شاخصها
شرح
شباهتها
فرایند نوآوری
دو مدل خطی و غیر خطی در مورد نوآوری وجود دارد که تمامی تحقیقات مذکور به نوآوری به عنوان یک فرایند غیر خطی توجه داشتند یعنی معتقدند که نوآوری نتیجه تعاملات فراوانی است که بین فعالان و نهادهای مختلف شکل میگیرد که با یکدیگر یک سیستم نوآوری را شکل میدهند.
سنجش تغییرات فناورانه
تمامی تحقیقات مذکور از بین دو رویکرد موجود برای سنجش تغییرات فناورانه یعنی سنجش تحقیق و توسعه و سنجش نوآوری، به علت طرفداری از نظریه غیر خطی نوآوری، از مفهوم سنجش نوآوری استفاده کردهاند که در آن به منظور اندازه گیری نوآوری کل فرایند (اعم از ورودی، میانجی (فرایند) و خروجی) در نظر گرفته میشود.
دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
تفاوتها
سطح تحلیل مورد بررسی
تحقیقات موجود در زمینه سنجش نوآوری را میتوان به دو دسته طبقهبندی کرد: سنجش نوآوری در سطح شرکت و سنجش نوآوری در سطح ملی، در تحقیقات مذکور، دستورالعمل اسلو و تحقیق آمارا و لندری به سنجش نوآوری در سطح شرکت پرداخته اما مابقی تحقیقات به ارائه شاخصهایی برای سنجش نوآوری در سطح ملی پرداختهاند.
ارائه شاخصها برای سنجش هر سه حوزه فرایند سیستمی نوآوری
در بین تحقیقات مذکور، نازیروفسکی و آرکلوس، گودینهو و همکارانش، سازمان ملل، سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و دستورالعمل اسلو (در سطح شرکت) برای هر سه حوزه شاخصهای مناسبی ارائه کردهاند. اما مابقی تحقیقات در این زمینه، ضمن تأکید بر سیستمی بدون شکلگیری نوآوری، برای برخی از حوزه ها شاخصهای مناسبی ارائه نکردهاند.
۲-۱۶٫ شاخصهای کارآیی مالی
بحث ارزیابی کارآیی[۸۱] شرکت از دیرباز به عنوان یک سئوال مهم مطرح بوده است و مباحث متعددی در حسابداری و مدیریت به بحث عملکرد شرکتها اختصاص یافته و بیشترین نوشته های تئوریک در این زمینه است که کدام یک از معیارهای ارزیابی عملکرد شرکتها از اعتبار بیشتری برخوردار است. برخی معتقدند یک شاخص ایدهآل برای سنجش عملکرد شرکتها وجود ندارد . برای اندازه گیری و سنجش عملکرد و تعیین ارزش شرکت روش های مختلفی وجود دارد که هر کدام دارای معایب اساسی بوده چنانچه این روشها بعنوان معیاری برای اندازه گیری عملکرد و تعیین ارزش شرکت در نظر گرفته شود قطعاً منجر به تعیین ارزش واقعی شرکت نخواهد شد. حال آنکه ارزیابی عملکرد شرکت یک ضرورت است و برای انجام آن باید از معیارهای پذیرفته شدهای استفاده شود که تا حد امکان، جنبههای متفاوت از لحاظ محدودیت در فعالیتها و امکان بهرهمندی از امکانات را مورد توجه قرار دهد. در یک تقسیمبندی کلی معیارهای سنجش و عملکرد را میتوان به دو گروه معیارهای مالی و غیرمالی تقسیم کرد. (خوش طینت و فلاحتی،١٣٨۶)
معیار غیرمالی شامل معیارهای تولیدی، بازاریابی، اداری و معیارهای اجتماعی است و نسبتهای مالی از جمله تکنیکهایی است که بعنوان معیار مالی پیشنهاد شده است. برخی از پژوهشگران امور مالی پیشنهاد نمودهاند که باید از شاخص ترکیبی (مالی و غیرمالی) استفاده شود. با این حال این معیارها هم نمودار است زیرا تعیین نوع معیارها، نوع همبستگی بین آنها و نیز تعیین ارزش و وزن هر یک از آنها در مجموع معیارها، کار سادهای نیست توجه به این موضوع که ارزیابی عملکرد از چه دیدگاهی و چه منظوری میباشد، ضروری است. اشخاص و گروه های مختلفی به ارزیابی عملکرد شرکتها پرداخته و از نتایج آن در تصمیم گیریهای خود استفاده میکنند. بنظر ایجری یوجی، معیارهای مورد نظر هر کدام از افراد ذینفع ممکن است منطبق و همسو با سایر ذینفعان نباشد. (خوش طینت، ١٣٨۶) تعدادی از رایجترین روشها و معیارهای اندازه گیری عملکرد مالی شرکتها بشرح ذیل میباشد.
۲-۱۶-۱٫ بازده مجموع داراییها(ROA)
این معیار اندازه گیری میکند که به ازای یک واحد از منابع شرکت چه مقدار سود در طی یک سال حاصل شده است. در واقع ROA یک نسبت سودآوری را برای شرکت بیان میکند. این نسبت برای نشان دادن قدرت سودآوری شرکت، نسبت به جمع ارزش دفتری داراییها تهیه میگردد که خیلی از اوقات زمانی که بین دو یا چند شرکت در یک صنعت در اندازه های مختلف مقایسه میشود. طریقه محاسبه ROA به شرح زیر می باشد:
ROA= OP / TAS
OP: سود عملیاتی
TAS: جمع داراییها
نسبت گردش دارایی(ATO)
این معیار جمع درآمد سال به جمع داراییها است و اندازه گیری میکند که به ازای یک واحد از منابع شرکت در طی یک سال چه مقدار قدرت کسب درآمد یا فروش وجود دارد. در واقع ATO یک نسبت فعالیت از عملکرد کسب و کار شرکت را بیان میکند. طریقه محاسبه ATO به شرح زیر می باشد:
ATO= TR / TAS
TR: جمع درآمد
TAS: جمع داراییها
۲-۱۶-۲٫ نسبت قیمت به عایدی هر سهم (P/E)
شاخص فوق نسبت قیمت هر سهم به عایدی هر سهم را اندازه گیری میکند و در واقع یک نسبت و رابطه قیمت به بازده را بیان میکند. این شاخص در خرید و فروش سهام و تصمیات سرمایهگذاری در بازارهای بورس کاربرد گستردهای دارد.
۲-۱۶-۳٫ بازده سالانه سهام (ASR)
اندازه گیری تغییرات سهام شامل سودهای سهام و تعدیلات برای هر نوع تجزیه سهام میباشد. سود حاصله از مالکیت سهام از دو منبع بدست میآید:
۱) سود سهام و توزیع وجوه نقد
۲) افزایش ارزش سهام
براساس این مدل بازده حقوق صاحبان سهام عبارت است از:
Ke= +g
و
g=
P0: قیمت سهام در ابتدای دوره
P1: قیمت سهام در پایان دوره
D: سود تقسیمی
۲-۱۶-۴٫ بازده مجموع حقوق صاحبان سهام(ROE)
این معیار، نسبت سود حاصله به حقوق صاحبان سهام میباشد و اندازه گیری میکند که به ازای یک واحد حقوق صاحبان سهام چه مقدار سود در طی یک سال حاصل شده است. در واقع ROE یک نسبت سود آوری را برای سهامداران بیان میکند. این نسبت برای نشان دادن قدرت سودآوری شرکت، نسبت به سرمایه دفتری سهامداران تهیه میگردد که برای مقایسه قدرت سودآوری دو یا چند شرکت با صنعت مشابه، شاخص گویا و مناسبی است. طریق محاسبه ROE بصورت ذیل میباشد.
ROE= OP / TE
OP: سود عملیاتی
TE: جمع حقوق صاحبان سهام
۲-۱۶-۵٫ ارزش افزوده اقتصادی (EVA)
سالهای پیش اقتصاددانان معروفی از جمله هامیلتون[۸۲] در سال ١٣٧٧ و آلفرد مارشال[۸۳] در سال ١٨٩٠ عقیده داشتند که شرکتها برای ایجاد ارزش باید بازدهی بیش از هزینه سرمایه (بدهی و سهام) ایجاد کنند. پیتر دراکر[۸۴] میگوید: چیزی را که معمولاً سود مینماییم، پولی که برای کیفیت خدمات باقی میماند، معمولاً سود نیست تا زمانی که یک شرکت بازدهی بیش از هزینه سرمایه ایجاد نکند دارای زیان است در قرن بیستم این مفهوم با عناوینی مثل سود باقی ماندهی[۸۵] به کار رفت. سود باقی مانده عبارتست از سود عملیاتی بعد از عملیات پس از کسر هزینه سرمایه منابع به کار گرفته میباشد.
سایر عناوین شامل سود مازاد[۸۶] توسط کنینگ [۸۷] در سال ١٩٩٢ پرینریچ[۸۸] در سال ١٩٣۶ ، سود برتر یا سود محض [۸۹] توسط ادی [۹۰] درسال ١٩۵٧، سود مازاد قابل تحقق[۹۱] توسط ادوارد و بل[۹۲] در سال ١٩۶١، درآمد مازاد توسط کی[۹۳] در سال ١٩٧۶ و پنسل[۹۴] در سال ١٩٨١ و سود غیرعادی[۹۵] توسط فلتمن [۹۶] و اوهلسن [۹۷] در سال ١٩٩۵ مطرح شدهاند. (خوش طینت و فلاحتی ، ١٣٨۶)
در دهه ١٩٩٠، با تغییراتی که استوارت در مفهوم سود باقی مانده ایجاد آرد، ارزش افزوده اقتصادی به عنوان یک ابزار نوین اندازه گیری عملکرد مالی بوجود آمد.
بنابراین ارزش افزوده اقتصادی مفهوم جدیدی نیست و از مدتها قبل با نام سود باقی مانده وجود داشته است. ارزش افزوده اقتصادی از حاصلضرب تفاوت بین نرخ بازده® و نرخ هزینه سرمایه © در مبلغ سرمایه بدست میآید.
۲-۱۷٫ مفاهیم ارزش شرکت
ارزش یک قلم دارایی، اعم از اینکه واقعى یا مالى باشد، بستگى به این دارد که تا چه حد بتواند خواستهها و نیازهاى اشخاص را ارضاء کند، ارزش یا مطلوبیت دارائىهاى یک شرکت در گرو توانائى آن در ایجاد جریانات نقدى در یک دورهی معین زمانى است. براى تعیین ارزش دارائىها از مفاهیم متعددى استفاده مىشود. این مفاهیم عبارتند از: ارزش دفتری، ارزش بازار، ارزش با فرض تداوم فعالیت، ارزش با فرض انحلال شرکت و ارزش ذاتى سهام یک شرکت. هریک از این مفاهیم کاربردى خاص خود دارد و به این وابسته است که آیا ارزش تکتک اقلام دارائى شرکت تعیین گردد یا ارزش کل شرکت.
۲-۱۷-۱٫ ارزش دفتری
ارزش دفترى یکى از مفاهیم حسابدارى است و با بهره گرفتن از این معیار ارزش هر یک از اقلام دارائى براساس دادههاى تاریخى تعیین مىگردد. ارزش دفترى دارائىها همان ارقام و مقادیى است که در ترازنامه شرکت نوشته مىشود. براى مثال، ارزش دفترى دارائىهاى ثابت را بهصورت خالص (پس از کسر استهلاک) مىنویسند. ارزش دفترى سهام عادى مساوى است با مجموع کلیه اقلامى که در بخش حقوق صاحبان سهام (متعلق به سهام عادی) در ترازنامه نوشته مىشود. براى محاسبه ارزش دفترى یک سهام عادی، ارزش حقوق صاحبان سهام عادى را بر تعداد سهامى که در دست مردم است تقسیم مىکنند.
۲-۱۷-۲٫ ارزش بازار
ارزش بازار عبارت است از قیمت فروش یک قلم دارائى (البته اگر به فروش رسد). اگر اوراق بهادار یک شرکت در بورس اوراق بهادار معامله شود، معمولاً قیمت معامله مؤید ارزش بازار آن اوراق تلقى مىشود. تعیین ارزش بازار دارائىهاى حقیقى نسبتاً مشکلتر است. مثلاً مىتوان ارزش بازار یک کامپیوتر کارکرده را تعیین کرد، ولى تعیین ارزش بازار یک قطعه زمین یا یک ساختمان قدیمى کار چندان سادهاى نیست.
۲-۱۷-۳٫ ارزش با فرض تداوم فعالیت
ارزش با فرض تداوم فعالیت یعنى ارزش شرکت بهعنوان یک واحد اقتصادی، که قرار است فعالیت آن ادامه یابد. کسىکه از این دیدگاه به شرکت مىنگرد درصدد برنمىآید تا ارزش شرکت را براساس مقادیر مندرج در ترازنامه مشخص کند بلکه توانائى شرکت را از نظر حجم فروش و ایجاد سود مورد توجه قرار مىدهد. براى مثال، فرض کنید کسى صاحب یک شرکت تولیدى است که منحصراً در صنایع دفاعى فعالیت مىکند. صاحب شرکت درصدد فرش آن واحد بر مىآید. اصولاً قیمت فروش این شرکت با توجه به قدرت سودآورى (براساس قراردادهائى که با وزارت دفاع مىبندد) تعیین مىگردد.
۲-۱۷-۴٫ ارزش با فرض انحلال شرکت
ارزش با فرض انحلال شرکت عبارت است از وجوه نقدى که شرکت بابت فروش دارائىها پس از کسر بدهىها دریافت مىکند. وجوه نقدى که پس از فروش براى شرکت باقى مىماند بین سهامداران و مالکان شرکت تقسیم خواهد شد. اگر بدهىهاى شرکت مساوى یا بیشتر از وجوه نقدى باشد که شرکت دریافت مىکند، هیچ پولى به سهامداران پرداخت نخواهد شد و ارزش انحلال آن صفر یا منفى مىشود. اگر مسئولان و مالکان یک شرکت در حال فعالیت به هر علتى نتواند آن را براساس قدرت سودآورى به فروش برسانند یا اگر شرکت در حال ورشکستگى باشد، ارزش انحلال مورد توجه قرار مىگیرد.
۲-۱۷-۵٫ ارزش ذاتى سهام یک شرکت
زمانى از این مفهوم استفاده مىشود که مسئله سرمایهگذارى در سهام و اوراق قرضه یک شرکت به عنوان محملى براى سرمایهگذاری مطرح مىگردد. معمولاً ارزش ذاتى را ارزش سرمایهگذارى مىنامند. ارزش ذاتى یک قلم دارائى را به اینصورت تعریف مىکنند: مجموع ارزش فعلى جریانات نقدى حاصل از یک قلم دارائى (البته بر مبناى نرخ بازده مورد توقع سرمایهگذار).
۲-۱۷-۶٫ ارزش دارائىهاى مالى
مفیدترین کاربرد ارزش ذاتى اقلام سرمایهاى مربوط به مواردى است که مسئله تعیین ارزش پروژههاى سرمایهگذارى مطرح مىگردد. یکى از دلایل مطلب فوق این است که صاحب سهام و اوراق قرضه یک شرکت نسبت به جریان نقدى آیندهی آن شرکت ادعا دارد. کسىکه صاحب اوراق قرضه باشد بهرههاى اوراق قرضه را دریافت مىکند و در زمان سررسید اوراق قرضه نیز مبلغى برابر با ارزش اسمى آن اوراق دریافت مىکند. صاحب سهام ممتاز و عادى یک شرکت سود سهام ذىربط را دریافت مىکند و در هر زمان که به پول نقد نیاز داشته باشد مىتواند سهام خود را در بازارهاى مالى به فروش برساند. از آنجا که این اقلام از دارائىهاى مالى در طى یک دوره زمانى باعث ایجاد جریانات نقدى مىگردند، در زمان تعیین ارزش این اقلام باید ارزش زمانى پول و نرخ بازدهى مورد توقع سرمایهگذارها مورد توجه قرار گیرند.
دومین دلیل کاربرد ارزش ذاتى براى تعیین توجیهپذیرى یک سرمایهگذارى این است که روشهاى تعیین ارزش اقلام دارائىهاى حقیقى و مالى رابطه تنگاتنگى با یکدیگر دارند. اصولاً بودجهبندى سرمایهاى مجموعه روشهائى است براى تعیین ارزش اقلام دارائى حقیقى از طریق محاسبه ارزش فعلى آنها. نرخ تنزیلى که در بودجهبندى سرمایهاى مورد استفاده قرار مىگیرد، نرخ بازده مورد توقع شرکت است و سرمایهگذارها نیز ارزش دارائىهاى مالى را بر همین اساس تعیین مىکنند. بنابراین، مدیران مالى براى تعیین توجیهپذیرى سرمایهگذارى در دارائىهاى حقیقى و سرمایهگذاران براى تصمیمگیرى در مورد خرید سهام یا اوراق قرضه شرکتى به منظور افزایش ثروت خود از همین روشها استفاده مىکنند.
۲-۱۸٫ عوامل تشکیلدهنده ارزش شرکت
به طور کلی ارزش شرکت از دو عامل مشتق میشود: