فعالیت براساس اهداف معین و از پیش تعیین شده .
طراحی منظم با توجه به موقعیت و امکانات.
ایجاد فرصت و تسهیل یادگیری .
بنابراین به فعالیتهای پراکنده و یک جانبه معلم که ممکن است تغییری هم در دانشآموزان ایجاد کند تدریس گفته نمیشود. همچنین آن نوع از فعالیتهای آموزشی که بدون حضور معلم از طریق فیلم و تلویزیون، کتاب و صورت میگیرند تدریس گفته نمیشود زیرا کنش متقابل بین معلم و دانشآموز وجود ندارد. براشتهای مختلف معلمان از مفهوم تدریس میتواند و نگرش آنان نسبت به دانشآموزان و نحوه کارکردن با آنان تاثیر مثبت یا منفی برجای گذارد. متاسفانه مفهوم تدریس، اگر چه در ظاهر و حتی در علوم تربیتی مفهومی آشنا به نظر میرسد .اما اکثر متخصصان برنامه ریزی درسی یا ماهیت درست آن آشنایی ندارند در تدریس رابطه معلم و دانشآموز از اهمیت خاصی برخوردار است در گزارش بین المللی آموزش و پرورش ضمن آمده است. در تمام موارد باید به ارتباطهای دانشآموز معلم تاکید شود چون پیشرفتهترین فناوریها نمیتوانند چیزی برتر از یک پیشتبانی ارتباطی(انتقال،گفتگو ،رویاروی) میان معلم و دانشآموز باشد (گزارش کمیسیون بین المللی آموزش و پرورش برای قرن ۲۱یونسکو ،۱۳۷۵).
د رفرایند تدریس چها ر مرحله بنیادی وجود دارد:
آمادگی : معلم بایستی تکالیف به وظایف و انتظارات مربوط به مشکل خود را به خوبی انجام دهد به مطالب درسی تسلط داشته باشد و روش تدریس و ترتیب ارائه مطالب را از قبل دقیقا و برای تلاش آماده نماید .
ارائه مطلب : پس از این که معلم مناسبترین راه روش را رای کار خود مشخص کرد، باید ارائه و تشریح مطالب مهارتها، دانشها و مفاهیم جدید بپردازد .
کاربرد : در این مرحله دانشآموز باید مطالب و مهارتهایی که آموخته به کلا س و معلم ارائه دهد معلم نیز باید به کمک کند تا اشکلاتش در این زمینه مرتفع شود .
امتحان و سنجش : در این مرحله جریان تدریس مورد ارزیابی رسمی و نهایی قرار میگیرد .
۲-۳-۶- برخی از عوامل موثر در فرایند تدریس :
۲-۳-۶- ۱ - معلم: معلم به عنوان مهمترین عاملی است که شرایط مطلوب یادهی _یادگیری را فراهم می کند او از طریق ایجاد ارتباط و پیوند بین دانشآموز، مطالب درسی و ابزار و تجهیزات آموزشی شرایط مناسب را ایجاد میکند اگر هم تفاوتهای فردی و تفاوت سبک های یادگیری دانشآموزان را مورد توجه قرار دهد و سعی در ایجاد نتایج مطلوب از تدریس باید سه نوع شایستگی در معلمان وجود داشته باشد.
الف: شایستگیهای علمی یعنی دیدگاهای شناختی معلم.
ب: شایستگیهای عملکردی یعنی توانایهای معلم در تدریس و موضوع درسی.
ج: شایستگیهای نتیجهای که بر رفتارهای فراگیران که شواهدی برای اثربخشی تدریس است توجه دارد به اعتقادی تعامل این شایستگیها اساس و باید تدریس معلم درکلاس است.(نیکنامی ،۱۳۷۷)
معمولا معلمان به چهاردسته تقسیم می شوند:
شاگرد محور: از نظراین معلمان محوراصلی همه فعالیتهای تعلیم و تربیت شاگرد است و هدف تعلیم و تربیت پرورش استعدادهای شاگردان است با توجه به این شاگردان در کلاس این معلمان فعال هستند، ستون اصلی یادگیری” یادگیری چگونه آنجام دادن” است و عناصراصلی آن به ترتیب اولویت دانشآموز، مطلب منابع، معلم هستند.
مطلب محور: از نظر این همان موضوع درسی بسیار زیادی دارد بنابراین آنها سعی میکند آن را بدون کم و کاست به دانشآموزان انتقال دهنده. ستون اصلی یادگیری “یادگیری چگونه داشتن است و عناصر اصلی یادگیری به ترتیب الویت دانشآموز، مطلب و منابع و معلم هستند .
خودمحور : این گونه معلمان کلاس درس را براساس سبک رهبری خود که ممکن است وظیفه مداری، رابطه مداری، دستوری، مشاورهای، مشارکتی، و تعویضی، سیستمی و اقتضایی باشد اداره میکنند و در فرایند تدریس نیز بر اساس نظرات و تشخیصی خود عمل میکنند. عناصر اصلی یادگیری و ترتیب اولویت معلم، مطلب، منابع دانشآموزان هستند.
تلفیقی محور: معلمانی که در این گروه قرار میگیرند با نگرش سیستمی به الگوهای تدریس و ستونهای یادگیری مینگرند زیرا معتقدند عدم توجه سیستمی به فرایند تدریس و یادگیری باعث عدم اثربخشی آن میشود آنها به چهار ستون اصلی یادگیری مانند یادگیری چگونه دانستن، یادگیری چگونه با دیگران زیستن و یادگیری چگونه انجام دادن و چهار خانواده الگوهای تدریس، یعنی خانواده های اطلاعات پردازی و فردی، اجتماعی، سیستمهای رفتاری توجه میکند. در واقع آنها معتقدند باید تعامل الگوهای تدریس و ستون های یادگیری تاکید شود.
۲-۳-۶- ۲- دانش آموزان : منظوراز این متغیر این است که ویژگیهای دانشآموزان مانند علایق، انگیزش و رشد عاطفی، رشد فرهنگی و…باید شناخته شود. زیرا بدون در نظر گرفتن این ویژگیها نمیتوان تدریس اثربخش انجام داد. تدریس کارآمد و اثر بخشآن است که با تفاوتهای فردی دانشآموزان و ابعاد گوناگون رشد آنان هماهنگ باشد معلمان با در نظر داشتن این واقعیت باید جهت اثرگذاری برفرایند یادگیری فراگیران سیرتکوینی مراحل رشد را به خصوص از نظر سن و محتوای تفکر از دیدگاه های مختلف روانشناسی مورد مطالعه دائم قرار دهند. (مهرداد،۱۳۸۲)
۲-۳-۶-۳- ساختار:عبارتند از مجموعه قوانین و مقررات حاکم بر هر سازمان است یکی از عوامل اثرگذار برفرایند تدریس ساختار نظام آموزشی است. اصولا ساختار نظامهای آموزشی سه نوع(متمرکز،نیمه متمرکزغیرمتمرکز ) هستند وجود هر یک از نوع ساختارهای سه گانه میتواند فرایند تدریس معلم راتحت تاثیر قرار دهند
۲-۳-۶- ۴- فضاوتجهیزات آموزشی: گرچه معلم آگاه در شرایط محدود هم میتواند به صورت اثربخش تدریس کند. اما وجود فضا و تجهیزات آموزشی مناسب مانند نور حرارت، میز و صندلی، آزمایشگاه، مناسب بودن مکان مدرسه، بهداشت کلاس و مدرسه امکانات ورزشی، و…..موجب بالارفتن تدریس و فراهم شدن زمینه مناسب برای اندیشیدن فراگیران میگردد.
۲-۳-۶- ۵- محتوا: محتوا یا موضوع درسی شامل مطالب مفاهیم، اطلاعات و مهارتهای مربوط به یک درس است که قرار است توسط دانشآموزان یاد گرفته شود درواقع محتوا در برگیرنده اهداف آموزشی است. بنابراین در تهیه محتوا باید از گروها، افراد مختلف جامعه مانند معلمان، دانشآموزان مدیران، جامعه شناسان فرهنگ شناسان اسلام شناسان ، اقتصاددانان ، روانشناسان و فیلسوفان تعلیم و تربیت استفاده کرد.
۲-۳- ۷- فرایند یادگیری در روش تدریس فعال.
یادگیری عبارتند از تغییرات تجربه بر اثر یادگیرنده.
یادگیری عبارتند از کسب ساخت جدید از عملیات ذهنی.
چگونه یادگرفتن مهم تر از چه چیزی یاد گرفتن است.
یادگیری تابع تحول کودک است.
یادگیری بر پایه اکتشاف واستقرایی است.
یادگیری کودکان در زمان معین و طبق توالی منظم (باتوجه به تفاوتهای فردی) صورت گیرد.
یادگیری، تعاملی است خلاق که بدون وقفه بین معلم و دانشآموزان و موقعیت آموزشی در جریان است.
یادگیری هم تجربه را تغییر میدهد و هم خود را براساس تجربه تغییرمی دهد.
یادگیری واقعی یعنی فرایند تغییر دادن اداراکات جدید برای همخوان کردن آنها با ساختهای شناختی فعلی از یکسو و تغییر دادن ساختهای شناختی برای همخوان کردن آن با ادراکات جدید.
۱۰-معلم تکالیف یادگیری را به نفع تحول کودک بر می گزیند .
۱۱-اکتساب یادگیرنده در عمق حیطه های عاطفی و رفتار رسوخ کند.
۱۲- آنچه دانشآموز انجام میدهد سبب یادگیری میشود.
۱۳- یادگیرنده منبع اصلی تحول خویشتن است .
۱۴- یادگیرنده بر اثر تاثیر خود برمحیط و واکنش فعال در برابر عمل محیط به پیشرفت دست یابد.
۱۵-هدایت فرایند یادگیری مهم است.
پیشرفتهای روانشناسی درزمینه یادگیری پیدایش نظریات جدید را در ماهیت و فرایند یادگیری موجب گردد و لزوم فعالیت دانشآموزان را محقق ساخته است براساس یافته های روانشناسی یادگیری مستلزم درگیری عمیق دانش آموز با موضوع یادگیری است هیچگاه معلم نمیتواند برای شاگردان و از طرف آنان یاد بگیرند این فقط شاگردان و همیشه شاگردان هستندکه باید ضمن یادگیری فعالیت کنند و بعبارت دیگر یادگیری ممکن نیست غیرفعال باشد. در یادگیری واقعی شاگرد باید روی مطلب فکر کند و آنرا بفهمد و استفاده کند و یا سیستم تفکر خود توافق دهد و بالاخره با شخصیت خود ترکیب سازد. بسیاری از روانشناسان تربیتی و مربیان آموزش اعتقاد دارند که شرایط باید چنان سازماندهی شود که هر شاگرد براساس توانایی های خود به فعالیت و یادگیری بپردازد.(مهرمحمدی ،۱۳۸۶)
۲-۳- ۸ - مقایسه روش تدریس فعال و غیرفعال
ملکی،۱۳۸۴ الگوهای تدریس فعال و غیرفعال را مورد مقایسه قرارداده و تفاوتهای آنها را ییان کرده است :
درروشهای فعال تدریس، ذهن انسان فعال در نظرگرفته میشود و هر مفهومی که با نظام مفاهیم ذهن تناسب داشته باشد و طی یک فرایند جذب میشود برخلاف آن در تدریس غیرفعال ذهن انسان منفعل در نظر گرفته می شود به طوری که مفاهیم در ذهن انعکاس پیدا میکنند و تصویرشان در ذهن میماند.
در الگوهای فعال، معلم به عنوان راهنما و مشاور دانشآموزان است او با شناخت فراگیران شرایط رابرای یادگیری فراهم میکند آنها با مشارکت خود یاد میگیرند اما در تدریس غیرفعال چنین نیست معلم منبع دانش و انتقال دهنده آن به دانشآموزان محسوب میگردد. واژه انتقال دانش در تدریس غیرفعال کاربرددارد درحالی که اصولا در یادگیری انتقال معنا و مفهوم ندارد. یادگیری چیزی نیست که معلم آن را به دانشآموزان بدهد بلکه یادگیری اصول فعالیتهای ذهنی و عملی دانش آموزان است(ملکی،۱۳۸۰)
در الگوهای فعال به علت این که دانشآموزان به فعالیت ذهنی میپردازد مهارتهای ذهنی از قبیل مفهوم کاربرد، تجزیه و تحلیل…..و تقویت میشوند اما در الگوهای غیرفعال به علت این که دانشآموزان شنونده، صرف مطالب درسی هستند و در جریان یادگیری فعالیتی ندارند مهارتهای ذهنی تقویت نمیشوند.
در الگوهای فعال به علت اینکه دانش آموزان در گروه های یادگیری شرکت میکنند و از طریق بحث و گفتگو در روابطگروهی به یادگیری میپردازند علاوه بر ایجاد یادگیری عمیق و پایدار، علاقه و انگیزه آنهانسبت به موضوع برانگیخته میشود و در رفتارهای مطلوب اجتماعی نیز مهارت کسب میکنند برخلاف این روش الگوهای غیرفعال بر فردگرایی تاکید زیادی دارند هر یک از دانش آموزان برای این که نشان دهند بیشتر از دیگر همکلاسان خودمطالب درسی را حفظ کرده اند به رقابت با هم میپردازند.
به علت اینکهدرالگوهای فعال دانشآموزان به تجربهوآزمایش دست میزنند به طور کلی در جریان یادگیری مشارکت دارند توانایی های خود را بهتر درک میکنند این امر باعث افزایشاعتماد به نفسآنهامیشود اما در الگوهای غیرفعال به علت عدم مشارکت یادگیرنده در جریان یادگیری، استعدادها و تواناییهایش ناشناخته باقی میماند.
در الگوهای فعال دانشآموز از طریق فعالیت ذهنی خود به مفهومی دست پیدا میکند و علاوه بر آشنایی با خصوصیات ذاتی مفهوم به جریان تکوین مفهوم نیز آگاهی می یابد.
معلم از طریق الگوهای فعال دانشآموز را با یک مسئله آشنا میکند و از او میخواهد با بهره گرفتن از روش علمی به پاسخ برسد. بنابراین دانشآموز از طریق گردآوری اطلاعات؛ تنظیم و طبقهبندی آنها، بررسی و فرضیه های مورد نظر به نتیجه میرسد و به این ترتیب توانایی کاوشگری و تحقیق در دانش آموز پرورش مییابد.
راهکارهای غنی سازی برنامه ریزی درسی درمدارس عادی ازدیدگاه معلمان ...