“
گینتر[۴۶] رویکرد مهارت های زندگی را چارچوب سازمان یافته ای برای بهداشت روانی میداند و آن را در چارچوب آموزشی کلیدی و مهمی برای مدرسه ها در نظر میگیرد. رویکرد مهارت های زندگی برای بسیاری از موقعیت ها و موضوعات متنوع، کاربرد عملی دارد و مجموعه وسیعی از تحقیقات و پیشینه های نظری، از اثربخشی و کاربرد پذیری رویکرد مهارت های زندگی در بهداشت روانی حمایت میکنند (ولی زاده، ۱۳۸۱).
علاوه براین مهارت های زندگی، به سلامت روانی فرد کمک میکند. افرادی که مهارت های زندگی ضعیفی دارند، نمی توانند از ظرفیت های خود به خوبی استفاده کنند و نسبت به کسانی که دارای این مهارت هستند نمی توانند نیازهای خود را به خوبی برآورده کنند. پریشانی روانی میتواند هم علت و هم نتیجه ضعف در «مهارت های زندگی» باشد.
پژوهش های متعدد نشان دادهاند که خودآگاهی، عزت نفس و اعتماد به نفس شاخص های اساسی
توانمندی ها و ضعف های هر انسانی هستند. مهارت های زندگی به عنوان واسطه های ارتقای سه ویژگی فوق الذکر در انسان ها میتواند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف فوق کمک نمایند (سازمان بهداشت جهانی، به نقل از فتی و همکاران، ۱۳۸۵). در واقع فلسفه طراحی برنامه آموزش مهارت های زندگی، کمک به پرورش مهارت های لازم در افرادی است که در مقابل مسائل و مشکلات زندگی روزمره، فاقد تواناییهای لازم و بویژه مهارت های زندگی هستند (هانتر، ترجمه عبدا… زاده، ۱۳۷۸).
به طور کلی بر اساس یافته های پژوهشگران آموزش مهارت های زندگی در زمینههای ذیل مؤثر بوده است:
الف) افزایش سلامت روانی و جسمانی
-
- تقویت اعتماد به نفس و احترام به خود
-
- مقابله با فشارهای محیطی و روانی
-
- کمک به تقویت ارتباطات بین فردی
- افزایش سطح رفتارهای سالم و مفید اجتماعی
ب) پیشگیری از مشکلات روانی، رفتاری و اجتماعی
-
- کاهش مصرف سیگار و مواد مخدر
-
- کاهش آزار جسمانی دانش آموزان در محیط مدرسه و خانه
-
- کاهش تمایلات و افکار خودکشی گرایانه
- کاهش افت تحصیلی (طارمیان، ۱۳۷۸).
اهداف آموزش مهارت های زندگی
از دیدگاه سازمان بهداشت جهانی هدف از آموزش مهارت های زندگی، افزایش تواناییهای روانی- اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده به بهداشت جسمانی و روانی و ارتقای سطح سلامت افراد میباشد. یا به عبارت دیگر هدف از آموزش مهارت های زندگی کمک به رشد مهارت های روانی- اجتماعی ای است که برای کنار آمدن با موقعیت ها و چالش های زندگی روزمره لازم است. برنامه آموزش مهارت های زندگی مهارت های مربوط به موقعیت های خطیر خاص و مهارت های لازم را برای دفاع از حقوق خود به کودکان و نوجوانان آموزش میدهد (سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۴، به نقل از فتی و همکاران، ۱۳۸۵).
از جمله مهمترین اهداف برنامه آموزش مهارت های زندگی شامل:
الف) ارتقاء بهداشت روانی و پیشگیری اولیه از آسیب های اجتماعی از جمله اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر که از طریق آموزش دامنه وسیعی از مهارت های شخصی و اجتماعی تأمین می شود.
ب) توانمند کردن افراد از طریق افزایش و ارتقاء دانش، تغییر نگرش و رفتار و شناخت بهتر از خود، دیگران و محیط.
ج) رشد استعداد انطباق و سازگاری با شرایط متغیر زندگی که از طریق آموزش و تمرین مهارت های اساسی فردی و بین فردی انجام می شود (بوتوین و همکاران، ۱۹۸۳، به نقل از رحمتی، ۱۳۸۳).
اهداف جهانی برنامه آموزش مهارت های زندگی آن است که هر فرد پس از فراگیری مهارت های لازم در نهایت به توانایی ها و قابلیت های مهم زیر دست یابد:
-
- احساس مسئولیت در برابر خود و دیگران، در برابر تصمیم ها، انتخاب و تعهدات خود، در برابر منابع طبیعی و منابع انسانی محیط اطراف خود.
-
- احترام به خود و دیگران بر اساس شناخت خود و دیگران، درک دیگران و ایجاد حس اعتماد در آن ها نسبت به خود، احترام گذاشتن به تفاوت های فردی و تفاوت های فرهنگی ملل.
-
- برقراری روابط مناسب با دیگران، حفظ دوستی های مثبت و توانایی رها شدن از شکست ها و ناکامی ها و توانایی حل مسالمت آمیز مناقشات و اختلافات بدون عقب نشینی.
- توانایی اندیشیدن همراه با استدلال، تفکر انتقادی، ارزشیابی انتخاب ها و تصمیم گیری صحیح و منطقی و مثبت بر اساس آن تفکرات (بوتوین، ۲۰۰۴، به نقل از فتی و همکاران، ۱۳۸۵).
اجزاء و ابعاد مهارت های زندگی
اجزاء مهارت های زندگی شامل مهارت های مدیریت خود و مهارت های اجتماعی است. مهارت های خود مدیریتی انفرادی شامل: قدرت تصمیم گیری و حل مسأله، آگاهی از تأثیرات اجتماعی و مقاومت در برابر آن ها، مقابله با اضطراب، افسردگی، خشم و ناکامی، مشخص نمودن هدف، خودرهبری و تقویت خویشتن میباشد. مهارت های اجتماعی نیز قسمت دیگری از مهارت های زندگی است که شامل برقراری روابط اجتماعی، مهارت جرئت ورزی کلامی و غیر کلامی، احترام و افزایش شایستگی اجتماعی افراد میباشد (بوتوین و کانتور[۴۷]، ۲۰۰۰).
بروکز نقش اساسی و مهم تئوریهای رشد را در شناسایی مهارت های زندگی نشان داده است. وی پس از مرور تئوریهای رشد عاطفی، شناختی، اخلاقی، هوش جسمانی- جنسی، روانی، اجتماعی، شناختی- اجتماعی و شغلی، به ۳۰۵ نوع مهارت زندگی و در نهایت به چهار طبقه بندی ارزشمند از مهارت های زندگی دست یافته که متناسب با سنین (کودکی، نوجوانی و بزرگسالی) متفاوت هستند و کاربردهای بسیار مؤثری در امر مشاوره دارند. بر اساس طبقه بندی وی مهارت های زندگی دارای ابعاد ذیل هستند:
-
- مهارت های ارتباط بین فردی/ روابط انسانی
-
- مهارت های حل مسأله/ تصمیم گیری
-
- مهارت های سلامت جسمانی/ حفظ سلامت
- مهارت های رشد هویت/ هدف در زندگی
طبق نظر بروکز، این طبقات کلی با هم ارتباط دارند و دارای ماهیتی پویا هستند، به طوری که تغییر در یکی از زمینه ها و ابعاد میتواند روی زمینههای دیگر تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد (ولی زاده، ۱۳۸۱).
نلسون مهارت های زندگی را به صورت مهارت های تفکر، مهارت های عملی و مهارت های مربوط به احساسات متمایز نموده است:
الف: مهارت های تفکر که شامل برخورداری از یک ادراک منطقی واقع بینانه، پذیرش مسئولیت تصمیمات فردی، مقابله با مکالمات منفی با خویشتن، ادراک صحیح و درست از مسایل، انتخاب قوانین فردی واقعی و منطقی، اسناد عقلی صحیح و مناسب، پیشبینی احتمالات و نتایج به طور منطقی، تعیین اهداف فردی، تمرین مهارت های تصمیم گیری و مهارت کنترل مشکلات است.
“