عبارت از یک کره میان خالی است که از اجتماع یک قطعه قدامیو یک قطعه خلفی حاصل شده است. قطعهی قدامی شفاف است و ثلث قدامی کره چشم را تشکیل میدهد و قطعه خلفی که صدفی رنگ بوده و در عقب مسطح است و کمی در داخل و پائین انتهای خلفی محور طولی آن مستقیم به وسیله عصب باصره امتداد مییابد.
کره چشم در مرکز حفره حدقه قرار گرفته و به وسیله اعضای فرعی مختلفه در درون یک بالش چربی فراوان نگهداری میشود. محور کره چشم با محور حدقه به نسبت قابل ملاحظهای تباعد داشته و با یکدیگر زاویه ۱۱۰ درجه را تشکیل میدهند .
۲-۳-۳- ساختمان کره چشم
مشتمل بر پردههایی است که پهلوی هم قرار گرفته و یک حفره را محدود میسازد که در داخل آن محیطهای چشم قرار دارند پردههای چشم سه عدد میباشند. (شکل ۱-۱):
۱ـ پرده خارجی که لیفی و حامیبوده و پرده صلیبیه و قرنیه را تشکیل میدهد.
۲ـ پرده میانی، عضله ای ـ رگی که نقش آن اساسا برای تغذیه کره چشم بوده و شامل مشیمیه[۳] و منطقهای مژهای[۴] و عبنیه[۵] میباشد.
۳ـ پرده داخلی که عصبی بوده و مستقیما به عصب باصره اتصال دارد و به اشعه نورانی حساس بوده عبارت از شبکیه است. محیطهای چشم نیز ۳ عدد میباشند یک محیط قدامیکه مایع بوده عبارتست از مایع زلالیه و یک محیط واسطهای که جامد بوده و عدسی را تشکیل میدهد و یک محیط خلفی که خمیری شکل بوده و جسم زجاجیه است .
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید.
۲-۳-۴- قرنیه[۶]
در حدود لایه فیبروزی را تشکیل داده و به طور جلو بر آمده میباشد. در ترکیب قرنیه نوع خاصی از بافت همبند سخت به شکل ورقه یا لایههای متعدد وجود دارد. به علت وجود یک آرایش دقیقی در الیاف قرنیه به نظر میرسد که شفاف بودن قرنیه نه تنها یک ویژگی ساختمانی است بلکه یک پدیده فیزیولوژیکی بوده و وابسته به تداوم پمپاژ مایع بینابینی است که از اطراف اپیتلیوم خلفی صورت میپذیرد (Brooks, 2003 Andrew et al., 2003).
بدنه اصلی اپیتلیوم خلفی با صلبیه ادامه مییابد و به وسیله لایههای اپیتلیوم و غشاءهای حاشیهای خلفی و قدامیپوشیده میشود. لایهی اپیتلیوم قدامیبا اپیتلیوم ملتحمه مداومت مییابد. در حالی که لایهی اپیتلیوم خلفی با سطح قدامیعنبیه در زاویهی عنبیهای ـ قرنیهای[۷] یکی میشود و فاقد عروق خونی است و مواد غذایی برای سلولهای آن یا از طریق عروق موجود در شیار صلبیهای ـ قرنیهای وارد پارین میگرد و یا این که از طریق ترشحات اشکی و زلالیه به سطوح قرنیه حمل میشوند (Barnett et al., 1995).
سطح قرنیه به علت جود پایانههای آزاد عصبی در نزدیکی اپیتلیوم قدامیآن بسیار حساس میباشد. این پایانههای عصبی از اعصاب مژگانی طویل که خود شاخهای از عصب باصرهای میباشند هستند.
آکسونهای این اعصاب تشکیل رشتههای آوران بازتاب قرنیهای[۸] را میدهند که به هنگام وجود تماس با قرنیه سبب بسته شدن پلکها میگردند. در قسمتهای بعدی در مورد قرنیه بیشتر توضیح خواهیم داد (Brooks, 2003 ; Andrew et al., 2003).
۲-۳-۵- اعضای فرعی کره چشم
عبارتند از: پلکها، عضله ها و یک دستگاه مرطوب کننده و رگها و اعصاب.
۲-۳-۵-۱-پلکهای چشم[۹]
پلکها به صورت دو پرده متحرک هستند که در جلوی کره چشم قرار گرفته و چشم را حمایت میکنند پلکها به تعداد ۲ عدد میباشند.
A ـ پلک بالایی
B ـ پلک پایینی
که این دو به یکدیگر به وسیله دو گوشه اتصال یافتهاند و سطح خارجی آنها محدب بوده و از پوستی پوشیده شده است که دارای چینهای عرضی است و سطح داخلی مقعر و صاف وگلی رنگ و از مخاط ملتحمه مفروش شدهاند. در روی هر یک از موهای زبری وجود دارند که به مژگان موسومند.
مژگان بالایی فراوانتر و درازتر از مژگان پایینی میباشند .
دو گوشه چشم یکی داخلی و دیگری خارجی است. گوشه داخلی به علت مجاورت بابینی بنام زاویه انفی چشم نامیده میشود و گوشه خارجی بعلت نزدیک بودنش با شقیقه بنام زاویه شقیقهای چشم موسوم میباشد. زاویه انفی گرد بوده و در آن یک برجستگی کوچکی دیده میشود که به کارانکول اشکی موسوم است. زاویه شقیقهای بشکل زاویه حاده است .
ساختمان پلک شامل قسمتهای ذیل است:
تارو پود، غدهها، پوششها، عضله ، رگها و اعصاب
الف ـ تاروپود: شامل یک غشاء لیفی در جلو است که تارس نامیده میشود.
۱ـ غشاء لیفی که اسکلت حقیقی پلکها بوده و در اطراف حدقه چشم اتصال یافته و بطرف لبه آزاد پلکها امتداد دارد.
۲ـ تارس جسمیمقاوم و نسبتا کلفتی است که در ضخامت قوس پلکها جای دارد و باعث سختی این قوس میشود.
ب ـ غدههای پلک به تعداد ۲۰ تا ۳۰ عدد بوده و بنام غدههای میبومیرن معروفند. مجاری تخلیه آنها در روی لبه آزاد پلکها در قاعده مژگان باز شده و در آنجا ماده متشرحه منتهی ماده در میگردد این ماده متشرحه که به نام قی چشم موسوم است چرب و زرد رنگ میباشد. این بیماریهای آماسی چشم فراوان تر و غلیظ میگردد در این حالت چشم را قی دار می کند .
ج ـ پوششها یکی در خارج و دیگری در داخل قرار دارند.
۱ـ خارجی که از پوست تشکیل شده است معمولا به رنگ تیره است موهایی که آنرا پوشاندهاند هر قدر به لبه آزاد نزدیکتر میشوند نرمتر میگردند.
۲ـ داخلی که از مخاطی تشکیل شده و موسوم به ملتحمه در قسمت لبه آزاد به پوست امتداد مییابد این غشاء به رنگ سفید اندکی گلی رنگ بوده و مانند تمام مخاطها شامل یک جدار رگ دار یک اپی تلیوم مخاط مفروش است .
د ـ مژگان چشم را در مقابل نور و اجسام خارجی حمایت میکند و در پلک بالایی قویتر و طویلتر و زیادتر از پلک پایینی میباشد و در قاعدههای آنها مانندسایر موهای بدن دو غده چربی مشاهده میشود .
۲-۳-۶- ملتحمه[۱۰]
ملتحمه غشای مخاطی است که سطح داخلی پلکها را و هر دو سطح پلک سوم را پوشانده است. منشاء ملتحمه از لایه اکتودرمیپلکها است. همچنین ملتحمه بافت خود مرطوبی است که به پلکها تکیه داده و این مرطوبیت آن به خاطر توزیع مداوم مایع اشکی است و چون اپیتلیال آن غیر شاخی است نبایستی در معرض خشکی قرار گیرد. در حالت طبیعی ملتحمه ظاهر مرطوب، درخشان، نیمه شفاف و خوش رنگ دارد (Brooks, 2003 ; Andrew et al., 2003).
ملتحمه به سه قسمت کره چشمی، پلکی (تارسال) و پلک سوم تقسیم میشود ملتحمه کره چشمیسطح قدامیصلبیه و لیمبوس را پوشانده است و به صورت شل به دیواره کره چشم متصل شده است.
ملتحمه کره چشمیدر فورنیکسها اتصال ضعیفی به دیواره کره چشمیدارد و چند بار چین میخورد. این امر حرکت چشم را امکان پذیر میسازد و سطح ترشحی ملتحمه را وسعت میبخشد. ملتحمه پلکی، سطح داخلی پلکها و ورودی قرنیه را پوشانده است، ملتحمه پلکی از پیاز ملتحمهای شروع و فورنیکس ختم میشود. اپیتلیوم پیاز ملتحمه از اپیتلیوم قرنیه جدا است. در ملتحمه تعدادی سلول جامیشکل داریم که کار آنها تولید موکوس است و توزیع این سلولها در فورنیکس فراوانتر از سایر قسمتهاست. محققین عقیده دارند که وجود سلولهای جامیملتحمه به همراه سایر ترشحات ورقه اشکی از، از بین رفتن سلولهای اپیتلیال جلوگیری میکنند (Barnett, 1995).
ملتحمه بافتی است مخاطی و لایه اپیتلیالی آن در قسمت خارجی سنگفرشی مطبق غیر شاخی است و در قسمتهای داخلی استوانهای یا مکعبی مطبق است .
استرومای ملتحمه به یک لایه آدنوئید (سطحی) و یک لایه فیبروزی (عمقی) تقسیم میشود. لایه آدنوئید حاوی بافت لنفوئیدی است و در برخی از نواحی ممکن است حاوی ساختمانهای (فولیکول مانند) نیز باشد. لایه فیبروزی از بافت همبندی که به لایه تارسالی اتصال مییابد ساخته میشود.
غدد اشکی فرعی که از نظر ساختمان و عملکرد مشابه غدد اشکی هستند در استروما جای دارند.
شرائین ملتحمه ای، از شرائین مژگانی قدامیو پلکی مشتق میشوند. لنفاتیکهای ملتحمه و در لایههای سطحی و عمقی آرایش مییابند و با ملحق شدن به لنفاتیکهای پلکها، یک شبکه لنفاتیک غنی را تشکیل میدهند و تامین عصبی ملتحمه توسط شاخهای از عصب زوج پنجم میباشد.
فضای موجود بین ملتحمهی پلکی و کره چشمیرا کیسهی ملتحمهای مینامند، این کیسه در بالا و پایین به فورنیکس ملتحمهای ختم میشود (Barnett, 1995).
۲-۴- فلور طبیعی بدن
اصطلاح فلور میکروبی طبیعی بدن به جمعیتی از میکروارگانیسمها گفته میشود که ساکن پوست و غشای مخاطی افراد سالم طبیعی هستند. در سطح پوست و غشاهای مخاطی انسان و حیوان همیشه انواع مختلفی از میکروارگانیسمها یافت میشوند که میتوان آنها را به دو گروه تقسیم کرد:
۱ـ فلور مقیم یا ساکن: این گروه از باکتریها همواره در مکان خاص و در سنین خاصی در بدن یافت میشوند. این فلور در صورت آسیب دیدن توانایی ترمیم و بازسازی خود را دارد (بروکس و همکاران، ۱۳۸۱).
۲ـ فلور گذرا یا ناپایدار: این گروه از باکتریها معمولا غیر بیماری زا هستند یا در شرایط خاص ایجاد بیماری میکنند و فقط به مدت محدودی (چند ساعت، چند روز یا چند هفته) در سطح پوست یا مخاط بدن مستقر میشوند. فلور گذرا معمولا بیماری ایجاد نمیکند و به صورت پایدار هم در بدن مستقر نمیباشد در حالی که فلور ساکن همواره در بدن یافت میشود. چنانچه فلور ساکن دچار تغییراتی گردد، فلور ناپایدار به مقدار زیادی تکثیر مییابد و ممکن است ایجاد بیماری کند (بروکس و همکاران، ۱۳۸۱).
۲-۴-۱- نقش فلور نرمال
وجود و تکثیر این میکروارگانیسمها در هر بخشی از بدن با شرایط فیزیولوژیکی بدن مانند دما، مقدار رطوبت، وجود برخی از مواد غذایی و فقدان مواد ممانعت کننده بستگی دارد. وجود این میکروارگانیسمها برای زندگی ضروری نمیباشند زیرا حیواناتی را در آزمایشگاه میتوان نگهداری کرد که فاقد هر گونه ارگانیسم فلور طبیعی بدن هستند. این حیوانات بدون وجود فلور طبیعی قادر به تکثیر میباشند. با این وجود فلور ساکن در برخی از نقاط بدن، نقش عمدهای را در سلامتی و فعالیت طبیعی بدن به عهده دارند. برای مثال فلور میکروبی موجود در دستگاه گوارشی در سنتز ویتامینها و هضم و جذب مواد غذایی کمک میکنند. فلور میکروبی ساکن در سطح پوست و مخاطات بدن معمولا از استقرار و تشکیل کلنی باکتریهای بیماری زا جلوگیری میکنند و بدین وسیله از طریق مداخله باکتریایی مانع بیماری میشوند. مکانیسم مداخله باکتریایی هنوز شناخته نشده است ولی احتمال دارد که از طریق رقابت برای اتصال به گیرندههای موجود در سطح سلول میزبان، رقابت برای بدست آوردن مواد غذایی، یا ممانعت از اعمال متابولیکی با تولید مواد سمی، مواد آنتی بیوتیکی و باکتریوسیدها یا به روشهای دیگر، مانع همزیستی دو طرفه بین میکروارگانیسمها در سطوح مختلف بدن شوند (بروکس و همکاران، ۱۳۸۱).
حذف فلور طبیعی از بخشی از بدن موجب ایجاد خلاء نسبی میگردد که این خلاء توسط ارگانیسمهای محیط اطراف و میکرو ارگانیسمهایی که در سایر بخشهای بدن وجود دارند پر میشود. سپس میکروارگانیسمهای جایگزین شده ممکن است به عنوان عوامل فرصت طلب موجب بیماری گردند. از طرف دیگر اعضای فلور طبیعی بدن هم ممکن است در شرایط خاصی ایجاد بیماری نمایند مثلا چنان چه فلور طبیعی از بخشی از بدن به بخش دیگری که مکان طبیعی سکونت آنها نباشد وارد شوند و عوامل مستعد کننده نیز فراهم باشد ممکن است بیماری زا گردند (بروکس و همکاران، ۱۳۸۱).
۲-۴-۲- قارچ شناسی
تعریف قارچها[۱۱]: قارچها جز نباتات یا گیاهان پست یا تالوفیتها[۱۲] بوده و در این موجودات گیاهی تا کنون ساختمانی شبیه ریشه، ساقه، برگ، گل و دستگاه آوندی یا کلروفیل[۱۳] دیده نشده است. این ارگانیسمها تک سلولی یا چند سلولی هستند. تغذیه قارچها به دو صورت انجام میپذیرد:
۱ـ زندگی و تغذیه روی موادی که در حال تجزیه و تخریب و فساد هستند که به این دسته، قارچهای ساپروفیت[۱۴] یا گنده روی میگویند (امامی و همکاران، ۱۳۷۰).
۲ـ زندگی و تغذیه در بدن موجودات زنده (انسان یا حیوان) که به این دسته، قارچهای انگلی یا پارازیت[۱۵] میگویند.
قارچها به علت فقدان سبزینه قادرند در تاریکی و در داخل بدن و نسوج انسان یا حیوان زندگی نمایند. تولید مثل قارچها به دو صورت جنسی[۱۶] و غیر جنسی[۱۷] انجام میگیرد (امامی و همکاران، ۱۳۷۰).
۲-۵-ساختمان قارچها
قارچها از نظر منظره ظاهری یا ماکروسکوپی پرگنه (کلنی)[۱۸] و اشکال ریز بینی یا میکروسکوپی، مورد بررسی و مطالعه قرار میدهند (امامی و همکاران، ۱۳۷۰).
۲-۵-۱- منظره ظاهری پرگنههای قارچی
دو نوع پرگنه در قارچها وجود دارد.
۱ـ پرگنههای مخمری[۱۹] یا لوور[۲۰]، این پرگنه شبیه پرگنه باکتریها بوده و در محیط جامد مانند باکتریها بی حرکت، کم و بیش برجسته با سطح مات یا درخشان و به رنگ سفید یا متمایل به زرد و قرمز آجری با قوام خامهای نمایان میشوند. مخمرها در محیط مایع در سطح ایجاد مایع نموده و یا در ته لوله رسوب میکنند و مایع روی محیط، کاملا زلال میباشد. رشد و نمو مخمرها سریع بوده و در طی ۲ الی ۴ روز صورت میگیرد و آنها را مانند باکتریها به طور خطی یا نقطهای کشت میدهند (امامی و همکاران، ۱۳۷۰).
۲ـ پرگنههای رشتهای[۲۱] یا فیلامان[۲۲]، کلنیهای رشتهای در محیط جامد دارای محور رشد گریز از مرکز بوده و دارای رشتههای هوایی میباشند و نیز رشتهها در محیط کشت نفوذ کرده و از مواد غذایی آن استفاده مینمایند.
پرگنههای رشتهای شکل در محیط مایع، به صورت یک گلوله مدور از رشتههای منشعب و شعاعی نمودار میشوند و در این حالت معمولا بیرنگ هستند. رشد و نمو کلنیهای رشتهای ساپروفیت در عرض ۴۸ ـ ۲۴ ساعت صورت گرفته، در حالی که کلنیهای بیماری زا پس از گذشت چند روز و گاهی چند هفته رشد مینمایند.
رنگ و شکل کلنیهای رشتهای بسته به نوع قارچها و برای یک نوع قارچ معین بسته به نوع کشت کاملا متفاوت و متغیر است. به طور کلی رنگ کلنیها، مختلف (سفید، آبی، سبز، خاکستری، کرم، بنفش و …) و به اشکال صاف، چین دار، پوستی، پودری، کرکی، پنبه ای، پشمیو مخملی مشاهده میشوند.
ب ـ اشکال ریزبینی قارچها: دو شکل ریز بینی در قارچها قابل رویت هستند:
۲-۵-۱-۱-شکل مخمری:
مخمرها به اشکال تک سلولی، گرد یا بیضی کم و بیش کشیده و دارای غشاء نازک و یا ضخیم هستند که با عمل جوانه زدن، تکثیر حاصل میکنند. هر سلول جدا شده قادر است دوباره ایجاد جوانه نموده و ازدیاد حاصل کند. یک مخمر معمولا میتواند تعدادی جوانه ایجاد کند. در بعضی از مخمرها سلول جوانه از سلول اصلی جدا نشده بلکه درازتر میشود و با اتصال سست به سلول اصلی میچسبد و ممکن است دنبال یکدیگر قرار گرفته و یا شاخههای جانبی ایجاد کنند. این حالت را رشتههای کاذب[۲۳] مینامند (امامی و همکاران، ۱۳۷۰).
۲-۵-۱-۲-شکل رشتهای:
رشتهها از لولههای پیچ در پیچ و کج و معوج و منشعب با غشایی محدود، دارای پروتوپلاسم و هسته تشکیل گردیدهاند. این رشتهها از اسپورهایی [۲۴] که در محیط مناسب از نظر مواد غذایی و رطوبت قرار میگیرند تشکیل شده که ابتدا از لوله [۲۵] رویا سپس در اثر رشد از قسمت انتهایی، رشتههای قارچ تولید میشوند. این رشتهها ممکن است دارای جدار عرضی[۲۶] و یا بدون آن[۲۷] باشند و در اثر رشد راسی و دائمیخود ایجاد شاخههای جانبی نموده توده حصیر مانندی که به آن میسلیوم[۲۸] یا تال[۲۹] میگویند به وجود میآورند (امامی و همکاران، ۱۳۷۰).
رنگ پشت کلنیها مربوط به رنگ جدار رشتههای قارچی است. قارچها در محیط کشت، ایجاد رنگدانه [۳۰] نموده و در عمق آن نفوذ کرده و محیط کشت را رنگین مینمایند.
بعضی از قارچها بر حسب شرایط محیط کشت میتوانند به دو شکل دیده شوند:
۲-۵-۱-۳-شکل مخمری (بیماری زا)
که در محیطهای غنی مانند عصاره قلب و مغز[۳۱] و ژلوز خوندار[۳۲] در حرارت ۳۷ درجه سانتی گراد و یا در بدن موجودات زنده (انسان و حیوان) مشاهده میگردد.