۳-۲-۱-۴-۶ وجه امری آفرینش آسمان وزمین
این بار خداوند به چگونگی خلقت آسمان اشاره می نماید و می فرماید : « ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ »(فصلت/۱۱) و خداوند متوجه آسمان می شود . منظور از توجه به آسمان آماده سازی آن برای آفرینش است در حالیکه آن چیزی بود که خدا برای فهم انسان با تعبیر « دُخان » از آن یاد کرده است و دود ماده ی اولیه ی بود که خداوند با آن استعداد آسمان شدن بخشید و آن
را قابل باریدن گرداند. عبارت «فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ »(فصلت/۱۱) اشاره به «وجه امری» خلقت آسمان و زمین دارد.
از مصدر جلال احدیّت به آسمان و زمین خطاب رسید و این خطاب امر تکوینی خداوند تعالی است که عبارت از کلمه ی ایجاد است. همان طور که از آیه ی شریفه ی« إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»(یس/۸۲) استفاده می شود از آن جایی که در معنای «امر» تقدیر جهات وجود و تنظیم آن وجود ندارد به همین جهت «امر» تدریج بردار نیست و زمانی که در آن لحاظ نمی گردد. چنانچه در این باره فرموده است:« وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»(قمر/۵۰) و فرمان ما جز فرمان واحدى نیست که مانند یک چشم بر هم زدن است. (طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۸/۱۹۰-۱۸۹)
در آیه ی « فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحى فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ »(فصلت/۱۲) به مسئله ی خلقت آسمان های هفتگانه می پردازد و این بار از واژه- ی «قَضی» استفاده نموده است. واژه ی «قَضی» در لغت به معنای به اتمام رسانیدن و فیصله دادن به امری است. (راغب، ۱۴۱۲ : ۱/۶۷۴؛مصطفوی، ۱۳۶۰ : ۹/۲۸۵) علامه طباطبایی معتقد است : «قَضی» جدا کردن چند چیز است و ضمیر «هن» به آسمان ها برمی گردد. بنابراین « فقضاهن»، اشاره دارد به اینکه خداى تعالى امر آن را متمایز کرد و آن را در «یومَین » هفت آسمان قرار داد.(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۱۷/۵۵۶) با توجه به اینکه از ویژگی های
«وجه خلقی» آن است که در خلقت آن تقدیر و تألیف به کار رفته باشد حال چه به نحو ضم چیزی به چیز دیگر باشد و چه به نحو دیگری که از قبیل ضم جزئی به جزء دیگری نباشد.(همان،۱۳۷۴ :۸/۱۸۹)
بنابراین می توان تمایز آسمان های هفتگانه را باز «وجه خلقی» دانست و عبارت « وَ أَوْحى فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها »(فصلت/۱۲) اشاره دارد به اینکه خدای سبحان در هر آسمان امر الهی را که منسوب و متعلق به آسمان است به اهلش یعنی ملائکه ساکن در آن وحی فرمود اما اینکه «یومَین» در آیه ظرف باشد هم برای خلقت آسمان های هفتگانه و هم برای وحی، هیچ دلیلی از الفاظ آیه بر آن دلالت نمی کند.(همان، ۱۳۷۴ : ۱۷/۵۵۹) و در پایان آیه ی مذکور خداوند با بیان آذین بندی آسمان دنیا آفرینش آسمان را خاتمه می دهد.
کفی را منبسط سازد که این فرشی است بس لایق | بخاری را بر افزاید که این سقفی است بس زیبا[۲۲] | |
از آن سقف معلّق حسن تصویرش بود ظاهر | وزین فرش مطّبق لطف تدبیرش بود پیدا |
۳-۲-۱-۴-۷ خلقت آسمان و زمین در سته ایام
پس آن چه از آیات گذشته به دست آمد این است که خلقت آسمان و زمین به این شکل و وضعى که مىبینید ناگهانى نبوده و به این شکل از عدم ظاهر نشده بلکه از چیز دیگرى خلق شده که آن چیز قبلاً وجود داشته و آن، مادهاى متشابه الاجزاء و روى هم انباشته بوده که خداى تعالى این ماده متراکم را جزء جزء کرد، و اجزاء آن را از یکدیگر جدا ساخت، از قسمتی از آن زمین را ساخت و سپس به آسمان که در آن هنگام دود بود پرداخت. آن را جزء جزء نمود و به صورت هفت آسمان درآورد. بنابراین در آیات «وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّام»(هود/۷) و « إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» (اعراف/۵۴) و آیات مشابه دیگر از کل آفرینش آسمان و زمین تعبیر به « سِتَّهِ أَیَّامٍ» شده است.زیرا بر اساس آیات فصلت خلقت آسمان ها در « یَوْمَیْنِ» و خلقت زمین نیز در « یَوْمَیْنِ» صورت گرفته است در نتیجه از
«سِتَّهِ» دو روز باقی می ماند که درآن به پردازش زمین و اعمالی مثل «تقدیر ارزاق» یا به عبارتی به حرکت درآوردن زمین به دور خورشید و…. پرداخته شده است.(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۱۰/۲۲۴) لازم به ذکر است که از مجموع آفرینش آسمان و زمین باز هم از «خَلق» استفاده شده است: «خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّام»(هود/۷) که بیانگر وجه خلقی است و تدریج الوجود بودن آن دو را بیان می کند.
۳-۲-۱-۴-۸ تحلیل نهایی
در آیات مذکور همیشه آسمان همراه با زمین بیان شده است و این خالى از این اشعار نیست که بین آن دو، نوعى ارتباط در وجود و اتصال در نظام هست. چون فعل و انفعال و تأثیر و تأثر در بین تمامى اجزاى عالم مشهود است. در سیاق آیات مزبور بعد از گستردن زمین، به اخراج آب و چراگاه زمین و ریشهدار کردن کوههایش و برکت بخشیدن به زمین و تقدیر ارزاق را با خلقت زمین یک جا بیان کرد و سپس خلقت آسمان را با حرف «ثُمَّ» به آن عطف نمود و حرف«ثُمَّ» علاو ه بر اینکه ترتّب را نشان می دهد ظهور در این دارد که خلقت آسمان در امتداد خلقت زمین ولی در مرحله ای بعد از آفرینش زمین صورت پذیرفته است. (همان، ۱۳۷۴ : ۱۷ / ۵۵۶-۵۵۴)
۳-۲-۱-۵ بررسی واژه ی« جَنَّتان»
وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ (الرحمن /۴۶) وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ (الرحمن/۶۲)
و هر کس را که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است. و غیر از آن دو (باغ)، دو باغ (دیگر نیز) هست. (فولادوند،۱۴۱۵: ۱ /۵۳۳)
۳-۲-۱-۵-۱مفهوم لغوی واژه ی« جَنَّتان»
واژه ی «جنّتان» تثنیه ی «جنه» به معنای باغ و بستانی که دارای درختان انبوه است و زمین را می پوشاند است. (راغب، ۱۴۱۲ : ۲۰۴-۲۰۳)واژه پژوهان « جنه» را از ریشه ی «جن» به معنای پوشیده و پنهان بودن چیز ی از دسترس حس دانسته اند.(ابن منظور، ۱۴۱۴ : ۱۳/۹۲؛مصطفوی، ۱۳۶۰ : ۲/۱۲۴-۱۲۳؛قرشی، ۱۳۷۱ : ۲/۶۱) و در بیان علت نام گذاری جایگاه نیکوکاران در جهان آخرت به «جنه» نوشته اند : منظور تشبیه به جنّات دنیا است که در روی زمین وجود دارد تا تفهیم آسان گردد. هر چند که میان آن ها تفاوت زیادی وجود دارد وگرنه جنات آخرت را نمی توان با باغ های دنیا مقایسه نمود. (قرشی،۱۳۷۱ : ۲/۷۵؛راغب، ۱۴۱۲ : ۲۰۴-۲۰۳؛مصطفوی، ۱۳۶۰ : ۲/۱۲۴) و یا اینکه این تعبیر و نام گذاری به خاطر پوشیده بودن نعمت های آن از دسترس ما است.(راغب، ۱۴۱۲ : ۲۰۴-۲۰۳)
۳-۲-۱-۵-۲تبیین واژه ی « جَنَّتان » در آیه ۴۶ سوره الرحمن
وجود دوگانه ها به آیات سوره ی الرحمن رنگ خاصی بخشیده است. چنانچه چندی از آن ها در خصوص زندگی دنیوی است مانند : خورشید و ماه،گیاه بی تنه و درخت و… که انسان در زندگی روزمره دنیوی آن ها را درک می کند تا جایی که سیاق آیات پیش می رود و ما را با توصیف چهار بهشت به صورت دو به دو ولی مجزا و در حین حال پی در پی مواجه می کند. از آن جایی که بهشت حقیقتی است مربوط به جهان آخرت و از جنس زندگی دنیوی نیست بنابراین درک آن برای انسان مشکل و پیچیده است به همین خاطر خداوند متعال به توصیف آن پرداخته و حتی مثال می زند: « مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْکَ عُقْبَى الَّذِینَ اتَّقَوْا»(رعد/۳۵) تا فضای ذهن انسان را برای تصور و درک بهشت مهیا سازد ولی جالب توجه اینکه در توصیف بهشت در سراسر قرآن از اوصاف دوگانه استفاده شده است مانند : (دو چشمه سلسبیل و تسنیم، دو نوع زیورآلات از طلا و نقره، دو نوع شراب با دو طعم کافور و زنجبیل، دو نوع لباس از سُندُس و استبرق و…) اگر چه ممکن است در سیاق آیات سوره ی الرحمن این اوصاف دوگانه متناسب با ماهیت بهشت های دوگانه توجیه کرد.
نکته ی جالب و مبهم این است که در قرآن اکثر خصوصیات جهنم به صورت مفرد مطرح شده است اما ذکر اوصاف بهشت به صورت زوج بیان شده است. پرداختن به این مسئله کار ما نیست، و مجال دیگری را می طلبد. بنابراین کار ما دراین فضا تنها بررسی بهشت های دوگانه درسیاق آیات سوره ی الرحمن است.
۳-۲-۱-۵-۳ بیان آرای مفسرین پیرامون آیه ی ۴۶ سوره ی الرحمن
مفسرین پیرامون واژه ی « جَنَّتان» در آیه ی ۴۶ سوره ی الرحمن آرای متعددی را ذکر کرده اند که می توان آن ها را به ۱۲ بخش تقسیم نمود :
۱) بهشت اول مادى و جسمانى و بهشت دوم معنوى و روحانى است. چنانچه فرموده است:« لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَهٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّه»(آل عمران/۱۵) در این آیه علاوه بر بهشت جسمانى که نهرها از زیر درختانش مىگذرد و همسران پاک در آن هستند از بهشت معنوى که خشنودى خداست سخن مىگوید. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ : ۲۳/۱۶۳-۱۶۲؛شریف لاهیجی،۱۳۷۳: ۴ /۳۴۴؛کاشانی، ۱۳۳۶: ۹/۱۲۸-۱۲۷؛حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۲/۴۲۶؛فخررازی، ۱۴۲۰ : ۲۹/۳۷۱-۳۷۰؛آلوسی، ۱۴۱۵ : ۱۴/۱۱۵؛نیشابوری، ۱۴۱۶ : ۶/۲۳۳) از میان مفسرین بانو امین نظر فوق را از بهترین توجیهات می داند و از دیدگاه ایشان به حقیقت نزدیک تر مىنماید. ایشان در توجیه این نظر نوشته اند : بهشت اسم جنس است و تمام انواع و اقسام بهشتها را شامل مىگردد و تعدد آن به انواع است نه به افراد و بهشت روحانى و جسمانى دو نوع از بهشت مىشوند که تحت هر یک از آن افرادى قرار می گیرند و این دو نوع بهشت در تمام خصوصیات از هم جدا و متمایز است جز آنکه هر دو به ازای عمل نیک تفضلاً عنایت مىگردد. در توضیح بیشترذکر می کنند چون معرفت امر روحانى است، و باید جزاى عمل درخور عمل باشد این است که جزاى او بهشت روحانى است، و ایستادگى در عمل چون به عمل جسمانى تمام مىگردد جزاى آن بهشت جسمانى است.(امین، ۱۳۶۱ : ۱۲/۴۱-۴۰)
۲) بهشت اول به عنوان پاداش اعمال به آنها داده مىشود، و بهشت دوم به عنوان تفضل، چنان که در آیه ی شریفه ی سوره ی نور آمده است:«لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»(نور/۳۸) هدف این است که خداوند پاداش بهترین اعمال آنها را بدهد و از فضلش بر آن بیفزاید. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ : ۲۳/۱۶۳-۱۶۲؛کاشانی، ۱۳۳۶: ۹/۱۲۸-۱۲۷؛حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۲/۴۲۶؛فخررازی، ۱۴۲۰ : ۲۹/۳۷۱-۳۷۰؛آلوسی، ۱۴۱۵ : ۱۴/۱۱۵؛نیشابوری، ۱۴۱۶ : ۶/۲۳۳؛زمخشری، ۱۴۰۷ : ۴/۴۵۲؛مدرسی، ۱۳۷۷: ۱۴ / ۳۵۵-۳۵۴؛عاملی، ۱۳۶۰ : ۸ / ۱۴۶) در میان مفسرین، علامه طباطبایی این نظر را بر سایر نظرات مطرح شده در این زمینه ترجیح داده اند و در توجیه این نظر آورده اند : « این قول بهتر است، چون آیه شریفه ی«لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها وَ
لَدَیْنا مَزِیدٌ» (ق/۳۵) هم اشعارى بدان دارد، البته آن طور که ما تفسیرش کردیم این اشعار را دارد.»(طباطبایی، ۱۳۷۴ : ۱۹ /۱۸۴-۱۸۳)
۳) یک بهشت براى اطاعت، و دیگرى براى ترک معصیت است. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ : ۲۳/۱۶۳-۱۶۲؛کاشانی، ۱۳۳۶: ۹/۱۲۸-۱۲۷؛حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۲/۴۲۶؛فخررازی، ۱۴۲۰ : ۲۹/۳۷۱-۳۷۰؛آلوسی، ۱۴۱۵ : ۱۴/۱۱۵؛نیشابوری، ۱۴۱۶ : ۶/۲۳۳؛زمخشری، ۱۴۰۷ : ۴/۴۵۲؛عاملی، ۱۳۶۰ : ۸ / ۱۴۶)
۴) یک بهشت براى ایمان و عقیده، و دیگرى براى اعمال صالح و مانند آن عطا می شود. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ : ۲۳/۱۶۳-۱۶۲؛عاملی، ۱۳۶۰ : ۸ / ۱۴۶؛آلوسی، ۱۴۱۵ : ۱۴/۱۱۵؛مدرسی، ۱۳۷۷ : ۱۴ / ۳۵۴-۳۵۳)
۵) چون مخاطب در سوره ی الرحمن جن و انس هستند هر یک از این دو بهشت به گروهى از آنها تعلق دارد.( مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ : ۲۳/۱۶۳-۱۶۲؛کاشانی، ۱۳۳۶: ۹/۱۲۸-۱۲۷؛حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۲/۴۲۶؛زمخشری، ۱۴۰۷ : ۴/۴۵۲؛آلوسی، ۱۴۱۵: ۱۴/۱۱۵؛نیشابوری، ۱۴۱۶ : ۶/۲۳۳؛شریف لاهیجی،۱۳۷۳: ۴ /۳۴۴؛عاملی، ۱۳۶۰ : ۸ / ۱۴۶؛فخررازی، ۱۴۲۰ : ۲۹/۳۷۱-۳۷۰)
۶) یک بهشت، جنت عدن و دیگری جنت نعیم است. (حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۲/۴۲۶؛کاشانی، ۱۳۳۶: ۹/۱۲۸-۱۲۷؛شریف لاهیجی،۱۳۷۳: ۴ /۳۴۴؛طبرسی، ۱۳۶۰ : ۲۴ / ۱۰۸؛آلوسی، ۱۴۱۵: ۱۴/۱۱۵)
۷) یک بهشت از طلا و دیگری از نقره است. (حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۲/۴۲۶؛کاشانی، ۱۳۳۶: ۹/۱۲۸-۱۲۷؛شریف لاهیجی،۱۳۷۳: ۴ /۳۴۴؛طبرسی، ۱۳۶۰ : ۲۴ / ۱۰۸)
۸) یک بهشت از یاقوت سرخ و دیگری از زبر جد سبز است. (حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳ : ۱۲/۴۲۶؛کاشانی، ۱۳۳۶: ۹/۱۲۸-۱۲۷)