند که فال را بعنوان علم ودانش یاد می کنند.علامه دهخدا در فرهنگ لغت خویش از فال بعنوان «علم فال» یاد نموده است:«علم فال علمی است که بوسیله آن برخی از حوادث آینده دانسته می شود و این کار بوسیله کلام مسموع یا گشودن قرآن یا کتب بزرگان مثل دیوان حافظ و مثنوی و نظایر آن که به تفأل شهرت دارد انجام
می پذیرد. برخی از علمای دین تفأل با قرآن را مجاز شمرده و به گفته بعضی صحابه استناد کرده اند پیامبر اکرم(ص) تفأل را دوست می داشت و از تطیّر منع می فرمود.»( دهخدا ذیل واژه ی فال )
دراشعار شاهنامه، بوسیله علم ستاره شناسی حوادث آینده دور و نزدیک رقم می خوردو بعنوان دانش یاد شده است .توجه و تحقیق در ستارگان و ارتباط آن با حالات و روحیات انسان از تجلّیات جان گرایی است. و مقدمۀ پیشرفت تحقیقات فضائی است. ایرانیان مانند کلیه اقوام نخستین به ستارگان توجه داشتند و کارهای خود را براساس وضعیت ستارهها قرار میدادند.که میتوان به داستان گشتاسب اشارهکرد،که او از جاماسب می خواهد که نتیجۀ جنگ را از روی شمارۀستارها تعیین کند و ستاره شناسی را بعنوان دانشگرانپایه میداند وبه جاماسب می گویدکه این دانش راخداوند به تو عطا کرده است .
بـخوانـد آن زمــان شـاه جاماسب را کـجـا رهـنـمـون بـود گـشتـاسب را
ســرمــؤبــدان بـــود وشـاه روان چـراغ بــــزرگــــــان و اسپهبــدان
چـنان پـاکـدین بـود و پـاکیزه جان کــه بــودی بــراو آشکــار و نـهـان
ستــاره شنــاسی گـرانـمایـه بـــود ابــا او بــه دانـش گـران پـایه بود
بـپرسـید از او شـاه و گفتــا خدای تــــرا دیـــن بــه داد وپـاکیزه رای
چــو تـو نیست اندر جهان هیچ کس جـهانــدار ، دانش تــورا دادو بــس
ببایدت کـــردن زاخــــتــر شمار بــگوئی هـمه مـرمــرا روی کـار
( فردوسی ، ۱۳۷۵ ،ج ۲: ۲۷۵ )
چنانکه هاشم رضی، درکتاب آیین راز آمیز میترایی، با توضیحاتی که در خصوص اهمّیّت ونقش ستارگان در سرنوشت وتقدیر انسان داشته است، تفأل و زایچه را از دیدگاه عامیانه، خارج کرده ودر قلمرو علم دانسته است:«با توجه به اسناد از بایگانی های بابل و متون یونانی /رومی و سریانی و گزارش های تاریخی فراوان است – که اهمیت و نقش ستارگان رادر سرنوشت محتوم آدمیان و حوادث طبیعی بیان می کند و این همه رصد کردن ستارگان و وضع سیّارگان در رابطه با بروج دوازده گانه، و بعدها در جداول نجومی که ترسیم می شد، به تدریج شکل گستردهتری مییافت . متون باز ماندۀ لاتینی ویونانی و سنگ نگارهها و کتیبههایی که از مهرابهها
به دست آمده، همه حاکی از آن است، که شکل تفأّلی وزایچه در آیین میترایی دارای اهمّیت و اعتباری خاص بوده است. در دربارآشور وکلدانیان، دانش نجوم با اختر شناسیکه مبتنی بر طالع بینی و زایچه و تفأل بود، رواج داشت. در این دربارۀ، علاوه بر مصری ها، ایرانیها و مغان مادی نیز حضور فعال داشتند و جدول هایی که به تدریج در بارۀ نام های دینی و سیّارات است، از شکل عامیانۀ این باورها، جدا شده و در قلمرو علم با نامهای ویژه شان داخل شد. و شرح تاریخی این نام ها از صورت باورهای عامیانه تا مراحل شناخته شدۀ علمی، خود پژوهشی جداگانه است.» (رضی، ۱۳۸۱ ج۱: ۳۷۲)
«طالع بینی»که یکی از مشتقات فال است، با علم توافق دارد. لیال واتسون در کتاب« فوق طبیعت» به صراحت به این موضوع اشاره نموده است: علم وطالع بینی تا حد زیادی با هم توافق دارند. طالع بینان تفسیرشان را ازدادههای تولّد با این جمله آغاز می کنند. که موجودات روی زمین تحت تاثیر رویدادهای خارجی هستند. دانشمندان مجبورند، با این موضوع موافقت کنند، و… همچنین دانشمندان و هم طالع بینان وقایع آسمانی را توصیف می کنند. و تغییرات واضحی را که این وقایع در محیط بوجود می آورند جدول بندی می کنند، اما طالع بینان یک قدم جلوتر رفته و پیکرۀ پیچیده وبظاهر دلخواهی را بر پا کرده اند، تا کمکشان کند، که آنچه را می بینند تفسیر کنند. ( واتسون، ۱۳۶۹: ۷۵)
۲-۳-۱ – فال نیک و فال بد