از امام صادق نسبتبه مرد مسلمان – چنانچه همسرش یهودى یا نصرانى باشد – وارد شده كه فرمودند: از همدیگر ارث نمىبرند.
9 – على بن الحسن بن فضال عن محمد بن عبدالله بن زرارة عن القاسم ابن عروة عن ابى العباس قال: سمعت اباعبدالله(ع) یقول: لایتوارث اهل ملتین یرث هذا، هذا و هذا الا ان المسلم یرث الكافر و الكافر لایرث المسلم. (43)
ابوالعباس گفت از امام صادق(ع) شنیدم كه فرمودند: اهل دو آیین مختلف از یكدیگر ارث نمىبرند، این و این و این ارث مىبرد، جز این كه مسلمان از كافر ارث مىبرد ولى كافر از مسلمان ارث نمىبرد.
در مجموع روایات فوق از نظر دلالت اجمال و ابهام ندارند و به صراحتبر ممنوعیت ارث بردن كافر از مسلمان دلالت دارند، همچنین از حیثسند عمدتا مستند هستند و اكثر راویان آن توثیق گردیدهاند (44) بویژه در بین راویان روایات یاد شده افرادى از قبیل ابن ابى عمیر، هشام بن محمد، محمدبن قیس و عبدالرحمن بن اعین علاوه بر مورد اطمینان بودن در بین علماى رجال در روزگار خود شان و منزلت والایى نیز داشتهاند و بعضا داراى آثار و كتب هم بودهاند. (45)
ارث بردن مسلمان از كافر
در موضوع بالا از آنجایى كه دیدگاه شیعه با دیدگاه اهل سنت متفاوت استبه اختصار نظر هر دو را به ترتیب اشاره و بررسى مىكنیم.
الف: دیدگاه فقهاى شیعه
همانطور كه بیان گردید یكى از موانع ارث از دیدگاه فقه شیعه حالت كفر در وارث بود كه به موجب آن كافر از ارث بردن از مسلمان محروم مىشود، اما چنانچه وارث مسلمان باشد و مورث كافر، باعث ممنوعیت مسلمان از ارث كافر نمىشود چه این كه مقتضى ارث بردن كه همان نسب صحیح و قرار داشتن در طبقه ارثى و زنده متولد شدن باشد در وى موجود است. (46) و مانع شرعى هم كه باعث جلوگیرى از تاثیر مقتضى باشد در وى موجود نیست لذا مقتضى تاثیر خود را مىكند و از این جهت است كه فقها با استناد به روایات آن فتوا داده اند مسلمان از مورث خود، ولو كافر، ارث مىبرد. (47)
ارث بردن مسلمان از كافر در بینش فقهاى شیعه مبتنى بر سه دلیل است: یكى عمومیت و اطلاق آیات قرآن كریم پیرامون احكام ارث از قبیل: «ولكم نصف ماترك ازواجكم» (48) «یوصیكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثیین» (49) «وللرجال نصیب مما ترك الوالدان والاقربون وللنساء نصیب مما ترك الوالدان والاقربون» (50) مىباشد. عمومیت و اطلاق آیات یاد شده دلالتبر ارث بردن هر وارثى از مورث خود دارد كه اسباب ارث در او جمع باشد. طبق این آیات شریفه مسلمان و كافر از یكدیگر ارث خواهند برد و لیكن در جانب ارث بردن كافر این حكم كلى قرآنى با ورود مخصصات روایى (كه برخى در مبحث پیشین نقل شد) از كلیت افتاده و در اصطلاح تخصیص یافته است، و لیكن در جانب ارث بردن مسلمان از كافر این حكم قرآنى به كلیتخود باقى است. (51) بنابراین جز كافر كه از ارث مورث مسلمان محروم استسایر افراد چنانچه مقتضى ارث بردن در آنها وجود داشته باشد از اثر مورث خود بهرهمند مىگردند.
مستند بعدى این حكم روایاتى است كه از طریق اهل بیت: رسیده كه در بحث قبلى به بعضى اشاره شد و افزون بر آن به تعدادى دیگر نیز در زیر اشاره مىكنیم.
1- حدیث پیامبر اكرم(ص) كه فرمودند: «الاسلام یعلو و لایعلى علیه». (52)
برخى از فقها از جمله شیخ طوسى در خلاف. (53) ابن ادریس حلى در سرائر (54) و ابن زهره حلبى در غنیةالنزوع (55) بر ارث بردن مسلمان از كافر به حدیث فوق استناد جستهاند.
البته در بحث از قاعده نفى سبیل كه یكى از مستندات آن قاعده همین حدیث عنوان شده بود ذكر گردید، این روایت در تمام اسنادش مرسل مىباشد و لذا از احادیث ضعیف شمرده مىشود. و لیكن در نزد بسیارى از فقها به دلیل عمل مشهور به آن ضعفش جبران گشته است. (56)
2- عن ابى الاسود الدئلى ان معاذبن جبل كان بالیمن فاجتمعو الیه و قال: یهودى مات و ترك اخا مسلما فقال معاذ سمعت رسولالله(ص) یقول: الاسلام یزید ولاینقص فورث المسلم من اخیه الیهودى. (57)
معاذبن جبل در یمن بود كه عدهاى اطرافش جمع شدند و از او سؤال شد چنانچه فرد یهودى بمیرد و برادر مسلمانى داشته باشد (ارث مىبرد یا نه؟) معاذ پاسخ داد از رسول خدا(ص) شنیدم كه فرمودند: اسلام مىافزاید و نمىكاهد (منظور این است كه اسلام آوردن مایه خیر و بركت است نه كاستى و شر) بنابراین مسلمان از برادر یهودى خود ارث مىبرد.
این روایتبه نقل از معاذبن جبل از قول پیامبر اكرم(ص) با عبارت «الاسلام یزید ولاینقص» در كتب روایى اهل سنت نیز وارد شده است. (58)
بسیارى از فقها در حكم ارث بردن مسلمان از كافر به همین حدیث استناد جستهاند از جمله سید مرتضى علمالهدى در الناصریات، (59) ابن زهره حلبى در غنیةالنزوع، (60) شیخ طوسى در خلاف، (61) ابن ادریس حلى در سرائر، (62) و محمدحسن نجفى در جواهرالكلام. (63)
3- عن عبدالرحمن ابن اعین قال: قال ابوجعفر(ع) «لانزداد بالاسلام الا عزا فنحن نرثهم و لایرثونا هذا میراث ابى طالب فى ایدینا فلانراه الا فى الولد والوالد ولانراه فى الزوج و المراة. (64)
عبدالرحمن بن اعین روایت كرده است: امام باقر(ع) فرمودند: به واسطه اسلام بر ما چیزى جز عزت افزوده نمىشود بنابراین ما (مسلمانان) از كفار ارث مىبریم و لیكن آنان از ما ارث نمىبرند، این میراث ابوطالب است كه در اختیار ما است كه صرفا در اختیار فرزند و پدر مىباشد و در اختیار شوهر و زن نمىباشد.
مرحوم فیض كاشانى با توجه به قسمت دوم حدیث كه پیرامون میراث ابىطالب است مىنویسد: این روایتحمل ب
ر تقیه مىگردد چه این كه استثناء ارث زن و شوهر و خویشاوندان ابوطالب به شكلى كه از ظاهر این حدیث فهمیده مىشود كه ابوطالب مسلمان نبوده است و لیكن به اولاد مسلمانش ارث رسیده باشد، موافق مذهب عامه است،و افزون بر آن ایمان ابوطالب و فضائل او بر كسى پوشیده نیست. (65)
از قول شیخ طوسى نیز ذكر شده استثنایى كه در حدیث نسبتبه ارث زن و شوهر شده استبه دلیل اجماع شیعه متروك است. (66)
همچنین شیخ حر عاملى در ذیل همین حدیث مىنویسد: ممكن است منظور از «میراث» در این جمله حدیث كه مىگوید: هذا میراث ابى طالب…» شرف و منزلت و امثال آن باشد كه در این صورت تعلیل ارث بردن مسلمان از كافر به میراث خاندان ابوطالب مجازى خواهد شد و مانند آن فراوان است. (67)
البته همانطور كه اشاره شد روایات در این خصوص فراوان استبه طورى كه صاحب جواهر مىنویسد: در ابن باب اخبار مستفیض و یا متواتر است. (68)
همچنین از ادله دیگرى كه بر ارث بردن مسلمان از كافر مطرح مىباشد دلیل اجماع است كه تعدادى از فقها بر این مساله ادعاى اجماع نمودند. (69)
ب: دیدگاه مذاهب اهل سنت
در ارث بردن مسلمان از كافر، فقهاى اهل سنت معتقدند همچنان كه كافر از مسلمان ارث نمىبرد، مسلمان هم از كافر ارث نمىبرد. (70)
در این دیدگاه كفر مانع ارث محسوب نمىشود بلكه آنچه مانع ارث بردن در این مورد مىباشد اختلاف دینى بین وارث و مورث است، لذا در شمارش موانع ارث به جاى كفر كه در فقه شیعه مطرح است، اختلاف در دین و آئین را ذكر مىكنند. (71)
نظر فقهاى مذاهب اهل سنت در این حكم مبتنى بر برخى از روایاتى است كه از قول پیامبر اكرم(ص) نقل شده و بعضا نیز به سیره بعضى از صحابه استناد مىنمایند، در این جا از میان روایات به دو نمونه زیر اشاره و آن را به اختصار بررسى مىكنیم.
1 – روى اسامة بن زید ان النبى(ص) قال: لایرث المسلم الكافر ولاالكافر المسلم. (72)
اسامةبن زید روایت كرده كه پیامبر خدا(ص) فرمودند: مسلمان از كافر و كافر از مسلمان ارث نمىبرد.
2 – قول النبى(ص) «لایتوارث اهل ملتین» (73) «اهل دو آیین مختلف از یكدیگر ارث نمىبرند.»
نظریه فقهاى مذاهب اهل سنت از دیدگاه فقهاى شیعه از جهاتى قابل خدشه است.
اولا این نمونه روایات كه از طریق منابع روایى شیعه ذكر نشده اعتبارى ندارد بویژه نسبتبه حدیث «لایتوارث اهل ملتین» برخى بیان داشتند به دلیل مرسل بودن ضعیف مىباشد. (74)
ثانیا برخى از روایاتى كه اهل سنتبه آن در حكم ممنوعیت ارث بردن كافر از مسلمان و مسلمان از كافر استناد نمودهاند با یكدیگر معارض مىباشند، از جمله همین دو روایتى كه ذكر كردیم.
مفهوم مخالف حدیث اول (لایرث المسلم الكافر و لا الكافر المسلم) با منطوق حدیث دوم (لایتوارث اهل ملتین) تعارض دارد چه این كه مطابق مفهوم مخالف حدیث اول باید قایل به این باشیم كه مسلمان از مسلمان و كافر از كافر ارث ببرد مثلا در جانب كافر یهودى از نصرانى و بالعكس ارث ببرد، اما مطابق حدیث دوم آن گونه كه غیر امامیه معتقدند باید قایل به نفى توارث بین كفار كه از دو شریعت مختلف مىباشند (75) نظر دهیم حال این كه اكثریت اهل سنت چنانچه در بحثبعدى اشاره خواهد شد قایل به توارث كفار از همدیگر مىباشند و نظرشان منطبق با مفهوم مخالف حدیث اول است، با وجود این برخى بیان داشتهاند مفهوم حدیث «لایرث المسلم الكافر و لا الكافر المسلم» ضعیف است و حجت نیست. (76)
ثالثا روایت «لایتوارث اهل ملتین» صرفنظر از ضعف سند از حیث دلالت هم به این معنى نیست كه مسلمان نمىتواند از كافر ارث ببرد بلكه این حدیث درصدد بیان این موضوع است كه به ضرورت پیرو دو شریعت متفاوت نمىتوانند از یكدیگر ارث ببرند ولى این مانع از اثبات ارث بردن از یک جهت نیست (77) و از لحاط ادبى نیز كلمه توارث از باب تفاعل است كه احتیاج به دو طرف دارد و چنانچه مسلمان از كافر ارث ببرد كه این حكم به استناد روایات متعدد از طریق امامیه اثبات شده است (78) ولى كافر از مسلمان ارث نبرد موضوع توارث صدق نخواهد كرد. (79)
رابعا چنانچه از ظاهر برخى روایات ائمه معصومینعلیهمالسلام كه در كتب روایى شیعه ذكر شده (80) ممنوعیت ارث بردن مسلمان از كافر فهمیده شود، به دلیل روایات فراوان مخالف آن و اجماع فقها و عمومات و اطلاقات آیات و روایات در باب ارث، این گونه روایات را حمل بر تقیه نمودهاند و از لحاظ فقهى اعتبارى براى آن قایل نیستند. (81)
توارث كفار از یكدیگر
از فروض دیگرى كه در مورد ارث كفار مطرح است، ارث بردن كافر از كافر در احكام اسلامى است. صفت كفر كه از موانع ارث در فقه شیعه مىباشد با توجه به این است كه مورث مسلمان باشد، اما چنانچه وارث و مورث هر دو كافر باشند كفر مانع محسوب نمىشود بلكه صرفا شرط ارث بردن كافر از كافر، نبودن وارث مسلمان غیر از امامعلیهالسلام (یا حاكم اسلامى) مىباشد. (82)
مسلمان حاجب كافر از ارث بردن مىباشد همچنان كه از قول امام صادقعلیهالسلام آوردیم كه فرمودند:
«المسلم یحجب الكافر و یرثه و الكافر لایحجب المؤمن ولایرثه». (83)
عموما فقهاى شیعه با توجه به این كه حكم كردهاند كافر از كافر ارث مىبرد، تمام فرق كفار را در حكم یک آیین و یک مسلك مىدانند و بیان مىدارند: «الكفر ملة واحدة» (84) و بر این اساس در ارث بردن كافر از كافر جز نبودن وارث مسلمان قید دیگرى ذكر نمىكنند.
البته قول دیگرى در این خصوص از برخى از قدما بوده است كه ارث بردن كافر از كافر را مقید به دین دانستند كه وارث
كافر حربى نباشد چه این كه كافر حربى از كافر ذمى ارث نمىبرد. (85) و لیكن صاحب جواهر این قول را شاذ و غیرقابل اعتماد دانسته است. (86)
فقها در خصوص ارث بردن كافر از كافر به مجموعهاى از روایات تمسك جستهاند و همچنین برخى در این مطلب ادعاى اجماع نیز نمودهاند (87) كه نمونه زیر را از احادیث مربوط در این مورد ذكر مىكنیم.
على بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابى نجران عن غیر واحد عن ابى عبداللهعلیهالسلام فى یهودى او نصرانی یموت و له اولاد غیر مسلمین فقال: هم على مواریثهم. (88)
در مورد فرد یهودى یا نصرانى كه مىمیرد و داراى فرزندانى غیرمسلمان مىباشد امام صادقعلیهالسلام فرمودند: آنها در میان خودشان ارث مىبرند.
شیخ طوسى (ره) در تفسیر این سخن امام صادقعلیهالسلام مىنویسد: مقصود این است كه كفار چنانچه مستحق ارث بردن باشند ارث مىبرند چه این كه بیان كردیم چنانچه كفار ورثه مسلمانان هم باشند كفار ارث نمىبرند و اگر روایت را بر همان معناى ظاهرش حمل كنیم باید گفت در حال تقیه بوده كه امام صادقعلیهالسلام چنین مطلبى را بیان فرمودند. (89)
مساله توارث كفار از یكدیگر در بین فقهاى عامه اختلافى است، در این بین ابوحنیفه (پیشواى مذهب حنفیه) و شافعى (پیشواى مذهب شافعیه) معتقدند كافر از كافر ارث مىبرد. (91)
احمدبن حنبل (پیشواى مذهب حنبلى) اعتقاد داشتند، كافر از كافر ارث نمىبرد. (91) نسبتبه مالك بن انس (پیشواى مذهب مالكى) دو قول نقل شده است، قول به توارث و قول به عدم توارث. (92)
منشا اختلافنظر اهل سنت در حكم توارث كفار از یكدیگر چنان كه قبلا اشاره شد، تا حدود زیادى به اختلاف روایاتى بازمىگردد كه از طریق عامه وارد شده است، مثلا عنوان گردید مفاد حدیث نبوى «لایتوارث اهل ملتین» با مفهوم حدیث نبوى: لایرث المسلم الكافر و لا الكافر المسلم» متعارض است.
ارث بردن مرتد از كافر اصلى
چنانچه مورث كافر باشد و وارث مسلمانى هم نداشته باشد وارثان كافر زمانى از او ارث خواهند برد كه مرتد نباشند بلكه در اصطلاح گفته مىشود كافر اصلى باشند بنابراین اگر وارث مرتد باشد از ارث مورث كافر محروم است. (93)
اهلیت تمتع با زنده متولد شدن براى هر شخصى حاصل مىشود و تا زمانى كه شخص زنده است اهلیتبهرهمندى در او موجود است مثلا مىتواند مالك شود، تصرفات حقوقى در اموالش بنماید همچنین از تركه مورثان خود نیز استفاده كند، اما هرگاه شخصى بمیرد مالكیت وتصرفاتش طبیعتا زایل مىگردد و از وى سلب مىشود. شخص مرتد نیز با این كه از لحاظ طبیعى به حیات خویش ادامه مىدهد اما از لحاظ دینى مرده فرض مىشود، همچنان كه اگر وارثى قبل از فوت مورث خود بمیرد از ارث وى محروم مىشود. شخص مرتد هم كه در زمان فوت مورث خود در حالت ارتداد به سر مىبرده از نظر قانون مرده فرض مىشود و از ارث او بهرهاى نخواهد داشت. در این میان فرقى بین مرتد فطرى و ملى وجود ندارد، بنابراین وارث مرتد از ارث مورث كافر خود محروم است همچنان كه از ارث مسلمان محروم مىباشد و حالت ارتداد مانع از ارث بردن او از كافر و مسلمان مىگردد. (94)
میراث مرتد
چنانچه میت مرتد باشد و وارث مسلمانى داشته باشد ارث به مسلمان مىرسد در غیر این صورت دو قول بین فقهاى شیعه وجود دارد، در نظر مشهور میراث مرتد به امامعلیهالسلام (حاكم اسلامى) مىرسد چه مرتد ملى باشد و چه مرتد فطرى، و به اولاد كافرش چیزى از تركه تعلق نمىگیرد. (95)
بر این نظر علاوه بر روایاتى كه در این باب آمده است (96) در قول دیگر بین مرتد ملى و فطرى فرق قائل شده و گفتهاند میراث مرتد ملى با نبودن ورثه مسلمان به ورثه كافر او مىرسد. (97)
عمده دلیل این قول برخى از روایاتى است كه وارد شده از جمله روایت زیر:
محمدبن احمدبن یحیى عن یعقوب بن یزید عن ابن ابىعمیر عن ابراهیم بن عبدالحمید عن رجل قال: قلت: لابى عبداللهعلیهالسلام نصرانى اسلم ثم رجع الى النصرانیة ثم مات قال: میراثه لولده النصارى. ومسلم تنصر ثم مات قال: میراثه لولده المسلمین. (98)
راوى گوید به امام صادقعلیهالسلام عرض كردم، از فرد مسیحى كه مسلمان مىشود سپس به مسیحیتبرمىگردد و پس از آن مىمیرد. امامعلیهالسلام فرمودند: تركه او به فرزندان نصارایش مىرسد، و مسلمانى كه نصرانى شود و پس از آن بمیرد: امامعلیهالسلام فرمودند: میراث او به اولاد مسلمانش مىرسد.
همچنین در مفتاح الكرامه عاملى (ره) آمده است: ابوعلى طبرسى از قول ابن فضال و ابن یحیى به نقل از امام صادقعلیهالسلام همین روایت را ذكر كرده است. (99)
و لیكن این حدیث را شیخ طوسى در نهایه از آن جهت كه ارث بردن ورثه كفار از مرتد موافق قول عامه مىباشد حمل بر تقیه كرده و اعتبار فقهى براى آن قایل نشده است. (100)
از طرفى برخى بیان داشتند اساسا این روایت مرسل است و لذا ضعیف شمرده مىشود. (101)
در این كه میراث مرتد به محض ارتداد تقسیم مىشود یا موكول به بعد از مرگ و یا قتل او مىگردد فقها بین مرتد فطرى و ملى تفاوت قایل شدهاند.
و اجماع فقها نسبتبه مرتد فطرى به محض ارتداد اموالش تقسیم مىگردد. (103) اما در مورد مرتد ملى در نظر مشهور اموالش به محض ارتداد تقسیم نمىگردد بلكه تقسیم تركه او موكول به قتل یا مرگ او مىشود كه البته اگر بعد از ارتداد توبه كند و به اسلام برگردد اموالش به او تعلق مىگیرد. (104)
البته در این مساله قول دیگرى از برخى از جمله شیخ طوسى در نهایه (105) و ابن فهد حلى در المهذب (106) مطرح شده كه
گفتهاند: تركه مرتد ملى به محض ارتداد تقسیم مىگردد چه این كه نهایتا قتل او هم واجب مىشود.
صاحب مفتاح الكرامه (107) و صاحب جواهر این قول را شاذ و ضعیف دانستهاند و همچنین صاحب جواهر نوشته است: آن چنان كه منقول استشیخ طوسى از این نظر خود عدول كرده است. (108)
در فقه مذاهب اهل سنت پیرامون احكام ارتداد فرقى بین مرتد فطرى و ملى قائل نیستند، ابوحنیفه در خصوص تركه مرتد گفته است. «اگر مرتد مسلمان شود مالش به خود او داده مىشود اما اگر در حال ارتداد كشته شود یا به دارالحرب ملحق گردد آنچه از مال بعد از دوران ارتدادش به دست آورده به جمیع مسلمانان تعلق دارد و اموالى هم كه قبل از دوران ارتدادش تحصیل كرده بوده به ورثه مسلمان او مىرسد. (109)
گروهى از اهل سنت معتقدند میراث مرتد به بیتالمال مسلمین تعلق مىیابد. از جمله نظر ابوثور، ربیعه، ابن ابى لیلى، و شافعى (پیشواى مذهب شافعیه) همین بوده است. (110)
مالك (پیشواى مذهب مالكیه) گفته است: اگر مرتد كشته شود یا بمیرد و یا به دارالحرب ملحق گردد اموالش به بیتالمال مسلمین مىرسد اما اگر مسلمان شود اموال او به خودش تعلق مىیابد، اما چنانچه مرتد شود و به هنگام مرگش متهم گردد كه به دلیل ممنوع كردن ورثه خود از ارث مرتد گشته در این صورت اموالش به ورثهاش مىرسد. (111)
در مذهب ظاهریه اعتقاد بر این بوده كه اگر بعد از ارتداد به اموال مرتد دسترسى پیدا شود از زمان ارتدادش تمام اموالش به بیتالمال مسلمین انتقال داده مىشود چه این كه مرتد از دنیا برود یا در حال ارتداد كشته شود و یا ملحق به دارالحرب گردد و چنانچه به اموال او دسترسى حاصل نگردد تا كشته شود یا در حال ارتداد بمیرد، اموالش به ورثه كافرش مىرسد اما اگر مسلمان شود اموالش به خود او تعلق مىیابد و چنانچه بعد از مسلمان شدنش بمیرد اموالش به ورثه مسلمان او مىرسد. (112)
توارث مسلمان و كافر- قسمت 2