چیلد و استوبر (۲۰۱۲) رابطه بین کمالگرایی جامعهمدار و استرس و واماندگی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که رابطه بین کمالگرایی با استرس و کاهش احساس موفقیت مثبت و مستقیم بود. پارهای از تحقیقات نیز نشان می دهند که کمالگرایی جامعهمحور رابطه مستقیمی با مولفههای شناختی، بدنی و اضطراب رقابتی دارد (فراست و هندرسون، ۱۹۹۱؛ هال، کر[۱۴۲] و ماتیوس[۱۴۳]، ۱۹۹۸؛ کویوالا و همکاران، ۲۰۰۲). لذا دور از انتظار نیست که تنیدگی افزایش یافته، در ورزشکارانی که گرایشهای کمالگرایانه جامعهمحور دارند، موجب افزایش سطح واماندگی شود. همچنین فلت و هویت (۲۰۰۶) در تحقیقی به مقایسۀ کمالگرایی مثبت و منفی و تأثیر آن بر اختلالات روانی پرداختند که کمالگرایی منفی و جامعه محور، با ایجاد تمایل افراطی در فرد و تفکر غیرمنطقی برای دستیابی به این عوامل، فرد را در معرض انواع فشارها قرار میدهد و در صورت عدم دستیابی به اهداف مورد نظر، فرد همواره خود را سرزنش می کند، در نتیجه واماندگی اجتنابناپذیر خواهد بود. علاوه بر این، براساس تحقیق عزیزی و نیک بخش(۱۳۹۱) کمالگرایی منفی و جامعهمدار تنها با بعد کاهش موفقیت رابطه معنیداری داشت. نکته جالب توجه این مشاهدات، منفی بودن جهت رابطه بین کمالگرایی منفی و جامعهمحور با کاهش موفقیت است، به این معنا که با افزایش کمالگرایی منفی از سطح واماندگی در بعد کاهش موفقیت کاسته می شود. حال از آنجاکه تحقیق یاد شده برروی افراد معلول جسمی – حرکتی انجام شده است احتمال می رود دلیل مغایرت نتایج آن با تحقیق حاضر تفاوت در شرکتکنندگان در تحقیقات باشد که هر کدام از این افراد دارای ویژگیهای متفاوت روانی و شخصیتی بودند. از طرفی در مطالعه پترومیهای (۲۰۱۴) نیز شرکتکنندگان پزشکان و پرستاران بودند و از آنجا که خود پترومیهای نیز به این امر اذعان دارد که مشاغل پزشکی دارای استرس بیشتری نسبت به دیگر مشاغل هستند لذا میتوان دلیل مغایرت نتایج تحقیق کنونی و تحقیق پترومیهای را مجدداً تفاوت بین شرکتکنندگان حاضر در تحقیقات نام برده، اینگونه تبیین کرد.
۵-۳-۲ بحث و بررسی پیرامون ارتباط کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار با خستگی جسمی- روانی
در تحقیق حاضر، با توجه به ضریب همبستگی پیرسون، رابطه بین کمالگرایی خودمدار با خستگی جسمی – روانی، معکوس و معنادار نبود ولی این رابطه بین کمالگرایی جامعهمدار با خستگی جسمی – روانی، مثبت و معنادار بود. در زمینه کمالگرایی خودمدار نتایج پژوهش حاضر با تحقیقات آپلتون و هیل (۲۰۱۲)، آندریو و همکاران (۲۰۰۸)، (فلت و دیگران، ۲۰۰۳) و عزیزی و نیک بخش (۱۳۹۱) مطابقت داشت، (هرچه کمالگرایی خودمدار در ورزشکاران بیشتر شود، خستگی جسمی، روانی کمتر میگردد). در این خصوص، در تحقیقی که آندریو و همکاران (۲۰۰۸) انجام دادند، رابطه بین کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار با واماندگی بازیکنان نخبه فوتبال را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد، رابطه کمالگرایی خودمدار با خستگی جسمی- روانی منفی و معکوس بود. در مقابل، نتایج پژوهش حاضر در رابطه با کمالگرایی خودمدار، با نتایج آندریو و همکاران (۲۰۱۰)، چیلد و استوبر (۲۰۱۲)، تون و سایرین (۲۰۱۰) و پترو میهای (۲۰۱۴) مغایرت داشت (هرچه کمالگرایی خودمدار در ورزشکاران بیشتر شود، خستگی جسمی، روانی نیز بیشتر میگردد). در زمینه کمالگرایی جامعهمدار این نتایج با تحقیقات آندریو و همکاران (۲۰۱۰)، آپلتون و هیل (۲۰۱۲)، چیلد و استوبر (۲۰۱۰)، تون و سایرین (۲۰۱۰)، پترومیهای (۲۰۱۴) و عزیزی و نیک بخش (۱۳۹۱) مطابقت داشت، (هرچه کمالگرایی جامعهمدار در ورزشکاران بیشتر شود خستگی جسمی – روانی نیز بیشترمیگردد) و با تحقیقات آندریو و همکاران (۲۰۰۸) و (فلت و همکاران، ۲۰۰۳) مغایرت داشت (هرچه کمالگرایی جامعهمدار در ورزشکاران بیشتر شود، خستگی جسمی – روانی کمتر میگردد).
در تحقیق آندریو و همکاران (۲۰۱۰) رابطه کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار با واماندگی ورزشکاران در رشتههای قایقرانی و کانوپولو مورد بررسی قرار گرفت. نتایج، رابطه مثبت و معناداری را بین کمالگرایی خودمدار با خستگی جسمی- روانی نشان داد. کراسول و اکلوند (۲۰۰۶) نیز در تحقیقی طولی به منظور بررسی تغییرات واماندگی بازیکنان راگبی دریافتند ورزشکارانی که سابقه بازی بیشتری در رقابتهای راگبی نیوزلند داشته اند، در سطح بالاتری از واماندگی جسمی- روانی قرار دارند و احساس بیارزشی بیشتری نسبت به ورزش راگبی دارند. از آنجا که محققان عامل کمالگرایی ورزشکاران را مورد ارزیابی قرار ندادهاند، احتمالاً میتوان اینگونه استنباط کرد که سابقه مشارکت در ورزش نیز یکی از عوامل موثر در واماندگی ورزشکاران است. از طرفی، نمیتوان این عامل (سن) را بدون در نظر گرفتن دیگر عوامل موثر در واماندگی مانند کمالگرایی مورد بررسی قرار داد، زیرا واماندگی یک پدیده چندبعدی است. از این رو میتوان اینگونه بیان کرد که احتمالاً دلیل اختلاف نتایج این تحقیقات با تحقیق کنونی دامنه سنی و سابقه مشارکت ورزشی متفاوت باشد.
فلت و همکاران (۲۰۰۳) در خصوص رابطه ابعاد کمالگرایی و پذیرش بی قید و شرط خود با واماندگی ورزشکاران، نشان دادند که رابطه کمالگرایی جامعهمدار با واماندگی ورزشکاران در بعد خستگی جسمی – روانی منفی است. همچنین نشان داده شد که پذیرش بیقید و شرط خود با کمالگرایی جامعهمدار رابطه مثبتی دارد که باعث کاهش سطح واماندگی ورزشکار (خستگی جسمی – روانی) میگردند. همچنین در زمینۀ ارتباط بین کمالگرایی نابهنجار و جامعهمحور و بروز نشانه های افسردگی، پاتریک و همکاران (نقل از هریس[۱۴۴]، پیپر[۱۴۵] و مک[۱۴۶]، ۲۰۰۸)، درتحقیقی نشان دادند که افراد کمالگرا در رقابتهای ورزشی همواره در پی تأیید یا برآوردن معیارهای بسیار سخت مربی یا همتیمیهای خود هستند و همیشه نگران و مضطرب از دست دادن پشتیبانی و علاقۀ دیگران میباشند، به همین علت به دنبال ارتکاب اشتباه، دچار خودانتقادی شدید میشوند و با تعمیم افراطی این اشتباه، به این باور میرسند که نمیتوانند توقعات و معیارهای دیگران را برآورده سازند، لذا دچار سرخوردگی میشوند و در معرض خستگی جسمی-روانی قرار میگیرند (هریس و همکاران، ۲۰۰۸). از سوی دیگر، هاکنی[۱۴۷]، پیرمن[۱۴۸] و نواکی[۱۴۹] (۱۹۹۰)، واماندگی را نشانگانی میدانند که به علت قرارگرفتن مداوم ورزشکار در محیط پر تنیدگی روی میدهد. نگرانی در مورد اشتباهات و عملکرد که بازتابی از کمالگرایی منفی و جامعهمحور است، باعث افزایش تنیدگی می شود و ممکن است موجبات واماندگی را فراهم آورد.
۵-۳-۳ بحث و بررسی پیرامون ارتباط کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار با احساس بیارزشی
در تحقیق حاضر، با توجه به ضریب همبستگی پیرسون، رابطه بین هر دو بعد کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار با احساس بیارزشی، منفی و معنادار بود. در زمینه کمالگرایی خودمدار نتایج تحقیق حاضر با تحقیقات آپلتون و همکاران (۲۰۰۹)، آندریو و همکاران (۲۰۱۰)، آپلتون و هیل (۲۰۱۲)، چیلد و استوبر (۲۰۱۲)، (فلت و دیگران، ۲۰۰۳) و عزیزی و نیکبخش (۱۳۹۱) مطابقت داشت، (هرچه کمالگرایی خودمدار در ورزشکاران بیشتر شود، احساس بیارزشی کمتر میگردد). در مقابل، با نتایج آندریو و همکاران (۲۰۰۸)، تون و همکاران (۲۰۱۰) و پترو میهای (۲۰۱۴) مغایرت داشت (هرچه کمالگرایی خودمدار در ورزشکاران بیشتر شود، احساس بیارزشی نیز بیشتر میگردد.
آپلتون و همکاران (۲۰۰۹) نیز در تحقیقی که به بررسی ارتباط بین کمالگرایی چندبعدی و واماندگی در ورزشکاران مرد نخبه پرداختند، اظهار کردند، بعد خودمحور کمالگرایی یعنی در نظر گرفتن معیارهای شخصی دارای اثری انگیزشی است و در صورتی منجر به بروز خلقیات مثبت در فرد می شود که ضمن معقول بودن معیارها، تلاش برای دستیابی به آنها نیز افراطی و خارج از توان فرد نباشد، چرا که در این صورت بروز واماندگی ناشی از احساس بیارزشی و دیگر خلقیات منفی اجتناب ناپذیرخواهد بود. در زمینه کمالگرایی جامعهمدار یافته های تحقیق حاضر با تحقیق آندریو و همکاران (۲۰۰۸) مطابقت داشت، (هرچه کمالگرایی جامعهمدار در ورزشکاران بیشتر شود احساس بیارزشی کمترمیگردد) و با نتایج آپلتون و همکاران (۲۰۰۹)، (فلت و سایرین، ۲۰۰۳) آندریو و همکاران (۲۰۱۰)، آپلتون و هیل (۲۰۱۲)، چیلد و استوبر (۲۰۱۰)، تون و همکاران (۲۰۱۰)، پترو میهای (۲۰۱۴) و عزیزی و نیکبخش (۱۳۹۱) مغایرت داشت (هرچه کمالگرایی جامعهمدار در ورزشکاران بیشتر شود، احساس بیارزشی نیز بیشتر میگردد). برای مثال، در تحقیقاتی که با پژوهش حاضر مطابقت نداشت، عزیزی و نیک بخش (۱۳۹۱) تحقیقی بر روی ورزشکاران معلول جسمی- حرکتی انجام دادند. نتایج، نشان داد که رابطه بین کمالگرایی جامعهمدار با احساس بیارزشی مثبت و معنادار بود.
درباره کمالگرایی و واماندگی نیز هنریک و همکاران (نقل از گوستافسون، ۲۰۰۸) با تحقیقی که در مورد ۱۰۰ ورزشکار نخبه سوئدی انجام دادند، به این نتیجه رسیدند که کمالگرایی منفی، همچون بیش از حد مهم شمردن اشتباه، باعث می شود که ورزشکار حتی بعد از رسیدن به هدف مورد نظر احساس رضایت کامل نداشته باشد، در نتیجه این عدم خشنودی، باعث اختلال در خلق و خوی او می شود و انرژی اندکی را برای لذت بردن از چالش مورد نظر باقی میگذارد، بنابراین ورزشکار از نظر روانی خسته، دچار بیارزشی و در نهایت واماندگی میگردد. لذا انتظار می رود به دلیل عدم کنترل برخی از متغیرهای میانجی روانشناختی و موثر بر واماندگی مانند انگیزش نتایج این تحقیقات با تحقیق حاضر در یک راستا نباشد.
۵-۳-۴ بحث و بررسی پیرامون پیش بینی کاهش احساس موفقیت از طریق کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار
در تحقیق حاضر، نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون، نشان داد که کمالگرایی خودمدار کاهش احساس موفقیت را به طور معکوس و معناداری پیش بینی می کند، اما کمالگرایی جامعهمدار، کاهش احساس موفقیت را به طور مستقیم و معناداری پیش بینی می کند. مدل ایجاد شده در تحقیق حاضر، حدود ۲۰ درصد از نوسانات متغیر ملاک (کاهش احساس موفقیت) را پیش بینی می کند. همچنین در تحقیق حاضر، یافته ها نشان داد که در کاهش موفقیت، این کمالگرایی خودمدار است که بیشترین نقش را ایفا می کند و نقش کمالگرایی جامعهمدار کمرنگتر است. نتایج تحقیق حاضر با پژوهشهای آندریو و همکاران (۲۰۱۰)، وو[۱۵۰] (۲۰۱۲)، آپلتون و هیل (۲۰۱۲)، و عزیزی و نیک بخش (۱۳۹۱) مطابقت داشت، (کمالگرایی خودمدار ،کاهش احساس موفقیت را به طور منفی و معنادار و کمالگرایی جامعهمدار کاهش احساس موفقیت را به طور مثبت و معنادار پیش بینی می کند) و با نتایج (فلت و همکاران، ۲۰۰۳)، آندریو و همکاران (۲۰۰۸) مغایرت داشت (کمالگرایی خودمدار ،کاهش احساس موفقیت را به طور مستقیم و معنادار و کمالگرایی جامعهمدار کاهش احساس موفقیت را به طور معکوس و معنادار پیش بینی می کند).
چن و دیگران (۲۰۰۸) رابطه بین دو مدل از کمالگرایی با واماندگی ورزشکاران نوجوان را بررسی نمودند. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که کمالگرایی سازگار و مثبت، به طور معکوس کاهش احساس موفقیت ورزشکار را پیش بینی می کند، درحالیکه کمالگرایی ناسازگار و منفی به طور مستقیم کاهش احساس موفقیت ورزشکار را پیش بینی می کند.
در تحقیقی که تون و همکاران (۲۰۱۰) انجام دادند، نشان دادند که چرا کمالگرایان دارای ریسک بالاتری در واماندگی نسبت به دیگران هستند؟ تجزیه و تحلیل رگرسیون نشان داد که نگه داشتن استانداردهای بالا نسبت به خود (کمالگرایی خودمدار) با خرده مقیاسهای واماندگی ارتباط معکوس داشت. با این حال، نگرانی بالا نسبت به اشتباهات بیشتر در برابر دیگران (کمال جامعهمدار) به طور سیستماتیک با سطح بالایی از واماندگی همراه بود.
کویوولا و دیگران (۲۰۰۲)، رابطه بین عزت نفس، کمالگرایی و واماندگی در ورزشکاران نخبه را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که رابطه بین عزت نفس و کمالگرایی بستگی به ابعاد عزت نفس و کمالگرایی دارد. ورزشکارانی که دارای عزت نفس بالایی هستند، بر اساس احترام و عشق به خودشان الگوی مثبتی از کمالگرایی دارند بهعبارتی میتوان گفت این افراد، اشخاصی با الگوی کمالگرایی خودمحور هستند، در حالی که ورزشکارانی که دارای عزت نفس پایینی هستند، کمالگرایی منفی و جامعهمحور را نشان دادند. علاوه بر این الگوهای منفی کمالگرایی، در مطالعه حال حاضر به سطوح بالایی از اضطراب شناختی، واماندگی و سطوح پایینی از اعتماد به نفس مربوط بود. از این رو به نظر میرسد در ورزش، افرادی که اضطراب و استرس بیشتری را تجربه می کنند بیشتر در معرض خطر بروز واماندگی هستند (افراد با خصلت کمالگرایی منفی و جامعهمدار).
به عقیده حسینی و همکاران (۱۳۸۹) اصولاً گرایش به کمال و کمالگرایی در نهاد انسانها وجود دارد و در حکم خصیصهای مثبت تلقی می شود، زیرا انرژی را پدید میآورد که منجر به پیشرفت و موفقیت فرد می شود. اصرار و مداومتی که اشخاص بزرگ در کارهایشان به خرج می دهند و مداومتی که در این راه نشان می دهند ازکمالگرایی آنان نشأت میگیرد، اما روند دستیابی به کمال در همهی انسانها به طور مثبت پیش نمیرود. میتوان گفت کمالگرایی تا زمانی به نفع فرد است که در ارتباط با خودش و به منظور به فعالیت درآوردن همه ظرفیتها و استعدادهایش صورت گیرد. هنگامیکه گرایش به کمال، با رقابت و پیشیگرفتن از دیگران و صرفاً به منظور کسب تأیید و رضایت خاطر آنان صورت گیرد، جنبه منفی و به عبارت دیگر نابهنجار پیدا می کند.
به عقیده پاچلت (۱۹۸۴) نیاز به کامل بودن، شخص را برای تخریب شخصیت خود در فشار مضاعف قرار میدهد که اگر در انجام انتظارات دور از واقعیت موفق نشود، خود را فرد شکستخوردهای قلمداد می کند، زیرا در انجام کاری که از او انتظار میرفته، موفق نشده است. فروید (۱۹۷۵) نیز، در توصیف افراد کمالگرا بیان می کند: محرک اصلی در زندگی این افراد، رسیدن به خوشبختی نیست، بلکه تکامل و برتری یافتن است، آنها باید در هر کاری به حد کمال برسند و به بهترین نحو آن را انجام دهند وگرنه راضی نخواهند شد. نرسیدن به کمال، آنها را دچار اضطراب، افسردگی و احساس گناه شدید می کند. این توقعات بیجا و عهدهدار شدن مسولیت سنگین و غیرمنطقی، عرصه زندگی را بر آنان تنگ می کند (وردی و همکاران، ۱۳۷۸).
در پایان میتوان دلیل مغایرت برخی از تحقیقات گذشته با تحقیق حاضر را وجود ابزارهای مختلف کمالگرایی دانست چرا که بسیاری از موارد برای سنجش کمالگرایی از پرسشنامه کمالگرایی فراست و همکاران (۱۹۹۰) که کمالگرایی را به دو صورت مثبت و منفی طبقه بندی می کند استفاده شده است ولی در تحقیق حاضر از پرسشنامه کمالگرایی چند بعدی بشارت (۱۳۸۶) که کمالگرایی را به سه بخش کمالگرایی خودمدار، جامعهمدار و دیگرمدار طبقه بندی می کند، استفاده شده است. از اینرو دور از انتظار نیست که نتایج تحقیق حاضر با تحقیقات گذشته متفاوت باشند.
۵-۳-۵ بحث و بررسی پیرامون پیش بینی خستگی جسمی – روانی از طریق کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار
در تحقیق حاضر، نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون، نشان داد که کمالگرایی خودمدار خستگی جسمی – روانی را به طور معکوس و معنادار و کمالگرایی جامعهمدار، خستگی جسمی – روانی را به طور مستقیم و معناداری پیش بینی می کند. مدل ایجاد شده در تحقیق حاضر، حدود ۰۸/۰ درصد از نوسانات متغیر ملاک (خستگی جسمی – روانی) را پیش بینی می کند. نتایج تحقیق حاضر با پژوهشهای آندریو و همکاران (۲۰۱۰)، وو (۲۰۱۲)، آپلتون و هیل (۲۰۱۲) و عزیزی و نیک بخش (۱۳۹۱) مطابقت داشت، (کمالگرایی خودمدار ، خستگی جسمی – روانی را به طور معکوس و معنادار و کمالگرایی جامعهمدار خستگی جسمی – روانی را به طور مستقیم پیش بینی می کند) و با نتایج (فلت و همکاران، ۲۰۰۳)، آندریو و همکاران (۲۰۰۸) مغایرت داشت (کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار، خستگی روانی – جسمی را به طور مستقیم و معناداری پیش بینی می کند). همچنین، در تحقیق حاضر، یافته ها نشان داد که در خستگی جسمی – روانی، این کمالگرایی جامعهمدار است که بیشترین نقش را ایفا می کند و نقش کمالگرایی خودمدار کمرنگتر است.
در تحقیقی که عزیزی و نیک بخش(۱۳۹۱)، انجام دادند مشخص گردید که کمالگرایی مثبت و خودمدار قادر به تبیین سطح کلی واماندگی هستند. این نتایج بیانگر آن است که هرچه ورزشکاران کمالگرایی مثبت و خودمدار بیشتری داشته باشند، سطح واماندگی در آنان پایینتر خواهد بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که کمالگرایی منفی پیش بینی کننده معناداری برای واماندگی ورزشکاران محسوب نمی شود. همچنین، در تحقیقی که تون و دیگران (۲۰۱۰) انجام دادند، مشخص گردید که چرا کمالگرایان بیشتر از دیگران در معرض خطر واماندگی هستند. نتایج نشان داد که افرادی که به کار و ورزش دلبسته میشوند بیشتر در معرض خطر واماندگی قرار میگیرند. نتایج تحلیل و تجزیه رگرسیون نشان داد که نشانه های واماندگی با بعد کمالگرایی خودمدار رابطه معکوسی داشت. با این حال، نگرانی بالا به نمایندگی از کمالگرایی جامعهمدار با سطح بالایی از واماندگی همراه است، علاوه بر این، دلبستگی با سطح بالایی از خستگی همراه بود. همچنین نتایج تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار با خستگی روانی و بیارزشی یا زوال شخصیت رابطه مثبتی دارد، در حالیکه با موفقیتهای شخصی رابطه منفی دارد، همچنین دلبستگی با خستگی روانی و بیارزشی یا زوال شخصیت رابطه مثبتی دارد، در حالیکه با موفقیتهای شخصی رابطه منفی دارد.
بهعقیده مسلچ و جکسون (۱۹۸۶) در میان ورزشکاران واماندگی یک امر شایع است که علت اصلی واماندگی آن مشارکت متوالی در یک ورزش خاص است. برای ورزشکاران، واماندگی به معنای خستگی جسمی، روانی و یا عاطفی است. ورزشکار احساس می کندکه خسته یا تهی شده و به نظر میرسد نیرویش به اتمام رسیده است که این امر بیشتر در ورزشکارانی مشاهده می شود که سخت تمرین می کنند. نیمی (۲۰۰۹) نیز در مورد فرایند هدفگزینی ورزشکاران نشان داد، بازیکنانی که براساس ویژگی کمالگرایانۀ خودشان، اهدافی سخت برای خود انتخاب می کنند به تلاش افراطی و در نتیجه، بیشتمرینی وادار میشوند. در عین حال، بیشتمرینی رفتار نابهنجاری است که ممکن است منجر به واماندگی و درماندگی بازیکنان در ورزش شود.
آندریو و همکاران (۲۰۱۰) در زمینه نشانه های واماندگی عقیده دارند که، خستگی روحی و جسمی به خاطر عدم موفقیت یا افت عملکرد ورزشی است. شاید ورزشکاران وامانده در ابتدا از ورزش لذت میبردند و از نظر احساسی روی آن سرمایه گذاری کرده اند، اما در نهایت به دلیل فشارهای روانی دچار نارضایتی میشوند. از طرفی، کمالگرایان خود را وقف پیگیری استانداردهای دشوار و شخصی خویش می کنند، این امر مستلزم خودکنترلی بسیار بالایی است. این خودکنترلی معمولاً شامل محدود نمودن فعالیتهای لذتبخشی است که در نهایت منجر به خستگی مفرط روانی می شود (شافران و همکاران، ۲۰۰۲).
در آخر میتوان اضافه کرد که شاید به دلیل سطح رقابتی متفاوت شرکتکنندگان در تحقیق حاضر و تحقیقات گذشته، نتایج تحقیق حاضر و تحقیقات گذشته با هم متفاوت باشند، چرا که تحقیقات نیز بر این امر صحه میگذارند که هر چه افراد در سطوح رقابتی بالاتر باشند خستگی جسمی – روانی بیشتری را تجربه می کنند (آندریو و همکاران ۲۰۱۰ و مسلچ و جکسون ۱۹۸۶).
۵-۳-۶ بحث و بررسی پیرامون پیش بینی احساس بیارزشی از طریق کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار
در تحقیق حاضر، نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون، نشان داد که هر دو بعدکمالگرایی خودمدار و جامعهمدار احساس بیارزشی را به طور معکوس و معناداری پیش بینی می کنند. مدل ایجاد شده در تحقیق حاضر، حدود ۱۳ درصد از نوسانات متغیر ملاک (احساس بیارزشی) را پیش بینی می کند. همچنین در تحقیق حاضر، یافته ها نشان داد که در احساس بیارزشی، این کمالگرایی خودمدار است که بیشترین نقش را ایفا می کند و نقش کمالگرایی جامعهمدار کمرنگتر است. نتایج تحقیق حاضر با پژوهشهای آندریو و همکاران (۲۰۱۰)، آندریو و همکاران (۲۰۰۸)، (فلت و همکاران،۲۰۰۳)، و عزیزی و نیک بخش (۱۳۹۱) مطابقت داشت، (کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار، احساس بیارزشی را به طور معکوس و معناداری پیش بینی می کنند) و با نتایج وو (۲۰۱۲)، آپلتون و هیل (۲۰۱۲)، آپلتون و همکاران (۲۰۰۹) مغایرت داشت (کمالگرایی خودمدار و جامعهمدار، احساس بیارزشی را به مستقیم و معناداری پیش بینی می کنند).
چیلد و استوبر(۲۰۱۰) تحقیقی در رابطه با ابعاد کمالگرایی خودمدار، جامعهمدار و دیگرمدار با واماندگی انجام دادند. نتایج تحلیل و تجزیه همبستگی و رگرسیون نشان داد که کمالگرایی واریانس را در همه نشانه های واماندگی تبیین مینماید (خستگی روانی، بدبینی و بیارزشی و کاهش موفقیت). کمالگرایی جامعهمدار با سطوح بالای واماندگی رابطه داشت، در حالیکه کمالگرایی خودمدار و دیگرمدار با سطوح پایینی از واماندگی رابطه داشت. رابطه کمالگرایی خودمدار با خستگی روانی مثبت و با ، بدبینی و بیارزشی و کاهش موفقیت منفی و معکوس بود، رابطه بین کمالگرایی دیگرمدار با هر سه نشانه واماندگی منفی و معکوس که فقط بدبینی و بیارزشی معنادار بود، در پایان، کمالگرایی جامعهمدار با هر سه نشانه واماندگی رابطه ای مثبت و معنادار داشت.
پژوهشی توسط گوستافسون وهمکاران (۲۰۱۲) انجام شد. هدف از این پژوهش تعیین رابطه بین خوشبینی و واماندگی با توجه به نقش واسطه استرس ادراک شده بود. نتایج نشان داد که خوشبینی یک رابطه منفی، معکوس و با اهمیتی با استرس و واماندگی ورزشی دارد(۰۰۱/۰ p≤). همچنین نتایج تحقیق حاضر نشان داد، که استرس ادراک شده واسطه کاملی بین خوشبینی و دو نشانه از واماندگی است (خستگی جسمی- روانی و احساس بیارزشی)، و به طور جزئی رابطه بین خوشبینی وکاهش موفقیت را وساطت می کند. این یافته ها نشان داد که فاکتورهای شخصی مانند خوشبینی ممکن است نقش با اهمیتی را در توسعه واماندگی بازی کنند. نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که خوشبینی ۱۹/۰- درصد خستگی جسمی- روانی، ۲۷/۰- درصد احساس بیارزشی و ۳۷/۰- درصد کاهش موفقیت را پیش بینی می کند.
کوکس (۲۰۰۷) واماندگی را حاصل استرس مزمن و شدید میداند، وی معتقد است واماندگی نوعی پاسخ فرد به استرسهای مزمن و مداوم است. براساس الگوی شناختی- عاطفی اسمیت، زمانی که بازیکن به این نتیجه میرسد که درخواستهای عوامل محیطی بیشتر از تواناییاش است و چنین تصور می کند که نمی تواند با استرسهای حاصل از این درخواستها مقابله کند؛ عملکرد شناختی و فیزیولوژیکی او مختل می شود و احساس بیکفایتی می کند که در نهایت بازیکن برای کاهش استرس خود، از ورزش کنارهگیری می کند. از سویی، الیس(۱۹۷۳) اختلال های رفتاری مانند اضطراب را زاده طرز تفکر خیالی و بی معنی انسان میداند، به همین دلیل وجود چند اعتقاد در ذهن فرد را غیرمنطقی میداند که با کمالگرایی ارتباط بیشتری دارد از جمله اینکه، لازمه احساس ارزشمندی، وجود حداکثر لیاقت و کمال و فعالیت شدید است. این تصور نیز امکان پذیر نیست و تلاش وسواسی در راه کسب آن، فرد رابه اضطراب و بیماری روانی مبتلا می کند و در زندگی احساس حقارت و ناتوانی در فرد به وجود میآورد. به این ترتیب، زندگی فرد همواره با شکست همراه خواهد بود که در این راستا واماندگی امریست اجتناب ناپذیر.
در نهایت شاید به دلیل وجود شرکتکنندگان جوان و نوجوان در تحقیقات گذشته و شرکتکنندگان بزرگسال در تحقیق حاضر نتایج این دسته از تحقیقات با هم مغایر باشد. چرا که تحقیقات بر این امر اذعان سن و مشارکت ورزشی بر واماندگی موثر است (هیل و همکاران، ۲۰۱۰؛ گاتوالز، ۲۰۱۱).
۵-۵ نتیجه گیری کلی
به طورکلی، یافته های پژوهش حاضر نشان داد، کمالگرایی خودمدار رابطه منفی و معکوسی با هر سه نشانه واماندگی (کاهش احساس موفقیت، خستگی جسمی- روانی، احساس بیارزشی) دارد. همینطور یافته ها بر این امر صحه گذاشت که کمالگرایی جامعهمدار رابطه مستقیمی با کاهش احساس موفقیت و خستگی جسمی- روانی و رابطه منفی با احساس بیارزشی دارد. در نتیجه میتوان اینگونه استنباط کرد که احتمالاً ورزشکاران نخبه در سطوح رقابتهای کشوری، در بعد کمالگرایی جامعهمدار است که دچار واماندگی میشوند. بر اساس این یافته ها، چنین میتوان نتیجه گرفت که وجود گرایشهای کمالگرایانه خودمدار در پیشگیری از اثرات مخرب واماندگی در ورزشکاران نخبه می تواند موثر باشد. با این وجود، همانند بسیاری از مطالعاتی که بر روی رفتار انسان انجام می شود، عامل خودگزارشدهی شرکتکنندگان همواره از آن دسته عواملی است که تعمیم یافته ها را برای محققان دشوار میسازد. در همین راستا، پژوهش حاضر نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در تعمیم نتایج به دست آمده به سایر ورزشکاران در سطوح رقابتی بالاتر باید محتاطانه عمل شود. بدین منظور پژوهشهای آتی در نمونههایی از سطوح رقابتی مختلف می تواند در تعمیم نتایج به دیگر ورزشکاران راهگشا باشد.
شواهد پژوهش پیش رو حاکی از این است که امکان دارد ورزشکاران نخبه مرد در برابر واماندگی و علایم آن و اثرات منفی آن نظیر کنارهگیری از ورزش آسیب پذیر باشند. به این دلیل، مسوولین ورزش کشور، مربیان، مدیران فنی و خود ورزشکاران، باید به متغیرهای منفی روانشناسی، مانند کمالگرایی (جامعهمدار)، بیشتمرینی، واماندگی، اضطراب، استرس و متغیرهای مثبت، مانند کمالگرایی خودمدار، انگیزش، اعتماد به نفس و تمرینات مناسب توجه کافی داشته باشند تا با شناخت و آگاهی کافی در این زمینه، بتوانند در حد امکان از کنارهگیری و واماندگی ورزشکاران جلوگیری نمایند.
براین اساس، ضروری است ورزشکاران نخبه مرد و همچنین دست اندرکاران ورزش کشور برای پیشگیری از واماندگی، راهبردهای جبرانی را به کار گیرند. از جملۀ این راهبردها میتوان به کاهش گرایشهای کمالگرایانه جامعهمحور و منفی و در مقابل، ارتقای انگیزههای درونی، مانند لذت ورزشی جهت بهره بردن ورزشکاران از کمالگرایی خودمدار و همخوانی تلاش های ورزشکار با نتایج اشاره کرد. همچنین، یافته های پژوهش حاضر نشان داد، در سطوح رقابتی، اکثر ورزشکاران نخبه مرد، در هر سه نشانه واماندگی، خصوصاً بعد جسمی- روانی با توجه به مولفه کمالگرایی جامعهمدار، واماندگی زیادی دارند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
پیشنهادهای برخاسته از تحقیق
از آنجا که نتایج پژوهش حاضر نشان داد که ارتباط کمالگرایی خودمدار و علایم واماندگی به شکل معکوس بود، لذا پیشنهاد می شود ورزشکارانی که در سطح حرفهای به رقابت میپردازند، بیشتر ارزشها و باورهای خود را مبنایی برای ادامه رقابتها و تمرینات خود قرار دهند و توجه خود را کمتر به نظرات و انتقادهای دیگران در زمینه کمالگرایی، معطوف دارند، تا این امر کمتر سبب واماندگی ورزشکاران شود.
پیشنهاد می گردد که دستاندرکاران در امر ورزش با انطباق حجم تمرینات با قابلیت های جسمی – روانی، کاهش استرس و همینطور افزایش باورهای منطقی که ممکن است برای پیشگیری از واماندگی ورزشکاران مؤثر است، تا حد امکان از بروز واماندگی ورزشکاران جلوگیری نمایند.
۵-۷ پیشنهادهایی برای تحقیقات آینده