روش وکیفیت برجسته یادگیری دراین مرحله، شهودی[۵۷] است. یادگیری های کلامی کودکان در این مرحله دارای ویژگی های بارز زیر است:
۱-کودکان به صحت و درستی موضوع توجه ندارند، بلکه صرفا تقلید صداها و تکرار و تمرین و استفاده از لغات مختلف است که باعث رضایت و خشنودی آنها می گردد. آنها نگران منطق و یا واقعیت ها نیستند. به همین جهت می توانند با یک درخت، یک سگ و یک غریبه در خیابان ارتباط برقرار نمایند و احساس خوبی هم داشته باشند.
۲-کودکان به نتایج و اثرات حاصل از کلام و استفاده از مفاهیم زبانی بی علاقه اند و این زمانی است که کودکان سنین پیش دبستانی به نحوی هیجانی از کلمات ناخوشایند مثلا لغات مورد استفاده برای حمام و توالت رفتن لذت می برند.
۳-کودکان به تداعی آزاد تخیلات قادر می شوند و این گونه تخیل پردازی ها در بازی های آنها جلوه گر می شود. آنها می توانند در بازی هابه وانمودسازی بپردازند.
۴-یکی از ویژگی های دیگر سخنگویی کودکان در این مرحله سخنگویی بدون مخاطب است که پیاژه این نوع تکلم را ماننداصطلاح تاتری آن تک گویی[۵۸] نامیده است. (همان، ص۱۳۵)
کوکان در این دوره سنی، ادراک کاملی از مفاهیم انتزاعی و غیرعینی ندارند و درک کودک از نظر کیفیتی متفاوت از میزان درک بزرگترهاست. به همین جهت آنها توانایی درک ضرب المثل ها و مفاهیم نمادین راندارند. پس ما می توانیم چنین نتیجه بگیریم که ساختار ذهنی کودکان درمرحله پیش عملیاتی، تاحدود زیادی شهودی، آزاد و بسیار تصویری و تخیلی است و البته الگوی فکری کودکان در این دوره نباید به منزله اهمیت کمتر این دوره نسبت به دوره های دیگر تلقی گردد. بلکه شهود و برقراری تداعی آزاد و استفاده از تخیلات و تصورات از جمله جهات بسیار مهم خلاقیت، ابتکار، نوآوری و حل مساله است. این نوع تفکر است که به کودکان اجازه می دهد تا موانع موجود در دنیای واقعی را از سرراه خود بردارند. (همان، ص۱۳۷)
۱-مرحله عملیات محسوس(هفت تا یازده سالگی)
این مرحله از رشد ذهنی پیاژه نمایانگر سازمان دهی دوباره ای از ساخت ذهنی است. همان گونه که در مرحله پیش عملیاتی، کودکان در رویاها، تفکرات تخیلی و تصورات خاص خود غوطه ور بودند، حال در این مرحله به صورت اثبات گرایانی در می آیند که روابط عملی را درک کرده وتفکری منطقی پیدا می کنند. زیرا حال با مسائل و مشکلات به طریق خاص خود روبرو می شوند. و آنها را مورد امتحان و بررسی قرار می دهند. در این دوره است که آنها ویژگی و عینیت مسائل را به درستی درک می کنند و تفاوت ظاهری، آنها را «فریب» نخواهد داد و این همان چیزی است که پیاژه از آن با نام ابقا یا نگه داری ذهنی[۵۹]یاد می کند. به هر حال کودک در مرحله عملیات محسوس یا عینی پاره ای از مطالب را از طریق عملیات ذهنی مشتمل بر نمادها و استدلال، بیشتراز دست کاری مستقیم فیزیکی یاد می گیرد. مهارت های رشدیافته قبلی در این مرحله تغییر می یابند. مثلا با پشت سر گذاشتن خود مرکز گرایی در کودک توانایی ابقا آغاز می گردد، کودک رابطه بین کل و جزء را در می یابد و شروع به دیدن اشیا از زاویه دید دیگران می کند. (تبدیل خود محوری به دیگر محوری). استدلال منطقی با خود، نظمی را به دنیای کودک همراه می آورد و کودک را قادر می سازد تا سمبل ها را درک کند. و به همین جهت در این سن است که کودک قادر به خواندن و حساب کردن خواهد شد و سرانجام شروع به درک روابط علت و معلول می نماید. (همان، ص۱۳۹)
۱-مرحله تفکر انتزاعی یا عملیات صوری (یازده تا شانزده سالگی)
در این دوره نهایی، که کم و بیش با دوره بلوغ تلاقی می کند، کودک به آسانی قادر به تفکر منطقی و انجام تکالیف مورد بحث در این مرحله از نظر پیاژه می گردد. معانی نمادین، استعاره و معانی مجازی، تشبیهات و تمثیلات در این دوره کسب می شوند. داستان های اخلاقی تعمیم می یابند. هرچه روند نمادین سازی فعالیت ها فعال تر گردد، رشد ذهنی نیز در این مرحله پیشرفت بیشتر می یابد. برای مثال، نوشتن شعر موثر تر از خواندن شعر، ساختن فیلم بیشتر از تماشا کردن فیلم و شرکت در تئاتر بیشتر از مشاهده آن برانگیزنده فعالیت ذهن در این مرحله خواهد بود. (همان، ص ۱۳۹)
طبق نظریه پیاژه، کودکان واقعیت را از طریق تجارب شخصی خود با محیط درک می کنند، درست همان طور که یک نقاش واقعیت را آن طور که خود می بیند تصویر می کند، یک نقاشی نسخه برگردان واقعیت نیست بلکه محصول بی همتایی است که نقاش در نتیجه برخورد با واقعیت خلق کرده است. از این رو، آنچه که یک کودک واقعیت هستی می داند، دقیقا منطبق بر واقعیت نیست، بلکه برداشتی است که کودک از واقعیت دارد. به عبارت دیگر ذهن یادگیرنده به صورت فعال بر ادراکات بدست آمده از محیط عمل می کند و دانش را می سازد. بنابراین، دانش هر فرد نسبت به فرد دیگر نسبی است، زیرا برداشت هر فرد از جهان هستی با برداشت افراد دیگر تفاوت دارد. (سیف، ۱۳۷۹، ص۲۱۲)
به اعتقاد پیاژه، ما تاکنون توانسته ایم واقعیت را آن طور که هست بشناسیم، اما هرچه برخورد ما با واقعیت و تجارب ما دقیق تر و بیشتر باشد درشناسایی واقعیت هستی توفیق بیشتری نصیب ما خواهد شد. روش یادگیری پیشنهادی پیاژه بر فعالیت و تجربه اندوزی کودک تاکید می ورزد ومعلمان را از وادار کردن کودکان به حفظ طوطی وار مطالب وانباشتن ذهن از موضوعات نامأنوس و انتزاعی به ویژه در سال های اول تحصیل برحذر می دارد. (همان، ص۲۱۳)
فواید عملی نظریه پیاژه در بهبودکیفیت فرایند آموزش – یادگیری شامل موارد زیر می گردد:
۱- بین فرایند های فکری کودکان و بزرگسالان تفاوت های مهمی وجود دارد. کودکان به راه هایی می اندیشند که بزرگسالان اینک فراموش کرده اند که خود زمانی همان شیوه های فکری را داشته اند. نحوه اندیشیدن کودکان دارای اشتباهاتی است که پیش بینی آنها برای بزرگسالان دشوار است. بنابراین، معلمان و سایر کسانی که با کودکان سروکار دارند باید بکوشند تا خود را در موقعیت کودکان قرار دهند و مسائل و پدیده ها را به روش آن ها ببینند. این کار را به راه های مختلف از جمله صحبت کردن با کودک و مشاهده رفتار او می توان انجام داد.
۲- کودکان به ویژه کودکان پیش دبستانی و سالهای نخست دبستان، از طریق درگیری و کارکردن مستقیم با اشیا، مواد محسوس و عینی مسائل و مفاهیم مختلف رامی آموزند، و دراین سالها کارکردن با کلمات وسایر نمادها به خوبی اشیا و امور محسوس در کودکان یادگیری ایجاد نمی کند.
۳- به رغم تاکید پیاژه بریادگیری اکتشافی و آموزش فردی، کنش متقابل کودک با سایر کودکان نیز مورد توجه او بوده است. این کنش متقابل میان کودکان به رفع خودمداری در آنها کمک می کند. کودک از راه کنش متقابل با همسالان به پذیرش دیدگاه های دیگران موفق می شود. ضمنا از آنجا که تعامل اجتماعی بیشتر از طریق استفاده از زبان میسر است، این کار سبب می شود که درک کلامی کودک نیز افزایش یابد.
۴- آموزش باید برنیازهای فردی دانش آموزان و سطح درک و فهم آنان منطبق باشد، یعنی نوع تکالیف یادگیری، مقدار آن، و سرعت یادگیری باید برتوانایی های کودکان مختلف مبتنی باشد. در واقع باید به کودک فرصت داد که دانش خود را خود بسازد. کودکان بیشتر به فرصت های یادگیری از طریق تجربه مستقیم نیاز دارند تا آموزش رسمی. پس بهتر است معلم تا حد امکان از آموزش رسمی بکاهدتا آنجا که ممکن است به فراهم آوردن فرصت های یادگیری و تدارک دیدن مواد آموزشی اقدام کند. (همان، ص۲۱۶)
۲-۲ مدل های برنامه درسی در دوره پیش از دبستان
الف- مدل های غیر رسمی
ب- مدل های مهارت محور
ج- مدل های رشدی- شناختی
الف- مدل های غیر رسمی [۶۰]
این برنامه ها که طی سالها،در مراکز پیش دبستانی اولیه، سنتی و کودک محور برای کودکان طبقات متوسط اجتماع طرح ریزی می شد به صورت های غیر رسمی امروزی که برای تمامی کودکان طرح ریزی می شود، تکامل یافته است. امروزه تاکید اساسی این گونه برنامه ریزی ها بر«نیازهای کلی کودک» می- باشد که عبارتند از:
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir