مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
بررسی ارجاع¬گفتمانی در زبان فارسی بر اساس مدل کاربرد شناختی- قسمت ۷
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

بند۴: وضع زندگی او۲ را می‌توان از خلال خاطرات محمدعلی‌ ذکاءالملک، آن جا که از دید میرزا‌یوسف در خانه‌ی پدری خود می‌نویسد دریافت. [شاه‌آبادی، دیلماج، ۱۳۴۶: ۱۴]
گروه‌اسمی «میرزایوسف» در بند (۱) در مصداق برقراری ارجاع است چون اولین باری است که از آن در این متن سخن به میان آمده است. طبق الگوی برقراری ارجاع با توجه به اصل کمیت، نویسنده صورتی را انتخاب می‌کند که خواننده به تشخیص برسد و با توجه به اصل اطلاع‌مندی، نویسنده صورتی را انتخاب می‌کند که به کمینه‌سازی برسد. بنابراین یک توازن بین این دو اصل که به طور بالقوه در تناقص هستند، برقرار می‌شود و صورت ارجاعی گروه‌اسمی انتخاب می‌شود. در این مورد اگر از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر) استفاده شود اصل اطلاع‌مندی به دلیل تحقق کمینه‌سازی رعایت شده‌است ولی چون نویسنده از صورتی استفاده کرده که نسبت به دانش خواننده ضعیف‌تر است، اصل کمیت نقض شده و خواننده قادر به تشخیص مرجع مورد نظر نیست و به همین دلیل، توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی روی نداده است. پس استفاده از صورت ضمیر در این وضعیت مناسب نیست. بین گروه‌اسمی «میرزا‌یوسف» و صورت ارجاعی «او۱» در بند (۲) مرجع متداخلی وجود ندارد و فاصله‌ی بین مرجع (میرزا یوسف) و صورت ارجاعی (او۱) کم است، پس از ضمیر «او» در وضعیت حفظ ارجاع استفاده شده‌است. در این وضعیت توازن برقرار شده بین اصل کمیت و اطلاع‌مندی باعث شده از صورتی استفاده شود که شنونده با توجه به آن مرجع مورد نظر را تشخیص دهد و کمینه‌سازی نیز تحقق یابد. اگر در وضعیت حفظ ارجاع در این مثال، به جای استفاده از ضمیر «او۱» از گروه‌اسمی «میرزا‌یوسف» استفاده می‌شد، توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی برقرار نمی‌شد، چون نویسنده با بهره گرفتن از این گروه‌اسمی بیشتر از حد نیاز سخن می‌گفت و کمینه‌سازی اتفاق نمی‌افتاد. این در حالی است که خواننده با بهره گرفتن از ضمیر به راحتی مرجع مورد نظر را شناسایی می­ کند.
در ادامه، چون بین گروه‌اسمی «میرزا‌یوسف» و ضمیر «او۲» مرجع متداخلی وجود ندارد و فاصله بین این مرجع و صورت ارجاعی کم است. حفظ ارجاع روی داده و بار دگر از ضمیر «او» در وضعیت حفظ ارجاع در بند (۳) استفاده شده‌است و تمامی توضیحاتی که در بالا مطرح شد شامل این صورت ضمیری نیز می‌شود.
گروه‌اسمی «محمدعلی‌ذکاءالملک»، از یک جهت چون برای اولین بار از او در این رمان سخن به میان آمده در وضعیت برقراری ارجاع قرار دارد و از جهت دیگر، چون ارجاع از «میرزا‌یوسف» به «محمدعلی‌ذکاءالملک» تغییر کرده در وضعیت تغییر ارجاع است. در هر دو صورت، صورتی که برای ارجاع استفاده می‌شود، گروه‌اسمی است. در این وضعیت توازن برقرار شده بین اصل کمیت و اطلاع‌مندی منجر به استفاده از صورتی می‌شود که خواننده با توجه به آن به تشخیص برسد و بیشتر از حد نیاز نباشد تا کمینه‌سازی روی دهد. پس صورتی که در این وضعیت استفاده می‌شود، صورت گروه‌اسمی است. در این مثال، توازن برقرار شده منجر به استفاده از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر) نمی‌شود چون اگر در این وضعیت از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر) استفاده شود، نویسنده با بهره گرفتن از این صورت، کمتر از حد نیاز سخن گفته است و بین دو اصل توازن برقرار نشده و خواننده نمی‌تواند مرجع مورد نظر نویسنده را شناسایی کند چون در این صورت دو مرجع «محمدعلی ‌ذکاءالملک» و «میرزا‌یوسف» می‌توانند مرجع این ضمیر واقع شوند.
در بند (۴) از گروه‌اسمی «میرزا‌یوسف» در جایگاه تغییر ارجاع بعد از گروه‌اسمی «محمدعلی‌ذکاء‌الملک» استفاده شده‌است. طبق الگوی تغییر ارجاع در مدل کاربرد شناختی، توازن برقرار شده بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی منجر به استفاده از صورت گروه‌اسمی شده‌است. اگر در این وضعیت، از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر) استفاده شود، خواننده نمی‌تواند مرجع مورد نظر نویسنده را تشخیص دهد چون دو گروه‌اسمی «محمدعلی ‌ذکاءالملک» و «میرزا‌یوسف» قابلیت قرار گرفتن در جایگاه مرجع این صورت تخفیف‌یافته (ضمیر) را دارند. پس نویسنده با بهره گرفتن از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر)، کمتر از حد نیاز سخن گفته و اصل کمیت را نقض کرده است. بنابراین توازن برقرار شده بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی منجر به استفاده از صورت گروه‌اسمی شده تا مرجع به درستی تشخیص داده شود.
در زیر مثالی از کتاب زبان و تفکر آورده شده‌است. در این مثال، در مکان‌هایی که برقراری و تغییر ارجاع روی داده از گروه‌اسمی استفاده شده‌است و در مکان‌هایی که حفظ ارجاع اتفاق افتاده از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر یا ضمیرصفر) استفاده شده‌است. به مثال زیر توجه کنید.
۴-۲- بند۱: یکی از مهارت‌های زبانی که جامعه‌ی امروز، از افراد خود توقع دارد این است
بند۲: که، آن‌ ها بتوانند به پا بایستند
بند۳: و Ø عقاید و نظرات خود را بیان کنند.
بند۴: روابط اجتماعی امروز، ایجاب می­ کند بند۵: که افراد بتوانند در محافل رسمی در سر میز غذا، در سر میز کنفرانس، در انجمن‌های محلی و در محیط‌های اجتماعی مختلف صحبت کنند. [باطنی، زبان و تفکر، ۱۳۸۰: ۵۶]

در مثال (۴-۲) گروه‌اسمی «مهارت­ های زبانی» در جایگاه برقراری ارجاع قرار دارد، چون اولین باری است که از آن در این متن سخن به میان آمده است. طبق الگوی برقراری ارجاع با توجه به اصل کمیت، نویسنده صورتی را انتخاب می‌کند که خواننده به تشخیص برسد و با توجه به اصل اطلاع‌مندی، نویسنده صورتی را انتخاب می‌کند که به کمینه‌سازی برسد. بنابراین یک توازن بین این دو اصل که به طور بالقوه در تناقص هستند، برقرار می‌شود و صورت ارجاعی گروه‌اسمی انتخاب می‌شود. در این مورد اگر از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر) استفاده شود، اصل اطلاع‌مندی به دلیل تحقق کمینه‌سازی رعایت شده‌است ولی چون نویسنده از صورتی استفاده کرده که نسبت به دانش خواننده ضعیف‌تر است، اصل کمیت نقض شده و خواننده قادر به تشخیص مرجع مورد نظر نیست و چون اصل کمیت نقض شده توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی روی نداده است. پس استفاده از صورت ضمیر در این وضعیت مناسب نیست.
بعد از گروه‌اسمی «مهارت­ های زبانی» ارجاع از موجودیتی به موجودیت دیگر که گروه‌اسمی «افراد» است تغییر کرده است و صورت ارجاعی مناسب همان گروه‌اسمی است. این در حالی است که توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی برقرار شده‌است و صورتی استفاده شده که با توجه به آن خواننده مرجع را تشخیص می­دهد و کمینه­سازی نیز اتفاق می­افتد. در این مورد اگر از صورت تخفیف­یافته (ضمیر) استفاده می‌شد، اصل کمیت به دلیل استفاده از صورتی که ضعیف­تر از دانش خواننده است نقض می‌شد و خواننده نمی­توانست مرجع مورد نظر را تشخیص دهد. پس استفاده از صورت تخفیف­یافته (ضمیر) صورت مناسبی نیست.
در ادامه، از آن جا که فاصله بین گروه‌اسمی «افراد» و لفظ ارجاعی «Ø» در بند (۳) کم است و مرجع متداخلی بین مرجع و صورت ارجاعی وجود ندارد حفظ ارجاع روی داده و از صورت «Ø» در وضعیت حفظ ارجاع استفاده شده‌است. در حفظ ارجاع، توازنی بین اصل کمیت و اصل اطلاع‌مندی برقرار شده و از صورت تخفیف‌یافته (Ø) استفاده شده‌است تا خواننده با توجه به این صورت مرجع را تشخیص دهد و کمینه‌سازی نیز تحقق یابد. در این وضعیت اگر از گروه‌اسمی «افراد» استفاده می‌شد، طبق اصل کمیت خواننده مرجع را تشخیص می­داد ولی اصل اطلاع‌مندی به دلیل استفاده از صورتی که درآن کمینه‌سازی روی نداده نقض می‌شد است و در نهایت بین اصل کمیت و اطلاع‌مندی توازن برقرار نمی‌گردید. پس استفاده از صورت گروه‌اسمی در این مورد مناسب نیست.
در بند (۴) گروه‌اسمی «افراد» در جایگاه تغییر ارجاع بعد از گروه‌اسمی «روابط اجتماعی» قرار دارد چون ارجاع از موجودیتی به موجودیت دیگر تغییر کرده است. از آن جا که توازن برقرار شده بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی در تغییر ارجاع منجر به استفاده از صورت گروه‌اسمی می‌شود، از این صورت در این مکان به درستی استفاده شده‌است. در این مورد اگر از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر) استفاده می­شد، اصل اطلاع‌مندی برای رسیدن به کمینه­سازی رعایت شده بود، ولی چون از صورتی استفاده می‌شد که ضعیف­تر از دانش خواننده بود، اصل کمیت نقض می­گردید و خواننده مرجع را تشخیص نمی­داد و در نهایت توازن بین این دو اصل برقرار نمی‌شد. پس استفاده از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر) در این وضعیت مناسب نیست.
گروه­های اسمی میز غذا، میز کنفرانس، …… که در این متن وجود دارند، از این جهت که اولین بار است از آن‌ ها سخن به میان می­آید، در جایگاه برقراری ارجاع هستند و از سوی دیگر چون از یک موجودیت به موجودیت دیگر تغییر کرده ­اند، در جایگاه تغییر ارجاع هستند که در هر دو صورت توازن برقرار شده بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی منجر به استفاده از گروه‌اسمی می‌شود. استفاده از صورت تخفیف­یافته (ضمیر) در این وضعیت، به دلیل نقض اصل کمیت، صورت مناسبی نیست، چون خواننده مرجع مورد نظر را تشخیص نمی‌دهد. در تمامی موارد برقراری و تغییر ارجاع در این مثال از گروه‌اسمی استفاده شده‌است.
۴-۳- داده ­های سازگار با اصل شیوه
در مدل کاربرد‌شناختی، زمانی که توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی برقرار باشد، در الگوی برقراری و تغییر ارجاع از صورت گروه‌اسمی و در الگوی حفظ ارجاع از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر یا ضمیرصفر) استفاده می‌شود. در این مدل، زمانی که توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی برقرار نباشد، در الگوی برقراری و تغییر ارجاع به جای گروه‌اسمی از صورت تخفیف‌یافته و در الگوی حفظ ارجاع به جای صورت تخفیف­یافته از صورت گروه‌اسمی استفاده می‌شود. برای توجیه استفاده از این صورت‌های نشان‌دار در این مدل، اصلی به نام اصل شیوه وجود دارد. با توجه به این اصل استفاده از این صورت‌های نشان‌دار دلیل یا دلیل‌هایی دارد، که گاه این دلیل‌ها نحوی یا براساس دانش خواننده است. به مثال زیر که از رمان دیلماج آورده شده‌است توجه کنید.
۴-۳- بند۱: به خاطر سردی هوا و برف و کولاک بی‌اندازه، آوردن قابله۱ به خانه مشکل بوده
بند۲: و مادرم مرا به سختی زاییده است
بند۳: گویا درآن کولاک، پدرم با پای پیاده به دنبال قابله۲ می‌رود
بند۴: و حین بازگشت، قابله۳ زمین می‌خورد
بند۵: و Ø پایش می‌شکند.
بند۶: پدرم او را به کول می‌گیرد
بند۷: و Ø به خانه می‌آورد. [شاه آبادی، دیلماج، ۱۳۴۶: ۱۲]
در مدل کاربرد­شناختی چند الگوی ارجاعی وجود دارد که یکی از آن­ها، الگوی حفظ ارجاع است. در حفظ ارجاع از یک سو ارجاع مبتنی بر اصل کمیت است تا کمتر از حد نیاز گفته نشود و شنونده به تشخیص برسد و از سوی دیگر مبتنی بر اصل اطلاع‌مندی است تا بیشتر از حد نیاز گفته نشود و کمینه­سازی تحقق یابد. در حفظ ارجاع، یک توازن بین این دو اصل برقرار می‌شود و منجر به استفاده از صورت ارجاعی تخفیف‌یافته (ضمیر یا ضمیرصفر) می‌شود. در بند (۳) از مثال (۴-۳) آخرین گروه­اسمی به کار رفته همان «قابله۲» است. در بند (۴) دوباره از گروه­اسمی «قابله۳» استفاده شده‌است، یعنی با شرایط حفظ ارجاع روبرو هستیم. با این حال، در بند (۴) به جای صورت تخفیف­یافته (ضمیر یا ضمیر­صفر) گروه­اسمی که یک صورت نشان­دار است، به کار رفته است. در این­جا، اصل کمیت رعایت نشده‌است و خواننده به تشخیص می‌رسد، اما اصل اطلاع­مندی که مستلزم کمینه­سازی است، رعایت نشده‌است. در این حالت، استفاده از گروه­اسمی به جای صورت تخفیف­یافته در شرایط حفظ ارجاع به معنای به­کار گیری یک صورت نشان­دار است که با اصل شیوه قابل توجیه است. اصل شیوه حاکی از آن است که صورت نشان­دار استفاده نمی‌شود، مگر آن که دلیل خاصی وجود داشته باشد. پس استفاده از گروه‌اسمی در این وضعیت دلیل‌هایی دارد که دلیل‌های آن به صورت زیر توضیح داده می‌شود.
در مثال (۴-۳) اگر به جای گروه‌اسمی «قابله۳» در (بند۴) از ضمیر یا ضمیرصفر استفاده شود، یعنی این مثال به صورت (۴-۴) بازنویسی شود.
۴-۴- بند۱: به خاطر سردی هوا و برف و کولاک بی‌اندازه، آوردن قابله۱ به خانه مشکل بوده
بند۲: و مادرم مرا به سختی زاییده است.
بند۳: گویا درآن کولاک، پدرم با پای پیاده به دنبال قابله۲ می‌رود
بند۴: و حین بازگشت، او/ Ø زمین می­خورد
بند۵: و Ø پایش می‌شکند.
بند۶: پدرم او را به کول می‌گیرد
بند۷: و Ø به خانه می‌آورد.
تنها برداشتی که فارسی­زبان از مرجع این ضمیر یا ضمیرصفر دارد این است که، مرجع این ضمیر یا ضمیرصفر، گروه‌اسمی «پدرم» است. از آن جا که زبان فارسی یک زبان فاعلی- مفعولی است و فاعل در بند اول، حذف فاعل را در بند­های بعدی کنترل می­ کند، گروه‌اسمی «پدرم» به عنوان فاعل بند اول حذف فاعل را در بند بعدی کنترل می­ کند. پس مرجع این ضمیر یا ضمیرصفر گروه‌اسمی «پدرم» است.
در مثال (۴-۳) از صورت نشان­دار گروه‌اسمی «قابله۳» در وضعیت حفظ ارجاع استفاده شده‌است. استفاده از این صورت نشان­دار طبق اصل شیوه دلیلی دارد که با توجه به نظریه­ی دسترسی نیز قابل توجیه است. در ابتدا نظریه دسترسی به صورت مختصر توضیح داده می‌شود. اریل (۱۹۸۸) با توجه به نظریه­ی دسترسی به بررسی ارجاع‌گفتمانی می‌پردازد. در مطالعه ارجاع‌گفتمانی مواردی وجود دارد که در آن­ها، صورت­های مختلفی برای ارجاع به موجودیتی که قبلاً در متن ذکر شده‌است، وجود دارد. اینکه کدام یک از این صورت­ها انتخاب شود، به میزان دسترسی بستگی دارد. در نظریه­ی دسترسی، انتخاب صورت ارجاعی به میزان دسترسی به مرجع بستگی دارد و از گروه‌اسمی، برای ارجاع به موجودیتی که دسترسی آن کم است استفاده می‌شود و از صورت تخفیف­یافته، برای ارجاع به موجودیتی که دسترسی آن زیاد است. عوامل بسیاری در دسترسی به مرجع اثر می­گذارد که این عوامل به قرار زیر است:
۱- فاصله­ی بین مرجع و ارجاع ۲- تعداد رقیب‌ها برای ایفای نقش مرجع ۳- اهمیت موضوعیت در تعیین مرجع۴- نقش قالب­ها در شناسایی مرجع
زمانی­که فاصله بین مرجع و ارجاع کم است و موضوعیت یک موجودیت بیشتر است و تعداد رقیب­ها برای ایفای نقش مرجع کم است دسترسی زیاد می­‌شود.
حال به توجیه دلیل استفاده از گروه‌اسمی «قابله۳» در وضعیت حفظ ارجاع با توجه به نظریه دسترسی می­پردازیم. به منظور سهولت در توضیح، مثال (۴-۳) به صورت (۴-۵) بازنویسی شده‌است.
۴-۵- بند۱: به خاطر سردی هوا و برف و کولاک بی‌اندازه، آوردن قابله۱به خانه مشکل بوده
بند۲: و مادرم مرا به سختی زاییده است.
بند۳: گویا درآن کولاک، پدرم (دسترسی زیاد) با پای پیاده به دنبال قابله۲ (دسترسی کم) می‌رود
بند۴: و حین بازگشت، قابله۳ زمین می­خورد
بند۵: و Ø (قابله) پایش می‌شکند.
بند۶: پدرم او را (قابله) به کول می‌گیرد
بند۷: و Ø به خانه می‌آورد.
از آن جا که ترتیب بی­نشان ساز­ه­ها در زبان فارسی، به صورت فاعل- مفعول – فعل است. فاعل به عنوان موضوع اصلی در ابتدای این ترتیب قرار می­گیرد. در این مثال، گروه‌اسمی «پدرم» در بند (۳) در جایگاه فاعل است و به عنوان فاعل، پیوند بیشتری با موضوع بودن دارد و به عنوان موضوع اصلی این جمله محسوب می‌شود و موضوعیت آن از دیگر سازه­ها بیشتر است، زمانی که موضوعیت یک موجودیت از دیگر موجودیت­ها بیشتر می‌شود دسترسی به آن زیاد ­می‌شود پس چون دسترسی آن زیاد است از صورت ضمیر یا ضمیرصفر، برای ارجاع دادن به آن استفاده می‌شود. در این مثال، اگر از صورت تخفیف­یافته (ضمیر یا ضمیرصفر) به جای (قابله۳) استفاده می­شد مرجع مورد نظر گروه‌اسمی «پدرم» بود. از سویی دیگر، دسترسی گروه‌اسمی «قابله۲»کم است، چون موضوعیت آن نسبت به گروه‌اسمی «پدرم» کمتر است. پس چون دسترسی (قابله۲) کم است از گروه‌اسمی «قابله۳» استفاده شده تا ابهامی که به علت وجود دو مرجع فعال وجود دارد از بین برود.
در بند (۶) از مثال (۴-۳)، از صورت تخفیف­یافته (ضمیر او) در وضعیت تغییر ارجاع استفاده شده‌است. طبق اصل کمیت، کمتر از حد مورد نیاز گفته شده‌است و خواننده باید در تشخیص مرجع با مشکل روبرو شود ولی همان­طور که دیده می‌شود با وجود عدم توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی خواننده به آسانی مرجع را شناسایی می­ کند. پس استفاده از صورت نشان­دار ضمیر در این وضعیت، طبق اصل شیوه که در مدل کاربرد‌شناختی مطرح می‌شود دلیل­هایی دارد که دلیل­های آن در زیر توضیح داده شده‌است.
استفاده از ضمیر «او» در وضعیت تغییر ارجاع با توجه به اصل تعبیر کاربرد­شناختی بر مبنای دانش جهانی قابل توجیه است، در این اصل خواننده بر اساس دانش خود که از متن نسبت به افراد، موضوعات و موقعیت­ها به دست آورده است از بین مراجع ممکن و محتمل، آن‌ هایی را که از نظرکاربرد شناختی کامل­ترین و مناسب­ترین هستند، به عنوان مرجع مورد نظر می­پذیرد. در این نمونه، خواننده با توجه به اطلاعاتی که از جمله­های پیشین دارد در‌می‌یابد که قابله، موجودیتی است که پایش شکسته است پس اوست که به کول گرفته می‌شود. در نتیجه مرجع آن، به سادگی با بهره گرفتن از ضمیر قابل شناسایی است.
استفاده از صورت نشان­دار «او» در (بند۶) در وضعیت تغییر ارجاع طبق مدل شناختی که توسط گاندل، هدبرگ و زاخارسکی (۱۹۹۳) مطرح شده نیز قابل توجیه است. همان طور که در فصل دو به طور کامل توضیح داد شد در مدل شناختی آن چه گوینده را قادر می­سازد که از یک صورت مناسب برای ارجاع به یک چیز خاص استفاده کند و آن­چه که شنونده را قادر می‌سازد که ارجاع مورد نظر را شناسایی کند، تابع وضعیت شناختی است. در مدل شناختی، رمز­گذاری ارجاعی در گفتمان به وسیله­ روندهای شناختی مشخص می‌شود که این روندهای شناختی «فعال بودن و توجه» است. در این مدل، انتخاب یک صورت برای اشاره به یک موجودیت در یک گفتمان، منوط به این است که آن موجودیت از لحاظ اطلاعاتی در چه وضعیت شناختی است. بر اساس این مدل از گروه‌اسمی کامل، وقتی که مرجع در ذهن مخاطب فعال نیست، استفاده می‌شود و ضمیر و حذف، زمانی استفاده می‌شود که مرجع، در ذهن مخاطب و گوینده فعال باشد. گروه‌اسمی «قابله» در ذهن مخاطب به عنوان موجودیتی که زمین خورده و پایش شکسته فعال است و به درستی از صورت تخفیف­یافته برای ارجاع به آن استفاده شده‌است.
در ادامه مثال دیگری از رمان دیلماج مورد بررسی قرار گرفته است.
۴-۶- بند۱: ناصر‌الدین‌شاه بر تخت نشست
بند۲: و وزیرش میرزا‌تقی‌خان‌امیرکبیر رشته‌ اوضاع را به دست گرفت.
بند۳: امیر‌کبیر که خود پیوندی با خاندان قائم داشت وابستگان این خاندان را محترم می‌شمرد
بند۴: پس پدرم نزد او رفت
بند۵: و مدتی در مالیه Ø به سمت مستوفی‌گری مشغول کار شد. [شاه‌آبادی، دیلماج، ۱۳۴۶: ۱۳]
در مثال (۴-۶)، فاصله­ی بین صورت « وزیرش میرزا‌تقی‌خان‌امیرکبیر » و صورت ارجاعی «امیرکبیر» کم است و مرجع متداخلی بین مرجع و صورت ارجاعی وجود ندارد. در نتیجه در بند (۳) از گروه‌اسمی «امیر‌کبیر» در وضعیت حفظ ارجاع استفاده شده‌است. این در حالی است که طبق الگوی ارجاعی حفظ در مدل کاربرد‌شناختی، در این وضعیت از صورت تخفیف‌یافته (ضمیر یا ضمیرصفر) استفاده می‌شود. پس در این وضعیت از صورت نشان­دار استفاده شده‌است که طبق اصل شیوه، استفاده از آن دلیل یا دلیلی­هایی دارد.
استفاده از گروه‌اسمی «امیرکبیر» در وضعیت حفظ ارجاع با توجه به نظریه دسترسی قابل توجیه است. در این نظریه، میزان دسترسی به مرجع توسط تعداد رقیب­ها برای ایفای نقش مرجع و اهمیت موضوعیت تعیین می‌شود. در بند (۱) و (۲) دو مرجع «ناصر‌الدین‌شاه» و «وزیرش میرزا‌تقی‌خان‌امیرکبیر» هر دو در جایگاه فاعل قرار دارند و از نظر موضوعیت یکسان هستند و برای نقش مرجع در رقابت با یکدیگرند پس میزان دسترسی به آن­ها به یک اندازه است. هر دو برای ایفای نقش مرجع در رقابت با هم هستند و به بیان دیگر، هر دو به یک اندازه توان ایفای نقش مرجع را دارند. به همین دلیل، استفاده از ضمیر «او» که با وضعیت حفظ ارجاع سازگار است، موجب اختلال در یافتن مرجع می­گردد. بنابراین، چاره­ای نیست مگر استفاده از صورت نشان­دار «امیرکبیر».
در ادامه، در بند (۴) ارجاع از «پدرم» به «او» (امیر کبیر) تغییر می‌کند. این در حالی که در تغییر ارجاع، توازنی بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی که به طور بالقوه در تناقص هستند برقرار می‌شود و از صورت گروه‌اسمی استفاده می‌شود که با توجه به آن خواننده مرجع مورد نظر را تشخیص می‌دهد و کمینه­سازی نیز تحقق می­یابد. در مثال (۴-۶)، توازن بین این دو اصل برقرار نشده‌است چون کمتر از حد نیاز گفته شده‌است ولی با این وجود، خواننده مرجع را به آسانی شناسایی می­ کند. این با توجه به اصل سوم مدل کاربرد شناختی که در صورت عدم توازن بین دو اصل کمیت و اطلاع‌مندی مورد توجه قرار می‌گیرد امکان‌پذیر است. استفاده از ضمیر در وضعیت تغییر ارجاع دلیل­هایی دارد و دلیل­های آن به صورت زیر است:
استفاده از صورت نشان­دار ضمیر در وضعیت تغییر ارجاع با توجه به نظریه مرکزیت نیز قابل توجیه است. نظریه مرکزیت در فصل دو به طور کامل توضیح داده شده حال به منظور در دسترس بودن مفاهیم آن به طور مختصر به توضیح این نظریه می­پردازیم.
نظریه­ی مرکزیت، مرکزهایی را شامل می‌شود که ارتباط بین بند جاری با بند­های دیگر، در بخشی از گفتمان را حفظ می­ کنند. این مرکز­ها، مرکز پس­نگر، پیش­نگر و مرجح نامیده می‌شوند. مرکز پس­نگر رابطه­ای را بین یک مرجع در بند جاری و یک مرجع در بند قبلی ایجاد می­ کند. به مرجع­های بند جاری مرکز­های پیش­نگر گفته می‌شود و سلسله‌‌مراتب مراکز پیش‌نگر به صورت فاعل > مفعول > دیگر است. در فهرست مرکز­های پیش­نگر، به آن مرکزی که دارای بالاترین جایگاه در سلسله‌مراتب مراکز پیش­نگر است، مرکز مرجح گفته می‌شود. یکی از محدودیت­ها در نظریه­ی مرکزیت این است که مرکز پس­نگر در بند جاری، بالاترین درجه را در مرکز پیش­نگر بند قبلی دارد و این محدودیت، مستلزم این است که مرکز پس­نگر بند جاری مرکز مرجح بند قبلی باشد. در نظریه مرکزیت سه رابطه­ انتقالی وجود دارد. در رابطه­ انتقالی تداوم، مرکز پس­نگر بند جاری با مرکز پس‌نگر بند قبلی یکسان است و مرکز پس­نگر بند جاری همان مرکز مرجح بند جاری نیز است و در این صورت، مرکز پس­نگر جاری در جایگاه فاعل قرار دارد و به صورت تخفیف‌یافته نشان داده می‌شود. در رابطه­ انتقالی حفظ، مرکز پس­نگر بند جاری با مرکز پس­نگر بند قبلی یکسان است ولی مرکز پس‌نگر بند جاری با مرکز مرجح بند جاری یکسان نیست در این حالت، مرکز پس­نگر بند جاری در جایگاه فاعل قرار ندارد و به صورت تخفیف‌یافته به کار می­رود. رابطه­ انتقالی تغییر به دو صورت هموار و غیر هموار است. در تغییر هموار، مرکز پس­نگر جاری با مرکز پس­نگر قبلی یکسان نیست ولی مرکز پس‌نگر بند جاری، مرکز مرجح بند جاری نیز است و نویسنده شروع به صحبت در مورد یک مرجع جدید می­ کند و آن را هم چنان مورد توجه قرار می­دهد. در این حالت، نیز مرکز پس­نگر در جایگاه فاعل قرار دارد و به صورت تخفیف­یافته ظاهر می‌شود. در تغییر ناهموار مرکز پس­نگر بند جاری با مرکز مرجح بند جاری یکسان نیست و نویسنده شروع به صحبت در مورد یک مرجع جدید می­ کند اما به صورت زودگذر است. برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید در مثال زیر تنها رابطه­ انتقالی تداوم نشان داده شده‌است.
۴-۷- بند۱: علی برای رفتن به تعطیلات مشکلات زیادی داشت.
بند۲: او۱ نمی­توانست کسی را پیدا کند که مسولیت­هایش را انجام دهد. ((او) به علی برمی‌گردد) پس‌نگر: علی پیش­نگر: علی
بند۳: او۲ دیروز به حسین برای یک طرح زنگ زد. ((او) به علی برمی‌گردد) تداوم
پس­نگر: علی پیش­نگر: علی و حسین
در لیست مراکز پیش­نگر در بند (۱) گروه­اسمی «علی» مرکز مرجح است و این مرکز مرجح همان مرکز پس­نگر در بند (۲) است. پس (او۱) مرکز پس­نگر محسوب می‌شود. (او۱) در جایگاه فاعل قرار دارد و بالاترین درجه را در مرکز­های پیش­نگر بند جاری دارد و مرکز مرجح محسوب می‌شود و این مرکز مرجح (او۱) مرکز پس‌نگر در بند (۳) می‌شود. در بند (۳) رابطه­ انتقالی تداوم روی داده است مرکز پس­نگر در بند جاری (او۲) با مرکز پس­نگر در بند قبلی (او۱) یکسان است و مرکز پس­نگر بند جاری (او۲) همان مرکز مرجح بند جاری است و این مرکز پس­نگر (او۲) در جایگاه فاعل قرار دارد و به صورت تخفیف‌یافته است.
حال به توجیه استفاده از ضمیر «او» در وضعیت تغییر ارجاع با توجه به نظریه مرکزیت می‌پردازیم و به منظور سهولت در تبیین مثال (۴-۶) را به صورت مثال (۴-۸) بازنویسی می‌کنیم.
۴-۸- بند۱: ناصر­الدین­شاه بر تخت نشست

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
 
 
 

نظر دهید »
بررسی رابطه بین خشونت خانوادگی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان خرم آباد در سال تحصیلی ۹۲-۹۱- قسمت ۴
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

هر نوع گفتار یا رفتار پرخاش جویانه یی که موجب تحقیر، توهین، آزار و اذیت کسی را فراهم کند خشونت روانی است. حتا سکوتی که میتواند موجب ایجاد چنین حالاتی شود، مانند کلام، نوعی خشونت روانی محسوب میشود… و یا هر کنشی که موجب ناراحتی روحی و روانی شخص شود و آثار اخلاقی و عاطفی منفیی به بار آورد خشونت روانی به حساب می آید. شاید همین نداشتن آرامش و امنیت روحی در مواردی خیلی دردناکتر از خشونت فیزیکی باشد، چیزی که بسیاری از زنان در جوامع و فرهنگهای مختلف روزانه تجربه میکنند. گرچه خشونت جسمانی شایع ترین نوع خشونت علیه زنان به نظر می آید اما به گفته تعدادی از کارشناسان موارد خشونت روانی بیشتر از آن است و حدود بیش از نیمی از انواع خشونت را شامل میشود. از جمله یک پژوهش ملی در ایران نشان میدهد که بیش از ۵۰ درصد خشونتی که زنان ایرانی در خانه به آن روبرو اند از نوع خشونت روانی و کلامی است. خشونت فزیکی در درجه دوم قرار دارد. خشونت روانی به دلیل گسترده بودن حوزه آن در صدر خشونتهای خانگی قرار دارد، چون که میتواند هر نوع کنش یا رفتار کلامی و غیرکلامی را که منجر به آزار روانی طرف شود شامل میشود. (همان ۱۳۷۸)
۲-۱-۴- خشونت جنسی:
تماس جنسی اجباری با زن به هر صورت و دلیلی که صورت گیرد تجاوز تلقی شده زیر نام خشونت جنسی جای میگیرد، که باز هم چیزی غیرمعمول نیست. خشونت جنسی هم از جایی که در بسیاری از فرهنگها از جمله فرهنگ ما مردان خود را مالک و صاحب اختیار زنان میدانند امری رایج و شایع است. حتا برخ تفسیرها و تعبیرهای دینی هم چنین چیزیی را یکی از حقوق مردان بر زنان شمرده خشونتش تعبیر نیمکند. بعض مطالعات نشان میدهد که شاید این نوع خشونت زیاد معمول نباشد. اما در بعض فرهنگها و بسیاری قوانین مدنی تماس جنسی اجباری که مرد به عنوان شوهر بر زن تحمیل میکند تجاوز جنسی محسوب میشود چرا که زن مجبور نیست علی رغم تمایلش به خواسته های جنسی شوهرش تمکین کند. دراین کشورها چنین خشونت و تجاوزی پیگرد قانونی دارد. از جمله مطالعه عمومی ملیی که در ایران صورت گرفته خشونت جنسی را آخرین نوع خشونت با آمار پایین ذکر کرده است، اما احتمال میرود که بسیاری از کسانی که در مطالعه شرکت کرده باشند هم به دلیل عدم آگاهی از نوع خشونت جنسی و هم به دلیل شرم شخصیتی و فرهنگی از آن چیزی به میان نیاورده باشند.(همان ،۱۳۷۸)
۲-۱-۵- خشونت اقتصادی:

هر نوع استفاده از دارایی و نیروی جسمی و فکری زن، بدون حق، نوعی خشونت اقتصادی است. این نوع خشونت هم در بر گیرنده مسایل متعددی است از جمله وابسته گی اقتصادی زن به شوهر و عدم اجازه به کار و استقلال مالی است. حتا بها ندادن به کار خانه که اغلب زنها انجام میدهند نیز خشونت اقتصادی است. طرفداران حقوق زنان ادعا میکنند که کاری که زن در خانه انجام میدهد باید به حساب آید و وی در مقابل کارش دستمزد حاصل کند، چیزی که در کمتر جایی معمول و مروج است. زنها در بعض فرهنگها حق کار بیرون از خانه و کسب درآمد مالی و استقلال اقتصادی را ندارند و لذا همیشه وابسته به شوهران هستند که این خود زمینه ساز بسیاری از نابرابریها و خشونتهای دیگر علیه زنان است. محروم کردن زنان یا عدم تخصیص دارایی های خانوده هم نوعی خشونت اقتصادی که زنان به خصوص در کشور ما از آن رنج میبرند و متأثر میشوند. زنان حق برابری در داراییهای خانواده دارند و نباید از این حق محروم شوند. زنان حق دارند که کار کنند و از خود سرمایه داشته باشند و به گونه مستقل و دلخواه از آن استفاده کنند چنان که مردان این کار را میکنند.(روزن باوم،ترجمه مهدوی ،۱۳۶۷)
۲-۱-۶- خشونت حقوقی:
نابرابری حقوقی مبتنی بر جنسیت که در جوامع مختلف به گونه آشکار یا پنهان وجود دارد در خانواده هم تجلی یافته حتا گاهی از خانه شروع میشود و در اجتماع عمومی میگردد. در بسیاری از فرهنگها زنان چه به گونه قانونی و شرعی و یا هم به گونه عرفی و فرهنگی از حقوق نابرابر در مقابل مردان برخوردار اند. این حقوق نابرابر خود جلوه یی از فرهنگ مردانه است که زنان را در مقام پایینتری از مردان قرار میدهد و برای آنان مسؤولیت و حقوق کمتری قایل است. نابرابری حقوقی هم در امور اقتصادی وجود دارد و هم در بخشهای حقوق مدنی و عرفی و اخلاقی – ارزشی. عدم مساوات حقوقی و عمل به آن در چارچوب خانواده خشونتی است که میتوان آن را خشونت حقوقی یا خشونت حقوق نابرابر نام نهاد. در فرهنگ و جامعه ما این حقوق هم به دلایل فرهنگی هم به لحاظ قانونی و عرفی امری رایج و شایع است.(همان ،۱۳۶۷)
۲-۱-۷- خشونت فرهنگی – اجتماعی

و بالاخره هر نوع کنش و رفتار و باوری که از عدم مساوات جنسیتی حکایت کند و زنان را به مثابه جنس دوم و پایینتر از مردان در خانواده و اجتماع تلقی کند نوعی خشونت فرهنگی و اجتماعی است که زنان را از داشتن جایگاه و ارزش انسانی شان محروم میسازد. این نوع خشونت هم که در جوامع مختلف به درجه های متفاوت وجود دارد ریشه در فرهنگ و باورها و ارزشهای اجتماعی است که ساخته و پرداخته مردان است و به گونه طبعی زنان در آن جایگاه و ارزش و در نتیجه حقوق ثانوی دارند. اصولاً نفس نابرابری جنسیتی مردان و زنان در امور و فرصتها و حقوق مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… خود نوعی خشونت مبتنی بر جنسیت است و عملی کردن آن در حوزه خانواده که طبعاً با تأثر فرهنگ غالب بر اجتماع صورت میگیرد، خشونت فرهنگی و اجتماعی است که در درون خانه هم متجلی شده است. امروزه زنان نه تنها در کشورهای جهان سوم و فرهنگهای سنتی که در کشورهای توسعه یافته و مدرن هم از نابرابری جنسیتی چه در حوزه خصوصی خانه و چه هم در حوزه عمومی اجتماع رنج میبرند و مبارزه شان هم برای رسیدن به چنین الگوی عدالت و مساوات جنسیتی در خانه و اجتماع است. اما تاریخ مذکر و فرهنگ و جامعه یی که ساخته مردان و برای مردان است کمتر به این ناله ها یا هم سر و صداها بهایی قایل میشود و بیشتر در صدد حفظ و نگهداشت سلطه و برتری مذکر بر مؤنث یا مرد بر زن است و حتا در مجامعی که مجبور به تن دادن به تغییراتی میشود باز هم در باطن با بازسازی ایدئولوژی و نظام مردسالارانه و مردباورانه میپردازد، چیزی که فمینیستها به آن “بازسازی جنسیتی” مینامند. این نوع خشونت که محصول فرهنگ و جامعه و ارزشهای مردانه است به درجه های متفاوت در همه کشورها وجود دارد. البته در کشورهایی که در آن عدم مساوات شدیدتر و حتا قانونی است البته که گستره این نوع خشونت وسیع تر و شدت آن بیشتر است، مثل جامعه و فرهنگ ما. (همان ،۱۳۶۷)
البته پژوهشگران مختلف از انواع خشونتهای دیگری نیز یاد کرده اند که شاید بتوان مسامحتاً زیر همین بخش بندی کلی قرارشان داد.
پیش از این هم اشاره شد که خشونت خانگی یک پدیده مختص زمان و مکان خاص نیست بلکه فرامرزی و فراتاریخیست و به تعبیر گیدنز در بعض جوامع یک جنبه معمول و متداول ازدواج به حساب می آید. این خشونت امروزه هم در همه فرهنگها و کشورهای جهان به گونه ها و درجه های مختلف وجود دارد و تجربه میگردد. البته در بعض کشورها به دلایل فرهنگی، حقوقی، دینی و سیاسی آمار آن پایینتر یا بالاتر است. در کشورهای توسعه یافته بیشتر به دلیل مبازه طولانی و جدی بیش از یک سده، زنان توانستند به حقوق و مزایای انسانی بهتری به نسبت زنان کشورهای جهان سوم دست یابند و دولتهای خود را نیز به ایجاد قوانین و راه های عملی برای جلوگیری از خشونت علیه زنان وادارند. به همین دلیل آمار خشونتهای خانگی نسبت به جوامع سنتی جهان سوم در آنجا کمتر است. باوجود این فعالان جنبش زنان و دولت نتوانستند این پدیده را به کلی محدود و کنترول کنند. بعض آمار خشونتهای خانگی در کشورهای جهان اول هم سرسام آور و تکان دهنده است. برای این که تصویر بهتری از وضعیت خشونت خانگی در کشورهای مختلف جهان داشته باشیم بهتر است به آمار خشونت خانگی در بعض کشورهای غربی و اسلامی نگاهی بیندازیم. آمار نشان میدهد که “۳۰  تا۳۵  درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار میگیرند. همچنین از هر ۱۰ قربانی زن سه نفر توسط شوهر یا سایر مردان کشته شده است. بنا بر تخمین دولت روسیه احتمالاً در سال ۱۹۹۹ حدود ۱۴ هزار زن توسط اقوام خود به قتل رسیده اند. به گفته سازمان عفو بین الملل خشونت در خانواده بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده ای عامل مرگ یا معلولیت جسمانی زنان اروپایی در گروه سنی ۱۶ تا ۴۴ سال است.  ۴۱ درصد زنان هندی بر اثر آزار جسمی همسران خود دست به خودکشی میزنند . در آفریقای جنوبی تعداد زنانی که در خانه به ضرب گلوله کشته می شوند بیش از آنهایی است که در خارج خانه و توسط فردی غریبه به قتل رسیده اند…” (کرم نوری و همکاران،۱۳۷۲)
با نگاهی گذرا به آمار و وضعیت خشونت خانگی در کشورهای اسلامی میبینیم که خلاف توصیه های مؤکدی که از جانب پیامبر اسلام و شارع شده، خشونت به زیردستان امری شایع و مروج است. در بین کشورهای اسلامی هم به دلایل مختلفی چون فرهنگ و باورهای سنتی و دینی، فقر و مشکلات اقتصادی، جایگاه پایین زنان، عدم وجود یا توانابودن جنبشهای زنان و… آمار خشونت خانگی علیه زنان بیشتر و بالاتر از تعداد کشورهای دیگر است. تعدد فرهنگها و مذاهب و باورها و هنجارها باعث ایجاد و گوناگونی جلوه های متعدد خشونت خانگی در این کشورها شده است. (ملکی،۱۳۸۲)
در پاکستان مثلاً مردان به زنان اغلب به عنوان یک دارایی نگاه میکنند و آمار قتلهای ناموسی و تجاوز به زنان در این کشور خیلی نگران کننده است؛ در بنگلادش پنجاه درصد از قربانیان قتل ها زنانی هستند که به اثر خشونت خانگی جان خود را از است دادند؛ در عربستان سعودی زنان از ابتدایی ترین حقوق مانند حق رأی برخوردار نیستند؛ زنان مصری نه فقط از طرف شوهر و پدر که از طرف برادر و دیگر نزدیکان مورد لت و کوب جسمانی قرار میگیرند؛ زنان ایرانی از ۴۵ نوع خشونت خانگی رنج میبرند که در رأس همه خشونتهای روانی و کلامی است. نظام قضایی اندونزی خشونت علیه زن را مسأله یی خانوادگی تلقی میکند و مایل به دخالت در آن نیست. مردم نیجیریه و ترکیه هم خشونت علیه زنان را توجیه و تأیید میکنند حتا خود زنان به گونه یی این خشونت را حق میدانند…. (کرم نوری و همکاران،۱۳۷۲)
وجود و شیوع خشونت خانگی در جامعه افغانی چیزی نیست که نیاز به آمار و استدلال داشته باشد بلکه هر فرد افغان به گونه مستقیم و غیر مستقیم در زندگی هر روزینه خود به آن موجه بوده؛ یا مردی بوده که بر زیردستانش خشونت روا داشته یا هم زنی که قربانی این خشونت بوده و چاره یی غیر از تحمل آن نداشته است. این ارتکاب یا پذیرش خشونت خانگی چیزی جز فرهنگ و تجربه هرروزینه ما شده است. اما این که این خشونت از چه نوعی است و چرا ما که از خشونت و بیرحمی دنیای خارج به تنگ می آییم و به محیط خانه پناه میبریم آنجا را هم از خشونت خود متأثر میسازیم و بر زیردستان خود خشونت روا میداریم، چیزیست که باید مورد مطالعه عمیق و همه جانبه اجتماعی قرار گیرد. متأسفانه باوجود سرمایه گذاریها زیاد در مورد تحقیقات خشونت خانه گی و راه های مقابله با آن، به دلایل مختلف به نتایج درستی نرسیدیم. بیشترین پژوهشهایی که در افغانستان صورت میگیرد اساس علمی و نظری درستی ندارد و از روش های علمی مورد قبول هم استفاده نمیشود. یک مشکل اساسی شاید نداشتن محققان و پژوهشگران متخصص در این زمینه باشد؛ مشکل دیگر شاید نبود برنامه و نظام درست برای جهت دادن درست این پژوهشهاست تا به نتایج درست و قابل اطمینانی دست یابیم برای برنامه ریزی درست جهت مقابله با خشونت خانگی. از جایی که موفقیت هر نوع برنامه ریزی و سیاست گذاری دولتی یا غیردولتی برای کنترول یا مقابله با خشونت علیه زنان یا خشونت خانگی وابسته به شناختی است که ما از نوع، و عوامل خشونت خانگی در کشور داریم، انجام درست این مطالعات و شناخت علمی چیستی و چرایی خشونت خانگی قدم اول مبارزه با این پدیده است. (کرم نوری و همکاران،۱۳۷۲)
نگاهی گذرا به صفحه حوادث روزنامه ها نشان می دهد که کشور ما با پدیده قتل های خانوادگی مواجه است و اخبار برخی از آنها روزانه در رسانه ها منتشر می گردد. این موضوع حکایت از یک مسئله اجتماعی در جامعه دارد که محل وقوع آن خانواده است که به عنوان رکن اساسی یک جامعه محسوب می شود.با توجه به آمار های موجود در خصوص قتل های خانوادگی باید پذیرفت قتل های خانوادگی، نمادی از افزایش بحران در خانواده ها و اختلال در کارکرد های آن است.امروزه این قبیل قتل ها به عنوان یک معضل اجتماعی شناخته می شوند و آنچه این پدیده را در کانون توجه قرار می دهد، عبارت پارادوکسیکال قتل خانوادگی است؛ با این توضیح که در این نوع قتل، ماهیت و کارکرد خانواده در جامعه با قتل که شدیدترین نوع خشونت است آمیخته شده و ترکیب قتل خانوادگی را به وجود آورده است.این در حالی است که خانواده می بایست به عنوان یک محیط امن و آرام برای اعضای یک جامعه شناخته شود و محلی برای کاهش تنش ها و آموزش های لازم برای یک زندگی سالم باشد.اما ما امروز شاهد افزایش وقوع قتل های خانوادگی هستیم که نشان از وقوع یک دگرگونی در زمینه عملکرد و جایگاه خانواده در جامعه دارد.
۲-۱-۸- پیشینه خشونت خانوادگى
خشونت خانوادگى عمرى به درازى خانواده دارد. در اولین خانواده بشرى خشونت خانوادگى به اشکال مختلف آن بروز و ظهور پیدا کرد. در این خانواده که آدم و حوا به عنوان والدین شناخته مى‏شوند و هابیل و قابیل به عنوان فرزندان، خشونت میان فرزندان رخ مى‏دهد و قابیل، هابیل را مى‏کشد:
«فطوّعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین» (مائده/ ۳۰)[۱۴]
«نفس سرکش کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد. او را کشت و از زیانکاران شد.»
بر اساس آیات وحى خشونت خانوادگى در دیگر خانواده‏ها نیز ادامه یافت و برخى اعضاى خانواده خشونت گرا و شمارى دیگر قربانى خشونت شدند. در خانواده یعقوب‏علیه السلام شمارى از فرزندان خشونت گرا هستند و بر برادر کوچک خویش خشونت مى‏کنند. این گروه که در آغاز از بدترین شکل خشونت علیه برادر خویش سخن مى‏گفتند، در نهایت با پیشنهاد یکى دیگر از برادران به افکندن یوسف در چاه رضایت دادند و برادر خویش را به چاه افکندند:
«اقتلوا یوسف او اطرحوه ارضاً یخل لکم وجه ابیکم و تکونوا من بعده قوماً صالحین. قال قائل منهم لا تقتلوا یوسف و القوه فى غیابت الجبّ یلتقطه بعض السّیاره إن کنتم فاعلین»(یوسف/ ۱۰-۹)[۱۵]
«یوسف را بکشید یا او را به سرزمین دور دستى بیفکنید تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه مى‏کنید؛ و) افراد صالحى خواهید بود!» یکى از آنها گفت: یوسف را نکشید! و اگر مى‏خواهید کارى انجام دهید، او را در نهانگاه چاه بیفکنید، تا بعضى از قافله‏ها او را بگیرند.»
در قصه موسى‏علیه السلام نیز شکل خفیف‏ترى از خشونت دیده مى‏شود. حضرت موسى‏علیه السلام وقتى از میعادگاه بازگشت و امت خویش را گوساله پرست دید بر برادر خود خشم گرفت و سر او را با عصبانیت به سوى خویش کشاند:
«و لمّا رجع موسى إلى قومه غضبان اسفاً قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم امر ربّکم و ألقى الالواح و اخذ براس اخیه یجرّه إلیه قال ابن امّ إنّ القوم استضعفونى و کادوا یقتلوننى فلا تُشمت بى الاعداء و لاتجعلنى مع القوم الظّالمین» (اعراف/ ۱۵۰)[۱۶]
«و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشینانى برایم بودید (و آیین مرا ضایع کردید) آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدت میعاد او) عجله نمودید و (زود قضاوت کردید؟!) سپس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیت) به سوى خود کشید؛ او گفت: فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند، و نزدیک بود مرا بکشند؛ پس کارى نکن که دشمنان مرا شماتت کنند! و مرا با گروه ستمکاران قرار مده!»
در خانواده حضرت ابراهیم‏علیه السلام وقتى هاجر بچه‏دار شد ساره بر ایشان خشونت کرد و خواهان هجرت او شد.
۲-۱-۹- خشونت والدین بر یکدیگر
در آیات وحى هر دو شکل خشونت والدین بر یکدیگر وجود دارد. در خانواده نوح و لوطعلیهما السلام زن خانواده خشونت مى‏کند و در خانواده فرعون مرد خانواده خشونت گرا است. در خانواده لوط و نوح‏علیهما السلام نوع خشونت روحى و روانى است و همسر نوح‏علیه السلام با مجنون خواندن آن حضرت و همسر لوطعلیه السلام با خبر دادن آمدن مهمانان لوط به قوم لوط همسران خویش را آزار مى‏دهند و در خانواده فرعون خشونت، جسمى و روحى و روانى است و آسیه همسر فرعون قربانى هر دو شکل خشونت مى‏شود و در عصر جاهلى برخى مردان بر زنان خانواده خویش خشونت داشتند به این امید که ارث ایشان را در اختیار گیرند و قسمتى از مال ایشان را تصاحب کنند:
«ضرب اللَّه مثلاً للّذین کفروا أمرأت نوح و امرأت لوط کانتا تحت عبدین من عبادنا صالحین فخانتاهما فلم یغنیا عنهما من اللَّه شیئاً» (تحریم/ ۱۰)[۱۷]
«خداوند براى کسانى که کافر شده‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو پیامبر سودى به حالشان نداشت.»
«اذ قالت ربّ ابن لى عندک بیتاً فى الجنّه و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظالمین» (تحریم/ ۱۱)
«در آن هنگام که گفت: پروردگارا خانه‏اى براى من نزد خودت در بهشت ساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!»
فخر رازى در تفسیر آیه نخست مى‏نویسد:
«فامرأه نوح قالت قومه انّه لمجنون و امرأه لوط کانت تدل على نزول ضیف ابراهیم»[۱۸]
همو در تفسیر آیه دوم مى‏گوید:
«فرعون همسر خویش را از آن جهت که ایمان آورده بود شکنجه بسیار مى‏داد. از ابوهریره روایت شده که فرعون او را به چهار میخ کشید و روبروى آفتاب قرار داد و سنگى عظیم بر وى قرار داده بود.»[۱۹]
۲-۱-۱۰- خشونت والدین بر فرزندان
این شکل از خشونت در عصر جاهلى رواج بسیار داشت و والدین و به خصوص مرد خانواده بیشترین خشونت را علیه فرزندان خویش داشت.
فقر و تهیدستى عرب جاهلى وجدان و عواطف او را نسبت به فرزندان از میان مى‏برد و او که خویشتن را روزى دهنده فرزندان مى‏پنداشت و فرزند را عامل فقر و نادارى مى‏شناخت با کشتن فرزندان گناهى عظیم انجام مى‏داد:
«و لا تقتلوا اولادکم خشیه إملاق نحن نرزقهم و ایّاکم و إنّ قتلهم کان خطأ کبیرا» (اسراء/ ۳۱)[۲۰]
«و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید! ما آنها و شما را روزى مى‏دهیم؛ مسلماً کشتن آنها گناه بزرگى است.»
در عصر جاهلى پدران، خشونت اقتصادى بر دختران خویش داشتند و ایشان را سهمى از ارث نمى‏دادند فخر رازى در تفسیر آیه شریفه «یوصیکم اللَّه فى اولادکم للذّکر مثل حظّ الانثیین» (نساء /۱۱) مى‏نویسد:
«اعلم ان اهل الجاهلیه کانوا یتوارثون بشیئین: احدهما: النسب و الآخر العهد، اما النسب فهم ما کانوا یورثون الصغار و لا الاناث»[۲۱]
«بدان که عرب در جاهلیت با دو عامل از همدیگر ارث مى‏بردند: یکى نسب و دیگر پیمان. امّا در نسب کودکان و زنان را ارث نمى‏دادند.»
۲-۱-۱۱- خشونت فرزندان بر والدین
نشانه‏هایى از وجود این نوع خشونت نیز در آیات وحى دیده مى‏شود. براى نمونه در قصه نوح‏علیه السلام فرزند آن حضرت بر پدر خشونت روحى و روانى دارد، به پند و اندرز پدر وقعى نمى‏نهد و آن گاه که حضرت نوح‏علیه السلام به او مى‏گوید: «ارکب معنا» او در پاسخ پدر مى‏گوید: «سآوى الى جبل یعصمنى من الماء» (هود/ ۴۳) و در قصه یعقوب‏علیه السلام نیز فرزندان پدر را گمراه مى‏خوانند و با افکندن حضرت یوسف‏علیه السلام به چاه بر پدر خویش خشونت مى‏کنند؛ به گونه‏اى که آن حضرت بینایى خویش را از دست مى‏دهد و فرزندان نگران حال پدر مى‏شوند:
«و ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم. قالوا تاللَّه تفتئوا تذکر یوسف حتى تکون حرضاً او تکون من الهالکین» (یوسف/ ۸۵-۸۴)
«و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو مى‏برد (و هرگز کفران نمى‏کرد) گفتند: «به خدا تو آن قدر یاد یوسف مى‏کنى تا در آستانه مرگ قرارگیرى، یا هلاک گردى!»
«إنّ ابانا لفى ضلالٍ مبین» (یوسف/ ۸)
«مسلماً پدر ما در گمراهى آشکارى است.»
۲-۱-۱۲- خشونت فرزندان بر یکدیگر
این شکل از خشونت چنان که پیش از این گفته آمد، در داستان آدم‏علیه السلام و یوسف‏علیه السلام رخ داده است. در داستان آدم‏علیه السلام، هابیل قربانى خشونت شد و برادرش قابیل بر او خشونت کرد:
«فطّوعت له نفسه قتل اخیه فقتله فاصبح من الخاسرین» (مائده/ ۳۰)
«نفس سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ (سرانجام) او را کشت؛ و از زیانکاران شد.»
و در داستان یوسف‏علیه السلام نیز گروهى از برادران بر یوسف‏علیه السلام خشونت مى‏کنند و او را پس از اذیّت و آزار به چاه مى‏افکنند:
«فلمّا ذهبوا به و اجمعوا أن یجعلوه فى غیابت الجُبّ» (یوسف/ ۱۵)
«هنگامى که او را با خود بردند و تصمیم گرفتند وى را در مخفى‏گاه چاه قرار دهند.»
۲-۱-۱۳- انواع خشونت
خشونت خانوادگى شکل‏هاى متفاوتى دارد.
الف: خشونت جسمى
در این خشونت جسم قربانى آسیب مى‏بیند. خشونت جسمى خود به دو نوع تقسیم مى‏شود:
الف: خشونتى که به مرگ خشونت دیده مى‏انجامد.
ب: خشونتى که قربانى خشونت را مجروح و یا مصدوم مى‏سازد و یا خشونت دیده احساس درد مى‏کند، هر چند این درد خفیف باشد.
نظر داشت آیات وحى نشان از وقوع خشونت خانوادگى آن هم از نوع جسمى آن در خانواده آدم علیه السلام، یوسف‏علیه السلام و… دارد. در خانواده آدم‏علیه السلام قابیل بر برادر خود خشونت جسمى داشت و این خشونت به قتل هابیل انجامید. در خانواده فرعون نیز، آسیه همسر فرعون قربانى خشونت جسمى همسر خود شد تا آن جا که آسیه از شدت خشونت‏هاى فرعون آرزوى شهادت داشت: «و نجّنى من فرعون»
خشونت خانوادگى در عصر جاهلى نیز به شدیدترین شکل آن وجود داشت و عرب جاهلى بر زن و فرزندان خود خشونت مى‏کرد: «و لا تقتلوا اولادکم خشیه املاق» (اسراء/ ۳۱)
ب: خشونت روحى و روانى
در این شکل، قربانى خشونت از جهت روح و روان اذیت و آزار مى‏شود. بر اساس این نوع از خشونت اگر همسر و فرزندان از دیدار آشنایان و اقوام بازداشته شوند و یا ارتباطات ایشان محدود گردد، ایشان قربانى خشونت روحى و روانى شده‏اند.
خشونت روحى و روانى نیز در شمارى از آیات قرآن آمده است. براى نمونه در خانواده نوح‏علیه السلام و یوسف‏علیه السلام، حضرت نوح‏علیه السلام و یوسف‏علیه السلام قربانى خشونت روحى و روانى گشتند. برادران یوسف‏علیه السلام وقتى در مصر توقیف شدند و یوسف‏علیه السلام پیمانه را از بار برادرش بنیامین بیرون آورد، آنها غافل از آن که مخاطب ایشان یوسف‏علیه السلام است، بنیامین را مانند یوسف دزد خواندند و با این سخن یوسف‏علیه السلام را بسیار آزار دادند، اما یوسف علیه السلام ناراحتى خود را پنهان داشت:
«قالوا إن یسرق‏فقد سرق اخ‏له من‏قبل فأسرّها یوسف‏فى‏نفسه و لم یبدها لهم» (یوسف/۷۷)
«برادران گفتند: «اگر او دزدى کند، (جاى تعجب نیست) برادرش (یوسف) نیز قبل از او دزدى کرد! یوسف (سخت ناراحت شد و) این (ناراحتى) را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد.»

 
 
 

نظر دهید »
اخلاق تبلیغ در سیره رسول الله (ص)- قسمت ۱۱
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

«ای فرزند عزیزم! نماز بپا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در این کار از مردم نادان هر گونه آزار بینی صبر پیشه کن که این صبر و تحمل در راه هدایت خلق نشانه‌ای از عزم ثابت و همت بلند است و هرگز با تکبر از مردم روی مگردان و در زمین با غرور راه مرو.»
«نماز به پا دار»، اشاره به مسایل عبادی است؛
«صبر پیشه کن»، مسأله‌ای اخلاقی است؛
و «امر به معروف و نهی از منکر» اشاره به مسایل اجتماعی دارد.

همچنین در طرح یک موضوع باید جوانب مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد. طرح یک جنبه‌ی موضوع و نگفتن ابعاد دیگر آن ممکن است انحرافاتی را در پی داشته باشد و مشکلاتی را برای مردم فراهم سازد.
بطور مثال مسئله «امر به معروف و نهی از منکر» در صورت طرح آن به عنوان یک وظیفه دینی باید همه‌ی جوانبش بررسی شود تا موجب آزار، تحقیر و ریخته شدن آبروی مؤمن نشود.
یا موضوع «حبّ دنیا» اگر درست و جامع مطرح نشود چه بسا عده‌ای به انزوا طلبی، و گوشه گیری کشیده شوند و از جامعه بگریزند.
نکته دیگر آنکه سخن باید متنوع باشد تا سبب خستگی مخاطبان نشود. همراه بودن آن با داستان‌های پندآموز، شعر و نکات لطیف می‌تواند بر جذابیت آن بیفزاید.
حضرت علی (ع) می‌فرماید:
«انَّ هذِه القُلوب تمل کماتمل الابدان ماتبغوا لها طرائف الحکمۀ»[۱۵۱]
«قلبها خسته می شوند همانگونه که بدن‌ها خسته می‌شوند پس برای آنها دانش‌های تازه و جالب بطلبید.»
نمونه‌هایی از آیات قرآن را می‌بینیم که خداوند متعال مطالب مختلف و متنوعی را در آنها بیان می‌فرماید. مثل سوره بقره آیه ۸۳:
«…لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّـهَ و َبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَ ذِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ قُو لُوالِلنَّا سِحُسْنًا وَ أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ»
«… جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران نیکی کنید و با مردم به زبان خوش سخن گویید و نماز را به پا دارید و زکات بدهید».
قرآن خود، مجموعه‌ای از مطالب متنوع است.
از قتل رهبران کفر تا نحوه‌ی پذیرایی یک مهمان.
از مسایل بلند عرفانی تا مسایل زناشویی.
از مسایل حقوقی تا موضوعات اجتماعی و اقتصادی و خانوادگی.

از اجازه کودک برای ورود به اتاق والدین تا تخریب مسجد ضرار!
۳-۶-۱۳- هشدار و موعظه
در آیات فراوانی می‌بینیم که به کافران و گناهکاران با وعده‌ی عذاب شدید، هشدار داده شد و آنان را از گناه باز داشته است؛
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ اللَّـهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللَّـهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَامٍ»[۱۵۲]
«کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند عذاب شدیدی دارند و خداوند توانا و انتقام گیرنده است».
آری، قرآن انسانها را به عمل خوب ترغیب می‌کند و از عمل زشت بر حذر می‌دارد حتی اگر این عمل به اندازه‌ی ذره‌ای باشد. و تأکید می‌کند که مردم نتیجه ذرّه ذرّه اعمال خود را [زشت یا خوب] خواهند دید؛
«فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُوَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»[۱۵۳]
۳-۶-۱۴- صریح و قاطع
همانطور که پیامبران الهی و اولیای او در کوبیدن به موقع باطل مسامحه نکرده‌اند مبلغ نیز باید به ایشان اقتدا کند و در این راه مصلحت اندیشی‌های بی‌مورد را کنار بگذارد.
مبلّغ باید از محافظه کاری و سازشکاری به دور بوده و از چنان صلابتی برخوردار باشد که به هیچ وجه تقاضای مداهنه و سازشکاری از او نکنند.[۱۵۴]
این سفارش خطاب به پیامبر اسلام آمده است که مبادا برای راضی کردن یهود و نصاری با آنان سازش کنی. بدان که آنان به این مسامحه‌ها از تو راشی نمی‌شوند. و تا شما را صددرصد در راه خود نیابند از شما راضی نخواهند شد؛
«وَلَن تَرْضَى عَنکَ الْیَهُودُوَلَاالنَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»[۱۵۵]
باید با صراحت تمام سخن حق را گفت چنانکه حضرت علی (ع) می‌فرماید:
«اخسَرالنّاس مَن قَدر عَلی أن یَقُول الحَقّ فَلَم یَقُل»[۱۵۶]
«زیانکارترین مردم کسی است که بتواند حق را بگوید و نگوید».
قرآن در کنار انتقاد از یهودیان، با کمال صراحت از انتظارات بیجای مسلمانان هم انتقاد کرده است. مبلّغ نباید به خاطر مصالح و منافع شخصی و ترس از خدشع‌دار شدن موقعیت اجتماعی و سیاسی‌اش و … از گفتن حق چشم‌پوشی کرده و طبق هوس‌های مردم سخن بگوید و به اصطلاح عوام زده شود.
«لاتَتَّبِعُ اَهوائِهم» که در این صورت مردم رهبر او خواهند بود نه او رهبر مردم.
باید همچون رسول خدا (ص) در جامعه و بازارها رفت و آمد کرد «یَمشی فِی الاسواق» و نیازهای واقعی مردم را تشخیص داد و طبق آن با مردم سخن گفت.
۳-۶-۱۵- مناسب با مقتضای حال
از آنجا که میزان عقل و ایمان انسانها تفاوت دارد، مبلّغ باید با هر انسانی به اندازه‌ی عقل و ایمان او سخن بگوید و چیزی را از او بخواهد که توان انجام آن را داشته باشد. رسول خدا (ص) می‌فرماید:
«انّا مُعاشر الأنبیاءِ امرنا ان نکلّمُ النّاس عَلی قَدر عُقولِهم»[۱۵۷]
«ما گروه پیامبران مأموریم که با انسانها به اندازه‌ی عقلشان سخن بگوییم».
انسان‌های عالم و جاهل به مطالبی متفاوت نیاز دارند و با جاهل نباید با براهین و استدلال‌های فلسفی سخن گفت: «تَحَدِّثُوا الجَهال بِالحِکمَۀِ»[۱۵۸]
همانگونه که استدلال و برهان در تعلیم عقاید به کودکان مفید نیست و طریقه آشنا نمودن آنان با عقاید دینی، استفاده از آیات قرآن داستان‌ها و مثال‌های بسیار ساده‌ی آن است.[۱۵۹]
خداوند متعال از انسان‌ها در روز قیامت به اندازه عقل‌هایشان حسابرسی می‌کند؛
«انَّما یداق الله العِباد فِی الحِساب یُومِ القیامۀ عَلی قَدَر ما آتاهم مِن العُقُول مِن الدُّنیا»[۱۶۰]
ایمان ده درجه دارد و درجات ایمان افراد، متفاوت است. رسول اکرم (ص) با هر یک از یاران خود به اندازه ایمانشان سخن می‌گفت. سلمان از ده درجه‌‌ی ایمان، همه آن را دارا بود، ابوذر نه درجه و مقداد هشت درجه داشت.[۱۶۱]به همین دلیل گفته شده است که آنچه را سلمان می‌دانست اگر ابوذر می‌دانست سلمان را تکفیر می‌کرد زیرا کشش آن مطالب را نداشت.[۱۶۲]
با دقت در قرآن و روایات صدها نمونه از تناسب موضوع با مخاطب را می‌بینیم و مراعات تناسب درسخن یک ضرورت است. امام (ع) در دعای خود برای هر صنفی دعای خاصی می‌کند. برای علما وقار و سکینه، برای زنان حیا و عفت، برای رزمندگان شجاعت، برای تجّار سخاوت، برای فقیران صبر و …
جعفر طیار نماینده‌ی رسول خدا (ص) و سخنگوی هیئت تبلیغی، وقتی می‌خواست اسلام را بر حاکم «حبشه» که مسیحی بود عرضه کند سوره‌ی مبارکه مریم را خواند و نظر اسلام را درباره‌ی پاکدامنی مریم و موقعیت حضرت عیسی (ع) روشن ساخت[۱۶۳]. که نمونه‌ای از سخن گفتن بر مقتضای حال است.
نوع سخن و حتی لحن کلام نیز در مورد افراد مختلف فرق می‌کند بطوری که قرآن در برخورد با بت‌پرستان لجوج و جاهل با تندی سخن می‌گوید و معبودشان را سست‌تر از تارهای عنکبوت معرفی می‌کند ولی با اهل کتاب ملایم‌تر است[۱۶۴]. زیرا بخشی از دستورهای انبیاء و کتب آسمانی را شنیده و آمادگی بیشتری برای برخورد منطقی داشتند.
حالات روحی افراد تفاوت دارد که در هنگام سخن گفتن باید به این مطلب توجه داشت.
علی (ع) می‌فرماید:
«انَّ القُلوب شهوۀ اقبالاً وَ اباراً فأتوها مِن قَبل شَهوَتها وَ اقبالها»[۱۶۵]
«گاهی قلبها آمادگی روی آوردن به حق را دارند و گاهی آمادگی ندارند و شک می‌کنند پس از حالت اشتیاق و اقبال آنها استفاده کنید».
مبلّغ باید بداند که در حالت عدم آگاهی قلب، سخنانش بی تأثیر خواهد بود و اگر در این حالت عدم آمادگی قلب، سخنانش بی تأثیر خواهد بود و اگر در این حالت سخنی بر قلب تحمیل شود دکوع می‌شود «انَّ القَلب اذا اکراه عمی»[۱۶۶].
سخن باید مناسب با موقعیت باشد که در غیر این صورت همچون گریه در عروسی و خنده در عزاست که عملی زشت و ناپسند است.
«لَیسَ مِن الأدب اظهار الفَرَح عِندَ المَحزون»[۱۶۷]
۳-۶-۱۶- تناسب سن و سخن
گاهی سخن، کلام حقی است ولی از افراد کم سن، خریدار ندارد. مثل آنکه طلبه‌ای جوان و مجرد در جلسه‌ی زنانه، درباره‌ی ازدواج و صیغه، سخن بگوید. یا آنکه واعظی در مجلس ترحیم یک پیرمرد روضه‌ی علی اصغر بخواند. توجه به محتوا و محیط و سن و سواد از اصول مهم تبلیغ است.
۳-۶-۱۷- ساده و آسان
یکی از راه‌های جذب مردم ساده‌گویی است.
خداوند متعال برای توجه مردم به حقایق قرآن آن را به زبان رسول گرامیش (ص) ساده نمود.
«فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ»[۱۶۸]
«ما قرآن را به زبان تو ای رسول آسان کردیم، امید است که مردم، حقایق آن را متذکر شوند».
این آیه چهار بار در سوره قمر تکرار شده است.
بسیار روشن است که اسفاده از کلمات سنگین و جملات پیچیده از تأثیر آن می‌کاهد زیرا بسیاری از مردم با این گونه کلمات بیگانه‌اند.
سخن گفتن به زبان مردم و با سادگی کامل رمز موفّقیت رهبران الهی در جذب آنان به سوی دین خدا بوده است که مصداق روشن آن در عصر کنونی امام خمینی بودند. ایشان که با سخنان ساده و پرمحتوا خود قلب میلیون‌ها انسان را شیفته‌ی خود ساختند. و این درسی بود که آن بزرگوار از جدّ والا مقامشان رسول گرامی (ص) گرفته بود که خدای بزرگ در حق او می‌فرماید:
«مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»[۱۶۹]
«وظیفه‌ی پیامبر تبلیغ روشن است».
امام صادق (ع) فرمود: برای عالم هشت آفت است که یکی از آنها «وَالتَّکَلف فِی تزیینِ الکَلام بِزَوائِد الاَلفاظ» است.[۱۷۰]

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
 
 
 

نظر دهید »
پیش بینی خلاقیت و اضطراب تحصیلی براساس میزان استفاده از بازی های رایانه ای در دانش آموزان دختر اول متوسطه شهر بناب- قسمت ۸- قسمت 2
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

۲۲-۲- پیشینه تجربی در داخل ایران
 

در پژوهشی که خلیفه و ابراهیمی نوبندگانی(۱۳۹۰) در دانشگاه شهید چمران اهواز با عنوان “بررسی رابطه خلاقیت و عملکرد تحصیلی با بازیهای رایانه ای در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر اهواز” انجام داده اند، به این نتیجه رسیده اند که بین خلاقیت و عملکرد دانش آموزان با توجه به تجربه و میزان پرداختن به بازیهای رایانه ای، تفاوت معنی داری وجود دارد.
انوری (۱۳۹۲) در پژوهشی که با عنوان “بررسی میزان اثر بخشی بازی های رایانه ای بر خلاقیت دانش آموزان راهنمایی پسر شهرستان نقده” انجام داده، به این نتیجه رسیده است که بازی های رایانه ای، بر ۳زیر مقیاس خلاقیت(سیالی، انعطاف، ابتکار) تاثیر معناداری داشت و در زیر مقیاس بسط، تفاوت معناداری یافت نشد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که بازی های رایانه ای در ایجاد و ارتقا خلاقیت دانش آموزان به طور معناداری بهتر بوده است.
تقی نژاد(۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی تاثیر بازی های رایانه ای پرخاشگرانه بر خلاقیت و خودپنداره نوجوانان پرداخت. این پژوهش که در نوجوانان دختر و پسر شهرستان بندرعباس انجام گرفت، این نتایج بدست آمد: انعطاف پذیری دختران در سطح معناداری بیشتر از پسران است. خودپنداره در دختران و پسران متفاوت است؛ به این معنا که مولفه شادی، بین دختران و پسران در تاثیر بازی های رایانه ای بر خودپنداره تفاوت وجود دارد. یعنی در دختران بیشتر از پسران است. در مولفه رفتار، وضعیت عقلایی و تحصیلی، شهرت و شادی متفاوت اند؛ به این صورت که بعد از انجام بازی رایانه ای، رفتار در دختران افزایش و در پسران کاهش می یابد.
همچنین در پژوهشی دیگر با عنوان “آثار فن آوری ارتباطی جدید (اینترنت، بازیهای رایانه ای و ماهواره) بر تربیت اجتماعی، با تاکید بر سازگاری دانش آموزان سال دوم دبیرستانهای تهران” که توسط احمدی و همکاران(۱۳۸۸) صورت گرفته نشان می دهد که رابطه معناداری بین استفاده از فن آوریهای نوین و سازگاری دانش آموزان وجود ندارد. اما نشان داد که با افزایش مدت زمان استفاده از اینترنت و بازیهای رایانه ای، سازگاری دانش آموزان افزایش می یابد.

پژوهشی هم کریم زاده و غلامی توران پشتی(۱۳۹۰) با عنوان “تاثیر بازیهای رایانه ای بر خلاقیت و رابطه آن با سازگاری روانی دانش آموزان” انجام داده اند، به این نتیجه رسیده اند که دانش آموزانی که بازیهای رایانه ای را انجام داده اند در دو بعد خلاقیت، نمرات پایین تری نسبت به دانش آموزانی که بازیهای رایانه ای را انجام نمی دادند، برخوردار بودند. همچنین متغیر انعطاف پذیری با سازگاری عاطفی، رابطه مثبت و معنی دار داشت.
قطریفی، رشید و دلاور(۱۳۹۲) در پژوهشی با عنوان “بررسی تاثیر بازی های رایانه ای بر سلامت روانی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر مقطع راهنمایی شهر تهران” نشان دادند که بین سلامت روانی دانش آموزانی که به بازی های رایانه ای نمی پردازند و آنهایی که زیاد به این بازی ها می پردازند، تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج بدست آمده نشان داد که بین دانش آموزانی که به بازی های رایانه ای نمی پردازند و آنهایی که زیاد به این بازی ها می پردازند، از نظر خصومت، جسمانی کردن و اضطراب تفاوت معناداری وجود دارد. و نیز بین دانش آموزانی که کم به بازی های رایانه ای می پردازند و آنهایی که زیاد به این بازی ها می پردازند از نظر خصومت تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج بدست آمده در بخش عملکرد تحصیلی نیز نشان داد که بین عملکرد تحصیلی سه گروه دانش آموز مورد بررسی، تفاوت معناداری وجود ندارد.

در پژوهشی با عنوان “ارتباط بازی های رایانه ای با پرخاشگری در دانش آموزان راهنمایی شهر رشت در سال ۹۲” که توسط فرمانبر و همکاران (۱۳۹۲) صورت گرفت، نتایج نشان داد که بین نوع بازی های رایانه ای و همراهی دوستان در انجام بازی های رایانه ای با پرخاشگری فیزیکی رابطه معنادار وجود دارد و با افزایش استفاده از بازی های رایانه ای پرزد و خورد میزان پرخاشگری فیزیکی دانش آموزان نیز افزایش می یابد. همچنین بین مدت زمان بازی های رایانه ای با پرخاشگری فیزیکی و کلامی رابطه معنادار وجود دارد.
در پژوهشی که عظیمی، جعفری هرندی و موسوی پور(۱۳۹۳) با عنوان “اثر بخشی بازی های آموزشی رایانه ای بر پیشرفت تحصیلی و نگرش به یادگیری درس علوم” در شهر اراک انجام دادند، نتایج نشان می دهد که دانش آموزانی که بازی های آموزشی رایانه ای انجام دادند، به صورت معناداری پیشرفت تحصیلی و نگرش به یادگیری بالاتری نسبت به دانش آموزانی که به روش سنتی آموزش دیدند، داشتند.
آزاد فلاح و همکاران(۱۳۸۰)، در پژوهشی به بررسی رابطه بازی های رایانه ای و مهارت های اجتماعی ۲۵۸دانش آموز پسر سال اول مقطع دبیرستان پرداختند. یافته ها نشان داد، که بین محل بازی و حضور دیگران در محل بازی با مهارت های اجتماعی نوجوانان رابطه معناداری وجود دارد. به این ترتیب که انتخاب منزل به عنوان محل بازی با مهات های اجتماعی رابطع عکس و معنادار داشت و نوجوانانی که بیشتر در منزل به بازی می پرداختند، از مهارت اجتماعی کمتری برخوردار بودذند.
در پژوهشی که محرابی فر، مرتضوی و لسانی(۱۳۹۱) در مدارس متوسطه کرمان انجام داده بودند، نشان می دهد که بین نوع بازی رایانه ای و پیشرفت تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد و بازی هایی که شامل موقعیت های مهم و نیازمند به کار انداختن قوه خلاقیت و تفکر هستند، موجب افزایش سطح تفکر شده، مهارت های شناختی را در دانش آموز بهبود می بخشد.
در پژوهشی که زیر نظر احمدی(۱۳۷۷) تحت عنوان “بررسی تاثیرات اجتماعی بازی های رایانه ای بر دانش آموزان پسر کلاس سوم راهنمایی شهر اصفهان” صورت گرفت، نشان داده شد که دانش آموزانی که بازی های رایانه ای انجام می دهند:

 

 

پرخاشگری شان بیشتر از دانش آموزانی است که به این بازی ها نمی پردازند.
 

مشارکت اجتماعی شان کمتر از دانش آموزانی است که به این بازی ها نمی پردازند.
 

بیگانگی اجتماعی و فرهنگی شان، بیشتر از دانش آموزانی است که به این بازی ها نمی پردازند.
 

از لحاظ تحصیلی شبیه دانش آموزانی هستند که به این بازی ها نمی پردازند.
 

خلاصه، در پژوهشی که رستگارپور و مرعشی(۱۳۹۱) یادگیری مفاهیم شیمی را از طریق بازی رایانه ای و روش سنتی، مقایسه کرده بودند، نشان داد که تفاوت معناداری بین این دو روش وجود دارد و نتیجه می گیرند که بازی کردن، از طریق ایجاد هیجان و لذت، باعث تسهیل درک مفاهیم شیمی می شود.

 

۲۳-۲- پیشینه تجربی در خارج ایران
 

لی[۴۲](۲۰۰۵) در پژوهشی با عنوان “رابطه بین بازیهای رایانه ای و خلاقیت در کره” انجام داده به این نتیجه رسیده است که بازیهای رایانه ای شامل مسائل خلاقانه است که کودکان و نوجوانان و حتی اغلب بزرگسالان را جذب می کند و باعث می شود تا آنها بسیاری از اوقات خود را با این بازیها پر کنند. همچنین درگیری با این بازیها به مهارت شناختی سطح بالا مثل حل مساله و خلاقیت در دانش آموزان کمک می کنند.
مک پرسن[۴۳](۲۰۰۴) در پژوهشی با عنوان “نگرانی کارشناسانه درباره تفکر خلاق کودکان” این گونه بیان می کند، که نوجوانان در حال رشدی که از بازیهای رایانه ای استفاده می کنند، در زمینه مهارت حل مساله با مشکل مواجه هستند؛ چون این بازیها مانعی برای رشد قوه تخیل و خلاقیت آنها هستند که این دو عنصر برای رشد مهارت حل مساله در دانش آموزان ضروری هستند.
توزن[۴۴](۲۰۰۴) نیز در پژوهشی با عنوان “انگیزه یادگیرندگان در بازیهای آموزشی” به این نتیجه می رسد که بازیهای رایانه ای خلاقیت، تخیل، انگیزش مشارکت و همکاری را در بین دانش آموزان تقویت می کند و به حل مسائل در آنان کمک می ک
در پژوهشی که سانگ و چانگ[۴۵](۲۰۰۷)، انجام دادند، نتایج نشان می دهد که بازی کردن با بازی های رایانه ای آموزشی باعث موفقیت در زمینه شناختی می شود و نه تنها فرایند یادگیری و یادآوری دانش آموزان را بهبود می بخشد، بلکه مهارت های حل مساله و تشخیص راه حل های مختلف را نیز تقویت می کند.
پین[۴۶](۲۰۰۰) نقش بازی های رایانه ای را بر انزوای اجتماعی، عزت نفس پایین تر و پرخاشگری مورد بررسی قرار داد. برای این کار از یک پرسشنامه که توسط ۲۰۴ دانش آموز ۸ ساله تکمیل شد، استفاده کرد. نتایج نشان داد که در بین دختران، بین بازی های رایانه ای و عزت نفس ارتباطی وجود ندارد؛ اما در پسران رابطه منفی بین این دو مشاهده شد. همچنین نمره های پرخاشگری با میزان در معرض قرار گرفتن بازی های رایانه ای همبستگی مثبت داشت. سایر نتایج نشان داد که با وجود اینکه بچه هایی که به اینگونه بازی ها می پردازند، به این بازی ها علاقمند شده و نوعی احساس دوستی با آن پیدا می کنند، اما هیچ شاهدی در این زمینه که بازی های رایانه ای منجر به انزوای اجتماعی می شود، دیده نشد.
کراوت[۴۷] و همکاران(۲۰۰۰) معتقدند، داده های بررسی های اخیر نشان می دهد که استفاده زیاد از اینترنت و بازی های رایانه ای ممکن است با افزایش تنهایی و نیز با افسردگی ارتباط داشته باشد. با این حال آنها پیشنهاد می کنند که پروژه های سازمان یافته و دقیقی برای بررسی پیامدهای منفی بازی های رایانه ای و اثرات آن در پرخاشگری، افسردگی، گوشه گیری و سایر ویژگی های روان شناختی و جسمانی مورد نیاز است.

در مطالعه جنتیل[۴۸] و همکاران(۲۰۰۴) که در آن ۶۰۰ دانش آموز پایه هشتم و نهم از چهار مدرسه مورد مطالعه قرار گرفتند، نتایجی بدست آمده نشان داد که آنهایی که بیشتر به بازی های رایانه ای می پرداختند، خشن تر بودند، بیشتر با معلمشان بحث و جدل می کردند، به احتمال بیشتری درگیری بدنی داشتند و در مدرسه نیز از عمکرد ضعیف تری برخوردار بودند.
آنتا[۴۹] و همکاران(۲۰۰۹) در پژوهشی که به بررسی نقش بازی های ویدئویی بر روی قضاوت دانش آموزان دبیرستانی و یادگیری ژنتیک انجام دادند، نتیجه گرفتند که بازی های آموزشی رایانه ای باعث درگیری بیشتر دانش آموزان می شوند؛ اما باعث فهم بیشتر دانش آموزان نمی شوند.
پاتون[۵۰] و همکاران(۲۰۰۰) پس از انجام بررسی هایی به این نتیجه رسیدند که بازی های رایانه ای و اینترنت، بیشتر بر سبک زندگی و فرهنگ افراد اثر می گذارد. به نظر آنها رسانه های جدید از هزاران شیوه نوین، برای ارائه پیام های بازرگانی استفاده می کنند که روی خودپنداره، تصور بدن و مصرف مواد و الکل اثر دارند.
اندرسون و کارن[۵۱] (۲۰۰۰) در دو مطالعه اثر بازی های رایانه ای را بر پرخاشگری و متغیرهای وابسته بررسی کردند. یکی از مطالعه ها نشان داد که انجام بازی های رایانه ای خشونت آمیز رابطه مثبتی با رفتار پرخاشگرانه و بزهکاری دارند. همچنین میزان انجام بازی های رایانه ای رابطه منفی با عملکرد تحصیلی داشت. در یک مطالعه آزمایشی دیگر نشان داده شد که قرار گرفتن در معرض بازی های رایانه ای خشونت آمیز باعث افزایش رفتار و افکار پرخاشگرانه می شود.
بررسی که توسط کال ول و پین[۵۲] (۲۰۰۰) انجام شده، نشان داد که نوجوانان نوعی دوستی الکترونیک برقرار می کنند و به بازی های رایانه ای علاقمند می شوند، اما هیچ دلیلی که نشانگر تاثیر بازی های رایانه ای بر انزوای اجتماعی نوجوانان باشد، بدست نیامد. همچنین بین میزان پرخاشگری و انجام بازی های رایانه ای نیز ارتباطی وجود نداشت.
خلاصه، نتایج تحقیق اسکیفر[۵۳] و همکاران(۲۰۰۷) در مورد اضطراب امتحان و موفقیت تحصیلی نشان داد که دانشجویان با اضطراب امتحان زیاد، از دوره های طولانی مدت تحصیل برخوردار بودند و به نسبت بیشتری از نگرانی اجتماعی رنج می بردند؛ اختلالات روانی و روان پریشی در این گروه بیشتر تظاهر داشت.

 

فصل سوم:
 

 

روش شناسی پژوهش
 

تصمیم گیری درباره روش تحقیق بستگی به هدف تحقیق، ماهیت مساله مورد مطالعه و روش های مختلف بررسی آن دارد. پس روش تحقیق باید براساس مساله مورد مطالعه انتخاب شود.
در این فصل به بحث پیرامون طرح تحقیق، جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری، روش جمع آوری اطلاعات و نیز روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات پرداخته می شود.

 

۱-۳- روش پژوهش
 

روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. چراکه پژوهشگر سعی کرده تا رابطه پیش بینی بین متغیر ها را بررسی کند؛ بطوریکه خلاقیت و اضطراب تحصیلی را براساس میزان استفاده از بازی های رایانه ای در دانش آموزان پیش بینی می کند.

 

۲-۳- جامعه آماری، نمونه و روش نمونه گیری
 

جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه اول متوسطه(دوره دوم) شهر بناب می باشد که ۸۹۲ نفر بوده و در سال تحصیلی۹۴-۹۳ مشغول تحصیل بودند. نمونه آماری براساس جدول مورگان ۲۶۸ نفر شده است. برای نمونه گیری ابتدا از بین دبیرستان های دخترانه شهر بناب که تعداد آنها ۱۱ مدرسه بود، ۵ مدرسه بصورت تصادفی انتخاب شد از هر مدرسه در دو کلاس پرسشنامه پخش شد. با توجه به اینکه در این نوع نمونه گیری، از مدرسه و کلاس به جای فرد به عنوان واحد نمونه گیری استفاده است، لذا روش نمونه گیری در این پژوهش خوشه ای چند مرحله ای است.

 

۳-۳- ابزار گردآوری داده ها
 

پرسشنامه خلاقیت عابدی: پرسشنامه سنجش خلاقیت که به آزمون سنجش خلاقیت عابدی (CT) مشهور است بر اساس نظریه تورنس درباره خلاقیت و در سال ۱۳۶۳ به وسیله عابدی در تهران ساخته شده است. این پرسشنامه چندین بار مورد تجدید نظر قرار گرفت و در نهایت فرم ۶۰ سوالی آن در دانشگاه کالیفرنیا به وسیله عابدی تدوین گردید. پرسشنامه خلاقیت عابدی (CT) دارای ۶۰ سوال سه گزینه‌ای است و چهار خرده مقیاس را می‌سنجد که عبارتند از: سیالی، بسط، ابتکار و انعطاف‌پذیری. هر چه فرد در این پرسشنامه نمره بالاتری بگیرید دارای خلاقیت بیشتری است (عابدی، ۱۳۷۲).
در پژوهشی که توسط سازنده پرسشنامه انجام گرفته است، ضریب پایایی بخش سیالی ۸۵/۰، ابتکار ۸۲/۰، انعطاف­پذیری ۸۴/۰، و بسط ۸۰/۰ به دست آمده است (عابدی، ۱۳۷۲). در یک پژوهش نیز که بر روی ۲۲۷۰ دانش­­آموز اسپانیایی به منظور تعیین روایی و پایایی آزمون سنجش خلاقیت انجام شد، آلفای کرونباخ برای خرده­مقیاس سیالی ۷۵/۰، انعطاف­پذیری ۶۶/۰، ابتکار ۶۱/۰ و بسط ۶۱/۰ به دست آمد (آوزمندی، ویلا و عابدی، ۱۹۹۶).در پژوهش حاضر نیز ضریب پایایی این پرسشنامه با بهره گرفتن از روش آلفای کرونباخ ۸۵/۰ محاسبه شد.

 
 
 

نظر دهید »
مدل سازی استراتژی های بازاریابی بین المللی در ارتباط با محصولات با فناوری سطح بالا (مطالعه موردی شرکت¬های ایرانی فعال در زمینه نانوفناوری)- قسمت ۷
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

متلاطم
منقطع/ غیر مستمر
مستمر پویا
مستمر
بعد کاربر
محصولاتی که در خانه های ۱،۲،۴ و ۵ شکل قرار می گیرند به عنوان بازاریابی سنتی طبقه بندی می شوند.

 

 
 

 

۲-۶-۲- ویژگی های متمایز محصولات با تکنولوژی سطح بالا
 

طبق نظر پورتر(Porter, 1980) و بحثی که در مورد صنایع نوظهور دارد، به صورت منطقی می توان نتیجه گرفت که استراتژی بازاریابی برای تکنولوژی سطح بالا باید متفاوت باشد. به خصوص رسن و دیگران (Rosen et al., 1998) استدلال می کنند که: “بازارهای تکنولوژی سطح بالا ویژگی های مشخصی دارند که آنها را از سایر بخش ها متمایز می سازد”.
نکته اولی که باید به آن توجه کرد این است که محصولات کمی وجود دارد که تنها از یک تکنولوژی تشکیل شده باشند، هرچند استثنا هم وجود دارد. محصولات معمولاً ترکیبی از تکنولوژی های پیشرفته، تثبیت شده و قدیمی می باشند که با هم یک محصول قوی را ایجاد می کنند. بنابراین مشکل است که بین محصولات با تکنولوژی سطح بالا و محصولات با تکنولوژی سطح پایین تنها بر اساس تکنولوژی بکار گرفته شده در آنها، تمایز ایجاد کرد. آنچه مهم است این است که آیا محصولات توسط مشتریان و تأمین کنندگان، سطح بالا تلقی می شوند یا خیر و میزان اِلمانهای تکنولوژی سطح بالایی که در بر دارند، مبنای تمرکز برای ارزیابی و در نتیجه رفتار مشتری خواهد بود (Meldrum, 1995).
یکی از جنبه های این تمرکز برای ارزیابی، ریسکی است که توسط مشتریان تجربه می شود. تمام خریدها به نحوی برای مشتری ریسک دارند اما برای محصولات با تکنولوژی سطح بالا، مسأله ریسک توسط عدم قطعیت های همراه یک تکنولوژی جدید تشدید می شود.
موریارتی و کسنیک (Moriarty and Kosnik, 1989) معتقد هستند که این عدم اطمینان می تواند تنها در طرف مشتری و یا برای مشتری و تأمین کننده با هم باشد. تأمین کنندگان عدم اطمینان و ریسک را به دلیل فقدان تخصص در فروش، تبلیغات و یا حمایت از این محصولات تجربه خواهند کرد. ماهیت ریسک به نوع تکنولوژی، درجه نوآوری بکار رفته و اینکه آیا مشتری، مصرف کننده نهایی است یا واسطه کانال بستگی دارد. ریسک مشتریان از فقدان تجربه در بکارگیری، نگهداری و استفاده کردن از تکنولوژی نشأت می گیرد. بنابراین عدم اطمینان یک جنبه با نفوذ محصولات با تکنولوژی سطح بالا است.
واژه تکنولوژی سطح بالا همانند عدم اطمینان بر “لبه پیشرو[۱۴]” یا “توسعه های پیشرفته[۱۵]” نیز دلالت دارد. گرچه اینکه پیشرو و پیشرفته بودن به صورت رضایت بخشی، تکنولوژی سطح بالا را برای مقاصد بازاریابی تعریف می کند یا خیر جای بحث است. اما می توان گفت که پیشرو و پیشرفته بودن به معنی جدید بودن در بازار نیز می‏باشد.
دلالت بعدی پیشرو یا پیشرفته بودن این است که سازمان ارائه دهنده مجبور است به صورت مقایسه‌ای درصد بالایی از متخصصان با مهارت بالا را در فعالیت‌های علمی و فنی بکار گیرد. در واقع در برخی مثال‌ها، این موضوع یک توصیف کننده کلیدی برای مشخص کردن صنایع با تکنولوژی سطح بالا می باشد. در این صنایع شدت تحقیق[۱۶] ، به معنی هزینه تحقیق به عنوان درصدی از فروش، حداقل ۳ برابر متوسط کل صنایع است(Jelinek and Schoonhoven, 1990). تغییرات سریع در محصول و از رده خارج شدن، چرخه‌های کوتاه عمر محصول، موانع ورود کم و محیط رقابتی همیشه در حال تغییر از سایر خصوصیات عملیاتی محصولات با تکنولوژی سطح بالا در بازار می باشد.
برای مقاصد مدیریت بازاریابی، محصولات با تکنولوژی سطح بالا نیازمند یک تعریف پیچیده تر می باشد که فراتر از “پیشرفته و پیشرو بودن” می باشد که مشتمل بر محصولاتی است که:

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
 

 

در یک محیط کاملاً فنی توسعه یافته اند.
 

در برگیرنده یک تکنولوژی جدید یا پیشرفته می باشند که به عنوان مبنای ارزیابی شان عمل می کند.
 

با درجه بالایی از عدم اطمینان تکنولوژیکی در طرف مشتری و عرضه کننده همراه می باشند.
 

در حال حاضر به عنوان راه حل طبیعی مشکلاتی که برای حل آنها طراحی شده‌اند پذیرفته نمی‌شوند.
 

هنوز یک چهارچوب هماهنگ بیرونی ندارند.
 

این تعریف با رویکردی که بعضی از نویسندگان اتخاذ کرده اند در تضاد است. این نویسندگان تعریف خود را به توصیفاتی چون “محصولات پیچیده، معمولاً با یک طرح فنی سطح بالا” یا ” محصولاتی که با توسعه پیشرو توصیف می شوند و معمولاً چرخه عمر کوتاه و گذرا دارند” محدود می کنند.
تعاریف جامع تری توسط نویسندگانی همچون: شانکلین و رایانس(Shanklin and Ryans, 1984, Shanklin and Ryans, 1987) نیز ارائه شده است، البته آنها تنها ۳ معیار را کلیدی تلقی کرده اند:

 

 

کسب و کاری که نیازمند یک مبنای قوی علمی – فنی باشد.
 

تکنولوژی جدید می تواند به سرعت تکنولوژی فعلی را از رده خارج کند.
 

همزمان با ظهور تکنولوژی های جدید کاربردهای آنها، بازار و تقاضا ایجاد می کند.
 

آنچه توسط تعریف فوق پیشنهاد شده است یک تأکید کاهش یافته بر جنبه های عمر کوتاه و پیشرو بودن محصولات با تکنولوژی سطح بالاست. در عوض وزن بیشتری به فاکتورهایی داده شده است که بر روابط بین عرضه‏کنندگان، محصولات و بازارها، تأثیر می گذارند که به موضوع بازاریابی نیز نزدیک تر می باشد.
یکی از مفروضات اصلی ما در این زمینه این است که محصولات با تکنولوژی سطح بالا فقط محصولات جدید نیستند. کاپون و گلیزر معتقدند: “مسائل و مشکلاتی که در مدیریت تکنولوژی مطرح می شود متمایز از مسائلی است که مربوط به فرایند معرفی و توسعه محصول جدید می شود” (Capon and Glazer, 1987). به طور مشابه، یون و لیلین دریافتند که “محصولات کاملا ًجدید[۱۷]” با تکیه بر پیشرفت های تکنولوژیکی و محصولات با “فرمول بندی جدید[۱۸]” که به احتمال زیاد با گسترش خط محصول یا تعدیل محصول ایجاد می‏شوند، مشخصه های بازار و استراتژی های متفاوتی دارند(Yoon and Lilien, 1985). نتایج یافته های آنها نشان می‏داد:

 

 

تفاوت های استراتژیک بین محصولات کاملا ًجدید و با فرمول بندی جدید، قابل ملاحظه است. (Ibid,)
 

برای محصولات کاملا ًجدید، متغیرهای مربوط به ساختار و پتانسیل بازار حیاتی است. در حالیکه برای محصولات با فرمول بندی جدید، متغیرهای مربوط به سطح رضایت مشتریان از محصولات فعلی و تناسب نوع محصول با استراتژی، مهم و حیاتی هستند (Ibid, P.139).
 

برای هر دو نوع محصولات کاملا ًجدید و با فرمول بندی جدید صنعتی، سه عامل زیر در دستیابی به موفقیت بلند مدت حیاتی هستند (Ibid, P.141):
 

 

میزان تجربه در فعالیت های بازاریابی
 

اثربخشی بازاریابی برای عرضه ی محصول جدید
 

مرحله ی چرخه عمر محصول
 

بهرامی و اوانس در مطالعه‌ای بر روی شرکت‌های با تکنولوژی بالا مشاهده کردند که فرایندهای تدوین استراتژی و اجرای آن، به شدت به یکدیگر تنیده‌اند و در یک فرایند تکرار شونده با یکدیگر ترکیب می‌شوند (Bahrami and Evans, 1989). این ارتباط نزدیک بین فرایندهای برنامه ریزی و پیاده سازی تضاد آشکاری با ادبیات سنتی برنامه ریزی استراتژیک دارد.
به علاوه، میدیک و هایس، گستره ی وسیع تری از خطوط راهنما برای مدیریت تکنولوژی سطح بالا ارائه کردند که با دانش مرسوم متفاوت بود(Maidique and Hayes, 1984). فرث و نارایانا استراتژیهای محصولات جدید شرکت های بزرگ فورچون را نمایه کردند(Firth and Narayana, 1996). در نهایت، کوپر و کلاین اشمیت یک تحلیل گذشته نگر بر روی حدود ۲۰۰ پروژه محصولات جدید با تکنولوژی متوسط به بالا انجام دادند (Cooper and Kleinschmidt, 1990). همانگونه که در ذیل لیست شده است این محققان هشت عامل کلیدی برای موفقیت پروژه های تکنولوژی محور شناسایی کردند. شگفت آن است که طبق این یافته‏ها، حمایت مدیریت ارشد و موقعیت رقابتی تأثیر اندکی بر موفقیت دارند.

 

 

یک محصول برتر که مزایای منحصربفردی را به مصرف کننده ارائه دهد.
 

وجود تعریفی واضح و روشن از پروژه و محصول، پیش از فاز توسعه
 

هم افزایی تکنولوژیکی
 

کیفیت اجرای فعالیت های پیش از توسعه
 

هم افزایی بازاریابی
 

کیفیت اجرای فعالیت های بازاریابی
 

جذابیت بازار
 

بنابراین، فرض می‌کنیم که استراتژیهای بازاریابی محصولات سطح بالا با محصولات سطح پایین متفاوت‏اند. محصولات با تکنولوژی سطح بالا و سطح پایین نه تنها از لحاظ سطوح دریافت شدهی تکنولوژی توسط خریداران، بلکه در بُعد مشخصه های صنعت و بازار نیز متفاوتند.
برای متخصصین بازاریابی که در یک محیط با تکنولوژی سطح بالا کار می کنند، یکی از ابعاد حیاتی این است که آیا تکنولوژی نهفته در محصولات این نوع سازمان ها، الزامات منحصر به فرد در بازاریابی ایجاد می‌کند و یا این ماهیت اثر کمی بر مدیریت بازاریابی خواهد داشت.
دو نویسنده‌ای که در این زمینه بسیار کار کرده‌اند: ویلیام دیویدو(Davidow, 1986, Davidow, 1988) و رجیس مک‏کنا (McKenna, 1985) می باشند. نقش اصلی دیویدو این بوده است که وی به صورت نتیجه بخشی نیاز به بکارگیری اصول بازاریابی -فراتر از یک مفهوم- را در مدیریت محصولات با تکنولوژی سطح بالا نشان داده است.
گرچه وی به صورت مشخصی نشان می دهد که چگونه بازاریابی در این زمینه بکار گرفته می شود، محدودیت کار وی در این است که چیزی بیش از ساختارهای موجود در بیشتر متون استاندارد بازاریابی اضافه نمی‏کند.
اما در طرف دیگر مک کنا بر استراتژی ها و تاکتیک های ارتباطی لازم برای این نوع محصولات متمرکز می‌شود. وی مدل‌ها و پیشنهادات متقاعدکننده ای ارائه می‌کند اما با این تمرکز، خود را تا حدی محدود می‌کند.

 

۲-۶-۳- رویکرد اقتضایی به بازاریابی محصولات با تکنولوژی سطح بالا
 

تئوری اقتضایی بیان می کند یک مجموعه استراتژی های جهانی وجود ندارد که برای همهی کسب و کارها یا سازمانها بهینه باشد و در نتیجه، شرایط و بافت‌های محیطی مختلف نیازمند طراحی استراتژی‌های متفاوت می‏باشند. این چارچوب نظری به نسبت تحلیل موردی، نتایجی به بار می آورد که به طیف وسیع تری از موقعیت ها قابل تعمیم است (Bahrami and Evans, 1989).
چارچوب اقتضایی به طور گستردهای پذیرفته شده و در مطالعات تجربی بسیاری در حوزهی مدیریت استراتژیک و استراتژی بازاریابی به کار گرفته شده است(Buzzel and Gale, 1987, Hambrick and Lei, 1985, Harrigan, 1980, Harrigan, 1983). این رویکرد بیان می کند که اگرمحصولات مبتنی بر تکنولوژی سطح بالا با سطح پایین واقعاً با یکدیگر تفاوت دارند، این تفاوتها منشعب از مشخصه‌ های صنعت و بازار است. به علاوه، این چارچوب پیشنهاد می کند که در چنین وضعیتی، برای بقا و رشد در بازار، استراتژیهای بازاریابی متفاوتی برای محصولات با تکنولوژی سطح بالا باید طراحی و استفاده شود. گاردنر و دیگران بر مبنای چارچوب اقتضایی تلاش کردند ارتباط عامل تکنولوژی را با عوامل محیط صنعت، ارزیابی های مصرف‏کننده، استراتژی های بازاریابی، و موفقیت محصول برقرار سازند(Gardner et al., 2000).
گام اول در رویکرد اقتضایی، توسعه‌ی یک دسته‌بندی مناسب برای محصولات است. محصولات با تکنولوژی مختلف، تحت تأثیر شرایط محیطی قرار می‌گیرند و در نتیجه، باید به طور متفاوتی بازاریابی شوند. تکنولوژی محصول، یک مفهوم دو بعدی است که شامل میزان تغییرات مورد نیاز برای تولیدکننده جهت ساخت و فروش محصول و میزان تغییرات مورد نیاز توسط مشتری جهت خرید، نصب و استفاده از محصول می‌باشد. تحقیقات نشان می‌دهد که تغییرات مورد نیاز توسط مصرف کننده متناسب با سطح تکنولوژی محصول بالا می‌رود (Ellen et al., 1991, Higgins and Shanklin, 1992, Schein, 1985).
همانطور که پیشتر اشاره شد، کوپر و کلاین اشمیت بیان کردند که محصولات با تکنولوژی سطح بالا برای موفقیت در بازار باید مزایای منحصر بفردی را به مصرف کننده عرضه کنند (Cooper and Kleinschmidt, 1990). علاوه بر این، روسیتر و پرسی بیان می کنند که هر چه سطح تکنولوژی بالاتر باشد، سطح درگیری مصرف‏کننده با محصول بیشتر است (Rossiter and Percy, 1997). این مطلب، با ادبیات پیشین که بیان می‏کرد سطح ریسک درک شده با سطح تکنولوژی محصول افزایش می یابد، سازگار است(Davis et al., 1989, Gatignon and Robertson, 1989, Leonard-Barton and Kraus, 1985, Moriarty and Kosnik, 1989). گاردنر و دیگران در این زمینه بیان می کنند که خرید یک محصول با تکنولوژی سطح بالا معمولاً در یک وضعیت درگیری بالا[۱۹] انجام می‌شود که نوعاً مستلزم جستجوی حیطه‌ی وسیع‌تری از اطلاعات و ارزیابی دقیق مورد به مورد محصول می‌باشد(Gardner et al., 2000).

 

۲-۶-۴-مسائل بازاریابی محصولات با تکنولوژی سطح بالا
 

مدیریت بازاریابی محصولاتی که این ویژگی ها را دارند نیازمند توجه ویژه به برخی مسائل است. چنین مسائلی در صنایعی که در آنها محصولات با تکنولوژی سطح بالا وجود دارند مشاهده می شود. در این بخش، این مسائل به صورت چارچوبی از مضامین نوظهور برای ایجاد پارادایم های بازاریابی تکنولوژی سطح بالا ارائه می‏شود. در ابتدا، با کشف مسائل و مشکلات درونی سازمان که از محیط سازمانی بسیار تکنیکی استخراج می شود، و سپس، مسائل و مشکلات خارجی که از ویژگی های کلیدی دیگر محصولات با تکنولوژی سطح بالا نشأت می‏گیرند. این مضامین به صورت تیتروار در جدول شماره ۲-۳ نمایش داده شده اند(Meldrum, 1995). گرچه این موارد منحصر بفرد و مجزا نیستند، اما ساختاری را برای مطالعهی سیستماتیک موضوع فراهم می کنند.
جدول شماره ۲-۳: مضامین نوظهور در بازاریابی محصولات با تکنولوژی سطح بالا

 

 

 

 

 

 
 

 
حق انحصاری © 2021 مطالب علمی گلچین شده. کلیه حقوق محفو
 
 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 139
  • 140
  • 141
  • ...
  • 142
  • ...
  • 143
  • 144
  • 145
  • ...
  • 146
  • ...
  • 147
  • 148
  • 149
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • تفسیر-قرارداد-از-منظر-فقه-و-حقوق- قسمت 8
  • بررسی نتایج اعمال در حکمت های نهج البلاغه- قسمت ۴
  • ماهیت و مبانی «اصل تکلیف به ارائه دلایل» چیست و شرایط و گستره اِعمال آن در حقوق عمومی تا کجاست- قسمت ۳
  • بررسی مبانی فقهی روابط مسلمانان با غیر مسلمانان از منظر قرآن کریم و سیره نبوی(ص)- قسمت ۹
  • مطالعه تطبیقی حقوق مدنی جنین- قسمت ۱۰
  • بررسی تأثیر مدیریت استعداد بر عملکرد کارکنان شعب بانک رفاه کارگران در شهر تهران- قسمت ۲
  • مطالب با موضوع : بررسی رابطه مسئولیت اجتماعی با عملکرد مالی و غیر مالی ...
  • بررسی رابطه بین اخلاق حرفه ای و هوش معنوی در مدیران دبیرستان های شهرستان مشهد- قسمت ۹
  • تاثیر نوسانات جریان نقدی بر کیفیت سود و ارزش شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۷
  • بررسی رابطه اضطراب و انگیزه پیشرفت در بین دانشجویان دختر و پسر ۸۰ص- قسمت ۲
  • شیوه-های-جبران-خسارت-وارده-بر-زبان-از-دیدگاه-پزشکی-قانونی-،-فقه-و-حقوق- قسمت ۱۲
  • نقش معافیت های های مالیاتی برتوسعه باشگاه های کوچک ورزشی از دیدگاه مدیران باشگاه ها و کارشناسان ورزشی شهر اصفهان- قسمت ۵
  • تاثیر فرسودگی کارکنان صف بانک سپه استان قم بر عملکرد سازمانی- قسمت 27
  • استفاده از منابع پایان نامه ها درباره :شناسایی و اولویت بندی عوامل و شاخص های موثر در ...
  • بررسی ارتباط میان مؤلفه های کیفیت زندگی کاری با میزان رضایت ...
  • دانلود پژوهش های پیشین درباره شناسایی عوامل مؤثر بر انگیزه‌ی مشارکت زنان روستایی در دوره ...
  • بررسی کارایی واحدهای کنسانتره در استان آذربایجان غربی- قسمت ۳
  • دانلود پژوهش های پیشین در رابطه با نقش تقسیمات کشوری در توسعه سیاسی شهرستان لنگرود- فایل ۱۷
  • بررسی وضعیت مشارکت در ورزش و ارتباط آن با رفتار شهروندی سازمانی بانوان شاغل در ادارات کل استان خراسان شمالی- قسمت ۹- قسمت 2
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره تعیین رابطه بین رفتارهای دوره‌ای شاخص‌های بازار سهام در بخش صنعت، خدمات و ...
  • دانلود فایل های پایان نامه در رابطه با رفع ماتی از تصاویر چهره به منظور استفاده در یک سیستم ...
  • نقش دادستان در پیگیری جرایم اقتصادی در نظام اداری کشور- قسمت ۳- قسمت 2
  • تربیت اخلاقی در نهج البلاغه- قسمت ۷
  • تحولات اجتهاد در ادوار مختلف فقه امامیه- قسمت ۴
  • بررسی آرمان‌شهر مولانا در مثنوی معنوی- قسمت ۱۹
  • رویکرد قانون تعیین تکلیف ثبتی اراضی و ساختمانهای فاقد سند رسمی در حل و فصل اختلافات ملکی- قسمت ۳
  • تعیین سطح عملکرد قاب های خمشی طرح شده به روش طراحی پلاستیک بر ...
  • مطالعه آزمایشگاهی اثرات دما و کسرحجمی نانوذرات بر لزجت دینامیکی و ضریب هدایت گرمایی نانوسیال آب- اکسید آهن۹۳- قسمت ۶
  • بررسی اقتصادی و تعیین اولویتهای سرمایه گذاری صنعتی در استان کرمانشاه- قسمت ۱۹
  • پایان نامه نهایی ۴- قسمت ۶

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان