وقتی کسی اشتباها و به طور اتفاقی، توسط شخص دیگری به قتل برسد، به آن قتل غیر عمد گفته می شود. این درحالی است که قاتل در عمل خود نیز قصد ضربه زدن به مقتول را نداشته و از بین رفتن مقتول کاملا تصادفی صورت گرفته است.(مغیه،۱۴۲۴ق،۴۰۷)
دیهای که در قرآن به این نوع قتل مطرح شده به قرار ذیل است:
«وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَهٍ مُؤْمِنَهٍ وَ دِیهٌ مُسَلَّمَهٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یصَّدَّقُوا…»(سوره نساء،آیه،۹۲)
«هیچ فرد باایمانى مجاز نیست که مؤمنى را به قتل برساند، مگر اینکه این کار از روى خطا و اشتباه از او سر زند (و در عین حال،) کسى که مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند و خونبهایى به کسان او بپردازد مگر اینکه آنها خونبها را ببخشند…»
این آیه جریمه و کفارهی قتل غیر عمدی را در سه صورت متفاوت بیان می کند:
۱٫ در صورتی که فرد بیگناهی از روی خطا فرد مؤمنی را بکشد، باید در برابر آن بردهی مسلمانی را آزاد کند؛ یعنی همانطورکه انسانی را از قید حیات خارج نموده و میرانده است، به جای آن با آزاد کردن انسانی از بردگی، به او زندگی دوباره ببخشد.همچنین باید خونبهای مقتول را به صاحبان او بپردازد؛ مگر اینکه خانوادهی مقتول او را عفو کنند و دیه را ببخشند.(فاضل مقداد،۱۴۱۹ق،۳۶۷)
۲٫ مؤمنی که به قتل رسیده، اگر وابسته به خاندانی باشد که با مسلمانان دشمنی دارند، کفارهی قاتل فقط آزاد نمودن برده است و پرداخت دیه به جمعیتی که دشمن مسلمانان هستند لازم نیست.(حسینی جرجانی،۱۴۰۴ق،۶۹۳)
۳٫ چنانچه خاندان مقتول مؤمن از همپیمانان با مسلمانان باشند، هم دیه و هم آزاد کردن بنده لازم است. در این صورت برای احترام به پیمانهای بسته شده و نیز برای رفع اتهام مسلمانان از پیمانشکنی باید در ابتدا دیه و خونبها پرداخت شود؛ سپس یک بندهی مؤمن آزاد گردد. البته در ادامه آیه برای کسانی که توان پرداخت خونبها و آزاد کردن بنده را ندارند، دستور گرفتن دو ماه روزه پیدرپی به عنوان تخفیف بیان شده است.(مکارم شیرازی وهمکاران،۱۳۷۴، ۶۲)
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
ب- قتل عمد
حرمت قتل نفس و احترام خون انساسنها از مسائلی است که در همهی شرائع آسمانی به آن اشاره است. دین مبین اسلام نیز به عنوان سرآمد تمام ادیان الهی بر این مسئله مهم اهمیت فوقالعادهای قائل است.(مکارم شیرازی وهمکاران،۱۳۷۴، ۱۰۵) از جمله این مسائل، قرار دادن حق خونخواهی از مقتول برای ولی دم است:
«وَ لاتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیهِ سُلْطاناً…»(سوره اسراء،آیه،۳۳)
«و کسى را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید، جز بحق! و آن کس که مظلوم کشته شده، براى ولیش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم؛…»
یکی از جاهایی که خداوند کشتن انسان را جایز شمرده، هنگامی است که فرد مرتکب قتل عمد شده باشد. در این صورت برای ولی دم مقتول، اختیاری وجود دارد که بر اساس آن می تواند قاتل را به قتل رساند، یا از او دیه بگیرد.(فضل الله،۱۴۱۹ق،۱۰۷)
۱-در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که دلالت بر حرمت قتل نفس دارد.
الف) و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فی القتل انه کان منصورا (سوره بنی اسرئیل،آیه،۳۳)
نفسی را که خداوند محترم ساخته است به ناحق مکشید ، کسی که به ستم کشته شود برای ولی او سلطه ای خاص قرار دادهایم ، پس اسراف در قتل نخواهد کرد. زیرا او ( ولی دم ) از جانب شریعت الهی یاری شده است.
ب) ومن قتل نفسابغیرنفس اوفسادفی الارض فکانماقتل الناس جمیعا(سوره مائده،آیه،۳۲)
“هرکس بکشدتنی نه برابرتنی باتبکاری درزمین مانندآنست که بکشد مردم راهمگی”
گفتار دوم – قتل در روایات و احادیث
احادیث بسیاری ازرسول خدا( ص) نقل شده که دلالت برحرمت قتل نفس داردازجمله :
الف) ” لاتقتل نفس ظلماالاکان علی ابن آدم الاول کفل من دمها لانه اول من سن القتل(نهج الفصاحه،۴۲۲)
” هرکس به ستم کشته شودبهره ای ازخون اوبرعهده فرزند نخست آدم است که اونخستین کسی است ،که قتل رابنیادگذاشت.”
ب) اول مایقضی بین الناس یوم القیامه الدماء”(بحارالانوار،ج۶۶،۳۸۲)
” نخستین چیزی که ازمردم درقیامت موردرسیدگی وداوری قرارمی گیرد، خون است.”
” لایحل دم امرامسلم شهیدان لااله الاالله . وانی رسول الله . الاباحدی ثلاث : النفس بالنفس والتیب الزانی : والمارق من الدین التارک الجماعه”(نهج الفصاحه،۵۶۱)
” خون هیچ مردمسلمانی حلال نیست مگربه سه چیز: قتل نفس ،زنای محصنه، خروج ازدین ( ارتداد) وترک جماعت .”
– لن یزال المومن فی فسحه من دینه . مالم یصب دماحراما.”(بحارالانوار،ج۷۲،۳۱۳)
” همواره مومن ازدین خوددرگشایش است ، تاوقتی که خونی رانریخته باشد.”
– ” لاترجعوابعدی کفارایصرب بعضکم رقاب بعض “(نهج الفصاحه،۵۶۱)
” شماپس ازمن ، به کفربرنگردید، وبعضی ازشماگردن بعضی دیگررانزند.،
و- الزوال الدنیااهون علی الله من قتل مومن بغیرحق(کافی،ج۲، ۳۳۲)
” نابودشدن دنیابرای من آسانتروبی اهمیت تراست ازاینکه مومنی به ناحق کشته شود.”
ازتمام آیاتی که دراین خصوص نازل شده واحادیث بسیاری که ازرسول خداروایت شده می توان نتیجه گرفت که احترام به جان ومال انسان همواره موردتوجه اسلام بوده وقوانین اسلام برای حفظ حیات انسان وضع شده است.
بخش دوم – تعریف قتل عمدی
در این مبحث طی سه گفتار به بررسی تعریف قتل عمد از دیدگاه فقها، مفهوم عمد و قصد در شرع مقدس اسلام و دسته بندی جنایات در فقه اسلامی میپردازیم.
گفتار اول – تعریف قتل عمد از دیدگاه فقها
اکثرفقهاء منجمله مرحوم محقق حلی درموردقتل موجب قصاص چنین گفته اند:” وهوازهاق النفس المعصومه المکافئه عمدأ وعدوان . ” خارج کردن جان محترم وبرابر، ازتن ، عمدأ و به ناحق) محقق حلی،۱۳۸۵، ۲۰۲)
ازهاق نفس یعنی خارج کردن نفس ، منظور از معصومه این است که تلف کردن آن جایزنباشد. این کلمه از” عصم ” به معنای منع وجلوگیری است .
مکافئه یعنی مساوی بودن مقتول وقاتل ، دراسلام، آزادی وغیره . عدوان به معنی حرام ونارواست . شرط دیگری که دربرخی ازتعریف ها دیده می شودآن است که قاتل بدون اجازه قانونی مبادرت به قتل کند.
شهیدثانی می فرماید: عمدمحقق می شود با قصد قتل ازسوی شخص بالغ وعاقل باوسیله ای که غالبأ کشنده باشد. اگرقصدکند با وسیله ای که بندرت کشنده باشد و قتل هم روی دهد. اشبه قصاص است. یعنی قتل عمد است(شهیدثانی،۱۳۸۳، ۲۸۷)
امام خمینی ( ره) نیزقتل عمدراچنین تعریف کرده است: “وهوازهاق النفس المعصومه عمدامع الشرائط الاتیه وآن بیرون کردن روح معصوم ( محترم ومحفوظ ) ازبدن انسان است عمدأباشرایطی که می آید”(۱۳۹۰ ،۱۹۸)
عمدمحض به قصدکشتن باآنچه که میکشد، ولوبه ندرت وبه فصد فعلی که غالبا به آن کشته می شود. اگرچه قصد قتل را به آن ننماید تحقق پیدا می کند. عمدگاهی به مباشرت است وگاهی به تسبیب. صاحب جواهر بعد از بیان شرایط قتل مستوجب قصاص می فرماید:
یتحقق العمدبقصدالبالغ العاقل الی القتل ، ظلمابماتقتل غالباف بل وبقصده الضرب بمایقتل غالبأ عالمابه وان لم یقصدالقتل لان القصدالی الفعل المزبورکالقصدالی الفعل “
” عمدتحقق پیدامیکندباقصدانسان بالغ عاقل به کشتن شخص ، ازروی ظلم وستم( بناحق ) به وسیله ای که غالبأ کشنده است. و تحقق پیدا می کندبهقصد زدن با آنچه که غالبأ کشنده است ( بدون قصدقتل ) ازروی آگاهی . اگرچه قصدقتل نداشته باشد، زیراقصدفعل ( باوسیله ای که غالبأکشنده است مانند (قصدکشتن ) است (نجفی،۱۳۷۶ ،۸۵)
واضافه می نماید:
” بل یکفی قصد ما هو سبییه معلومه عاده وان ادعی الفاعل الجهل به ، اذلو سمعت دعواه بطلت اکثرادماء “
” درتحقق عمدهمین اندازه کفایت میکندکه سبیبت فعل برای قتل نوعأ معلوم باشد. هرچندقاعل ادعای جهل به آن راداشته باشد. زیرااگرادعای وی پذیرفته شود، بیشترخونها هدرمیشوند. (نجفی،۱۳۷۶، ۸۵)
ازدیدگاه سیدمحمدحسن مرعشی شوشتری قتل عمد عبارت است از:
قتل العمدهوان یقصد الفاعل القتل و ایتاعه علی الوجه المقصود، سواء کان ذلک القصد اصالیأ او تبعیأ متعلق بالکلی او جزئی ، بالمباشره او بالتسبیب او بها. “
” قتل عمدآن است که فاعل قصد قتل داشته باشد و قتل را به همان نحوی که قصدکرده است واقع سازد، خواه آن قصد اصلی باشد و یا تبعی و به شی کلی ( غیرمعین) ویابه جزئی ( شخص معین ) تعلق گرفته باشد و با مباشرت باشد. یا به تسبیب و یا هر دو”.(۱۳۶۱، ۳۲)
بنابراین تعریف قتل درمواردزیرعمداست :
۱- هنگامی که مرتکب قصدکند شخصی را بکشد و همان شخص کشته شود.
۲- وقتی فاعل قصدکند شخص را بکشد، به خیال آنکه این شخص الف است اما پس از قتل معلوم گرددکه آن شخص ب بوده است ، ( اشتباه درشخصیت)
۳- وقتی مرتکب قصدکند انسانی را بکشد، بدون آنکه غرضش به شخص معینی تعلق گرفته باشد و با عمل وی یک انسان کشته شود.
۴- هنگامی که فاعل قصدکند جنایتی را مرتکب شود، هرچندآن جنایت قتل انسان باشد.
۵- هنگامی که فاعل قصدکشتن کسی را ندارد، اما عملی انجام می دهدکه عادتأ با قتل ملازمه دارد و این عمل نسبت به مقتول ممکن است بهصورت فعل باشد یا ترک فعل( قصدتبعی)
بنابراین در قتل عمد قصد قتل معتبراست، خواه قصد به شخص معین باشد و یا به کشتن انسانی به طورکلی ویابه قصدجنایتی. درقصدکلی قصد افراد قهرأ وجود دارد و بنابر نیاز، اگرکسی بخواهدانسانی را بکشد، درصورت تحقق قتل، قتل عمدی خواهدبود. زیرابه قصد قتل انسان منفک از قصد قتل افرادآن نیست . هرگاه کسی قصدجنایتی برکسی داشته باشد و بهقصد وقوع جنایت تیراندازی کند و برای وی فرقی نداشته باشدکه زیدکشته شودیا عمر و یا انسان دیگری و یاحتی حیوانی کشته شود، همه فقها متفق القولندکه درصورت ارتکاتب قتل، آن قتل عمدی است .
شیخ طوسی می فرماید: ” عمد محض آن است که کسی دیگری را به وسیله هرچیزی که باشد بکشد، درصورتی که قصد قتل بدان نموده باشد و یا فعل وی چنان باشدکه نسبت به مقتول عادتأ منجربه مرگ گردد .(شیخ طوسی،۱۳۹۰ق،۱۹۷)
محقق نیزمی فرماید: “ضابط العمدان یکون عامدأ فی فعله وقصده “
“معیاردرقتل عمدآن است که فاعل ، عمددرفعل وعمددرقصدشخص معین به قتل داشته باشد.”(،۱۳۸۵، ۳۰۲)
مقصود از عمد در فعل این است که فعل انجام یافته با آگاهی و از روی اراده و اختیار به انجام رسیده باشد و مقصود از عمد در قصد این است که باید مقصود قاتل از عملی که انجام میدهد کشتن طرف باشد.
شهیدثانی نیزملاک عمد را قصد فعل و قصد نتیجه علیه شخص معین دانسته است .
شهیدثانی می فرماید: قتل درصورتی عمدی خواهدبودکه شخص بالغ قصدکندکه به وسیله ای که غالبأ کشنده است کسی را بکشد. درصورتی که با وسیلهای که به طور نادر کشنده است، قصد قتل نداشته باشد، قصاص نخواهد بود، اگرچه اتفاقا موجب مرگ شود، مانندآنکه با چوب نازک باعصای نازک ضربهای بزند. اما اگر ضربات را به طور مکرر برکسی واردکندکه بدن او بخاطرکمی سن و سال و یا بیماری یا زمان او تحمل آنرا ندارد و منجر به مرگ او شود قتل او قتل عمد بشمار میرود. همچنین قتل او عمدی محسوب می شود و اگر او را کمتر از مقداری که تحمل آن را ندارد بزند و به دنبال آن ضربات، مضروب بیمار شود و بمیرد.(۱۳۸۳ ،۲۵۳)
گفتار دوم – مفهوم عمد و قصد در شرع مقدس اسلام
در قرآن مجید در سه آیه شریفه از سه سوره مبارکه کلمه تعمد بهکاررفته که ثلاثی مزید از باب تفعل است .
الف-” لیس علیکم جناح فیمااخظاتم به ولکن ماتعمدت قلوبکم .”(سوره احزاب،آیه۵)
” نیست بر شما گناهی در آنچه خطا کردید و در آن ولیکن آنچه تعمدکند دلهاتان .”