مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
حمله روسیه به گرجستان از منظر حقوق توسل به زور- قسمت ۸
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

در جولای و آگوست ۲۰۰۸ شرایط در اوستیای جنوبی به شدت وخیم شد. از تاریخ دوم آگوست، نیروهای جدایی طلب اوستیای جنوبی طرفدار روسیه، چندین روستای گرجی که در منطقه اوستیای جنوبی قرار داشتند را به توپ بستند. در ۵ آگوست گروه نظارت سه جانبه، که ناظران سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) و نیروهای حافظ صلح روسی از جمله آنها بودند، طی گزارشی که توسط فرمانده روسی «حافظان صلح» امضا شده بود، اظهار نمودند شواهد موجود حاکی از حملات علیه روستاهای گرجی نشین می باشد. همچنین ادعا نمود جدایی طلبان اوستیای جنوبی در این حملات خود از سلاحهای سنگین، که بموجب توافقنامۀ آتش بس ۱۹۹۲ ممنوع اعلام گردیده بود استفاده نمودند[۲۶۶]. صد ها داوطلب (که به نظر می رسید از اوستیای جنوبی بوده و در ارتش و پلیس اوستیای شمالی خدمت می کردند) به اوستیای جنوبی پیوستند. گرجستان روسیه را به شرکت مستقیم در به کارگیری مرزداران و تجهیز نظامی در مسیر تونل راکی[۲۶۷] (که اوستیای جنوبی را به شمالی متصل می‌کند) متهم نمود، در مقابل روسیه نیز مدعی بود حرکت نیرو های گرجی و نیرو های زرهی سنگین آن به سمت منطقه درگیری نشان دهنده آماده سازی او برای جنگ بود.[۲۶۸]
کالبد شکافی تنش ها و تهدیدات واقعه که در چند ماه باقی مانده تا آگوست ۲۰۰۸ به اوج خود رسیده بود، گویای تلاش دولت تفلیس به باز پس گیری آرامش و یکپارچگی کشورش است، وحدتی که تنها در سده دوازده میلادی نصیب گرجستان شده بود.[۲۶۹] اما آنچه معادلات این کشور را بر هم زد، اعتماد و دلگرمی کاذب او به حمایت های غرب و ناتو بود، که موجب غفلت گرجستان از نیروی نظامی قدرتمند روسیه و انگیزه کافی او برای احیای اقتدار خود بویژه در “خارج نزدیک[۲۷۰]” گردید. و نهایتاً نبرد سنگین آگوست ۲۰۰۸ را رقم زد و نتیجه ای ورای تصور گرجستان را به همراه آورد.

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
 

 

مبحث دوم – وقوع درگیری در ۸ آگوست ۲۰۰۸
 

همانگونه که گذشت، درگیری میان دولت مرکزی گرجستان و اوستیای جنوی از مدتها قبل آغاز شد و یک هفته پیش از ۸ آگوست ۲۰۰۸ شدت یافت. کمی پیش از هفتم آگوست تجزیه طلبان اوستیایی پاسگاه ها و حتی روستاهای گرجی را گلوله باران کردند. گرجستان نیز در پاسخ و برای فرونشاندن آتش قدرت طلبی و جدایی خواهی و خنثی نمودن حمایت آنان، تسخینوالی و روستاهای اطراف آن را بمباران نمود به گزارش ایسنا (به نقل از خبرگزاری فرانسه) حداقل ۱۵ غیرنظامی در این حمله کشته شدند و پایتخت اوستیای جنوبی به محاصره نیروهای گرجی درآمد.[۲۷۱]
همین بهانه موجب شد که این درگیری محدود، به نیروی تمام عیار میان نیروهای گرجی و اوستیای جنوبی کشیده شده و به سرعت به جنگی آشکار میان دولت مرکزی گرجستان و روسیه مبدل گردد، آن هم درست در هنگامی که ستاره شناسان آن را روزی خوش یمن برای افتتاح المپیک پکن دانستند،[۲۷۲] یعنی
۸/۸/۲۰۰۸ ! در واقع می توان چنین ادعا نمود که صرف حملۀ دولت مرکزی گرجستان به ا وستیای جنوبی، نبردی داخلی محسوب می شد، اما با کشته شدن ۱۵ نیروی حافظ صلح روسیه و زخمی شدن ۳۰ تن از آنان و نیز دخالت مسکو و ورود نیروهای نظامی آن به خاک گرجستان (تا نزدیکی پایتخت)، بحران آگوست ۲۰۰۸ را به نبردی بین المللی مبدل نمود که عکس العمل های قدرت های چون ناتو، آمریکا، اتحادیه اروپا بر جلب بیشتر توجه جامعۀ بین ا لمللی افزود.
حوالی نیمه شب هشتم آگوست، ستونی از صدها تانک روسی از طریق تونل راکی که اوستیای شمالی را به جنوبی را متصل می کند وارد خاک گرجستان شدند. این اقدام روسیه را می توان به مثابه اولین حمله نظامی او به کشور دیگر پس از زمان حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در ۱۹۷۹ دانست. در واقع اثرات حقوق بشر دوستانه ناشی از این جنگ با آنچه در چچن یا بوسنی در دهه ۱۹۹۰ واقع شد قابل مقایسه نمی باشد.[۲۷۳]
از سویی حملات گسترده گرجستان و متقابلاً عکس العمل شدید روسیه ( در رعایت تناسب و ضرورت اقدام آن تردید وجود دارد) دامنه این نبرد کوتاه مدت (۱۲-۸) آگوست را بسیار گسترده کرد.
بمباران تسخینوالی و اطراف آن موجب کشته و زخمی شدن شماری از غیرنظامیان و نیز نیروهای حافظ صلح روسی مستقر در منطقه شد، و این شهر بلافاصله سقوط کرد. بنا به اظهارات وزارت دفاع روسیه، ۱۲ نظامی مستقر در اوستیای جنوبی (به دنبال موافقتنامه ۱۹۹۲ با گرجستان) کشته و ۳۰ تن مجروح شدند، همچنین بیش از ۲۰۰۰ غیرنظامی نیز کشته شدند. البته در مقابل برخی معتقدند روسیه عمداً قصد بزرگ جلوه دادن دامنه حمله را داشته، و تنها۱۰۰ کشته را می توان ناشی از بمباران ارتش گرجستان دانست، در حالیکه بیشتر تخریب­ها در تسخینوالی بواسطه حمله هوایی روسیه در موقعیت ها و مکان های مختلف گرجستان واقع شده است.[۲۷۴]
در هر حال با عنایت به سابقه تنش­ها میان اقوام گرجی و اوستیایی و تمایل هر دو طرف به پاکسازی منطقه از قوم دیگر، کشتار اوستیایی های ساکن در منطقه (ولو ۳ درصد از ایشان) قابل تأمل بوده و دستاویزی مناسب برای روسیه در متهم ساختن تفلیس به نسل کشی و حمله به گرجستان به بهانه دفاع از شهروندان روسی ساکن اوستیای جنوبی به شمار رود.[۲۷۵]
همین بهانه موجب شد روسیه از زمین ، هوا و دریا گرجستان را تحت فشار قرار دهد.[۲۷۶] ارتش روسیه توانست بعد از گذشت حدوداً سه روز از جنگ نیروهای گرجی را کاملاً از اوستیای جنوبی بیرون راند، به همین ترتیب آنها طی چند روز با در دست گرفتن کنترل اوستیای جنوبی مرحله دوم این جنگ را در منطقه جدایی طلب دیگر، یعنی آبخازیا آغاز کردند. همچنین گفته ها حاکی است ارتش روسیه وارد مناطق غیرجنگی گرجستان از جمله گوری، پوتی زوگدید و سناکی[۲۷۷] شدند در سراسر گرجستان، ساختارهای نظامی و غیرنظامی همچون راه آهنی که شرق و غرب گرجستان را به هم متصل می ساخت، هدف بمباران های روسی قرار گرفتند. حتی پارک ملی بسیار ارزشمند Borjomi-kharagnli نیز در زیر بمباران آتش­زای روسیه سوخت .
تهاجم روسیه به گرجستان نه از حیث وقوع آن، بلکه تنها از بعد گستره درگیری و عمق خشونت بکارگرفته شده، غافلگیر کننده بود. چرا که پیشینه درگیری طرفین، تهدیدات روسیه به حمله به گرجستان را از مدتها پیش آشکار می سازد تا آنجا که بسیاری از نظریه پردازان در بهار ۲۰۰۸ وقوع این درگیری را پیش بینی نمودند و حتی برخی از آنان تاریخ دقیق حمله را نیز “آگوست” اعلام کردند.[۲۷۸]
نکته قابل توجه در این نبرد آنکه «یک روزپس از حمله گرجستان به اوستیای جنوبی، دیمیتری مددوف، رئیس جمهور فدراسیون روسیه، در نشست اضطراری شورای امنیت فدراسیون روسیه در کرملین اعلام نمود متعهد به دفاع از جان و ارزشهای شهروندان روسیه (هر کجا که باشند) بوده و لذا به وظیفه خود یعنی واداشتن گرجستان به صلح و دفاع از جان شهروندانش عمل می کند.[۲۷۹] اما ملاحظه می شود که کمتر از گذشت ۲۴ ساعت از حمله گرجستان به تسخینوالی، روسیه آتش خود را برسر تفلیس ریخت. در حالیکه بدیهی است تشکیل و آرایش چنان ارتشی زمان زیادی می طلبد. حقیقت آن است که روسیه تابستان ۲۰۰۸ را مشغول برپایی یک مانور عظیم نظامی با نام “قفقاز ۲۰۰۸” در کوههای قفقاز شمالی بود که در ۱۵جولای برگزار شد. پس از پایان یافتن این مانور در ۲ آگوست، سربازان ذی ربط در اوستیای شمالی (دقیقاً در آن سوی مرزهای درگیری) باقی ماندند و کمتر از یک هفته بعد به سمت منطقه درگیری سرازیر شدند. طی روزهای درگیری علیرغم اعلام آتش بس ساآکشویلی به نیروهای گرجی آتش جنگ شدیدتر شد. همین امر سبب گردید رئیس جمهور گرجستان رسما اعلام نماید که در صدد «احیای کنترل تفلیس از طریق اعمال فشار بر رژیم های جنایت کار در اوستیای جنوبی و آبخازیا» می باشد.[۲۸۰]
از سویی جامعه بین المللی بر آغاز مذاکرات صلح‌طلبانه میان گرجستان و روسیه اصرار می ورزید. در ۱۲ آگوست ، مدودف بطور رسمی پایان عملیات نظامی را اعلام نمود. بدنبال این امر طرح صلح ۶ ماده ای از سوی روسیه به تصویب رسید. روز بعد تمامی نیروهای گرجی باقیمانده به انضمام تمامی شهروندان گرجی منطقه را ترک نمودند.[۲۸۱]
روسیه و گرجستان هر یک دیگری را محکوم به شروع جنگ می کنند. مسکو اقدام خود را در پاسخ به کشتار نیروهای حافظ صلح روسی مستقر در منطقه و غیرنظامیان روسی (وغیر روسی) می داند. از طرف دیگر گرجستان با اشاره به سابقه درگیری و تهدیدات روسیه در حمایت از جدایی طلبان و خصوصا برگزاری مانور جنگی ۱۵ جولای، خطر قریب الوقوع را توجیه حمله خود به اوستیای جنوبی می داند.[۲۸۲] بدیهی است هر کدام از این ادعاها چنانچه اثبات گردد، مسئولیت هایی را برای دولت خاطی و فاعل به همراه خواهد داشت. بررسی این ادعاها، مطالبی است که درگفتار پیش رو و فصل آتی بدان پرداخته خواهد شد.

 

 
 

 

گفتار سوم – به رسمیت شناختن استقلال جدایی طلبان
 

پس از گذشت تنها دو هفته از استقرار نیرو های نظامی روسیه در گرجستان، و به دنبال درخواست مجلس دومای روسیه، رئیس جمهور این کشور در ۲۶ آگوست ۲۰۰۸ پس از نشست شورای امنیت سازمان ملل، طی نطقی استقلال اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت و دیگر کشور ها را نیز دعوت به شناسایی آن نمود و اظهار داشت این تنها راه حفظ جان مردم سرزمین های مذکور است.[۲۸۳] به نظر می رسد مقامات روسی همزمان با اعزام نیرو های خود به منطقه، به دنبال راهی برای قطعیت بخشیدن و برگشت ناپذیری جدایی مناطق تجزیه طلب از سرزمین گرجستان بودند که این اقدام حقوقی – سیاسی از جمله آن ها بود. در همین راستا فرستاده و نماینده روسیه در ناتو اظهار نمود این شناسایی “برگشت ناپذیر” بوده و هشدار داد” هرگونه حمله ناتو به مناطق مورد حمایت روسیه به منزله اعلام جنگ به روسیه می باشد.” نیکاراگوئه و ونزوئلا نیز اعلام داشتند از این تصمیم روسیه حمایت می کنند.[۲۸۴]
برخی سیاستمداران شناسایی روسیه را به پاسخی در برابر شناسایی کوزوو توسط کشور های غربی (به دنبال اعلام استقلال کوزوو در ۱۷ فوریه ۲۰۰۸) می دانند.چرا که کوزوو نیز در روند کسب استقلال و به رسمیت شناخته شدن، شرایطی مشابه جدایی خواهان گرجستان داشت[۲۸۵]. این سرزمین که روزگاری بخشی از صربستان در کشور یوگسلاوی (سابق) به شمار می رفت بارها با بی توجهی جامعه جهانی نسبت به اعلام استقلال خود مواجه شد اما در نهایت به دنبال فروپاشی یوگسلاوی در ۱۹۹۲-۱۹۹۱ و وقوع بحران کوزوو، نهایتا توسط نهادی خود مختار موقت و خصوصا پارلمان این کشور مورد شناسایی کشور های غربی قرار گرفت که نقطه عطفی در تاریخ بالکان به شمار می رود[۲۸۶]. اقدام کشورهای غربی مبنی بر شناسایی استقلال کوزوو (که روزگاری در زیر پرچم شوروی سابق قرار داشت) طی سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ ضربه سختی بر سیاستمداران روسی فرود آورد. در پاسخ، مسکو نیز با شناسایی اوستیای جنوبی و آبخازیا، این روند را به نفع خود تغییر داد. روسیه در آن زمان بر این اعتقاد بود که شرایط کافی در کوزوو آنچنان محقق نشده که بتوان آن را شایسته شناسایی دانست. حال ملاحظه می شود که همین شرایط در خصوص اوستیای جنوبی و آبخازیا جاری بوده و روسیه با استناد بر همان موارد استقلال این مناطق را به رسمیت شناخت و موجبات اعتراضات دولتمردان غربی را فراهم آورد[۲۸۷]. این در حالی است که به موجب قاعده «استاپل» و با عنایت به موضع گیری های سابق، این اقدام روسیه محل اشکال است
به هر ترتیب این سوال به ذهن متبادر می شود که آیا اوستیای جنوبی و آبخازیا به واقع شرایط استقلال و تشکیل کشوری با حاکمیت مستقل را اتخاذ نموده اند، یا اینکه شناسایی روسیه را می توان تنها پاسخی به اقدامات کشور های غربی در به رسمیت شناختن استقلال کوزوو دانست؟ و در هر حال، چه آثاری بر این شناسایی بار خواهد شد؟
پاسخ به این سوالات مستلزم ورودی اجمالی به بحث شناسایی و آثار آن است که در بخش های آتی بدان پرداخته می شود.

 

مبحث اول – مبانی حقوقی شناسایی[۲۸۸]
 

موسسه حقوق بین الملل در اجلاس بروکسل مورخ ۱۹۳۶، موضوع شناسایی را مورد بررسی قرار داد و آن را چنین تعریف نمود: “شناسایی عملی است که بموجب آن، کشور های یک جامعه سیاسی جدید و مستقل را که قادر به رعایت حقوق بین الملل است در سرزمین معینی تصدیق و تایید می کنند و در نتیجه اراده خود را دایر بر شناسایی آن به عنوان عنصر جامعه بین المللی اعلام می‌دارند”[۲۸۹]
مسئله شناسایی در حقوق بین الملل امری پیچیده است که همواره ما را با رویکردهای مختلفی در جامعه بین المللی مواجه می سازد. اصولا شناسایی، امری الزامی برای کشور های ثالث به شمار نمی رود[۲۹۰] و از این رو می توان به نوعی در کشور شناسایی کننده رویکردهایی سیاسی را جستجو نمود، چه آنکه مسئله شناسایی متعالی را هم (از حیث حقوق و تکالیف بار شده) هم در بعد داخلی و هم در سطح بین المللی برای کشور شناسایی کننده در بر خواهد داشت. در واقع کشوری که از شناسایی کشور یا دولت دیگر امتناع می ورزد، الزاما بدان دلیل نیست که تشکیل آن کشور یا دولت (جمعیت دائمی، سرزمین معین، حکومت مستقل) را جمع نمی بیند بلکه گاهی صرفا بدین دلیل است که او مایل به قبول اثرات حقوقی شناسایی و برقراری روابط با کشور های جدید نمی باشد. به همین جهت می توان گفت شناسایی عملی است یکجانبه که پیامد های نسبی برای دولت شناسایی کننده در بر دارد[۲۹۱].
اما در خصوص شناسایی دو نظر عمده مطرح است:
(الف) نظریه تاسیسی یا ایجادی[۲۹۲]: در این نظریه نقش اراده بسیار مبالغه آمیز مد نظر قرار گرفته و بموجب آن کشور جدیدی که هنوز شناسایی نشده است، نمی تواند از هیچ گونه حمایت بین المللی برخوردار شده و نیز متحمل تعهدی گردد[۲۹۳]؛
(ب) نظریه اعلامی[۲۹۴]: این نظریه نیز با اشکلاتی مواجه است. چراکه در صورت پذیرش اعلامی بودن شناسایی و به عبارتی موجودیت کشور یا دولت جدید التاسیس، پیش از شناسایی، دیگر طرح بحث شناسایی معنا نداشته و سالبه به انتفاع موضوع می شود
بنابراین می توان ضمن پذیرش این مسئله که یک دولت یا کشور با اتخاذ جمیع شرایط لازمه برای پیدایش، دارای شخصیت بین المللی می شود و بموجب نظر دیوان در قضیه بارسلونا تراکشن ملتزم به قواعد عام الشمول (Erga Omnes) خواهد بود، اما در صورتی دارای حقوق و تکالیف نسبی و دوسویه با کشور دیگر می گردد و به نوعی قواعد خاص الشمول (Si Omnes) که ماهیتی دو به دو[۲۹۵] دارد بر آن ها جاری می گردد[۲۹۶]. که شناسایی از سوی کشور ثالث انجام شود.
ازمنظری دیگر و باعنایت به وضعیت و قوت نهاد جدیدالتاسیس مواجه با شناسایی دوژوه[۲۹۷] یا دفاکتو[۲۹۸] خواهیم بود که بیانگر تردید و یا قطعیت نظر شناسایی کننده در احراز عناصر سرزمین،جمعیت و(بویژه)حکومت بر کشور مورد شناسایی است. [۲۹۹]
امروزه بیشتر “کشورها” و “حکومتها” موضوعات شناسایی را تشکیل می دهند. بموجب “اصل دوام کشور ها” که یکی از قواعد آمره حقوق بین الملل است، تغییر حکومت تاثیری بر ثبات کشور موجود ندارد، چرا که شناسایی حکومت دارای هدفی محدودتر از شناسایی کشور است. با این حال، از حیث ماهیت حقوقی، فرقی میان شناسایی کشور و شناسایی حکومت نخواهد بود[۳۰۰] به هر حال گاه کشور ها از شناسایی حکومت جدید امتناع می ورزند. در همین راستا توبار[۳۰۱]، وزیر امور خارجه اکوادور در مورد شناسایی حکومت های جدید نظری ابراز نمود که به دکترین مشروعیت معروف است که مستنبط از آن چنانچه حکومت جدیدی بر اثر انقلاب یا کودتا روی کار آید نباید مورد شناسایی قرار گیرد. مگر آنگاه که شکلی قانونی یافته و دارای قانون اساسی گردد و در واقع جلوه ای از نمایندگی ملی شود[۳۰۲].
در حال حاضر نظریه بتانکور[۳۰۳]جایگزین نظریه توبار شده که بر طبق آن کشور ها باید از شناسایی حکومت هایی که از راه اعمال زور تشکیل می شوند خوداری کنند. نظریه استیمسون نیز در تایید همین امر، بیان می داشت: “کشوری که درنتیجه تجاوز و کشور گشایی و در نهایت مغایر با حقوق معاهده ای لازم الاجرای بین المللی پدید آمده ، مورد شناسایی قرار نمی گیرد”. منشور ملل متحد در واکنش به این نظریه سکوت اختیار کرده است. رویه دیوان نیز بر این است که چنانچه منشا غیر قانونی تشکیل یک کشور نوبنیاد، ناشی از عدم توجه یا عدم شناسایی قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل مربوط به “نظام نمایندگی”[۳۰۴] باشد، تعهد کشورها به عدم شناسایی آن کشور جدید امکان پذیر است.[۳۰۵]
به طور کلی می توان گفت نظام حاکمه جدید در صورتی شناسایی می شود که کنترل موثر بر سرزمینی که مدعی نمایندگی بر آن است، داشته و به نظر برسد که کنترل خود را حفظ خواهد نمود و می تواند نمایندگی کشور مورد بحث را در عرصه بین المللی بر عهده گیرد[۳۰۶]. به عبارتی می بایست “استقرار سلطه[۳۰۷]” یا واقعی بودن قدرت احراز گردد. حکومت مزبور باید در سراسر قلمرو داخلی کشور از قدرت و حاکمیت واقعی و ثبات سیاسی برخوردار بوده و از طرفی قادر به انجام تعهدات بین المللی باشد. نتیجه آنکه حکومتهایی که بر اثر انقلابهای داخلی به روی کار می آیند ، نبایستی مورد شناسایی قرار گیرند مگر آنکه محرز گردد رهبران آن اداره حکومت را بصورت قطعی و کامل بدست گرفته (دکترین کنترل موثر[۳۰۸]) و بر دیگران فائق آمده است.[۳۰۹]
اما در عرصه بین المللی، به جز کشور و حکومت، ممکن است نهاد های دیگری نیز ذاخل در قلمرو یک کشور ایجاد شده و سر بر آورند و گاه مورد شناسایی قرار گیرند. براد روث (Brad Roth) در کتاب “عدم مشروعیت دولتی در حقوق بین الملل” بیان می دارد: “حقوق بین الملل سنتی سه دسته بندی برای جنگ های مسلحانه داخلی شناسایی کرده است: طغیان[۳۱۰]، شورش[۳۱۱] و آشوب[۳۱۲] ” که با عنایت به آن، گروه های مخالف مسلح را یا شناسایی نمی کند و یا مورد شناسایی دوژره یا دِفاکتو قرار می دهد[۳۱۳]. به طور مختصر اشاره ای به این گروه ها می شود:
۱- آشوبگران: بعضاً مشاهده می شود که در بخشی از یک کشور، برخی علیه حکومت مرکزی به آشوب برخاسته و خواستار تغییر ساختار اداری، رژیم یا جدایی هستند. با عنایت به برخی ملاحظات سیاسی، کشور هایی هم وجود دارند که به دلایلی چون دشمنی و مخالفت با دولت مرکزی کشور تحت آشوب، به نوعی از آشوبگران حمایت کرده و مایل به ادامه حیات و روند آشوب و نیز ایجاد ارتباط با آن ها می باشند و به همین دلیل به شناسایی دِفاکتوی آنان اقدام می کنند. این در حالی است که شناسایی دولت مرکزی همچنان بر قوت خود باقی است[۳۱۴].
۲- طغیانگران: ارائه تعریف خاصی از طغیان دشوار است، اما شاید بتوان آن را شامل اقدامات هماهنگ یا نا هماهنگ اغتشاش[۳۱۵]، خرابکاری[۳۱۶] یا ترور و یا حتی اشغال موقت بخشی از سرزمین بدست گروه های نظامی و مسلحی دانست که البته قادر به دفع حمله و اقدام معین دولت برای باز پس گرفتن قدرت نمی باشند.
طغیان ها، چالش انحصار دستگاه حاکمه بر استفاده مشروع از زور در سرزمین را به روشنی بیان می کنند، اما از چنان قدرتی برخوردار نیست که اعتراض خود را عملی سازد. به هر ترتیب طغیان از منظر اثبات گرا، زوری غیر قانونی به شمار می رود (هر چند الزاما تخلفی را علیه حقوق بین الملل مرتکب نشده باشد)که دولت ذیربط تلاش می کند ان را فرو بنشاند، و تا زمانی که از منظر حقوق بشر بین المللی مورد مو شکافی دقیق قرار گیرد، به عنوان یک قضیه در صلاحیت قضایی داخلی آن سرزمین خواهد بود[۳۱۷].
۳-شورشیان: شورشیان نسبت به گروهای پیشین چالشهای جدی تری را برای دستگاه حاکمه ایجاد می کنند و به همین دلیل بیشتر مطلوب کشور بیگانه بوده و شناسایی آن عواقب وسیعتری به دنبال خواهد داشت.
شرایط اساسی برای شناسایی شورشیان چنین عنوان شده:
۱- درون کشور آسیب دیده دشمن شورشی نظامی پدید آورده باشد که از سیطره قدرت داخلی آن خارج شده باشد؛
۲- این گروه اهدافی عمومی از قبیل تغییر شکل حکومت، اصلاح ساختار یا اهدافی مشابه را دنبال کنند؛
۳- شورشیان بر بخشی از سرزمین کشور مربوطه کنترل داشته باشند؛
۴- حمایت قابل توجهی از سوی ساکنین منطقه مذبور وجود داشته باشد. این حمایت بایستی متکی بر اراده آزاد مردم بوده و ناشی از اکراه و احیا نباشد؛
۵- شورشیان توانایی و تمایل عهده دار شدن تعهدات حقوق بین المللی که پس از اطلاق شورشی بر آن ها بار می شود، داشته باشند؛
۶ – شرایط درون دولت آسیب دیده چنان مختل شده باشد که بر دیگر کشورها نیز اثر گذارد؛ و

 

 

در غیاب کنترل دولت مرکزی: کشور های خارجی با شورشیان ارتباطی برقرار سازند[۳۱۸].
 

کشورها اصولا در صورت شناسایی شورشیان، آن ها را به صورت انفرادی، ضمنی و دِفاکتو شناسایی می کنند. اما همین شناسایی دِفاکتوی شورشیان از سوی یک کشور، به مثابه شناسایی دِفاکتوی یک حکومت نامشروع خواهد بود، که بموجب آن مشروعیت اقدامات شورشیان می بایست در چارچوب “ضرورت دولتی[۳۱۹]” مورد سنجش قرار گیرد به موجب این اصل، زمانی که دولت قادر به انجام وظایف و اقدامات حکومتی خود نبوده، و در عین حال اشخاص خصوصی مبادرت بدان اعمال می کنند، چنانچه دولت در واکنش به این اقدامات سکوت کند، آن عمل به منزله اقدام خود کشور خواهد بود[۳۲۰].
در بحث شناسایی دانسته های فوق الذکر، آنچه از اهمیت به سزایی برخوردار است، ایجادی بودن شناسایی آشوبگران و شورشیان می باشد. در واقع احراز شرایط عینی یا حقوقی در مورد گروه های معترض به دولت قانونی بسیار ساده تر بوده و لذا شناسایی دولت ثالث، ایجاد کننده شخصیت حقوقی محدود آن ها می شود.
نکته آخر آنکه با جانشین شدن شورشیان بر دولت مرکزی، این بار دولت مرکزی می تواند خود را به عنوان شورشی فعال در نقاط مختلف کشور به جهانیان اعلام کند[۳۲۱].
۳-دیگر تابعان حقوق بین الملل: سوای کشور ها و سازمان های بین المللی دولتی که پیکره اصلی جامعه بین المللی را تشکیل می دهند، امروزه (علی رغم نظر حاکم در حقوق بین الملل کلاسیک)، تابعان یا اعضای جامعه بین المللی را می توان شامل اشخاص خصوصی (اعم از حقیقی یا حقوقی)، شرکت های فراملی یا چند ملیتی، سازمان های بین المللی غیر دولتی و نیز نهضت های آزادیبخش ملی (به طور استثنایی و تحت شرایط خاص) دانست. در همین راستا در حقوق بین الملل شناسایی دیگر اعضای جامعه بین المللی نیز وارد شده است.همچنین در گذشته شناسایی نهادهایی همچون سرزمین های بین المللی شده، کاندومینیوم[۳۲۲]، مردم غیر خود مختار، دولت در تبعید و … مطرح بود که البته امروزه دیگر کاربردی ندارد.

 

مبحث دوم – شناسایی استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا
 

همانگونه که گذشت، روسیه در ۲۶ آگوست ۲۰۰۸ (طی اقدامی که واکنش مسکو نسبت به شناسایی استقلال کوزوو از سوی غرب را نیز نمایان می ساخت) استقلال دو منطقۀ جدایی طلب اوستیای جنوبی و آبخازیا را شناسایی نمود و از دیگر کشورها هم خواست تا آنها را به رسمیت بشناسند.[۳۲۳] مدودوف رئیس جمهور روسیه، دقیقاً یک سال بعد، در خصوص این اقدام خود اظهار داشت: «من از این تصمیم خود متاسف نبوده و آن را قطعی و برگشت ناپذیر می دانم».[۳۲۴]
در بخش های پیشین عنوان شد که کشورها برای شناسایی نهادهای تازه تاسیس الزام و اجبار حقوقی ندارند و این مسئله تا حدی نیز رنگ و بوی سیاسی به خود می گیرد.[۳۲۵] اما در عین حال این شناسایی بایستی مشروع باشد، بدین معنا که یک کشور زمانی می تواند دست به شناسایی بزند که اجتماع شرایط لازم برای پیدایش آنی نهاد برایش محرز شده باشد. روسیه اذعان می دارد جلوگیری از وقوع یک فاجعه انسانی و تصدیق حق تعیین سرنوشت مردم این منطقه، برای شناسایی دو منطقه جدایی طلب اوستیای جنوبی و آبخازیا کفایت
می کند. اما چندانکه ذکر شد باید دید آیا اوستیای جنوبی و آبخازیا در قالبهای ذکر شده در بخش پیشین جای می گیرند که بتوان آن دوره را شایستۀ شناسایی دانست؟ آیا حق تعیین سرنوشت در این قضیه جاری و مورد قبول واقع می شود؟
هیچ کدام از مناطق خود مختار آبخازیا و اوستیای جنوبی به شناسایی و دفاکتوی خود به عنوان «جمهوری آبخازیا» و «جمهوری اوستیای جنوبی» قانع نبوده، بلکه خود را کشورهایی مستقل و مستحق شناسایی کامل بین الملل می دانستند؛ به همین جهت یکدیگر را نیز به عنوان «کشور مستقل» شناسایی نمودند. این در حالی است که گرجستان مشروعیت هر دو جمهوری را رد کرده و آنها را «سرزمینهای اشغالی» می داند که به صورت «دوژوره» به عنوان بخشی از گرجستان باقی مانده اند. در مقابل ۴ عضو سازمان ملل (روسیه، نیکاراگوئه، ونزوئلا و جزیرۀ نائورو) و نیز ترانسیستریا (Transisteria) (که خود هنوز از سوی تمام اعضای سازمان ملل به رسمیت شناخته نشده) آبخازیا و اوستیای جنوبی را به عنوان کشورهای مستقل شناسایی نمودند.
شناسایی این دو منطقه به عنوان «کشور مستقل» زمانی مشروع قلمداد می شود که جمع شرایط سه گانۀ جمعیت دائمی، سرزمین معین و حکومت مستقل احراز شده باشد.[۳۲۶]
سرزمین معین: بدیهی است اوستیای جنوبی و آبخازیا هر کدام به عنوان مناطقی خود مختار و استانی از کشور گرجستان دارای سرزمینی با مرزبندی مشخص بودند و لذا از منظر سرزمین و قلمرو معین مشکلی وجود ندارد.
جمعیت دائمی: همانگونه که در مبحث پیشین ذکر گردید،[۳۲۷] شمار بسیاری از شهروندان اوسیتای جنوبی و آبخازیا گذرنامۀ روسی دریافت نمودند. حتی جمهوری جدایی طلب اوستیای جنوبی قانونی به تصویب رساند که به موجب آن به شهروندان خود، حق اکتساب تابعیت روس (علاوه بر تابعیت اوستیای جنوبی) داده شد.[۳۲۸] اما از آنجایی که اوستیای جنوبی به عنوان استان و بخشی از دولت مرکزی گرجستان به شمار رفته و صلاحیت تصویب چنین قانونی را نداشت، قانون مذکور از سوی مقامات گرجستان به رسمیت شناخته نشد. این در حالی است که چنانچه حق اکتساب تابعیت روسی مورد قبول واقع می گردید، به موجب مادۀ ۳۲ قانون تابعیت گرجستان تابعیت گرجی آنها خاتمه می یافت.
شاید در واقع علت اصلی و درونی مخالفت با قانون فوق الذکر، ترس دولت مرکزی از خروج بیش از ۹۰% ساکنین اوستیای جنوبی از تابعیت گرجی به روسی بود؛ فلذا در مقام تشخیص، دولت گرجستان با عنایت به عدم اعتبار تابعیت روسی (به موجب قوانین مربوطه با اخذ روادید اعطا می شود)، تابعیت گرجی را پابرجا دانسته و تابعیت غیر گرجی را رد می کند.
به هر حال در قلمرو مناطق خود مختار مذکور، جمعیتی تقریبا ثابت و دائمی وجود دارد که اتفاقا غالبا اوستیایی و آبخاز بوده و اکثر گرجی تبارها از منطقه خارج شده اند. هر چند ترکیب قومیتی و ملیتی یک جمعیت برای تشکیل یک کشور اهمیتی ندارد.
حکومت مستقل: بحث اصلی و تردیدهای موجود در خصوص مشروعیت شناسایی آبخازیا و اوستیای جنوبی ناظر بر حکومت مستقل این مناطق است. اینکه این دو منطقه به عنوان کشورهایی مستقل بتوانند (با صدور اعلامیه و امثالهم) به طور وسیعی ادعای حاکمیت خود را مطرح سازند[۳۲۹] توانایی ارتباط دیپلماتیک با بیگانگان، اهلیت انعقاد معاهدات و نیز قدرت و اهلیت طرح مسئولیت و دعاوی بین المللی علیه دولت های دیگر را داشته باشند. البته عمدۀ توانایی های مذکور به واسطۀ شناسایی کشور نوظهور از سوی کشورهای ثالث و برقراری اثر نسبی آن میان طرفین (و اقداماتی همچون افتتاح سفارتخانه و انعقاد معاهدات) محقق می شود.
باید توجه داشت استقلال این دو منطقۀ جدایی طلب تنها از سوی تعداد انگشت شماری از کشورها به رسمیت شناخته شده و در مقابل بدنۀ اصلی جامعۀ بین المللی در برابر این اعلام مخالفت نموده و یا سکوت اختیار کرده اند.[۳۳۰] (بر خلاف کوزو که در وضعیتی مشابه از سوی ۴۶ کشور عضو سازمان ملل (و تایوان) که شامل قدرتهای سیاسی بزرگی می شد، شناسایی گردید). این در حالی است که رویۀ نظام ملل متحد نشان می دهد عدم تمایل حتی یک عضو از شورای امنیت در پذیرش کشور نوظهور ممکن است روند شناسایی را برای مدتی طولانی به درازا کشاند.
عدم اقبال عمومی نسبت به اعلامیه های مذکور، چندان هم دور از ذهن نیست. چرا که اساساً استقلال (به عنوان یکی از عوامل پیدایش کشوری نوظهور) بیشتر مربوط به دوران استعمار و رهایی از دولت استعمارگر بوده که امروزه چندان کاربردی ندارد. ضمن آنکه گرجستان (برخلاف یوگسلاوی سابق) دچار فروپاشی نشده که واحدهای تابع آن ادعای استقلال نمایند. در حقیقت آنچه اوستیای جنوبی و آبخازیا در پیش گرفته اند تجزیه طلبی است. همین امر ادعای روسیه بر احقاق حق تعیین سرنوشت مردمان این دو منطقه را تضعیف می کند؛ چرا که دیدگاه جامعۀ بین المللی در زمینۀ حق تعیین سرنوشت اقلیت های قومی بسیار محتاطانه، و تنها بر پایۀ یکپارچگی سرزمینی استوار است.[۳۳۱]
از یک سو جامعۀ بین المللی با تفسیر گستردۀ «حق تعیین سرنوشت» که برابر با جدایی خواهی ها باشد سخت مخالف است، چرا که چنین تفسیری می تواند به درگیری و خونریزی های سهمگین بیانجامد؛ از سوی دیگر رعایت حقوق افراد و گروه ها (از جمله اقلیت ها) از وظایف دولتها شناخته شده است. به اعتقاد کاسسه، آنچه می تواند این دو را به یکدیگر پیوند دهد «خودمختاری» است.[۳۳۲] به همین دلیل نیز شاید بتوان پذیرش اوستیای جنوبی و آبخازیا به عنوان «مناطق خود مختار» بهترین گزینه در رعایت حق تعیین سرنوشت اقلیت های قومی آن مناطق و در عین حال جلوگیری از جدایی طلبی و از میان رفتن وحدت و تمامیت ارضی سرزمین گرجستان دانست. در واقع هر چه مفهوم «تعیین سرنوشت» از «استقلال خواهی» و «جدایی خواهی» دور شود، شکاف میان حق قانونی و واقعیت سیاسی نظام بین الملل کاهش می‌یابد. کاسسه با تایید مصوبۀ «نشست کارشناسان کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا درباره اقلیتهای ملی» بر این باور است که یکی از راه های کارآمد برای عینیت بخشیدن به حق گروه ها و اقلیت های قومی در تعیین سرنوشت خود، افزودن بر دامنۀ رفتارهای مثبت (Positive action) ، حقوق مشارکتی (Participatory right) و دادن میزان چشمگیری از خود مختاری به آنهاست.[۳۳۳] شرکت دادن اقلیتها (که نسبت به تبعیض در جامعه شکایت دارند)، در تصمیم گیری ها و ادارۀ مملکت موجب می شود نه تنها زمزمه های تجزیه طلبی و جدایی خواهی به گوش نرسد، بلکه رضایت آنها، حفظ وحدت و تمامیت ارضی کشور را تامین نماید. با این حال کاسسه برای رعایت حقوق چنین افرادی معتقد است «چنانچه اقلیتها دارای تمرکز سرزمینی و خواهان خود مختاری سرزمینی باشند، دولتها وظیفه دارند به آنها خودمختاری دهند.[۳۳۴]
از سوی دیگر جیمز کرافورد بر این نکته تاکید دارد که «در حقوق بین الملل هیچگونه شناسایی برای جدایی خواهیِ یک جانبه صورت نگرفته و گروه های قومی و اقلیتها نمی توانند بر پایۀ حقوق بین الملل به طور یک جانبه خواستار جدایی شوند . . . حق تعیین سرنوشت در درون یک کشور، یعنی مشارکت گروه ها و مردم در نظام سیاسی، با احترام به یکپارچگی سرزمین آن کشور. حتی اگر درخواست مورد قبولی برای استقلال خود داشته باشند، این تنها حق دولت مرکزی است که چگونه به این درخواست پاسخ دهد . . . در جامعۀ بین المللی، از سال ۱۹۴۵ تا کنون مشاهده نشده است که گروهی از مردم یک کشور با داشتن دولتی مستقر، به دنبال جدایی طلبی باشند وسازمان ملل متحد درخواست آنها را پذیرفته باشد»[۳۳۵] در واقع رویۀ عملی سازمان ملل متحد نیز موید این نظر است، چرا که در بیشتر اسناد مربوط به اقلیت ها و حق تعیین سرنوشت، از جمله «اعلامیۀ پنجاهمین سال برپایی سازمان ملل» و «کنفرانس جهانی ۱۹۹۳ دربارۀ حقوق بشر»، پیوند داشتن «حقوق اقلیتها» با «حق تعیین سرنوشت و جدایی خواهی» را به روشنی و با قاطعیت رد کرده است.[۳۳۶] استقلال کوزوو نیز هرچند نسبت به این مناطق با اقبال جهانی بیشتری مواجه شد،اما غالب آن شناسایی ها نیز وجهه ای سیاسی داشت و دیوان در رای صادره خود در آوریل امسال این استقلال را مورد پذیرش قرار دهد.
ضمن آنکه کنترل موثر و قطعی مقامات اوستیای جنوبی و آبخازیا به علت حضور گستردۀ نظامیان روسیه در منطقه محل تردید است، چه آنکه گرجستان مدعی است حیات اوستیای جنوبی و آبخازیا در حال حاضر تا حد بسیاری متکی بر حضور و حمایت های روسیه است و در واقع این دولت روسیه است که بر این دو منطقه حاکمیت موثر دارد. این در حالی است که در حقوق بین الملل چنین بیان شده که کمک نظامی اصل موثر بودن کنترل را تضعیف می نماید، چرا که وسیله ای فراهم آورده که واحد مذکور تا با کمکهای خارجی قدرت را حفظ نماید.[۳۳۷]
بنابراین ادعای روسیه در شناسایی استقلال این مناطق در رعایت حق تعیین سرنوشت ایشان نیز صحیح به نظر نمی رسد.
 
 

نظر دهید »
امکان سنجی پیوستن ایران ایر به ائتلاف های بین المللی هوایی- قسمت ۲۱
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

Bangkok  

 

(۱٫۲) 

 

۲ 

 

۰ 

 

۰% 

 

� 

 

۰ 

 

۲ 

 

۱۰۰% 

 

۰ 

 

۰% 

 

 

جدول ۲-۹: آمارهای ماهان ایر 

 

می‌توان گفت که با توجه به آمارهای این سایت، ایران ایر حتی از ماهان هم به شدت عقب افتاده است.
در نهایت با توجه به مباحثی که مطرح شد می‌توان وضعیت فعلی ایران ایر در بازار رقابت حمل‌ونقل هوایی را مشاهده کرد و پذیرفت که وضعیت فعلی ایران ایر بحرانی است.
در ادامه به بررسی ائتلاف‌های استراتژیک در صنعت حمل‌ونقل هوایی می‌پردازیم.

 

۲-۶ ائتلاف استراتژیک[۱۸]
 

همکاری شرکت‌ها[۱۹]، به خاطر سود مشترک آن درون یک ساختار از ائتلاف استراتژیک، در سال‌های اخیر اعتبار زیادی یافته است و ایرلاین های بین‌المللی در به‌کارگیری این فرم از پیشرفت استراتژیک، بسیار فعال‌اند.
ائتلاف استراتژیک به طور سنتی به عنوان ابزاری دیده می‌شد که به وسیله‌ی آن شرکت‌های چندملیتی می‌توانستند وارد بازارهایی شوند که امکان ورود به آن‌ ها از راه‌های دیگر محدود شده بود. در سال‌های اخیر، شرکت‌ها به طور داوطلبانه ائتلاف‌ها را شکل داده‌اند تا از آن‌ ها به عنوان یک ابزار استراتژیک برای پاسخ دادن به تغییرات شرایط تجارت، استفاده کنند. وجود ائتلاف استراتژیک در بسیاری از صنعت‌ها به وضوح دیده می‌شود مانند داروسازی، کارخانه‌های تولید خودرو و تولیدات شیمیایی. ایرلاین های بین‌المللی یکی از بهترین مثال‌ها برای نشان دادن این پیشرفت‌ها هستند.
دلایل اصلی ای که شرکت‌ها را برای شکل دادن این ائتلاف‌ها تحریک می‌کنند، متفاوت و پیچیده هستند. بعضی از آن‌ ها عمومی‌اند درحالی‌که عوامل دیگر مربوط به ساختار صنعت حمل‌ونقل هوایی‌اند. برای ادامه‌ی کار ابتدا مفهوم ائتلاف استراتژیک را تعریف می‌کنیم.
یک فرم افقی خاص از ارتباط درون سازمانی که در آن دو یا چند سازمان ، بدون تشکیل یک سازمان مستقل جداگانه، برای رسیدن به یک یا چند هدف استراتژیک مشترک باهم همکاری می‌کنند را ائتلاف استراتژیک می‌گویند(اوانز ۲۰۰۱[۲۰]).
علاوه بر انجام ائتلاف استراتژیک، مدیران باید به دنبال کشف و توسعه‌ی استراتژی های ائتلاف باشند. استراتژی های ائتلاف بیانگر چیزی بیش از یک توافق هستند. این‌ها یک نیت، یک فرایند پویا و یک منطق هستند که تصمیمات ائتلاف را کمک می‌کنند (بامفرد و گومز و رابینسون ۲۰۰۲[۲۱]).در سال‌های اخیر استراتژی های ائتلاف یکی از ابزارهای جانبی در مدیریت بوده‌اند که برای ورود به بازارهای محدود برون‌مرزی مورد استفاده قرار می‌گیرند. با گذشت زمان جایگاه این استراتژی ها از جانبی بودن به سمت مرکزی بودن در حرکت است و مباحث پیرامون آن‌ ها نیز تغییر کرده است. مدیران اجرایی دیگر به دنبال جواب این سؤال نیستند که ” چرا ائتلاف؟” بلکه سؤال این است که ” چگونه می‌توان یک ائتلاف را موفق کرد؟”. در طی سال‌ها، مطالعات زیادی نشان‌دهنده‌ی این موضوع هستند که بین ۳۰ تا ۷۰ درصد ائتلاف‌ها شکست‌خورده‌اند و نتوانسته‌اند اهداف شرکت‌های پدر و مادر[۲۲] را برآورده کنند. دلایل زیادی برای بیان علت شکست این ائتلاف‌ها می‌توان نام برد مانند وجود استراتژی های نامشخص، انتخاب شریک ضعیف، وجود اقتصاد نامتعادل در ائتلاف و نبود نیروی کار متخصص در انجام کارهای ائتلاف.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
 

 

۲-۷ ائتلاف‌های استراتژیک حمل‌ونقل هوایی
 

طبیعت رقابت در صنعت حمل‌ونقل هوایی با تمامی صنایع دیگر متفاوت است. ایرلاین های بین‌المللی تلاش می‌کنند تا یک نقل و انتقال کارا از مسافرین و بار را در خطوط بین‌المللی هوایی تضمین کنند. یکی از ابزارهایی که می‌توان از آن برای رسیدن به این هدف استفاده کرد، ایجاد ائتلاف است.
اولین اتحاد بین pan American world airways و panair do brasil در سال ۱۹۳۰ ایجاد شد درحالی‌که اولین اتحاد در ابعاد کلان بین KMLو Northwest Airline در سال ۱۹۸۹ شکل گرفت که در ابعاد بسیار وسیعی به همکاری پرداختند. گام اصلی در این زمینه با پیوستن هلند در سال ۱۹۹۲ به امریکا برداشته شد. سه اتحاد اصلی هم به ترتیب در سال‌های ۱۹۹۷، ۲۰۰۰و ۱۹۹۹ تشکیل شدند.
به طور فهرست‌وار فواید این ائتلاف‌ها را در زیر می‌توان بیان کرد.
برای ایرلاین ها موارد زیر را می‌توان شمرد.

 

 

استفاده از شبکه گسترده‌تر
 

کاستن بار هزینه از دوش ایرلاین با تقسیم شدن
 

الف: مراکز فروش
ب: تعمیر و نگهداری امکانات
ج: تجهیزات عملیاتی مانند سیستم های کامپیوتری
د: نیروی کار
ه: سرمایه‌گذاری و خرید و فروش
برای مسافر هم می‌توان فواید زیر را برشمرد

 

 

کاهش قیمت خدمات در یک مسیر مشخص
 

دستیابی راحت تر به مقصدهای بیشتر
 

افزایش تعداد انتخاب‌هایی که یک مسافر می‌تواند داشته باشد
 

کاهش زمان پرواز
 

۲-۸ نحوه‌ی شکل‌گیری ائتلاف‌های استراتژیک در ایرلاین ها
 

تصویر زیر یک مدل مفهومی از فرایند استراتژیک مدیریت که در شکل دادن ائتلاف‌های استراتژیک در ایرلاین ها مورد استفاده قرار می‌گیرد را ارائه می‌کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 
شکل ۲-۴: فرایند ائتلاف
 

این‌گونه می‌توان استدلال کرد که یک فرایند ۴ مرحله‌ای باید شکل بگیرد.

 

 

تحلیل استراتژیک از محرک‌های درون سازمانی[۲۳] و بیرونی[۲۴]، که به عنوان دلایل اصلی تحریک برای شکل‌دهی ائتلاف عمل می‌کنند.
 

ارزیابی گزینه‌های استراتژیک جایگزین[۲۵] برای شکل دادن ائتلاف
 

موضوع‌های پیاده‌سازی که باید در نظر گرفته شوند مانند انتخاب شریک مناسب
 

ارزیابی ائتلاف استراتژیک در مقابل معیارهایی که برای تشخیص میزان موفقیت ائتلاف تعریف‌شده‌اند.
 
 
 

 

 
 
 

نظر دهید »
تاثیر کاربرد تکنولوژ‍ی اطلاعات بر عملکرد سازمان تامین اجتماعی (مورد مطالعه شعبه دو قم در سال ۹۲ -۹۱)- قسمت ۷
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

• پرداخت عوارض شهرداری مثل صدور پروانه، عوارض نوسازی، عوارض ملکی، صنفی و خودرو و…
• خدمات بانکی نظیر: افتتاح حساب اعلام گردش حساب، واریز و انتقال وجه ، پرداخت اقساط و …
• رزرو بلیط هواپیما، قطار، اتوبوس
• و…
با وجود آن که سازمان تأمین اجتماعی در استفاده از فن آوری اطلاعات از سازمان های پیشرو در ایران محسوب شده و قدمت ورود اولین کامپیوتر ها به حدود پنجاه سال قبل بر می گردد اما با گذشت زمان و بنا به دلایلی نظیر نبود استراتژی و برنامه ریزی مشخص و کلان در این حوزه، بی ثباتی مدیریتی، آمد و رفت مدیران سیاسی و ناکارآمد به خصوص در دولت گذشته، تحمیل هزینه های گزاف مالی و وضع مقررات و قوانین تعهدآور بدون رعایت قواعد بیمه ای، سیاست زدگی شدید سازمان، تغییرات پی در پی اساسنامه و در پی آن  نقض استقلال اداری و مالی سازمان تأمین اجتماعی و دخالت های بی حد و حصر دولت ها در امور داخلی آن،  قطار توسعه و پیشرفت سازمان در حوزه فن آوری اطلاعات را بیش از سایر حوزه ها از مسیر خود خارج نمود تا جائی که در حال حاضر و علی رغم تمام تلاش های صورت گرفته، در مقایسه با نهادها، بانک ها و موسسات بیمه ای و مالی و حتی یک مؤسسه قرض الحسنه، سازمان تأمین اجتماعی از جایگاه قابل توجهی برخوردار نبوده و در ردیف ضعیف ترین ها قرار گرفته است.

امروزه با گسترش فن آوری اطلاعات و ارتقاء و افزایش زیرساختهای ارتباطی  سطح آگاهی و دانش مردم نسبت به گذشته رشد قابل توجهی داشته و دسترسی به وسایل ارتباطی نظیر اینترنت ، دیگر کوچک و بزرگ ، زن و مرد، شاغل و بیکار، کارمند و کاسب، دانشجو و روحانی نمی شناسد و اجازه نمی خواهد. اینترنت از پشت درب منازل به داخل خانه و کاشانه و حتی جیب مردم نفوذ کرده و اتصال به تمام نقاط دنیا از طریق لب تاپ، تبلت و تلفن همراه و فشردن چند کلید به راحتی امکان پذیر گردیده است. اخیراً گسترش شبکه های اجتماعی موبایلی نظیر wechat ، viber، coco و …  با استقبال بسیاری از ایرانیان مواجه شده تا حدی که با وجود شرایط نامساعد اقتصادی کشور، دهک های پائین تر جامعه نیز بخش قابل توجهی از درآمد ماهانه و یارانه دریافتی خود را صرف خرید گوشی های اندروید و فعال کردن اینترنت GPRS نموده اند. به مدد ورود اینترنت و جذابیتهای فضای مجازی و نیز همراهی مردم، بسیاری از ارگانها، نهادها، بانک ها، مؤسسات و شرکتها از فرصت طلائی پیش آمده نهایت استفاده را برده و با طراحی و راه اندازی سایت ها ، درگاه های اینترنتی و محصولات موبایلی، به عنوان یک عامل تسهیل کننده، تا حد زیادی از بوروکراسی اداری و هزینه های هنگفت جاری خود کاسته و همزمان موجب رضایت مشتریان و مراجعین خود را فراهم نموده اند. براساس آمار اعلام شده از ضریب نفوذ اینترنت در کشور از سوی مرکز مدیریت توسعه ملی اینترنت ( متما)  بالغ بر ۶۱٫۰۶ درصد جمعیت کشور به اینترنت متصل می شوند؛ براین اساس با توجه به جمعیت ۷۵ میلیون و ۱۴۹ هزار و ۶۶۹ نفر در کشور، شمار کاربران اینترنت ۴۵ میلیون و ۸۸۴ هزار و ۱۴۴ نفر و تعداد مشترکان این پروتکل ارتباطی ۳۲ میلیون و ۸۳۸ هزار و ۶۱۹ نفر تا پایان سال ۹۱ اعلام شده است. در این ارزیابی ها، مشترکان اینترنت موبایل – GPRS – با ۳۰٫۱۱ درصد ضریب نفوذ و ۲۲ میلیون و ۶۲۹ هزار کاربر، بیشترین آمار اتصال به اینترنت را به خود اختصاص داده اند؛ در همین حال ضریب نفوذ اینترنت کل کشور از طریق اتصال کاربران با فناوری ADSL حدود ۱۰٫۸۹ درصد، اینترنت دایل آپ ۹٫۲۳ درصد، اینترنت وایمکس ۲٫۷ درصد و اینترنت فیبر ۸٫۱۳ درصد اعلام شده است.

به نظر می رسد با روی کارآمدن دولت یازدهم و تحولاتی که در ارکان مدیریتی این سازمان رخ داده ، توسعه خدمات غیر حضوری و تأمین اجتماعی الکترونیک به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر و امری حیاتی جزو اولویتهای اصلی و محوری سازمان قرار گرفته است. به گفته مدیران سازمان، با راه اندازی مرکز اطلاعات (Data Center)، خدماتی نظیر الکترونیکی شدن پرونده بیمه شده، دسترسی همزمان شعب سازمان به سوابق بیمه شدگان، صدور کارت هوشمند درمان و ارائه خدمات غیر حضوری و اینترنتی بیمه ای و درمانی به مراجعین به عنوان بخشی از نهضت IT قابل بهره برداری خواهد بود.
سئوال اینجاست با فراهم شدن زیرساختهای سخت افزاری و نرم افزاری چه عواملی مانع از تحقق کامل تأمین اجتماعی الکترونیک خواهد بود؟ آیا برای این منظور تمرکز بر بعد فنی و نرم افزاری پروژه کافی به نظر می رسد؟ آیا سازمان برای اجرای این پروژه مهم که اهمیت آن کمتر از ساماندهی سوابق بیمه شدگان نمی باشد از تمام ظرفیت های خود استفاده نموده است؟ آیا دانش فنی مهندسی و قدرت اجرائی شرکت خدمات ماشینی تأمین و شرکت های مشابه سازمان، از عهده این مهم بر می آید؟ آیا مدیران و کارکنان و همچنین مخاطبین سازمان (بیمه شده، مستمری بگیر و کارفرما) از آمادگی فرهنگی، روانی و دانش لازم برای اجرای موفق ، کم هزینه و رضایت بخش آن برخوردارند؟ آیا نیاز سنجی لازم برای ارائه خدمات مورد نیاز مخاطبین سازمان صورت گرفته است؟ آیا نقاط ضعف و قوت عوامل سازمانی و فرصت ها و تهدیدهای برون سازمانی بررسی و ارزیابی شده اند؟
با وجود وقت کشی و فرصت سوزی های گذشته، کارکنان و مخاطبین سازمان بی صبرانه منتظرند تا به زودی امکان بهره برداری مؤثر و لذت بخش از  تأمین اجتماعی الکترونیک فراهم گردد.
(مقاله :حمید رضا اله یاری )
۲-۲-۴-۷-۱ تکنولوژی اطلاعات در سازمان تامین اجتماعی:
سازمان تامین اجتماعی با گسترده ترین حجم تعهدات و خدمات حمایتی و بیشترین سطح ارتباطات با بدنه جمعیتی کشور ، بزرگترین نهاد در عرصه بیمه های اجتماعی محسوب می شود . جمعیت تحت پوشش سازمان تامین اجتماع بالغ بر ۱۰ میلیون نفر بیمه شده اصلی و نزدیک به ۲ میلیون و نفر بازنشسته و مستمری بگیر است که با در نظر گرفتن افراد خانواده بیمه شدگان ، این سازمان با حدود ۳۱ میلیون نفر بیمه شده اصلی و تبعی یکی از پر حجم ترین گردش های مالی را دارا می باشد
.سازمان تامین اجتماعی با اتکا بر ساختاری عمومی و غیر دولتی ، هویتی اجتماعی و اقتصادی دارد و آرمان آن دستیابی به سازمانی است دانش مدار ، کارآمد ، پایدار ، امانتدار و پاسخگو ، که از طریق ارتقای کیفت زندگی و بهبود سطح معیشت وسلامت بیمه شدگان و خانواده آنان در جهت اعتلای کرامت انسانی و کمک به تحقق عدالت اجتماعی گام بر می دارد. رویکرد سازمان در نیل به اهداف خود ، بر پایه بهبود تعاملات با شرکای اجتماعی و مشارکت سه جانبه بیمه شدگان ، کارفرمایان و
دولت استوار است. خدمات و حمایت های سازمان تامین اجتماعی در دو بخش اصلی بیمه ای و درمانی و با پشتیبانی فعالیتهای اقتصادی استوار است . شبکه بیمه ای سازمان تامین اجتماعی بیش از ۱۸ مورد خدمات و حمایت های کوتاه مدت و بلند مدت به بیمه شدگان اعم از شاغل و بازنشسته را از طریق ۴۵۳ شعبه بیمه ای در سراسر کشور ارائه می نماید.
۲-۲-۴-۷-۲ جایگاه تامین اجتماعی در ایران
وجه مشترک کارکرد های صندوق های تامین اجتماعی در کشور های مختلف نیل به اهداف والای انسانی و اجتماعی، شامل تحقق عدالت اجتماعی، تامین سطح متناسب معاش و تضمین آن برای نیروی کار، فراهم کردن زمینه مناسب برای تحقق رشد و توسعه پایدار، ایجاد آرامش و بالاخره ایجاد امنیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تعریف شده است و از این رو، و به ویژه در سه دهه اخیر نظام های تامین اجتماعی در کشور های در حال توسعه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار شده اند و با ایجاد سازمان های تخصصی بین المللی و ملی جنبه اصولی تری به خود گرفته اند و بر این اساس این نهادهای جدید به سازمان های ضروری برای ارتقای امنیت
اجتماعی اقتصادی جوامع امروزی تبدیل شده اند.
تاسیس صندوق تامین اجتماعی در ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نقش موثر و سازنده آن در رشد و تعالی مختلف جامعه و جایگاه بی بدیل آن حداقل در دهه های اخیر بر کسی پوشیده نیست.
اگر چه اولین بذر های تاسیس صندوق تامین اجتماعی از اواخر سال ۱۳۰۹ در سرزمین پهناور ایران نهاده شد و از آن تاریخ تا کنون بالغ بر ۸۲ سال می گذرد، اما تاقبل از سال ۱۳۴۰ کمتر از ۴ درصد جمعیت شاغل کشور تحت پوشش صندوق های بیمه ای قرار گرفت و این ضریب نفوذ در دهه های ۵۰،۶۰،۷۰و۸۰ به ترتیب به ۵۳/۷۴، ۱۰/۳۴، ۱۷/۲۵ و ۴۱/۳۶ درصد رسید به طوری که تا نیمه اول سال ۱۳۹۱ این ضریب نفوذ نسبت به جمعیت شاغل بالغ بر ۶/۵۶ درصد شده است وبه لحاظ جمعیت تحت پوشش در مقایسه با جمعیت کل کشور به بیش از۵۲/۴۶ درصد رسیده است واین گسترش به این معنی است که صندوق تامین اجتماعی از یک سو به عنوان بزرگ ترین و گسترده ترین نهاد بیمه ای در کشور فعالیت دارد و از سوی دیگر بدون تردید می توان گفت توجه به این صندوق و کارکرد های آن علاوه بر اینکه می تواند آثارمثبت و اساسی در بهبود وضعیت سیاسی، اجتماعی واقتصادی کشور به همراه داشته باشد، می تواند عملکرد و کارکرد های ضعیف آن و همچنین بی توجهی نظام تصمیم گیری کشور به قوانین و مقرارت حاکم بر آن حتی قلمرو امنیت ملی را تحت تاثیر قرار دهد تا جایی که از فعالیت های صندوق تامین اجتماعی و بالابردن سطح رضایت مندی افراد تحت پوشش به عنوان عاملی موثر در شکل گیری و نگه داشت سرمایه های اجتماعی و انسانی یاد می شود، به ویژه آنکه در ۶۰ سال گذشته صندوق تامین اجتماعی همواره یار دولت ها بوده است وسایر صندوق های بازنشستگی بار دولت ها بوده اند. با این توصیف و تذکر به اهمیت این جایگاه و نقش آن در رسیدن به اهداف چشم انداز و برنامه های توسعه به دومساله کلیدی در خصوص پایداری و حرکت به سمت قله های رفیع خدمت در این صندوق اشاره خواهد شد:
۱ حکمرانی خوب
سازمان بین المللی کار و اتحادیه بین المللی تامین اجتماعی هیچ الگوی واحد و مشخصی را برای اداره صندوق های تامین اجتماعی و سایر نظامات بیمه ای به کشور های عضو دیکته نمی کنند؛ اما آنچه بر روی آن اتفاق نظر دارند و در قالب مقاوله نامه ها و توصیه نامه های بین المللی روی آن تاکید شده است اشاره به این معنی است که دولت ها ضمن پذیرش مسئولیت کلی اداره طرح های تامین اجتماعی به عنوان پایدارترین نهاد رسمی کشور باید کمترین دخالت را در اداره این نهاد ها و صندوق های بیمه ای داشته باشد.
تا قبل از تصویب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی در سال ۱۳۸۳ هیات امنای (شورای عالی) ترکیب سه جانبه متوازنی داشت و هیات مدیره و مدیرعامل متشکل از سه نفر توسط دولت منصوب می شدند.
با تصویب قانون ساختار علاوه بر اینکه هیات امنای صندوق ترکیب قابل قبول خود را در سه جانبه گرایی واقعی حفظ کرد این اختیار نیز از دولت سلب شد و انتخاب هیات مدیره و مدیرعامل نیز به هیات امنا واگذار شد و به جرات می توان گفت که برای اولین بار حاکمیت شرکتی و دخالت موثر کارگران و کارفرمایان در اداره این صندوق معنی دار شد، اما متاسفانه در عمل و در هشت سال گذشته دولت آگاهانه یا ناخواسته حاضر به انقیاد واجرای این قانون مترقی نشد که با دخالت مجلس و قانون گذاری مجدد به منظور اجرایی کردن ماده ۱۷ قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی عملا نقش حاکمیت شرکتی و دخالت موثر شرکای اجتماعی در اداره صندوق تامین اجتماعی به هم ریخت و با تصویب و اصلاح چند باره اساسنامه این صندوق دولت عملا اقتدار از دست رفته خود را در اداره این صندوق بازسازی و گسترش داد به نحوی که دخالت شرکای اجتماعی در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری به امری غیر موثر و زینتی تبدیل شد و از همه مهم تر انتخاب مدیرعامل این صندوق بر خلاف قوانین پایه منوط به نظر رییس جمهور شد.
با این اوصاف و به رغم به دست آوردن این همه اختیار از سوی دولت انتظارات و شناخت از این صندوق بیمه ای همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد؛ چرا که در طول هشت سال گذشته هشت بار مدیرعامل این صندوق برکنار شده است و انتصاب آخرین مدیر عامل با اما و اگر های نهاد های نظارتی و قانونی مواجه شده است، به طوری که این بی ثباتی و عدم پایداری در مدیریت این صندوق بیمه ای موجب عدم برنامه ریزی لازم حتی در کوتاه مدت شده است به ویژه در مقطع کنونی که به دلایل مختلف ناشی از آثار سوء تحریم های اقتصادی ناعادلانه استکبار جهانی و بی تدبیری های بعضی از دولتمردان، صندوق تامین اجتماعی و سرمایه های آن بیش از گذشته دچار چالش های مالی و اقتصادی شده است.
به طوری که گفته می شود حداقل در سه ساله اخیر با کسری بودجه ای بالغ بر هشت هزار میلیارد تومان روبه رو بوده است. بنابراین به جرات می توان گفت بی ثباتی در مدیریت عالی صندوق یکی از بزرگ ترین دلایل پیش آمدن وضعیت موجود است و بدون تردید و با توجه به تجربیات جهانی دور شدن از یک حکمرانی خوب و کاهش دخالت و نظارت شرکای اجتماعی هر روز این وضعیت را بد تر خواهد کرد.
۲ پیشی گرفتن مصارف بر منابع:
شکل گیری صندوق های بیمه ای و تامین اجتماعی و نحوه ارائه خدمات و تعهدات به افراد تحت پوشش و نرخ حق بیمه دریافتی منوط به محاسبات بیمه ای است، در سال ۱۳۵۴ به درخواست ایران و موافقت دبیر کل سازمان بین المللی کار یک کارشناس انگلیسی به مدت ۱۲ ماه این کار را انجام داد که نتیجه گزارش وی در سال ۱۹۷۷ در سازمان بین المللی کار منتشر شد و از سال ۱۳۵۵ نرخ حق بیمه در ایران ۳۰ درصد تعیین شد، به این نحو که ۲۰ درصد سهم کارفرما ۷ درصد سهم کارگر و ۳ درصد سهم دولت تعیین شد، همچنین مطابق تبصره ذیل ماده ۲۸ قانون تامین اجتماعی صندوق تامین اجتماعی مکلف شد هر سه سال یکبار امور مالی خود را با اصول محاسبات احتمالی تطبیق و مراتب را به شورای عالی تامین اجتماعی گزارش دهد که متاسفانه این امر حیاتی تا کنون تحقق پیدا نکرده و هیچ تصویر روشنی از وضعیت منابع و مصارف و تعهدات در این چارچوب ارائه نشده است، اما به هر حال برابر گزارش های رسمی صندوق تامین اجتماعی در سال ۱۳۵۵ نسبت پشتیبانی در این صندوق، به این معنی که در ازای یک پرونده مستمری بگیر چند نفر بیمه پرداز فعال وجود دارد حدود ۲۴/۲۴ نفر بوده است؛ یعنی در ازای یک نفر مستمری بگیر بیش از ۲۴ نفر حق بیمه پرداخت می کرده اند. در چنین وضعیت مطلوبی که منابع بیش از مصارف است مصالح
بلندمدت صندوق های بیمه ای اقتضا می کند که به منظور حفظ ارزش ذخایر و دارایی ها و افزایش آن برای دوران پیری این سرمایه ها در مسیر فعالیت های اقتصادی قرار گیرد.
صورت های مالی صندوق تامین اجتماعی حکایت از آن دارد که از زمان تاسیس تا پایان سال ۱۳۵۷در دفاتر مالی و حسابداری هیچ گونه درآمدی حاصل از سرمایه گذاری درج نشده است و از سال ۱۳۵۸ تا کنون در دوره های زمانی ۱۰ ساله نشان دهنده این واقعیت تلخ است که درآمد های ناشی از سرمایه گذاری که اکثرا در شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی تحت عنوان «شستا» متمرکز است کمتر از ۱۰ درصد منابع مالی و در آمد صندوق تامین اجتماعی را به خود اختصاص داده است که این ارقام در سال های متمادی هرگز عملیاتی نشده و از روی کاغذ و ارقام مندرج در بودجه های سالانه فراتر نرفته است.
208″ />
بنابراین غفلت در امر ضرورت سرمایه گذاری یا اشتباه در انتخاب زمینه های سرمایه گذاری حتی سرمایه گذاری های فعلی را به شدت با خطر مواجه ساخته است و در بسیاری از موارد سرمایه گذاری های صندوق تامین اجتماعی از مجموعه قواعد کلی که مهم ترین آنها عبارتند از: امنیت سرمایه گذاری، سوددهی، قابلیت نقد شوندگی و کارآیی های اجتماعی و اقتصادی پیروی نکرده است؛ البته در به وجود آمدن چنین تلخ کامی هایی نباید از آثار غلط و تخریب سیاست های تعدیل ساختاری در دهه ۷۰ و همچنین بی ثباتی های مدیریتی در سال های اخیر در فعالیت های سرمایه گذاری غفلت کرد.
یکی دیگر از دلایل مخاطره آمیز شدن وضعیت مالی صندوق تامین اجتماعی بی توجهی دولت ها به وظایف و مسئولیت قانونی خود در قبال این صندوق است. مجموع بدهی های دولت آقای خاتمی به صندوق تامین اجتماعی تا پایان دوره مسئولیت وی بالغ بر ۶۰ هزار میلیارد ریال برآورد می شد انتظار می رفت آقای احمدی نژاد که شعار عدالت و مهرورزی را سر لوحه برنامه های خود قرار داده است و طبیعتا براساس چنین رویکردی توجه به مقوله تامین اجتماعی می تواند معطوف به هدف و آرمان های مورد نظر باشد بیش از سایر دولت ها به صندوق های مختلف بیمه ای از جمله به صندوق تامین اجتماعی توجه داشته باشد البته در چارچوب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و همچنین قوانین چهارم و پنجم توسعه، دولت مکلف شده است ضمن پرداخت بدهی های معوقه به صندوق های بیمه ای ترتیبی اتخاذ کند که بدهی جدید شکل نگیرد، اما آنچه که در عمل اتفاق افتاده است بر خلاف انتظار چه در شعار های آقای احمدی نژاد و چه در اوج درآمد های افسانه ای نفتی این تکلیف قانونی و رد دین مورد توجه دولتمردان قرار نگرفت و پیش بینی می شود مجموعه بدهی دولت آقای احمدی نژاد تا پایان دوره ریاست جمهوری از مرز ۴۵۰ هزار میلیارد ریال فراتر رود و این در حالی است که پس از انتصاب آخرین مدیرعامل صندوق تامین اجتماعی، دولت در سال گذشته مصوبه ای را ابلاغ کرد که مقرر شده بود تا پایان سال ۱۳۹۱ بالغ بر ۳۵۰ هزارمیلیارد ریال از اموال و دارایی های دولت به این صندوق واگذار شود اما به رغم این ادعا و مصوبه به نظر نمی رسد حجم این واگذاری ها از ۱۰ هزار میلیارد تومان تجاوز کند که با وعده های داده شده بسیار فاصله دارد. در کنار مسائل مورد اشاره مولفه های ذیل نیز در تشدید به وجود آوردن وضعیت فعلی بسیار با اهمیت است که فقط به اختصار اشاره می شود:
ضربه به ذخایر نقدی صندوق تامین اجتماعی در بانک ها که بر اثر اجرای برنامه های تعدیل ساختاری وتضعیف ارزش پول ملی، ارزش واقعی خود را از دست داد.
بازنشستگی های پیش از موعد ناشی از مصوبات دولت ومجلس و بدون تامین بار مالی مورد نظر.
مصوبات دولت، شورای اقتصاد، مجلس شورای اسلامی مبنی بر افزایش قیمت ها به ویژه قانون هدفمند کردن یارانه ها.
پایین بودن درصد اشتغال و بیکاری بیش از ۳ میلیون نفر و عدم تحت پوشش قرار گرفتن آنها در قالب اشتغال مولد.
افزایش نیافتن حقوق بیمه شدگان متناسب با تورم و اعلام غیرواقعی دستمزد بیمه شدگان.
اختصاص بخش عمده ای از ذخایر صندوق تامین اجتماعی به احداث بیمارستان ها و مراکز درمانی در سال های متمادی و بدون توجیه جمعیتی و حتی اقتصادی.
به هر حال این امید وجود دارد که با پایان کار دولت دهم وآغاز به کار دولت دکترحسن روحانی نظام عالی تصمیم گیری با درک شرایط خاص کشور و نقش و جایگاهی که صندوق تامین اجتماعی می تواند در حرکت به سمت توسعه و شکوفایی اقتصادی داشته باشد به وظایف قانونی خود عمل کند تا همچنان این صندوق بتواند یار دولت باقی بماند و با توانمند شدن آن چون گذشته گرانبهاترین و ارزشمندترین سرمایه های انسانی را تحت پوشش و حمایت های همه جانبه خود قرار دهد که این خود بالاترین عبادت به بندگان خدا محسوب خواهد شد.
-سوابق مربوط بیان مختصر سابقه تحقیقات انجام شده درباره موضوع و نتایج به دست آمده در داخل و خارج از کشور نظرهای علمی موجود درباره موضوع تحقیق )
موارد ارائه شده از موسسه کار و تامین اجتماعی می باشد
مورد اول – پریدخت وحیدی
“بررسی نقش تحولات علمی و فناوری در وضعیت بازار کار “
مؤسسه کار و تأمین اجتماعی سال ۱۳۷۹
ناظر علمی : دکتر حسین عباسی نژاد
کد طرح: ۲۲-۷۹۰۵-Eco
چکیده فارسی:
علم و فناوری عنصـــر اساســی و موتور محرک اقتصاد مبتنی بر دانش یا اقتصاد دانائی محور است و بر کلیه زمینه های زندگی بشری از جمله کار و فعالیت او تأثیر دارد. در تحقیق انجام شده پس از مروری بر نظریات و تجربیات جهانی شاخصهای علم و فناوری در ۵ گروه به شرح زیر معرفی و مقدار کمی آن برای ایران در دوره
۱۳۷۵ – ۱۳۵۵ محاسبه شده است.
۱٫                 شاخصهای معرف پیشرفت کلی علم و فناوری .
۲٫                 شاخصهای معرف هزینه واحد تولید.
۳٫                 شاخصهای معرف خرید فناوری
۴٫                 شاخصهای معرف کاربرد علم و فناوری در تولید.
۵٫                 شاخصهای معرف کاربرد عمومی و فناوری.
با بهره گرفتن از دو روش مقطعی ( ۱۳۵۵، ۱۳۶۵ ، ۱۳۷۵ ) و روش همبستگی در دوره زمانی (۷۵-۱۳۵۰) ارتباط بین شاخصهای بازار کار و شاخصهای علم و فناوری مشخص و ضرایب همبستگی محاسبه گردیده است.
یافته های پژوهش نشان میدهد که افزایش سطح علم و فناوری در مجموع تأثیر مثبت برروی اشتغال کل و نیز اشتغال دانش آموختگان آموزش عالی دارد.
از میان شاخـــصهای علم و فناوری، تأثــیر مثبت افزایش خرید فناوری سرانه ( نسبت سرمایهگذاری در ماشینآلات به نیروی کار ) و افزایش سطح به کارگیری علم و فناوری در شکل سرمایه انسانی در تولید، همزمان بر کل اشتغال نیروی کار و کل اشتغال متخصصان، کاملاً محرز است.
اشاره میشود در تحقیق مذکور نقش تحولات علمی و فناوری در سطح کلان و در سطح بخشهای سه گانه، صنعت، کشاورزی و خدمات بررسی شده است . علاوه بر آن تأثیر تحولات علم و فناوری بر مزد واقعی در سطح کل کشور و بخشهای سه گانه مذکور مشخص گردیده است.
تحقیق مذکور همچنین دارای مجموعه آماری ارزشمندی در ارتباط با موضوع تحقیق است که میتواند پژوهشگران را در انجام پژوهشهای مکمل یاری دهد.
یافته های پژوهش نشان میدهد که افزایش سطح علم و فناوری در مجموع تأثیر مثبت برروی اشتغال کل و نیز اشتغال دانش آموختگان آموزش عالی دارد.
مورددوم – دکتر محمود محمدزاده
” فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) و اشتغال در اقتصاد ایران”

مؤسسه کار و تأمین اجتماعی سال ۱۳۸۴
ناظر علمی : پریدخت وحیدی
کد طرح: Eco-8414-94
چکیده فارسی:
 

 
 
 

نظر دهید »
تحلیل قیاسی مفهوم سفر در سیرالعباد إلی المعاد سنایی و هشت کتاب سهراب سپهری- قسمت ۵
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

(عطار، ۱۳۸۱: ۷۴)
۲-۵) ضرورت دلیل و راهنما در سفرهای آفاقی و انفسی
یکی از مسائل مهم در سفر چه در بحث سفر آفاقی و چه سفر انفسی، وجود راهنما یا پیر و مرشد است. این رکن اساسی، از چنان اهمیتی برخوردار است که در صورت فقدان آن، نه تنها سالک به مقصودش نخواهد رسید چه بسا دچار انحرافات و گمراهی‌های اساسی خواهد شد؛ از این رو به دلیل اهمیت موضوع، جداگانه به آن پرداخته شده است:
همان‌طور که در بخش انگیره‌های سفر آفاقی ذکر شد، سفر آفاقی می‌تواند به دلایل مختلفی صورت پذیرد، اما این دلایل نباید صرفاً مادی و برای گذران وقت باشد. هدف اصلی از این سفرهای آفاقی، موفقیت در پیمودن مسیر دشوار سفر انفسی است. گاهی اوقات ضرورت پیدا می‌کند که پیر یا راهنما در سفرهای آفاقی نیز سالک را همراهی کند تا سالک بتواند فشار و هیجان ناشی از توارد احوال گوناگون را تحمل کند همانند همراهی خضر نبی (ع) و حضرت موسی که کارهای شگفت خضر در نظر او عجیب می‌آمد و ایشان مسائل پیش‌آمده را برای سالک یا حضرت موسی شرح نمودند. همه‌ی این راهنمایی‌ها در نهایت برای پیمودن سفر انفسی است:
جلال‌الدین همایی در ضرورت پیر و راهنما می‌گوید: « راه حق و طریق سلوک مقامات معنوی بسیار سخت و ناهموار و در هر قدمش بیم هزاران آفت و خطر ضلالت و تهلکه است و سالکان منفرد تنهارو که راه را از چاه باز ندانند، به‌ندرت ممکن است آن راه صعب پر خطر را به سلامت بگذرانند و از مضایق و مهالک آن جان به در ببرند و به دام غولان فریبنده که بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین آن‌ ها خود نفس انسان، شهوات و اوهام و آمال و تخیلات و تسویلات شیطانی درونی متداول ما بین سالکان مغرور است، گرفتار و گمراه نشوند و در مهلکه‌ی ضلالت نیفتند، خواه این گمراهی از جهت خوف و بیم و خواه از جهت رجا و امید غرورآمیز و واهی و بی‌اساس باشد. » (همایی، ۱۳۶۶، ج ۲: ۶۰۶-۶۰۵) مولانا در توصیه به سالکانی که می‌خواهند به تنهایی این مسیر را طی کنند می‌گوید:
خود نبینی تو دلیل ای راه‌جو
که سفر کردم در این ره شصت میل
ور ببینی رو بگردانی از او
مر مرا گمراه گوید این دلیل
(مولوی،۱۳۶۳:۴۱۰۱-۴۱۰۰)
هی درآ در کشتی ما ای نژند
یا تو آن کشتی بر این کشتی ببیند
(همان، ۴۱۰۶)
در حدیث نبوی آمده است که : « مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح، من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق» : پیغامبر(ص) فرمودند: مثل اهل بیت من همانند کشتی نوح است، هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر که از آن سر باز زد (سوار نشد) غرق خواهد شد.
همایی در شرح این حدیث این‌گونه می‌گوید: « پس دوستی اهل بیت عصمت و تشبث به ذیل محبت و ولایت ایشان هم‌چون توسل و راه یافتن به کشتی نوح، یعنی سرمایه‌ی نجات دنیا و آخرت است؛ اما این خاصیت که در اهل بیت طهارت – سلام الله علیهم اجمعین – است ما بین همه برگزیدگان الهی خواه از طبقه‌ی انبیا و اصحاب و یاران خاص ایشان و خواه اولیا و مشایخ راستین تعمیم دارد. پس همگی در نجات بشر از طوفان سهمگین اوهام و تخیلات آشفته و تهاجم آلام و رنج‌ها و منازعات درونی به منزله‌ی همان سفینه نوح هستند که هر که در آن کشتی درآمد و بر نشست نجات یافت و هر که تخلف کرد غرق شد و به هلاکت رسید. (همایی، ۱۳۶۶، ج ۲: ۶۲۴)»
عزیزالدین نسفی در کتاب انسان کامل، در شرح خصوصیات انسان کامل که همان پیر و راهنماست چنین می‌گوید: « انسان کامل آن است که او را چهار چیز به کمال باشد: اقوال نیک، افعال نیک، اخلاق نیک و معارف. هر که این چهار چیز را به کمال رسانید، به کمال خود رسید.» (نسفی، ۱۳۵۹: ۶۲)
در پایان، نمونه‌ی دیگری از داستان تمثیلی سیر و سلوک، که در آن همگی به پیر و مقتدای خود سر سپرده‌اند بیان می‌گردد؛ داستان منطق‌الطیر عطار و سرسپردگی مرغان به هدهد:
عزم ره کردند عزمی بس درست
جمله گفتند این زمان ما را به نقد
تا کند در راه ما را رهبری
حاکم خود را به جان فرمان کنیم
ره سپردن را باستادند چست
پیشوایی باید اندر حل و عقد
زانک نتوان ساختن از خود بری
نیک و بد هر چ او بگوید آن کنیم
(عطار، ۱۳۶۸: ۸۹)
۲-۶) سفر در مکتب‌های ادبی معاصر
موضوع سفر علاوه‌ بر این‌که در عرفان یکی از مباحث مهم محسوب می‌شود، در مکتب رمانتیسیسم نیز از جایگاه و مرتبه‌ی خاصی برخوردار است. در آغاز معرفی کوتاهی از این مکتب بیان می‌گردد و سپس به بررسی یکی از ویژگی‌های این مکتب مهم که مورد بحث ماست یعنی سیر و سفر پرداخته می‌شود:
از نیمه‌ی دوم قرن هیجدهم و همزمان با تحولات فکری و اجتماعی‌ای که به آهستگی روی داد و همه‌ی عرصه‌های زندگی را در بر گرفت، کلمه‌ی «رمانتیک» به تدریج ارزش و معنایی مثبت‌تر پیدا کرد؛ و این زمانی است که اندک‌ اندک «عصر خرد» جای خود را به «عصر احساس » می‌داد. جنبشی با همین نام با جمع شدن گروهی از افراد همفکر و هم‌عقیده، با نام برادران «شگل» شکل گرفت و انتشار ترانه‌های غنایی «وردز ورث» و «کالریج» در سال ۱۷۹۸ در انگلستان به این جنبش کمک بسیار کرد. (جعفری جزی، ۲۴:۱۳۷۸)

هم‌چنین از نظر اجتماعی رمانتیسیسم با از هم پاشیدن نظام کهن، وقوع انقلاب صنعتی، رشد شهرنشینی، رشد طبقه‌ی متوسط و رشد سوادآموزی و بسیاری تحولات دیگر که تمامی نو و بی‌سابقه‌اند همراه بود.
نسل رمانتیک دچار احساس انزوا، افسردگی و تنهایی شد زیرا دوران فئودالیسم را بر نمی‌تابید و سرمایه‌داری نو ظهور پاسخگوی نیازهای آنان نبود، این‌ها به جهت ناپایداری وضعیت اجتماعی دچار از خودبیگانگی شده بودند. (فورست، ۱۳۸۰: ۲۵)

این مکتب که نافی ارزش‌های کلاسیسیسم بود بر اصول خاص خود تاکید می‌کرد از جمله:
الف) اهمیت دادن به فردیت و احساس هنرمند
ب) عدم تبعیت از قوانین ثابت و پیروی از امیال ذهنی
ج) آزادی: بدین معنا که هنر‌مند هر بخشی از زندگی را که خواست می‌تواند آزادانه به تصویر بکشد
د) نمایش فضاهای خیال‌انگیز و اسرار‌آمیز و حالت غیر عادی آشفته و گاه جنون‌آمیز انسان‌ها
ه) کوشش برای فرار از واقعیت در مقابل خردگرایی کلاسیسیسم
هم‌چنین رمانتیسیست‌ها در آثار خود به طبیعت، کودکی و بدویت، عشق و سیر و سفر اهمیت ویژه‌ای می‌دادند.
در این بخش به یکی از موضوعات مهم این مکتب، یعنی سیر و سفر پرداخته می‌شود:
در این مکتب شاعر به خاطر آزرده بودن از محیط سعی در فرار به سمت فضاها و زمان‌های دیگر دارد. این زمان و مکان، گاهی واقعی است و گاهی زمان و جایی در گذشته و تاریخ و گاهی هم سفری در تخیل به مکانی ساخته ذهن که شاعر همواره آرزوی رسیدن به آن را دارد.جایی‌که همه چیز بر وفق مراد اوست؛ یعنی همان « مدینه‌ فاضله » یا « اتوپیا». مکانی در بی‌زمانی مطلق، سرزمینی که او روزگاری در آن‌جا می‌زیسته و اکنون از آن هبوط کرده است. او همواره در غم از دست دادن این سرزمین است و تلاشش پیوسته برای رسیدن به آرمان‌شهری است که زمانی از آن هبوط نموده و جدا شده است. (سید حسینی، ۱۳۸۵: ۸۳)
با توجه به مطالب فوق، رمانتیسیست‌ها سعی در سیر و سیاحت در فضاها و زمان‌های دیگر دارند؛ این زمان‌ها یا واقعی و تاریخی اند و یا در تخیل و ذهن شاعر می‌باشند: در ادامه به فضاها و زمان‌هایی که شاعران رمانتیست در آثار خود به آن‌جا سفر می‌کنند اشاره می‌شود:
۲-۶-۱) سفر به اسطوره
اسطوره نوعی جهان‌بینی باستانی است که در آن سعی می‌شود به مسائل اساسی هستی که همواره مورد سوال انسان بوده است، پاسخ داده شود. وقتی دانش و عقل بر ذهنیت بشر چیره شد و فرهنگ جدید را به وجود آورد، اسطوره اندک‌اندک جایگاه ویژه خود را از دست داد. اما اندیشه‌های اسطوره‌ای در عمق روان بشر ته‌نشین شد و قسمت وسیعی از ناخودآگاهی وی را تشکیل داد. اسطوره که درونی‌ترین قلمرو دانایی انسان است سعی دارد جهان را بشناسد و به عمق آن راه پیدا کند، سپس با نگاهی از درون به پدیده‌ها می‌نگرد و خود را در آن می‌یابد. (کزازی،۵۷:۱۳۷۲)
در‌واقع رمانتیست‌ها با سفر خیالی و ذهنی به اسطوره‌های کهن، جامعه‌ای را مدنظر خود قرار می‌دهند که همانند جوامع اساطیری، با سرخوشی و نیکی همراه است؛ آن‌ ها عمق آمال و آرزوهای خود را با سفر‌های ذهنی به اسطوره‌ها دوباره زنده می‌کنند و با این کار خود را به سمت همان آرمانشهری که در جهان ذهنی خود متصور بودند، سوق می‌دهند. «این ویژگی از همان شور و اشتیاق رمانتیست‌ها به وحدت و یگانگی و اتحاد دوباره‌ی انسان و طبیعت و ذهن و عین، و در نظر آوردن هدفی بی‌نهایت کمال‌یافته اما غیرقابل دسترس ناشی می‌شود.» (جعفری جزی، ۲۹۴:۱۳۷۸)
۲-۶-۲) سفر به شرق
شرق همواره به دلیل راز و رمز‌ها و جاذبه‌های فراوان ادیان و سنت‌های گوناگون مورد توجه بوده است به ویژه به دلیل ویژگی‌های خاصی که مکتب رمانتیسیسم دارا بود، برای نویسندگان و شاعران این مکتب جاذبه‌ی خاصی به همراه داشت، بنابراین دوره‌ی رمانتیسیسم، خود « سر‌آغاز سفر‌های منظم به شرق و استعمار ممالک شرقی است، وکسانی چون تاورنیه، شاردن، برنیه و دیگران سفرنامه های جالبی در باب ایران و هند فراهم می‌آورند، و سفیران و فرستادگان شرقی نیز که به ممالک اروپایی می‌روند افسون و رنگ محلی شرق را به همراه می‌برند. بدین‌سان، به تدریج، تصویر رمانتیک شرق در ذهن اروپاییان پرداخته می شود. (همان، ۹۶)
از میان کشور‌های شرقی، هند مرکز توجه بیش‌تری در بین رمانتیسیست‌ها بود. آنان آمال و آرزوهای خود را در شرق جست‌و‌‌جو می‌کردند. به اعتقاد برخی از رمانتیست‌ها، «هند سرزمین مقدس و موطن کودکی نوع بشر» (همان،۹۸) بود.
به هرحال شرق به دلیل گریز از خردگرایی غرب و توجه به عشق و عرفان با آداب و سنن خاص خود، کانون توجه بسیاری از رمانتیست‌ها قرار گرفت، این شاعران و نویسندگان یا خود به شرق سفر کردند و یا آثار رمانتیکی شرقی از خود بر جای گذاشتند.
۲-۶-۳) سفر به کودکی
کودک به‌خاطر پاکی و معصومیتش همواره مورد توجه رمانتیست‌ها بوده است. او همه چیز را با چشم تعجب می‌نگرد، برای او تمام پدیده‌ها و امور، جدید و جالبند. در کودکی همه چیز خودجوش و حقیقی است، و در بزرگسالی تباهی، تصنع، خشونت و بی‌رحمی حاکم است. کودک دچار عقل سوداندیش و منفعت گرا نیست، بر پایه‌ی احساسش تصمیم می‌گیرد و این اهمیت دوران کودکی را بیشتر می‌کند. از طرفی دوران کودکی با زمان هماهنگی اولیه و عصر طلایی زندگی آدمی در ارتباط است یعنی وقتی‌که بین اسامی و پدیده‌ها تفاوتی نبود، این‌ها یکی بودند، تضاد و تزاحمی در محیط وجود نداشت. (جعفری جزی،۲۹۳:۱۳۷۸) بنابراین دوره‌ی پاک کودکی به دلیل وابسته نبودن به مناسبات سیاسی و اجتماعی و ارتباط مستقیم و لذت‌مندانه با طبیعت همواره مورد توجه رمانتیست‌ها بوده است.

فصل سوم:
زندگی‌نامه سنایی و سهراب سپهری
۳-۱) زندگی شخصی و شعری سنایی
ابوالمجدبن‌آدم متخلص به سنایی، شاعر و عارف نامدار نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم و نیمه‌ی نخست سده‌ی ششم هجری، به احتمال قریب به یقین به سال ۴۷۳ هجری قمری در غزنین زاده شد و چنان‌که اکثر تذکره‌‌نویسان نوشته‌اند و از ابیات او در منظومه‌ی «حدیقه‌الحقیقه» نیز مستفاد می‌شود، ۶۲ سال بعد یعنی به سال ۵۳۵ هجری در همان دیار درگذشته است. وی معاصر با مسعودبن ابراهیم و فرزندش بهرامشاه غزنوی بود. پدرش آدم از خاندانی شریف و کریم برخاسته و به نوشته‌ی جامی شاعر و عارف سده‌ی نهم در «نفحات‌الانس» با پدر شیخ رضی‌بن‌لالا که از دانشمندان و بزرگان عرفا بود خویشی داشته و نیز معلم فرزندان ثقه‌الملک طاهر‌بن علی وزیر معروف بوده است. (فروزانفر، ۹:۱۳۸۱)
سنایی در جوانی، هنگامی که هنوز پدرش زنده بود، یک ‌چند به بلخ سفر کرد و این مسافرت گویا برای پیداکردن شغلی و ممر معیشتی بود. بعد از این سفر، سنایی سفری دیگر به نواحی دورتر خراسان، از جمله سرخس و نیشابور و هرات کرد و بیشترین اقامت او در سرخس بود. در این شهر با محمدبن منصور سرخسی، از صوفیان و علمای عصر که خانقاه مشهوری در سرخس داشت، آشنا شد و یک چند مقیم آن خانقاه بود. معلوم نیست که توجه سنایی به مشرب عرفان و صبغه‌ی عرفانی گرفتن شعر وی تا چه حد متاثر از محیط سرخس و اقامت در این خانقاه بوده است. (شفیعی کدکنی، ۱۵:۱۳۸۳)
یکی از نکاتی که درمورد زندگی سنایی در تذکره‌ها بیان کرده‌اند داستان «دیوانه لای‌خوار» و در نتیجه‌ی آن تحول یکباره زندگی و شعر سنایی است که در واقع می‌تواند توجیهی برای شخصیت چند‌گانه سنایی و دوره‌های مختلف شعری او باشد. شفیعی کدکنی در کتاب «تازیانه‌های سلوک» زندگی و شعر سنایی را به سه قطب تاریک، خاکستری و روشن وجود او تقسیم کرده است؛ در قطب تاریک با سنایی مداح و هجاگویی مواجهیم که در هجو با زبانی تند و گزنده به سرزنش دشمنان می‌پردازد مانند:
این ابلهان که بی‌سببی دشمن منند بس بلفضول و یافه‌درای و زنخ‌ زنند
مدایح او نیز که در سطح معمولی و بیش‌تر در‌مورد بهرامشاه است، گویا تا آخر عمر سنایی با این‌گونه شعرها سروکار داشته و هرگز با آن وداع نگفته است.
درمدار خاکستری وجود سنایی یا همان نیمه روشن و نیمه تاریک، سنایی واعظ و ناقد اجتماعی ممتازی است که به اندرز‌گویی‌های اخلاقی و اجتماعی می‌پردازد؛ قصایدی استوار همچون:
ای خداوندان مال الاعتبارالاعتبار
یا
بمیر ای حکیم از چنین زندگانی
و آخرین قطب وجود او که همان قطب روشن است سنایی دارای غزل‌های قلندرانه و عاشقانه‌ای است که به بیان شفیعی کدکنی، مادر تمام غزلیات دیوان شمس و بسیاری از غزل‌های بلند و پرشکوه شعر فارسی است:
من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم دیده حمال کنم بار جفای تو کشم…
به هر حال سنایی شاعر بزرگ و تاثیر‌گذاری در آسمان شعر و ادب فارسی است که آثار زیادی نیز از خود برجای نهاده است؛ او علاوه بر دیوان قصاید و غزلیات و رباعیات و مقطعات، که شامل حدود چهارده هزار بیت است، چند اثر منظوم دیگر دارد که عبارتند از: حدیقه‌الحقیقه، سیرالعباد‌الی‌المعاد، کارنامه بلخ، تحریمه‌القلم، مکاتیب سنایی. چند اثر منسوب به سنایی نیز وجود دارد که به دنبال تحقیقات محققان مشخص شده که نمی‌تواند از آثار وی باشد؛ مثنوی‌های طریق‌التحقیق، عقلنامه، عشقنامه و سنایی‌آباد.
هم‌چنین ویژگی‌هایی برای شعر و کلام سنایی برشمرده‌اند که از جمله می‌توان به موارد زیر از کتاب «شعرالعجم» اشاره کرد:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
 

 

هرچند او در قصاید و تشبیب مثل سایر معاصرین خویش معانی تازه ایجاد نکرده لیکن از حیث پختگی و سلاست و روانی و نیز طراوت کلام از بین تمام معاصرین خود ممتاز می‌باشد، حتی از میان قدما هم به استثنای فرخی کسی همدوش او نیست.
 

حکیم سنایی اول کسی است که تصوف را به شعر و شاعری روشناس کرده است. قبل از او در تصوف رباعیات چندی از ابوسعید ابوالخیر وجود داشت، ولی آن مخصوص بود بجوش و جذبات عشق نه بیان مسائل متعلقه به تصوف و اسرار و مراحل عرفان، برخلاف سنائی که کتب و رسائل جداگانه در این خصوص تالیف نموده است.
 

هر چند شاعری قدما طبیعی بود ولی طرز تعبیر و اسلوب ادا شاعرانه نبوده است، بلکه آنچه می‌گفتند بدون پیرایه و صاف و روشن می‌گفتند و اما یک حرف معمولی را به‌طرزی نوین و بدیع بیان کردن و یا از یک موضوع ساده دلایل عقلی و نکات منطقی درآوردن باید دانست که آن قریحه‌ایست مخصوص به متوسلین و متاخرین و موجد آن هم حکیم سنائی می‌باشد.
 

او اول کسی است که نظم اخلاقی را نیز بنیاد نهاده است، هر چند دامنه‌ی آن بعدها نهایت درجه وسعت پیدا نمود، ولی قواعد و اصول آن را شخص او ایجاد و مرتب ساخت.
( نعمانی، ۱۳۳۵: ۱۷۱-۱۷۰)
 

مثنوی سیرالعیاد الی‌المعاد: یا کنزالرموز که این مثنوی را سنایی بنام سیف‌الحق محمدبن منصور سرخسی اقضی‌القضاه خراسان در وقتی که در سرخس اقامت داشته ساخته است. وزن این مثنوی نیز بر وزن اشعار حدیقه است. چون حکیم سنائی در مثنوی سیرالعباد الی‌المعاد از سیر نفس و سفر روحانی سخن گفته و در آن رموز و اشاراتی به کار برده که درخور فهم همگان نیست و آگاهی و وقوف بر آن رموز همه کس را میسر نمی‌باشد، جمعی از دانشمندان آن را شرح و تفسیر کرده و به توضیح و روشن ساختن رموز آن پرداخته‌اند. (مدرس رضوی، ۱۳۶۰: ۱۵) این منظومه به‌طور کلی درباره وجود خاکی انسان است که بعد از طی مدارج رشد تا مرحله بیداری بالا می‌رود. اولین مرحله روح گیاهی است که در دوره جنینی چون پرستاری انسان را نگهداری می‌کند. سپس روح حیوانی که بیشترین وظیفه آن گردآوری اطلاعات از جهان خارج به کمک حواس پنج‌گانه ظاهر و نگهداری و بهره‌مندی از آن به مدد حواس درونی است که اسن کار در سایه سازگاری چهار عنصر طبیعی امکان‌پذیر خواهد بود. در طی مراحل رشد و آمادگی برای پذیرش « نفس گویا » با گشودن چشم بصیرت، موفق به یافتن راهنمایی می‌شود که در سیر مراحل عقلانی او را ارشاد کند. این راهنما که در حقیقت همان عقل فعال است- و از عقل کل دستور می‌گیرد – در طی سفر به او می‌گوید که در نهایت به « معاد » باید رسید و راه آن از طریق پشت سر گذاشتن زندگی مادی است. سنایی بعد از پشت سر گذاشتن موفقیت‌آمیز موانع، در جمع واصلان حق قرار می‌گیرد امادر فرصتی دوباره مجبور به رجعت می‌شود تا در حرکتی دوباره و پویا و برداشته‌شدن آخرین حجاب و مانع به وصل دائمی نائل گردد.
سنایی چه در روزگار خود و چه در سده‌های بعد همواره مورد تجلیل شاعران و ادبا و مورخان و تذکره‌نویسان گوناگون قرار گرفته و پس از مرگ از اکرام و احترام بسیار برخوردار بوده است. بسیاری از شعرای معاصر او و اعصار بعدی به اشعار او استشهاد کرده و او را در ردیف عنصری و معزی و رودکی و گاه برتر از آنان برشمرده‌اند. سدیدالدین محمد عوفی در تذکره‌ی معروف لباب‌الالباب در وصف او آورده است: « استادالحکما، ختم شعرا، مجدالدین آدم السنایی الغزنوی، سنایی که در دیده‌ی حکمت روشنایی بود و در حدیقه‌ی بینایی سنایی؛ چون قلب او همه انس بود، به قلب انس(سنا) منسوب شد؛ از قعر بحر خاطر خود گنج‌ها نهاد و به دست بیان بر جهانیان گوهر پاشید… ». جامی نیز « در نفحات‌الانس » درباره‌ی سنایی چنین نوشته است:
« حکیم سنایی غزنوی قدس‌الله تعالی روحه (که) کنیت و نام وی ابوالمجدودبن آدم است… از کبرای طایفه‌ی صوفیه است و سخنان وی را به استشهاد در مصنفات خود آورده‌اند و کتاب « حدیقه‌الحقیقه » بر کمال وی در شعر و بیان اذواق و مواجید ارباب معرفت و توحید دلیل قاطع و برهانی ساطع است. وی از مریدان خواجه یوسف همدانی است…». (فروزانفر،۱۲:۱۳۸۱)
 
 

نظر دهید »
تبیین دلیل نیاز اعمال حقوقی به اعلام اراده و تعیین نقش اعلام اراده در ایجاد ایقاعات و عقود- قسمت 3
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

در واقع این نظریه به این مهم توجه دارد که جوهره اعمال حقوقی همان اراده باطنی است. یعنی آنچه که واقعا” مورد قصد بوده، و رضا برای تحصیل آن حاصل شده است. چگونه می‌توان در مواردی که اراده باطنی با آنچه که ظاهر شده است همخوانی ندارد، اراده باطنی را واگذارد و به ظاهری پوچ و بی پایه دل خوش داشت؟ این نظریه به خواسته‌های باطنی بیش از پدیده‌های اجتماعی توجه کرده است.

 

به عقیده برخی، شریعت از آنجا که اساس کارخود را بر باطن می‌گذارد و به ظاهر اگر برخلاف آن باشد ارجی نمی‌نهد، می تواند نشانه‌ای باشد بر تمایل فقه به نظریه اراده باطنی[55]. علاوه بر نظر فوق وجود احادیث معتبری در فقه نیز نتیجه پیش گفته را تأیید می کند. قطع نظر از احادیثی چون «انما الاعمال بالنیات» که به عقیده برخی مربوط به بحث حاضر نیست، بلکه بیشتر بدین خاطر است که پاداش اعمال به نیت‌ها است[56]، وجود احادیثی چون «العقود تابعه اللقصود»[57] بی تردید به نقش اساسی و اجتناب ناپذیر قصد و اراده باطنی در انشاء معاملات اشاره دارد[58].
 

در حقوق نیز می‌توان گرایش به نظریه اراده باطنی را در بین نویسندگان حقوق مدنی مشاهده کرد[59]. یکی ازدلایل این گرایش نیز حدیث «العقود تابعه اللقصود» می باشد[60]. در واقع لزوم وجود کاشف خارجی (ماده 191 قانون مدنی) به معنی بی اعتبار دانستن اراده حقیقی شخص نیست. کارگزار واقعی همان اراده باطنی است که چهره بیرونی و اجتماعی پیدا می‌کند[61]. کاشف، قرینه و ظاهری در تشخیص اراده باطنی است که محمول بر معانی عرفی می‌شود. اگر خلاف این ظاهر به دلیلی احراز و اثبات شود از اعتبار ساقط می‌شود. بی تردید منظور نظریه اراده باطنی این نیست که نقش مبرز به کلی انکار شود.
 

گفتار دوم: اراده ظاهری
 

الف) تعریف اراده ظاهری
 

اراده باطنی مادام که به وسیله مبرزی اظهار نشود کسی از وجود آن مطلع نمی‌شود. اگر اراده باطنی به نحوی از انحاء اعلام شود و ظهور بیاید اراده ظاهری، اظهار شده یا خارجی نامیده می‌شود.
 

ب) طرح و بررسی نظریه اراده ظاهری
 

مطابق این نظریه اراده باطنی نمی‌تواند دارای اثر حقوقی باشد. زیرا امری پنهان می‌باشد. آن اراده‌ای می‌تواند موجود حقوقی بیافریند که نمود و ظهوری اجتماعی بیاید. ظهور اراده از آن رو اهمیت دارد و معتبر است که برای حقوق قابل احاطه و احراز باشد، تا حقوق بتواند آن را مورد مطالعه قرار بدهد و احکامش را بر آن بار نماید[62].
 

از نظر طرفداران این نظریه حقوق و قانون پدیده‌ای اجتماعی تلقی می‌شود. اراده باطنی در نفس کسی پنهان است که اراده می‌کند، در عالم خارج به منزله عدم است. پس برای اینکه وجودی خارجی بیاید و بتواند در صحنه مطالعات علم حقوق داخل شود، باید به نحوی وارد اجتماع گردد. در واقع شناخت اراده و درک وجود آن برای حقوق تنها زمانی میسر است که اراده باطنی به نحوی ظاهر شود. همین اراده ظاهر شده است که ملاک و معیار است و توسط علم حقوق، به رسمیت شناخته می‌شود. هر چه هست همین نمود خارجی اراده است و به تعبیر برخی، طرفداران این نظریه «همین نمود خارجی را عنصر اصلی اراده می‌دانند به گونه‌ای که امکان اثبات عکس آن وجود ندارد»[63].
 

آنچه از دیدگاه این گروه موضوعیت دارد نفس اعلام و اظهار است و نوع مبرز اهمیتی ندارد. مبرز اراده می تواند هر چه باشد هر آنچه که اراده مکنون را به عرصه اجتماع و روابط اجتماعی، که جولانگاه علم حقوق است، بکشاند و با ظهور، آن را به علم حقوق عرضه نماید. در واقع، این نظریه برای روابط و پدیده‌های اجتماعی بیش از اراده‌های اشخاص اهمیت قائل است، و بیش از آنکه به خواسته‌های اشخاص توجه کند به برقراری نظم در جامعه، ایجاد امنیت، اعطای اطمینان و جلوگیری از تزلزل روابط حقوقی می‌اندیشد. و به نظر ایشان اگر بتوان خلاف آنچه ابراز شده است را ثابت کرد، دیگر نشانی از امنیت، اعتماد و استحکام در روابط حقوقی باقی نمی‌ماند، و ‌ای بسا که از این رهگذر باب سوء استفاده‌های بی وفایان به عهد و تعهد باز شود.
 

در فقه می‌توان به نشانه‌هایی دست یافت که به عقیده برخی از نویسندگان بر نفوذ تفکر اراده ظاهری در آن دلالت دارد. برای مثال چند روایت در مورد معاملاتی وجود دارد که هر چند ظاهر آنها با اراده حقیقی طرفین متفاوت است صحیح تلقی شده است از جمله معاملاتی که در آنها قصد اسقاط حق شفعه شریک وجود دارد[64]. حدیث مشهور «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» در بادی نظر نشان می‌دهد که الفاظ تمام اثر را دارد و برای اراده باطنی نقش کمی باقی می‌ماند[65]. علاوه بر آنچه آمد نکاح موقتی که در آن ذکر اجل نشده است می‌تواند در این راستا جلب نظر کند.
 

در این مورد معدودی از فقها اشعار داشته‌اند که اگر طرفین نکاح موقت را اراده کنند اما در آن ذکر اجل ننمایند عقد به طور دائم برقرار می‌شود. در تألیفی در این باره و توجیه نتیجه مذکور می‌خوانیم: «زیرا ایجاب و قبولی در عقد نکاح سبب انعقاد عقد می‌باشد… پس اگر ایجاب و قبول خالی از اجل باشد عقد به طور دائم منعقد می‌شود، هر چند که قصد منقطع شده باشد زیرا که ارزشی برای قصد و نیت هنگامی که ایجاب و قبول به طور صحیح واقع شده باشد، نیست»[66].
 

موارد مذکور هر چند در نگاه نخست ممکن است موجب تردید گردد اما نباید نظر اخیر را، نظر قابل توجهی در فقه پنداشت. در مورد احادیثی که نشان ظاهر گرائی در آنها مشاهده می‌شود باید مداقه کرد. شاید دقت دقیق در اوضاع و احوالی که حدیث در آن صادر شده است و توجه عمیق و همه جانبه در عبارات حدیث ما را از برداشت اخیر منصرف کند. دقت در حدیث «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» برخی از نویسندگان را به این نتیجه رهنمون شده است که کلام در این حدیث موضوعیت ندارد. به زعم ایشان توجه همه جانبه به اوضاع و احوالی که حدیث در آن صادر شده است و عنایت به تمامی عبارات آن و به ویژه عبارات صدر روایت، بیانگر این نکته است که گفتگوهای مقدماتی مادام که به مرحله جزمیت و انشاء نرسیده باشد ایجاد معامله نمی کند، و منظور از کلام هر امری که دلالت بر آن قصد قاطع نماید، می‌باشد در نتیجه فاقد موضوعیت است[67].
 

علاوه بر آنچه مذکور افتاد این عقیده که عدم ذکر اجل در نکاح منقطع آن را مبدل به نکاح دائم می‌کند، هر چند نکاح موقت مورد اراده بوده باشد نیز در فقه مهجور است، و تعداد معدودی به آن متمایل شده‌اند در نتیجه نباید نظریه اراده ظاهری را در فقه قابل اعتنا دانست.
 

در حقوق نیز تا آنجا که دیده شد این عقیده مورد قبول واقع نشد. توجه به ظاهر ماده 191قانون مدنی نیز می‌تواند مؤید خوبی برای این نتیجه باشد. چرا که در این ماده کاشف تنها، شرطی برای وقوع دانسته شده، و پایه اصلی عقود قصد انشاء (اراده باطنی) تلقی شده است. به نظر می‌رسد در حقوق ما اراده باطنی سبب وقوع عقد و کاشف، شرط آن است و پر مسلم است که هر چند سبب بدون شرط نمی‌تواند موجد باشد اما نقش اصلی و اساسی را در این راستا بر دوش می‌کشد، که باید مورد توجه قرار بگیرد.
 

برخلاف عقیده حاکم که ماده 226 قانون مدنی را از تأثیرات نظریه اراده ظاهری در حقوق ما می داند، به نظر می رسد که اینگونه نیست. ماده اخیر درست پژواک نظریه اراده باطنی در حقوق ماست آنگونه که پیش از این ذکر شد در نظریه اراده باطنی اراده اشخاص از اهمیت بسزائی برخوردار است و مدلول اراده باطنی اشخاص است که باید محترم داشته شود و اعلام اراده اگر مسبوق به اراده باطنی و منطبق با آن نباشد، فاقد ارزش است.
 

در بخش نظریه اراده باطنی ذکر کردیم که به نظر طرفداران این نظریه، کاشف، ظاهر در اراده باطنی تحقق یافته است، مگر اینکه خلاف این معنی به نحوی از انحاء ثابت شود. در واقع نباید پنداشت که در نظریه اراده باطنی نیازی به کاشف نیست و یا اینکه کاشف فاقد هر گونه ارزش می باشد این گمان نادرست است و نظریه اراده باطنی هیچ گاه کاشف را زائد ندانسته است، بلکه علاوه بر اعلام نیاز به کاشف، آن را ظاهر در اراده باطنی محقق شده می داند.
 

تفاوت اراده باطنی با ظاهری در این است که که اراده باطنی، به اراده درونی و حقیقی توجه دارد و کاشف به عنوان وسیله ای برای درک آن می نگرد. بدین معنی که اگر ثابت شود کاشف نتوانسته اراده باطنی را آنگونه که شکل گرفته است بنمایاند از اعتبار ساقط می شود، و ارده باطنی حاکم است. درحالی که مطابق نظریه اراده ظاهری هر چه هست همان کاشف است، هر چند که مطابق اراده باطنی نباشد. در واقع به نظر ایشان خلاف اراده ظاهر شده (کاشف) به هیچ وجه قابل اثبات نیست، که پیش از این دیدیم رعایت برخی مصالح از جمله ایجاد امنیت در روابط حقوقی موجب پیدایش این نظریه افراطی شده است.
 

اگر در مدلول نظریه های اعلام شده دقت شود به خوبی می توان دریافت که ماده 226 قانون مدنی در راستای نظریه اراده باطنی قرار می گیرد و نه درجهت افکار طرفداران نظریه اراده ظاهری. چه اینکه وقتی در ماده مزبور مقرر می شود که «الفاظ عقود محمول است بر معانی عرفیه» منظور ماده این نمی باشد که الفاظ (کاشف)، از آنچنان اهمیتی برخوردارند که اثبات خلاف آنها ممکن نیست، و هرچه هست همان الفاظ اظهاری (کاشف) است که باید آن را مطابق برداشتی که عرف از آن دارد معنا کرد.
 

به نظر می رسد که منظور ماده 226 قانون مدنی با عنایت به ماده 191 قانون مدنی، سایر مواد آن و روح حاکم بر نظام حقوقی با آن است که سبب اصلی انشاء اعمال حقوقی همان اراده حقیقی و درونی است که برای دستیابی و درک آن باید متوسل به کاشف شد (شرط بودن کاشف در انشاء) و برای این که در موارد اختلافی به تفسیر درست کاشف نائل شد باید هر لفظ را مطابق آنچه که عرف از آن می فهمد معنی کرد.
 

همانطور که ملاحظه می شود این معنی هیچ گاه تجانسی با نظریه اراده ظاهری ندارد و دقیقا” مطابق افکار طرفداران نظریه ارداه باطنی است. بنا بر این در حقوق ما، سبب (نه در معنی علت تامه) تشکیل اعمال حقوقی، اراده حقیقی و باطنی اشخاص است و اعمال حقوقی از اراده باطنی تبعیت می کنند (العقود تابعه اللقصود). کاشف آنگونه که در جای مناسب خود بررسی می شود، برای ظاهر کردن اراده حقیقی پنهان در ذهن است که ضرورت می یابد و در کنار سبب مزبور به عنوان شرط، جهت انشاء اعمال حقوقی ایفاء نقش می کند.
 

مطابق آنچه گفته شد و این استدلال که هم سبب و هم شرط جهت وقوع مسبب ضروری و اجتناب ناپذیرند، اگر در اعمال حقوقی اراده باطنی (سبب) و یا کاشف اراده باطنی (شرط) تحقق نیافته باشد ایجاد عمل حقوقی ممکن نخواهد شد. بدین معنی که اگر اراده باطنی شکل نیافته باشد کاشف به تنهایی قادر به ایجاد اعمال حقوقی نیست، و به همین شکل اگر اراده باطنی با کاشفی که از آن پرده بردارد همراه نشود باز عمل حقوقی محقق شدنی نیست. به نظر می رسد که منظور از قاعده «ماقصد لم یقع و ما وقع لم یقصد» همین معنی می باشد.
 

در اینکه اگر اراده باطنی شکل نگرفته باشد عمل حقوقی هم شکل نمی گیرد، در حقوق ما تردید روا نیست. اما این مطلب که اگر اراده باطنی مشترک، مقرون به کاشفی که دلالت بر آن کند نشود، ایجاد نخواهد شد، می تواند قدری تأمل برانگیز باشد. با توجه به آنچه که مذکور افتاد، چه در عقود و چه در ایقاعات در فرض اخیر هم، نباید قائل به وجود اعمال حقوقی شد. چرا که تا شرط (کاشف) تحقق نیابد، مسبب (اعمال حقوقی) تحقق نخواهد یافت.
 

پس دانسته شد که در فرض عدم وجود کاشفی که دلالت بر اراده باطنی کند هم عمل حقوقی باطل است چرا که کاشف، شرط وجود عمل حقوقی است و شرط چیزی است که با عدمش، عدم مشروط نتیجه شود. این نتیجه در برخی از آثار حقوقی هم به چشم می خورد هر چند که اکثر نویسندگان حقوقی کمتر بدان توجه داشته اند، و اکثر تألیفات فاقد نظم مطلوب در این زمینه می باشند.
 

در اثر یکی از حقوقدانان راجع به مطلب اخیر آمده است که اگر متعاملین سندی را امضاء نمایند که مفاد آن برخلاف اراده مشترک آنها بوده باشد و آنها بدین پندار که عبارات سند کاشف از اراده باطنی آنها است آن را امضاء کرده باشند، در حالی که این در واقع این گونه نبوده معامله باطل است. بدین استدلال که آنچه که قصد شده (اراده مشترک) واقع نشده است[68].
 

در فرضی دیگر که شخص ملک خود را به فرزند خویش می بخشد (اراده باطنی)، اما در ظاهر آن معامله را به صورت بیع می آراید (کاشف) بیع تحقق نخواهد یافت. بدین دلیل که اراده حقیقی به آن تعلق نگرفته است و الفاظ ادا شده الفاظی بی پشتوانه و بی مغزند. هبه نیز محقق نشده است بدین علت که هر چند مورد قصد مشترک (اراده باطنی) بوده اما واقع نشده و ظاهر به مظهری نگشته است[69].
 

در مثال اخیر به خوبی می توان لحاظ مفاد قاعده «ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع» را مشاهد کرد. بنا بر جمیع جهات فوق می گوییم با توجه به مواد قانون مدنی، منابع معتبر فقهی و روح حاکم بر نظام حقوقی ما اعمال حقوقی تنها زمانی واقع می شوند که هم اراده باطنی شکل گرفته و هم آن اراده باطنی به نحوی از انحاء مقرون به کاشف شده باشد و با فقد هریک از دو مهم مرقوم لاجرم شاهد فقدان و بطلان اعمال حقوقی خواهیم بود.
 

مبحث سوم: کدام اراده، اراده انشایی (سازنده) است
 

مراحلی را که طی می‌شود تا اراده به وجود آید مورد بررسی قرار گرفت. مسأله بسیار مهمی که در اینجا ایجاد اختلاف کرده است عبارت از این است که آیا اراده باطنی به تنهائی می‌تواند انشاء کند؟ یا اینکه برای ایجاد اعمال حقوقی نیازمند شرط یا شرایط دیگری است؟ آیا اعمال حقوقی و ماهیت‌های اعتباری در باطن اشخاص قابل وقوع هستند و الفاظ و سایر مبرزات، تنها در مقام اظهار و اثبات به کار می‌آیند[70]، یا اینکه باید شأنی بیشتر برای کاشف قائل شد و اراده را در راه ایجاد ماهیت‌های حقوقی (عقد و ایقاع) نیازمند آن دانست[71]، به گونه‌ای کاشف نقش شرط را در وقوع اعمال حقوق ایفا کند؟ ماده 191 قانون مدنی باب هر گونه بحث در این باره را در عقود بسته است و به صراحت کاشف را شرط وقوع آن اعمال دانسته است. اما حکم ایقاعات در این خصوص در پس پرده‌ای از ابهام قرار دارد، بین حقوقدانان حقوق مدنی در این باره اختلاف عمیقی وجود دارد.
 

پاره‌ای از ایشان اراده را برای ایجاد ایقاعات بنا به دلایلی کافی دانسته‌اند و برای کاشف تنها نقش اظهاری و اثباتی قائل شده اند. بعض دیگر در ایقاعات همچون عقود، کاشف را شرط صحت تلقی کرده- اند. برای ورود به بحث ناگزیر و به عنوان مقدمه باید به تعریف انشاء بپردازیم.
 

گفتار اول : تعریف انشاء[72]
 

انشاء در کتب اصولی در برابر اخبار قرار می‌گیرد که به معنی ایجاد است[73]. معاملات (در معنای اعم که شامل ایقاعات نیز می‌باشد) نیز تحت شمول آن قرار می گیرد[74]. وجه ممیّزه اخبار و انشاء در این است که در انشاء، خود جمله ( لفظ ) موجد است اما در اخبار این گونه نیست. برای مثال در عقد نکاح هدف از اداء جمله «انکحت …»، شرح ما وقع نیست بلکه همین جملات هستند که موجد زوجیت می‌باشند. در کتب حقوق نیز می توان به این تقسیم بندی و تعریف انشاء در تقابل اخبار دست یافت. به نظر نویسندگان حقوقی اخیر، دائن با به کارگیری جمله «ابرأت …» یک ماهیت حقوقی را ایجاد می‌کند که نتیجه اش برائت ذمه مدیون در برابر دائن است[75]. مشهور فقها نیز انشاء را «ایجاد الشیء بالنطق»[76] یا «ایجاد الشیء باالفظ»[77]دانسته است.
 

گفتار دوم: چگونگی تحقق انشاء و نقش کاشف
 

نظری که فقها در چگونگی تحقق انشاء معاملات ( در معنای اعم) داشته‌اند دارای دامنه گسترده‌ای است که با مراجعه به کتب فقهی به راحتی می‌توان ناظر آن بود. در ادوار اولیه مطالعات فقهی، فقها به لزوم رعایت صیغه‌های خاص جهت ایجاد عقود و ایقاعات توجه شایانی داشته اند. بدین معنی که انشاء معاملات (در معنای اعم) بدون ادای صیغه‌های مشخص، ممکن نبود. همان صیغه‌های احصائی بودند که شرط وقوع معاملات محسوب می‌شدند و با فقدان شرط فقد مشروط نیز نتیجه می‌شد. سیر اظهار نظرها در این خصوص بسیار دامنه دار و گسترده است که ما در جای مناسب خودش بدان خواهیم پرداخت و سیری که از صیغه شروع شد و به همه مبرزات رسید دیده خواهد شد.
 

در این مقام می‌افزائیم که عمده دلیل فقهای متمایل به صیغه، مواردی چند است که اولین آنها قیاس معاملات با عبادات است یعنی همانطور که در عبادات الفاظ خاصی موضوعیت دارند و بدون رعایت آنها عبادات باطلند در معاملات نیز به همین دلیل اگر الفاظ خاصی که در باب هر معامله مشخص شده است ادا نشوند، معامله باطل خواهد بود. به نظر ایشان معاملات در این خصوص با عبادات دارای ملاکی واحد هستند.
 

دومین دلیل مهم ایشان این است که اگر در معاملات از صیغه استفاده نشود شک در وجود معاملات پدید می‌آید چراکه تنها با ادای صیغه‌های بخصوص است که علم به وجود معاملات حاصل می‌شود. پس از آنجا که اصل، عدم وجود معاملات می‌باشد با وجود این شک، عدم وجود معاملات نتیجه می‌شود[78]. به تدریج ادله‌هائی که مبنای گرایش فقها به صیغه‌های بخصوص بوده است مورد سؤال قرار می‌گیرد، و به آنها اشکال‌هایی وارد می‌شود.
 

در خصوص دلیل نخست گفته شده است معلوم نیست که الفاظ عقود مانند الفاظ عبادات دارای حقیقت شرعی باشد، تا رعایت آن الفاظ بخصوص لازم آید. این در حالی است که حتی در عبادات هم در مورد اضطراری می‌شود سکوت و یا الفاظ دیگر را جای گزین الفاظ بخصوص نمود. به نظر این گروه مقایسه معاملات با عبادات، یک قیاس مع الفارق است. چرا که معاملات دارای حقیقتی عرفی هستند و عرف الفاظ بخصوص (صیغه) را در ایجاد معاملات شرط ندانسته است.
 

در رد دلیل دوم آمده است هیچ نصی وجود ندارد که صیغه بخصوص را شرط کرده باشد. برعکس ادله‌ای وجود دارد که در آنها انعقاد معاملات با هر زبان و لفظی پذیرفته شده است. علاوه بر اینها منوط بودن صحت معاملات به صیغه‌های بخصوص موجب عسر و جرح می‌شود. عسر و جرحی که در آئین اسلام بنا به دلایلی چون «لاعسر و لا جرح فی الدین» نفی شده است. علاوه بر آن حدیث «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» نیز به طبیعت کلام ناظر است نه به الفاظ بخصوص[79].
 

ضعف ادله‌ای که صیغه بخصوص را شرط وقوع معاملات (در معنای اعم) دانست، موجب رویگردانی تدریجی فقها از شرطیت صیغه های خاص شده است. رفته رفته صحت انشائات با همه الفاظ مورد پذیرش قرار گرفت[80]. ظاهر این حدیث و حصر و اطلاق آن دلیل بر این است که الفاظ هستند که تمام اثر را دارند[81].
 

در این مرحله نیز سخت گیری هائی به چشم می‌خورد از جمله آنکه الفاظ باید به زبان عربی باشد و نیز الفاظ باید به درستی اداء شوند و اینکه زبان الفاظ باید ماضی باشد و … که در جای مناسب خودش به تشریح آن خواهیم پرداخت. به تدریج و بعد از گذشت زمان بسیاری عقیده اخیر هم نامعتبر دانسته شد. به عقیده برخی حدیث «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» واجد حصر حقیقی نیست پس دلالتی برحصر ندارد[82].
 

حتی برخی این حدیث را از آنجا که ازسوی ابن نجیج نقل شده است قابل اعتماد نمی‌دانند، و عمل به آن را جایز نمی‌شمرند. به نظر فقیه اخیر چرا باید لفظ در معاملات معتبر باشد اما در مورد شخصی که قادر به تکلم نیست نیازی به الفاظ، در انشاء معاملات، احساس نگردد[83]. بعد از مرحله اخیر و به عنوان نتیجه همه بحث‌ها فقهای معاصر لزوم وجود الفاظ در انشائات را مورد انکار قرار داده، و هر مبرز و مظهری را وافی به حصول مقصود تلقی کرده اند. این بار انشاء به ابراز اعتبار نفسانی به مبرز خارجی تعریف شد[84]. آنگونه که به وضوح مشاهده می‌شود لفظ دیگر جائی در این تعریف ندارد، و همه مبرزات به جای آن در تعریف انشاء آمده است.
 

ملاحظه شد که فقهای ما معاملات (به معنای اعم ) را در زمره انشائات می‌دانند یعنی جملات و الفاظ در معاملات موجدند، نه اینکه خبر از وجود ماهیت‌های حقوقی بدهند. به دیگر سخن وجود ماهیت‌های حقوقی به وجود آنها بسته است. نیز دیدیم که در دوره‌های نخست اسلامی توجه بسیاری به الفاظ خاص (صیغه) شد و به نظر ایشان تنها همین الفاظ مخصوص بودند که قادر به انعقاد عقد تلقی می‌شدند[85]. در مرحله بعد لزوم به کارگیری صیغه مورد اشکال واقع شد، و هر لفضی که صراحت در معنا داشت برای انعقاد معاملات کافی دانسته شد.
 

در این مرحله نیز برخی به لزوم عربی بودن الفاظ معتقد بودند، و نیز تلفظ صحیح جملات را ضروری می‌دانستند. علاوه بر همه اینها جملات باید به زبان ماضی ادا می‌شد تا در وقوع معاملات کارگزار واقع می شد. همه این نظرها دلایلی دارد که در جای مناسب خودش مورد بررسی قرار می‌گیرد. بعد از مدتی لزومی دانسته نشد که الفاظ حتما” به زبان عربی باشد. همه زبانها برای حصول مقصود کافی دانسته شد. اما الفاظ همچنان دارای موضوعیت بودند، و همان تعریف معروف انشاء که لفظ در آن ضرورت داشت متبع بود.
 

به مرور، و در دوره‌های اخیر با توسعه مطالعات فقهی و برخورد اندیشه‌های پیشین لزوم بکارگیری الفاظ در انشاء معاملات (اعم از عقود و ایقاعات) مورد تردید واقع شد، و در آثار فقهای متأخر از تعریف انشاء خارج شد و هر مبرزی قادر به انشاء معاملات ( اعم از عقود و ایقاعات ) دانسته شد که می‌توان با توجه به همین نظر، که آخرین نظر فقهای ماست، انشاء را به «ایجاد الشیء بمظهر» تعریف کرد.
 

این آخرین تحول فقه در مورد انشاء و نقش مبرز در آن بود که در ماده 191 قانون مدنی متجلی شد و مورد تأیید و استفاده نویسندگان قانون مرقوم قرار گرفت[86].
 

حال باید دید چرا فقها در انشاء معاملات خود را مأخوذ به الفاظ دانسته‌اند؟ چرا این نظر بعد از گذشت سده‌های متمادی کنار گذاشته و هر چه مظهر باشد در انشاء معاملات مورد پذیرش واقع شده است؟ با مطالعه کتب فقهی عمده دلایلی که به دست می‌آید به قرار ذیل است:
 

وجود برخی احادیث در این باره که مهمترین آنها حدیث «انما یحلل الکلام و یحرم الکلام» می‌باشد. به عقیده برخی وقوع معاملات را متوقف بر استفاده الفاظ می‌داند. یعنی الفاظ شرط وقوع معاملاتند[87]. ظاهر جملات بیانگر انحصار تحلیل و تحریم در الفاظ می‌باشد یعنی تنها الفاظ هستند که برای مثال در بیع موجب عقد می‌شوند و مال مالک قبل از عقد بیع را به ملکیت مشتری در می‌آورند و به همین ترتیب ثمن را به ملکیت بایع که در اثر آن تصرف مالکین قبل از عقد را در مال خودشان ممنوع و حرام می‌کند (چرا که در اثر بیع به ملکیت طرف عقد در آمده است)، و تصرف در مالی که قبل از عقد برای غیر (طرف معامله) حرام بوده و در نتیجه عقد به ملکیت او در آمده را جایز و مباح می کند.
 

همانطور که در جای مناسب خود آمده است این برداشت از حدیث مذکور به طرق مختلف مورد اشکال قرار گرفت. برخی حصر موجود در این حدیث را حصر حقیقی نداسته و در نتیجه حدیث را مفید حصر تلقی نکرده اند. عده‌ای با توجه به اوضاع و احوالی که حدیث در آن صادر شده و دقت در تمامی عبارات آن به ویژه عبارات صدر روایت، واژه «کلام» را در آن فاقد موضوعیت دانسته اند. بدین معنی که منظور از کلام هر کاشفی است که بیانگر جزمیت طرفین برای انشاء معامله است. برخی نیز نظر به ضعف سلسله راویان روایت عمل به آن را جایز ندانسته اند.
 

بنا بر آنچه آمده برداشت مرقوم از این حدیث صحیح به نظر نمی‌رسد و نمی‌تواند دلیلی برای موضوعیت لفظ در انشاء معاملات باشد. دلیل دیگری که در این خصوص اقامه شده است عدم وجود دلیل برای معتبر شناختن سایر مبرزات می‌باشد[88]. به نظر این گروه ادله‌ای که در باب معاملات موجود می‌باشد بیانگر الفاظ بخصوص می‌باشند پس تنها قابلیت تأثیر الفاظ بخصوص مدلل به دلیل است و سایر مبرزات، از آنجایی که دلیلی بر قابلیت انشاء آنها در دست نیست، فاقد قابلیت انشاء می‌باشند. مطابق این نظر، چون دلیلی در دست نیست و بدین لحاظ حکم مورد، مشکوک است و در جای خود محرز است که در موارد شک و فقدان دلیل باید دست نیاز به سوی اصول برد، پس مطابق اصل عدم می بایست حکم به عدم اعتبار سایر مبرزات (همه مبرزات به جز صیغه ) و در نتیجه عدم امکان وقوع معاملات نمود.
 

به نظر می‌رسد مهمترین اشکالی که بر این نظر می‌توان وارد آورد امضائی بودن معاملات (اعم از عقود و ایقاعات) می‌باشد. بدین معنی که معاملات از سوی شریعت اسلام ابداع نشده‌اند اعمالی حقوقی بوده‌اند که قبل از اسلام نیز وجود داشته اند. اسلام تنها به تأیید آن‌ ها پرداخته، و به تعبیر دیگر وجود آنها را به رسمیت شناخته است. این است که گفته شده است پیامبر اکرم ( ص) معامله‌ای را ابداع نکرده است[89]. البته منظور از معامله در این مقام معنای عام آن می‌باشد که اعم از عقود و ایقاعات است. پس معاملات دارای حقیقت شرعی نیستند به عبارت دیگر از اموری هستند که توسط شرع امضاء شده اند[90].
 

به تعبیر دیگر نمی توان به قیاس عبادات، الفاظ بخصوص را در معاملات دارای موضوعیت دانست عبادات دارای حقیقت شرعی می‌باشند و به تعبیر فنی تر امضائی نبوده، تاسیسی‌می باشند. مثلا” نماز از آنجا که ابداع شریعت اسلام است، باید همان الفاظی ادا شوند که پیش بینی شده است، اما نباید پنداشت که اگر در قرآن آیه «احل الله البیع» آمده است باید لاجرم در عقد بیع از واژه بیع استفاده شود بدین دلیل که همین واژه در قرآن از سوی شارع مقدس برای این عقد وضع و اعتبار شده است.
 

در این مقام می‌گوئیم خداوند در این آیه بیعی را که در همان زمان متداول بوده است به رسمیت شناخته است و همانطور که آمده است جای تردید نیست که در عرف آن زمان هیچگاه الفاظ بخصوص موضوعیت نداشته اند. با دقت در آیه مذکور نیز این نتیجه تأیید می‌شود در این آیه خداوند حلیت بیع را بیان فرموده و به این موضوع نپرداخته است که بیع چیست؟ و شرایط انعقاد، احکام، آثار و نحوه انحلال آن کدام است؟ در واقع خداوند بیع همان زمان را به همان شکل که بوده و منعقد می‌شده است را حلال اعلام کرده است. بنا بر آنچه آمد می‌توان دریافت که گرایش فقها به سمت صیغه و لفظ فاقد دلیل متقنی است. هیچ دلیل صریح و قابل اعتمادی وجود ندارد که تمایل اخیر را توجیه کند. آنچه سبب ساز وجود اعمال حقوقی است اراده باطنی است و کاشف تنها برای خارج کردن اراده از حالت باطنی به ظاهری، شرط شده است تا بدین وسیله اراده را به صحنه اجتماع داخل کند و آن را موضوع علم حقوق گرداند دیگر چه تفاوتی می‌کند که کاشف لفظ باشد یا غیر آن.
 

بی مناسب نیست که در اینجا از انواع کاشف سخن به میان آید در این مورد به انواع کاشف از جهات مختلف پرداخته می شود. در این قسمت ابتدا به نوع کاشف و سپس به نحوه کشف پرداخته خواهد شد.
 

گفتار سوم: مباحثی پیرامون کاشف
 

الف) انواع کاشف
 

1- لفظ
 

ساده ترین و در عین حال رایج ترین وسیله انتقال معانی الفاظ می باشند. متداول است که طرفین عقد درباره شرایط موضوعات عقد به بحث و مذاکره می نشینند، و سرانجام به وسیله الفاظ اراده باطنی خود را به همدیگر می گویند. در عقود از راه دور نیز الفاظ می توانند برای کشف اراده باطنی به کار بیایند (تلفن). علاوه بر این به نظر می رسد که ابتدائی ترین وسیله ابراز هم الفاظ بوده اند.
 

در جای مناسب خود بررسی شده است که فقها الفاظ را در انعقاد معاملات (به معنی اعم) صاحب موضوعیت می دانسته اند. بررسی شده است که ایشان در ابتدا صیغه های بخصوص را شرط وقوع معاملات می دانسته اند برای مثال در عقد نکاح اگر از صیغه «انحکت …» یا «زوجت …» استفاده نمی_ شد، عقد را منعقد شده تلقی نمی کردند. رفته رفته حرکت به سوی اعتبار الفاظ شروع و کامل شد و لزوم استفاده از صیغه های بخصوص از اعتبار افتاد. به عقیده برخی دلایلی که در کتاب و سنت در مورد انشاء و انحلال معاملات مشاهده می شود مفهم اعتبار صیغه های بخصوص نمی باشند. بدین ترتیب به نظر ایشان دلیل صریحی وجود ندارد که لفظ معین را اعتبار کرده باشد[91]. بدین ترتیب نظر بر اعتبار الفاظ استوار شد، و صیغه های بخصوص لازم دیده نشد.
 

در این مرحله کتابت برای حصول مقصود (انعقاد معاملات) کافی به نظر نرسید. زیرا به عقیده برخی ممکن است به طور منجز نوشته نشده باشد و یا غرض دیگری به جز انشاء معامله وجود داشته باشد[92]. به نظر ایشان اگر شخصی از نوشته استفاده کند علاوه بر آن باید اشاره ای بنماید که وجود اراده انشائی را تأیید کند. به نظر این گروه الفاظ باید به زمان ماضی ادا شوند تا بتوانند مفید فایده قرار گیرند و معامله را منعقد نمایند. دلیل شرط بودن ماضویت به عقیده برخی دلالت کاملی است که صیغه های ماضی بر وقوع عقد و جزمیت در بیان اراده باطنی دارند.
 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
 
 
 

 

 
 
 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 178
  • 179
  • 180
  • ...
  • 181
  • ...
  • 182
  • 183
  • 184
  • ...
  • 185
  • ...
  • 186
  • 187
  • 188
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • طرح های پژوهشی انجام شده درباره شرط ملت کامله ‌الوداد از منظر حقوق بین‌الملل عمومی- فایل ۳
  • ارتباط-بین-غنی-سازی-شغلی-با-تعهد-سازمانی-و-رضایت-شغلی-در-سازمان-تامین-اجتماعی-شهرستان-ساری- قسمت ۴
  • آثار ناشی از فسخ قرارداد پیمانکاری- فایل ۳
  • مطالب با موضوع : هوش هیجانی و مولفه های آن از نگاه قرآن و روایات- فایل ۱۳
  • فایل ها درباره شناسایی و تحلیل ریسک های برون سپاری پروژه های تحقیق ...
  • تبیین مرز میان سبب مدنی و سبب کیفری در حقوق ایران- قسمت ۱۰
  • تاثیر مهارت های مدیریتی بر سطح تفکر استراتژیک مدیران شهرداری کاشان- قسمت ۵
  • نحوه اثرگذاری جهانگردی بر وقوع یا عدم وقوع جرم- قسمت ۴
  • بررسی رابطه بین کیفیت اطلاعات مالی و مدیریت وجه نقد در شرکتهای پذیرفته در بورس اوراق بهادار تهران از سال هشتاد و هفت تا سال نود و یک(دوره پنج ساله)- قسمت ۸- قسمت 2
  • مهارت-اجتماعی-روانشناسی
  • بررسی رابطه مهارت مذاکره مدیران با میزان تعارض میان کارکنان مراکز آموزش فنی و حرفه ای کرج- قسمت ۲۰
  • بررسی تطبیقی مجازات حدود در قانون جدید و قدیم مجازات اسلامی۹۳- قسمت ۴
  • تبیین رابطه بین کیفیت سود در شرکتهای ورشکسته در مقایسه با شرکتهای غیر ورشکسته- قسمت ۲
  • پایان نامه حسابداری ۳- قسمت ۲
  • بررسی رابطه انواع دینداری و نگرش به جامعه مدنی ( در میان دانشجویان دانشگاه تهران و شاهد )- قسمت ۹
  • طرح های پژوهشی انجام شده درباره فرهنگ و آداب و رسوم شهر رفسنجان۹۰- فایل ۷
  • بررسی تبیین اثر سرمایه های فکری بر مهندسی و مدیریت نوآوری در شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی مرکز منطقه فارس- قسمت 2
  • بررسی جایگاه زن در دوره پیش از اسلام ومقایسه آن با دوره اسلامی- قسمت ۶
  • دانلود مطالب پژوهشی در رابطه با بررسی قیمت تمام شده انرژی خورشیدی در مقایسه با گاز ...
  • بررسی پایان نامه های انجام شده درباره بررسی تأثیر مؤلفه های کنترل مدیریت فروش در گرایش به کارآفرینی ...
  • تبیین جایگاه و نقش فلسفه تعلیم و تربیت در نظام های آموزشی کشورهای مختلف- قسمت 10
  • دانلود منابع پایان نامه درباره ارزیابی و مقایسه مدل های IMDPA و MEDALUS جهت تهیه ...
  • تأثیر قوّه قاهره بر مسؤولیّت در قلمرو حمل ونقل دریایی- قسمت ۷- قسمت 2
  • سنجش تراکم کلمات کلیدی در وب ‏سایت کتابخانه ‏های دانشگاه ‏های تابعه وزارت علوم شهر تهران- قسمت ۱۱
  • بدعت از منظر فقه امامیه- فایل ۷
  • بررسی تطبیقی فقهی محاربه و بغی با جرم سیاسی- قسمت ۵
  • تاثیر ابعاد سرمایه اجتماعی بر تعهد سازمانی کارکنان دانشگاه علوم پزشکی کاشان- قسمت ۷
  • تبیین دلیل نیاز اعمال حقوقی به اعلام اراده و تعیین نقش اعلام اراده در ایجاد ایقاعات و عقود- قسمت 6
  • حدود و جایگاه حاکمیت اراده در حقوق ایران، فقه امامیه با کنوانسیون بیع بین المللی کالا مصوب 1980 وین- قسمت 5
  • " دانلود پایان نامه های آماده – ۲-۱۰ برخورداری از حمایت درزمان بارداری – 2 "

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان