مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
پایان نامه_۴- قسمت ۲
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

گاه به گاه، جراید خبر از قتل دهها انسان بی گناه توسط قاتلینی را می دهند که با زبردستی و مهارت تمام و روش های اعجاب انگیز، قربانیان خود را به قتل رسانده، و اجساد آنها را تکه تکه نموده اند. تا اینکه بعد از مدتها، پلیس موفق به شناسایی و دستگیری آنها شده است. در این گونه موارد، احساس ترس و ناامنی جامعه را فراگرفته، احساسات و عواطف مردم، شدیداً جریحه دار شده و یک صدا خواهان مجازات سریع و بی قید و شرط جانی می شوند. با توجه به تأثیرات نامطلوب این جرم ، سلب امنیت و آرامش جامعه و برهم زدن نظم عمومی از گذشته های دور تاکنون همواره شدیدترین مجازاتها برای قتل عمدی پیش بینی شده است. در دین مبین اسلام، علاوه بر تعیین مجازات قصاص برای قاتلین، قتل نفس از گناهان کبیره به شمار آمده و خدای تعالی در قرآن کریم، از جمله در سوره مبارکه «نساء» آیه (۹۳) بطور صریح وعده عذاب داده است و می فرماید: «و من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالداً فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعدله عذاباً عظیما». در آیات دیگری نیز به اهمیت قتل عمدی پرداخته شده است و روایات متعددی نیز در خصوص قتل و ضمانت اجرای آن وجود دارد.
معیار نوعاً کشنده در قانون و فقه ضابطه ای است عینی برای کشف وضعیت ذهنی مرتکب و لذا معیاری تماماً عینی نیست. همچنین معیار نوعاً کشنده بر قصد احتمالی، بی پروایی و بی تفاوتی مرتکب نسبت به مرگ مجنی علیه دلالت دارد. نوعاً کشنده بودن فعل گاه مطلق و گاه نسبی است. نسبی بودن معیار به این مفهوم است که فعل به اعتبار موضع و وضعیت مجنی علیه می تواند کشنده باشد. معیار نوعاً کشنده با اصطلاح شر ضمنی در حقوق انگلیس و نیز ضابطۀ نوعی قابل مقایسه است.
مبحث نخست: مفهوم قصد
گفتار نخست: مفهوم لغوی قصد
قصد در لغت به معنی میانه راه رفتن، آهنگ کردن و میانه روی آمده است. در ترمینولوژی به مفهوم مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره خواه تصمیم گیرنده رضایت به اقدام خود داشته باشد خواه رضایت نداشته باشد. مانند شخصی که از روی اکراه اقدام به اقرار یا اقدام به بیع می کند، آمده است و در زبان لاتین تحت عنوان Volonte و همچنین Intention یاد شده است. همچنین عبارت است از اراده که به طرف منظوری متمایل می شود، این یک اراده هدایت شده است.
گفتار دوم: مفهوم فقهی قصد
شریعت اسلام همیشه اعمال را مقارن با قصد می داند و برای هر انسانی، سهمی از نیّت او قرار می دهد. این معنای گفتار رسول اکرم(ص) است:«انّما الاعمال بالنیات» ، همانا اعمال به نیات است. محل نیت قلب است و معنای آن قصد، پس کسی که در قلب خویش نیت می کند که فعلی را که شریعت حرام نموده است، انجام دهد و بعد همان را مرتکب گردد، آن فعل را قصد کرده است. شریعت هنگام اثبات مسئولیت برای مجرم، به جهت عمل بر طبق قاعده تقارن اعمال با نیات، تنها به جرم نمی نگرد، بلکه ابتدا به جرم و بعد به قصد مجرم توجه می کند و بر این اساس مسئولیت مجرم را مترتب می سازد. در نهایت وقتی قصد مرتکب، صورت خارجی به خود گرفت و از مرحله قوه به فعل درآمد، منشأ آثار کیفری خواهد بود والّا اگر برای آن مجازاتی جداگانه در نظر گرفته نشده باشد، قاصد مزبور مسئولیتی نخواهد داشت.

 

به همین جهت است که در تبصره یک ماده ۴۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ تأکید شده که:«مجرد قصد ارتکاب جرم و عملیات و اقداماتی که فقط مقدمه جرم بوده و ارتباط مستقیم با وقوع جرم نداشته باشد شروع به جرم نبوده و از این حیث قابل مجازات نیست».[۱]
قصد و اراده دارای مبادی و مقدماتی است که می توان آن را به ترتیب زیر مورد بررسی قرار داد:
هاجس، خاطر، حدیث نفس، همّ و عزم.
هاجس نخستین سایه قصد است که در نفس آدمی پیدا می شود و پس از آن خاطر است که جریان قصد در آن نمایان می گردد. حدیث نفس حالت توجه فکر به عمل و یا انصراف از آن است و مرحله همّ مرجّح دانستن قصد فعل به ترک فعل است و مرتبه عزم، قصد را تکمیل می کند و آن را به حالت جزم مبدل می سازد، یعنی قصد را از قوه به فعل در می آورد.[۲]
هاجس و خاطر تحت اختیار انسان نیست و انسان از جهت آن دو مسئول شناخته نمی شود. در مرحله سوم و چهارم «حدیث نفس» و « همّ» نیز مورد مؤاخذه قرار نمی گیرند. دلیل این امر استناد به دو حدیث نبوی:« عفی عن امتی، حدثت به نفوسها» ، یعنی امت من از حدیث نفس بخشوده شده است و « ان الهم بالحسنه یکتب حسنه و الهم بالسیئه لایکتب سیئه» تصمیم به کار نیک، کاری نیک شمرده می شود. ولی تصمیم به کار زشت، گناه به شمار نمی رود و موجب مؤاخذه و مسئولیت نیست.
یا در حدیث دیگری مقرر شده: « اِنّ الله تَجاوَزَ لامَتّی عَمّا و اَوحَدَثَت بهِ اَنفُسَها ما لم تَعلَم اَوتَکلّم» خداوند از وسوسه و حدیث نفس امت من درگذشته است، مگر اینکه بر حسب آن عمل کند و یا بر زبان آورد.
و امّا توجه به مرحله عزم از دیدگاه مکتب اسلام حائز اهمیت بوده، چرا که این امر ریشه قرآنی دارد. خداوند متعال در سوره آل عمران، آیه ۱۵۹ می فرمایند:
« وشاوَرَهُم فی الامر فَاذِا عَزَمتَ فَتَوکُّل عَلَی الله. اَنَّ الله یُحِبُ المُتوَکلین». بنابرآنچه در تفسیرالمیزان در این باره آمده است عزم و تصمیم گیری از ناحیه پیامبر اکرم (ص) در امور اجتماعی مربوط به زمانی است که قبلاً حکمی و یا دستوری از جانب خداوند به پیامبر اکرم(ص) نرسیده باشد. در این قبیل موارد آن حضرت پس از نظرخواهی و مشورت با یارانش در مرحله عزم و تصمیم گیری، شخصاً با اتکا به لطف پروردگار تصمیم مقتضی اتخاذ می فرمودند.

گفتار سوم: مفهوم حقوقی قصد
در غالب کتب حقوقی کلمه قصد مجرمانه و سوء نیت مترادف یکدیگر به کار برده شده است.
از نظر حقوقی سوءنیت اراده جهت یافته به مقاصد نهی شده در حقوق جزا می باشد و از نظر حقوق اسلام قصد عصیان یا قصد مجرمانه، عبارت از قصد انجام فعل ممنوع یا قصد ترک فعل واجب، با علم به این که قانونگذار آن را ممنوع یا واجب نموده است، می باشد مانند کسی که سنگی را از پنجره به قصد اصابت به شخص عابر در خیابان پرت می کند و آن سنگ به او اصابت نماید. چنین شخصی معصیتی را مرتکب می شود که فعل آن را قصد کرده است.
تفاوت بین عصیان و قصد عصیان، مقابل تفاوت بین اراده که عبارت از قصد فعل ممنوع یا ترک فعل واجب از جهت مادی و بین قصد که عبارت از قصد نتیجه ای که مترتب بر فعل مادی است می باشد.[۳]
به هر ترتیب، در سوء نیت سه عنصر باید مورد توجه قرار گیرد:
اول: اراده که در جرایم عمدی و غیرعمدی عنصر مشترک است.
دوّم : خواستن عمل مجرمانه
سوّم : خواستن نتایج حاصل از عمل مجرمانه
برخی از حقوقدانان علاوه بر سه عنصر یاد شده، عنصر چهارمی را نیز برای تحقق سوء نیّت یا قصد مجرمانه قائل هستند و آن معرفت و آگاهی فرد بر واقعیت عمل ارتکابی و غیرقانونی بودن آن است.
بنابراین زمانی سوءنیت تحقق پیدا می کند که مرتکب خواستار نتیجه عمل مجرمانه باشد و تا این عناصر تحقق نیابد، سوءنیت وجود نخواهد داشت. پس اگر کسی اراده در انجام عمل مجرمانه داشته و اراده در حصول نتیجه عمل ارتکابی نیز داشته باشد، مرتکب جرم عمدی شده و سوء نیت او محرز است.
در حقوق جزا قصد یا سوءنیت جزایی عبارت از اراده ای است که عامداً به طرف منظوری متمایل می شود که از طرف قانون منع شده است (کشتن یا ربودن مال دیگری). اگر هدف مورد نظر با وجودی که برخلاف نظم اجتماعی است از طرف یک متن قانونی منع نشده باشد اراده رسیدن به آن موجب تحقق قصد جزایی نمی شود.
بر مبنای این معنی بسیار عمومی، قصد جزایی به صورت دو مفهوم کاملاً متفاوت ظاهر می شود: یک مفهوم کلاسیک و مجرد و یک مفهوم پوزیتوسیت (Positiviste) و عینی.
بنابرعقیده امیل گارسون و اغلب علمای حقوق کلاسیک، قصد جزایی عبارت است از علم یا شعور مرتکب به اینکه عمل نامشروعی را انجام می دهد و به عبارت کاملتر و دقیقتر برای اینکه قصد وجود داشته باشد علم کافی نبوده و خواستن لازم است. قصد جزایی عبارت است از اراده انجام عملی که می دانیم قانون جزا منع کرده است (آدمکشی، سرقت و غیره) و یا اراده خودداری از انجام عملی که می دانیم قانون امر داده است. (خودداری ارادی از کمک به شخصی که در خطر است. ماده ۶-۳۲۳ ق.م.ج)
البته بنا به قاعده Nemo censetur ignorare legem و فرض علم مردم به قوانین که به یکایک ما تحمیل می شود، برای اثبات قصد جزایی، لازم نیست که آگاهی مرتکب به قانون جزایی اثبات شود، بلکه باید فقط اراده او به ارتکاب عملی که به او نسبت داده شده ثابت شود. معمولاً ارائه دلیل سوءنیت با دادسراست. با این وجود رویه قضایی قبول می کند که در بعضی از جرایم وجود عنصر اخلاقی تنها از تأیید عنصر مادی ناشی می شود و این امر، با امکان ارائه دلیل مخالف از طرف ذی نفع، بر خلاف فرض بی گناهی نیست. بنابراین نظریه، اگر مرتکب جرم یک شخص زنده و دارای عقل و اراده باشد به محض ارتکاب، قصد جزایی ثابت است. حیوانات، مرده ها و مجانین نمی توانند دارای قصد جزایی شوند و بالنتیجه اینها نمی توانند تحت قانون جزایی قرار گیرند. برعکس به محض اینکه اراده انجام یک عمل نامشروع وجود داشته باشد، جرم عمدی تحقق یافته و باید مرتکب، بدون تبعیض و ارفاق و بدون توجه به دلایل ارتکاب جرم (انگیزه ها و محرکها) مجازات شود. اینکه علّت ارتکاب جرم کینه، مال دوستی، حرص، عشق، سیاست، تعصب، ترحم، بدبختی و یا ضرورت بوده، اهمیت ندارد.
در برابر مفهوم کلاسیک مفهوم واقع گرای قصد قرار دارد که از طرف پوزیتیویستها مخصوصاً انریکوفری ایجاد شده است.
برای پوزیتیویستها قصد یک اراده مجرد نبوده، بلکه اراده ای است ناشی از یک انگیزه و یا محرک. پس باید انگیزه جرم بررسی شده و اجتماعی یا ضد اجتماعی بودن آن تشخیص داده شود. چون عملی که خواسته شده، موقعی قابل مجازات است که برای یک منظور مخالف نظم اجتماعی ارتکاب شود. بنابرنظر پوزیتیویستها قصد جزایی با محرک ارتکاب جرم یکی بوده یا لااقل تحت تأثیر آن قرار می گیرد و برعکس در نظر کلاسیک که قصد جزایی یک اراده مجرد است، قصد و محرک ارتکاب جرم از همدیگر کاملاً متمایز است.
در حالی که قصد (اراده آگاه برای انجام یک عمل نامشروع) همیشه یکی است، محرک جرم یعنی نفع یا احساساتی که موجب ارتکاب عمل شده و یا علت محرکه و تامه است، اساساً متغیر بوده و بر حسب افراد و اوضاع و احوال فرق می کند.
مبحث دوّم : انواع قصد
گفتار نخست: قصد باسبق تصمیم
قصد باسبق تصمیم یا سوءنیت باسبق تصمیم زمانی است که بین ارتکاب فعل و تفکّر مجرمانه، فاصله زمانی طولانی وجود داشته و فاعل در این فاصله به اندیشه و زمینه سازی برای ارتکاب جرم بپردازد.
با آنکه از نظر تحقق جرم فرقی میان سوءنیت ساده و سوءنیت باسبق تصمیم نیست، لیکن در بعضی از نظامهای جزایی، سوءنیتی که توأم با اندیشه قبلی باشد باعث تحمل مجازات شدیدتر می گردد.
در قانون مجازات اسلامی مقررات صریحی در زمینه سوءنیت باسبق تصمیم پیش بینی نشده ولی موافق اصول کلی، قاضی می تواند سوءنیت ساده را مشمول تخفیف مجازات (البته در جرایم قابل تعزیر و بازدارنده) و سایر ارفاق های قانونی قرار دهد. در حالیکه در صورت احراز سوءنیت با اندیشه قبلی، حق آنست که مرتکب عمل، در صورت تساوی سایر شرایط مشمول مجازات شدیدتری قرار گیرد.
در حقوق آمریکا برای سبق تصمیم سوء دو معنا در نظر گرفته شده است یکی قصد قتل و دیگری کشتن دیگری با بی تفاوتی فاحش. ماده ۲۱۰ بند ۲ قانون جزای نمونه مصوب ۱۹۶۲ آمریکا مقرر می دارد: « کشتن بی پروایانه دیگری در شرایط و اوضاع و احوالی که نمایانگر بی تفاوتی فاحش نسبت به ارزش حیات بشری است قتل عمد محسوب می گردد.» و بند ۳ همان ماده مقرر می دارد: «لیکن اگر قتل جزایی صرفاً از روی بی پروایی ارتکاب یافته باشد مورد فقط قتل غیرعمد محسوب خواهد شد.» بنابراین ضابطه در حقوق آمریکا بی تفاوتی فاحش نسبت به حیات بشری است، هر چند که عملی که شخص مرتکب شده براساس بی مبالاتی باشد.
پس هیئت منصفه با توجه به شرایط و اوضاع و احوال چنین موردی را استنباط خواهد نمود و بنابراین نیازی به انجام عمدی فعل بر روی شخص مجنی علیه وجود ندارد.
در حقوق انگلیس مواردی وجود دارد که شبیه قتل عمدی با کار نوعاً کشنده در حقوق ایران است از جمله موارد مذکور یکی دعوای هیام، دوّم ندریک و سوم دعوای هنکاک می باشد.
مواردی که شخص بطور صریح قصد قتل دارد مثل قتل های ارتکابی توسط پیتر ساتکلیف و دنیس نیلسن، مشکلی در عمد دانستن قتل وجود ندارد. مشکل حقیقی تا آنجا که به قانون انگلیس مربوط می گردد در مواردی ایجاد می شود که متهم کسی را کشته ولی مدعی است که قصد چنین عملی را نداشته است، ولی اعمال ارتکابی او مبین چنین قصدی است.(یعنی اگر چه شخص قصد فعل ارتکابی را دارد ولی قصد نتیجه یعنی قتل را ندارد ولی با اعمال ارتکابی او، قصد نتیجه اثبات می گردد.
وجه تمایز قتل عمد از غیرعمد در حقوق انگلیس وجود سوءنیت قبلی یا سبق تصمیم سوء در قتل عمد است. در حقوق انگلیس مفهوم سبق تصمیم سوء چنان در حال کش و قوس بوده است که همواره هیئت منصفه یا دادگاه ها توانسته اند مواردی از افعالی را که نوعاً کشنده می دانند و یا بر طبق نظر مرتکب کشنده محسوب می گشته اند وارد مفهوم سبق تصمیم سوء نمایند.
همانطوری که گفته شد در حقوق انگلیس معنای سوءنیت قبلی در ادوار زمان تغییر نموده است. از آن تعاریف متعددی بعمل آمده است. یکی از آنها این است که «شخص اعمالی را به منظور حصول به نتایج خاصی انجام می دهد.» اما تعریف دیگر که سالها مورد بحث قرار گرفته؛
این است که قصد همان «هدف و مقصود است» بنابراین چنانچه شخص اعمالی را به منظور کشتن بکار می برد اگر کشتن، نتیجه آن اعمالی باشد که منجر به قتل می شود قصد محقق شده است.
در دعوای موهان سال ۱۹۷۶ ، قاضی جیمز قصد را چنین تعریف نموده است:« تصمیم به حصول نتیجه ممنوعه تا آنجا که بتواند در محدوده قدرت متهم باشد، مهم نیست که متهم نتایج اعمالش را خواسته باشد یا خیر». این تعریف عیبی که دارد این است که تصمیم را وارد تعریف قصد نموده در حالیکه همیشه در همه جرایم شخص جانی نمی تواند تصمیم بگیرد؛ مثل جرایم خشونت آمیز، امّا حسن این تعریف نیز این است که تمایل و آرزو را از محدوده تعریف بیرون برده است.
در حقوق کامن لا از نظر لغوی، سوءنیت ” malice” در ساختار قتل عمدی ، حداقل مستلزم قصد قتل بود و شاید به اضافه عامل تنفر، کینه یا خصومت؛ سبق تصمیم aforethought مستلزم این بود که قصد قتل قبل از کشتن تحقق می یافت. درواقع، قضات در آغاز برای تحقق قتل عمدی لازم می دانستند که متهم عملاً قصد قتل از پیش اندیشیده شده ای را داشته باشد(یعنی از پیش تدارک شده)، هر چند احتمالاً کینه و امثال آن هرگز در عمل ضرورتی نداشته است (مانند اینکه الف، براساس طرح قبلی ب را به منظور ربودن پول هایش یا برای اینکه او را از بدبختی هایش خلاص کند می کشد ولی نه به خاطر ارضاء احساسات خصمانه علیه ب. این اقدام قتل با سوءنیت قبلی است). متعاقب آن (در حدود ۱۵۵۰) به موجب قوانین موضوعه انگلیس، سلب حیات عمدی از دیگری از طریق مسموم کردن یا کمین کردن، قتل عمدی به شمار آمد؛ اما به نظر می رسد این دو مورد چیزی بیشتر از انواع مواردی که شامل قصد قبلی قتل بود نباشد، یعنی تقریباً همان معنای لغوی «سوءنیت قبلی». بنابر این در این مقطع از تاریخ قتل کیفری، تنها یک نوع قتل عمدی وجود داشته است: کشتن دیگری بر خلاف قانون با قصد قبلی قتل. برخلاف عمد ساده یا قصد ساده، در قصد باسبق تصمیم، مرحله تأمل طولانی است، بزهکار دلایل انجام یا عدم انجام بزه، منافع و مضار حاصله و طرق ارتکاب جرم را در ذهن خود مرور می کند و سرانجام تصمیم به ارتکاب جرم می گیرد. چنین عمدی از لحاظ علمای روانشناسی و حقوق کیفری شدیدترین و کاملترین نوع عمد به شمار می رود و در مقام تعیین مجازات می باید کیفر شدید برای بزهکار تعیین گردد.
گفتار دوم: قصد ساده
قصد ساده یا سوءنیت ساده عبارت از خواستن ارتکاب فعل مجرمانه به نحوی که بین تفکر و وقوع جرم فاصله ای وجود نداشته باشد و قبلاً مرتکب برای آن نقشه ای طراحی نکرده باشد مثل اینکه دو نفر به دنبال مجادله و رد و بدل کردن الفاظ ناموسی با یکدیگر گلاویز شده و ناگهان یکی از آن دو دیگری را به قتل می رساند. در جرایم تعزیری و بازدارنده، قاضی می تواند سوءنیت ساده را مشمول تخفیف مجازات و سایر ارفاق های قانونی قرار دهد، در حالی که در صورت احراز سوءنیت باسبق تصمیم حق آن است که مرتکب عمل، در صورت احراز تساوی سایر شرایط، مشمول مجازات شدیدتری قرار گیرد.
مبحث سوّم : درجات قصد
گفتار نخست: قصد صریح یا مستقیم
قصد صریح یا ابتدایی که به آن قصد اصالی و مستقیم نیز گفته می شود وقتی است که فاعل به روشنی قصد کشتن دیگری را داشته و اراده ابتدایی وی به قتل یا سلب حیات از مجنی علیه تعلق گرفته است و آن را خواسته باشد.
در این صورت چگونگی انجام فعل ارتکابی و ویژگی های آلات و ابزار جنایت در نوع جرم مؤثر نبوده و در هر صورت جنایت مذکور عمدی قلمداد می گردد زیرا قصد جانی در سلب حیات از مجنی علیه محقق شده و تفاوتی ندارد که فعل ارتکابی غالباً کشنده باشد یا بطور اتفاقی موجب مرگ شده باشد[۴] و فقها معمولاً در بیان ضابطه عمد، متذکر این نوع قصد شده اند.
محقق حلی در شرایع می فرمایند:« و ضابط العمد ان یکون عامداً فی فعله و قصده» [۵] و در کتاب قصاص در چگونگی تحقق عمد می فرماید:
«ویتحقق العمد بقصد البالغ الی القتل بمایقتل غالباً ولوقصد القتل بمایقتل نادراً فاتفق القتل. فالاشبه القصاص»[۶].
بنابراین با وجود قصد صریح، مقصود قاتل از عملی که انجام می دهد، خواه آن عمل غالباً کشنده باشد یا نباشد کشتن شخص مجنی علیه است.
امام خمینی در کتاب الدیات و کتاب قصاص در بیان ضابطه عمد، تحقق جنایت را با وجود قصد قتل به هر وسیله موجب قصاص شمرده اند.[۷]
قصد صریح نیز انواعی دارد که فقها معمولاً متذکر این موارد شده اند. این موارد عبارتند از :
الف) قصد جازم
ب) قصد رجائی
گاه می شود که جانی با قصد صریح بر قتل دیگری دست به ارتکاب عملی می زند که عادتاً منتهی به فوت می گردد، مثلاً با قصد قتل دیگری را از ارتفاع زیاد به پایین می افکند و مجنی علیه را می کشد که این مورد به قصد جازم معروف است، ولیکن در مواردی ممکن است جانی ضمن قصد ابتدایی جنایت، عملی را مرتکب شود که عادتاً حصول قصد نتیجه آن نمی باشد امّا با ارتکاب آن امیدوار است که قتل واقع شود. پس بروز جنایت به سبب آن فعل، هر چند نادراً محتمل بوده است و جانی به این احتمال امید بسته است؛ مثلاً کسی که مجنی علیه را جلوی شیری که خوی وحشی گری خود را از دست داده است، بیندازد، در حالی که امید و آرزوی قتل وی بوسیله آن شیر دارد.
امام خمینی (ره) در همین خصوص می فرمایند:« ولو القاء برجاء قتله فهو عمد علیه القود»[۸].
گفتار دوم: قصد غیرصریح یا ضمنی
در خصوص قصد صریح بیان نمودیم که هم قصد فعل وجود دارد و هم قصد نتیجه، یعنی میل و خواست وجود دارد. یعنی می توان گفت که شخص آشکارا نتیجه ای را قصد می کند که تمایل به وقوع آن داشته باشد (یعنی هدف یا منظور وی آن باشد). حتی اگر احتمال رخ دادن نتیجه کم باشد نیز همین گونه است: هرگاه متهم به سوی قربانی خود که نیم مایل با او فاصله دارد
تیراندازی کند، در حالیکه می داند که احتمال خطا کردنش بسیار است، باز می توان گفت که او قصد کشتن قربانی خود را داشته است زیرا در این راستا تلاش کرده است. لیکن در مورد متهمی که نمی خواهد یا قصد ندارد که نتیجه ای را موجب شود، امّا تقریباً مطمئن است که آن نتیجه رخ خواهد داد، چه بایدگفت؟ مثال قدیمی این مورد مثال شخصی است که به قصد گرفتن خسارت از شرکت بیمه بمبی را در هواپیما کار می گذارد تا در حین پرواز منفجر شود. هر چند او می داند که عملاً تردیدی در کشته شدن مسافرین وجود ندارد امّا امیدوار است که با رخ دادن معجزه ای آنها از مرگ نجات پیدا کنند. آیا چنین شخصی مرگ مسافرین را قصد کرده است؟ در مورد متهمی که او نیز منظورش ایجاد نتیجه خاصی نبوده امّا می دانسته است که این نتیجه یک نتیجه ممکن و یا بسیار محتمل اعمال او هستند چه؟ مثلاً او ممکن است (بازی) رولت روسی را به شکل متفاوتی انجام دهد و در حالی که چهارخانه از پنج خانه رولورش پر است به سوی قربانی نشانه رفته و ماشه را بکشد ـ در حالیکه می داند که ۸۰ درصد احتمال کشته شدن قربانی وجود دارد. آیا او قصد کشتن داشته است؟[۹]
برای چندین دهه در حقوق انگلستان اختلاف نظرهای زیادی راجع به معنای نیت و اینکه آیا این دو وضعیت را دربرمی گیرد یا خیر وجود داشته است. در دعوی «هیام» در سال ۱۹۷۵ ، خانم هیام از جا پستی خانه معشوقه جدید عاشق خود مقداری بنزین به درون خانه ریخت، به این امید که او را بترساند و مجبور به ترک همسایگی آنها کند. او بنزین را با علم به اینکه افرادی در خانه خوابیده اند شعله ور ساخت. وقتی دو کودک در آتش جان باختند و خانم «هیام» متهم به قتل عمد شد، قاضی هیئت منصفه را این طور راهنمایی کرد که اگر خانم هیام مرگ یا صدمه شدید جسمانی را بعنوان یک نتیجه بسیار محتمل اعمال خود پیش بینی می کرده است، عنصر نیت مورد لزوم برای تحقق جرم قتل عمد احراز می گردد و اثبات اینکه او این نتیجه را می خواسته و یا در راستای آن می کوشیده است ضروری نمی باشد. مجلس اعیان این راهنمایی را ابرام کرد و احتمالاً با این کار این نظر را که کلمه «نیت» از چنین معنای وسیعی در سراسر حقوق جزا برخوردار است مورد تأیید قرار دارد. چنین برخوردی آشکارا غیرقابل قبول می باشد، چرا که یک معنای کاملاً
مجازی و غیرطبیعی را به یک مفهوم روزمره نسبت می دهد، و این چیزی است که ترجیحاً باید از آن اجتناب شود، مخصوصاً در حقوق جزا که در آن غالب موضوعات راجع به تقصیر نهایتاً بوسیله اشخاص عامی معمولی یعنی اعضاء هیئت منصفه و یا قضات دادگاه های کیفری پایین تر تصمیم گیری می شوند. بعلاوه نسبت دادن چنین معنای گسترده ای به واژه «نیت» موجب می شود که تفکیک بین نیت و بی پروایی غیرممکن گردد. چرا که به موجب این معنا اگر نتیجه بسیار محتمل تشخیص داده شود نیت وجود دارد امّا اگر صرفاً محتمل یا ممکن پیش بینی شود بی تفاوتی یا بی پروایی وجود خواهد داشت.
مسلماً تحمیل مسئولیت کیفری نباید مبتنی بر چنین فرق ظریف و غیرعملی باشد؛ و بالاخره اینکه چنین معنای گسترده ای از نیت از لحاظ اخلاقی مبهم و گیج کننده است. به نظر اکثر مفسرین یک تمایز اخلاقی مهم بین خواستنِ نتیجه ( از یک سو) و صِرف پیش بینیِ رخ دادن آن به عنوان یک امر بسیار محتمل ( از سوی دیگر) وجود دارد. هر چند که فاعل در هر دو موقعیت بر اعمال خود کنترل داشته و می خواهد نتیجه سوء را تحقق بخشد، لیکن هرگاه اعمال وی عمدی و با قصد و منظور صورت گیرند وی قابل سرزنش و تقبیح بیشتری می باشد. اهداف یا مقاصد فرد مسلماً به درک ما نسبت به شخصیت وی به عنوان یک عامل اخلاقی تأثیر می گذارند. علاوه بر این که هرگاه فاعل در جهت ایجاد نتیجه تلاش کند احتمال رخ دادن نتیجه بیشتر خواهد شد، این اهانت به نظم قانونی باعث می شود که ما وی را بیش از کسی که قصد نیل به نتیجه را ندارد، ولی آن را بعنوان یک محصول فرعی محتملِ اعمال خود پیش بینی می کند سرزنش نماییم. بنابراین اکثر مفسرین معتقدند که کلمه و پدیده «نیت» باید برای آن دسته از فاعلینی که در جهت ایجاد نتیجه ممنوعه تلاش کرده اند حفظ شود، در آن صورت می توان این موارد را شدیدتر تلقی کرده و متهم را مستحق مجازات بیشتری دانست.
عکس العمل مجلس اعیان در قبال این انتقادات بازگشت از موضعی بوده است که در دعوی هیام در سال ۱۹۷۵ اتخاذ کرده است. در دعوی « مولونی» در سال ۱۹۸۵ مجلس اعیان مقرر داشت که قضات باید در غالب موارد از توضیح یا تفسیر معنای نیت خودداری ورزند.
تعیین این نکته که آیا متهم نیت لازمه را داشته است یا خیر باید به درک عمومی اعضای هیئت منصفه واگذار شود. این برخورد در دعوی هنکاک در سال ۱۹۸۶ نیز توسط مجلس اعیان
مورد تأیید قرار گرفت. اینکه آیا متهم قصد نتیجه را داشته است یا خیر یک موضوع عینی می باشد که تنها هیئت منصفه می تواند با بررسی اطلاعات خاصی که در مقابل خود دارد آن را معلوم نماید. بدین ترتیب هر چند درک معنای «نیت» در حقوق جزا غیرممکن می باشد، می توانیم حدس بزنیم که بسیاری از حقوقدانان تعریف مبتنی بر «درک عمومی» را می پذیرند، یعنی آن را « تصمیم به ایجاد نتیجه خاص» یا «قصد یا هدف» معنا می کنند. در تأکید براین نظر، لرد بریج، که رأی اصلی را در دعوی مولونی در سال ۱۹۸۵ صادر می کرد، اظهار داشت که پیش بینی نتیجه به عنوان «محتمل» ، «بسیار محتمل» و یا «ممکن» معادل یا جایگزین نیت نمی باشد. اعضاء هیئت منصفه ممکن است از وجود این پیش بینی این نکته را استنباط کنند که متهم نیت لازمه را داشته است امّا ملزم به چنین استنباطی نمی باشند. تشخیص معنای نیت نهایتاً به عهده آنهاست.

 
 
 

نظر دهید »
معامله اعضاء بدن انسان در حقوق ایران و فقه امامیه با مطالعه تطبیقی در حقوق انگلستان- قسمت ۶
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

فرهنگ های لغت، معانی متعددی برای این واژه ذکر می‏کند.[۶۱] درست کردن وعده، یقین نمودن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت و نامی از اسامی خداوند متعال.
کاربرد ها و معانی دیگری چون ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت نیز از معانی حق است.[۶۲]
واژه «حقوق» استعمالات و کاربردهای متفاوتی دارد. این کاربردها و معانی گوناگون هرچند بی‏ارتباط با یکدیگر نیستند، ولی از برخی جهات از یکدیگر متمایزند. حقوق در معانی گوناگونی چون دست‏مزد و حق‏الزحمه، به عنوان مجموعه قواعد و مقرراتی که بر روابط افراد یک جامعه در زمان معین به کار برده می‏شود، مجموعه‏ای از بایدها و نبایدهایی که اعضای یک جامعه ملزم به رعایت آن هستند و دولت ضمانت اجرای آن را به عهده دارد، به معنای امتیازات و ویژگی‏های هریک از افراد یک جامعه، به معنای علم حقوق به کار می رود. [۶۳]
با توجه به تعاریف بیان شده در خصوص حق، می‏توان سه حالت برای معنی اصطلاحی حق در نظر گرفت:
الف. قدرت یک شخص بر شخص دیگر؛ مانند: حق قصاص، حق حضانت و قدرت بستان‏کار بر طلب‏کار. قدرت یک انسان بر انسان دیگر، یک قدرت معنوی است. برای مثال، هرگاه بدهکار از پرداخت بدهی خویش کوتاهی کند، طلبکار می‏تواند با طرح دعوا، او را به دادگاه کشانده، حق خویش را از او بگیرد.
ب. قدرت شخص مالک بر مال؛ این حق از نوع قدرت مادی است.
ج. قدرت شخص بر مال و شخص دیگر باهم؛ برای مثال، هرگاه مستأجری خانه‏ای را اجاره کند، از راه این عقد اجاره، دو قدرت متفاوت به دست می‏آورد: یکی قدرت مستأجر بر منافع مال مستأجره که می‏تواند از آن استفاده کند؛ و دیگری قدرت مستأجر بر مؤجر. برای مثال، هرگاه خانه به تعمیرات عمده نیاز داشته باشد و مؤجر از تعمیر آن کوتاهی کند، می‏تواند او را به دادگاه بکشاند و وی را به تعمیر خانه ملزم نماید. [۶۴]

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
 

 

۲٫ حقوق مربوط به شخصیت
 

حق به اعتبار متعلق خود دارای اقسام گوناگونی است. حق مالی و حق غیر مالی، حق عینی و دینی، حق طبیعی، حق معنوی، حقوق مربوط به شخصیت و… از تقسیم بندی های گوناگون حق هستند. در بررسی رابطه انسان با اعضاء بدن خویش، شناخت حقوق مربوط به شخصیت اهمیت دارد؛ چرا که وابستگی حق به این دسته از حقوق باعث ایجاد ملاحظات و موانعی در معاملات آنها می شود.
حقوق مربوط به شخصیت که در حقوق مدنی مورد بحث واقع می‌شود، حقوقی است که به هر انسانی قطع نظر از وابستگی او به گروه اجتماعی خاص تعلق دارد، حقوقی که بیشتر از شخص انسان حمایت می‌کند تا منافع مادی او. حقوق مربوط به شخصیت بر خلاف حقوق مادی، غیر قابل انفکاک از شخص و شخصیت انسان است و حقوقی است که موضوع آنها عناصر تشکیل‌دهنده‌ی شخصیت است. [۶۵]

در حقوق مربوط به شخصیت، روابط حقوق خصوصی یعنی روابط مردم با یکدیگر مطرح است و اینها حقوقی هستند که مردم باید در روابط با یکدیگر محترم شمارند و به همین دلیل حقوق مربوط به شخصیت در حقوق خصوصی، مورد بحث واقع می‌شوند.
این حقوق به حفظ ذات و عرض انسان برمی‏گردد و در واقع حقوق مربوط به شخصیت، از شخصیت جسمی و نیز از شخصیت معنوی و روحی انسان حمایت می‏کند و از این نظر می‏توان آن‏ها را به دو قسم تقسیم کرد:
الف. حمایت از شخصیت جسمی انسان: قانونگذار از شخصیت جسمی انسان حمایت کرده و حقوقی را برای آن در نظر گرفته است. انسان بر تمامیت جسمی خود حق دارد و ایراد صدمه و ضرب و جرح و هرگونه تعرض جسمی به شخص ممنوع و موجب مسئولیت مدنی و کیفری است. [۶۶]

 

ب. حمایت از شخصیت معنوی و اخلاقی انسان: جنبه‏ه ای غیرجسمی شخصیت آدمی نیز محترم و مورد حمایت قانونگذار هستند. برخی مصادیق شخصیت معنوی و اخلاقی عبارتند از آزادی‏های فردی[۶۷]؛ حق نام، حق عکس و تصویر؛ آبرو و شرف و حیثیت؛ حق مربوط به آثار فکری و هنری؛ حق تمتع از زندگی خصوصی. [۶۸]

 

۳٫ اوصاف حقوق مربوط به شخصیت
 

ویژگی هایی برای حقوق مربوط به شخصیت ذکر شده است[۶۹] که در این‏جا، به برخی اوصاف و ویژگی‏ها آن توجه می‏شود که در معاملات راجع به اعضاء بدن انسان موثرند:
۱٫ موضوع این نوع حقوق مال یا شخص خارجی نیست. به عبارت دیگر، این حقوق نه بر عین خارجی و نه بر شخص دیگر تعلق نمی‏گیرند، بلکه موضوع حقوق مربوط به شخصیت، تمام عناصر سازنده شخصیت در تمام جنبه‏ه ای مادی و اخلاقی و فردی و اجتماعی است.
۲٫ در حقوق مربوط به شخصیت، صاحب حق حاکم بر تصمیم و انتخاب خود شناخته شده است.
۳٫ این نوع حقوق، چهره حمایتی دارند و در قلمرو احکام و قوانین قرار می‏گیرند. هرچند حق مربوط به شخصیت، به جنبه اخلاقی و روحی و در یک کلام به شخصیت آدمی مربوط می‏شود، قانونگذار با وضع قانون از آن حمایت می‏کند. این نوع حقوق در عالم واقع، همانند حقوق مادی منشأ نزاع و کشمکش است و وضع قانون و اجرای آن به رفع اختلافات کمک می‏کند.
۴٫ حقوق مربوط به شخصیت، به گروه حقوق غیر مالی نزدیک است.
۵٫ این نوع حقوق اغلب قابل انتقال به ورثه نیستند و با پایان گرفتن شخصیت حقوقی انسان ساقط می‏گردند. هر چند در مواردی هم این حق به ورثه قانونی انتقال می‏یابند؛ مثلاً بر اساس ماده ۱۲ «قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان»، حق معنوی مؤلف و هنرمند، پس از فوت او تا مدت سی سال به عهده ورثه اوست. [۷۰]
۶٫ برخی از حقوق شخصیتی قابل سلب و اسقاط نیستند. سلب شخصیت حقوقی به معنای مرگ حقوقی اوست؛[۷۱] مانند اهلیت تمتع یا قابلیت دارا شدن حق. ماده ۹۵۹ قانون مدنی در این باره می‏گوید: «هیچ کس نمی‏تواند به طور کلی، حق تمتع یا حق اجرای تمام یا قسمتی از حقوق مدنی را از خود سلب کند.» همچنین ماده ۹۶۰ قانون مدنی می‏گوید: «هیچ‏کس نمی‏تواند از خود سلب حریت کند و یا در حدودی که مخالف قوانین و یا اخلاق حسنه باشد، از استفاده از حریت خود صرف‏نظر نماید.»

 

گفتار سوم: معامله اعضاء بدن در قلمرو حقوق مربوط به شخصیت
 

مجرد از بحث مالیت و مالکیت، به نظر می‌رسد حق انسان بر اندامش از حقوق مربوط به شخصیت می‌باشد، چرا که موضوع آن «اندام انسان» یعنی یکی از عناصر تشکیل دهنده‌ی شخصیت است. احترام به این حق اقتضاء می‌کند که قانون از این حق حمایت کرده و از هرگونه تعرض و صدمه به اندام شخص به جز در موارد تصریح شده جلوگیری کند.
بالتبع، قراردادهای راجع به اعضاء بدن انسان نیز با حقوق مربوط به شخصیت جسمی انسان و هم با حقوق مربوط به شخصیت معنوی و اخلاقی مرتبط است. اعطاء عضو به دیگری، متضمن تعرض جسمی به شخص دهنده عضو و مداخله بر حق وی در مورد تمامیت جسمی او می‌باشد، از این رو با حقوق مربوط به شخصیت جسمی انسان منافات دارد.
همچنین نظر به اینکه معامله اعضاء بدن انسان بر سلامت فرد زنده و کیفیت استمرار حیات وی، اثرگذار است، با حق تمتع از زندگی خصوصی، که از حقوقی است که از شخصیت معنوی انسان سر چشمه می گیرد، منافات دارد.
حال سوال این است که اعطاء کننده عضو می تواند با قرارداد به این گونه مداخله‌ها در حقوق مربوط به شخصیت خود رضایت دهد؟
همانگونه که برخی از حقوقدانان گفته‌اند «قراردادهایی که به حقوق مربوط به شخصیت تجاوز می‌کند باطل است، لیکن با وجود این، پاره‌ای از قراردادها که موضوع آنها حقوق مربوط به شخصیت است و بعضا به این حقوق صدمه می‌زند، مجاز شناخته شده است:
– قراردادهایی که صدمه‌ی سبک و غیر قطعی به جسم انسان وارد می‌کنند مانند فروش مو معتبر است، به شرط اینکه موضوع آن منفعت عقلایی و مشروع باشد.
– قراردادهایی که با نفع مشروع منعقدکننده‌ی آن توجیه می‌شود، یعنی شخص نفع مشروعی در آن دارد، مانند قراردادهایی که شخص با پزشک یا جراح طبق موازین فنی و علمی و با رعایت نظامات دولتی منعقد می کند.
– قراردادهایی که دارای نفع عمومی است نیز صحیح می‌باشد: قرارداد اعطاء عضو برای پیوند طبق ماده‌ی ۲ آیین‌‌نامه بند ۳ ماده‌ی ۴۲ قانون مجازات عمومی پذیرفته شده بود … چنانچه معتقد به نسخ ماده‌ی ۴۲قانون مجازات عمومی باشیم، آیین‌نامه‌ی یاد شده نیز دیگر اعتبار قانونی و قدرت اجرایی ندارد. ولی با توجه به بند ۲ ماده‌ی ۵۹ قانون مجازات اسلامی[۷۲] می‌توان گفت که پیوند عضو با رضایت اعطاء‌کننده و رعایت موازین فنی و علمی و نظامات دولتی مجاز است».[۷۳]
بدین‌ترتیب در مورد معامله اعضاء بدن، اگرچه به حقوق مربوط به شخصیت وی لطمه وارد می‌کند، به طوری که صدمه به تمامیت جسمی دهنده کاملا بارز و آشکار است ولی:
– با توجه ممنوعیت انتقال اعضاء رئیسی بدن، صدمه هایی که وارد خواهد شد غیر قطعی است.
– با نفع مشروع متعاقدین همراه است.
– با نفع عمومی همراه است، چرا که منفعت مستقیم آن برای توده‌ی خاصی از مردم یعنی بیماران نیازمند دریافت عضو انکارناپذیر است.
– اعطاء کننده عضو با رضایت به انجام عمل تن می‌دهد.
لذا با لحاظ دلایل فوق باید نتیجه گرفت معامله اعضاء بدن از آن گروه قراردادهای راجع به حقوق مربوط به شخصیت است که علیرغم لطمه به حقوق مربوط به شخصیت، به دلایل پیش گفته می‌توان آن را از نظر حقوقی مجاز شناخت.

 

فصل دوم: بررسی اثر اصل حاکمیت اراده در انتقال اعضاء بدن
 

شناسایی مفهوم اصل حاکمیت اراده به عنوان یکی از اصول اساسی حقوق، در کنار تعیین عواملی که موجب محدودیت کارکرد این اصل می شود، محور فصل حاضر می باشد. تعیین نقش عواملی چون مقررات آمره، نظم عمومی و اخلاق حسنه در معامله اعضاء بدن در همین راستا مورد بحث قرار گرفته است.

 

مبحث اول: اصل حاکمیت اراده
 

اصل حاکمیت اراده در حقوق مدنی ما، ریشه در فقه دارد و از قاعده «العقود تابعه للقصود» و روایاتی به عنوان منبع این قاعده استنباط می‏شود.[۷۴] بر اساس این قاعده مبنای عقود از امور قلبی است و اراده ظاهری اعتبار خویش را از اراده باطنی دریافت می‏دارد. آنان که عهد را امری قلبی می‏دانند، عقد را نیز از آن جا که عهدی موکد است، بدون اینکه نیاز به کاشف خارجی را رد نمایند، از امور قلبی دانسته‏اند.[۷۵]
مراد از قصد در اعمال حقوقی، اراده‏ای است که رابطه حقوقی خاصی را ایجاد نماید، که از آن به «قصد انشاء» تعبیر می‏ نمایند. بر اساس این نظر قصد و اراده امری نفسانی دانسته شده که قبل از اعلام، در ضمیر انسان به وجود می‏آید و «لفظ» نقش مظهر یا کاشف خارجی آن را ایفا می‏نماید. به عبارت دیگر، پایه اصلی عقود از نظر آنها اراده باطنی است نه اراده ظاهری و کاشف خارجی.[۷۶] بنابراین « اراده » امری درونی و نفسانی است. قصد و رضا پیش از بیان و اعلام نیز وجود درونی دارد. بدیهی است که خواسته‏های باطنی، بی آن که جنبه بیرونی یابد به تنهایی در جهان حقوق اثر ندارد؛ چرا که وقتی توافق دو اراده حاصل می‏شود که طرفین از نیت درونی هم آگاه شوند. به عبارت دیگر، اراده باید گام در جهان خارج نهد و قابل احراز گردد، تا موثر افتد. در تمام مواردی که عقد در اثر اشتباه با اراده درونی منافات دارد، باید باطل شود، به ویژه اگر در تعبیر و انتقال اراده اشتباهی رخ دهد. عقدی که در نتیجه اشتباه واقع می‏شود تنها صورتی است میان تهی و هیچ الزامی ایجاد نمی‏کند. هنگام بروز اختلاف نیز دادگاه در مقام تفسیر قرارداد باید به قصد واقعی طرفین بیش از معانی ادبی و عرفی کلماتی که به کار برده‏اند توجه کند؛ زیرا چه بسا طرفین قرارداد کلماتی را به کار برده‏اند که از نظر ادبی متوجه یک عمل حقوقی است و حال آن که قصد آنان از این کلمات، ایجاد ارتباط حقوقی دیگری بوده است.[۷۷] همچنین در جایی که مقصود، بیان الفاظ صوری و فرار از اجرای قانون باشد، عقد، الزامی را به وجود نمی‏آورد. بر عکس هرگاه منبع و سرچشمه عقد، برخورد و توافق اراده باشد، اکراه و اشتباه به ویژه اگر ناظر به بیان و انتقال معانی باشد تأثیری در نفوذ عقد ندارد. [۷۸]
بنابراین مادامی که قصد در عالم خارج ظهور نیابد، دارای اثری نیست و برای مصون ماندن معاملات از خطر تغییر اراده و یا تقیید آن، ناچاریم اراده ظاهری را تنها ضابطه تشخیص اراده باطنی بدانیم و ادعای خلاف آن را نپذیریم.[۷۹]
باید توجه داشت اصل آزادی اراده در ماده ۱۰ قانون مدنی مورد تصریح قرار گرفته است. [۸۰] به موجب این ماده قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که خلاف صریح قانون نباشد، نافذ است. این اصل اگرچه توسط مکاتب اجتماعی و سوسیالیستی در قرن نوزدهم میلادی مورد انتقاد شدید قرار گرفته است،[۸۱] اما با این حال هنوز ارزش خود را از دست نداده است و تجربه نشان داده است که آزادی قراردادی راه عادلانه تامین نظم در روابط مالی مردم است. به همین جهت، در اقتصاد سرمایه داری و آزاد، قانونگذار ترجیح می دهد به جای وضع قانون برای تمام روابط نامحدود اجتماعی و مالی، توافق اشخاص را در چارچوب این اصل محترم بشمارد و تنها در مواردی که اخلاق، نظم عمومی ایجاب می کند قانون وضع کند.

از مهمترین نتایجی که از این اصل استنتاج می شود، آزادی قراردادی است. بر این مبنا افراد می توانند روابط قراردادی خود را در قالب و نمونه هایی که می خواهند دنبال کنند و لزومی ندارد که از چارچوب های عقود معین پیروی کنند. علاوه بر این، این توافق بر اساس همین اصل محترم شمرده می شود و مقامات عمومی حق ندارند مفاد و چارچوب های توافقات اشخاص را تغییر دهند.

 

مبحث دوم: عوامل محدود کننده اصل حاکمیت اراده
 

علیرغم گستردگی قلمرو اصل حاکمیت اراده و همراهی قانون و شرع در به رسمیت شناختن این عرصه، این قلمرو نیز دارای محدودیت ها و موانع قانونی می باشد. به عبارت دیگر انسان در مسیر تحقق بخشیدن به اراده خویش، باسط الید نبوده و چارچوب ها و موانعی خارج از اراده افراد این حرکت را محدود می سازد. این موانع که تحت عنوان عوامل محدود کننده اصل حاکمیت اراده شناخته می شوند عبارت از قانون، نظم عمومی و اخلاق حسنه می باشند. پس از شرایط اساسی صحت معاملات، عمده بحث در نفوذ و اعتبار حقوقی معاملات اعضاء بدن انسان بحث و بررسیِِِِ ‌این مطلب است که آیا این عوامل خارج از اراده افراد، که به عنوان موانع اعتبار قراردادها در قوانین ذکر شده اند، می توانند مانعی در راه نفوذ و اعتبار قراردادهای راجع به اعضاء بدن انسان، که براساس توافق اراده طرفین شکل می گیرند، باشد؟
ابتدائا باید دانست که این سه عامل را نباید به کلی از یکدیگر مستقل دانست. علاوه بر ارتباط نزدیک بین دو مفهوم نظم عمومی و اخلاق حسنه، قانون نیز با این دو مربوط است. برای تمیز بین قوانین امری و تکمیلی ناچار باید به مفهوم نظم عمومی توسل جست. همچنین خواهیم دید که نظم عمومی در بسیاری از موارد ناشی از قانون است و در مواردی ناشی از ضرورت های اجتماعی است که نمی توان آن ها را در قوانین جستجو کرد. [۸۲]

 

گفتار اول: معامله اعضاء بدن در عرصه مقررات آمره
 

برابر ماده‌ی ۱۰ قانون مدنی قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند، در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد، نافذ است.
در توضیح این ماده باید گفت که مقصود از واژه «قانون» در این ماده، قانون امری است نه تکمیلی. تراضی افراد بر قانون تکمیلی حکومت می کند. همچنین مقصود از «صریح قانون» تأیید اصل مباح بودن قراردادها است و کنایه از این امر دارد که در منع قانونگذار نسبت به موضوع تردید نباشد و گرنه قرارداد مخالف روح قانون نیز باطل شناخته می شود. بنابراین منظور قانونگذار از وضع ماده ۱۰ قانون مدنی این نبوده است که دادگاه از استناد به مدلول التزامی قانون برای حکم به عدم نفوذ قرارداد ممنوع شود؛ چرا که روح و مفهوم قانون نیز، چیزی جز مقصود قانون گذار نیست. به عبارت دیگر نمی توان پذیرفت هنگامی که کلامی دارای مفهوم است، چون به قالب الفاظ در نیامده است اثر ندارد.
با توجه به این مطالب نتیجه می گیریم که افراد می توانند توافق خود را آن گونه که مایلند در قالب های خود ساخته و در چهارچوب ماده ۱۰ قانون مدنی قرار دهند به شرط آنکه این توافق، مخالف صریح با قوانین امری و روح قانون نباشد.[۸۳]
از سوی دیگر، باید توجه کرد که قوانین مدون کشور ما نیز در خصوص موضوع مورد بحث ساکت بوده و قانونگذار در خصوص ورود به بحث معامله اعضاء بدن و اعلام نظر صریح در ایــن باره، اقدامی نکرده است. در بحث پیوند اعضاء نیز پس از سکوتی طولانی در تاریخ ۲۵/۳/۷۳ لایحه‌ای با ماده واحده با عنوان «لایحه اجازه پیوند اعضای بدن فوت شدگان در موارد خاص» تقدیم مجلس شد. متن لایحه چنین بود:
«ماده واحده: استفاده از اعضای بدن کسانی که فوت کرده و یا دچار مرگ مسلم مغزی شده‌اند برای پیوند به بدن بیماران نیازمند در صورت حصول شرایط مجاز است.»
در سال ۷۴ پس از طرح این لایحه در صحن علنی مجلس و رد و دفاع نمایندگان، این لایحه رأی نیاورد.
پس از رد این لایحه، مجددا لایحه مشابهی در سال ۱۳۷۹، تقدیم مجلس شد که این بار بر خلاف مرتبه پیشین، لایحه مزبور هر چند دیر هنگام به شرح ذیل به تصویب رسید. متن ماده واحده مذکور بدین شرح است:
« ماده واحده قانون پیوند اعضاى بیماران فوت شده یا بیمارانى که مرگ مغزى آنان مسلم است، مصوب ۱۷/۱/۱۳۷۹:
بیمارستان هاى مجهز براى پیوند اعضاء پس از کسب اجازه کتبى از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى، مى‏توانند از اعضاى سالم بیماران فوت شده یا بیمارانى که مرگ مغزى آنان برطبق نظر کارشناسان خبره مسلم باشد، به شرط وصیت بیمار یا موافقت ولى میت جهت پیوند به بیمارانى که ادامه حیاتشان به پیوند عضو یا اعضاى فوق بستگى دارد استفاده نمایند.
تبصره ۱- تشخیص مرگ مغزى توسط کارشناسان خبره در بیمارستان هاى مجهز دانشگاه هاى دولتى صورت مى‏گیرد. این کارشناسان با حکم وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکى به مدت چهار سال منصوب مى‏شوند.
تبصره ۲- اعضاى تیم‏هاى تشخیص مرگ مغزى نبایستى عضویت تیم‏هاى پیوند کننده را داشته باشند.
تبصره ۳- پزشکان عضو تیم از جهت جراحات وارده بر میت مشمول دیه نخواهند گردید.
آیین نامه اجرایى این قانون به وسیله وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى و نماینده قوه قضاییه با هماهنگى سازمان نظام پزشکى جمهورى اسلامى ایران و بنیاد امور بیماری هاى خاص ظرف سه ماه از تاریخ ابلاغ این قانون تهیه و به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید.» [۸۴]
آیین نامه اجرایى قانون فوق نیز بنا به پیشنهاد شماره ۳۷۲۰ مورخ ۲۸/۲/۱۳۸۰ وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکى در جلسه مورخ ۲۵/۲/۱۳۸۱ هیأت وزیران به تصویب رسید و براى اجرا به تمامى دستگاه هاى ذى ربط ابلاغ گردید. بر اساس این آیین نامه چنانچه فردى فوت شده و مرگ مغزى او به تأیید چهار پزشک نورولوژى، جراح، متخصص مغز و اعصاب و یک متخصص بیهوشى رسیده باشد، چنانچه ولى میت اجازه دهد یا در وصیت نامه خود درج کرده باشد، مى توان اعضاى او را براى پیوند به بیماران نیازمند پیوند عضو اهدا نمود. [۸۵]
علاوه بر مقررات فوق که درخصوص اهداء عضو مدون شده است، در قانون مجازات اسلامی مواردی دیده می‌شود که در شرایطی خاص، پزشکی را که عضوی را جدا کرده است مجرم و ضامن نمی‌داند؛ از جمله بند دو ماده ۵۹ که بیان می کند: « هر نوع عمل جراحی و یا طبی مشروع که با رضایت شخص یا اولیا و یا سرپرستان یا نمایندگان قانونی آن‌ ها و رعایت موازین فنی و علمی و نظامات دولتی انجام شود در موارد فوری اخذ رضایت ضروری نخواهد بود.»
در این باره می‌توان به مواد ۶۰، ۲۹۵، ۳۱۹، ۳۲۲، ۲۱۶ قانون فوق نیز مراجعه کرد.
مشاهده می شود که در قوانین و مقررات مربوط به پیوند که شاید آنها را بتوان نزدیکترین مقررات خاص به بحث معامله اعضاء دانست، قرینه و دلالتی صریح یا ضمنی بر ممنوعیت معامله اعضاء بدن به چشم نمی خورد. حتی می توان ادعا کرد که قانوگذار در مقام بیان نحوه انتخاب اعضاء بوده است و این امکان را داشته که با وضع قیودی، انتقال اعضاء را صرفا و انحصارا محدود به موارد ذکر شده همچون اهداء یا وصیت بنماید و عدم تصریح به این ممنوعیت را شاید بتوان امضاء ضمنی معاملات اعضاء بدن دانست. دست کم، سکوت قانونگذار در این مورد موجب می شود مانعی جدی در این دسته از قوانین برای موضوع بحث یافت نشود و ما را ملزم به دریافت حکم موضوع در قواعد کلی معاملات نماید.
موضوع معامله اعضاء بدن از دید قوانین و مقررات جزایی نیز جرم انگاری نشده است. دو دسته از مواد قوانین جزایی را می توان به بحث معاملات اعضاء بدن مرتبط دانست. دسته اول برخی از مواد قانونی را شامل می شود که معاملات و اساسا پرداخت پول را در قبال بعضی کالاها و اموال به عللی چون حرمت شرعی یا وجود مضرات فردی و اجتماعی ممنوع نموده و ارتکاب آنها را با مجازات همراه ساخته است. جرم انگاری معامله آلات و ادوات قمار، مواد مخدر و.. از این جمله است که در میان این مواد نشانه و ذکری از معاملات اعضاء بدن به چشم نمی خورد.
گروه دیگر مواردی است که در خصوص نحوه مواجه پزشکان با سلامت و حیات بیماران می باشد که به عنوان یکی از توابع معامله اعضاء بدن، می تواند مورد توجه قرار گیرد. از مطالعه این دسته از مواد نیز نمی توان حکم به ممنوعیت معامله اعضاء بدن داد چرا که مقصود اصلی قانونگذار از وضع این مواد، جلوگیری از تعدی به سلامت و حیات انسان بوده است و چنانچه پزشک نظامات و مقررات صنفی و قانونی خود را در انتقال عضو انجام دهد، عملا معامله اعضاء بدن از شمول احکام مربوطه، خارج خواهد شد.
نهایتا، از آنجا که در شرایط فعلی، قانونی خاص یا رأی وحدت رویه ای وجود ندارد که معاملات راجع به اعضاء بدن انسان و یا پرداخت پول در این رابطه را ممنوع اعلام کند و نیز از آنجا که در مورد این گونه تعهدات اصولا بابی هم در قانون ایجاد نشده است که بتوان از روح و مفهوم آن مطلبی را استفاده کرد، لذا از نظر مبانی نظام حقوقی ایران، جواز و اباحه این موضوع استنباط می شود.
 

گفتار دوم: معامله اعضاء بدن در عرصه نظم عمومی
 

علماء و نویسندگان حقوقی تعاریف متعددی از نظم عمومی ارائه داده‌اند. در این خصوص گفته شده است: «در حقوق داخلی نظم عمومی شامل قواعد و سازمان‌هایی است که غرض از وضع و ایجاد آن حفظ منافع عمومی و تأمین حسن جریان امور عمومی (امور اداری و سیاسی و اقتصادی) و حفظ خانواده می‌باشد و اراده‌ی افراد نمی‌تواند آن‌ ها را نقض نماید. به عبارت دیگر در حقوق داخلی نظم عمومی شامل آن دسته از قواعدی است که اصطلاحاً «قواعد امری» نامیده می‌شوند، اعم از اینکه قواعد مزبور مربوط به حقوق خصوصی یا مربوط به حقوق عمومی باشد.»[۸۶]
همچنین بیان شده است نظم عمومی در حقوق عمومی و خصوصی عبارت است از: «مجموعه‌ی سازمان‌های حقوقی و قواعد مربوط به حسن جریان امور راجع به اداره‌ی یک کشور یا راجع به حفظ امنیت و اخلاق در روابط بین افراد به طوریکه افراد نتوانند از طریق قراردادهای خصوصی از آن تجاوز کنند»[۸۷]
برخی علمای حقوق[۸۸] نظم عمومی را به «نظم عمومی حقوق داخلی» و «نظم عمومی حقوق بین‌الملل خصوصی» تقسیم کرده‌اند و برخی دیگر[۸۹] آن را به «نظم عمومی در حقوق عمومی و خصوصی» و «نظم عمومی در حقوق بین‌الملل خصوصی» تقسیم‌بندی نموده‌ و در تعریف نظم عمومی در حقوق بین‌الملل خصوصی آورده‌اند: «مجموعه‌ی سازمان‌های حقوقی و قواعد حقوقی که ارتباط آن‌ ها با تمدن یک کشور به طوری است که قضات آن کشور ناگزیر به تقدم آن‌ ها بر قوانین خارجی (در صورت تعارض و تزاحم) می‌باشند. در این صورت آن را نظم عمومی بین‌الملل و نظم عمومی مطلق گویند.»[۹۰]
برخی دیگر نیز نظم عمومی را از حیث اعتبار در حقوق مدنی، حقوق بین‌الملل خصوصی و مبحث «عدم تأثیر قوانین نسبت به گذشته» تفکیک نموده‌اند و درخصوص مفهوم نظم عمومی در مبحث عدم تأثیر قوانین نسبت به گذشته گفته‌اند:
«برای حفظ امنیت قراردادی و جلوگیری از اختلال در روابط تجاری، قاعده این است که قانون جدید بر آثار قراردادهایی که در زمان حکومت قانون سابق به وجود آمده است حکومت نکند و این آثار همچنان تابع قانون پیشین بماند. ولی، جایی که حکومت قانون جدید چنان با مصالح عالی مردم بستگی دارد که می‌توان گفت، اراده‌ی قانون‌گذار بر این قرار گرفته است که همه تابع یک قانون باشند و دو گانگی از بین برود، قانون جدید حتی بر آثار پیمان‌های گذشته نیز حکمروایی می‌کند و فوری اجرا می‌شود. در این مورد، مقصود اجرای فوری تمام قوانین امری نیست، بلکه باید قانون جدید بستگی بیشتری با منافع عمومی داشته باشد و جلوگیری از اجرای آن باعث اختلال شدید در سیاست عمومی دولت شود، و همین درجه‌ی وابستگی به منافع عموم را بسیاری از نویسندگان مفهوم خاصی از نظم عمومی در تعارض قوانین در زمان دانسته‌اند»[۹۱].
با توجه به تعاریفی که از نظم عمومی در حقوق داخلی ارائه گردید ، به خصوص تعریف اول و تعریف اخیر، می‌بینیم که منافع و مصالح عمومی ارتباط مستقیم با نظم عمومی داشته و به ما در تشخیص قواعد نظم عمومی یاری می‌رساند. با این وجود نباید تصور کرد ضابطه‌ی تشخیص قوانین امری منافع و مصالح عمومی باشد، چرا که در این صورت فقط قوانینی که جهت حفظ مصالح جامعه وضع شده مربوط به نظم عمومی خواهد بود در حالی که قوانین بسیاری وجود دارد که مربوط به مصلحت فرد انسان می‌باشد، اما ارتباط تمام با نظم عمومی دارد.[۹۲]

 
 
 

 

 
 
 

نظر دهید »
طلسم و افسون در داستانهای هزار و یک شب- قسمت ۸
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

« مردم، داستان ژانری فرهنگ عامیانه را، مقدم بر هرچیز؛ برای تفنن و سرگرمی می خوانند اما آنها از این متنها چیزهایی بیشتر از آن که قصد می کنند، به دست می آورند . …. قصه های جن و پری خیال پردازی هستند اما خیال پردازی ها برای کودکان ضروری اند ( و من اضافه می کنم برای بزرگسالان نیز ) … این متن، راه هایی برای گریز از وسوسه های ذهنی شخصی مان پیش پای ما می گذارند. به طرزی طنزآمیز هرچه زندگی خیال پردازانۀ ما غنی تر و متنوع تر باشد ، بهتر می توانیم از پس واقعیت برآییم. » ( آسابرگر[۱۰۴]، ۱۳۸۰: ۱۴۵ و ۱۴۴ )
قصه ها و افسانه ها قدرت بالایی در بررسی احوالات آدمی و بواسطۀ آن جامعه دارند. در واقع شاید بتوان گفت که ” قصه درمانی ” یکی از شیوه های روانشناسانۀ مؤثر است که دارای قابلیت‌ها و ظرفیت های زیادی در روانکاویست. همچنانکه در حال حاضر، درام درمانی یا تئاتر درمانی جایگاه ویژه ای، بخصوص در ارتباط با کودک دارد.
« در داستانهای پریان، فرایندهای درونی، ” بیرونی[۱۰۵] ” می شوند و ارائۀ آنها به یاری شخصیتها و رویدادهای داستان، این فرایندها را قابل فهم می سازد. به همین جهت در طب سنتی، هندوها به بیمار روان پریش پیشنهاد می کردند تا در معنای قصه ای که به مشکل خاص او تجسم می بخشید اندیشه کند. گمان می رفت که شخص پریشان با تعمق در داستان می تواند ماهیت بن بستی را که گرفتارش کرده و نیز امکان خلاص شدن از آن را مجسم کند. بیمار می توانست با اندیشیدن دربارۀ اشارات یک داستان خاص دربارۀ یأس و امیدهای انسان و نحوۀ پیروزی بر تلخ کامیها، مانند قهرمان داستان؛ نه تنها راهی برای رهایی از درماندگی خود بلکه راهی برای شناختن خویش بیابد. » ( بتلهایم، ۱۳۸۱: ۳۱ و۳۲ )
۴-۴ طبقه بندی افسانه ها و اهمیت آن در تحلیل و بررسی آنها
طبقه بندی قصه ها و افسانه ها از این منظر دارای اهمیت است که بر اساس آن، امکان بررسی و تحقیق در مورد آنها فراهم آمد. پیش از این، به دلیل اینکه اکثر قصه ها و افسانه ها سرمنشاء مشخصی نداشتند، امکان تجزیه و تحلیل درست از آنها امکان پذیر نبود.
« نخستین فهرستنامۀ انواع قصه ها را محقق فنلاندی ” آنتی آرن[۱۰۶] ” ( ۱۸۶۷-۱۹۲۵ ) در سال ۱۹۱۰ منتشر ساخت روانکاوان و روانشناسان مکتب ” فروید ” و ” یونگ[۱۰۷] ” نیز پژوهش های با ارزشی دربارۀ معنا و مفهوم قصه های عامیانه انجام داده اند. اینان متون قصه ها را برای مقاصد روانکاوانۀ خویش مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند و الحق برخی از تجزیه و تحلیل های آنان روشنایی جدیدی بر معنا و پیام قصه های عامیانه و اسطوره ها افکنده است. از جملۀ پژوهشگران قدیمی تر در این زمینه، می توان از”شارلوت بوهلر[۱۰۸] ” و ” یوزفینه بیلتس[۱۰۹] ” آلمانی، نام برد و همچنین در ارتباط میان قصه های عامیانه و خیالپردازیهای کودکان و تجزیه و تحلیل نمادهای قصه های عامیانه به وسیلۀ پژوهشگر مکتب یونگ، یعنی ” هدویک فن بیت[۱۱۰] ” و از محققان سوئیسی نام برد. » ( پراپ، ۱۳۶۸ : شش )
فهرست آرن کاربرد جهانی یافت و به بررسی قصه، خدمتی عظیم نمود. بر پایۀ فهرست آرن کد گذاری قصه امکان پذیر گشت. او بر مضمون، عنوان نوع ( تیپ ) گذاشت و به هر نوع شماره ای اختصاص داد و یک علامت شناسائی قراردادی. مقوله های رده بندی در فهرست آرن چنین است:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
 

 

قصه های جانوران
 

قصه های خاص
 

لطیفه ها[۱۱۱]
 

از فهرست بندیهای معروف دیگر در این خصوص، فهرست ” آرنه – تامسون[۱۱۲] ” است. ، در این فهرست، تمام قصه های ذیل به چهار طبقۀ اصلی و چند زیرطبقه دسته بندی شده اند و برای هر نوع قصه، تیپ یا شماره ای در نظر گرفته شده است که عبارتند از:
۱ – قصه های حیوانات ( تیپ های ۱ – ۲۹۹ )
۲ – قصه های معمولی

 

 

قصه های جادویی ( ۳۰۰-۷۴۹ )
 

قصه های مذهبی ( ۷۵۰ – ۸۴۹ )
 

قصه های عاشقانه ( ۸۵۰ – ۹۹۹ )
 

قصه های دیو ابله ( ۱۰۰۰ – ۱۱۹۹ )
 

۳ – قصه های شوخی ( ۱۲۰۰ – ۱۹۹۹ )
۴ – قصه های زنجیره ای ( ۲۰۰۰ – ۲۱۹۹ )
یکی دیگر از شیوه های تنظیم و طبقه بندی قصه ها، تجزیه و تحلیل ساختار و قالب این آثار است. نخستین بار” ولادیمیر یاکف لویچ پراپ[۱۱۳] ” ، محقق روس؛ این شیوه را دربارۀ قصه های پریان روسی آزمود.
خراسانی دربارۀ شیوۀ بررسی حکایات و افسانه ها چنین میگوید: « اصولاً شیوۀ بررسی حکایات چه در ایران و چه در خارج از کشور از دو روش عمده پیروی می کند:
الف – تفهمی – تأویلی یا مضمون یاب
این گونه بررسی ها رده بندی شان برحسب موضوع یا محتوای متن است و طبق تأویلی که از متن دارند دسته بندی می شوند. مشکلات این دسته بندی را پراپ، برمون و دیگران ذکر کرده اند. به هر حال اولین نوع بررسی که به نظر می رسد همین قسم است. البته تفسیر متن در بسیاری از جاها گره گشا است و به درک ما از متن و ” بوطیقای[۱۱۴] ” آن کمک فراوانی می کند.
ب – صوری- ساختی دسته بندی ” یولس[۱۱۵] ” و پراپ سر آغاز این نوع بررسی در جهان بود. نمونۀ ارتدوکس آن که با اندیشۀ ساختگرای علمی صورت گرفت، ” ریخت شناسی قصه های پریان ” پراپ است. » ( خراسانی، ۱۳۸۷: ۳۷ )
تجزیه و تحلیل های پراپ، با آنکه بر پایۀ قصه های روسی انجام گرفته است؛ ولی چون بیشتر قصه های مورد تحلیل او جزو گنجینه های تیپ های قصه در سطح بین المللی هستند، با اختلاف جزئی تقریباً دربارۀ همۀ قصه های عامیانۀ هند و اروپائی صادق است . تجزیه و تحلیل های ساختاری وسیله ای است برای رسیدن به هدف و غایتی دیگر و آن غایت و هدف شناخت بهتر طبیعت و سرشت انسان و یا دست کم شناخت بهتر و بیشتر یک جامعۀ خاص انسانی است. تجزیه و تحلیل ساختاری بدون تفسیر و تعبیر نتایج حاصل از آن، یعنی ربط دادن یافته ها به کل ساختمان فرهنگی و اجتماعی ارزش چندانی ندارد. پراپ با بررسی حدود صد افسانه، قدمی بزرگ و شایان توجه در خصوص دسته بندی افسانه ها برداشت و بدین ترتیب راه را برای تجزیه و تحلیل ساختاری آنها هموار نمود.

« پراپ نتیجه گیری می کند که تلاش ها برای بررسی قصه های عامیانه برحسب خاستگاه های تاریخی یا درونمایه ها یا نوع شخصیت های آنها، راه به جایی نمی برد. او با قاطعیت اظهار می دارد که آنچه نیاز داریم وسیله ای برای تحلیل ریخت شناسی قصه های عامیانه است. » (آسابرگر: ۱۳۸۰، ۳۷)
او توضیح می دهد که نکتۀ مهم کاری است که شخصیت ها انجام می دهند، نه آنچه احساس می کنند و تصور می کنند به انجام آن مشغول هستند یا قصد دارند انجام دهند یا می گویند انجام خواهند داد. یعنی کارکرد شخصیت تعیین کننده است. کارکرد، کنش های شخصیت در رابطه با اجزای متشکله اصلی داستان است، لذا برای مثال ممکن است ضد قهرمانی نادانسته عاملی جادویی را به یک چهرۀ قهرمان اعطا کند، اگر چنین اتفاقی رخ دهد ضد قهرمان کارکردی به عنوان یک چهرۀ اعطا کننده دارد.
در ادامه و بطور خلاصه بخش هایی از ریخت شناسی پراپ عنوان می گردد که با بررسی طلسم و افسون در افسانه ها در ارتباط است و بعد، اشاره ای به ریخت شناسی می شود که بر اساس الگوی پراپ، و با تغییراتی در آن؛ در مورد افسانه های ایرانی انجام گرفته است.
۴-۵ پراپ و الگوی ریخت شناسی[۱۱۶] قصه های پریان[۱۱۷]
” پراپ ” در بررسی افسانه های جادویی روسی به این نتیجه رسید که شخصیت های قصه ها مختلفند ولی کارهایی که انجام می دهند از شمار معینی تجاوز نمی کند. پراپ کوچکترین جزء سازای قصه های پریان را ” کار کرد ” یا ” خویشکاری ” می نامد و خویشکاری را به عمل و کار یک شخصیت، از نقطه نظر اهمیتش در پیشبرد قصه؛ تعریف می کند .
« آنچه ما بر عهده گرفته ایم مقایسۀ مضامین این قصه هاست. برای آنکه این مقایسه امکان پذیر گردد ما اجزای سازای قصه های پریان را به روش های خاصی جدا می سازیم و سپس به مقایسۀ قصه ها بر حسب سازه های آنها می پردازیم. نتیجۀ این کار ریخت شناسی قصه های پریان خواهد بود ( یعنی توصیف قصه ها بر پایۀ اجزای سازای آنها و همبستگی این سازه ها با یکدیگر و با کل قصه ). » ( پراپ، ۱۳۶۸: ۴۹ )
نام قهرمانان داستان ها و همچنین صفات آنها تغییر می کند اما کارهای آنان و خویش کاری هایشان تغییر نمی کند. در یک قصه، کارهای مشابه به شخصیتهای مختلف نسبت داده می شود و این امر ، مطالعۀ قصه را بر اساس خویشکاری قهرمانانش ممکن می سازد.
« قهرمان قصه های پریان آن شخصیتی است که یا مستقیماً از کارهای شریر در فاجعۀ داستان صدمه می بیند ( کمبود و فقدانی را احساس می کند ) یا موافقت می کند که مصیبت شخص دیگری را التیام بخشد و نیاز او را برآورده سازد. در جریان عمل، قهرمان کسی است که عامل جادوئی ( یا یار جادوئی ) دریافت می دارد و به استفاده از آن می پردازد. » (همان منبع: ۱۰۷و ۱۰۶ )
پراپ در بررسی خود به سی و یک کارکرد مشخص در قصه ها می رسد که کارکرد اصلی بوده و هرکدام شامل زیر شاخه هایی می شوند. در این بخش، از کارکردهایی که پراپ عنوان نموده به آنهایی اشاره خواهد شد که به نوعی با طلسم و جادو در ارتباطند:
بطور کلی می توان گفت که جادو و عامل جادویی به سه طریق در داستان وارد می شود یکی از آنها حضور شخصیت منفی است که پراپ با عنوان ” شریر” از آن یاد می کند. شریر که اصلی ترین کار او ایجاد مزاحمت و دردسر برای قهرمان است، برای نیل به مقصود از طلسم و افسون، بسیار بهره می گیرد.
شخصیت دیگری که در قصه ها وارد شده و با جادو و عامل جادویی در ارتباط می باشد کسی است که در طول داستان و برای مقابله با شرارت های شریر، به یاری قهرمان می آید و پراپ از او به عنوان ” بخشنده ” یاد می نماید. بخشنده معمولاً به واسطۀ آزمایش قهرمان و پس از اثبات لیاقت و شایستگی او، عبارات جادویی ( اوراد ) یا وسایل جادویی را در اختیار قهرمان قرار می دهد و گاهی این کار را به دلیل جبران لطفی که قهرمان در حق او نموده می کند. در هر حال جادو و عوامل جادویی می توانند به طرق زیر در اختیار قهرمان قرار گیرند:

 

 

یک زندانی از قهرمان می خواهد که آزادش کند و برای جبران لطف، شیء یا عامل جادو را در اختیار قرار می دهد: کوزه ای که از آب برگرفته شده است خواهش می کند که آنرا بشکنند. به سخن دیگر روحی که در داخل کوزه زندانی است تقاضای آزادی می کند.[۱۱۸]
 

به قهرمان وسایل جادوئی برای مبادله و تعویض با چیزی عرضه می شود: در داستان ” جک و لوبیای سحر آمیز ” ، پیرمرد در قبال گاوی لوبیاهای سحرآمیز را به او می دهد.[۱۱۹]
 

عامل جادوئی به قهرمان نشان داده می شود: پیرزنی درخت بلوطی را به قهرمان نشان می دهد که کشتی پرنده در زیر آن قرار دارد.
 

عامل جادوئی فروخته می شود و قهرمان آن را می خرد: قهرمان یک مرغ جادوئی می خرد.
 

عامل جادوئی تصادفاً به دست قهرمان می رسد ( مثلاً آن را پیدا می کند): قهرمان تصادفاً به درختی بر می خورد که بار آن، سیب های جادوست.
 

عامل جادوئی به ناگهان خود ظاهر می شود: ناگهان پلکانی ظاهر می شود که راه به بالای کوه می برد.
 

قهرمان عامل جادو را می خورد یا می نوشد: خوردن دل و جگر پرنده ای، به قهرمان صفات جادوئی مختلفی می دهد.
 

قهرمان عامل جادوئی را می دزدد: قهرمان اسبی را از ساحره ای می دزدد.
 

شخصیت های مختلفی خود را در اختیار قهرمان می گذارند: حیوانی، یا بچه هایش را به قهرمان می بخشد یا خدمات خود را در اختیار قهرمان قرار می دهد. گاهی شخص بخشنده فقط وردی را به قهرمان یاد می دهد که هرگاه آن را بر زبان آورد، شخصیت یا حیوان بخصوص ظاهر می شود. [۱۲۰]
 

گاهی پیش می آید که بدست آوردن عامل جادو در واقع نه وسیله ای برای نیل به هدف، که در واقع خود هدف است.
برخی از چیزهایی که می توانند به عنوان ” عامل جادو ” قرار گیرند به شرح زیرند:

 

 

حیوانات جادویی: شامل اسب ، سیمرغ ، کبوتر و ….این جانوران گاه در قبال یاری قهرمان و گاه بدون هیچ عامل محرکی، مو یا پر خود را به او می دهند تا در شرایط بحرانی آن را آتش بزند .با آتش زدن پر یا موی جادویی ، حیوانات ظاهر می شوند و به قهرمان کمک می کنند.
 

اشیاء: شامل قالیچه، عصا، انبان، انگشتر، شاخ نفیر، کشکول سفره و عرق چین. قالیچه؛ پرنده است، از سفره و انبان و کشکول؛ هر غذایی که قهرمان اراده کند و بگوید بیرون می آید، با دمیدن در شاخ نفیر؛ لشگری انبوه به یاری قهرمان می آیند، با نهادن عرقچین بر سر می توان غیب شد و با دانه و انگشتر تقریباً همه کار می توان کرد، ازجمله آماده کردن چند شتر با بار جواهرات قیمتی، ساختن قصری از طلا و نقره، آوردن قصری از جایی دور غیب شدن، احضار دیوهایی که حاضر به خدمت هستند و ….
 

خوردنی ها: شامل سیب، انار، گلابی، جگر و سر مرغ سعادت، آب دهان مار. سیب بیش از همۀ خوردنی ها در افسانه ها می آید. با خوردن سیب جادو زنی باردار می شود شکارچی با خوردن آب دهان مار، زبان همۀ حیوانات را می فهمد.
 

شیشۀ عمر دیو: این شیشه معمولاً در جایی دور از دسترس آدمیان، که دشمن دیوها هستند؛ مخفی شده و فقط خود دیو جای آن را می داند. مکان شیشۀ عمر ممکن است در شکم ماهی یا سنگ یا در سنگدان کبوتر باشد. دیو معمولاً خودش جای شیشه را برای دختری که دوست دارد، به امید کام گرفتن از او؛ فاش می کند.
 

رفقای خارق العاده: این رفقا یاورانی هستند با توانایی های عجیب و غریب و غیر معمول که همراه قهرمان به راه می افتند و در حل مشکلات به او کمک می کنند. آنها معمولاً در انجام کار دشوار نقش دارند و در سایرکارکردها حضور ندارند. برخی از خصلت های خارق العادۀ آنها پرخوری، تندروی توانایی نوشیدن حجم بسیار عظیمی از مایعات و قدرت جابجا کردن کوه یا ساختمان های بسیاربزرگ است. دیوهایی را هم که گاه به خدمت قهرمان در می آیند می توان از مقولۀ رفقای خارق العاده دانست.
 

سایر موارد: در این گروه می توان انواع مختلفی از ابزارهای جادویی را جای داد مانند سرمۀ خفا، ترکۀ جادویی، سنگ صبور، قلیان، سماور، اشکی که به مروارید بدل می شود و کتاب علوم جادویی. این عوامل نیز کاربردهای متفاوتی دارند و عوامل جادویی شفابخش را نیز باید در همین گروه قرار داد.
 

حضور طلسم و جادو در افسانه ها تنها به شکل حضور و دریافت عامل جادویی نیست بلکه گاهی انجام اعمال جادویی، آنها را وارد دنیای افسانه می نماید:

 

 

شریر، قهرمان را دنبال می کند و به سرعت خود را به شکل حیوانات مختلف و جز آن، در می آورد: جادوگری قهرمان را به شکلهای گرگ، ماهی، آدمی، و خروس تعقیب می کند.[۱۲۱]
 

قهرمان می گریزد و موانعی بر سر راه تعقیب کنندۀ خود قرار می دهد: قهرمان ماهوت پاک کن، شانه و حوله ای در راه می افکند که به ترتیب تبدیل به کوه، جنگل و دریاچه می شوند.
 

صفات و توانائیهایی به قهرمان داده می شود که قهرمان در حین فرار، خویشتن را به شکل اشیائی در می آورد که او را در چشم شریر ناشناس می سازد: شاهزاده خانمی خود و شاهزاده را به صورت چاه و آبگردانی با کلیسا و کشیشی بیرون می آورد. قهرمان به صورت اسبی می گریزد، سپس خود را به شکل، انگشتری، دانه و شاهینی در می آورد.
 
 
 

 

 
 
 

نظر دهید »
بیع الکترونیکی در نظام حقوقی ایران- قسمت ۶- قسمت 2
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

با توجه به اینکه بیع الکترونیکی نیز از جمله معاملات است، شرایط مذکور باید در مورد آنها رعایت شود. در این فصل در مباحثی مجزا، شرایط مذکور را در رابطه با بیع الکترونیکی مورد تحلیل قرار می‌دهیم.
قصد و رضای طرفین
قصد طرفین بر انجام معامله و رضایت آنها بر این امر، اساس هر قرارداد را تشکیل می‌دهد. مجموع قصد و رضایت طرفین و انطباق آن بر یکدیگر بیانگر توافق دو اراده بر امر واحد می‌باشد. به موجب ماده ۱۹۱ قانون مدنی؛ «عقد محقق می‌شود به قصد انشاء بشرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند.»
عقد بیع تابع قواعد عمومی قراردادهاست. خریدار و فروشنده باید دارای قصد و رضا باشند، یعنی باید در محیطی آزاد تصمیم بگیرند و مفاد عقد را در ذهن خود به وجود آورند. ولی این اراده باطنی، تا زمانی که اعلام نشده و جنبه بیرونی نیافته است، اثر حقوقی ندارد. اراده به وسیله ی دو طرف یا نمایندگان آنان اعلام می‌شود.
برای اینکه ماهیت  هر یک از قصد و رضا و تفاوت این دو به روشنی معلوم شود، باید مراحل مختلف روانی را که معامله کننده‌گان از ابتدا تا تشکیل معامله طی  می‌کنند، تفکیک نماییم. با این تحلیل، مراحل اصلی زیر را می‌توان به اختصار بیان کرد:
۱- مرحله خطور و تصور: در این مرحله ابتدا تصویر مال مورد فروش و فروش آن در ذهن نقش می‌بندد و مورد ادراک قرار می‌گیرد. این مرحله ارادی نیست و به طور قهری انجام می‌شود. یعنی اختیار واراده در تحقق این مرحله نقشی ندارد؛ زیرا علاوه بر این که با مراجعه به وجدان می‌توان به قهری بودن خطور پی برد، اگر خطور عمل ارادی باشد، لازم است پیش از آن اراده وپیش از اراده خطور دیگر و سنجش و تصمیم انجام شود،چه این که تحقق اراده بدون این فعالیت‌ها امکان ندارد، حال اگر این خطور دوم نیز ارادی باشد، وجود خطور سومی پیش از آن و چهارمی پیش از خطور ارادی سومی و به همین ترتیب تا بی نهایت، ضروری است که این امر مستلزم تسلسل محال خواهد بود. بنابر این چاره‌ای جز پذیرفتن قهری بودن یکی از این خطورها نیست که با لحاظ عدم تفاوت ماهوی بین آنها باید قهری بودن اولین خطور را پذیرفت.
۲- مرحله سنجش: پس از انعکاس تصویر فروش مال در ذهن، در این مرحله شخص آن را بررسی می‌کند و آثارآن را از سود و زیان می‌سنجد.
۳- مرحله رضا وتصمیم: پس از سنجش ، در صورتی که مال را به سود خود و مطابق با خواسته خویش بیابد، بدان مایل می‌شود، این تمایل همان رضا است که با پیدایش تصمیم ملازمه دارد و در معنی وسیع کلمه می‌توان از (رضا) به تصمیم نیز تعبیر کرد.
۴- مرحله اجرای تصمیم: تا اینجا هیچ اقدامی جهت انجام معامله، انجام نشده است. از این به بعد فروشنده در صدد اجرای تصمیم خود بر می‌آید و برای رسیدن به آنچه مایل گردیده است، به تهیه مقدمات فروش مانند تعیین قیمت فروش، مذاکره و توافق با خریدار در مورد قیمت و چگونگی پرداخت آن می‌پردازد.
با توجه به مراحل ذهنی که برای قصد و رضا یعنی اراده – در جهت انعقاد قرارداد- بیان نمودیم، قصد و رضا را می‌توان به صورت مجزا تعریف و تبیین نمود:
الف) قصد طرفین
وجود قصد در معامله الزامی است و رضای هر یک از طرفین نیز در صورتی دارای اثر حقوقی است که خالی از عیب نبوده و به طریق مقتضی اعلان شود.
بیع مانند سایر عقود از تقابل اراده‌ی دو طرف تشکیل می‌شود. پس برای تحقق قصد انشای طرفین باید همراه با وسیله ابراز آن باشد. که این وسیله ابراز می‌تواند لفظ، عمل، اشاره یا نوشته باشد. قصد انشاء ابراز شده طرفین را اصطلاحاً ایجاب و قبول گویند. ایجاب قصد انشایی است که به معنای ابتکار و پیشنهاد است و قبول انشایی است در موقعیت پذیرش ایجاب.
ب) رضای طرفین
برای اعتبار و نفوذ عقد ضروری است و عقد بدون رضا فاقد اثر عقد و غیر نافذ است. عقد ممکن است مشروط به شرطی باشد و ممکن است مطلق باشد و همچنین ممکن است برای تسلیم مبیع و یا تأدیه ثمن اجل ومدتی ذکر شده باشد یا عقد بدون اجل باشد.[۱۱۵] چنانچه زمان برای تسلیم مبیع یا تأدیه ثمن معین نشده باشد، بیع بدون أجل و نقد تلقی خواهد شد. مگر آنکه عرف و عادت خاصی مدت‌دار بودن را اقتضا نماید، مثل برخی معاملات بازرگانی.
۲-۷-۲: توافق دو اراده در بیع الکترونیکی
در انعقاد قراردادهای الکترونیکی اراده طرفین در شکل ایجاب و قبول متجلی می‌گردد.
ایجاب
ایجاب اعلام اراده کسی است که دیگری را بر مبنای معینی به عقد بستن فرا می‌خواند، اعلام قصدی برای وارد شدن به یک قرارداد با درک این مطلب که با قبول طرف دیگر یک توافق الزام آور به وجود خواهد آمد[۱۱۶] ایجاب شکل ویژه ای ندارد؛ ممکن است به طور حضوری بیان شود یا از طریق فاکس، پست، تلفن، شبکه جهانی یا پست الکترونیکی اظهار گردد.
قانون تجارت الکترونیکی کشور ما نصی در خصوص قابلیت ایجاب الکترونیکی ندارد، علاوه بر این فاقد بیان قاعده کلی مشاهده قوانین آنستیرال نیز می‌باشد. هر چند از نظر رعایت ضوابط قانون نویسی اعلام این اصل کلی در آغاز قانون مطلوب به نظر می‌رسد. مع هذا این نقیصه در شناسایی ایجاب الکترونیکی مشکل آفرین نخواهد بود؛ زیرا از یک طرف با توسل به اصل رضایی بودن عقود و آزادی طرفین در گزینش شیوه اعلام اراده
می توان آن را توجیه نمود و از طرف دیگر اصل اعتبار و نفوذ داده پیام از مواد پراکنده قانون در زمینه را شناسایی اعتبار نوشته الکترونیکی، امضاء الکترونیکی و دلیل الکترونیک[۱۱۷] قابل استنباط است.
در برخی سیستم های حقوقی گفته می‌شود حرکت یا اقدامی که شخص متعارف و معقول آن را ایجاب تلقی می‌کند، ایجاب خواهد بود، حتی اگر چنین قصدی در میان نباشد. به نظر می‌رسد که این نتیجه در حقوق ما نیز قابل پذیرش باشد. زیرا در نظام حقوقی ما نیز قصد اشخاص بر اساس ظواهر اعمال آنان استنباط می‌شود مگر آنکه خود شخص عدم وجود قصد انشاء را اثبات نماید. در هر حال، این امر که تجلی ایجاب مهم تر از قصد واقعی باشد، برای کسانی که با تجارت الکترونیکی سر و کار دارند، خطر بزرگی را رقم می‌زند؛ چه بسا اعلام‌های یک سایت ضعیف و غیر محتاط منجر به ایجابی ناخواسته و انعقاد قراردادی نامطلوب شود.[۱۱۸]
قبول
وجه مشترک تعاریفی که از قبول می‌شود، رضایت به مفاد ایجاب است.[۱۱۹] بند ۱ اصل ۱۸ کنوانسیون بیع بین‌المللی، اصول قراردادهای تجاری ماده ۲ برای تحقق قبولی، مخاطب ایجاب باید رضایت خود را در مورد ایجاب در مدتی که ایجاب هنوز به قوت خود باقی است به طریقی ابراز نماید، بی آنکه این رضایت مشروط به امری دیگر گردد.
در حدود و ثغور وصف غیر مشروط بودن قبول، بین دیدگاه سنتی و نوین اختلاف وجود دارد. بر اساس دکترین سنتی که در کشور ما و برخی دیگر کشورها از جمله کویت و لبنان مجری است، قبول باید انطباق تام با مفاد ایجاب داشته هیچ‌گونه جرح و تعدیلی در آن ننماید که در این صورت آنچه ابراز می‌شود، قبول نیست بلکه ایجاب متقابل می‌باشد. اما دیدگاه های نوین، عدم مغایرت اساسی قبول با مفاد ایجاب را کافی دانسته اند؛ به این معنا که اگر شروط اضافی یا اصلاحی گنجانده شده در قبول، مفاد ایجاب را به طور اساسی تغییر ندهد، قرارداد با اصلاحات انجام یافته منعقد می‌شود، مگر آنکه گوینده ایجاب بدون تأخیر غیر موجه به آن اعتراض کند.[۱۲۰]
از آنجا که گوینده ایجاب زمینه قبول را برای مخاطب فراهم می‌کند، تعیین شیوه خاص برای ابراز اراده نیز در اختیار اوست. عرف و عادت و رویه تجاری نیز می‌توانند طرق اعلام اراده را محدود نمایند؛ اما در خارج از این حیطه اختیار مخاطب در انتخاب شکل اظهار اراده باقی است.
قبول ممکن است صریح یا ضمنی باشد. به طور معمول، مخاطب ایجاب، رضایت خود را لفظاً بیان می‌کند؛ ولی احتمال دارد قبولی از افعال و حرکات شخص نیز فهمیده شود. این افعال به طور معمول مربوط به اجرای تعهدات از قبیل پیش پرداخت ارسال کالا، آغاز کار و .. می‌باشند. سکوت، به تنهایی، حاکی از قبول نیست؛ مگر طرفین خود بر این امر توافق نموده باشند یا رویه معاملاتی و عرف تجارتی بر آن دلالت کند. گوینده ایجاب نیز، نمی تواند به طور یک طرفه سکوت مخاطب را دلیل رضایت او قلمداد کند. اینکه گوینده در ایجاب خود تذکر دهد که عدم وصول پاسخ منفی از سوی مخاطب به منزله قبول است، مطلقاً مخاطب را پایبند نمی کند.[۱۲۱]
۲-۸: اعتبار داده پیام‌ها[۱۲۲] در ایجاد ماهیت حقوقی
آنچه که به ایجاد ماهیات حقوقی می‌ انجامد اراده انسان‌ها است. اراده سازنده عمل حقوقی است زیرا اعمال حقوقی اعتباری هستند و بدون دخالت اراده طرفین، هیچ ماهیت حقوقی به وجود نخواهد آمد.[۱۲۳] بنابراین، اولین شرط لازم برای ایجاد آثار حقوقی وجود اراده طرفین است که پس از اینکه به مرحله اعلام رسید و مورد توافق قرار گرفت منجر به ایجاد یک ماهیت حقوقی خواهد بود به همین دلیل است که ماده ۱۹۱ قانون مدنی مقرر می‌دارد: «عقد محقق می‌شود به قصد انشاء به شرط مقرون بودن به چیزی که دلالت بر قصد کند» همان‌طور که مفهوم ماده مذکور پیداست آنچه که به تحقق عقد می‌ انجامد وجود قصد انشاء است ولی از آنجا که اراده یک امر درونی و روانی است و تحقق آن ذاتاً همراه بروز خارجی نیست لذا باید به این اراده انشایی به وسیله‌ای ابراز گردد تا در ایجاد آثار حقوقی مؤثر واقع شود.[۱۲۴]
در خصوص اینکه روش اعلام اراده چگونه و به چه وسیله‌ای باید باشد قانون مدنی وسیله خاصی را لازم ندانسته است. بنابراین، اعلام اراده با هر وسیله که بتواند بر آن دلالت کند قابل تحقق است زیرا ماده ۱۹۱ قانون مدنی به‌طور مطلق همراه بودن قصد را با چیزی که دلالت بر آن کند شرط تأیید قصد اعلام کرده است و از لفظ یا وسیله خاصی برای دلالت قصد نام نبرده است. علاوه بر این ماده ۱۹۳ قانون مدنی نیز مقرر می‌دارد: «انشاء معامله ممکن است بوسیله عملی که مبین قصد و رضا باشد مثل قبض و اقباض حاصل گردد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد» پس جز در مواردی که قانون استثناء کرده باشد انشای عقد با هر عملی که حاکی از قصد باشد محقق می‌گردد.
حال پس از ذکر این مقدمه، در خصوص مبادلات الکترونیک سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا انتقال اطلاعات و ایجاد تبادل از طریق اینترنت و از طریق واسطه‌های الکترونیک می‌تواند روش معتبری برای اعلام اراده انشایی افراد در ایجاد آثار حقوقی باشد؟ آیا اگر اشخاص برای ایجاد ماهیت حقوقی بین خویش، ابزارهای الکترونیک را برگزینند، قانون روابط معاملاتی و حقوقی آنها را به رسمیت می‌شناسد و به آن اعتبار لازم را می‌بخشد؟
با توجه به آنچه که گفته شد و نیز ملاحظات مقررات قانون مدنی پاسخ سؤالات مذکور مثبت است و این پاسخ مثبت مقدمه‌ای برای پذیرش و اعتبار قراردادهای الکترونیک است، بدون اینکه قانون خاصی به طور جداگانه قراردادهای مذکور را مورد پذیرش قرار دهد. اما نظر به اهمیت موضوع تجارت الکترونیک در دنیای امروز و گسترش روابط معاملاتی و تجاری افراد در فضای اینترنت، قانونگذاران ملی و بین‌المللی به‌طور خاص، اعتبار قراردادهای الکترونیک را پیش‌بینی کرده‌اند. قانون نمونه آنسیترال در باب تجارت الکترونیک، مصوب ۱۹۹۶ م، در این خصوص مقرر می‌دارد: «در انعقاد قرارداد، ایجاب و قبول می‌تواند از طریق داده پیام‌ها اعلام شود مگر اینکه طرفین به نحو دیگری توافق کرده باشند. هنگامی که برای انعقاد قرارداد، داده پیام‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند، اعتبار یا قابلیت اجرای قرارداد مذکور صرفاً به این دلیل که از داده پیام‌ها استفاده شده، نباید رد شود»[۱۲۵] همان‌طور که پیداست ماده مذکور صریحاً قراردادی الکترونیک را مورد پذیرش قرار داده و برای آنها اعتبار و قابلیت اجرای لازم را قائل است.[۱۲۶]
علاوه بر این، دستورالعمل شماره ۳۱/۲۰۰۰ اتحادیه اروپا که ناظر به برخی از جنبه‌های حقوقی تجارت الکترونیک است نیز در خصوص به رسمیت شناختن تشکیل قرارداد از طریق وسایل الکترونیک بیان می‌کند: «دولت‌های عضو باید تضمین کنند که نظام‌های حقوقی ایشان تشکیل قرارداد از طریق وسایل الکترونیک را مجاز می‌شمارد. دول عضو به ویژه باید تضمین کنند که مقتضیات قانونی قابل اعمال در روند تشکیل یک قرارداد، هیچ مانعی برای انعقاد قراردادهای الکترونیک ایجاد نمی‌کند و نیز نباید به خاطر اینکه قراردادهای مذکور از طریق وسایل الکترونیک ایجاد شده‌اند، فاقد اعتبار و قابلیت اجرا تلقی گردند»[۱۲۷]
در ایران نیز با تصویب قانون تجارت الکترونیک که «مجموعه اصول و قواعدی است که برای مبادله آسان و ایمن اطلاعات در واسطه‌های الکترونیکی و با بهره گرفتن از سیستم‌های ارتباطی جدید به کار می‌رود»[۱۲۸] در واقع قراردادهای الکترونیک به رسمیت شناخته شده‌اند. ماده ۶ قانون مذکور اعتبار داده پیام‌ها را در حکم نوشته دانسته است[۱۲۹] و درماده ۱۲ نیز داده پیام‌ها، در مقام دعوی یا دفاع معتبر شناخته شده‌اند و دارای ارزش اثباتی هستند.[۱۳۰] بنابراین، اعلام اراده از طریق داده پیام‌های الکترونیک نیز برای اعلام اراده انشایی معتبر بوده و می‌تواند موجد آثار حقوقی باشد.
لازم به یادآوری است که هر داده پیامی نمی‌تواند به تشکیل قرارداد بیانجامد. توضیح اینکه گاهی مواقع تبادلات الکترونیک افراد به سه صورت است:[۱۳۱]
۱- انتقال اطلاعات صرف[۱۳۲]: در این حالت یک ماهیت حقوقی به وجود نمی‌آید فقط ممکن است برای ارسال کننده اطلاعات مسئولیت‌ساز باشد یعنی حاوی اطلاعاتی باشد که ارسال کننده در ارسال آنها تقصیر کرده باشد و موجب ایراد خساراتی شده باشد.
۲- انتقال اطلاعیه‌های یکجانبه[۱۳۳]: این نوع تبادلات می‌توانند اثر حقوقی داشته باشند و در بیشتر مواقع برای اجرای یک قرارداد موجود به کار می‌روند. به عنوان مثال یکی از انواع مهم این نوع اطلاعیه‌ها اظهارنامه‌های گمرکی[۱۳۴] هستند که ضمانت اجرای تقصیر در اعلام یا عدم اعلام آنها بسیار سنگین است. مقررات ناظر به این اظهارنامه‌ها در قوانین ملی پیش‌بینی شده است بنابراین، قوانین مذکور باید پاسخ بدهند که آیا می‌توان داده پیام‌ها را جایگزین اظهارنامه‌های کاغذی کرد. در سال‌های اخیر و با گسترش فناوری اطلاعات و به کارگیری آن در تجارت بدون کاغذ[۱۳۵] اظهارنامه‌های گمرکی الکترونیک نیز مورد پذیرش نظام‌های حقوقی قرار گرفته است.

۳- داده پیام‌های تشکیل قرارداد[۱۳۶]: گاهی مواقع طرفین یک تبادل قصد ایجاد یک ماهیت حقوقی را دارند مثل جایی که کالایی از طریق اینترنت سفارش داده می‌شود. این نوع داده پیام‌ها که در قالب ایجاب و قبول مورد انتقال قرار می‌گیرند، به تشکیل قراردادهای الکترونیک می‌انجامند. بنابراین، هرگاه در بستر مبادلات الکترونیک، سخن از داده پیام‌ها می‌رود منظور نوع اخیر آن است.
۲-۸-۱: ایجاب و قبول از طریق داده پیام‌های الکترونیک
ایجاب پیشنهاد انجام معامله و اعلام اراده کسی است که دیگری را بر مبنای معینی به انعقاد عقد فرا می‌خواند، بدین ترتیب که اگر پیشنهاد مورد قبول قرار گیرد هر دو طرف به مفاد آن پایبند باشند.[۱۳۷] طبق تعریف ماده ۱۴ کنوانسیون بیع بین‌المللی کالا، ایجاب پیشنهادی است که برای تشکیل قرارداد، خطاب به شخص یا اشخاص معینی داده می‌شود و ایجابی که به‌طور کامل، قطعی و مشخص بوده و بیانگر قصد موجب باشد در صورت قبول الزام‌آور است.[۱۳۸] قبول نیز به معنای رضای بدون قید و شرط به مفاد ایجاب است.[۱۳۹] طبق تعریف ماده ۱۸ کنوانسیون بیع بین‌المللی کالا نیز هرگونه اظهار یا عمل ایجاب شونده (قابل) که حاکی از رضای وی به ایجاب باشد، قبول است.[۱۴۰]
قواعد عمومی مربوط به ایجاب (کامل بودن، مشخص بودن، قاطع بودن و خطاب به شخص یا اشخاص معین بودن و…) و قبول (لزوم مطلق بودن، مسبوق به رد نبودن، موالات ایجاب و قبول) در فضای سنتی و در مورد قراردادهای مرسوم، همگی در خصوص ایجاب و قبول‌های الکترونیک در فضای مجازی نیز قابل اعمال هستند.
دانستیم که اعلام اراده از طریق واسطه‌های الکترونیک نیز معتبر و موجد آثار حقوقی است یعنی یکی از روش‌های ایجاب و قبول می‌تواند بوسیله داده پیام‌ها، انشاء و اعلام گردد. قانون نمونه آنسیترال صراحتاً این موضوع را مورد توجه قرار داده است و مقرر می‌دارد: «در انعقاد قرارداد، ایجاب و قبول می‌تواند از طریق داده پیام‌ها اعلام شود مگر اینکه طرفین به نحو دیگری توافق کرده باشند. هنگامی که برای انعقاد قرارداد، داده پیام‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند، اعتبار یا قابلیت اجرای قرارداد مذکور صرفاً به این دلیل که از داده پیام‌ها استفاده شده، نباید رد شود».[۱۴۱] قانون تجارت الکترونیک ایران که ترجمه‌ای از قانون نمونه آنسیترال است، همانند قانون مدنی تعریفی از ایجاب و قبول ارائه نکرده و حتی صریحاً ایجاب و قبول از طریق داده پیام‌ها را مورد اشاره قرار نداده است. البته پیش‌نویس قانون مذکور، قبل از تصویب نهایی توسط شورای محترم نگهبان، به تبعیت از ماده ۱۱ قانون نمونه آنسیترال، مقرر می‌داشت:
«ایجاب و قبول می‌تواند از طریق داده پیام اعلام شود» (ماده ۲۳ پیش‌نویس) و «ایجاب و قبول و اعلام اراده که در ارتباط بین اصل‌ساز و مخاطب به وسیله داده پیام بیان می‌شود، معتبر است» (ماده ۲۴ پیش‌نویس) مواد مذکور در اصلاحات نهایی حذف گردیده‌اند.

 
 
 

نظر دهید »
بررسی دادرسی کیفری اطفال بزهکار در حقوق ایران و انگلیس- قسمت ۲
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

بند دوم: مقررات قانون مصوب ۱۹۹۸ و قوانین اصلاحی بعد آن ——————————– ۳۱
مبحث دوم: سازمان دادرسی اطفال بزهکار ————————————————- ۳۲
گفتار اول: پلیس ——————————————————————— ۳۲
بند اول: نقش پلیس در دادرسی اطفال در ایران ——————————————– ۳۳
بند دوم: نقش پلیس در دادرسی اطفال در انگلستان —————————————– ۳۴
گفتار دوم: دادسرا ——————————————————————– ۳۶
بند اول: نقش دادسرا در دادرسی اطفال در ایران ——————————————– ۳۷
بند دوم: نقش تشکیلات دادستانی سلطنتی (دادسرا) در دادرسی اطفال در انگلستان ————— ۳۹
گفتار سوم : دادگاه اطفال ————————————————————– ۴۰
بند اول: محل استقرار دادگاه و محاکمه ————————————————— ۴۰
بند دوم: شرایط و نحوه انتخاب قاضی —————————————————– ۴۲
بند سوم: سیستم وحدت یا تعدد قاضی ————————————————— ۴۴
بند چهارم: مشارکت کارشناسان در تصمیم دادگاه ——————————————- ۴۵
بخش دوم: اصول دادرسی ناظر به اطفال بزهکار ——————————————— ۴۷
فصل نخست : اصول دادرسی در مراحل مقدماتی ————————————— ۴۸
مبحث اول : اصول ناظر به کشف و تعقیب جرم ——————————————— ۴۸
گفتار اول : حفظ حریم خصوصی اطفال و رعایت قواعد تفتیش و بازرسی ————————- ۵۰
گفتار دوم : دستگیری بر طبق ضوابط قانونی ———————————————– ۵۱
گفتار سوم : اعلام حق سکوت ———————————————————– ۵۲
گفتار چهارم : معاضدت حقوقی و پزشکی ————————————————- ۵۲
گفتار پنجم اعمال تدابیر جایگزین تعقیب ————————————————- ۵۵
مبحث دوم : اصول ناظر به تحقیقات مقدماتی ———————————————- ۵۷
گفتار اول : منع دخالت ضابطین دادگستری ———————————————— ۵۸
گفتار دوم : تفهیم سریع اتهام به طفل یا والدین یا سرپرست قانونی —————————– ۶۰
گفتار سوم : محدودیت تحت نظر قرار دادن طفل ——————————————– ۶۱
گفتار چهارم : منع شکنجه ————————————————————- ۶۲
گفتار پنجم : اصول احضار، جلب و باز جوئی ———————————————– ۶۲
گفتار ششم : اخذ آخرین دفاع ———————————————————- ۶۴
گفتار هفتم : اقدامات تامینی جایگزین بازداشت موقت —————————————- ۶۶
بند اول: سپردن طفل به والدین و سرپرست یا مؤسسات ————————————– ۶۷
بند دوم : کنترل قضائی —————————————————————- ۶۸
بند سوم : آزادی تحت مراقبت ———————————————————- ۶۹
فصل دوم : اصول دادرسی در مرحله محاکمه وصدور حکم ——————————- ۷۰
مبحث اول : اصول دادرسی در مرحله محاکمه ———————————————- ۷۱
گفتار اول : محرمانه بودن محاکمه ——————————————————- ۷۲
گفتار دوم : تشکیل پرونده شخصیت —————————————————– ۷۳
گفتار سوم : حضور والدین یا سرپرست قانونی یا وکیل در جلسه محاکمه ————————- ۷۵
گفتار چهارم : حضور بزه دیده در جلسه محاکمه ——————————————– ۷۶
گفتار پنجم : اجتناب از تاخیر نا موجه —————————————————- ۷۷
گفتار ششم : میانجیگری و سازش ——————————————————- ۷۸
مبحث دوم : اصول دادرسی در مرحله صدور حکم —————————————— ۷۹
گفتار اول : منع اعمال مقررات تعدد و تکرار جرم ——————————————– ۸۰
گفتار دوم : قابلیت تجدید نظر و بازنگری در رأی دادگاه ————————————– ۸۲
گفتار سوم : منع مجازات اعدام و حبس ————————————————— ۸۴
گفتار چهارم : بهره گیری از مجازات های جایگزین حبس ————————————- ۸۵
بند اول : مجازات های جایگزین حبس در ایران ——————————————– ۸۷
الف : سپردن به والدین یا سرپرست طفل و تربیت تحت نظر دادگاه —————————– ۸۸
ب: اعزام به کانون اصلاح و تربیت ——————————————————– ۹۰
بند دوم: مجازات های جایگزین حبس در انگلستان —————————————— ۹۰
الف: تعلیق مراقبتی ——————————————————————- ۹۱
ب: خدمات عام المنفعه —————————————————————- ۹۲
پ: اقامت در نقطه معین ————————————————————— ۹۴
ت: قرار ارجاع ———————————————————————– ۹۶
ث: قرار جبران خسارت —————————————————————- ۹۷
ج : قرار برنامه اقدامات —————————————————————- ۹۸
ح: حبس خانگی ——————————————————————— ۹۹
و: مقایسه تطبیقی دادرسی کیفری اطفال در حقوق ایران و انگلیس —————————- ۱۰۱

 

الف : نتیجه ها ——————————————————————— ۱۰۴
ب : پیشنهاد ها ——————————————————————— ۱۰۶
منابع و مآخذ ———————————————————————- ۱۰۹
چکیده انگلیسی——————————————————————— ۱۱۷
چکیده:
رسیدگی به جرایم اطفال مستلزم وجود نظام دادرسی ویژه ای است که با بهره گیری از نهادها و آیین دادرسی ویژه، خاص بودن بزهکاری آنان را مورد توجه قرار دهد. خاص بودن بزهکاری اطفال بدان جهت است که با عناصر مرتبط با شخصیت و دوران گذر آنان از مرحله کودکی به نوجوانی و جوانی مرتبط است. نظام دادرسی اطفال باید از یک سو قادر به اصلاح اطفال، پیشگیری از تکرار جرم و آماده سازی آنان برای زندگی اجتماعی سالم باشد و از دیگر سو بتواند حقوق بنیادین اطفال را در سراسر روند زندگی تضمین نماید. امروزه یکی از پیشرفت های قابل توجه در حقوق کیفری کودکان، پیش بینی سیستم دادرسی اختصاصی برای اطفال بزهکار است بر اساس اصول و قواعد حاکم بر حقوق کیفری اطفال سیستم دادرسی کیفری اطفال بزهکار باید متفاوت از سیستم های عمومی دادرسی باشد. اطفال به لحاظ خصوصیت ویژه شان که صغر سن و به تبع آن عدم رشد کافی قوای عقلانی و دماغی می باشند، سزاوار عنایت خاص، حمایت و مراقبت می باشند و در صورت نقض قوانین و مقررات حاکم نیز، مستحق توجه و حمایت بیشتر بوده، شایسته است که عنداللزوم و به عنوان آخرین راه چاره در مورد آنان به نظام کیفری متوسل شد و می بایست سیاست جنایی متفاوت از سیاست جنایی که بر بزرگسالان حاکم است برای اطفال و نوجوانان تدوین گردد. در حال حاضر ایران فاقد چنین سیاستی است که از انسجام کافی برخوردار باشد.

در انگلستان نیز با رعایت و ملاحظات بسیاری با اطفال بزهکار رفتار می کنند و تضمیناتی مناسب پیش بینی شده است از جمله آن می توان به پلیس انگلستان، تشکیلات دادگاه ها و طبقات ابتدایی و استینافی و تمیزی آن در انگلستان و نحوه انتخاب قضات و نیز سازمان وکالت در دعاوی و مجموع سیستم قضایی مزبور با آنچه ما داریم مقایسه کرد که وجوه افتراق بسیاری دارد.
اگرچه پس از انقلاب اسلامی و با تصویب قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری در سال ۱۳۷۸ و با گنجاندن فصلی در رسیدگی به جرایم اطفال و همچنین با تصویب قانون آیین دارسی کیفری ۱۳۹۲، روند متفاوتی پیش بینی شده، اما هنوز از تشکیل دادگاه اطفال و نوجوانان به مفهوم علمی و واقعی آن خبری نیست.
واژگان کلیدی: طفل، اطفال بزهکار، دادرسی کیفری، انگلیس
مقدمه:
الف) بیان موضوع
دادرسی کیفری در جهت حمایت از اطفال، از اهمیت ویژه ای برخوردار است که البته این به معنی عدم نیاز به حمایت های حقوقی نسبت به کودکان در فرایند دادرسی مدنی نمی باشد بلکه به دلیل حساسیت امور کیفری از لحاظ منافع جمعی، نظم عمومی و اعمال مجازات و به ویژه آسیب پذیری اطفال از اعمال غیر علمی و مخاطره آمیز مأموران اجرایی در دادرسی کیفری می باشد که منجر به ضرورت گستردگی بیشتر حمایت ها در موضوعات کیفری می شود. اطفال به دلایل مختلفی ممکن است در یک فرایند دادرسی قرار گیرند. این درگیری می تواند از یک سو ناشی از عمل خلاف قانون وی و بزهی که مرتکب می شود باشد که در اینجا نظام دادرسی نیازمند اصول و قواعدی است که بتواند هم طفل را متنبه سازد و هم او را از ادامه این راهی که در پیش گرفته باز دارد. از سوی دیگر ممکن است که طفل به عنوان قربانی جرم یا مقصر از عمل حقوقی دیگران و یا به عنوان شاهد و یا به طور کلی متأثر از جرم در دادرسی قضایی حاضر شود. در هر صورت در این موارد، می بایست حمایت های ویژه ای از این قشر به عمل آید تا طفولیت موجب تضرر آنان نگردد و مورد سوء استفاده دیگران قرار نگیرند. با توجه به وضعیت خاص اطفال، دادرسی کیفری اطفال نیز نیازمند آیین دادرسی و قواعد شکلی خاص می باشد که این دادرسی باید تابع یک سری اصول و قواعد متمایز از اصول و قواعد عام باشد.
همانگونه که در انگلیس این حمایت ها و ملاحظات برای اطفال در نظر گرفته شده است، در کشور ما نیز مطابق یافته های نوین علمی و اصولی نظیر کنوانسیون حقوق کودک، لزوم اصلاح و تربیت اطفال ناقض قوانین کیفری مد نظر قانون گذار قرار گرفته است و اصول و قواعد متمایزی در دادرسی کیفری اطفال پیش بینی شده است.

 
 
 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 154
  • 155
  • 156
  • ...
  • 157
  • ...
  • 158
  • 159
  • 160
  • ...
  • 161
  • ...
  • 162
  • 163
  • 164
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • شناخت عوامل موثر بر اهرم مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار ایران
  • بررسی و تحلیل دیوان ملاپریشان در مقایسه با اندیشه¬های عرفانی مولانا- قسمت ۱۱
  • مطالعه آزمایشگاهی اثرات دما و کسرحجمی نانوذرات بر لزجت دینامیکی و ضریب هدایت گرمایی نانوسیال آب- اکسید آهن۹۳- قسمت ۶
  • اجرای تحریم‌های یکجانبه علیه ایران از دیدگاه حقوق بین‌الملل- قسمت ۴
  • رابطه‌ی بین سبک‌های هویّت و تاب‌آوری با شادمانی در دانش‌آموزان استان گلستان- قسمت ۱۶
  • تاثیر شوک های نفتی بر رشد اقتصادی در کشور های نفت خیز منا۹۳- قسمت ۴
  • تحقیقات انجام شده در رابطه با بررسی میزان انطباق محتوای کتاب های فارسی دوره دوم ابتدایی ...
  • تاثیر ابعاد سرمایه اجتماعی بر تعهد سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی کاشان- قسمت ۷
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی با موضوع بررسی-عوامل-تأثیرگذار-بر-انتخاب-مقاصد-مسافرتی-مشتریان-آژانس-های-مسافرتی-و-گردشگری-استان-مازندران- فایل ۱۹
  • بررسی ارتباط بین هموارسازی سودبا نسبت های مالی اهرمی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران۹۳- قسمت ۱۳
  • جایگاه هویت در اندیشه داریوش شایگان و عبدالحسین زرین¬کوب رویکرد تطبیقی- قسمت ۵
  • بررسی عوامل اجتماعی، فرهنگی انزوای اجتماعی دختران مجرد- قسمت ۱۰
  • تأثیر زندان نسبت به تکرار جرم۹۲- قسمت ۷
  • بدحجابی و مسائل مربوط به پوشش وآرایش و ظاهر اشخاص- قسمت ۱۰
  • بررسی جامعه شناختی جهت گیری¬¬های دینی دانشجویان دانشگاه¬های دولتی شهر اصفهان- قسمت ۳
  • بررسی ارتباط سبک زندگی مادران در دوران بارداری با کم وزنی بدو تولد نوزادان ترم در مراکز بهداشتی – درمانی شهر رشت در سال ۱۳۸۹- قسمت ۵۳
  • بررسی عوامل اجتماعی – جمعیتی و اقتصادی موثر برسلامت سالمندان در شهرستان خرم آباد- قسمت ۹
  • علت شناسی جرایم خشونت آمیز در جمعیت زندانیان شهرستان‌ آمل- قسمت ۱۰
  • جایگاه حقوق متهم در قانون آیین دادرسی کیفری جدید۹۳- قسمت ۶- قسمت 2
  • اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر سازگاری اجتماعی مادران دارای کودک کم توان ذهنی شهرستان سیرجان- قسمت ۱۱
  • بررسی مبانی فقهی روابط مسلمانان با غیر مسلمانان از منظر قرآن کریم و سیره نبوی(ص)- قسمت ۹
  • آثار تسلیم و تسلم در مبیع کلی- قسمت ۱۰
  • ترفندهای کلیدی و ضروری درباره آرایش برای دختران
  • بررسی و مقایسه اومانیسم در اشعار صلاح عبدالصبور و عائشه تیموریه- قسمت ۸
  • دانلود فایل های پایان نامه در مورد بررسی رابطه بین مدیریت دانش با چابکی سازمانی کارکنان ومعلمان ...
  • تبیین رابطه بین کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته- قسمت ۲
  • دانلود مقاله-پروژه و پایان نامه – ۱) افکار خودکار ( اتوماتیک ) : – 4
  • بررسی رابطه بین هوش هیجانی کارکنان و ارتباط سازمان با مشتری در بانک قرض الحسنه مهر ایران- قسمت ۲۴- قسمت 2
  • بازشناخت رفتاری دستگاه اموی در چارچوب مولفه های عملیات روانی- قسمت ۱۴
  • پیش‌بینی رفتارهای ضدتولید بر اساس پنج عامل بزرگ شخصیت و رفتارهای شهروندی سازمانی در کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی‌شهر- قسمت ۱۴- قسمت 2

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان