از سه راه میتوان با سرمایهگذاری در صندوقهای مشترک، درآمد کسب کرد:
الف- درآمدهایی که از طریق سود نقدی سهام صندوق و بهره اوراق قرضه موجود در صندوق به دست میآید. این درآمدها هر سال توسط صندوق بین سرمایهگذاران، به عنوان سود نقدی، توزیع میشود.
تصویر درباره بازار سهام (بورس اوراق بهادار)
ب- اگر صندوق، اوراق بهاداری را که قیمت آن ها افزایش یافته بفروشد، بازده سرمایهای به دست خواهد آورد. بیشتر صندوقها، این درآمدها را هم به عنوان سود بین سرمایهگذاران تقسیم میکنند.
پ- اگر ارزش اوراق بهادار موجود در صندوق افزایش پیدا کند، اما مدیران صندوق آن ها را برای شناسایی بازده سرمایهای نفروشند، ارزش سهام صندوق افزایش پیدا خواهد کرد. در اینصورت، شما میتوانید سهام خود را با سود بیشتر به فروش برسانید. معمولاً صندوقها این امکان را به شما خواهند داد که به جای دریافت سودهای خود، آن ها را دوباره در صندوق سرمایهگذاری و سهام بیشتری دریافت کنید.(کردبچه،۱۳۹۱)
بازده صندوقهای سرمایهگذاری، با بهره گرفتن از ارزش خالص دارایی یا NAV ارزیابی شده و واحدهای آن قیمتگذاری میشوند.
NAV یا ارزش خالص داراییها درواقع ارزش مجموعهی سرمایهگذاری صندوق تقسیم بر تعداد سهام آن است که در پایان هر روز معاملاتی با توجه به تغییرات قیمت سهام، اوراق بهادار و سودهای نقدی تعلق گرفته به آن محاسبه میشود.(جالبی،۱۳۸۷)
۲-۵-۸ صندوق های سرمایهگذاری و عدم تقارن اطلاعاتی و مدیریت سود
سرمایهگذاران نهادی اغلب بصورت «سرمایهگذاران سطح بالا» مشخص میشوند که در دستیابی به اطلاعات عملی نسبت به سرمایهگذاران فردی برتری دارند(بوش،۱۹۹۸). در مطالعات خارجی باور بر این است که سرمایهگذاران بیشتر دغدغه منافع کنونی را دارند تا اداره شرکت، زیرا اغلب سرمایهگذاران فردی محتکران کوتاه مدتی هستند که توجه کمی به سرمایهگذاری بلند مدت دارند. وقتی شرکتها کارآیی کمی داشته باشند، سرمایهگذاران سازمانی با فروش سهام سعی دارند که «روی پای خود بایستند».برای ممانعت از، از دست دادن این سرمایهگذاران مدیران ممکن است به منظور افزایش سود، گزارش سودها را دستکاری کنند. در نتیجه، تعداد قابل ملاحظهای از سهامدارانی که کوته نگر و محتکر هستند شرکتها را وادار میکنند تا برای ترمیم جذابیت از دید سهامداران اطلاعات حسابداری کم کیفیت ارائه کنند.
حسابداری
به دلیل تناقض اطلاعات بین مدیران و سرمایهگذاران، فروت و همکاران[۶۰] (۱۹۹۲) نشان دادند که برای سرمایهگذاران، سرمایهگذاری بر اساس کارآیی کوتاهمدت بیش از چشمانداز بلند مدت شرکت در نمونه کارها مقرون به صرفه اقتصادی است.
عکس مرتبط با اقتصاد
در نتیجه سرمایهگذاران نهادی ممکن است به دلیل سرمایهگذاری متناوب و کوتاهمدت خود و تشویق مدیران به آزمودن گزارش مالی کوتاه بینانه در گزارش کارایی شرکت موجب بدست آمدن اطلاعات حسابداری با کیفیت پایینتر گردند. از آنجا که توسعه بازارها نه تنها در بهبود بیشتر در قوانین و نظارت بلکه در مقیاس رو به رشد سرمایهگذاران نهادی نیز نقش داشته، و ارزش سرمایهگذاران نهادی را افزایش میدهد. در مقایسه با خروج از بازار بطور منفی از طریق فروش سهام، سرمایهگذاران نهادی به طور فزاینده نقش فعال در اداره امور شرکت را با ارائه صورت حساب سهامداران ایفا میکنند، زیرا آنها با نظارت بر رفتار مدیریتی قادر به دستیابی بازده بالاتر را نسبت به سرمایهگذاران فردی دارند. به همین سبب، کارشناسان بحث تاثیر نظارت را دنبال میکنند که نشان میدهد که مالکیت نهادی موجب به دست آمدن اطلاعات حسابداری با کیفیت بالاتری خواهد شد.(دای و همکاران،۲۰۱۳)
بوش (۱۹۹۸)، بر این باور است که سرمایهگذاران سطح بالای نهادی از طریق نظارت دقیقتر بر رفتار مدیریتی بیشتر از فعالیتهای بازدارنده دولتی یا جمع آوریهای ضمنی و انتشار اطلاعات در بازار سهام انگیزههای مدیران را برای رفتار فرصت طلبانه از آنها میگیرد. بر طبق این نظریه، سرمایهگذاران نهادی به دلیل این که تمایل به نظارت و هدایت مدیران دارند نقش مهمی در بهبود کیفیت اطلاعات حسابداری ایفا میکنند. بنابرین، مطمئن میشوند که مدیران به جای منافع خود ارزش دراز مدت شرکت را لحاظ میکنند.
کوه[۶۱] (۲۰۰۷)، نشان داد که سرمایهگذاران بلند مدت نهادی مدیریت سود مهاجمانه را کاهش میدهند، در حالیکه مالکیت کوتاهمدت تنها به مدیریت سود در بین شرکتهایی که معیار درآمد خود را در نظر میگیرند، می انجامد.
دانگ و تانگ[۶۲] در ۲۰۱۰ اینکه آیا سرمایهگذاران نهادی میتوانند مدیریت سود را مهار کنند یا خیر را بررسی کردند و دریافتند که مشارکتهای سرمایهگذاران نهادی رابطه مثبتی در مدیریت سود داشته و علاوه بر آن این رابطه در شرکتهای دولتی برجستهتر است.(یانهودای و همکاران،۲۰۱۳)
در هر صورت چنین به نظر میرسد که وقتی محیط اطلاعاتی شفافتر باشد، سرمایهگذاران نهادی بلندمدت میتوانند مدیریت سودها را کاهش داده و اطلاعات مالی منتشر شده از طرف این شرکتها میتواند قابل اعتمادتر باشد و کیفیت سود افزایش مییابد.
بخش دوم:پیشینه تحقیق
۲-۶تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
نتایج حاصله از تحقیق بالسام[۶۳] و دیگران (۲۰۰۰)، پیرامون تجدید ارزیابی کیفیت سود، حاکی از آن است که سرمایهگذاران نهادی نسبت به سرمایهگذاران فردی، بیشتر قادر به شناسایی و تجزیه سریع اجزای تشکیل دهندهی اقلام تعهدی به اجزای اختیاری و غیراختیاری برای ارزیابی مجدد درستی سود گزارش شده میباشند. آنها نشان دادند که سرمایهگذاران حرفهای نسبت به سرمایهگذاران غیرحرفهای، بیشتر قادر به تشخیص مدیریت سود میباشند، زیرا سرمایهگذاران حرفهای به سایر منابع ارزشمند و به موقع اطلاعات خاص شرکت، دسترسی دارند.
چانگ[۶۴] و همکارانش در ۲۰۰۲ به بررسی رابطه سرمایهگذاران نهادی عمده و مدیریت سود پرداختند و دریافتند سهامداران نهادی عمده، مدیریت را از استفاده در اقلام تعهدی اختیاری افزاینده سود (در هنگامی که مدیریت برای بالا نشان دادن سود انگیزه دارد) بازمیدارد. عکس این موضوع نیز صحیح است؛ یعنی هنگامی که مدیریت برای کمتر نشان دادن سود انگیزه داشته باشد، سرمایهگذاران نهادی عمده، وی را از این کار باز میدارند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که اگر مدیر انگیزهای برای افزایش یا کاهش سود نداشته باشد، سرمایهگذاران نهادی رابطهای با مدیریت سود ندارند و از میان متغیرهای کنترلی متغیرهای جریانات نقدی و اهرم مالی با مدیریت سود رابطه معکوس معنادار و اندازه شرکت با مدیریت سود رابطه مستقیم معنادار داشت.
هسو و کوه[۶۵] (۲۰۰۵) وکوه(۲۰۰۳) طی تحقیقی دریافتند که در استرلیا رابطه بین سرمایهگذاران نهادی و کیفیت گزارشگری تحت تأثیر متغیرهای دیگری همچون اقلام تعهدی اختیاری دورههای قبل، وضعیت نقدینگی شرکت و … قرار دارد، یعنی ممکن است با توجه به عواملی از این دست، سرمایهگذاران نهادی در جهت اعتلای گزارشگری مالی (فرضیهی نظارت فعال) یا برعکس، در جهت دستکاری گزارشهای مالی (فرضیهی منافع شخصی) حرکت کنند.
فرانسیس[۶۶] و همکاران (۲۰۰۵)، با انجام پژوهشی رابطه بین کیفیت سود و هزینه سرمایه را مورد مطالعه قرار دادند. آنها دریافتند که کیفیت ضعیف اقلام تعهدی،افزایش ابهام اطلاعات و ریسک سرمایهگذاری و به دنبال آن افزایش هزینه سرمایه را در بر دارد. نتایج این تحقیق نشان داد شرکتهایی که از کیفیت اقلام تعهدی پایینتری برخوردارند، نسبت هزینه بهره به بدهی بهرهبردار آنها بالاتر و نسبت بدهی(نسبت بدهی به کل داراییها) پایینتر است.
یانگ[۶۷] در ۲۰۰۵ رابطه بین اطلاعات دقیق و مدیریت سود را با بهره گرفتن از مدل نهاد-مشتری مورد بررسی قرار میدهد که بیانگر آن است که پیشبینی اطلاعات میتواند عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و صاحبان تجارت را کاهش دهد. مدیران با هزینه دیگری برای پیشبینی آگاهانه اطلاعات نادرست روبرو میشوند، به گونهای که اطلاعات پیشبینی شده مدیران بتواند احتمال مدیریت سود را کاهش دهد.
هانتون[۶۸] و همکاران (۲۰۰۶)، روشهای تجربی را برای بررسی اینکه آیا شفافیت بیشتر سعی در مدیریت سود را کاهش میدهد یا خیر را مورد استفاده قرار دادند. در مطالعهای که شامل ۶۲ مدیرمالی حرفهای و اعضای هیأت مدیره بود تأثیر شفافیت گزارشگری مالی بر افزایش سود جاری و کاهش تلاشهای مدیریت سود را بررسی کردند. آنها متوجه شدند که شفافیت گزارشگری مالی به صورت معنی داری باعث تعدیل و نه حذف کامل مدیریت سود میشود. یافته های آنان مطابق با باورهای مدیران است. مبنی بر اینکه وقتی رویههای افشاء با شفافیت کمتر صورت گیرد، مدیریت سود میتواند منجر به بهبود قیمت سهم شده و به اعتبار گزارشگری مالی خدشهای وارد نمیکند. اما هنگامی که صورتهای مالی شفافیت بیشتری داشته باشند، مدیریت سود به صحت، درستی و اعتبار گزارشگری مالی صدمه وارد میکند.
جو و کیم[۶۹] (۲۰۰۷)، رابطه بین فراخوانی اطلاعات روشن و مدیریت سود و تأثیر این رابطه بر عملکرد را با بهره گرفتن از نمونهای از ارائه سهام فصلی (SEO) مورد آزمایش قرار دادند و متوجه شدند که با شفافیت اطلاعات، کمتر با مشکلات اطلاعاتی مواجه میشوند و این سبب مدیریت سود کمتر و کارایی بیشتر میشود و به عبارتی مدیریت سودها با افزایش درجه عدم تقارن اطلاعات، افزایش مییابد.
بهاتاچارای[۷۰] و همکاران (۲۰۰۸)، با انجام پژوهشی رابطه بین کیفیت سود و عدم تقارن اطلاعاتی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار نیویورک را مورد مطالعه قرار دادند. آنان دریافتند که با کاهش کیفیت سود، عدم تقارن اطلاعاتی افزایش مییابد. عدم تقارن اطلاعاتی باعث ریسک گزینش نادرست برای تأمین کنندگان نقدینگی میگردد که این امر میتواند باعث کاهش اعلان قیمتها و در نتیجه کاهش نقدینگی گردد. از طرفی آنها دریافتند که شرکتهایی که دارای کیفیت سود ضعیف میباشند، در هنگام اعلان سود عدم تقارن اطلاعاتی بالاتری را تجربه مینمایند.
یانهودای و همکاران (۲۰۱۳)، در پژوهشی به بررسی تأثیر عدم تقارن اطلاعات و مالکیت صندوقهای سرمایهگذاری بر مدیرست سود شرکتها در کشور چین پرداختند. در این پژوهش، محقق مدیریت سود را بر اساس مدل DD پیشنهاد شده توسط دیچو و دیچاو (۲۰۰۲)، محاسبه کرده و انحراف معیار ریسک ویژه را به عنوان اندازهگیری عدم تقارن اطلاعات تعریف نموده و صندوقهای سرمایهگذاری در چین را مانند یان و ژانگ به دو دسته کوتاهمدت و بلندمدت تقسیم کرده و نسبت داراییهای سرمایهگذاری بلند مدت به کوتاه مدت را به عنوان نمایندهای برای سهام سرمایهگذاران نهادی استفاده می کند. به علاوه، ویژگیهای اساسی شرکتها، اداره شرکتها، استانداردهای حسابداری و نیازهای مالی حسابرسان را به منظور بررسی چگونگی میزان عدم تقارن اطلاعات و تأثیر رفتار سرمایهگذاریهای کوتاه مدت و بلند مدت بر مدیریت سود این شرکتها را کنترل می کند.
نتایج تحقیقات آنها نشان داد که کاهش عدم تقارن اطلاعات، رفتار مدیریت سود را بهبود میبخشد و در مقایسه با سرمایهگذاریهای کوتاه مدت، سرمایهگذاریهای بلند مدت نقش نظارتیتری داشته و به طور موثر رفتار منفی مدیریتی را کاهش داده و موجب افزایش کیفیت سودها میشوند. همچنین با در نظر گرفتن تفاوت در سبک سرمایهگذاری و اهداف بلند یا کوتاه مدت سرمایهگذاری، وقتی عدم تقارن اطلاعات کم باشد، صندوقهای سرمایهگذاری بلند مدت میتوانند بر مدیریت سودها نظارت کنند و بنابرین کیفیت درآمدها را افزایش دهند. با این وجود وقتی عدم تقارن اطلاعات بیشتر میشود، اثر نظارتی صندوقهای سرمایهگذاری بلند مدت به شدت کم میشود، در حالی که سرمایهگذاریهای کوتاه مدت و مدیریت سودها به هم مربوط هستند و بنابرین کیفیت سود را کاهش میدهند. بنابرین بهبود دقت سیستمهای اطلاعرسانی در چین و نظارت بر رفتار سرمایهگذاران نهادی برای اداره شرکت دارای اهمیت ویژه است.
۲-۷ تحقیقات انجام شده در داخل کشور
قائمی و وطنپرست (۱۳۸۴) به بررسی نقش اطلاعات حسابداری در کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. یکی از عوامل موثر بر روند قیمت سهام شرکتها، نشانهها و علائمی است که به صورت اطلاعات و پیشبینیهای مختلف از داخل آن شرکتها در دسترس سرمایهگذاران و سهامداران قرار میگیرد. از جمله اطلاعات منتشر شده، اعلان سود برآوردی هر سهم برای سال مالی آینده میباشد.آنها در تحقیق خود وجود سطح عدم تقارن اطلاعاتی و تاثیر آن بر روی قیمت سهام و حجم مبادلات در ۲۱ روز قبل و بعد از اعلان سود برآوردی هر سهم شرکتها را مورد بررسی قرار دادند. از این رو ۱۲۱ مورد اعلان سود را برای ۹۳ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای سالهای ۱۳۸۳-۱۳۸۱ بررسی کردند. برای گردآوری دادههای مورد نیاز تحقیق از نرمافزار تدبیر پرداز استفاده شده است. نتایج حاصل از تحقیق نشان میدهد که در طی دوره مورد مطالعه عدم تقارن اطلاعات در بورس اوراق بهادار تهران بین سرمایهگذاران وجود داشته و این امر در دورههای قبل از اعلان سود به مراتب بیشتر از دورههای پس از اعلان سود میباشد. همچنین مشخص گردید که عدم تقارن اطلاعات بر حجم مبادلات و قیمت سهام تاثیرگذار بوده، به طوریکه در دوره قبل از اعلان سود، حجم مبادلات افزایش یافته و قیمت سهام شرکتها نیر دچار نوسان شدند. به عبارت دیگر، سرمایهگذاران توانستهاند در دوره قبل از اعلان سود، بازده غیر عادی کسب کنند.
نوروش و سپاسی و نیکبخت (۱۳۸۴) به بررسی مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. این پژوهش چگونگی مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق تهران در طی سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۲ مورد بررسی قرار میدهد. مدیریت سود با بهره گرفتن از پارامترهای اندازه، نسبت بدهی به سرمایه و نرخ مؤثر مالیات، مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری پژوهش، کلیه شرکتهای پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران میباشد. از میان جامعه مورد نظر ۹۰ شرکت به صورت نمونهگیری تصادفی انتخاب شده که دادههای مربوط به مدیریت سود آنان از صورتهای مالی این شرکتها جمع آوری گردیده و برای تجزیه و تحلیل متغیرها از نرمافزار Eviews استفاده شده است. در پژوهش فوق، روش جونز برای اثبات مدیریت سود مورد استفاده قرار گرفت. یافتهها نشان میدهد که مدیران شرکتهای بزرگ از اقلام تعهدی برای به حداقل رساندن مالیات شرکتهایشان استفاده میکنند. همچنین در صورت بزرگ بودن شرکت و زیاد بودن بدهی شرکت، تمایل مدیران به مدیریت سودشان بیشتر خواهد شد.
سجادی، دستگیر، فرازمند و حبیبی( ۱۳۸۴)، در تحقیق به بررسی عوامل مؤثر بر مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس تهران پرداختند.در این تحقیق عوامل مؤثر بر مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادر تهران بررسی شده است. این مطالعهی بر اساس طرح تحقیق نیمه تجربی انجام شده است و برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخصهای آماری مدل رگرسیون لجستیک، ضریب همبستگی، کای دو و همچنین مقایسهی میانگینها استفاده شده است. بر اساس نتایج تحقیق در سطح معناداری پنج درصد، عواملی مانند تغییر در عملکرد شرکت و پیشبینی رشد سودهای آینده شرکت با مدیریت سود رابطه مستقیم دارد. اما، بین مدیریت سود و پارامترهایی نظیر اندازهی شرکت و ساختار مالکیت آن، رابطه معنیداری وجود ندارد.
مشایخی و مهرانی و کرمی (۱۳۸۴)، به بررسی نقش اقلام تعهدی اختیاری در مدیریت سود شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. بدین منظور ارتباط جریانات نقدی حاصل از عملیات و اقلام تعهدی اختیاری مورد بررسی قرار گرفت، که اقلام تعهدی اختیاری از طریق مدل تعدیل شده جونز محاسبه شده و به عنوان معیار مدیریت سود در نظر گرفته شده است. نتایج حاصل از آزمون فرضیه تحقیق نشان داد که در شرکتهای مورد مطالعه در این تحقیق مدیریت سود اعمال شده است. در واقع مدیریت در هنگام کاهش وجوه نقد حاصل از عملیات که بیانگر عملکرد ضعیف واحد تجاری بوده است، به منظور جبران این موضوع، اقدام به افزایش سود از طریق افزایش اقلام تعهدی اختیاری کرده است. نتایج این تحقیق مطابق با نتایج حاصل از مطالعات یون و میلر (۲۰۰۳) و مطالعات بسیار دیگری در این زمینه است که تغییرات اقلام تعهدی اختیاری را به طور معکوس در رابطه با تغییرات وجوه نقد حاصل از عملیات ارزیابی کرده است.
حساس یگانه و دیگران (۱۳۸۷)، رابطه بین سرمایهگذاران نهادی و ارزش شرکت را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. در این تحقیق، نگرشهای مختلفی (فرضیه نظارت کارآمد و فرضیه همگرایی منافع) در مورد سرمایهگذاران نهادی، مورد آزمون قرار گرفت. به طور کلی یافتههای این تحقیق، شواهدی در ارتباط با تاثیر مثبت سرمایهگذاران نهادی بر ارزش شرکت فراهم میآورد که مؤید فرضیه نظارت کارآمد بوده و بیان میدارد که سرمایهگذاران نهادی، محرکهایی برای بهبود عملکرد دارد و توان تنبیه مدیرانی که در جهت منافعشان حرکت نمیکنند را نیز دارا میباشند.
نوروش و حسینی (۱۳۸۸) در مطالعهای به بررسی رابطه بین کیفیت افشای اطلاعات و مدیریت سود پرداختند. در این تحقیق، به استفاده از دادههای تاریخی سالهای ۱۳۸۶-۱۳۸۱ مربوط به ۵۱ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، رابطه بین کیفیت افشای شرکتی (شامل قابلیت اتکا و به موقع بودن) و مدیریت سود بررسی گردیده است. از آنجایی که بهبود کیفیت افشای شرکتی باعث کاهش عدم تقارن میگرد و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، مدیریت سود کمتر را به همراه دارد، فرض اصلی این تحقیق آن است که بهبود کیفیت افشای شرکتی با مدیریت سود رابطه منفی دارد. در این تحقیق برای اندازهگیری کیفیت افشاء از دو معیار به موقع بودن و قابلیت اتکا استفاده گردیده و مدیریت سود شرکتها با بهره گرفتن از مدل تعدیل شده جونز بر آورد گردیده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که بین کیفیت افشای شرکتی و مدیریت سود رابطه منفی معنیدار وجود دارد. این نتیجه نشان میدهد آن دسته از شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران که الزامات افشای اطلاعات را رعایت میکنند کمتر مبادرت به مدیریت سود مینمایند. همچنین یافتههای تحقیق حاکی از وجود رابطه منفی معنیدار بین به موقع بودن افشای شرکتی و مدیریت سود میباشد. طبق مشاهدات انجام شده، شرکتهایی که اطلاعات خود را به موقع افشاء مینمایند در مقایسه به شرکتهایی که اطلاعات خود را نسبت به مهلتهای قانونی با تأخیر افشاء مینمایند، کمتر به مدیریت سود مبادرت نمودهاند.
با توجه به یافتههای تحقیق رابطه معنیداری میان قابلیت اتکای افشای شرکتی و مدیریت سود مشاهده نگردید. این نتیجه حاکی از آن است که حتی شرکتهایی که پیشبینیهای دقیقتری از سود خود ارائه میدهند نیز به مدیریت سود مبادرت میورزند.
آقایی و چالاکی (۱۳۸۸)، در پژوهشی به بررسی رابطه بین ویژگیهای راهبری شرکتی و مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. در این مطالعه راهبری شرکتی، با بهره گرفتن از ویژگیهای تمرکز مالکیت، مالکیت نهادی، نفوذ مدیرعامل، دوگانگی وظیفه مدیرعامل، اندازه هیأت مدیره، استقلال هیأت مدیره و مدت زمان تصدی مدیرعامل در هیأت مدیره اندازهگیری شده است. همچنین برای اندازهگیری مدیریت سود نیز از مدل تعدیل شده جونز استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان داد که بین برخی از ویژگیهای راهبری شرکتی نظیر مالکیت نهادی و استقلال هیأت مدیره با مدیریت سود رابطه منفی و معنیدار وجود دارد، اما در خصوص وجود رابطه بین سایر ویژگیهای راهبری شرکتی و مدیریت سود شواهدی یافت نشد.
مرادزاده فرد، ناظمی، غلامی و فرزانی (۱۳۸۸)، در پژوهشی به بررسی رابطه بین مالکیت نهادی سهام و مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند.
مالکیت نهادی سهام به عنوان یک عامل حاکمیتی مهم و مؤثر در شرکتهای بورس، مطرح است. دو انگیزه مهم سرمایهگذاران نهادی برای مدیریت سهام خویش، عبارت است از: ۱) مسئولیتهای امانتی و ۲) عملکرد سرمایهگذاری بالاتر. به توجه به این دو انگیزه سرمایهگذاران نهادی در نظارت مؤثرتر بر مدیریت، این تحقیق به دنبال بررسی تأثیر نظارت اعمال شده از سوی سرمایهگذاران نهادی به مدیریت سود میباشد.جامعه آماری تحقیق حاضر را کلیه شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تشکیل میدهند، که ۶ شرکت به عنوان نمونه تحقیق برای پنج سال (از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۶) معادل ۳۰۵ سال-شرکت، انتخاب شده است. روش انجام تحقیق به صورت میدانی بوده و برای فراهم آوردن اطلاعات شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، از منابع مختلفی از جمله لوحهای فشرده سازمان بورس و اوراق بهادار تهران، نرمافزار تدبیرپرداز و ره آورد نوین، سایت اطلاع رسانی شرکت بورس و سازمان بورس استفاده شده است. برای پردازش اطلاعات از نرمافزار Excel و SPSS استفاده شده است و برای بررسی ارتباط بین مدیریت سود و مالکیت نهادی، از آزمون همبستگی و رگریسون مقطعی چندگانه، استفاده شده است. در این مطالعه، از نسخه تعدیل شده مدل جونز که توسط دچو و دیگران توسعه داده شده، برای برآورد اقلام تعهدی حسابداری غیر عادی استفاده شده است و برآوردی از اقلام تعهدی جسابداری غیر عادی استفاده شده است و برآوردی از اقلام تعهدی حسابداری جاری غیر عادی به عنوان معیاری برای مدیریت سود، بکار گرفته میشود. بطور کلی شواهد تحقیق، حاکی از آن است که بین سطح مالکیت نهادی سهام و مدیریت اقلام تعهدی رابطه معکوس وجود دارد. لذا سرمایهگذاران نهادی نقش نظارتی فعالی بر تصمیمات شرکت در مورد مدیریت سود اعمال میکنند. شواهد تحقیق بیانگر آن است که با افزایش درصد مالکیت نهادی سهام، انعطاف پذیری شرکت جهت مدیریت اقلام تعهدی کاهش مییابد. سرمایهگذاران نهادی کیفیت حاکمیت شرکتی را در شرکتهای سرمایهپذیر بهبود میبخشند. همچنین با افزایش سطح تمرکز مالکیت نهادی سهام، میزان مدیریت اقلام تعهدی توسط شرکت کاهش میباشد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
بسیاری از متفکرین اسلامی بین اراده و اختیار تفاوت قایل شده اند و اراده را اعم از اختیار دانسته اند، اما در مقام توجیه اختیار انسان به گونه ای مشی کرده اند که در مورد اراده صادق است نه اختیار. اما حقیقت این است که اراده، اعم از اختیار است؛ چون اختیار، میل همراه با برتری بخش است. یعنی برتری دادن یکی از طرفین یا طرفها بر دیگری، چنانکه در معنای لغوی آن نیز گفتهمی شود که اختیار، ترجیح شیء و تخصیص و مقدم داشتن یک موضوع بر موضوع دیگر است و همانا اختیار، اخص از اراده و مشیت است.[۱۴۷]
و باز به عبارت دیگر، می توان چنین گفت که در هر اختیاری اراده موجود است، همچنان که در انجام هر فعل جبری اراده موجود است، اما در هر اراده ای اختیار موجود نیست به عبارتی «اختیار آن است که شخص، یکی از دو طرف را که برای فعل ثابت است، (وجود یا عدم) ترجیح دهد. به این معنا که ارادهی جازمه ای پیدا شود که متعلق به یکی از دو طرف باشد؛ اگر ارادهی جازمه به عدم باشد، طرف عدم را ترجیح بدهد، و الا طرف وجود را. ترجیح شرطی دارد و آن این است که فرد علم پیدا کند به مصلحت وجود با مفسدهی عدم یا بالعکس؛ پس مختار باید علمی به وجود صلاح داشته باشد.»[۱۴۸]
در مقابل، عده ای معتقدند: اراده و اختیار، مصداقاً دو مقولهی مستقلند و به هر شکل، اختیار آخرین مرحله قبل از تحقیق فعل است. در حقیقت اراده را باید از مقدمات اختیار به حساب آورد، نه خود اختیار.[۱۴۹] اما آنچه مسلم است اینکه، اراده با اختیار ترادف ندارد; زیرا اوّلاً از آن جا که اختیار از خیر مشتق شده، به آنچه خیر است یا خیر دیده مىشود، تعلّق مىگیرد ولی تعلّق اراده به آنچه شرّ است یا شرّ دیده مىشود نیز ممکن است. ثانیاً در حالت اجبار و اکراه و نیز در حالت اضطرار، اختیار تحقّق نمىیابد.[۱۵۰]
در حقوق کیفری، آمده است که برای تحقق جرم، صرف فعل یا ترک فعل و به دنبال آن نقض اوامر و نواهی قانونگذار به تنهایی کافی نیست بلکه فعل مجرمانه باید نتیجه خواستن فاعل باشد و همانگونه که میدانیم، خواستن یکی از مولفه های عنصر روانی و مبنای تقصیر است، که اراده ارتکاب نیز به آن گفته میشود. بنابراین، علمای حقوق جزا در تبیین مفهوم اراده، آن را در رکن معنوی جرم بیانمی کنند، که در تحقق همهی جرایم نقش دارد.[۱۵۱] چرا که اراده حالت نفسانی و روانی است، که ظاهراً مصدر و منشاء آن مغز و اعصاب انسانمی باشد و مقصود از آن، خواستن فعل یا ترک فعل است و چون هر جرمی علی الاصول از فعل یا ترک فعل مایهمی گیرد، پس اراده در تمامی جرایم وجود دارد.[۱۵۲]
پایان نامه رشته حقوق
در تبیین هرچه بهتر، مفهوم اراده میتوان به مقایسه جایگاه آن از دیدگاه اندیشمندان حقوق مدنی با نگاه علمای حقوق جزا پرداخت. از نقطه نظر علمای حقوق مدنی، فعل ارادی یک کیفیت نفسانی است که مراحل چهارگانه ای را برای تحقق آن نیزشمارشمی کنند، که عبارتند از:
۱ـ مرحله تصور: ماهیت اراده که شوق موکد در نفس است.بدیهی است که انجام دادن عمل ارادی بدون تصور موضوع آن ممکن نیست ولذا نمی توان نسبت به چیزی که ازآن آگاهی نداریم، اراده ای داشته باشیم.به عنوان مثال درعمل حقوقی فروش خانه نخست موضوع فروش مورد فروش یعنی خانه در ذهن فروشنده نقشمی بندد.
۲ـ مرحله سنجش یا تصدیق: اراده ذهنی یعنی آنچه در ذهن متصور است از کلمه اراده همانطور که همه الفاظ دارای صور ذهنیه هستند و همانطور که در خارج وجود دارد در ذهن نیز تصور میشود.پس اراده دارای وجود ذهنی، که همان تصور معنا در ذهن است در این مرحله تصورات گوناگونی که درذهن خطورمی کند، ارزیابی وسنجشمی گردد تا ازمیان آنها یکی برگزیده شود.
۳ـ مرحله تصمیم ورضا: وجود خارجی اراده یعنی آنچه مصداق اراده است و وجود خارجی که به حمل شایع به آن اراده میگویند٬ دراین مرحله شخص تصورخود را مورد سنجش وارزیابی قرارداده است و با ملاحظه این امرکه فروش خانه برای او سودمند است شوق به انجام دادن معامله پیدامی کند.این مرحله که در اصطلاح علم معقول «شوق» نام دارد، در اصطلاح علم حقوق «رضا» نامیدهمی شود.
۴ـ مرحله اجرای تصمیم: تمایل وشوقی که به دنبال سنجش وارزیابی در انسان پیدامی شود اورا به سوی اجرای آن به حرکت درمی آورد.در این مرحله معامل برای انشاء عمل حقوقی آمادهمی شود.وبا امضاءمندرجات سند معامله یا ابراز لفظی، قصد درونی خود مبنی برایجاد عقد را اظهارمی کند.[۱۵۳]
با وجود اینکه نقش تمییز بین مراحل مزبور در علم حقوق بر کسی پوشیده نیست، ولی در حقوق کیفری عمل ارادی، تجزیه به دو جزء قصد و ارادهمی باشد و هر یک از این دو، کیفیت نفسانی مستقلی دارد. ملاک در این تقسیم، توجه انسان است؛ بطوریکه توجه به نفس عمل اراده و توجه به نتیجه حاصل از عمل، قصد نامیده می شود.[۱۵۴]
طرح عنوان مسؤولیت و نگرش به انسان به عنوان یک عامل اخلاقی، منجر به این نظر شد که سرزنش و مجازات فقط در صورتی ممکن است که شخص، ارتکاب جرم را برگزیده و آن را انتخاب کرده باشد. چنانکه ملاحظه میشود، اساسیترین عامل برای امکان سرزنش و استقرار مسؤولیت اخلاقی شخص بزهکار، بهرهمندی از آزادی اراده و توانایی گزینش است. که به دنبال آن علمای حقوق کیفری با توجه به عمل از یک سو و به آثار ناشی از آن از سوی دیگر نموده فعل ارادی رابه قصد و اراده تقسیم کرده اند.
با تامل در مباحث پیشین، میتوان اینگونه بیان کرد که، در عرصه حقوق کیفری، اراده به عنوان خاستگاه اساسی مسئولیت کیفری، امری مقدم بر اختیار دانسته شده که تحدید نسبی یا کلی دامنه مسئولیت کیفری به اعتبار آن انجاممی پذیرد.[۱۵۵]
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
بند دوم – جایگاه اراده و اختیار در خواب
تا مدت ها گمان بر آن بود که خواب، یک دوره زمانی یکنواخت است که در آن انسان هشیاری خود را از دست می دهد. به لطف پژوهش هایی که در طول چند دهه گذشته در مورد خواب به انجام رسیده است، امروزهمی دانیم که خواب از چند مرحله مجزا تشکیل شده که به صورت مشخصی در طول شب اجرامی شود و در طی هر یک از مراحل خواب، فعالیت های الکتریکی مغز (که با عنوان «امواج مغزی» شناختهمی شود) شکل مشخصی دارد. اختراع دستگاه نوار مغزی به دانشمندان اجازه داد تا به مطالعه خواب انسان، به روشهایی که پیش از آن ممکن نبود، بپردازند. مطالعات بیشتر بر روی خواب انسان نشان داده است که خواب از یک سری مراحل گذر میکند که الگوهای امواج مغزی در هر مرحله با یکدیگر متفاوتند.همانگونه که پیشتر در مباحث نخستین بیان گردید، خواب دارای دو نوع اصلی است:
خواب NREM (حرکت غیرسریع چشم) که خواب آرام نیز خوانده میشود.
خواب) REM حرکت سریع چشم) که خواب فعال یا خواب نابهروال (paradoxical)نیز خوانده میشود.
در خلال نخستین مراحل خواب، ما هنوز نسبتاً بیدار و هشیار هستیم.مغز امواجی تولید میکند به نام امواج بتا که کوچک و سریع هستند.به مرور که مغز شروع به آرامش یافتن میکند، امواج کندتری به نام امواج آلفا تولید میشوند. در طول این مدّت و هنگامی که هنوز کاملاً به خواب نرفتهایم ممکن است احساس عجیب و کاملاً واضحی را تجربه کنیم که توهمات پیش خواب نامیده میشود.مثالهای متداول و شایع این پدیده عبارتند از احساس افتادن (پرت شدن) یا شنیدن این که کسی نام شما را صدا میکند.[۱۵۶]
اما آنچه مسلم است، پیرامون تمام این نظریهها سؤالات و نقاط مبهم و تاریکى وجود دارد که هنوز پاسخ آن به روشنى داده نشده است، و خواب همچنان چهره اسرارآمیز خود را حفظ کرده است از شگفتیهای عالم خواب که دانشمندان اخیرا از روى آن پرده برداشتهاند این است که به هنگام خواب و از کار افتادن موقت بخش عظیمى از مغز بعضى از سلولها که آن را سلول نگهبان باید نامید همچنان بیدار میمانند، و توصیه هائى را که انسان قبل از خواب در مورد لحظه بیدارى به آنها میکند هرگز فراموش نمیکنند تا به هنگام لزوم تمام مغز را بیدار کرده به حرکت در آورند.
در ارتباط با خواب مصنوعی نیز قبلا عنوان گردید، هنگام هیپنوتیزم فرد همواره هوشیاراست و به محرکات بیرونی واکنش نشان می دهد.این اساسا مشابه زمانی است که در حال مطالعه یک کتاب مهم و جذاب هستید. شما حقیقتا نمی توانید به چیز دیگری جز موضوع آن کتاب فکر کنید. تمام توجه شما متمرکز خواهد ماند تا زمانی که وضعیت حس آگاهی تان تغییر کند.
برای رساندن به این حالت، فرد هیپنوتیزم کننده فرد را وادار به تمرکز بر صدای خود و یا یک شیء می کند. چیزی که در مرحله بعد رخ می دهید این است که ذهن آگاه و هوشیار هیپنوتیزم شده فعالیتش در روند تفکر کاهش می یابد زیرا عمیقا آرامش ذهن پیدا کرده است. این موضوع سبب می شود ذهن ناخوداگاه فرد در دسترس او قرار گیرد. زمان هیپنوتیزم، فرد بیشتر مستعد پذیرش تلقینات در خصوص این که چگونه احساس کرده، رفتار نموده و بیاندیشید، خواهد شد.زمانی که فرد هیپنوتیزم کننده با او سخن می گوید، ذهن ناخوداگاهش با مقاومت کمتری تلقینات را می پذیرد.[۱۵۷]
همانگونه که بیان شد، هیپنوتیزم، بر خلاف تصور عمومی خواب نیست، بلکه تمرکز فکری است که با ازدیاد ادراک خارق العاده حواس همراهمی باشد. چون ادراک خارق العاده حواس مربوط به دنیای ناخودآگاهی است، پس مکانیسم هیپنوتیزم، مربوط به سازمان ناخودآگاه است و خواب یکی از حالاتی است که در حال تمرکز یا همان هیپنوتیزم به معمول تلقینمی شود. بزرگ ترین ترس و واهمه در رابطه با هیپتوتیزم این است که اغلب میپندارند که هیپنوتیزور میتواند شخص را وادار به انجام اعمال پست و غیر اخلاقی نماید. اما آنچه مسلم است اینکه، سخص هیپنوتیزم شده را نمی توان وادار به انجام کاری گردانید که در حالت عادی انجام نمی دهد.بیاد داشته باشید این ذهن ناخودآگاه فرد می باشد که در حین هیپنوتیزم مورد درخواست و مخاطب قرار می گیرد و از آن جایی که اخلاقیات وی درآن جای گرفته، کاملا از انجام عملی بر خلاف اراده خود مصون می باشد و تنها زمانی هیپنوتیزم میتواند خطرناک باشد که فرد تحت تاثیر الکل، و مست باشد.
ارادی بودن رفتار، یکی از شرایط ضروری تحقق مسئولیت میباشد، و چنانکه گفته شده است، اگر اعمال متهم غیر ارادی باشند دیگر کاملا اشتباه است که آنها را عمل توصیف کنیم (یک اسم بی مسما است ). جوهر یک رفتار یا عمل این است که باید حتی حرکات ماهیچه های انسان (متهم) توسط خود آگاه او خواسته و هدایت شده باشند. بنابراین رفتار انسان زمانی عمل ارادی محسوبمی گردد، که به وجهی با توانایی ها و اراده او بستگی و ارتباط داشته باشد. منطقاً برای اینکه بتوان انجام کاری را به کسی نسبت داد. لازم است او بداند و آگاه با شد، انجام دادن عمل یا ترک آن بهتر یا سود از زیانش بیشتر است. پس عمل یا ترک آن بهتر یا سود از زیانش بیشتر است. پس ویژگی آگاهی انسان و نقش جنبه ها عقلایی او در تصمیم گیری و انتخاب مطلوب و دلخواهش، او را به صورت موجودی صاحب اراده در آورده است و اصولاً تکامل حقیقی انسان نیز در پرتو این آزادی و توانایی نامحدود اراده تحقق خواهد یافت.[۱۵۸]
نسبت به آگاهی فرد هنگام خواب در حقوق کیفری دو نگاه دیده میشود، برخی معتقدند، که در هنگام خواب مشاعر و ذهن از کارمی افتد، و در این حالت فرد به چیزی توجه نداشته و دارای اراده نیست.[۱۵۹] اما گروهی دیگر در این زمینه قائل به تفکیک شده و بیانمی دارند، گاه در هنگام خواب تمام توانایی های ذهنی تعطیلمی شود و گاهی نیز در این حالت تأثیر خواب ناچیز بوده و فرد در این حالت نیز دارای اراده میباشد.[۱۶۰]
اما با عنایت به بررسی ماهیت فیزیزلوژیک خواب به نظرمی رسد، با توجه به تغییرات الکتروفیریولوژیک در مغز که در آن امواج کوچک، منظم و با دامنه بلند خواب عمیق، جای فعالیت الکتریکی سریع، بی نظم و دارای دامنه کوتاه بیداری رامی گیرد، [۱۶۱] میتوان گفت که انسان در تمامی مراحل پنجگانه خواب دارای اراده نمیباشد. یعنی نظر به ریتم فعالیت مغزی انسان هنگام خواب به نسبت بیداری، نمیتوان گفت که شخص دارای حرکات و اعمال ارادی در تمام طول خواب است.
اما در خواب مصنوعی ناشی از هیپنوتیزم، وضعیت اراده به گونه دیگری است. در بین دانشمندان علم حقوق، اکثرا این اعتقاد غالب است که، فرد تحت تأثیر هیپنوتیزم فاقد اراده بوده و قادر به انجام اعمال ارادی نیست. به عقیده ایشان، شخص خفته در این حالت، ناخودآگاه گوش به فرمان خواب کننده است و هر چه او فرمان دهد، بی اختیار انجاممی دهد.فرد هیپنوتیزم شده به خواب مصنوعیمی رود و مانند خفتهی طبیعی، اراده ندارد و متوجه اعمال خوب و بد خود نیست.[۱۶۲]
در پاسخ به دیدگاه فوق و در جهت روشن تر شدن موضوع باید گفت که، هیپنوتیزم نیز مانند بیداری یک حالت مغزی است. کـسـی کـه بـیـدار اسـتمی بـیـند، مـیشـنـود و بـه مـحـیـط واکـنش نشانمی دهد.خواب طبیعی نیز یک حالت دیگر مغزی است که در آن کلیه فعالیت های درونی اندام های بدن به صورت طبیعی صورتمی گیرد. اما مغز در یـک حالت stand by قرار دارد. مغز فردی که خوابیده نسبت به محیط واکنش خاص از همان نوعی که فرد بیدار است نشان نمی دهد. مثلا فـردی کـه خـوابـیده واکنشی نسبت به صحبت هایی که اطرافیانشمی کنند نشان نمی دهد. هر حسی که از بیرونمی آید باید از آستانه ای بالاتر باشد تا فرد خوابیده بتواند به آن واکنش نشان دهد. اگر فرد خوابیده را آرام صدا کنند بیدار نمی شود اما اگر با صدای بلند خطاب شود چون از آستانه خوابیدن بالاتر است، واکنش نشانمی دهد و بیدارمی شود.
اما در خواب مصنوعی بر خلاف خواب طبیعی، اراده برای خواب رفتن وجود دارد و بر خلاف تصور عمومی، حالت آرمیدگی بعد از هیپنوتیزم خواب نیست. هیپنوتیزم شده ها بر خلاف آدم های خواب، از چیزهای در حال وقوع اطراف خود با خبر هستند. الگوهای فعالیت مغزی آنان در حالت عادی فرق دارد.[۱۶۳] همچنین امواج مغزی در این حالت با امواج مغزی حالت خواب نیز در بسیاری از موارد متفاوت است.[۱۶۴] این ها واقعیتی است که علم جدید آن را ثابت کرده است.انسان فرو رفته در حالت خلسه، در حدود تلقین، محدود و منحصر است. شرایط تلقین، هر چه که باشد؛ هنگامی موثر است که با اساس و ریشه روانی شخص هیپنوتیزم شده، اصول زندگی و قواعد اخلاقی او تضادی نداشته باشد. لذا نمی توان با هیپنوتیزم فردی را وادار به ارتکاب جرم نمود.[۱۶۵] روانشناسان معتقدند، هیپنوتیزم شدگان، مسئوولیت را به هیپنوتیزم کنندگان محولمی کنند، بنابراین تلقینات ایشان اجرامی شود. ولی در حالت هیپنوتیزم شدگی کاری خلاف اصول اخلاقی هیپنوتیزم شده انجام نمی گیرد و اساساً فرد کار خطرناکی نمی کنند.[۱۶۶]
بنابراین باید گفت که نمی توان، شخصی را تحت تأثیر هیپنوتیزم مجبور به انجام کاری کرد که تمایلی با انجام آن ندارد.[۱۶۷] و به دیگر سخن، افرادی که تحت تأثیر هیپنوتیزم دست به ارتکاب جرم میزنند، میل باطنی به ارتکاب آن جرم در ضمیر ناخودآگاه و یا خودآگاه ایشان وجود داشته است.[۱۶۸]
گفتار دوم – قصد در خواب
رفتار انسانی هنگامی بعنوان”جرم” محسوب میشود که عناصر تشکیلدهنده آن تحقق یابد و برای آنکه رفتاری بعنوان جرم قابل مجازات باشد جمع آمدن عناصری چند ضرورت دارد. بعضی از این عناصر جنبه عمومی دارند یعنی وجود آنها در همه جرائم الزامی است و بعضی دارای جنبه خصوصی هستند. همانگونه که قبلا بیان گردید، عناصر عمومی جرم عبارت انداز: ۱٫عنصر قانونی ۲٫عنصر مادی ۳٫عنصر معنوی. هریک از عناصر مذکور نیز میتواند دارای مراتب یا ارکانی باشد. قصد نیز که، در این مبحث به بررسی آن خواهیم پرداخت را، جز شرایط و به نوعی ارکان عنصر معنوی جرم میباشد.
برای بررسی وضعیت قصد در خواب، شناخت ماهیت آن لازم و ضروری است. در این مبحث ابتدا ماهیت قصد، سپس جایگاه آن در خواب بینانمی گردد.
بند اول – ماهیت قصد
قصد در لغت به معنی راه میانه رفتن، آهنگ چیزی کردن، میانه روی، عزیمت، آهنگ، نیت و مقصود آمده است وهمچنین به معنای توجه و التفات به چیزی می باشد.[۱۶۹]
کسی که با توجه و عالماً، عامداً بسوی چیزی می رود، در واقع قصد آن را کرده است، عنصر علم و عمد اجزاء لاینفک قصد بشمار می روند.
«جوهرهی تمام اعمال حقوقی – از منظر فقهی و اصولی – قصد است.»[۱۷۰]
معنای اصطلاحی قصد نیز هماهنگ با معنای لغوی آن می باشد. در این خصوص گفته شده است: فمعنی القصد و النیه هوالاراده نحو الفعل او بعباره اخری هو توجیه الاراده نحو الفعل. یعنی معنای قصد و نیت عبارت است از اراده بسوی فعل.[۱۷۱]
دکتر لنگرودی درتعریف قصد می گوید: قصد در علم حقوق عبارت است از مصمّم شدن به انجام یک عمل.[۱۷۲]
از نظر فقه اسلام، قصد همان نیت است. شریعت اسلام، همواره اعمال انسان را مقارن با قصدمی داند. نبی گرامی اسلام (ص)[۱۷۳] در این موردمی فرمایند: همانا اعمال انسان به نیات است.[۱۷۴] شریعت اسلام هنگام اثبات مسئولیت مجرم، به جهت عمل بر طبق قاعدهی تقارن اعمال بالنیات، تنها به جرم نمی نگرد؛ بلکه ابتدا به جرم و بعد به قصد مجرم نگاهمی کند و بر این اساس، مسئولیت مجرم را مترتبمی سازد. وقتی قصد مرتکب صورت خارجی به خود گرفت و از مرحلهی بالقوه به مرحله فعلیت درآمد، منشاء آثار کیفری خواهد بود.[۱۷۵]
در حقوق کیفری نیز میتوان گفت، قصد عبارت می باشد از توجه والتفاتی که شرط تحقق جرم و ترتب مجازات برآن می باشد. این قصد همان عنصر روانی جرم است که بدون آن عمل فاقد جنبه مجرمیت است و اصولاً جرمی واقع نشده است. قصد به این معنا مترادف عمد می باشد و لذا مجرم از نظر حقوق جزا کسی است که عالماً، عامداً مرتکب عملی شده است که در قانون برای آن مجازات تعیین شده است. قاصد این قصد هیچ چیزی را ظرف اعتبار خلق نمی کند. در مقابل این قصد، سهو وجود دارد یعنی شخصی که بدون توجه و التفات عملی را انجام می دهد مثل مادری که در خواب بر روی کودکش می غلتد و منجر به مصدوم شدن آن کودک میشود.
از نظر حقوقدانان قصد مجرمانه حاکی از اراده ارتکاب در فعل یا ترک فعل و همین طور اراده در کسب نتیجه زائیده ذهن قانون گذار است بنابراین قصد مجرمانه (اعم از عام و خاص) را باید در قانون جزا جستجو کرد و لذا در هر جرمی، مفهومی واحد یا ثابت دارد.
اساس مسئولیت جزایی، ارتکاب جرم است، و مسئولیت مجرم با اختلاف درجات جرایم، متفاوتمی شود. هر گاه مجرم، با قصد مجرمانه، مرتکب جرمی شود، مستحق کیفر است و در صورتی که قصد و در صورتی که قصد ارتکاب جرمی وجود نداشته باشد، از شدت مجازات کاستهمی شود. بنابراین در تعیین کیفر، قصد ارتکاب جرم، مهم ترین نقش را دارد و همین قصد است که در اصطلاح حقوق جزایی وضعی، تحت عنوان قصد جنایی از آن یادمی شود.[۱۷۶]
در حقوق جزای اسلامی، قصد مجرمانه، قصد انجام فعل ممنوع یا قصد ترک فعل واجب با علم به اینکه قانونگذار (شارع) آن را ممنوع یا واجب نموده است، تعریف شده است.
برخی از علمای حقوق جزا، قصد مجرمانه را مترادف سوء نیت دانسته، آن را تنها در جرایم عمدی قابل تصورمی دانند. ایشان در تعریف قصد مجرمانه بیان داشتند: «قصد جنایی عبارت است از این که عمداً و با توجه به نتایج زیان بار جرم، کسی مرتکب جرم ایجابی، یا سلبی شود، با علم به اینکه قانونگذار، آن را حرام کرده، یا واجب دانسته، و فعل یا ترک فعل آن را جرم شمرده است.[۱۷۷]
قصد جنایی فقط در جرایم عمدی قابل تصور است، و در جرایم غیر عمدی، وجود ندارد. گاه مجرم با قصد سابق بر ارتکاب جرم، مرتکب جرممی شود. مثل اینکه فرضاً در جرم قتل پیش از آن که اقدام به ارتکاب کند، جرم را در ذهن خود سبک و سنگین کرده و سپس نیت ارتکاب آن را به قلب خود واردمی سازد، سپس برای تحقق بخشیدن به نیت و قصد مجرمانهی خویش، با تهیه وسیله ارتکاب جرم، رکن مادی قتل را وجود خارجیمی بخشد. گاه قصد سابق، وجود ندارد و فقط آنی پیش از ارتکاب جرم به وجودمی آید. در واقع قصد مجرمانه، با خود جرم همراه است.مانند نیت ارتکاب جرایم قتل و جرح و ضرب و غیره که در اثر مشاجره و نزاع بی درنگ و ناگهانی در انسان پدیدمی آید، و بلافاصله در اثر آن، خود جرم ارتکابمی شود.»[۱۷۸]
برای تحقق عنصر روانی در جرایم عمدی باید قصد مجرمانه وجود داشته باشد. قصد مجرمانه در قانون تعریف نشده است بلکه قانونگذار غالبا با بهره گرفتن از عناوین گوناگونی در عبارات قانونی آن را مشخص و بیان کرده است.[۱۷۹] برخی از این عناوین عبارتند از: به قصد کشتن، به قصد سرقت، به قصد سوء خیانت، به قصد استفاده نا مشروع، به قصد کمک به دشمن، به قصد برهم زدن امنیت، به قصد اضرار به غیر، به قصد متهم کردن غیر و به قصد اخفاء با نیت فساد عالما و عامدا، با علم و اطلاع و…
با توجه به تعریف ارائه شده، در عمد یا قصد مجرمانه سه عامل وجود دارد:
۱٫ داشتن اراده که همانطور که بیان شده عنصر مشترک جرایم عمد و غیر عمد است؛
۲٫ خواستن عمل (قصد فعل)؛
۳٫ خواستن نتیجه مجرمانه حاصل از عمل (قصد نتیجه).[۱۸۰]
قصد واژه ای است، که گاه نیز به جای اراده یا همراه با آن استعمالمی شود. همان گونه که بیان شد، بین ان دو نهاد تفاوت اساسی وجود دارد. در حقوق کیفری، فعل ارادی، تجزیه به دو جزء قصد و ارادهمی باشد، که هر یک از این دو، کیفیت نفسانی مستقلی دارد. توجه دقیقی که علمای حقوق کیفری به عمل از یک سو و به آثار ناشی از آن از سوی دیگر نموده اند، سبب شده تا فعل ارادی به دو جزء قصد و اراده تقسیم گردد.[۱۸۱]
دستهای قصد مجرمانه را، ارادهی جهت یافته به مقاصد نهی شده در قانون جزا و عده ای نیز آن را علم و آگاهی مرتکب بر اینکه یک عمل غیر مشروع انجام دهد، دانسته اند.
اصل این است که بدون قصد مجرمانه نمی توان مرتکب را مقصر دانست، مگر اینکه قانون به صراحت یا با ملازمه، عملی را بدون قصد یا سوء نیت جرم بداند.[۱۸۲]
بنابراین، هیچ جرم عمدی، بدون قصد نیست و اینکه هر جرم عمدی با رفتار و قصد مجرمانه تحققمی یابد، صحیح خواهد بود. زیرا در این هنگام، قصد در قالب اراده تبلورمی یابد.[۱۸۳]
هر جرم عمدی علی الاصول تا اراده نباشد واقع نمیشود٬ لذا باید گفت، اراده در تمام جرائم اعم از عمدی و غیر عمدی حتی در جرائم اخلاقی نیز وجود دارد. اما آن چه مهم است این میباشد که میزان و سیطره مجرم بر عنصر مادی در عنصر روانی چقدر بوده است اگر اراده و قصد مرتکب به فعل و نتیجه تعلق بگیرد قصد مجرمانه و سوءنیت خواهد شد و اما اگر اراده مرتکب تنها به فعل تعلق بگیرد و نتیجه مقصوداش نباشد٬ خطای کیفری خواهد شد.[۱۸۴]
بند دوم – جایگاه قصد در خواب
قصد در قانون تعریف نشده است و مقنّن در متون قانونى با بهره گرفتن از عباراتى همچون: قصد سرقت، قصد اضرار، قصد استفاده نامشروع، عالماً، عامداً و امثال آن داشتن قصد مجرمانه را در ارتکاب جرم عمدى مورد تأکید قرار داده است بسیاری از دانشمندان نیز قصد مجرمانه را « آگاهی و علم مرتکب به نقض قانون جزا » دانسته اند. از حقوق دانان ایرانی نیز از جمله « دکتر گلدوزیان » قصد مجرمانه ( عمد ) را چنین تعریفمی کند: « عمد عبارت است از هدایت ارادهی انسان به سوی منظوری که انجام یا عدم انجام آن را قانون گذار منع یا امر کرده است ».
همچنین قصد را متضمن میل و تصمیم فاعل در رسیدن به نتیجهی مجرمانهمی داند. بنابراین میتوان گفت، قصد، توجه انسان است به نتیجهی عمل ارتکابی خویش و نیروی خلاقی است که در حالت شعور و توجه نمود پیدامی کند.[۱۸۵]
نظر به مطالب مذکور، این سوال مطرح است که، آیا میتوان شخص نائم را قاصد تصور نمود؟
و به دیگر سخن، آیامی توان جایگاهی برای قصد در خواب تصور نمود؟
دانشمندان علم حقوق بر اینکه شخص هنگام خواب مشاعرش کار نمی کند وبه چیزی توجه نداشته ودارای اراده، قصد واختیار نیست اتفاق نظر دارند.ه ر چند ممکن است فرد به قصد ارتکاب جنایت بخوابد و در خواب نیز اتفاقاً مرتکب جنایت نیز شود؛ لیکن در زمان سیطرهی خواب بر او، وی فاقد قصد است. قصد نهایی و مقوله، و میل ناآشکار و خفتهی انسان را نمی توان به عنوان عمد و قصد و یا سوء نیت به شمار آورد. هر چند سوء نیت، غالباً انعکاس تمایل و علاقه مرتکب فعل به اخذ نتیجه مجرمانه است؛ ولی گاهی، که این علاقه و تمایل موجود نیست، قصد و سوءنیت موجودمی باشد و این در صورتی است که حصول نتیجه مجرمانه به طور قطع و یقین قابل پیش بینی باشد.[۱۸۶]
اما خواب مصنوعی، با خواب طبیعی به لحاظ قصد نیز متفاوت است. با این تفاوت که شخص هیپنوتیزم شده، بر خلاف خواب طبیعی، از چیزهایی که در اطرافشمی گذرد، با خبر است. گفته شد که «قصد مجرمانه به این معنی است که فاعل بداند فعلی را که مرتکبمی شود به نتیجه ای مخالف اوامر و نواهی قانونگذار منتهی خواهد شد.»[۱۸۷] اما انسان فرو رفته در حالت خلسه، در حدود تلقین، محدود و منحصر است. شرایط تلقین، هر چه که باشد، هنگامی موثر است که با اصول زندگی و قواعد اخلاقی و تفکرات انسان تضادی نداشته باشد. به عبارت دیگر، نمی توان با هیپنوتیزم فردی را وادار به ارتکاب جرم نمود.
بنابراین، در خواب مصنوعی شخص هیپنوتیزم شده، که با اختیار خویش تحت هیپنوتیزم قرار گرفته، به اطراف خود آگاه و قاصد بودن وی متصور است.
مبحث سوم – جرایم ارتکابی شخص خواب
از انسان هزاران عمل خوب و بد دیگر صادرمی شود که فقط یکی از آنها جرم نامیدهمی شود و مرتکب را در معرض مجازات یا اقدامات تأمینی قرارمی دهد. بنابراین باید طریق و روشی انتخاب گردد که به وسیلهی آن بتوان جرم را از سایر اعمال انسانی تفکیک نمود. اصولیترین طریقی که برای تفکیک جرم از سایر اعمال انسانی وجود دارد، همان « تعیین مجازات یا اقدامات تامینی » برای جرم است.از آن جا که در ساختار فعلی حقوق ایران، صرفاً قانون حق تعیین مجازات را دارد٬ لذا اولین شرط پدیدهی جنایی وجود قانون است.مقنن در ماده ( ۲ ) قانون مجازات اسلامی مقرر داشته: « هررفتاری اعم از فعل یا ترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد، جرم محسوبمی شود.» که به اصل « قانونی بودن جرایم و مجازات ها » معروف است و هیچ امری را نمی توان جرم دانست مگر آن که به موجب قانون برای آن مجازات یا اقدامات تأمینی یا تربیتی تعیین شده باشد. ولی وجود قانون به تنهایی برای در معرض مجازات قراردادن فرد، کافی نیست ؛ بلکه شخص مرتکب باید عملاً مورد مجازات یا اقدامات تأمینی قرار گیرد در اینجا ارتکاب مادی٬ عملی ممنوع است٬ نه داشتن مقاصد و افکار مجرمانه ؛ لذا شرط دوم تحقق پدیدهی جنایی همان بروز و ظهور افکار مجرمانه و ارتکاب مادی عملی ممنوع است. این شرط دوم را علما « عنصر مادی جرم » نامیده اند. مجموع دو عنصر قانونی و مادی کافی نیست که شخص مرتکب را در معرض مجازات قرار دهد بلکه شرط دیگری هم ضروری است و آن این که مرتکب با میل و اراده، عمل ممنوعه را انجام داده باشد یا حداقل در ارتکاب آن مرتکب بی احتیاطی یا بی مبالاتی شده باشد.این شرط سوم را دانشمندان « عنصر روانی جرم » نامیده مجموع شریط فوق الذکر را « عناصر سه گانهی جرم » نامیده اند.
از طرفی نیز گفتیم خواب حالت یا پدیده ای است که در آن چشمها بستهمی باشد و تا زمان پایان خواب کلیه ارتباط هوشیاری با محیط واقع قطع گردیده است. مردمک چشم کوچکتر و… و در این حال آدمی ارتباط خود را با محیط اطراف از نظر هوشیاری از دست داده است لکن با کما و بیهوشی و مرگ متفاوتمی باشد و درواقع نقطه مخالف بیداری و هوشیاری است.
۳-۴٫ شیوه اجرا
بعد از مشخص شدن دبیرستان ها و کلاس ها (بصورت تصادفی)، یکی از دبیرستان های دخترانه در ناحیه ۳ کرج را جهت اجرای پایلوت انتخاب نمودیم. در یکی از کلاس های دوم تجربی یک زنگ کامل را برای اجرا در اختیار گرفتیم و ۳۰ نفر از دانش آموزان بطور داوطلبانه آزمون دادند. این اجرا اهداف مختلفی داشت. ابتدا می خواستیم بدانیم جهت اجرای اصلی به چند دقیقه زمان نیاز داریم، آیا تمام سوالات برای دانش آموزان قابل فهم می باشد و ترتیب قرار گرفتن پرسشنامه ها برای پاسخ دادن، مناسب هستند یا خیر. علاوه بر دستیابی به پاسخ این سوالات ما فهمیدیم که اگر در هر اجرا تعداد دانش آموزان کمتر باشد نظارت ما بر نحوه ی پاسخگویی دانش آموزان بیشتر خواهد بود. در این اجرا هر پرسشنامه ای که بیشتر از ۱۰ پاسخ غلط داشت را حذف نمودیم و از سی اجرا، ده اجرای درست بدست آوردیم.
در اجرای اصلی پژوهشگر در هر یک از مدارس با هماهنگی مدیر و با همراهی معاونین به انتخاب تصادفی کلاس ها می پرداخت و هر زنگ در یک کلاس اجرا صورت می گرفت. در هر کلاس طبق زمانی که در اجرای پایلوت تخمین زده شد ۳۵ تا ۴۰ دقیقه زمان جهت پاسخدهی لازم بود. قبل از اجرا ابتدا توضیحاتی در ارتباط با نحوه ی پاسخدهی به سوالات به صورت واضح و روشن بیان شد و جهت ایجاد انگیزه لازم برای پاسخگویی دقیق و صادقانه، در ارتباط با پروژه و روند آن توضیحاتی ارائه و از دانش آموزان تقاضای همکاری می شد. سپس به دانش آموزان این اجازه داده می شد که در صورت عدم تمایل می توانند از پاسخگویی به پرسشنامه ها خودداری کنند. از جمله نکاتی که قبل از اجرا بیان کردیم این بود که از دانش آموزان می خواستیم جهت محرمانه ماندن پاسخ هایشان نام خود را ننویسند و تاکید داشتیم که به سوالات در ارتباط با درس، کلاس و امتحان زیست پاسخ دهند. در بین سوالات پرسشنامه، معدل و نمره کل درس زیست شناسی اهمیت زیادی داشت و نظر به اینکه مدیران در این خصوص با ما همکاری ننمودند، پژوهشگر در حین اجرا نمرات و معدل های تک تک آزمون دهندگان را بررسی می کرد و در صورتی که نمرات غیر واقعی بنظر می آمدند با آنها صحبت می کرد و آنها را به همکاری دعوت نموده و یا نمره یا معدل آنها را از سایر دانش آموزان جویا می شد. چه بسا بسیاری از دانش آموزان معدل و نمره زیست را به دلخواه خود به ما نشان می دادند. در صورتی که دانش آموزی بدون مطالعه و سریع پاسخ می داد، متذکر می شدیم. پژوهشگر حین اجرا متوجه رفتارهایی می شد که این اطمینان را کسب می کرد که دانش آموزان با فکر و نه بطور شانسی پاسخ می دهند. بعنوان مثال دانش آموزان در مورد سوالات توضیحات بیشتری را از ما می خواستند و نیز در کنار پاسخ هایشان توضیحات تشریحی اضافه می کردند و یا نامه ای حاوی انتقادات و پیشنهادات به ما می دادند. پس از اینکه هر دانش آموزی پرسشنامه خود را به ما تحویل می داد، بررسی کلی انجام می شد و از کمال همکاری شان قدردانی می کردیم. پس از اجرای تمام پرسشنامه ها، پاسخ ها به دقت بررسی شد و پرسشنامه هایی که صحت پاسخگویی شان تردید برانگیز بود و یا بیشتر از ده پاسخ غلط داشت، از فرایند تحلیل کنار نهاده شدند. و در نهایت از ۸۰۰ اجرا ۱۰۰ پرسشنامه حذف شدند.
۳-۵٫ روش تجزیه و تحلیل داده ها
در این پژوهش از شاخص های آماری توصیفی و روش های آمار استنباطی الگویابی معادلات ساختاری با بهره گرفتن از نرم افزار LISREL استفاده شده است. برای بررسی مدل مفهومی پژوهش از تحلیل مسیر استفاده شد. روند انجام تحلیل های آماری بدین شکل صورت پذیرفت که در ابتدا صحت ورود داده ها بررسی شد. پس از کسب اطمینان سوالات منفی، معکوس شدند. سپس سوالات هر خرده مقیاس در همه ی متغیرهای این پژوهش با بهره گرفتن از میانگین وزنی محاسبه شد. اما از آنجایی که تعداد مولفه های هر متغیر زیاد بود، از طریق تحلیل عاملی ساختار کل مولفه ها در متغیرهای پژوهش بررسی شد که نشان داد خرده مقیاس های هر متغیر تنها یک ساختار تک عاملی را نشان می دهد. پس از اطمینان از اینکه ساختار عاملی وجود ندارد، از طریق تحلیل عاملی یک نمره کلی از همه ی خرده مقیاس های آزمون تولید شد که نمره ی اندرسون رابین نامیده می شود. نمرات اندرسون رابین مانند نمرات استاندارد شده ی Z هستند. پس از بررسی نمرات استاندارد شده داده های پرت که در حدود ۳ نفر بودند از داده ها حذف شد (داده هایی که از ۳± کمتر یا بیشتر بودند). نمرات استاندارد شده چون مثبت و منفی بودند، به نمرات استاندارد T تبدیل و ساختار مدل مفهومی از طریق تحلیل مسیر و با بهره گرفتن از نرم افزار لیزرل، نسخه ۷۲/۸ آزمون شد. همچنین داده های بدست آمده از هر متغیر به صورت جداگانه در بین دو گروه دختر و پسر از طریق آزمون تحلیل واریانس چند متغیری به علت چند خرده مقیاس داشتن هر متغیر آزمون شد. شاخص اعتبار نیز از روش همسانی درونی و با آزمون آلفای کرونباخ محاسبه شد. این آزمون ها از طریق نرم افزار ۲۱SPSS محاسبه شد.
تفاوت بین مدل مفروض و مدل بدست آمده
به منظور اصلاح مدل، اثرهای غیر معنادار از مدل حذف گردید. بدین صورت که اثر باورهای پیشرفت بر پیشرفت تحصیلی با واسطه رفتارهای پیشرفت معنادار نبود بنابراین حذف گردید و پس از تعدیل صورت گرفته، برازش مدل مجددا مورد بررسی قرار گرفت و آزمون شد، یافته ها نشان داد که برازش مدل اصلاح شده با مدل مفروض تاثیری محسوس و قابل ملاحضه ای بر شاخص های نیکویی برازش مدل ساختاری کلی پس از حذف این اثر غیر معنادار داشت، بنابراین مدل اصلاح شده به عنوان مدل نهایی در نظر گرفته شد.
فصل چهارم
نتایج پژوهش
در این فصل با توجه به هدف مطالعه (نقش باورهای شایستگی و ادراک از کلاس بر عملکرد تحصیلی با واسطه ی باورهای پیشرفت و رفتار پیشرفت) نتایج بدست آمده از تحلیل مسیر مدل مفهومی پژوهش و همچنین نتایج تفاوت بین دو گروه دختر و پسر در ادراک از ساختار کلاس، باورهای شایستگی، باورهای پیشرفت، رفتار پیشرفت، و عملکرد تحصیلی گزارش شده است.
۴-۱ تحلیل مدل مفهومی پژوهش
۴-۱-۱ نقش ادراک از کلاس و باورهای شایستگی بر عملکرد تحصیلی با واسطه گری باور و رفتار پیشرفت
در این مطالعه ۸۰۰ نفر شرکت کردند و دانش آموزان به ۷۱۲ پرسشنامه به طور کامل پاسخ داده بودند، که از این تعداد ۳۷۸ نفر پسر، و ۳۳۴ نفر دختر بودند.
فرضیه اول
ادراک از کلاس و باورهای شایستگی با واسطه ی باور و رفتار پیشرفت عملکرد تحصیلی در درس زیست شناسی را پیش بینی می کند.
برای پاسخ به این فرضیه از تحلیل مسیر استفاده شد. در بخش اول آماره های توصیفی متغیرهای پژوهش (عملکرد تحصیلی در درس زیست شناسی، باورهای پیشرفت، رفتار پیشرفت، باورهای شایستگی، و ادراک از کلاس) گزارش شده است (جدول ۴-۱).
جدول ۴- ۱
آماره های توصیفی عملکرد تحصیلی، باور و رفتار پیشرفت، ادراک فرد از کلاس، و باورهای شایستگی
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
ردیف متغیر میانگین انحراف استاندارد کمترین نمره بیشترین نمره
۱ عملکرد تحصیلی ۲۶/۱۶ ۷/۲ ۱۰ ۲۰
۲ باورهای پیشرفت ۳۹/۳ ۵۱/۰ ۴۹/۱ ۶۴/۴
۳ رفتار پیشرفت ۳۲/۳ ۴۰/۰ ۷/۱ ۴۲/۴
۴ باورهای شایستگی ۷/۲ ۳۸/۰ ۴۴/۱ ۹۶/۳
۵ ادراک از کلاس ۱۴/۳ ۵۹/۰ ۳۸/۱ ۶۲/۴
پس از بررسی شاخص های توصیفی متغیرهای مورد مطالعه در گام اول جهت بررسی مدل مفهومی، همبستگی بین متغیرهای مدل مفهومی محاسبه شد (جدول ۴-۲). همبستگی بین متغیرها از طریق ضریب همبستگی گشتاوری پیرسون محاسبه شد. نتایج بدست آمده نشان داد بین عملکرد تحصیلی با باورهای پیشرفت (۰۱/۰<P، ۲۸/۰=r)، رفتار پیشرفت (۰۱/۰<P، ۲۹/۰=r)، و ادراک فرد از کلاس (۰۱/۰<P، ۲۲/۰=r) رابطه مثبت و معناداری دارد، بدین معنا که هر چه باورهای پیشرفت، رفتار پیشرفت و ادراک فرد از کلاس بالاتر می رود عملکرد تحصیلی دانش آموزان بهتر خواهد شد. بین باورهای شایستگی و عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود نداشت.
علاوه بر این بین باورهای پیشرفت با باورهای شایستگی (۰۱/۰<P، ۱۸/۰=r)، و ادراک فرد از کلاس (۰۱/۰<P، ۴۱/۰=r)، رابطه مثبت و معناداری وجود داشت. بدین معنا که هر چه باورهای شایستگی و ادراک فرد از کلاس بالاتر می رود باورهای پیشرفت دانش آموزان نیز افزایش می یابد.
همچنین نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین رفتار پیشرفت با باورهای شایستگی (۰۱/۰<P، ۱۶/۰=r)، و ادراک فرد از کلاس (۰۱/۰<P، ۳۹/۰=r)، رابطه مثبت و معناداری وجود داشت. بدین معنا که هر چه باورهای شایستگی و ادراک فرد از کلاس بالاتر می رود رفتار پیشرفت دانش آموزان نیز افزایش می یابد و از دانش آموزان از رفتاری پیشرفت بیشتری استفاده می کنند.
جدول ۴- ۲
ماتریس همبستگی بین عملکرد تحصیلی، باور و رفتار پیشرفت، ادراک فرد از کلاس، و باورهای شایستگی
۲-۲-۶-۴٫ مدل مهارتهای هیجانی بار-آن ۴۷
۲-۳٫ موضعگیریهای نظری در خصوص امنیت عاطفی ۴۹
۲-۳-۱٫ مفهوم امنیت ۵۰
۲-۳-۲٫ مفهوم امنیت عاطفی ۵۲
۲-۳-۳٫ عوامل تاثیرگذار بر امنیت عاطفی ۵۳
۲-۳-۳-۱٫ ویژگیهای شخصیتی ۵۴
۲-۳-۳-۲٫ ارتباط ۵۴
۲-۳-۳-۳٫ حل تعارض ۵۵
۲-۳-۳-۴٫ مسائل مالی ۵۵
۲-۳-۳-۵٫ فعالیت اوقات فراغت ۵۶
۲-۳-۳-۶٫ رابطه جنسی ۵۶
۲-۳-۳-۷٫ نقشهای مربوط به برابری زن و مرد ۵۶
۲-۳-۴٫ دیدگاههای مطرح شده پیرامون امنیت عاطفی ۵۷
۲-۳-۴-۱٫ دیدگاه رشدی فارمن ۵۷
۲-۳-۴-۲٫ دیدگاه ترکیبی وارینگ ۵۹
۲-۳-۴-۳٫ دیدگاه دلبستگی جانسون و ویفن ۶۰
۲-۳-۴-۴٫ دیدگاه ترکیبی جسلسن ۶۲
۲-۳-۴-۵٫ دیدگاه تعاملی باگاروزی ۶۵
۲-۴٫ یافتههای پژوهشی در قلمرو موضوع مورد بررسی ۶۶
فصل سوم: روش تحقیق
۳-۱٫ مقدمه ۷۱
۳-۲٫ روش تحقیق ۷۱
۳-۳٫ جامعه تحقیق ۷۳
۳-۴٫ نمونه تحقیق و روش نمونهگیری ۷۳
۳-۵٫ روش گرداوری اطلاعات ۷۳
۳-۶٫ داده های مورد نیاز و ابزار تحقیق ۷۳
۳-۷٫ پایایی ابزار تحقیق ۷۵
۳-۸٫ روش تجزیه و تحلیل دادهها ۷۵
فصل چهارم: نتایج
۴-۱٫ یافتههای توصیفی ۷۷
۴-۲٫ تحلیل رگرسیون چند متغیری ۷۸
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری ۸۰
۵-۱٫ بحث و نتیجهگیری ۸۱
۵-۲٫ محدودیت های تحقیق ۸۶
۵-۳٫ پیشنهادات کاربردی ۸۷
۵-۴٫ پیشنهادات تحقیق ۸۸
منابع
منابع فارسی…………………………………………………………………………………………………………………………
منابع غیر فارسی …………………………………………………………………………………………………………………..
پیوست ها .
چکیده انگلیسی ۹۶
چکیده
تحقیق حاضر جهت بررسی رابطه بین مهارتهای هیجانی و امنیت عاطفی با کیفیت زندگی زناشویی زوجین ساکن شهر رودان انجام گرفت. این پژوهش به روش توصیفی- همبستگی طراحی و انجام شد. ابزارهای مورد استفاده در این تحقیق عبارت بود از آزمون رضایتمندی زناشویی انریچ، مقیاس آگاهی از هیجانات تورنتو (TAS-20) و آزمون امنیت عاطفی تجدید نظر شده (ISQ-R) که توسط اعضای نمونه تکمیل شدند. نمونه تحقیق شامل ۴۷۵ نفر از زوجین ساکن شهر رودان بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. همچنین جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج نشان داد که مهارتهای هیجانی و امنیت عاطفی با کیفیت زندگی زناشویی زوجین ساکن شهر رودان ارتباط مستقیم معنادار دارند. نتایج حاصل از آزمون رگرسیون حاکی از این بود که مهارتهای هیجانی و امنیت عاطفی ۱۸ درصد از واریانس کیفیت زندگی زناشویی را تبیین می کنند. یافتههای پژوهش مؤید این مهم است که بین مهارتهای هیجانی و امنیت عاطفی با کیفیت زندگی زناشویی زوجین ساکن شهر رودان رابطه معناداری وجود دارد و می توان از طریق مهارتهای هیجانی و امنیت عاطفی میتوانیم کیفیت زندگی زناشویی زوج ها را پیشبینی کرد.
کلید واژهها: کیفیت زندگی زناشویی، مهارتهای هیجانی، امنیت عاطفی.
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
خانواده را موسسه یا نهاد اجتماعی معرفی کردهاند که ناشی از پیوند زناشوئی زن و مرد است و در آن اعضای خانواده که شامل زوجین و فرزندان و گاهی هم اجداد و نوههاست براساس همزیستی مسالمت آمیز، صفا، صمیمیت، انس و تفاهم و مشارکت و تعاون زندگی میکنند. خانوادهها معمولا واحدی کوچک متشکل از حداقل دو یا سه نفر است، ولی از نظر اهمیت آن را از مهمترین نهادهای اجتماعی و نخستین منبع سازندگی و پرورش نسل و عالیترین سرچشمه خوشبختی و غنیترین منبع عاطفه دانستهاند (احمدی و همکاران، ۱۳۸۴).
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
از جمله مظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعامل های سالم و سازنده میان انسانها و برقرار بودن عشق به همنوع و ابراز صمیمیت و همدلی به یکدیگر است. انسان موجودی چند بعدی است که بخش مهمی از ماهیت پیچیده او را میل به زندگی جمعی و پیوند جویی با همنوع تشکیل میدهد. روانشناسان و سایر متخصصان علوم رفتاری از جمله متخصصانی هستند که با مطالعه ابعاد پیچیده رفتار انسان و دنیای روانی او برای بهزیستی و دستیابی به سلامت تن و روان، اطلاعات و راهبردهای سودمندی را ارائه میدهند تا از این راه رسیدن به زندگی توام با آسایش برای فرد فرد آدمیان امکان پذیر گردد (جدیدی و جان بزرگی، ۱۳۸۸). روان شناسان خانواده را محل ارضاء نیازهای مختلف جسمانی، عقلانی و عاطفی میدانند. داشتن آگاهی از نیازهای زیستی و روانی و شناخت چگونگی ارضاء و اطفاء آن ها و تجهیز شدن به تکنیکهای شناخت تمایلات زیستی و روانی مهمتر، و مسلح بودن به چگونگی ارضای درست و سالم آن ها ضرورتی انکار ناپذیر میباشد (احمدی و همکاران، ۱۳۸۴).
روانشناسانی که در راستای اهداف فوقالذکر فعالیت دارند، خاطر نشان میکنند که برای دستیابی به رضایت از زندگی و ارضای نیازهای عاطفی و روانی، خصوصیات و تواناییهای فرد از اهمیت بسزایی برخوردار است. در فعالیتهای اندیشمندان این حوزه، تحقیقات زیادی مشاهده میشود که دلالت بر تائید نقش مهارتهای ارتباطی و هیجانی در عملکرد روزمره بزرگسالان، پیوندهای آن ها و روابط زناشویی رضایتمند دارد.
با توجه به تاثیراتی که مهارتهای هیجانی و امنیت عاطفی افراد بر کیفیت رابطه آن ها دارد و همچنین اهمیت بالای کیفیت زندگی زناشویی برای سلامت روانی افراد، در تحقیق حاضر محقق بر آن شد تا رابطه مهارتهای هیجانی و امنیت عاطفی با کیفیت زندگی زناشویی زوجین شهر رودان را مورد بررسی قرار دهد.
نتیجه تصویری درباره سلامت روانی
۱-۱٫ بیان مسئله
“بهداشت روانی” نسلهای جامعه درگرو تامین بهداشت روانی خانواده به عنوان یک کانون مملو از محبت و آرامش برای تحول در رشد استعدادهاست که هرگونه آسیبی به آن، نسل آینده را از آثار سوء خود مصون نخواهد گذاشت وسازمانهای اجتماعی زیادی را درگیر خود خواهد ساخت. خانواده یک نظام اجتماعی زیربنایی است که نابسامانی سازمان یا گسیختگی آن را میتوان بهعنوان شکست واحد خانوادگی یا گسیختگی خانواده و متعاقبا تزلزل درپایههای زندگی اجتماعی ارزیابی و مطرح نمود و بنابراین بررسی عوامل تاثیرگذار برآن از اهمیت بسزایی برخوردار است (آخرتی،۱۳۸۶). هر زن ومردی درطول زندگی مشترک خود درجاتی ازمشکلات و ناسازگاریهایی را در زندگی زناشویی، تجربه میکندکه این اختلافها گاه حل میشوند و گاه نیز شدت اختلافات وعدم آگاهی زن ومرد از راههای مقابله بامشکلات، چنان به نارضایتی زناشویی دامن میزند که زوجها راهی جز طلاق، فرا روی خود نمیبینند. بنابراین مهم است که پژوهشگران حوزه خانواده به بررسی عواملی بپردازند که روابط بین همسران را تحت تاثیر قرار میدهد.
عمده آزمایههای سنجش رضایت پس از ازدواج در سراسر دنیا نشان میدهند پس از عبور زندگی مشترک از مرز هیجانات اولیه و ورود به عرصه تلاطم زندگی روزمره نوعی افت رضایتمندی از کیفیت عاطفی، اجتماعی یاجسمانی زناشویی مشاهده میشود (بولینگ وهیل[۱]،۲۰۰۵). چنین افتی بخصوص باحضور فرزندان ومشکلاتشان از یک سو و از طرف دیگر افزایش تعهدات وچالشهای زندگی جدیتر نیز میگردد (استتس[۲]،۲۰۰۴؛ به نقل از غلامعلیان واحمدی،۱۳۸۷).
با این اوصاف، کیفیت زندگی زناشوئی یکی ازعوامل موثر در ثبات و پایائی خانوادهها و در عین حال بهداشت روانی همسران وفرزندان است (سامانی،۱۳۸۶). ازسوی دیگر یکی از مولفه های کیفیت زندگی، کیفیت زندگی زناشویی میباشد. از مفاهیم بسیاری از قبیل سازگاری، رضایت، شادمانی، یکپارچگی وتعهد برای کیفیت زندگی زناشویی استفاده شده است (الیس[۳]، ۲۰۰۴). در مورد معنای هر یک از این مفاهیم توافق وجود ندارد. علت آن به نبود یک نظریه واحد درمورد چیستی کیفیت زناشویی باز میگردد (گلن[۴]،۲۰۰۱، به نقل ازالیس، ۲۰۰۴).
کُل واسپانیر[۵] (۱۹۹۸) کیفیت زندگی زناشویی را به عنوان موفقیت و عملکرد یک ازدواج توصیف کردهاند. لارسون و هولمان[۶] (۲۰۰۱) بیان کردند کیفیت زندگی زناشویی یک مفهوم پویا است زیرا ماهیت وکیفیت روابط میان افراد درخلال زمان تغییر مییابدکه این مطلب امکان شناسایی عوامل تأثیر گذار بر کیفیت یک رابطه را فراهم مینماید.هرچندممکن است که این قبیل روابط پیچیده بوده وحاوی تعاملات میان متغیرهای بسیارباشند (نقل از غلامعلیان واحمدی، ۱۳۸۷).
“کیفیت زندگی زناشویی” به عنوان یکی از مهمترین و مؤثرترین عوامل در تداوم یک زندگی موفق، سالم و شاد محسوب می شود. ناامیدی از بهبود روابط زوجین، بینش های سوگیرانه و نادرست، روابط غلط، علاوه براثرات سویی که برارتباطات بین همسران می گذارد،بی تردید ساختار خانواده را نیزمتزلزل می کند. تزلزل خانواده نیز برسلامت و روان کودکان و رشد طبیعی وسالم آن ها اثرات مخربی برجای میگذارد (الیس،۲۰۰۴). براین اساس توجه به خانواده و بهبود روابط زوجین که الگوی اصلی واولیه زوجین هستند، ضروری به نظر میرسد. کیفیت زندگی زناشوئی سهم بسزایی در کیفیت زندگی داشته و در نتیجه زمینه ساز تسهیل در امر رشد و تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه خواهد شد.
بنابراین با توجه به اهمیتی که روانشناسان، جامعه شناسان و حتی مذاهب به خانواده و ارتباط زناشویی موثر میدهند این سوال به ذهن میرسد که چرا زوجین دچار افت کیفیت زندگی زناشویی میشوند و چه علل و عواملی میتواند بر کیفیت زندگی زناشویی آنان تاثیر گذارد (غلامعلیان و احمدی،۱۳۸۷). لذا درتحقیق حاضر قصد بر این بوده است تا به بررسی رابطه دوعامل “مهارتهای هیجانی” و” امنیت عاطفی” با کیفیت زندگی زناشویی پرداخته شود.
اولین متغیرپیشبینی کننده درتحقیق حاضر”مهارتهای هیجانی” میباشد.مهارتهای هیجانی شامل طبقه وسیعی از مهارتها میباشند شامل روشهای اکتسابی هر فرد برای شناسایی کردن، سازماندهی کردن وابراز هیجاناتش وهمچنین نحوه پاسخگویی اوبه هیجانات دیگران میباشد (کردوا، جی و وارن[۷]،۲۰۰۵).
“مهارتهای هیجانی” صرفا تجربه احساسات نیستند، بلکه مشخص کننده مهارت فرد درکاربرد هیجانات برای تنظیم رفتارها و روابطش میباشند. میرگین[۸] (۲۰۰۳) مهارتهای هیجانی را به عنوان سازه منفردی که از حداقل چهار توانایی تشکیل میگردد در نظر میگیرد. این چهار توانایی مشتملاند بر: “کنترل بر هیجانات”، “آسودگی در ابراز هیجانی”، “بازشناسی و ارتباط با هیجانات” و”همدلی کردن”.
مهارتهای هیجانی پیشبینیکننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برقراری ارتباط مناسب با دیگران است (گاتمن[۹]، ۱۹۹۷). افراد با مهارتهای هیجانی ضعیف و در نگاهی وسیعتر هوش هیجانی پایین، واکنشهای شدیدی نسبت به نظردیگران درمورد خودشان بروز میدهند.اینگونه افراد پیوسته برای کسب تایید اطرافیان درتکاپو هستند وبه انجام اعمالی مبادرت میورزند که کنشوری آن ها را در زندگی روزمره محدود میکند و مشکلاتی را در روابط بینفردی آن ها علیالخصوص روابط زناشویی به وجود میآورد و باعث افت کیفیت زندگی زناشویی آن ها می گردد.
تصویر توضیحی برای هوش هیجانی
“امنیت عاطفی” متغیر تاثیرگذار دیگری است که به شیوههای مختلف برکیفیت زندگی زناشویی اثر میگذارد. طبق تعریف “کردوا و اسکات[۱۰]” (۲۰۰۱) امنیت عاطفی،احساس امنیت وآسودگی نسبت به آسیب پذیر بودن در بافت یک رابطه معین میباشد. امنیت عاطفی عامل میانجی بین مهارتهای هیجانی و رضایت زناشویی می باشد (کوردوا، جی و وارن،۲۰۰۵).
طبق نظریه کوردوا (۲۰۰۷) در رابطه با امنیت عاطفی،پنج عامل مرتبط تشکیل دهنده امنیت عاطفی میباشند: (۱) آسودگی دررابطه باآسیبپذیر بودن عاطفی از سوی شریک، (۲) آسودگی در رابطه با آسیبپذیری جسمی وجنسی، (۳) آسودگی از آسیبپذیر بودن درصورت بروز خود،(۴) آسودگی ازآسیبپذیربودن درصورت برقراری روابط اجتماعی بیرون از رابطه زوجین و(۵) آسودگی از آسیبپذیربودن درصورت ابراز مخالفت. افرادی که سطوح بالاتری از امنیت عاطفی را گزارش میکنند، در روابطشان از تعهد، اعتماد و رضایتمندی بالاتری برخوردارند.
عاملی که ارتباط تنگاتنگی با امنیت عاطفی دارد صمیمیت میباشد. صمیمیت به عنوان توانایی ارتباط با دیگران با حفظ فردیت تعریف میشود. شاخص سازی رایج ازصمیمیت در روابط زناشویی، سطح نزدیکی به همسر،به اشتراکگذاری ارزشها وایدهها، فعالیتهای مشترک،روابط جنسی، شناخت ازیکدیگر و رفتارهای عاطفی نظیر نوازش کردن است.فردی که میزان صمیمیت بالاتری را تجربه میکند قادر است خود را به شیوه مطلوبتری در روابط عرضه کند و نیازهای خود را به شکل موثرتری به شریک وهمسرخود ابراز کند.رضایت زناشویی میتواند در زوجهایی که میزان صمیمیت بالاتری دارند، بیشتر باشد؛ به عبارت دیگر زوجهایی که صمیمیت بالاتری دارند ممکن است قابلیت بیشتری در مواجهه بامشکلات وتغییرات مربوط به رابطه خود داشته باشند و درنتیجه رضایت زناشویی بالاتری را تجربه کنند (پاتریک، سلز، گیوردانو و فولراد،۲۰۰۷).
لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین مهارتهای هیجانی وامنیت عاطفی با کیفیت زندگی زناشویی زوجین درشهر رودان میباشد.
۱-۲٫ اهمیت و ضرورت تحقیق
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.