N=384
همانطور که نتایج جدول فوق نشان می دهد بین متغیر باورهای هوشی (دانشجویان دختر) و کارآفرینی آنها رابطه خطی معنادار در سطح p≤ ./۰۵ وجود دارد و رابطه خطی معناداری بین متغیرهای عزت نفس و انگیزه پیشرفت دانشجویان مشاهده نشد. این تحلیل نشان داد باورهای هوشی توانایی پیش بینی ۸ درصد از واریانس کارآفرینی دانشجویان دختر را دارد.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
در این فصل پس از ارائه خلاصه پژوهش، به بحث و نتیجه گیری، بیان محدودیت ها و ارائه پیشنهادات پرداخته ایم.
خلاصه پژوهش
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان انجام شد. جامعه آماری در این پژوهش دانشجویان پسر و دختر دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه آزاد مرودشت بود. که با بهره گرفتن از شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحلهایی ۴۰۰ دانشجو(۲۰۰ پسر و ۲۰۰ دختر) ، به عنوان نمونه انتخاب شدند که ۱۶ پرسشنامه برگشت داده نشد. در نتیجه تجزیه و تحلیل داده ها با ۳۸۴ نمونه ی آماری صورت پذیرفت. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های باورهای هوشی بابایی ، آزمون عزت نفس روزنبرگ، پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس و پرسشنامه کارآفرینی پارسونز استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی(میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی( ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه) صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان داد بین باورهای هوشی، انگیزه پیشرفت و عزت نفس با کارآفرینی رابطه مثبت و معنادار وجود دار. همچنین بین باور های هوشی با کارآفرینی دانشجویان(پسر و دختر)رابطه مستقیم و معنادار و بین انگیزه پیشرفت دانشجویان پسر با کارآفرینی آنها رابطه مستقیم و معنادار، مشاهده شد ولی بین عزت نفس دانشجویان دختر و انگیزه پیشرفت آنها با کارآفرینی رابطه معناداری مشاهده نگردید. نتایج تحلیل رگرسیون نیز حاکی از قدرت پیشبینی باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت برای متغیر کارآفرینی بود و باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دانشجویان پسر قدرت پیش بینی معناداری برای کارآفرینی آنها داشتند. همچنین متغیر باورهای هوشی دانشجویان دختر نیز قدرت پیش بینی معناداری برای کارآفرینی آنها داشت.
بحث و نتیجه گیری
فرضیه اصلی پژوهش: بین باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی رابطه ی معنادار وجود دارد.
نتایج جدول ۲-۴ نشان داد که بین باورهای هوشی، انگیزه پیشرفت و عزت نفس با کارآفرینی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد.
در این بخش پژوهش همسویی که تمامی متغیرها را به طور همزمان و با هم مورد سنجش قرار داده باشد یافت نشد. ولی نتایج در بخش رابطه باورهای هوشی و کارآفرینی با یافته های سرمدی و همکاران (۱۳۸۸)، در بخش رابطه عزت نفس و کارآفرینی با یافته های شکرکن و همکاران(۱۳۸۸)، محبوبی و همکاران(۱۳۹۱)، فینکلمن (۲۰۰۰)و در بخش رابطه انگیزه پیشرفت و کارآفرینی با یافته های قلی پور و همکاران(۱۳۸۸) ، شکرکن و همکاران(۱۳۸۸)، سرمدی و همکاران (۱۳۸۸)، زارع احتشامی و کدخدایی(۱۳۸۹)، قاسمی افشار(۱۳۹۱)، جنینگز (۲۰۰۷)، همسو بود.
در تبیین نتایج این فرضیه این گونه می توان استنباط کرد که باورهای هوشی به عنوان مقولهی مهم انگیزشی دارای اهمیت اساسی هستند. (دای، و همکاران،۱۹۹۸)باورهای هوشی افراد را به عنوان سبک های عالی آنان در نظر گرفتنداند. از نظر آنها باورهای هوشی به عنوان واسطهای درونی است که ساختار های برجسته ذهنی را برای شناخت، عاطفه و رفتار فراهم می آورد. از این رو می توان باورهای هوشی را در درون بعد اسناد قرار داد زیرا آنها عمدتاً به تغییر پذیری توانایی هوشی و نیز مؤثر بودن یا نبودن تلاش برای توانایی هوشی اشاره دارند، از این رو وجود باورهای هوشی مکفی در بین افراد آنها را به سمت و سوی تغییر پذیری سوق می دهد و در راستای رسیدن به این تغییرات افراد دست به کارهایی می زنند که علاوه بر خودشان دیگران نیز از آن سود می برند و این روند می تواند در فرایند کارآفرینی نمود پیدا کند، از این رو رابطه باورهای هوشی و کارآفرینی معقول می نماید.
با توجه به رابطه معنادار بدست آمده بین عزت نفس و کارآفرینی دانشجویان می توان گفت که در روابط اجتماعی امروز افراد دارای عزت نفس بالا غالباً دارای مهارت های بالایی هستند (روزنبرگ،۱۹۹۰، به نقل از قاسمی زاد و همکاران،۱۳۸۹). بالتبع این مهارت ها در کنارِ داشتن تحصیلات دانشگاهی بیشتر متبلور شده و فرد شرایط را به گونه ای برای خود رقم می زند که هر آنچه را به عنوان یک تحصیل کرده از وی انتظار می رود را به عمل تبدیل می کند و یک شرایط مناسب کاری را بر اساس تخصص و مهارت هایی که دارد برای خود فراهم می آورد و با توجه به اینکه افراد دارای عزت نفس معمولا، اعتماد به نفس بالایی نیز دارند، دست به فعالیت هایی بزرگی می زنند که هر چند ممکن است در ابتدا مضحک و زیان آور به نظر رسد ولی در بلند مدت ثمره تلاش های آنها جلوه گر می شود و تلاش های آنها نتیجه می دهد و از آنجا که خطر پذیری یکی از جلوه های کارآفرینی است، می توان از فردی با عزت نفس بالا این انتظار را داشت که در کارآفزینی خوب باشد.
نائلی(۱۳۸۵) در مورد افراد دارای انگیزش بالا می نویسد این افراد هدف مدار هستند، و هدفهای عینی، چالشی، مخاطره آمیز ولی قابل حصول را انتخاب می کنند. معمولا از سنت ها دوری جسته و هنجارها را نمی پذیرند. کمتر همرنگی می کنند و همواره به دنبال روش های نو برای ایجاد تغییر در سازمان و محیط زندگی خود هستند. همچنین این افراد اعتماد به نفس بالایی دارند، در فعالیت های اجتماعی شرکت می کنند، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت زیادی نشان می دهند و در انجام کارها همکاری با افراد متخصص و صاحبنظر را به همکاری با افراد غیرمتخصص ترجیح می دهند. با توجه به این دلایل به نظر می رسد که وجود رابطه مثبت بین انگیزه پیشرفت و کارآفرینی منطقی باشد.
فرضیه فرعی ۱:بین باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی به تفکیک جنسیت رابطه ی معناداروجود دارد.
نتایج جدول ۳-۴ نشان داد بین باورهای هوشی با کارآفرینی دانشجویان(پسر و دختر)رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد، بین عزت نفس دانشجویان پسر با کارآفرینی آنها رابطه مستقیم و معنادار وجود داشت، ولی بین عزت نفس دانشجویان دختر با کارآفرینی آنها رابطه معناداری مشاهده نگردید، همچنین بین انگیزه پیشرفت دانشجویان پسر با کارآفرینی آنها رابطه مستقیم و معنادار مشاهد شد، ولی بین انگیزه پیشرفت دانشجویان دختر با کارآفرینی آنها رابطه معناداری مشاهده نگردید.
در این رابطه نیز پژوهش همسویی که هر ۴ متغیر را به طور همزمان سنجیده باشد یافت نشد، ولی نتیجه عدم رابطه بین انگیزه پیشرفت و کارآفرینی زنان با یافته های توماس و همکاران (۲۰۰۹)، ناهمسو، و در بخش رابطه بین عزت نفس و انگیزه پیشرفت در مورد مردان با یافته های محبوبی و همکاران(۱۳۹۱) همسو و در مورد زنان، با نتایج نوابی نژاد(۱۳۸۷) همسو می باشد.
در تبیین چرایی این روابط اینگونه می توان استنباط کرد که بر اساس نظریه دوئک(۱۹۹۹)که باور های هوشی را به عنوان یک باور هوشی ذاتی و باورهوشی افزایشی می داند، این باورهای ما هستند که به دنیای اطرافمان سازمان می دهند، به تجربه هایمان معنا می بخشند و به طور کلی نظام رفتاری و معنایی هر فرد را تشکیل می دهند. بر اساس دیدگاه باور هوشی افزایشی هوش یک جوهر ثابت و غیر قابل تغییر نیست، بلکه از طریق تلاش و تجربه می توان آن را افزایش داد. در تبیین چرایی رابطه بین باورهای هوشی مردان و زنان همین نکته بس که شرایط جامعهی ما به گونه ای است که شرایط برای فعالیت زنان و مردان تا حدی زیادی یکنواخت و همسان می باشد، این مزیت شرایط را به سمت سویی سوق می دهد تا هم زنان و هم مردان در استفاده از سایر منابع (اعم از آموزشی، نرم افزاری، مالی و اشتغال و…) در شرایط یکسانی قرار گیرند و شرایط برای کارآفرینی در هر دو جنس به سهولت فراهم است. این شرایط کارآفرینی زنان را در کنار مردان و بعضاً در جایگاهی بالاتر از آنها قرار می دهد.
در مورد عدم ارتباط معنادار بین عزت نفس و کارآفرینی دانشجویان دختر می توان گفت، عزت نفس فرایندی است که طی آن فرد برای حیطه هایی که احساس خوبی در مورد آن ها دارد ارزش قائل می شود، در نتیجه عزت نفس کلی اش مثبت خواهد بود و اگر آن حیطه ها بی ارزش شوند منجر به احساس منفی در فرد خواهد گردید. در این میان زنان به دلیل چند مسئولیتی بودن و ایفای نقش های متفاوت در خانه و خانواده، برای فعالیت دیگری که میتواند مسئولیت های اصلی آنها(همچون مادر بودن و همسر بودن و…) را تحت الشعاع قرار دهد ارزش چندانی قائل نمی شوند. در نتیجه کارآفرینی و توجه به آن در رتبه های بعدی ارزش های آنها قرار می گیرد و سبب ساز عدم رابطه عزت نفس با کارآفرینی زنان می شود.
در مورد عدم ارتباط انگیزه ی پیشرفت با کارآفرینی دانشجویان دختر می توان اینگونه استباط کرد که انگیزه ی زنان از کارآفرینی بیشتر غیر مادی بوده و اغلب به دنبال ایجاد تعادلی میان وظایف و مسؤولیت های خانوادگی و شغلی شان هستند و این انگیزه های غیرمادی در آن ها باعث می شود که گرایش کمتری نسبت به فعالیت های کارآفرینانه از خود بروز دهند. در نتیجه، در این پژوهش رابطه ای بین انگیزه ی پیشرفت و کارآفرینی دانشجویان دختر مشاهده نگردید.
سوال شماره۱: آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟
نتایج جدول۴-۴ نشان داد، باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت، قدرت پیش بینی معناداری برای متغیر کارآفرینی دارند، این بدان معناست که متغیر های پیش بین بخشی از(جمعا ۱۱ درصد)واریانس تغییرات متغیر کارآفرینی را تبیین می کنند.
در این بخش نیز پژوهش همسویی که تمامی متغیرها را به طور همزمان و با هم مورد سنجش قرار داده باشد یافت نشد. ولی نتایج در بخش رابطه باورهای هوشی و کارآفرینی با یافته های سرمدی و همکاران (۱۳۸۸)، در بخش رابطه عزت نفس و کارآفرینی با یافته های شکرکن و همکاران(۱۳۸۸)، محبوبی و همکاران(۱۳۹۱)، و در بخش رابطه انگیزه پیشرفت و کار آفرینی با یافته های قلی پور و همکاران(۱۳۸۸)، شکرکن و همکاران(۱۳۸۸)، سرمدی و همکاران (۱۳۸۸)، زارع احتشامی و کدخدایی(۱۳۸۹) و قاسمی افشار(۱۳۹۱)، همسو بود.
در تبیین این یافته می توان گفت باورهای هوشی نظام های معنایی هستند که به رفتار فرد جهت می دهند. پیشبینی رفتار او را در آینده ممکن می سازندو به عبارت دیگر باورهای هوشی زیر بنای قضاوت فرد در باره ی خود، دنیا و افرادی که در آن زندگی می کنند است، باورهای هوشی بر چگونگی تفسیر فرد از شکست ها و پیشرفت های خود از یک سو و نهادینه کردن اهداف پیشرفت از سوی دیگر اثر می گذارد(دوئک،۲۰۰۰، به نقل از حجازی و همکاران،۱۳۸۲). حال چنان چه فرد دیدگاه مثبتی نسبت به شکست های خود داشته باشد و اهداف وی بر مبنای پیشرفت روز افزون باشد بدون شک می توان از کسی که باورهای هوشی بالایی دارد، در آینده انتظار آن را داشت که دست به رفتارهایی بزند که مملو از خطر پذیری و ریسک بالا باشد و این چیزی نیست جزء تمایل فرد به کار آفرینی. و در مورد افراد با انگیزه ی پیشرفت می توان گفت بر اساس برخی پژوهش ها(مثل کک کللند و وینتر،۱۹۹۹)انگیزه پیشرفت پیامد هایی دارد که عبارتند از:انتخاب تکالیف چالش برانگیز که احتمال موفقیت در آنها وجود داشته باشد و یا آنها کارهایی را دوست دارند که در آنها بتوانند عملکردشان را با عملکرد دیگران مقایسه کنند و یا به عبارتی آنها بازخورد چگونگی کارهایشان را دوست دارند، همچنین این افراد در کارهایشان پشتکار نشان می دهند که به نظرشان به شغل یا حرفه ایی مربوط است، یا منعکس کننده ی آن ویژگیهایی شخصی(مانند هوش) است که متضمن پیشی گرفتن بر دیگران است. همچنین نتایج بدست آمده حاکی از توان پیشبینی عزت نفس برای کارآفرینی دانشجویان بود. در تبیین این توانایی می توان گفت این یافته ها با نظریه خودهماهنگی[۱۳۵] (کورمن[۱۳۶]،۱۹۹۷) مطابقت دارند. کورمن(۱۹۹۷) براساس نظریه خودهماهنگی پیش بینی هایی مطرح می کند که یکی از آنها این مطلب است که«افرادی که خود را بسیار شایسته می دانند، به احتمال بیشتر در انجام وظایف موفق می شوند تا کسانی که این حس را در خود ندارند، و دلیل آن این است که این افراد به گونه ای عمل می کنند که با شناخت هایی که از خود دارند، ساز گار است. در نتیجه می توان توانایی دو متغیر انگیزه پیشرفت و عزت نفس را در تبیین کارآفرینی افراد با توجه به ویژگی و خصوصیات رفتاری و فکری آنها در آینده کاریشان معقول و منطفی دانست.
سوال شماره۲: آیا باور هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت به تفکیک جنسیت قدرت پیش بینی معنی داری برای کارآفرینی دارند؟
نتایج جدول ۵-۴ نشان داد متغیر های باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دانشجویان رابطه خطی معناداری با کارآفرینی آنها دارند. این متغیرها، ۱۶ درصد از تغییرات واریانس کارآفرینی دانشجویان پسر را تبیین می کنند. همچنین نتایج جدول۶-۴ نشان داد تنها باورهای هوشی از بین متغیرهای پیش بین قادر به پیش بینی کارآفرینی دانشجویان دختر بود و ۸ درصد واریانس کارآفرینی دختران توسط باورهای هوشی آنها قابل تبیین می باشد.در نتیجه متغیر باورهای هوشی توانایی پیش بینی کارآفرینی را در هر دو جنس(پسر و دختر) دارا می باشد. در حالی که این شرایط در مورد دو متغیر دیگر(عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت) صدق نمی کند. بدان معنا که عزت نفس و انگیزه ی پیشرفت دختران توانایی پیش بینی کارآفرینی آنها را ندارند.
در این زمینه پژوهشی همسویی یافت نشد.
در تبیین نتایج فرضیه های قبل به ارتباط مستقیم متغیر های مستقل پژوهش(باورهای هوشی، انگیزه پیشرفت و عزت نفس) با کارآفرینی دانشجویان پرداخته شد و همچنین در مورد باورهای هوشی، به این نکته اشاره گردید که شرایط جامعهی ما به گونه ای است که شرایط برای فعالیت زنان و مردان تا حدی زیادی یکنواخت و همسان می باشد و این مزیت شرایط را به سمت سویی سوق داده تا هم زنان و هم مردان در استفاده از سایر منابع و امکانات (اعم از آموزشی، نرم افزاری، مالی، اشتغال و…) در شرایط یکسانی قرار گیرند و شرایط برای کارآفرینی در هر دو جنس بر مبنای توان هوشیشان به سهولت فراهم گردد، در نتیجه می توان گفت آنچه بر مبنای هوش و انواع آن قرار دارد توان کارآفرینی زنان و مردان را در حد مطلوب و یکسانی در آینده فراهم می آورد.
در تبیین بخش دوم این فرضیه در عدم توانایی پیش بینی عزت نفس و انگیزه پیشرفت برای کارآفرینی دانشجویان دختر بایستی تعادل و منطق را سرلوحه ی کار خود قرار داد و با احتیاط بیشتری به تبیین نتایج پرداخت، چرا که نتایج برخی پژوهش ها همچون رستگار خالد (۱۳۸۹) و ﮐﻮﺷﮑﯽ و همکاران(۱۳۹۲) نشان دهنده برتری نسبی عزت نفس و انگیزه پیشرفت زنان نسبت به مردان است و چنانچه رابطه معنادار و توان پیش بینی کارآفرینی مردان توسط عزت نفس و انگیزه پیشرفت آنها را ملاک تصمیم گیری قرار دهیم، در شرایطی که طبق نتایج فوق عزت نفس و انگیزه پیشرفت زنان بالاتر از مردان می باشد، انتظار می رود این دو متغیر در بین زنان نیز توان این پیشبینی را برای کارآفرینی آنها داشته باشند. اما نتایج این پژوهش این توانایی را نشان نداد که این مسئله را می توان در تفاوت کارآفرینی و تفکر کارآفرینانه در شرایط مختلف و براساس الگوی چهار بعدی (گارتنر[۱۳۷]،۱۹۸۵، به نقل از پورداریانی،۱۳۹۰) در زمینه ی کارآفرینی جستجو کرد که در آن چهار عنصر فرد، سازمان، فرایند و محیط در تعامل با یکدیگر قرار دارند.
بر اساس عنصر فردی جهت تبیین موانع کارآفرینی زنان می توان گفت، اگرچه مطالعات صورت گرفته تفاوتی را در خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی زنان و مردان کارآفرین نشان نداده است، اما بایستی بر این نکته اشاره نمود که بین شخصیت و کارآفرینی متغییرهای فردی متعددی قرار دارند که دانش ما در خصوص آنها بتدریج در حال شکل گیری و تکمیل است. مطالعات صورت گرفته در سالهای اخیر نشان داده است که مهمتر از ویژگیهای شخصیتی نظیر میل به کامیابی و ریسک پذیری و نظائر آن، ساختار فکری و کارکردهای ذهنی افراد نقشی به مراتب با اهمیت تر ایفا می کنند. ذهن افراد اصولا واجد هر دو الگوی فرصت و تهدید با همدیگر است. به عبارت دیگر همه افراد واجد دو الگوی فکری[۱۳۸] فرصت و تهدید میباشند که کارآفرینی افراد در وهله اول ناشی از فعال شدن سریع تر الگوی فرصت در مقایسه با الگوی تهدید است هیگ هوس و هافمن[۱۳۹](۲۰۰۵، به نقل از پور داریانی،۱۳۹۰). اصولا فرصت موقعیتی است که اولا بتوان بر آن کنترل اعمال نمود و ثانیا پی آمدهای موقعیت نیز مثبت ارزیابی گردند. در مقابل تهدید موقعیت، حالت و رخدادی است که اولا نتوانیم بر آن کنترلی را اعمال کنیم و ثانیا پیامدهای آن منفی ارزیابی گردند. همچنین بر اساس عنصر محیط، محیط عمومی از طریق محیط اختصاصی بر رفتار افراد به لحاظ مطابقت با هنجارها، مطابقت با سطح دانش عمومی و سازگاری با نظام اداری – حقوقی تاثیر می گذارد .این تاثیر بدواً در سیستم فکری و ادراکی افراد بروز یافته و در رفتار آنها تاثیر گذار خواهد بود. بنابراین انتظار میرود بواسطه مسائل فوق در زنان و در غالب حالات الگوی تهدید نسبت به الگوی فرصت سریعتر فعال گردد. به این تفاوتها بایستی تفاوتهای ژنتیکی نظیر میزان فعالیتهای نیمکره های مغز را هم افزود تا بتوان گفت که در سطح ادراکی هم تفاوتهای جدی بین جنسیت های متفاوت در شروع و دوام فعالیت های کارآفرینانه وجود دارد. این شرایط کارآفرینی زنان را نسبت به مردان تحت الشعاع قرار داده و علی رغم انگیزه پیشرفت و عزت نفس بالاتر موجب عدم توانایی پیش بینی کارآفرینی آنها توسط این دو متغیر می شود(به نقل از پورداریانی،۱۳۹۰).
محدودیت های پژوهش
به طور معمول انجام پژوهش در هر زمینه و چارچوبی چالش هایی را پیش رو دارد که نتایج پژوهش را به گونه های متفاوتی تحت تأثیر قرار می دهد، این پژوهش نیز از این قاعده مستثنی نبود. در ادامه به برخی از این چالش ها و محدودیت ها پرداخته ایم.
جهت دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید.
محدود کردن ابزار جمع آوری اطلاعات به پرسشنامه و عدم استفاده از روش های دیگری مانند مصاحبه، مشاهده و …؛
محدود بودن جامعه آماری پژوهش به دانشجویان دانشگاه مرودشت و عدم توانایی در تعمیم نتایج به سایر جوامع آماری؛
بکار گیری روش همبستگی و عدم توانایی در بوجود آوردن شرایط جهت انجام پژوهش به روش آزمایشی.
پیشنهادهای پژوهش
پیشنهادهای کاربردی
پیشنهاد می شود با توجه به معنادار بودن رابطه باورهای هوشی، عزت نفس و انگیزه پیشرفت با کارآفرینی مسئولین بیشتر به مقوله کارآفرینی در بین دانشجویان و بخصوص دانشجویان مستعد بپردازند.
با توجه به اینکه باورهای هوشی دانشجویان(دختر و پسر) و عزت نفس و انگیزه پیشرفت آنها در کنار وجود رابطه مثبت و معنادار با کارآفرینی آنها توان پیش بینی کارآفرینی را نیز داشتند، پیشنهاد می شود مسئولین دانشگاه با برگذاری کارگاه های آموزشی به دانشجویان در زمینه شناخت توانایی های خویش کمک کنند.
همچنین پیشنهاد می شود مسئولین آموزش عالی شرایط آموزشی دانشگاه های کشور را به سمت و سویی سوق دهند تا در کنار آموزش های تئوری به برگذاری کارگاه های دانشجویی با توجه به آموزش پذیری برخی سازه ها بپردازند.
پیشنهادات پژوهشی
پیشنهاد می شود پژوهشگران دیگر پژوهش هایی را به روش میدانی و یا با بهره گرفتن از ابزار مصاحبه و… انجام دهند؛
از آنجا که این پژوهش در بین حجم نسبتا کوچکی از جامعه دانشجویی کشور انجام گرفته به پژوهشگران علاقه مند به این قبیل موضوعات پیشنهاد می شود تا تحقیق خود را در سطح جامعه بزرگتری به انجام رسانند تا از قابلیت تعمیم پذیری بیشتری برخوردار باشد.
متغیرهای دیگری که میتواند بر کارآفرینی دانشجویان تأثیر گذار باشند (ویژگی های شخصیتی ، هوش هیجانی، وضعیت اقتصادی آنها و…)، مورد تحقیق قرار گیرد.
الف- منابع فارسی
آچاک، عثمان.(۱۳۸۹).بررسی و مقایسه باور های هوشی، جهت گیری هدفی و راهبردهای یادگیری در
دانش آموزان دختر و پسر استان آذربایجان غربی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
احمدپور داریانی، محمود، صالحی، مریم و خسروی، زهره.(۱۳۹۲). بررسی تطبیقی انگیزه پیشرفت در
کارآفرینان با غیرکارآفرینان در صنایع شهرتهران. فصلنامه توسعه کارآفرینی،سال دوم،
شماره۶٫ص۴۶-۳۸٫
احمد پورداریانی، محمود (۱۳۸۹). کارآفرینی: تعاریف، نظریات و الگوها. شرکت پردیس.
احمدی، پرویز، باباشاهی، جبار و خداشناس، لیلا سادات.(۱۳۹۰). بررسی رابطه بین عوامل
شخصیتی و کارآفرینی (پژوهشی پیرامون کارکنان شرکت داده ورزی سداد). فصلنامه
پژوهش های مدیریت منابع سازمانی ، سال اول، شماره ۳٫ ص۶۵-۵۷٫
اصفهانی اصل، مریم و مهدی پور، منیره.(۱۳۹۰). مقایسه سلامت عمومی، منبع کنترل، انگیزه
پیشرفت و خوداثربخشی در پزشکان زن و مرد. یافته های نو در روان شناسی;
۵(۱۴):۲۵-۳۶٫
آقاجانی، حسنعلی، حسین زاده اطاقسرا، سیدعلی اکبر.(۱۳۸۹). مدل علی تعیین اثرات ویژگی های