علاوه بر اینکه اعطای نفقه و ارثیه به زنان در عصر جاهلی مرسوم نبود، اکثر زنان از تصاحب مهریه خویش نیز، محروم بودند. زیرا مهریه را ولیّ عروس در ازای پرورش و بزرگ نمودن وی برمیداشت. طبق عرف جاهلیت، ارثیه فقط به مردانی که جزء نیروهای تدافعی قبیله خویش بودند، تعلق میگرفت. گاهی به ندرت بانوانی یافت میشدند که جزء خانوادههای شریفتر جامعه جاهلی بودند و یا اینکه هنگام مرگ همسرشان ورثه ای بزرگتر ازآنان وجود نداشت، لذا به چنین زنانی ارثیه تعلق میگرفت.
در میان این بی مقداری زنان در عصرجاهلی، گاهی به نام زنانی برمیخوریم که با بهره گرفتن از فن کهانت، مقام نسبتاً مهمی در نزد قبائل احراز کرده بودند و یا اینکه برخی از زنان وجود داشتند که به قضاوت در مواقع درگیری و نزاع می پرداختند.[۱۱۹] در عصرجاهلی برخی از زنان نیز وجود داشتند که به داشتن عقل و حکمت مشهور بودند این زنان مرجع ومحل مراجعه مردان جهت اخذ تصمیم های مهم بودند که برخی از مردان از آن عاجز بودند.[۱۲۰]
فصل دوّم
جایگاه زنان در دوره اسلامی
در بسیاری از سوره های قرآن کریم، به فضیلت زنان اشاره شده است. بیش از ۴۰۰ آیه در قرآن کریم درباره اهتمام و ارج نهادن به مقام زن وجود دارد. موقعیت بانوان در سوره های تحریم، نساء احزاب، نور، ممتحنه، طلاق، مائده ، بقره، فتح، حدید، توبه، بروج و محمد(ص) بازگو شده است.[۱۲۱] سخن گفتن درباره زنان در این تعداد از سورهها عظمت، شکوه و اعجاز قرآن درباره مسئله زنان را نمایان میسازد. علاوه برآن، چهره حقیقی بسیاری از بانوان را ترسیم کرده و به دفاع از حقوق و شخصیت و منزلت آنان پرداخته است. علاوه بر این آیات، روایات متعددی نیز وجود دارد که کرامت و جایگاه والای انسانی زنان را به زیبایی توصیف کرده اند و طی این آیات و روایات به جایگاه پر اهمیت بانوان سفارش شده است.[۱۲۲]
۲-۱جایگاه زنان در قرآن
۲-۱-۱ لزوم معاشرت و برخورد نیکو با زنان درعصر اسلامی
خداوند متعال مردان را به داشتن رفتاری نیکو و شایسته در خصوص بانوان سفارش کرد و چنین فرمود: «… و عاشِروهُنَّ بِالمَعروف…».[۱۲۳]
واژه «معروف» ۳۸ بار در قرآن به کار رفته است، که ۱۹ مورد آن توصیه به شوهران درباره نحوه معاشرت با همسرانشان است. علامه طباطبایی(ره) میفرمایند: منظور از کلمه «معروف» هر امری است که اجتماع آنرا بشناسد، انکارش نکند و بدان جاهل نباشد. چون دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید به معروف نمود منظور معاشرتی است که در میان مسلمین معروف باشد.[۱۲۴] برخی از مفسرین «معاشرت به معروف» را اینگونه معنا می کنند؛ اگر مردی متناسب با شأن اجتماعی زن رفتار کند، معاشرت به معروف نموده است. سید قطب در تفسیر این آیه میگوید: خداوند معاشرت به معروف با زنان را بر مردان واجب کرد و حتی زمانیکه مرد از همسرش کراهت دارد، از آن اغماض نکرده است. [۱۲۵]
«علی عبد الواحد الوافی» در کتاب «المرأه فی الاسلام» میگوید: «کلمه «معروف» در آیه مورد بحث عام بوده و شامل هر چیزی است، که درمتعارف بین مردم نیکو شمرده شود. تنها شرط آن، این است که موجب حلال شدن حرامی یا حرام شدن حلالی نشود. بنابراین محدود به زمان معینی نیست، و معروف بر حسب تغییر شرایط اجتماعی، تحول مییابد.»[۱۲۶]
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
۲-۱-۲تساوی زنان و مردان در قرآن
بنابر نصّ صریح قرآن کریم، در ساختار خلقت زن و مرد هیچگونه تفاوتی دیده نمی شود. خداوند هدف از آفرینش انسانها را شناخت و معرفت بیان کرده است. میزان برتری را بسته به جنسیت ندانسته است؛ بلکه بر حسب میزان شایستگی و لیاقت و کرامت انسانی، از موهبت الهی بهره مند میگردند. [۱۲۷]خداوند زنان و مردان را دربسیاری ازجهات مساوی میداند از جمله:
۲-۱-۲-۱ تساوی در خلقت نخستین
از جمله اموری که خداوند زنان و مردان را طی آن مساوی میداند، خلقت و آفرینش است که در آیات ذیل به این موضوع اشاره شده است.
«هُوَ الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفسِِ واحِدِه و جَعَل مِنها زَوجَها ِِِلَیسَکُنّ َالیها»[۱۲۸]
اوست که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از جنس او آفرید تا بدو آرام گیرد.[۱۲۹]
« یا اَیُّها النّاس إتَقوا ربَکُم الَّذی خَلَقَکُم مِن واحِدِه و خَلَق مِنها زَوجَها وَ بَثّ َمِنهُما رِِجالاً کَثیراً وَ نِساءِ» [۱۳۰]
از پروردگار خود، آن خدائى که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقى بسیار در اطراف عالم از مرد و زن بر انگیخت.[۱۳۱]
در دوران اسلامی زنان به عنوان نیمهای از جامعه تلقی گشتند و این حدیث پیامبر(ص) که ازعایشه منقول است به این نکته اشاره دارد: «النساء شقائق الرجال» ای نظائرهم و امثالهم به این نکته اشاره دارد.[۱۳۲]
تمامی زنان از لحاظ گوهر هستی و مبدأ آفرینش همتای مردان هستند، و خلقت هیچ زنی جدای از خلقت مرد نیست. برخی از مفسرین قرآن با تأثیر گرفتن از یهودیان تازه مسلمان شده، معتقد بودند که حوّا از دنده چپ آدم (ع) آفریده شده است. «زراره بن اعین» یکی از اصحاب حضرت امام صادق (ع) از وی در این باره سؤال نمود. امامصادق(ع) در پاسخ وی فرمودند: «خداوند از چنین نسبت هم منزه است و هم برتر… آیا خداوند توان آنرا نداشت که همسر آدم (ع) را از غیر دنده او خلق کند، تا بهانه به دست شناعت کنندگان دهد، که بگویند بعضی از اجزای آدم با بعضی دیگر نکاح نمود؟ سپس فرمود: خداوند بعد از آفرینش آدم، حوا را به طور نو ظهور پدید آورد.» [۱۳۳]
۲-۱-۲-۲ تساوی زنان و مردان در ثواب و عقاب
آیاتی که نشان دهنده تساوی زنان و مردان در ثواب و عقاب و تکالیف شرعی است، بدین قرار است:
«إنَّ المُسلمینَ وَ المُسلِمات وَِ المُؤمنینَ وَ المُومِنات وَِ القانِتینَ وَ القانِتات وَ الصادِقینَ وَ الصادِقات وَ الصابِرینَ و الصابِِِِرات و الخاشِعینَ وَ الخاشِعات وَ المُتصَدِقینَ و المُتصدِقات و الصائِمین و الصائمات و الحافِظینَ فُروجَهُم و الحافِظات و الذّاکِرینَ الله کَثیراً و الذّکرت اعد الله لَهُم مَغفِرَهٌ أجراً عَظیماً» [۱۳۴]
«بدرستى که مردان مسلمان، و زنان مسلمان و مردان مومن، و زنان مومن، مردان عابد، و زنان عابد، مردان راستگو، و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان خاشع، و زنان خاشع، مردان و زنانى که صدقه مىدهند، مردان و زنانى که روزه مى گیرند، مردان و زنانى که شهوت و فرج خود را حفظ مىکنند، مردان و زنانى که خدا را بسیار ذکر مى گویند، و یاد مىکنند، خداوند برایشان آمرزشى و اجرى عظیم آماده کرده است.»[۱۳۵]خداوند در این آیه شریفه تعداد ده فضیلت را بین زنان و مردان مساوی دانسته است.[۱۳۶]
«و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مومن فاولئک یدخلون الجنَه و لا یظلمون نقیرا»[۱۳۷]
«و هر کس از زن و مرد کارهاى شایسته کند، به شرطى که ایمان داشته باشد، به بهشت داخل مى شود و حتى به قدر پوسته هسته خرما ستم نمى بیند.»[۱۳۸]
«فاستجاب لهم ربّهم انّى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض فالّذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فى سبیلى و قاتلوا و قتلوا لاکفّرنّ عنهم سیّئاتهم و لادخلنّهم جنّات تجرى من تحتها الانهار ثوابا من عند اللّه و اللّه عنده حسن الثّواب»[۱۳۹]
«پس خدا دعاهاى ایشان را اجابت کرد و اعلام نمود که البته من که پروردگارم عمل هیچ کس از مرد و زن را بى مزد نگذارم (چه آنکه همه درنظر خدا یکسانند بعضى مردم بر بعض دیگر برترى ندارند مگر به طاعت و معرفت )پس آنانکه از وطن خود هجرت نمودند و از دیار خویش بیرون شده و در راه خدا رنج کشیدند و جهاد کرده و کشته شدند همانا بدیهاى آنان را (در پرده لطف خود) بپوشانیم و آنها را به بهشتهائى در آموریم که زیر درختانش نهرها جارى است این پاداشى است از جانب خدا و نزد خدا است پاداش نیکو» (یعنى بهشت و ملاقات خدا)[۱۴۰]
ورود به بهشت بر اساس اعمال انسانهاست نه مذکر یا مونث بودنشان که خداوند در چندین آیه به این موضوع اشاره نموده است.[۱۴۱]
«لیدخل المؤمنین و المومنات جَنّاتٍ تَجرى مِن تَحتِه الانهار خالِدینَ فیها وَ یَکفُر عَنهُم سَیئاتِهُم وَ کانَ ذلکَ عِندَ اللّه فَوزاً عَظیماً»[۱۴۲]
«و نیز چنین کرد تا مردان و زنان مؤ من را به جناتى درآورد که از زیر آن نهرها جارى است جناتى که ایشان در آن جاودانه اند و گناهانشان را جبران کند که این در آخرت (نزد خدا) رستگارى عظیمى است.»[۱۴۳]
خداوند می فرمایند:
« مَن عَمَل صالِحاً مِن ذَکر أو أنثی وَ هُو مُؤمِن فَلنَحیینه حَیاه طیبه و لنجزینهم أجرَهُم بِأحسَن ما کانوا یَعلَمون» [۱۴۴]
«هر کس از مرد و زن عمل شایسته کند و مؤمن باشد او را زندگى نیکو دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل مى کرده اند مىدهیم»[۱۴۵]
پس هرکدام از زن و مرد که کار نیکی انجام دهد، نزد خداوند یکسان است، برعکس اعراب جاهلی که برتری را فقط در مرد بودن میدانستند. یعنی کسیکه در دوران حیاتش کار نیکی انجام دهد و در ایمانش نسبت به خداوند صادق باشد خداوند زندگی پاکی در دنیا و آخرت به او عطا می کند و
او را به سعادت میرساند و در آخرت هم جزا و پاداش ایمان راستین دنیویاش را خواهد گرفت.[۱۴۶]
۲-۱-۲-۳تساوی زنان و مردان در مسأله بیعت
خداوند در مسأله بیعت زنان و مردان را به طور مساوی مورد خطاب قرار داده است، یعنی همانطور که مردان مکلّف به بیعت هستند زنان نیزمکلفند. پیامبر(ص) در هر دو بیعت خویش، با زنان نیز بیعت نمود. بیعت اول«بیعت عقبه» بود که در این بیعت آیه ای برای بیعت زنان نازل نگشت.[۱۴۷] بعد از «صلح حدیبیه» برخی از زنان از سرزمین اسلامی مهاجرت نمودند مانند أم کلثوم بنت عقبه بن أبی معیط، که پیامبر با آنان بیعت نمود.[۱۴۸] بیعت دوم در روز فتح مکه بود. بیعتی زیر درختی در حدیبیه صورت گرفت. که در این بیعت آیهای که نازل گشت از پیامبر خواسته شد از زنان نیز بیعت بگیرد. [۱۴۹]
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَى أَنْ لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»[۱۵۰]
اى پـیغمبر! چون زنان مؤمن آیند که با تو بر ایمان بیعت کنند که دیگر هرگز شرک به خدا نیاورند و سرقت و زنا نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند، و بر کسى افتراء و بهتان میان دست و پاى خود نبندند (یعنى فرزندى که میان دست و پاى خود پرورده و علم به آن از انعقاد نطفه دارند به دروغ به کسى نبندند) و با تو در هیچ امر به معروفى (که به آنها کنى) مخالفت نکنند بدین شرایط با آنها بیعت کن و بر آنان از خدا آمرزش و غفران طلب کن که خدا بسیار آمرزنده و مهربانست.[۱۵۱]
در اینجا این سؤال پیش مىآید که چرا بیعت با زنان مشروط به این شرائط بود، در حالى که بیعت با مردان، تنها بر اسلام و جهاد بود؟ در پاسخ مى توان گفت: آنچه در مورد مردان در آن محیط از همه مهمتر بوده، همان ایمان و جهاد بوده است، و در مورد زنان، چون جهاد، مشروع نبود، شرائط دیگرى ذکر شده که مهمتر از همه بعد از توحید، امورى بوده که زنان آن جامعه گرفتار آن بودند[۱۵۲].
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر آیه شریفه فوق، میفرمایند: این آیه کریمه بیعت زنان مؤمن با رسول خدا(ص) را معین می کند که بعضی مشترک بین زنان و مردان است، مانند شرک نوزریدن، ترک سرقت، ترک زنا، قتل اولاد، ترک تهمت و نافرمانی کردن در برابر دستورات سازنده پیامبر(ص) است[۱۵۳].
مورّخین در کتب تاریخی، در مورد چگونگی بیعت نوشتهاند، که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) دستور داد ظرف آبى آوردند، دست خود را در آن ظرف آب گذارد و زنان هم دست خود را در طرف دیگر ظرف مى گذاردند، و بعضى گفتهاند پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) از روى لباس با آنها بیعت مىکرد.[۱۵۴]
از ام عطیه روایت شده است که زمانیکه رسول الله به مدینه مهاجرت نمودند، زنان در منزلی جمع شدند و پیامبر(ص) عمربن خطاب را برای گرفتن بیعت به سوی آنان فرستاد. عمر در جلو درب ایستاد و بر زنان سلام نمود، زنان نیز جواب سلام وی را دادند. عمر گفت من فرستاده رسول الله به سوی شما هستم. زنان انصار نیز گفتند: مرحبا به رسول الله و فرستاده اش. سپس عمر گفت: آیا بیعت می کنید که به خدای یگانه شرک نورزید، دزدی نکنید، مرتکب زنا نشوید، فرزندانتان را به قتل نرسانید و به یکدیگر تهمت و بهتان نزنید؟ زنان انصار گفتند: بله.[۱۵۵] سپس عمر دستش را به درون درب نمود در حالیکه یک دست دیگرش بیرون از درب بود، سپس گفت: خدایا تو شاهد این بیعت هستی.[۱۵۶]
۲-۱-۳جایگاه زن مسلمان در کانون خانواده
۲-۱-۳-۱زنان نعمتند.
خداوند در قرآن کریم، همسران را نعمتی چون سایر نعمتها میشمارد.
«و الله جَعَلَ لَکُم مِن أنفُسَکُم أزواجاً وَ جَعَلَ لَکُم مِن أزواجِکُم بَنینَ وَ حفده» [۱۵۷]
«و خداوند از جنس خودتان همسرانى برایتان قرار داد و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوادگانى قرار داد.»[۱۵۸]
علامه طباطبایی در تفسیر آیه فوق چنین میگوید:« مقصود از نعمت همان است که همسرانى از جنس خود بشر براى ایشان آفرید و فرزندان و نوههایى از همسرانش پدید آورد، چون این از بزرگترین و آشکارترین نعمتها است، زیرا اساسى، تکوینى است که ساختمان مجتمع بشرى بر آن بنا مىشود، و اگر آن نبود مجتمعى تشکیل نمى یافت، و این تعاون و همکارى که میان افراد هست پدید نمىآمد، و تشریک در عمل و سعى میسر نمىشد، و در نتیجه بشر به سعادت دنیا و آخرت خود نمى رسید.» [۱۵۹] همچنین در این آیه خداوند همسران را نعمتی میداند که باعث آرامش فرد میگردد.
« وَ مِن آیاِتِه أنَّ خَلَقَ لکُم مِن أنفُسَکُم أزواجاً لِتَسکُنوا إلیها وَ جَعَل بَینَکُم مَودّه و رَحمَه » [۱۶۰]
«از آیات الهى آن است که براى شما از خودتان ، همسرانى آفرید تا وسیله آرامش شما باشند و بین شما و آنان موّدت و رحمت قرار داد.»[۱۶۱]
۲-۱-۳-۲مقام مادر در اسلام
از اساسیترین و برجستهترین خصلت زنان که منزلت آنان را رفعت داد، متّصف بودن آنان به مقام مادری است، زنان به دلیل دارا بودن این خصلت، همواره در اندیشه الهی از کرامت و شرافت برخوردار هستند. بارزترین مشخصه زن در عرصه خانواده و اجتماع به خاطر موقعیت عظیم مادر بودن است، که همواره در مکتب اسلام بر زیباترین، وجه توصیف شده است. در اسلام احترام به مادران همسنگ احترام به پدران است و گاهی بهتر و برتر از آنان بوده است.[۱۶۲]
در قرآن کریم در این باره چنین آمده است . «و وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً » [۱۶۳]
«ما به انسان توصیه کردیم که به پـدر و مادرش نیکى کند، مادرش او را با ناراحتى حمل مى کند، و با ناراحتى بر زمین مى گـذارد، و دوران حمل و از شیر باز گـرفتنش سى ماه است.»
محمد بن یعقوب، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر عن هشام بن سالم، عن أبی عبدالله ( علیه السلام ) قال: جاء رجل إلى النبی ( صلى الله علیه وآله ) فقال: یا رسول الله، مَن أبر؟ قال: أمک، قال: ثُمَّ مَن؟ قال: أمُّک، قال: ثُمَِّ مِن؟ قال: أمُّک، قال: ثُمَّ من؟ قال: أباکَ.[۱۶۴]
در وسائل الشیعه از محمد بن یعقوب، از علی بن إبراهیم، از أبیه، از ابن أبی عمیر، از هشام بن سالم، از أبی عبدالله ( علیه السلام ) نقل گشته که مردی به خدمت رسول الله (ص) آمد و گفت: « یا رسول الله، مرا سفارش کن به چهرکسی نیکی کنم؟ گفت سفارش میکنم تو را به حق مادرت، پس گفت: یا رسول الله، مرا سفارش کن، فرمود سفارش میکنم تو را به حق مادرت، پس گفت: یا رسول الله، مرا سفارش کن، فرمود سفارش میکنم تو را به حق پدرت. روشن است که در فرهنگ اسلامی مادران از منزلت فزونتری نسبت به پدران برخوردارند.
۲-۱-۳-۳ زن، مایه آرامش است.
خداوند در سوره روم میفرماید:
«و مِن آیاتِهِ أنَّ خَلَق لَکُم مِن انفُسُکم اَزواجاً لِتَسکُنوا الَیها و جَعلَ بَینَکُم مَوَدهً و رَحمَهً أنّ فی ذِلکَ لِأیات لِقومِ یَتَفَکّرونَ[۱۶۵]»
«و یکى از آیات او این است که براى شما از خود شما همسرانى خلق کرد تا به سوى آنان میل کنید و آرامش گیرید و بین شما مودت و رحمت قرار داد و در همین آیتها هست براى مردمى که تفکر و یکى از آیات او خلقت آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهایتان است که در اینها آیاتى است براى دانایان.» [۱۶۶]
۲-۱-۴مشورت با زنان در قرآن
مسئله مشورت با زنان در قرآن نیز وارد گشته است. در داستان حضرت موسی(ع)، حضرت شعیب با دخترانشان، مشورت نمودند و همچنین خداوند در قرآن کریم میفرمایند:
«و امرَهُم شُوری بَینَهُم»[۱۶۷]
«و امورشان در بینشان به مشورت نهاده مى شود.»
با توجه به اینکه مشورت در این آیه به شکل عام مورد نظر است، پس شامل تمامی مسلمین میگردد، اعم از زن و مرد، که زن و شوهر هم از این امر مستثنی نیستند. همچنین در «قرآن کریم» به مشورت میان زن و شوهر درباره زمان از شیر گرفتن کودکان اشاره نموده است