مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
تبیین سیره سیاسی و راهبردهای پیامبر اعظم(ص) در تشکیل حکومت- قسمت ۶
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

«من بین دو جاهلیت بر انگیخته شده‌ام که آخرین آنها بدتر از اولین می‌باشد.[۲۳]»
مرحوم علامه شعرانی چنین گفته است:
«جاهلیت اولی به اصطلاح امروز آن دوره توحش انسان است که هنوز قواعد مدنیت را در نیافته خود را پای بند احکام نساخته بود. در آن عهد مردان و زنان بر حسب غریزه حیوانی با یکدیگر معاشرت داشتند، و پس از آنکه قومی متمدن شدند و محاسن آداب، مکارم اخلاق و احکام و شرایع را پذیرفتند، هرگاه باز به توحش بازگردند و شرم و حیامیان آنها ضعیف گردد و مراعات آداب نیکوفراموش شود، جاهلیت ثانی است. بی عفتی و لاقیدی زنان از لوازم توحش نوع بشر است آن‌گاه که زندگیشان نزدیک به روش حیوانات بود، خداوند زنان را از آن گونه رفتار منع کرد.[۲۴]»
اما درباره چیستی جاهلیت باید گفت که:
«کلمه جاهلیت از ریشه جهل گرفته شده است، اما این دلیل بر آن نیست که مفهوم آن به معنای جهلی است که در مقابل دانش و علم به کار می‌رود. برای شناختن این کلمه که خود یک اصطلاح است باید موارد استعمال آن را در همان دوران بررسی کنیم.[۲۵]
همان‌گونه که اشاره شد این کلمه برای نخستین بار در قرآن به کار رفته است، لذا ابتدا موارد استعمال آن را در قرآن مرور می‌کنیم. آیاتی که در آنها کلمه جاهلیت آمده از این قرار هستند:
«وَ قَرنَ فی بُیُوتکُنَّ وَ لا تَبَرّجنَ تَبَرُّجَ الجاهلیّه الاولی» و در خانه‌هایتان بمانید و چنان که در زمان پیشین جاهلیت می‌کردند،‌ زینتهای خود را آشکار مکنید.[۲۶]
و در آیه دیگر آمد است:
«یَظُنّونَ بالله غیرَ الحَقِّ ظَنَّ الجاهلیَّهِ» در مورد خداوندگمان غیر حق دارند یک گمان جاهلی.[۲۷]
و در ایه دیگری نیز چنین آمده است:
«اَفحُکمَ الجاهلیّه یبغُون وَ مَن اَحسَنُ من الله حکماً لِقَوم یوقنون»
آیا حکم جاهلیت را می‌جویند؟ برای آن مردمی که اهل یقین هستند چه حکمی از حکم خدا بهتر است.»[۲۸]
و در جای دیگر آمده است:
«اِذ جَعَلَ الّذین کفرُوا فی قُلُوبهم الحَمیّهُ الجاهلیّه؛»
آنگاه که کافران تصمیمی گرفتند که دل به تعصب، تعصب جاهلی بسپارند.[۲۹]
کاربرد کلمه جاهلیت در آیات فوق، نشان می‌دهد که قرآن برخی از کارهای دوره جاهلی را، که با معیارهای واقعی اسلام سازگار نیست جاهلی دانسته و محکوم می‌کند؛ قرآن زیور، عقاید و احکامی را محکوم می‌کند که جاهلی باشد، کما اینکه حمیّت و تعصب موجود در نظام قبیله‌ایی را تعصب جاهلی می‌داند.[۳۰]»
در نهج البلاغه نیز جاهلیت مورد انتقاد و توصیف قرار گرفته است از جمله حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
«همانا خدا محمد(ص) را بر انگیخت، تا مردمان را بترساند و فرمان خدا را چنان که باید، رساند.
آن هنگام شما ای مردم عرب! بدترین آیین (علی شرّ دین) را برگزیده بودید، و در بدترین سرای خزیده (فی شرّ دار)، منزلگاهتان سنگستان‌های ناهموار،‌همنشینان گرزه مارهای زهردار. آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلو آزار. خون یک دیگر را ریزان. از خویشاوند بریده و گریزان. بت‌هاتان همه‌جا برپا. پای تا سر آلوده به خطا.[۳۱]»
«همچنین در خطبه ۱۲۶ می‌فرماید:
همچون بدخویان جاهلیت می‌باشید که نه در دین فهم دارند و نه شناسای کردگارند.
نیز در خطبه ۹۵ می‌فرماید:
او را بر انگیخت، در حالی که مردم سرگردان بودند و بیراهه فتنه را می‌پیمودند، هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگی خواهیشان به فرو دستی انداخته، از نادانی جاهلیت خوار، سرگردان و در کار نا استوار، به بلای نادانی گرفتار. او که درود خدا بر او باد،‌ خیر خواهی را به نهایت رساند، به راه راست رفت و از طریق حکمت و موعظه نیکو، مردم را به خدا خواند.
روشن است که در گفتارهای مذکور، انحطاط فکری اعراب،‌در کنار خشونت طبیعی و انحطاط مادی و معنوی به تصویر کشیده است.[۳۲]»
با بررسی این موارد به این نتیجه می‌رسیم که: «افعال و افکاری که ناشی از جهالت و نادانی بوده و مخالفت با معیارهای قرآنی است، افعال و افکار جاهلی محسوب می‌شود.[۳۳]»
«به باور بلاشر، اسلام بر تمامی ویژگیهای روحی عرب مانند مزاج جنگی، حساسیت عربی، قساوت در انتقام، و مسایلی چون شرب خمر، قمار بازی و آنچه در ردیف آنهاست، صفت جاهلی را اطلاق کرده است.[۳۴]»
«به عقیده جواد علی جاهلیت به معنای سفاهت، حماقت، حقارت، و خشم و تسلیم ناپذیری در برابر اسلام و احکام آن می‌باشد.[۳۵]»
«بعضی از نویسندگان، کلمه جاهلیت را به لحاظ آن که از ریشه جهل گرفته شده، در مقابل علم و دانش قرارداده و بر این باورند که اسلام این کلمه را در مقابل علم و دانشی که پیامبر بدان وعده داده به کار برده است.[۳۶]»
اما در توضیح نهایی راجع به کلمه جاهلیت باید گفت:
«هر عمل خلاف و نادرست، چه نتیجه جهل باشد چه حاصل عدم حاکمیت عقل برقوای انسانی، به آن عمل جاهلی گفته می‌شود که در فارسی عوامانه کلمه «نفهمی» در برابر آن است؛ یعنی اگر علم نداشته باشد عملی را انجام دهد، این کلمه بر او صادق است.[۳۷]»
بنابراین می‌توان «جاهلیت را مترادف با عقب ماندگی شدید دانست؛ اگر جامعه در ابعاد مادی و معنوی عقب مانده و به عبارت دیگر،‌نا به سامانی جدی داشته باشد، به تعبیر قرآن جامعه جاهلی است.[۳۸]»
۲-۱-۱-۱- اوضاع جغرافیایی عربستان
«تاریخ نویسان یونانی و رومی سرزمینهای عربی را به نام آربیا[۳۹] می‌شناسند. در حالی که مورخان و جغرافیدانان عرب این سرزمینها را جزیره العرب می‌نامند.
این نامگذاری در واقع جنبه مجاز ‌دارد، زیرا سرزمین عرب در حقیقت جزیره نیست، بلکه شبه جزیره است؛ ولی عربها شبه جزیره را جزیره نام می‌نهند.
سرزمینهای عربی را از آن رو جزیره نام نهاده‌اند که پیرامون آن را دریاها و رودها فرا گرفته، و این سرزمینها را به صورت جزیره‌ای از جزایر دریا در آورده است.[۴۰]»
««شبه جزیره» عربی که برخی از جغرافیدانان عرب، آن را جزیره نامیده‌اند، بزرگترین و پهناورترین شبه جزیره جهان است. این شبه جزیره در منتهی الیه جنوب غربی آسیا واقع است و قریب سه میلیون کیلومتر مربع مساحت دارد.[۴۱]»
این شبه جزیره، به طور مستطیل غیر متوازی الاضلاع است که از شمال به فلسطین و صحرای شام؛ از مشرق به حیره و دجله و فرات و خلیج فارس؛ از جنوب به اقیانوس هند و خلیج عمان؛ و از مغرب به بحر احمر محدود می‌شود. بنابراین،‌از طرف مغرب و جنوب به وسیله دریا،‌و از شمال و مشرق به وسیله صحرا و خلیج فارس محصور شده است.[۴۲]
در قدیم این شبه جزیره را به سه قسمت تقسیم کرده بودند:
۱- قسمت شمالی و غربی که حجاز نامیده می‌شد؛
۲- قسمت شرقی و مرکزی که صحرای عربی نامیده می‌شد.
۳- قسمت جنوبی که یمن نامیده می‌شد.[۴۳]
«طبیعت مناطق مختلف سرزمینهای عربی با یکدیگر متفاوت است، بخش بزرگی از آن را صحرا تشکیل می‌دهد که آبادیهای میان کویر، زمینهای پست، و گودالهایی را که آب باران در آن جمع می‌شود و یا بر روی زمین جریان می‌یابد، در بر می‌گیرد اما درّه در آنجا کم است و تنها در اطراف شبه جزیره دیده می‌شود. اختلاف آشکار در طبیعت جغرافیای سرزمینهای عربی سبب شده است که ساکنان آن به دو دسته تقسیم شوند: چادرنشینان که اعراب نیز نامیده می‌شوند، و در صحرا سکونت می‌گزینند، و ساکنین شهرها که به کشاورزی یا بازرگانی و پیشه‌وری اشتغال دارند، و اینها اهل مدر یا اهل حجر یعنی شهرنشینان هستند.[۴۴]»
به نظر گوستاولوبون،‌ فرق اساسی و کلی میان اعراب همان فرقی است که به شیوه زندگی آنان بر می‌گردد و اعراب را به دو دسته بیابانی و شهری تقسیم می‌کند.[۴۵]
یونانیان و لاتینیان جزیره العرب را به سه بخش تقسیم کرده‌اند:
«عربستان خوش بخت و عربستان بیابانی و عربستان سنگی[۴۶]»
۱- عربستان خوش بخت که سرزمین یمن و همه منطقه‌هایی را که در کتاب‌های عربی به آنها جزیره العرب گفته می‌شد، در بر می‌گیرد. حدود شمالی آن چندان روشن نیست. از نزدیکی شهر کنونی سوئز اغاز می‌شود و با عبور از منطقه های بیابانی و سنگی جنوبی به منطقه اهواز می‌رسد.
۲- عربستان بیابانی؛ که به صحرای شام گفته می‌شد و همه بیابان‌ها و منطقه‌های صحرایی که قبیله‌های صحرا نشین عرب در سراسر شبه جزیره زندگی می‌کردند را در بر می‌گرفت. منطقه‌های صحرایی عرب، به سبب کثرت بیابان‌ها در مرکز و شمال و جنوب، بخش بزرگ از شبه جزیره را تشکیل می‌داد.
۳- عربستان سنگی این سرزمین که در شمال سرزمینهای عرب و جنوب غربی صحرای شام واقع شده است. سومین بخش از سرزمین‌های عربی در تقسیمات یونانیان و رومیان به شمار می‌آید. حدود این منطقه چندان روشن نیست اما گفته می‌شود که محل دولت نبطیان (انباط) در قرون نخستین میلادی بوده است.[۴۷]
بخشهای جزیره العرب:
عربهای شهرنشین سرزمین خود را به پنج بخش بزرگ تقسیم می‌کنند که عبارتند از:
«تهامه، نجد،‌ حجاز، عروض و یمن.[۴۸]»
۱- تهامه
شامل منطقه باریک ساحلی می‌شود که به موازات دریای سرخ از یمن در جنوب،‌تا عقبه در شمال امتداد می‌یابد و سلسله جبال سراه به عنوان بزرگترین کوههای عرب، این منطقه را از شبه جزیره جدا می‌کند. تهامه از ریشه «تهم» به معنی «شدت گرما و سکون بار» است و به دلیل همین شدت حرارت و عدم تحرک هواست که «تهامه» نامیده شده است.[۴۹]
۲- نجد
نجد فلات میانی در شبه جزیره عرب است و بین «بادیه السماء» در شمال، دهناء در جنوب،‌و عراق در شرق،‌و حجاز در غرب واقع شده است.[۵۰]
۳- حجاز
حجاز میان نجد و تهامه واقع شده است؛ و آن کوهی است که از یمن آغاز می‌شود و به شام می‌پیوندد و چون میان نجد و تهامه و مقابل ساحل امتداد می‌یابد و بین آنها فاصله می‌افکند بدین نام خوانده شده است.[۵۱]
۴- یمن
این منطقه گسترده‌ایی است که از تهامه تا عروض امتداد می‌یابد این سرزمین از آن رو یمن نامیده شده است که عربها در آنجا احساس امنیت می‌کردند و آن منطقه سرزمین امن به حساب می‌آمد.[۵۲]
از مناطق شبه جزیره، حجاز در تاریخ بیشتر از مناطق دیگر مورد ذکر و عنایت بوده است و این به خاطر وجود کعبه معظمه در این منطقه بوده است.
کعبه نزد امت‌های مختلف، مقدس و معظّم بوده است: و هر امتی به نحوی به آن احترام می‌گذاشتند، به عنوان مثال: «هندوها آن را احترام می‌کردند و می‌گفتند: روح سیفا که همان اقنوم سوّم در عقاید آنها می‌باشد، در حجرالاسود حلول کرده است.
صابئین فارسی و کلدانی‌ها آن را یکی از خانه‌های هفت‌گانه مقدس می‌دانسته‌اند و چه بسا گفته می‌شده است: کعبه، خانه زحل در اعتقاد آنها است، چون بسیار قدیمی و تاریخی است.
یهودیان هم بدان احترام می‌گذاشتند و خدا را بر اساس دین ابراهیم در آن جا پرستش می‌کردند و در کعبه تصویرها و مجسمه‌هایی بود که از جمله آنها مجسمه ابراهیم و اسماعیل بوده است که در دست‌هایشان ازلام (چوب‌های مخصوص قمار) و هم‌چنین تصویر مسیح و مادرش قرار داشته است که همین دلیل بر این است که نصاری هم بدان احترام می‌گذاشته‌اند.
عرب‌ها نیز احترام فوق‌العاده‌ایی برای آن قائل بودند و به عنوان این که خانه‌ایی است که حضرت ابراهیم آن را بنا کرده است، به سوی آن بار سفر می‌بستند.
شهر مکه، یکی از مشهورترین شهرهای جهان به شمار می‌رود و یکی از پر جمعیت‌ترین شهرهای حجاز است که ۳۰۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و جعیت آن در حال حاضر به حدود صد و پنجاه هزار نفر می‌رسد و خاک آن غیر قابل کشت و زرع است.
سرزمین حجاز دارای دو بندر در ساحل دریای سرخ می‌باشد که یکی از آنها جدّه است که بندر اهل مکه است و دیگری بندر ینبع است که بندر اهل مدینه منوره در سابق بوده است.
در حجاز شهرهای مهم دیگری غیر از مکه وجود دارد که عبارت است از مدینه و طائف.
مدینه منوره در ۴۵۰ کیلومتری شمال مکه قرار دارد. در اطراف آن باغ‌ها و نخلستان‌های زیادی به خاطر مرغوبیت نسبی خاک آن وجود دارد. اسم این شهر قبل از اسلام یثرب بوده است و بعد از هجرت رسول اکرم (ص)مدینه الرسول نامیده شده است.[۵۳]»

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
 

 
 
 

 

 
 
 

نظر دهید »
فراز و فرودهای جایگاه عاشق و معشوق در هر دوره تغییر- قسمت ۱۱
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

۳-۱ عشق در ادبیات حماسی
 

عشـق همواره از مهم­ترین مفاهیم در ادبیات محسوب شده­است، امّا نوع گرایش به آن و نمودش در دوره­ های گوناگون، متفاوت بوده است. حضور این مضمون در آثار شعرا جاذبه­ای وصف­ناپذیر ایجاد کرده­است. در اکثر قریب به اتّفاق منظومه­های فارسی به داستان­های عشقی پرداخته شده است. حتّی در
آثار حماسی که جایگاه بیان دلاوری­ها و جنگ­های یک ملّت محسوب می­ شود نیز، به مناسبت، گریزی به یک ماجرای عشقی زده می­ شود. در تعریف این نوع آثار می­خوانیم: «آثار حماسی انتقال دهنده خاطرات جمعی یک ملّت است که در یک فرایند دراز مدّت تاریخی شکل گرفته است. شخصیت­ها و قهرمانان آثار حماسی معمولاً ابرمردهایی هستند که برای دفاع از ارزش­های موجود در یک جامعه با نیروی اهریمنی و شر نبرد می­ کنند و برای پیشرفت و پیروزی نیروهای اهورایی و خیر، همه­ی نیروی خود را به کار می­گیرند» (باباصفری، ۱۳۸۸: ۱۱۴).
در حقیقت می­توان گفت حماسه درباره کنش­های بیرونی انسان­ها گفت و گو می­ کند. حال آن که عشق و عاطفه کنشی درونی محسوب می­گردد و در حوزه­ ادب غنایی جای می­گیرد. در ادبیات «گاه دو عرصه­ شعر حماسی و شعر غنایی، به بیان دیگر، دو عرصه­ عشق و حماسه، با یکدیگر درآمیخته­اند و ترکیب زیبایی از کنش­ها درونی و رفتارهای بیرونی را به نمایش گذاشته­اند» (همان: ۱۱۵).
آمیخته­گی دو حوزه­ حماسه و غنا در ادبیات اکثر ملل دیده می­ شود: «در آثار حماسی جهان، نشانه­ های عشق و افکار غنایی، بسیار دیده می­ شود و این دسته از کنش­های حماسی، این گونه کتب را رونق و شکوه و جلالی خاص بخشیده است. زیرا در آنها تناوری و دلاوری پهلوانان و زیبایی و لطافت زنان و عواطف دقیق به هم درمی­آمیزد و از آن میان، عشق به همان درجه از قوت آشکار می­ شود که طنطنه و شکوه پهلوانی و رزم­آرایی» (صفا، ۱۳۸۷: ۲۵۰).
دکتر صفا در­این باره می­گوید: «ما همیشه در بهترین منظومه­های حماسی جهان، آثار بیّن و آشکاری از افکار و اشعار غنایی درمی­یابیم: در شاهنامه، داستان­های عشق­بازی زال و رودابه، تهمینه و رستم، سودابه و سیاوش، بیژن و منیژه و … از بهترین اشعار غنایی و در عین حال حماسی فارسی است. در گرشاسپ­نامه، داستان عشق­بازی جمشید با دختر کورنگ شاه، در سام­نامه عشق­بازی سام با پریدخت، در برزونامه داستان عاشقی سهراب و شهرو، از بدایع اشعار غنایی فارسی شمرده می­ شود» (همان: ۳۵).

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت abisho.ir مراجعه نمایید.
 

 

۳-۱-۱ عشق در شاهنامه فردوسی
 

فردوسی در شاهنامه علاوه بر توصیف میدان­های جنگ، وصف یلان، دلاوران و گردان، بیان تضادّ بین نیکی و بدی، نور و ظلمت، شادی و غم، و نبرد علیه اهریمنان، به مفهوم «عشق» نیز پرداخته است. ظرافت و قدرت عشق در شاهنامه از آن جهت است که در دل حماسه قرار گرفته و با ایجاد شادی و امید در دل پادشاهان، جنگاوران و پهلوانان شاهنامه به پیشبرد جریان حماسه کمک می­ کند. فردوسی، عشق را در متن داستان­ها قرار داده و نقشی یکسان و فعّال را برای زن و مرد در متن روایت­های عشقی قائل شده است.
هر­چند عشق در مقایسه با رزم، بخش کوچکی از شاهنامه را در برمی­گیرد، امّا همین بخش کوچک از حسّاس­ترین و در عین حال زیباترین قسمت ­های آن محسوب می­ شود.

 

۳-۱-۱-۱ مختصات عشق در شاهنامه
 

به طور کلّی می­توان ویژگی­های عشق در شاهنامه را در موارد زیر مورد بررسی قرار داد:
الفـعشق در خدمت مصالح ملّی
ب ـ عشق از نوع زمینی است
ج ـ عشق طربناک و خالی از سوز و گداز است
د ـ اظهار عشق اغلب از طرف زنان صورت می­گیرد
ه ـ بهار، موسم عشق­ورزی است

 

الف ـ عشق در خدمت مصالح ملّی
 

عشق در شاهنامه غالباً در خدمت مصالح ملّی است. این عشق مقدمه­ای برای وقوع جریانات سیاسی، جنگ­های بزرگ و یا تولّد پهلوانی نام­آور برای حفظ منافع ملّی است؛ عشق کاووس به سودابه، زمینه­ ساز جنگ بزرگ رستم با شاه هاماوران، دلدادگی سودابه به سیاوش، سبب کینه و جنگ میان ایران و توران و در نهایت سرنگونی سلطنت افراسیاب و عشق گلنار کنیزک اردوان به اردشیر زمینه­ ساز فرار او و ایجاد سلطنت ساسانیان می­باشد. عشق زال به رودابه، مقدّمه تولّد رستم و عشق تهمینه به رستم با این نیّت شکل می­گیرد که پسری از نژاد رستم بتواند در توران همان نقشی را بازی کند که رستم در ایران. «هر یک از ماجراهای عاشقانه­ی شاهنامه، به رویداد دیگری راه می­گشاید و اگرچه خود چون عشق رودابه از عمق و شفّافیّتی ظریف نیز بهره­ور است، باز هم حضور تبعی است و در حقیقت حضور فردی برای ماجرایی عمومی» (مختاری، ۱۳۷۹: ۱۴۰).
عشق­ورزی پادشاهان شاهنامه با شکوه و جلال شاهانه و گاه با جنگ همراه است: در عشق پادشاهان شاهنامه «جز حوادث رسمی درباری واقعه­ای نمی­یابیم. کاووس چون شیفته دختر هاماوران گشت او را به زنی از پدر بخواست؛ بهرام دختران برزین دهقان یعنی فرانک و ماه­آفرید و شنبلید و همچنین چهار دختر آسیابان را به میل پدر و به آیین کیومرث و هوشنگ به زنی گرفت و در همه این مراسم مذهبی و درباری و آیین و جلال مرئی است» (صفا، ۱۳۸۷: ۲۰۲).
امّا در مورد پهلوانان تا حدودی ماجرا متفاوت است: «پهلوانان ایرانی، به عشق گرفتار می­شوند و به سبب آن در پی تغییر روابط و رفتارها برمی­آیند؛ امّا نه رقیبی در این عشق­ها در میان است و نه خود عاشق با چنان سدّی روبروست که برای از میان برداشتنش به نبرد برخیزد» (مختاری، ۱۳۷۹: ۱۳۹).
در مورد سنجش پهلوانان با شاهان در عرصه­ عشق می­توان اینگونه گفت: «بی­تردید در تمام دوره­ پهلوانی، این پهلوانانند که ماجراهای پرشکوه عاشقانه را پدید می­آورند، نه شاهان. در برابر، تصاحب به نیروی زور یا جاه، ازدواج­های سیاسی و مصلحتی یا معاشقات هوسبازانه یکسره از جانب شاهان بوده است. بیشتر پهلوانان بزرگ با عشقی پرشور و سرشار از بیم و امید و فراز و نشیب ازدواج می­ کنند» (حمیدیان، ۱۳۸۷: ۲۰۸).

 

ب ـ عشق زمینی است
 

عشقی که در شاهنامه وصف می­ شود؛ بر خلاف عشق در دوره­ های بعد، از نوع عشق افلاطونی نیست که در آن «سالک راه عشق را که جاویدانی است، نخست از عشق صورت شروع می­ کند و اندام­های زیبا را طالب است. آن­گاه از عشق صورت­های فردی می­گذرد و به عشق صورت زیبا به کلّی دل می­بندد. از این مرحله نیز که گذشت به زیبایی­های جان دل می­دهد» (افلاطون، ۱۳۸۹: ۵۸). بلکه عشقی طبیعی است و با مشارکت جسم و جان. عاشق و معشوق رنگ و بوی زمینی دارند. عاشق چنان بی­پرواست و جسـورانه، پرشـور و با صـلابت داستـان را پیش می­برد که می­توان گفت در عشـق­ورزی نیز حمـاسه
می­آفریند.
به نظر می ­آید فردوسی نمی­خواهد وارد مباحث نظری این مفهوم شده و درباره چیستی آن سخن بگوید. او واقعیت جسمانی عشق را می­بیند و آن را وصف می­ کند. عشق در شاهنامه نمونه­ کامل عشق زمینی و مهیّج سبک خراسانی است که از بدبینی­های دوره و سبک عراقی در آن خبری نیست.
تمامی عشق­ها در شاهنامه (غیر از عشق سودابه به سیاوش و شیرویه به شیرین) به وصل می­انجامند. در شاهنامه با عشق به عنوان یک واقعیّت جسمانی، که در تن انسان تجسّم یافته، مواجه هستیم. معشوق کاملاً زمینی و دست­یافتنی است و هرگز سخنی از معشوق آسمانی و صعب­الوصـول که برای رسیدن به آن باید راه­های پرخطری را سپری کرده و عاقبت به خیالی از او دل خوش نمود، نیست. دکتر صفـا در این باره می­نویسد: «اصولاً باید دانست که در عاشقی­های شاهنامه، زبونی و شیفتگی عشّاق که به ضعف تن و پریشانی فکر و خفّت عقل کشد، وجود ندارد و پهلوانان عاشـق تا آخرین نفس سجـایای پهلوانی و مـردانگی خود را نگاه می­دارند» (صفا، ۱۳۸۷: ۲۵۱).

 

ج ـ عشق طربناک و خالی از سوز و گداز است
 

در شاهنامه؛ تحمّل سختی­ها و ناملایمات در راه عشق، دفع موانع و وصال را در پی دارد. در نتیجه اثری از سوز و گدازهای عاشقانه، گله و شکایت هجران و بی­وفایی معشوق ـ که در مضمون­های عاشقانه دوران بعد یافت می­ شود ـ وجود ندارد. و این امر را در حقیقت می­توان از برجسته­ترین ویژگی­های اشعار غنایی شاهنامه دانست.
«زال و رودابه، بیژن و منیژه و سایر عشّاق شاهنامه، پس از تحمّل ناملایمات و برطرف کردن موانع، در نهایت طعم وصال و شیرینی کامجویی را می­چشند. تنها در دو داستان سیاوش و سودابه و شیرین و شیرویه که اتفاقاً یکی نگاتیو دیگری است، فرجام دلدادگی، ناکامی است. قهرمانان زن هر دو داستان به ناکام یکی به دست چهان پهلوان و دیگری به دست خویش کشته می­شوند. و در هر دو داستان مایه­ی اصلی عشق حرام است، عشقی میان فرزند و زن پدر. در یکی زن پدر عاشق است و فرزند معشوق. و در دیگری بعکس فرزند عاشق است و زند پدر معشوق» (سرّامی، ۱۳۸۸: ۸۲). البتّه نباید از یاد برد که متن حماسی است و همه چیز در خدمت حماسه قرار می­گیرد. به عنوان مثال در داستان بیژن و منیژه هر چند وصال صورت می­پذیرد، در پایان آنچه برجسته می­ شود؛ پهلوانی رستم است. و یا ماجرای سودابه و سیاوش زمینه­ ساز درخشش رستم می­ شود.
بین عشق در شاهنامه و واساساً شعرهای سـروده شده در حد فاصل قرن ۴ تا قرن ۶ و عشـق در دوره­ های بعد و مشخصاً در غزل فارسی، تفاوت­های عمده­ای وجود دارد: «مضامین و مفاهیم شعر این دوره در رهگذر پند و اندرز و توصیف طبیعت و حماسه آفرینی، به روشنی نماینده­ی گونه­یی
حقیقت­گرایی (رئالیسم) و برون­نگری و شادخواری است که در زبانی بسیار ساده و نوپا، ولی، گویا بیان شده و آسمان ادبیّات ایران را درخشان کرده است و اگر گاه گاه مضامین غنایی و عاشقانه که نشانه­ی نازک خیالی­های روح عاطفی ایرانی است و رنگی از (رمانتیسم) دارد، در آن به چشم می­آید، باز همچنان کشش آشکار آن به سوی رئالیسم روشن است. به این معنی که مفاهیم عشقی در سروده­های شاعران این دوران، همه جا پیرامون عشق مجازی و زمینی است و کم­ترین اثری از عشق الهی و آسمانی در آن­ها دیده نمی­ شود» (صبور، ۱۳۸۰: ۳۰۲).
اوضاع ایران پس از ورود اسلام و درونی شدن مفاهیم اسلامی و به تبع آن آمیختگی عشق با عرفان و مضامین عـرفانی با شعـر، تصویر عشـق را دگـرگون می­ کند و عـوامل گـوناگونی چـون شکست­ها و سرخوردگی­ها، ناامنی و دلهره، نگرش عمومی نسبت به این مقوله را از زمین دلسـرد کرده و به آسمـان رهنمون می­ شود.

 

د ـ اظهار عشق اغلب از طرف زنان صورت می­گیرد
 

در بررسی کلّی ماجـراهای عاشقانه شاهنامه نکته قابل توجه که در سیاق ادب فارسی کمتر به چشم می­خورد؛ حقّ اظهار عشق و پیشقدم شدن در همسرگزینی از جانب زنان است. در شاهنامه عموماً زن ابتدا عاشق می­ شود و به فراخور حماسه، بی­مهابا و بی­پرده به مرد محبوب خود ابراز عشق می­ کند؛ عشقی بی­پروا و در عین حال آمیخته با عفت و وفاداری.
در ماجرای دلباختن تهمینه به رستم؛ این تهمینه است که نیمه شب بر بالین رستم می­رود و عشق خود را به او اظهار می­ کند. همچنین در ماجراهای سودابه و سیاوش، گلناز و اردشیر، آرزو دختر ماهان گوهرفروش و بهرام گور، زنان در ابراز عشق پیشگام هستند.
در سایر موارد، این مرد است که معشوق را از عشقی که در دل دارد، آگاه می­سازد؛ در ماجراهای عاشقانه زال و رودابه، شیرویه و شیرین و همچنین در عشق کوتاه سهراب به گردآفرید شاهد پیشگامی مردان در ابراز عشق هستیم.

 

ه ـ بهار، موسم عشق­ورزی است
 

با اندکی تأمّل در عاشقانه­های شاهنامه، درمی­یابیم که اکثر ازدواج­ها و صحنه­های عاشقانه در فصل بهار رخ داده­است.
داستان­های دلدادگی زال و رودابه؛ رستم و تهمینه؛ سهراب و گردآفرید؛ سیاوش و فرنگیس؛ بیژن و منیژه همگی در فصل بهار صورت گرفته است.

 

۳-۱-۱-۲ آغاز عشق در شاهنامه
 

نکته­ی قابل ذکر در ماجراهای عاشقانه شاهنامه اینکه عشق عموماً به دو صورت اتّفاق می­افتد:

 

الف ـ شنیدن وصف معشوق
 

«یکی از جنبه­ های سنّتی عشق که به ویژه در عالم داستان­های شرقی زیاد دیده می­ شود، دل باختن پیش از دیدن دلدار است» (حمیدیان، ۱۳۸۷: ۲۰۷). در شـاهنامه گاه عشّاق با شنیدن وصف زیبایی­ها، پهلوانی­ها و دلاوری­های طرف مقابل به او دل می­بندند. داستان دلـداگی «زال» پسر سام نریمان و «رودابه» دختر مهراب کابلی به یکدیگر که همه سنّت­های موجود را زیر پا می­نهـد؛و یکی از زیباترین داستان­های عشقی ـ حماسی ادبیات فارسی را رقم می­زند، بدین صورت شکل می­گیرد. آنجا که زال به کابل سفر کرده و با مهراب امیر آن دیار هم­نشین می­ شود و در همان جا وصف زیبایی دختر او را شنیده و دلش به مهر رودابه می­جنبد:
پس پـرده او یکـی دختـــر است که رویش زخورشید روشن­تر است
ز سـر تا به پایش به کـردار عـاج به رخ چون بهشت و به بالای ساج
برآن سفت سیمینش مشکین کمند سـرش گشته چـون حلقـه­ی پایبند
بـر آوردمر زال را دل بجــوش چنان شد کـزو رفـت آرام و هوش
(فردوسی، ۱۳۷۹: ۳۲۰ـ۳۱۳)
رودابه نیز با شنیدن وصف زال از زبان پدر شیفته و دلباخته­ی او می­ شود:
رخــش پـژمـراننـده­ی ارغـــوان جـوانسـال و بیـداد و بختش جوان
به کین اندرون چون نهنگ بلاست به زین اندرون تیز چنگ اژدهاست…
از آهو همان کش سپید است موی نگـوید سخـن مـردم عیب جــوی
سپیــدی مـــویش بـزیبد همــی تو گـویی که دل­هـا فـریبد همــی
چـو بشنید رودابه آن گفت­و­گـوی برافروخت و گلنارگون گشت روی
دلش گشت پر آتش از مهــر زال ازو دور شـد خـورد و آرام و هـال
(همان: ۳۷۴ـ۳۶۳)
تهمینه، دختر شاه سمنگان، نیز پس از آن که نیمه شب بر بالین رستم می­آید، اعتراف می­ کند که صفات رستم را شنیده و عاشق شده است و با پروردگار خود عهد کرده که غیر از او جفت نگیرد:
به کـردار افسـانه از هــر کسـی شنیـدم همـی داستانت بسـی
…چون این داستـان­ها شنیدم ز تو بسی لب ز دندان گـزیدم ز تو
بجستم همی کفت و یال و برت بدین شهر کرد ایزد آبشخورت
تو را ام کنـون گـر بخواهی مـرا نبیند جز این مـرغ و ماهی مرا
یکـی آنک بر تو چـنین گـشته­ام خــرد را ز بهـر هـوا کـشته­ام
و دیگـر که از تـو مگـر کـردگار نشــاند یکـی پورم اندر کنـار
(همان:: ۸۵ـ۶۹)
در داستان عاشقانه­ی بیژن و منیژه، پهلوان ایرانی نیز پس از شنیدن سخنان گرگین در وصف بزمگاه منیژه و جمال و کمال او، به او دل می­بازد و این آغازی است برای گرفتای بیژن در چاه، وفاداری منیژه و در نهایت نجات بخشی رستم:
… پـری چهـر بینی همه دشت و کوه ز هر سـو نشسسته بشـادی گروه
منیــــژه کجــا دخــت افــراسیاب درفشــان کند باغ چـون آفتــاب
همـه دخــت تـوران پوشیــده روی همه ســرو بالا همه مشــک بوی
همه رخ پر از گل، همه چشم خواب همه لب پر از مـی ببـوی گـلاب…
 
 

نظر دهید »
سمبولیسم (نمادگرایی) در اشعار فروغ فرخزاد- قسمت ۷
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

مامثل مرده های هزاران هزار ساله به هم میرسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
«ایمان بیاوریم…»
سرانجام، روز پایانی زندگانی فروغ (دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۴۵) فرارسید. در زندگی شیفته سرعت بود.:”فقط برای من مسئله سرعت مطرح بود. مثل این است که این سرعت جوابی به خفقان و خاموشی درون من میدهد و برای من تسکینی است. وقتی با سرعت پیش می روم نمی توانم به چیزی بیندیشم و همین را دوست دارم. حس می کنم که بار مسئولیت سنگینی از روی دوشم برداشته می شود. خودم را رها می کنم در آن جریانی که مرا با شتاب پیش می برد و این راه طی شدن، حالت نفس تازه کردن را برای من دارد.”(همان:۹۹)
درساعت ۳ عصر، با سرعت به استودیو می رفت. هنگامی که ماشین دبستان شهریار قلهک به جلواو پیچید، برای جلوگیری از تصادف به راست راند و از جاده اصلی منحرف شد.ترمز شدیدی که فروغ کرده بود باعث شد که سرش به شیشه جلو برخورد کند. شدت ضربه به حدی بود که در اتومبیل باز شد و باعث پرتاب وی به بیرون شد و سرش به جدول خیابان خورد و شکست. اورا به بیمارستان بردند اما افسوس که دیگر کار از کاز گذشته بود
ودرظهر چهارشنبه ۲۶ بهمن، در حالی که باران می بارید و زمزمه ها و اشکها جاری است، تابوت او بر دوش دوستانش: احمد شاملو، سیاوش کسرایی، مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج، غلامحسین ساعدی و چند تای دیگر…به سمت خیابان گورستان ظهیرالدوله تشیع می شد. دانه های سفید برف از آسمان فرو می ریزد، سپیدتر از کفن او، اورا که سپید پوشیده است آرام در گور می نهند. زمین را و گورش را رنگ سپید برف پوشانده است. (جلالی:۷۱۷)
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد.
ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغهای تخیل
به داس های واژگون شده بیکار
و دانه های زندانی
نگاه کن که چه برفی می بارد
«ایمان بیاوریم ….»
آرزوی فروغ از زبان خودش: “آرزوی من آزادی زنان ایران  و تساوی حقوق آن‌ ها با مردان است… من به رنج‌هایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان می‌برند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آن‌ ها به کار می‌برم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیت‌های علمی هنری و اجتماعی زنان است.” ازمیان شعرای ایرانی معاصر، فریدون توللی را استاد خود می داند وبه اشعارفریدون مشیری علاقمند است وبه آن ایمان دارد. ازخواندن شعرهای حافظ لذت می برد. از میان نویسندگان وشعرای خارجی شارل بودلر، آندره ژید فرانسوی وامیل زولا را برتر می داند. (جلالی ۱۳۷۵، ۵۹)

۳-۲ بررسی آثار فروغ
۳-۲-۱ «اسیر»
نخستین مجموعه شعری فروغ در سال (۱۳۳۴ /۱۹۵۵) با مقدمه ای از شجاع الدین شفا منتشر شد و شامل ۴۴ قطعه می باشد، نشان گر حال و هوای زندگی در ایران است که شخص بایستی مقررات و سنن بی شمار اجتماعی را که شکل ظاهر به خود گرفته، ومفهوم اصلی خود را ازدست داده، رعایت کند. وی در این دفتر با پذیرش عشق، راهی برای فرار از زندان پیدا کرده، بامسئله‌ی غیرعقلی در خود مواجه می شود. او راهی برای فرار از آن عرضه می کند و می خواهد آن را با گذران در میان صحرا، سرکوفتن به سنگ کوهستنان وتن کوفتن به موج دریا گسترش دهد. (آژند:۱۳۶۳ ،۲۱۰)
شعرهایی که بیانگر مفاهیم فردی، دردمندیها وآرزوهای زنی عاشق است که از نیازها، خواسته‎ها و رنج دنیای محدود خود حکایت میکند. نوجوان در جامعه‎ای سنّتی است که عشق بها و شهامت سنّت شکنی داد
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه‎های عاشقانه پاره میکنم
ای ستاره‎ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره‎ میکنم
«ای ستاره ها از مجموعه اسیر»
در حقیقت این مجموعه، فریاد آزادیِ اسیری در بند است. فریاد و شکایت زنی گرفتار مسایل خانوادگی؛ زنی که شرایط نامساعد زندگی او را به تنگ آورده است.
آنچنان که نسبت به زنان پرداخته و حتّی به خود زنان هم معترض است که چرا این نوع نگاه را تحمل کرده است .
هیچ جز حسرت نباشد کار من
بخت بد، بیگانه‎ای شد یار من
بی گنه زنجیر بر پایم زدند
وای از این زندان محنت‎بار من
«راز من از مجموعه اسیر»
شعرهای مجموعه اسیر، بیشتر بر محور عشق می‎چرخد، همچنین مسایلی چون: اسارت، تنهایی، غم و مرگ، اما فضای شعر، تازه و دید شاعر نو است عاشقانه‎هایی که بی پروا و بی‎پرده به بیان احساسات شاعر می‎پردازند.
۳-۲-۲ «دیوار»
دومین مجموعه شعر فروغ که در سال ۱۳۳۵ در ۲۵ قطعه کوتاه و بلند منتشر شده است، با همان ساختار و با مفاهیمی مشابه، تصویری از تجربه‎های خصوصی زنی که در خلوت خویش، ساده و صمیمی، با خود و با مخاطبی که در شرایط زندگی و تجربه‎های عشقی او شریک است حرف زده و درد و دل میکند. روح بدبینی در این مجموعه بیشتر از اسیر دیده می شود.
گفتی از تو بگسلم … دریغ و درد
رشته وفا مگر گسستنی است؟
بگسلم ز خویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی است
اشعار مجموعه دیوار، بیانگر عشق زنی است که از معشوق خواهشی جز دوست داشتن ندارد. شاعری که تمام اندیشه او را عشق پر کرده است. ( او (عاشق) هر چه تو میخواهی است نه هر آنچه من میخواهم)
آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه‎های مهتاب است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست
«سپیده عشق از مجموعه دیوار»
فروغ در این مجموعه «دیوار» وضعی را میرساند که شخص می خواهد تمام جلوه‎های دیگری از حکایت روان و دل را مورد توجه قرار میدهد. محدودیتهای سنتی را در هم شکند. چرا که خود را در دنیایی از خود بیگانگی می یابد که دور و برش را دیواری حصار کرده، حال آنکه برخوردها، امکان هرگونه سنت شکنی را از بین برده است. از یک سو همچنان در ناآگاهی و گمشدگی به سر می برد. در جایی گناه را می سراید و هوسنامه به دست توده فریبان می دهد ودر جایی دیگر از شاهزاده و صدای سم اسبش برای اوهام ذهنی دختران جوان قصه می گویدو از سویی دیگر در برخی از آثار با وانهادن آن پندارها و تمناها به وضوح از تباهی خود می گوید (نیکبخت: ۷۱،۱۳۷۲)
لیک چشمان تو با فریاد خاموشش
راه‎ها را در نگاهم تار میسازد
همچنان در ظلمت رازش
گرد من دیوار میسازد
«دیوار از مجموعه دیوار»
۳-۲-۳ عصیان
سومین مجموعه شعری فروغ که در سالهای ۳۶ و ۳۷سروده شده است. شاعر با توجه به متون کتب مقدس و خاصه آن بخش ها که به مسئله خلقت انسان وعصیان شیطان ارتباط دارد، و پیش از او نیز شاعران بسیاری
از شرق و غرب بدان متوجه بوده اند و نیز با عنایت به خط اندیشگی خیامی از بیان حالات و احساسات غریزی زنانه خود دور شده است.
ساختی دنیای خاکی را و می دانی
پای تا سر جز سرابی، جز فریبی نیست
ما عروسکها و دستان تو در بازی
کفر ما عصیان ما چیزی غریبی نیست
واین خط از همان چند پاره‌ی منتخب شاعر، که با عنوان مقدمه های کوتاه در فاتحه کتاب به چشم می خورد. به وضوح پیداست تفکراتی در مورد عصیان شیطان و به تبع اغوای او عصیان انسان هم، اغلب به طریق سوال در دفاع از بیگناهی مخلوق مجبور مطرح می شود:
گر تو با ما بودی و لطف تو با ما بود
هیچ شیطانی را به ما مهری و رایی بود
هیچ در این روح طغیان کرده‌ی عاصی
زو نشانی بود یا آوای پایی بود
و سرانجام، چون همه سوال ها بی پاسخ می مانند، شاعر به تسلیم خدا رضا می دهد و از او طلب بخشایش معصیت و بخشش عصمت می کند و از همین روست که از جمله “بسامد” های غالب این کتاب واژه‌ی”خدا” ست. و در حرکت در همین حیطه است که به تدریج تفکر مرگ جای توجه به عشق را می گیرد و رفته رفته اندوه و مرگ بر روح شاعر سایه می افکند. (حقوقی:۱۳۸۴، ۱۴۳)
فروغ در این دفتر، اندکی از خود فاصله می گیرد و نگاه او متوجه مسأله مهمتری می شود در این مجموعه شاعر به مسایل بنیادینی چون هستی و نیستی، خیر و شر و … توجه میکند. و همه چیز را به محک تردید و تجربه میزند و به دنبال رهایی از دیوارهای اطراف خود است و با عنایت به اندیشه خیامی با جسارت بیشتری، برخی از مفاهیم و اعتقادات دینی را زیر سؤال میبرد.
مینشینم خیره در چشمان تاریکی
میشود یک دم از این قالب جدا باشم؟
همچو فریادی بپیچم در دل دنیا
چند روزی هم من عاصی خدا باشم
«عصیان از مجموعه عصیان»

 
 
 

نظر دهید »
نقش «بازاریابی» در فضای پیچیده رقابتی بانک‌های ایران
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

نقش «بازاریابی» در فضای پیچیده رقابتی بانک‌های ایران

 

چکیده:
با ظهور بانکهای خصوصی و موسسات اعتباری از اوایل دهه ۸۰ در شبکه بانکی کشور، مبنایی برای تحولات و تغییرات و حرکت به سمت رقابتی شدن این عرصه حاصل گردید. بهطوریکه پس از چند سال زمزمه واگذاری سهام تعدادی از بانکهای دولتی نیز به گوش رسید و این بانکها نیز در حال خصوصی شدن میباشند. این مطلب به نوعی بیانگر بازدهی بالاتر فعالیت بخش خصوصی میباشد و میتواند خبر از ظهور فضای پیچیده رقابتی در این شبکه را بدهد.

بازاریابی جامع یا یکپارچه یعنی ادغام، همیاری و همافزایی عوامل ابزاری و رفتاری کل سازمان در بازاریابی برای دستیابی به نتایج بیشتر و بهتر(مدیریت بازاریابی- فیلیپ کاتلر و گری آرمسترانگ – ترجمه دکتر علی پارساییان- انتشارات ادبستان/ سال۱۳۸۱). به عبارتی؛ بازاریابی جامع، سیاستی است که در تمام حوزه‌های بانک‌ها از قبیل انتخاب و ساخت شعب، نیروی انسانی، تبلیغات و… میبایست مورد توجه قرار بگیرد. راهکاری که میتواند بهعنوان یک اصل در تعیین استراتژیهای بانک‌ها برای فائق آمدن بر فضای پیچیده ناشی از این تغییرات مورد توجه باشد.
در تعاریف بازاریابی به پیشبینی از آینده اشاره شده و فعالان و اساتید این رشته، ورود بانکهای خارجی را به عرصه رقابتی بانکداری کشور، قریبالوقوع دانستهاند که در این صورت دستیابی به استراتژی‌های هوشیارانه بازاریابی را برای بانکها، لازمه برون رفت از بحرانهای آتی و استفاده از فرصت‌ها میدانند.
آموزش تخصصی بازاریابی و مشتریمداری مدیران و کارکنان و آشنایی آنان با تکنولوژی روز، حرکت به سمت بانکداری مشاورهای، مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)، نیازسنجی مشتریان برای طراحی خدمات و توجه به نیاز‌های عاطفی آنها و طبقهبندی مشتریان از جمله لازمه‌های بازاریابی امروز بانک‌های کشور است.
کلید واژه‌ها:
۱- بازاریابی ۳- مشتری مداری  ۲- بازاریابی جامع  ۴- تغییرات
۱- Customer satisfaction
change-2

 

جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
۳- Marketing
integration marketing-4

 

مقدمه:
تحولاتی که در جوامع بشری و عرصه های مختلف مشاهده میشود بر زندگی یکایک انسان‌های این جوامع اثرگذار بوده و می‌باشد. نکته‌ای که در این تحولات بسیار حائز اهمیت است، پیشرفت تکنولوژی در زمینه ارتباطات و فناوریهای این رشته می‌باشد. از این رو دوران حاضر را عصر ارتباطات نامگذاری نمودهاند.
دورانی که هر اتفاق و تحولی به راحتی در سراسر جهان قابل انتشار می‌باشد. این سرعت و وسعت انتشار بازتاب‌های مختلفی را از خود به جای گذاشته و موجب افزایش آگاهی های عمومی جوامع از آخرین دستاوردها و حقوق قابل مطالبه خود گشته است. پر واضح است که پیشرفت‌های تکنولوژی در گسترش وسایل ارتباطی و این افزایش اطلاعات در عموم جوامع، موجب شکستن انحصارها و ایجاد فضای رقابتی بین تولیدکنندگان کالا و خدمات گردد. محیط‌های رقابتی، بر خلاف شرایط انحصاری معمولا موجب پیشرفت و شکوفایی، ارتقاء کیفیت و… خواهند بود و این فرمول قدیمی و بسیار اثرگذار در اکثر حرفهها مورد بهره برداری قرار میگیرد. رقبا در یک مسابقه همواره در تلاش برای دستیابی به اهدافی خاص و برتر و پیشی گرفتن از حریف خود میباشند. یکی از راهکارهای موفقیت در عرصه رقابت، آگاهی داشتن از اصول بازاریابی و به‌کارگیری آن اصول به نحوی شایسته و مطلوب میباشد.
روند پیشرفت جوامع بشری از دوران غارنشینی و کشاورزی که انسان‌ها در جایگاه برده و بردهداری و رعیت و ارباب بودند، امروز به عصر صنعتی و فراصنعتی رسیده و جایگاه انسان‌ها به مدیر و کارمند و فروشنده و خریدار تبدیل شده و ابزار قدرت نیز به مراتب در این روند از زور و پول تغییر کرده و به انگیزش، اطلاعات و ارتباطات مبدل شده است.
در شرایطی که بانک مرکزی سعی در ساماندهی شبکه بانکی و خدماترسانی فعالان این شبکه به مشتریان دارد‌‌‌‌‌‌، تعداد بانک‌ها و موسسات مالی و اعتباری و تلاش آنها برای جذب مشتریان و نقدینگی جامعه نسبت به گذشته بسیار افزایش یافته و تغییرات بیشمار و قابل توجهی در این شبکه را موجب شده است. لذا در پی شناسایی اثرات این تغییرات بر آن شدیم با تحقیقات و بررسی‌های مطالعاتی و نهایتا مقایسه با علوم بازاریابی به انعکاس بخشی از نتایج حاصل، به علاقمندان بپردازیم.

 

بازاریابی یا لزوم نگرش نو در شبکه بانکی:
دنیای امروز دچار دگرگونی‌های بسیار زیادی شده و گذر زمان و پیشرفت‌های جوامع موجب تغییرات بیشماری نسبت به گذشته‌های نه چندان دور شده است. تولیدکنندگان و عرضهکنندگان کالا یا خدمات، محصولات خود را بهصورت محدودتر و مطابق با منافع و مصالح خود ارائه مینمودند و عملا مشتریان نیز بهدلایل مختلف از جمله نیازمندی به کالا و خدمات مورد نظرحتی با کیفیت‌های متفاوت و در سطوح پایین و سایر انحصار‌های موجود، ناچار به خرید بودند. اما اکنون نظر به افزایش تنوع و شکست انحصارها بیشتر از نیازمندی مصرفکنندگان به خرید، تولیدکنندگان وعرضهکنندگان، نیازمند فروش محصولات خود میباشند. پس تغییرات یک اتفاق است که دارای دو جنبه تهدید و فرصت میباشد. قطعا این انسان‌ها هستند که میتوانند تغییرات پیرامون خود را اگر تهدید بهشمار میآیند بهراحتی به فرصت تبدیل کنند و با پیشبینی‌های منطقی این امر را جامع عمل بپوشانند.
دراینجا یک مثال جالب در مورد تغییرات ذکر میگردد:
پژوهشگران، ظرف آبی را پراز ماهی‌های کوچک نمودند و سپس یک ماهی ماهیخوار را داخل آن ظرف انداختند. پس از مدتی ماهی ماهیخوار تمام ماهی‌های کوچکتر داخل ظرف را خورد. در مرحله دوم مجددا تعدادی ماهی کوچک را داخل ظرف آب اول و ماهی ماهیخوار را داخل یک ظرف آب کوچکتر واز جنس شیشه انداختند و سپس ظرف دوم را داخل ظرف اول قرار دادند. ماهی ماهیخوار با مشاهده ماهی‌های دیگر، برای شکار آنها تلاش نمود.  ولی به دلیل اینکه در یک حصار شیشهای قرار داشت امکان این کار برایش میسر نبود. در مرحله آخر، وقتی ماهیخوار از تلاش برای خوردن ماهیها ناامید شده و در حالت سکون قرار گرفته بود و به عبارتی حتی با دیدن طعمه نیز، انگیزهای برای گرفتن آنها نداشت. پژوهشگران بهطور نامحسوس ظرف شیشهای دوم که ماهیخوار داخل آن بود را برداشتند. اتفاق جالبی رخ داد! ماهی ماهیخوار، متوجه تغییر بهوجود آمده و حذف حصار شیشهای نشده بود و به وضعیت قبلی خود عادت کرده بود و به نوعی از روزگار موجود راضی بود.
هدف از طرح مثال بالا، جلب توجه به اتفاقات و تغییرات نامحسوسی است که امکان دارد در اطراف و پیرامون زندگی به وقوع بپیوندد و ما علی‌رغم درجه اهمیت بسیار بالا، متوجه آن نشده و بسیاری از فرصت‌های قابل بهره برداری از دست برود.
بازاریابی، فنی است که در دوران بحرانی و شرایط رقابتی اگر بهطور منطقی و هوشیارانه مورد استفاده قرار بگیرد قطعا مانند یک میانبر، سازمان را از چالش‌های موجود و موانع پیشرو عبور داده و به هدف یا اهداف مورد نظر، میرساند.
صنعت بانکداری در ایران نیز از جمله زمینه هایی بوده که در شرایط مختلف قرارگرفته و طی دوره‌های مختلف دچار دگرگونی‌های بسیار زیربنایی شده است. بانکداری ایران پس از انقلاب اسلامی و طی نمودن یک دوره تغییرات کلی و تبدیل شدن به بانکداری بدون ربا تا اوایل دهه۸۰، سال‌ها در حالت سکون قرار داشته و دچار تحولات چشمگیری نبوده است. در آن مدت، انحصار کامل در این صنعت کشور احساس میشد و عملا جامعه و مشتریان ناچار به مراجعه به بانک‌ها و استفاده از خدمات محدود آنها بودند. پس از انقلاب اسلامی بهدلیل شرایط ویژه کشور، سیاست حاکمه بر آن شد تا بعضا بانک‌ها را ادغام و با مدیریت و نظارت ملی و دولتی ادامه حیات بخشد. اما حدودا از اوایل دهه‌۸۰ به بعد حرکت و جهت بانک‌ها دچار تحولات بسیار مهم و اساسی گردید. با ظهور بانک‌های خصوصی و موسسات مالی و اعتباری که تازه شروع به فعالیت‌های گسترده نمودند، شرایط بانکداری به سوی رقابتی شدن این صنعت گروید.
اکثر افراد جامعه با این تحولات و تغییرات در عرصه بانکداری آشنایی دارند و توضیحات بیشتر، خستهکننده و اضافهگویی خواهد بود. ولیکن نکتهای که بسیار حائز اهمیت است، پی بردن جامعه به ارزش نقدینگی و بازدهی‌های متنوع و مختلفی است که از نقدینگی در اختیار، قابل بهره برداری میباشد. انتظارات مردم جامعه بهعنوان مشتریان بانک‌ها نسبت به گذشته کاملا متفاوت شده و بسیار بالا رفته است. درک این شرایط برای بانک‌ها، اولین گام درحفظ بقاء آنها خواهد بود. اینکه این حجم تغییرات در محیط پیرامون آنها بهوجود آید، ولیکن دیدگاه‌های قدیمی و سنتی بخواهد همچنان حاکم بر مدیریت آنان باشد، نتیجهای جز شکست در بر نخواهد داشت.
در شرایط فعلی که مشتریان به ارزش خود و نقشآفرینی که در موفقیت بانک‌ها دارند پی برده و انتظارات به مراتب بالاتر و متفاوتتری را نسبت به گذشته پیدا نمودهاند؛ از یک طرف و ظهور بانک‌ها و موسسات خصوصی (به عبارت دیگر، دیدگاه خصوصی و اقتصادی) و رقابت بالای آنها در پیشی گرفتن از یکدیگر برای جذب مشتریان و افزایش درصد سهم خود از بازار از طرف دیگر، موجب شده علم بازاریابی، جایگاه بسیار ویژهای در سازمان‌ها، بالاخص بانک‌ها و موسسات اعتباری پیدا کند.

ازنظر ” فیلیپ کاتلر”، «بازاریابی یکپارچه یا جامع» یعنی ادغام، همیاری، همافزایی عوامل ابزاری و رفتاری کل سازمان در بازاریابی برای دستیابی به نتایج بیشتر و بهتر و «بازاریابی» هنر و علم شناسایی، خلق و ارائه ارزش بهمنظور ارضاء نیازهای بازار هدف برای دستیابی به سود است. (مدیریت بازاریابی- فیلیپ کاتلر و گری آرمسترانگ – ترجمه دکتر علی پارساییان- انتشارات ادبستان/ سال۱۳۸۱).
کاتلر، فلسفه بازاریابی و علت وجودی آن را خلق مشتریان سودمند با هدف ایجاد مشتریان وفادار میداند.
درگذشته، صنعت بانکداری در ایران به دلایل مختلف از جمله انحصار و عدم نگاه خصوصیگرایی تا حدود زیادی از علوم و فنون بازاریابی محروم بوده و امروز بهطور ناگهانی دچار تغییرات اساسی و ظهور یک شرایط رقابتی شده است.
علی‌رغم اینکه بانک‌ها متوجه شرایط رقابتی و تغییرات بنیادی که در این عرصه بهوجود آمده، شدهاند اما هنوز دیدگاه های غیر تخصصی به موضوعات بازاریابی و رویه‌های کهنه و رفتارهای غیرحرفهای از آنها دیده میشود.
یکی از اهداف و کارکردهای استراتژی بازاریابی، شفاف ساختن محیط‌های کسب و کار آینده یا به عبارت دیگر، پیشبینی آینده میباشد. لذا بازاریابی جامع، اصلی است که باید در تمام مراحل و فرایندها و اقدامات بانک‌ها مورد بهره برداری قرارگیرد. به عبارتی، برنامه ریزی و تقسیم و تخصیص بودجهها، طراحی خدمات، تعیین بازار یا بازارهای هدف و مشاوره در انتخاب کانال یا رسانه ارتباطی در تبلیغات و اطلاعرسانی، ایجاد و افتتاح شعب، جذب نیروی انسانی و همه و همه اقداماتی است که در تشکیلات بانک‌ها معمولا هرکدام در حوزه‌های اختصاصی و مجزا مورد اجرا قرار میگیرند، ولیکن مرکز بازاریابی در واقع مرکز تعیین سیاست‌ها و خط‌مشی سازمان میباشد و به دور از اقدامات اجرایی، وظیفه همگنسازی را بین واحدهای مختلف سازمان باید ایفا نماید.
نهادینه کردن اصول بازاریابی در کسب و کار امروز، نسبتا پرکار و توام با هزینه‌های قابل توجهی میباشد و نوآوری در آن مانند سایر رشته ها، رمز موفقیت خواهد بود. برای این که بحث را از کلیگویی صرف خارج کنیم و به سمت بومیسازی این اصول در شبکه بانکی برویم لازم است به بخشی از گام‌های اولیه بازاریابی بانکی در ایران اشاره داشته باشیم:
۱- توجه به توانمندسازی کارکنان با آموزشهای تخصصی، بالاخص بازاریابی و برخورد با مشتری.
۲- انس گرفتن با تکنولوژی‌های نوین و افزایش اطلاعات کارکنان و مشتریان از بانکداری نوین.
۳- حرکت به سمت بانکداری مشاورهای.
۴- ایجاد مدیریت ارتباط با مشتریان.
۵- شناخت بهتر نیازهای مشتریان و طراحی خدمات قابل ارائه با اقتباس از نیازسنجی و بهطور کلی تلاش برای وفادارسازی آنان.
۶- توجه به نیازهای عاطفی مشتریان برای افزایش سهم خود از بازار.
۷- طبقهبندی روشنتر مشتریان و مراقبت‌های ویژه از مشتریان کلیدی که بازار هدف در سیاست‌های بازاریابی را تشکیل میدهند.
نکتهای که در این شرایط بسیار حائز اهمیت است اینکه عرصه رقابتی در نظام بانکی بسیار پیچیده و دشوار شده است و در پیشبینی‌های بازار آینده، وضعیتی بس پیچیدهتر را ترسیم مینماید؛ چرا که هنوز جای بانک‌های خارجی در کنار بانک‌های موجود خالی است. اینجاست که اگر به عرصه رقابتی و راهکارهای منطقی و هوشیارانه توجه نشود، بانک‌ها بعضا دچار خودزنی خواهند شد و کمکم از صحنه رقابت حذف می‌شوند. بانک‌ها در حال حاضر با درک از محیط و با نگاه به آینده پرپیچ وخم بانکداری باید خود را آماده رقابت نمایند.
امروز فرصتی است که فعالان این شبکه باید متوجه تغییرات بانکداری کشور باشند و زمان را مغتنم شمرده و سازمان را بهطور یکپارچه با ادبیات بازاریابی آشنا نمایند.
همچنین بدانندکه بازاریابی یک علم است که با مطالعه وضعیت موجود، شناخت کافی نسبت به بازار پیدا نموده و بااقتباس از امکانات و تجهیزات در اختیار و فرصت‌های قابل استفاده، اهداف را تعیین و سازمان را به سمت آن هدایت میکند. بازاریابی، رشتهای نیست که صرفا به حوزه تبلیغات و روابط عمومی یا ارتباط با مشتری مرتبط باشد؛ بلکه اصلی است که در تمام حوزه‌های فعالیت سازمانی مشارکت داشته و باید ورود نماید.
در همین راستا تربیت و آموزش رفتار حرفهای به کارکنان، نکتهای است که باید در آن رویکرد و سیاست‌های بازاریابی سازمان را منتقل نمود.
رفتار بعضی کارکنان بانک‌ها کاملا بیانگر عدم آشنایی و آموزش آنان در چگونگی مذاکره و برخورد با مشتری میباشد. در همین راستا اولویت اول در آغاز فعالیت‌های بازاریابی در شبکه بانکی امروز، آموزش مدیران و کارکنان، بالاخص درحوزه بازاریابی و مشتریمداری است. قطعا نحوه برخورد کارکنان با مشتری در کسب موفقیت سازمانی بسیار مهم میباشد. در دنیای فراصنعتی و زندگی ماشینی امروز مخصوصا در کشور‌های در حال توسعه، نیاز به فراغت‌های ذهنی و دوری از چارچوب‌های خشک را میتوان به عنوان خلاء‌های عاطفی انسان‌ها تعبیر نمود و بانک‌ها میتوانند در جهت توجه به این دسته از نیازها با بهره گرفتن از شیوه‌های مختلف از جمله برقراری ارتباطات غیرکلامی و استفاده از زبان بدن Body language بهره برداری لازم را برای جلب، حفظ و وفادارسازی مشتریان داشته باشند.
این فرض را در نظر بگیرید که یک بانک، خدمات مناسبی را طراحی و در شعب خود قابل ارائه به مشتریان نماید و برای اطلاع مشتریان از وجود خدمات مورد نظر و نحوه و چگونگی بهرهمندی از آنها، تبلیغات قابل توجهی با هزینه‌های بسیار بالارا انجام دهد. حال، مشتری در مراجعه به شعبه آن بانک با پاس‌خهای سرد، خارج ازاصول رفتارحرفهای و یا بدتر، بدون انگیزه برای جذب مشتری مواجه شود. قطعا در اینجا بسیاری از فرصت‌ها از دست رفته و شاید زیان‌های پنهان آن از زیان‌های آشکار نیز بیشتر باشد. در نتیجه وفادارسازی مشتری که در مراحل بعد از جذب مشتری صورت میپذیرد، مستلزم وفادارسازی کارکنان و آموزش‌های حرفهای آنان خواهد بود.
انس گرفتن کارکنان و آشنایی آنان با تکنولوژی‌های روز، موجب آگاهی آنان از شرایط رقبا که اولین گام در الگوبرداری و یکی از شیوه‌های مدیریتی است، میگردد و همچنین می‌تواند باعث راهنمایی مشتریان توسط کارکنان بانک و ایفای نقش مشاور آنان برای نزدیکی ذهنی با تکنولوژی‌های روز شود.
یکی از راهکارهای وفادارسازی مشتریان، مشاوره خوب کارکنان و مدیران بانک میباشد؛ چرا که این حرکت موجب افزایش اعتماد و اغنای (اقناع) روانی آنان میگردد. مشتریان امروز نیاز به توجه بانک‌ها به منافع آنان دارند. به عبارتی یک بانک، زمانی موفق است که بتواند با راهنمایی‌های دلسوزانه و حفظ منافع مشتری، خدمت خود را عرضه کند. بهطوریکه این حرکت در اثر مداومت، موجب افزایش اعتماد مشتری میگردد و ضمن رفع نیاز بانکی، او را از نظر روانی و عاطفی نیز به اغناء (اقناع) می‌رساند. این وضعیت زمینهای برای وفادارسازی مشتری میباشد. نیازسنجی مشتریان و انطباق خدمات بانک با این نیازسنجی، از دیگر راهکارهای بازاریابی خدمات بانکی است.
قطعا تبلیغات نمیتواند یک خدمت بد و نامناسب را از اثرگذاری منفی و عدم اقبال و توجه نجات دهد. اگر بانکی رویکرد بازاریابی خود را صرفا به بُعد تبلیغات معطوف کند و در مقابل، توجهی به طراحی خدمات کارآمد و موثر در رفع مشکلات و نیازهای مشتریان نداشته باشد، مطمئنا علی‌رغم مصرف بودجه و هزینه‌های زیاد، شکست و انزوا را به ارمغان خواهد آورد. در نتیجه هرقدر هم تخصص روابط‌عمومی‌های بانک‌ها برای تنظیم پیام وتحلیل محتوا در سطح بالایی باشد و باتوجه به شناختی که از ظرفیت‌ها و کارآیی رسانه‌های مختلف وجود دارد نسبت به انتخاب رسانه مناسب اقدام شود، ولیکن این نکته بسیار مهم است که ارزیابی نهایی جامعه و مشتری، ازکارآمدی خدمت مورد نظر بهعنوان موضوع تبلیغ شده، صورت میپذیرد و عملا در صورت عدم رضایت مشتری از کارآمدی خدمت عرضه شده، عدم اعتماد و اطمینان به تبلیغات آن بانک را نیز به همراه خواهد داشت.
یکی از واژه هایی که در ادبیات بازاریابی به آن تاکید شده، “بازار هدف” است. بازار هدف در بانک، آن بخش از جامعه است که یک بانک برای جلب آن بخش از جامعه به عنوان مشتری و ارائه خدمات خود در نظر دارد. بهطور کلی یک بانک، جامعه را مورد مطالعه قرار میدهد و براساس یک سری مشخصه‌ های خاص آنها را در گروه های مختلفی تقسیم میکند و با اقتباس از توانمندیهای آن بانک در جهت نیازسنجی و نهایتا طراحی و ارائه خدمات خاص به آنان سعی در جلب و جذب آنها بهعنوان مشتری دارد. حال این را در نظر بگیرید که آیا از آن درصد یا مقدار مشتریانی که یک بانک برای ارائه خدمات خود جذب و به نوعی آنان به بهانه‌های مختلف در آن بانک حضور پیدا نموده و ارتباط برقرارکردهاند از ارزش یکسان برخوردارند؟
مطمئنا شما هم پاسخ منفی به این سئوال میدهید! اگر فرایند وفادارسازی مشتری از زمان اولین مراجعه و برقراری ارتباط تا شناسایی وی بهعنوان یک مشتری کاملا وفادار را در نظر بگیریم، میتوان مشتریان را به دسته‌ های مجزا و تفکیک شدهای تقسیم نمود. بانک‌ها با انجام این کار میتوانند تعریف جامع و مانعی را از مشتریان خود داشته باشند و حتی در تعیین سیاست‌های ارتباطی و نحوه ارائه خدمات خود نیز سطحبندی خاصی را مشخص نمایند، بهطوریکه با ارتقاء مشتری از هر مرحله و نزدیک شدن بهعنوان یک مشتری کاملا وفادار، خدماتی که به آن مشتری ارائه میگردد، مطلوبتر شود تا از ارتقاء کیفیت خدماتی مثل به کارگیری سپرده‌های آنان در پروژه هایی با سودآوری بیشتر، پرداخت سود بالاتر به سپرده‌های آنان، ارسال نقدینگی به محل مورد نظر مشتری، برگزاری مراسم‌های حضوری و مشاوره و گفتگوهای دوستانه، اعطای هدایای تبلیغاتی، تخصیص اعتبارات و… بهعنوان ابزار تشویق مشتریان برای رسیدن به مرحله بالاتر استفاده نمایند.
درپایان ضمن تاکید مجدد برلزوم بازاریابی و تعبیر آن بهعنوان راهی در جهت توسعه خصوصیسازی در کشور و استفاده بهینه از امکانات و تجهیزات موجود، از آن برای رشد گردش پولی در بانک‌ها و افزایش تنوع و کیفیت خدمات و نزدیکی به استانداردهای بین المللی و آمادگی برای ورود به بازار‌های جهانی میتوان یاد نمود. پس توصیه میشود خوب ببینیم، درک کنیم و درست اقدام کنیم تا نسل‌های آینده نیز از ما به خوبی یاد کنند

 

 

 
 
 

نظر دهید »
مطالعه تطبیقی محاربه در حقوق کیفری ایران و فقهای شافعی و حنفی- قسمت ۹
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

ج: محاربه در اقوال فقها
در بین فقها عامه ابن قدامه برای تحقق محاربه گفته است: اولاً، اقدام محاربه بایستی به صورت علنی باشد، ثانیاً، به طریق قهر و غلبه باشد، ثالثاً، اخد مال صورت گیرد و الا اگر اخذ مال مخفیانه باشد فاعل سارق است و اگر عده ای خروج کنند به نحوی که تعداد آنها موجب قهر و غلبه شوند قطاع الطریق هستند.[۵۴]
ابو حنیفه بر این باور است است که محاربه فقط در خارج از شهر وروستا محقق می شود وفقط در مسیر حرکت ممکن است جرم محاربه اتفاق بیفتد، بنابراین گرفتن مال در داخل شهرها و روستاها اختلاس به حساب می آید ومحاربه محسوب نمی شود. برخی از فقهای حنفی ضمن تأیید نظر پیشوای خود می گویند نام این جرم راهزنی است. از اینرو با توجه به نام جرم و وقوع آن، جز در راه های عمومی بیرون از شهر یا روستا امکان پذیر نیست.[۵۵] شافعی در تعریف محاربه بیان داشته: «محاربه عبارت است از ظاهر شدن (خروج) جهت گرفتن مال یا ارتکاب قتل یا ایجاد هراس شدید به طوریکه با تکیه بر قدرت وشوکت خویش امکان استغاثه وکمک خواهی را از دیگری سلب کند».[۵۶]
بعضی از فقهای شافعی عقیده دارند کسی که نسبت به دختر بچه (کمتر از ۹ سال) بصورت آشکار تعرض نماید، محارب محسوب می گردد.[۵۷] همچنین معتقدند که اگر قتل به قصد اخذ مال یا ایجاد هراس در راه باشد، محاربه محقق خواهد شد.[۵۸]
تعریف محاربه به قطع الطریق که مستلزم ربودن مال افراد در گردنه ها و راه های خارج از شهر و آبادی است، بیشتر محاربه را به سرقت نزدیک می کند ودر اقوال فقهای امامیه نادر است وبیشتر به نظر اهل سنت مستند است که گفته اند: حرابه عبارت از قطع طریق یا سرقت کبری است.[۵۹]
از نظر حنفیه برای تحقق محاربه شرط است که محارب سلاح یا چیزی که در حکم سلاح است از قبیل عصا و سنگ استعمال نماید. در حالیکه از نظر شافعیه شرط نیست که محارب سلاح استعمال کند وهمینقدر که قدرت وشوکت خویش را جهت ارتکاب بزه به کار ببرد، برای تحقق محارب کفایت می کند.[۶۰]
در بیان فقهای امامیه، مرحوم شیخ طوسی اقوال مختلفی را در خصوص محاربه مطرح کرده است. وی در «مبسوط» نظر فقهی خود را چنین بیان می کند: «مطابق روایات ما، مراد آیه هر کسی است که سلاح کشیده ومردم را می ترساند؛ چه در دریا و چه در خشکی؛ چه در شهر و چه در بیابان، وروایت شده که دزد هم محارب است. در بعضی از روایات ما هم وارد شده است که مراد از آیه، قطاع الطریق هستند؛ چنانکه فقهای عامه نیز اینگونه گفته اند.[۶۱]
ایشان در کتاب «خلاف» به نظریه غالب فقهای اهل سنت- که محاربه را را قطاع الطریق می دانند- نزدیکتر شده ومی فرماید: «محاربانی که خداوند در آیه محاربه ذکر کرده، همان قطاع الطریق اند که سلاح کشیده وراه ها را نا امن می کنند وبه ارعاب رهگذران می پردازند».[۶۲]
و همچنین در کتاب «نهایه»، تعریف مشهور فقهای امامیه را پذیرفته ومی گوید:
«محارب کسی است که سلاح ظاهر کند و از اهل «ریبه» باشد. در شهر باشد یا در غیر آن، در بلاد اسلام باشد یا در بلاد کفر، در شب باشد یا در روز؛ پس هرگاه چنین کرد محارب است».[۶۳]
استدلال شیخ در کتاب النهایه این است که قدر متقین در عنوان محاربه علاوه بر قصد اخافه، شرط بودن اهل ریبه است و به علاوه چون محل تردید بوده وحدود با شبهه دفع می گردند باید گفت که برای تحقق حکم محارب، اهل ریبه بودن وی شرط است. اما ضعف این استدلال روشن است. چراکه شرط دانستن آن با وجود قصد اخافه جداً بعید است زیرا با وجود قصد اخافه محاربه محقق می گردد اعم از اینکه محارب از اهل ریبه باشند یا نباشند. چون وجود قصد اخافه برای تحقق محاربه کافی است و نیاز به وجود حالتی دیگر از قبیل اهل ریبه بودن در محارب نیست.
مرحوم محقق حلی تجرید سلاح برای اخافه مردم را محاربه دانسته ودر مورد اینکه آیا لازم است محارب، اهل ریبه باشد تردید کرده وقول اصح را عدم اشتراط دانسته بلکه فرموده با قصد اخافه وعلم بر آن محاربه محقق است. ایشان توانایی بر اخافه را نیز دخیل نشمرده و درباره کسی که سلاح بکشد اما به علت ضعف قدرت اخافه نداشته باشد تردید کرده است و اشبه اقوال را ثبوت عنوان محاربه در این خصوص دانسته است.[۶۴]
شهید اول آورده است: «وهی تجرید السلاح بر او بحراً، لیلا او نهاراً، لا خافه الناس فی مصر و غیره من ذکر او انثی، قوی او ضعیف…» و شهید ثانی در شرح آن افزوده است: «من اهل الریبه ام لا، قصد الاخافه ام لا، علی اصح الا قوال».[۶۵]
در این تعریف، شهید اول تجرید سلاح وقصد اخافه را از ارکان محاربه دانسته و شهید ثانی اخافه را از آن حذف کرده اند وظاهراً صرف تجرید سلاح را با قصد اخافه یا بدون آن محاربه دانسته اند، اعم از آنکه با این عمل، مرتکب اهل فساد و ریبه باشد یا نباشد. بنابر نقل فقها ظاهراً ابن جنید حکم را مختص به رجال دانسته و اناث را از آن خارج کرده است و تصریح فقها به اعم بودن مفهوم محاربه در پاسخ به ابن جنید است.
امام خمینی (ره)در «تحریر الوسیله» در مورد محاربه بیان می دارد: «محارب هر کسی است که سلاح خود برهنه و آماده سازد که مردم را بترساند ودر زمین اراده فساد داشته باشد و فرق نمی کند که در خشکی باشد یا در دریا، در شهر، یا غیر شهر (مثل راه ها و بیابان) در شب یا روز، زن ومرد در آن یکسانند».[۶۶]
بر اساس این نظر برای تحقق محاربه، علاوه بر به کار بردن سلاح وقصد اخافه، قصد افساد در زمین نیز شرط است. این نظر مبتنی بر این برداشت از آیه ۳۳ سوره ی مائده است که موضوع حکم دو جزء دارد؛ یکی محاربه و دیگری افساد در زمین، یعنی عنوان مورد نظر جرم محاربه بر وجه فساد است نه محاربه به تنهایی. در نتیجه اگر هر یک از شرایط محاربه و افساد تحقق پیدا نکند موضوع حکم مذکور در آیه تحقق نیافته است زیرا محاربه و افساد هر یک جزئی از سبب اند که با تحقق هر دو جزء سبب، مسبب یعنی مجازات های اربعه قابلیت اجرا پیدا می کند. در واقع، مقوله ی محاربه و افساد با مجازات آن، مقوله سبب و مسبب است که تحقق یک جزء سبب موجب اجرای مسبب نمی شود، بلکه مجازات فقط وقتی قابل اجراست که افساد فی الارض از طریق محاربه باشد و الا اگر محاربه موجب فساد نگردد از شمول حکم آیه خارج است.[۶۷]
از تعاریف ذکر شده که مطابق با نظر مشهور فقهای امامیه است چنین بر می آید که محارب دو شرط دارد: یکی در آوردن سلاح از غلاف، دوم ترسانیدن مردم، اما از تعریف امام خمینی (ره) شرط سومی نیز فهمیده می شود که عبارت است از قصد افساد در زمین. در آیه ۳۳ سوره ی مائده «افساد فی الارض» عطف بر «محاربه» شده و موضوع حد قرار گرفته است و عطف افساد بر محاربه، قرینه ای است بر اینکه محاربه با خدا و پیامبر باید به صورت افساد در زمین و سلب امنیت باشد، زیرا با این کار وضع زندگی مردم آشفته می شود و افساد در زمین محقق خواهد شد.
گفتار دوم: مبانی عرفی
الف: وجود بروز خطر شدید
با توجه به اینکه بزه محاربه در زمره ی جرایم حدی قرار گرفته است و مجازات سختی از سوی قانونگذار در ماده ی ۱۹۰ قانون مجازات اسلامی برای آن در نظر گرفته شده و از طرف دیگر، با توجه به سختگیری های متعدد و متفاوت قانونگذار در زمینه اثبات سایر جرایم حدی، اغلب در مورد بزه محارب قابل اعمال نبوده و بزه مهم محاربه بر اساس تصریح قانون مجازات اسلامی که تنها با یک بار اقرار ثابت می شود و انکار بعد از آن نیز در این زمینه بی تأثیر است، همگی نشان دهنده ی این است که برای فرد محارب خطر شدیدی را به همراه دارد و فرد محارب نیز با دست بردن به سلاح و از بین بردن امنیت عمومی و ترس مردم مشمول این مجازات می گردد که امری سخت و انکار ناپذیر می باشد.
از طرف دیگر با توجه به اینکه محاربه در قوانین پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تدریج توسعه و گسترش زیادی پیدا نموده و در سیاست کیفری قانونگذار چنان توسعه یافته که جرائم مختلف و متفاوتی را در زمینه های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی را شامل می شود از این جهت نیز برای مرتکب آن خطر شدیدی را به همراه دارد چراکه ممکن است فرد محارب با انجام عملی مشمول این عنوان مجرمانه گردد و از این رو منجر به آن شود که مجازات تعیین شده از سوی قانونگذار نیز در مورد وی اعمال گردد.

ب: لزوم حفظ امنیت عمومی جامعه
بدون تردید یکی از ارکان حیات اجتماعی، لزوم حفظ امنیت عمومی و امنیت جانی اعضای یک جامعه است، به گونه ای که عدم وجود چنین امنیتی می تواند مانع تمامی پیشرفت ها و فعالیت های اجتماعی شود و حیات جامعه را با مشکل جدی روبه رو نماید و به همین دلیل است که جامعه اسلامی نسبت به پدیده ی امنیت و محاربه بی تفاوت نیست و برای حفظ امنیت عمومی جامعه قوانین و مقرراتی را برای حفظ آن وضع نموده است، لذا تأمین امنیت از نخستین وظایف حکومت هاست وحکومت ها برای حفظ نظم و امنیت اجتماعی ناچار به وضع قواعدی هستند تا روابط شهروندان به گونه ای تنظیم شود که هر کس بدون ایجاد تهدید از امتیازهای خویش در اجتماع بهره گیرد.
.مفهوم امنیت، مصونیت از تعرض و تصرف اجباری بدون رضایت است و در مورد افراد به معنی آن است که هراس و بیمی نسبت به حقوق و آزادی های مشروع نداشته باشد و به هیچ وجه حقوق آنان به مخاطره نیفتد وهیچ عاملی حقوق مشروع آنها را تهدید ننماید.[۶۸]
امنیت در اسلام یکی از بزرگترین نیازها دانسته شده است. این معنی را می توان در هشدارها و وعده هایی که به سلب کنندگان امنیت داده شده یافت. امام علی (ع) هدف حکومت خود را – که هدف تمام حکومت های صالح است- امنیت یافتن ستمدیدگان بر می شمرد.[۶۹]
لذا با توجه به مطالب بیان شده، محاربه که به عنوان یکی از جرایم علیه امنیت شناخته شده، که در آن مرتکب با دست بردن وترساندن مردم باعث از بین رفتن امنیت جامعه می شود و فقها نیز موضوع اصلی برای حکم محاربه را سلب امنیت عمومی با بهره گرفتن از سلاح و یا زور و یا قدرت به صورت آشکارا تعریف کرده اند وسلب کنندگان امنیت عمومی را که با بهره گرفتن از زور و قدرت آرامش جامعه را بر هم می زنند را از مصادیق حقیقی محارب شمرده اند.
همچنین قانونگذار نیز در ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی به سلب امنیت و آزادی با بهره گرفتن از سلاح اشاره کرده و مقرر داشته که: «هر کس برای ایجاد رعب و هراس وسلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی الارض می باشد». لذا مشاهده می شود که از نظر قانونگذار هم برهم زدن امنیت امری مهم تلقی شده و برای آن نیز مجازات در نظر گرفته شده است.
به هر ترتیب با توجه به اینکه عمل فرد محارب باعث از بین رفتن امنیت جامعه و ترس افراد جامعه نیز می شود و از طرفی با توجه با اینکه تأمین امنیت جامعه امری مهم و از وظایف حکومت هاست لذا حکومت ها برای حفظ و امنیت جامعه ناچار به وضع قواعدی هستند تا افراد بتوانند بدون ایجاد تهدید از امتیازهای خود در اجتماع بهره مند شوند.
فصل دوم
ارکان بزه محاربه
از نظر حقوق جزای اختصاصی، برای تحقق هر جرمی وجود سه رکن لازم است که این سه رکن را ارکان تشکیل دهنده جرم می نامند و عبارتند از رکن قانونی، رکن مادی و رکن روانی. در این فصل با توجه به ارکان سه گانه فوق به بررسی ارکان تشکیل دهنده بزه محاربه خواهیم پرداخت.
مبحث نخست: رکن قانونی
از نظر اسلام برای اینکه بتوانیم فعل را جرم محسوب نماییم وجود دلیلی که آن فعل را حرام و برای ارتکاب آن مجازات قرار داده باشد واجب و ضروری است، و این همان چیزی است که ما امروز آن را عنصر قانونی جرم قلمداد می کنیم. البته صرف وجود دلیلی که بر حرمت و مجازات دلالت کند به تنهایی و بدون توجه به اینکه آن فعل در چه وقت و در چه مکان و توسط چه شخصی واقع شده است، برای مجازات نمودن کافی نیست. بلکه شرایط مجازات بر فعل حرام، این است که آن دلیلی که فعل را حرام کرده است در وقت انجام قابل اجرا باشد وهمچنین آن دلیل بر امکان تحقق فعل و بر فاعل جاری می باشد، پس اگر شرطی از این شروط موجود نباشد مجازات بر آن فعل حرام ممتنع و غیر ممکن است.
در جرایم مستلزم حد که محاربه نیز در زمره آن جرایم است تحقق و قابل مجازات نمودن آنها منصوص بودن آنهاست. بر اساس روایات وارده در این زمینه واجماع فقهای عظام رکن قانونی جرم محاربه آیه ۳۳ از سوره مائده است. «انَّما جَزاءُ الذّینَ یُحارِبونَ اللهِ و رَسوُلَهُ و یَسعَونَ فیُ الأرضِ فِساداً أن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَو تُقَطَّع اَیدیهُم و اَرجُلَهُم مِن خِلافٍ اَو یُنفَوا مِنَ الأرضِ ذلِکَ لهُم خِزیُ فی الدُّنیا وَ لَهُم فی الاخره عَذابٌ عَظیمُ» یعنی: «همانا کیفر کسانی که به محاربه با خدا و رسولش بر می خیزند و در فساد روی زمین می کوشند، قتل یا به دار آویختن یا بریدن دست ها و پاهایشان به طور مخالف و یا تبعید آنهاست. این مایه ی خواری و رسوائی آنان در این جهان است و در آخرت نیز عذاب بزرگی خواهند داشت».
این آیه از مهمترین آیات مربوط به احکام جزائی اسلام و مهمترین آیه در خصوص جرایم علیه امنیت جامعه به شمار می رود ومباحث مفصلی پیرامون آن در کتب فقهی صورت گرفته است.
در قانون مجازات اسلامی قسمت اصلی و مستقل جرم محاربه در باب هفتم از کتاب حدود تحت عنوان محاربه و افساد فی الارض از مواد ۱۸۳ الی ۱۹۶ مورد تقنین واقع شده، وتعریف محارب و مصادیق و موارد محاربه و راه های ثبوت و نوع مجازات آن را بیان نموده است.
به موجب ماده ۱۸۳ این قانون، محاربه عملی مجرمانه محسوب و به موجب ماده ۱۹۰ دارای مجازات می باشد.
ماده ۱۸۳ مقرر می دارد: هر کس برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد، محارب می باشد.
ماده ۱۹۰ مقرر می دارد: حد محاربه و افساد فی الارض یکی از چهار چیز است: ۱- قتل ۲- آویختن به دار ۳- قطع دست راست و سپس پای چپ ۴- نفی بلد.
قانونگذار در ماده ۱۸۵ سارق مسلح و قطاع الطریق (راهزن) را هرگاه با اسلحه امنیت مردم و جاده را مختل و رعب و وحشت ایجاد نماید، محارب محسوب نموده که به نظر می رسد که تأکید این مطلب تحت ماده ای مستقل، به خاطر رعایت جنبه فقهی قضیه بوده، زیرا (لصّ) یعنی سارق مسلح و قطاع الطریق یعنی راهزن، در کتب فقهی مورد بحث فقهای عظام قرار گرفته که در صورت صدق عنوان محاربه و احراز شرایط معتبره، محارب محسوب می گردند و در غیر این صورت احکام دیگر دارند. لکن به نظر می رسد که با توجه به عمومیت واطلاق ماده ۱۸۳ نیاز به انشاء ماده ۱۸۵ نبوده به این دلیل که سارق مسلح و قطاع الطریق در صورت احراز شرائط مذکور در ماده ۱۸۳ از مصادیق محارب محسوب می گردند.
گفتار نخست: تحولات تقنینی
الف: در قانون حدود و قصاص
قانونگذار در سال ۶۱ در بیان حد محاربه و افساد فی الارض در ماده ۲۰۲ چنین بیان نموده بود که: «ماده ۲۰۲ – حد محاربه و افساد فی الارض یکی از چهار چیز است:
۱- قتل ۲- آویختن به دار ۳- قطع دست راست و پای چپ ۴- تبعید.
انتخاب هر یک از امور چهارگانه به اختیار قاضی است ولی در صورتی که اجراء بعضی از مجازات ها دارای مفسده ای باشد نمی تواند آن را انتخاب نماید. خواه کسی را کشته یا مجروح یا مال او را گرفته باشد و خواه هیچیک از این کارها را انجام نداده باشد».
اما قانونگذار در سال ۱۳۷۰ این ماده را با تغییراتی در ماده ۱۹۰ خود به این شرح بیان داشت: «حد محاربه و افساد فی الارض یکی از چهار چیز است:
۱- قتل ۲- آویختن به دار ۳- قطع دست راست و سپس پای چپ ۴- نفی بلد».
چنانچه ملاحظه می گردد قانونگذار لاحق قسمت اول ماده ۲۰۲ سابق را با تغییرات ذیل در ماده ۱۹۰ بیان داشته است: اول آنکه در بیان نوع سوم مجازات های مفسد و محارب قائل به ترتیب گشته و بیان داشته است: «اول قطع دست راست و سپس پای چپ» و به نظر می رسد از قول فقهایی که قائل به ترتیب در اجرای حد قطع شده اند پیروی کرده است. دومین نکته در ماده فوق آنست که در بیان مجازات نوع چهار از لفظ «نفی بلد» به جای «تبعید» استفاده نموده است و البته شاید در توجیه این عمل گفته شود که قانونگذار سعی داشته تا برساند که حدود اربعه را بر اساس آیه ۳۳ سوره مائده بیان داشته است ولیکن علی رغم این تغییر در مواد ۱۹۳ تا ۱۹۴ مجدداً از لفظ تبعید استفاده نموده و این نشان می دهد که استفاده از الفاظ متفاوت در چند ماده با فاصله کم دلیل بر تسامح بوده، ضمن آنکه استفاده از الفاظ متفاوت با یک معنی از مرجعی چون قانونگذار پسندیده نمی باشد و امید است که به رفع آن اقدام نماید. نکته آخر اینکه قانونگذار لاحق قسمت اخیر ماده ۲۰۲ سابق را در ماده ای جداگانه و با تغییراتی بیان داشته که در ذیل اشاره ای به آن می نماییم.
«ماده ۱۹۵- انتخاب هر یک از این امور چهارگانه به اختیار قاضی است خواه محارب کسی را کشته یا مجروح کرده یا مال او را گرفته باشد و خواه هیچ یک از این کارها را انجام نداده باشد».
چنانچه ملاحظه می شود قانونگذار لاحق سعی داشته است تا ایرادات قسمت اخیر ماده ۲۰۲ سابق را بر طرف کند به همین جهت به حذف عبارت: «ولی در صورتی که اجراء بعضی از مجازات ها دارای مفسده ای باشد، نمی تواند آن را انتخاب نماید» اقدام نموده است، چراکه این عبارت با اختیار قاضی متضاد می باشد و به همین جهت پس از حذف آن به صورت اصلاح شده در ماده ۱۹۱ ارائه گردید.
ایراد دیگری که به قانون حدود در باب مقررات محاربه وارد است، داخل کردن عناوین بغی و محاربه در یکدیگر است. چنانچه اصولاً مواد ۱۹۸ الی ۲۰۰ قانون مذکور مربوط به جرم بغی است. چراکه محارب به منظور ایجاد رعب و وحشت عمومی و اغتشاش، به اسلحه و امثال آن متوسل می شود، نه به قصد براندازی حکومت و مبارزه با حاکم اسلامی. بنابراین جرایمی از قبیل، طرح براندازی، قیام مسلحانه و شرکت و معاونت در آنها از جرایم علیه حکومت می باشند و از عنوان محاربه خارج هستند و به اصطلاح در ردیف جرایم سیاسی می باشند.
ب: در قانون مجازات اسلامی
باب هفتم از کتاب دوم قانون مجازات اسلامی- مصوب مرداد ماه ۱۳۷۰ کمیسیون امور قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی- راجع به محاربه و افساد فی الارض است که در سه فصل (تعاریف، راه های ثبوت محاربه وافساد فی الارض) بحث شده است که جمعاً بر ۱۴ ماده و ۶ تبصره است و در کتاب پنجم و قوانین دیگر نیز به محاربه اشاراتی شده است. اما در اینجا نیز به بخش «تعاریف» که تناسب بیشتری با موضوع بحث دارد پرداخته می شود.
ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد: «هر کس برای ایجاد رعب و هراس و سلب آزادی و امنیت مردم دست به اسلحه ببرد محارب و مفسد فی الارض می باشد».
ظاهر این ماده، بیانگر این است که محاربه و افساد فی الارض در نظر مقنن یکی بوده وقانونگذار، به صراحت اعلام نکرده که این دو- محاربه و افساد فی الارض- دو عنوان مستقل هستند. لذا اگر از دید مقنن، محاربه و افساد فی الارض دارای وحدت باشند؛ چرا در قوانین مختلف دیگری که به ذکر مصداقی از محاربه اکتفا می کند و یا جرمی را در حکم محاربه تلقی می کند؛ به ذکر مجازات آن نمی پردازد و با ابهامی که شایسته قانونگذار نیست از کنار آن می گذرد و در واقع به قانون مجازات اسلامی واگذار می کند. مانند تبصره ۱ ماده ۶۸۷ قانون مذکور که مقرر می دارد: «در صورتی که اعمال مذکور به منظور اخلال در نظم و امنیت جامعه و مقابله با حکومت اسلامی باشد، مجازات محارب را خواهد داشت». که در حقیقت، احتمال محارب بودن را مطرح کرده است. ولی در ماده ۶۹۴، با وجود اینکه بعضی از افراد دارای سلاح اند، احتمال محارب بودن را منتفی دانسته است.
اما از طرف دیگر، مقنن در مواردی که به مصداقی از مفسد فی الارض یا در حکم آن بودن می رسد، تردیدی از مجازات اعدام به خود راه نمی دهد. به عنوان مثال در ماده ۹ قانون اصلاح مبارزه با مواد مخدر مصوب ۱۷/۸/۱۳۷۶ آمده است که «… در مرتبه چهارم چنانچه مجموع مواد مخدر در اثر تکرار به سی گرم برسد، مرتکب در حکم مفسد فی الارض است و به مجازات اعدام محکوم می شود».
از این ماده، به روشنی استنباط می شود که جرم افساد فی الارض، جرمی مستقل در نظر قانونگذار است. همانگونه که در اصلاحیه سال ۱۳۷۶، در ماده ۹ تغییر اساسی ایجاد نشد و تنها به حذف عنوان «مفسد فی الارض» از ماده ۶ قانون مبارزه با مواد مخدر اکتفا کرد که البته مجازات اعدام برای قاچاقچیان مواد مخدر، به قوت خود باقی ماند.
به هر حال، اگر عنوان محاربه و مفسد فی الارض، در نظر قانونگذار یکی هستند، باید حکم آن دو دارای وحدت باشند که در ماده ۱۹۰ قانون مجازات اسلامی حد هر یک از آن دو را، مجازات اربعه بر می شمارد.
با عنایت به تعاریفی که قبلاً در مورد محاربه عنوان کردیم، مشهور فقها قائل بر این هستند که «محارب کسی است که برای ترساندن مردم دست به اسلحه ببرد». می توان تعریف قانونگذار از محارب و مفسد فی الارض در ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی را فی الجمله بر گرفته و متأثر از نظر مشهور فقها دانست. چرا که کلمه ی «هرکس» در متن ماده مذکور شامل زن، مرد، مسلمان و غیره می شود و فرقی نمی کند عمل مجرمانه در شب، روز، خانه، خیابان، خشکی، دریا، شهر و غیر شهر به وقوع بپیوندد هر چند که مالی را اخذ نکرده باشد. به عنوان نمونه، می توان به نظر مرحوم کاشف الغطا اشاره کرد که می فرماید: «محارب کسی است که برای اخافه مردم سلاح بکشد و به ناحق بخواهد مردم را بترساند، خواه سلاح تیر باشد یا نیزه یا شمشیر یا سنگ و عصا، در شب باشد یا در روز که هدف فقط ترساندن یا فساد یا اراده ی کشتن، هتک عرض آبرو و ترس باشد…»[۷۰]
اما در مورد اینکه چرا گفتیم، تعریف مقنن، فی الجمله با نظر مشهور فقها مطابقت دارد؛ از آن روی است که جز صاحب جواهر، به نوعی و حضرت امام خمینی (ره) به صراحت تمام، متعرض جمله «ومفسد فی الارض» در تعریف محاربه و به تعبیر بهتر، عطف بر کشیدن سلاح نشده اند.
صاحب جواهر می فرماید: «هر کس برای ترساندن مردم اسلحه بکشد یا حمل کند، محارب است؛ ولو اینکه یک نفر علیه نفر دیگر باشد، بر وجهی که اراده فساد بر آن عمل صادق باشد».[۷۱] یا اینکه حضرت امام (ره) در تحریر الوسیله می گوید: «محارب کسی است که برای ترساندن مردم سلاح خود را بر کشد و از غلاف بیرون آورد یا آماده تیر اندازی سازد و قصد افساد فی الارض کند».[۷۲]
و در نهایت اینکه بیان کردیم «هر چند که مالی را اخذ نکرده باشد»؛ به این علت است که، تعریف محاربه به قطع طریق، مستلزم ربودن مال افراد در گردنه ها و راه های خارج از شهر و آبادی می باشد، در اقوال فقهای امامیه چندان وارد نشده؛ بلکه مستند این اقوال، در تعابیر و گفته های اهل سنت است.
ج: در قانون جدید مجازات اسلامی
در لایحه پیشنهادی قانون مجازات اسلامی در ماده ۲۸۰ تعریف محاربه اینگونه بیان شده: «محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنهاست، به نحوی که موجب نا امنی در محیط گردد.. هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمی شود».
در این تعریف، قانونگذار تنها به تعریف محاربه پرداخته و نامی از مفسد فی الارض نبرده است. این نوع بیان در واقع تبیین دقیق و تمایز دو عنوان محاربه و افساد فی الارض است که در این رابطه می توان به ماده ۲۸۷ لایحه مذکور اشاره داشت که یکسری جرایم را مفسد فی الارض به شمار آورده و به مجازات مقرر در ماده ۲۸۷ محکوم کرده است.
ماده ۲۸۷ لایحه مذکور مقرر می دارد: «هرکس بطور گسترده، مرتکب جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد، جرایم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور، نشر اکاذیب، اخلال در نظام اقتصادی کشور، احراق و تخریب، پخش مواد سمی و میکروبی و خطرناک یا دایر کردن مراکز فساد و فحشا یا معاونت در آنها گردد، به گونه ای که موجب اخلال شدید در نظم عمومی کشور، نا امنی یا ورود خسارت عمده به تمامیت جسمانی افراد یا اموال عمومی و خصوصی، یا سبب اشاعه فساد یا فحشا در حد وسیع گردد مفسد فی الارض محسوب و به اعدام محکوم می گردد.

تبصره: هرگاه دادگاه از مجموع ادله وشواهد قصد اخلال گسترده در نظم عمومی، ایجاد نا امنی، ایراد خسارت عمده و یا اشاعه فساد یا فحشا در حد وسیع و یا علم به موثر بودن اقدامات انجام شده را احراز نکند و جرم ارتکابی مشمول مجازات قانونی دیگری نباشد، با توجه به نتایج زیانبار جرم، مرتکب به حبس تعزیری درجه پنج یا شش محکوم می شود».

 
 
 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 115
  • 116
  • 117
  • ...
  • 118
  • ...
  • 119
  • 120
  • 121
  • ...
  • 122
  • ...
  • 123
  • 124
  • 125
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • حق-توسعه-و-جهان-سوم-با-عنایت-به-مقررات-حقوق-بین-الملل-اقتصادی- قسمت ۳
  • بدحجابی و مسائل مربوط به پوشش وآرایش و ظاهر اشخاص- قسمت ۱۰
  • " فایل های مقالات و پروژه ها | مبانی نظری جوسازمانی – 4 "
  • اثر بخشی طرحواره های درمانی بر کاهش تعارضات زناشویی و افزایش سلامت روان- قسمت ۱۰
  • بررسی ارتباط سبک زندگی مادران در دوران بارداری با کم وزنی بدو تولد نوزادان ترم در مراکز بهداشتی – درمانی شهر رشت در سال ۱۳۸۹- قسمت ۴
  • دانلود پایان نامه در رابطه با : طراحی کنترل کننده مقاوم در برشگرهای الکترونیک قدرت و مقایسه آن ...
  • بررسی و تحلیل دیوان ملاپریشان در مقایسه با اندیشه¬های عرفانی مولانا- قسمت ۱۱
  • منابع پایان نامه ها – مبحث اول : مفهوم و فلسفه تشکیل مراجع اختصاصی اداری در نظام حقوقی ایران – 2
  • تاثیر دین زرتشتی بر دیدگاه شاهنامه در باره جهان پس از مرگ۹۲- قسمت ۳
  • بررسی مقایسه ای سبک های یادگیری،تاب آوری و مهارت های حل مسئله در شطرنجبازان حرفه ای و غیر حرفه ای- قسمت ۷
  • " خرید متن کامل پایان نامه ارشد – از جمله مهمترین اهداف برنامه آموزش مهارت های زندگی شامل: – 5 "
  • بررسی تطبیقی مدل تأویلی غزلیات دیوان حافظ از آیات قرآن مجید با هرمنوتیک شلایرماخر- قسمت ۶
  • دانلود مطالب پژوهشی با موضوع تحلیل-و-شبیه سازی-تقویت-امواج-عبوری-از-نانولوله های -کربنی-فلزی-با-بایاس-DC- فایل ۴
  • ارزیابی تجربه آموزش رشته برنامه¬ریزی رفاه اجتماعی در مقطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاه¬های ایران- قسمت ۴- قسمت 2
  • استفاده_از_روش_تطبیق_کنترل_مقاومتی- قسمت ۹
  • نقش وجایگاه حقوقی رییس قوه مقننه درحقوق عمومی ایران۹۳- قسمت ۷
  • بررسی خطرات مربوط به تعادل کشتیها در حین عملیات تخلیه و بارگیری کانتینر در بنادرو ارایه راهکارها- قسمت ۷
  • بررسی مقایسه ای عملکرد و سازگاری خانواده های دارای نوجوان کم توان هوشی آموزش پذیرکه از خدمات مراکز توانبخشی روزانه استفاده می کنند و خانواده هایی که از این خدمات استفاده نمی کنند- قسمت ۶
  • بررسی فیتوشیمیایی و ارزیابی خواص ضد میکروبی عصاره¬های متانولی چند نوع گونه گیاهی علیه باکتری¬های گرم مثبت و منفی- قسمت ۵
  • تحقیقات انجام شده در رابطه با پیش بینی-مشکلات-رفتاری ـ- عاطفی-در-کودکان-کم توان-ذهنی-بر-اساس-همدلی-مادران شان- فایل ۱۱
  • بررسی اثر گزارشگری محافظه کارانه بر ارتباط بین اقلام تعهدی بلندمدت و جریانهای نقدی عملیاتی آتی در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۷
  • بررسی خطرات مربوط به تعادل کشتیها در حین عملیات تخلیه و بارگیری کانتینر در بنادرو ارایه راهکارها- قسمت ۹
  • الگوی تعالی سازمانی و سرآمدی و تاثیر آن بر سود شرکت‌های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۴
  • بررسی جایگاه زن در دوره پیش از اسلام ومقایسه آن با دوره اسلامی- قسمت ۶
  • " فایل های مقالات و پروژه ها – ۳ ـ ۸ ـ ۶ ـ نقش آفرینی عرف در تشخیص موضوع: – 9 "
  • چگونه رسانه‌ها در موقعیت پسامدرن زمینه آسیب‌پذیری هویت را فراهم می‌کنند- قسمت 7
  • راهنمای نگارش پایان نامه در مورد بررسی ارتباط میان مولفه های مدیریت دانش با نوآوری سازمان- فایل ۱۵
  • شناسایی عوامل موثر بر بی تفاوتی سازمانی در شرکت های نفتی استان کرمانشاه- قسمت ۴- قسمت 2
  • شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر تصمیم گیری سهامداران در خرید سهام عادی در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۲۰- قسمت 2
  • نگاهی به پایان نامه های انجام شده درباره : تخمین عدم قطعیت در کنترل مقاوم موقعیت بازوهای رباتیک- فایل ۱۵

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان