مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
بهائیت از منظر حقوق جزا – Copy- قسمت ۳
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

کتابی تحت عنوان الفرقه الهامشیه فی الاسلام؛ اثر بن عبدالجلیل در سال ۲۰۰۵ میلادی توسط دارالمدار اسلامی روانه بازار تحقیقات مربوط به ادیان و فرقه‌ها شده است. این کتاب یکی از جدیدترین آثاری است که درباره فرقه‌های افراطی در شیعه نوشته است. در این کتاب در فصل اول از بهائیت بحث شده است. در واقع نویسنده در صدد بیان این نکته است که فرقه‌های انحرافی اسلام چگونه شکل گرفته‌اند نظریه مولف این است که فرقه‌گرایی در جهان اسلام چه تأثیری داشته است.
و به ترتیب کتاب‌های ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات حسین فردوست، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، سال ۱۳۷۰، بهائیت از ادعا تا واقعیت، نوشته مهدی کریمی سلسله مباحث بهایی شناسی، انتشارات رادنگار، محاکمه باب و بها، انتشارات برهان، دکتر همت، چاپ سوم تهران ۱۳۴۴٫ خدای عصر ارتباط، نوشته محمدرضا حسینی، تهران ۱۳۸۸ فتنه باب، جلد دوم تألیف اعتماد السلطنه به قلم عبدالحسین نوایی، چاپ ،۱۳۷۷ انتشارات تهران، بهائیت دین نیست، ابوتراب همت، چاپ دوم، چاپ نیکتو تهران ۱۳۲۵ جستاری از تاریخ بهایی‌گری در ایران دکتر شهبازی، موعود، شهریور ۱۳۸۷، شماره ۹۱٫
این کتب و نوشته‌ها همانطور که در ابتدا گفته شد نیز به تحلیل جامعه‌شناسی و سیاسی و چگونگی شکل‌گیری این فرق پرداخته است و هیچ کدام به تحلیل حقوقی نپرداخته است.
و)هدف پژوهش
هدف از این پژوهش رفع ابهام نسبت به رفتارهای مجرمانه­ی بهاییت، عملکرد تشکیلاتی و فردی اعضاء آن در ارتباط با حقوق جزاست.
ه)روش پژوهش
روش به کار گرفته شده در این پژوهش روش توصیفی – تحلیلی است. و اطلاعات گردآوری شده از طریق منابع کتابخانه و اینترنت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
ی)پلان کار
فصل اول :دیرینه و کلیات ،در ابتدای این فصل به نحوه شکل گیری و ورود این فرقه مجرمانه در جامعه اسلامی ایران اشاره می گردد و در ادامه وضعیت کنونی این فرقه در جامعه ایران مورد بررسی قرار می گیرد .
فصل دوم:فرقه مجرمانه بهاییت :در این فصل با توجه به نقش و هدفی که این فرقه از تشکیل چنین گروهی دنبال و در راستای آن فعالیت های خود را شکل می دهد ابتدا مبانی جرم­انگاری رفتارهای این فرقه و در ادامه رکن قانونی آن بیان می شودو فرقه بودن و تشکیلاتی بودن این فرقه تبیین می شود.
فصل سوم:ارتباط بهاییت با جرائم علیه دین و امنیت با تاکید بر نهاد تعدد جرم:در این قسمت با توجه به تعریفی که از ا ین فرقه انحرافی در فصل دوم ارائه می گردد سعی می شود رفتارهای مجرمانه ایی که این فرقه با عناوینی مثل جرایم علیه امنیت و دین مرتکب می شوند بررسی شود.
مبحث اول:روند شکل گیری بهائیت
یکی از فرقه هایی که در تشکیل فرقه بهائیت موثر بود و در واقع اساس بهائیت از آن فرقه و رهبران آن گرفته است فرقه شیخیه است چنانچه محمدعلی بها بانی فرقه بابیت از شاگردان سید کاظم رشتی از جمله رهبران شیخیه است لذا در بررسی روند شکل گیری این فرقه لازم است با فرقه شیخیه و اصول و اعتقادات آنها مختصری بیان شود.
گفتار اول:پیشینه بهائیت:
پیشینه بهائیت را باید در فرقه شیخیه جستو کرد که از آن به عنوان فرقه کشفیه یا پایین سری نیز تعبیر می کنند. شیخیه مقدمه شکل گیری فرقه های بابیه و بهائیه را فراهم آورد. حسینعلی خان نوری بانی فرقه بهائیه با سه واسطه از مشرب شیخیه بهره جست. با این تفاوت که فرقه شیخیه خود را یک فرقه اسلامی می دانند و برخی فرقه های زیر شاخه این نحله حتی با اسلام شیعی و فقه اصولی نیز فاصله چندانی ندارند[۱]، اما پیروان بهائیه خود را صاحب دینی جدید می دانند. با این وصف شناخت فرقه شیخیه و فرقی که از آن برآمده است، ما را در آشنایی بیشتر با علل ظهور بابیه و بهائیه کمک می کند.
بند اول:شیخیه
در زمان فتحعلی شاه به علت جنگ‌های زیاد بین ایران و سایر کشورها، و فقری که بر عامه مردم به علت جنگ‌ها حاصل شده بود مردم به ستوه آمده بودند و به دنبال یک منجی می‌گشتند. در این بین شیخ احمد احسایی از امام زمان (عج) و همچنین از ارتباطاتی که با او دارد برای مردم می‌گفت و باعث شد عده‌ای از مردم به دور او جمع شوند، او عقاید خود را به عنوان شیعه خالص بیان می‌کرد،.علامه حسن‌زاده آملی راجع به شیخ احمد احسایی می فرماید؛
قائل به اصالت وجود است و قواعد فلسفی را معتبر نمی‌داند بدون این‌که متوجه باشد در گرداب تفویض و شرک افتاده است و سهمی از توحید ندارد. [۲]
پیروان شیخ احمد احسایی مجموعا از مردم بصره، حله، کربلا، قطیف، بحرین و بعضی از شهرها­ی ایران بودند . [۳]
شیخ احمد احسایی، هر چند به وارستگی و تلاش در عبادات و ریاضت های شرعی، ستوده شده و به برخورداری از علوم مختلف و تربیت شاگردانی چند شهرت یافته بود لیکن آراء و نظریاتش، مصون از خطا و اشتباه نبود و گاهی برخی از عالمان و اندیشمندان معروف آن عصر، با انتقاد جدی از اندیشه ها و لغزش های وی، او را «غالی » ، «منحرف » و حتی «کافر» می خواندند[۴] . احسایی خود می گوید:
محمد بن حسین آل عصفور بحرانی – که پدرش از مشایخ بوده است – در بحثی رویارو، بر وی انکار آورد.[۵]
شیخ احمد احسایی با این که شیعه بود ولی بعضی اعتقادات او مخالف با عقاید شیعه است. از جمله مهم‌ترین اختلافات شیخیه با شیعه از قرار زیر است:
۱-معاد: شیخ احمد احسایی اعتقادی به معاد جسمانی ندارد و معاد را روحانی می‌داند، و از آن به هور قلیایی تعبیر می‌کند، شیخ احمد احسایی بر این اعتقاد بود که کالبد جسم تباه می‌شود.
در واقع شیخ احمد احسایی به دو نوع جسم قائل بود، الف) کالبد ظاهری که در دنیا تجزیه و تحلیل می‌شود و عناصر آن به طبیعت بر می‌گردد و ب) بعد از این که جسم دنیوی از بین رفت جسم لطیفی از آن باقی می‌ماند که شیخ احمد احسایی از آن تعبیر به هور قلیا می‌کند.[۶]
۲- معراج: شیخ احمد احسایی معراج جسمانی پیامبر را قبول دارد ولی اختلافی که در این زمینه با شیعیان دارد این است که در هر فلکی که پیامبر وارد می‌شد باید جسم او متناسب با آن تغییر می‌کرد تا جسم پیامبر آسیب ببیند[۷].
۳- رکن رابع: یکی دیگر از عقاید انحرافی شیخ احمد احسایی اعتقاد به رکن رابع است، شیخ احمد احسایی اصول دین را به چهار مورد منحصر می‌کند، توحید، نبوت، امامت و رکن رابع.او عدالت را ذکر نمی‌کند. در واقع اعتقاد او بر این است که صفات خداوند در قرآن بیان شده و دیگری نیازی به ذکر جداگانه آن نیست، هم‌چنین معاد را هم قبول ندارد. چون در قرآن ذکر شده است و دیگری احتیاجی به بیان آن نیست وقتی مسلمانان قرآن را قبول دارند پس به تبع آن معاد را هم پذیرفتند.[۸]
به این ترتیب شیخ احمد احسایی چهارمین اصل از اصول دین را رکن رابع ذکر می‌کند و رکن رابع همان شیعه کامل است که واسطه بین شیعیان و امام غائب است و احکام را بی واسطه از امام غائب می‌گیرد.
شیخ احمد احسایی امامان معصوم (ع) را از علل اربعه کائنات و واسطه فیض الهی و آفریننده موجودات دیگر به اذن الهی دانسته و صفت خالقیت و مشیت الهی را به اهل بیت نسبت داده است[۹].
امام رضا (ع) در مورد کسانی که همچنین اعتقادی داشته باشند می‌فرماید: اگر کسی گمان کند که خداوند عزوجل کار آفرینش و رزق را به حجت‌های خود واگذار کرده، تفویضی و مشرک است[۱۰].
به این ترتیب شیخ احمد احسایی خود را رکن رابع و واسطه مردم و امام غائب می‌دانست و بعد از او سید کاظم رشتی رکن رابع بود که بنا به گفته سید کاظم رشتی تا ظهور حجت زمین خالی از رکن رابع نخواهد بود. شیخ احمد احسایی در آخر عمر سید کاظم رشتی را جانشین خود کرده و از شاگردانش خواست که بعد از او از سید کاظم رشتی پیروی کنند به این ترتیب رهبری شیخیه را به عهده گرفت. سید کاظم رشتی هم به پیروی از استادش معتقد به بابیت بود و به این اعتقاد بود که واسطه فیض میان امام زمان و مردم شیعه کامل و رکن رابع است. سید کاظم رشتی جانشینی برای خود تعیین نکرد. به این ترتیب اختلاف بر سر جانشینی او به وجود آمد و چهار نفر ادعای جانشینی او را کردند که عبارت بودند از ۱- حاج کریم خان ۲- میرزا شفیع ۳- میرزا طاهر حکاک ۴- میرزا علی‌محمد شیرازی توانست جانشین سید کاظم رشتی شد و زمینه بابیه را فراهم کرد[۱۱]
بند دوم:بابیت
فرقه بابیه به دست علی‌محمد شیرازی ملقب به باب تأسیس شده است که پیروانش او را حضرت اعلی و نقطه اولی هم لقب‌داده­اند.[۱۲] از آنجا که در ابتدای دعوتش مدعی با­بیت امام دوازدهم شیعه بود خود را باب امام زمان (عج) می‌دانست و پیروانش را بابیه نامیدند.
بعد از مرگ سید کاظم رشتی از آنجا که جانشینی برای خود تعیین نکرده بود پس از گرویدن ۱۸ نفر به سید علی‌محمد شیرازی خود را جانشین سیدکاظم رشتی و باب امام زمان معرفی کرد، البته با این که بیشتر طرفداران سیدعلی‌محمد از شاگردان سیدکاظم رشتی بودند با این حال بسیاری از شاگردان سیدکاظم رشتی مخالف با­بیت علی محمد بودند، مرحوم شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی در جمیع آثارشان به ضروریات اسلام از قبیل خاتمیت، نبوت، رسالت حضرت رسول‌الله (ص)، عدم نسخ اسلام، قائمیت حضرت ابوالقاسم حجه‌بن الحسن العسکری اعتراف کرد‌ه‌اند و منکر آن را منکر ضروری دین دانسته‌اند و بنابراین همانطور که در ادامه می‌آید سید علی‌محمد شیرازی از نظر شیخیه هم مرتد و مستوجب کیفر است.[۱۳]
آثار اولیه سیدعلی‌محمد شیرازی منطبق با مزاج شیخیه و مغایر با عقاید شیعه امامیه، مبنی بر دعوای با­بیت بود. مثلاً در تفسیری که بر سوره یوسف نوشته بود بیان کرد که این کتاب را از جانب محمد بن الحسن العسکری نوشته است و به این ترتیب ادعای با­بیت امام زمان (ع) را علنی ساخت. [۱۴]
سید علی‌محمد شیرازی بعد از مدتی که از ادعای بابیت گذشت، ادعای دیگری نیز کرد که به ترتیب بیان می‌کنیم:
۱- ادعای ذکریت: در واقع او ذکر را بالاترین مرتبه سلوک می‌نامد. باب پس از ادعای با­بیت شروع به تفسیر و تأویل قرآن می‌کند و بیان می‌کند که امام دوازدهم شیعیان او را مأمور ساخته که مردم را ارشاد کند. در تفسیری که بر سوره یوسف می‌نویسد بیان می‌کند که:
همانا خداوند مقدر کرده است که این کتاب، از نزد محمد، پسر حسن و پسر علی و پسر موسی، پسر جعفر، پسر محمد، پسر علی، پسر حسین، پسر علی، پسر ابی‌طالب، بر بنده‌اش برون آید تا از سوی ذکر (سیدعلی‌محمد) حجت بالغه خدا بر جهانیان باشد. [۱۵]
۲-ادعای قائمیت: بعد از مدتی که از ادعای ذکریت و بابیت گذشت و توانست عده‌ای را دور خود جمع کند اعلام کرد که «اننی انا القائم الحق الذی انتم بظهوره توعدون[۱۶] من همان قائم حقی هستم که شما به ظهورش وعده داده شده‌اید یا منم آن کسی که هزار سال می‌باشد که منتظر آن می‌باشید.[۱۷]
مدت دعوت قائمیت و مهدویت سید علی‌محمد شیرازی دو سال و نیم بیشتر نبود، با وجود توبه نامه در ادعای خویش ثبات قدم نداشته است. [۱۸]
۳- ادعای نسخ اسلام: علی‌محمد باب مدعی نزول کتاب جدید و دین جدید شد و با نوشتن کتاب بیان دین اسلام را نسخ کرد و در این‌باره نوشت: در هر زمان خداوند عزوجل کتاب و حجتی از برای خلق مقدر فرموده و می‌گوید در سه هزار و دویست و هفتاد از بعثت رسول الله (ص) کتاب بیان و حجت را است حروف سبع (علی‌محمد که دارای هفت حرف است)[۱۹]
از آنجایی که لازمه ظهور هر شریعت جدیدی، نسخ شریعت قبلی است لذا بهائیان بیان را ناسخ‌ قرآن می‌دانند. [۲۰]
در واقعه بدشت قره‌العین گفت که : ای اصحاب این روزگار از ایام فترت شمرده می‌شود امروز تکالیف شرعیه یک باره ساقط است و این حوم و صلوه کاری بیهوده است. آن‌گاه که میرزا علی‌محمد باب اقالیم سبعه را فرو گیرد و این ادیان مختلف را یکی کند. تازه شریعتی خواهد آورد و قرآن خویش را در میان امت ودیعتی خواهد نهاد، هر تکلیف که از نو بیاورد بر خلق روی زمین واجب خواهد گشت. پس، زحمت بیهوده بر خویش روا ندارید و زنان خود را در مضاجعه طریق مشارکت بسپارید و در اموال یکدیگر شریک و سهیم باشید که در این امور شما را عقابی و عذابی نخواهد بود.[۲۱]
قضیه از این قرار بود که در اجتماعی که در بدشت واقع شد ،علی‌محمد باب و حسینعلی میرزا و قره‌العین حضور داشتند، در آن زمان علی‌محمد باب تنها ادعای بابیت را داشت، در واقع نگرش نسخ اسلام و از بین بردن شریعت‌های قبلی از قره‌العین بود که به علی‌محمد باب القاء کرده بود. در مورد خصوصیات قره‌العین گفته‌اند که زنی بی‌قید و بند بوده و همانطور که در تلخیص تاریخ نبیل زرندی آمده، قامت پریوش خود را در برابر دید و تماشای همگان نهاد. [۲۲]

۴-ادعای نبوت: میرزا علی‌محمد شیرازی در سن بیست و پنج سالگی ادعای نبوت و پیامبری کرد، بهائیان معتقدند که علی‌محمد باب دو مقام دارد؛ الف) پیامبری مستقل و صاحب کتاب بود؛ ب) مبشر و بشارت دهنده به ظهور پیامبر دیگری به نام میرزا حسینعلی است. آنان باب را از جمله انبیای الهی می دانند. باب را شبیه حضرت موسی و حضرت عیسی و حضرت محمد (ص) دانسته ند و گفته‌اند که صاحب آیینی مستقل و آیینی جدید است و نیز گفته‌اند همان موعود مقدس است که با ظهورش وعده همه پیامبران تحقق یافته است، میرزا علی‌محمد شیرازی می‌گفت: حضرت حجت ظاهر شد به آیات و بینات به ظهور نقطه بیان که بینه ظهور فرقان است[۲۳] باب خود را برتر از همه انبیای الهی می‌دانست و مظهر نفس پروردگار می‌پنداشت، [۲۴]باب در تفسیر سوره یوسف ادعا کرده است: «ان الله قد اوحی الی ان کنتم تحبون الله فاتبعونی و نیز گفته است. من از محمد افضل‌ام، چنان که پیغمبر گفته است بشر از آوردن یک سوره من عاجز است. من می‌گویم بشر از یک حرف کتاب من عاجز است. زیرا محمد (ص) در مقام الف و من در مقام نقطه هستم.[۲۵]
وی در کتاب‌البیان آورده است:‌«قسم به خدا، امر من از امر رسول الله عجیب‌تر است. او در میان عرب تربیت شد و من در میان عجم و در سن بیست و پنج سالگی.
در نهایت این که علی‌محمد باب به مقام نبوت نیز اکتفا نکرده و ادعای خدایی می‌کند. می‌گوید: انَّ علی قبل نبیل ذات‌الله و کینو نبه.[۲۶]
به هر حال در نهایت سید علی‌محمد شیرازی به خاطر آشفتگی که در اوضاع مملکت ایجاد کرده بود با ادعای منحرافه خود به اصرار امیرکبیر تیرباران شد
بند سوم: بهائیت
فرقه‌ایی برگرفته از آئین بابی است که اساس آن نفی توحید و نفی خاتمیت پیامبر، نسخ اسلام و نفی روحانیت و حجیت تقلید در اسلام است.
فرقه بهائیه را میرزا حسین‌علی نوری بنیان نهاده است، پدر میرزا حسین‌علی نوری معروف به میرزا بزرگ از مستوفیان و منشیان محمد شاه قاجار بود. میرزا حسین‌علی از پیروان باب بود.[۲۷]از جمله فعالیت‌های میرزا حسین‌علی نوری در زمان باب همکاری در آزادی قره‌العین در قزوین وهمکاری در به شهادت رساندن ملا محمدتقی برغانی که درنهایت دستگیر شده بود. به استناد منابع بهایی، باب بعد از مرگ خود میرزا یحیی (برادر حسینعلی نوری) را جانشین خود اعلام کرده بود.[۲۸] ، البته اختلاف نظرهای‌هایی در این زمینه هست، ولی به هر حال بیشتر بابی‌ها به جانشین میرزا یحیی گردن نهادند و بدین سان او جانشین محمدعلی باب شد. و چون در این زمان سن میرزا یحیی کم بود، عملاً حسینعلی میرزا زمام امور را به دست گرفت، ولی چندی بعد به علت حس ریاست‌طلبی که میرزا حسینعلی داشت کم‌کم حسینعلی ادعای من یظهره الهی کرد و عده ای از بابیان این ادعای میرزا حسینعلی را پذیرفتند وعده ایی نیز به مخالف با آن برخاستند.[۲۹] در همین ایام بود که بابی‌ها عملاً‌ به سه گروه تقسیم شدند، عده‌ایی که جانشین میرزا یحیی (صبح ازل) را پذیرفتند، ازلی نام گرفتند وعده­ایی که به حسینعلی بهاء پیوستند بهائی نامیده شدند و عده‌ایی که ادعای ا­ین دو برادر را نپذیرفتند بابی باقی مانند، و به این ترتیب با ادعای حسینعلی میرزا آیین بهائیت به وجود آمد، البته همانگونه که در ادامه‌ می‌آید حسینعلی میرزا ادعای دیگر نیز داشته است، ادعای ربوبیت و الوهیت داشته است و در نوشته‌های مختلف خود را خدای خدایان، آفریدگار جهان و خدای تنهای زندان نامید و پیروانش نیز خدایی او را پذیرفتند. عبدالبها مقام پدرش را احدیت ذات هویت وجودی خوانده است ،و قبر او قبله بهائیان شده است.[۳۰]
بند چهارم :رهبران بهایی
الف :عباس افندی
عباس افندی (۱۲۶۰-۱۳۴۰) ملقب به عبدالبهاء، پسر میرزا حسینعلی است و جانشین میرزا حسینعلی بها محسوب می گردد. عبدالبها در این میان با برادر خود محمدعلی بها اختلافاتی داشت ولی در نهایت توانست جانشین حسینعلی بها شود[۳۱]. از جمله خصوصیات جالب عبدالبهاء‌ ، در مقام رهبری بهائیان این بود که با توجه به اوضاع اجتماعی و دینی وبه منظور جلب رضایت مقامات عثمانی ،‌ رسماً و با التزام تمام، در مراسم دینی اسلامی، از جمله نمازجمعه ، شرکت می کرد و به بهائیان سفارش کرده بود که در آن دیار به کلی از سخن گفتن در باره آیین جدید بپرهیزند[۳۲] و همچنین برای روسای حکومت های مختلف از جمله برای امپراطور روس یا برای حکومت عثمانی دعا میکرد.
دریافت نشان شهسواری (نایت هود) از دولت انگلیس و ملقب شدن وی به عنوان سر نیز بعد از استقرار انگلیسیها در فلسطین صورت گرفت[۳۳] و همچنین عبدالبها به انگلیس و اروپا بسیار سفر میکرد و این نقش عمده ایی در گسترش این آیین داشت.[۳۴] پیش از این مرحله ، آیین بهائی بیشتر به عنوان یک انشعاب از اسلام بروز کرده بود و حتی رهبران بهائی در برخی مواضع ،‌در بلاد عثمانی خود را شاخه ای از متصوفه شناسانده بودند. در آن مرحله ، رهبران و مبلغان این آیین برای اثبات حقانیت خود از درون قرآن و حدیث به جستجوی دلیل می پرداختند و آنها را برای مخاطبانشان که مسلمانان، به ویژه شیعیان بودند مطرح می کردند. پیروان اولیه آیین بهائی نیز از دین جدید همین تلقی را داشتند و به همین سبب ، مهم ترین متن احکامی این آیین، کتاب اقدس است که از حیث صورت ،‌تشابه کامل بر متون فقهی اسلامی دارد و به ادعای منآبع متأخر بهائی ،‌با توجه به محیط معتقدات مذهبی ایران و سوابق عقیده و سنت و عرف و عادت مردم، در زمان پیدایی این آیین و فقط به اعتبار شیعیان و ایرانیان معاصر با ظهور آیین بهائی تدوین شده است.عبدالبهاء چندین کتاب نیز نوشت که اهم آنها بدین قرار است: مقاله شخصی سیاح، گزارشی است از زبان یک سیاح موهوم، در باره تاریخ باب و بهاء ؛ مفاوضات ،‌مکاتیب ،‌خطابات، هر سه مشتمل بر مطالب مختلف و سخنرانی ها و نامه های او، تذکره الوفا که زندگی نامه شماری از قدمای آیین بهائی است.
ب:شوقی افندی
شوقی افندی ملقب به شوقی ربانی فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصیت وی، در رساله ای موسوم به الواح وصایا به جانشینی وی منصوب شده بود. شوقی،‌بر خلاف نیای خود، تحصیلات رسمی داشت و در دانشگاه امریکایی بیروت و سپس در آکسفورد تحصیل کرده بود[۳۵]. نقش اساسی او در تاریخ بهائی، توسعه تشکیلات اداری و جهانی این آیین بود[۳۶] تشکیلات بهائی، که شوقی افندی به آن نظم اداری امرالله نام داد، زیر نظر مرکز اداری و روحانی بهائیان واقع در شهر حیفاکه به بیت العدل اعظم الهی موسوم است اداره می گردد. در زمان حیات شوقی افندی، حکومت اسرائیل در فلسطین اشغالی تأسیس شد[۳۷]. شوقی افندی در زمان حیات خود چند کتاب تالیف کرد،قرن بدیع اصل این کتاب به انگلیسی است و در چهار جلد نوشته شده و مشتمل بر تاریخ باب و بهاء تا صدمین سال اعلان ادعای باب، توقیعات مبارکه، مجموعه دستخط های شوقی به مناسبت های گوناگون است در شش جلد به فارسی. دور بهائی”:این کتاب به انگلیسی نوشته شده و مروری بر تاریخ بهائیت و پیش بینی آینده آن طبق نظر عبدالبهاء است[۳۸].
در رابطه با شخصیت شوقی افندی مرحوم عبدالحسین آیتی می گوید« از فاضل مازندرانی، مبلغ مقتدر بهائی پرسیدند که شوقی افندی را در چه پایه و مقام می بیند؟ جواب داد: کسانی که به مقامی رسیده اند، به حکم تجربه و تاریخ، تمامشان پرورده مهد رنج و زحمت بوده اند و هر کدام در عصر خود بلاهائی را تحمل نموده اند؛ حتی خود عبد البهاء هم تا همین درجه که موفق گردید، برای آن زحماتی بود که در اوایل کار متحمل شد؛ اما این جوان
( شوقی ) از ابتدای بلوغ، کاری که بلد شده است گره زدن کروات، و بند انداختن به صورت، پودر و ماتیک مالیدن، و رقص کردن و غیره، و بالاخره نه رنجی برده است و نه حاضر است که یک دقیقه عیش خود را فدای مردم خویش نماید؛ لهذا مسلماً به جائی نخواهد رسید و ساخته های پدران خود­را­خراب­خواهد­ساخت. بالاخره او را راضی کردند براینکه خدا با خدازاده باشد ولی او گویا به این شرط قبول کرده که مانع عیش و نوش او نشوند، تا سالی نه ماه برود و در شهرهای خوش هوا و آزاد اروپا به عیش بپردازد و پدر و مادر و عمه و خاله اش، هر نوع می دانند سر مریدان را ببندند، و پولشان گرفته و به ریششان بخندند و سالی سه ماه در زمستان، که هوای “حیفا” خوب است، بماند و خداگری کند! بالجمله با این شرط آقازاده زیر بار رفت؛ و اینک شش سال است که کاملا مواد این قرار­داد، در موقع اجرای گذارده شده است ».[۳۹] و همچنین در مورد خصوصیت او صبحی بیان میکند که:.. میرزا هادی با تهی دستی از هر مایه ای، ضیائیه خانم دختر عبدالبهاءرا گرفت و شوقی را با دو پسر دیگر به بار آورد … در میان نوادگان عبد البهاء، در روزهای نخست من با شوقی آشنا شدم؛ او دارای سرشت ویژه ای بود که نمیتوانم درست برای شما بگویم! خوی مردی کم داشت و پیوسته میخواست با جوانان و مردان نیرومند آمیزش کند!!! شبی با او و دکتر ضیاء بغدادی، فرزند یکی از بهائیان نامور که در آمریکا کارش پزشکی بود و به حیفا آمده بود، در عکا گرد هم بودیم و شوخیهائی که جوانان میکنند، میکردیم؛ در میان گفتگو، من برای کاری از اتاق بیرون رفتم و باز گشتم، در بازگشت دیدم دکتر ضیاء … من بر آشفتم و گفتم: دکتر! این چه کاری است که میکنی؟ شوقی رو به من کرد وگفت اگر تو هم مردی … . مانند این سخنان و این کارها را، چندبار از او شنیدم و دیدم، و در یافتم که بایدکمبودی داشته باشد.
این که می‌بینید، نه دلبستگی به پدر دارد و نه اندوه برادر و خواهر میخورد، و نه رنج مادر را در پرورش و نگهبانی خویش بیاد میآورد، و نه دوستان جان فشان را سپاسگزاری است، فرمانها میدهد که کار مرد خردمند نیست، بهانه ها می کند که از هوشیاری به دور است، همه از آنجا سر چشمه میگیرد. من با شوقی دوست بودم، در بیشتر گردشها با هم بودیم، تا آنکه چند ماه پیش از مرگ عبد البهاء به لندن رفت[۴۰]
سرانجام شوقی نیز به پدران خود پیوست و بر اثر بیماری در لندن درگذشت[۴۱]
گفتار دوم: نقش بیگانگان در شکل گیری جریان بهائیت
در رابطه با حمایت بیگانگان از بهائیت باید گفت که اصولاً فرقه گرایی ابزاری مناسب برای دخالت و نفوذ قدرت های خارجی قدرتمند و استکباری است و از این فرقه ها برای نفوذ و تاثیر بر اراده سیاسی دیگر حکومت ها استفاده می کنند. به طور خلاصه هدف آنها از حمایت از این فرقه ها : ۱) تحریک عامل خارجی بر علیه دولتی که در آن فعالیت می کنند.۲) انسجام و ساختارهای شبکه ایی فوق، هزینه های دولت های خارجی را در تحمیل اراده و نفوذ در سایر جوامع به شدت کاهش می یابد ۳) دول خارجی به بهانه حمایت از حقوق بشر و آزادی ادیان دولت ها را تحت فشار قرار می دهند محل مناسبی برای نفوذ و کسب اطلاعات از سوی دول خارجی محسوب می شوند.
در مورد وابستگی بابیگری اولیه در زمان پیدایش بین مورخین اختلاف نظر است عده ایی مانند احمد خسروی و فریدون آدمیت بابیگری اولیه را جنبشی خودجوش و ناوابسته به قدرت های استعماری می دانند[۴۲]،در مقابل عده ایی مانند آقای شهبازی معتقدند که محمدعلی باب از همان اوایل با بیگانگان پیوستگی داشته است،ایشان برای اثبات این موضوع به دو نکته اشاره میکنند،اول حضور پنج ساله محمدعلی باب در تجارت خانهءدایی اش در بوشهر و ارتباط او با کمپانی های یهودی و انگلیسی مستقر در این بندر و کارگزاران ایشان ،اندکی پس این اقامت پنج ساله بود که باب در سال ۱۲۶۰ق دعوای خود را اعلام کرد و با حمایت کانون های منفذ و مرموزی به سرعت شهرت یافت.دوران اقامت باب در بوشهر مقارن با سال های اولیه فعالیت کمپانی ساسون(متعلق به سران یهودیان بغداد)در بوشهر و بمبئی. ساسون ها در دهه های بعد به امپراتوری تجاری شرق بدل شدند و در زمرهء دوستان خاندان سلطنتی بریتانیا جای گرفتند[۴۳].خاندان ساسون بنیانگذاران تجارت تریاک ایران بودند و تاسیس بانک شاهی انگلیس و ایران نقش بسیار مهمی در تحولات تاریخ معاصر ایران ایفا نمودند.[۴۴]
دوم،ارتباط نزدیک مانکجی هاتریا،رئیس شبکه اطلاعاتی هند در ایران در سال های ۱۸۵۴-۱۸۹۰با سران بابی و از جمله با شخص میرزا حسینعلی نوری(بهاء)
بند اول:بهائیت و فراماسونری
فراماسونری جمعیتی کاملاً سری و دارای تشکیلات منظم جهانی است که برارکان دولت های جهان و اکثروجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع ، سلطه یافته است. تشکیلات فراماسونری آنگونه که درانگلستان و پس از آن درفرانسه و آلمان و آمریکا درقرن هجدهم و پس از آن پدید آمد.به سازمان مخوف، پیچیده و بسیارذی نفوذی مبدل شد که از طریق اعمال نفوذهای مخفیانه، خواست‌ها، اراده و منافع لایه های مختلف طبقات سرمایه دارعصرجدید را پیش می برد[۴۵].

فراماسونری در تاسیس یا اداره سازمان ها و فرقه های بسیاری دخیل بوده و هست. ارتباط تنگاتنگ و وجوه اشتراک متعدد میان این سازمان ها و فرقه ها با فراماسونری موید این دخالت است از جمله دستگاه هایی که سران آن فرماسون یا یهودی بوده ارتباطها و مشابهت های زیادی با فراماسونری دارد بهائیت است که البته منظورتشکیلات بهائیت می باشد.
اسماعیل رائین در مورد فراماسونری در ایران میگوید: فراماسونری  که انگلیسی ها از ۳۵۰ سال قبل آن را با کلمات دلپذیرآزادی، برادری،برابری و نوع دوستی رواج دادند، از قرن هجدهم به بعد به بزرگترین وسیله استعمارملت ها تبدیل شد… با کوشش مداوم عمال سیاست استعماری که اکثراً فراماسون بودند قسمت هایی از ایران نیز از دست رفت. فراماسون هایی که درنقش عاملین استعمارظاهرشدند، اساس ملیت ما را برهم زدند، افتخارات ملی را مسخره کردند و به کرات بیگانه پرستی را جایگزین وطن پرستی ساختند.[۴۶]
بهائیت که اینک عمدتاً در قالب سازمانی جهانی که مرکز آن در اسرائیل است در دنیا فعالیت می کند مانند سازمان جهانی فراماسونری بر پایه تعالیم و سنتها و سمبلهای قوم یهود پایه گذاری شده است. در احکام و قانون­ها از شریعت یهود و آداب یهودیان تاثیر پذیرفته و در سازماندهی لجنه­ها و تشکیلات مختلف کشوری ، منطقه ای و جهانی از تشکیلات ماسونی تبعیت کرده است. اساساً می توان شبکه بهائیت را شکل کوچک شده صهیونیسم دانست. بهائیت و صهیونیسم هر دو دارای تشکیلات گسترده در سطح جهان می باشند و فعالیت های خود را در آغاز با تبلیغات و اقدامات فرهنگی آغاز نمودند. برنامه ها و اهدا فی که رهبران این دو گروه نیز دنبال می کنند تا حدود بسیاری شبیه هم می باشند[۴۷].

 

برای
 
 

نظر دهید »
تأثیر انسان شناسی بر اخلاق از دیدگاه امام خمینی- قسمت ۵
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

شهید مطهری معتقد است:
«اراده همدوش عقل است؛ هرجا که عقل است، اراده هم هست و آنجا که عقل نیست، اراده هم نیست. یعنی انسان پس از اینکه اندیشه می‌کند، میان کارها محاسبه می‌کند و دوراندیشی می‌کند با عقل خودش و مصلحت‌ها و مفسده‌ها را می‌سنجد، بعد تشخیص می‌دهد که اصلح و بهتر این است و آنگاه آنچه را عقل به او فرمان می‌دهد، اراده می‌کند نه آنچه را که میل او به سویش می‌کشد.»[۴۱]
لفظ اراده در لغت برای تعیین چیزی که در پی غرض و مقصودی است، وضع شده است و در اصل به معنی طلب کردن چیزی یا اشتیاق به انجام کاری است که وقتی آن انجام شود اشتیاق آرام می‌گیرد و انسان به مقصود می‌رسد. شرط این اشتیاق این است که فاعل و صاحب اراده به مقصود و غایتی که در پی آن می‌کوشد، شعور و آگاهی داشته باشد و در دست‌یابی به مقصود تأمل کند و صبور باشد و بتواند اسباب و انگیزه‌هایی را که رسیدن به مقصود را ممکن می‌کند تصور کند و نیز موانع کار را بشناسد و ارزش وسایل کار را بداند و در کار خود به آن‌ ها اعتماد کند و سرانجام به عمل اقدام کند ویا از آن امتناع ورزد. اراده به این معنای عام شکل و صورت یک عمل شخص واحد است.
اراده در نظر فلاسفه عبارت است از:
«اشتیاق انسان به انجام کار به نحوی که کار بر او عرضه شود. اراده به این معنا نیرویی است مرکب از میل و نیاز و آرزو، سپس به معنی اشتیاق نفس به سوی چیزی توأم با حکم به این که باید فلان کار را انجام دهد یا نباید انجام دهد.»[۴۲]
هم‌چنین اراده در علم اخلاق عبارت از یک استعداد خلقی است که به دو قسمت عام و خاص تقسیم می‌شود. اراده‌ی خوب، اراده‌ای است که تصمیم قاطعانه بر انجام عمل خیر باشد به عبارت دیگر استعداد انسان در اقدام به انجام دادن کاری است که در حد توان انسان باشد. اراده‌ی بد اراده‌ای است که در پی شر باشد و اختصاصا صفت کسی است که می‌کوشد از انجام واجبات خودداری کند و بر انجام وظیفه عمل نمی‌کند مگر این‌که مجبور باشد. [۴۳]
ب. اختیار
علامه جعفری اختیار را این‌گونه تعریف کرده‌اند که:
«همانا اختیار عبارت است از نظارت و تسلط «من» انسان بر احوال و آثار و افعال خود و به تعبیر مختصر، همان آزادی درونی است. با تأمل در اخلاق پی ‌می‌بریم که فعل اخلاقی همانا فراروی و نادیده گرفتن و گذر از غرایز حیوانی است. در اخلاق و اخلاق‌ورزی انسان از خواسته‌های طبیعی محض خود درمی‌گذرد. این گذر اخلاقی و فراروی ارزشی، دلایل بر عدم محکومیت جبری انسان نسبت به غرایز خود است. اخلاق‌ورزی نشان از این دارد که انسان محکوم خود طبیعی محض‌اش نبوده و «من» او بر احوال و آثار و افعال نفسانی نظارت و سلطه و حاکمیت دارد و این همان آزادی درونی و اختیار است.»[۴۴]
هرگاه انسان از میان راه‌ها و کارهای متعددی که پیش روی اوست، با بررسی و سنجش یکی را برگزیند و تصمیم بر انجام آن بگیرد کاری اختیاری انجام داده و در راه سرنوشت نیک یا بد خود قدم برداشته است. بنابراین، بررسی، انتخاب و تصمیم‌گیری سه عنصر اساسی اختیار انسان محسوب می‌گردند. این نوع اختیار در جمادات که قدرت شناخت ندارند و در فرشتگان که چند راه پیش رو ندارند و انسان رشد نیافته‌ای که هنوز قدرت انتخاب ندارد، یافت نمی‌شود.[۴۵]
انتخاب و اختیار و اراده‌ی آزاد جز با پذیرش آنچه فطرت نامیده می‌شود معنی پیدا نمی‌کند. آزادی اراده و اختیار خود از مصادیق مهم امور فطری و ذاتی است. این که انسان دارای ویژگی آزادی و اراده است و این که او با آگاهی و شناخت و علم خود، به خودش سرشت و طبیعت می‌دهد و خودش وجود خود را انتخاب می‌کند، به این معنا نیست که فاقد سرشت و فطرت است بلکه مفهوم آن این است که در سرشت و نهاد انسان چنین سرشتی هست که تحول‌ساز و تحول‌پذیر است و به گونه‌ای آفریده شده است که غایات شخصی و شخصیت خود را، خود برمی‌گزیند و با آگاهی و آزادی و با عمل خود، هویت فکری، اخلاقی و فرهنگی خویش را شکل می‌دهد و آیه شریفه ۱۱سوره رعد که می‌فرماید: «خدا حال قومی را تغییر نمی‌دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند ، مؤید این معناست.»[۴۶]

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید.
 

۱-۲-۵-۲-۱- ۲٫ تخیل
 

یکی از قوای باطنی انسان خیال است که به آن مصوره هم می‌گویند. و آن قوه‌ای است که حافظ صور موجود در حس مشترک است، که برخی آن را با حس مشترک اشتباه گرفته‌اند؛ در حالی که کسانی مثل صدرا خیال را جدای از حس مشترک می‌داند، زیرا خیال نگهبان صور است و حس مشترک قوه‌ی قبول صور است. حس مشترک حاکم بر محسوسات و خیال حافظ بر محسوسات است و هم‌چنین، حس مشترک صور را مشاهده می‌کند اما خیال تخیل می‌کند.[۴۷]
استاد مطهری در تبیین کارکرد قوه‌ی خیال گفته است که:
«خیال قوه‌ای است که کارش صورت‌گیری و عکس‌برداری از واقعیات اشیاء است چه واقعیات بیرونی(خارجی) و چه واقعیات درونی(نفسانی). و تمام تصورات ذهنی که در حافظه مجتمع و متمرکز است و اعمال متعدد و مختلف ذهنی بر روی آن‌ ها واقع می‌شود، به وسیله قوه خیال تهیه شده است. البته این قوه وجود مستقلی از نفس ندارد بلکه، وقتی که نفس با یک واقعیت خارجی مواجه می‌شود به آن علم حضوری پیدا می‌کند و بعد از آن فعالیت خیال شروع می‌شود؛یعنی همین که نفس به عین واقعیتی نائل شود و به آن علم حضوری پیدا کند، قوه خیال که در این مقام«قوه تبدیل کننده علم حضوری به حصولی»نامیده می‌شود، صورتی از آن را می‌سازد و در حافظه بایگانی می‌کند.»[۴۸]
ملاصدرا در تبیین فرایند صدور افعال از انسان به صورت‌های خیالی به عنوان مبدأ افعال اشاره کرده است. به عنوان مثال در مبدأ و معاد گفته است که اراده در ما شوق مؤکدی است که در ادامه داعی حاصل می‌شود که آن داعی، تصور چیزی است که ملائم به تصور علمی یا ظنی و یا تخیلی است[۴۹].
پس قوه خیال صور ادراکی را که در خود دارد در اختیار دیگر قوا قرار می‌دهد و در وقوع فعل نقش دارد. از طرف دیگر قوه خیال فی نفسه لذت‌جو است؛زیرا هر کدام از قوا لذت ملائم با طبعش را می‌طلبد، قوه خیال نیز لذتش در تصور صور نیکو است که ملاصدرا در این باره گفته است که تصور جمال- که یک عمل ادراکی است، می‌تواند اعم از تصور خیالی و وهمی دانست- سبب عشق(افراط شوق) می‌شود که ادامه این شوق مفرط، به طلب و اراده در کار و در نهایت به صدور فعل منجر می‌شود. و لذت قوه واهمه نیز، آرزو و تمنّی است که این آرزو طلبی می‌تواند منشأ فعل گردد. [۵۰]
یکی دیگر از قوای باطنی وهم یا واهمه است که حیوان با آن معانی جزئی را مانند محبت، عداوت و غیره را درک می‌کند؛ زیرا معنای دشمنی و محبت را نمی‌توان احساس کرد و به خیال هم درنمی‌آید چون که گفتیم خیال مدرک صورت است. پس قوه‌ای دیگر باید باشد که معانی جزئی را ادراک کند که همان، وهم یا واهمه است[۵۱].
توهم، امری درونی است و کاری با خارج ندارد وادراکش تابع ادراک خیالی و صوری است که در خیال است مثلا اگر خیال صورت یک حادثه بد را تخیل کند، وهم از آن متنفر است و نفرت حاصل می‌شود.
نتیجه آنکه تخیل یا خیال بستن که کارکرد قوه‌ی خیال است اگر در زمینه‌ای متعادل دنبال شود و بکار گرفته شود می‌تواند منشأ منفعت باشد چنانکه در آموزه‌های دینی ما هم وجود دارد که تخیل مثبت حتی می‌تواند بر واقعیت بیرونی تأثیر مثبت بگذارد.(به فال نیک گرفتن و امید به خیر داشتن).در مقابل باید گفت که تخیل منفی شامل تخیل در موضوعات منفی و تخیل کنترل نشده،مانند هر نیروی غریزی دیگر که خارج از تعادل باشد خطرآفرین است.همانطور که آیه قرآن برای اینکه زشتی عمل غیبت را نشان دهد آن را شبیه به خوردن گوشت برادر مرده کرده است[۵۲] و انسان اگر در موقعی که می‌خواهد غیبت کند،تخیل کند که زشتی عمل او مانند خوردن گوشت مردار است از ارتکاب به این عمل جلوگیری می‌شود و این کار با کمک تخیل امکان‌پذیر است.پس تخیل کردن لازمه‌ی یک زندگی اخلاقی است ؛چرا که با تخیل اخلاقی خوب می‌توانیم بسیاری از پیامدهای ناخواسته کارهای خود را تخیل کنیم و در روند تصمیم‌گیری و انتخاب آن‌ ها را مدنظر قرار دهیم.

 

۱-۲-۵-۲-۱- ۳٫ احساس
 

حکمای اسلامی در تعریف احساس گفته‌اند:
«احساس عبارت است از ادراک چیزی توسط یکی از حواس، اگر احساس متعلق به حس ظاهری باشد عبارت است از مشاهدات و اگر متعلق به حس باطنی باشد عبارت از وجدانیات است»[۵۳].
برخی از مکاتب اخلاقی در معرفت‌شناسی اصالت را به حس داده‌اند از جمله لذت‌گرایانی همچون اپیکور که علم و معرفت را محصول حس می‌داند. وی معتقد است که همه‌ی معرفت ما از برخورد اتم‌های تشکیل دهنده‌ی روح با اتم‌های خارج به دست می‌آید، اتم‌هایی که بر عضوهای حسی ما تأثیر می‌گذارند مولد احساس هستند و تجربه حسی وقتی رخ می‌دهد که تصویر در حال ظهور با مفهوم یا معنایی انتزاعی مطابق باشد؛معنایی که نتیجه‌ی احساس است. وی تأکید می‌کند که احساس‌ها صادق‌اند؛ یعنی احساس را معیار غایی می‌داند که ما باید همه‌ی داوری‌ها و قضاوت‌های خود را به آن‌ ها ارجاع دهیم. اپیکور معتقد است که هر چه به احساس درآید حقیقی و واقعی است و احساس را امری ذهنی و درونی نمی‌داند، بلکه آن را کیفیتی می‌داند که به وسیله‌ی آن واقعیت برای ما حضور و وجود دارد. بنابراین نظر احساس ملازم بداهت و بی‌نیاز از استدلال است. هم‌چنین احساس را به معنای«ضبط لحظه و حفظ آن» می‌داند و معتقد است که بر مبنای این ضبط است که رفتار و سلوکی بی‌دغدغه و مطمئن داشته باشیم و اشتباه و خطا و شهوت را ناشی از این دانسته که بر این «لحظه و آن» ابعادی که فاقد آن است اضافه کنیم[۵۴].
شهودگرایان بر همین اساس حس را مبنای اخلاق گرفته و معتقدند که حس اخلاقی در وجود انسان به او این امکان را می‌دهد که بتواند از ارزش‌های اخلاقی یک شناخت درست و دقیق داشته باشد. و انسان می‌تواند در حوزه‌ی اخلاق فضایل و رذایل را تمییز دهد. و نیز بر این اعتقادند که انسان به همان دقتی که می‌تواند تناسب و تغایر بین اشیا را تمییز دهد، می‌تواند زشتی و زیبایی رفتار را نیز تشخیص دهد. حس صواب و خطا در ذات انسان نهفته است، اگرچه ممکن است انسان در نتیجه تربیت فاسد در تشخیص صواب از خطا دچار لغزش شود. شافتسبری شهودگرایی است که به حس اخلاقی برای منشأ رفتار اخلاقی قائل است و شناخت فضیلت و رذیلت را عینا همان شناخت زشت و زیبا در اشیا می‌داند، به طوری که فضیلت اخلاقی به معنای رفتار زیبا و رذیلت به معنای رفتار زشت است. وی هم‌چنین معتقد است که حس اخلاقی غیر از تصورات و مفاهیم است و تصورات را فطری نمی‌داند، در حالی که حس اخلاقی را فطری و قوه‌ای که کار آن شناخت مفاهیم اخلاقی است، می‌داند[۵۵].

 

۱- ۲- ۶٫ خصوصیات و گرایش‌های انسان
 

گرایش به معنای تمایل و اشتیاق است. گرایش در واقع میل و حرکت است و شامل شهوت، غریزه، رغبت و سایر عواطف می‌شود. که در این مورد بیان کرده‌اند که قوه به فعل ‌می‌گراید و هر موجودی گرایش به ثبات و قرار دارد. به این جهت گفته‌اند که گرایش عبارت است از تمایل شی به حرکت در جهت واحد. به بیان دیگر، گرایش قوه‌ای است که برآمده از اراده‌ی زندگی که فعالیت انسان را به سوی غایاتی هدایت می‌کند که بتواند از طریق دست‌یابی به این غایات به لذتی برسد. که گرایش‌های انسان به سه دسته؛شخصی و غیرشخصی و عالی تقسیم می‌شوند. که گرایش شخصی در پی تحقق بخشیدن به منافع شخصی است و گرایش غیرشخصی در پی تحقق بخشیدن به منافع دیگران است و گرایش عالی در پی تحقق بخشیدن به غایات مجرد است، که برتر از غایات شخصی و اجتماعی است. فارابی گرایش را از قوای رئیسه می‌داند که دارای خدمت‌گذارانی است و هم‌چنین آن را عامل اراده دانسته؛ زیرا اراده عبارت است از گرایش به آنچه توسط حس یا خیال ادراک شده است و در آن حکم شده است که باید آن را بدست آورد یا باید آن را ترک کرد. گرایش گاهی مربوط به شناخت چیزی است و گاهی مربوط به عمل کردن به چیزی است. [۵۶]

میل یا گرایش که نقش انرژی را در افعال اختیاری ایفا می‌کند، پس از شناخت انسان را به تکاپو وامی‌دارد. رابطه میل و اراده یکی از بحث‌های مهم است. برخی اراده را میل شدید می‌دانند و برخی شوق مؤکد یا میل شدید را شرط تحقق اراده می‌دانند؛در هیچ موردی نمی‌توان اراده‌ای یافت مگر آنکه در آن ‌جا میل وجود دارد. [۵۷]
میل در انسان کششی است درونی که انسان را به سوی اشیای خارجی می‌کشاند و میل رابطه‌ای است میان انسان و عالم بیرون. مانند میل به غذا، میل به جنس مخالف و…. اما اراده مانند میل رابطه‌ای نیست میان انسان و عالم بیرون بلکه به درون مربوط است؛یعنی انسان پس از آنکه اندیشه کرد، میان کارها محاسبه می‌کند، دور اندیشی و عاقبت‌اندیشی می‌کند، با عقل خودش مصلحت‌ها و مفسده‌ها را با یکدیگر می‌سنجد بعد تشخیص می‌دهد که اصلح و بهتر این است. و آنگاه آنچه را که عقل به او فرمان می‌دهد اراده می‌کند نه آنچه را که میل او به سویش می‌کشد. بنابراین اراده؛ یعنی تحت کنترل قرار دادن همه‌ی میل‌ها و ضد میل‌های نفسانی و خواست‌ها و تنفرها و خوف‌ها و ترس‌ها و مطابق این نظریه اخلاق یعنی کاری که بر محور مصلحت سنجی و اراده باشد نه کاری که ناشی از تسلط یک میل باشد. [۵۸]

 

۱-۲-۶- ۱٫ فطرت
 

برای درک بهتر گرایش‌های فطری در این مبحث به تبیین مفهوم فطرت پرداخته‌ایم.
فطرت از ماده‌ی «فطر» به معنای شکافتن چیزی از طرف طول است سپس به هرگونه شکافتن اطلاق شده است و از آنجا که آفرینش و خلقت به منزله‌ی شکافتن پرده‌ی تاریک عدم است، یکی از معانی مهم این واژه همان آفرینش و خلقت است. واژه‌ی فطرت به معنای ابداع و اختراع را نیز افاده می‌کند. فطرت بر وزن فِعله است که دلالت بر نوع می‌کند و در لغت به معنای گونه‌ای خاص از آفرینش و خلقت است. بنابراین فطرت انسان؛یعنی سرشت خاص و آفرینش ویژه‌ی انسان. ظاهرا این لغت را اولین بار قرآن کریم در مورد انسان به کاربرد و پیش از آن کاربرد واژه‌ی فطرت سابقه‌ای نداشته است. فطرت امری است تکوینی نه اعتباری، ذاتی است نه عرضی و اکتسابی. در انسان این ذات دو شاخه دارد. شاخه‌ای عقلی که به فطریات عقل معروفند و شاخه‌ای قلبی که به فطریات قلب مشهورند؛یعنی انسان هم دارای بینش‌های فطری است و هم دارای گرایش‌های فطری است[۵۹].
برای درک بهتر گرایش فطری، گرایش‌های انسان به دو دسته تقسیم کرده و هر کدام را به این صورت تبیین کرده و گرایشات فطری را در ضمن نوع دوم خواهیم دانست.

 

۱-۲-۶- ۲٫ غریزه
 

این نوع گرایش‌ها میان حیوانات و انسان مشترک است؛به عبارتی، تمایلات حیوانی از ویژگی‌های روح حیوانی موجود در انسان و حیوانات برخاسته است. نمونه عمده‌ی این گرایش‌ها عبارتند از:
الف. غریزه‌ی حب ذات و صیانت از نفس که تمایلاتی نظیر تمایل به تغذیه و دفاع به آن بازمی‌گردد و بقای فرد را سبب می‌شود.
ب. غریزه‌ی جنسی که منشأ بقای نوع بشر است. ویژگی گرایش‌ها یا تمایلات حیوانی آن است که به بدن یا عضوی از آن مربوط می‌شوند و به طور عمده پایگاه فیزیولوژیکی دارند.[۶۰]

 

۱-۲-۶- ۳٫ عواطف
 

عواطف، میل‌هایی است که نسبت به انسان دیگر پدید می‌آید؛ مانند عاطفه والدین به فرزند. رأفت و عطوفت از صفات نفس است در جهت ظاهر و ملکی آن، اما رحمت از صفات نفس است در جهت غیبی و ملکوتی آن. در دیدگاه اسلامی رحمت و عطوفت از جلوه‌های اسماء جمال الهی است که برای حفظ انواع حیوانی و نگهداری نوع انسانی و نظام خانواده بشری ، به حیوانات به طور کلی و به انسان به طور خصوصی عنایت شده است؛چرا که اگر وجود انسان از عطوفت خالی بود رشته حیات فردی و اجتماعی گسیخته می‌شد و انسان در نگهداری و نگهبانی از خانواده و محیط خود همت نمی‌گماشت و این مهربانی و عاطفه است که دل‌ها را به حق و حقیقت و انجام وظایف جذب می‌کند و نظام عالم را حفظ می‌کند. پس رأفت و عطوفت از لشکریان عقل و از لوازم دوستداری کمال است و در نهاد و سرشت همه انسان‌ها ثابت است[۶۱].
عواطف عالی انسان ریشه در شناخت و آگاهی و ادراکات عمیق قلبی و شهودی انسان دارد؛ لذا انسان به هر اندازه از آگاهی و شناخت و ادراکات عمیق قلبی و سلامت روانی برخوردار باشد، عواطف عالی انسانی در رفتارش بیشتر بروز می‌کند. یکی از مکاتب واقع‌گرایی اخلاقی، مکتب دیگرگرایی یا عاطفه‌گرایی است که مدعای آن‌ ها این است که اولا، اخلاق فقط در زندگی اجتماعی معنا پیدا می‌کند. به عبارتی اگر انسان دارای زندگی فردی باشد و هیچ ارتباطی با دیگران نداشت جایی برای اخلاق و ارزش اخلاقی باقی نمی‌ماند. بنابراین کارهایی که در ارتباط با دیگران هستند و یا دارای آثار و تبعات اجتماعی هستند در حیطه‌ی اخلاق و داوری‌های اخلاقی قرار می‌گیرند. دوما، معیار خوبی و بدی افعال اجتماعی را عاطفه‌ی دیگرخواهی می‌دانند؛یعنی هر کاری که به انگیزه دوستی دیگران و به فرمان عاطفه غیر دوستی و دیگر خواهی انجام گرفته باشد، خوب و هر کاری که محرک آن‌ ها حب ذات و خود دوستی باشد، بد دانسته‌اند. بنابر این نظر، ریشه اخلاق و ارزش‌گذاری اخلاقی، عواطف اجتماعی است و هر چیزی که مطابق عواطف انسانی باشد خوب و هر چیزی که مخالف عواطف باشد بد است[۶۲].

اما،شهید مطهری فعل اخلاقی را که ناشی از احساسات و عواطف غیردوستانه باشد خالی از اشکال نمی‌داند. و فداکاری مادر برای فرزند را به عنوان مصداق عواطف غیردوستی مثال زده‌اند و بیان کرده‌اند که درست است که این کار مادر از نظر عاطفی کار باارزشی است؛اما مادرها را نمی‌توان متخلق به اخلاق عالی دانست؛زیرا به حکم فطرت و خلقت و آفرینش این عواطف را دارد. یعنی مادر این حالت را برای خودش مانند یک خُلق کسب نکرده است بلکه با این خوی فطری به دنیا آمده است و به اختیار او نیست، لذا کار اخلاقی نامیده نمی‌شود. چراکه اخلاق مساوی با اختیار است و فعل در صورتی اخلاقی است که ناشی از اختیار باشد.[۶۳]

 

۱-۲-۶- ۴٫ طبیعت و سرشت و طینت
 

سرشت، طینت و طبیعت واژه‌هایی هستند که رویکردهای فلسفی و دینی برای اشاره به ذات نوع انسان یا فرد انسان استفاده می‌کنند؛ زیرا واژه طینت در لغت به معنی سرشت و نهاد و مایه آفرینش است. پس طینت را می‌توان مترادف با طبیعت، آفرینش و خصوصیات ذاتی دانست[۶۴].
در قرآن طینت از طین به معنای گل گرفته شده که به عبارتی، ماده اولیه آفرینش انسان طین اطلاق کرده‌اند﴿هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِین ﴾[۶۵]. البته طین مبدأ وجود مادی انسان به شمار می‌آید. طینت به همان ماده اولیه آفرینش انسان می‌گویند که در طول حیاتش در اعمال و رفتار او تجلی و ظهور می‌یابد.

 

۱-۲-۶- ۵٫ استعداد بی‌نهایت انسان
 

انسان فلسفی اولا انسانی با استعداد بی نهایت است و واقعیتی بالقوه که در چیزی وجود ندارد اما هنوز هویت آن چیز ظهور نکرده است و آن واقعیت موقعی به ظهور می‌رسد که عواملی از خارج از آن استعداد، با آن استعداد ارتباط تأثیری پیدا کند و آن را به فعلیت برساند. وقتی که گفته می‌شود این ماده استعداد احتراق دارد معنایش این است که آن ماده دارای واقعیتی است که در صورت ارتباط مؤثر با عامل احتراق، محترق خواهد شد. اصل جریان صفات و منش‌های انسان از بالقوه به بالفعل جریانی است که هیچ کس نمی‌تواند در آن تردید کند.[۶۶]
برخی انسان را به دیده‌ی جانوری در ردیف دیگر جانوران می‌بینند و تنها در پی حیات طبیعی محض برای انسانند، در حالی که به یقین انسان واجد استعداد ذاتی برای اخلاق‌ورزی و ارتقای ارزشی و شکوفایی اخلاقی است. دلیل نخست این ادعا تاریخ بشری است. تاریخ بشری گواه است که انبوهی از انسان‌های اخلاقی در تاریخ به ظهور رسیده است و این خود، دلیل استعداد اخلاق‌ورزی در انسان است. دلیل دوم، تعلیم و تربیت اخلاقی انسان‌هاست. اگر آدمیان استعداد ارزشی و زمینه‌ی اخلاق‌ورزی نداشته باشند چگونه می‌توان با تعلیم و تربیت این ویژگی‌ها را در آن‌ ها پدید آورد. جریان تعلیم و تربیت چیزی جز به ظهور رساندن استعدادهای انسان‌ها نیست. بنابراین، یقینا انسان واجد استعداد ذاتی برای اخلاق‌ورزی و ارتقای ارزشی است. [۶۷]

 

۱- ۲- ۷٫ مسائل اخلاق
 

 

۱- ۲- ۷- ۱٫ منشأ اخلاق
 

بنابر تعریف ما از اخلاق، یا به خُلق و ملکات مربوط است یا به رفتار و روابط انسان با دیگران. در هر صورت اخلاق پایگاهی انسانی دارد؛ زیرا اخلاق به معنای ملکات، استعداد و عادات درست است و اگر در انسان استعداد امری نباشد به آن عادت نمی‌کند. به همین دلیل فلاسفه اخلاق می‌گویند:
لمّیّت اخلاق یعنی سبب وجود او در نفس دو چیز است:یکی طبیعت و دوم عادت. طبیعت چنان است که اصل مزاج شخصی چنان اقتضا کند که او مستعد حالی باشد از احوال، مانند کسی که خیلی کم قوه­ی غضبی او تحریک می­ شود یا کسی که از اندک حرکتی که موجب تعجب است بسیار می­خندد. اما عادت چنان است که در اول به رویّت و فکر اختیاری کاری کرده باشد و به تکلف در آن شروع کرده تا به ممارست و تواتر و فرسودگی در آن با آن کار إلفت گیرد و بعد از إلف تمام به آسانی بی رویّت از او صادر می­ شود تا خُلقی برای او شود.[۶۸]

 

۲- ۷- ۲٫ منشأ مفاهیم اخلاقی
 

انسان‌ها از طریق مفاهیم منظور خود را به یکدیگر می‌فهمانند،در واقع وقتی کسی می‌گوید کتاب،با این کلمه چیزی را به ذهن مخاطب انتقال می‌دهد که اگر کلمه دیگری را به کار می‌برد دیگر آن چیز به ذهن مخاطب انتقال پیدا نمی‌کرد و آن حقیقت همان مفهوم است که حکایت‌گر یک شی خارجی است،که به این مفهوم در اصطلاح منطق تصور گفته می‌شود.براین اساس مفاهیم اخلاقی تصوراتی هستند که با به کار بردن الفاظ اخلاقی در ذهن انسان نقش می‌بندد.
مفاهیمی که در جملات اخلاقی به کار می‌روند را به دو دسته تقسیم کرده‌اند که عبارتند از:
الف. مفاهیمی که موضوع جملات اخلاقی واقع می­شوند مثل ظلم، عدل و…
ب. مفاهیمی که محمول جملات اخلاقی قرار می­گیرند مثل خوب ، بد، درست، نادرست[۶۹]. یک سؤال انسان‌شناسانه این است که چگونه برای انسان مفاهیم اخلاقی حاصل می‌شود؟ که در پاسخ باید گفت که اگرچه مفاهیم اخلاقی و ارزشی به معنای خاصی، اعتباری و قراردادی هستند، لکن چنین نیست که این مفاهیم به طور کلی با حقایق عینی بی ارتباط باشند و تحت عنوان قانون علیت قرار نگیرند، بلکه این مفاهیم در حقیقت از مفاهیم فلسفی و معقولات ثانیه فلسفی می­باشد و از ضرورت بالقیاس بین فعل اختیاری انسان و نتیجه ای که از آن برای ما حاصل می­ شود، حکایت می­ کنند، همان نتیجه ای که عبارت است از کمال اختیاری انسان و آخرین حدّ آن ؛یعنی همان سعادت و رستگاری که خود ارزش ذاتی دارد. همچنین از آنجا که هم فعل اختیاری انسان و هم سعادت و کمال اختیاری انسان واقعیت دارند، پس منشا این مفاهیم نیز امور واقعی خواهد بود و انسان براساس نیازهایی که برای رسیدن به سعادت و کمال اختیاری خود تشخیص می­دهد، این مفاهیم را انتزاع می­ کند و آن­ها را اعتبار می­ کند.
نتیجه این که این مفاهیم اگرچه به یک معنا اعتباری هستند، ولی اعتبار آن­ها براساس روابط عینی و حقیقی بین افعال انسان و نتایج مترتب بر آن­ها در نظر گرفته می­ شود. که روابط میان آن­ها به وسیله­ ضرورت بالقیاس حکایت می­ شود، پس این روابط حقیقی و عینی خواهند بود. بنابراین، پشتوانه و منشا پیدایش این مفاهیم به ظاهر اعتباری، روابط تکوینی و مصالح حقیقی بین افعال و رفتار انسان با نتایج مترتبه­ی بر آن است که باید بر آن توجه شود. [۷۰]

 

۱- ۲- ۷- ۳٫ سعادت و شقاوت
 

احمدبن فارس لغت شناس عرب، سعادت را در لغت به معنای خیر و سرور یا نیکویی در امور می­داند. وی در کتاب معجم مقاییس اللغه به چنین معنایی اشاره می­ کند:
«سعد اصل یدلَ علی خیرو سرور خلاف النحس و السعد الیمین فی الامور»[۷۱]
سعد اصلی است که دلالت بر نیکویی و سرور می­ کند، برخلاف نحس. پس سعد به معنای نیکویی در امور است.
در کاربرد بسیار معمولی، خوشبخت بودن به معنای رضایت و خشنودی از اموری است که در زندگی مهم تلقی می­شوند. در این معنای عامیانه، مردمی سعادتمندند که از زندگی خود راضی اند و علاقه مندند که به همین روال ادامه یابد. آنها از زندگی خود لذت می­برند، چرا که خود را درگیر تناقضات روحی نمی بینند ودر زندگی خود هرگز احساس افسردگی نکرده اند و در یک کلام غالبا نه آزرده اند و نه شرمسار. اما در طول تاریخ درباره اصطلاح سعادت تحلیل­های متفاوتی ارائه شده است که برخاسته از جهان بینی­های متفاوت و ناشی از بینش و نحوه­ نگرش افراد به هستی و انسان است. دیدگاه ­های متفاوت انسان شناسانه[۷۲] که مبنا و زمینه­ تفسیر مفهوم سعادت قرار می­گیرند. تعریف انسان به موجودی منحصرا مادی و یا تفسیر هویت او به موجودی مجرد و یا موجودی آمیخته از این دو و اعتقاد به خدا و جهان آخرت از جمله عواملی است که ممکن است موجب تفاسیر متعددی از سعادت شود. سعادت از نظر ارسطوعبارت است از«نیکوترین، زیباترین و مطبوع‌ترین امور و آن صفات که برای سعادت برشمردیم از یکدیگر تفکیک ناپذیرند، سعادت از مجموع افعال یا از فعلی که نیکوتر و کامل‌تر از سایر اعمال باشد حاصل می‌شود»[۷۳]

حکیم فارابی نیز سعادت را غایتی می­داند که هر انسانی به آن مشتاق است. بدیهی است که هرکمالی که انسان به آن مشتاق است به این دلیل است که آن کمال به نوعی خیراست زیرا این خیراست که لامحاله مقصود انسان است و از آن جا که غایاتی در انسان برانگیزاننده­ی شوق هستند با این فرض که آنها همه اموری خیرهستند انتخاب می­شوند و بسیار متعددند به همین دلیل باید سعادت سودمندترین خیراتی باشدکه انتخاب می­ شود. به علاوه سعادت چیزی است که بذاتها مطلوب است وهیچ وقت برای غیرخودش مورد طلب قرار نمی­گیرد. برخی سعادت را در بهره­مندی از لذات می­دانند و بعضی در ثروت و بعضی در علم و قدرت و دیگرانی نیز هستند که سعادت را در چیزهای دیگر می­دانند و هر یک نیز معتقدند، که آنچه آنها سعادت می­دانند مطلوب­ترین امور است.[۷۴]
فلاسفه­ی اسلامی معتقدند که نمی توان سعادت را از کمال و کمال را از سعادت تفکیک کرد. زیرا هر کمال، خود نوعی سعادت است. همه­ی فلاسفه­ی اسلامی نیز، اخلاق را ملازم با سعادت می­دانند. بلکه مفهوم سعادت را رکن اخلاق می­دانند. مثلا فارابی اخلاق و سعادت را توأم می­داند.[۷۵]
به طورکلی از دیدگاه فارابی این فرض ممکن نیست که کسی سعادت را چیزی بداند که در واقع آن را برای خود کمال نمی­داند، چون طلب سعادت، چیزی جز طلب کمال نیست پس سعادت به طور مطلق خیراست، چون می­بینیم ، سعادت چیزی است که هرگاه حاصل شود، دیگر بعد از آن غایتی نیست که درخواست شود، پس سعادت برای خود‌‌‌‌برگزیده می­ شود و هرگز برای چیز دیگری درخواست نمی شود. در نتیجه سعادت سزاوارترین ، و کامل­ترین چیزهاست. حکیم ملاصدرا نیز سعادت را به این شکل تعریف کرده است که سعادت هر شیئی عبارت است از رسیدن به کمال آن شی. از دیدگاه اسلام؛
«سعادت عبارت است از نائل شدن به مقام قرب الهی و رشد ایمانی و معنوی که محل بروز و ظهور آن در جهان آخرت است هدف از آفرینش انسان رسیدن به آن مقام بلند است. پس آنچه برای وجود انسان خیر و کمال وجودی است همان نیل به مقام قرب و شهود است»[۷۶]
 
 

نظر دهید »
تاثیر رعایت اخلاق در موفقیت دنیوی- قسمت 7
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

«منافقان مى‏خواهند خدا را فریب دهند در حالى كه او آنها را فریب مى‏دهد و هنگامى كه به نماز برمى‏خیزند، با كسالت برمى‏خیزند و در برابر مردم ریا مى‏كنند و خدا را جز اندكى یاد نمى‏نمایند.»
از این آیه شریفه شدت رذالت ریا را می فهمیم چرا که انجام دادن عمل ریایی از جمله ویژگی های منافقین شمرده شده است. منافقینی که از دیدگاه الهی از کافران هم بدتر می باشند.

3-5-2. روایات
در کلام گهربار معصومین علیهم السلام نیز که مفسرین واقعی قرآن می باشند در مذمت و تبیین صفت ریا بیانات زیبایی داریم. رسول الله صلی الله علیه وآله عذاب شدیدی برای ریاکار بیان کرده اند. ایشان می فرمایند: « َ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ یُرِیدُ بِهِ رِیَاءً وَ سُمْعَةً لِیُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ وَ یُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ وَ یَطْلُبَ بِهِ الدُّنْیَا بَدَّدَ اللَّهُ عِظَامَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَمْ یَكُنْ فِی النَّارِ أَشَدُّ عَذَاباً مِنْهُ وَ لَیْسَ نَوْعٌ مِنْ أَنْوَاعِ الْعَذَابِ إِلَّا سَیُعَذَّبُ بِهِ مِنْ شِدَّةِ غَضَبِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ سَخَطِه‏ »[153] «اگر کسی آموزش قرآن ببیند برای ریاکاری و سمعه[154] تا با کم خردان جدال کند یا به دانشمندان فخر بفروشد یا با آن دنیا را طلب کند خداوند متعال استخوان هایش را در قیامت در هم می شکند و در جهنم عذابی شدیدتر از عذاب نیست. و هیچ نوعی از عذاب نیست مگر اینگه خداوند به خاطر شدت غضب و خشمش بر او، او را با آن عذاب می کند.»
امیرالمؤمنین علیه السلام آفت عبادت را ریاکاری دانسته اند:« آفه العبادة الریاء»[155] ریا در عبادت شرک است و هر کس عبادات و کارهای خوب خود را به خاطر مردم انجام دهد غیر خدا را در نیت خود وارد کرده و با شرک آلود کردن آن موجب از بین رفتن آن شده است.
ایشان در کلامی دیگر فرمودند: «إِنَّ أََدنَى‏ الرِّیاءِ شِركٌ»[156] « کمترین حد ریا شرک است.»
امام صادق علیه السلام نیز در این زمینه فرموند: « وَیْلَكَ یَا عَبَّادُ إِیَّاكَ وَ الرِّیَاءَ فَإِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِغَیْرِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى مَنْ عَمِلَ لَهُ. »[157] «واى بر تو اى عباد از ریا، بپرهیز كه‏ هر كه براى غیر خدا كار كند، خدا او را به كسى كه برایش كار كرده واگذارد.»
همچنین رسول الله صلی الله علیه وآله فرموند: « إنّ الْمرائِی یدْعى یوْم الْقیامة بأرْبعة أَسْماء یا كافر یا فاجر یا غَادِرُ یَا خَاسِرُ حَبِطَ عَمَلُكَ وَ بَطَلَ أَجْرُكَ فَلَا خَلَاصَ لَكَ الْیَوْمَ فَالْتَمِسْ أَجْرَكَ مِمَّنْ كُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ»[158]
«در قیامت به شخص ریاکار به چهار اسم خطاب می شود ای کافر ای فاجر ای حیله گر ای زیانکار عملت حبط شد و مزدت باطل گشت و امروز هیچ راه رهایی برای تو نیست پس مزدت را از کسی که برای او کار می کردی بطلب.»
باید دانست شخص ریاکار آثار رفتارش از عملش مشخص است و افرا دبه راحتی می توانند ریاکار را مورد شناسایی قرار دهند اما گاهی فرد در خفا دست به ریا می زند و در این صورت نیز عمل او از بین می رود و در قیامت به کافر و فاجر و حیله گر و زیانکار خطاب می شود.و همین خطابات باطن ریا را برای ما معلوم می دارد .

3-5-3. نشانه های ریا کار
برای پیدا کردن معیار برای شناخت اعمال ریائی از غیر ریا بهترین کار استفاده از روایات اهل بیت علیم السلام است. در روایاتی از حضرت علی علیه السلام در مورد نشانه های ریاکار چنین آمده است: « لِلمرائِی أَربَع عَلامَات یَكسلُ إذا كان وَحدَه و یَنشِطُ إذا كان فِی الناسِ و یَزیدُ فِی العَمَلِ إذا أثنَی علیه و ینقصُ مِنه إذا لَم یثنِ عَلیه‏ »[159]
«ریا کار چهار علامت دارد:اگر تنها باشد اعمال خود را با کسالت انجام می دهد و اگر در میان مردم باشد با نشاط انجام می دهد و هرگاه او را مدح و ثنا کند بر اعمالش می افزاید و هر گاه ثنا نگوید از آن می کاهد.»

3-5-4. ریشه و منشأ ریا
مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در کتاب «اخلاق حسنه» فرموده اند: « منشا ریا از آنجاست که آدمی از تعریف و ستایش خرسند می شود و دوست می دارد همواره اوقات مورد ستایش قرار بگیرد و کمتر ببیند به نکوهش آنان مبتلا شود از آن طرف چشم داشت به مال و سرمایه نیز دارد»[160]
صاحب کتاب جامع السعادات عوامل دیگری را به عنوان انگیزه های ریا می داند: «باعث بر ریا یا تمکن یافتن از گناه است مانند اظهار ورع و تقوا تا امر حکومت و قضا به او تفویض شود.اظهار دیانت و تقوا برای دفع تهمت گناهانی که مرتکب شده یا رسیدن به بهره و لذت های مباح از لذت های دنیوی یا ترس از اینکه به دیده تحقیر نگریسته شود.» گاهی جهل شخص نسبت به علم الهی به احوال و امور سبب ریا و سمعه می دادند.[161]

<table width=”>
_Toc396757754″>3-6. تکبر
 

تکبر یعنی اینکه آدمی خود را بالاتر از دیگری دیده و اعتقاد دارد نسبت به غیر خود رجحان دارد از این روی در تکبر شخص دیگری هست که فرد متکبر خود را از او برتر ببیند.
عبد العلی می گوید به امام صادق علیه السلام گفتم کبر جیست؟ امام صادق علیه السلام فرمودند:«أَعْظَمُ الْكِبْرِ أَنْ تَسْفَهَ الْحَقَّ وَ تَغْمِصَ النَّاسَ قُلْتُ وَ مَا سَفَهُ الْحَقِّ قَالَ یَجْهَلُ الْحَقَّ وَ یَطْعُنُ عَلَى أَهْلِهِ.»[162] یعنی «بزرگترین تكبر این است كه حق را سبك شمارى و مردم را پست دانى، گفتم سبك شمردن حق چیست؟ فرمود: در برابر حق‏ نادانى كند و به اهل حق طعنه زند.»
یکی از رذایل اخلاقی که به کبر نزدیک است صفت عجب می باشد. فرق کبر با عجب این است که در عجب، آدمی خود را «کسی» می بیند و خود پسند می باشد، اگر چه پای شخص دیگری در میان نباشد ولی در کبر باید پای غیر نیز در میان باشد تا خود را از آن برتر بداند و بالاتر ببیند.
کبر از گناهانی است که در قرآن مجید بر آن وعده عذاب داده شده است. خداوند متعال می فرماید: «أَ لَیْسَ فی‏ جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرین»[163] «آیا متكبران را در جهنم جایگاهى نیست؟»
به عقیده بسیاری از علمای اخلاق ام المفاسد و مادر همه رذائل و ریشه تمام بد بختی ها و صفات زشت انسانی تکبر و استکبار می باشد.
خداوند در قرآن کریم در داستان خلقت حضرت آدم، تکبر ابلیس را نکوهش می کند. هنگامی که خداوند به فرشتگان امر به سجده کرد ابلیس به سبب تکبر نافرمانی کرد و از جایگاه ملائکه خارج شد می فرماید: « وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائكَةِ اسْجُدُواْ لاَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ‏ وَ اسْتَكْبرَ وَ كاَنَ مِنَ الْكَافِرِین»[164] چون ابلیس خود را برتر از حضرت آدم دانست وتکبر ورزید؛ به همین خاطر حاضر به سجده کردن نشد و از امر خدا سرباز زد و سرانجام کافر و بی ایمان شد. حضرت علی علیه السلام در خطبه زیبای قاصعه می فرماید که پایه گذارتکبر، ابلیس می باشد: « فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ وَ تَعَصَّبَ عَلَیْهِ لِأَصْلِهِ فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَكْبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّةِ وَ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِیَّةِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ أَ لَا [یَرَوْنَ‏] تَرَوْنَ كَیْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَكَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِی الدُّنْیَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِی الْآخِرَةِ سَعِیراً»[165] «شیطان به آفرینش خویش به آدم فخر كرد، و به خاطر ریشه‏اش كه از آتش بود بر او تعصب ورزید. این دشمن خداوند پیشواى اهل تعصب، و پیشرو گردنكشان است، كه بنیاد عصبیت را بنا كرد، و با خداوند در لباس عزت و كبریایى، به ستیز برخاست، و آن لباس عزت را بر خود پوشید، و جامه فروتنى و خاكسارى را در آورد. نمى‏بینید خداوند چگونه او را محض تكبرش به شدت تحقیر كرد، و به سبب گردنكشى به چاه سرافكندگى در انداخت؟! پس او را در دنیا طرد از رحمت نمود، و براى وى در آخرت آتش فروزان مهیا ساخت.»
از منشأهای تکبرو خود بینی می توان حقد (کینه)، و ریا را نام برد. افراد متکبر چون خود را بالاتر از بقیه می دانند رفتار و منش های خاصی دارند. مثلاً همیشه انتظار دارند دیگران به آن ها سلام کنند، کسی پیش از آن ها وارد مجلس نشود و همیشه درصدر مجلس جای گیرند، مردم در برابر آن ها کوچکی کنند، کسی از آن ها انتقاد نکند و حتی پند و اندرز نگوید و همه باید برای آن ها امتیاز قائل شوند.

3-6-1. آیات قرآن
خداوند متعال در قرآن کریم عاقبت متکبرین را دخول در آتش جهنم و خواری بیان می فرمایند:
«إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتىِ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِین»[166]
«قطعا کسانی که تکبر می ورزند از عبادت من به زودی به جهنم خوار شونده داخل می شوند.»
در سوره مبارکه مدثر نیز در مورد رفتار متکبرانه چنین آمده است:
«ثمُ‏َّ عَبَسَ وَ بَسَرَ*ثمُ‏َّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبر»[167]
«پس چهره در هم کشیدو عجولانه دست به کار شد سپس پشت کرد و تکبر ورزید »
در آیات بسیاری از قرآن کریم از تکبر و رفتار های تکبر آمیز به نکوهش یاد شده و از آن نهی شده است از جمله همین آیه که چنین رفتاری را ناپسند دانسته است.
در سوره مبارکه اسراء نیزحالات متکبران بیان شده است که کسانی که این رذیله خلاقی درآن ها رسوخ کرده است گردن فرازی می کنند و پاهای خود را محکم بر زمین می کوبند تا خود را برتر از دیگران معرفی کنند:
«وَ لَا تَمْشِ فىِ الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخرِقَ الْأَرْضَ وَ لَن تَبْلُغَ الجِبَالَ طُولاً»[168]
«و در روی زمین با حالت نخوت راه مرو چرا که هرگز زمین را نمی توان شکافت و در بلندی به کوه ها نمی توان رسید.»

 پایان نامه ها
 

 
 

 
 

 0

 

 

 

 
 
 

نظر دهید »
حقوق مخاطبین عمومی رسانه93- قسمت 14
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

21ـ دعوتی، میرابوالفتح، نفوذ صهیونیسم در مطبوعات، قم، ایام، 1376ش.
22ـ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1364ش.
23ـ دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1377ش.
24ـ‌ ساروخانی، باقر، جامعه‌شناسی ارتباطات، تهران، اطلاعات، 1385ش.
25ـ ساروخانی، باقر، درآمدی بر دایرة المعارف علوم اجتماعی، تهران، اطلاعات، 1370ش.

26ـ‌ ساکت، محمدحسین، حقوق شناسی: دیباچه‌ای بر دانش حقوق، مشهد، نخست، 1371ش.
27ـ سبحانی، محمدتقی، الگوی جامع شخصیت زن مسلمان، قم، دفترمطالعات تحقیقات زنان، 1385ش.
28ـ طاهری، حبیب الله، حقوق مدنی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1375ش.
29ـ کاتوزیان، ناصر، دوره مقدماتی حقوق مدنی: اموال و مالکیت، تهران، میزان، 1392ش.
30ـ کاتوزیان، ناصر، فلسفه حقوق، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377ش.

31ـ کاتوزیان، ناصر، مبانی حقوق عمومی، تهران، دادگستر، 1377ش.
32ـ کاتوزیان، ناصر، مقدمه علم حقوق، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377ش.
33ـ کریمی، سعید، رسانه‌ها و راه‌های تقویت مشارکت مردم در صحنه‌های سیاسی و اجتماعی، قم، بوستان کتاب، 1382ش.
34ـ محمدی، مجید، دین و ارتباطات، تهران، کویر،1382ش.
35ـ مدرس، علی اصغر، حقوق فطری یا مبانی حقوق بشر، تبریز، نوبل، 1375ش.
36ـ مرکز طرح و برنامه‌ریزی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، اهداف، محورها، اولویت‌ها و سیاست‌های تولید، تأمین و پخش، تهران، مبلغان، 1384ش.
37ـ مصباح، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، نگارش محمد شهرابی، قم، مؤسسه امام خمینی(ره)، 1377ش.
38ـ مصباح، محمدتقی، نظریه حقوقی اسلام، نگارش محمد مهدی نادری و محمد مهدی کریمی‌نیا، قم، مؤسسه امام خمینی(ره)، 1380ش.
39ـ معتمدنژاد، کاظم، حقوق مطبوعات، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، 1379ش.
40ـ معتمدنژاد، کاظم، وسایل ارتباط جمعی، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی،1385ش.
41ـ مکارم شیرازی، ناصر، همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1381ش.
ب) عربی
1ـ قرآن مجید.
2ـ نهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام).
3ـ ابن زهره, حمزة بن علی, غنیه النزوع الی علمی الاصول والفروع, قم,مؤسسه الامام الصادق(ع), 1417هـ .
4ـ ابن فارس, احمد, معجم مقاییس اللغة, به كوشش عبدالسلام محمد هارون, قم, مكتبه الاعلام الاسلامی, 1404هـ .
5ـ ابن منظور, جمال الدین محمد بن مكرم, لسان العرب, بیروت, دارإحیا التراث العربی, 1408هـ .
6ـ تمیمی آمدی, عبدالواحد, غررالحكم, ترجمه محمد علی انصاری, قم, مؤسسه انتشاراتی امام عصر, 1385ش.
7ـ جزایری, سید عبدالله, التحفه السنیه, نسخه, خطی كتابخانه آستان قدس رضوی.
8 ـ حر عاملی, محمد بن حسن, وسائل الشیعه, قم, آل بیت, 1409هـ .
9 ـ خمینی,روح الله, تحریر الوسیله, تهران, مؤسسه تنظیم و نشر آثار الامام الخمینی (ره), 1427هـ .
10ـ خمینی,روح الله, شرح چهل حدیث, تهران, مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1371ش.
11ـ خویی, سید ابوالقاسم, مبانی تكمله المنهاج, قم, مؤسسه احیاء آثار الامام الخویی, 1428هـ .
12ـ سجستانی, سلیمان بن الاشعث, سنن ابوداود, بیروت, دارالفكر, 1348هـ .
13ـ شیروانی, علی, نهج الفصاحه, انتشارات دارالفكر, 1385ش.
14ـ صلبیا, جمیل, علم النفس, بیروت, دارالكتاب اللبنانی, مكتبه المدرسه, 1404هـ .
15ـ صدوق, ابی جعفر محمد علی بن الحسین, الهدایه, مؤسسه امام هادی(علیه السلام), 1376ش.
16ـ طباطبایی, محمد حسین, المیزان فی تفسیر القرآن, ترجمه محمد باقر موسوی همدانی, قم, انتشارات اسلامی, 1369ش.
17ـ طبرسی, فضل بن الحسین, مجمع البیان, ترجمه و تحقیق علی كرمی, تهران, انتشارات فراهانی, 1380ش.
18ـ الطریحی, فخرالدین, مجمع البحرین, تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامی, 1378ش.
19ـ العاملی, زین الدین بن علی (شهید ثانی), شرح لمعه كتاب الحدود, حدقذف, ترجمه محسن غرویان و علی شیروانی, قم, دارالفكر, 1373ش.
20ـ العاملی, زین الدین بن علی(شهید ثانی), مسالك الأفهام إلی تنقیح شرایع الاسلام, قم, مؤسسه معارف اسلامی, 1413هـ .
21ـ غفاری, علی اكبر, حمیدرضا مستفید, عیون اخبار الرضا, تهران, صدوق, 1372 ش.
22ـ فاضل هندی, محمد بن حسن, كشف اللثام عن قواعد الاحكام, قم, مؤسسه النشر الاسلامی, 1415هـ
23ـ قمی, شیخ عباس, سفینه البحار, مشهد, بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی, 1416هـ .
24ـ كلینی, محمد بن یعقوب, الكافی, تصحیح علی اكبر غفاری, تهران, دارالكتب الاسلامیه, 1365ش.
25ـ مجلسی, محمد باقر, بحارالانوار, بیروت, مؤسسه الوفاء, 1403هـ .
26ـ محمدی الری شهری, محمد, میزان الحكمة, قم, دارالحدیث, 1422هـ .
27ـ معلوف, لویس, المنجد, فی اللغة, تهران, اسماعیلیان, 1363ش.
28ـ نائینی, محمدحسین,منیه الطالب,نگارش موسی نجفی خوانساری, قم, مؤسسه النشر الاسلامی, 1418هـ.
29ـ نجفی, محمدحسن, جواهر الكلام, تهران, انتشارات دارالكتب الاسلامیه, 1362ش.

ج) انگلیسی
1ـ سورین، ورنر، جیمزدبلیو تانکارد، نظریه‌های ارتباطات،‌ ترجمه علیرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1386 ش.
2ـ کارلسون، یولا، کودکان و خشونت در رسانه‌های جمعی، ترجمه مهدی شفقتی،‌ تهران، مرکز تحقیقات،‌مطالعه و سنجش برنامه‌ای،‌ 1380ش.
3ـ کوین، ویلیامز، درک تئوری رسانه، ترجمه رحیم قاسمیان، تهران، ساقی، 1386ش.
4ـ گیل، دیوید، برجیت ادمز، الفبای ارتباطات، ترجمه رامین کریمیان، مهران مهاجر و محمد نبوی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها، 1384ش.<
br/>5ـ لیتل جان، استیفن، نظریه‌های ارتباطات، ترجمه مرتضی نوربخش و دیگران، تهران، جنگل، 1384ش.
6ـ مک کوئین، دیوید، راهنمای شناخت تلویزیون، ترجمه عصمت گیویان و فاطمه کرمعلی، تهران، اداه کل پژوهش‌های سیما، 1384ش.
7ـ هربرت مارشال، مک لوهان، برای درک رسانه، ترجمه سعید آذری، تهران، مرکز تحقیقات، مطالعات و سنجش برنامه‌ای صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، 1377ش.
د) مقالات
1ـ آذرکمند, احسان, «رسانه»، مرکز پژوهش‌های صدا و سیما، 1390ش.
2ـ آشنا، حسام الدین، «مخاطب شناسی رسانه، گفتگو با حجة الاسلام و المسلمین دکتر آشنا عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع)»، پژوهش و سنجش، سال هشتم، شماره26، 1380ش.
3ـ «اخلاق رسانه‌ای در اسلام»، روزنامه صدای عدالت، مرداد 1386ش.
4ـ اسحاق، محمد، «تکالیف و جرائم رسانه‌های الکترونیک»، پژوهش و سنجش، تهران، شماره39و40 (رسانه و حقوق)، سال یازدهم، پاییز و زمستان 1383ش.
5ـ اسکندری، مصطفی، «ماهیت و اهمیت حریم خصوصی»، نشریه حکومت اسلامی، سال 15، شماره4، زمستان1389ش.
6ـ اسماعیلی، محسن، «آزادی ارتباطات و اطلاعات در حقوق و معارف اسلامی»، مجله رسانه، شماره69، بهار1386ش.
7ـ اسماعیلی، محسن، «امنیت و رسانه از دیدگاه حقوق بین‌‌الملل و ایران»، مجله پژوهش و سنجش، سال دهم، شماره34، تابستان1382ش.
 
 

نظر دهید »
بررسی ارجاع¬گفتمانی در زبان فارسی بر اساس مدل کاربرد شناختی- قسمت ۴
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

A: What a pretty dress! who bought (it)
B: He (e.g. my boyfriend) bought (it)
در مثال ذکر شده از ضمیر (he) در صورتی که مرجع آن در ذهن فعال نیست استفاده شده‌است. این مسئله با توجه به مدل کاربرد شناختی هوانگ این گونه توجیه می­ شود که طبق اصل شیوه مخاطب بخاطر دانشی که از جهان خارج دارد مرجع مورد نظر گوینده را تشخیص می­دهد.
۵-۲- نظریه دسترسی[۴۴]
اریل [۴۵](۱۹۸۸) با توجه به نظریه­ی دسترسی به بررسی ارجاع­گفتمانی می ­پردازد. وی معتقد است که در مطالعه ارجاع­گفتمانی مواردی وجود دارد که در آن­ها، صورت­های مختلفی برای ارجاع به موجودیتی که قبلاً در متن ذکر شده‌است، وجود دارد. اینکه کدام یک از این صورت­ها انتخاب شود به میزان دسترسی بستگی دارد. میزان دسترسی بر اساس فاصله بین لفظ ارجاعی و مرجع آن و میزان برجستگی مرجع تعیین می­ شود. عوامل بسیاری در دسترسی به مرجع اثر می­گذارد که این عوامل به قرار زیر است:
۱- فاصله­ی بین مرجع و ارجاع ۲- تعداد رقیب­ها برای ایفای نقش مرجع ۳- اهمیت موضوعیت درتعیین مرجع (موضوعیت یک مرجع که بیشتر می­ شود دسترسی به آن بالا می­رود)۴- نقش قالب­ها[۴۶] در شناسایی مرجع
وی در بررسی­هایی که بر اساس داده ­ها در زبان انگلیسی انجام داده به این نتیجه می­رسد که ضمیر­ها در فاصله­های کوتاه، ضمیر­های اشاره در فاصله­های متوسط، و گروه­اسمی واژگانی در فاصله­های طولانی استفاده می­شوند. اسم خاص و توصیف­های معرفه دسترسی پایینی دارند و نشانگر­های دسترسی پایین، اطلاعات واژگانی بسیاری دارند. اسم کامل دسترسی پایین­تری نسبت به توصیف معرفه و اسم دارد. در فاصله­های طولانی از لفظ­های ارجاعی که دسترسی آن‌ ها پایین است استفاده می­ شود و در فاصله­های کوتاه از لفظ­های ارجاعی که دسترسی بالایی دارند استفاده می­ شود. دسترسی پایین، موجودیت­هایی را که در حافظه طولانی­مدت ذخیره می‌شوند نشانه­گذاری می­ کند و دسترسی بالا، موجودیت­هایی را که در حافظه کوتاه­مدت ذخیره می­شوند نشانه­گذاری می­ کند.
اریل (۱۹۹۱) در بررسی­هایی که در زبان عبری انجام داده است به این نتیجه می­رسد که لفظ­های ارجاعی مختلف، درجه­های مختلفی از دسترسی را نشان می­دهند. توصیف­های معرفه، دسترسی پایین و ضمیر­ها و ضمیر­های اشاره، دسترسی بالایی را نشان می­دهد. در زبان عبری مدرن، ضمیر­ها در فاصله­های کوتاه، ضمیر­های اشاره در فاصله­های متوسط، و گروه­اسمی واژگانی در فاصله­های طولانی استفاده می‌­شوند.
از دیدگاه اریل رمزگذاری زبانی درجات دسترسی، از سه اصل جهانی مشتق می­ شود:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
 

 

 

اطلاع­مندی[۴۷] ۲- صلابت[۴۸] ۳- تخفیف­یافتگی[۴۹].
 

آن­هایی که اطلاع­مندی بالایی دارند ابهام کمتری دارند و برجستگی و طول آن­ها بیشتر است و دسترسی آن­ها پایین است و بر عکس. وی با فرض اینکه نمود­های ذهنی به یک اندازه برای مخاطب در گفتمان قابل دسترس نیستند، لفظ­های بازیابی بافت را پیشنهاد می­ کند که آن­ها نشانگر دسترسی هستند. این نشانگر­ها، به درجه یا سطح مختلفی از دسترسی اشاره می‌کنند و با تأکید بر لفظ ارجاعی، سعی بر آن دارند که مخاطبان را از طریق توجه به میزان دسترسی که توسط نشانگر مشخص شده به سوی مرجع هدایت کنند. اریل دو سوال را مطرح می­ کند.
۱- سوال تشخیصی ۲- سوال رمز­گذاری
سوال تشخیصی: یعنی چه چیزی درجه­ دسترسی را مشخص می­ کند.
سوال رمزگذاری: یعنی بر چه مبنایی صورت­های ویژه، برای نشان­دادن درجه­ خاصی از دسترسی انتخاب می­شوند.
ضمیر­ها در فاصله­های کوتاه، ضمیر­های اشاره در فاصله­های متوسط، و گروه­اسمی واژگانی در فاصله­های طولانی استفاده می‌شوند. ضمیر­ها دسترسی پایین­تری نسبت به ضمیر­های صفر دارند یا به عبارت دیگر چون ضمیر کمتر تخفیف­یافته­تر از ضمیرصفر است، دسترسی پایین‌تری دارد. در زبان­های مختلف ضمیر­ها به گونه­ ای متفاوت رفتار می­ کنند آن­چه ثابت است این است که دسترسی آن­ها از ضمیر­های اشاره­ بیشتر و از ضمیر­های صفر­ کمتر است.
۲-۵-۱- جاربو[۵۰]
جاربو (۲۰۱۰) به بررسی اشاره­های اسمی در گفتار زبان عربی اردنی، پرداخته است. او برخلاف دیدگاه سنتی، فاصله فیزیکی بین گوینده با مرجع را، عامل محکمی در انتخاب ضمیر­های اشاره[۵۱] نزدیک­نما یا دورنما نمی­داند. ضمیر­های اشاره دور­نما، مرجع­هایی را که دسترسی پایین دارند رمزگذاری می­ کنند و زمانی که مرجع­ها درک­پذیری پایینی دارند. یعنی به آسانی برای مخاطب قابل تشخیص نیستند، استفاده می­شوند. ضمیر­های اشاره نزدیک­نما، مرجع­هایی را که دسترسی بالایی دارند رمزگذاری می­ کنند و زمانی که مرجع‌ها درک­پذیری بالایی دارند، یعنی به آسانی برای مخاطب قابل تشخیص است، استفاده می­شوند. علی­رغم اینکه موضوعات در فاصله دور، نسبت به موضوعات در فاصله نزدیک از درک­پذیری کمتری برخوردار هستند ولی فاصله، تعیین‌کننده­ ادراک­پذیری و دسترسی نیست. در بررسی‌هایی که بر اساس داده ­های زبان عربی اردنی انجام شده‌است، مواردی هستند که مرجع از نظر فاصله فیزیکی، به مخاطب و گوینده نزدیک است، ولی به دلیل اینکه دسترسی آن پایین است از ضمیر­های اشاره دور­نما استفاده شده‌است و موارد دیگری نیز وجود دارد که مرجع، از نظر فاصله­ی فیزیکی از مخاطب و گوینده دور است ولی به این دلیل که دسترسی آن بالا است، از ضمیر­های اشاره نزدیک­نما استفاده شده‌است.
۲-۶- نظریه مرکزیت[۵۲]
گروز، جاشی و واینشتاین[۵۳] (۱۹۹۵) نظریه­ی مرکزیت را مطرح می­ کنند. این نظریه، در ارتباط با انتخاب لفظ‌های ارجاعی، مرکز توجه[۵۴] و انسجام دریافتی[۵۵] گفتمان در یک بخش گفتمان است. ادعای اصلی این نظریه این است که موجودیت­های ذکر شده در یک پاره­گفتار،[۵۶] نسبت به موجودیت دیگر مرکزی هستند و این ویژگی، محدودیت­هایی را برای گوینده در استفاده از لفظ­های ارجاعی ایجاد می­ کند. مرکزهای یک پاره­گفتار موجودیت­هایی هستند که ارتباط بین آن پاره­گفتار با پاره­گفتار دیگر، در بخشی از گفتمان را حفظ می­ کند.
انسجام گفتمان بر اثر سازش بین ویژگی­های مرکزیت یک پاره­گفتار و انتخاب لفظ ارجاعی، تحت تأثیر قرار می­گیرد. فرضیه­ اساسی نظریه مرکزیت این است که به منظور حفظ انسجام در پاره­گفتار، گوینده رابطه­ای را بین یک موجودیت در پاره­گفتار جاری و یک موجودیت در پاره­گفتار قبلی ایجاد می­ کند. این موجودیت، مرکز پس­نگر[۵۷] نامیده می­ شود. به موجودیت­های پاره­گفتار جاری مرکز­های پیش­نگر[۵۸] گفته می­ شود. به اولین موجودیت در فهرست مرکز­های پیش­نگر، مرکز مرجح[۵۹] گفته می­ شود. این مرکز مرجح، مرکزی است که مرکز پس­نگر در پاره‌گفتار بعدی می­ شود. در مثال زیر این مرکز­ها مشخص شده‌است.
الف) رضا کاملاً عجیب رفتار می­ کند.
ب) او دیروز به حسین تلفن کرد.
مرکزپس­نگر: رضا مرکز پیش­نگر: رضا و حسین مرکز مرجح: رضا
درباره‌ی این که چگونه این مرکز­ها، پیوستگی گفتمان را حفظ می­ کنند سه محدودیت وجود دارد:
۱- حداکثر یک مرکز پس­نگر وجود دارد. این محدودیت نشان می­دهد که دریک پاره­گفتار ممکن است مرکز پس­نگر وجود نداشته باشد و این زمانی است که پاره­گفتار، بخش گفتمانی جدیدی را شروع می­ کند و هیچ مرجع مشترکی بین پاره­گفتار فعلی و قبلی وجود ندارد.
۲- هر مورد از مرکزهای پیش­نگر بایستی در پاره­گفتار تشخیص داده شود.
۳- مرکز پس­نگر بالاترین درجه را در مرکز پیش­نگر پاره­گفتار قبلی دارد. این محدودیت، مستلزم این است که مرکز پس­نگر در پاره­گفتار جاری به احتمال زیاد مرکز مرجح پاره­گفتار قبلی باشد.
طبقه ­بندی مرکز‌های پیش­نگر به این صورت است: فاعل > مفعول >دیگر
در نظریه مرکزیت سه نوع رابطه انتقالی وجود دارد: تداوم[۶۰]، حفظ [۶۱]و تغییر
۱-تداوم: زمانی اتفاق می­افتد که مرکز پس­نگر در پاره­گفتار جاری با مرکز پس­نگر در پاره‌گفتار قبلی یکسان باشد و مرکز پس­نگر پاره­گفتار جاری با مرکز مرجح پاره­گفتار جاری یکی باشد. آن­گاه مرکز پس­نگر در پاره­گفتار جاری به صورت تخفیف­یافته است و در جایگاه فاعل قرار دارد.
۲-حفظ: زمانی اتفاق می­افتد که مرکز پس­نگر در پاره­گفتار جاری با مرکز پس­نگر در پاره‌گفتار قبلی یکسان باشد اما مرکز پس­نگر پاره­گفتار جاری با مرکز مرجح پاره­گفتار جاری یکسان نباشد آن­گاه مرکز پس­نگر در جایگاه فاعل قرار ندارد. زمانی که این رابطه انتقالی روی می­دهد مرکز پس­نگر در پاره­گفتار جاری در جایگاه غیر فاعل به صورت تخفیف­یافته نشان داده می­ شود.
۳-تغییر که به دو صورت است: تغییر هموار[۶۲] و تغییر ناهموار[۶۳]
در تغییر هموار، مرکز پس­نگر پاره­گفتار جاری با مرکز پس­نگر پاره­گفتار قبلی یکسان نیست و مرکز پس­نگر پاره­گفتار جاری با مرکز مرجح پاره­گفتار جاری یکسان است. در این مورد مرکز پس­نگر در جایگاه فاعل قرار دارد و به صورت تخفیف­یافته نشان داده می­ شود. این زمانی اتفاق می­افتد که گوینده شروع به صحبت در مورد یک مرجع جدید می­ کند و سعی دارد آن را هم چنان مورد توجه قرار دهد.
در تغییر ناهموار، مرکز پس­نگر پاره­گفتار جاری با مرکز پس­نگر پاره­گفتار قبلی یکسان نیست و مرکز پس­نگر پاره­گفتار جاری با مرکز مرجح پاره­گفتار جاری یکسان نیست، و این زمانی اتفاق می­افتد که گوینده شروع به صحبت در مورد یک مرجع جدید می­ کند اما به صورت زود گذر است.
در زیر مثال­هایی که در آن­ها تداوم و حفظ و تغییر روی داده آورده شده‌است.
الف) علی برای برنامه ریزی برای رفتن به تعطیلات مشکلات زیادی داشت.
ب) او ۱ (علی) نمی­توانست کسی را پیدا کند که مسولیت­هایش را انجام دهد. ((او) به علی برمی­گردد) پس­نگر: علی پیش­نگر: علی
پ) او۲ (علی) دیروز به حسین برای یک طرح زنگ زد. ((او) به علی برمی­گردد) تداوم
پس­نگر:علی پیش­نگر: علی و حسین
ت) حسین اخیراً او۳ (علی) را خیلی اذیت کرده است. حفظ
پس­نگر: علی پیش­نگر: حسین و علی
ث) او۴ (حسین) ساعت ۵ صبح جمعه هفته گذشته به علی زنگ زد. (او به حسین بر می‌گردد) تغییر
پس­نگر: حسین پیش­نگر: حسین و علی
در (ب) موجودیت (او۱) که به علی بر­می­گردد رابطه­ای را بین یک موجودیت در پاره­گفتار جاری و پاره­گفتار (الف) ایجاد کرده است پس مرکز پس­نگر محسوب می­ شود. (او۱) در جایگاه فاعل قرار دارد و بالاترین درجه را در مرکز­های پیش­نگر پاره­گفتار جاری دارد و مرکز مرجح محسوب می­ شود و این مرکز مرجح (او۱) مرکز پس­نگر در پاره­گفتار(پ) می­ شود.
در (پ) رابطه­ انتقالی تداوم روی داده است مرکز پس­نگر در پاره­گفتار جاری (او۲) با مرکز پس­نگر در پاره­گفتار قبلی (او۱) یکسان است و مرکز پس­نگر پاره­گفتار جاری (او۲) با مرکز مرجح پاره­گفتار جاری (او۲) یکی است و مرکز پس­نگر (او۲) در جایگاه فاعل قرار دارد. در این مورد گوینده قصد دارد همان موجودیتی را که به آن اشاره کرده است، را نشان دهد.
در (ت) رابطه انتقالی حفظ روی داده است. حسین بالاترین درجه را در مرکز پیش­نگر پاره‌گفتار جاری دارد و مرکز مرجح محسوب می­ شود. مرکز پس­نگر در پاره­گفتار جاری (او۳) با مرکز پس­نگر در پاره­گفتار قبلی (او۲) یکسان است اما مرکز پس­نگر پاره­گفتار جاری (او۳) با مرکز مرجح پاره­گفتار جاری (حسین) یکسان نیست پس مرکز پس­نگر در پاره­گفتار جاری (او۳) جایگاه فاعل قرار ندارد و گوینده قصد دارد از موجودیت دیگری سخن گوید.
در (ث) مرکز پس­نگر به حسین تغییر می­ کند و رابطه انتقالی تغییر روی داده است. مرکز پس‌نگر پاره­گفتار جاری (او۴) با مرکز پس­نگر پاره­گفتار قبلی (او۳) یکسان نیست و مرکز پس‌نگر پاره­گفتار جاری (او۴) با مرکز مرجح از پاره­گفتار جاری (او۴) یکسان است و مرکز پس‌نگر به صورت تخفیف­یافته در جایگاه فاعل قرار دارد. در این مورد گوینده شروع به صحبت در مورد یک موجودیت جدید می­ کند و سعی دارد آن را هم­چنان مورد توجه قرار دهد.
نظریه‌پردازان مرکزیت دو قانون برای واگذاری مرکز­ها تنظیم می­ کنند: ۱- قانون ضمیر ۲- قانون ترتیب
یکی از محدودیت­ها که در تشخیص مرکزیت وجود دارد قانون ضمیر نامیده می­ شود در این قانون، اگر هر عضو از مرکز پیش­نگر در یک پاره­گفتار توسط ضمیر در پاره­گفتار بعدی تشخیص داده شود آن­گاه مرکز پس­نگر در پاره­گفتار نیز باید توسط ضمیر تشخیص داده می­ شود.
این قانون نشان می­دهد که هیچ عنصری در پاره­گفتار به عنوان ضمیر تشخیص داده نمی­ شود مگر اینکه مرکز پس­نگر نیز توسط ضمیر نیز نشان داده شود. این قانون از استفاده ضمیر برای دیگر موجودیت­ها از وقتی­که مرکز پس­نگر با یک ضمیر تشخیص داده می­ شود جلوگیری نمی‌کند. در زیر مثالی از این قانون آورده شده‌است.
a. Susan gave Betsy a pet hamster.
b. She reminded her that such hamsters were quite shy. (she: susan)
c. She asked Betsy whether she liked the gift
این مثال نشان می‌دهد که ضمیر و موقعیت فاعل از مکانیسم‌های زبانی برای ایجاد برخی از موجودیت­ها به عنوان مرکز پس نگر هستند. در مثال ذکر شده(susan) به صورت ضمیر در جایگاه فاعل به عنوان مرکز پس­نگر در پاره­گفتار(b) تشخیص داده می­ شود و در پاره‌گفتار © نیز به عنوان مرکز پس‌نگر است.
در قانون ضمیر، اگر از صورت ضمیر برای مرکز پس­نگر استفاده نشود و موجودیت­های دیگر توسط ضمیر تشخیص داده شود از قانون ضمیر تخطی صورت گرفته‌است و این تخطی باعث عدم انسجام در توالی می­ شود. در مثال زیر قانون ضمیر رعایت نشده‌است.
a. He has been acting quite odd. Cb = John = referent (he)
b. He called up Mike yesterday. Cb= John = referent (he)
c. John wanted to meet him urgently. Cb = John referent (him) =mike
در مثال ذکر شده (he) به صورت ضمیر در جایگاه فاعل به عنوان مرکز پس­نگر در پاره‌گفتار(a,b) تشخیص داده می­ شود و در پاره­گفتار © نیز به عنوان مرکز پس‌نگر است ولی به صورت ضمیر به کار نرفته‌است و این تخطی از قانون ضمیر را نشان می­دهد چون از صورت ضمیر برای مرکز پس­نگر استفاده نشده و موجودیت دیگر توسط ضمیر تشخیص داده شده‌است. این تخطی باعث عدم انسجام در توالی می­ شود و تنها تفسیری که برای (john) در پاره‌گفتار © وجود دارد این است که به شخص دومی که جان نامیده می­ شود برمی­گردد نه به (john) که در پاره­گفتار­ پیشین وجود دارد.
قانون ترتیب: تداوم بر حفظ و حفظ بر تغییر هموار و تغییر هموار بر تغییر ناهموار ترجیح داده می­ شود. این قانون این بینش را منعکس می­ کند که بعضی از انتقال­ها بین گفتارها منسجم­تر از دیگری هستند. حفظ موضوع منسجم­تر از تغییر موضوع است و حفظ موضوع در جایگاه فاعل منسجم­تر از حفظ موضوع در جایگاه­های دیگر است.
این نظریه نیز با مثال­هایی از زبان کاکچیگل[۶۴] توضیح داده شده‌است و از بررسی ۲۳۰ جمله، این نتیجه حاصل شده‌است که در این زبان مرکز پس­نگر اغلب در (۷۳%) توسط ضمیر‌صفر رمزگذاری می­ شود. در این زبان از رابطه‌ی انتقالی تداوم و حفظ اغلب بیشتر از رابطه‌ی انتفالی تغییر از صورت ضمیرصفر برای رمزگذاری مرکز پس­نگر استفاده شده‌است. در این زبان تغییر هموار بیشتر از حفظ اتفاق می­افتد. در تداوم و تغییر هموار مرکز پس‌نگر در جایگاه فاعل اتفاق می­افتد و در حفظ و تغییر ناهموار مرکز پس­نگر در جایگاه غیر‌فاعل قرار می­گیرد (هدبرگ و دیوک[۶۵]، ۱۹۹۹).
۲-۷- مدل کاربرد‌شناختی[۶۶]
مدل کاربرد­شناختی توسط هوانگ مطرح شده‌است وی ادعا می­ کند که مدل­های پیشین اشکالاتی دارند و مدل خود را کارآمد می­داند. هوانگ در ارتباط با توزیع ارجاعی سه اصل کمیت، اطلاع­مندی و شیوه را مطرح می­ کند.
اصل کمیت: کمتر از حد نیاز بیان نکنید به اندازه­ای بیان کنید که شنونده به تشخیص برسد.
اصل اطلاع­مندی: بیشتر از حد نیاز بیان نکنید به اندازه­ای بیان کنید که به کمینه­سازی برسید.
 
 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 121
  • 122
  • 123
  • ...
  • 124
  • ...
  • 125
  • 126
  • 127
  • ...
  • 128
  • ...
  • 129
  • 130
  • 131
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • تبیین نقش تعادل طبایع اربعه در تعالی اخلاق با نظر به روایات معصومین علیه السلام و حکمای اسلامی- قسمت ۸
  • تاثیر قرآن و حدیث در دیوان جمال¬الدین محمد¬بن عبدالرزاق اصفهانی ۹۲- قسمت ۹
  • پژوهش های کارشناسی ارشد درباره : بررسی تطبیقی ارزشهای دموکراتیک بین نسلی در شهر ساری- فایل ۱۳
  • تحقیقات انجام شده در رابطه با پیش بینی-مشکلات-رفتاری ـ- عاطفی-در-کودکان-کم توان-ذهنی-بر-اساس-همدلی-مادران شان- فایل ۱۱
  • بررسی عددی تأثیر ابعاد هندسی نازلهای تزریق جهت افزایش عملکرد سرمایشی دستگاه ورتکس تیوب- قسمت ۱۱
  • پژوهش های انجام شده در رابطه با مطالعه عددی مشخصات گذرای ترانزیستورهای اثرمیدانی مبتنی بر نانو ...
  • منابع پایان نامه در مورد اولویت بندی روش تامین مالی با استفاده از رویکرد ترکیبی ...
  • بررسی آرمان‌شهر مولانا در مثنوی معنوی- قسمت ۱۹
  • صیانت و پیشگیری از جرم و گناه از منظر قرآن کریم و راهکار های نهادینه کردن آن در بین کارکنان ناجا- قسمت ۱۳
  • بررسی رابطه چندگانه ویژگی های شخصیتی و سبک های یادگیری دانش آموزان متوسطه نظری شهرستان بیجار- قسمت ۳
  • بررسی رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان دانشگاه آزاد مرودشت- قسمت ۱۷
  • بررسی و ساماندهی اسکان غیر رسمی نمونه موردی محله قلعه کامکار در شهر قم- قسمت ۱۷- قسمت 2
  • بررسی رابطه بین مدیریت دانش و بازاریابی رابطه‌مند با مدیریت ارتباط با مشتری در بین کارمندان بانک‌های شهرستان سپیدان ۹۳- قسمت ۷
  • دانلود فایل ها در مورد نقش تقسیمات کشوری در توسعه سیاسی شهرستان لنگرود- فایل ۶
  • دانلود منابع پایان نامه درباره استنادهای قرآنی خطبه فدکیه حضرت فاطمه۹۲- فایل ۷۴
  • دانلود مطالب پژوهشی درباره بررسی موانع استقرار بودجه ریزی عملیاتی در دستگاههای اجرایی استان ...
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی با موضوع کنترل فرکانس سیستم قدرت در حضور منابع انرژی تجدید پذیر به ...
  • رویکرد قانون تعیین تکلیف ثبتی اراضی و ساختمانهای فاقد سند رسمی در حل و فصل اختلافات ملکی- قسمت ۳
  • شناسایی و اعتبار یابی استانداردهای شغلی مدیران مدارس متوسطه- قسمت ۶
  • بررسی مکروحیله درسمک عیار- قسمت ۴
  • نگارش پایان نامه در مورد بهبود مدل سطوح فعال با استفاده از بهینه سازی توابع ...
  • شناسایی عوامل مؤثر بر ارتقاء منزلت اجتماعی کتابداران و توسعه‌ سرمایه اجتماعی در کتابخانه‌های دانشگاهی همدان- قسمت ۵
  • تاريخ حديث و انديشه‌های حديثی در بحرين- قسمت 31
  • بررسی تحلیلی رویکرد آموزشی رجیو امیلیا و سنجش میزان آگاهی مدیران و مربیان مراکز پیش از دبستان نسبت به عناصر اساسی برنامه درسی آن- قسمت ۸
  • بررسی رابطه بین ابعاد ساختار سازمانی با وضعیت مدیریت دانش در سازمانهای دولتی شهر بندر عباس- قسمت ۱۹
  • طراحی کنترلر فاز با استفاده از مدل میانگین جبرانساز استاتیکی- فایل ۲
  • تأثير گروه های مرجع بر سبک پوشش جوانان مطالعه موردي دانش آموزان مقطع متوسطه منطقه سنگر- قسمت 10
  • تحقیقات انجام شده در مورد وضعیت راههای اصفهان در عصر قاجار از نگاه سفرنامه های خارجی۹۳- فایل ۶
  • بررسی میزان آگاهی مدیران مدارس متوسطه ی اول- قسمت ۴
  • تاثیر مازاد وجوه نقد آزاد و کیفیت حسابرسی بر مدیریت سود- قسمت 16

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان