مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
بررسی رابطه بین اخلاق حرفه ای و هوش معنوی در مدیران دبیرستان های شهرستان مشهد- قسمت ۱۱
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

شیوه تدوین اصول اخلاقی سازمان
 

بررسی تطبیقی تمام خط مشهای اخلاق مندرج در منشور اخلاقی سازمان و نیز عهدنامه های اخلاقی منابع انسانی نشان می دهد: در سازمان اصول عام و مشترک اخلاقی وجود دارد که مسئولیت های اخلاقی بر آنها استوارند. این اصول در واقع ارزش های بنیادی و جهان شمول اخلاقی است. سازمان می تواند این ارزشهای اخلاقی را در مهندس ارزشهای حرفه ای مورد توجه قرار دهد. اما ارزشهای اخلاقی همان ارزش های حرفه ای نیستند بلکه بین ارزشهای اخلاقی و ارزشهای حرفه ای نسبت عام و خاص من وجه وجود دارد.
ارزشهای اخلاقی
ارزشهای حرفه ای
نمودار (۲-۲) : نسبت بین ارزشهای اخلاقی و حرفه ای
تدوین این اصول می تواند به منزله مقدمه سند اخلاقی و فهرست اجمالی مسئولیت های اخلاقی درسازمان تلقی شود. اگر چه در سند جامع اخلاقی بیان فهرست وار اصول اخلاقی به منزله دیباچه سند کافی است اما سازمان باید هریک از اصول اخلاقی را به نحو عملیاتی تعریف کند و ملاک ها و نشانگرهایی را برای سنجش مصداقی آنها ارائه کند.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
 

 

 

بخشودن : یکی از فضیلت های اخلاقی عام: عفو و بخشودن است. بخشودن نقشی زیرساختی در اصول اخلاقی دارد. همهی انسان ها بخشودن را کردار قابل تحسین می دانند و افراد را به آن دعوت می کنند، اما در عمل کمتر توانسته ایم از لذت بخشیدن بهره مند شویم زیرا بخشودن اشخاصی که ما را رنجور و متألم کرده اند. آنقدرها هم ساده نیست. ظاهراً سخن گفتن از بخشودن بسیار آسان تر از خود بخشودن است.
 

روان شناسان در تحلیل مفهوم بخشیدن با عالمان اخلاق اختلاف نظر دارند. عفو و بخشودن در آموزه های اخلاقی یک فضیلت در رفتار ارتباطی بین شخصی است. یعنی من کسی را در خصوص کاری می بخشم. این تحلیل با مفاد لغت نیز سازگار است. روان شناسان آن را در رفتار ارتباطی درون شخصی تحلیل می کنند. رفتار بد دیگران در خصوص من، مرا رنجور ساخته است و من از طریق بخشودن رنج خود را التیام می دهم. در واقع بخشودن راهی برای نجات از تجارب تلخ گذشته و توجه به زندگی پربارتر در حال و آینده است. بخشودن کاهش تأثیرگذشته برحال و آینده خود است. بخشودن، تغییر خویشتن است برای رسیدن به صلح با خود. بخشودن حق ماست و آن را در واقع متوقف کردن درد ناشی از حوادث غیرمنصفانه و فاصله گرفتن از آن است. زیرا درد ناشی از حوادث گذشته نباید طرز زندگی امروز فرد را تعیین کند بخشودن کاری است که برای خود می کنیم. این دو مفهوم سازی از بخشودن را می توان سازگار دانست، زیرا می توان گفت: بخشودن رفتار اخلاقی با کسانی است که برای ما اجحاف کرده اند (رفتار ارتباطی بین شخصی) اما میوهی عفو، التیام رنج ما ازدیگران و آزادسازی خویش از بار سنگین عاطفی است (رفتار ارتباطی درورن شخصی). کسی که علیه ما اقدامی ناجوانمردانه کرده است. به نحوی ما را با خود درگیر کرده است. این درگیری منشأ واکنش های فراوان است و غالب واکنش ها به تداوم درگیری و رنج حاصل از آن می انجامند. کدام واکنش می تواند مرا از این درگیری رنج آوری نجات دهد؟ فراموش کردن بدرفتاری و نادیده گرفتن آن و امثال آنها به ظاهر صورت مسئله را پاک می کند اما آتشی زیر خاکستر را می ماند که چون زمینه پایه شعله ور می شود.
کسانی با بدرفتاری و اجحاف مرا به شدت آزرده اند و من نسبت به آنها احساس منفی یافته ام. احساساتم را سرکوب نمی کنم، از جانب آنان عذر تراشی نیز نمی کنم. آنان را در بدرفتاری مسئول می دانم و قابل سرزنش و تنبیه. بدرفتاری آنان را توجیه نمی کنم خود را نیز مسئول بدرفتاری آنان نمی دانم و همچنین خودم را شایسته و مستحق این بدرفتاری نمی انگارم. آنان ناجوانمردانه و با بی انصافی در حق من بد کرده اند و من اینکه فرصت مناسبی را در دست دارم، می توانم مقابله به مثل کنم، انتقام بگیرم.
در عین اینکه بدرفتاری آنان را کارناشایستی ارزیابی می کنم و عملکرد آنان را ناموجه و ناجوانمردی می دانم، اما آنان را در چارچوب موقعیت شان ارزیابی می کنم. بین رفتار آنان و وضعیت کنونی خود فاصله می اندازم. می گویم گذشته ها گذشت اما این نه به معنای مدیریت خشم و نانوانی از مجازات و انتقام است. بلکه این به معنای توانایی بزرگوارانه نسبت به حوادث تلخ است.

– احترام اصیل : احترام به فرد یکی از اصول اخلاقی در رفتار ارتباطی درون شخصی و بین شخصی است احترام به مشتری و تکریم ارباب رجوع در سرلوحه برنامه های آموزشی سازمان قرار دارد اما غالب سازمان ها با واقع بینی نسبت به اثربخشی این آموزش ها در تردیدند، بسیاری از مدیران در همایش ها و کارگاه های آموزش مشاوره ای اخلاق حرفه ای را اینکه چگونه می توان احترام به مشتری را در فرهنگ سازمانی نهادینه کرد، می پرسند. برای دست یابی به احترام باید آن را شناخت و از بی احترامی تمایز داد. تصورهای ناروا و وارونه از احترام مانع تحقق آن است.
– آنچه احترام نیست.
سازمان ها در ترویج اصل احترام در فرهنگ سازمانی با معضلات گوناگونی دست و پنجه نرم می کنند. شش مسئله عمده را مورد بحث قرار می دهیم: نگرش و اقدام جزیره ای ، احترام نمایشی ، واژه نهی ، سازمان برعلیه احترام ، احترام دریوزگی ، احترام با تنگ نظری
– بسیاری از سازمان ها از رؤیت این واقعیت ساده ناتوانند که احترام دیدن صرفاً از آن مشتری و ارباب رجوع نیست. احترام به هر انسانی واجب است: کارکنان، کارگران، مشتریان، تأمین کنندگان و … وقتی کارمند را قابل احترام ندانیم و وی را آنچنان که شایسته است احترام نکنیم، چگونه می توانیم به او آمرانه دستور دهیم که ارباب رجوع را احترام کن! نداشتن نگرش سیستمی به سازمان و اقدام جزیره ای در اخلاق به ویژه احترام نه تنها اثربخش نیست بلکه سبب تخریب نیز می شود. احترام حق همهی ذی نفعان سازمان است.
– احترام در رفتار ارتباطی درون شخص ریشه دارد. من باید در رفتار با خود، احترام خود را حفظ کنم و هیچ گونه بی حرمی را بر خویش روا ندارم. بدون این ریشه، احترام به دیگران به بازی نمایش شبیه است که از استمرار و اصالت برخوردار نیست. اگر در آموزش های اخلاقی، کارکنان را در احترام به خویشتن حساس را توانا نسازیم، آنان را در احترام به مشتریان نمی توانیم همراه سازیم. در احترام نیز همانند سایر فضایل اخلاقی رفتار ارتباطی درون شخص اولویت و تقدم دارد.
احترام به خود   احترام به دیگران
– احترام بدون تعریف عملیاتی و تحلیل مفهومی، واژه ای نهی است و توصیه به آن پاسخ مناسبی را بر نمی انگیزد. روشن و ملموس بودن واژه احترام سبب شده است تا بپنداریم تصور روشنی نیز از آن داریم، اما وقتی با درنگ و تأتی از خود می پرسیم احترام چیست» آن را محتاج تعریف می یابیم. بدون تعریف هر کسی از ظن خود و به روش خود، دیگران را تکریم می کند.
– سازمان کارمندان را به تکریم ارباب رجوع ترغیب می کند اما تصمیمات سازمانی در مواردی ضداحترام به مشتری است. فرض کنید در یک بانک تحویلداران را به خوبی آموزش داده ایم که ارباب رجوع را تکریم کنند. آنان نیز با انگیزه درونی به این امر اهتمام می کنند بانک در توزیع اوراق بهادار به جای فعال ساختن هزار شعبه، سی شعبه را فعال می کند.
مسافرت درون شهری و ازدحام مشتریان در یک شعبه، مواردی از بی حرمتی ناشی از تصمیم سازمان است. تحویلداران تا چه اندازه، می توانند تاوان این تصمیم را بدهند؟ مثال دیگر، کارمند، آموزش دیده است که اعتماد کند اما مقررات سازمان بر بی اعتمادی استوار است. در این وضعیت ترغیب کارمند به اعتماد به منزله یک اصل اخلاقی چه سرنوشتی دارد؟

 

 

احترام بر دو گونه است: احترام معطوف به انعام و احترام بدون چشم داشت. وقتی می گویم سود ما و بود ما بدست مشتری است. پس باید مشتری را احترام کرد، احترام معطوف به سود را آموزش می دهیم. چنین احترامی اصالت ندارد و استمرار نمی یابد. انسان ها شایسته احترامند حتی اگر احترام به آنان سودی نداشته باشد. احترام ناشی از طمع و چشم داشت، در واقع به بی احترامی منجر می شود. احترام مادر به فرزند الگوی احترام اصیل است.
 

چه کسانی را باید احترام کنیم؟
 

انسان های خوب را که بدون تردید باید احترام کرد. اما خطاکاران را چه؟ کارمندی مرتکب خطایی شده است و مشتری هم در جایی سرقت کرده است. آیا آنان را نیز باید احترام کرد؟ آیا احترام مشروط به این است که فرد نباید خطا کند؟ آیا احترام نسبت به باورها و کردارهای فرد نامشروط است؟ چه خطایی فرد را از واجب الاحترام بودن دور می سازد؟ آیا احترام مشروط به عدم خلاف کاری یا تنگ نظری ما نسبتی دارد؟ پاسخ این سؤال ها در گرو تحلیل دقیق مفاد احترام است.

 

 

احترام چیست؟ آیا در آموزش اخلاق صرفاً به بیان اهمیت احترام به مشتری بسنده می کنیم یا معنا و مفهوم احترام را به درستی توضیح می دهیم؟ احترام چیست و چه چیزی نیست؟
 

احترام فضیلتی دارای درجه های گوناگون است و دو درجه پایین و بالای آن را به عنوان احترام حداقلی و احترام حداکثری می توان تحلیل کرد. احترام در پایین ترین سطح آن، خودداری از اهانت و تحقیر دیگران است. مراد از خودداری کردن؟ توجه و عدم آگاهانه فرد است که خود را از توهین به دیگران دور کند. هوشیاری به واکنش خود در قبال دیگران، شرط لازم به دیگران است، مراد از تحقیر نیز رفتاری است که احساس حقارت، کوچکی و کمتر بودن را به دیگران منتقل کند. تمسخر و ریشخند بارزترین مصداق تحقیر است. برچسب زدن نیز مصداق رایج تحقیر است: نادان، بی لیاقت، تنبل و …
احترام در مفهوم حداقلی بدون تردید نامشروط است. هر انسانی، صرف نظر ار رفتارش، مضون از تحقیر و توهین است. به همین دلیل، مأمور اعدام یک جانی که در دادگاه صالح محاکمه و به اعدام محکوم شده است، محکوم شده است، مجاز نیست آب دهان به روی جانی بیندازد. افراد مادامی که انسانند محترمند، مگر آنکه از جانب معصوم (ع) به انسان نبودن فرد یقین پیدا کنیم احترام در مفهوم حداکثری آن انجام رفتاری است که احساس ارزشمندی و منزلت داری را به فرد مقابل انتقال دهد فرد اخلاقی در واکنش به دیگران دغدغه ارزشمندی آنان را دارد و سعی می کند در رفتار خود به گونه ای عمل کند که طرف مقابل احساس مهمتری و ارجمندی یابد. احترام در این معنا نوعی ستایش و تمجید است اما این تمجید لزوماً بازیابی شفاهی نیست بلکه تمجید با زبان رفتاری بیان می شود توضیح مطلب این است که احترام و مقابل آن بی حرمتی کردن در سه سطح زبان ارتباطی نمایان می شود. درشتی، پرخاشگری، ناسزاگویی، توهین، تمسخر، پلیدزبانی، لعن و نفرین، استهزاء در زبان گفتاری و زبان کالبدی موجب بی احترامی است و بی اعتنایی، تحقیر، بی ادبی نیز در زبان کرداری سبب بی احترامی می شود.

 

 

خودشناسی: خودشناسی یک ارزش اخلاقی بینایی است. ریشه بسیاری از فضایل و عامل پیشگیری و درمان بسیاری از رذایل اخلاقی را در خودشناسی می توان جست. در برخی از متون دینی خودشناسی سودمندترین معرفتها و آغاز خداشناسی تلقی شده است امروزه مطالعات وسیعی در گستره های معرفتی چون روانشناسی و فلسفه در باب خودشناسی منتشر می شود. سّر اقبال فراوان به مسئله خودشناسی توجه به آثار فراوان آن در تعادل روانی، تعیین سبک های ارتباطی و واکنش های افراد در مقابل با معضلات فردی و اجتماعی است. علاوه بر مفهوم خودشناسی، مفاهیم دیگری مانند خودانگاشت یا تصور از خویش مورد توجه روانشناسان قرار گرفته است. مطالعات فراوانی در کشف آثار خود پنداشت و ارتباط آن با سبک های ارتباطی، موقعیت شغلی و کامیابی انجام شده است.

 

خودشناسی از آن جهت اساس اخلاق است که فرد از واکنش های هیجان ناکارآمد و مواجههی غیراخلاقی با دیگران باز می دارد. خودشناسی نه تنها با موفقیت نسبت معناداری دارد بلکه با حلم، عفو، صبر، عفت و خویشتنداری نیز نسبت مستقیم دارد. کسانی که از خودشناسی لحظه ای برخوردارند، کمتر به پرخاشگری، ستیز و نزاع می پردازند.

 

 

خودشناسی چیست؟ خودشناسی از مقوله رفتار درون شخصی است و آن را می توان فرایند مواجهه فرد با خویشتن تعریف کرد. خودشناسی در این مفهوم در برابر خود فراموش قرار دارد. فردی که در موقعیت های عینی زندگی از خود غفلت می ورزد. در واقع نسبت به خود، گشودگی و مواجهه ندارد. فرایند مواجهه با خویشتن می تواند در لحظهی درگیری فرد با موقعیت های عینی باشد. به عنوان مثال وقتی در رانندگی دچار تصادف می شویم. طرف تصادف با هیجانات و آشفتگی به مقابله می پردازد. خسارت فراوانی را پیش روی خود می یابیم، چنان در موقعیت عینی غرق می شویم که توان معطوف شدن به خویشتن را از دست می دهیم خودشناسی لحظه ای آن است که در موقعیت های عینی نسبت به خویش و احساسات و عواطف خود گشودگی داشته باشیم گونه دیگر از خودشناسی آن است که ساعت ها پس از پشت سرگذاشتن موقعیت و غالباً با رهیافت تحلیلی حاصل آید. آنچه در اخلاق کاربردی نقش مهم دارد خودشناسی لحظه ای است.
 

حفظ حریم خصوصی : حفظ حریم خصوصی و احترام به امور خصوصی افراد و سازمان ها از ارزش های عام در سازمان است. سازمان در رفتار ارتباطی یا کارکنان، مدیران، مشتریان، تأمین کنندگان، رقبا و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی در محیط خویش باید حریم خصوصی آنها را پاس دارد و از ورود به آن خودداری کنند این سخن را بارها شعارگونه می گوییم و می شنویم اما باید پرسید که در عمل تا چه میزان به آن پایبندیم. سر کشیدن به امور دیگران، علاقه به اطلاع یابی از حریم خصوصی همسایه ها، چشم دوختن به امور شخصی همکاران نزد عده ای به شکل رفتار پایدار درآمده است. بدون آنکه بر پلیدی آن توجه شود. حفظ حریم خصوصی افراد و پرهیز از تحسین در زندگی دیگران در آموزه های دینی مورد تأکید است. نهیب «فلا تحسوا» نهی صریح قرآن از تحسین در امور دیگران است.
 

عوامل فراوانی فرد را به ورود به حریم خصوصی دیگران سوق می دهد: الگوی رفتاری والدین، تربیت، به دست آوردن اطلاعات مؤثر برای عملیات تلافی جویانه، وقوف بر مواضع ضعف رقیب و امکان سوء استفاده از اطلاعات نمونه ای از عواملند. یکی از آفات کار گروهی و فعالیت سازمانی به مخاطره افتادن اسقلال فردی و از بین رفتن حریم خصوصی افراد است. حس جستجوگری و کنجکاوی، افراد را به حریم خصوصی دیگران می کشاند.
یکی از موارد وفاداری سازمانی کارکنان حفظ حریم خصوصی سازمان است حریمی که ورود رقبا به آن ممنوع است. حریم خصوصی در همه مراتب آن محدود به حد و مرز و قانون است. قانون در مواردی ورود به حریم خصوصی را مجاز کرده است. به همین دلیل دامنهی حرمت حریم خصوصی اشخاص و سازمان ها به مرز قانون محدود می شود،اما شیوه های اعمال قانون نیز می تواند اخلاقی باشد.

 

 

تعریف حفظ حریم خصوصی:
 

اصل پای بندی به حریم خصوصی افراد را در دو جهت گیری حداقلی و حداکثری می توان تعریف کرد. اجتناب از ورود به حریم خصوصی افراد، بیان حداقلی از این اصل است. سازمان ها در خصوص حریم خصوصی کارکنان، مشتریان، پیمانکاران و سایر ذی نفعان مسئولیتی بیش از خودداری از ورود به آن دارند. زیرا کار گروهی و اشتغال در یک سازمان می تواند تهدیدکننده حریم خصوصی افراد باشد. به همین دلیل از سازمان اخلاقی انتظار می رود با ایجاد زمینه و ابزار مناسب به حفظ حریم خصوصی افراد یاری رساند. سازمان می تواند عوامل ورود به حریم خصوصی افراد را برطرف و یا مهار کند و زمینه های لازم برای حفظ آن را تقویت کند. این معنا از حریم خصوصی جهت گیری حداکثری است، توجه به این مسئولیت وظیفه سازمان در خصوص ممیزی آیین نامه ها و مناسبات کاری در ترازوی حریم خصوصی را نشان می دهد.
مسئولیت پذیری اخلاقی سازمان در قبال حریم خصوصی افراد در امور مربوط به نظارت بر کارکنان، اخذ اطلاعات از افراد، امور ارزیابی، مشاوره، دادرسی و سایر امور نمایان می شود یعنی نظام های جامع حرفه ای مثل نظام جامع ارزیابی و نظارت یا نظام جامع گزینش و انتصاب باید بر چنین اصلی استوار باشد.
– صداقت: صداقتی از ارزشهای بنیادی و جهان شمول است. اگر چه متأسفانه دروغگویی در برخی از جوامع رواج دارد اما کسی در اصل اخلاقی بودن صداقت و خلاف بودن دروغ پردازی تردید ندارد.
– تعریف صداقت:
آیا صداقت همان گفتار مطابق با واقع است به گونه ای که اگر کشف کنیم. سخن فردی مطابق با واقع نیست می توان وی را به دروغگویی منسوب کرد؟ غالباً در تحلیل مفهوم صداقت بین دو کاربرد متمایز آن درآمیخته می شود. صدق و کذب در اصلاح علم و منطق و صدق و کذب در دانش اخلاق
در کاربرد منطقی کلمه هر سخن خلاف واقع، کذب است و هر گفتار مطابق با واقع، صادق است اما این مفهوم در علم اخلاق به کار نمی رود زیرا اگر کسی سخن خلاف واقع را به دلایلی مطابق با واقع بینگارد و براساس باور خود سخنی را به زبان بیاورد که گمان می کند مطابق با واقع است، دروغگو دانستن وی در مفهوم اخلاقی قابل تردید است. موارد زیادی افراد به دلیل اعتماد به کسان، ساده لوحی و یا اخلال در روش های تبدیل داده به اطلاعات سخن خلاف واقع بیان می کنند اما آنان را نمی تان دروغگو دانست سّر مطلب این است که کذب در مفهوم اخلاقی تحریف حقیقت است و نه بیان خلاف واقع، تحریف در باب تفعیل نوعی اقدام فرد در وارونه سازی حقیقت است، یعنی سعی عامدانه در بیان چیزی که خود، آن را خلاف واقع می داند.
دروغگویی برخلاف ظاهر واژه محدود به گفتار نیست. وارونه سازی حقیقت می تواند به روش های مختلف از جمله گفتار باشد. اساساً آدمی حداقل از زبان گفتاری، کالبدی و کرداری برخوردار است. گفتار و خلاف واقع تنها بعدی از تحریف حقیقت را نشان می دهد. کسی که خشمگین است. اما با حرکات کابدی خلاف آن را نشان می دهد در واقع وارونه سازی می کند. و کسی که نفرت خود را به وسیله رفتارهای احترام آمیز به فرد پنهان می سازد، دروغگوست توجه به این نکته نشان می دهد برخلاف تصور رایج دروغگویی امر سهل و ساده نیست زیرا به اندک تأمل و مقایسه سه زیبان یاد شده می توان پرده از دروغگویی فرد برداشت.
در پدیده دروغگویی چند عنصر وجود دارد: «نشان دادن»، «امری»، «خلاف واقع» نشان دادن در این بیان مفهوم عامی دارد و لذا فردی می داند که «الف ب است» اما نشان می دهد که «الف ب نیست» وی را دروغگو می انگاریم.
– رازداری: غالباً رازداری با حفظ حریم خصوصی و امانت داری اشتباه می شود. مراد از رازداری آن است که اکر به هر دلیلی به اسرار دست یافتیم. نباید آنها را برای دیگران افشا کنیم. دست یابی به اسرار افراد لزوماً از طریق ورود به حریم خصوصی نیست بلکه افراد به طرق مختلف به اسرار دیگران وقوف می یابند امروزه اطلاعات منشأ قدرت است و حفظ اطلاعات محرمانه و اسرار افراد یک اصلی اخلاقی است.
افرادی که با غیبت می پردازند، غالباً راز مردم را فاش می کنند رازداری دارای دو مرتبه است: حفظ اسرار افراد به عنوان اشخاص حقیقی و حفظ اغسرار سازمان به عنوان اشخاص حقوقی. همان گونه که نباید اسرار اشخاص را افشا کرد، از افشای اسرار سازمانی نیز باید خودداری کرد. پدیده فسادآور معاملات اندرونی ناشی از دست یابی افراد به اسرار سازمانی است و لذا کارکنان براساس وفاداری سازمانی باید از هر گونه افشای اسرار سازمانی خودداری کنند مگر در موارد خاص.
این اصل اخلاقی نامشروط نیست بلکه در شرایطی که رازداری موجب خسارت جبران ناپذیر مانند از بین رفتن امنیت ملی، به مخاطره افتادن صلح و بهداشت شود، افشای اسرار یک وظیفهی اخلاقی می شود. اما این وظیفه را باید با دغدغهی اخلاقی انجام داد دغدغهی اخلاقی سبب می شود فرد اولاً از مخاطره آمیز بودن اسرار افراد یا سازمان ها مطمئن باشد و صرفاً به گمان و ظن اکتفا نکند چرا که “إن بعض الظن اثم” (برخی از گمان ها گناهند) و ثانیاً در شیوهی افشای راز هم از اخلاقی بودن آن مطمئن باشد.
– پاسخگویی و نقدپذیری : انسان ها نسبت به تصمیم ها و احترام های خود دو گونه تلقی دارند. کسانی با تکبر و عُجب از آنچه انجام می دهند به نحو نامشروط راضی اند و هرگز رفتار خود را قابل چون و چرا نمی دانند و درقبال عملکرد خویش پاسخگو نیستند. تلقی آنان چنین است: چون من انجام دادم پس خوب است.
تلقی دوم که بر نگرش و منش اخلاقی استوار است، مسئولیت پذیری در قبال تعمیم و رفتار خود است. آنان افراد را محقق می دانند که از دلیل رفتارشان بپرسند براساس این نگرش، آنان نقد و پرسش را حق دیگران می دانند و نقدپذیری و پاسخگویی را وظیفهی اخلاقی خود تلقی می کنند.
نگرش اخلاقی این است که ما نسبت به رفتارهایمان باید پاسخگو باشیم، اگر کسی از دلیل و عقلانیت خود را در تراوزی داوری همگانی قرار دهیم. قوام کار گروهی و فعالیت سازمانی به ویژه در سازمان های مردم نهاد بر پاسخگویی افراد و پاسخگویی سازمان است.
مطبوعات حق انتقاد و استیضاح دارند و سازمان وظیفه پاسخ دادن به آنها را دارد. نقدگریزی موجب استکبار می شود و قوام سازمان را فرو می ریزد. سازمان برای نقدپذیری خود باید نظام جامع پیشنهادات و انتقادات را تدوین کند و با اقبال به نقد دیگران آنها را تحلیل و به نحو منطقی پاسخ دهد. یکی از موانع کار گروهی نقدناپذیری افراد است.
– رفق و مدارا : یکی از اصول اخلاقی در رفتار ارتباط بین شخصی، ملایمت و فرمی نسبت به دیگران است. سختی کار در محیط شغلی، وضعیت بحرانی، ناکامی ها، دشواری های معیشتی افراد را به خشونت، سخت گیری، تندخویی و تنگ نظری می کشاند و این ها همه واکنش های هیجانی اند.
سخنی از پیامبر اسلام نقد شده است که پای بندی به مدارا و ملایمت با مردم را در حد عمل به واجباتی مانند نماز و روزه می داند: پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، آن سان که مرا به انجام واجبات فرمان داد. سیرهی عملی آن حضرت نیز نشان می دهد که آن حضرت از تندی های بی مورد و شدت های نابجا سخت پرهیز داشت و هرگز برای پیشبرد مفاسد اجتماعی خویش از حرکت های تند و ناملایمت با مردم بهره نگرفت.
امام علی (ع) براساس این اصول که «سّر سیاست به کاربردن وفق و مدارا است» برای مدیران ارشد توصیه می کند: هرگاه زمامدار شدی، باید وفق و مدارا پیشگیری.

 
 
 

 

 
 
 

نظر دهید »
بررسی رابطه چندگانه ویژگی های شخصیتی و سبک های یادگیری دانش آموزان متوسطه نظری شهرستان بیجار- قسمت ۶
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

رویکرد دیگری که مورد بررسی قرار می دهیم، رویکرد شخصیت محور است. این رویکرد بیشتر شبیه روش مفهوم سازی و اندازه گیری شخصیت است تا شناخت. در ادامه دو نظریه عمده این رویکرد مورد بحث قرار می گیرند.
۱- نظریه تیپ های روانشناختی. نظریه تیپ های روان شناختی نشأت گرفته از کارهای کارل یونگ است. یونگ(۱۹۲۳) نظریه تیپ های روان شناختی را برای بیان مجموعه ای از سوگیری ها و نگرش ها طراحی کرد تا علایق اساسی فرد را همراه با تعامل او با محیط توصیف کند. بر اساس نظریه تیپ شناسی یونگ تفاوت های بین افراد شامل دو نوع نگرش (درونگرایی – برونگرایی) و دو کارکرد ادراکی (شهود – احساس بیرونی) و دو کارکرد قضاوت (تفکر – احساس درونی) است. نگرش های درونگرایی – برونگرایی نشان دهنده حالت اصلی فرد در مواجهه با افراد دیگر است. برونگراها افرادی بیرونی هستند و به محیط و افراد علاقه دارند. درونگراها افرادی هستند که علاقه آنها به درون متمرکز است. فرد شهودی فردی است که تمایل به ادراک محرک ها به طور کلی دارد. فرد با احساس بیرونی اطلاعات را به صورت واقعی و دقیق ادراک می کند. ابعاد تفکر و احساس درونی نمایانگر دو روش مجزا برای قضاوت و فهم محرک های ادراک شده هستند. قضاوت مبتنی بر روش تفکر منطقی، تحلیلی و غیر شخصی است در حالی که قضاوت مبتنی بر روش احساس، معمولا بر مبنای ارزشهاست نه منطق (شمس اسفندآباد،۱۳۸۴).
۲- نظریه گریگورک[۶۶]. گریگورک (۱۹۸۵) نظریه خود را بر مبنای دو بعد اصلی بنا نهاده است که عبارتند از: فضا و مکان. بعد فضا به مقوله های ادراکی برای اکتساب اطلاعات اشاره دارد و شامل دو بخش عینی (فیزیکی) و انتزاعی (استعاره ای) است. مکان به دو روش متفاوت برای تنظیم حقایق و حوادث تقسیم می‌شود که عبارتند از : متوالی و تصادفی (شمس اسفند آباد،۱۳۸۴).
در ادراک عینی یادگیرنده ترجیح می دهد جنبه های فیزیکی اطلاعات را از طریق حواس خود پردازش کند. در ادراک انتزاعی، یادگیرنده ترجیح می دهده اطلاعات را از طریق استدلال و شهود که معمولا قابل مشاهده نیستند پردازش کند. در روش متوالی یادگیرنده ترجیح می دهد اطلاعات را به صورت خطی و مرحله به مرحله سازماندهی کند. در روش تصادفی یادگیرنده ترجیح می دهد اطلاعات را در یک شبکه سازماندهی کند و داده ها را از طریق روش های مختلف به هم مربوط نماید. از ترکیب دو بعد اساسی فضا و مکان چهار سبک مختلف که واسطه تعاملات افراد با محیط اطرافشان هستند، ایجاد می شود. این چهار سبک عبارتند از: عینی-متوالی[۶۷]، انتزاعی-تصادفی[۶۸]، انتزاعی-متوالی[۶۹] و عینی-تصادفی[۷۰].
سبک عینی-متوالی. این نوع یادگیرندگان تجارب مستقیم و دست اول را ترجیح می دهند. آنها توانایی بالایی در حواس پنجگانه دارند. موضوعات عینی و ملموس و دارای نظم و ترتیب را دوست دارند و از جلسات علمی واقعا لذت می برند، از تغییرات اجتناب می کنند و پیرو رسومات هستند. آنها افرادی منظم، وقت شناس و کمال گرا هستند.
سبک انتزاعی-تصادفی. این افراد ترجیح می دهند در محیط های سازمان نیافته نظیر بحث و فعالیت‌های گروهی شرکت کنند. آنها جلسات علمی را به عنوان فرصتی برای اجتماعی شدن در نظر می‌گیرند و ترجیح می دهند با قوانین و مقررات غیر ضروری محدود نشوند. چون پیوسته در حال تخلیه انرژی هستند، ممکن است فعال به نظر برسند، در حالی که واقعا فعال نیستند. آنها هنگام بحث و گفتگو از حرکات دست و بدن استفاده می‌کنند و فعالیت های معمولی و افراد سرد و بی احساس را دوست ندارند.

سبک انتزاعی-متوالی. این نوع یادگیرندگان توانایی بالایی در نمادهای نوشتاری، کلامی و تصویری دارند. آنها دوست دارند بخوانند، گوش دهند و از مهارت های دیداری استفاده کنند. از نظر کلامی خوبند و معمولا مکالمه های آنها به درازا می کشد. از نظر آنها شرکت در جلسات رسمی تلف کردن وقت است.
سبک عینی-تصادفی. یادگرندگان عینی-تصادفی، دوست دارند از طریق روش های کوشش و خطا آزمایش کنند و سریع نتیجه گیری کنند و ترجیح می دهند به طور مستقل و یا در گروه های کوچک کار کنند. آنها دست به قمار می زنند و مخاطره جوهستند. ممکن است دیر به جلسات برسند و اگر احساس کنند که جلسه نتیجه ای در بر ندارد، فورا آن را ترک می کنند. آنها رهبر هستند و نه پیرو، دوست دارند امور را به عهده گرفته و مسئول کارها باشند. از بکار گیری کلماتی نظیر «نمی توانم و …» اجتناب می کنند و معمولا در محیط های رقابتی موفق هستند.
ج) رویکرد سبک های فعالیت محور
در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ از قرن نوزدهم میلادی، با همگانی شدن اعتقاد به وجود سبک ها در بین مربیان آموزشی، نظریه های فعالیت محور گسترش یافتند. در آن زمان مربیان و روانشناسان آموزشی، خود را درگیر دانش نظری در مورد تفاوت های فردی و مشکلات عملی نربوط به چنین تفاوت هایی در مدارس و کلاس ها یافتند. آنها به ابزارهای جدید روان شناختی نظیر آزمونها و پرسشنامه ها نیاز داشتند. به دلیل ناامیدی آنها از آزمون های هوشی و نیاز به مقیاس های جدید برای سنجش تفاوت های فردی، مفهوم سبک ها مورد توجه بسیاری از نظریه پردازان قرار گرفت. نظریه های فعالیت محور، جهت گیری عملی تری نسبت به نظریه های شناخت محور و شخصیت محور دارند. آنها به انواع فعالیت هایی نظیر تحصیل و کار که افراد در طول زندگی با آنها درگیر هستند توجه دارند (شمس اسفند آباد،۱۳۸۴). نظریه های مختلفی در این رابطه گسترش یافته اند از جمله نظریه سبک های یادگیری کلب، که اساس نظری این تحقیق را شامل می شود و در ادامه به آن پرداخته خواهد شد:
نظریه سبک های یادگیری کلب[۷۱]:
دیوید کلب(۱۹۷۴) به منظور فراهم ساختن درک بهتری از روش های متفاوت افراد در یادگیری و حل مسأله، نظریه سبک های یادگیری خود را مطرح نمود. وی به سبک یادگیری به عنوان روش فرد در تأکید بر برخی از توانایی های یاگیری نسبت به توانایی های دیگر اشاره دارد. از نظر کلب، یادگیرندگان هنگام یادگیری دو وظیفه اصلی بر عهده دارند. اولین وظیفه آنها به دست آوردن تجارب یا درک اطلاعات است، آنها این کار را با یکی از دو روش عینی یا انتزاعی انجام می دهند. دومین وظیفه یادگیرندگان، پردازش یا تبدیل اطلاعات است، که آنها این کار را با یکی از دو روش مشاهده تأملی یا آزمایشگری فعال انجام می‌دهند (شمس اسفند آباد،۱۳۸۴).
به عبارت دیگر، کلب (۱۹۷۴) معتقد بود که فرایند یادگیری را می توان به دو جزء مزا از هم تفکیک کرد: ادراک (این که اطلاعات چگونه دریافت می شوند) و پردازش (اطلاعات چگونه درونی می شوند).
– در زمینه ادراک، فرد می تواند یکی از ترجیحات زیر را داشته باشد: تجربه عینی یا مفهوم سازی انتزاعی.
– در زمینه پردازش فرد می تواند یکی از ترجیحات زیر را داشته باشد: آزمایشگری فعال یا مشاهده تأملی (بنتهام[۷۲]،۱۳۸۴، ص۱۲۲).
کلب و فرای (۱۹۷۴) یک الگوی یادگیری در یک چرخه چهار مرحله ای فرض کردند که بر اساس آن یادگیرنده ابتدا عملی را انجام می دهد (تجربه عینی)، بعد درباره آن عمل به تفکر می پردازد (مشاهده تأملی)، به دنبال آن نظریه می سازد (مفهوم سازی انتزاعی)، و سرانجام درباره آن به انجام آزمایش در موقعیت های جدید می پردازد (آزمایشگری فعال). آنها بیان می کنند که چرخه یادگیری می تواند از هر یک از این چهار نقطه شروع شود، و بعد از آن در مسیر خود قرار گیرد و به صورت چرخه ای ادامه یابد. در این چرخه دو فعالیت عمده توسط یادگیرنده صورت می گیرد: ادراک و پردازش (اسمیت[۷۳]،۲۰۰۴).
بنا به گفته کلب و فرای (۱۹۷۵) «یادگیرنده برای این که بتواند مؤثر عمل کند به چهار توانایی مختلف نیازمند است: توانایی تجربه عینی، توانایی مشاهده تأملی، توانایی مفهوم سازی انتزاعی و توانایی آزمایشگری فعال. یعنی این که یادگیرنده باید بتواند خودش را به طور کامل، از روی میل و بدون سوگیری، با تجارب تازه درآمیزد. باید بتواند این تجربه ها را از دیدگاه های مختلف مشاهده کند و بر روی آنها تأمل نماید. باید بتواند مفاهیمی بسازد که مشاهداتش را به نظریه هایی که از جهات منطقی درست باشند ادغام نماید و بتواند از این نظریه ها برای تصمیم گیری و حل کردن مسائل استفاده کند (نقل از سیف،۱۳۸۵، ص۱۷۶).
کلب (۱۹۸۵) مراحل چهارگانه چرخه یادگیری را به این گونه شرح داده است (نقل از شمس اسفند آباد،۱۳۸۴) :
تجربه عینی. در این مرحله فرد بیشتر بر احساسات درونی و توانایی های خود متکی است تا بر یک رویکرد نظامدار نسبت به حل مساله و موقعیت ها. وی در این مرحله به احساسات خود اعتماد کرده و قادر نیست ذهنی باز و انعطاف پذیر داشته باشد. در این مرحله افراد از طریق احساس، ارتباط با دیگران و تجربه‌های خاص یاد می گیرند و نسبت به احساس خود و دیگران حساس هستند.
مشاهده تأملی. در این مرحله فرد بیشتر اندیشه ها و موقعیت ها را از دیدگاه های متفاوت درک می کند. وی در این مرحله به عینیت، حوصله و قضاوت دقیق متکی است ولی الزاما اقدامی انجام نمی دهد. فرد برای تشکیل عقایدش به افکار و نظریه ها مراجعه می کند. معمولا از راه گوش دادن و دیدن، مشاهده دقیق قبل از پیش داوری، دیدن امور از زوایای مختلف و جستجو برای یافتن معانی امور یاد می گیرد. یک یادگیرنده تأملی در موقعیت هایی به خوبی یاد می گیرد که فرصت کافی برای تفکر به او داده شود.
مفهوم سازی انتزاعی. این مرحله، تفسیر رویدادها و فهم روابط بین آنها را در بر می گیرد. در این مرحله فرد برای درک مسائل و موقعیت ها از منطق و تفکر بیشتر استفاده می‌کند تا از احساس. یادگیری از راه تفکر، تحلیل منطقی اندیشه ها، طراحی نظام دار و عمل کردن برای درک عقلانی از یک موقعیت انجام می‌گیرد. همچنین فرد بر تجزیه و تحلیل، تفکر و طرح ریزی تأکید دارد.
آزمایشگری فعال. در این مرحله، یادگیری شکلی فعال به خود می گیرد یعنی به صورت تجربه کردن، تأثیر گذاشتن و تغییر موقعیت در می آید و یادگیرنده به جای این که فقط به مشاهده موقعیت بپردازد، علاقه واقعی و رویکردی فعال نسبت به مسأله دارد. برنامه ریزی کردن موجب فهم جدیدی می شود و فرد را قادر می سازد تا حدی رویدادهای آتی را پیش بینی نماید. یا این که چه اعمالی باید انجام شوند تا راه را برای انجام بهتر امور مساعد کنند. در این مرحله یادگیری بیشتر از راه عمل کردن، دستکاری اطلاعات، خطر کردن، درگیر شدن در فعالیت های عملی و تأثیر گذاشتن بر دیگران از راه عمل کردن انجام می گیرد. یک یادگیرنده فعال در موقعیت هایی بهتر یاد می گیرد که به طور عملی با اشیاء کار کند.
تجربه عینی
مشاهده تأملی آزمایشگری فعال
مفهوم سازی انتزاعی

 

 

 

شکل ۲-۱، الگوی یادگیری تجربی کلب (کلب و فرای،۱۹۷۵، نقل از سیف،۱۳۸۵،ص۱۷۶)
یادگیرنده کارآمد تمایل به دنبال کردن هر چهار مرحله را دارد اما ممکن است در یکی از مراحل تسلط بیشتری داشته باشد. دو ُبعد دریافت و پردازش اطلاعات که شامل چهار مرحله فوق است، در ترکیب با هم به چهار نوع سبک یادگیری مختلف منجر می‌شوند که هر یک از آنها نشان دهنده یک شیوه یادگیری است. این سبک های یادگیری به این شرح هستند:
سبک همگرا : این سبک یادگیری از ترکیب مراحل یادگیری مفهوم سازی انتزاعی و آزمایشگری فعال بدست می آید. کسانی که از این سبک یادگیری بهره مندند در حل مسائل و تصمیم گیری بر اساس راه حل‌هایی که برای مسائل می یابند توانا هستند. این افراد ترجیح می دهند که با مسائل و تکالیف فنی سروکار داشته باشند تا موضوعات اجتماعی و بین فردی. از آنجا به این افراد دارای سبک یادگیری همگرا می‌گویند که وقتی با مسئله ای روبرو می شوند، به سرعت برای یافتن راه حل درست می کوشند با کوشش‌های خود را بر آن راه حل واحد متمرکز می کنند. همچنین افراد دارای سبک یادگیری همگرا در کارهای تخصصی و تکنولوژی موفق تر هستند(سیف،۱۳۸۵).
این افراد معمولا نظریه و عمل را ترکیب می کنند، مصمم و با اراده هستند، از حل مسئله به صورت منطقی لذت می برند، علاقمند هستند فرضیات و نظریه ها را قبل از قبول قطعی آنها بیازمایند. تفکر و ژرف اندیشی عمیق و علاقه به کار در تنهایی و خلوت دارند، کار را به موقع انجام می دهند، زمان بندی و یادداشت برداری دقیق و منظمی دارند، معمولا در عمق موضوع غوطه ور می شوند و به سادگی دچار حواس پرتی نمی شوند (همایونی،۱۳۸۰). روش های تدریس ترجیحی در افراد همگرا، روش های نشان دادن و دیاگرام‌ها و دست نوشته های استاد است (ولی زاده،۱۳۸۴).
سبک انطباق یابنده : این سبک از ترکیب دو مرحله یادگیری تجربه عینی و آزمایشگری فعال به دست می‌آید. افراد دارای این سبک یادگیری بیشتر از طریق تجارب دست اول می آموزند و از اجرای نقشه و درگیر شدن در اعمال چالش انگیز لذت می برند. این افراد معمولا امور عملی و محسوس را به تحلیل های منطقی ترجیح می دهند. همچنین در حل مسائل بر اطلاعاتی که از دیگران به دست می آورند وابسته هستند تا به اطلاعاتی که خودشان از راه تحلیل های تخصصی کسب می کنند. سبب نامیدن این سبک به انطباق یابنده این است که افراد دارای این سبک در انطباق یافتن با موقعیت های جدید توانا هستند. افراد دارای سبک انطباق یابنده در مشاغل فعال مانند: مدیریت، بازاریابی و فروشندگی موفق‌تر هستند (سیف،۱۳۸۵). روش تدریس ترجیحی برای افراد انطباق یابنده، ایفای نقش و شبیه سازی رایانه ای می باشد (ولی زاده،۱۳۸۴).
سبک جذب کننده : از ترکیب مفهوم سازی انتزاعی و مشاهده تأملی به دست می آید. افراد دارای این سبک یادگیری در کسب و درک اطلاعات گسترده و تبدیل آن به صورتی خلاصه، دقیق و منطقی توانا هستند. احتمال دارد این افراد به مردم کمتر توجه نمایند و بیشتر به اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی علاقمند هستند. از دیدگاه این افراد نظریه هایی که از لحاظ منطقی درست هستند بر نظریه هایی که قابلیت کاربردی دارند ترجیح داده می شوند. علت نامیدن این سبک یادگیری به جذب کننده این است که افراد دارای این سبک، قادر به دریافت داده های گوناگون و سازمان دادن به آنها هستند. افراد این سبک یادگیری در مشاغل علمی و اطلاعاتی موفق ترند (سیف،۱۳۸۵). روش تدریس ترجیحی افراد با این سبک یادگیری، سخنرانی و مطالب خود آموز می باشد (ولی زاده، ۱۳۸۴).
سبک واگرا : سبک یادگیری واگرا از ترکیب تجربه عینی و مشاهده تأملی حاصل می شود. افرادی که دارای این نوع سبک یادگیری هستند در دیدن موقعیت های عینی از زوایای مختلف بیشترین توانایی را دارند. آنها معمولا ترجیح می دهند موقعیت ها را مشاهده کنند تا عمل. این افراد موقعیت هایی را که نیاز به ابراز اندیشه های متنوع دارند می پسندند و به جاذبه های متنوع فرهنگی و جمع آوری اطلاعات علاقه نشان می دهند. از آنجا که این افراد قادر به تولید اندیشه های گوناگون هستند سبک آنها را واگرا می‌نامند. به طور کلی افراد دارای سبک واگرا از قدرت تخیل و احساس برخوردارند و این ویژگی ها برای موفقیت در فعالیت های هنری و امور تفریحی مفیدند (سیف،۱۳۸۵). روش تدریس ترجیحی در افراد واگرا، بحث گروهی و بارش فکری است (ولی زاده،۱۳۸۴).
جدول ۲-۲، سبک های یادگیری کلب و فرای (۱۹۷۵، نقل از سیف،۱۳۸۵،ص۱۷۸)

 

 

 

 

 

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir 

 

 
 
 

نظر دهید »
شناخت نحوه پوشش اخبار شبکه های سیما با تأکید بر شرایط سیاسی و خصوصاً انتخابات اسفند ماه سال ۹۰ در شبکه های خبری- قسمت ۸
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

چه کسی (که)؟ (Who)
 

کجا؟ (Where)
 

چه­وقت (کی)؟ (When)
 

چطور (چگونه)؟ (How)
 

چرا؟ (Why)
 

چه چیزی (چه)؟ (What)
 

خبرنگار آزموده و رسانه ارتباطی قوی هرگاه می­خواهد رویدادی را به خبر تبدیل کند، تلاش می­ کند تا هر شش عنصر خبری را در بیان خود لحاظ کند. در نظر گرفتن این عناصر به غنای خبر می­افزاید و تصویر جامعی از رویداد به مخاطب منتقل می­ کند.
در واقع رسانه هنگامی توانسته است خبر کاملی به آگاهی مخاطبان خود برساند که از بیشترین عناصر خبر استفاده کند و به بیشترین پرسش­های خبر (چه کسی، کجا، کی، چگونه، چرا و چه چیزی) پاسخ داده باشد اما این عناصر چه ویژگی­هایی دارند؟
که(چه کسی) ؟ : عامل درگیر ماجراست. به هنگام تهیه خبر باید به طور ویژه فرد یا افراد ماجرا یا رویداد را که در پیدایش آن نقش داشته اند شناسایی و معرفی کنیم. اطلاعاتی مانند نام، نام خانوادگی، سمت، موقعیت اجتماعی، وضعیت حقوقی، سن و شغل عامل اصلی ماجرا از جمله موضوعاتی است که در هنگام بیان عنصر « که» باید به آنها بپردازیم.

کجا؟: هر رویداد به طور طبیعی در محلی خاص به­وقوع پیوسته است. عنصر “کجا” در واقع به بیان وحل وقوع حادثه می ­پردازد و از اهمیت خاصی برخوردار است. در برخی رویدادها از جمله وقوع حوادث طبیعی عنصر “کجا” از اهمیت بالایی بهره­مند می­ شود.
کی(چه وقت) ؟: زمان و مکان رویداد از عناصر مهم خبری هستند. همان طور که رویداد در محلی خاص به وقوع پیوسته، همان رویداد در زمانی خاص نیز خلق شده است. عنصر “کی” یا چه وقت در خبر از اهمیت خاصی برخوردار است و در برخی مواقع به صدر خبر یعنی “لید” آن صعود می کند که در این هنگام مهمترین عنصر به شمار می­آید.
چطور (چگونه)؟: این عنصر بر چگونگی وقوع حادثه یا رویداد دلالت می­ کند و یکی از عناصر به ظاهر پنهان در خبر است. پاسخ گفتن به این عنصر در متن خبر به معنای هدایت کردن مخاطب به زوایای پنهان رویداد است. پرداختن به این عنصر از حساسیت ویژه­ای برخوردار است و بخش بزرگی از رویدادها به پاسخگویی به این عنصر تعلق دارد.
چرا؟ به طور طبیعی هیچ حادثه ای بدون علت به وقوع نمی­پیوندد. همان طور که برخورد دو خودرو ممکن است به علت بی­احتیاطی یکی از رانندگان یا لغزنده بودن جاده یا نبود دید کافی روی داده باشد، یک تصمیم سیاسی نیز می تواند علل مختلفی داشته باشد. خبر باید به این علت ها و چراها پاسخ دهد. خبر کامل خبری است که علت­ها را بیشتر بررسی کند.
چه چیزی(چه)؟: این عنصر عمدتاً بر ماهیت رویداد دلالت می کند، یعنی چه اتفاقی افتاده، چه شده و در نهایت چه عاملی باعث به وقوع پیوستن خبر شده است. این عنصر از مهمتریت عناصر خبر به شمار می­آید.
نباید فراموش کرد که هر یک از این عناصر قسمتی از خبر را تشکیل می­ دهند و هر کدام می­توانند برای مخاطبان اهمیت خاصی داشته باشند. خبر کامل خبری است که با پرداختن به هر شش عنصر پاسخ­گوی همه مخاطبان باشد.
۶-۵-۲-۲ – ارزشهای خبری:
هر روزه صدها و شاید هزاران رویداد کوچک و بزرگ در گوشه کنار جهان اتفاق می­افتد که بسیاری از دید خبرنگاران مخفی می­ماند. بخشی از این رویدادها ارزش خبری لازم را ندارد و قسمتی نیز به­گونه ای هستند که امکان تهیه گزارش از آنها وجود ندارد. برای تشخیص خبر بودن یا نبودن یک خبر، معیارهایی وجود دارد که به کمک آنها می­توان وقایع را ارزش­یابی و گزارش جامعی به عنوان خبر از آن رویدادها تهیه کرد.
این معیارها که به تنهایی یا در مواقعی در ارتباط با یکدیگر هستند و در ماهیت خودِ رویداد وجود دارند، ارزشهای خبری نامیده می­شوند که تعدادی از این ارزشهای خبری که همه روزنامه­نگاران، خبرنگاران و شبکه­ های خبری جهان بر آن توافق دارند، عبارتند از:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
 

 

دربرگیری (Impact)
 

شهرت (Prominence)
 

برخورد(Conflict)
 

استثنا و شگفتی (Oddity)
 

فراوانی و بزرگی (Magnitude)
 

مجاورت (Proximity)
 

تازگی (Timeliness)
 

این هفت ارزش خبری ذکر شده معیارهای بین المللی و زبان مشترک جامعه ی ارتباطی هستند که از آنها به منظور تشخیص ارزش رویدادهای خبری استفاده می شود. اما این ارزشهای خبری در ماهیت خود چه موضوعاتی را بیان می کنند و بر چه محورهایی تکیه دارند:
دربرگیری: رویدادی دارای ارزش دربرگیری است که بی توجه به اثر مثبت یا منفی آن، بر تعداد از افراد جامعه تاًثیرگذار باشد، مثلاً خبر “احتمال وقوع زلزله در تهران” به واسطه ی اینکه کل جمعیت تهران را دربر می گیرد نسبت به خبر “افتتاح فلان دکه روزنامه فروشی در فلان نقطه از تهران” از ارزش خبری دربرگیری برخوردار است.
شهرت: خبرهایی که در آن اشخاص، اشیاء و نهادهای دارای شهرت دخیل هستند، ارزش خبری دارند. درباره سیاستمداران، ورزشکاران، قهرمانان ملی و حتی جنایتکاران می توانند به واسطه شهرت خود به خبرها ارزش بدهند.
برخورد: رویدادهایی که حاوی ارزش خبری برخورد هستند، در شکل های گوناگون ظهور پیدا می کنند. از برخورد میان انسان ها، گروه ها، کشورها و ملت ها تا فجایع طبیعی، جنگ ها، سرقت ها، قتل ها، تصادف ها و … همگی دارای ارزش خبری برخورد هستند. “در واقع کشمکش، محور اصلی این گونه خبرها را تشکیل می دهد و از رویدادهای مورد علاقه رسانه ها هستند”. (شکرخواه، ۱۳۷۹،۱۳)
استثنا و شگفتی: این ارزش خبری بر عجیب و استثنایی بودن خبر دلالت دارد. در این باره می توان گفت اخباری که به شگفتی ها اشاره می کنند، دارای این ارزش خبری هستند. بلندترین، کوتاهترین، سریعترین، ویرانگرترین و … علائم این ارزش خبری هستند.
فراوانی و بزرگی: این ارزش خبری عمدتاً به اعداد و ارقام مربوط می شود. ” مرگ ۳۰۰ نفر در سینما از جمله اخبار دارای این ارزش خبری است. البته نباید فراموش کرد این ارزش خبری برای همگان در همه جا دارای ارزش یکسان نیست.
مجاورت: مخاطبان به اخباری توجه می­ کنند که نسبت به آن احساس نزدیکی کنند و مربوط به شهر، کشور و منطقه زندگی مخاطب است، بیشتر مورد توجه قرار می­گیرد. مجاورت به دوشکل مجاورت جغرافیایی مثل شهر و کشور و مجاورت معنوی مانند مشابهات فرهنگی، مذهبی و بروز می­ کند.
تازگی: نو، جدید و تازه بودن خبر از ویژگی هایی است که آن را در مقایسه با خبرهای دیگر در اولویت قرار می­دهد. براین اساس، گزارشگری موفق است که بتواند تازه­ترین، بکرترین و بدیع­ترین اخبار را منتشر کند.
البته باید خاطرنشان کرد که ارزشهای خبری دیگری غیر از اینها وجود دارد که از جمله آنها می­توان به دوازده مورد ارزش خبری یوهان و گالتونگ و مری روگ از چهره های برجسته ی پژوهش­های ارتباطی در مقاله­ای با عنوان “ساختار اخبار خارجی” در سال ۱۹۶۵ اشاره کرد.(قربانی،۱۳۸۵؛ ۲۲- ۳۰)
۷-۵-۲-۲- سبک های خبر نویسی:
برای نگارش متن خبر شیوه ­های گوناگونی پیشنهاد شده است ولی عقاید تمام متخصصان علوم ارتباطات اجتماعی در این باره یکسان نیست. انواعی از سبک های خبری هنوز در حال تکوین هستند؛ در حالی که پاره­ای از اقسام آن در حال نابودی هستند؛ آنچه که مهم است این است که بتوانیم مدل و نمونه ­ای برای متن نویسی خبرها پیدا کنیم تا همه کسانی که در راه آموختن علوم ارتباطات اجتماعی هستند، بتوانند از آن استفاده کنند.
۱-۷-۵-۲-۲- سبک هرم وارونه:
کلید نگارش در سبک هرم وارونه آن است که جالب­ترین و مهمترین قسمت واقعه در شروع خبر قرار گیرد تا خواننده در همان نظر اول مجذوب خبر شده و برای اطلاع از کیفیت یا جزئیات خبر به خواندن دنباله آن رغبت و تمایل پیدا کند.
خلاصه مهمترین بخش خبر لید است که جلب توجه خواننده را به خبر از همان لحظه اول حفظ می­ کند.
به این صورت که بعد از آن­که مهمترین قسمت خبر در بند اول بیان شد در بندها و سطور پایین­تر قسمت های دیگر خبرها به ترتیب اهمیت شان از بالا به پایین قرار می­گیرند به طوری که هر چه خواننده به شروع خبر نزدیک­تر است مطالب مهمتر را مطالعه می­ کند و هر چه به سوی انتهای خبر می­رود، مسائل جزئی­تر را ملاحظه می­نماید.
علت اینکه به این سبک نام هرم وارونه داده­اند نیز همین است که مطالب مهم در قاعده هرم که در
بالا قرار گرفته است جا داده می­شوند و مطالب دیگر به ترتیب اهمیت در زیر آن قرار می­گیرند تا به رأس هرم معکوس در پایین می­رسند و خانه پیدا می­ کنند؛ البته این سبک خبری مزایا و معایبی دارد که از مهمترین مزایای آن می­توان به جلب توجه فوری خبر به مخاطب و از دست ندادن خبر، تنظیم مطالب در زمان کوتاه توسط خبرنگار و سرعت برای خبرنگار برای تهیه کردن خبر در حداقل زمان ممکن و از مهمترین معایب آن به ساده نبودن تشخیص اجزای مهم یک خبر به ترتیب درجه اهمیت و رفع نیاز شدن مخاطب با خواندن لید و کنار گذاشتن خبر اشاره کرد.
۲-۷-۵-۲-۲- سبک بیان تاریخی:
در سبک نگارش به ترتیب زمان وقوع یا سبک بیان تاریخی داستان خبر از لحظه شروع حادثه تا پایان آن به همان ترتیب که وقایع روی داده است تشریح می شود، بدون آنکه به سبب اهمیت بعضی از اجزای مطالب ردیفی حقیقی و واقعی خود را از دست بدهند.
باید توجه داشت که خبرهایی که به ترتیب وقوع حادثه نوشته می­شوند لید ندارند و از این رو مهمترین قسمت خبر غالباً در حدود پایان خبر قرار می­گیرد.
وقتی حوادث پیچیده و درهمی موضوع خبر است و به ویژه اگر این حوادث در زمان کوتاهی واقع شده باشند از سبک بیان تاریخی به خواننده کمک می­ کند تا از روند داستان و زیر و بم آن به سادگی آگاه گردد.
۳-۷-۵-۲-۲- سبک بازگشت به عقب:
سبک نگارش بازگشت به عقب در نقطه مقابل سبک بیان تاریخی قرار دارد. در این روش متن خبر با آخرین قسمت واقعه شروع می­گردد و سپس سوابق امر برای روشن شدن موضوع بیان می­ شود.
در خبرهایی که به این سبک نوشته می­شوند، ممکن است از لید هم استفاده کرد ولی چنان­چه آخرین قسمت خبر مهمترین قسمت خبر نیز باشد اولین بند خبر می ­تواند لید خبر را تشکیل دهد.
در نگارش خبر به سبک بازگشت به عقب باید توجه داشت که بیان از پایان به آغاز خبر به روشنی و درک آسان لطمه وارد نسازد؛ زیرا در هر حال انتخاب سبک های نگارش خبری برای آسان کردن درک مطلب و جالب­تر جلوه دادن واقعه است و چنانچه با به کار بردن یک سبک معینی این منظور حاصل نشود، به طور قطع باید روش نگارش را تغییر داد.
سبک نگارش بازگشت به عقب بیشتر برای خبرهای کوتاه یا نسبتاً کوتاه به کار می­رود زیرا در این گونه موارد تنها با ذکر آخرین قسمت از یک رویداد و یادآوری کوتاه حوادث قبلی آن، نیاز خوانندگان به دانست آن ارضا می­ شود.
۴-۷-۵-۲-۲- سبک تشریحی یا منطقی:
سبک نگارش تشریحی یا منطقی سبکی است که در آن ضمن بیان واقعه، قسمت به قسمت مطلب تشریح می­گردد و توضیحات کافی درباره هر قسمت داده می­ شود.
سبک نگارش تشریحی را مخصوصاً برای مسائلی که درباره آنها اختلاف نظر زیاد است، به کار می­برند و نویسنده خبر با اعلام هر واقعه فرصت دارد نظرهای موافق یا مخالفی را که در آن باره وجود دارد تشریح نماید.
البته این سبک تنها به موضوعات مورد اختلاف اختصاص ندارد و برای نگارش رپرتاژها و خبرهای بلند نیز مناسب است. (معتمدنژاد، ۱۳۶۸، ۷۲ – ۸۹)
۵-۷-۵-۲-۲- سبک پایان شگفت انگیز:
در سبک پایان شگفت انگیز نگارش خبر، قسمت های مختلف خبری طوری تنظیم می­ شود که به قسمت جذاب، شگفت انگیز و شیرین خاتمه می­یابد. در واقع قفل خبر در قسمت انتهای آن برای مخاطبان گشوده می­ شود.
خبرهایی که دارای ارزش های خبری عجایب و استثناها هستند را بهتر می­توان با سبک پایان شگفت انگیز نوشت.
این شیوه از نگارش خبر همانند سبک بازگشت به عقب برای تنظیم خبرهای کوتاه مناسب­تر است. البته در خبرهای طولانی هم می­توان از آن استفاده کرد؛ اما ممکن است بازگشایی دیرهنگام “رمز ماجرا” مخاطبان دیرحوصله را از ادامه ماجرا منصرف کند. (قربانی،۱۳۸۵؛ ۱۰۳)
۶-۲-۲- پژوهش های پیشین:
معمولاً هر تحقیقی برپایه تحقیقات پیشین استوار است و با استناد بر یافته های تحقیقات قبلی است که محقق به شناخت موضوع یا مساًله گام بر می­دارد؛ نتایج تحقیقات پیشین است که به علاوه بر استوار ساختن یافته های علمی با به دست آوردن نتایج تازه یک قدم خوب برداشت.
۱-۶-۲-۲- تاریخچه موضوع در جهان:
تحقیقات خاصی در باره نقش رسانه تلویزیون در انتخابات و نحوه پوشش اخبار انتخابات خصوصاً اخبار مجلس مشاهده نشده است و بیشتر تحقیقات عمدتاً به بررسی اخبار مطبوعات و خبرگزاری ها در خصوص اخبار انتخابات پرداختند که این تحقیقات هم عمدتاً انتخابات ریاست جمهوری و نقش رسانه ها در مشارکت سیاسی را در بر می­گیرند.
ولی در مجموع از جمله پایان نامه ها و تحقیقات انجام شده درباره نقش رسانه ها در انتخابات توسط “برلسون”، ” “لازارسفلد” و “مک لین” در سال ۱۹۴۴ می باشد که این تحقیق با هدف بررسی نقش مطبوعات در تغییر عقاید مردم در دوران مبارزات انتخابات می­باشد.
در ایران نیز پایان نامه ها و تحقیقات متعددی در این خصوص انجام گرفت که این تحقیقات نیز عمدتاً کمتر به نقش رسانه تلویزیون در پوشش دهی اخبار انتخابات مخصوصاً انتخابات مجلس تأکید داشته است و بیشتر نقش روزنامه ها در آنها دنبال شده است که از جمله آنها عبارتند از:
 
 

نظر دهید »
تعامل أصحاب المذاهب الأربع مع المعصومین ع ۱۲- قسمت ۱۲
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

وقال: ما کان أکثر مجالستی علی بن الحسین[۲۴۹].
وعنه قال: حدثنی علی بن الحسین، وکان أفضل أهل بیته وأحسنهم طاعه[۲۵۰].

 

الزهری شاهد السجاد × مثقلا بالحدید:
 

وعن الزهری قال: شهدت علی بن الحسین یوم حمله عبد الملک بن مروان من المدینه إلى الشام، فأثقله حدیدا ووکل به حفاظا فی عده وجمع، فاستأذنتهم فی التسلیم علیه والتودیع له، فأذنوا لی، ودخلت علیه وهو فی قبه والأقیاد فی رجلیه والغل فی یدیه، فبکیت وقلت: وددت أنی مکانک وأنت سالم، فقال: یا زهری أو تظن هذا مما ترى علیّ وفی عنقی یکرثنی، أما لو شئت ما کان، فإنه وإن بلغ فیک وفی أمثالک لیذکرنی عذاب الله، ثم أخرج یدیه من الغل ورجلیه من القید، ثم قال: یا زهری لا جزت معهم على ذا منزلتین من المدینه، قال: فما لبثنا إلا أربع لیال حتى قدم الموکلون به یظنونه بالمدینه فما وجدوه، فکنت فیمن سألهم عنه، فقال لی بعضهم: إنا نراه متبوعا إنه لنازل ونحن حوله لا ننام نرصده، إذ أصبحنا فما وجدنا بین محملیه إلا حدیده، قال الزهری: فقدمت بعد ذلک على عبد الملک بن مروان، فسألنی عن علی بن الحسین فأخبرته، فقال لی: إنه قد جاءنی فی یوم فقده الأعوان، فدخل علیّ فقال: ما أنا وأنت؟ فقلت: أقم عندی، فقال:لا أحب ثم خرج، فوالله لقد امتلأ ثوبی منه خیفه، قال الزهری: فقلت یا أمیر المؤمنین لیس علی بن الحسین حیث تظن، إنه مشغول بنفسه، فقال: حبذا شغل مثله فنعم ما شغل به، قال: وکان الزهری إذا ذکر علی بن الحسین یبکی ویقول: زین العابدین[۲۵۱].

 

مالک أثبت من روى عن الزهری:
 

یُعد الزهری همزه وصل بین مالک والإمام زین العابدین ×، أخذ عنه بواسطته وتأثر بما نقل له عنه، وتعدّ روایه مالک عن الزهری من أثبت الآثار عند أهل السنه، قال أبو حاتم الرازی: روی عن عمرو بن علی قال: أثبت من روى عن الزهری ممن لا یختلف فیه مالک بن انس[۲۵۲].
ونقل ابن عبد البر عن أبی بکر الأثرم قال: سمعت أحمد بن حنبل یقول: مالک بن أنس أحسن حدیثا عن الزهری من ابن عیینه، قلت: فمعمر؟ قال: مالک أتقن[۲۵۳].
ومن روایه مالک وغیره عنه عن عبید الله بن عتبه عن أبیه عن عمار بن یاسر، ومن أصحاب ابن شهاب من یرویه عن ابن شهاب عن عبید الله بن عبد الله عن بن عباس. حیث أخذ مالک عن الزهری، وأخذ الزهری عن عتبه، وأخذ عتبه عن ابن عباس، انظر الموطأ[۲۵۴].
وعن مالک، عن ابن شهاب، عن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب، أنه قال: کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یکبر فی الصلاه کلما خفض ورفع، فلم تزل تلک صلاته حتى لقی الله. قال ابن عبد البر: لا أعلم خلافا بین رواه الموطأ فی إرسال هذا الحدیث[۲۵۵].

 

درس السجاد × فی أحکام الصوم وتفصیله العجیب:
 

لقد سجل ابن شهاب الزهری أروع الدروس الفقهیه للإمام زین العابدین فی مسائل الصوم، وهذا الدرس یُعد قطره فی بحر من علوم أئمه أهل البیت ^، وبمثل هذه الدروس استفاد أئمه المذاهب الإسلامیه کمالک صاحب الزهری.
روى الشیخ الکلینی بسنده عن سفیان بن عیینه، عن الزهری، عن علی بن الحسین ÷ قال: قال لی یوما: یا زهری من أین جئت؟ فقلت: من المسجد، قال: فیم کنتم؟
قلت: تذاکرنا أمر الصوم، فاجتمع رأیی ورأی أصحابی على أنه لیس من الصوم شیء واجب إلا صوم شهر رمضان.
فقال: یا زهری لیس کما قلتم، الصوم على أربعین وجها، فعشره أوجه منها واجبه کوجوب شهر رمضان، وعشره أوجه منها صیامهن حرام، وأربعه عشر منها صاحبها بالخیار إن شاء صام وإن شاء أفطر، وصوم الإذن على ثلاثه أوجه، وصوم التأدیب، وصوم الإباحه، وصوم السفر والمرض.
قلت: جعلت فداک فسرهن لی؟
قال: أما الواجبه فصیام شهر رمضان، وصیام شهرین متتابعین فی کفاره الظهار، لقول الله تعالى: ” الذین یظاهرون من نسائهم ثم یعودون لما قالوا فتحریر رقبه من قبل أن یتماسا إلى قوله: فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین” ; وصیام شهرین متتابعین فیمن أفطر یوما من شهر رمضان ; وصیام شهرین متتابعین فی قتل الخطأ لمن لم یجد العتق، واجب لقول الله عز وجل: ” ومن قتل مؤمنا خطأ فتحریر رقبه مؤمنه ودیه مسلمه إلى أهله إلى قوله عز وجل – فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین توبه من الله وکان الله علیما حکیما ” وصوم ثلاثه أیام فی کفاره الیمین واجب، قال الله عز و جل: ” فصیام ثلاثه أیام ذلک کفاره أیمانکم إذا حلفتم ” هذا لمن لا یجد الإطعام، کل ذلک متتابع و لیس بمتفرق ; وصیام أذى حلق الرأس واجب، قال الله عز وجل: ” فمن کان منکم مریضا أو به أذى من رأسه ففدیه من صیام أو صدقه أو نسک ” فصاحبها فیها بالخیار فإن صام صام ثلاثه أیام ; وصوم المتعه واجب لمن لم یجد الهدی، قال الله عز وجل: ” فمن تمتع بالعمره إلى الحج فما استیسر من الهدی فمن لم یجد فصیام ثلاثه أیام فی الحج وسبعه إذا رجعتم تلک عشره کامله ” ، وصوم جزاء الصید واجب، قال الله عز وجل: ” ومن قتله منکم متعمدا فجزاء مثل ما قتل من النعم یحکم به ذوا عدل منکم هدیا بالغ الکعبه أو کفاره طعام مساکین أو عدل ذلک صیاما ” أو تدری کیف یکون عدل ذلک صیاما یا زهری؟
قال: قلت: لا أدری، قال: یقوم الصید قیمه (قیمه عدل) ثم تفض تلک القیمه على البر ثم یکال ذلک البر أصواعا فیصوم لکل نصف صاع یوما ، وصوم النذر واجب وصوم الاعتکاف واجب، وأما الصوم الحرام: فصوم یوم الفطر ویوم الأضحى ، وثلاثه أیام من أیام التشریق وصوم یوم الشک، أمرنا به ونهینا عنه، أمرنا به أن نصومه مع صیام شعبان، ونهینا عنه أن ینفرد الرجل بصیامه فی الیوم الذی یشک فیه الناس.
فقلت له: جعلت فداک فإن لم یکن صام من شعبان شیئا کیف یصنع؟
قال: ینوی لیله الشک أنه صائم من شعبان، فإن کان من شهر رمضان أجزء عنه، وإن کان من شعبان لم یضره.
فقلت: وکیف یجزئ صوم تطوع عن فریضه؟
فقال: لو أن رجلا صام یوما من شهر رمضان تطوعا وهو لا یعلم أنه من شهر رمضان، ثم علم بعد بذلک لأجزء عنه، لأن الفرض إنما وقع على الیوم بعینه، وصوم الوصال حرام.
وصوم الصمت حرام. وصوم نذر المعصیه حرام. وصوم الدهر حرام. وأما الصوم الذی صاحبه فیه بالخیار، فصوم یوم الجمعه والخمیس وصوم البیض، وصوم سته أیام من شوال بعد شهر رمضان، وصوم یوم عرفه وصوم یوم عاشورا، فکل ذلک صاحبه فیه بالخیار، إن شاء صام وإن شاء أفطر.
وأما صوم الإذن فالمرأه لا تصوم تطوعا إلا بإذن زوجها، والعبد لا یصوم تطوعا إلا بإذن مولاه، والضیف لا یصوم تطوعا إلا بإذن صاحبه، قال: رسول الله’: ” من نزل على قوم فلا یصوم تطوعا إلا بإذنهم “.
وأما صوم التأدیب فأن یؤخذ الصبی إذا راهق بالصوم تأدیبا ولیس بفرض، وکذلک المسافر إذا أکل من أول النهار ثم قدم أهله، أمر بالإمساک بقیه یومه ولیس بفرض.
وأما صوم الإباحه لمن أکل أو شرب ناسیا أو قاء من غیر تعمد، فقد أباح الله له ذلک وأجزء عنه صومه.
وأما صوم السفر والمرض فإن العامه قد اختلفت فی ذلک، فقال قوم: یصوم، وقال آخرون: لا یصوم، وقال قوم: إن شاء صام وإن شاء أفطر، وأما نحن فنقول: یفطر فی الحالین جمیعا، فإن صام فی السفر أو فی حال المرض فعلیه القضاء، فإن الله عز وجل یقول: ” فمن کان منکم مریضا أو على سفر فعده من أیام أخر ” فهذا تفسیر الصیام[۲۵۶].

 

أبو حازم الأعرج شیخ مالک والزهری:
 

سلمه بن دینار أبو حازم هو من کبار مشایخ الزهری، والزهری شیخ مالک، وأبو حازم یعتبر شیخ مالک أیضا قد أخذ عنه، وکان مالک یزاحم العلماء فی مجلس أبی حازم لتلقی العلم. روى الترمذی عن إبراهیم بن عبد الله بن قریم الأنصاری قاضی المدینه قال: مر مالک بن أنس على أبی حازم وهو جالس یحدث فجازه، فقیل له: لم لم تجلس؟ فقال: إنی لم أجد موضعا أجلس فیه، فکرهت أن آخذ حدیث رسول الله صلى الله علیه وسلم وأنا قائم[۲۵۷].
وقد تتلمذ أبو حازم على أئمه أهل البیت، خاصه الإمام علی بن الحسین زین العابدین والإمام الباقر والصادق ^ وقد أخذ عنهم علما غزیرا، ظهر فی علمه ومدح العلماء له.
قال البخاری: سلمه بن دینار أبو حازم الأعرج، مدنی مولى الأسود بن سفیان المخزومی، سمع سهل بن سعد، وعطاء بن أبی رباح، والنعمان بن أبی عیاش، وسمع منه مالک والثوری وابن عیینه، وقال محمد بن إسحاق: حدثنی أبو حازم الأفزر مولى الأسود بن سفیان المخزومی وهو القاص[۲۵۸].
وذکره مسلم فی رابعه تابعی المدنیین، قال: (أبو حازم) التمار القاص الزاهد، أحد الأعلام وشیخ الإسلام، تابعی فارسی الأصل، أمه رومیه.. (أخذ) عنه: ابنه عبد العزیز، والزهری، ومعمر، ومالک، وابن إسحاق، والحمادان، والسفیانان، وأبو معشر، وأبو ضمره أنس بن عیاض اللیثی وآخرون[۲۵۹].
وذکره أبو حاتم الرازی فی جمله من روى عنه مالک بن انس[۲۶۰].
وروایه مالک عن أبی حازم مخرّجه فی الموطأ، وکتاب الأم للشافعی، ومسند أحمد، وصحیحی البخاری ومسلم، وبقیه المسانید والصحاح وغیرها، وقد مدحه کل من ترجم له من کبار العلماء، ولم أر أحدا طعن فیه بشیء.
قال ابن حبان فی أبی حازم الأعرج: من عبّاد أهل المدینه وزهادهم، ممن کان یتقشف ویلزم الورع الخفی والتحلی بالعباده ورفض الناس وما هم فیه، أصله من فارس[۲۶۱].
وقال فیه ابن عبد البر: وکان أبو حازم هذا أحد الفضلاء الحکماء العلماء الثقات الأثبات، من التابعین، وله حکم وزهدیات ومواعظ ورقائق ومقطعات یطول الکتاب بذکرها، ولمالک عنه فی الموطأ من مرفوعاته تسعه أحادیث فیها واحد مرسل وآخر موقوف[۲۶۲].
وقال الذهبی: سلمه بن دینار، الإمام القدوه، الواعظ شیخ المدینه النبویه. وثقه ابن معین وأحمد وأبو حاتم، وقال ابن خزیمه: ثقه، لم یکن فی زمانه مثله. وقال عبد الرحمن بن زید بن أسلم: ما رأیت أحدا، الحکمه أقرب إلى فیه، من أبی حازم[۲۶۳].
قال ابن حجر: أبو حازم ثقه عابد من الخامسه مات فی خلافه المنصور[۲۶۴].

 

أبو حازم الأعرج من الذین أخذوا عن الأئمه ^:
 

إن الذی نُقل فی شأن سلمه بن دینار یشیر إلى تشیعه لأهل البیت ^، فإنه قد نَهل من علومهم الصافیه واستنّ بأخلاقهم العالیه، فظهر ذلک فی أقواله وأفعاله بشکل واضح وجلی، وقد أکدت أهم المصادر الرجالیه والحدیثیه والتاریخیه صحبته ورجوعه إلى أئمه أهل البیت ^، وهذا الـتراث العلمی والسلوکی الهائل الذی اکتسبه عن الأئمه ^، لابد وأن یکون قد وجد طریقه إلى من أخذ عنه، کالإمام مالک وشیخه الزهری، باعتبار أنهما أخذا عنه وتفقهّا علیه.
قال الشیخ علی النمازی: أبو حازم الأعرج الأقرن القاص: هو سلمه بن دینار، من أصحاب السجاد ×، کما فی رجال الشیخ والمناقب، عُدّ أبا حازم الأعرج مع سلمه بن دینار من أصحاب السجاد ×، وقال: من خواص أصحاب الصادق × سلمه بن دینار المدنی[۲۶۵].
وعدّ التفریشی أبا حازم: من أصحاب علی بن الحسین ÷، رجال الشیخ[۲۶۶].
وقال السید محسن الأمین: ذکره الشیخ فی رجاله فی أصحاب علی بن الحسین[۲۶۷].
وذکر المزی أبا حازم فی جمله من روى عن الإمام زین العابدین ×[۲۶۸].
وقال المزی: الإمام الباقر × روى عنه: … ومحمد بن مسلم بن شهاب الزهری[۲۶۹].
وذکر الذهبی فی جمله من حدث عن الإمام زین العابدین: أبو حازم والزهری[۲۷۰].
وروی عن یزید بن هارون، قال: أخبرنا أبو مالک، عن أبی حازم قال: مشیت مع الحسین بن علی وأبی هریره وابن الزبیر أمام الجنازه[۲۷۱].
وروی عن عبد العزیز ابن أبی حازم، قال: سمعت أبا حازم یقول: ما رأیت هاشمیا أفضل من علی بن الحسین، وکان × یصلى فی الیوم واللیله ألف رکعه، حتى خرج بجبهته وآثار سجوده مثل کرکره البعیر[۲۷۲].
وقال أبو حازم: ما رأیت هاشمیا أفقه من علی بن الحسین ^[۲۷۳].
وروی عن أبی حازم أنه قال: سئل علی بن الحسین × ما افتتاح الصلاه؟ قال التکبیر. قال: ما تحلیلها؟ قال: التسلیم[۲۷۴].

 

أبو حازم من الدعاه المستورین الموالین للأئمه ^:
 

فأبو حازم من الذین کانوا یدعون إلى سبیل ربهم بالحکمه والموعظه الحسنه، تعلم الحکمه عن الأئمه ^، وکان یتحاشى إظهار ولائه لهم أمام عامه الناس، وکان یتخذ بین ذلک سبیلا خشیه من ویلات سلاطین عصره، الذین کانوا یشددون الرقابه الصارمه على العلویین، وهذا ابن أبی حازم الذی أخذ العلم عن أبیه، وکان من أصحاب الإمام الصادق یقول: کنت عند جعفر بن محمد إذ جاء آذنه. فقال: سفیان الثوری بالباب. قال: ائذن له، فدخل فقال جعفر: یا سفیان، إنک رجل یطلبک السلطان، وأنا أتقی السلطان، قم فاخرج غیر مطرود. فقال سفیان: حدثنی حتى أسمع وأقوم. فقال جعفر: حدثنی أبی عن جدی أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال: من أنعم الله علیه نعمه فلیحمد الله، ومن استبطأ الرزق فلیستغفر الله، ومن حزّ به أمر فلیقل: لا حول ولا قوه إلا بالله. فلما قام سفیان، قال جعفر: خذها یا سفیان ثلاث وأی ثلاث[۲۷۵].
وری عن المنهال یعنی بن عمرو قال: دخلت على علی بن حسین فقلت: کیف أصبحت أصلحک الله؟ فقال: ما کنت أرى شیخا من أهل المصر مثلک، لا یدری کیف أصبحنا! فأما إذ لم تدر أو تعلم فسأخبرک: أصبحنا فی قومنا بمنزله بنی إسرائیل فی آل فرعون، إذ کانوا یذبِّحون أبناءهم ویستحیون نساءهم، وأصبح شیخنا وسیدنا یُتقرّب إلى عدِّونا بشتمه أو سبه على المنابر، وأصبحتْ قریش تعدّ أن لها الفضل على العرب لأن محمدا صلى الله علیه وسلم منها لا یعد لها فضل إلا به، وأصبحت العرب مقره لهم بذلک، وأصبحت العرب تعدّ أن لها الفضل على العجم لأن محمدا صلى الله علیه وسلم منها لا یعد لها فضل إلا به، وأصبحت العجم مقره لهم بذلک، فلئن کانت العرب صدقت أنّ لها الفضل على العجم، وصدقت قریش أنّ لها الفضل على العرب لأن محمدا صلى الله علیه وسلم منها، إنّ لنا أهل البیت الفضل على قریش لأن محمدا صلى الله علیه وسلم منا، فأصبحوا یأخذون بحقنا ولا یعرفون لنا حقا، فهکذا أصبحنا إذ لم تعلم کیف أصبحنا، قال: فظننت أنه أراد أن یُسمع من فی البیت[۲۷۶].
والزهری یخبر بأنه کان جارا لأبی حازم ثلاثین سنه، ولم یتکلم معه خلال هذه السنین إلا بعد التوبه من الذنب الذی اقترفه، وکان الإمام زین العابدین أرسل رساله إلى الزهری عن طریق أبی حازم، فمن ذاک الوقت لازم الزهری أبا حازم، وأخذ عنه العلم والفقه، ولعل بعض نقله الآثار ظنها موعظه أبی حازم للزهری من عند نفسه.

 

کتاب الإمام زین العابدین × إلى الزهری:
 

عن المدائنی قال قارف الزهری ذنبا فاستوحش من ذلک وهام على وجهه، فقال له علی بن الحسین: یا زهری، قنوطک من رحمه الله التی وسعت کل شیء، أعظم علیک من ذنبک، فقال الزهری: الله أعلم حیث یجعل رسالاته، فرجع إلى ماله وأهله[۲۷۷].
وعن یزید بن عیاض قال: أصاب الزهری دما خطأ، فخرج وترک أهله وضرب فسطاطا وقال: أیظلنی سقف بیت؟ فمرّ به علی بن الحسین فقال: یا ابن شهاب، قنوطک أشد من ذنبک، فاتق الله واستغفر، وابعث إلى أهله بالدیه، وارجع إلى أهلک. فکان الزهری یقول:علی بن الحسین أعظم الناس علیّ منـّه[۲۷۸].
کتاب الإمام زین العابدین إلى الزهری:
کفانا الله وإیاک من الفتن ورحمک من النار، فقد أصبحت بحال ینبغی لمن عرفک بها أن یرحمک، فقد أثقلتک نِعمُ الله بما أصحّ من بدنک وأطال من عمرک، وقامت علیک حجج الله بما حمّلک من کتابه وفقهک فیه من دینه وعرّفک من سنّه نبیه محمد ’، فرضی لک فی کل نعمه أنعم بها علیک وفی کل حجه احتج بها علیک الفرض بما قضى. فما قضى إلا ابتلى شکرک فی ذلک وأبدى فیه فضله علیک، فقال: ” لئن شکرتم لأزیدنکم ولئن کفرتم إن عذابی لشدید “. فانظر أی رجل تکون غدا إذا وقفت بین یدی الله، فسألک عن نعمه علیک کیف رعیتها؟ وعن حججه علیک کیف قضیتها؟ ولا تحسبن الله قابلا منک بالتعذیر، ولا راضیا منک بالتقصیر، هیهات هیهات لیس کذلک، أخذ على العلماء فی کتابه إذ قال: ” لتبیننه للناس ولا تکتمونه ” واعلم أنّ أدنى ما کتمت وأخفّ ما احتملت، أن آنست وحشه الظالم وسهلت له طریق الغیّ، بدنوِّک منه حین دنوت، وإجابتک له حین دُعیت، فما أخوفنی أن تکون تبوء بإثمک غدا مع الخونه، وأن تسأل عما أخذت بإعانتک على ظلم الظلمه، إنک أخذت ما لیس لک ممن أعطاک، ودنوت ممن لم یردّ على أحد حقا، ولم تردّ باطلا حین أدناک، وأحببت من حادّ الله، أولیس بدعائه إیاک حین دعاک، جعلوک قطبا أداروا بک رحى مظالمهم، وجسرا یعبرون علیک إلى بلایاهم، وسُلـَّما إلى ضلالتهم، داعیا إلى غیهم، سالکا سبیلهم، یدخلون بک الشک على العلماء، ویقتادون بک قلوب الجهال إلیهم، فلم یبلغ أخصّ وزرائهم ولا أقوى أعوانهم إلا دون ما بلغت، من إصلاح فسادهم واختلاف الخاصه والعامه إلیهم. فما أقل ما أعطوک فی قدر ما أخذوا منک، وما أیسر ما عمّروا لک، فکیف ما خربوا علیک؟ فانظر لنفسک فإنه لا ینظر لها غیرک، وحاسبها حساب رجل مسئول، وانظر کیف شکرک لمن غذاک بنعمه صغیرا وکبیرا. فما أخوفنی أن تکون کما قال الله فی کتابه: ” فخلف من بعدهم خلف ورثوا الکتاب یأخذون عرض هذا الأدنى ویقولون سیغفر لنا ” إنک لست فی دار مقام، أنت فی دار قد آذنت برحیل، فما بقاء المرء بعد قرنائه. طوبى لمن کان فی الدنیا على وجل، یا بؤس لمن یموت وتبقى ذنوبه من بعده، احذر فقد نبئت، بادر فقد أجلت، إنک تعامل من لا یجهل، وإن الذی یحفظ علیک لا یغفل. تجهز فقد دنا منک سفر بعید، وداوِ ذنبک فقد دخله سقم شدید. ولا تحسب أنی أردت توبیخک وتعنیفک وتعییرک، لکنی أردت أن ینعش الله ما [ قد ] فات من رأیک، ویردّ إلیک ما عزب من دینک، وذکرت قول الله تعالى فی کتابه: ” وذکر فإن الذکرى تنفع المؤمنین “. أغفلت ذکر من مضى من أسنانک وأقرانک، وبقیت بعدهم کقرن أعضب. أنظر هل ابتلوا بمثل ما ابتلیت، أم هل وقعوا فی مثل ما وقعت فیه، أم هل تراهم ذکرت خیرا أهملوه وعلمت شیئا جهلوه، بل حظیت بما حلّ من حالک فی صدور العامه وکلفهم بک، إذ صاروا یقتدون برأیک ویعملون بأمرک، إن أحللت أحلوا وإن حرمت حرموا، ولیس ذلک عندک ولکن أظهرهم علیک رغبتهم فیما لدیک، ذهاب علمائهم وغلبه الجهل علیک وعلیهم، وحب الرئاسه وطلب الدنیا منک ومنهم، أما ترى ما أنت فیه من الجهل والغره، وما الناس فیه من البلاء والفتنه، قد ابتلیتهم وفتنتهم بالشغل عن مکاسبهم مما رأوا، فتاقت نفوسهم إلى أن یبلغوا من العلم ما بلغت، أو یدرکوا به مثل الذی أدرکت، فوقعوا منک فی بحر لا یدرک عمقه، وفی بلاء لا یقدر قدره. فالله لنا ولک وهو المستعان. أما بعد فأعرض عن کل ما أنت فیه، حتى تلحق بالصالحین الذین دفنوا فی أسمالهم، لاصقه بطونهم بظهورهم، لیس بینهم وبین الله حجاب، ولا تفتنهم الدنیا ولا یفتنون بها، رغبوا فطلبوا فما لبثوا أن لحقوا. فإذا کانت الدنیا تبلغ من مثلک هذا المبلغ، مع کبر سنک ورسوخ علمک وحضور أجلک، فکیف یسلم الحدث فی سنه، الجاهل فی علمه، المأفون فی رأیه، المدخول فی عقله؟ إنا لله وإنا إلیه راجعون. على من المعول؟ وعند من المستعتب؟ نشکو إلى الله بثنا وما نرى فیک، ونحتسب عند الله مصیبتنا بک. فانظر کیف شکرک لمن غذاک بنعمه صغیرا وکبیرا، وکیف إعظامک لمن جعلک بدینه فی الناس جمیلا، وکیف صیانتک لکسوه من جعلک بکسوته فی الناس ستیرا، وکیف قربک أو بعدک ممن أمرک أن تکون منه قریبا ذلیلا؟ ما لک لا تنتبه من نعستک وتستقیل من عثرتک؟ فتقول: والله ما قمت لله مقاما واحدا أحییت به له دینا، أو أمتُّ له فیه باطلا، فهذا شکرک من استحملک؟ ما أخوفنی أن تکون کمن قال الله تعالى فی کتابه: ” أضاعوا الصلاه واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا ” استحملک کتابه واستودعک علمه فأضعتها، فنحمد الله الذی عافانا مما ابتلاک به والسلام[۲۷۹].
هذا الکتاب نقله بعض الأعلام ونسبه لأبی حازم تاره[۲۸۰]، وأخرى لم یصرحوا باسم صاحبه، فقالوا: ولما خالط الزهری السلاطین کتب إلیه بعض الصالحین، وفی لفظ، بعض الناصحین: عافانا الله تعالى وإیاک إلى آخره[۲۸۱].
فالزهری کان یرى فضل الإمام زین العابدین علیه کبیرا، بما قدم له من النصائح والعلم، إلا أنه لم یتخلّ عن مؤازره السلاطین، وقد جعلوه مندیلا للوصول إلى أغراضهم، غفر الله له، وقد کان الزهری الذی هو من کبار علماء أهل السنه، من أکثر الناس روایه عن الإمام زین العابدین ×.
روی عن عبد الله الحافظ قال: سمعت أبا بکر بن أبی دارم الحافظ بالکوفه، یحکی عن بعض شیوخه، عن أبی بکر بن أبی شیبه قال: أصح الأسانید کلها، الزهری عن علی بن الحسین عن أبیه عن علی ^[۲۸۲].

 

مواعظ أبی حازم مقتبسه مما تعلمه عن الأئمه ^:
 

المتتبع لمواعظ ونصائح أبی حازم شیخ مالک والزهری، یجدها مُقتبسه عن الإمام زین العابدین وبقیه الأئمه ^، فإنه کان یبث علوم أهل البیت ^ بشکل مسترسل، وکان من المادحین لهم ومن الرواه لفضائلهم، فعن أبی معشر قال: رأیت أبا حازم فی مجلس عون بن عبد الله، وهو یقص فی المسجد ویبکی ویمسح بدموعه وجهه، فقلت له: یا أبا حازم لم تفعل هذا؟ قال: بلغنی أن النار لا تصیب موضعا أصابه الدموع من خشیه الله[۲۸۳].
وقال فی الإمام زین العابدین: ما رأیت هاشمیا أفضل من علی بن الحسین ×[۲۸۴].
ولذلک سار على نهج الأئمه ^ فی الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر، مقتبسا من کلامهم فی التحذیر من مؤازره السلاطین، والتزهد فی الدنیا، والمحافظه على سمعه أهل العلم، والنصیحه للمؤمنین.
فعن یوسف بن أسباط قال: أخبرنی مخبر أن بعض الأمراء أرسل إلى أبی حازم، فأتاه وعنده الإفریقی والزهری وغیرهما، فقال له: تکلم یا أبا حازم، فقال أبو حازم: إن خیر الأمراء من أحب العلماء، وإن شر العلماء من أحب الأمراء، وأنه فیما مضى إذا بعث الأمراء إلى العلماء لم یأتوهم، وإذا أعطوهم لم یقبلوا منهم، وإذا سألوهم لم یرخصوا لهم، وکان الأمراء یأتون العلماء فی بیوتهم فیسألونهم، وکان فی ذلک صلاح للأمراء وصلاح للعلماء، فلما رأى ذلک ناس من الناس قالوا: ما لنا لا نطلب العلم حتى نکون مثل هؤلاء، فطلبوا العلم فأتوا الأمراء فحدثوهم فرخصوا لهم، وأعطوهم فقبلوا منهم، فجرأت العلماء على الأمراء وجرأت الأمراء على العلماء[۲۸۵].
وقال الزهری لسلیمان أو هشام: ألا تسأل أبا حازم ما قال فی العلماء؟ قال یا أبا حازم: ما قلت فی العلماء؟ قال: وما عسیت أن أقول فی العلماء إلا خیرا، إنی أدرکت العلماء وقد استغنوا بعلمهم عن أهل الدنیا، ولم یستغن أهل الدنیا بدنیاهم عن علمهم، فلما رأى ذلک هذا وأصحابه، تعلموا العلم فلم یستغنوا به، واستغنى أهل الدنیا بدنیاهم عن علمهم، فلما رأوا ذلک قذفوا بعلمهم إلى أهل الدنیا، ولم ینلهم أهل الدنیا من دنیاهم شیئا، إن هذا وأصحابه لیسوا علماء إنما هم رواه[۲۸۶].
 
 

نظر دهید »
بررسی تأثیر نقش معلمین راهنما بر افزایش کارایی آموزشی معلمان مقطع ابتدایی در شهر لامرد- قسمت ۵
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

تدریس در دیدگاه های مختلف ماهیت و معنای مختلفی دارد. بعضی آنرا “بیان مستقیم حقایق علمی از طرف معلم به فراگیران میدانند، “گروهی دیگر آن را “همورزی یا تعامل بین معلم و فراگیر و محتوا در کلاس درس “تعریف کردهاند. عدهای از متخصصان تعلیم و تربیت ” فراهم آوردن موقعیت و اوضاع و احوالی که یادگیری را برای فراگیر آسان کند ” تدریس نامیدهاند. اسمیت به پنچ نوع تدریس معتقد است که عبارتند از :” توصیفی” –” موفقیتی” –” ارادی” – “هنجاری” و” علمی” . بهنظر اسمیت تعریف” توصیفی ” تدریس عبارت از بیان مستقیم و صریح دانش و مهارت از معلم به فراگیر است (زریهون[۴۳] و دیگران، ۲۰۰۴).
در تعریف “موفقیت “دو مفهوم تدریس ویادگیری نقشی تعیینکننده و انفکاک ناپذیر دارند به این معنی که عمل تدریس صورت نخواهد گرفت مگر اینکه یادگیری اتفاق افتاده باشد. تدریس در مفهوم” ارادی” عملی است هدفمدار که اهمیت کارکرد آن در رخدادهای آموزشی بستگی به موقعیت و باور معلمان دارد به عبارت دیگر تدریس نه تنها نظام فکری معلمان، بلکه عملکرد آنهارا، که به وسیله هدفهای از پیش تعیینشده هدایت میشود، مشخص میسازد. تعریف تدریس از منظر “هنجاری” معطوف به فعالیتهایی است که بر پایه اصول اخلاقی، شواهد و استدلال بنا شده باشد. در چنین برداشتی از تدریس همواره دو سوال اساسی وجود دارد :
۱- چه چیز باید آموخته شود ۲- چگونه باید آموخته شود (تریگل و پراسر[۴۴]، ۲۰۰۴).
تدریس از منظر “علمی” فعالیتی است صریح و دقیق که ریشه در تجارب گذشته معلمان و متخصصان تربیتی دارد. براساس چنین رویکردی تعریف تدریس باید عاری از هر گونه ابهام و عدم دقت باشد، و با جملات و عباراتی بیان شود که ضمن ریشه داشتن در عرف و فرهنگ عمومی، دلالت بر رفتارهای صریح و بدون ابهام داشته باشد و آثارش نیز از طریق تجربه تایید شود. تحلیل، سازماندهی و کلیت بخشی اساسی شکلگیری همه نظریه های علمی در طول تاریخ معارف بشری بوده است. نظریهپردازان منشا همه نظریه ها را سه معرفت اساسی یعنی علوم انسانی، علوم طبیعی و علوم اجتماعی دانستهاند. تعلیم و تربیت نیز بهعنوان یک دانش کاربردی به رغم هویت مستقل، وابسته به علومی چون علوم طبیعی، فیزیولوژی، فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی است. نظریه های تدریس نیز بهعنوان زیر مجموعهای از نظریه های تعلیم و تربیت متاثر از نظامهای معرفتی ذکر شده است (مور و کول[۴۵]، ۲۰۰۵).

داشتن تدریس مطلوب از سوی مربیان از عوامل متعددی پیروی میکند که مهمترین آن داشتن محیط مناسب آموزشی میباشد. نظامهای آموزشی کشورها موظفند بهمنظور بهبود فرایند تدریس مربیان فضایی مناسب را فراهم نمایند. این بدین منظور است که نظامهای آموزشی خود میتواند بر تمامی اجزا درونیش تاثیر گذار باشد (تامسون[۴۶] و دیگران، ۲۰۱۲).
ساخت نظام آموزشی هر جامعه اعم از نگرش ها، باورها، برنامهها و آیینها میتواند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قرار دهد. برنامهها و ساخت نظام آموزشی باید متکی بر رشد همه جانبهی شاگرد باشد و دارای ویژگیهایی از این قبیل هستند: ۱ـ هدف آموزش و پرورش رفع نیازهای آنی و آتی شاگردان و جامعه است ۲ـ برنامه برحسب مقتضیات منطقه و نوع مدرسه و توانایی شاگردان تنظیم میشود. ۳ـ محتوای برنامه بر فعالیتهای فردی و گروهی شاگردان بستگی دارد و معلم همواره نقش راهنما را بر عهده دارد ۴ـ یادگیری مواد درسی پیوسته و همراه با حل مسأله است ۵ـ معلمان در اجرای برنامه و انتخاب مواد درسی آزادی عمل و اختیارات بیشتری دارند ۶ـ نتیجهی فعالیت آموزشی، به صورت ارضای حس نیاز به یادگیری و کمک به رشد متعادل شخصیت شاگردان، مورد بررسی قرار میگیرد. ۷ـ تنظیم و پیشرفت برنامههای آموزشی امری مداوم و پیگیر است (شعبانی، ۱۳۸۴). فرایند تدریس عبارت است از فرایند مواجهه عمدی معلم و شاگرد در یک فضای آموزشی به منظور تحقق هدفهای معین. عناصر اصلی این فرایند عبارتند از:
۱) مراحل توالی فعالیت معلم و دانشآموز ۲) نقش معلم ۳) نقش دانشآموز ۴) نحوه ارتباط معلم و دانش آموز (مهرمحمدی،۱۳۸۶).
در تدریس، دانشآموزان، محتوایی که بنا است فراگرفته شود در چارچوب فراگیری با هم مرتبط میشوند. در این چارچوب هدف تدریس امکان پذیر ساختن یادگیری است (پارش[۴۷]،۲۰۰۷). تاملینسان [۴۸](۲۰۰۷) فرایند تدریس را مانند خلق کردن موسیقی جاز میداند که در آن معلم با ترکیب کردن عناصر اصلی فرایند یاددهی و یادگیری به پیکربندی ذهن دانشآموزان از راه های مختلف میپردازد و اظهار میدارد که عناصر اصلی این فرایند در تشبیه آن به موسیقی جاز چهار عنصر میباشد: ۱) برنامهدرسی ۲) ارتباط با دانشآموزان ۳) تدریس و ۴) ارزیابی در هر لحظه ممکن است یکی از عناصر جلودار باشد اما دیگر عناصر باید نزدیک به آن و متداخل در هم باشند. وی برنامهدرسی را به روح جاز و ارتباط با دانش آموزان به منطق (دلیل) جاز تشبیه میکند. ارتباط نیرو محرکه دانشآموزان و نشاط تدریس است که به مراتب از گوش دادن به آهنگهای چندگانه ای که دانشآموزان به داخل کلاس میآورند، بالاتر است. به طور کلی رمز موفقیت و اثربخشی هر تدریسی توجه به مخاطبین و نیازها و تفاوتهای فردی آنان است. به همین دلیل کاربرد انواع متنوعی از روش های تدریس میتواند میانگین بازده مثبت حاصل از آموزش را بالا ببرد.
به همین دلیل، چگونگی روش تدریس، حیطهای از تخصص مناسب، برای اطمینان، چگونگی یادگیری محتوای یک رشته علمی را توسط دانشآموز را نشان میدهد (جولد رزما[۴۹]،۲۰۰۶). در نتیجه، نکته مهم در فرایند تدریس این است که معلم مشخص میکند چه باید یادگرفته شود تا بر اساس آن محتوای آموزشی و فعالیتهای متناسب با درک و فهم شاگردان فراهم گردد. در واقع، توجه به سه نکته زیر در جریان تدریس لازم و ضروری است:
۱٫ تدریس باید هدف داشته باشد؛
۲٫ روش تدریس باید متناسب با هدف و مقصود باشد، یعنی بیان کننده آن چیزی باشد که قرار است یادگرفته شود؛
۳٫ مفاهیمی به طریقی ارئه شود یا شرایط تغییر به طریقی فراهم گردد که مطابق فهم و توانایی شاگردان باشد. بنابراین، معلم باید توجه داسته باشد که طراحی سنجیده و آگاهانه فعالیتهای مربوط به تدریس نخستین گام به سوی تدریس مبتنی بر هدف و مقصود خواهد بود (شعبانی،۱۳۸۶).
هر فرایند تدریس با اشکالاتی عمده مواجه است گاهی یک معلم نتوانسته خوب مطلب را انتقال دهد، گاهی دانش آموز خوب گوش نکرده است و گاهی نقص از هر دو است. مهمترین عاملی که میتواند در این فرایند به طور مشخص بدان اشاره کرد بحث ایجاد انگیزه است. مشکل اغلب معلمان این است یا خود انگیزه ندارند و یا نمی توانند ایجاد کننده انگیزه در بین دانش آموزان باشند (جانسون[۵۰]و همکاران، ۲۰۱۰).
مهمترین مشکل تدریس: ۱ـ توجه نکردن: توجه نکردن عللهای مختلفی دارد مثل: ۱ـ نبودن علاقه و انگیزه کافی: معمولاً اشخاص به چیزی که بیشتر علاقه دارند بیشتر توجه میکنند. ۲ـ جالب نبودن محرک: بسیاری از مواقع مطلب طوری مطرح میشود که توجه را جلب نمیکند. با اینکه دانش آموزان برای یادگیری آماده اند به سرعت خسته و بیعلاقه میشوند. ۳ـ وجود موانع و عوامل باز دارندهی توجه مثل عوامل بیرونی (صدا، …) و عوامل درونی، نگرانی، ترس، تخیلات) (شهرآرای، ۱۳۸۶) برای جلب توجه دانش آموزان باید به سه نکته توجه کنیم: ۱ـ انتخابی بودن توجه: افراد آنچه را که میخواهند مورد توجه قرار میدهند. ۲ـ توجه به تفاوتهای فردی و وسعت زمانی توجه و حجم مواد آموختنی ۳ـ توجه به رابطه بین وسعت زمان توجه و نوع درس یا فعالیت. (شهرآرای، صص ۲۸ـ۲۶). فازیو[۵۱] و همکاران (۲۰۰۹) معتقدند که عواملی چون توجه، هشیاری، آگاهی و تمرکز میتواند فرایند و روش تدریس را خوشایند نماید.
در روند تدریس باید به چند مقوله توجه نمود: اول بر یادگیری و راه ها و روش هایی که یادگیری را موثرتر و آسان تر میکند و دوم بر کنشهای تدریس توجه کرد و برای آنها برنامه ریزی کرد. در این برنامه ها را آزمایش کرد سوم شاخصهای تدریس موثر را باید رعایت نمود و چهارم داشتن یک ارتباط خوب و موثر بسیار مفید خواهد بود و پنچم باید به برنامههای آموزشی و ساخت نظام آموزشی توجه نمود (آقازاده، ۱۳۸۵). اعمالی که تحت عنوان کنش های تدریس مطرح هستند عبارتند از ۱ـ انگیزش: یکی از نکات بسیار مهم در جریان یادگیری، وجود محرک برای یادگیری است. ۲ـ اطلاعات: یکی از هدفهای تدریس وا داشتن شاگردان به کسب اطلاعات است. ۳ـ به جریان انداختن اطلاعات (پردازش داده ها): به منظور اطمینان یافتن از اینکه فراگیر در قسمتهای مختلف، اطلاعات لازم را درک کرده است باید اطلاعات پردازش شود این پردازش در سه مرحله انجام میشود، روشن سازی اطلاعات تقسیم اطلاعات و مقایسه اطلاعات ۴ـ ذخیرهسازی و اصلاح مجدد: ترکیب اطلاعات جدید و قبلی ۵ـ انتقال اطلاعات: ربط بر مسائل جدید ۶ـ کنترل و هدایت: هدایت عملکرد شاگردان (شعبانی، ۱۳۸۴).
از عناصر مهم نظام تعلیم و تربیت در کنار سایر عوامل نظام آموزشی، رویکردها، الگوها و روش های تدریس است. تدریس فعالیتی است که در کانون و نقطه تلاقی همه عناصر آموزشی قرار دارد و مهمترین عملکرد معلم در کلاس درس محسوب میباشد که زمینه را برای یادگیری فراهم میسازد. تدریس فرایند تسهیل کننده یادگیری است. از آنجا که با هر روشی نمیتوان هر موضوعی را تدریس کرد، بنابراین برای تدریس موضوعات گوناگون روش های تدریس مناسب نیاز است (لاریا[۵۲]، ۲۰۰۸).
ما در عصر توانایی و فناوری اطلاعات و ارتباطات به سر می بریم؛ مؤلفه های مختلف در آموزش و پرورش معنای جدید و تعلیم و تربیت معنای جهانی پیدا کرد و روش های تدریس نوین مطرح شده است. مطالعه اثربخشی شیوه های تدریس بیش از نیم قرن است که در آموزش عالی مورد توجه، متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است (کایلیز[۵۳] و همکاران، ۲۰۰۰).

یادگیری فردی، گروهی و مشارکتی جایگاه خاصی پیدا کرده است. ارزشیابی سنتی از پیشرفت تحصیلی دچار مشکل شده و این نکات نقش معلم و دانش آموز را دگرگون کرده است. در این فضا معلم به جای صرف انتقال مطالب؛ رهبر، تسهیل کننده و روشنگر است (مهرمحمدی، ۱۳۷۹).
دانشآموز هم به مثابه فردی جس توجوگر، سازنده، پدیدآورنده آثار، متفکر، خلاق، خودرهبر، تصمیم گیرنده، مشکل گشا و پژوهنده است (ملکی، ۱۳۸۱). تحقق یادگیری مطلوب با این ویژگی ها و نشانه ها نیازمند تغییر در ر ویکرد تدریس و ارزشیابی است. تدریس باید از نتیجه محوری به فرایندمحوری تغییر یابد (شعبانی، ۱۳۸۲).
تدریس عبارت از تعامل یا رفتار متقابل دانش آموز و معلم براساس طراحی منظم و هدفدار برای ایجاد تغییر در رفتار دانش آموزان است. این تعریف دو ویژگی خاص برای تدریس را مشخص می کند: وجود تعامل یا رابطه متقابل بین معلم و شاگرد و هدفدار بودن فعالیت های معلم.
همچنین تدریس خود دارای سه جزء است:
۱ – عملکرد مشترک معلمان در تدریس رشته های علمی که یک جزء اساسی است.
۲- عملکردهای معلم که خاص یک رشته معین است و آن را عنصر محتوای مخصوص مینامیم.
۳ – مفاهیمی که مبین عملکرد و جریان یادگیری و رشد دانشآموز است و آن را عنصر نظری مینامیم (شعبانی، ۱۳۸۲، به نقل از سلطانی، ۱۳۸۶).
رفتار تدریسی منعکس کننده اعتقادات و ارزشهایی است که معلم برای نقش فراگیرنده در تعامل و تبادل یادگیری تأمل است (آنتونی و گراشا[۵۴]، ۱۹۹۶). هسته اصلی فر ایند تدریس ایجاد محیطهایی است که در آن شاگردان بتوانند تعامل داشته باشند و نحو ه یادگیری را بررسی نمایند (بهرنگی، ۱۳۷۶).
هدف اصلی تدریس یادگیری است. بر این اساس میتوان گفت که تدریس به عنوان یک فرایند علمی می تواند بنیانی برای درک در عین حال عمل تدریس فراهم آورد و معلم و شاگرد همچون دانشمندانی هستند که از روش علمی برای شناخت و اکتشاف بهره می گیرند و در این راه از خلاقیت و شهود و بصیرت سود می جویند و به شعف ناشی از ابداع دست مییابند (موسیپور، ۱۳۷۶؛ به نقل از اشرفی و جهان سیر، ۱۳۹۰).
یک الگوی تدریس توصیف یک محیط یادگیری است. الگوهای تدریس همان الگوها و روش های یادگیری هستند (بهرنگی، ۱۳۸۱). استادان با کفایت نیز میدانند که الگوها و شیوه های تدریس، ابزار اصلی برای یادگیری هستند و آگاهی و به کارگیری از الگوهای مختلف تدریس آنها را بهعنوان معلم کارآمد مطرح ساخته و توانایی آنها را در متناسب کردن آموزش با سطح علمی فراگیران افزایش میدهد. بیشتر مطالعات نشان داده است که اگر نحوه یادگیری دانش اموزان با شیوه تدریس معلمان جور باشد، انگیزه یادگیری تقویت شده و پیشرفت تحصیلی، بهتر خواهد بود (برون[۵۵] و گراشا، ۱۹۹۶).
در ارتباط با تدریس، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. آنان که تدریس را به عنوان محصول علم در نظر دارند، بر نقش رهبری معلم در جریان آموزش تاکید ورزیده، او را مسوول تصریح هدف ها، تلقین دانش و تصحیح فعالیت های شاگردان می شمارند. آنان که تدریس را به عنوان فرایند علم محسوب می کنند، بر نقش مشورتی معلم در جریان آموزش اصرار دارند؛ و آموزش را جریانی از تشریک مساعی شاگردان و معلم، تفهیم مطالب و ترغیب به کاوش و حل مساله قلمداد می کنند. امروزه عقیده ی بیشتر متخصصان، تریس، ناظر به تعامل دو قطب سالی (معلم و شاگرد) است، که معطوف به یادگیری یک یا چند شاگرد است. بر این اساس در تدریس همواره حداقل دو نفر حضور دارند؛ و ارتباط بین این دو دارای چهار سطح (ایجاد، استمرار، اثربخش ساختن واتمام یا ارزشابی) است. هر یک از دو عنصر تدریس، در عمل سهمی بر عهده دارند، که با افزایش سهم یکی از آن ها، سهم دیگری کمتر می شود. بر این اساس م توان نقش مربوط به معلم را برای توصیف وضعیت، به کار گرفت؛ و از دو شکل آن عناوین معلم به عنوان مدیر (رهبر) و معلم به عنوان مشاور سخن به میان آورد (موسی پور، ۱۳۷۷؛ به نقل از رحیم زادگان، ورکی و کهن، ۱۳۸۸).
بریچ[۵۶] (۱۹۹۷) در کتاب خود روش های تدریس اثربخش چند رفتار برای تدریس اثربخش بر می شمارد؛ که عبارتند از: شفافیت و وضوح تدریس، تنوع در آموزش، معلم وظیفه مدار، درگیر در فرایند تدریس و متعهد نسبت به آن و برخوردار از نرخ موفقیت در مورد دانش آموزان (وانهای[۵۷]، ۲۰۰۷).
می توان گفت که اساسی ترین عامل، برای ایجاد موقعیت مطلوب در تحقق هدف های آموزش، معلم است. اوست که میتواند حتی نقص کتاب های درسی و کمبود امکانات آموزشی را جبران کند. یا به عکس، بهترین موقعیت و موضوع تدریس را با عدم توانایی در ایجاد ارتباط عاطفی مطلوب؛ به محیطی غیر فعال و غیر جذاب تبدیل کند. در فرایند تدریس، تنها تجربه و دیدگاه های علمی معلم نیست که موثر واقع می شود، بلکه کل شخصیت او است که در ایجاد شرایط یادگیری و تغییر و تحول شاگرد تاثیر زیادی می گذارد. دیدگاه معلم و فلسفه یی که به آن اعتقاد دارد، در چگونگی کار او تاثیر زیادی می گذارد. به طوریکه او را از حالت شخصی که فقط در تدریس مهارت دارد، خارج می کند؛ و به صورت انسان اندیشمندی در می آورد که مسئولیت بزرگ تربیت انسان ها بر عهده ی او است. بر شمردن ویژگی های معلم کار چندان آسانی نیست؛ زیرا جامعه های مختلف با فلسفه ها و نگرش های مختلف،؛ انتظارهای متفاوتی از معلم دارند (شعبانی، ۱۳۸۲).
هاتیوا و بایرن بام[۵۸]، به نقل از کمبر[۵۹] (۱۹۹۳) گفتهاند، جهت گیری معلم در تدریس را می توان در یک پیوستار نشان داد، و برای آن دو قطب مشخص ساخت؛ در یک سمت پیوستار قطب معلم و دانش آموز قرار دارد، یک رویکرد انتقالی وجود دارد. در حد میان آن، که تعامل بین معلم و دانش آموزان قرار دارد، یک رویکرد انتقالی وجود دارد. جهت گیری معلم محور، بر ارتباط مبتنی بر محتوا و دانش آموزان متمرکز می باشد. در مقابل، جهت گیری دانش آموز محور، بر رشد دانش آموز و درک او از دانش تمرکز دارد (هاتیوا و بایرنبام، ۲۰۰۰).
در واقع شیوه ی تدریس، بر معلم و رویکرد منحصر بفرد او نسبت به تدریس اشاره دارد. همان طور که برکفلد اشاره می کند، روش تدریس می تواند تعبیری از پندار معلم نسبت به تدریس خود باشد. بر اساس سطح آگاهی معلم نسبت به روش تدریس خود، معلمان می توانند درک بهتری از توانایی خود در ارتباط با تغییر روش تدریس داشته، آن را اصلاح کنند؛ و یا در راستای تعامل با دانش آموزان آن را بهبود بخشند.
همچنین ایونس[۶۰] (۲۰۰۴) معتقد است که تفاوت در شیوهی تدریس میتواند در حوزه هایی دیگر همچون: نظم کلاس، سازماندهی و ارزیابی فعالیتها، تعامل میان معلم با شاگرد تاثیر گذار باشد. آپدناکر و وندام نیز به بررسی میزان تاثیر شیوه تدریس دانشآموز محور که در مقابل آن سبک تدریس محتوا محور و مدیریتگرا می باشد، پرداخته و به این نتیجه دست یافتند که سبک فراگیر محور، فراهم آورندهی فرصتهای زیادی برای یادگیری میباشد. این که تا چه حد اندازه این شیوه ها با سبکشناختی در ارتباط میباشد، سوال مهمی است که به خصیصهها و رفتارهای معلم نسبت داده میشود؛ و در کلاس تاثیر بسزایی دارد. معلم نقش حیاتی در فرایند یاددهی– یادگیری دارد. رفتار کلاسی معلم بر جنبههای زیادی از این فرایند تاثیر دارد. از جمله: آمادگی و تمهیدات معلم، فعالیتی یادگیری و رویکرد وی نسبت به ارزیابی از یادگیری (ایوانس به نقل از مس و پاپوچ[۶۱]، ۲۰۰۶). کاپلان و کیز روش تریس را به عنوان رفتار فردی معلم و هر آنچه که وی به عنوان واسطه برای انتقال داده ها به کار میگیرد، تلقی میکنند (ایوانس، ۲۰۰۸).
محققانی کخ در خصوص سبک ها تدریس پژوهش کرده اند، شاخص های منحصر به فردی را برای بررسی سبک های تدریس به کار برده اند. این امر موجب شد تا تعریف های متنوعی از سبک تدریس، و متعاقب آن انواع مختلفی از بررسی در زمینه ی سبک تدریس گسترش یابد. ماهیت و قلمرو سبک های تدریس بواسطه ی توصیف گرهایی، همچون رفتار فعال و انفعالی به شدت محتوا محور و یا حمع گرا، معلم محور و یا یادگیرنده محور و جز آن قابل شناسایی است (ایوانس، ۲۰۰۸). در این راستا جارویس (۱۹۸۵) برای سبک تدریس طبقه بندی سه گانه یی پیشنهاد می کند؛ در سطح اول، سبک تعلیمی مطرح می گردد؛ که در این روش معلم محوریت داشته و طی سخنرانی های او دانش آموزان یادداشت برداری میکند.
در سطح دوم، سبک سقراطی می باشد؛ و معلم تدریس را بر مبنای سوال های مطرح شده از جانب دانش آموز هدایت می کند در سطح سوم، سبک تسهیل گرا عنوان می شود، که معلم محیط یادگیری را به گونه یی آماده می سازد، که در آن دانش آموزا بتواند خود یادگیرنده باشد و در محیط، یک تسهیل گر یاد می شود؛ و عقیده برآن است که دانش آموزان می توانند یاد بگیرند (روزنفیلد، ۲۰۰۷؛ نقل از ایوانس، ۲۰۰۸). در مطالعه های اخیر نیز از نقش معلم به عنوان تسهیلگر یاد میشود؛ و عقیده بر آن است که دانشآموزان می توانند یاد بگیرند (روزنفیلد، ۲۰۰۷؛ نقل از ایوانس، ۲۰۰۸). هال و ماسلی[۶۲] (۲۰۰۵) در تحقیق خود الگوها و سبک های یادگیری را مورد بررسی قرار دادند؛ و تصریح کرده اند که میزان تاثیر نظریه ی سبک های یادگیری بر تدریس هنوز به اثبات نرسیده است. بنابراین لازم است تاثیر سبک های یادگیری با رویکرد های انتقادی بیش تری مورد بررسی قرار گیرد.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
 

۲-۱-۴-۱- شاخصهای تدریس کارآمد:
 

دانستن اینکه یادگیری چگونه و در کجا صورت میگیرد ازملزومات معلمان در ارائه تدریس مطلوب است. چگونگی محیطهای یادگیری و فراهم نمودن آن به منظور فرایند تدریس کارآمد از اهداف مهم نظامهای آموزشی محسوب می گردد (بابل[۶۳]، ۲۰۰۸).
امروزه اغلب یادگیریها، در محیطهای آموزشی و تحصیلی رخ میدهد. در ارزشیابیهای رسمی و اداری، بیشتر از کارآمدی تدریس، به کارآمدی مدارس توجه میشود؛ و این تلقی عمومی که معلمی، کاری طبیعی است و بیشتر از آنکه فن باشد، هنر است، باعث شده تا ظرایف لازم در تدریس کارآمد، چندانکه باید، در پژوهشهای آموزشی مورد بررسی قرار نگیرد.
عوامل موجود در تدریس موثر و کارآمد از نظر ریان[۶۴]: «او و همکارانش مطالعات خود را بر سه دسته تقسیم کرده اند ۱ـ ارتباط گرم و صمیمی همراه با درک و فهم در مقابل ارتباط سرد و بی توجهی و بدفهمی ۲ـ فعالیت های سازمان دهی شده با برنامه در مقابل بی برنامگی ۳ـ برانگیختن (فعالیت برانگیزنده) و فعالیت تخیلی در مقابل افسردگی و عادی بودن. عوامل مربوط به نظرات فلاندر: او در روند تدریس دو سبک متفاوت را بازگو نمود:

۱ـ سبک مستقیم (روش متکی بر سخنرانی و انتقاد کردن، توجهکردن) ۲ـ سبک غیرمستقیم (روش رسیدن سوالات پذیرفتن احساسات شاگردان، تمجید و تشویق) و نشان داد روش غیرمستقیم تأثیر خوبی از روش مستقیم دارد. (سجادی، ۱۳۷۳). از سویی دیگر خلاقیت و ایجاد آن در فرایند تدریس میتواند از عوامل موثر و کارآمد در موفقیت یک تدریس باشد تا جایی که بروز خلاقیت و زمینه ایجاد آن یادگیری را مطلوب مینماید (فاچس[۶۵] و دیگران، ۲۰۰۷).
همچنین روش تدریس زمانی موثر تلقی میشود که فرد را به تفکر خلاق و انتقادی برانگیزد به طوری که از این رفتار لذت ببرد و آن را لازمهی زندگی بداند. و کلاً شاخصهای تدریس موثر به صورت زیر است: ۱ـ تأکید بیشتر و مداوم بر تفکر منطقی ۲ـ تأکید بیشتر و مداوم روی ضرورت تحقیق و کشف مسایل یا اموری که مستلزم تحقیقاند ۳ـ راهنمایی دانشآموزان برای چگونگی تحقیق موثر ۴ـ تأکید بر روی تسلط و مهارت مطلوب در آموختن ۵ـ هدایت محصلان بر چگونگی منبعیابی و استفاده موثر از منابع ۶ـ تمرین (شعاری نژاد، ۱۳۸۰).

 

۲-۱-۴-۲- نقش عوامل مؤثر بر یادگیری در روند تدریس
 

در فرایندهای تدریس عوامل مختلفی موجب مطلوبیت آن گشته و فرایند تدریس را موثر می نمایند که عبارتند از:
آمادگی: در شروع و حین تدریس باید به همهی جنبههای آمادگی شاگردان توجه کرد.
انگیزه و هدف: هدف افراد و میزان رغبت و علاقه آنها به روند یادگیری باعث بهبود روش تدریس می شود و در جریان تدریس عواملی ایجاد میکند تا میزان رغبت افزایش یابد.
تجربه های گذشته: دانستن میزان معلومات افراد سبب کامل شدن روند تدریس و جلوگیری از خستگی و عدم درک مفاهیم میگردد.
موقعیت یادگیری: هر چه امکانات و تجهیزات کاملتر یادگیری بهتر باشد کارایی بالاتر است.
روش تدریس معلم: روش تدریس باید خلاقانه باشد و متناسب با نیاز دانش آموزان باشد.
توجه به کل به جای جزء: معلم باید در حد امکان ابتدا مطالب درسی را به صورت کلی مطرح کند و ارتباط افراد را با کل مشخص کند و پس از آن به بررسی اجزاء بپردازد.
تمرین و تکرار: معلم باید در روند تدریس طوری عمل کند تا مطالب خوانده شده بیشتر تکرار و تمرین شوند (بورگ[۶۶]، ۲۰۰۳).

 

۲-۱-۴-۳- برخی از عیوب روش تدریس
 

همانطور که دانش آموزان از نظر فردی در یک سطح نیستند و سرعت یادگیری ها آنها همسان نیست روش تدریس معلمان نیز با توجه به دانش ، موقعیت و نوع درس متفاوت است. در این میان نداشتن مهارت کافی معلمان و منفعل بودن آنان باعث نواقصی در تدریس آنها شده و آن را از حالت مطلوب خارج می سازد (شیه[۶۷]، ۲۰۱۲). معلمان در کلاسهای درس از روش های تدریس گوناگونی استفاده میکنند. هر کدام از این روش های تدریس مزایا و معایبی دارد که جزء ویژگیهای آن نوع از روش تدریس میباشد. در این میان عیوب روش تدریس را به شرح ذیل بیان میدارد.

 

 

تصور یک روش تدریس به عنوان قاعدهای ثابت و انعطاف ناپذیر برای تمام دروس و فراگیران؛
 

تصور ثابت بودن سبک یادگیری هر یک از فراگیران و احتمال تغییر نکردن آن؛
 

نحوهی ارائه؛ یعنی شیوهای که با آن اطلاعات رد وبدل میشود، یکی از دلایل شکست معلمان در ارائه دروس این است که نحوه ارائه معلم مناسب سطح تجربهی دانش آموز نیست (کدیور،۱۳۸۳).
 

عدم توجه به بیداری تفکر دانش آموزان؛ از آنجا که تفکر هم اساس یادگیری است و هم بنای یاددهی، بیداری تفکر نه تنها روش علمی و منطق تحقیق را به دانشآموز یاد میدهد، بلکه سبب میشود که او دانش را آزمایشی و آماده برای بازبینی بداند و در هر عملی تعمق و تأمل را مقدم بدارد و از شتابزدگی در نتیجه گیری بپرهیزد (کاردان،۱۳۸۱).
 

سالم[۶۸] و دیگران (۲۰۰۹) معتقدند تمامی عیوب در روش تدریس را میتوان با عواملی نظیر ایجاد انگیزه، بالا بردن سطح دانش معلم، ارائه متناسب با وضعیت و استفاده از لوازم و ابزار آموزشی مناسب از میان برد.

 

۲-۱-۵-روابط انسانی
 

وجود روابط انسانی در محیطهای آموزشی به ویژه مدارس، اشتیاق و افزایش روحیه مطلوب و مثبت کارکنان (معلمان) را به دنبال دارد. مدارس که مقاصد تعلیم و تربیت را تعقیب میکنند، مطلوبترین محل برای بهره بردن از مفاهیم روابط انسانی هستند. اهداف سازمان های آموزشی، با به کارگرفتن محتوا و مفاهیم روابط انسانی، آسان تر به دست میآید. رهبران و مدیران آموزشی باید به ارزش شخصیت هر فرد ایمان و اطمینان عمیق داشته باشند، زیرا اعتماد، اطمینان و احترام متقابل از عناصر اصلی برقراری روابط انسانی به شمار می آیند.
روابط انسانی جزء مهمی از مدیریت آموزش و پرورش است. مدیران آموزشی پیش از داشته باشند و همه افراد را با ارزش بدانند «شیوه تفکر اساسی» بحث درباره روابط انسانی باید و این باور را در رفتارشان متجلی کنند. به عبارت دیگر برای مدیر مدرسه کافی نیست که فقط در جلساتی که پیش از آغاز سال تحصیلی تشکیل می شود از اعتقادش درباره به دانش آموزان، والدین، معلمان و رعایت مناسبات انسانی مؤثر با آنان صحبت کند، بلکه باید این اعتقاد را هر روز با رفتار خود نشان دهد. این جریان سبب می شود چنین نگرشهایی به صورت عادتی مطلوب در کارکنان ایجاد شود.
حقیقت این است که روابط انسانی خوب، عرضه نیّت خوب و مطلوب است. انسانیت را باید در داشتن روابط انسانی مشاهده کرد (دانیل گریفیت، ۱۹۵۶). موفقیت یک مدرسه با روابط انسانی که در آن مدرسه اشباع می شود، همراه است. چنانچه در برقراری روابط انسانی ارتباط دو طرفه نباشد، همه تکنیکهای روابط انسانی بی فایده خواهند شد. برای مدیر تنها کافی نیست که از علایق خویش سخن بگوید، بلکه باید با رفتار خود علاقه اش را نشان دهد و این احساس را در محیط کار پدید آورد که باید احترام متقابل همیشه وجود داشته باشد. مدیری که رفتارش، نادرستی گفتارش را ثابت میکند، مشکل میتواند روابط انسانی و ارتباط مطلوب را میان خود و کارکنان پدید آورد (تورانی و یزدانی میلاجردی، ۱۳۸۸).
لزوم داشتن اراده و نیت خوب و خَلق محیط توأم با احترام متقابل در گسترش روابط بدیهی است. برای برقراری روابط انسانی و ارتباط میان مدیر و کارکنان دو شرط نیت خیر و احترام متقابل ضرورت دارد، اما این دو مقوله به هیچ وجه کافی به نظر نمی رسند، زیرا این دو شرط به تنهایی نمی توانند تمام مفهوم وسیع روابط را در بر گیرند (کرامنت[۶۹]، ۲۰۰۶).
علاوه بر تعابیر فوق سه تعریف برای روابط انسانی ارائه می شود تا نکات ضروری برای ایجاد روابط انسانی در مدیریت به خوبی روشن شود. کیمبل وایلز میگوید: مدیر و رهبر آموزشی باید به ارزش شخصیت دیگران اعتقاد داشته باشد و به خواسته ها و احساسات معقول آن ها احترام بگذارد و بداند زندگی و کار با هم آمیخته اند و رضات خاطر در کار می تواند تا حد زیادی رضایت زندگی را فراهم کند (وایلز، مترجم طوسی، ۱۳۸۳). روتلیز برگر[۷۰](۱۹۳۴) میگوید: در حال حاضر، روابط انسانی، توسعه دادن مهارت عملی تا شخص بیاموزد چگونه خویش را با محیط اجتماعی خود سازگار کند. مهارت انسانی یعنی قابلیت برقراری ارتباط با عقاید و احساسات دیگران، تا با دریافت پاسخ مطلوب و ایجاد ارتباط از سوی دیگران، خوی اجتماعی بودن در او پرورش یابد (روتلیز برگر به نقل از لین[۷۱]، ۲۰۰۶).
بویکین[۷۲] میگوید: روابط انسانی عبارت است از شیوه رفتار کردن و احترام گذاردن به موقعیت های اجتماعی، افراد یا گروه هایی که سبب خلق آن موقعیتها شدهاند. در روابط انسانی سازمان یافته، اختلاف نژادی، اخلاقی، طبقات اجتماعی یا اقتصادی، فرهنگی و آموزشی مطرح نیست، بلکه احترام گذاشتن بر شخصیت فرد و محترم شمردن ارزشهای انسانی افراد مهم است (مارشال[۷۳]، ۲۰۰۷).

سه تعریف فوق، گویای بسیاری از تعاریف روابط انسانی در رشته های گوناگون است. اما دانیل گریفیث معتقد است تعریفی که از روابط انسانی ارائه می کند تا اندازه ای با سه تعریف فوق تفاوت دارد. روابط انسانی خوب در مدیریت بر بنیانهای احترام متقابل، نیتخیر، ایمان به ارزشها و شئون انسانی و شخصیتهای فردی استوار است و برای مدیر ضرورت دارد که مهارتها را در ارتباط خودش با دیگران در هر موقعیت اجتماعی که قرار گرفته پرورش دهد (طوسی، ۱۳۸۳؛ به نقل از تورانی ویزادنی، ۱۳۸۸: ۸۲).
بنابراین میتوان گفت مفهوم ابعاد سه گانه مدیریت مدرسه در ماتریس، شغل، فرد، محیط اجتماعی، محتوا، فرایند، توالی و زمان معنا دار است. مدیریت در آموزش و پرورش (مدرسه) از سه مهارت فنی، انسانی و ادراکی پیروی می کند. برای موفقیت مدیر، مهارت های انسانی و ادراکی بیشتر از مهارت فنی نقش دارند. در مدرسه روابط انسانی خوب بر اساس نیت خیر و احترام متقابل، ایمان به شأن و ارزش انسانی و شخصیت افراد استوار است. مدیر نیاز دارد در رابطه خویش و دیگران و نیز با محیط اجتماعی که در آن قرار دارد، مهارت های مورد نظر را پرورش و بهبود بخشد. این مهارت ها اجزاء وحدت یافته شخصیت مدیر هستند و احتمالاً روابط انسانی از راه شناخت محتوا، پرورش می یابند (بخشی، ۱۳۷۷).
محتوای روابط انسانی شامل انگیزش، ارتباطات، ادراک، قدرت، اختیار، روحیه، تصمیم گیری و رهبری و ابعاد و اصول آن، دیدگاه ها، احساسات، رویّه ها و عواطف است. مدیر می تواند با استفاده و بهره گیری از این موضوعها، شایستگی خویش در ایجاد روابط انسانی، را نشان دهد (تورانی و یزدانی میلاجردی، ۱۳۸۸: ۸۴).
روابط انسانی سرچشمه شادیها، لطافت و باروری انسانی است که به واسطه آن افراد یکدیگر را درک و با هم تشریک مساعی میکنند. مهارتهای روابط انسانی از جمله مهارتهای بنیادی در فرایند نظارت و راهنمایی آموزشی است (فتح الهی، ۱۳۸۸).
در حالی که نظریه پردازان کلاسیک عمدتاً به ساختار و فوت و فن سازمان ها علاقه مند بودند، نظریه پردازان نئوکلاسیک به منابع انسانی پرداخته و مسائلی همچون انگیزش فرد و رفتار او را مورد بررسی قرار دادند نظریه پردازانی همچون التون مایو[۷۴]، مازلو[۷۵]، مک گرگور[۷۶]، هرزبرگ[۷۷] و… انسان را به عنوان موجودی که نمیتوان با آن همانند جسمی سرد و بی روح برخورد کرد، معرفی و بر تواناییها و ظرایف او تأکید ویژه کردند. التون مایو با مشهورترین پژوهش اجتماعی خویش یعنی مطالعات هاثورن[۷۸] به عنوان بنیان گذار نهضت روابط انسانی در تاریخ شناخته شده است. نتایج عمده تحقیق او بر این تأکید دارد که کارکنان را همواره به مانند یک گروه باید مد نظر قرار داد و از پاداش های معنوی و روابط غیرسمی در کار نباید غافل شد (کل، ۱۳۷۶؛ ترجمه خلیلی شورنی، به نقل از فتح الهی، ۱۳۸۸: ۱۴۵).
بارنارد و سلزنیک[۷۹] (اسمیت[۸۰]، ۱۳۸۲: ۱۳) بر مشارکت کارکنان در امر برنامه ریزی و اجرا اشاره دارند و ضمن تاکید بر روابط غیر رسمی، دو شرط کارایی و اثربخشی را برای پایداری و بقای نظام سازمانی ضروری می دانند.
اوچی[۸۱] (۱۹۸۱) در دانشگاه (UCLA) با تلفیقی از نظریه های A1 آمریکایی J ژاپنی به ارائه نظریه Z خویش پرداخت که هر چند بر رفتار سازمانی متمرکز بود لیکن نشان داد که با انسانی کردن همه شرایط می توان تولید و منافع سازمان و عزت نفس کارکنان را افزایش داد. او معتقد است در حالی که ژاپن بر عوامل انسانی تاکید دارد، ایالات متحده فناوری را به عنوان کلید فزایش تولید می نگرد (خورشیدی، ۱۳۸۲). که البته هر دو عامل در جایگاه خویش از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
ریس و برندت (به نقل از میر کمالی، ۱۳۸۵: ۲۳) روابط انسانی را در مفهوم وسیع آن شامل همه تعاملات بین مردم، تعارضات، کوشش های معاضدت آمیز و روابط بین گروهی دانسته که به زندگی شخصی و موقعیتهای کاری آنان مرتبط است. نظریه روابط انسانی به این اصل پی برده است که دستگاه مدیریت نمی تواند رضایت کارکنان را تنها با رابطه ساده بین کار و اختیار ایجاد کند، بلکه باید با به وجود آوردن دوستی، صمیمیت، همدلی و همکاری در بین کارکنان که اصول مهم بنیادی ایجاد همبستگی بین اعضا به حساب می آید، سعی در به حداکثر رسانید کارایی آنان کند (پرهیزکار، ۱۳۶۸: ۱۰۳).
عسگریان (۱۳۷۸) اعتقاد دارد روابط انسانی یعنی اینکه چه کنیم تا رفتارهای مطلوب سازمان در کارکنان بروز و حدوث یابد؛ و بالاخره میر کمالی معتقد است که روابط انسانی در یک سازمان آموزشی، فرایند برقراری، حفظ و گسترش رابطه هدفدار پویا و دو جانبه بین اعضای یک سیستم اجتماعی است که با تامین نیازهای منطقی، اجتماعی و روانی فرد و گروه، سبب تفاهم، احساس رضایت و سودمندی متقابل و به وجود آمدن زمینه های اعتماد، انگیزش، رشد و تسهیل در نیل به اهداف آموزشی می شود (میر کمالی، ۱۳۸۱).
از نکات مهم دیگری که در مفهوم روابط انسانی نهفته است، مسئله ی احساس سودمندی و رضایت خاطر است، زیرا روابط موقعی انسانی است که طرفین بتوانند فواید لازم را از روابط خود ببرند؛ روابطی که به تأمین نیازهای جسمی، اجتماعی، نیروی روانی و معنوی انسان بینجامد.
به هر حال روابط انسانی مجموعه ای از فعالیت ها و تعاملات است که موجب تأمین نیازهای افراد و به عنوان یک نیاز انسانی پدیدار می شود که مهارت های آن جزء مهارتهای بنیادی در کلیه امور از جمله آموزش به حساب می آید (جویس[۸۲] و همکاران، ۲۰۰۴). چرخه ی نشان داده شده در زیر نشانه هایی از عوامل مختلف و مؤثر در امر ارتباط را نشان میدهد که هر یک میتواند در پیدایش حالت مثبت بعدی مؤثر واقع شود.
 
 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 101
  • 102
  • 103
  • ...
  • 104
  • ...
  • 105
  • 106
  • 107
  • ...
  • 108
  • ...
  • 109
  • 110
  • 111
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • دانلود منابع پایان نامه در رابطه با انحرافات آخرالزمان، علل و راهکارهای پیشگیری۹۱- فایل ۹
  • امکان سنجی پیوستن ایران ایر به ائتلاف های بین المللی هوایی- قسمت ۲۱
  • راهنمای ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره : بررسی عوامل موثر بر تمایل وارد کنندگان به استفاده از روش پرداخت اعتبار ...
  • اثر قیمتی معاملات بلوک در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۴
  • علوم غریبه در قصاید خاقانی شروانی- قسمت ۳
  • بررسی و مقایسه اومانیسم در اشعار صلاح عبدالصبور و عائشه تیموریه- قسمت ۹
  • حقوق کیفری جدید- قسمت 5
  • بررسی سطح رضایتمندی دانشجویان کارشناسی ارشد استان گیلان با استفاده از الگوی تعالی سازمانی EFQM- قسمت ۸
  • بررسی زوال ورق های غیرایزوتروپیک TWB تحت فرآیند هیدروفرمینگ- قسمت ۱۰
  • تبیین تأثیر اجرای طرح مبارزه با اراذل و اوباش در ارتقاء احساس امنیت شهروندان کرمانشاه- قسمت ۵
  • بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و رفتار شهروندی سازمانی بین کارکنان مدارس متوسطه شهر تهران- قسمت ۷
  • تبیین رابطه بین کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته- قسمت ۸
  • موسیقی شعر در دیوان اوحدی مراغه¬ای- قسمت ۴
  • جایگاه اراضی ملی در انفال- قسمت ۳
  • ترجمه و تحقیق کتاب سلم از کتاب خلاف شیخ طوسی بانضمام بررسی فقهی پیش فروش های متداول- قسمت 2
  • اقدامات نظامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس - ۲۰۰۳ الی ...
  • بررسی رابطه بین مهارت های ارتباطی معلمان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه ناحیه ۲ شهر بندرعباس۹۳- قسمت ۳
  • اثربخشی آموزش غنی سازی ازدواج به سبک اولسون بر صمیمیت و تعارضات زناشویی- قسمت ۷
  • بررسی تاثیر شبکه‌های ارتباطی محیط کاری آنلاین و آفلاین بر عملکرد شغلی کارکنان- قسمت ۱۲- قسمت 3
  • راهنمای نگارش مقاله در مورد بررسی رابطه بین تبلیغات تلویزیونی بر رفتار مصرف کنندگان درفرایند تصمیم خرید خودرو- ...
  • بررسی رابطه اضطراب و انگیزه پیشرفت در بین دانشجویان دختر و پسر ۸۰ص- قسمت ۵
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در مورد برنامه ریزی تولید ادغامی چند هدفه پایدار در زنجیره تأمین ...
  • دانلود منابع پایان نامه ها | اعاده حیثیت باز گرداندن اهلیت سلب شده از فرد به اوست – 8
  • تاثیر توانمندی در اجرای ابعاد سخت افزاری و نرم افزاری مدیریت کیفیت بر ...
  • بدحجابی و مسائل مربوط به پوشش وآرایش و ظاهر اشخاص- قسمت ۱۴
  • پژوهش های پیشین در مورد مطالعه تطبیقی عوامل جامعه شناختی مؤثر بر میزان رضایت از کیفیّت زندگی شهری ...
  • تحقیقات انجام شده در مورد وضعیت راههای اصفهان در عصر قاجار از نگاه سفرنامه های خارجی۹۳- فایل ۶
  • تاثیر افزایش مسافت توجه بیرونی و ترجیح افراد بر دقت اجرا و فعالیت EMG عضلات در پرتاب دارت- قسمت ۳
  • بررسی رابطه بین هوش هیجانی کارکنان و ارتباط سازمان با مشتری در بانک قرض الحسنه مهر ایران- قسمت ۲۰- قسمت 2
  • ارزیابی رابطه¬ی نظریه¬ی وابستگی منبع مبتنی بر ایزو۹۰۰۰، با عملکرد عملیاتی شرکت¬های دارای گواهینامه¬ی ایزو۹۰۰۰؛ مطالعه¬ی موردی (شرکت¬های استان گیلان)- قسمت ۹

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان