شناخت درمانی بک
روش شناخت درمانی آرون تی بک به طور عمده برای درمان افسردگی ابداع شده است . اما وی روش خود را با مشکلات شناختی متعدد ، از جمله نوروزهای اضطرابی ، هیستری ، اختلالات وسواسی ، اختلالات روان تنی ، و فوبی ها به کار گرفته است . نظریه شناختی بک درباره افسردگی و سایر اختلالات هیجانی حاکی از این است که افراد افسرده و افراد دارای سایر اختلالات هیجانی به افکار غلط و غیر منطقی می پردازند و این علت اصلی مشکلات آنان است . بنا به نظریه شناختی بک ، محتوای شناختی فرد افسرده ، شامل افکار منفی درباره خود ، درباره تجارب جاری یا درباره دنیا ، و درباره آینده اش است . افکار منفی درباره خود شامل باورهای مبنی بر این است که فرد دارای کمبود ، بی ارزش و ناکارآمد است . علامت عزت نفس پائین فرد از این باور که او دارای کمبود است ، ناشی می شود . مهم ترین مرحله در روش درمانی بک کمک به مراجع برای شناخت افکار غلط و تصورات ناسازگارانه موارد مشکل اوست . پس از تشخیص افکار یا تصورات غلط ، چندین روش برای اصلاح آن ها و رفع مشکل درمانجو به کار بسته می شود . یکی از فنون درمانی وارسی واقعیت[۳۵] یا فرضیه آزمایی[۳۶] است . در این فن درمانی ، به مددجو کمک می شود تا باورها یا افکار ناراحت کننده خود را فرضیه هایی تصور کند و آن ها را به طور آزمایشی بیازماید . فرض بک این است که در اکثر موارد درمانجویان متوجه خواهند شد که افکارشان غلط بوده است و پس از اصلاح این افکار غلط مشکلاتشان برطرف خواهند شد . همچنین از این راه یاد می گیرند که چگونه سایر مشکلات هیجانی خود را برطرف کنند یا از آن ها جلوگیری نمایند . و این کار را از راه یادگیری اندیشههای درست درباره مسائل خواهند آموخت( سیف ، ۱۳۷۳ ، ص ۴۲۹ ) .
درمان شناختی رفتاری همچنین در درمان اختلالات اضطرابی مفید فایده است. بک بر این باور است که تصور خطرات قریب الوقوع در زیر بنای معتقدات مبتلایان به اضطراب وجود دارد و در صورتی که افراد بخواهند خود را از احساسات اضطرابی رها سازند باید این معتقدات تغییر داده شوند. در این روش درمانگر به مراجع کمک میکند تا افکار برانگیزاننده اضطراب را بازشناسد ، منطق زیر بنایی آن ها را مشاهده کند و اعتبار آن ها را به آزمون بگذارد. وقتی بیمار به تدریج به نادرست بودن افکار و باورهای خود پی میبرد، انتظار می رود کمتر مستعد دیدن خطر در جایی باشد که وجود ندارد.(دادستان ، ۱۳۸۰). بر اساس روش درمانی بک، بارکویک و کاستلو (۱۹۹۳) درمان شناختی را برای درمان اختلالات اضطرابی مراحل ذیل را تدوین نموده اند. : ۱) تشخیص اضطراب مرتبط با افکار و عقاید ،۲) بحث در مورد نقش و کارکرد سببی این عقاید و باورها ، ۳) کمک به مراجع در زیر سؤال بردن این افکار و زیر سؤال بردن اعتبار آن ها و جستجوی مدارک بر ضد آن ها ، ۴) کمک به مراجع در پرورش فرض هایی جایگزین که کمتر اضطراب آور بوده و یا اساساً اضطراب انگیز نباشد، ۵) آزمایش آلترناتیو ها از طریق آزمایش رفتاری ، ۶) آموزش مهارت های بالا به شیوه ای که در موقعیت های واقعی به کار آیند (بارکویک و کاستلو، ۱۹۹۳).
اصول اساسی شناخت درمانی بک در زمینه رفتار دارای اختلال به شرح زیر است : ۱) برخی حالات آسیب شناختی روانی یا از الگوهای فکری تحریف شده ناشی میشوند یا اینکه توسط این الگوها ابقا میشوند ، ۲) تحریف های شناختی به پیدایش دیدگاهی غیر واقع بینانه و اغلب منفی در مورد خود ، جهان و آینده می انجامند ، ۳) ممکن است شناخت های مختل فرد برای دیگران غیر منطقی به نظر برسد ، اما این شناخت ها یا دیدگاه شخصی مراجعان در مورد واقعیت همسازند ، ۴) به لحاظ بالینی ، تحریف های شناختی اغلب بر اثر رویدادهای ناخوشایند زندگی شکل می گیرند ، اما در عین حال ، قواعد یا طرحواره های مفهومی بدون انعطاف ، موجب پایدار ماندن آن ها میشوند ، ۵) این طرحواره ها ، زمینه ای برای سازماندهی ، طبقه بندی ، ارزشیابی و داوری در مورد تجربه های جدید و یادآوری رویدادهای گذشته فراهم می آورند . این طرحواره ها اغلب در دوران زندگی به وجود میآیند و تجارب مربوط آن ها را شکل میدهند ( ماهر ، ۱۳۷۸ ) .
مفاهیم عمده شناخت درمانی بک از این قرارند :
۱) افکار خودکار ( اتوماتیک ) : افکار اتوماتیک مفهوم کلیدی در رواندرمانی شناختی بک میباشد . چنین افکاری به صورت خودبه خودی ، بدون تلاش یا انتخاب رخ میدهند . افکار اتوماتیک در اختلالات روان شناختی ، اغلب تحریف شده ، افراطی و نادرند . در واقع افکار خودکار شناخت هایی حد واسط وقایع خارجی و واکنش های هیجانی فرد به آن وقایع هستند . درمانگر باید همانند معلم به بیمار کمک کند که اعتبار افکار خودکار خود را بسنجد . هدف تشویق بیمار ، دست کشیدن از افکار خودکار غلط یا مبالغه آمیز ، پس از بررسی دقیق آن ها است . بیماران اغلب خود را به خاطر بروز اشکال در چیزهایی سرزنش میکنند که به هیچ وجه تحت نظارت آن ها نبوده است . در این موارد درمانگر باید کل موقعیت را با بیمار مرور کند و به او کمک کند که علت دیگری برای وقایع ناخوشایند پیدا کند و عامل دیگری را سرزنش کند . دادن توضیحات جایگزین در مورد وقایع ، روش دیگری برای تضعیف افکار خودکار غلط است ( رفیعی ، رضاعی ، ۱۳۷۸ ، ص ۱۵۲ ) .
مایکل فری (۱۹۹۹) در توصیف افکار خودآیند بیان میدارد : این افکار پدیدههای گذرا هستند که جمله ها ، عبارات و یا انواع مختلف تصورات را شامل میشوند. این افکار تنها تا زمانی ادامه دارند که تفکر در هشیاری وجود دارد (محمدی، فرنام.۱۳۸۴ به نقل از مایکل فری ،۱۹۹۹).
۲) طرحواره های شناختی : چگونگی تفکر افراد درباره دنیای خود و عقاید مهم خود و فرضیاتی که درباره مردم ، وقایع و محیط دارند طرحواره های شناختی آن ها را شکل میدهد . دو نوع اصلی طرحواره های شناختی عبارتند از : طرحواره های مثبت ( انطباقی ) و طرحواره های منفی ( غیر انطباقی ) .
“