مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
بررسی تحلیلی رویکرد آموزشی رجیو امیلیا و سنجش میزان آگاهی مدیران و مربیان مراکز پیش از دبستان نسبت به عناصر اساسی برنامه درسی آن- قسمت ۸
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

کودک ذاتا در جستجوی تعادل است، حل مسائل و کسب فزاینده سطوح رشد یافته تفکرات منطقی به عنوان منبع انگیزش ومحرک دیده می شود.

 

 

 

محیط یادگیری

 

 

یک برنامه آموزشی متعادل و ترغیب کننده آزادی و تجربه مستقیم در حیطه محدودیت های دقیقا تعریف شده، فعالیت های یادگیری براساس اصول رشد قرار دارند ومتناسب با علایق و نیازهای هر کودک تطبیق یافته اند، معلم پاسخگوی نیازها هوشی، اجتماعی و فیزیکی کودک است، تاکید روی روش های پروژه ای و ترکیبی (مانند آشپزی) که درآن یادگیری های بسیار مورد تشویق قرار می گیرد، وجود دارد.

 

 

روش های بسیار ویژه کلاس داری و آموزش روش های تشریحی و گام به گام و رشد مهارت های متوالی مورد حمایت می باشند و تاکید بر مطالب سازمان یافته و ماشین های آموزشی است.

 

 

تدابیر آموزشی مشخص ودقیق، ولی کلاس درس ازآزادی کافی برای کاوش وتحقیق برخوردار است. موضوعات ومواد جهت پرورش مهارت های اساسی پیاژه مانند طبقه بندی، ردیف کردن، ابقا وحل مسایل طرح ریزی گردیده اند.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
 

 

الگوی فروبل
فردریک فروبل (۱۸۵۲ – ۱۷۸۲) کسی است که از یک قرن قبل تا کنون تاثیر مهمی روی تربیت دوره کودکی اولیه داشته است. او بر شکوفایی رشد طبیعی کودکان، احترام به فردیت هر کودک، توجه به بازی به عنوان اساسی ترین روش رشد و یادگیری، برخورداری کودکان از استقلال و آزادی در اجرای برنامه ها و در نظر گرفتن تفاوت های فردی آنان تاکید می ورزید. (ترابی میلانی و دیگران، ۱۳۹۱، ص۳)
فروبل تحت تاثیر روسو و پستالوزی قرار داشت. او بحث می کرد که بازی یک فعالیت جدی و عمیقا مهم برای خردسال است. از نظر او کودکستان[۶۴]ها موسساتی هستند که کودکان درآن آموزش می بینند و خودشان را تربیت می کنند و محلی است که آنان تمام توانایی هایشان را از طریق بازی که یک فعالیت خلاق[۶۵]و آموزش خودبه خودی است[۶۶]، شکل می دهند و یکپارچه می کنند. کودکان از طریق بازی یاد می- گیرند و در واقع بازی اصل اساسی فلسفه فروبل است، اصلی که توسط بسیاری از متخصصان تعلیم وتربیت دوران کودکی اولیه برجسته شده است. آن طور که پیروان بعدی فروبل اعتقاد داشتند، وی معتقد نبودکه بازی کودک بایستی غیر ساختاری[۶۷] «نامنظم» باشد. از نظر او این مساله خیلی مهمی است که بازی به تصادف واگذار نشود.
برای این که کودکان از طریق بازی یادبگیرند، فروبل مجموعه ای از اسباب بازی و بازی ها را طراحی کرد. فروبل با توسل به بازی به عنوان الگوی آموزش و برنامه درسی و تجسمی از اجتماع وسیع تر توانست طرح آموزشی خود را براساس بازی بنیان نهد. او هدایا [۶۸](اشیاء) را که کودک ازطریق بازی با آنها، قدم به قدم و به طور منظم به حس نظم واقعی پی برد و مشغولیات[۶۹](پیشه ها) را به منظور آموزش دست، چشم و فکر طرح ریزی و ابداع کرد. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۱)
تجزیه و تحلیل هدایا، مشغولیات، اشعار و برنامه درسی فروبل

 

 

اولین هدیه از شش توپ پارچه ای نرم به رنگ های قوس و قزح یعنی آبی، سبز، زرد، نارنجی، قرمز، نیلی و بنفش تشکیل شده بود. آنها در جعبه ای که درون آن شش رنگ به رنگ شش توپ مختلف بود، قرار داشتند.
 

رنگ عامل تباین برای هر هدیه بود که منتج به منتزع کردن رنگ از شکل، و شکل از رنگ می شد.
 

خصوصیات برجسته و نمایان توپ، وحدت و شکل پذیری[۷۰] آن بود.
 

فروبل توپ را همپای خارجی کودک در مراحل اولیه رشد می دانست، وحدت فردی آن به وضعیت فکری و قابلیت شکل پذیری آن به فعالیت درونی و ذاتی کودک متشابه است. در واقع کودک از طریق درک این روابط قادر به جدا کردن خود از دنیای خارجی و دنیای خارج از خود می باشد.
 

هدف هدایا ابتدا برانگیختن مشاهده و دوم ابراز وجود در کودک است. در ساده ترین و عمومی ترین نوع هدایای فروبل، توپ اولین پایه برای طبقه بندی اشیاء خارجی است. به خاطر عدم محدودیت خارجی و قابلیت تطبیق و تغییر پذیری، بهترین وسیله برای بیان ایده های بی پایان ونامحدود در کودک است.
 

هدایای کودکستان، چنان طرح ریزی شده اند که منجر به کسب مهارت درکار با اشیا می گردد. آنها براساس سلسله توالی از ساده به مشکل مرتب شده و مورد استفاده قرار می گرفتند و بنابراین یک توپ به عنوان اولین هدیه می توانست نقطه شروع خوبی باشد. توپ از دیدگاه فروبل اساسی برای درک رابطه و شکل یک کل واحد به حساب می آمد و این وحدت منشا و اساس همه کارها و فلسفه فروبل است. از دیدگاه فروبل مشغولیات نیز سبب بالارفتن توانایی های کودکان، و محرکی برای فعالیت های ذهنی و نیز سبب یکپارچگی و سازماندهی درونی آنها می گردند. از آنجا که «پدر کودکستان» کودک را منبع و منشا و اساس برنامه درسی خود می دانست، چنین ضروری می دانست که کودک را با یک سری پدیده ها و سرگرمی ها روبرو نماید تا بدین وسیله فعالیت های ذهنی وی را به تناسب علایقش تحریک نماید وبه یکپارچگی درونی وی کمک نماید. طرز استفاده از وسایل تجویز شده و سازمان یافته بود. بدین معنی که با پیروی و دنبال کردن از یک طرح سازمان یافته دقیق، کودک یاد می گرفت خمیر بازی کند، ببرد، مهره ها را نخ کند، بدوزد، ببافد، کاغذ ها را تابزند، اشکالی خلاق بسازد، طرح هایی مقوایی درست کند، بکشد، کپی کند، بچسباند و نظایر اینها را انجام دهد. طرح های انتزاعی یا تصاویر پیچیده ای برای بریدن و چسباندن که برای پنج ساله ها بسیار سخت و دشوار می نماید، در کارهای فروبل موجود بود. برای رنگ آمیزی از صفحات( ۴×۶ )حاوی تصاویر بی نهایت ریزه کاری شده و پیچیده مانند منظره یک مزرعه استفاده می شد. کارت های دوخت نیز الگوهای پیچیده ای داشتند که کودکان بایستی با بخیه های بسیار مساوی و بسیار ظریف پر می کردند. بافتن، نیز به وسیله نوارهای کاغذی باریک و ظریف صورت می گرفت و اشکال و سطوح بسیار ظریفی را تشکیل می دادند. بعضی از کودکان که از هماهنگی عضلانی بسیار عالی برخوردار بودند از انجام این فعالیت های مشغول کننده لذت می بردند ولی قابل نقد است که پسران و دختران کوچکی که عضلات دستانشان هنوز شکل نگرفته و ماهیچه های ظریف انگشتانشان اجازه بافتن و رنگ آمیزی را به آنها نمی دادند، همان هایی بودند که آبرنگ ها را ریخت و پاش می کردند و بخیه ها را نامرتب و نامنظم می زدند و سرانجام از زمان «مشغولیات» روزانه لذت نمی بردند. به هرحال، مشغولیات وتعلیمات دستی را باید مرهون و نتیجه افکار فلسفی و تربیتی فروبل و پدر کودکستان دانست. از نظر فروبل، آموزش مهارت های دستی، از تعیلم و تدریس حرف و صنایع تا حدودی نیز جدا بوده و آن را عامل بیان افکار و اختراع و ابتکار در امر تربیت دانسته است. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۷)
 

فروبل معتقد بود که تعلیم و تربیت باید شخصیت کودک را پرورش دهد و اساسا این رشد باید خودجوش باشد. فروبل هم مانند روسو عقیده داشت که کودک از آغاز موجودی فعال است و جسم او قبل از ذهنش رشد می کند. او فهمیده بود که تعلیم و تربیت باید بر مبنای این حقایق طبیعی بنا شود. از این رو، برنامه های کودکستان خود را طوری سازمان داد که کودک را به طور خودجوش به فعالیت وامی داشت. در آنجا کودک نه تنها فعال بود بلکه فعالیت او از علاقه اش سرچشمه می گرفت. در این جا بود که فروبل از پیشینیان خودگوی سبقت را ربود، زیرا وی نخستین کسی بود که ارزش بی پایان دنیای شخصی کودک را از نظر تعلیم و تربیت شناخت. فروبل هم مانند هربارت، تعلیم و تربیت را نیروی اجتماعی می دانست. در یکی از نامه هایش آمده است: « انسان باید در رابطه با خود و دیگران رشدی هماهنگ، آرام وبا نشاط داشته باشد و این پیشرفت باید در تمام مراحل رشد و مقتضیات زندگی، در خانواده و مدرسه، در زندگی محلی و عمومی، ادامه یابد». (صفوی، ۱۳۶۶، ص۳۹)
جدول۲-۲عناصر اساسی برنامه درسی الگوی فروبل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نام الگو
عناصر اساسی برنامه درسی
فروبل
هدف: رشد یکپارچه و هماهنگ کودکان در همه ابعاد و هدایت به سوی شناخت خود، سازش با طبیعت و یگانگی خداوند و پی بردن کودک به وحدت وجودی، طبیعی و ذاتی در همه امور زندگی (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۱)
و لذت بخش کردن آموزش ها (محمدبیگی، ۱۳۸۵، ص۱۲۴)
محتواو سازماندهی: علوم طبیعی از طریق مواجهه کودک با طبیعت، ریاضیات از قبیل رابطه کل و جزء، اعداد، شمارش و اندازه گیری، ترکیب و سری کردن. حوزه های هنری از قبیل همزمانی حرکتی و نمایشی، نقاشی، سرود های ریتمیک و نیز ادبیات و شعر. سازماندهی محتوا نیز به گونه ای است که موضوعات به صورت هماهنگ ارائه می گردند. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۲)
روش: روش های مشاهده، اکتشاف، بحث و تحلیل، فعالیت آزاد و بازی در این الگو به کار گرفته می شوند. بازی در این الگو اهمیت بسیاری دارد و به نظر فروبل، مهم تر از آن است که به حال خود رها شود. هدایا و مشغولیات ابداعی فروبل نیز، در جریان آموزش مورد استفاده قرار می گیرند. هدایا و یا وسایل بازی در واقع یک سری ابزارهای قابل دست کاری بودند که کودک ضمن بازی با آن ها در خصوص اشکال، اعداد و اندازه- گیری تجربیاتی به دست می آورد. این وسایل ضمنا به صورت واحد هایی منظم در درون جعبه ها جای می گرفتند وبازی با آن ها به تقویت قوای خلاقه و رشد مفاهیم و مهار ت های هوشی در کودکان می انجامید.
محیط یادگیری: کلاس های فروبل نه در اتاق های مدرسه، بلکه در باغ های کودکان، جایی که هر فعالیت چنان طرح ریزی می شد که آموزش از طریق لذت و شادی، صورت می گرفت. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۱۰۰)
ارزشیابی: ارزشیابی از فعالیت های آموزشی و یادگیری کودکان به صورت توصیف کردن و نمایش دادن انجام می شود. (محمدبیگی، ۱۳۸۵، ص۲۸)
کارکنان: فروبل دارای یک سیستم تربیتی قدرتمند و جذاب بوده و بسیاری از مربیان بخش های مختلف اروپا به منظور یادگیری روش او به موسسه تربیتی وی می رفتند. در الگوی او، نقش معلم سنتی واژگون شده است، یعنی مربی کمتر به عنوان آموزش دهنده عمل می کند و بیشتری رهبری اعمال کودک را برعهده دارد و نقش شنونده ای مسئول را در برابر اندیشه های کودک ایفا می کند. (همان)
 

الگوی مک میلان [۷۱]
خواهران مک میلان (راشل و مارگارت[۷۲]) که تا حدود زیادی تحت تاثیر عقاید فروبل قرار داشتند، «مهدکودک» را به عنوان نامی مناسب برای نوع تازه آموزش و پرورش پیش دبستان در نظر گرفتند. خواهران مک میلان که با کودکان پیش دبستانی در محله های فقیرنشین لندن کار می کردند، سعی در برآوردن نیازهای اساسی کودکان خردسالی داشتند که تامین نیازهایشان از طریق زندگی در خانواده های پرجمعیت و محله های فقیرنشین میسر نبود. آنها با تجربه ای که از کلینیک های درمانی انگلستان در مورد کودکان بی بضاعت کسب کرده بودند مهد کودک را مکانی برای پیشگیری بیماری های فکری و جسمی کودکان می دانستند و به همین جهت فلسفه اصلی آموزش و پرورش در مهد کودک را برپایه مراقبت غذایی و پرورشی فرد فرد کودکان استوار نمودند. تلاش های موفقیت آمیز این خواهران انگلیسی در زمینه کار با کودکان دوتا پنج ساله سبب گردید که پارلمان انگلستان در سال ۱۹۱۸ با تصویب قانون فیشر(قانون اخذ مالیات برای خدمات مهد کودک) بر آن مهر تایید رسمی زد. این قانون به نظام های آموزشگاهی محلی اجازه تاسیس مهد کودک در سراسر انگلستان را می داد. در سال ۱۹۲۰، مهد کودک- های سایر کشورها از این مهد کودک های انگلیسی الگو گرفتند. رشد مهد کودک ها در امریکا از طریق ارتباط با دانشگاه ها و دانشکده ها چشمگیر بوده است. عملکرد این مهد کودک ها به عنوان مراکز آزمایشگاهی و تحقیقاتی با توجه به اهداف، متفاوت بوده است. (مفیدی، ۱۳۸۱، ص۳۷)
راشل مک میلان در ۲۵مارس ۱۸۵۹ در نیویورک متولد شد و خواهرش مارگارت در۲۰جولای ۱۸۶۰ به دنیا آمد. پدر و مادر آن ها، جیمز و ژان، در سال ۱۸۴۰ به امریکا مهاجرت کرده بودند. مارگارت و راشل هر دو در مورد سلامت و شرایط خانوادگی کودکان فقیر و خانواده هایشان که در آن زندگی می کردند، کار کردند. مارگارت مک میلان یکی از اولین کسانی بود که ارزش تربیتی خانه راشناخت و به عنوان یک معلم قدیمی سرخانه، در اعتراف به اهمیت خانه در تربیت، کاملا درک کرد که شکاف بزرگی بین تجربیات خانه کودک طبقه متوسط و کودک طبقه کارگر وجود دارد. یعنی در یک خانه مادر در بیرون از خانه مشغول کار است و در خانه دیگر درگیر مقابله با تعداد زیادی از کودکانی که همگی در یک اتاق زندگی می کنند. این نگرانی عمیق برای زندگی اجتماعی و خانوادگی کودکان باعث شد که مارگارت مک میلان ارزش مهدهای کودک را بررسی کند. او خانه و جامعه را به عنوان دستیاران تربیت خردسالان می دانست. وی در این مسیر و در اعتراف به اهمیت برتر چند سال اول زندگی در رشد کودک، تقریبا از زمان خود جلو بود. او استدلال می کرد که محبت و امنیت به اندازه سلامت مادی[۷۳] برای پیشرفت کلی کودک حیاتی هستند. او از خیلی قبل دریافته بود که اگر قرار است هر گونه تغییری در کودکان رخ دهد والدین باید درگیر تربیتشان شوند. مهدهای کودک به تنهایی نمی توانند بر بیماری های جامعه غلبه کنند، اما در عوض والدین بایدبرای پیشرفت تربیت کودکانشان کمک کنندو توانایی های بالقوه شان را شکل دهند. در حقیقت خواهران مک میلان تحت تاثیر عقاید فروبل، مهد کودک را نام مناسبی برای فعالیت تازه ای در آموزش و پرورش در نظر گرفتند که سعی در برآوردن نیازهای اساسی کودکان داشت. (همان، ص۲۴)
مفهوم مهد کودک به عنوان گسترش فضای خانه و نه جانشینی برای آن یک اصل پذیرفته شده مارگارت مک میلان و پیروان او بود. به همین نحو، افکار او در رشد والدین به عنوان افرادی که توسط بسیاری از مهد های کودک و مراکز آموزشی امروزه به همکاری دعوت شده اند کمک کرده است. مراکزی که والدین در سرگرمی ها، کلاس های زبان و موارد دیگر همانند فعالیت های مربوط به تقویت کودک درگیر می شوند. در خواندن آثار مک میلان شباهت هایی که بین افکار این مربی اولیه و دیدگاه های برنامه ریزان دوره های سرآغاز[۷۴] در دهه ۱۹۶۰ وجود دارد می توان به این نتیجه دست یافت که او متقاعد شده بود آموزش پیش دبستانی[۷۵] اثرات فقر محیط مادی را خنثی می کند. او کودکان را دوست داشت ودریافت که پیشرفت تحصیلی[۷۶]و شروع بهتر زندگی به آموزش پیش دبستانی وابسته است واستدلال می کرد این نوع تربیت باید برای تمام کودکانی که والدینشان آن را می خواهند در دسترس باشد.
مارگارت مک میلان یک مربی خیال پرداز [۷۷]و مبتکر بود و از معلمانش می خواست مثل خودش باشند. او باور داشت که در کار آموزی معلمان یاد می گیرند که به طور اثربخشی از محیط استفاده کنند. وی کاملا از اهمیت زبان در سراسر رشد کودک آگاه بود. تاکید او درپرورش کودک توسط بعضی از پیروانش چنین تفسیر می شود که او پرورش همراه با رشد فکری[۷۸]و رشد شناختی[۷۹] کودکان را مورد تاکید قرار می داد. از رها کردن آنها برای بازی آزادانه بدون هیچ نوع مداخله حمایت می کرد. مارگارت مک میلان توجه به بهداشت، بازرسی و نظارت روزانه، برنامه ریزی برای فضای باز، بازی و تغذیه مناسب را محور اساسی کار خود قرار داد و در حقیقت، با چنین برنامه هایی منظور خود را از مفهوم پرورش و تربیت کودکان بازگو کرد. از آنجا که مسائل آموزشی را نیز محور بعدی کار خود قرار داد، روش آموزش خود را نیز در کنار توجه به بهداشت، سلامتی و تغذیه کودکان به کار گرفت و به همین دلیل، واژه school را نیز به nursery افزود. این دو خواهر استفاده از هوای آزاد، استراحت، خواب، استحمام و نظافت کودکان را راهی موفقیت آمیز در برنامه های خود یافتند. از مهمترین اصول آموزشی این مهد کودک که در سال ۱۹۱۰ در دپت فورد لندن برپا شد، عدم استفاده از خشونت، رشد مهارت های خودیاری، اهمیت دادن به تخیلات کودک، خلاقیت و بازی در برنامه ها، تغذیه و پرورش فردی و در نهایت، فعالیت های آمادگی تحصیلی بود. این چهره های ماندگار، اهمیت سالهای اولیه کودکی را در رشد هوشی، جسمی، عاطفی کودکان، از دلایل عمده برای تاسیس این مراکز می دانستند. (همان)
همکاری و مشارکت خواهران مک میلان در طراحی فضای باز برای کودکان
مارگارت مک میلان از جمله پیشگامان این عقیده است که فضای بیرون و محیط باز از فضای درون و اتاق آموزشی مسقف و بسته نه تنها بی اهمیت تر نیست، بلکه ارزش یادگیری فراوان تری نیز ممکن است داشته باشد. راشل مک میلان، خواهر مارگارت، با توجه به کار و فعالیت در مناطق روستایی درباره آنچه امروز به عنوان نقش «ناظر بهداشت و سلامت » می دانیم، تجربه بسیار گسترده ای داشت. در سال ۱۹۱۱ این دو خواهر اردوگاه ویژه ای را در محیط باز به منظور بهبود و ارتقای سطح سلامت دختران ۶-۱۴ سال مناطق فقیرنشین در محله دپت فورد در جنوب لندن بر پا کردند. کسب تجربه با این گروه های سنی، ماگارت مک میلان را متقاعد کرد که چنین برنامه ای باید برای کودکان سنین پایین تر و کودکان جوان تر نیز تدارک دیده شود. وی در سال ۱۹۱۴ «مهد کودک فضای باز »[۸۰] را در محله دپت فورد بر پا کرد که بعدها به سبب احترام و سپاس از تلاش های خواهرش به نام مهدکودک راشل مک میلان نام گذاری کرد. این نوع مهد کودک و فضای باز و نوآورانه، به کودکان فرصت می داد تا با آزادی در محیط درونی و محیط باز خارج از اتاق ها و باغ وسیع حرکت کنند. این محیط جدید که کودکان می توانستند ضمن بازی در آن به کار و فعالیت فیزیکی در محیط نشاط آور بهرمند شوند زیرا وی عقیده داشت که کودکان از محیط طبیعی بسیار زیاد و به نحو احسن یاد می گیرند. به منظور پاسخگویی به نیاز حمایتی کودکان و بزرگ ترها، اتاق و ساختمان هایی نیز مجهز شده بود، ولی قسمت اعظم زمان یادگیری کودکان در فضای باز سپری می شد. کلیه فعالیت های ممکن شامل تغذیه کودکان نیز در محیط خارج از ساختمان و فضای باز صورت می گرفت. در این فضا از کودکان انتظار می رفت تا فعالیت ها را به دلخواه انتخاب کنند. علاوه بر انجام فعالیت های باغبانی، برای حیوانات اهلی و خانگی، تجهیزات و وسایل برای انجام فعالیت های علمی و نیز پوشش و لباس های مناسب کار کودکان، فضایی مناسب تدارک دیده شده بود. (مفیدی، ۱۳۹۰، ص۱۲۲)
توجه به نیازهای کودکان
مارگارت مک میلان در مورد رفاه و سلامتی کودکانی که در فقر به سر می برند، در رنج بود. کمک های خیرخواهانه وی به آموزش در مهدهای کودک بخشی از تلاش ها و فعالیت های اجتماعی و سیاسی وی در انجام این مهم محسوب می شد تا بتواند به نابرابری های اجتماعی در توان خود پاسخ دهد. مارگارت مک میلان ارتباط مستقیمی را بین یادگیری خانه – محور[۸۱] مورد نظر برای کودکان برخوردار و محیط مثبت مهدهای کودک برای کودکان محروم و کمتر برخوردار برقرار ساخت. وی در مورد رژیم غذایی، فقدان هوای تازه و مناسب و تمرین های فیزیکی نشاط آور که فرصت یادگیری را برای کودکان فقیر محدود می کرد، به شدت نگران بود. مارگارت مک میلان که همانند مونته سوری از عقاید ادوارد سگن[۸۲] فرانسوی متأثر بوده، در ابتدا رویکرد خود را در برنامه درسی و در رابطه با اسباب بازی هایی طراحی کرد که سبب رشد و پرورش مهارت های حرکتی ظریف و درشت و برتری مهارت های درسی شد. این رویکرد بسیار مشابه و هماهنگ با شیوه کار ماریا مونته سوری، مربی ایتالیایی بود. با وجود این، مک میلان با گسترش و توسعه عقاید مونته سوری، بیشتر به دیدگاه ها و نظریه های فردریک فروبل آلمانی روی آورد و اهمیت بسیار فزاینده ای را برای این منظور قائل شد که کودکان باید درابتدا و به شکل دست اول به تجربه شخصی بپردازند. از نظر وی ارتباطات و عواطف در مورد حرکات فیزیکی نیز اهمیت یکسانی داشتند. از آنجا که بازی راهی است که در آن کودکان، دانسته ها و شناخت خود را به کار می گیرند، مک میلان بازی آزاد را بسیار مهم ارزش گذاری می کرد. (همان، ص۱۲۴)
نظریه و عقاید اساسی مارگارت مک میلان
دیدگاه های اساسی در نظریه مک میلان شامل این موارد می شود:

 

 

رشد تمرین های حرکتی و مهارت های برتری دستی.
 

تجارب دست اول از یادگیری حمایت می کند. برای مثال بازی آزاد با فراهم آوردن فرصت ها به منظور استفاده از مواد و وسایل گوناگون، یادگیری بسیار خوب و مناسبی را برای کودکان فراهم می آورد.
 

ارتباطات و احساسات از اهمیت برخوردارند.
 

بازی به کودک کمک می کند تا یادگیری خود را به کار ببندد و به یک «انسان کامل» تبدیل شود.
 

داشتن سلامت و بهداشت براساس رژیم غذایی مناسب و شرایط مراقبت های خانگی و فیزیکی خوب برای یادگیری مؤثر بسیار اساسی است.
 

تربیت و آموزش کارکنان امری بسیار مهم و حیاتی است.
 

ارتباط نزدیک با والدین. وی اهمیت فوق العاده ای را برای ارتباط مهدهای کودک و خانه ها قائل بود و به آن ارزش زیادی می­داد، حتی کلاس هایی را برای والدین پیشنهاد کرد تا بتوانند مهارت های جدیدی را گسترش دهند و همراه با فرزندان خود یاد بگیرند.
 

تأثیر دیدگاه های مک میلان بر تمرین ها و تجارب امروزی
آموزش و پرورش کودک محور که در موقعیت ها و محیط های سال های اولیه کودکی پیشنهاد می شود، منعکس کننده نظریات مک میلان می باشد. امروزه، تاکید بسیار زیاد و محکمی بر اشتغال و درگیر کردن والدین در آموزش و پرورش پیش از دبستان و همراهی فرزندانشان صورت می گیرد و استفاده از «طرح واره کارکنان کلیدی»[۸۳]در بسیاری از محیط های آموزشی کودکان این سنین، منعکس کننده این عقیده است که مهد کودک با داشتن یک مراقب اصلی به عنوان بسط دهنده و ادامه دهنده محیط خانه است. همچنین، الگوهای مراقبتی که در خانه ها رخ می دهد تا حد امکان باید در این مکان ها تکرار شود، تا ابهام و سردرگمی برای کودکان پیش نیاید.
تدارک وعده های غذایی و خدمات رایگان بهداشتی در مدارس، دغدغه و تاکید مک میلان را در مورد اهمیت بهداشت و تغذیه مناسب کودکان منعکس می کند تا کودکان بتوانند یادگیری موثر و کارآمدی داشته باشند. مهم تر اینکه در انگلستان شهرت تلاش های این دو خواهر انگلیسی سبب شده است تا بسیاری از علاقه مندان باتبعیت از طراحی فضای مورد نظر آنان، محیط های نشاط آور، آزاد و دوستانه ای را برای کودکان تدارک ببینند و وسایل بازی متناسبی را بر اساس اهداف یادگیری آنان به بازار عرضه کنند . (همان، ص۱۲۵)
جدول ۲-۳ عناصراساسی برنامه درسی الگوی مک میلان

 

 

 

 
 

 
 
 
 

نظر دهید »
تفسیر علیّت به تشأّن از ديدگاه صدرالمتألّهين- قسمت 19
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

– سید جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمۀ قیصری، چاپ پنجم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1380، صص 276-277. ↑
– ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، پیشین، ص 129. ↑
– محمدحسین طباطبایی، پیشین، ص 193-194. ↑
– صدرالمتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص 195. ↑
– صدرالمتألهین، المشاعر، پیشین، ص 52. توضیح بیشتر این مسأله در فصل 3 خواهد آمد. ↑
– صدرالمتألّهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج9، ص 143. ↑
. محمد داوود قیصری، شرح فصوص، به کوشش استاد سید جلال الدین آشتیانی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375، ص 170. ↑
. محیی الدین ابن عربی (560 ـ 638 ق) اندلسی از پایهگذاران عرفان نظری است که در اوایل زندگی به تعلیم علوم زمان خویش همت گماشته و پس از تکمیل آنها به تصوف روی نهاد و با سفرهای متعدد خویش به مناطق مختلف به پرورش شاگردانی همت گماشت. آثار بسیاری از وی به جا مانده و حتی برخی بیش از دویست اثر برشمردهاند که مهمترین اثر وی (فتوحات مکیه) و (فصوص الحکم) میباشد. وی اولین کسی بود که عقیدة وحدت وجود را که معتقد عرفا و مشهود خویش بود، به صورت مستدل تنظیم نمود، پس از وی تابعین و شارحینش به شرح اقوال وی پرداخته و عرفان نظری به عنوان یکی از علوم رسمی در بین علوم متداول جای گرفت. (ر.ک: تاریخ فلسفه حنا الفاخوری، خلیل الجر، ترجمه: عبدالمحمد آیتی، سازمان انتشارات انقلاب اسلامی، ؛ چاپ سوم، 1367). ↑
. توضیح این مطلب درصفحۀ72همین گفتارخواهد آمد. ↑
. اصطلاح (وحدت وجود) را اولین بار خود ابن عربی در دو جای از فتوحات مکیه-البته با تعبیر(الوحدة فی الوجود)ونه(وحدة الوجود) به کار برده، نخست در جلد اول، آنجا که میگوید:«فالوحده فی الایجاد والوجود و الموجود لا یعقل و لا ینقل الا فی لا اله الا هو». الفتوحات المکیه، 4 جلدی، بیروت، انتشارات دارصادر، ج 1، ص 715 و دیگر بار در جلد دوم بیان میدارد: «فأثبت الوحده فی الوجود». همان، ج 2، ص 502. ↑
. «فلا موجود و لا موجد إلا الله»، ابن عربی، الفتوحات المکیه، 14 جلدی، تحقیق عثمان یحیی، دوم، مصر 1405 ق، ج 8، ص 217. ↑
. محمد خواجوی، ترجمة (مصباح الانس) ابن فناری، چاپ دوم انتشارات مولی،، 1384، ص 13، به نقل از قونوی. ↑
.عبدالله جوادی آملی، سرچشمة اندیشه، چاپ دوم، انتشارات اسراء، 1386، ج 5، ص 27. ↑
. «إعلم أنّ الوجود مشترک بین الوجودات الخاصه کلّها لا بحسب اللفظ بل بحسب المعنی». ابن ترکه، تمهید القواعد، پیشین، ص 55. ↑
. ر.ک: داود قیصری، شرح فصوص الحکم، تحقیق آیت الله حسن حسن زاده آملی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1386، ج 1، ص 32؛ و نیز سید جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمة قیصری، پیشین، صص 151 ـ 152. ↑
. علی بن احمد، شرح الخصوص الی معانی النصوص، مقدمه و تصحیح جلال الدین آشتیانی، چاپ اول، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1379، ص 97. ↑
. ر.ک: جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمة قیصری، پیشین، ص 131؛ و نیز صدارالدین قونوی، مفتاح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، انتشارات مولی، تهران، 1374، ص 22. ↑
. محمد بن احمد، توحید صدوق، تصحیح هاشم حسینی طهرانی، ششم، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1416، ص 454. ↑
.محیی الدین ابن عربی، فصوص الحکم، دوم، انتشارات الزهراء- س -، 1370، صص 92 ـ 93. ↑
. ابن عربی، الفتوحات المکیه، 4 جلدی، پیشین، ج 4، ص 40. ↑
. همان، ج 2، ص 99. ↑
. رک: عبدالله جوادی آملی، سرچشمة اندیشه، پیشین، ج 5، ص 30. ↑
. محیی الدین ابن عربی، الفتوحات المکیه، 4 جلدی، پیشین، ج 1، ص 279. ↑
. عبدالرزاق کاشانی، شرح فصوص الحکم، چهارم، قم، انتشارات بیدار،، 1370، ص 138. ef=”https://novinyaban.ir/wp-admin/post-new.php#footnote-ref-164″>↑
. همان، ص 145. ↑
. همانگونه که بیان شد وحدت بر دو قسم است و وحدت در مقام ذات وحدت حقة حقیقیه است، اما وقتی حق تعالی را با کثرات و شئوناتش میسنجیم (در مقام احدیت و واحدیت) وحدت حق تعالی، وحدت اسمائی یا نسبی است که کثرات را نیز دربرمیگیرد و مقابل آنها نیست. ↑
. محیی الدین ابن عربی، شرح فصوص الحكم، پیشین، ص 1398؛ونیز محمد خواجوی، ترجمۀ مصباح الانس، پیشین، ص 300. ↑
. مقصود عرفا از نسبت و اضافة ماسوا به وجود حقیقی، اضافة اشراقی است نه اضافه مقولی. (محمد داود قیصری، شرح فصوص الحکم، پیشین، ص 277). ↑
. محمد خواجوی، مقدمة مصباح الانس، پیشین، ص 60، به نقل از کمپانی در تحفه الحکیم. ↑
. ر.ک: همان، ص 56. ↑
.محیی الدین ابن عربی، فصوص الحکم، پیشین، ص 74: «فهو من حیث الوجود عین الموجودات». ↑
. «فالعامه فی مقام التشبیه و هؤلاء ـ أی أصحاب الکشف ـ فی مقام التشبیه و التنزیه) والعقلاء فی مقام (التنزیه) خاصه، فجمع الله لأهل خاصه بین الطرفین»، ابن عربی، الفتوحات المکیه، 14 جلدی، پیشین، ج 13، ص 68. ↑
. صدرالدین محمد قونوی، مفتاح الغیب، پیشین، ص 186. ↑
. ر.ک: محمد خواجوی، مقدمه مصباح الانس، پیشین، ص 59. ↑
. سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، مجموعه رسائل و مقالات، تصحیح و مقدمه: غلامحسین رضانژاد، انتشارات الزهراء، 1367. ↑
. رک: عبدالله جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد ابن ترکه، چاپ اول، انتشارات الزهراء، 1372؛ و نیز حسن حسن زاده آملی، وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، چاپ اول، قم، انتشارات تشیع، 1375، ص 40. ↑
. ابن عربی، الفتوحات المکیه، 4 جلدی، ج 2، ص 538. ↑
. استاد آشتیانی در این باره بیان میدارد: «زعم غیر أهل تحقیق أن العرفاء یقولون بأنّ الحق کلی طبیعی فی غایه الإبهام و عنوان الابهام، الإبهام المفهومی لا إبهام اللازم لمقامه الغیبی بحسب إدراک المحجوبین مع أنّه فی نفسه فی غایه الظهور و الجلاء». داود قیصری، رساله التوحید و النبویه و الولایه مندرج در رسائل قیصری، تعلیق و تصحیح: سید جلال الدین آشتیانی، تهران، مؤسسه پژوهش حکمت و فلسفة ایران، چاپ دوم، 1381، ص 35. ↑
. ملاهادی سبزواری، اسرار الحکم، با مقدمة توشیهیکو ایزوتسو، تهران، انتشارات مولی، 1361، ص 31. ↑
ـ صدر المتألهین، الاسفارالاربعه، پیشین، ج2، ص345. ↑
ـ فخر الدین عراقی، لمعات، مقدمه و تصحیح محمد خواجوی، انتشارات مولی، ص 62. ↑
ـ ر. ک: سید حسن امین، وحدت وجود در فلسفه و عرفان اسلامی، پیشین، صص 32 ـ 36؛ و نیز: سعید رحیمیان، تجلی و ظهور در عرفان نظری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1376، صص 56 ـ 60. ↑
ـ جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمة قیصری، پیشین، صص 188-183، عبدالرزاق کاشانی، شرح فصوص الحکم، پیشین، ص 103. ↑
ـ عبدالله جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، پیشین، ص 251. ↑
ـ سید حیدر آملی، نقد النقود فی معرفه الوجود، پیشین، ص 637. ↑
ـ عبدالله جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، پیشین، صص 261 ـ 267. ↑
ـ ر . ک به: یدالله یزدان پناه، درسهای عرفان نظری، مرکز پژوهشی دایره المعارف علوم عقلی، صص 75 ـ 76؛ و نیز: سید جلال الدین آشتیانی، هستی از نظر فلسفه و عرفان، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1376، صص 200 ـ 202؛ و نیز مهدی آشتیانی، اساس التوحید، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1377، صص 243 ـ 244. ↑
ـ عبدالله جوادی آملی، سرچشمة اندیشه، پیشین، ج 5، ص 64. -دراین زمینه رك به:همان، صص 53-50، ونیز سعید رحیمیان، هویّت فلسفه اسلامی، پیشین، صص 247=245. ↑
ـ سورة مبارکة اخلاص، آیه 1 ـ 2. ↑
ـ یدالله یزدان پناه، درسهای عرفان نظری، پیشین، ص 87. ↑
ـ ابو عبدالله محیی الدین ابن عربی، تفسیر ابن عربی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1413ق، تحقیق:سمیر مصطفی رباب، ج2، ص 468. ↑
ـ سوره مبارکة بقره: آیه شریفة 115. ↑
ـ ابن عربی، پیشین، ج 1، ص 50. ↑
ـ سوره مبارکة حدید: آیه مبارکة 4. ↑
ـ ابن عربی، پیشین، ج 2، ص 371. ↑
ـملا محسن فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیر القرآن، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1418ق، ج 2، ص 1264. ↑
ـ مبارکة فاطر: آیه 5. ↑
ـ ابن عربی، الفتوحات المکیّه، پیشین، ج 1، ص 92 و 562. ↑
ـ مبارکة قصص: آیة 88. ↑
ـ سید حیدر آملی، المحیط الأعظم والبحر الخصیم، تحقیق:سیدمحسن موسوی تبریزی.چاپ سوم، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1422ق، ↑
ـ ابن عربی، تفسیر ابن عربی، پیشین، ج 2، ص 129. ↑
– مباركۀ حدید، آیۀ 3. ↑
– رك به:محمد حسین طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1374،، صص 254-253. ↑
ـ ر . ک به: سید جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمة قیصری، پیشین، صص 153 ـ 155. ↑
ـ همان، ص 87: «ولا یمکن لأحدٍ معرفتها». ↑
ـ عبدالله واجدی آملی، سرچشمه اندیشه، پیشین، ج 5، ص 78. ↑
ـ ر . ک به: سعید رحیمیان، تجلی و ظهور در عرفان نظری، پیشین، صص 138 ـ 156. ↑
 
 
 

نظر دهید »
بررسی موردی عوامل اجتماعی، فرهنگی فرزند سالاری در جوانان ۱۵ تا ۳۰ ساله شهرستان نجف ‌آباد- قسمت ۵- قسمت 2
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

پایگاه اجتماعی

 

جامعه شناسان دیگر با اندک تفاوتهایی همین کارکرد را در نظر گرفتند. مثلاً «ناید عارت» علاوه بر کارکردهای تولید مثل، اجتماعی کردن و تعیین پایگاه اجتماعی به کارکردهای محافظت روانی از اعضاء خانواده، کاهش و از میان بردن تنشها و همچنین خانه داری و گذران اوقات فراغت نیز تأکید کرده است. تأکید پارسنز بر دو کارکرد اجتماعی کردن کودکان و رشد و ثبات شخصیت بزرگسالان بود. جامعه شناسانی که خانواده را به عنوان یک سیستم، یک گروه و یا نهادی خاص در نظر می‌گیرند، بطور کلی خانواده را در برابر جامعه خشن با روابط رسمی می‌بیند و از آنجا که خانواده را گروهی کوچک می‌دانند که صمیمیت و محبت ویژگی اساسی و غیر قابل تفکیک آن است، از این رو خانواده را بهترین مکان برای یکی از مهم‌ترین کارکردها یعنی اجتماعی کردن نسل جوان در نظر می‌گیرند. آنان توجه اصلی خود را بر دگرگونی ساختاری خانواده معطوف کردند. و به این نتیجه رسیدند که با دگرگونی ساختاری خانواده برخی از کارکردهای اساسی آن از دست رفته یا کاهش یافته(کاهش کارکردها) و برخی دیگر جا به جا شده‌اند (جا به جایی کارکردها، انتقال کارکردها). آنها معتقدند با شروع صنعتی شدن، شهرنشینی و روند دموکراتیزه شدن سیاسی جوامع و با نظام تکثری از یکسو، هم چنین دگرگونیهای تولید اقتصادی که منجر به رفتار مصرفی شد از سوی دیگر، ضربه‌ای اساسی بر کارکردهای خانواده زده شد.

این دگرگونی‌ها شامل تغییراتی در ساختار اجتماع مانند جدایی میان محل تولید و محل مصرف بود، یعنی به جای تولید و مصرف کالا در خانه، کالاها در اماکن خاصی ساخته شده و در خانواده مصرف می شد، تولید کالاهای انبوه به کارخانجات منتقل شده و از طریق سیستم پخش بازار، برای مصرف به خانواده می‌رسد. زیرا دیگر تولیدهای ناچیز خانواده مقرون به صرفه نبوده بلکه نوع سودآور تولید با بهره گرفتن از ماشین آلات در اماکن خاص کارخانجات بود. دگرگونی ساختاری خانواده سبب انتقال کارکردها در خانواده شد (دگرگونی در محدوده کارکردهای خانوادگی)نظام جدیدی از پخش جایگزین نظام قدیم شد. و مشاغل جدیدی در ساختار اجتماعی بوجود آمد که سبب شد افراد شاغل دائماً در حال عوض کردن شغل خود باشند،زنان نیز به صورت نیروی کار مستقل و دستمزد بکیر به حیطه اقتصادی قدم گذاشتند، در این میان چون نقش زنان و مردان به هم شبیه می‌شود، الگوهای اقتدار پدرسالارانه در خانواده رنگ می‌بازد و در میان اعضاء خانواده تمایلات مشارکتی، بوجود می‌آید.
جدایی میان محل کار و خانه یکی از عوامل دگرگونی‌های خانواده بود. اما به طور کلی، صنعتی شدن مسبب دگرگونی‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و تفکر در جامعه بود. مانند دگرگونی در تفکر و نگرش نسبت به جهان که در رسیدن به شیوه‌های جدید زندگی و پیدایش جامعه صنعتی مؤثر بود، و احتمالاً از قرن هیجدهم آغاز شد و با فلاسفه و روشنگری و درک متفاوت این فلسفه از مفهوم زندگی مربوط بود. تفکر روشنگری انسان را از اندیشه‌های جزمی و روابط اقتداری و غیرمنطقی که در جامعه و خانواده وجود داشت، آزاد ساخت. در این تفکر فرد و طبیعت منبع و ضامن اصلی شناخت و پیشرفت انسان بودند. مسئولیت دنیوی، مفید بودن برای جامعه و سعی در رسیدن به خوشبختی مطرح بود. یکی از نتایج این تفکر پیدایش لیبرالیسم و دموکراسی در کلیه امور زندگی بود. و نتیجه دیگر آن رنگ باختگی ارزشها و هنجارهای سنتی بود، زیرا دلیلی برای پایبندی به آنها وجود نداشت. حتی اقتدار سنتی به لرزه افتاد. به این ترتیب تفکرات روشنگری و آزادیخواهانه نیز در دگرگونی خانواده مؤثر بود. زیرا بتدریج افکار عمومی با اقتدار پدر سالارانه مخالفت کرد و نوعی نرمش و مخالفت را جایگزین کرد. از طرف دیگر امکان انتخاب آزادانه شغل که به معنای جدایی از شغل پدر و همچنین به وجود آمدن تحرک اجتماعی افراد شد، در دگرگونی ساختاری و طبیعتاً دگرگونیهای کارکردی خانواده مؤثر افتاد،عقل گرایی روابط اجتماعی و نیاز به آزادی در ساختار اجتماعی بر محدوده زندگی تأثیر گذاشت. عوامل دیگری که سبب دگرگونی ساخت خانواده شدند عبارتند از: تقسیم کار و تخصصی شدن مشاغل در روند صنعتی شدن، همچنین پدیده های دیگر رشد سرمایه‌داری و رشد تکنولوژی، مانند پیدایش طبقه کارگر، دگرگونی در شهر و روستا، بوجود آمدن دیوانسالاری شهری و صنعتی و نظام ارزشی که به عملکرد افراد توجه داشت جملگی باعث دگرگونی خانواده شد. با دگرگونی ساختاری جامعه، نهادهای جدیدی بوجود آمدند که برخی از آنها به طور کامل کارکردهای خانواده را به خود اختصاص دادند و بعضی دیگر شریک کارکردهای خانواده شدند. به همین دلیل باز هم باید به کارکرهای جدید خانواده توجه کرد. در دوران صنعتی دیگر خانواده «مرکز زندگی» نیست، دگرگونی روابط تولیدی، سبب اضمحلال قدرت و همبستگی خویشاوندی، از طریق اماکن شغلی متفاوت، جدایی نسلها، تغییر شکل و مکان زندگی شد. بسیاری از کارکردهای محافظتی خانواده، بتدریج به نهادهای خصوصی یا دولتی واگذار شد. سازمان های تأمین اجتماعی در تهیه مسکن، مشکلات دوران پیری مثل بازنشستگی و دوران بیکاری، از افراد حمایت کردند. از آنجا که در مراکز اقتصادی بهره دهی مناسب، وابسته به وجود افراد متخصص بود، به ایجاد کارگاه ها و مراکز آموزشی خاص اقدام کردند. خانواده بتدریج در گذران اوقات فراغت خود با نهادهای اجتماعی چون،کلوبها، باشگاه‌هها،رسانه‌های گروهی و غیره شریک شد. مراکز مشاوره که در تصمیم‌گیری‌های شخصی و خانوادگی کمک و حمایت فکری ارائه می‌دهند، به سرعت رشد کردند و بخشی از فعالیت‌های تصمیم‌گیری خانواده را به عهده گرفتند.
بدین ترتیب با دگرگونی جامعه، هم ساختار روابط خانوادگی، هم کارکردهای خانواده دگرگون و جا به جا شدند یا کاهش یافتند.» (اعزازی،۱۳۸۶، ص ۱۷۰،۱۷۱)

 

۲-۱-۱۱ تغییر نقش کودکان در خانواده:
 

در جامعه‌ی امروزی کودکان نقش و اهمیت زیادی دارند در حالی‌که در دوران گذشته نبود کودکان مرکز توجه و رسیدگی مثل امروزه نبودند کودکان نه براساس میل والدین بلکه در نتیجه روابط جنسی متولد می‌شوند.
و چون بهداشت نبوده نوزادان در اثر اتفاقات طبیعی، بیماری‌ها و قحطی از بین می‌رفتند و به همین علت خانواده‌ها به این باور می‌رسند که مرگ امر طبیعی است و آنها قادر به جلوگیری از آن نیستند و در واقع با این طرز فکر به خودشان دلداری روانی می‌دادند و بنابراین هم روابط عاطفی بین والدین و فرزندان سرد بوده تا در صورت فوت فرزندانشان ضربه کمتری را احساس کنند (به طوری‌که بعدها با پیشرفت علوم پزشکی مرگ و میر فرزندان کم شد و روابط بین والدین و فرزندان تغییر یافت)
در گذشته به کودکان به چشم ابزار کار نگاه می‌شده که باید مثل یک بزرگسال نقش نان‌آوری داشته باشد و ارزش و توجه خاصی معطوف کودکان نمی‌شده فرزند اگر دختر بود که پابه‌پای مادران هم در خانه کار می‌کردند و وظیفه غذا پختن، لباس شستن، نگه‌داری بچه‌های کوچکتر از خودشان و …. را به عهده داشتند و این را به حساب آمادگی برای بزرگسالی می‌دانستند از طرفی سن ازدواج دختران بسیار پائین و این حاکی از عدم توجه به خردسالان است.
در پسران هم به همین منوال بوده پسران یا پا‌به‌پای پدرانشان روی زمین مزرعه یا به عنوان شاگرد کارآموز در مغازه‌ی پدر یا دیگری مشغول به کار بودند فرصت برای بازی‌های کودکانه نداشتند تحصیلات بسیار کم بوده یا اصلاً نبوده این اوصاف بسته به طبقه‌ی اجتماعی فرد که در ثروتمندان امکان ادامه‌ی تحصیل بیشتر فرزندان و آموزش زبان‌های خارجه و آداب معاشرت در مهمانی‌ها و از این جمله به آنان بود و این حتی در نوع لباس پوشاندن به کودکان نیز تأثیر داشته، لباس طوری نبوده که کودک در آن احساس راحتی داشته باشد و بتواند بازی کند بلکه با متد لباس بزرگسالان بود.
در طبقه متوسط امکان ادامه‌ی تحصیل وجود داشته ولی ندرتاً پیش می‌آمده که تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشند و یاد گرفتن شغل پدر برای پسران و پیشه کردن به آن شغل در بزرگسالی و جمع‌ آوری سرمایه برای کار و در دختران وظایف خانه و گاهی دیده می‌شد که حتی تهیه‌ی جهیزیه نیز به عهده دختران بوده و در قشر فقیر که اوضاع بدتر بوده چون به ندرت پیش می‌آمد فرزندی سواد خواندن و نوشتن داشته باشد که البته در دختران کمتر از پسران بوده پسران پا‌به‌پای پدرانشان به بیگاری در زمین‌های ارباب رعیت مشغول کار بودند و دختران نیز چون مادران تمام وظایف خانه را انجام می‌دادند و بعد از آن یا در کنار پدر و برادرانشان در زمین ارباب به کار مشغول بودند یا در خانه‌های اشراف به نوکری برده می‌شدند و این نشان می‌دهد که میزان سن بزرگسالی در گذشته نسبت به امروز بسیار پائین بوده اگر به پای درد‌ و دل پدران و مادران خود بنشینیم از سختی‌ها و کمبودهای گذشته برایمان درد دل می‌کنند.
از اینجا خانواده سنتی تبدیل به خانواده مدرن شد چرا که کودکان را به کارهای سخت و طاقت‌فرسا وادار نمی‌کردند.
شواهد بسیاری حاکی از عدم توجه به کودکان به صرف کودک بودنشان در دست است.
«آریه در کتاب «تاریخ دوران کودکی» به نحوی زیبا، با بررسی تصاویر و نقاشی‌ها مشخص می‌کند که تا قرن هفدهم در آثار نقاشان تصویری از کودکان به چشم نمی‌خورد، مگر تصاویر مریم مقدس و حضرت عیسی در دوران کودکی، در معدود تصاویری هم که کشیده‌اند، کودکان به شکلی عجیب، یعنی به صورت بزرگسالان کوتوله نقاشی شده‌اند (aries,1980:93-94) و در حالی که کودکان از لحاظ ترکیب اندام‌های بدنی با بزرگسالان تفاوت‌های بسیاری دارند آریه معتقد است این پدیده به علت عدم توانایی نقاش نیست، زیرا آنها از لحاظ قواعد نقاشی قابلیت‌های کافی داشتند، بلکه نمایشگر و بازتابی از تفکر اجتماعی آن دوران نسبت به کودکان است زیرا همواره گمان بر این بود که کودک بزرگسالی است با اندام‌های کوچکتر و قوای بدنی کمتر، یا به عبارتی کودکان را مینیاتور بزرگسالی می‌دانستند» (اعزازی، ۱۳۷۵،۱۳۳)
یک قضیه‌ی جالب در گذشته این بوده که کودکان در محیطی خارج از محیط خانه زندگی می‌کردند بعضی از خانواده‌ها به خصوص ثروتمندان کودکان خود را به دلیل شرایط بد محیط زندگی به دایه‌هایی خارج از منطقه زندگی خود که عموماً در روستا بود می‌سپردند که این تا حدودی از مرگ و میر کودکان جلوگیری می‌کرد،حتی بعد از دوران شیرخوارگی نیز عقیده داشته‌اند که اگر رشد و تربیت کودک در محیطی جدای از منزل باشد بهتر است و فرزندان سال‌های زیادی به دور از خانواده خود بودند. در اقشار پائین هم همان‌طور که گفته شد به سبب یادگیری حرفه یا تأمین خوراک خود به دیگران سپرده می‌شدند این روند نشان می‌دهد که چقدر همبستگی اعضای خانواده با هم‌دیگر ضعیف و سرد بوده. تقریباً از زمانی که علم پزشکی قادر به تشخیص بیماری‌های کودکان شد و مرگ و میر کودکان کم شد خانواده‌ها توجه بیشتری به کودکان خود کردند.
بعد از شکل‌گیری مدارس و برچیده شدن مکتب‌ خانه‌هاو نیاز به شیوه‌های تدریس برای کودکان ضرورت شناخت کودکان مطرح شد.
و در واقع اساس توجه به کودکان رشد کرد در این قافله بوده که روانشناسان شروع به بررسی کودک، حالات روانی و رشد وی کردند و انواع نظریه‌ها در مورد کودکان و شیوه‌های تربیت آنان سر برآورد. به علت تغذیه نامناسب رشد کودکان دچار مشکلاتی شده بود که هم بر روی سلامت روان و هم جسم کودکان تأثیرات به شدت ناگواری بر جای گذاشت که از طریق توصیه به ورزش و تغذیه مناسب برای کودکان این موضوع یعنی توجه به کودکان و مسائل آنان به موضوعی خاص و مهم تبدیل شد.

 
 
 

نظر دهید »
بررسی اساطیری ایزدان آتش در دین‌های هندوایرانی۹۳- قسمت ۱۲
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

متن کهن زادسپرم به ایستادن در گِرد آتش اشاره دارد و آن را نشان از حفظ و پرستاری آتش در میان انسان‌ها و در خانه‌هایشان می‌داند:
خویشکاری آتش‌افروزنده (=آن کس که آتش را افروخته است)، نزدیک ایستادن به آتشِ افروخته است. (راشدمحصل، ۱۳۸۵، ص ۷۹)
درباره‌ی نگهداری و چگونگی آتش خانگی در روایات پهلوی، روایات داراب هرمزدیار و بندهشن هم توضیحاتی آمده است. (میرفخرایی، ۱۳۹۰، ص۴۶۰)
دومین خویشکاری آتش که در میان هندیان هم وجود داشته، پاکسازی و دور کردن پلیدی‌ها و راندن دیوان است که در متون اوستا هم نمونه‌هایی وجود دارد.
درباره‌ی پاکسازی و دفع آلودگی‌ها، بیشترین دستورالعمل‌ها را در وندیداد می‌توان یافت، چرا که اصالت این سند بر جداکردن انسانها از دیوی و پلیدی و آلودگی است و بیشتر فرگردها شامل رهنمون‌هایی جهت پاکسازی و دوری از گناه یا کفاره گناهان هستند. در بسیاری از این رهنمون‌ها نام ایزد آذر آورده می‌شود و ستوده می‌شود. این امر نشان از اثرات پاک‌کنندگی و ضدعفونی‌کنندگی آتش در میان ایرانیان دارد. به عنوان نمونه متن زیر در بیشتر بندهای فرگرد دهم وندیداد، تکرار می‌شود، و ایزد آذر را پناه مردمان از پلیدی‌ها و دورکردن دُروندان معرفی می‌کند:
ای مزدا! بدان هنگام که دُروند آزردن مرا کمر می‌بندد، جز آذر و منش نیک تو – که اشه از کردارشان کارآمد می‌شود – چه کس مرا پناه خواهد بخشید؟
ای اهورا! دین مرا از این آموزش بیاگاهان.
ای اهورا! این را از تو می‌پرسم؛ مرا به درستی] پاسخ [گوی: کیست آن پیروزمندی که در پرتو آموزش‌های تو، هستان را پناه می‌بخشد؟
در فرگرد بیستم وندیداد هم که درباره‌ی دور کردن بیماری‌ها و گیاهان دارویی دستوراتی داده شده، باز ایزد آذر به یاری خوانده می‌شود. در آتش نیایش بند ۶ از آذر با نام «ایزد پُر از درمان» یاد شده است.
این نیایش‌ها از گاهان که کهن‌ترین و ورجاوندترین بخش اوستاست، برگرفته شده و برای این منظور خاص نوشته نشده است؛ اما چنان که در همه‌ی آیین‌ها اتفاق می‌افتد، براساس خواص پاکسازی آتش و ایزد آذر، از این نیایش‌ها در روند پاکسازی استفاده شده است. این خود اشاره به کهن بودن این باور در میان هند‌و‌ایرانیان دارد که آتش نقش زدودن آلودگی‌ها را برعهده دارد. فرگرد یازدهم هم از همین الگو پیروی کرده و دعاهایی برای پاک نگه داشتن آب، خاک، آتش، خانه و مرد و زن اشون دارد که هر بار ایزد آذر به یاری خوانده می‌شود و یا با زوهر و پیشکش‌های آیینی ستوده می‌شود تا نیروی لازم برای مبارزه و یاری مردمان را بیابد. این همان باور کهن خشنودی و خوراک دادن به ایزدان در جهت جلب یاری و توانایی‌های ماورالطبیعه آنها در میان اقوام اولیه است.
در باب آلوده نشدن آتش و خواص پاکسازی آن در روایات داراب هرمزدیار، ج ۱، ص ۱۲۲ آمده: «آتش را چنان فره است که هر چیز که به وی رسید چون خویشتن پاک کند» (مزداپور، ۱۳۹۰، ص ۵۰)
در دیگر متون اوستایی که راهکارهای دوری از گناه و کفاره و پاکسازی آلودگی‌ها را بیان می‌کند، باز از آتش نام آمده است. مانند این متن شایست ناشایست که اشاره به اثر درمان‌بخشی و حفاظتی آتش برای نوزاد دارد:
به هنگام تولد کودک، آتش را باید بلند کردن و سه روز و سه شب میان آتش و کودک کس نباید بگذرد. (مزداپور، ۱۳۹۰، ص ۱۲۷)
نیازی به توضیح دوباره نیست که در میان انسان ودایی و همینطور اوستایی باور دورکردن آلودگی و بیماری‌ها با دور کردن دیوان همسان است. چرا که بیماری‌ها را از رخنه‌ی دیوان بر بدن انسان می‌دانسته‌اند و بسیاری دیوان در اساطیر زرتشتی هستند که عوامل طبیعی ناخوشی را از آنها می‌دانند، مانند تب، بیماری، درد، پیری و مرگ. همان‌گونه که ایزدان تجلی پدیده‌های نیک هستی‌اند، دیوان نیز تجلی پدیده‌های پلید در هستی‌اند. و هر دیوی موکل بر یک عنصر مخرب است. مانند استویهاد، دیو مرگ که نخست از انگشتان پا وارد بدن انسان می‌شود. بنابراین دور کردن دیوان شامل دورکردن دیوان بیماری نیز می‌شود. در فرگرد ۱۹ وندیداد، بند ۴۰، آتش وازیشت برای شکست دادن دیو اسپنجروش ستوده می‌شود که شرح نبرد آنها پیشتر آمد:
زور و هیزم سخت چوب به آتش ببر. بُخور وهو – گون به آتش ببر.
آتش وازیشت، فروافکننده‌ی اسپنجروش دیو را پرستش و نیایش کن و گوشت پخته و شیر جوشان نزد وی ببر.
دیگربار در فرگرد هشتم، بند ۷۹ و ۸۰، آمده است که اگر آتش افروزند و بر آن چوب خوشبو قراردهند، حتی آن بوی خوش سبب راندن هزاران دیو و دروج می‌شود:
هرگاه کسی اشونانه از چوب اورواسنیا، وهو- گَونَ یا وهو – کرِتی یا هذا – نَئ پتا یا هر چوب خوشبوی
دیگری، هیزم برای آتش بیاورد، از هر سویی که باد، بوی خوش آن آتش را ببرد، هزاران تن از دیوان ناپیدا، هزاران تن از دیوان – زادگان تاریکی – هزاران جفت از جادوان و پریان در آن آتش – پسر اهورامزدا – می افتند و کشته می‌شوند.
بایار نیز در رمزپردازی آتش خاطرنشان می‌کند که در تمام جوامع کهن، این باور وجود داشته و اصولاً عطر بخوری که می‌سوزد، فضا را پاک می‌کند و اهریمنان را می‌راند. (بایار، ۱۳۹۱، ص ۱۱۲)
شایست ناشایست، فصل ۱۰ بند ۴، آتش را علت شکست اهریمن در نابود کردن مادر زرتشت به هنگام آبستنی زرتشت می‌داند.
دوغدو مادر زرتشت چون به زرتشت آبستن بود سه شب، هر شبی سه کرده از دیوان با یکصد و پنجاه دیو برای تباه کردن زرتشت حمله می‌آوردند. اما به علت بودن آتش در خانه چاره‌ی او را کردن ندانستند. (مزداپور، ۱۳۹۰، ص۱۲۲)
در زادسپرم نیز این داستان آمده و دیوان دلیل شکست خود را اینطور بیان می‌کنند:
«به سبب وجود آتش از همه سو، چاره نیافتیم زیرا کسی را که یار بسیار است، آن گاه او را دشمن نباشد» (راشدمحصل، ۱۳۸۵، ص ۵۵). در اینجا آتش را دوست و یار انسان نامیده که هم می‌تواند او را از خطر برهاند، هم به صورت آتش اجاق و آتش خانگی به او خدمت کند. اگنی نیز همچون همتای ایرانی خود، بارها دوست و مهمان انسان خوانده شده و تنها ایزدی است که در ودا این صفت را دارد.
در یسنا، ‌هات هفتاد و یکم، بند ۸، با افروختن آتش، بدی و پلیدی از اندیشه، گفتار و رفتار دور می‌شود:
آنها از هم بگسلند؛ همه‌ی پندار بد را، آنها از هم بگسلند؛ همه‌ی گفتار بد را؛ آنها از هم بگسلند؛ همه‌ی کردار بد را؛
آنچنان که به درستی بتوان پنداشت که آتش، هیزم خشک پاک شده‌ی خوب برگزیده را از هم بگسلد، برافروزد و بسوزد. و نیرو و پیروزی و فر و زور همه‌ی این باژها را می‌ستاییم. ( پورداوود، ۱۳۳۷، ص ۱۱۱)
نمونه‌های بسیاری از راندن دیوان و دروجان و پریان درباره آتش در اوستا هست که به ویژه به آتش بهرام منسوب شده، و به نظر بیشتر خصوصیت جنگاوری بهرام، سبب این نسبت‌هاست نه خودِ آتش در شکل روشنایی‌بخش، که مختص ایزد آذر است[۱۲۱].
با ادامه‌ی بررسی متون زرتشتی، بخشی از خویشکاری‌های ایزد آذر را که با تأثیرات آتش در رشد و آفرینندگی جهان، و یا با آتش درون انسانها و گیاهان پیوند دارد، می‌توان در دسته‌ی سومی، قرار داد که با خویشکاری‌های اگنی پیرامون آفرینش کیهانی و حفظ رتا برابری می‌کند.
حضور آتش در هر پدیده‌ای در هستی سبب زایش و افزایش آن پدیده است و نبود آتش، از آنجا که جنبش را از بین می‌برد، تولید را نیز متوقف می‌کند. در متنی از شایست ناشایست آمده که آتش را در خانه باید خوب نگاهداری کرد، چه از خوب نگاهداری نکردن آتش، زنان را کم آبستنی و مردان را زیان تن و خواسته باشد. (مزداپور، ۱۳۹۰، ص ۱۵۲)
در ‌هات ۶۲ از یسنا، در بند ۵، باز به تخمه‌ی نیک‌بخشی و افزایش فرزندان از سوی این ایزد اشاره دارد:
پس آنگاه مرا دلیری مردانه، همیشه به سر پا ایستاده، بی‌خواب، در آرامگاه [نیز] بیدار، فرزندانی رسا و کاردان، آیین گستر، کشور و انجمن‌آرا، با هم بالنده، نیک اندیش، از تنگنا رهاننده، خوب‌هوش که از برای من افزایش دهند، خان و مان را، دیه را و شهر و کشور و نام و آوازه‌ی کشور را. (پورداوود، ۱۳۳۷، ص ۸۲)
در یسنا ۶۲، بند ۴، از این ایزد خواسته می‌شود که در کنار همه‌ی گشایش‌ها، مهارت‌هایی از قبیل دانایی و خرد نیز به انسان ببخشد تا بتواند در اشونی و حفظ نیکی بکوشد:
بده به من ای آذر پور اهورا مزدا، به زودی گشایش، به زودی پناه، به زودی زندگی پر گشایش، پر پناه، پر زندگی، پر دانایی، پاکی، زبان شیوا، روان هوشیار، پس آن‌گاه خرد بزرگ فراگیرنده‌ی نابود‌نشدنی. (پورداوود، ۱۳۳۷، ص ۸۲)
در بخشش خرد و حفظ هستی، و ارتباط آن با آتش از طریق آزمون آتش یا وَر، در شایست ناشایست هم توضیحی آمده است. چنانکه در توضیح اشه و پیوند آن با آتش یکی از مواردی که از دوران کهن به جای مانده بود، آزمون آتش[۱۲۲] بود که درستی و اشه را از نادرستی و دروغ جدا می‌کرد، این بند نیز، خرد و قدرت آتش را برای تشخیص راستی در این آزمون مطرح می‌کند: خرد را گوهر چونان آتش است، چه در این جهان هیچ چیز نیست که ایدون نیکو شود چون آن چیز که با خرد کرده انجام شود؛ و نیز آتش را هر کجا افروزند، از دور بیند (=تشخیص دهد) و برائت و محکومیت را پیدا کند و هر که با آزمایش آتش تبرئه شد، جاودانه تبرئه شده و هر که محکوم شد جاودانه محکوم شده است. (مزداپور، ۱۳۹۰، ص ۲۴۳)
بسیاری از خویشکاری‌های آتش در حفظ گیتی، به انسان مربوط است، زیرا انسان به عنوان سرباز اهورامزدا در این گیتی باید تندرست باشد تا با اهریمن نبرد کند و نسل نیک از خود به جای گذارد تا این نبرد ادامه یابد. آتش درون انسان که گرمای حیات، یا حرارت غریزیه نیز نام دارد و از آن با نام آتش وهوفریانه، پیشتر نام بردیم، این کارکرد را با انجام فرایندهای درونی بدن انسان ممکن می‌سازد. این فرایندهای درونی بدن به صورتی جالب با گرمای آتش پیوند خورده‌اند و در متونی چون بندهشن و زادسپرم شرح آنها وجود دارد. بیشتر از همه جان با آتش مقایسه شده است. یعنی همان نیروی حیات. در گزیده‌های زادسپرم درباره‌ی پیوند جان با آتش آمده:
جان که تن را زنده نگه دارد، همانند است به آتش اندر گنبد که بر آتشگاه نشانند. و از این روی مانند آتش جای گرفته بر آتشگاه به همه سوی گرمی برساند، روشنی و فروغ به در بیفکند، در سرایها دیده شود و خود با خورش زیست کند، اگر از خورش دور ماند. همین گونه گوهر جان، روشنی و گرمی است، جای آن در دل است چنانکه آتش را جای بر آتشگاه است و خون را در رگها گداخته (= به جریان می اندازد) و همه تن را گرم دارد. و نور و فروغ را بالا، بر به دو سوراخ که در سر است و چشم اند بیفکند. (راشد محصل، ۱۳۸۵، ص ۷۸)
بینایی شنوایی وکلیه حواس پنجگانه، و همه جنبش درون بدن، از این سرشت است. مُردن را نیز به سرد شدن آتش تشبیه می‌کند. شرح کامل جایگاه آتش و خویشکاری آن در بدن چنین است:
جان روشن، گرم و هو سرشت آتش است. پیشتر با تخم که آتش تخمه است، در جای رود. ماه چهارم با تافتن به کالبد تن آشکار شود، نخست چشمان نگاشته شود و روشنی آتشین آنِ خود به وسیله‌ی چشمان پدید آورده شود. پس به سبب آفرینش کامل سر در اوج مغز جای گیرد. دوم به شکل آتش در دل رود و آنجا جایگاه اصلی اوست. سوم از همین بخش، (دل)، به پیکر آتش به شکم فرو رود، آنجا جای بگیرد و هم‌بندی (ارتباط) هر سه را (مغز و دل و شکم)، نظم دهد زیرا که نخست خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها -زنده نگه دارنده جانها- درون شکم رود. با پیکار خرداد و امرداد، آتش بیفروزد. از آنجا فروغ به دل رود و آتش درون دل را نیرومند کند و آنگاه از دل باد گرم یک‌چهره (=دارای سرشت واحد) به پیکر سه آتش در تن جای دارد. خویشکاری هر یک از ایشان پیداست چه از آنکه در مغز حواس منشعب شود که: بینایی شنوایی بویایی و چشایی و بساوایی هستند. و کار اصلی آن آتش دل، باد بر آهنج و فرود آهنج (=بازدم و دم) را به وسیله‌ی آتش بزرگ گرم کردن است که جنبش همه تن‌ها همانا از این نیروست. و آن آتش که در شکم است به چهار زور بخش شد که: آهنجا (جذب کننده)، گیرا (ماسکه)، و گوارا (هضم کننده) و سپوزا (دفع کننده) است. (راشد محصل، ۱۳۸۵، ص ۸۲)
حتی آتشهای درون بدن را بر اساس همان تثلیث طبقاتی رایج در اندیشه زرتشتی، با سه آتش طبقات اجتماعی، مطابقت می‌دهند:

و این سه آتش آن که در سر است، آسرون سرشت، دارای طبع روحانی و آذرفرنبغ او را یارتر است. آنکه در دل است ارتشتار سرشت و آذرگشنسب او را یارتر است و آن که در شکم واستریوش سرشت و آذربرزین‌مهر او را یارتر است.
سرنوشت بدن پس از مرگ نیز باز به آتش پیوسته است، چرا که «جان» که سرشتی آتشین دارد، پس از مرگ نیز به آتش بازمی‌گردد، آتش در هنگام رستاخیز نیز به زمین می‌آید و همه‌ی جانهای نر و ماده را جمع‌ آوری می‌کند:
این جان، پس از مرگ نیز به سبب آتش سرشتی هنگامی که از زمین به مینو رود، نخست به آتش آمیزد و سه روز پس از مرگ در نزدیک تن ایستاده. (همانجا)
آتش پذیرنده‌ی تخم از آن روشنی بیکرانه بیاید به همه زمین فراز تازد نیروی جانی تخمه‌ها را برچیند و دوباره به میانه زمین رود. بر نران و مادگان آنگونه آمیخته شود که در آغاز هستی. (همان ص ۱۰۸)
یکی دیگر از خویشکاری‌های مهم اگنی آن بود که به سبب راهبری مراسم قربانی، نقش واسطه و میانجی را بین انسان و خدایان ایفا می‌کرد. باید دید با توجه به منسوخ شدن آیین‌های کهن قربانی، آیا می‌توان، شواهدی از این خویشکاری را در متون زرتشتی بازیافت. به نظر شواهدی که در متون ایرانی یافته می‌شود، این نقش را به زندگی پس از مرگ، رستاخیز و تنِ پسین تعمیم می‌دهد، چون آیینهای قضاوت انسانها در این فرایند متحول شده است. در وداها، پاداش رفتار درست انسانی، همان لطف و نعمت خدایان بود که با وساطت اگنی اثبات می‌شد و محدود به مراسم قربانی بود. در اندیشه زرتشتی، این پاداش‌ها به دوران مینوی و زندگی پس از مرگ منتقل شده، بنابراین آن نقش میانجی‌گری را هم می‌بایست همانجا بجوییم. به این ترتیب شواهد بسیاری از این خویشکاری که به آذر ایزد منتقل شده خواهیم یافت. این مجموعه خویشکاری‌ها را در چهارمین دسته‌بندی قرار می‌دهیم.
درشایست ناشایست، سرنوشت اجزای بدن پس از مرگ بیان شده است و نزدیکترین آتش فیزیکی که در اطراف مرده، روشن است، همان آتش واسط برای انتقال مرده، معرفی شده است. در دیگر متون هم آمده که روان به نزدیکترین آتش پناه می‌برد. (بهار، ۱۳۷۶، ص ۲۸۸)
بُویِ مردمان هنگامی که شکسته شوند (=بمیرند) به نزدیکترین آتش، پس به ستاره، پس به ماه پس به خورشید رود و در خور است که نزدیکترین آتش که بُویِ[۱۲۳] مرده در آن است زورمندتر باشد. پس به آن باید زوهر دهند. (مزداپور، ۱۳۹۰، ص ۱۵۳)
وندیداد فرگرد دوازدهم درباره‌ی آداب پس از مرگ و پاکسازی‌های پس از آن، مانند پاکسازی خانه پس از مرگ از نسو، و پیشکشی که باید در این راه برای آتش برده شود، سخن می‌گوید، با به‌کار بردن عبارت «آتش من»، گویی آتش را برای دریافت زوهر، واسطه و میانجی میان انسانها و اهورامزدا، قرار می‌دهد:
ای دادار جهان استومند، ای اشون!
چگونه خانه را پاک کنم؟
چگونه خانه را دیگرباره پاک توان کرد؟
اهوره مزدا پاسخ داد :
با سه بار شستن تن، با سه بار شستن جامه‌ها، با سه بار برخواندن گاهان، با پیشکش بردن نیازی نزد آتش من، با پیشکش بردن برسم دسته دسته و با نیاز بردن آشامیدنی نزد آب نیک.
ای سپیتمان زرتشت! پس آن خانه پاک شود و آب و آتش و امشاسپندان بدان خانه درآیند.
در هفتن یشت بزرگ (کرده دوم از یسنا ۳۶)، که یکی از بخشهای کهن اوستا می‌باشد، می‌توان اشاراتی چند درباره‌ی نقش میانجی ایزد آذر یافت، چنانچه در بند یکم، او را واسطه‌ی نزدیکی به اهورامزدا می‌شمارد:
ای مزدا اهورا، ما نخست خود را به واسطه‌ی عملِ آذرِ تو در اینجا به تو نزدیک می‌کنیم و به واسطه‌ی خرد مقدست به سوی تو [تقرب می جوییم]. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۱، ص ۱۱۷)
اشاره‌ی این بخش به نقش میانجی آذر برای رساندن پیام بندگی مردمان به خداوند است که پیش از این نشان دادیم در دوران ودایی از طریق اهدای پیشکش‌های قربانی به آتش انجام می‌شده است، این بند نیز بازسازی همان تصویر از خویشکاری اگنی ودایی است که به همتای ایرانی‌اش رسیده است.
در همین کرده، در بند دوم، به خویشکاری دیگری هم برمی‌خوریم:
ای آذر مزدااهورا، تو مانند سودبخش‌ترین کس به سوی ما آی، با نعمت به ما روی کن، در روز محاکمه بزرگ، با ستایش مخلص‌ترین، به یاری ما بشتاب. (همانجا)
در خویشکاری‌های اگنی دیدیم که او برای بخشش گناهان سهوی انسانها نزد خدایان وساطت می‌کند و خشم آنها را فرو می‌نشاند، در این بند هم آشکارا، آذر در روز رستاخیز یاور انسانهاست، چرا که در روز آزمون بزرگ، این فلز گداخته با آتش است که درست‌کرداری انسانها را گواه می‌دهد:
چنانکه آن نبرد بزرگ در آغاز با بارش آب و باد، آب افزای بود، در پایان با تابش و تف آتش و باد سخت، آتش افروز است. (راشد محصل، ۱۳۸۵، ص ۹۹)
با آن که در سراسر اوستا به ایزد آذر برمی‌خوریم، و از نظر کمیت در مضیقه نیستیم، اما اطلاعاتی که اینجا و آنجا از اوستا درباره‌ی آتش بدست می‌آوریم، از نظر کیفیت ناچیز است. بیشتر، تکرار مکررات است و با ذخیره‌ی لغوی و فرهنگی بسیار ناچیز. و معلوم نیست، با توجه به نقشی که آتش در فرهنگ دینی- اجتماعی ایران باستان دارد، چرا در مقایسه با میترا (در مهریشت) یا آناهیتا (در آبان یشت)، این قدر سطحی با آتش برخورد شده است. مخصوصاً با توجه به موقعیت اگنی در ریگ‌ودا این موضوع را می‌توان مطرح کرد، که ممکن است بسیاری از اشارات مربوط به آتش از میان رفته باشد.
تعداد زیادی نقاط مشترک بین اگنی و آتر یا همان ایزد آذر وجود دارد. هر دو پرستش می‌شوند و ستودنی‌اند با هم و همراه با همه آتش‌ها. آتر پسر اهورامزدا و اگنی پسر دیائوس است. همچنان که اگنی در ریگ‌ودا، با نام «خداوندگار خانه» خوانده شده، آتر هم در اوستا، «سرور خانه در همه خانه‌ها»، نامیده شده است.گریسولد معتقد است که متناظر با ۳ آتش ودایی، احتمالاً در اوستا ۳ آتش، شامل آتش خانه، آتش دهکده و آتش جامعه نیز وجود داشته است. (گریسولد، ۱۹۷۱، ص ۱۵۲) آتش در فرم روشنایی، خانگی، آیینی و آتشهایی که در هستی وجود دارند، همه مظاهر ایزد آذر هستند و ذات آتشین آتش را او پاسدار است. آذر، ایزد اصلی آتش در ایران و همتای اگنی ودایی است، دیگر ایزدان و امشاسپندان موکل بر آتش، در حوزه خویشکاری‌های ثانویه در کنار او هستند.
۲-۴- ایزد بهرام
۲-۴-۱-جایگاه و هویت
واژه‌ی بهرام مرکب است از دو لغت اوستائی؛ ورتره + غن (vǝrǝθra +ϒan-) جز اول ورتره به معنای حمله و هجوم و به معنی فتح و نصرت است و به معانی مذکور در اوستا بسیار به‌کار رفته و در تفسیر پهلوی اوستا به «پیروزگری» ترجمه شده است. بخش دوم که «غن» باشد به معنی «کشنده و زننده» است. درباره‌ی جزء دوم یک دسته از لغات مرکب اوستائی دیده می‌شود، مثل خرفسترغن یعنی حشرات‌کش وآن اسم چوبدستی سرسیخی است که در قدیم موبدان (آتربانان) بدست می‌گرفته‌اند و یکی از علائم درجه‌ی آنان بوده، چه کشتن حشرات موذی که از موجودات اهریمنی بشمار می‌آیند، در مزدیسنا ثواب است. این کلمه در پهلوی «مارگن» گردید. هیئت دیگری ازاین کلمه، jan- باشد. در کتیبه‌های هخامنشی و در اوستا به معنی «زدن» آمده است. واژه‌ی «زدن» در فارسی از همین کلمه است. ورثرغن مجموعاً به معنی فتح و پیروزی است و در اوستا از برای آن شواهد بسیار داریم. بهرام در اوستا «ورثرغن[۱۲۴]» و در پهلوی «وَرَهران» می‌باشد. ارمنیها آن را مختصر نموده «وَرام» گفتند، همین اسم در گرجستان«گورام» شد. معمولاً بر روی مسکوکات و کتیبه‌ها «ورهران» آمده است. تغییر یافتن نون ورهران به میم از قبیل تغییر «بان» پهلوی است به «بام» فارسی. در ادبیات مزدیسنا نیز ورهرام گفته می‌شود. در بندهشن واهرام ضبط شده است. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۲، ص ۱۱۲)
بهرام ایزد درفش‌دار ایزدان مینوی است. و کس از او پیروزگرتر نیست که همواره درفش به پیروزگری ایزدان دارد. (بهار، ۱۳۷۶، ص۱۵۰) یشت چهاردهم متعلق به این ایزد است و بیشترین توصیفات را درباره او در این یشت می‌توان یافت. بر اساس این یشت او مسلح‌ترین ایزد است، به چهره‌ی باد، مردمان را فره، درمان و نیرو می‌آورد. او بر دیوان پیروز می‌گردد و در جنگ نخستین سپاهی که او را برخواند پیروز است. اگر گوسفندی یک رنگ برایش قربانی کنند بر آن سرزمین دشمن فرود نخواهد آمد. (بهار، ۱۳۷۶، ص۷۸). در بندهشن فصل ۲۷، بند ۲۴، مندرج است که گیاه سیسنبر مخصوص به ایزد واهرام است. به یک قسم بیدمشک هم، نام این ایزد را داده، و آن را بهرامج (=بهرامک) نامزد کرده‌اند. وهرام در بندهشن فصل ۵، بند ۱، و بهرام در ادبیات فارسی اسم کوکب فلک پنجم است، ستاره‌ی مریخ، همان ستاره‌ای که در لاتین به اسم پروردگار جنگ رُم «مارس[۱۲۵]» نامیده می‌شود. (پورداوود، ۱۳۴۷، ج۲، ص ۱۱۲) نگهبانی روز بیستم ماه سپرده به فرشته‌ پیروزی و موسوم است به بهرام روز که روز مقدسی شمرده می‌شود و زرتشتیان آن روز را به پرستشگاه بهرام می‌روند. (همان، ص ۱۱۵)
ایزد بهرام، در رتبه و مقام مثل ایزد سروش است. او در اصل همراه با آذر، سروش و نریوسنگ، همکاران اردیبهشت امشاسپند است اما همراه با ایزدان دیگری نیز در متون دیده شده است، در فصل پنجم ارداویرافنامه، ارداویراف مقدس می‌گوید: «وقتی که من با سروش پاک و آذرایزد از پل چینود گذشتم، آنگاه مهرایزد و رشنِ راست و بادِ به و ایزد بهرام نیرومند از برای سیر در بهشت و برزخ و دوزخ با من همراه شدند.» در مهریشت نیز، بهرام یار و همراه مهر یعنی فرشته‌ رزم و پیکار و پاسبان عهد و پیمان است. در بهرام یشت خواهیم دید که بهرام با همراهی مهر و رشن، مردمان پیمان‌شکن وعهدنشناس را که سبب فریب مهر ایزد شده‌اند، پادافره می‌دهد و به سزای فریبکاری و مهردروجی می‌رساند و نیز کسانی را که رشن، ایزد عدل و داد را آزرده‌اند، و عدالت را دچار رنج و گزند نموده‌اند، باز می‌شناسد. (همان، ص ۱۱۲)
مهمترین سند موجود درباره‌ی این ایزد، یشت کهن و بسیار مفصل چهاردهم است که به طور کامل به صفات و ویژگی‌های خاص بهرام پرداخته است. این یشت مانند یکی از قصاید رزمی بسیار قدیم است و برخی از قطعات آن بخصوص شاعرانه و با طرزی بدیع و عالی سروده شده است. این یشت یادآور عهد آریائی است و ترجمه‌ی آن بی‌اندازه دشوار است و از حیث مضامین با یشتهای دیگر فرق دارد. (همان، ص ۱۱۷)
۲-۴-۲- تجسم‌های انتزاعی بهرام

 

جهت
 
 

نظر دهید »
ارزیابی تجربه آموزش رشته برنامه¬ریزی رفاه اجتماعی در مقطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاه¬های ایران- قسمت ۷
ارسال شده در 26 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

 

 

فصل چهارم:
 

 

یافته­ های تحقیق
 

 

۴-۱ مقدمه
 

در این تحقیق پس از انجام مصاحبه­ی عمیق و نیمه باز با ۲۵ نفر (شامل اساتید، دانشجویان دکتری، فارغ­التحصیلان و مدیران اجرایی وزارت رفاه) و تحلیل داده ­های پژوهش، با توجه به جملات و نکات کلیدی در مصاحبه برچسب­های مفهومی برای آنها انتخاب شد. پس از کدگذاری اولیه، کدها را با هم ترکیب نموده و کدهای مشابه را در طبقات انتزاعی به نام مقولات قرار دادیم که در نهایت نه مقوله­ی عمده استخراج شد که عبارتند از: “رفاه در ایران، رشته رفاه و نظام آموزش عالی، تولیدات علمی، فقدان گفتمان رفاهی، فاصله بین فضاهای اجرایی و آکادمیک( شکاف نظر و عمل)، فقر ارتباطات، کم رشدی اجتماع علمی، آشفتگی بازار کار، نیازهای رشته”. عنوان­های انتخابی عمدتا توسط خود پژوهشگر انتخاب شده ­اند و سعی بر این بوده تا بیشترین ارتباط و همخوانی را با داده ­هایی که نمایانگر آن است داشته باشند. منشا مهم دیگر عنوان­ها، واژه ­ها و عباراتی است که مصاحبه­ شوندگان در صحبت­های خود به کار برده­اند. به منظور روشن تر ساختن مقولات، در گام بعدی خصوصیات آنها بیان می­ شود. هم­چنین خلاصه­ای از مفاهیم و شواهد مربوط به هر مقوله در جداول جداگانه­ ای آورده می­ شود.

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت fotka.ir مراجعه نمایید.
 

 

۴-۲ توصیف مقوله ها با توجه به خصوصیات آن‌ ها
 

 

۴-۲-۱ رفاه در ایران
 

اصولا مقولات رفاهی، اجتماعی متاثر از یک فرایند تاریخی است که این فرایند در سبز فایل، بخصوص طی یکصد سال گذشته، ابتدا در کشورهای غربی اتفاق افتاده، و پس از انقلاب صنعتی به صورت تدریجی در اثر شکل­ گیری صنعت و توسعه­ مبادلات اقتصادی در سطوح بین ­المللی و افزایش تولید ناخالص ملی کشورها، شکل گرفته است. در کشور ما این فرایند به صورت منسجم و تدریجی توسعه نیافته، بلکه یک­باره به دلیل افزایش غیرمنتظره­ی درآمدهای نفتی طی دهه هفتاد میلادی، در نزد سیاستگذاران و عموم مردم به نوعی یک تفکر رفاهی ایجاد شد که البته این تفکر یک طرز تلقی ناموزون و غیرطبیعی بوده که پس از انقلاب اسلامی و تا دوران حاضر نیز ادامه دارد. این بدان معنی است که فرایند رفاهی در ایران بدون شکل­ گیری ارزش­های اجتماعی و اقتصادی، رشد و توسعه یافته است که چنین فرایندی به نظر غیرطبیعی و نامتوازن می­رسد.

در پژوهش حاضر از ترکیب سه مفهوم درک و تصور غلط از رفاه، جا نیفتادن علم رفاه در ایران و تعاریف پروبلماتیک و مبهم از مفاهیم رفاهی به مقوله­ی عمده­ی رفاه در ایران دست یافتیم.
تعداد کثیری ازمصاحبه شوندگان معتقد بودند که از آنجایی که رشته رفاه در ایران رشته­ای نوپاست و هنوز شکل وارداتی دارد، لذا ما هنوز نتوانسته­ایم روی مباحث مربوط به رفاه و سیاست اجتماعی در ایران متمرکز شویم و با توجه به ویژگی­های اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، سیاسی و فرهنگی جامعه­ خودمان، سیاست اجتماعی مناسب­تر را برای جامعه­ خود انتخاب کنیم و ضمن استفاده از مباحث و تئوری­های موجود در دنیا آنها را درونی و بومی کنیم. عده­ای نیز اعتقادشان بر این بود که رفاه یکی از زیربنایی­ترین مقولات است، در صورتی که در ایران، آن را جزو روبناها قلمداد کرده ­اند و اعتقاد بر این است که بعد از اینکه صنعت، اقتصاد و … درست شد در آخر نوبت به رفاه می­رسد. همه­ی این مسائل باعث شده است که نگاه به رفاه غلط باشد. در ایران نگاه دولت به رفاه هنوز کمی، سنتی، حداقلی و حمایتی است و سازمان­ها و وزارتخانه­های رفاهی دچار فقر تئوریک و نظری هستند.

سیاستگذاری اجتماعی از جمله مباحث تاثیرگذار در سرنوشت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و روانی هر جامعه­ای است، لذا باید به عنوان یکی از اهرمهای پیشرفت جامعه، توجه خاصی بدان مبذول داشت؛ ولی با این وجود، عده­ای از مصاحبه شوندگان بی توجهی به این رشته و در حاشیه قرار گرفتن آن را از مهمترین آسیب­های رشته قلمداد کردند.

 

 

“رشته رفاه اجتماعی هم مانند سایر رشته­ها که از خارج وارد جامعه­ ما شده شکل وارداتی دارد و مطالبی هم که وجود دارد باز هم وارداتی هست و ترجمه هست و ما یک راه طولانی را داریم تا بتوانیم این رشته را بومی کنیم و بتوانیم سرنخ­ها و مفاهیم و شاخص ­هایی را از جامعه­ خودمان بدست آوریم که روی آنها کار کنیم و مجموعه­ی اینها می تواند رشته رفاه را رشته رفاه بکند و ما میتوانیم از آن پاسخ­هایی برای جامعه­ خودمان بگیریم”.
 

“در ایران کسی را نمی­شناسم که واقعا بداند رفاه چیست و فکر می­ کنند رفاه روبنایی­ترین مقوله است. تا رفاه ذهنی، رفاه اقتصادی و رفاه سیاسی درست نشود امکان ندارد بقیه­ی روبناها درست شود. هیچکس به موضوعات رفاهی این چنین نگاه نمی­ کند”.
 

“تا زمانی که نگاه به رفاه غلط است و تا زمانی که تصور می­ شود رفاه یعنی سیر خوردن و خوابیدن و غیره این مسائل درست نمی­ شود. نمی­گویند که رفاه مقدمه­ی کار است و یکی از شاخص ­های رفاهی کار است و برای کار، فرد باید رفاه و اوقات فراغت و غیره هم داشته باشد. ما یک دید سنتی به رفاه داریم و منظورمان همان رفاه زدگی، خوش گذرانی، مصرف­گرایی و غیره است. این تفکر خیلی غالب است و خیلی متخصصین دعوت به کار نمی­شوند”.
 

“ما هنوز در آغازین قدمهای این فرایند هستیم و رفاه رشته­ای نوپاست و کمتر میتواند مدعی حل مسائل باشد. اما یک چیزی که هست این است که هم به واسطه­ جهانی شدن و هم مهمتر از آن و قبلتر از آن این که مسائلی که در اینجا وجود دارد، مسائل انسانی است و خیلی تفاوت بارز و برجسته­ای با کشورهای دیگر مانند سوئد یا غیره ندارد و بناراین ما میتوانیم بدین ترتیب از آن چیزی که در دنیا ارائه می­ شود به عنوان امهات یک رشته تحصیلی یا به عنوان یک شاخه­ای از دانش از آن بهره بگیریم و بعد آنها را درونی بکنیم و استفاده بکنیم”.
 

“دولت نگاهش به رفاه کاملا نگاه حمایتی است که یک سری گروه های محروم را شناسایی و حمایتشان میکند و در قبال این حمایت غالبا دنبال مشروعیت سازی برای خودش است، صرفا حمایت میکند در قبال به دست آوردن مشروعیت و هیچ نگاه توانمندسازی ای ندارد”.
 

“مهمترین آسیب این هست که به این رشته توجه نمی­ شود و رشته در حاشیه قرار دارد”.
 

“به شدت بدنه و بخش ستادی مراکز یا وزارتخانه­ها و سازمان­های رفاهی به لحاظ فکر تئوریک و نظری فقیر هستند”.
 

تعدادی از افراد مصاحبه شونده نیز اعتقاد داشتند که مرز بین مفاهیم مختلف رفاه اجتماعی در ایران مشخص نیست و خود مفهوم رفاه همچنان در هاله­ای از ابهام است و هنوز تعریف دقیق، جامع و حداقل استاندارد از این موضوع ارائه نشده است و در مورد معنا و مفهوم رفاه اجتماعی، تفکرات مختلف و متفاوتی وجود دارد. در واقع می­توان گفت هویت مشخصی برای رفاه اجتماعی وجود ندارد و اگر ما بپذیریم که شناخت مقدمه­ی عمل آگاهانه است، باید بدانیم که رسیدن به یک تعریف مشخص از واژگان و اصطلاحات نیز از مقدمات شناخت است.

 

 

“بخش اجرایی و دولتی ما خیلی رفاه را نمی­شناسد. نه نظریه­ها، نه مفاهیم، نه کاربرد و نه ضرورتش را نمی دانند و فکر میکنند رفاه یعنی رساندن کمک به محرومان و گرسنگان و … و کار برای آدمهای شکم سیر هم که ضرورتی ندارد”.
 

“خود واژه­ی رفاه را شما اگر نگاه کنید در زبان فارسی خیلی معنی بریز و پاش و خوردن و کیف کردن و اینهاست در صورتی که رفاه اصلا این معنی را نمیدهد، رفاه یعنی تخصیص بهینه­ منابع در امور اجتماعی، رفاه یعنی برنامه­ی عقلانی که منابع محدود را در بخش اجتماعی درست تخصیص کنیم، امور اجتماعی را با این منابع محدود ساماندهی کنیم”.
 

“ما الان فرق بین حمایت اجتماعی، بیمه اجتماعی، تامین اجتماعی، سیاست اجتماعی و … را نمی­دانیم. حتی منبعی وجود ندارد که مرزهای بین این مفاهیم را نشان دهد و بسنجد. هرکسی تعریف خودش را گفته است. دانشجو اصلا نمی­داند کارهایی که بیمه انجام می­دهد با کارهایی که بهزیستی انجام می­دهد مرزشان چیست”.
 

“در مورد معنا و مفهوم رفاه اجتماعی آنقدر تشتت آراء و تفکرات مختلفی وجود دارد که هنوز ما مثلا در یک واحد اجرایی و سیاستگذاری به این نتیجه نرسیدیم که رفاه جامعه را در چه سطحی باید پوشش دهیم و در چه سطحی باید ببینیم و آیا رفاه را به معنای عام کلمه ببینیم یا رفاه حداقلی و فقط در راستای کاهش فقر کوشش بکنیم یعنی نگاه حداقلی به موضوع داشته باشیم، می­خواهم بگویم که این مسائلی هست که همچنان هست و در فضای اجرایی جامعه هم حل نشده. حالا در سطح دانشگاهی که دیگر فضا بازتر هم هست و خیلی راجع به این موضوعات صحبت می­ شود”.
 

“مفهوم رفاه اجتماعی همچنان در هاله­ای از ابهام هست و هنوز تعریف دقیق و جامع و حداقل استاندارد از این موضوع ارائه نشده و هر کسی بسته به صلاحدید خودش و مقتضیات کاری که دارد انجام می­دهد، برداشت خودش را خواهد داشت”.
 

خلاصه­ی مفاهیم و شواهد مربوط به مقوله­ی مذکور در جدول زیر آورده شده است.

 

جدول شماره ۴-۱) مفاهیم و شواهد مربوط به مقوله رفاه در ایران
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقوله
مفاهیم
شواهد
تکرار
رفاه در ایران
درک و تصور غلط از رفاه
نگاه سنتی و حمایتی به رفاه، نگاه حداقلی به رفاه، نگاه کمی به رفاه
۱۳
جا نیفتادن علم رفاه در ایران
وارداتی بودن، بومی نشدن، نوپا بودن، ناشناخته ماندن، کم توجهی
۱۴
تعاریف پروبلماتیک و مبهم از مفاهیم رفاهی
مشخص نبودن مرز بین مفاهیم، تعاریف شخصی، تشتت آراء و عقاید
۱۱
 

۴-۲-۲ نامانوس بودن رشته رفاه اجتماعی در نظام آموزش عالی
 

از ترکیب شش مفهوم «جایگاه رشته رفاه در نظام آموزش عالی»، «پذیرش در کنکور»، «دانشجویان»، «برنامه ­ریزی درسی و دروس ارائه شده»، «اساتید» و «تدریس» به مقوله­ی عمده­ی «نامانوس بودن رشته رفاه اجتماعی در نظام آموزش عالی» رسیدیم. در ادامه، به هر کدام از این مفاهیم به طور جداگانه پرداخته می­ شود.
الف) جایگاه رشته رفاه در نظام آموزش عالی
یک مسئله­ای که وجود دارد این است که مقطع کارشناسی این رشته با مقاطع ارشد و دکتری آن تناسب و همخوانی ندارد. در برخی دانشگاه ها مقطع کارشناسی این رشته، تعاون و رفاه اجتماعی است که واحدهای درسی ارائه شده در آن حول مسائل تعاونی می­چرخد و خیلی کم به رفاه پرداخته می­ شود. لذا دانشجویان وقتی در مقاطع بالاتر وارد رشته رفاه اجتماعی یا برنامه ­ریزی رفاه اجتماعی می­شوند آشنایی و آگاهی لازم را ندارند و در نتیجه نمی­توانند موفقیت لازم را به دست آورند. همچنین در این ارتباط، مصاحبه شوندگان اظهار داشتند که در نظام آموزشی به نوعی ابهام وجود دارد و هدف تدوین شده­ای وجود ندارد که قرار است چه چیزی به جامعه تحویل داده شود، آیا قرار است با آموزش این رشته، کارشناس تحویل جامعه بدهیم یا پژوهشگر. در واقع برای راه­اندازی رشته و به تبع آن راه­اندازی مقاطع بالاتر آن نیازسنجی انجام نگرفته است.

 

 

“مسئله­ای که وجود دارد این است که مقطع کارشناسی این رشته یک چیز است و مقطع ارشد و دکتری آن یک چیز دیگر”.
 

“یک مسئله کلان در ایران این است که کلا در نظام آموزش عالی ما مشخص نیست که چه چیزی قرار است تحویل جامعه بدهیم. تا زمانی که تکلیف مشخص نباشد سیلابس­های درسی، به هر شکل هم که باشد، وضعیت همینطور خواهد بود”.
 

“اطلاع رسانی دقیق و کافی برای کسانی که به این رشته ورود پیدا می­ کنند وجود ندارد”.
 

همچنین یکی از مصاحبه شوندگان یک مشکل اساسی را “طی کردن روند تاسیس رشته به صورت برعکس” عنوان کرد و معتقد بود که اول باید پژوهش و مطالعه انجام شود و دانشجو تربیت کنیم و سپس ساختارها و دستگاه هایی را ایجاد کنیم که فارغ­التحصیلان این علم در آنجا مشغول شوند:

 

 

“در غرب یک کار جالبی میکنند که ما در ایران درست برعکس آن کار را میکنیم، در غرب از پژوهش شروع میکنند یعنی میروند راجع به آن موضوع تحقیق و پژوهش میکنند و چند سال روی موضوع، به صورت علمی و نظری کار میکنند و بعد می­آیند و آن را به آموزش تبدیل میکنند و رشته ایجاد میکنند. پس از ایجاد رشته، ساختارها و دستگاه های اجرایی را میسازند، ما درست برعکس این عمل میکنیم، ما آمدیم سال ۸۲-۸۳ وزارت رفاه را درست کردیم بعد رشته راه انداختیم بعد اکنون پژوهش هم که روی هوا مانده است. اصولا ما اگر میخواستیم وزارت رفاه یا برنامه ملی رفاه در ایران راه بندازیم باید اول میرفتیم تحقیق و پژوهش میکردیم، مطالعه میکردیم نظریه ها را میخوندیم بعد می­آمدیم دانشجو تربیت میکردیم بعد میرفتیم وزارت میساختیم که اینها بروند آنجا مشغول شوند و برنامه بنویسند یعنی بعد از راه افتادن وزارت رفاه تازه ما یادمان افتاده که باید افراد را تربیت کنیم. اصلا یکی از دلایل منحل شدن وزارت رفاه همین بود چون کسی آنجا نبود و کسی اصلا این مسائل را نمیدانست”.
 

ب) پذیرش در کنکور
 
 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 110
  • 111
  • 112
  • ...
  • 113
  • ...
  • 114
  • 115
  • 116
  • ...
  • 117
  • ...
  • 118
  • 119
  • 120
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • بررسی رابطه بین بهنگام بودن اعلام سود و بازده سرمایه گذاری در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۶
  • اینترنت ونقش آن در شکل گیری جنبش های اجتماعی مورد پژوهی -مصر – تونس- قسمت 14
  • ساخت آغاز‌گر-پایان ‌بخش در کتابهای درسی کودکان و ارتباط آن با درک خواندن نگرشی نقشگرا- قسمت ۶
  • پایان نامه در مورد : بررسی و تحلیلی در پهنه بندی کاربری اراضی، پیشنهادی طرح هادی روستایی با ...
  • تطبیق آراء صاحب جواهر الکلام و صاحب مفتاح الکرامه- قسمت 11
  • تحلیل و بررسی فقهی و حقوقی تخلفات انتظامی سردفتران و دفتریاران و آیین رسیدگی به آنها در مراجع انتظامی- قسمت ۴
  • دانلود فایل ها در مورد : تاثیر ۸ هفته تمرینات ثبات دهنده بر تعادل، درد و ...
  • بررسی تناسب در آیات و سور در تفسیر المیزان و فی ظلال القرآن- قسمت ۶
  • اثربخشی مشاوره گروه درمانی با الگوی شادمانی فوردایس بر کاهش تعارض کار- خانواده در معلمان زن شهر تهران- قسمت 23
  • تأثیر مکمل‌سازی کوتاه مدت کراتین بر آمونیاک خون و برخی شاخصهای عملکردی و ساختاری در تکواندوکاران نوجوان- قسمت ۱۰
  • مقایسه خود پنداره تحصیلی، خود کارآمدی تحصیلی، عزت نفس و اضطراب امتحان- قسمت ۹
  • مسئولیت کیفری و عوامل رافع مسئولیت کیفری- قسمت ۱۲
  • مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها – ۲-۴- انواع مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی – 4
  • بررسی‌رابطهفضای‌مجازی‌ وعامگرایی‌کاربران‌اینترنت درسـازمـان‌اسـنـادوکـتـابـخـانه‌ملـی‌ایـران- قسمت ۷
  • تحول گفتمان ادبی دو نسل از داستان نویسان معاصر ایران- قسمت 18
  • بررسی گرایش نسبت به مصرف تنباکو و عوامل موثر برآن- قسمت ۷
  • تحلیل فقهی و حقوقی قاعده درء با تاکید بر رویه قضایی- قسمت ۲
  • تاثیر مدیریت سیستمهای اطلاعاتی بر شایستگی های محوری در شرکتهای بیمه تهران- قسمت ۶
  • بررسی اقتصادی و تعیین اولویتهای سرمایه گذاری صنعتی در استان کرمانشاه- قسمت ۱۹
  • بررسی و تحلیل دیوان ملاپریشان در مقایسه با اندیشه¬های عرفانی مولانا- قسمت ۱۹
  • تبیین جنبه های آموزشی و تربیتی امید و نقش آن در سلامت روان انسان از دیدگاه اسلام- قسمت 22
  • مقاله های علمی- دانشگاهی – تمایل به طرح چرا های بنیادی – 4
  • دانلود مطالب پژوهشی با موضوع تحلیل-و-شبیه سازی-تقویت-امواج-عبوری-از-نانولوله های -کربنی-فلزی-با-بایاس-DC- فایل ۴
  • پایان نامه آماده کارشناسی ارشد – ۲-اضطراب واسترس : – 7
  • بررسی رابطه بین معنویت در کار با درگیری کارکنان در کار- قسمت ۵
  • منابع پایان نامه ها – مبحث اول : مفهوم و فلسفه تشکیل مراجع اختصاصی اداری در نظام حقوقی ایران – 2
  • تبیین دلیل نیاز اعمال حقوقی به اعلام اراده و تعیین نقش اعلام اراده در ایجاد ایقاعات و عقود- قسمت 3
  • بررسی ارتباط بین هموارسازی سودبا نسبت های مالی اهرمی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران۹۳- قسمت ۱۲
  • تعیین رابطه بین سرمایه روان شناختی و بهره وری مدیران مرزبانی ناجا- قسمت 12
  • اصل لزوم در ایقاعات در فقه و حقوق ایران- قسمت ۸

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان