۶- احساس کنترل در افراد دیندار به واسطه دعا کردن ایجاد می شود؛ به این گونه که دعا کردن باعث احساس غیرمستقیم کنترل بر شرایط به ظاهر غیر قابل تغییر و ناگوار می شود.
۷- افراد دیندار از شخصیتهای دینی که رنج بسیار کشیدهاند، الگوبرداری می کنند و این مسأله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیتهای غیر قابل تغییر در آنها می شود.
۸- افراد دیندار از الگوی تصمیم گیری خاصی استفاده می کنند. این الگو فرد را در جهت افزایش تصمیم گیری های مفید برای اطرافیان و خود و کاهش تصمیم گیری های خود مخرب سوق میدهد، و این امر تا حدی از شدت استرسهای زندگی میکاهد.
۹-دین تنها منبع پاسخگو به سؤالات نهایی است؛ بویژه در موارد اضطراری که علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسأله بخصوص در موارد جدی مثل بیماریهای لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است.
۱۰- دین باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیشتر می شود. این امر به سبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی، و خداوند ایجاد می شود.
کوئینگ (۱۹۹۸ به نقل از بائومل[۴۰۵]، ۲۰۰۰) ۵۷۷ بیمار بستری در بیمارستان را که بیش از ۵۵ سال سن داشتند، مورد بررسی قرار داد. او دریافت که گرایشها و رفتارهای مقابلهای مثبت مذهبی رابطه معکوسی با احتمال ابتلا به اختلالات روانی از جمله افسردگی دارد. منظور از گرایشهای دینی مثبت، اعتقاد به مهربانی خداوند و داشتن تصویری خوب از دین است. رفتارهای دینی مثبت شامل مواردی چون اعتقاد به مهربانی خداوند، سعی در رسیدن به خداوند و جستجوی حمایت از منابع مذهبی است.
و نیز از لوین[۴۰۶](۱۹۹۴ به نقل از شلمزاری و معتمدی، ۱۳۸۰) در مورد اثرات دین بر سلامتی و کارکردهای روانی- اجتماعی آن، بیان می کند که این اثرات می تواند ناشی از عوامل زیر باشد:
دستورات دینی، رفتارهایی را مجاز میشمارد که با انجام دادن آنها سلامتی انسان تأمین و با انجام رفتارهایی غیر مجاز سلامتی به مخاطره میافتد. برای مثال مصرف نکردن الکل، مواد مخدر، داروها، رژیم غذایی و فعالیتهای دیگر.
دستورات دینی بعضاً به صورت جمعی اجراء می شود و همین باعث حمایت اجتماعی، احساس تعلق و دوستیهای صمیمی برای فرد میگردد. وی معتقد است ارتباطات اجتماعی همچون سپری (احیاناً از طریق شیوه های ایمنی-شناختی و عصبی روانی) از تأثیرات زیانبار فشار و خشم جلوگیری مینماید.
باورها و عقاید دینی باعث ایجاد صلح، اعتماد به نفس و احساس هدفمندی میگردند. انجام مراسم دینی فردی و درگیر شدن فرد در عبادات و تمرینهای عبادی به صورت شخصی، باعث رهایی خود از اضطراب و ترس شده و احساس تنهایی او را از بین میبرد و حسی از عشق و احترام در او بر میانگیزد.
۲-۴-۳-۳- عمل به باورهای دینی و تنظیم هیجان شناختی
به نظر پارگامنت (۱۹۹۷، به نقل از خدایاری فرد و همکاران، ۱۳۷۸) باورهای دینی از سه طریق می تواند در مقابله با فشارهای گوناگون روانی و محیطی و در تنظیم هیجان شناختی مؤثر باشد که عبارتند از:
نخست آن که، باورهای دینی می تواند به عنوان بخشی از فرایند مقابله تلقی گردیده و بر نحوه ارزیابی خود از عامل تهدیدکننده و شدت آن اثر بگذارد. به عبارت دیگر باورهای دینی ممکن است متغیرهای میانجی مانند محدودیتهای شخصی و اجتماعی فرد و نیز چگونگی ادراک از منابع و رویدادهای فشارزا را تحت تأثیر قرار دهد.
دوم آن که، باورهای دینی می تواند در فرایند مقابله و تنظیم هیجان شناختی مداخله نماید، یعنی در تعریف مجدد از مشکل به گونه ای که قابل حل باشد کمک کند، از این رو باورهای دینی به افراد کمک می کند تا خود را از نظر هیجانی حفظ کرده و در برخورد با آن موقعیت از طریق معناجویی و امیدوار ماندن تلاش نماید.
سوم آن که، باورهای دینی می تواند نتایج و پیامدهای حاصل از عوامل فشارزا را تحت تأثیر قرار دهد. بدین معنی که تفسیر افراد از نتایج مربوط به رویدادها و حوادث زندگی، تحت تأثیر باورها و اعتقادات دینی قرار میگیرد.
۲-۵- پیشینه مطالعاتی
۲-۵-۱- پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی تنظیم هیجان شناختی
نتایج پژوهشها نشان می دهند که تنظیم مؤثر هیجان دارای پیامدهای مطلوبی بر بهداشت روانی، بهزیستی روانشناختی، سلامت جسمانی و روابط بین فردی میباشد. برعکس بیکفایتی در نظمجویی هیجان ناکارآمدی مکانیسمهای مقابله با تجارب هیجانی، فراهم کننده زمینه های مختلف آسیبشناسی روانی است؛ به طوری که نشانه های نارسایی تنظیم هیجان در بیش از نیمی از اختلال های محور I و در تمام اختلالهای شخصیتی محور II، چهارمین مجموعه بازنگری شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی[۴۰۷]، اتفاق میافتد (گروس، ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰)
تنظیم هیجانی اثربخش و کارآمد برای سلامت روانی بسیار حیاتی است و مشکل در تنظیم هیجان در ارتباط با دامنهای از رفتارهای مسألهساز و اختلالات روانی مثل سوء مصرف مواد، خودآزاری، افسردگی، اضطراب، اختلال شخصیت مرزی و اختلال استرس پس از سانحه میباشد (روبرتون و همکاران، ۲۰۱۱).
در مدل بینظمی هیجانی[۴۰۸] (منین[۴۰۹]، هیمبرگ[۴۱۰]، تارک[۴۱۱] و فرسکو[۴۱۲]، ۲۰۰۴) نگرانی به عنوان راهبرد مدیریت هیجان در نظر گرفته می شود. بر اساس این مدل نارسایی در تنظیم هیجان و به کارگیری راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجانی باعث افزایش شدت هیجانهای ایجاد شده توسط رویدادهای آسیبزا می شود، نگرانی به عنوان یک راهبرد مهار هیجان از طریق اجتناب و عدم تمرکز، از شدت هیجانهای ایجاد شده توسط وقایع یا رویدادهای آسیبزا میکاهد. طبق این دیدگاه استفاده از نگرانی به عنوان یک راهبرد مدیریت هیجان باعث توقف در به کار بردن حلمسئله فعال و پردازش مؤثر می شود.
سالتر[۴۱۳]، رامر[۴۱۴]، منین[۴۱۵] و راکر[۴۱۶] (۲۰۰۶) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان شناختی ناکارآمد با نگرانی مزمن رابطه وجود دارد. بدین صورت که افراد دچار نقص در تنظیم هیجان افرادی با اختلال اضطراب فراگیر و نگرانی مزمن گزارش شدند. زلومکی[۴۱۷] و هان[۴۱۸] (۲۰۱۰) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان کارآمد با نگرانی رابطه منفی معنادار و بین تنظیم هیجان ناکارآمد با نگرانی رابطه مثبت وجود دارد.گارنفسکی و دیگران (۲۰۰۷) در پژوهش خود راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجان را به عنوان معتبرترین پیش بینی کننده های نگرانی و افسردگی معرفی کردند.
در گرفتاریهای زندگی نیز سبکهای شناختی تنظیم هیجان از شرایط بوجود آمده متاثر می شود به طوری که مطالعه در کشاورزان مالباخته حاکی از این است که سبکهای تنظیم هیجان شناختی خود سرزنشی، دیگر سرزنشی، نشخوار فکری و برنامه ریزی با ناراحتی روانشناختی رابطه مستقیمی دارد. همچنین سبکهای تنظیم هیجان شناختی تمرکز مجدد مثبت و ارزیابی مجدد مثبت با ناراحتی روانشناختی رابطه معکوس دارد (گرنفسکی، بن[۴۱۹] و کریج، ۲۰۰۵).
مارتین و داهلین (۲۰۰۵) در مطالعه ای که به بررسی رابطه بین مؤلفه های هیجانی (استرس، افسردگی و اضطراب) و تنظیم هیجان شناختی در ۳۶۲ دانشجوی دوره کارشناسی پرداختند، به این نتیجه رسیدند که بین استرس، اضطراب و افسردگی با راهبردهای منفی تنظیم شناختی هیجان (نشخوار فکری، مقصر دانستن خود، مقصر دانستن دیگران) و راهبردهای مثبت تنظیم شناختی هیجان (پذیرش، باز ارزیابی مثبت، توجه مثبت به خود) به ترتیب ارتباط مثبت و منفی معنادار وجود دارد. علاوه بر این راهبردهای منفی تنظیم هیجان شناختی به صورت مثبت و راهبردهای مثبت تنظیم هیجان شناختی به صورت منفی قادر به پیش بینی استرس، افسردگی و اضطراب در دانشجویان بودند.
به باور پژوهشگران افراد دارای اختلالات هیجانی گوناگون در برخورد با شرایط ناگوار، از راهبردهای متفاوتی استفاده می کنند. شواهد پژوهشی نشان می دهند که افسردگی نه تنها به وسیله تجربه هیجانی ناهنجار شناخته می شود (مثلاً عاطفه مثبت پایین و عاطفه منفی بالا) بلکه همچنین به وسیله راهبردهای ناکارآمد تنظیم شناختی هیجان نیز مشخص می شود. در نمونههای بالینی استفاده بیشتر از نشخوار فکری در پاسخ به هیجانات منفی، شروع، طول مدت و عود دوره های افسردگی را پیش بینی می کند. همچنین نقص در تنظیم شناختی هیجانات نقش مرکزی را در افسردگی بازی می کند (مارکوئین[۴۲۰]، ۲۰۱۱).
منین[۴۲۱]، مگلوگین[۴۲۲] و فلنگان[۴۲۳] در پژوهشی دریافتند که افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر و اضطراب اجتماعی، ناتوانی عمدهای در تنظیم شناختی هیجان دارند. به طوری که درک هیجانی پایین، بهترین پیشبین برای شناسایی اختلال اضطراب اجتماعی و ناتوانی در پذیرش هیجانات، بهترین پیشبین برای تشخیص اختلال اضطراب فراگیر است. در پژوهش دیگری فیلو[۴۲۴]، بالی [۴۲۵]و سیس[۴۲۶](۲۰۱۰) به بررسی نقش هیجانپذیری منفی و تنظیم هیجان در تشخیص افسردگی و اضطراب در نوجوانان ۱۲ تا ۱۷ ساله پرداختند و نشان دادند که هیجانپذیری منفی و راهبردهای تنظیم هیجانی منفی همچون سرکوبی و اجتناب عمدهترین پیشبین برای تشخیص افسردگی و اضطراب در نوجوانان هستند.
گارنفسکی و کریچ (۲۰۰۶)، مکگی[۴۲۷]، وولف[۴۲۸] و السون[۴۲۹] (۲۰۰۱)، نولن-هاکسما[۴۳۰]، مک براید[۴۳۱] و لارسون[۴۳۲] (۱۹۹۷)، و سولیوان و همکاران (۱۹۹۵) نشان دادند استفاده از راهبردهای ناکارآمد تنظیم هیجان در بزرگسالان دچار اختلال روانی شایعتر است و نوع راهبردهای تنظیم هیجان شناختی با نشانه های افسردگی و اضطراب رابطه دارد. سالتر و همکاران (۲۰۰۶) در پژوهش خود نشان دادند بین تنظیم هیجان شناختی ناکارآمد با نگرانی مزمن رابطه وجود دارد.
جورمن[۴۳۳] و گاتلیب[۴۳۴] (۲۰۱۰) نشان دادند فرایندهای شناختی خاصی در افراد افسرده با بهره گرفتن از راهبردهای سازش نایافته در تنظیم هیجان مرتبط اند. افسردگی با دشواریهایی در مهار شناختی و به خصوص با دشواریهایی در بازداری پردازش محتوای منفی رابطه دارد. این افراد هنگام پردازش محتوای منفی با فقدان بازداری مواجه میشوند. سامانی و صادقی (۲۰۱۰) در پژوهش خود نشان دادند راهبردهای ناکارآمد تنظیم هیجان با افسردگی و اضطراب همبستگی منفی معنادار و راهبردهای سازش نایافته با این شاخص های سلامت روانی همبستگی مثبت معنادار دارد. ریان [۴۳۵]و داهلن[۴۳۶] (۲۰۰۵) و گارنفسکی و دیگران (۲۰۰۷) نیز در مطالعات خود نشان دادند غالب افرادی که از افسردگی رنج میبرند از راهبردهای منفی نظمدهی هیجان مانند نشخوا فکری، فاجعهسازی و سرزنش خود در رویارویی با شرایط ناگوار استفاده می کنند. به طور خلاصه میتوان چنین نتیجه گیری کرد تنظیم هیجان شناختی عامل مهمی در سلامت روانی به شمار میآید.
۲-۵-۲- پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی هوش معنوی
نازل (۲۰۰۴) بیان می کند تجارب معنوی از طریق ایجاد انعطافپذیری عاطفی، به سلامت روانی و بهزیستی فرد کمک می کند. با وجود شبهات متعدد در این خصوص، نتایج تحقیقات بیشماری نشان میدهد که بین دین و معنویت و سلامت، رابطه پیچیدهای وجود دارد و بیان می کنند که مذهب و معنویت تأثیر فوقالعادهای بر سلامت روانی فرد دارد.
در پژوهش آقابابایی، فراهانی و فاضلی مهرآبادی، (۱۳۹۰) رابطه مثبت معناداری بین بهزیستی فاعلی[۴۳۷] و هوش معنوی گزارش شد و از میان خرده مقیاسهای هوش معنوی، معناسازی شخصی، قویترین همبستگی را با بهزیستی فاعلی دارد و بهترین پیش بینی کننده آن است، طلاب در خصوص تواناییهای ذهنی مربوط به دینداری، به ویژه بسط حالت هشیاری، معناسازی شخصی و آگاهی متعالی نیز نمره بالاتری از دانشجویان کسب کرده اند. در گروهی از دانشجویان کانادایی نیز از میان مؤلفه های هوش معنوی، معناسازی شخصی قویترین همبسته رضایت از زندگی آنها بوده است (کینگ، ۲۰۰۸).
پژوهش ساندرا[۴۳۸] و هوگی[۴۳۹] (۲۰۰۳) نیز نشان داد که معنویت با رضایت از زندگی در زنان آفریقایی آمریکایی که سطح معنویت بالاتری داشتند همبستگی مثبت داشت و معنویت به عنوان متغییری بود که در رضایت از زندگی زنان در میانسالی علیرغم، درآمد و سطح تحصیلات، نقش داشت.
پژوهش کیامرثی و ابوالقاسمی (۲۰۱۰)، نشان داد که هوش معنوی با کیفیت زندگی در نمونه ای از بیماران که مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بودند رابطه مثبت و معنیداری دارد. ایمونز (۲۰۰۰) در پژوهش خود نشان داد که افراد دارای جهتگیری معنوی هنگام مواجه با جراحت به درمان بهتر پاسخ می دهند و به شکل مناسبتری با آسیبدیدگی کنار میآیند. بریل هارت[۴۴۰] (۲۰۰۵) در بررسی رابطه معنویت و رضایت از زندگی افرادی که دچار ضایعه نخاعی شوکی شده بودند نتیجه گرفت که ارتباط مثبت و معنیداری بین رضایت از زندگی و فاکتورهای معنوی روانشناختی ابزار کیفیت زندگی وجود دارد.
کندا[۴۴۱] ، پارکر[۴۴۲] و پاتریکا[۴۴۳] (۲۰۰۶) ارتباط بین مذهب/ معنویت و کیفیت زندگی را با واسطه مقابله در بیماران مبتلا به سرطان بررسی کردند. نتایج نشان داد که بین مذهب/ معنویت از طریق استفاده از مقابله موثر و بهزیستی عملکردی رابطه مثبت وجود دارد.
کپینگ[۴۴۴] و زین[۴۴۵] (۲۰۰۹) پژوهشی بر روی ۱۳۰ نفر از پرستاران بیمارستانی در چین که دارای عقاید ماتریالیستی بودند انجام داد در این پژوهش رابطه بین بهزیستی معنوی این پرستاران با کیفیت زندگیشان مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد %۹۰ از پرستاران از دردهای جسمی و روانی رنج میبردند.
پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که بین هوش معنوی و عوامل روانشناختی رابطه وجود دارد. عابدی و سرخی (۲۰۰۹) در تحقیقی با موضوع رابطه بین هوش معنوی و صفات شخصیتی با بهره گرفتن از پرسشنامه ۵ عاملی در جمعیت سنین ۱۹-۵۰ سال نشان دادند که بین هوش معنوی رواننژندی رابطه منفی معنیدار وجود دارد. بین هوش معنوی و عاملهای شخصیتی برونگرایی و با وجدان بودن رابطه معنیدار مثبت وجود دارد.
مصلانژاد و خداپناهی (۲۰۱۲) طی پژوهشهایی دریافتند که معنا درمانی و معنویت می تواند علائم و نگرانیهای روان شناختی زنان نابارور را کاهش داده و در طول درمان های ناباروری، به زوج نابارور یاری برساند تا بتوانند مشکلات و دلمشغول های ناشی از ناامیدی به اثربخشی درمانی را کاهش دهند. سایر مطالعات در حوزه روانشناسی و بارداری نشان می دهند که یکی از منابع تابآوری در دوران بارداری، باورها و ارزشهای زنان ازجمله جهان بینی، معنویت، اخلاق و ارزشهای فرهنگی میباشد (دانکلاسچیتر[۴۴۶]، ۲۰۱۱).
مطالعاتی که در زمینه رابطه هوش معنوی با ویژگیهای روانشناختی و پیامدهای جسمانی انجام شده اند، نشان می دهند که بین هوش معنوی و عامل شخصیت برونگرایی و با وجدان بودن، ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد (عبدی و همکاران، ۱۳۸۹). مطالعه لیسن [۴۴۷]و واچهولتز[۴۴۸] (۲۰۱۱) نشان داد که معنویت، مقاومت افراد را در برابر درد افزایش میدهد. هوش معنوی با مؤلفه های روانشناختی بسیاری در ارتباط است که میتوان به برونگرایی، ثبات هیجانی و رفتاری و همچنین تاب آوری در برابر استرس اشاره کرد.
گلاورکراف[۴۴۹]، مارینی[۴۵۰] و باک[۴۵۱] (۲۰۰۷) نیز دریافتند آن موردی که در باورهای دینی به افراد امکان میدهد تا به توانایی و بردباری روانی بهتری برای تحمل دردهای زندگی دست بیابند، جستجوی معنا در زندگی، مفهوم و درک پدیدههای زندگی، نیرو و قدرت روانشناختی و تمایل به مرتبه های متعالیتر در زندگی میباشد. مطالعه واکهولتز[۴۵۲] و پارگامنت[۴۵۳] (۲۰۰۵) نیز نشان داد زمانی که مردم به یک منبع معنیدار از مراقبت، آسایش و عشق متصل هستند، بیشتر میتوانند دردهای زندگی را تحمل کنند.
آکلیز کازرین[۴۵۴] (۲۰۰۹) رابطه بین مذهب/ معنویت و رضایت از زندگی را در ۷۹ کشور انجام داد. نتایج به دست آمده نشان داد ابعاد مذهبی با سرمایه های اجتماعی مرتبط هستند و هر چه رضایت از زندگی بیشتر باشد سرمایه های اجتماعی بیشتر است و افراد مذهبی در کشورهای مذهبی شادتر هستند. به عبارت دیگر مذهب و معنویت به خودیخود باعث شاد شدن افراد نمی شود بلکه موقعیت اجتماعی آنها باعث شادی آنها می شود. فابریکا[۴۵۵]، هندل[۴۵۶] و فنزل[۴۵۷] (۲۰۰۰)، در پژوهش خود دریافتند که معنویت بر رضایتمندی کلی زندگی تاثیر میگذارد و معنویت شخصی به طور موثقی، رضایتمندی بیشتر از زندگی را پیش بینی می کند و همچنین به عنوان یک مکانیسم سازگاری ارزیابی می شود که به افراد کمک می کند نسبت به کسانی که سطح پایینتری از معنویت را دارا هستند، بهتر و آسانتر عوامل تنش زا را کنترل کنند.
۲-۵-۳- پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی عمل به باورهای دینی
در پژوهش آرین (۱۳۸۰) که جامعه آماری آن ایرانیان مقیم کانادا بودند، همبستگی میان دینداری و مؤلفه های سلامت روانی (رضایتمندی، خشنودی، عدم افسردگی) را مورد تحقیق قرار داده است. در این مطالعه که ۲۰۱ نفر از افراد جامعه مذکور به پرسشنامه ها پاسخ کامل دادند، همبستگی مثبت و معناداری بین رضایتمندی و خشنودی با دینداری به دست آمده است. میان دینداری و افسردگی نیز همبستگی منفی معنادار مشاهده شد. مطالعه دیگر که روی دانشجویان رشته پزشکی انجام شد نشان میدهد که باورهای دینی به عنوان یک عامل پیشگیری کننده در برابر بیماریهای روانی مطرح میباشد و افرادی که دارای اعتقادات مذهبی قویتری هستند، شیوع افسردگی و اضطراب به طور معنیداری پایینتر است (واثق و محمدی، ۲۰۰۷). باورهای دین تمایل افراد برای انجام رفتارهای پرخطر و تهاجمی کاهش و نقش مهمی در تصمیم گیری های افراد در شرایط مختلف دارد. همچنین قدرت غلبه بر پیشامدهای هیجانی و عاطفی و روانی افراد را بالا میبرد (فرانزینی[۴۵۸]، ریبل[۴۵۹] و ونگفیلد[۴۶۰] ۲۰۰۵).
در یک مطالعه مالتبی[۴۶۱] (۱۹۹۸) با بررسی جهتگیریهای دینی و رابطه آن با خوشبختی روانی دریافتند که دینداری فردی و جهتگیری درونی نسبت به دین همبستگی مثبتی با خوشبختی روانی و عزت نفس دارد. در این مطالعه همچنین مشخص شد که تکرار اعمال دینی به صورت فردی مانند دعا کردن و نماز، بیش از جهتگیری کلی نسبت به دین در خوشبختی روانی نقش دارد و الگوی مقابله دینی درک رابطه بین دین و خوشبختی روانی را کامل می سازد.
میلر[۴۶۲] در سال ١٩٩٧ (به نقل از بائومل ، ٢٠٠٠) تحقیقی برروی ٨١ مادر و ١۵١ کودک متعلق به آنها در یک بازه زمانی١٠ ساله انجام داد. نتایج کار او نشان داد که مادران مذهبیتر ٨١ درصد کمتر از مادران دیگر دچار افسردگی شدند. دختران مادران مذهبی ۶٠ درصد کمتر از دختران مادران غیرمذهبی و فرزندان پسر مادران مذهبی ٨۴ درصد کمتر از فرزندان پسر مادران غیرمذهبی دچار افسردگی شده بودند.
کوئنیگ (۲۰۰۴) بیان می کند که تا قبل از سال ٢٠٠٠ بیش از ٧٠٠ تحقیق کمی در حیطه رابطه بین معنویت و دین با سلامتروان صورت گرفته است که نزدیک به ۵٠٠ مورد از آنها وجود رابطه بین دینداری با سلامتروان و حمایت اجتماعی را تأیید کرده اند. نکته قابل توجه دیگر این است که تنها در فاصله سالهای ٢٠٠٠ تا ٢٠٠٢ بیش از ١١٠٠ پژوهش و بازنگری در این حیطه منتشر شده است. این مساله نشاندهنده افزایش علاقه محققان به بررسی در حیطه مورد نظر است. وی با تحلیل پژوهشهای موجود در این زمینه به نتایج زیر نایل گردید:
از ١١۴ تحقیق کمی انجام شده که به بررسی رابطه بین دینداری با هیجانات مثبت و روابط اجتماعی مناسب پرداخته بودند، ٩١ مورد وجود رابطه معنادار و مثبت بین آنها را تأیید کردند .از ١۶ تحقیق انجام شده در مورد رابطه بین دینداری با هدف و معنا در زندگی، ١۵ مورد گزارش کردند که بین این دو مقوله رابطه وجود دارد. ٣۵ تحقیق از ٣٨ تحقیق نشان دادند که بین دینداری با ثبات و رضایت از زندگی زناشویی رابطه مثبت وجود دارد. ١۹ تحقیق از ٢٠ تحقیق انجام شده حاکی از وجود رابطه مثبت بین دینداری با حمایت اجتماعی بودند. در مورد رابطه بین دینداری و افسردگی ٩٣ تحقیق انجام شده بود که ۶٠ مورد از آنها نشان دادند بین دینداری و نشانه های افسردگی رابطه معکوسی وجود دارد. ۶٨ پژوهش در زمینه گرایش به خودکشی، اقدام به خودکشی و موفقیتآمیز بودن خودکشی و ارتباط آنها با خودکشی صورت گرفته بود که ۵٧ مورد از آنها گزارش دادند افراد با گرایشهای مذهبی قویتر، نگرشهای منفی و اقدام به خودکشی کمتری داشته اند .٣۵ پژوهش از ۶٩ پژوهش نشان دادند نشانه های اضطراب با مذهب رابطه منفی دارند. در ٩٨ تحقیق از ١٢٠ تحقیق گزارش شده بود که بین مذهب با الکلیسم و سوء مصرف مواد رابطه منفی وجود دارد.
کامر (۲۰۰۵) به پژوهشهایی استناد کرده و بیان می کند افراد مذهبی در مقایسه با افراد غیرمذهبی و کسانی که خداوند را سرد و بیتوجه به خود میپندارند، کمتر احساس تنهایی کرده و کمتر به بدبینی، افسردگی و اضطراب دچار میشوند. آنها در برابر استرسهای عمده زندگی از بیماری گرفته تا جنگ، بهتر مقابله می کنند و کمتر اقدام به خودکشی می کنند.
آرنیا-کیتبونکا[۴۶۳] (۲۰۰۹) پژوهشی در زمینه میزان رضایت از زندگی در زنان مذهبی تایوان انجام داده است. نتایج نشان داد رابطه مثبت و معناداری بین مذهب زنان تایوانی با رضایت از زندگیشان وجود دارد. در بعد اجتماعی زمانی که زنان مذهبی در فعالیت های گروهی از قبیل «سفرهای گروهی» و یا «شامهای دسته جمعی» شرکت داشتند بیشتر لذت میبردند. همچنین نتایج نشان داد زنان مذهبی تایوانی که از نظر سنی در رده بالاتری بودند ترجیح میدادند بیشتر در فعالیت های مذهبی گروهی شرکت کنند تا فعالیتهای انفرادی مذهبی مثل دعا خواندن، مراقبه و… .
نتایج تحقیق بهرامی (۱۳۸۱) نشان داده است که بین جهت گیری مذهبی و عزت نفس همبستگی مثبت بالایی وجود دارد. همچنین نمرات جهتگیری مذهبی و دو جنبه حالت و رگه اضطراب دارای رابطه معکوس بودند. او بیان میدارد که مذهب قادر است نقش درونی در تأمین سلامت روانی افراد ایفا نماید. از طرفی، چارچوبهای مرجع مذهبی، مکانیزم های مقابلهای، عزت نفس و اضطراب را کنترل مینماید .
میرزمانی و محمدی(۱۳۸۰) نیز ارزشهای مذهبی تعدادی از بیماران روانی را مورد بررسی قراردادهاند. آنها در این مطالعه از آزمون ارزشهای مذهبی آلپورت برای سنجش ارزشهای مذهبی و برای سنجش علایم روانی کهSCL90 استفاده کردند. نتایج تحقیق آنها نشان داد ارزش مذهبی در بیماران روانی به شکل معناداری کمتر از افراد گروه کنترل است. از دیگر یافته های تحقیق مذکور این بود که بین شدت اضطراب و افسردگی و ارزشهای مذهبی همبستگی منفی و این معناداری مشاهده شد. نتایج این تحقیق با مطالعه خدایاریفرد (۱۳۸۰) هماهنگ است. نتیجه این تحقیق نیز حاکی از وجود رابطهای مثبت و معنادار بین دینداری و سلامت جسمانی و روانی است. از طرفی آنها دریافتند که مذهب می تواند در مقابله با عوامل فشارزا کمک شایانی به فرد بنماید .
در تحقیقات زیر که در مورد رابطه بین نگرش دینی، مهارت های مقابلهای و سلامتروان میباشد، عمدتاً حاکی از رابطه مثبت معنیدار بین نگرش دینی و مهارت های مقابلهای مؤثر و سلامت روانی است و هرچه افراد از اعتقادات دینی بالاتری برخوردار باشند پاسخهای مقابلهای مسألهمدار را مورد استفاده قرار داده و استفاده از سبکهای مقابلهای اجتنابی با اعتقادات دینی رابطه معکوس دارد (صولتی و همکاران، ۱۳۸۰ ؛ قهرمانی و همکاران، ۱۳۸۰ ؛ نجفی و همکاران، ۱۳۸۰ ؛ آرین، ۱۳۸۰؛ به نقل از منظریتوکلی و عراقیپور،۱۳۹۰).
در چند فرضیه دین به عنوان سپری در برابر اثرات نامطلوب حوادث منفی شرایط دشوار عمل می کند تأیید گردید و مشخص شد که نگرش دینی با رفتارهای مخرب و سبکهای مقابلهای منفی رابطه معنیدار معکوس و با سبکها مقابلهای کارآمد رابطه معنیدار مثبت دارد. همچنین افراد در مقابله با مشکلات شدید فردی به دعا و عبادت روی میآوردند و رضایت خاص از نتایج و راهبردهای مقابله دینی اظهار داشتند (الیسون وتایلور، ۱۹۹۸ ؛ براون و گری، ۱۹۸۳؛ هارد [۴۶۴]، ۱۹۹۶؛ میکنتاش، ۱۹۹۳؛ به نقل از منظریتوکلی و عراقیپور، ۱۳۹۰).
۲-۶- جمع بندی
در این فصل به بررسی مبانی نظری مربوط به متغیرهای پژوهش یعنی تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی پرداخته شد. در قسمت تنظیم هیجان شناختی، ابتدا به تعریف هیجان با توجه به ابعاد آن پرداختیم. سپس ضرورت و تعریف تنظیم هیجان مورد بررسی قرار گرفت، که به طور کلی شامل همه راهبردهای آگاهانه و غیرآگاهانه می شود که برای افزایش، حفظ،کاهش و تغییر یا تعدیل مؤلفه های هیجانی، رفتاری و شناختی یک پاسخ هیجانی به کار برده می شود. راهبردهای تنظیم هیجان که ارائه گردید عبارتند از: انتخاب موقعیت، اصلاح موقعیت، گسترش توجه، تغییر شناخت و تعدیل پاسخ. گروس (۲۰۰۷) تنظیم هیجان را از دیدگاه عصب روانشناسی از سه منظر مورد مطالعه قرار داده است: انگیزش برای کسب پاداش و دوری از درد، دستکاری اهمیت پاسخ و تظاهرات چهرهای هیجان.
در ادامه تنظیم هیجان شناختی، شیوه شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخواننده هیجان که اطلاعات برانگیزانندهی هیجان را مدیریت می کند، توضیح داده شد. راهبردهای تنظیم هیجان شناختی شامل: سرزنش دیگران، پذیرش، نشخوار ذهنی، توجه مثبت مجدد، توجه مجدد به برنامه ریزی، بازارزیابی مثبت، اتخاذ دیدگاه و فاجعه آمیزپنداری توضیح داده شده اند و سپس به اهمیت راهبردهای تنظیم هیجان شناختی و سلامت روان پرداخته شد.
مبانی نظری هوش معنوی با تعریف هوش و عناصری که مورد توافق غالب پژوهشگران است آغاز می شود که شامل: توانایی پرداختن به امور انتزاعی، توانایی حل کردن مسائل، توانایی یادگیری میباشد. سپس به ضرورت و تعریف معنویت پرداخته شد به طور مثال شهیدی(۱۳۹۱) معنویت را به عنوان تلاش دائم بشر برای پاسخ دادن به چراهای زندگی تعریف نموده است. پس از آن به بررسی دیدگاه های مختلف در زمینه معنویت پرداختیم. در ادامه مذهب و معنویت را متفاوت دانسته شد و هوش معنوی را به عنوان ترکیب دو مفهوم معنویت و هوش در مفهوم جدید هوش معنوی توضیح داده شد که گاردنر (۱۹۹۹) ترکیبی از معنویت و هوش را به چالش کشید، ایمونز (۲۰۰۰) تلاش کرد معنویت را بر اساس تعریف گاردنر از هوش مطرح کند و بیان میدارد که پایه های زیست شناختی هوش معنوی را در سه سطح زیست شناسی تکاملی، ژنتیک رفتاری، و دستگاه های عصبی میتوان بررسی کرد. سپس در تمایز معنویت و هوش معنوی، هوش معنوی را کاربرد انطباقی اطلاعات معنوی با هدف تسهیل حل مسائل روزمره و دستیابی به هدف بیان شد. در ادامه تعاریف و مؤلفه های هوش معنوی از نظر برخی صاحبنظران تشریح شد و به مقایسه و اتباط هوش معنوی با هوشهای دیگر و جایگاه عصبی- زیستی هوش معنوی پرداخته شد. پس از آن هوش معنوی و خصیصههای روانشناختی آن که از آن جمله خودآگاهی، سلامتی، حل مسئله و اخلاق میباشد، توضیح داده شد. در نهایت مؤلفه های هوش معنوی در دین اسلام و راهکارهای رشد و تقویت هوش معنوی از منظر آموزههای دین اسلام مورد بررسی قرار گرفت.
در قسمت مبانی نظری عمل به باورهای دینی، در ابتدا به اهمیت و تعاریفی از دین پرداختیم، به عنوان مثال دین مکتبی است که از یکسری عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات تشکیل شده و هدف آن راهنمایی انسان برای نیل به سعادت است (جوادی آملی، ۱۳۸۲) . در بررسی دین و روانشناسی، به کُنشهای دین در حیطه روانشناختی پرداخته شد. در زمینه روانشناسی دین، مطالعات در این زمینه، در طول سال ها با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است. در ادامه عمل به باورهای دینی، به کار بردن دستورات دین در جنبه های سهگانه اعتقادات، عبادات، و اخلاقیات تعریف شد و اثرات باورهای دینی مورد تبیین قرار گرفت. کوئینگ (۲۰۰۴) ١٠ دلیل برای تبیین رابطه بین دین و سلامت روان ارائه نمود و پارگامنت (۱۹۹۷) بیان کرد که باورهای دینی از سه طریق می تواند در مقابله با فشارهای گوناگون روانی و محیطی و در تنظیم هیجان شناختی مؤثر باشد.
پیشینه مطالعاتی که شامل پژوهشهایی در زمینه پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی است، بیان گردید.
فصل سوم
روش پژوهش
فصل سوم: روش پژوهش
۳-۱- مقدمه
در این فصل بعد از توضیح روش پژوهش، جامعه، نمونه، روش نمونه گیری به توصیف ابزار گردآوری اطلاعات پرداخته می شود. به لحاظ این که هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین تنظیم هیجان شناختی، هوش معنوی و عمل به باورهای دینی است، لذا در این فصل توصیف ابزار، نتایج نهایی، بررسی ویژگیهای روانسنجی و روش نمرهگذاری ابزار پژوهش آمده است. در انتهای فصل حاضر روش اجرای پژوهش و روش تجزیه و تحلیل آماری داده های جمعآوری شده، آمده است.
۳-۲- روش پژوهش
در پژوهش حاضر ارتباط تنظیم هیجان شناختی با سازههای هوش معنوی و عمل به باورهای دینی مورد بررسی قرار گرفته است که پایهای برای پیش بینی تنظیم هیجان شناختی ارائه شود. مطالعه حاضر از نوع همبستگی است که از جمله روشهای توصیفی میباشد. به نوشته سرمد، بازرگان و حجازی (۱۳۸۵) « تحقیق توصیفی شامل مجموعه روشهایی است که هدف آنها توصیف کردن شرایط یا پدیدههای مورد بررسی است. اجزای تحقیق توصیفی می تواند صرفا برای شناخت بیشتر شرایط موجود یا یاری دادن به فرایند تصمیم گیری باشد».
۳-۳- جامعه آماری
جامعه مورد بحث در این پژوهش زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی و مطب پزشکان زنان و زایمان (در بهمن و اسفند ماه ۹۲ و فروردین و اردیبهشت۱۳۹۳) شهر تهران میباشد.
۳-۴- نمونه و روش نمونه گیری
۴۷۰ نفر از زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی و مطب پزشکان زنان و زایمان (در بهمن و اسفند ماه ۹۲ و فروردین و اردیبهشت۱۳۹۳) به عنوان نمونه در دسترس، مورد بررسی قرار گرفتند و پرسشنامه ها در اختیار آنها قرار داده شد، قابل ذکر است، بر اساس جدول کرجی و مورگان (۱۹۷۰)، ۳۸۵ نفر برای انجام این پژوهش کافی بوده است که ۴۰۰ نفر به طور کامل به پرسشنامه ها پاسخ دادند.
به منظور جمعآوری اطلاعات پژوهش، با هدف معرف[۴۶۵] جامعه بودن نمونه ( دلاور، ۱۳۸۷)، به بیست و دو بیمارستان شهر تهران مراجعه شد که از این میان هفت بیمارستان و چهار مورد مطب پزشکان زنان و زایمان با انجام پروژه همکاری نمودند. در جدول ۳-۱ نام مراکز بهداشتی و درمانی و آدرس تقریبی به همراه تعداد نمونه آورده شده است.
جدول ۳-۱ مراکز بهداشتی و درمانی
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.