مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
مسئولیت کیفری و عوامل رافع مسئولیت کیفری- قسمت ۵
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

اشاره کردیم که مسئولیت در مفهوم بالقوه و انتزاعی ناظر به وضعیت و حالت ملازم با شخص است «تمییز» و «اختیار» اوصاف ملازمی است که می تواند در شمار عناصر تشکیل دهنده این مفهوم از مسوولیّت قرار گرفته و او را واجد «اهلیّت» و «قابلیت» تحمل مجازات سازد و لذا در غیاب هر یک از این اوصاف نمی توان از قابلیت فاعل و اهلیّت او در تحمل مجازات سخن به میان آورد. مقنن با توجه به نقص یا اختلالی که در قدرت درک و تمییز اطفال یا مجانین می بیند، اعلام می کند که اطفال «مبری از مسئولیت کیفری»، یعنی، یعنی فاقد «اهلیّت تحمل کیفر» جرم ارتکابی اند و نیز مقرر می دارد که جنون «رافع مسوولیّت کیفری»، یعنی زائل کننده «اهلیّت تحمل مجازات» از فاعل جرم است.

پایان نامه

می دانیم که هر یک از عوامل شخصی رافع مسئولیت ، چون اکراه ، ضرورت و مستی و نیز عوامل موضوعی رافع مسوولیّت یا علل موجهه جرم مانند دفاع مشروع، امر آمر قانونی و تادیب اطفال به نحوی دامنه «مسئولیت جزائی» را محدود و متهم را از زیر بار مجازات و مسوولیّت جزایی خارج می سازد. بنابراین ، واژه «حدود» که به نحوی بر «محدود» یا «منع» کردن دلالت دارد، یادآور همان مفهومی است که در عبارت «موانع مجازات» مندرج در قانون ۱۳۰۴، از واژه «موانع» مستفاد می شد، یعنی ترجمه گونه ای از عبارت «Causes de non» ، عبارتی که مولفان جزایی آن را به «علل رفع یا نفی» ترجمه و بازگردان نموده اند. پس عبارت «حدود مسوولیّت جزایی»، مفهومی بیش از «موانع مجازات» در خود ندارد؛ بلکه این دو عبارت متفاوت از معنایی واحد خبر می دهند که در متون جزایی با عبارت «عوامل (شخصی و موضوعی) رافع مسوولیّت جزایی» متداول و مشهور است.
این توضیحات آشکارا می رساند که در عنوان فصل هشتم قانون مجازات عمومی اصلاحی ۱۳۵۲، «مسوولیّت جزایی» در مفهوم بالفعل و واقعی به کار رفته است؛ زیرا هر یک از علل مندرج در ذیل فصل هشتم به نحوی از «اجبار متهم به تحمل مجازات» جلوگیری می کند. برای مثال زمانی که اثبات شود متهم در حال دفاع مشروع یا جنون به ارتکاب قتل مبادرت کرده ، در وضعیت نخست به خاطر زوال وصف مجرمانه از عمل و در حالت دوم به خاطر وضعیت خاص شخصی، در ازای «ارتکاب قتل» «مجبور» به تحمل مجازات اعدام نخواهد بود و این یعنی که متهم فاقد مسوولیّت کیفری (به مفهوم واقعی و بالفعل) در برابر عمل ارتکابی است.
فصل ششم
حـدود و قلمـرو
مسئولیت کیفری
حدود و قلمرو مسئولیت کیفری
پس از آشنایی با مفهوم وماهیت مسولیّت کیفری، اینک حکم دیگری پیش می گذاریم، و ضمن سه مبحث با هدف تبیین حدود و قلمرو این نهاد جزایی ، به مقایسه تقصیلی آن با سه نهاد رایج در حقوق جزا یعنی «اهلیّت» «تقصیر» و «اسناد» می پردازیم:
بخش اول- اهلیت و انواع آن در حقوق جزا
الف) اهلیت جنایی
سنگ بنای حقوق جزا را رفتاری خاص به نام جرم تشکیل می دهد، ولی جرم، جز از انسان قابل صورت نیست: دلیل این ادعا آن است که از یکسو ، حقوق مجموعه ای از قواعد و مقرراتی است که رفتار انسانها را تنظیم و آنان را مسئول امر و نهی و الزامات خود قرار می دهد و از سوی دیگر جرم عبارت از رفتاری «ارادی» است که به نقض الزام قانونی می انجامد. این «اراده» تنها به انسان اختصاص دارد زیرا قانون تنها اراده «آگاهانه» را مد نظر قرار می دهد و اراده تنها هنگامیکه این وصف را می پذیرد که منحصراً از «انسان» سر چشمه می گیرد ! پس الزام قانونی جز به انسان ، معطوف به موجود دیگری نمی شود و نقض ارادی قانون (= جرم) هم جز انسان قابل تحقیق نیست. بنابراین هر گاه اموالی را سیل ویران سازد یا صاعقه بسوزاند یا ریزش کوه از بین ببرد و نیز هر گاه درنده ای انسان را بدرد یا سگی بی صاحب به کسی آسیبی برساند ، نه این رفتارها جرم است و نه آن مجازات و این حیوان مجرم و مرتکب جرم به شمار می روند۱٫
این مطلب که وقوع جرم تنها از انسان امکان پذیر است، مورد پذیرش قاطبه حقوقدانان۲ و نظام های حقوقی است و شاید امروزه نظریه یا نظام حقوقی نباشد که رفتار حیوان یا حرکت جماد را که به صدمه و آسیب منتهی می شود جرم شناخته و در نتیجه حیوان یا جماد را مجرم بپندارد.
در عین حال ، جمعی از حقوق دانان۳ به رغم این که می پذیرند تنها رفتار انسان است که عنوان جرم به خود می گیرد، ارتکاب جرم را برای «برخی» انسانها مقدور می دانند، اینان معتقدند که لازم است در انسان شرایطی خاص جمع باشد تا قابلیت و «اهلیت» ارتکاب جرم را پیدا کند و این نوع اهلیت را «اهلیت جنایی» نامیده اند. پس مطابق این نظر حدوث اهلیت جنایی درگروی تحقق شرایطی ویژه دریک انسان است تا از نظر قانون بتوان او را «مجرم» یا «مرتکب جرم» نامید۱ ، چنانکه با فقدان این شرایط در یک انسان اهلیت «ارتکاب جرم» یا اهلیت جنایی و بالطبع عنوان مجرم از او سلب می شود.
از دیدگاه این عده ، صغار و مجانین که از قدرت تمییز و تشخیص و احیاناً از قدرت اختیار بی بهره اند ، فاقد اهلیت جنایی بوده ، لذا هیچ یک از رفتارهای زیانبار آنها هر چند مصداق عناوین مجرمانه همچون قتل یا سرقت باشد، جرم محسوب نمی شود. اما طرفداران این دیدگاه در اینکه چرا اطفال و دیوانگان محروم از اهلیت جنایی اند و عنوان «مجرم» را بر نمی تابند ، هم داستان نیستند. جمعی بر آنند که این دو گروه اصولاً مخاطب امر و نهی جزایی نبوده ، از شمول قوانین کیفری خارج اند. همچنانکه حیوانات و جمادات چنین اند۲، عده ای دیگر، صغار و مجانین را به حکم اینکه «انسان» اند ، خارج از قلمرو قوانین و امر و نهی جزایی نمی پندارند ، اما معتقدند رفتار آنان فاقد رکن روانی است۳ و بدیهی است با افغای رکن روانی وجود رکن مادی به تنهایی در تشکیل جرم کفایت نمی کند، پس زوال عنوان «جرم» از رفتار صغار و مجانین مطابق نظر اخیر، ریشه در زوال رکن است اما مطابق نظر پیشین معلول خروج رفتار صغار و مجانین از شمول ضوابط و احکام جزایی است. جمعی نیز نفی جرم بودن رفتار اطفال و دیوانگان را بر هر دو مبنا توجیه و تفسیر کرده اند۴، هم آنان را نظیر حیوان و جماد، از تحول امر و نهی جزایی خارج و هم تشکیل رکن روانی را در رفتار آنان منتفی می دانند.
ب) اهلیت مادی یا واقعی
پیش از اینکه به نقد و بررسی اهلّیت جنایی و دلائل توجیهی آن بپردازیم، لازم است با نوع دیگری از اهلیّت درحقوق جزا بنام اهلیّت مادی یا واقعی آشنا شده، تفاوت آن را با اهلیت جنایی باز شناسیم. اهلیّت مادی در ارتکاب جرم این است که از نظر «واقعی» کسی بتواند جرمی انجام دهد و نتیجه
مجرمانه ای بیافریند. از این نظر هر انسانی که قدرت مادی لازم برای ایجاد نتیجه مجرمانه داشته باشد دارای اهلّیت مادی محسوب می شود ، بنابراین طفل یا شخص مجنون که، نظیر شخص بالغ و عاقل می تواند به ارتکاب قتل یا ایجاد حریق مبادرت کند، از « اهلّیت مادی» برای ارتکاب جرم برخوردار است؛ در عین حال امکان دارد، قانونگذار بنا به یکی از دو جهتی که فوقاً اشاره شد۵، این قتل یا حریق را که فاعل و مرتکب آن مجنون یا صغیر است، به عنوان «جرم» به رسمیت نشناسند به این دلیل که برای مجنون یا صغیر اصولاً اهلیّت ارتکاب جرم و به بیان دیگر «اهلیّت جنایی» قائل نیست.
آشنایی با اهلیت مادی و درک تفاوت آن با اهلیت جنایی، این ثمره مهم را در پی دارد که رابطه ی میان شخص حقوقی و جرم را تبیین می کند، زیرا پاسخ به این سوال که آیا شخص حقوقی می تواند مرتکب «جرم» شود تنها در پرتو درک تفاوت مذکور میسر است: می دانیم که جرم در کنار اراده مجرمانه به یک رفتار و عمل مادی هم احتیاج دارد و رفتار مادی هم جزبه وسیله یکی از اندام های بدن که قادر به عمل و کنش باشد، قابل تحقق نیست و چون شخص حقوقی فاقد عضو و اندام است، پس ارتکاب «جرم» توسط آن محال و ناممکن است. به عبارت دیگر شخص حقوقی «اهلیت مادی» ارتکاب جرم برخوردار نیست۱٫ اما به عکس طفل و شخص مجنون به لحاظ برخورداری از اعضا و اندام «از نظر مادی و واقعی» قادر به ارتکاب جرم و ایجاد نتیجه مجرمانه هستند ، اگر چه بر فرض پذیرش نظریه اهلیّت جنایی ممکن است بگوییم که این دو در تحلیل حقوقی اهلّیت ارتکاب جرم ندارند. نخست اصولاً ناظر به ارتکاب جرم از فاعل نیست، بلکه ناظر به حالت و وضعیتی خاص در فاعل است که «هرگاه» «اراده» ارتکاب جرمی کند و آن را «انجام» دهد ، آن حالت در وضعیت خاص به او قابلیت اهلیّت تحمل مجازات را می دهد. با توجه به این جنبه است که احیاناً از شخص دارای « اهلیّت جزایی» با عنوان «مسئول» و واجد مسئولیت است.
ج) اهلیّت جزایـی
اهلیّت جزایی به یک «حالت خاص» یا «وضعیت معین» در شخص گفته می شود که چنانچه در آن حالت یا وضعیت به ارتکاب جرم مبادرت کند، از قابلیت تحمل مجازات برخوردار خواهد شد۲٫ اهلیّت جزایی ، یک نهاد حقوقی مستقل و قائم به ذات است که نه ارتباطی با رفتار مادی مجرم دارد و نه حتی ارتباطی با رابطه ذهنی و روانی فاعل با رفتار مجرمانه، بنابراین ممکن است شخص فاقد اهلیت جزایی باشد اما به علت وجود رابطه ذهنی با رفتار مجرمانه، جرم تحقق پیدا کند و به عکس امکان دارد به رغم برخورداری فاعل از اهلیّت جزایی، به سبب فقدان عناصر لازم رکن روانی، رابطه ذهنی با رفتار مجرمانه مفقود بوده و در نتیجه جرم تحقق پیدا نکند. با پذیرش همین جدایی میان قلمرو اهلیّت جزایی و جرم است که برخی پیشنهاد کرده اند بحث اهلیّت جزایی از حوزه مباحث مربوط به جرم و ارکان مادی و روانی آن خارج و به قلمرو مباحث راجع به مجرم و مسئولیت کیفری وارد شود.
مقایسه اهلیّت جزایی با اهلیّت جنایی
درک تفاوت این دو نوع اهلیّت جایز اهمیت فراوان است و به ترسیم مرز میان جرم و مسئولیت کمک می کند.
در اهلیّت جنایی حقوقدانان در پی این است که دریابد آیا در تحقق اهلیّت «ارتکاب جرم» و پیدایش وصف «مرتکب جرم»، مطلق «انسان» بودن فاعل کفایت می کند یا به اوصاف و شروط دیگری هم درفاعل نیاز است. در این مرحله اصولاً درباره مجازات و کیفر و اینکه فاعل در برابر «جرمی» که انجام می دهد، مستحق کیفر است یا نه بحثی به میان نمی آید.
امادر اهلیّت جزایی به عکس، اصولاً بحث از کیفر و مجازات است و حقوقدانان به دنبال پاسخ به این سئوال است که فاعل با داشتن چه اوصاف و ویژگی هایی توانی تحمل مجازات و بار مسئولیت را پیدا می کند و می توان او را به تحمل کیفر محکوم ساخت. در این مرحله، سخن تنها به ویژگی های فاعل متمرکز می شود و از اهلیّت «ارتکاب جرم» و اینکه چگونه و تحت چه شرایطی برفاعل عنوان «مرتکب جرم» قابل اطلاق است سخنی به میان نمی آید.
به بیان دیگر، در جایی که صدور رفتار جزایی نظیر سرقت و قتل و جعل از یک انسان، در دایره مقررات جزایی قرار نمی گیرد و هیچ یک از احکام جزایی را بر نمی تابد، مگر اینکه فاعل از ویژگی هایی خاص برخوردار باشد، نظریه «اهلیّت جنایی» مدنظر قرار گرفته است. اما آنجا که قابلیت و توانایی یک انسان برای تحمل کیفر و مجازات در گروی برخورداری او از اوصافی خاص قرار می گیرد، «اهلیّت جزایی» او مطرح می باشد. تنها در صورتی می توان بین «اهلیّت ارتکاب جرم» و «اهلیّت تحمل جزا» تقارن دائمی فرض کرد، که منظور از جزا، اقدام تأمینی باشد نه مجازات۱، در این صورت هر کس واجد اهلیّت ارتکاب جرم باشد ، بدون نیاز به شرط یا وصف اضافه ای، اهلیّت تحمل اقدام تأمینی را هم خواهد داشت۲٫
نتیجه اینکه مسئولیت جزایی هرگاه در معنای انتزاعی و مجرد بکار رود، همان اهلیت جزایی است و هر گاه از آن معنای عینی و واقعی اراده شود ، اهلیّت جزایی شرط اساسی آن را تشکیل می دهد.
اهلیّت جزایی و مسئولیت کیفری
تاکنون در چند جا از نوشتار حاضر بررابطه تنگاتنگ اهلیت جزایی و مسئولیت کیفری تاکید کرده ایم و دریافتیم که به دلیل همین رابطه نزدیک است که واژه مسئولیت کیفری به وفور در اهلیت جزایی استعمال و از شخص واجد اهلیت کراراً به مسئول تعبیر می شود. در اهمیت اهلیت جزایی به عنوان رکن رکین و تخلف ناپذیر مسئولیت کیفری همان اندازه کافی است که بدانیم عنصر دیگر مسئولیت یعنی، تقصیر با همه اهمیتی که دارد، در مواردی چند از مقررات جزایی دیده شد و به رغم فقدان آن، مسئولیت کیفری تشکیل می شود که مقررات جزایی ناظر به جرایم موسوم به جرایم مادی محض برجسته ترین نمونه از این موارد است. اما ظاهراً نمی توان موردی را سوانح داد که مسئولیت کیفری در حق شخصی که از توانایی تحمل مجازات محروم است ، ثابت و مستقر گردد.
در بخش اول به اثبات رسید که مسئولیت کیفری دو چهره و دو جنبه دارد، جنبه ی انتزاعی و بالقوه و جنبه واقعی و بالفعل «توانایی» تحمل مجازات جنبه ی بالقوه و موسوم به اهلیت جزایی و «الزام» به تحمل مجازات جنبه بالفعل و همان مسئولیت کیفری در معنای مصطلح کلمه است. میان آن «توانایی» و این «الزام» چنان پیوندی است که به منزله یک مجموعه واحد محسوب می شود و همین اندازه که شخص دارای «توانایی» تحمل مجازات با اجتماع شرایطی که توضیح خواهیم داد ، «ملزم» و «مجبور» به تحمل مجازات شود، مسئولیت بالفعل و واقعی حاصل شده است. به عبارت دیگر، برای اینکه شخصی در برابر رفتاری که انجام شده است پاسخگو و ملزم به تحمل تبعات کیفری آن باشد (مسئولیت واقعی) بی تردید باید از «توانایی» تحمل مجازات بهره مند باشد (مسئولیت انتزاعی).اما از آن سو داشتن «قابلیت» تحمل مجازات لزوما برای تحقق مسئولیت بالفعل کفایت نمی کند و محتاج به سه امر اساسی است ، نخست اینکه رفتار انتسابی مورد نظر مصداق یکی از رفتارهایی باشد که در نظر قانون گذار جزایی ممنوع و دارای مجازات است، دیگر اینکه اسناد مادی در هر دو ضلع بسیط و مزدوج حاصل باشد و سوم آنکه اسناد معنوی و تقصیر میان فاعل و جرم برقرار باشد.
بخش دوم- تقصیر و مسئولیت کیفری
در لغت، خودداری از انجام عملی با وجود توانایی بر انجام آن را تقصیر خوانند۱ و نقطه مقابل آن قصور است که بر ترک؟ عملی به سبب عجز از انجام آن اطلاق می شود۲٫ مناسب این معنی اصطلاح جهل تقصیری و جهل مقصوری است۳٫ واژه تقصیر در فقه غالباً به همین معنا بکار رفته است.
در حقوق مدنی، تقصیر عبارتست از ترک عملی که شخص ملزم به انجام آن است یا ارتکاب عملی که از انجام دادن آن منع شد است، قسمت نخست را تفریط و قسمت دوم تعدی می نامند. پس تقصیر اعم از تعدی و تفریط است۴٫
به نظر می رسد که از یکسو معنای تقصیر در قانون مدنی به مفهوم لعونی و اصطلاحی فقهی آن قابل تحویل و ارجاع باشد، زیرا الزام به فعل یا ترک در مورد کسی مصداق دارد که واجد قدرت و توانایی باشد، پس در حقوق مدنی که تقصیر، ترک عمل (یا عمل) ی که معرفی می شود که شخص به انجام (یا ترک) آن و «الزام» دارد، بیان دیگری است از معنای لغوی و فقهی که تقصیر را عبارت از ترک عملی می داند که شخص «قادر» به انجام آن است.
از آن سو، معنای لغوی و اصطلاح فقهی را تقصیر را هم با اندکی تامل می توان به مفهوم تقصیر در قانون مدنی برگرداند؟ زیرا صرف «توانایی» و «قدرت» به انجام کاری نمی تواند خوداری از انجام آن را متصف به عنوان «تقصیر» سازد، مگر اینکه آن «فعل مقدور» با نوعی الزام اخلاقی یا شرعی یا قانونی مقرون باشد، تنها در این صورت است که تارک را می توان مقصر و قابل سرزنش قلمداد کرد. موید این مطلب، قرار دادن وصف تقصیری در کنار جهل است. اصولیون در پاسخ به این سوال که تحت چه شرایطی جهل و ندانستن حکم شرعی عنوان تقصیری پیدا می کند، گفته اند که اولا جاهل به حکم «قدرت بر تعلم» و یادگیری حکم شرعی داشته باشد و ثانیا نوعی «الزام» و «تکلیف»۱ به تعلم بر عهده ی شخص جاهل مستقر باشد. به اجتماع این دو شرط است که ترک تعلم و بالتبع جاهل ماندن به حکم عنوان تقصیر به خود
می گیرد.
خلاصه این که هر دو شرط «توانایی» و «الزام» توامان در تحقق مفهوم تقصیر دخالت دارند و از این نظر تفاوتی میان مفهوم لغوی و اصطلاح فقهی تقصیر با اصطلاح تقصیر در قانون مدنی وجود ندارد.
نکته مهم دیگر اینکه واژه تقصیر در عرصه معنای یاد شده، در جایی به کار می رود که تعمد یا عمد در بین نباشد۲٫ بنابراین چنانچه کسی «به عهد، حال دیگری را اتلاف کند تقصیر در معنای لغوی یا فقهی و یا در اصطلاح قانون مدنی مصداق ندارد، اما در صورتی که بر اثر بی احتیاطی یا تعّدی موجب خسارت به مال دیگری شود، تقصیر مصداق پیدا می کند، زیرا با این که هم «قادر» و هم «ملزم» بوده که احتیاط لازم به خرج دهد و با اراده خود این «تکلیف مقدور» را ترک کرده لذا می گوییم اتلاف مال دیگری با «تقصیر» عامل زیان همراه بوده است. همچنین اگر کسی با «علم» به اینکه این زن در؟ عده طلاق بسر می برد و ازدواج در عده حرام است ، مبادرت به ازدواج و مقاربت کند و طی حرام، عالماً و عامداً صورت گرفته نه به «تقصیر» اما در صورتی که بداند این زن در عده طلاق است و لیکن از حرمت ازدواج و عده مطلع نباشد و در این حال با زن ازدواج و مقاربت کند، در این مورد چنانچه به رغم «تمکن بر تعلم، حکم شرعی، ترک تعلم کرده باشد، گفته می شود وطی حرام ، عالماً و عامداً نبوده، بلکه مقرون با جهل «تقصیری» صورت پذیرفته است۱٫
اینکه ببینم واژه تفصیری در حقوق جزا در چه معنا یا معنایی به کار رفته است. با ملاحظه و تشبع در متون حقوقی معلوم می شود که این واژه در حقوق جزا به دو معنای متفاوت به کار رفته است:
۱- به معنای احض که منحصر به بی احتیاطی و غفلت بوده، در نقطه مقابل قصذ مجرمانه به کار
می رود۲٫ بسیاری از نویسندگان جزایی این معنا از تقصیر را تحت عنوان «خطای غیر عمدی» واحیانا «خطای جزایی» معرفی کرده اند۳٫
۲- به معنای اعم، عبارت از رابطه ی خاص روانی و ذهنی که بین فاعل و جرم برقرار می شود. این رابطه خاص که در حقوق فرانسه به «رکن معنوی» یا «رکن روانی» جرم شهرت دارد، علاوه بر قصد مجرمانه سایر اشکال ارتباط روانی فاعل با جرم نظیر بی احتیاطی، بی حالاتی و غفلت را نیز در بر
می گیرد. در حقوق ایتالیا و نیز در بسیاری از متون حقوقی از معنای اخیر، واژه «خطا» تعبیر کرده اند۴٫
قلمـرو تقصیر در حقوق جزاء
الف) تقصیر در قلمرو وسیع
در ایجاد تقصیر و تشکیل رکن روانی جرم، کافی نیست که تنها «اراده» فاعل «معطوف» به واقعه مجرمانه می شود، بلکه منشاء و خاستگاه «اراده» هم در این امر دخالت و تأثیر تام دارد. و بدون توجه به این خاستگاه، نمی توان به وقوع تقصیر حکم کرد.
منظور ما از «خاستگاه اراده»، وضعیت خاص ذهنی و روانی فاعل در زمان ارتکاب جرم است. اما در اینکه این وضعیت خاص چیست و عناصر سازنده آن کدام است، و اقتران کدامیک با «اراده»، آن را واجد «اعتبار» می سازد و امکان متصف شدن آن را به وصف «مجرمانه» فراهم می آورد، آراء یکسان وجود ندارد. در این زمینه دو رأی ابراز کرده اند که به شرح و نقد هر یک می پردازیم.
بند اول- ادراک و اختیار، توأماً شرط اعتبار اراده
طبق یک نظر برای اینکه «اراده» اعتبار جزایی لازم را کسب کرده وقابلیت اتصاف به وصف «مجرمانه» را پیدا کند، بایستی از «ادراک» و «اختیار» برخاسته باشد. همانطور که در فصل اول بخش حاضر ملاحظه شد ادراک یا قوه تمییز به توانایی خاصی در شخص اطلاق می شود که تشخیص ماهیت رفتار و درک تبعات جزایی و آثار اجتماعی آن را برای او میسر می سازد[۱] پس کودکان که به حد ادراک و تشخیص لازم نرسیده اند و یا دیوانگان که ادراک و شعور آنها دچار اختلال است، از توانایی یاد شده بی بهره اند. بنابراین اگر«اراده» اینان به واقعۀ مجرمانه معطوف گردد، به این دلیل که از ادراک و تشخیص لازم بی نصیب اند، این اراده، فاقد اعتبار جزایی است و لاجرم عنوان «مجرمانه» را بر نمی تابد.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
به این نکته مهم باید توجه دهیم که در این نظریه نوعی از تمییز و ادراک مورد نظر است که در ساختمان سوء نیت جزایی یا قصد مجرمانه راه ندارد و به عبارت دیگر، قصد مجرمانه حتی در غیاب این نوع ادراک و تمییز هم قابل وقوع و تحقیق است، هر چند که ممکن است از اعتبار لازم حقوقی برخوردار نباشد. برای درک دقیق تر مطلب، ابتدا لازم است با آن نوع از تمییز و ادراک که در ساختمان قصد مجرمانه دخالت دارد، آشنا شویم.
می دانیم که سوء نیت جزایی از دو جزء تشکیل می شود، یکی علم به اجزای رکن مادی جرم و دیگر اراده فعل (و احیاناً نتیجۀ) مجرمانه. برای مثال، در جرم سرقت اوصاف زیر در شیء مسروقه از اجزای رکن مادی این جرم محسوب می شود: «مالیت»، «منقول بودن» و «تعلق به دیگری». از آن سو، «ربودنِ مال دیگری»، معرف رفتار مجرمانه خاصی است که قانونگذار آنرا تحت عنوان «سرقت» مشمول ضمانت جزایی قرار داده است۲ به این ترتیب اگر مرتکب در حین «علم» به اینکه «شیء» مورد نظر، «مال» و «منقول» و «متعلق به غیر» است، اراده خود را معطوف به ربودن آن سازد، سوء نیت جزایی یا قصد مجرمانه سرقت حاصل و محقق است.
«علم» یاد شده، این ویژگی را دارد که باید «بالفعل» و «واقعی» باشد؛ پس نه «تمکن» مرتکب بر یافتن این عمل و نه «فرض» وجود این علم، هیچکدام مفید و کارساز نیست، اما نکته اصلی همین جاست که «علم» بالفعل فاعل به اجزای رکن مادی جرم، (مثلاً سرقت) عقلاً مستلزم و متوقف بر «توانایی» و «قابلیت» اوست بر درک مفهوم «مالیت و ارزش» یا مفهوم «مالکیت و تعلق داشتن به غیر» بنابراین، مرتکب اگر فاقد این توانایی و قابلیت باشد، لاجرم حصول علم به «مالیت مال» یا «تعلق» آن به دیگری هم ممتنع و ناممکن خواهد بود.
این مرتبه از «ادراک و تمییز» که شخص را قادر می سازد علم به رکن مادی جرم پیدا کند، و بدون آن، «علم» مزبور غیر قابل حصول و لاجرم، تشکیل سوء نیت جزایی ناممکن می گردد، از موضوع بحث حاضر خارج است. موضوع بحث حاضر را درجه ای از «ادراک و تمییز» که صرفاً شرط «اعتبار» اراده محسوب می شود، تشکیل می دهد، بدون آنکه غیاب و فقدان آن، مانع از تشکیل سوء نیت جزایی گردد. منظور از این ادراک و تمییز، توانایی شخص بر فهم قبح اجتماعی رفتار خویش است؛ یعنی که شخص از قدرت و درک این امر که رفتار «خسارت» ببار آورده و باعث «تضییع حقوق سایرین» می شود،
برخوردار باشد.
نتیجه تفکیک میان این دو و درجه از «ادراک و تمییز» اینست که طفل غیر ممیز و فردی که به علت جنون شعور خود را کاملاً از دست داده و روابط عادی میان امور را درک نمی کند، از مرتبۀ اول «ادراک»
بی نصیب اند و لاجرم علم به اجزای سازنده جرم در آنها قابل تحقق نبوده، رفتار آنها اصولاً نمی تواند مقرون با سوء نیت باشد؛ یعنی که شرط «تحقق» اراده مجرمانه را ندارند؛ اما طفل ممیز و افراد مبتلا به بیماری روانی یا ذهنی که تا حدی از قوه تمییز برخوردارند، به جهت برخورداری از مرتبۀ نخست «ادراک»، امکان حصول قصد مجرمانه نزد آنها وجود دارد، اما به این علت که از مرتبۀ دوم «ادراک» محرومند، ارادۀ آنها که به فعل مجرمانه معطوف شده، فاقد «اعتبار» لازم است.
خلاصه اینکه باید بین شرایط «تحقق» سوء نیت جزایی (اراده مجرمانه) و شرایط «اعتبار» اراده تفکیک نمود. نوعی از تمییز که صرفاً امکان حصول علم به اجزای رکن مادی جرم را فراهم می کند، در زمرۀ شرایط «تحقق» سوء نیت محسوب می شود و نوعی از ادراک که در مرحله بالاتر قرار دارد و به امکان درک «قبح» اجتماعی رفتار و آگاهی از نحوه یا میزان خسارت ناشی از این رفتار را برای فاعل فراهم می کند، در عداد شرایط «اعتبار» اراده محسوب می شود، به نحوی که بدون این ادراک، «اراده» فاعل قابلیت اتصاف به وصف «مجرمانه» را پیدا نمی کند، هر چند که اجزای سوء نیت جرایی در رفتار فاعل وجود و حاصل باشد.
اما آیا حصول مرتبۀ اخیر از ادراک و تمییز به تنهایی در پیدایش «اعتبار» اراده کافی است؟ مطابق نظریه حاضر پاسخ منتفی است؛ بلکه لازم است عنصر «اختیار» هم در کنار «ادراک» قرار گیرد تا بتوان از اعتبار اراده سخن گفت و به وقوع «تقصیر» حکم کرد.
اما منظور از «اختیار» در اینجا چیست؟ عده ای معتقدند مقصود از اختیار اینست که فاعل بتواند اراده خود را به یک جهت معین از چند جهت ممکن و مقدور معطوف سازد، مشروط به اینکه عوامل داخلی یا خارجی این آزادی عمل را محدود یا ضعیف نکنند. به این ترتیب، با عروض حالاتی همچون اجبار معنوی و اضطرار شخصی که آزادی اراده محدود و ضعیف می شود، کافی است که اختیار از فاعل رخت بربندد. البته باید توجه داشت که «در اجبار معنوی(و به طریق اولی در اضطرار شخصی) اختیار زایل و مسلوب
نمی شود، بلکه مجرم می تواند به تحمل تهدید (یا تحمل زیان) تن در دهد و از ارتکاب جرم دوری کند. اما واقعیت اینست که در این حالات آزادی اختیار به حدی ضعیف و محدود می شود که دشوار و بلکه محال است که شخص از ارتکاب جرم امتناع و به تحمل زیان و تهدید تن در دهد، زیرا ایستادگی در برابر تهدید و به همین جهت اجبار معنوی (و اضطرار شخصی) میزان لازم از اختیار را که برای مسئوولیت کیفری ضرورت دارد از بین می برد.»
پس کسی که در حال اکراه و یا اضطرار شخصی«اراده» خود را، در قالب عمده یا خطای جزایی، متوجه واقعه مجرمانه سازد، این «اراده» به علت فقدان آزادی اختیار فاقد «اعتبار» لازم بوده و نمی تواند مشمول و موضوع وصف «مجرمانه» قرار گیرد و قهراً رفتار فاعل از عنصر «تقصیر» خالی و عاری
خواهد ماند.
جمع دیگر مفهوم وسیع تری از اختیار اراده کرده اند. از نظر اینان، همین اندازه که شخص در حین اراده ارتکاب جرم در وضعیتی باشد که در همان حال«بتواند» اراده خود را در خلاف جهت جرم بکار بندد، از اختیار برخوردار است. بنابراین، دخالت عوامل خارجی چون اجبار معنوی و اضطرار شخصی و یا عوامل داخلی چون وضعیت مزاجی و روانی که دایره انتخاب فاعل را محدود می سازد، تا وقتی که به حدی نرسند که قدرت «مقاومت» او را از بین ببرند، تأثیری در وجود اختیار نخواهند گذارد. بنابراین، «اراده ای» که از اختیار به معنای یاد شده برخیزد و متوجه واقعه مجرمانه گردد، واجد «اعتبار» حقوق بوده و در نتیجه رفتار فاعل به رفتاری واجد عنصر تقصیر تبدیل می شود.
بند دوم- اختیار، شرط منحصر اعتبار اراده
طبق نظریه دیگر، تنها اختیار به عنوان شرط «اعتبار» اراده محسوب می شود؛ و اما ادراک و تمییز نقشی در این زمینه ایفاء نمی کند. به عبارت دیگر، «اراده» زمانی قابلیت اتصاف به وصف «مجرمانه» را
می یابد که خاستگاه آن «اختیار» باشد. منظور از اختیار نیز همان مفهوم نخست از این واژه است که در بند اول توضیح داده شد و نیازی به تکرار آن نیست. مطابق نظریه حاضر، اراده در اتصاف به وصف مجرمانه نیاز به این ندارد که از «ادراک و تمییز» برخیزد، پس می توان تصور کرد که فاعل فاقد توانایی ذهنی و روانی باشد، اما همین اندازه که اراده خود را، به عمد یا به اهمال، متوجه واقعه مجرمانه سازد. رفتار او واجد عنصر تقصیر خواهد شد.
ب) تقصیر در قلمرو محدود
دیر زمانی است که در حقوق جزا مسئوولیت مادی و عینی جای خود را به مسئوولیت معنوی و شخصی داده است. عامل تمایز اصلی این دو نوع مسئوولیت را عنصر خطا یا تقصیر تشکیل می دهد. در مسئوولیت مادی، نه «وضعیت» روانی فاعل و نه «رابطه» روانی او با جرم هیچ یک ملحوظ نمی شود و توجه تنها بر وقوع «ضرر» متمرکز شده و فاعل از اینرو که عامل ورود ضرر شناخته شده، مورد مجازات قرار
می گیرد. اما رفته رفته لزوم اجرای اصل عدالت از یک سو و تأمین اهداف مجازات ها از سوی دیگر، اندیشه ها را بر آن داشت که هم وضعیت روانی و هم رابطه روانی فاعل با جرمی را که از او سر می زند، در تحمل کیفر و مجازات مورد توجه قرار دهند. برای مدتی دراز در قوانین روم و ژرمن قدیم از سویی صغار و مجانین مورد مجازات قرار می گرفتند و از سوی دیگر اشخاص به یکسان در ازای رفتار ناشی از عمد و رفتار ناشی از قوه قاهره کیفر می شدند؛ ولی بعدها تحت تأثیر فلسفه یونان و عقاید مسیحیت، صغیر کمتر از هفت سال و افراد مجنون از مسئوولیت کیفری معاف شدند و عمد و قصد مجرمانه در کلیه جرایم و خطای جزایی در جرایم خاص ملاک مسئوولیت کیفری قرار گرفت.۱
به این ترتیب ملاحظه می کنیم توجه به وضعیت روانی فاعل (بلوغ و عقل و اختیار) و عنایت به رابطه روانی او با جرم(قصد مجرمانه و خطای جزایی)، مسئوولیت کیفری را بر مبنای آن «وضعیت» و این «رابطه» روانی شکل داده و مسئوولیت معنوی جایگزین مسئوولیت مادی شد.
در آغاز ورودی مسئوولیت جزایی معنوی به عرصۀ حقوق جزا، تقصیر به مجموع «وضعیت» و «رابطه» روانی یاد شده اطلاق می شد؛ یعنی رفتاری واجد عنصر«تقصیر» به شمار می رفت که به عمد
(یا توأم با خطای جزایی) از انسان بالغ و عاقل و مختار صادر شود. پس اگر فاعل صغیر یا مجنون یا مجبور بوده و یا به رغم برخورداری از بلوغ و عقل و اختیار بدون اراده یا بدون عمد یا خطای جزایی فعل
مجرمانه ای از او سرزند، رفتار عاری از تقصیر، و شخص فاعل غیر مقصر و لاجرم مبرا از مسؤولیت کیفری محسوب می شد. از این رو ملاحظه می کنیم که تقصیر در آغاز به معنای وسیع خود بکار می رفت و قلمروی آن، هم «وضعیت» روانی فاعل و هم «رابطه» روانی او را با جرم در برگرفت.
اما رفته رفته حقوقدانان به تفاوت ماهوی میان آن «وضعیت» و این «رابطه» پی بردند و دریافتند که وضعیت روانی و ذهنی فاعل، امری است که مستقیماً به «شخصیت» فاعل برمی گردد، هم قبل از ارتکاب جرم و در حین جرم وجود دارد؛ و هم پس از ارتکاب جرم می تواند باقی بماند در حالی که «رابطه روانی فاعل با جرم» تنها در لحظۀ ارتکاب جرم پدید می آید و با خاتمه جرم هم از بین می رود. از این رو در حقوق جزای نوین، قلمرو تقصیر محدود و تنها بر «رابطه خاص» روانی فاعل با جرم اطلاق شده است. اما «وضعیت» خاص فاعل را که از زوایای گوناگون با عناوینی چون قابلیت انتساب،۱ اهلیت جرمی(= جنایی)۲، اهلیت جزایی۳، اهلیت اسناد۴، و رکن روانی مسئوولیت۵، معرفی کرده اند از قلمرو تقصیر خارج ساخته اند. تفاوت نقش و کارکرد این دو توجیه مناسبی برای تمایز و تفکیک آنها به شمار می رود: «رابطه» روانی یاد شده، علت و سبب مؤاخذۀ فاعل را در برابر جرم ارتکابی توضیح می دهد، اما«وضعیت» روانی مزبور به بیان شرایط تحمل مجازات و انتساب معنوی جرم به فاعل می پردازد.
کسانی که تقصیر در قلمروی محدود را پذیرفته اند، در این نقطه همداستانند که «وضعیت خاص» فاعل چون تمییز و اختیار را به هیچوجه نباید در «تقصیر» دخالت داد. به عبارت دیگر، علاوه بر اینکه برای تمییز و اختیار در ساختمان و اجزاء سوء نیت (و خطای جزایی) نقشی قابل نیستند (و در این امر با کسانی که تقصیر در قلمرو وسیع را قبول دارند همداستانند) قابلیت «اراده» را نیز برای پذیرفتن عنوان «مجرمانه» در گروی صدور آن از شخص دارای تمییز یا اختیار نمی پندارند. (که در این مطلب راه آنها از کسانی که تقصیر در قلمرو وسیع را پذیرفته اند، جدا می شود.) به این ترتیب اینان معتقدند که رفتار جزایی صغیر یا مجنون هرگاه توأم با عمد یا اهمال باشد، واجد عنصر «تقصیر» خواهد بود. اگر چه به علت محرومیت از رشد یا عقل، اهلیت تحمل مجازات و نداشته، لاجرم از مسئوولیت کیفری مبرا هستند.
ج) نقد و بررسی، ارزیابی نظریات
به نظر می رسد داوری راجع به اینکه در حقوق جزا کاربرد تقصیر در کدامیک از دو قلمرو وسیع یا محدود با منطق و اصل کلی جزایی همخوانی دارد، مبتنی براین است که آیا تقصیر به همان مفهومی در حقوق جزا استعمال می شود که در اخلاق بکار رفته است؟ اگر پاسخ مثبت باشد، لاجرم مراد از تقصیر در حقوق جزا قلمرو وسیع آنست و اگر پاسخ منفی بوده و مفهوم تقصیر را در اخلاق و حقوق جزا متمایز از هم بدانیم، ناگزیر باید گفت که در حقوق جزا مقصود از تقصیر، قلمرو محدود آن است.

 

 

نظر دهید »
تحولات اجتهاد در ادوار مختلف فقه امامیه- قسمت ۵
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

و لکن المنافقین لا یفقهون آیه(۷/ منافقون)
فما لهولاء القوم لا تکادون یفقهون حدیثا آیه( ۷۸/ نساء)[۲۲]
۱-۴ تعریف امامیه
امام در لغت به کسی گفته می شود؛ که به او اقتدا شود و مردم از او پیروی کنند. چنان که می بینیم به این ترتیب، نقش اساسی دو مفهوم قرآنی امام و امت که هر دو از یک ریشه لغوی هم به دست می آید در فرهنگ تشیع معلوم می شود. معنای لغوی امام و شیعه متمم یکدیگرند. شیعه به معنی پیرو است. و امام کسی است از او پیروی می شود. امامیه و یا شیعه اثنی عشریه اصطلاحا به کسانی گفته می شود که گذشته از اعتقاد به امامت بلافاصله، علی(ع) پس از او حسن بن علی(ع) و حسین بن علی(ع) و نه فرزند ایشان که آخرین آنها مهدی موعود عج است به امامت می پذیرند. شیعیان در بحث اثبات امامت علاوه بر احادیث مسلم نقل شده از پیامبر خدا(ص) برای ضرورت امامت به اموری استناد می کنند که آنها را شئون امامت می دانند و اموری همچون: ۱٫ تبیین و تشریح قرآن و سنت پیامبر خدا۲٫ تلاش برای حفظ و نگهداری دین از نابودی و انحراف ۳٫ تلاش برای تحقق دین ۴٫ الگو بودن. [۲۳]
۱-۵ آیات الاحکام
از آن نوع آیات نورانی قرآن مجید بحث و گفتگو می‌کند که حکمی از احکام عملی شریعت را دربر داشته باشد، و تعداد آنها در قرآن مجید طبق مشهور حدّاکثر به ۵۰۰ مورد می‌رسد گرچه به یک معنی، تمام آیات قرآن مجید، در واقع امر، آیات الأحکام می‌باشند. چون آیاتی هم که در برگیرندۀ آیات خلقت یا آیات توحید و خداشناسی یا نبوّت و… می‌باشند. یا خود دارای حکمی هستند یا دارای بار فقهی می‌باشند یا در ارتباط با مبدأ احکام هستند که سرچشمه ی آیات می‌باشد. در هر صورت منشأ اثبات تکلیف جهت مکلّفین، می‌باشند. امروز در اصطلاح فقهاى کرام، آیات احکام آن نوع از آیات الهى در قرآن مجید مى‌باشند که یک حکم فرعى فقهى را دربر داشته باشند از منطوق صریح یا از مفهوم موافق یا مخالف آن، حکمى از احکام فقهى استفاده گردد که در روند عمل تکلیفى مکلّف، قرار گرفته باشد. بنابراین تعریف عامّ، آیات الاحکام در پى فروع فقهى و موارد جزئى از اعمال تکلیفى روزانه یا ماهانه یا سالانۀ او قرار دارد و از لحظه‌هاى تکلیف، تا پایان عمر او از وظائف فردى، تربیتى، اجتماعى، قضائى یا جزائى و جنایى و دیاتى او بحث و گفتگو نماید.[۲۴]
۱-۶ تاریخچه اجتهاد
ادوار و سیر احکام از دو دوره تشکیل می شود:
الف: دوره ی تشریع:
دوره ی تشریع دوره ی وضع، جعل و صدور احکام است که از زمان بعثت رسول اکرم ص آغاز شد و به وسیله ی قرآن و سنت پیامبر انجام پذیرفت. پس اصول کلی احکام شرع مقدس اسلام و قسمتی از فروع آن در عصر بعثت، توسط رسول گرامی اسلام به صورت تدریجی و در مدت بیست و سه سال به جامعه و مردم ابلاغ گردید. چنان که امام کاظم(ع) می فرمایند:
«کل شی ء فی کتاب الله و سنه نبیه صلی الله علیه و آله».
حکم کلی هر چیزی در کتاب خدا و سنت رسول او- صلی الله علیه و آله- نهفته است».
بنابراین بعد از رحلت آن حضرت هیچ گونه حکم کلی وضع و تشریع نگردیده است. نهایت آن که برخی از احکام و اصول کلی که در آن زمان به گونه ای مجمل بیان شده، در دوره های بعد به صورت تفصیل در آمده و یا فروع آن توضیح داده شده است. بدین جهت امام باقر(ع) به اصحاب خود می فرمودند:
«اذا حدثتکم بشی ء فاسالونی من کتاب الله».
حکم هر چیزی را که برای شما گفتم دلیل و اصل آن را در کتاب خدا از من بخواهید.
البته این بدین معنی نیست که منابع و مآخذ احکام فقط قرآن و سنت رسول گرامی اسلام است و در استنباط احکام و مسائل شرعی از امامان-علیهم السلام- بی نیاز هستیم، بلکه سنت از نظر شیعه علاوه بر سنت پیامبر شامل سخنان و راه و روش خاندان عصمت و طهارت نیز می شود چنان که امام صادق(ع) می فرمایند:
«کتاب الله فیه نباما قبلکم و خبرما بعدکم و فصل ما بینکم و نحن نعلمه».
کتاب خدا قرآن کتابی است که خبرهای پیش از شما و بعد از شما در آن است. و قرآن داور میان شماست و ما هستیم که معانی آن را می دانیم.
ب: دوره ی تفریع:
دوره ی تفریع دوره ی استخراج، استنباط و تفصیل احکام است که از زمان اصحاب و یاران پیغمبر اکرم- صلی الله علیه و آله- آغاز شده است و تا زمان ما و پس از ما نیز ادامه دارد. البته لازم نیست که حتما دوره ی تفریع از نظر زمانی بعد از دوره ی تشریع باشد زیرا در دوره تشریع، استنباط و تفصیل احکام نیز صورت می گرفته است.
به عنوان نمونه چون پیامبر گرامی اسلام خواستند معاذ بن حبل را به یمن اعزام نمایند به او فرمودند: بر چه اساس حکم می کنی؟ معاذ عرض کرد: براساس کتاب خدا. پیغمبر فرمودند: اگر حکمی را در آن نیافتی چگونه عمل می نمایی؟ پاسخ داد: طبق سنت رسول خدا پیغمبر فرمودند: اگر در سنت نیافتی چه می کنی؟ معاذ پاسخ داد: اجتهد رایی اجتهاد و نظریه خویش را به کار می برم. سپس پیامبر(ص) فرمودند: سپاس خدایی را که فرستاده ی رسولش را به آن چه خدا و رسول او راضی است موفق گردانیده است. بنابراین ابتدای دوره ی تفریع با قسمتی از دوره ی تشریع منطبق است و انتهای آن تا زمان ظهور امام زمان(عج) و یا تا انقراض عالم ادامه خواهد داشت.
از سوی دیگر در یک مرحله، احکام الهی از جانب رسول عظیم الشان اسلام و ائمه اطهار-علیهم السلام- بیان می شد. و بزرگانی همچون سلمان، ابوذر، کمیل بن زیاد، جابر بن عبدالله انصار، زراره، محمد بن مسلم، علی بن یقطین و.. بودند که بر آیات قرآن تسلط کامل داشتند و هنگامی که قوانین کلی اسلام و احکام شرعی را از پیامبر و امامان-علیهم السلام- می شنیدند به خوبی می توانستند مصادیق آن را تشخیص دهند و به فهم و تشخیص خود عمل نمایند. اما عده ی دیگری از مردم که چنین تسلطی را نداشتند در صورت دسترسی به شخص پیغمبر و امام، مسائل شرعی خود را با آنان در میان می گذاشتند و پاسخشان را دریافت می کردند. ولی در صورت دسترسی نداشتن، مشکلات و سوالات خود را با فضلای صحابه و یاران آنان در میان می گذاشتند و احکام خدا را از آنان سوال می کردند بطوری که معصومین(ع) نیز این کار را تشویق و تائید می نمودند. مثلا در روایتی از امام باقر(ع) وارد شده است که به ابان بن تغلب که از فضلای صحابه بود می فرمایند:
«اجلس فی مسجد المدینه وافت الناس فانی احب ان یری فی شیعتی مثلک».
در مسجد مدینه بنشین و به مردم فتوا بده، زیرا دوست دارم در میان شیعیانم کسانی همچو تو باشند یا در احادیث آمده است که وقتی شیعیان از ائمه اطهار(ع) می پرسیدند وظیفه ی ما در صورت دسترسی نداشتن به امام چیست؟ در برخی مواقع به آنان می فرمودند: به ابوبصیر اسدی یا به زکری بن آدم یا به یونس بن عبدالرحمان و یا به برخی دیگر از فضلای صحابه مراجعه نمایند.
ادوار و سیر احکام به همین صورت ادامه داشت تا زمان غیبت صغرای حضرت مهدی(عج)(۳۲۹ ه. ق) که احکام الهی از طریق نواب خاص و سفرای چهارگانه آن حضرت پرسیده می شد و آنان نیز پاسخ مسائل را از محضر حضرت دریافت می کردند و به مردم می رساندند. بعد از این دوره، زمان غیبت کبرا فرا رسید و دوره ی اجتهاد به معنی مصطلح در این عصر آغاز شد. در این دوره مردم، احکام مسایل دینی خود را از نواب عام امام زمان(عج) یعنی فقها و مجتهدین جامع الشرایط سوال می نمودند زیرا حضرت فرموده بودند:
«و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم وانا حجه الله علیهم».
و اما در حوادثی که برای شما واقع می شود به راویان حدیث ما مراجعه کنید. زیرا اینان حجت من بر شما هستند. و من حجت خدا بر آنان هستم.[۲۵]
۱-۷ سیر فقه و اجتهاد در تاریخ اسلام
اصطلاح اجتهاد در عرف فقهی ادوار اولیه به معنی استدلال های غیر علمی و از جمله رای به کار می رفته است و پرهیزی که شیعه تا قرن های پنجم و ششم نسبت به کلمه اجتهاد داشته و مخالفت هایی که با اجتهاد در کتاب های کلامی شیعه اظهار شده و کتابهای که متکلمان شیعی مانند نو بختیان و ابوالقاسم علی بن احمد الکوفی در اجتهاد نوشته اند همه ناظر به همین معنی اصطلاح اجتهاد بوده است وگرنه اجتهاد به معنی استدلال تحلیلی عقلی از قرن دوم به بعد در میان شیعه رایج بوده است و از اواخر قرن چهارم به صورت روش منحصر در مباحث فقهی در آمده است.
بنابراین در دوره حضور امام دو گونه فقه در جامعه شیعی وجود داشته است:
یک، جنبشی استدلالی و اجتهادی و تعلقی که در مسائل فقهی با در نظر گرفتن احکام و ضوابط کلی قرانی و حدیثی به اجتهاد معتقد بوده است.
دو: خط سنت گرا ترکه به نقل و تمرکز بر احادیث تکیه داشته و کاری اضافی به صورت اجتهاد متکی بر قرآن و سنت انجام نمی داده است در دوران غیبت از غیبت صغری ۳۲۹- ۲۶۰ تا اواخر قرن چهارم سه گرایش فقهی در جامعه شیعی وجود داشته است:
– اهل الحدیث:
اهل الحدیث که خود به دو گروه تقسیم می شوند:
نخست آنان که احادیث فقهی را مورد نقادی قرار می دادند و با ضوابط علم اصول بررسی کرده و برخی از آنها را می پذیرفتند مانند کلینی( م ۳۲۹)(ابن الولید م۳۴۳) و محمد بن علی بن بابویه قمی مشهور به صدوق(م ۳۸۱) که نوشته های فقهی این محدثان مجموعه یی از متون روایات بود که به ترتیب موضوعی دسته بندی شده، گاه استادان روایات نیز حذف شده بود.
گروه دیگر طرفدار پیروی بی قید و شرط از احادیث بوده، با مبانی اصول فقه و قواعد حرج و تعدیل حدیثی بیگانه و از قوانین استدلال و اداب بحث به کلی بی اطلاع بوده اند. مانند ابوالحسی الناشی وعلی بن عبدالله بن وصیف(م ۳۶۶) مکتب اهل االحدیث در روزگار غیبت صغری اندک اندک بر مراکز علمی و محیط فکری شیعی چیره شد و گرایش عقلی کلامی و فقهی را که بر اجتهاد و استدلال متکی بود با لکل مغلوب ساخت. مرکز علمی قم که در آن هنگام بزرگ ترین و مهم ترین مجمع شیعی بود به طور کامل در اختیار این مکتب قرار داشت و فقهای قمی همگی از محدثان و مخالف با هرگونه استدلال و اجتهاد و تفکر عقلانی در جامعه شیعی بوده اند.
– مکتب قدیمین:
ابن عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی هر دو از دانشمندان قرن های سوم و چهارم هستند که نخستین دوره فقه اجتهاد شیعه را به صورت مجموعه ی مدون و مستقل در آوردند. مستقل از حدیث و جدا از آن، لیکن براساس آن و در چارچوب آن به کمک استدلال عقلی و اعمال فکر و اجتهاد و نظر.
– مکتب واسطه
در همین دوره عده ای از فقیهان صاحب فتوا در مراکز علمی شیعه بوده اند که گرچه مانند قدیمین اجتهاد نمی کرده اند لیکن از روش محافظه کارانه و مقلدانه و سنت گرای اهل الحدیث نیز پیروی نمی کردند و در مسائل فقهی به نظر و اجتهاد قائل بوده اند. مهمترین شخصیت های این گرایش علی بن بابویه قمی(م ۳۲۹)و محمدبن احمد بن داود بن علی قمی(م ۳۶۸) به شمار می روند.[۲۶]
۱-۸ پیوند فقه و اجتهاد
تفقه به معنی عام، همان جهاد و تلاش برای دریافت ژرف و گسترده معارف و احکام و قوانین دین و سنت های الهی حاکم بر جهان آفرینش است. همان گونه که می بینیم امام باقر و امام صادق علهیم السلام در فرصت بدست آمده در یک موقعیت تاریخی و مساعدتر تنها بر نشر احکام حلال و حرام و عبادت نمی پردازند. بلکه امام صادق ع به خصوص بینانگذار مکتب تشیع به معنای فقهی آن به تشریع اصول عقاید فلسفه و کلام و سیاست و اجتماع و اقتصاد و شئون زندگی دامن همت به کمر می بندد و امام رضا(ع) از توطئه ها و نیرنگ بازی های مامون به نفع مکتب اسلام و معارف خاص اهل بیت(ع) حسن استفاده کرده، در برابر فلسفه های ایرانی، هندی، یونانی، اسکندرانی و مصری می ایستد و اصول عقاید و شریعت ناب اسلام را ترویج می کند. به همین مناسبت به امام صادق ع فقیه و آل محمد ص می گویند و همان بزرگوار است که شرایط مجتهد و اصول استنباط احکام را تبیین می فرماید و در برابر مکتب های شاخصی که با اتکا به حاکمیت آن روز در شرف تکوین است. مکتب فقهی شیعه امامیه را پایه گذاری و ابواب فقه را تدوین می کند. مکتب فقهی امام صادق(ع) اصول و فروع را از هم جدا نمی کند و تفقه در همه جنبه های دین صورت می گیرد.[۲۷]
عکس مرتبط با اقتصاد
۱-۹ ریشه دینی اجتهاد
کسی که اخبار ائمه دین را سیر و تتبع می نماید، موارد بسیاری را ملاحظه خواهد کرد؛ که در آن ها ائمه ی دین با صحابه و پیروان یا با مخالفین خود به مباحثه و مناظره پرداخته، احکام شرعی را از کتاب خدا. سنت پیغمبر(ص) به طریق معمولی استنباط نموده اند، این همان معنی اجتهاد است که در مجاورات امروزی ما جاری است و بنابراین معنی اجتهاد، به دست آوردن حکم شرعی است از بیانات دینی به طریق نظر و استدلال که با به کار انداختن یک رشته قواعد مربوط قواعد اصول فقه انجام می یابد.
بنابراین یکی از وظایف مقرر اسلام برای جامعه ی مسلمین، تشخیص علمی احکام دین است از راه اجتهاد و پر روشن است که، انجام این وظیفه برای همه ی افراد مسلمین امکان پذیر نمی باشد و تنها عده ی معدودی قدرت و توانایی انجام این وظیفه را داشته، می توانند با بررسی بیانات دینی از راه استدلال و نظر و به کار انداختن قواعد استنباط، احکام و مقررات اسلام را بدست آورند.[۲۸]
۱-۱۰ اجتهاد و چگونگی آن
ما معتقدیم، مجتهد شدن در احکام و قوانین عملی اسلامی در زمان غیبت امام زمان عج بر جمیع مسلمانان وجوب کفایی دارد. بدین معنی که در هر زمان بر مسلمانان واجب است به این مساله توجه کنند، ولی هرگاه کسانی کفایت این مسئولیت را تعهد کردند و نیازهای دینی جامعه اسلامی برآورده شد، از عهده ی بقیه ساقط می شود، و دیگران می توانند در احکام عملی و مسائل دینی خود از آنان که به مرحله ی اجتهاد رسیده اند پیروی کنند. بنابراین، در هر زمانی مسلمانان باید در وضع خود بیندیشند و ببینند اگر کسانی داوطلبانه تحصیل اجتهاد کرده اند و شایستگی رتبه ی اجتهاد را داشته اند، در امور و احکام دینی به آن ها مراجعه کنند و از آنان تقلید کنند. اگر چنین کسانی را که صلاحیت مرجعیت داشته باشند، نیافتند. بر جمیع مسلمانان واجب است که خود را برای بدست آوردن مقام اجتهاد آماده کنند و اگر این کار ممکن نبود یا مشکل بود، لازم است از میان خود کسانی را بر این کار برگزینند تا آنان خود را برای رسیدن به این مقام آماده سازند و روانیست از مجتهدان گذشته تقلید کنند. [۲۹]
۱-۱۱ آموزش صحیح اجتهاد
یکی دیگر از ادله اجتهاد، روایاتی است که در آن ها ائمه(ع) شیوه درست اجتهاد و استنباط احکام را به شاگردان خود می آموختند، یعنی ائمه ع ضمن بیان قواعد و اصول احکام، در مقام عمل نیز طرز صحیح اجتهاد را تعلیم می دادند و از این طریق مجتهد می پروراندند، مثلا: یکی از اصحاب به نام عبدالاعلی مولی آل سام می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم که ناخن انگشت پایم قطع شده و پارچه ای بر آن گذاشته ام، چگونه برای وضو مسح کنم؟ حضرت فرمود: یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عزوجل قال الله تعالی: «ماجعل علیکم فی الدین من حرج امسح علیه..» حکم این مسئله و نظایر آن از قرآن فهمیده می شود، آن جا که می فرماید: در دستور های دینی سختی و مشقت برای شما نهاده نشده است پس بر همان پارچه مسح کن.
در حدیث زراره می گوید به امام باقر(ع) عرض کردم: از کجا فهمیده می شود که در وضو، مسح باید به بعضی از سر و پا باشد؟ حضرت خندید و فرمود: حکم این مسئله را هم پیامبر فرموده و هم در قرآن کریم آمده است، آن گاه حضرت کیفیت استدلال به آیه ی شریفه را چنین بیان فرمود: چون خداوند در مورد شستن صورت فرمود: «فاغسلوا وجوهکم» می فهمیم باید تمام صورت را شست و در مورد شستن دست ها هم حدی را تعیین کرد و آن مرفق بوده است و و«ایدیکم الی المرافق» اما در مورد مسخ سر و پا فرمود: «و امسحوا برووسکم و ارجلکم الی الکعبین»(مائده/آیه۶) بر کلمه ی رووس و ارجل حرف باء را آورده، از این حرف می فهمیم که مسح به بعض سر و پاست این تفصیل و استدلال حضرت برای تعلیم چگونگی اجتهاد و استنباط احکام است. [۳۰]
۱-۱۲ اصل اجتهاد از دیدگاه قرآن کریم
آیاتی از قران کریم بر اهمیت و لزوم اجتهاد به منظور دستیابی به معارف بلند وحی تاکید نموده اند. از آن جا که این آیات با تعبیر های گوناگون به طرح موضوع محل بحث پرداخته اند، از این رو می توان آن ها را به گروه های متعدد تقسیم نمود و پیرامون هر کدام به صورت جداگانه به تامل و تحلیل پرداخت.
از نگاه راقم این سطور صریحترین آیه ای که همراه با تاکید به تشریع اصل اجتهاد و بیان اهمیت آن در حیات دینی مومنان پرداخته، آیه ی ذیل است:
«و ما کان المومنون لینفروا کافه فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون»(توبه/آیه ۱۲۲)
و شایسته نیست مومنان همگی کوچ کنند. پس باید از هر فرقه ای از آنان، گروهی کوچ کنند تا در دین شناخت عمیق پیدا کنند و قوم خود را آنگاه که به سوی آنان بازگشتند بیم دهند، باشد که آنان بترسند.
کلمه ی لولا در آیه شریفه به معنی هلا است که به منظور تحضیض و ترغیب به انجام امری به کار می رود. تفقه به معنی طلب چیزی است به گونه ای که در آن تمحض و تخصص یابد. از این رو تفقه در دین به معنی فراگرفتن دین به صورت تخصصی است.
آیه شریفه، مومنان را از عزیمت دسته جمعی به جهاد نهی نموده و از آنان خواسته است تا همزمان با عزیمت گروهی از آنان برای جهاد، جمعی نیز به منظور تفقه در دین به حضور پیامبر(ص) باز یافته و پس از مراجعت به سوی قوم خویش، پیام وحی الهی را بدان ها ابلاغ و آنان را از سرپیچی از فرامین خداوند بیم دهند. [۳۱]
۱-۱۳ مقدمات اجتهاد
اجتهاد و استخراج حکم الهی در عصر حضور معصوم(ع) بر مقدمات علمی متوقف نبود زیرا اجتهاد در آن عصر، استفاده ی حکم از کلام شریف پیامبر ص و امام معصوم(ع) بود، هر چند به جهت تعدد پرسش و پاسخ و جواب، کلمات پیامبر(ص) و امامان ع از جهت ظاهر و اظهر، عام و خاص مختلف می شد، اما به حسب محاورات عقلایی، عام بر خاص و ظاهر بر اظهر حمل می شود، و انسان ها برخی قواعد عقلایی را به حسب فطرت جاری می کنند، اما در عصر غیبت، استخراج حکم از حجت، بر مقدماتی موقوف است که مجتهد را از استنباط متمکن می کند. اجتهاد، دانستن منابع گوناگون استنباط و دلایل تفصیلی آن است و به کارگیری هر یک از آن منابع، متوقف بر مقدماتی است، مانند آن که دانستن قرآن مبتنی بر آگاهی از صرف، نحو، لغت و تفسیر است، و دانستن سنت نیز افزون بر موارد یاد شده، بر آگاهی از علم رجال و درایه متوقف می باشد، چنان که استدلال صحیح در فقه، بر آگاهی از چگونگی استدلال در علم منطق و شناخت قواعد فقه متوقف است، و مقدمات دیگری که هر یک در کار استخراج احکام شرعی نقش دارند. این مقدمات به صورت مختصر عبارت اند از:
۱٫ شناخت علوم ادبیات عرب از نحو، صرف و لغت به مقداری که فهم معنای کتاب و سنت بر آن متوقف است، ولی معرفت مباحث دقیقی مانند چگونگی اعلال، در استنباط احکام نقشی ندارد.
۲٫ آشنایی با علم رجال و درایه به اندازه ای که در تشخیص احوال راویان و یا سند صحیح از ضعیف در روایات به آن نیاز است.
بعضی گفته اند: اگر ملاک در جواز عمل به روایت، اطمینان به صدور آن از معصوم ع باشد، نیاز به علم رجال اندک خواهد بود، زیرا با عمل مشهور به آن روایت، اطمینان حاصل می شود، هر چند راویان آن روایت ثقه نباشند، چنان که با ترک مشهور، اطمینان به عدم صدور آن حاصل می شود، گرچه راویان آن ثقه باشند، و عمل یا اعراض مشهور اغلب با مراجعه به کتاب های فقه حاصل می شود، مگر آن جا که عمل و اعراض مشهور احراز نشده باشد، ولی اگر مسئله ای اصلا در فقه مطرح نشده باشد، باید به علم رجال مراجعه کرد تا به وثاقت راویان اطمینان حاصل شود. اما اگر ملاک جواز عمل به روایت و عدم آن، ثبوت و عدم ثبوت وثاقت راوی باشد، نه عمل و یا اعراض مشهور، نیاز به علم رجال زیاد می شود.
۳٫ معرفت مباحث اصولی، از قبیل اوامر و نواهی، عموم و خصوص، مطلق و مقید، مجمل و مبین، اصول عقلیه و شرعیه و تعادل و تراجیح که لازم است آگاهی از آن ها در حد اجتهاد و نظر باشد. بعضی گفته اند: باید از افراط و تفریط در این امر پرهیز کرده، وقت را صرف مباحث مهمی نمود که آثاری بر آن ها مترتب باشد نه دقت ها و تفصیل های متداولی که ثمره ای ندارد.
۴٫ معرفت کتاب و سنت به اندازه ای که برای استنباط به آن نیاز است و نیز جست و جو از معانی آن ها در لغت و عرف و از معارض ها و قرینه های خلاف ظاهر، به میزان امکان و توان و نیز رجوع به شان نزول آیات و کیفیت استدلال های امامان(ع) و از همه مهم تر شناخت روایات اهل بیت(ع) که مدار اجتهاد است.
۵٫ انس با محاورات عرفی و فهم موضوعات آن و پرهیز از خلط دقت های علمی و عقلیات رقیق با معانی عرفی و عادی.
۶٫ یادگیری منطق به مقدار مباحث رایج در محاورات، نه در حد تفصیل مباحث و قواعد آن.
۷٫ تکرار تفریع، و رد فروع بر اصول، تا حاصل شدن قوه استنباط..
۸٫ جست و جوی کامل کلمات فقیهان، به ویژه پیشینیان که روش آن ها فتوا دادن بر اساس متن روایات بوده است، مانند شیخ طوسی در نهایه و صدوقین و شیخ مفید و جست و جوی فتواها و روایات اهل سنت، به ویژه در موارد تعارض. [۳۲]
۱-۱۴ آیا اسلام اجازه ی اجتهاد را در هر عصر و برای هر فرد می‌دهد یا تنها برای برخی افراد یا عصرها اجازه می‌دهد؟
پاسخ پرسش نخست: تردیدی نیست در اینکه اسلام، استنباط حکم برای دیگری و تحدید وظیفه ی عملی او در برابر شریعت و فتوا به آن حکم را اجازه داده است و این فتوا را نیز برای او حجّت قرار داده است. از سوی عقل نیز به حکم اینکه او فردی عامّی و غیر مجتهد است، به پذیرش این فتوا و عمل به آن، فراخوانده شده است و ملزم است تا تمام تصرّفات و رفتارهای خود را در میدان های مختلف زندگی، بر مبنای فتاوای مجتهد و آرای او تنظیم کند و در اصطلاح علمی، به این عمل تقلید گویند. این عمل، همانند اجتهاد، در اسلام، امری ضروری و برخاسته از ضرورت های عینی در جهات زیر است:

 

 

نظر دهید »
بررسی نقش واسطه‌ای راهبردهای مقابله‌ای تحصیلی در ارتباط بین جهت‌گیری هدف- قسمت ۷
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

در پژوهش حاضر برای بررسی پایایی پرسشنامه از روش آماری آلفای کرونباخ استفاده شد و ضریب پایایی جهت‌گیری عملکردی- گرایشی برابر با ۷۶/۰، تسلطی- گرایشی ۶۴/۰، عملکردی- اجتنابی ۷۶/۰ و تسلطی- اجتنابی برابر با ۷۴/۰ به دست آمد. جهت بررسی روایی پرسشنامه نیز همبستگی نمره‌ی هر سؤال با نمره‎ی خرده مقیاس مربوط به خود محاسبه گردیده است. نتایج در جدول ۳-۲ گزارش شده است.
جدول ۳-۲: ضرایب همسانی درونی خرده‌ مقیاس‌های پرسشنامه‌ی اهداف پیشرفت

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خرده مقیاس دامنه ضرایب همبستگی
جهت گیری هدف عملکردی- گرایشی ۷۴/۰ – ۳۶/۰
جهت‌گیری هدف تسلطی- گرایشی ۷۲/۰ – ۵۹/۰
جهت‌گیری هدف عملکردی- اجتنابی ۷۲/۰ – ۵۲/۰
جهت‌گیری هدف تسلطی- اجتنابی ۷۸/۰ – ۶۱/۰

پرسشنامه‌ی تاب‌آوری[۱۴۷] (CD-RISC)

در این تحقیق برای اندازه گیری تاب‌آوری، پرسشنامه‌ی تاب‌آوری کانر و دیویدسون (۲۰۰۳) مورد استفاده قرار گرفته است. این پرسشنامه را کانر و دیویدسون (۲۰۰۳) با مرور منابع پژوهشی سال‌های ۱۹۷۹- ۱۹۹۱ در حوزه‌ی تاب‌آوری تهیه کردند. بررسی ویژگی‌های روان‌سنجی این پرسشنامه در شش گروه جمعیت عمومی، مراجعه کنندگان به بخش مراقبت‌های اولیه، بیماران سرپایی روان‌پزشکی، بیماران با مشکل اختلال اضطراب فراگیر و دو گروه از بیماران استرس پس از سانحه انجام شده است. تهیه کنندگان این پرسشنامه بر این عقیده‌اند که این پرسشنامه به خوبی قادر به تفکیک افراد تاب‌آور از غیرتاب‌آور در گروه‌های بالینی و غیر بالینی بوده و می‌تواند در موقعیت‌های پژوهشی و بالینی مورد استفاده قرار گیرد (محمدی، ۱۳۸۴).
این پرسشنامه، شامل ۲۵ سؤال است و به جهت اندازه گیری قدرت مقابله با فشار و تهدید، تهیه شده است. برای هر سؤال، طیف درجه بندی پنج گزینه ای (کاملاً نادرست تا همیشه درست) در نظر گرفته شده که از صفر (کاملاً نادرست) تا چهار (همیشه درست) نمره گذاری می شود. این مقیاس اگرچه ابعاد مختلف تاب آوری را می سنجد ولی دارای یک نمره کل می‌باشد.
محمدی (۱۳۸۴، به نقل از کشاورزی، ۱۳۹۰)، در تحقیق خود برای تعیین روایی پرسشنامه از روش تحلیل عاملی استفاده کرده است. وی تنها یک عامل با ارزش ویژه ۰۳/۷ استخراج کرده است که این عامل ۲۸ درصد واریانس را تبیین می‌کرده است، همچنین به منظور تعیین پایایی این پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده نموده و ضریب حاصله را برابر با ۸۹/۰ گزارش کرده است. در این پژوهش، به منظور تعیین پایایی از روش آلفای کرونباخ استفاده شد که ضریب آلفای ۸۶/۰ به دست آمد. جهت تعیین روایی پرسشنامه نیز از همبستگی نمره‌ی کل پرسشنامه با تک تک سؤالات تشکیل دهنده‌ی آن استفاده شد. دامنه‌ی ضرایب از ۲۴/۰ تا ۶۳/۰ به دست آمد و همه‌ی ضرایب در سطح ۰۱/۰ معنادار بودند.

 

پرسشنامه‌ی راهبردهای مقابله‌ی تحصیلی[۱۴۸] (ACI)

برای سنجش رفتارهای مقابله‌ای دانشجویان، پرسشنامه‌ی مقابله‌ی تحصیلی ACI (ترو و کانل، ۱۹۸۴) به کار گرفته شده است. این پرسشنامه دارای چهار خرده مقیاس راهبردهای مقابله‌ای مثبت، راهبردهای مقابله‌ای فرافکن، راهبردهای مقابله‌ای انکاری و راهبردهای غیر مقابله‌ای است. خرده مقیاس مقابله‌ی مثبت (۳ سوال) استفاده‌ی دانشجویان از راهبردهای سازگارانه را مورد سنجش قرار می‌دهد. خرده مقیاس مقابله‌ی فرافکن (۳ سؤال)، میزان سرزنش دیگران در هنگام مواجهه با مشکلات تحصیلی مانند سرزنش معلم یا ماهیت غیر منصفانه آزمون را اندازه ‌می‌گیرد. خرده مقیاس مقابله‌ی انکاری (۳ سؤال)، افکار دانشجویان در خصوص بی اهمیت شمردن رویداد منفی تحصیلی را می‌سنجد و خرده مقیاس راهبردهای غیر مقابله‌ای (۴ سؤال)، میزان ارزیابی منفی دانشجویان از خودشان و نگرانی آن‌ ها در مورد آن که دیگران چه برداشتی در مورد آن‌ ها دارند را مورد اندازه‌گیری قرار می‌دهد. این پرسشنامه دارای طیف لیکرت از بسیار مخالفم (۱)، تا بسیار موافقم (۵)، می‌باشد. در پژوهش شیخ الاسلامی و احمدی (۱۳۹۱)، پایایی خرده مقیاس‌های پرسشنامه‌ی مقابله‌ی تحصیلی با بهره گرفتن از ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده است و ضریب پایایی مقابله‌ی مثبت برابر با ۶۰/۰، مقابله‌ی فرافکن ۴۰/۰، مقابله‌ی انکاری ۷۳/۰ و راهبرد غیر مقابله‌ای برابر با ۷۵/۰ به دست آمده است. جهت بررسی روایی پرسشنامه نیز همبستگی نمره‌ی هر سوال با نمره‌ی خرده مقیاس مربوط به خود محاسبه شده است. دامنه‌ی ضرایب از ۵۹/۰ تا ۸۳/۰ به دست آمده و همگی در سطح ۰۰۰۱/۰ معنادار بوده‌اند.
در این پژوهش، پایایی خرده مقیاس‌های پرسشنامه مقابله‌ی تحصیلی با بهره گرفتن از ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده است و ضریب پایایی مقابله‌ی مثبت برابر با ۷۱/۰، مقابله‌ی فرافکن ۷۳/۰، مقابله‌ی انکاری ۸۵/۰ و راهبرد غیرمقابله‌ای برابر با ۷۰/۰ به دست آمد. جهت بررسی روایی پرسشنامه نیز همبستگی نمره‌ی هر سؤال با نمره‎ی خرده مقیاس مربوط به خود محاسبه گردیده است. نتایج در جدول ۳-۳ گزارش شده است.
جدول ۳-۳: ضرایب همسانی درونی خرده مقیاس‌های پرسشنامه‌ی راهبردهای مقابله‌ای تحصیلی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خرده مقیاس ضریب همبستگی
مقابله‌ی مثبت ۸۷/۰ – ۶۸/۰
مقابله‌ی فرافکن ۸۲/۰ – ۸۰/۰
مقابله‌ی انکاری ۹۱/۰ – ۸۳/۰
راهبرد غیرمقابله‌ای ۷۷/۰ – ۶۵/۰

 

 

روش جمع آوری اطلاعات

روش جمع آوری اطلاعات به این صورت بود که پرسشنامه ها به صورت گروهی بر روی آزمودنی‌ها اجرا شد و به منظور جلوگیری از بروز هرگونه سوگیری، ترتیب پرسشنامه‌ها به صورت تصادفی انتخاب شد.

 

روش تجزیه و تحلیل اطلاعات

ابتدا، با بهره گرفتن از آمار توصیفی، شاخص‌های توصیفی متغیرها، اعم از میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر نمرات محاسبه شده است. جهت پاسخگویی به سوالات و بررسی مدل پژوهش حاضر از روش آمار تحلیل مسیر[۱۴۹] با بهره گرفتن از رگرسیون چندگانه مطابق با مراحل بارون و کنی[۱۵۰] (۱۹۸۶)، به شرح زیر استفاده شد.
۱- مسیر اول: رگرسیون تاب‌ آوری به روی جهت گیری هدف
تاب‌ آوری
اهداف تسلطی- گرایشی
اهداف تسلطی- اجتنابی
اهداف عملکردی- گرایشی

 

 

نظر دهید »
جایگاه اراضی ملی در انفال- قسمت ۳
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

بند دوم: نقش شورای حفاظت از بیت المال در حفاظت از اراضی ملی ۸۵
نتیجه گیری ۸۷
پیشنهادات ۸۹
منابع ۹۱
الف- کتب
ب: مقالات
ج-پایان نامه ها و جزوات
ذ- سایر منابع

 

چکیده

 

یکی از اصطلاحات حقوقی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در عرف حقوقی و قضایی رایج گردیده و مباحثی را برانگیخته است، اصطلاح انفال است. خاستگاه این اصطلاح را باید در آثار فقهی جستجو کرد. ارزش و جایگاه انفال در جامعه بشری امروز بر هیچ کس پوشیده نیست. بخش مهمی از ثروت ملی جامعه زیر عنوان انفال قرار می گیرند. همین امر کافی است تا نشان دهد چرا از انفال در رشته های مختلف حقوق خصوصی (اموال و مالکیت) و حقوق عمومی (حقوق اساسی و حقوق مالی) بحث می شود. به غیر از قوانین عادی یکی از مقرره های قانونی مهمی که در مورد انفال در حقوق موضوعه جمهوری اسلامی ایران تأکید شده اصل ۴۵ قانون اساسی است که مطابق آن این اموال در اختیار حکومت اسلامی قرار دارد. قبل از انقلاب قوانینی مانند قانون ملی شدن جنگل ها بسیاری از اراضی را در اختیار دولت قرار داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تفکر و اندیشه نوین مبتنی بر اصول و قواعد فقهی و موازین شرعی، اموال و مشترکات عمومی را فرا گرفت و موقعیت جنگل‌ها ، مراتع و سایر عرصه‌ها و منابع طبیعی را از محدوده تصویب نامه ملی کردن آنها به جایگاه قانون اساسی ارتقاء داد و برای نخستین بار چند اصل از اصول قانون اساسی به منابع طبیعی اختصاص پیدا کرد. دایرۀ انفال وسیع بوده و اموال بسیاری را شامل می شود به نحوی که بهره برداری از این اموال در حال حاضر حسب مورد در صلاحیت دستگاه‌های اجرایی متعددی چون، سازمان جنگلها و مراتع، سازمان اراضی وابسته به وزارت کشاورزی، سازمان آب وابسته به وزارت نیرو، وزارت معادن، سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت مسکن و شهرسازی در رابطه با اراضی موات شهری قرار گرفته است. اعتراض به ملی شدن نیز تا تا سال۱۳۹۰ در صلاحیت کمیسیون ماده واحده بود اما اعتراض اشخاص بعد از این تاریخ فقط توسط شعب ویژه دادگاه ها در مرکز که توسط رئیس قوه قضاییه تعیین می شود قابل رسیدگی است. به تبع این قانون، کمیسیون ماده واحده هم اکنون مجاز به پذیرش اعتراضات جدید نیست و فقط تا پایان رسیدگی به اعتراضات مطروحه قبلی موجودیت خود را حفظ خواهد نمود و پس از آن به لحاظ انتفای مأموریت محوله، عملا منحل خواهد بود.
عکس مرتبط با محیط زیست

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.

 

کلید واژگان: اراضی- ملی- انفال – کمیسیون ماده واحده- شعب ویژه
مقدمه
الف: بیان مساله
همانطور که می دانیم بر اساس اصل چهل و پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران انفال و ثروت‌های عمومی از قبیل زمین‌های موات یا رها شده، معادن، دریاها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و سایر آب‌های عمومی، کوه‌ها، دره‌ها، جنگل‌ها، نیزارها، بیشه‌های طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهول المالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد می‌شود، در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید.
با این مقدمه ملی کردن به عنوان یکی از اهرم های سلب مالکیت خصوصی با اهداف گوناگون و مختلفی انجام می شود. به عنوان مثال رژیم های انقلابی سوسیالیست، ملی کردن را به صورت یکی از اهداف اساسی خود که برانداختن مالکیت خصوصیِ وسایل تولید است دنبال می کردند. در رژیم های اقتصاد آزاد نیز ملی کردن بعضی از رشته های صنایع و ارتباطات و خدمات به سود همگان به ویژه پس از جنگ جهانی دوم رایج شد. نوع دیگر ملی کردن اکثراً در کشورهای جهان سوم که تحت سلطه استعمار و استبداد بوده اند با هدف باز پس گیری منابع طبیعی و تولیدی انجام می گیرد. هدف اصلی از این گونه ملی کردن، انطباق نظام مالکیت و مدیریت صنایع ملی شده با مبانی ایدئولوژیک نظام جدید و اهداف و آرمانهای انقلابی است. اغلب این موارد بدون پرداخت هرگونه غرامت انجام شده و کارخانجات، صنایع و مؤسسات با کلیۀ اموال متعلق به آنها از مالکیت مالکین خصوصی منتزع و به دولت منقل شده است. مانند ملی کردن برخی کارخانجات، شرکت های خصوصی و تولیدی، سرمایه های خارجی و… که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به موجب مصوبات شورای انقلاب صورت گرفت.(قانون ملی شدن بانک ها مصوب ۱۷/۳/۵۸ و قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران مصوب ۱۰/۴/۵۸). اما نوع دیگر ملی شدن به معنی لغو مالکیتهای خصوصی قبلی، تملک و استقرار مالکیت دولت بر منابعی است که تا پیش از آن از مشترکات عمومی و یا مباحات محسوب و مطابق ماده ۲۷ قانون مدنی، افراد مجاز بودند «هر یک از اقسام مختلفه آنها را تملک کرده و یا از آنها استفاده کنند.». با گسترش جمعیت، افزایش نیازها و کمبود این منابع و نظر به سایر مصالح عمومی، دولت مجبور شد با وضع قوانین و مقررات، تملک این گونه مباحات توسط اشخاص خصوصی را منتفی و یا محدود نماید و صرفاً تحت ضوابط و شرایط خاصی اجازه «استفاده» از این منابع را به شرط دریافت مجوز از دولت آن هم به میزان و مقدار مشخص به افراد بدهد. به عنوان مثال طبق مواد ۱۴۸ تا ۱۶۰ قانون مدنی مصوب ۱۸/۲/۱۳۰۷ آب های عمومی، انهار طبیعی، رودخانه ها و منابع آب زیرزمینی جزء «مباحات » محسوب می شد که هر کس می توانست با رعایت قوانین مربوط آن را حیازت نموده و مالک آن شود. قوانین مورد اشاره در این راستا همان مقررات مندرج در مواد ۱۴۸ تا ۱۶۰ قانون مدنی است که ضوابط ساده ای از قبیل رعایت حق تقدم افراد در تملک آب های مباح، چگونگی تقسیم آب در نهرهایی که توسط دو یا چند نفر مشترکاًٌ احداث می شود و… بوده است. اما «قانون آب و نحوه ملی شدن آن» مصوب ۱۲/۴/۱۳۴۷ به حاکمیت مواد یاد شده پایان داد و آب های عمومی را از زمرۀ مباحات خارج و به عنوان «ثروت ملی» در اختیار دولت قرار داد.
عکس مرتبط با اقتصاد
ملی کردن جنگلها و مراتع را نیز می توان از این نوع ارزیابی کرد. زیرا تا قبل از تصویب لایحه قانونی ملی شدن، اشخاص می توانستند با تصرف و تبدیل این منابع و اخذ سند مالکیت به ویژه در مورد مراتع، همانند مباحات آنها را تملک کنند، آزادانه با قطع درختان جنگلی در جنگلهای عمومی از چوب آنها استفاده یا دام های خود را در آن تعلیف نمایند. اما با تصویب قانون مذکور تمامی جنگلها و مراتع به عنوان ثروت عمومی متعلق به دولت اعلام شد.
با ذکر موارد فوق باید گفت که اراضی ملی به موجب ماده ۱ قانون ملی شدن جنگل ها و مراتع مصوب ۱۳۴۱ جزو اموال عمومی محسوب می شوند و مالکیت دولت بر آن ها به سبب ادارۀ آن ها می باشد و جزو اموال دولتی به مفهوم خاص محسوب نمی شود. همچنین اراضی موات خارج از محدوده شهرها به موجب قانون مرجع تشخیص اراضی موات و ابطال اسناد آن مصوب ۱۳۶۵ دارای مرجع تشخیص متفاوت از اراضی موات داخل محدوده شهرهاست و دولتی محسوب و سند مالکیت آن ها به نام دولت صادر می شود. طبق ماده ۱ و ۲ قانون ملی شدن جنگل، عرصه و اعیانی کلیه جنگل و مراتع و بیشه های طبیعی و اراضی جنگلی کشور جزء اموال عمومی و متعلق به دولت اعلام گردید و تصرف و اسناد مالکیت افراد بی اعتبار تلقی شده است. حفظ، احیاء و توسعه منابع فوق و بهره برداری از آن ها به عهده سازمان جنگل بانی ایران واگذار شد. اما در پی تصویب قانون حفظ و حمایت از منابع طبیعی و ذخایر جنگلی کشور مصوب ۱۳۷۱ این مهم به وزارت جهاد سازندگی محول شد. لازم به ذکر است مطابق تبصره های ۲ و ۳ ماده ۳ همان ماده توده های جنلگی محاط در زمین های زراعی که در اراضی جنگلداری شمال کشور و در محدوده اسناد مالکیت رسمی اشخاص واقع شده باشند، عرصه و محاط تاسیسات و خانه های روستایی و همچنین زمین های زراعی و باغات واقعه در محدوده اسناد مالکیت جنگل ها و مراتع که تا تاریخ تصویب قانون ملی شدن جنگل احداث شده اند و اراضی موات و بایر واقع در محدوده قانونی شهرها از شمول قانون ملی شدن جنگل ها خارج اند. اکنون با ادغام وزارت خانه های جهاد سازندگی و کشاورزی و تشکیل وزارت جهاد کشاورزی وظایف مذکور در حیطه اختیارات این وزارتخانه می باشد و از طریق سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور به اجرای آن مبادرت می نماید. در تازه ترین اقدام نیز شعب و دادگاه ویژه در زمینه رسیدگی به این زمینه تشکیل شده است.
ب: ضرورت پژوهش
مهمترین ضروتِ انجام پژوهش این است که با توجه به تغییراتی که در شیوه اعتراض به ملی شدن اراضی ملی صورت گرفته است تا کنون اثر منقح و قابل اتکایی در این زمینه کار نشده است؛ کتبی که نیز در این زمینه موجود است بیشتر به کلیات پرداخته و گذشته از آن به روز نیستند. در این راستا با توجه به اینکه تشخیص اولیه اراضی ملی با سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور (مرجع اداری تشخیص اولیه) می باشد این ضرورت آشکار می شود که طرق اعتراض به ملی شدن نزد محاکم قضایی چگونه بوده و اصولا رویه و سیر اعتراض به آرای این مراجع چگونه است؟ پاسخ به این موارد، همچنین تشریح انواع اراضی با تکیه بر اراضی ملی در این پژوهش مورد تأکید قرار گرفته است.
ج: سوالات تحقیق
سوال اصلی

 

 

جایگاه اراضی ملی در انفال چیست؟

سوالات فرعی

 

 

طبق آخرین تحولات قانونگذاری و قضایی، فرایند رسیدگی و اعتراض به ملی شدن اراضی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی به موجب کدام قوانین انجام و مرجع رسیدگی به این اعتراضات کدام است ؟

معیار تمیز انفال چیست؟

د: فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی:
باتوجه به اصل ۴۵ قانون اساسی، اراضی ملی از مصادیق بارز انفال و دارای جایگاه ویژه ای است.
فرضیه فرعی:

 

 

از سال۱۳۹۰، رسیدگی به پرونده های جدید منابع طبیعی در صلاحیت شعب ویژه مطابق با قانون افزایش بهره وری کشاورزی است.

معیار تمیز انفال، مالک خاص نداشتن است.

ه: هدف تحقیق
تغییرات قوانین و مقررات اخیر در مورد قابلیت اعتراض در مراجع سابق مانند کمیسیون ماده واحده با تشکیل شعب ویژه تا کنون، ابهاماتی ایجاد کرده است که شناخت دقیق اراضی ملی و چگونگی اعتراض به ملی شدن اراضی مهم می نماید که بررسی آن مهمترین هدف این تحقیق است. در کنار این امر مساله مهم دیگر نیز قوانین حاکم در این زمینه است. این نکته نیز قابل توجه است که با اتمام کار کمیسیون ماده واحده(با احتساب عدم ورودی پرونده جدید به این کمیسیون) این سوال مطرح می شود که اشخاص چگونه می توانند اعتراضات خود را پیگیری کنند. در کنار این اهداف نیز می توان به اهداف دیگر این تحقیق اشاره کرده که شامل مواردی در رابطه با نقش کاداستر در جلوگیری از زمین خواری و نقش شواری حفاظت از بیت المال در جلوگیری از تملک و تصرف اراضی ملی را ذکر کرد.
و: روش پژوهش
با بهره گرفتن از مدل ترکیبی؛ توصیفی و تحلیلی به مطالعه موضوع پرداخته و جهت بررسی مسأله، فرضیه و پرسشهای پژوهش با بهره گرفتن از روش کتابخانهای و از طریق منابع مکتوب نظیر کتب، مقالات، پایان نامهها، پژوهشها، قوانین و مقررات و اینترنت به این امر اقدام نمودهام.
ز: روش جمعآوری داده ها و اطلاعات
جمعآوری اطلاعات از طریق بررسی کتب، مقالات و پایان نامهها، از طریق مراجعه به کتابخانه، مراکز پژوهشی و اینترنت انجام شده است. و البته در کنار آن از سوابق، پروندهها، جزوات و متون آموزشی موجود در سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور نیز استفاده های زیادی به عمل آمده است. همچنین از دانسته ها، تجربه ها، نظرات همکاران ارجمند به ویژه پیشکسوتان و کارکنان باسابقۀ منابع طبیعی و مسئولان محترم سازمان جنگلها و مراتع بهره های فراوان بردهام.
ح: پیشینه ی پژوهش
با توجه به اینکه موضوعی که برای پایان نامه انتخاب کرده ام جایگاه اراضی ملی در انفال است پس از بررسی های به عمل آمده در خصوص سابقه و پیشینه ی پژوهش حاضر مشخص گردید در این زمینه منابع کمتری وجود دارد و تا کنون کار منقح و قابل اتکایی کار نشده است. با بررسی انجام شده به جز معدودی تحقیقات موجود در قالب پایاننامۀ دوره کارشناسی ارشد که با عناوین کلی نظیر «نظام حقوقی اراضی ملی شده» انجام گرفته است، تحقیق یا تألیف خاصی در این موضوع مشاهده نشد. لذا این تحقیق با هدف پرکردن بخش کوچکی از این خلأ و پاسخگویی به نیاز جامعه حقوقی در خصوص موضوع انجام گرفته است.
ت: مشکلات پژوهش
مهمترین مشکل پژوهش پیش رو کمبود منابع مورد نیاز در مورد اراضی ملی بود که کار محقق را برای دسترسی به مطالب دشوار گردانید که با مدد از حضرت باری تعالی ، اقدام به انجام این پژوهش نمودم.
ی: سازماندهی پژوهش
این پژوهش در دو فصل تنظیم شده است: در فصل اول به مفاهیم و مبانی (انواع اراضی و انفال) پرداخته شده است. در فصل دوم، تشخیص اراضی ملی از مستثنیات و نحوه اعتراض به ملی شدن اراضی مورد مداقه قرار گرفته و نهایتا سازوکارهای حقوقی جلوگیری از زمین خواری و تصرف اراضی ملی بررسی شده است از سوی دیگر، نگارنده سعی دارد در حد بضاعت علمی و ظرفیت یک پایاننامۀ دانشجویی با تحلیل مبانی و اهداف قانونگذار، نواقص، ابهامات و تعارضات موجود در مقررات مرتبط را تشریح نموده و راه حلهایی پیشنهاد نماید.

 

 

 

فصل اول

 

مفاهیم و مبانی

 

مبحث اول: تقسیم بندی انواع اراضی

نظر به اهمیت امر کارشناسی در پرونده های قضایی مربوط به زمین و تخصصی بودن این امر و همچنین نیاز محاکم قضایی به کارشناسان این رشته (کارشناسان امور زمین و کارشناسان رسمی امور ثبتی ) که به عنوان بازوان دادگاه ها برای تشخیص حق عمل می کنند، دانستنِ تعریف و شناخت هر یک از اراضی در پرونده های ارجاعی مفید، مؤثر و از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و شناخت نادرست از هر یک از انواع زمین باعث ورود خسارت غیرقابل جبران به مالکان آن ها خواهد شد. از آنجا که مقوله زمین بعد از اجرای اصلاحات ارضی و انقلاب اسلامی دچار تغییر و تحول گردیده و از نظر حقوقی تقسیماتی در آن صورت گرفته در این فصل سعی شده است ضمن ارائه تعریفی از زمین (اراضی)، انواع آن ها تبیین، تعریف و تفکیک شود و آن گاه مباحث تقسیم اراضی از جهت فقهی ، نوع بهره برداری و سایراراضی عرفی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
اراضی از دیدگاه های مختلف به انواع متنوعی تقسیم شده اند که هر یک از این تقسیمات دارای کارکرد و کاربرد متفاوتی هستند که در این پژوهش به علت تاثیر تقسیمات فقهی اراضی بر قوانین و مقررات ما و همچنین مراجع حل اختلاف، اراضی را به سه دسته کلی اراضی موات بایر و دایر تقسیم نمود. و همچنین از لحاظ حقوقی نیز انواع این اراضی تبیین گردیده است.

 

گفتار اول: تعریف زمین

اراضی جمع ارض و در لغت به معنای زمین، مورد استفاده قرار می گیرد ( اعم از اینکه مالک داشته باشد یا مالکیت خاصی برای آن متصور نباشد). در این ارتباط ، اصطلاح اراضی با واژه عرصه معنای نزدیکی دارد. با این تفاوت که عرصه به زمینی اطلاق می گردد که مملوک ( دارای مالک معین ) باشد و معمولا در مقابل اعیانی به کار برده می شود. بنابراین متوجه خواهیم شد که رابطه ی بین این دو واژه، عموم و خصوص مطلق است. به همین جهت اعتقاد بر این است که واژه اراضی، مفهوم عام تری از عرصه دارد. زیرا اراضی بلاصاحب، موات و در حکم مواتی وجود دارند که نوعا اراضی محسوب می گردند حال آن که به کارگیری واژه عرصه برای آن ها در عالم حقوق، زیبنده نخواهد بود.

 

گفتار دوم: تقسیم بندی اراضی از دیدگاه فقهی

 

بنداول: اراضی انفال

گرچه وفق گفته ی اکثریت قریب به اتفاق مفسرین، شأن نزول آیه ی شریفه ی ( یسئلونک عن الانفال، قل الانفال لله و الرسول، فاتقوا الله و اصلحوا ذات بینکم و اطیعوا الله و رسوله ان کنتم مؤمنین) در خصوص تقسیم غنایم جنگی، غزوه بدر است لیکن در شریعت اسلامی، به کلیه ثروت های عمومی انفال گفته می شود و این ثروت محدود به غنایم جنگی نمی گردد. ( موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان،ج.۹،ص.۹)
بر این پایه می توان به کلیه زمین های موات، جنگل ها، سر کوه ها، ته دره ها، رودخانه ها، زمین های خراب و بایر که مالک مشخص نداشته باشد، انفال گفت. بنا به نظر بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه ( بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، قرآن و حقوق،ص.۳۸۸) زمین ها و هم چنین غنایمی که در اثر جنگ به دست آید، جزو انفال محسوب می گردد. نام هر نوع اراضی متعلق به کفار که آباد بوده و در جنگ به دست مسلمین می افتد، مفتوح العنوه است و اگر خمس آن اخراج گردد، نام آن زمین، خراج خواهد بود. این زمین ها به عموم ملت اسلام تعلق دارد و جزو انفال (ثروت عمومی) محسوب می گردد.
بنابراین اراضی انفال، مفهوم عامی است که دربرگیرنده ی مالکیت دولت اسلامی بر آنچه که خود دارا است و هم چنین مالکیت بر آنچه که در اثر پیکار به دست می آورد.
صاحب ترمینولوژی حقوقی ( حعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق،ص.۹۵) در بحث انفال، آن را مشتمل بر زمین موات، اراضی غیرمواتی که از طرف اجانب (بدون اعمال زور) به حکومت اسلامی اعطا می شود، یا در اثر جنگ بدون اذن امام (ع) به چنگ مسلمانان بیافتد، اراضی بلاصاحب، زمین هایی که صاحبان آن ها به دلیل ارضی و سماوی از آن دست کشیده باشند، اراضی خالصه رؤسای ممالک خارجی مغلوب در جنگ با حکومت اسلامی، اراضی متوفای بلاوارث، سواحل رودخانه ها و دریاها که از آب خارج شوند، می داند.

 

بند دوم: اراضی موات

در تعریف فقها از زمین موات دو نوع تعریف به چشم می خورد. برخی از فقها به تعریف کلی اراضی موات اکتفا نموده و برخی دیگر زمین موات را به اصلی و عارضی تقسیم نموده اند. به نظر شهید اول، « زمین موات زمینی است که از آن استفاده نمی شود، به جهت بیکار ماندن آن یا به سبب نیزار شدن آن یا بریده شدن « قطع شدن» آب از آن یا فرو گرفتن آب و مستولی شدن بر آن » محقق حلی نیز پس از تقسیم زمین به آباد و غیر آباد، زمین موات را زمینی می دانند که « …. به دلایلی از جمله معطل و بیکار ماندن یا قطع و بریده شدن آب از آن یا به دلیل چیرگی آب بر آن یا به واسطه نیزار یا به واسطه نیزار و بیشه بودن و یا عواملی دیگر که مانع انتفاع و بهره برداری از زمین محسوب می شوند، مورد استفاده قرار نمی گیرد…».(محقق حلی، ۱۴۰: ۷۰۳)
امام خمینی “ره” در تعریف زمین موات اصلی آورده اند: «زمینی که در اصل موات بوده و هیچ سابقه ملکیت و احیاء ندارد، هر چند که احراز اینکه فلان زمین از قرن ها قبل تا کنون کشف نشده اکثرا و شاید در تمام مشکل و بلکه می توان گفت ناممکن است و از جمله اینگونه زمین ها زمینی است که اطلاع و عملی درباره سابقه آن در دست نباشد»(امام خمینی،۱۴۰۳ه ق: ۱۷۷) البته قانون مدنی در ذیل ماده ۲۷ اراضی موات را « زمین هایی که معطل افتاده و آبادی و کشت و زرع در آن ها نباشد» تعریف نموده که عبارت معطل افتاده می تواند شامل زمینی که سابقه احیاء و کشت و زرع داشته و بعدا معطل افتاده نیز بشود، البته به نظر می رسد این تعریف، اراضی بایر را هم شامل شود.

 

بند سوم: اراضی بایر

زمین بایر یا موات بالعارض زمینی است که آباد بوده و سپس خراب و ویران گردیده و آن بر دو قسم است:
۱- سابقا بدون تلاش انسان آباد شده و سپس ویران و خراب گردیده؛
۲- سابقا با تلاش و کوشش انسان آباد شده و اکنون خراب و ویران شده است.
آیت الله اصفهانی در تعریف زمین موات عارضی آورده اند: زمینی است که علیرغم برخورداری از سابقه عمران و آبادی، دچار خرابی و ویرانی شده، مانند زمین های بی نام و نشانی که امروزه تنها نشانه هایی از رفت و آمد و آثار رودخانه ها، قصاب و اماکن ویرانی که نشانگر آبادانی و عمرانی گذشته آن زمین ها هستند به جای مانده است.(اصفهانی ، ۱۳۸۵ ه ق: ۲۰۶) امام خمینی نیز زمین موات را چنین تعریف کرده اند؛ زمینی که موات به عارض است، یعنی زمانی آباد بود و کشت می شد. بعدا دچار مواتی و خرابی شده، مانند زمین های اقوام منقرض شده که آثار شهر و مرز و خرابه های خانه هادر آن به جای مانده است.(امام خمینی، ۱۴۰۳ ه ق:۱۷۷)

 

نظر دهید »
تدلیس زوجین- قسمت 7
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

رنگدانه قرمز

 

بیماری صعب العلاج و مسری نیست و موجب فسخ نمی‌باشد.

 

1

 

جمع كل 14


جدول شماره 11: حكم فریب بر حسب آراء محاكم

 

 

 

 

 

احكام صادره تعداد
فسخ نكاح بدون تعیین مجازات 3
بقاء نكاح و رد فسخ 9
تحمل مجازات 2
جمع كل 14

مشاهده و استنتاج
1)- تعداد شكات تدلیس در نكاح از نظر جنسیت یكسان است.
2)- مهمترین علل تقاضای فسخ نكاح در تدلیس، عبارت است از:
الف)- صحت و سلامت جسمی زوجه یا زوج؛
ب)- همسردار بودن مرد قبل از نكاح با وجود تأكید بر تجرد؛
ج)- عدم بكارت زوجه؛
3)- در پرونده‌های دادخواست فسخ نكاح به موجب تدلیس، بعضاً بیماری‌هایی مطرح می‌شود، كه طبق مواد قانون مدنی تعیین تكلیف شده و استناد به تدلیس در موارد معین صحیح به نظر نمی‌رسد. مگر اینكه عیب را مخفی نموده باشند كه در این صورت تدلیس تحقق می‌یابد ولی در مریضی عنن مرد به دلیل پرهیز از فرصت و مدت قانونی یک سال كه به زوج داده می‌شود؛ تمایل به استفاده از خیار تدلیس دیده می‌شود كه چندان صحیح به نظر نمی‌رسد.

فصل سوم

بخش اول-بررسی خسارات ناشی از تدلیس زوجین از نگاه فقها
جایگاه والای خانواده به عنوان با اهمیت ترین نهاد اجتماعی از دیرباز وبه خصوص قرون اخیر، موقعیت و مقام ممتازی را دربین کلیه تشکیلات حقوقی نوین وکهن احراز کرده است. حقوق به مفهوم عام، مجموعه مقررات، قواعد واصولی است که روابط ومناسبات مختلف بین اجتماعات وافراد وآحاد مردم را به نحو متقابل پوشش می دهد. حقوق خانواده بخش مهمی از دستاورد عظیم خرد است که درطول قرون واعصار مختلف دربستر بی انتهای تاریخ به وسعت کل بشریت سیلان وصیقل یافته است. اهمیت خانواده در مجادله بی امان ومستمر تاریخ ملت ها به حدی است که هیچ یک
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
ازمکاتب سیاسی واجتماعی وفلسفی از پرداختن به آن بی نیاز نبوده اند. ازنخستین روزهای پیدایش بشر به عرصه خاك و اولین شکفته های اندیشه بشری درگستره عظیم تاریخ خرد وآگاهی، خانواده وحقوق مربوط به آن همواره بخش قابلتوجهی از اشتغالات فکری انسان را تشکیل می داده است. حقوق خانواده در اسلام بخش مهمی ازاحکام واخلاق راتشکیل می دهد وبا وسواس ودقتی درخور، تشریع الهی کلیه جوانب و زوایای آن مورد لحاظ شارع مقدس قرار گرفته
است. اما یک سری مسائلی که بعد از پیوند الهی بین زن ومرد صورت می گیرد که ناشی از فریب بوده و عملاً یکی ازطرفین بعلت عدم واقعیت مدرك تحصیلی و سطوح عالیه و یا بیماریهای جسمی و روحی طرف مقابل را از این موضوع خبردار نساخته و طرف دیگر با اعتماد کامل با وی ازدواج کرده و پس از فهمیدن موضوع فریب و عدم صداقت باعثایجاد فسخ نکاح برای هر طرف می شود که به اصطلاح از آن با عنوانتدلیس یاد می شود که ازجمله مباحث بحث برانگیزحقوق خانواده است.
در فقه اسلامی، تدلیس معمولاً ضمن بحث ازمصادیق پراکنده آن، درضمن نکاحهمانند تدلیس ماشطه در نکاح وتصریه دربیع حیوان مطرح شده است و اکثرفقها به طور مستقل به بحث ازتدلیس نمی پردازند و در مبحث خیارات نی خیارتدلیس را به عنوان خیارمستقلی مطرح نمی سازند بلکه آن را از فروع خیارعیب یا خیارغبن می دانند. با این وجود،
بعضی از فقها مانند شهید اول در لمعه وشهید ثانی در الروضه البهیه، خیار تدلیس را به استقلال مطرح ساخته اند. اماایشان هم به بررسی همان مصادیقی ازتدلیس پرداخته اند که فقهای دیگر درسایر مباحث، آن را عنوان کرده اند؛ مانند:
شرط صفت کمالی در زن مثل سرخی صورت و بلندی موکه سایرفقها در تدلیس ماشطه به آن پرداخته اند) یا تصریه درحیوان.در نوشته های فقها، تدلیس به دو شکل ممکن است صورت بگیرد:
الف.اظهار چیزی که صفت کمالی را درعین مورد معامله (یا شخص طرف قرارداد به ذهن خطور می دهد.
ب.اخفای صفت نقصی که درمورد معامله وجود دارد.
صرف سکوت ازنقص مورد معامله، اخفا محسوب نمی شود؛ بلکه باید اخفا کننده با وجود علم به نقص مورد عقد، نسبت
به آن سکوت کند تا تدلیس صورت گیرد.
تدلیس کنندهمدل ّس واقعیت را پنهان ساخته و امری را که » : شهید ثانی در الروضه البهیه درتعریف تدلیس آورده واقعیت ندارد درنظرطرف مقابل می آورد. از این رو شرط کردن صفتی که می داند وجود ندارد- چه از جانب بایع باشد یا جبعی عاملی،الروضه البهیه فی شرح المعه الدمشقیه،جلد پنجم، 150.اما آنچه بین «. مشتری- تدلیس محسوب می شودفقها معروف می باشد، خلاف این است، زیرا ایشان، تدلیس را برکتمان وصف و اظهارصفت کمال- هرچند عیب نباشد-اطلاق می کنند.
تدلیس عبارت » : درحقوق ایران برخلاف فقه اسلامی، تعریفی کلی ازتدلیس ارائه شده است. بنا به ماده 438 قانون مدنی عملیات » با اینکه در این تعریف روشن نیست که منظور از .« است ازعملیاتی که موجب فریب طرف دیگر می شود
چه می باشد، اما اجمالاً می تواندریافت کهعملیاتی باید انجام شود(عنصرمادی تدلیس واین « فریب
» وضابطه تحقق عملیات موجب فریب طرف دیگر گردد(عنصرروانی تدلیس حقوقدانان نیز تعاریف مختلفی ازتدلیس ارائه کرده اند؛ بعضی تدلیس نوعی تقصیرعمد محسوب وعبارت است از به اشتباه انداختن دیگری به منظورمصمم کردن او به صدور »: گفته انداعلام اراده موجد عمل حقوقی و قبول الزام(یا الزاماتی یا برعکس، به منظوراینکه شخص از قبول الزام(یا الزاماتیاظهاردروغین واقعیت به وسیله لفظ یا فعل »: و بعضی دیگر این چنینگفته اند .« وانعقاد معامله ای صرف نظر کند
بهنود،احوال.« یاجلوگیری ازافشای عیب موجود درموضوع که به موجب آن، طرف دیگر به انعقاد قرارداد ترغیب شودشخصیه از دیدگاه قوانین، 137 در این تحقیق که بصورت تحلیلی و توصیفی صورت گرفته هدف بیان تدلیس در نکاح که بصورت مختلف ومعضل درجامعه بوده، بطور کامل و مفصل بیان می شود.

بخش دوم مفهوم شناسی تدلیس
تعریف لغوی واصطلاحی تدلیس
تدلیس 1 مصدرباب تفعیل،مقتبس ازدلس وبه معنای ظلمت است جابری عربلو،فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی، 120یعنی کسی که بوسیله کارهای خود، واقع را ازنظر بپوشاند آنچنانکه تاریکی، چشم را ازدیدن باز می داردفیض،مبادی
. فقه و اصول، 98
صاحب جواهردرتعریف تدلیس می گوید: و هوبالمخادعه، والدلس محرکاً الظلمته، فَکانَ المدلَّس لَما دلس و خدع اظلم
علی المخدوع، و آن به معنای ظلم کردن می باشد به این معنی که گویا تدلیس کننده زمانی که تدلیس می کند وحقه و
نیرنگ بکارمی برد در این حال برتدلیس شده ظلم می کند.
صاحب الروضه البهیه می گوید: تدلیس عبارتست ازاینکه شخص با علم وآگاهی ازعیبی که خارج از خلقت اصل است،
درمورد آن سکوت کند وچیزی نگوید یا صفت کمالی را در زن ادعا کند با آنکه اوفاقد آن استجبعی عاملی، الروضه البهیه فی شرح المعه الدمشقیه، جلد پنجم88
دراصطلاح حقوقی هم درماده 438 قانون مدنی آمده است: تدلیس عبارتست ازعملیاتی که موجب فریب طرف معاملهگردد. اصطلاح حقوقی ازمعنی لغوی دورنیفتاده است. زیرا درتدلیس، حقیقت امرپوشانده می شود تا غیر از آنچه هست رابنمایاندامامی،حقوق مدنی،جلد اول و چهارم، 98

 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 278
  • 279
  • 280
  • ...
  • 281
  • ...
  • 282
  • 283
  • 284
  • ...
  • 285
  • ...
  • 286
  • 287
  • 288
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • نقش دادستان در پیگیری جرایم اقتصادی در نظام اداری کشور- قسمت ۲
  • مطالعه تطبیقی عزل ولی قهری در فقه امامیه و حقوق ایران- قسمت ۴
  • دانلود پروژه های پژوهشی در رابطه با آسیب شناسی روابط دولت و نهادهای مدنی در منطقه خلیج فارس ...
  • بررسی حقوقی حمایت از علامت تجاری درحقوق ایران ، آمریکا وکنوانسیون های بین المللی- قسمت ۱۳
  • راهنمای نگارش پایان نامه و مقاله درباره : تقسیم بندی مشتریان بر اساس تمایل به خرید کالای سبز ...
  • بررسی‌رابطهفضای‌مجازی‌ وعامگرایی‌کاربران‌اینترنت درسـازمـان‌اسـنـادوکـتـابـخـانه‌ملـی‌ایـران- قسمت ۹
  • بررسی رابطه بین هوش هیجانی کارکنان و ارتباط سازمان با مشتری در بانک قرض الحسنه مهر ایران- قسمت ۲۰- قسمت 2
  • تاثیر مدیریت ارتباط با مشتری بر عملکرد تجاری بانک ها مطالعه موردی بانک‌ های صادرات استان گیلان- قسمت ۳
  • تحلیل تطبیقی نمایشنامه فاوست اثر گوته و داستان شیخ صنعان ۹۳- قسمت ۶
  • سنتز دیآلکیل تری تیوکربنات‌های متقارن درزمان کوتاه بااستفاده ازDBUوسنتز دی آریل- قسمت ۷
  • رابطه بین درک شنیداری و به کارگیری راهبردهای فراشناختی، شناختی و اجتماعی- عاطفی بر اساس عملکرد فارسی آموزان غیرایرانی- قسمت ۳
  • دانلود پروژه های پژوهشی با موضوع تحلیل بقای ثبات نرخ سود بانکی و نرخ ارز در ایران- فایل ۸
  • سنجش عوامل تاثیر گذار بر استقرار مدیریت ارتباط با مشتری- قسمت ۱۰
  • دانلود پایان نامه درباره طراحی الگوی راهبردی ارزیابی عملکرد یگان های ناجا- فایل ۲۹
  • بررسی تاثیر شبکه‌های ارتباطی محیط کاری آنلاین و آفلاین بر عملکرد شغلی کارکنان- قسمت ۱۲- قسمت 3
  • پژوهش های پیشین در مورد رتبه بندی عوامل موثربر اعتماد مشتریان به خدمات بانکداری اینترنتی- ...
  • تبیین دلیل نیاز اعمال حقوقی به اعلام اراده- قسمت 8
  • بررسی رابطه بین هوش معنوی با تعهد سازمانی کارکنان- قسمت ۶- قسمت 2
  • شناسایی تعیین کننده های ظرفیت جذب دانش و تاثیر آن بر قابلیت پاسخگوی سریع سازمان- قسمت ۵
  • بررسی وضعیت توانمندسازی روان‏شناختی کتابداران کتابخانه‏های دانشگاهی شهر تهران از دیدگاه آنان- قسمت ۷
  • سیاست جنایی ایران و آمریکا در قبال جرایم و تخلفات صنعت زنبورداری۹۳- قسمت ۷- قسمت 2
  • بررسی تحلیلی رویکرد آموزشی رجیو امیلیا و سنجش میزان آگاهی مدیران و مربیان مراکز پیش از دبستان نسبت به عناصر اساسی برنامه درسی آن- قسمت ۸
  • بررسی رابطه بین کیفیت اطلاعات مالی و مدیریت وجه نقد در شرکتهای پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران از سال هشتاد و هفت تا سال نود و یک(دوره پنج ساله)- قسمت ۸- قسمت 2
  • ارزیابی کارایی وصول مطالبات گاز بهاء بخشهای تابعه شرکت گاز استان اردبیل با استفاده از تحلیل پوششی داده ها و رگرسیون چند متغیره- قسمت ۸
  • بررسی تأثیر عدم تقارن اطلاعاتی و مالکیت صندوق های سرمایه گذاری بر مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۷- قسمت 2
  • بررسی رابطه میان عدالت سازمانی با توسعه منابع انسانی۹۲- قسمت ۸- قسمت 2
  • ساخت مقیاس ویژگی های شخصیت انسان کامل بر اساس آراء و نظرات علامه محمد تقی جعفری- قسمت ۶
  • کاربرد آزمون نسبت درستنمایی به منظور تخمین نقطه تغییر در پایش پروفایلهای خطی تعمیم یافته گسسته- قسمت ۱۱
  • بررسی رابطه بین ظرفیت یادگیری سازمانی و بهر¬ه¬وری نیروی انسانی سازمان امور مالیاتی استان آذربایجان غربی۹۳- قسمت ۳
  • نقش دادستان در پیشگیری از جرایم علیه اطفال- قسمت ۴

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان