ج) عوامل تربیتی نظیر الگوهای نادرست خانوادگی، فقدان رابطه ی والد ـ کودک، طرد کردن فرزندان، حمایت افراطی، محرومیت های عاطفی، خودمختاری بیش از حد کودک، انتظارات و خواسته های غیر واقع گرایانه ی والدین و کمبود ارتباط.
د) ساختار خانوادگی ناسازگار در خانواده های بی کفایت، از هم پاشیده، ضداجتماعی وآسیب روانی اولیه و عدم ثبات عاطفی و روانی والدین بخصوص مادر.
ه) فشارهای ناشی از زندگی جدید صنعتی مانند رقابت های ناسالم، تقاضاهای شغلی وتحصیلی وپیچیدگی های زندگی جدید.
و) عوامل ژنتیکی و ارثی نظیر اختلالات جسمی، روانی وعاطفی ارثی که زمینه را برای رفتارهای بزهکارانه و ناسازگاری اجتماعی فراهم می کنند.
هرچند که برای شناسایی عوامل مرتبط با سازگاری اجتماعی تلاش های نظری وتجربی زیادی صورت گرفته است، اما این تلاشها کمتر متوجه شناسایی نقش نظام باورها، ارزش ها، سنن وآداب ورسوم و نگرش های افراد در سازگاری شخصی و اجتماعی آنان بوده است، هم چنین بیشتر متوجه جمعیت عمومی بوده است تا اقشار خاصی از جامعه وبه ویژه دانشجویان. این در حالی است که پژوهش های متعدد و مشاهدات مراکز مشاوره ای نشان داده است که عوامل نامساعدی مانند اضطراب، تنش، تشویش و عدم اعتماد به نفس، سازگاری شخصی، اجتماعی پیشرفت تحصیلی دانشجویان را تهدید می کند و نه تنها موجب می شود که تعدادی ازآن ها نتوانند به موقع دوره ی تحصیلی خود را به اتمام برسانند، بلکه سبب دگرگونی روحیه ی آنان شده و نوعی نگرانی ، ناپایداری هیجانی وحتی گاه پاره ای مشکلات عصبی ـ روانی رابرای آن ها ایجاد می کند وسازگاری روان شناختی و اجتماعی آن ها را به شدت به مخاطره می اندازد(روشن، ۱۳۶۹؛ قهاری، ۱۳۸۱).
۹-۲عقب ماندگی ذهنی
در سال های اخیر، زمینه عقب ماندگی ذهنی در کانون فعالیت های جدی و فشرده قرار گرفته است. انجمن عقب ماندگی آمریکا(AAMD) توسط فردی به نام «هبر» در سال ۱۹۵۹ و سپس با تجدید نظری در سال ۱۹۶۱ تعریف جامعی از عقب ماندگی ذهنی به شرح زیر ارائه داده است:
«عقب ماندگی ذهنی مربوط می شود به کنش (عملکرد) یا پایین تر از حد متوسط عمومی هوش که در دوران رشد ظاهر شده و همراه با اختلالاتی در رفتار سازشی است». در تعریف فوق منظور از«درجه هوشی پایین تراز حد متوسط» این است که نمره فرد در یک آزمون تراز شده کنش هوشی در بین ۱۶% پایین جمعیت گروه سنی خود قرار گیرد. ومنظور از «دوران رشد» از زمان تشکیل نطفه و بارداری تا ۱۶ سالگی است.
دوازده سال بعد در سال ۱۹۷۳ انجمن مزبور با مطالعات و تحقیقاتی که به عمل آورده بئد در تعریف ۱۹۶۱ خود از عقب ماندگی ذهنی تجدید نظر نموده و تعریف دیگری توسط”گروسمن” ارائه می دهد:
«عقب ماندگی ذهنی مربوط می شود به کنش عمومی هوشی که به طور معنی دار یا قابل ملاحظه ای کمتر از حد متوسط بوده و با نقایصی در رفتار سازشی توأم است و در دوران رشد پدیدار می شود».
طبق قلنون بهداشت روانی انگلستنا، عقب ماندگی ذهنی حالتی است که رشد مغز، هوش و روان از هنگام تولد یا از مراحل اولیه زندگی متوقف می ماند یا تکامل ناقص می یابد.
پیاژه ، روان شناس سویسی معتقد است که رشد قوای ذهنی از طریق فرایندهای سازگاری و سازمان و به کمک دو کنش جذب(درون سازی) و انطباق(برون سازی) صورت می گیرد و کودک از مراحل چهار گانه حسی- حرکتی(تولد تا ۲سالگی) پیش عملیاتی(۲تا ۷ سالگی) عملیاتی(۷ تا ۱۱ سالگی) و تفکر انتزاعی( ۱۱ سالگی به بعد) عبور می کند. لذا پیاژه عقب ماندگان ذهنی را افرادی از جامعه می داند که در مراحل ابتدایی و پایین رشد هوشی و تحول شناختی تثبیت شده اند:
جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
عقب ماندگی عمیق(کودکان حمایت پذیر یا پناه گاهی): توقف در مرحله حسی- حرکتی (تولد تا ۲ سالگی)
عقب ماندگی شدید( کودکان تربیت پذیر): توقف در مرحله پیش عملیاتی(۲ تا۷ سالگی)
عقب ماندگی متوسط(کودکان آموزش پذیر): توفق در مرحله عملیاتی( ۷تا ۱۱ سالگی).
ازدیدگاه تعلیم و تربیت وبا بهره گرفتن از طرح طبقه بندی آزمون وکسلر می توان بدین صورت نیز درجه بندی و نام گذاری کودکان از نظر توان هوشی مبادرت کرد:
بهره هوشی
طبقه بندی
۱۳۰ و بالاتر
خیلی برجستهvery superior
۱۲۹- ۱۲۰
برجستهsuperior
۱۱۹ – ۱۱۰
درخشانbright
۱۰۹ – ۹۰
متوسطaverage
۸۹ – ۷۰
دیرآموزslow learner
۷۰ – ۵۰
آموزش پذیرeducable
۴۹ – ۲۵
تربیت پذیرtrainable
۲۵ و پایین تر
حمایت پذیرcastodial
۱-۹-۲طبقه بندی روان شناسان
در این طبقه بندی عقب ماندگی ذهنی را به ۴ گروه تقسیم کرده اند که همگی دارای بهره ی هوشی پایین تر از IQ= 70 می باشد و افراد با بهره ی هوشی IQ = 90 – ۷۰ را جزء افراد عادی ضعیف یا همان گروه مرزی به حساب می آورند.
الف) عقب مانده های عمیق با هوشبهر ۰ تا ۲۵
ب) عقب مانده های شدید با هوشبهر ۲۵ تا ۴۰
ج) عقب مانده های متوسط با هوشبهر ۴۰ تا ۵۰
د) عقب مانده های خفیف با هوشبهر ۵۰ تا ۷۰
ه) گروه عادی ضعیف یا مرزی با هوشبهر ۷۰ تا ۹۰
الف) گروه عقب مانده های عمیق: این افراد ۱ تا ۲ درصد عقب مانده ها را تشکیل می دهند و به شدیدترین درجات نارسایی فعالیت ذهنی دچارند.توانایی آن ها در حد یک کودک ۱ تا ۳ ساله است. این افراد دارای ناهنجاری های حسی حرکتی و بد شکلی های سر و صورت و کوتاهی اندام نیز می باشند.صورت های نامتقارن میکروسفالی و ماکروسفالی در این طبقه به وفور دیده می شود.رشد گویایی و گفتار بسیار محدود و در حد بسیار ابتدایی است.توانایی های شناختی مانند حافظه، دقت، استدلال بسیار ضعیف است یا اصلا وجود ندارد.
ب) گروه عقب مانده های شدید: توانایی این افراد در هر سنی که باشند در حد کودکان ۴ تا ۵ ساله است ولی هرگز مانند یک کودک عادی ۴ یا ۵ ساله نیستند.۳ تا ۴ درصد عقب ماندگان را تشکیل می دهند.این کودکان انجام کارهای ساده وآسان را می توانند فرا بگیرند.قادر به آموختن مواد درسی مانند خواندن و نوشتن نیستند.حرف زدن را به کندی به دست می آورند، آن هایی که بهره هوشی نزدیک به ۴۰ دارند با آموزش های خاص شاید چند کلمه ای بیاموزند.
ج) گروه عقب مانده های متوسط: سن عقلی این افراد از کودکان ۵ تا ۷ سال تجاوز نمی کند. در توانایی ها و استعدادهای شناختی مانند استدلال و قضاوت ضعیف هستند وبه راهنمایی و مراقبت افراد نیازمندند.از لحاظ بیان و گویایی و نیز راه رفتن نسبت به افراد هم سن خود تأخیر دارند.از توجه و دقت و تمرکزفکری خیلی زود خسته می شوند و عقب ماندگی آن ها اکثرا تا زمان مدرسه شناخته می شود.افراد این گروه چون قابل تربیت هستند جزء افراد تربیت پذیر قرار می گیرند.
د) گروه عقب مانده های خفیف: این کودکان از لحاظ استعدادها و توانایی ها در حد کودکان ۷ تا ۱۱ ساله هستند. اگرچه از ابتکار، ابداع، قضاوت و تفکر انتزاعی و استدلال منتطقی عاجزند اما در امور حرفه ای و عملی مهارت های خوبی نشان می دهند.۸۵ درصد از عقب ماندگان را این گروه تشکیل می دهد.
این افراد شامل دو دسته هستند:
عقب مانده های خفیف آرام یا هماهنگ که افرادی مطیع و سر به زیر ومایل به انجام کارهای مفیدند.
عقب مانده های خفیف ناارام یا ناهماهنگ یعنی افرادی که مبتلا به اختلالات عاطفی و خلقی ویا پرخاشگر و مضطرب و آشوبگرند.
افراد عادی ضعیف یا مرزی: این افراد جزء عقب ماندگان ذهنی محسوب نمی شوند و هوشبهر آن ها ۷۰ تا ۹۰ است.این افراد کمی کند ذهن و دیر انتقال اند واز عهده فهم و ادراک و بیان مفاهیم عالی و پیچیده بر نمی آیند.در درجات بالا این افراد ممکن است حتی تحصیلات دوره راهنمایی را به کمک های اختصاصی و معلم خصوصی به پایان برسانند(مکوند حسینی، ۱۳۹۰).
۱۰-۲پژوهش های انجام شده مرتبط با موضوع