مجالی نیست!
درگفتگوی ابر و باد
یکدستی باران
کر نمی کند
باید نشست به گرده ی اسبی و
شبانه گریخت،
یا
تا فتح آن سرود سرخ
ایستاد و مزامیر زندگی را
بلند بلند خواند مرد.
ابرو باد هر دو نمادهایی هستند که در همان ابتدا با حضور این دو تکلیف فضای شعر کاملاً در هن خواننده روشن است.ابر از نظر نمادین وجوهمختلفی را در بر می گیرد،که اصل ترین آنها در ارتباط با طبیعت مخلوط و غیر مشخص آن است.ابر را وسیله ی به جامه در آمدن خداوند و مظهرت نیز دانسته اند و اما نقش ابرهای باران ساز،مشخصاً در ارتباط با بروز فعالیت آسمانی است و نماد گرای آن به تمامی سرچشمه های باروری ،از جمله باران مادی،وحی پیامبرانه و مظهریت وابسته است.(فرهنگ نمادها،جلد اول ص ۳۰)
و از آنجا که نمادگرایی باد چند وجه دارد به دلیل انقلاب درونی اش ،نماد بی ثباتی،ناپایداری و بی استحکامی است.باد نیرویی اولیه است که متعلق به تیتانها است،و خشونت و کوری آنان از همین جا است.(جلد دوم ص۶) فضای شعر برخلاف ظاهر آرام و روان و بی پیرایه بسیار آشفته و طوفانی است و به دلیل به کارگیری این دو نماد اگر به ماهیت این دو نماد پی برد و از راز ها پرده گشایی کرد جنجال و بی قراری ها نهفته در این شعر رونمایی می کند.که هر کدام از این نماد ها میتواند نماینده فرد یا گروهی در جامعه و اعتراض ها باشد.
سرزمین من
لبریز از بوی بوسه و کودک است(ص ۴۴دفتریکم،از آوازهای کولیان اهوازی)
کودک نماد معصومیت است: این مرحله ،مرحله ی قبلی از خطای آدم و حوا و بنابراین مرحله ی عدنی است که در سنت های مختلف به بازگشت به مرحله ی جنینی تعبیر شده است و کودک نزدیک به مرحل جنینی است. کودکی نماد سادگی طبیعی و نماد خود جوشی و خود به خودی است.(ص ۶۲۴،جلد چهارم)
و وبسه هم که نماد وصلت و پیوند دو سر است. دو نماد بوسه در کنار هم نیز در خط ابتدایی این شعر تکلیف مخاطب را به شرط رمز گشایی مشخص می کند.سرزمینی که لبریز از بوی بوسه و کودک است .برخلاف فضاهای اعتراضی در مابقی اشعار سید علی صالحی حال در این باد وطنی کاملن متفاوت مواجهیم،دنیای تصاویر در این شعر بسیار لطیف ،آرام و لبریز از مهر است.در ظاهر بوسه و کودک شاید در دو جهت متفاوت باشد،اما شاعر با خلاقیت و ابتکار از این دو نماد در راستای القای مفهوم مورد نظرش بهره گرفته است و در نگاه اول کاملاً ذهن مخاطب را به تفکر و تأمل وا می دارد. ولی با تأمل و روسخ به پستوی شعر و افکار شاعر م یتوان به قصد و خواست اصلی شعر پی برد.
خواب گل و خاطرات گهواره:
گاهی اوقات
هیچ میلی به دیدن یک عده آدمی ندارم
اما باز با دست باز و دل بسته می آیند،
می آیند مسافران دور دریا را
بی خود از خواب یک پیاله ی آب می گیرند،
و بعد جوری عجیب آهسته می پرسند
آیا تو مایلی بار با ماه خسته
از خانه ی ب یچراغ سخن بگویی؟
می گویم بروید،راحتم بگذارید
راه دریا دور است
مسافران غمگین ما خوابند
و من… اصلاً اشتباه کردم
که از خواب گل و خاطرات گهواره سخن گفتم(ص ۴۹۱،ساده بودم تو نبودی باران بود)
گل،به اقل در وجه ثانوی اش،نماد خاص خود را دارد اما در وجه کلی اش نماد یک اصل انفعالی است.گلدان گل،مانند جام ،گیرنده ی فعل و انفعالات ملکوتی است،که از جمله نمادهای این فعل و انفعالات می باید از باران و شبنم نام برد.به علاوه رشد گل از خاک و آب(لوتوس را ببینید) نماد ظهور است. ظهری که از این دو ماده ی منفعل آغاز شده است.(فرهنگ نمادها ص ۷۳۷،جلد چهارم)
یوحنای صلیبی از گل به عنوان تصویر فضایل روح نام برد و دسته ی گل را که تمامی فضایل روح را یک جا جمع کرده،نماد کمال معنوی می داند.
و از آنجا که گهواره نماد سینه ی مادری است و هم چنین عامل حمایت ضروری و نشانه ی گرما و نرمی است.
حال شاعر در این شعر با همراه کردن این دو نماد به نوعی در مورد مقدسات و ارزش های زندگی اش سخن گفته است و البته با استفاده ز شگرد آشنایی زدایی در بکارگیری این دو نماد به نوعی درد دل کرده است.از گلی که به خواب رفته است.که همان اعتراض به غفلت و بی خبری گل است که در ماهیت نمادین خود یک اصل انفعالی است اما در این شعر غم شاعر از خواب گل است و خاطرات گهواره در این شعر می تواند همان سینه ی مادر و به طور کلی تر زندگی شخص شاعر و اتفاق ها و جریان های خصوصی زندگی اش استو حال ناراحت و غمگین است که چرا با یکعده راجع به آن ها سخن گفته و یا درد و دل کرده است.آن جماعت را لایق هویدا کرد.اسرار زندگی اش و غم های درونی اش نمی داند. خواب گل و خاطرات گهواره ظاهراً هیچ رابطه ی معنایی بین آن ها نیست،ول یعلاوه بر همسو کردن ها به لحاظ معنایی که بعد از فاش شدن راز لایه های زیرین شعر قابل درک و دریافت است با بهره گرفتن از آشنایی زدایی هم چنان شاعر مفهومی تازه و تصویری نو قابل تأمل آفریده است.
همان طور که رفت در این قسمت از رساله به بررسی نماد مکمل پرداخت شد. جهت رسیدن به معانی و هزار توی شعر سید علی صالحی که بسیار هشمندانه و خلاق سکان شعر را بدست گرفته و با بکارگیری سمبل هایی با محتوا و ظاهری کاملن متفاوت خلاف سادگی ظاهری در شعر به خلق ابهام و ایجاد رویا برای رسیدن به مفهوم و خواست خودش پرداخته است.از این پس به بررسی شگرد دیگری از این شاعر در بکارگیری نماد و خلق تصویر ها و معانی کاملن بدیع و نو می پردازیم.شاعر در بعضی از اشعارش دو یا چند نماد مکمل که به لحاظ مفهومی در تضاد با م هستند.آنها را در جایگاه تقابل با هم قرر داده است و این گونه دو دنیای متفاوت را تنها با بکارگیری دو واژه پدید آورده است.
یا گاهی دو واژه با هم همسو هستند اما شاعر با ابتکار و با بکارگیری شگرد آشنایی زدایی و زدودن کهنگی و آرایش ظاهری نو آنان را با واژگانی کمکی همراه کرده است. تا شاعر علاوه بر خلق سمبلی با چهره ای تازه ،تصویری نو ودر نهایت سبکی نو از بکارگیری سمبل ها از خود برجای بگذارد و با چالش کشیدن ذهن مخاطب برای زدودن ابهام ها و لایه برداری از آرایش ظاهری سمبل ها بتاند به لایه های زیرین معنایی برسد و این چنین تازه گی سبک و معنا را برای صنعت شعر به ارمغان آورده است.
من راوی حروفی ساده از معابر بارانم
از من سوال بی جاچه می کنند!؟
جرم هر اشاره ،ولو به خواب تبسم،
حتماً که اثبات واژه در ماضی مطلق نیست،
ما همه از بعید بوسه به رویای دریا رسیده ایم.(ص ۲۴۱ دفتر یکم)
با توجه به فضای اعتراضی شعر ا همان ابتدا تکلیف خواننده جهت رسیدن به معنا کاملاً مشخص است.اما شاعر در بعضی از خط ها گره ای انداخته تا خواننده را به تأمل وا دارد و این چنین شعرش را از قبح سهل الوصول بودن بزداید.با صرف نظر اینکه در هر بند به نوعی شاعر ابهام آفرینی کوچکی انجام داد با واژه گان اما در خط آخر شعر از دو نماد در کنار یکدیگر بهره جسته که با گذر از ظاهر آنها و پی بردن به ذات سمبلیک این دو کلمه می توان پی برد کاملاً در تضاد با هم در شعر نشسته اند.
بعید بوسه: بوسه نماد عشق ،تمایل و خواستن است اما اینجا دستخوش آشنایی زدایی قرار گرفته و فضایی متفاوت خلق کرده است. یعنی همان بی عشق و بی میلی(بعید بوسه) حال با وجو تمام بی مهری ها و سختی ها که تنها در بعید بوسه چهره نمایی کردهاند شاعر توانسته به رویای ریا برسد.تمام سختی ها را باز هم طی کرده است و به دریا که نماد پویایی زندگی و حرکت است رسیده است. با کمی تأمل می توان ابهام ظاهری که با نگاه اول ذهن خواننده ا درگیر می کند و با این سمبل تقابل و جنگی در افمار مخاطب ایجاد می شود. را زدود و به مفهوم مورد علاقه شاعر یا مورد پسند خویش رسید.
بگذریم،باید به تو بیندیشم
وقت ملایم یادها
شبیه آرامش آینه در غیبت دیوار است.(ص ۲۴۲، دفتر یکم)
آرامش آینه و غیبت دیوار هر نمادهایی هستند که در کنار هم تصویری نو خلق کردند. حتی با در نظر گرفتن ذات سمبلیک واژگان و در همان نگاه اول کاملاً مشخص و هویدا است که هر دو نماد در تضاد با هم در شعر نشسته اند.شبیه آرامش آینه د غیبت دیوار حضور دیوار فعلی است بر علیه آرامش و امنیت آینه ،باید دیوا را درهم شکست. البته فضای تقابل و تضاد در این شعر با بکارگیری شگرد آشنایی زدایی کاملاً تقویت شده است و معنا را برخلاف ظاهر مبهم و پیچیده است راحتر به واسطه ی زدون این کهنگی به ذهن خواننده متبادر می کند.آینه که نماد صداقت ،شناخت و آگاهی است نیاز به آرامش دارد،آرامش که به دلیل حضور دیوار در هم ریخته است.و دیوار که نماد جدایی باید غایب شود و از بین برود.شاعر زبان شعرش را از صراحت و گشادگی به سوی ابهام و پوشیدگی می راند و جدایی بین عاشق و معشوق را این چنین در این بند به تصویر می کشد.شاعر هنگامی که عواطف و احاسات ظرف زبان هنجار را برای ظهور تنگ می یابد به ناچار از زبان سمبلیک استفاده می کنند تا لایه های معنایی متعددی که به واسطه ذات سمبلیک این دو واژه به ذهن مخاطب قابل القاء را عرضه کند و با بهره گیری از این ظرفیت علاوه بر قدرت شاعرانگی غنای معنی را در شعرش به رخ بکشد.
صحبت گل سرخ از باران و
صحبت باران از گل سرخ است
اما هی باد می آید
آمدن ،وزیدن و افعال ساده ی دیگر
با این همه،وقتی که وزیدن باد… هی بی جهت است
یعنی چه!؟
هی علامت حیرت! هی علامت پرسش؟
گل سرخ از باران نیازش به باران سخن می گوید و در متقابل باران نیز،اما هی باد می وزد و مراوده ی عاشقانه ی این دو را به هم می ریزد.
گل سرخ را به خاطر زیبایی شکل و خوشی عطرش نام آورست،بیشترین وجه نمادین را در غرب دارد.و نماد جام زندگی،روح،قلب و عشق است.(فرهنگ نمادها،ص جلد چهارم) و باران که نماد باروری و خیر و برکت است . هردو سمبل در کنار یکدیگر خوش نشسته اند. اما هی باد از راه می رسد و گفتگوی عاشقانه اشان را درهم می ریزد.باد که نماد هرج و مرج وویرانی است در این شعر .برخلاف ظاهر ساده و قبل فهم شعر در نگاه اول باید تأمل کردبه ماهیت نمادین این سه واژه پی برد.سپس به لایه های زیرین معنا و عمق شعر رسید.زیرا هر کدام از این سمبل نماینده ی قشرخاصی در جامعه هستند. گل سرخ و باران قشر که آسیب دیده اند ا زگروه بادها. همان طور که در بند بعد شاعر می گوید:گل سخ پیاده ای مغموم است.ظاهراً معنا سهل الوصول است. اما برخلاف ظاهر شعر ا زعمق و غنای لازم جهت معنا پردازی برخوردار است.
بگذریم،فقط همین پرسش ساده ،آخرین سوال من است:
شما که از بیم باد و باور باران سخن م یگفتید،
حالا یک پیاله ی شیر و پاره ای نانتان کجاست؟
بیم باد و باور باران هر دو سمبل های این شعر هستند که کاملاً از فاضی شعر پیداست در تضاد با هم مورد استفاده ی شاعر قار گرفته اند.آن طور که رفت باد در شعر صالحی نماد ویرانگی و هرج و مرج اس و برخلاف آن باران در اشعار وی کاملاً ظاهری موجه دارد و نماد خیر و خوبی ها است.
کاملاً ساده و روان شاعر فضای شعرش را به تصویر کشیده است و تنها در بند دوم با گرهی از جنس تقابل بین باد و اران در شعر می اندازد. تا رویای خواننده را درگیر فضای ند و با کمی تأمل به عمق معنایی شعر دست یابد.زیرا بیم از وزیدن های باد و باور باران که میتواند با وزش باد به هم بریزد.می تواند هر کدام سمبلی از گروهی از جامعه باشند و فضای اعتراضی شعر به گروهی دیگر که به وعده هایشان هیچ گاه عمل نخواهند کرد.(حالا یک پیاله ی شیر وپاره ای نانتان کجاست؟) پیاله ی شیر و پاره ای نان هم م یتواند سمبل خواست و تقاضای قشر دیگری از این اجتماع متزلزل به واسطه ی باد باشد که هیچ گاه به آن نخواهند رسید. خواست یک پیاله ی شیر و پاره ای نان قطعاً نشانگر توقع ناچیز این قشر است که حتی به نمی رسند.
می گویند من آدم خوبی نبوده ام
راست می گویند
من بارها به بعضی آدم ها،سگ ها و سلیطه ها سلام کرده ام
حتی گاهی بدون یک سلام خالی
از خواب انار خسته چیزی نچیده ام