(الیَوم اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم، وَ اَتممت عَلیکم نِعمَتی، وَ رَضیتُ لَکُم الإسلامَ دیناً)[۳]
شیوه نبوت محمدی درزمینه تربیت وآموزش جامعه مسلمانان در دوران ۲۳سال پیامبری حضرت محمد (ص)قدم به قدم پیشرفت.یعنی از زمانیکه حضرت جبرییل علیه السلام ((اقراء))تا آخرین کلمه کتاب خدا رابرایشان نازل نمود.
این همان شیوه الهی برای تربیت بشر از زمان کودکی تا دوران رشدش می باشد. نسبت به جامعه رسالت محمدی در مکه و مدینه نیز همین شیوه وجود داشت.
ادبیات اسلامی کودک همان تعبیر ادبی زیبا، تاثیرگذار و صادق در اشارات و برهانهایش میباشد، که از ارزشهای اسلامی و اصول وعقاید آن الهامپذیر است وآن رابه منزله بنیانی برای ساخت وجودی کودک از لحاظ فکری، روحی وروانی،رفتاری و جسمی قرار میدهد و در رشد توانائیهای فکری، آزادی، موهبتهای فطری و تواناییهای مختلف کودک طبق اصول تربیت اسلامی نقش دارد و کودک بر اساس آن به شیوه درستی که او را آماده انجام رسالت موکول شده به او بر روی زمین می کند رشد و تکامل مییابد. در نتیجه او به همراه افراد جامعهاش سعادتمند می شود، به شرط این که این ادبیات روشنبینی، رضایتمندی و منطق را رعایت نماید که براساس اعتقادات موجود این همان معنای رایج ادبیات کودک است. و این مفهوم در بردارنده نیازهای اصلی کودک است، به طوری که بررسیهای عالمان با تقوا در زمینه دین، تربیت، روانشناسی، جامعه شناسی، پزشکی همچنین زیباییشناختی از این مطلب پرده برداشته است.
در میراث عظیم بشریت امر شگفتانگیزی دیده می شود که قابل توجه است. به راستی که پیروان همه ادیان از جمله بتپرستی، ادیان آسمانی تا ادیان تحریف شده و به دوراز تحریف بسیار مایل بودند نوعی از ادبیات برای کودک ارائه نمایندکه بیانگر دین وعقیده باشد.
این مسئله در روزگاران بسیار دور رخ داد…
و در اسلام و مسیحیت و یهودیت نیز اتفاق افتاد..
بلکه آغاز دوران “ادبیات نوین کودک”- همان طور که خواهیم دید- اولین صفحههایش با داستانهای پیامبران وداستان های موجود درکتاب های مقدس شروع شد ولی ما این حقیقت را ثبت می کنیم تا پاسخگوی آن هایی باشیم که میپندارند کودک در آغاز نونهالی خود، توان پذیرش یا درک روایتهای مربوط به عقیده، معنویات و الفاظ انتزاعی را ندارد .
حتی اگر این ادعا صحیح باشد، باز هم ادبیات کودک بینیاز از ابزار درست موفقیتآمیز برای رساندن این (آگاهیها)یا معنویات و امور انتزاعی به عقل کودک نمی باشد، و واضح است که عقیده، همان اصل لازم برای ساخت جوهر روحی و فکری کودک است و باید خیلی زود هر چند به شیوه آموزش اشارهای، توضیح یا شرح شکلهایی که اشاره به شیء نامرئی دارد، شکل گیرد.
ادبیات کودک شامل داستان، نمایشنامه، تئاتر، یا شعر و سرود است، هم چنان که در برگیرنده ادبیات عمومی مثل سلام کردن می باشد که مردم به وسیله آن با هم روبهرو میشوند، یا کلماتی که هنگام غذا خوردن یا خوابیدن گفته می شود، یا بعضی از مسائل مهم مثل شهادتین، صلوات بر پیامبر، سورهها و احادیث کوتاه و بعضی از رفتارهای اجتماعی و به ویژه خانوادگی، که همه اینها ازهمان زمان کودکی به شیوه درست و مشخصی وجود دارد .هنگامی که کتابهای سیره و ارث را از لحاظ شعر و نثر مورد بررسی قرار میدهیم، مطابقت دقیقی در آن چه بدان اشاره شد مشاهده میکنیم، همچنین در احادیث رسول (ص) متون زیادی درباره دوران کودکی، توجهنمودن به کودکان، تربیت و آموزش آنها، مهربانبودن با بچهها وآموزش نماز، روزه و کارهای خیر به آنها وجود دارد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
((ای جوان… به یاد خدا باش تا در حفظ وپناه او باشی
به یاد خدا باش تا او را در برابر خود ببینی
و بدان اگر تمام مردم برای ضرر رساندن به تو جمع شوند هرگز ضرری به تو نمیرسانند مگر آن چه که خداوند برایت مقرر کرده است..)) تا آخر حدیث.
در گذشته زنان کودکانشان را با آوازهای شیرین در آغوش تکان میدادند و با این آوازها، ارزشها و اندیشه های موجود را اشاعه میدادند.
در دوره اموی مسجدها به وسیله راویان داستان واخبار رونق یافت، اخبار و داستانهائی که بزرگ و کوچک به طور یکسان به آنها گوش میدادند. و در این عرصه گروهی از مشهورترین داستان نویسان به ویژه در زمینه پندواندرز درخشیدند. سپس ابنمقفع آمد تا کتاب ((کلیله ودمنه)) و داستانهای عجیب آن درباره دنیای حیوانات وپرندگان را ارائه نماید و بسیاری ازاندیشه های عمیق فلسفی رادرآن وارد نماید، و بعضی به اشتباه فکر می کنند که این کتابها فقط اختصاص به بزرگسالان دارد در حالی که بعضیها این داستانها را شرح داده، ساختار آن را بدون هیچ دشواری و ابهامی بازسازی کرده واز بین آنها داستانهائی را که برطرفکننده عیب و نقص موجود در ادبیات وفرهنگ شان بود ،برای کودکان ارائه می دادند،غربی ها هم بعد ازگذشت قرن ها پس از آن که این اثر بینظیر برایشان ترجمه شد، اقدام به چنین کاری نمودند، که از آنها ((لامرتین)) فرانسوی را نام میبریم، همینطور شرقیها نیز همین کار را انجام دادند و از میان این دسته میتوان امیر شعرا احمد شوقی وکامل کیلانی و سعید عریان و دیگران را ذکر کرد.
داستانهای “هزارویک شب” با وجود در برداشتن برخی از سخنان زشت، به همراه زیادهروی در مسائل جنسی، واصرار بر خرافه و جادو، برای کسانی که از آن الهام گرفته و مطالبش را نقل کرده، از جمله کسانی که به ادبیات کودک توجه داشته، و در این زمینه مطالبی را نوشتهاند سرمایه هنگفتی به شمار میرفت.
موضوعات فراوانی در آثار به جامانده از جاحظ، کتاب اغانی، داستانهای نیکوکاران و داستانهای مربوط به جنگ، علم وجن وجود دارد که برای نویسندگی در زمینه ادبیات کودک میتوان از آن استفاده کرد.
البته داستانهائی از قرآن و پیامبران و سخنان سرشار ازحکمت واندرز، و تاثیرات عمیق حاصل از آنها در رابطه با عقیده و رفتار کودک و ایمان وی به خداوند در این زمینه بینظیر است.
قطعا کسانی که یک اثر ادبی را برای کودک مسلمان به نگارش در میآورند، می توانند در پرتو اسلام و نیز پایبندی عمیقشان به ارزشهای زیباشناختی در انواع ادبیات کودک، کارهای زیادی انجام دهند، هم چنین آنها وظیفه دارند یافته های روانشناسان، عالمان تربیتی و ناقدان مخلص را بیهوده از بین نبرند، چرا که این محققان برای کشف دنیای درونی کودک زحمت فراوان کشیده و سعی کرده اند با هدایت الهی، تجربههای زنده، و بررسیهای میدانی، آرزوی شناخت عوامل مختلف وتاثیرگذار در عقل، روح، جان و رفتار کودک را برآورده سازند.
چنین تلاش هایی- حتی اگر کامل نباشند– تازمانی که با واقعیت متون اسلامی مخالفتی نداشته باشند، شایان تئوریسازی و اجرا میباشند.
به راستی کودکان آگاهی، تجربه و رویاهای ویژه خودرا دارند، و ادیب واقعی کودک کسی است که ابزار این زبان رابه گونه ای به کارگیرد که کودک خوشی، زیبائی، نظم و برابری را احساس نماید، در نتیجه نیازهای روحی روانی مطلوب به کاملترین و گستردهترین شکل دلخواه آن ایجاد می شود، و این جاست که کودک تجربه جدیدی را که باعث غنای فکری وسعادت او، و حتی گاهی سبب حیرت و شگفتزدگی وی می شود، به دست می آورد، و کسی که شناخت کاملی از دنیای خاص کودکان نداشته باشد، وفاداری به این وظیفه سنگین برایش بسیار سخت می شود، زیرا کودک صادق و بیریاست. و بیپرده مسائل را میپذیرد یا رد می کند. و آزادانه نظر و تصور خود رابیان می کند، و به کتاب با اشتیاق و شادمانی روی میآورد، یا این که با خستگی و بیاعتنائی آن را به کنار میافکند. برای کودک سخت است کاری را که دوست ندارد ادامه دهد.. یا همانطور که میگویند، کودک، انتقادکننده راستگوئی است.
در ادبیاتی که مطالعه می کند، تعارفی ندارد، هر چند روش آکادمی برای ارزیابی عمل ادبی را نمیداند.. او فقط صاحب یک چیز است: که همان احساس لذت است..
این سخن را به ویژه برای آنهائی میگویم که نوشتههایشان را برای کودک پر از ارزشها و محتواهای گسترده میسازند، ولی متاسفانه آن ر ادر چارچوبی ضعیف، یا به شکل هنری غمگینی مینویسند، که نتیجه آن روی گردانی کودک از گوهرهای ارزشمندی ست که هم چون هدیه گرانبهائی آن را برایش در نظر گرفتهاند.
تصویر هنری زنده جذاب همان عنصراصلی است، که بدون آن محتوا در پیچ وخمهای خستگی، بیاعتنائی و فراموشی دفن می شود..
باید همیشه..و در همه حال.. به طورجدی در جستجوی بهترین شیوهها، زیباترین شکلها و چارچوبهائی باشیم که ازطریق آنها تمامی ارزشها و تفکرات موردنظرمان را به کودکان خود تقدیم کنیم .
اگر بعضی میپندارند که دین و هنرهیچ ارتباطی با هم ندارند و هدف هنر زیبائیست، وهدف دین حقیقت است، اگر چنین عقیدهای وجود داشته باشد، پس این همان تصوری است که نظریه ((هنر برای هنر)) و سایر نظریاتی که فقط تکیه بر گوشدادن به تنهائی دارند بدان اشاره کرده اند، و آنان فراموش کرده اند یا خود را به فراموشی زدهاند که حقیقت قله زیبائی و حسن است، و دین به عنوان یک مشوق برای سعادت انسان تلاش می کند، و زندگی او را در سایه ایمان وصداقت، به نظم و ساختار نوین، مزین مینماید، و نیز فراموش کرده اند که هنر هم برای خوشبختنمودن انسان و پویا نمودن زندگیش، بهوسیله زیبائی، خوبی، حقیقت و ایمان تلاش می کند، این همان هنر درست است و غیر از اینها هرچه هست هنریست که اقدامات انجام شده به وسیله تفکرسالم، زندگی درست، و احساسات صادقانه رادنبال نمی کند.
اکنون نظر شما درباره این که هنر و دین در یک نقطه واحد با هم برخورد می کنند چیست؟؟!
روسو در این زمینه در مورد بچه خودش میگوید((…وظیفه اصلی من در زمینه تربیت کردن او این است که به او چگونه درککردن و دوستداشتن زیبائیها را بیاموزم، ذوق و احساساتش را استوار نمایم و شهوتهایش را از فرودآمدن به سمت خواری وپستی دور نمایم، زیرا اگر چنین شود، راه رسیدن به سعادت برایش هموار میگردد.
تاریخ ادبیات کودک نزد عربها
تقریباً اکثر مورخان بر این نکته اتفاق نظر دارند که ادبیات کودک از همان دوران کودکی به وجود می آید و جزء جدا نشدنی نیازهای مادی و روحی روانی این دوران است؛ زیرا همان طور که کودک به غذا، نوشیدنی، مراقبت و مهربانی نیازمند است به آنچه که باعث غنای فکری و خوشبختی روح و روانش می شود نیاز مبرم وبیشتری دارد و چنان چه این نیازهای مادی و معنویش رابه طور کامل دریافت نکند در معرض انواع رنجها و پریشانیها قرار خواهد گرفت چرا که این نیازها بخشی از خلقت و فطرت اوست. بدرستی که مادر «از گذشتههای دور تا به امروز» نیازهای فرزندش را به طور ذاتی میفهمید، و آنچه را که باعث آسایش و افزایش آگاهی او و سازگار با خلق و خویش بود، برایش فراهم مینمود.
و این اندیشه اظهار بیاطلاعی کامل مورخان از تمامی ادبیات شعر و نثر کودک را رد نمی کند. زیرا ادبیات کودک در گذشته مورد تحقیق و بررسی، ثبت و فصلبندی واقع نمیشد. به ویژه این که ادبیات کودک در سالهای اولیه جزء وظایف خانواده، مادربزرگ، مادر، پدرو دیگر افراد خانواده بود، بدین خاطر تابع اجتهاد شخصی، تقلید وارث بردن یک نسل از نسل دیگر بود.
همچون بسیاری از روایتها و شعرهای بزرگان که راویان متخصص در هر جایی آن ها را نقل میکردند. در ادبیات بزرگسالان بسیاری از مسائل مناسب کوچکترها به ویژه داستان، خبر، شعر حماسی و موسیقی وجود داشت. و هر قبیلهای نقال، راوی و شاعران مخصوص به خود را داشت که مردم به آنها احترام گذاشته و با شادمانی به سخنانشان گوش میدادند و بیشک کودکان نیز به همراه جماعت شنوندگان در حد فهم خود حکایتها، داستان جنگآوریها و افسانهها بویژه امور مربوط به قبیله، جنگها وقایع و پیروزیهایش را دریافت میکردند. همچنین زنان در خانه یا چادر این داستانها را به شیوهای ساده و روان برای کودکانشان نقل میکردند و بر پند و اندرزهای موجود در آنها تأکید مینمودند. با این وجود در این زمان هم شاهد ایفای نقش شاعران موسیقی (کمانچه) در میان عربهای بادیهنشین، روستاها و محافل مردمی هستیم. این شاعران به داستانها یا حماسههای تأثیرگذار شوقبرانگیز آسان فهمیدنی با وزن و قافیه طنینانداز روی آورده، و همین شاعران قصهگو یا حماسهسرا شنوندگان کوچک و بزرگشان را به شادی و طرب میانداختند، و در توصیف جنگجوییها، قهرمانیها، شیوه های مکر و حیله، انواع عشق و بدبختی، و پایبندی به ارزش میکردند که آنرا از زبان شاعران آنروز همچون سیفبنذی یزن یمنی، و عنتره بنشداد و امیره ذات الهمه، و أبی زید هلالی و دیگران میشنویم هر دورهای قهرمانان، ارزشها و رویکردهای خود را داشته، و کودکان در دوره های عربی از انواع بینظیر سرگرمیها هنر و عبرت دور نبوده اند.
بعدها در سیره پیامبر (ص) میخوانیم که چگونه قومش او را به صحرا– هم چون دیگر کودکان عرب آن زمان– فرستادند جایی که کودک زبان عربی خالص بدون هیچ عیب و غلط و تحریف را میآموزد و به زندگی در بیابان، مبارزه و سخت کوشی، صرفهجویی و صبر در آن عادت می کند، و عقاید و آداب و رسومی را که نمایانگر ارزشهایی چون دوستی و محبت، بخشش و صبوری، و دلیری و بیباکیاند، به طور عمیق فرا میگیرد؛ آن جا که بیابان با تمام گستردگی و رها شدگی(آزادی) خویش، در روح انسان انعکاس مییابد، و آن جا که هر کسی نقش سازندهای دارد که با ایفای آن نقش به خود و جامعهاش خدمت می کند، در آن هنگام صحرا اولین مدرسهای بود که در آن کودک هر آن چه را که از لحاظ :
روحی
جسمی
عقلی
و اجتماعی
برایش مفید بود، میآموخت.
و کودک بعد از فرستادهشدن به بیابان و فراگیری اصول زبان و حفظ کردن مقداری از شعر و داستان و شرح حال جنگجویان، و مجهز شدن به بسیاری ارزشها، رسم ورسومات ونسبشناسی آنها به آغوش خانوادهاش باز میگشت
تا به زندگی در بین آنها طبق اصول تربیتی مقبول ادامه دهد. کودک بر میگردد تا کلام آهنگین پیشگویان و افسانه های تحریف شده ادیان گذشته، و خرافههای بتپرستی و بتها را بشنود، و علوم رایج اشتباه درباره اسرار هستی و بررسی پدیدههای طبیعی را بیشتر به شکل خرافه وساده لوحی و توهمآمیز و نه به شکل واقعیتهای درست علمی فرا گیرد.
تا این که خورشید درخشان اسلام در آن مکانهای دور میتابد، و به عقیدهای پاک، تسلیم ناپذیر، آسان دعوت می کند؛ این که خداوند یکتاست وشریکی ندارد، همه چیز را او آفریده، همه اموربه دست اوست، نزائیده و زائیده نشده است، و هیچ همتا و نظیری ندارد ، هم چنان که به پاکی و خلوص، عدالت و آزادی، دوستی، صداقت و مهربانی دعوت می کند و با تعصبات نژادی و بتپرستی مواجه می شود، و از ستم و سوءاستفاده و برتریطلبی با حسب و نسب نفرت دارد «همه شما از نسل حضرت آدم و آدم از خاک است» و از فرجام واردشدن در کشمکش، جنگ و مبارزهطلبی به خاطر امور پست دنیوی، یا مفاخر دروغین دوری می کند، و پایه های جدیدی برای قهرمانی، بخشندگی و روابط انسانی ایجاد مینماید. و اینگونه است که درگیری همیشگی بین اولین مؤمنان و در رأس آنان حضرت محمد (ص) و بین آیین شرک آمیز گذشته، و ارزشهای پست و والا به وجود میآید، و حق– بعد از تجربه تلخی – پیروز می شود و شکل ظاهری و ساختار زندگی تغییر می کند و دنیای تازهای سرشار از حقیقت و خوبی، دوستی و زیبایی در سایه پرچم توحید و هدایتگری
قرآن- قانون بینظیر زندگی- و با ارشاد
و رهبری عاقلانه و حکیمانه حضرت محمد (ص) بنده و فرستاده خدا به وجود میآید.
پیامبر ضمن پر اهمیت جلوهدادن دستورات اسلام، به کودکان نیز توجه دارد، و به یارانش چگونه مهربانی کردن و خوش رفتاری (احترام گذاردن) به بچه ها را یاد میدهد، و آن ها را به اجرای عدالت در بین فرزندانشان حتی در بوسیدن دعوت می کند، و پشت مبارک خود را مرکب نوه هایشان امام حسن و امام حسین (ع) قرار داده و با ملاطفت و محبت با آنها بازی می کند، و نهال فضیلت و برتری را در وجود آنها میکارد، و به آنان قرآن و وضو و نماز و فرمانبرداری در برابر دستورات خدا را میآموزد، و هنگام راهرفتن در کوچه و محل به بچه ها سلام می کند، و به آنان لبخند میزند، و به سئوالات آنها – با صبر و حوصله – پاسخ میدهد، و برای مسلمانان حقوق شرعی بچهها را از زمان جنینی، شیرخوارگی، خردسالی، کودکی و نوجوانی بیان مینماید، و این مسئلهایست که فقهای برجسته ما در زمینه های تربیت، سرپرستی، نفقه و ارث و حق آموزش و نگهداری کودکان، آن را ذکر می کنند. همچنین پیامبر (ص) سخنان فراوانی در زمینه رفتار با کودکان، و امور واجب بر آنها مثل نماز، روزه و سوارکاری بیان کرده اند، که اینها بخشهای مختلفی در رابطه با زندگی کودک از لحاظ جسمی، روحی- روانی و فکری میباشد. قرآن کریم نیز به یتیم و مال او مراقبت از او، حقوق و سرپرستیاش توجه زیادی دارد، و پیامبر(ص) به ثوابهایی که از طرف خداوند مقابل عمل به دستورات قرآن و سنت به این کودکان در انتظار ماست، اشاره فرمودهاند. بنابراین کسی که اقدام به تربیت درست این کودکان نماید در نزد خداوند -و نزد فرزندان- از پاداش کاملی وَ قُل ربی اَرحَمهُما کما ربیانی صَغیراً)[۴]
به راستی در میان کدام یک از ادیان قبل از اسلام این کسی که اقدام برخوردار است.( به تربیت درست این کودکان نماید در نزد خداوند- و نزد فرزندان- از پاداش کاملی وَ قُل ربّی اَرحَمهُما کَمّا رَبیانی صَغیراً)[۵]
به راستی در میان کدام یک از ادیان قبل از اسلام زیبایی، کمال ،توجه به مراقبت از کودک را آن گونه که در دین پاک ما وجود دارد میبینی؟؟
سرانجام در دوره خلفا و تابعین و کسانی که به خوبی راه آنان را ادامه میدادند در زمینه های مختلف تربیت کودک و توجه به وی، از دستورات فرزندان اسلام پیروی نمودند.
عمربن خطاب میگوید: «به فرزندانتان» شنا و سوارکاری، بیاموزید و آنان را از ضربالمثلهای رایج، و شعر نیک سیراب گردانید.
هشامبن عبدالملک به معلم فرزندش میگوید: «اولین چیزی که تو رابه آن سفارش میکنم، این است که او را به کتاب خدا رهنمون شوی و او را از بهترین اشعار سیراب گردانی. سپس او را در میان قبایل عرب جای بده، و شایستهترین شعرشان را انتخاب کن، و او را با پارهای از حلال و حرام، و سخنرانیها و داستانهای غزوات پیامبرآشنا کن. امام غزالی نیز میگوید: «به درستی که انتخاب روش درست در تربیت کودکان جزء مهمترین و پر تأکیدترین مسائل است، چرا که فرزند امانتی نزد پدر و مادرش میباشد. و قلب پاکش گوهر درونی ساده، بدون هیچ نقش و تصویرست، و قابلیت پذیرش هر نقشی به خود را دارد، و به هر آنچه که به سمتش روانه شود، مشتاق است، پس اگر خیر برای او مورد امتحان قرار گیرد و به او آموزش داده شود بر اساس همان رشد خواهد کرد و در دنیا و آخرت سعادتمند می شود، غزالی بعد از صحبت مفصل درباره شیوه تربیت کودک در مرحله اول یعنی همان مرحله تقلید و تعلیم که جزء مهمترین دوران زندگی انسان از لحاظ مشخصشدن خصوصیات اخلاقی و شخصیتی است به مرحله بعدی یعنی مرحله آموزش میرسد و می گوید: «کودک در «مکتب» مشغول می شود، و قرآن، حدیث، اخبار و حکایتهای نیکان و … را میآموزد»[۶]
داستان سرایان در میان داستانهای قرآن کریم محتوایی غنی برای کودکان یافتند، که به شکل سادهای برای آنان روایت می شد، همچنین بعضی از مسائلی که در احادیث نبوی، جنگهای پیامبر و جنگهای صحابه و افراد بعد از آنها آمده، و مبارزۀ مسلمانان برای گسترش دعوت اسلامی در مشرق زمین و غرب آن، اخبار دانشمندان، نیکوکاران، جهانگردان، تجارتکنندگان و نیز اخبار سایر امت ها ؛همۀ این منابع، باعث غنای داستانهای کودک شده است بخصوص بعداز از محروم شدن ازفتوحات و گسترش حکومت، تعداد زیادی از مؤلفان مسلمان و ثبتکنندگان میراث، به ثبت حکایتها و افسانه های زمان و مکانهای مختلف روی پرداختند که ما بعضی از تألیفات قدیمی خاص در این زمینههارا ذکر میکنیم.
– ((نهایه الارب))
– ((مختصر العجائب و الغرائب منسوب به مسعودی ))
– ((الوزراء و الکتاب ))
– ((الأغانی ))
– ((البخلا))
– ((کلیه و دمنه ))
– ((هزار و یک شب))
– ((القدح المعلی ))
– ((مقامات حریری و مقامات بدیع الزمان همدانی ))و غیر از این دو
– ((وبسیاری از داستان های واعظان ))
و با وجود این که بیشتر این کتابها در اصل برای کودکان نوشته نشده است ولی منبعی سرشار از انواع داستان و شعرهای گوناگون بوده است که مربیان و مادربزرگ ها و پدر و مادرها از آن ها الهام میگرفتند و از لابهلای کتاب ها مسائل مناسب با سن خلق و خو و عقیده کودک را خارج نموده در پوششی نو و جذاب آن را به کودک ارائه می کردند. به عنوان مثال در کتاب «هزار و یک شب» بسیاری از خرافهها و یاوهگوییهای بی اساس و تصاویر جنسی زشت وجود دارد، همین مساله بسیاری از نویسندگان جدید را بر آن داشت که عیب و نقصهایش را بر طرف نمایند، و بعضی از داستانهای این کتاب را در کتاب ها یا نمایشنامههای رادیو و تلویزیون به شکل ساده، جالب و سودمندی ارائه دهند، هم چنین میبینیم که در کتاب «کلیه و دمنه» داستانهای فراوانی در مورد پرندگان و حیوانات وجود دارد ولی به دلیل استفاده از شیوه فلسفی و مبالغه رمزی، درک آن برای کودک ضعیف است. به همین خاطر نویسندگان داستانهای کودک در اروپا و کشورهای اسلامی تلاش نموده اند که این داستانها را به داستانهایی هدفدار ساده و دارای گرایش اخلاقی تبدیل کنند.
دانشمندان اسلامی در گذشته میدانستند که شیوه تربیتی کامل برای کودک تنها با توجه و در نظر گرفتن جنبه های مختلف زیر کامل می شود:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
عقیدۀ دینی
دستآوردها و حقیقتهای علمی
جنبه های شاد و طنزآمیز
پایبندیهای اخلاقی
پرورش مهارت های ورزشی
رشد و توسعه استعدادها یا مهارت ها و نوآوریهای هنری
غنیسازی دستاوردهای فرهنگی
درست نیست که مربیان اسلامی از توجه به شوخی و شادمانی خودداری کنند چرا که رسول خدا ((شوخی میکرد)) و جز ((حقیقت)) را نمیگفت و به مسلمانان دستور میداد که هر لحظه دلهای خود را شاد نگه دارند، زیرا زمانی که دلها خسته شوند کور میشوند.
به راستی که کودکان در تاریخ اسلامی وعربی ما بخشهای زیادی از ادبیات کودک را به پیش بردهاند، در حالی که این اندیشه بیتوجهی مورخان و مولفان به ادبیات کودک را رد نمی کند، ما میتوانیم انواع این ادبیات را در زیر خلاصه نماییم:
اول: داستانهای اخبار و غزوهها، ضربالمثلها و حکایتهای نیکان و صالحان (داستانهای واقعی و تاریخی).
دوم: داستانهای وارد شده در قرآن