مجله علمی پژوهشی رهاورد

خانهموضوعاتآرشیوهاآخرین نظرات
تجلّی داستان های پیامبران در قصاید سنایی- قسمت 6
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

مصیبت نامه /ص 25
ابراهیم زمانی که به درجه بالاتر از محبت رسید، لایق عنوان خلیل الله گردید و آن زمانی بود که از آزمایشهای متعدد، موفق و پیروز بیرون آمد و از تمام هستی خود در راه معبود گذشت. عطار در حکایت بلندی آورده است :
در قصّه ها آمده است که حضرت ابراهیم چهل هزار غلام داشت و هر غلامی سگی در فرمانش بود با قلاده های زرّین و شمار گوسفندان او ممکن نبود. ملایکه در کار ابراهیم در ظن و گمان افتادند که او تنها مشغول گوسفندان خویش است. خداوند فرمود که او پاک و بلند مرتبه است و از جبرئیل درخواست نمود که برو به نزد ابراهیم و به پیش او از ما آواز تیز کن. جبرییل به شکل مردی در آمد و به سراغ ابراهیم رفت و با آوازی خوش گفت: قدوسّ. ابراهیم چون آن آواز را شنید گویی به پای افتاد و ثلثی از گوسفندان خود را به او بخشید. به جبرئیل فرمود بار دیگر نام یارم را بگو و چون گفت ثلث دیگر گوسفندان را به او بخشید و بار سوم که تکرار شد بیخود شد و تمامی گوسفندان خود را به جبرئیل بخشید. جبرئیل در آمد و گفت من روح القدس هستم و مرا بدین گوسفندان نیازی نیست. ابراهیم در جواب گفت که آنچه دادم پس نمی گیرم. ملایک گفتند او دل به فرزند دارد و او در قربانی فرزند موفق بیرون آمد، با آتش امتحان کردند سرافراز گردید، و در دل آتش جبرئیل خواست که به او کمک کند ،نپذیرفت و فرمود: حسبی الله، خداوند مرا کفایت می کند و گفت:

گر از غیر حاجت خواه باشم پس از اغیار این درگاه باشم
من از خود فارغم بشنو سخن راست خدا داند کند آنچش بود خواست
ملایک چون مقام او بدیدند ز صدق او خروشی برکشیدند…
گرش خوانی خلیل خویش شاید گرش جلوه دهی زین بیش شاید
الهی نامه/ ص 245
بنابراین خود ملایک مقام ((خلیل الله)) و خلّت را از درگاه حق برای او درخواست کردند. بدین ترتیب سنایی از بخش وسیعی ز وقایع مربوط به زندگی حضرت ابراهیم سود جسته و در بیان اندیشه های عرفانی و اخلاقی خود با استادی و مهارت تمام و با ذوقی لطیف و معلوماتی گسترده از آن بهره برده اند .
4
«ابلیس »
ابلیس گویی از کلمه «ابلاس» به معنی «یاس» مشتق شده است. نام دیگر او شیطان است. در روایات اسلامی کنیه های دیگری نیز برای او وجود دارد، از جمله: ابیض، وهار، قفندر، کنبور، لاقیس، هفاف، مطرش، بثر، اعور، داسم، تمریح، قزح، زوال، متکون، خزب (فرهنگخواه،1355: 115و116) و همچنین «ابومره»، ابوخلاف و ابوالبینی (خزائلی،1341 :60) و در فارسی به صورت اهریمن، آهرمن و هریمن خوانده می شود.
شیطان در اوستا انگره مینیو Angra main Yava آمده، جزء اوّل به معنی بد و خبیث است و جزء دوّم همان است که در پارسی مینو منش شده، مجموعا یعنی فرد خبیث و پلید (معین،1338: 236)
نام ابلیس چندین بار در قرآن کریم آمده است و همواره ضمن اشاره به داستان آدم ذکر شده است و همچنین کلمه شیطان(بقره،34) (اعراف،11) (حجر،31-32) (اسراء،61) (کهف،50) (طه،116) (شعرا،95) (سبا،20) (ص،74)
طبق آیات کریمه قرآن، شیطان دشمن انسان است (یوسف، 5) و بندگان را گمراه می سازد «فبعزتک لاغوینهم اجمعین» (ص،82) به جز بندگان مخلص خداوند: «الا عبادک منهم المخلصین» (ص83) او در میان انسانها دشمنی ایجاد می کند و از نماز و ذکر خداوند باز می دارد و همواره به کارهای زشت فرمان می دهد.
هنگام قرائت قرآن باید از شر او به خداوند پناه برد (نحل،98) و مادر مریم در هنگامی که فرزندش متولّد شد او و ذریّه اش را از شر شیطان رجیم به خداوند پناه داد (آل عمران،36)
چنان که در تفاسیر و قصص نقل است، وقتی ابلیس از درگاه خداوند رانده شد، گفت: خدایا تو گفته ای که کردار هیچ بنده ای را ضایع نمی گردانم و من در درگاه تو خدمت بسیار کرده ام. خداوند فرمود چه درخواستی داری؟ ابلیس گفت اکنون که به خاطر آدم مرا از درگاه راندی، مرا بر او و فرزندانش مسلّط گردان تا آنان را گمراه با خود به دوزخ برم، مگر بندگان مخلص تو را. پس خداوند فرمود: « این سخن حق است که من پر کنم دوزخ از تو و پیروان تو آن کس که فرمان کند از فرزندان آدم. دیگر جای گفت: تو را بر بندگان من هیچ کار نیست مگر آن کسان که فرمان تو کنند از بیراهان » (طبری،1367: 50).
بنابراین ابلیس همواره در تلاش برای فریب و اغوای بندگان است. چنان که طبری نوشته است، اولّین کسی که در جهان ادعای پادشاهی کرده، جمشید بوده است و او به وسوسه شیطان بت پرستی را رسم کرد. ضحاک را فریب داد و با بوسه زدن بر دوش او باعث به وجود آمدن دو مار گردید که ادامه حیات او وابسته به تامین غذاهای مارها بود و غذای آنها مغز سر انسانها بود. دو بار آدم و حوّا را فریب داد و سرانجام از بهشت رانده شدند. همچنین او قابیل را در کشتن هابیل یاری داد (همان،ج ششم:1474 به بعد).
در اکثر ادیان و مذاهب، ابلیس به صورتهای مختلف ظاهر می شود و به انسانها زیان و ضرر می رساند، « بنابر اعتقاد نصاری، شیطان سلطان این جهان است و پیوسته در مقام آن است که انسان را به مخالفت و سرکشی با خدا وادارد » ( همان ،خزائلی:81)
به هر حال طبق آیات قرآنی ، ابلیس یکی از فرشتگان خاصّ خداوند بود که در اثر نافرمانی از درگاه حق رانده شد.
از وفاق ادریس برفت از زمین تا آسمان از خلاف ابلیس افتاد از بهشت اندر سقر
دیوان / ص263
او کینه آدم و فرزندان او را در دل گرفت همیشه در تلاش برای فریب انان است .آنچه مسلّم است بدی و شیطان در وجود آدمی نیست، بلکه انسان فطرتا پاک و خداجوست، او با ایمان راسخ و اعتقاد کامل می تواند خود را از بند و سلطه ابلیس رهانیده و خداگونه شو

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.
د.
تبرئه ابلیس
در قر آن کریم و سایر آثار، ابلیس مظهر بدی است و او دشمن آشکار انسان است، اما گاهی عرفا با دید عارفانه به او و کردارش می نگرند و او را به گونه ای تبرئه می کنند. همچنین « بعضی از حکمای جبریّه ابلیس را تبرئه کرده اند و به زعم ایشان آنچه او کرده و آنچه بر سر او گذشته مقدرّاتی بوده که حکیم علی الاطلاق از پیش برای وی معیّن فرموده است.
(عین القضات) صاحب تمهیدات در چندین مورد ابلیس را می ستاید و معتقد است که وی نخستین عاشق خداست، زیرا تیر لعنت و ملامت را بر جان خود خریده است، وی به منزله زلف است و احمد به منزله خال و زیبایی شاهد به زلف و خال است .
ابلیس شاه حبش است و پرده دار جمال لا اله الا الله. کفر ابلیس از آن جهت بود که نمی خواست جز به جمال حق سجده برد، وی سرور متکبرّان است و وی سیاهی ظلمت است که باید به سپیدی نور بیامیزد تا زیبایی جمال پدید آید، چه سفیدی بی سیاهی و سیاهی بی سفیدی زیبایی ندارد » (همان،خزائلی:86-89).
در مرصاد العباد نیز ، عدم سجده او تقدیر خداوند دانسته شده است و بنده نمی تواند فرمان خداوند را تغییر دهد : «در حال جملگی ملا اعلی از کرّوبی و روحانی پیش تخت او به سجده در آمدند که «فسجد الملائکه کلهم اجمعون» (حجر،30) جبرئیل را بر آن درگاه به حاجبی فرو داشتند و میکائیل را به خازنی جمله ملک و فلک. هر کسی را در این درگاه به شغلی نصب کرده اند و خواستند تا تمهید قاعده سیاست کنند و یکی را بر دار کشند تا در ملک و ملکوت کسی دیگر دم مخالفت این خلافت نیارد زد، آن مغرور سیاه گلیم را وقتی به فضولی بی اجازت دزدیده به قالب آدم در رفته بود و به چشم حقارت در ممالک خلافت او نگریسته و خواسته تا در خزانه دل آدم نقبی بزند میسّر نشده او را به تهمت دزدی بگرفتند و به رسن شقاوت بر بستند تا وقت سجود، جمله ملائکه سجده کردند او نتوانست کرد زیرا به رسن شقاوت آن روزش ببستند که بی دستوری در کارخانه غیب رفته بود (رازی،1352: 856)
ابلیس در قصاید سنایی:
در نظر عرفا، گاهی با دید عارفانه، آنان را با ابلیس سودای دیگری است و رندانه از او سخن به میان می آورند. از جمله حکیم سنایی گاهی با همین دید به شیطان می نگرد و این گونه تبرئه اش می کند:
با او دلم به مهر و مودّت یگانه بود سیمرغ عشق را دل من آشیانه بود
بر درگهم ز جمع فرشته سپاه بود عرش مجید جاه مرا آستانه بود
در راه من نهاد نهان دام مکر خویش آدم میان حلقه آن دام دانه بود
بودم معلّم ملکوت اندر آسمان امیٌد من بر خلد برین جاودانه بود
هفتصد هزار سال به طاعت ببوده ام وز طاعتم هزار هزاران خزانه بود
در لوح خواندم که یکی لعنتی شود بودم گمان به هرکس وبرخود گمانه بود
آدم زخاک بود، من از نور پاک او گفتم یگانه من بوم و او یگانه بود
گفتند مالکان که نکرده ای تو سجده ای چون کردمی که با منش این درمیان بود جانا بیا و تکیه به طاعت خود مکن کاین بیت بهر بینش اهل زمانه بود
دیوان سنایی / ص 871
چون در ادبیات عرفانی سنایی را اوّل شاعری می دانند که مفاهیم بلند عارفانه را برای تعلیم وارد شعر ساخت، چه بسا از قدیمی ترین شاعرانی باشد که بدین گونه به شیطان می نگرد و او عدم سجده ابلیس را امری جبری و اراده خداوندی می داند و خود ابلیس در این باره نقشی نداشته است. همچنین او در بیت پایانی سخن اصلی خویش را بیان می کتد و تاکید دارد که نباید به اطاعت خویش مغرور شد، چون ابلیس با هفتصد هزار سال عبادت با یک سرکشی دچار لعن خداوند گردید و از دربار حق رانده شد .
این بینش سنایی نسبت به ابلیس در جایی دیگر نیز به چشم می خورد :
از توبه و از گناه آدم خود هیچ ندانی ای برادر
سربسته بگویم، از توانی بردار به تیغ فکرتش سر
درویش کند ز راه ترتیب نزدیکی تو به سوی داور
در خلد چگونه خورد گندم آن جا که نبود شخص نان خور
بل گندمش آنگهی ببایست کز خلد نهاد پای بر در
این جمله همه بدیده آدم ابلیس، نیامده ز مادر
در سجده نکردنش چه گویی مجبوربدست یا مخیّر
قادر بد، خدای عاجز ور عاجز بد، خدا ستمگر
کاری که نه کار توست مسگال راهی که نه راه توست مسپر
دیوان سنایی/ص272
البتّه این بدان معنی نیست که سنایی همواره دیدی خلاف آنچه در تفاسیر و قصص اسلامی آمده است دارد، بلکه در همین یکی دو مورد بخصوص است و در جاهای دیگری از مثنویهایش، ابلیس را قوّه ای شر و مظهر گمراهی انسانها و فریب و نیرنگ می داند.
او با اشاره به داستان سجده نکردن ابلیس بر آدم، به دلیل این که او از خاک خلق شده است و خودش از آتش، دنیا دوستی را مذموم دانسته است، تاکید دارد که آدمی بایستی در ره درست و راست دین قرار گیرد نه این که همانند نباتات قبله گاه او خاک باشد و وابسته به خاک و ارزشهای زودگذر دنیایی:
طین که ابلیس داشت از روی ننگ تو چو دینش گرفته در بر تنگ
زآدمی قبله قبله عقل و دین داری نه نباتی که قبله طین داری
حدیقه / ص466
در جایی دیگر عقیده دارد که سالک در هر حالتی بایستی راضی به رضای حق باش. در پیمودن وادی سلوک، حتّی مغیلان راه برایش سوسن و نسرین باشد و لطف و قهر او را عاشق گردد نه این که با مقداری سختی از مسیر حق منحرف شود و تحمّل هیچ گونه رنج را در مسیر حق نداشته باشد، همان گونه که ابلیس در آغاز ،فرشته ی مقرب درگاه حق بود و بعد از سالها طاعت، سرکشی نمود و رانده شد :
نه عزازیل چون ز رحمن دید رحمت و لعنت هر دو یکسان دید
حدیقه/ص111
همچنین در نصایح اخلاقی خویش، آدمی را از مکر و حیله و خدعه بر حذر می دارد، چون ابلیس در اثر
مکر و تلبیس و فریب آدم بود که از دربار حق رانده شد. بدین ترتیب آنچه بر سالک ضرورت دارد،
تو را در جادویی همّت قوی کرد که تا جانت هوای جادویی کرد
اگر شیطان چنین رهزن نبودی چنین سلطان مرد و زن نبودی
در افکندست خلقی را به غم در همه گیتی بر آورده به هم بر
به هر کنجی دلی در خواب کرده به هر جایی گلی در آب کرده
تو را ره می زند وز درد این کار چو ابرت چشم از آن گشته است خونبار

 

نظر دهید »
موسیقی شعر در دیوان اوحدی مراغه¬ای- قسمت ۴
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

دلــم خــرقـه ای دارد از پـیـــر عشــق
حلال اســت مالــم بـه فتــوای شـــوق
شـب و روز مونس من غم آن نگـار بادا دلـش ار چه با دل من به وفا یکی نگردد
دلــبـرا، در دل سخـت تو وفا نیســت چرا بر درت سگ وطنی دارد و ما را نه که چه؟

 

 

 

 

که گــــردن نپیچــد ز زنـجیـر عشق
مباح اســت خونـــم بـه تقریــر عشق
(ص۲۴۸،بب۲و۳)
سـر من بر آســتان سـر کوی یـار بادا
به رخــش تعلـق من نه یکی، هزار بادا
(ص۷۳،بب۱و۲)
کافران را دل نرمست و تو را نیسـت چـرا؟
به سگانت نظری هست و به ما نیست چرا؟
(ص۷۶،بب۷و۸)

 

 

در اشعار وی سادگی و روانی ، موزونی کلام و حلاوت سخن موج می زند. ازخصوصیات مهم شعر وی استفاده از تعبیرات و کنایات و محاورات عصر زندگی خود است که از لحاظ لغت شناسی و دستور زبان فواید گوناگونی دارد و به این دلیل از ذهن کسانی که به این تعبیرات و معانی خاص بی توجهند دور است (اوحدی مراغهای، ۱۳۷۵: شصت و سه).
با اینکه در دوره مغول، عرفان و آداب صوفیانه رونق چندانی نداشت ، اوحدی به عنوان شاعری توانمند، ضمن بهره مندی از اندیشه های متعالی عرفانی و به کار گرفتن استعداد خود در هنر بیان، اندیشه های اخلاقی و عرفانی را در قالب سخنان والا و کلام موزون به همگان عرضه داشت و راه بزرگانی چون سنایی و عطار و مولانا را که قبل از وی در زمینه عرفان آثار گرانسنگی از خود به یادگار گذاشته بودند، ادامه داد.
«اوحدی مراغهای در شعر و عرفان قابل مقایسه با سنایی و عطار و مولانا و سعدی و حافظ نیست؛ امّا همه آثار شعری او اعم از قصاید و غزلیات و مثنوی جام جم تحت تاثیر صوری و محتوایی آثار سنایی و عطار و مولانا و سعدی پدید آمده و مسلماً در حافظ تاثیر گذاشته است» (مشتاق مهر،۱۳۸۳ : ۱۳۹).
درباره وی باید گفت: با اینکه در راه شاعری و عرفان به شاعران قبل از خود نظر داشته، ولی در دیوان وی بخصوص مثنوی جام جم که به تقلید از حدیقه سنایی سروده شده، نوآوری و خلاقیت شاعرانه به چشم می خورد، وی شاعری دارای مناعت طبع است، در واقع «آنچه اوحدی را از دیگر شاعران این زمان جدا می کند شاعر درباری نبودن اوست» (خان محمدی، ۱۳۷۴:۱۸).
آثار اوحدی مراغهای :
دیوان اشعار شامل قصاید، ترکیبات، ترجیعات، مربع، غزلیات، رباعیات که حدود ده هزار بیت است. منطق العشاق یا ده نامه: ۵۱۴ بیت است، اوحدی این مثنوی را در سال ۷۰۶ ق به نام وجیه الدین یوسف بن حسن نوه خواجه نصیرالدین طوسی در مراغه تمام کرد و شامل نامه های عاشقانه است که میان عاشق و معشوق رد و بدل می شد (موسوی بجنوردی)
جام جم: پنج هزار بیت است «این منظومه را اوحدی به نام سلطان ابوسعید بهادر خان ساخته و او و وزیرش غیاث الدین محمد را درآغاز آن ستایش کرده است» (اوحدی مراغهای، ۱۳۶۲:۲۶).
این مثنوی از مشهورترین منظومات عرفانی و به تقلید از جام جم در سال ۷۳۳ سروده شده است(اقبال آشتیانی،ج۱،۱۳۴۱: ۵۴۸)، کتاب جام جم وی در میان فضلا بسیار ارزشمند بوده و درحدود یک ماه مستعدان روزگاراز آن چهارصد نسخه برداشتند و با وجود حجم کم آن را به قیمت بسیار خرید و فروش می کردند(شوشتری، ۱۳۳۴: ۱۲۱).
تاریخ وفات اوحدی را بعضی از تذکره نویسان با اختلاف زمانی نسبتاً زیادی ذکر کردهاند، در مجمع الفصحا و ریاض العارفین ۵۵۴، تذکره دولتشاهی ۶۷۷ ذکر شده است. جامی در نفحات الانس تاریخ وفات وی را با استناد به سنگ قبر که معتبرترین منبع است ۷۳۸ ذکر کرده است (جامی، ۱۳۶۶: ۶۰۶). بر روی سنگ قبر وی نوشته شده است: «هذا قبر المولی المعظم قدوه العلماء افصح الکلام و زبده الانام الدارج الی رحمه الله تعالی اوحد المله و الدین ابن الحسین الاصفهانی فی منتصف شعبان سنه ثمان ثلاثین سبعمایه» (مسرور، سال نهم:۱۳۴).
بیشتر نویسندگان قدیم و معاصر و صاحبان تذکره اوحدی را در حیطه شاعری فردی توانا، نکته سنج و دارای لطافت طبع می دانند و اشعار وی را به خاطر عذوبت، روانی و زیبایی ستودهاند که به نمونه هایی اشاره میشود. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده آورده است: «اشعار خوب دارد» (مستوفی، ۱۳۶۲: ۷۱۸)، بعد از آن جامی در نفحات الانس درباره وی ذکر کرده است: «وی را دیوان شعر است در غایت لطافت و عذوبت و ترجیعات مشتمل بر حقایق و معارف و مثنوی بر وزن و اسلوب حدیقه شیخ حکیم سنایی، جام جم نام در آنجا بسی لطایف درج کرده است» (جامی، ۱۳۶۶:۶۰۶).
دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعرا آورده است: «اوحدی مراغی مردی فاضل است و کتاب جام جم او نظم کرده و ترجیع او در میان موحدان شهرتی عظیم دارد؛ دیوان وی ده هزار بیت باشد و سخن را موحدانه می گوید» (دولتشاه سمرقندی، ۱۳۳۸:۱۵۷). در تذکره آتشکده درباره اوحدی نوشته شده است: «اوحدی، فاضلی است کامل و عارفی است فاضل، صاحب کمالات صوری و معنوی و عالم به علوم ظاهری و باطنی» (آذر بیگدلی، ۱۳۳۷: ۵۳).
وی پس از سعدی از شاعران و غزلسرایان صوفی مشرب و خوب است که گاهی الهام بخش حافظ بوده است (شمیسا، ۱۳۷۰: ۱۱۸)، ذبیح الله صفا نیز او را در میان شاعران متوسط زبردست و توانا میداند( صفا، ج۳، ۱۳۶۸: ۸۳۷).
در دوره مغول شاعران و غزلسرایان مهم دیگری پا به عرصه وجود گذاشتند و با همه تابناکی و فروزندگی خود نتوانستند در پیش آفتاب شهرت عالمگیر هم عصران خود پرتو افشانی کنند که اوحدی مراغهای از جمله آن هاست (موتمن، ۱۳۷۱: ۲۷).
اوحدی در اشعار خود به روش شاعر توانایی چون سعدی نظرداشته و تعدادی از اشعار وی از نظر مضمون با سعدی و حافظ تشابه دارد: «بعضی از غزلیات اوحدی حتی در دیوان حافظ نیز نمود پیدا کرده است. شاعر نقادی چون محمد تقی بهار معتقد است که یکی از غزلیات اوحدی با یکی از غزلیات حافظ پهلو می زند» (یان ریپکا، ۱۳۶۴: ۱۱۵).
فصل اول
شعر و موسیقی
۱-۱- ارتباط شعر و موسیقی
شعر در هر دورهای با وزن و موسیقی، ملازم بوده و کلام ناموزون در هیچ زمانی در مقایسه با شعر مورد پسند نبوده است. شعر نغمه درون شاعر است که با هنر بیان خود و ریختن آن در قالب کلمات موزون، باعث بیداری این موسیقی و نغمه درونی در دیگران می شود؛ به عبارتی دیگر، شعر«ساختار کلامی خاص موسیقایی است که در قالب خاصی ارائه شده و ریشه در احساس و اندیشه شاعرانه دارد» (زیادی، ۱۳۸۰: ۱۲۸).
شعر و موسیقی پیوند قدیم و دیرینهای دارند و از زمان های قدیم میان بشر اولیه رواج داشته است. بشر اولیه هنگام کار کلماتی متناسب با احوال خود ادا می کردند که آن کلمات را جادویی می پنداشتند و مرتب با صدای ابزار و فریاد قطع می شد و همین امر سبب پیدایش ترانههای ابتدایی شد(ملاح، ۱۳۸۵: ۹۴ و ۹۵). «ولتر، شعر را موسیقی روحهای حساس می خواند» (خواجه نصیر الدین طوسی،۱۳۶۹:۸). شکسپیر(Shakespeare) می گوید: «شعر آن موسیقی است که هر کس در درون خود دارد» (زرین کوب، ۱۳۵۱: ۴۷) و پیداست در نظر این بزرگان نیز شعر و موسیقی ملازم یکدیگرند.
زیبایی شعر بیشتر از نثر است؛ زیرا تاثیری که در روح و جان شنونده ایجاد می کند و لذتی که از خواندن کلام دارای ریتم و وزن در خواننده ایجاد می شود نثر نمی تواند انجام دهد؛ روح نهفته در شعر و موسیقی که در آن است، باعث دل انگیزی سخن و برانگیختن عواطف و شور و هیجان درونی خواننده می شود.
اگر دو نوشته را در نظر بگیریم که از لحاظ مضمون و محتوا یکسان بوده، ولی یکی موزون و دیگری به زبانی ساده و بدون وزن و آهنگ باشد، در مقام مقایسه کلامی که موزون بوده به مراتب تاثیرگذارتر و دلنشین تر خواهد بود.
همه هنرها از درون انسان سرچشمه گرفته و برای بیان مقصودی خلق شده است، هدف مشترک شعر و موسیقی نیز برانگیختن عواطف و احساسات درونی و تاثیر گذاری در نفوس انسانهاست. «موسیقی هم مانند شعر و نقاشی و دیگر هنرهای زیبا نمودار جلوه های زندگی است، غم ها و شادی ها، ناکامی ها … و دیگر جلوه های زندگی جوهر خود را به موسیقی می دهند، از این روی موسیقی، زبان احساس و ترجمان دل است» (عبدالقادر مراغی، ۱۳۴۴: ۱۳).
«شعر، نخستین تجلی ذوقی و ادبی هر قوم و ملت است که شعور الهامی مرموزی آن را هدایت می کند و کلامی است هنرمندانه که دربردارنده اندیشه نو، آمیخته با خیال آفرینی و شور و احساس است» (البرز، ۱۳۸۱: ۴۷).
هنر در هر دوره‌ای مورد پسند مردم بوده و بشر ذاتاً از دیدن و شنیدن هر اثر هنری لذت می‌برد، شعر و موسیقی نیز جزو این هنرهاست، درباره پیوند و ارتباط شعر و موسیقی می‌توان گفت: «موسیقی و شعر و نقاشی توأمان‌اند؛ موسیقی وزنی است بی‌سخن؛ شعر سخنی است موزون و نقاشی شعری است بی زبان» (گلی، بلاغت فارسی، ۱۳۸۷: ۱۱۱).
از زمانی که شعر به عنوان هنری والا در میان مردم رواج پیدا کرد، شعرا به دلیل توانایی و طبع موزون خود، مورد ستایش عامه مردم و بخصوص پادشاهان قرار گرفتند، سلاطین، شاعران چیره و توانا را که با هنر خود، باعث دمیدن روح زندگی در کالبد هر افسردهای می شدند، برای دربار خود به عنوان طبیب روح برگزیدند.
نتیجه تصویری برای موضوع افسردگی
شعر به خودی خود به خاطر موزون بودن در نفوس تاثیرگذار است. اگر آهنگی دلکش بنوازند و شعر را با آوازی خوش بخوانند، اثرش چند برابر می شود؛ زیرا آهنگ و آواز خوش هر یک جادویی دیگر است که در رگ جان ها نفوذ می کند و تار دلها را می لرزاند و به هیجان می آورد (کامگار پارسی، ۱۳۷۲: ۱۵).
درباره تاثیر شعر و موسیقی داستان نصر بن احمد سامانی که در چهار مقاله ذکر شده، نمونه بارزی است. رودکی برای ترغیب نصربن احمد برای بازگشت به بخارا شعری با مضمون (بوی جوی مولیان آید همی) سرود و زمانی که امیر صبوح کرده بود با صدای چنگ خواند و آنقدر در امیر تاثیر گذار شد که وی بدون موزه به اسب نشست و به بخارا برگشت:
بــوی جــوی مــولـیــان آیــد همـی بــوی یــار مهــربــان آیـــد هـمـی
ریـــگ آمــــوی و درشــتــی راه او زیـر پـایــم پــرنیـــان آیـــد هــمی
( نظامی عروضی سمرقندی، ۱۳۸۸: ۵۴ )
وزن از عوامل مهمی است که به استحکام رابطه شعر و موسیقی کمک شایانی می کند« وزن که عبارت است از وجود نوعی نظم در اصوات کلام به سبب تاثیر خیال انگیزی که دارد حتی نزد منطقیها هم جزو ماهیت شعر است، بعلاوه چون شکل و قالبی معین به کلام می بخشد، تناسبی در آن به وجود می آورد که موجب التذاذ است، مخصوصاً که شاید وجود این قالب تا حدی نیز کمک باشد جهت فهم و ضبط معنی» (زرین کوب، ۱۳۷۲: ۱۰۵).
قافیه و ردیف و صنایع لفظی ومعنوی از جمله جناس، تکریر، مراعات نظیر، واج آرایی، تنسیق الصفات، ردالعجز علی الصدر، تضاد وسایر عناصر موسیقی زا، به نوبه خود در استحکام رابطه آن دو موثر است.
۱-۲- موسیقی شعر
موسیقی که به واقع نوعی تناسب و هماهنگی در میان اجزا است؛ در شعر و نظم تجلّی می یابد و با تحریک عواطف، اذهان را نوازش و آماده تاثیر می کند. «موسیقی شعر یعنی نظم خاصی که در محور افقی و عمودی شعر وجود دارد» (فیاض منش، ۱۳۸۴: ۱۶۴).
موسیقی از ارکان مهم و جدایی ناپذیر شعر است که شامل مباحث وزن، ردیف و قافیه ، موسیقی درونی و معنوی می شود. «مجموعه عواملی که زبان شعر را از زبان روزمره به اعتبار بخشیدن آهنگ و توازن امتیاز می بخشد و در حقیقت از رهگذر موسیقایی موجب رستاخیز کلمه ها و تشخیص واژه ها در زبان می شود می توان گروه موسیقایی نامید» (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۶: ۸).
شاعری که بخواهد شعر بگوید باید احوال درونیاش متناسب با فضای شعر باشد؛ یعنی برای بیان غم و اندوه درونی خود از وزن های تند و شاد استفاده نکند و بر عکس. شعری که وزن و محتوای درونیاش با هم همخوانی داشته باشد و با حقیقت درون شاعر عجین باشد، به راحتی در وجود خواننده تاثیر می گذارد.
شعر زبان شاعر و شاعر زبان همگان است و اگر زبانش غیر از همگان باشد، باعث تحذیر اندیشه ها می گردد و در نفوس بی تاثیر است (عبداللهی، ۱۳۶۳: ۹)؛ به عبارتی «کمال گفتار شاعرانه این است که به روشنی موصوف باشد؛ بی آنکه مبتذل و رکیک باشد» (زرین کوب، ۱۳۶۹: ۱۰۴).
دکتر شفیعی شعر را به چهار نوع «موسیقی بیرونی، کناری، درونی و معنوی» تقسیم می کند (شفیعی کدکنی،۱۳۷۶: ۳۹۱-۳۹۳) همچنین خسرو فرشیدورد در تقسیم بندی خود آورده است: «مراد از موسیقی، وزن و قافیه و تناسب حروف است، بنابراین سه نوع موسیقی را می توان در شعر تشخیص داد؛ یکی وزن، دیگر قافیه و سوم تناسب حروف یا موسیقی درونی شعر» (فرشیدورد، ۱۳۵۷: ۱۸).
موسیقی در ذات و پیکره جهان هستی است و نه تنها در انسان که در نهاد همه موجودات به ودیعه گذاشته شده است، صدای باران، آواز خوش پرندگان، جاری شدن آب، وزش باد و…، همه به نوعی ایجاد موسیقی و نغمه در جهان طبیعت می کنند، به این خاطر است که سعدی میگوید:
اشتـر به شعـر عـرب در حالت است و طـرب گــر ذوق نیسـت تـو را کـژ طبع جانوری
(سعدی، ۱۳۷۴:۷۰۳)

جوهر آواز صداست و صدای انسان قادر است مانند یکی از سازها موسیقی تولید کند، علی رغم اینکه قدیمیترین وسیله تفرّج و تفنن آدمی صدا بوده، امّا هنوز کامل ترین نوع ساز یا وسیله موسیقی صوت طبیعی، یعنی صدای انسان است و گاه عواطف و احساسات درونی او را بهتر از هر ساز دیگر می تواند بیان نماید (البرز، ۱۳۸۱: ۱۸۴).
جهان شاعر، جهان شعر و موسیقی است، جهانی است موزون که تمامی ساز ها و نغمه ها در درج درون او نهفته است؛ با پرده دل چنگ می زند، با نغمه نای خود نی می زند، با تارهای وجودش کل هستی را به رقص در می آورد تا اثری زیبا خلق کند و دنیای موزون و خیال انگیز درون خود را به همگان عرضه کند. «شعر و موسیقی و رقص زادگان یک مادرند، این هر سه مولود عواطف و احساساتند» (مشحون، ۱۳۸۰: ۸).
«به نظر ارسطو آنچه شعر را از نثر متمایز ساخته نه وزن، بلکه تقلید است. از دیدگاه او موسیقی، تقلیدی ترین هنر است» (حجازی، ۱۳۹۰: ۱۱). موسیقی زبان بخش جدایی ناپذیر شعر است، موسیقی نهفته در زبان بوسیله شعر و از به هم پیوستن و در هم تنیدن واژه ها آشکار می شود، آنچنان که کار شاعران است (آشوری، ۱۳۷۳: ۳۶). «شاعر با ورود به ساحت جمال شناسیک کلمه، ناگزیر وارد قلمرو موسیقایی آن می گردد و این لحظه، لحظه اتحاد شعر و شاعر است، فاصله ها از بین می رود و این همان لحظه بی خودی و سرایش است» (اسداللهی، ۱۳۸۸: ۳۳).
دکتر شفیعی خاستگاه طبیعی شعر را موسیقی می داند و آن را نزدیک ترین هنر به شعر می شمارد. شوپن هاور موسیقی را فوق همه هنر ها دانسته و می گوید:«موسیقی است که میتواند «مثل» عالم ملکوت و جمال حقیقت مطلق را در خاطر ما تجدید نماید و هم اوست که بهتر از هر هنری قادر به تسکین موقت آلام زندگی است» (وزیری، ۲۳:۱۳۶۳).

 

جهت دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید.

 

نظر دهید »
رویکرد علامه طباطبایی (ره) نسبت به قصص قرآن۹۳- قسمت ۱۹
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

ج ) بلعم باعورا
قمی از امام رضا ( ع ) نقل می کند که بلعم باعورا از اسم اعظم آگاهی داشت و با آن دعا می کرد و خدا را می خواند و خداوند هم او را اجابت می کرد . اما در نهایت او به سوی فرعون متمایل شده از درباریان وی گردید .
روزی که فرعون در طلب دستگیری موسی و یارانش برآمده بود با بلعم روبه رو شد . به بلعم گفت : دعا کند تا موسی و اصحابش را بیابند . بلعم سوار بر چهار پای خود در صدد جست و جوی موسی ( ع ) شد . اما حیوان از راه رفتن امتناع می کرد . بلعم حیوان را تازیانه می زد که نا گاه به زبان آمده گفت : چرا مرا می زنی ؟ می خواهی تو را همراهی کنم تا پیامبرخدا و یارانش را نفرین کنی ؟ بلعم وقتی این سخن را شنید به حدی حیوان را زد تا او را کشت . همان لحظه اسم اعظم از او گرفته شد و قرآن با ذکر مثالی به او اشاره دارد : « وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَیْنَاهُ ءَایَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَنُ فَکاَنَ مِنَ الْغَاوِینَ[۴۸۳]»[۴۸۴].
د ) اصحاب رس
ابوالصلت هروی از امام رضا ( ع ) و ایشان از لسان مبارک حضرت امیر ( ع ) داستان اصحاب رس را نقل فرموده :
اینان مردمی بودند که درخت صنوبری به نام « شاه درخت » را می پرستیدند . چون معتقد بودند « یافث بن نوح » پس از طوفان آن را کنار چشمه ی « روشن آب » کاشته است . این قوم دوازده شهر به نام ماه های دوازده گانه ی ایرانیان گرداگرد نهر داشتند . اصحاب رس از آن صنوبر دوازده جوانه گرفته در شهر های خود کاشته و از چشمه هم نهری به سمت جوانه ها کشیده بودند . آنان نوشیدن از آب نهر را بر خود حرام کرده ، اگر کسی خود یا چهار پایش از آن می نوشیدند او را به قتل می رساندند . چون معتقد بودند حیات این دوازده خدا به نهر آب وابسته است پس نباید کسی از آن بنوشد تا مایه ی حیات خدایان کم نشود .
آن ها هر ماه یک روز در یک شهر عید می گرفتند . زیر درخت صنوبر جمع شده قربانی تقدیم کرده ، آن قربانی ها را آتش می زدند . وقتی دود آن بلند می شد برای درخت به سجده افتاده تضرع می کردند . شیطان نیز از باطن درخت با آنان سخن می گفت . این سنت در دوازده شهر حاکم بود تا عید شهر بزرگ « اسفندار » که پادشاه نیز ساکن آن بود . همه ی اهل دوازده شهر در آن جمع شده دوازده روز عید می گرفتند . و هرچه در توان داشتند قربانی آورده به عبادت مشغول می شدند . ابلیس ها نیز وعده ها داده و آنان را امیدوار می کردند .
سال ها به این صورت سپری شد تا خدا رسولی از بنی اسرائیل به سویشان گسیل داشت تا دست از شرک برداشته خدا پرست شوند ؛ اما ایمان نیاوردند . آن پیامبر هم درختان را نفرین کرد و همگی خشکیدند . آن ها با دیدن این صحنه گفتند : او خدایان ما را جادو کرده است . عده ای گفتند : نه ، خدایان بر ما غضب کرده اند چون این شخص از ما می خواهد تا بر آنان کفر بورزیم و ما هیچ عکس العملی از خود نشان ندادیم ، خدایان نیز قهر کرده خشکیدند .
آن قوم برای یاری خدایان ، در قتل آن رسول متحد شدند . چاهی عمیق حفر کردند و او را درون چاه افکنده ، سر چاه را محکم بستند . آن قدر ناله ی او را گوش کردند تا برای همیشه ساکت شد . در پی چنین جنایتی عذاب الهی برآنان مسلط شد و همگی هلاک گردیدند[۴۸۵] .
نتیجه
همان گونه که ملاحظه نمودید علامه گاهی به نقل روایتی که دربردارنده ی قصه ای است می پردازد اما هیچ اظهار نظری نسبت به آن ندارد . آن چه از نمونه ها به دست می آید این است که چون روایات به حضرات معصومین ( علیهم السلام ) منسوب است و از ایشان نقل شده عامل تایید و اعتماد علامه نسبت به این روایات گردیده ، لزومی به بحث و بررسی پیرامون آن ندیده است . البته این نکته را هم نباید فراموش کرد که مضمون روایات یاد شده و سایر روایات این چنینی در تضاد با کتاب خدا یا عصمت انبیاء ( علیهم السلام ) نبوده و سبب اعتماد علامه به این نوع روایات گردیده است .
۳ . ۲ . ۲ . نقل روایت و تایید آن
علاوه بر بسنده کردن به نقل روایت در بیان یک قصه بدون هیچ اظهار نظری ، علامه گاهی پس از نقل روایت تلاش می کند تا آن را تایید نماید . به این شکل که روایت مورد نظر را یا با نقل روایات معتبر دیگر از سایر منابع روایی ، یا با شاخصه های عقلی و یا با تاریخ معتبر ، تایید کرده و صحیح می داند .
۳ . ۲ . ۲ . ۱ . با روایات معتبر دیگر
علامه وقتی به روایت قابل اعتمادی می رسد و نقلش می کند ، برای تایید آن و جلب اعتماد دیگران ؛ گاه به منابع معتبر دیگری چون کتاب کافی ، تفسیر عیاشی و … استناد کرده می گوید : آن روایت در این کتاب ها نیز آمده پس معتبر است . هم چنین گاه با نقل چند روایت هم مضمون پیرامون روایت اصلی ، اعتبار روایت را افزایش می دهد . کاری که علامه در برخورد با روایاتی درباره ی قریه ای که به نعمت الهی بی حرمتی کردند و نیز اسماعیل صادق الوعد انجام داده است . نمونه ها این مطلب را روشن می سازد :
الف ) علامه می گوید : ذیل آیه ی ۱۱۲ سوره ی نحل[۴۸۶] در تفسیر قمی روایت شده که : آیه درباره ی قومی است که نهری به نام « ثرثار » و سرزمینی سبز و خرم و پر درآمد داشتند ؛ تا حدی که خود را با خمیر تطهیر می کردند و می گفتند : خمیر نرم تر است و بدن را اذیت نمی کن

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.
د . کفران و بی حرمتی به این نعمت الهی باعث شد که خداوند نهرشان را بخشکاند و خشک سالی چنان برآنان احاطه یافت که همان خمیر های خشکیده را جمع آوری نموده ، می خوردند و گاه بر سر تقسیم آن نزاع هم می کردند .
علامه سپس می گوید : کافی آن را از عمرو بن شمر از امام صادق ( ع ) به صورت مفصل و عیاشی نیز از حفص و زید شحام از ایشان نقل کرده اند[۴۸۷].
بدین ترتیب علامه با اشاره به این دو منبع که سند هم به امام صادق ( ع ) منتهی می شود ، روایت را تایید می کند .
ب ) علامه می گوید : داستان اسماعیل بن حزقیل پیامبر ، فقط در آیات پنجاه و چهار و پنجاه و پنج سوره ی مریم[۴۸۸] آمده و طبق یک تفسیر آیات به او مربوط می شود که خدای سبحان او را ستوده و صادق الوعد نامیده است . در معرفی او روایتی از امام صادق ( ع ) آمده که حضرت فرموده اند :
اسماعیل در آیه ی فوق فرزند ابراهیم ( ع ) نیست بلکه پیامبر دیگری است که خداوند او را به سوی قومش فرستاده و مردم قوم او را گرفته و پوست سر و صورتش را کندند . در آن حال فرشته ای نزد او حاضر شد و گفت : خدای عز وجل مرا نزد تو فرستاده تا هر امری داری اطاعت کنم . او پاسخ می دهد : من باید به دیگر انبیاء اقتدا کرده و آنان را اسوه ی خود قرار دهم .
علامه روایت دیگری از امام رضا ( ع ) نقل می کند که حضرت فرموده : او را صادق الوعد می خوانند چون با شخصی وعده کرده بود در همان محل یک سال منتظر ماند . ایشان به کافی و مجمع اشاره می کند که همین روایت را نقل نموده اند . به عبارت تفسیر قمی اشاره می کند که ذیل آیه ی « وَ اذْکُرْ فىِ الْکِتَابِ إِسمَاعِیلَ إِنَّهُ کاَنَ صَادِقَ الْوَعْدِ » آورده : اسماعیل وعده ای داده بود و یک سال به انتظار دوستش در همان محل ماند و او اسماعل پسر حزقیل بود [۴۸۹].
مشاهده نمودید که علامه برای تایید این روایت نیز از دو کتاب معتبر کافی و مجمع البیان یاد می کند و شاهدی در تایید روایت اصلی می آورد .
۳ . ۲ . ۲ . ۲ . با عقل
ابزار دیگری که می توان روایتی را تایید یا طرد نمود ، عقل است . عقل آدمی چنان است که می تواند با دقت در مفهومی صحت و اعتبار آن را بسنجد . علامه با تکیه بر این شاخصه ی مهم به نقل روایتی دست می زند و قصه ای را عنوان می سازد . بر اساس روش برخورد ایشان با قصه های روایی ، عقل یک معیار مهم است که در صورت هماهنگی روایت با آن ، آن روایت را پذیرفته و نقل می شود . مانند روایتی در باره ی لقمان حکیم که ایشان خود اذعان می کند روایتی را آورده که به لحاظ عقلی دارای اعتبار است.
الف ) شخصیت و حکمت لقمان
نام لقمان فقط در سوره ی لقمان آمده و از داستان های او به تذکر حکمت عطا شده بر وی ، اکتفا شده است . اما در داستان او و کلمات حکمت آمیزش روایت مختلف بسیار است . علامه می گویند : ما بعضی از روایات را که با عقل و اعتبار سازگارتر است نقل می کنیم .
مجمع البیان آورده است : روزی رسول خدا ( ص ) فرمودند : به حق می گویم که لقمان پیامبر نبوده اما بنده ای فکور بود . یقین استواری داشت ، خدا را دوست داشته و خدا هم او را دوست می داشت که با عطای حکمت بر او منت نهاد . روزی ، در میانه ی روز استراحت می کرد ، ندایی شنید که : ای لقمان ! آیا می خواهی خداوند تو را خلیفه ی خود در زمین کند تا بین مردم به قضاوت بنشینی ؟ لقمان گفت : اگر پروردگارم مرا مخیر کند عافیت را به جای بلا می طلبم ، ولی اگر اراده کرده اطاعت می کنم . زیرا می دانم اگر خدای متعال چنین خواسته پس حتما خودش یاریم کرده از خطا مصونم می دارد .
ملائکه علت را پرسیدند ، پاسخ داد : چون دشوارتر از قضاوت هیچ تکلیفی نیست . ظلم از هر طرف آن را احاطه کرده ، اگر شخص راه صحیح و حق را بپیماید امید نجات است و اگر به خطا منجر شود مسیر بهشت را اشتباه طی کرده است . اگر انسان در دنیا گمنام باشد و در آخرت شریف و آبرومند بهتر است که در دنیا صاحب منزلت و در آخرت حقیر و پست باشد . کسی که دنیا را به آخرت ترجیح دهد دنیا را از دست داده ، به آخرت هم نمی رسد .
ملائکه از گفتار او شگفت زده شدند . لقمان که به خواب رفت ، در خواب حکمت بر او ارزانی شد وچون برخاست سخنان حکیمانه می گفت . او وزیر داود نبی ( ع ) بود … .[۴۹۰]
۳ . ۲ . ۲ . ۳ . با تاریخ معتبر
عامل دیگری که مفسر مرحوم در تایید یک روایت از آن بهره می برد ، تاریخ معتبر است . یعنی ایشان ذیل آیه ای ، هنگام برخورد با راویتی که معنای آن با بررسی تاریخی بهتر و شفاف تر تبیین می شود ، از آن فرو گذار نمی کند . در واقع ایشان با نقل تاریخی پیرامون مسئله ی روایت و آیه ، علاوه بر تایید روایت ، مخاطب را با مفهوم اصلی آیه و روایت آشنا می سازند . به عنوان مثال ایشان درباره ی آیه ای که از گروهی یاد می کند که هر بار پیمان شکنی می کردند روایتی نقل می کند که روایت می گوید : آیه به یهودیان عصر رسول خدا اشاره دارد که چندین بار پیمان خود را با آن حضرت ( ص ) نقض نمودند .
علامه هم برای این که مخاطب را کاملا به منظور آیه و روایت آگاه سازد و روایت را هم تایید کند به تاریخ یهود آن عصر اشاره کرده با توضیح رفتارهای آنان نسبت به پیامبر اسلام و مسلمین نشان می دهد که روایت صحیح و قابل تایید می باشد و با مفاد آیه نیز موافقت دارد . بدین صورت علامه
با نقل برهه ای از تاریخ ، روایت را تایید می نماید .
الف ) نقض عهد یهود
آیه « الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنهْمْ ثم‏ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فىِ کُلّ‏ مَرَّهٍ »[۴۹۱] به یهویان بنی قریظه که با رسول خدا ( ص ) عهد بستند ولی آن را نقض نموده و به دشمنان ایشان کمک کردند اشاره می کند . آن ها به مشرکین اسلحه دادند و وقتی به ایشان اعتراض شد گفتند : که عهد را فراموش کرده بودند . اما دوباره در جنگ خندق مشرکین را یاری کردند .
علامه می گوید : گفته اند آیه در باره ی شش طایفه از یهود نازل شده که البته برای روشن شدن پیمان شکنی مورد اشاره ی آیه نیاز به بررسی وقایع پس از هجرت حضرت رسول ( ص ) به مدینه و رویارویی ایشان با یهود می باشد . بنابراین بحث را با بررسی اجمالی داستان یهود پی می گیرند :
طوایفی از یهود ، سال ها قبل از بعثت حضرت ( ص ) به حجاز آمده ، قلعه ها و دژهایی ساخته و به تدریج بر تعداد افراد و اموالشان افزوده می شد . پس از ورود حضرت رسول ( ص ) به مدینه و دعوت ایشان به اسلام ، آنان از پذیرفتن دعوت امتناع کردند . به این دلیل پیامبر ( ص ) با سه طایفه ی بنی قینقاع ، بنی نضیر و بنی قریظه پیمان بستند اما هر یک از آنان به نحوی پیمان را نقض نمودند .

 

نظر دهید »
شبهه ابن‌کمّونه؛ پیشینه و تحلیل پاسخ‌ها- قسمت ۷
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

تعریف اصالت وجود ملاصدرا: وی معتقد به اصالت وجود، آن هم بصورتی که وجود دارای کثرتی است در عین وحدت و وحدتی که در عین کثرت است؛ اساس حکمت متعالیه بر این پایه بنا شده است. در حکمت متعالیه وجود یک حقیقت خارجی است که تباین بالذاتی در آن راه ندارد. اینطور نیست که کثرت به وحدت بر نگردد، نظیر آنچه در کثرت ماهوی مطرح می‌شود که می‌گویند: بکثره الموضوع قد تکثراً و کونه مشککاً قد ظهرا.(سبزواری، شرح منظومه، ج ۲، ص ۱۷۸)
مراتب مختلف وجود دارای یک حقیقت هستند که مرتبۀ قوی تر علت است و مرحله ضعیف معلول واقع می‌شود. ما به الامتیاز چیزی غیر از ما به الاشتراک نیست و این همان تشکیک در مراحل وجود است.
حقیقتاً وجود حقیقت عینی واحدی است که اختلافی ما بین افراد آن نیست الاّ به کمال و نقص و شدّت و ضعف. (ملاصدرا، الحکمته المتعالیه…، ج ۶، ص۱۴)
آیت الله جوادی آملی در این باره چنین می‌نویسد:
با تعبیر وحده قول به تباین طرد می‌شود و با گفتن این مطلب که تفاوت‌ها به شدت و ضعف است وحدت شخصی را طرد می‌کند. قول به وحدت شخصی فوق حکمت متعالیه است، چنانکه قول به تباین دون حکمت متعالیه است و حکمت متعالیه پلی است بین فلسفه مشاء و عرفان و راهی نزدیک به وحدت شخصی وجود. (جوادی آملی، رحیق مختوم، بخش یکم از جلد ششم، ص ۱۲۴)
اگر قائل به اصالت ماهیت باشیم مفهوم وجود اصلاً مصداقی نخواهد داشت چه رسد به اینکه چند مصداق داشته باشد. یعنی نیازی به سنخیت نخواهد بود، ما مفهوم وجود را به حقایق خارجی می‌توانیم نسبت دهیم و وجود صرفاً یک معنای ذهنی است. امّا بر مبنای اصالت وجود، ما این مفهوم را از فرد خارجی وجود خواهیم گرفت.
قبلاً ذکر شد که اگر واجب الوجود بخواهد متعدد باشد، وجوب وجود یا تمام ذات، یا جزء ذات و یا خارج از ذات واجب الوجود هاست. برهان‌های حکماء، قبل از ابن‌کمّونه به ابطال دو صورت اول و دوم از تالی قیاس مذکور پرداخته‌اند؛ امّا ابن‌کمّونه وجوب وجود را خارج از ذات پروردگار فرض می‌کند و بدین ترتیب شبهه ابن‌کمّونه شروع خواهد شد.
اگر چه ملاصدرا در کتاب‌های خود جواب‌های متعددی به این شبهه می‌دهد، امّا آنچه مناسب با مکتب خاص فلسفی او یا همان اصالت وجود به نحو تشکیک است، به سه صورت عنوان خواهد شد.
اگر در وجود دو واجب الوجود بالذات باشد، وجودی که انتزاع می‌شود مشترک میان آن‌ ها خواهد بود و منشاء این انتزاع مشترک در میان آن‌ ها خواهد بود. پس چاره ای نیست از وجود وجه امتیاز برای جدای این دو واجب الوجود از یکدیگر. وقتی وجه اشتراک در میان دو واجب الوجود ذاتی باشد، باید وجه تمایز هم ذاتی آن‌ ها باشد و در این حالت واجب الوجودها بسیط نیستند. (ملاصدرا، الحکته المتعالیه… ج ۶، ص ۶۱) {۱۵}
جواب اول:
این استدلال سرچشمه اصلی قائدۀ بسیط الحقیقه ملاصدرا را شکل می‌دهد، لذا می‌توان از آن به قائدۀ بسیط الحقیقه هم یاد کرد.
اگر واجب الوجود متعدد باشد، انتزاع وجوب وجود از واجب‌های مفروض به دو صورت است.
الف) انتزاع وجوب وجود از واجب الوجودهای مفروض، نیاز به قید و یا یک حیثیت تعلیله دارد. امّا هر چیزی که خود ذاتش منشاء انتزاع فعلیت تام و یا وجوب وجود نباشد، آن موجود واجب نیست، بلکه امری ممکن و واجب بالغیر خواهد بود.
ب) انتزاع وجوب وجود نیازمند به قیدی نیست و خود ذات با حیثیت اطلاقیه برای برداشت وجوب وجود از ذات آن‌ ها کافی خواهد بود. در این حالت مفهوم وجوب وجود، از دو موجود بسیط و متباین به تمام الذات برداشت شده است.
در حکمت متعالیه ثابت می‌شود که میان مفهوم و مصداق یک رابطه عینی و تلازم بر قرار است.
اتحاد چند چیز در معنا مستلزم اتحاد در هر چیزی است که برآن‌ ها صدق می‌کند، فرقی ندارد که این معنا جنس و یا نوع باشد. (همان، الحکمه المتعالیه…، ج ۶، ص ۶۰) {۱۶}
«رابطه در لغت از مادۀ ربط به مفهوم بستن و محکم کردن است.» (ابن منظور، لسان العرب، ج ۵، ص ۱۱۲)
در اینجا مراد از تبیین رابطه، نسبت میان مفهوم و مصداق است؛ تعلق و ارتباط این دو به چه صورت است؟ برای روشن شدن رابطه این دو در ابتدا به تعریف مفهوم و مصداق خواهیم پرداخت. مفهوم در لغت مشتق از فهم است و فهم به معنای معرفتشی، علم و تعقل است. تصور یکی از مشتقات صورت است، به معنای شکلی از چیزی که در ذهن آدمی می‌آید. واژه مصداق مشتق از صدق، نقیض کذب است.(همان، ج ۷، ص ۳۰۷)
در واقع مصداق چیزی است که بر صدق مفهوم دلالت می‌کند. مفهوم تصوری یا ذهنی و در مقابل آن مصداق و یک امر خارجی است. معلوم بالذات ما همان مفهوم است که به دلیل اصل تطابق با معلوم بالعرض که همان مصداق است، یکی خواهد بود.
در حکمت متعالیه اصالت با وجود به نحو تشکیک است. عالم در این صورت یک نظام طولی است که همگی از یک سنخ هستند و عوالم بر یکدیگر مترتب‌اند به نحوی که هر عالم، کامل‌تر از عالم مادون خود است.
آنچه دچار تشکیک می‌شود، وجود است؛ امّا ماهیت نیز به دلیل اتحادش با وجود و تعبیت از وجود در احکام، به نوعی دچار تشکیک می‌شود.
به این ترتیب مفاهیمی که در عالم پایینی«حس» قرار دارند، مطابق عالم خیال و عقل هم هستند. قائدۀ اتحاد عالم و معلوم در فلسفۀ ملاصدرا باعث می‌شود که نفس با معلوم خود در تمامی این عوالم متحد باشد. در مفاهیم جزئی نفس انسان صورت‌های طبیعی را درک می‌کند و با فاعلیت نفس صورت‌هایی مثل صورت‌های حسی و مطابق با خارج، در نفس به وجود می‌آید. در مفاهیم کلی نیز نفس انسان به دلیل اتحاد با

دانلود متن کامل پایان نامه در سایت fumi.ir
عقل فعال و مشاهده صورت‌های عقلی به وسیله نفس، این تطابق میان مصداق و مفهوم حاصل می‌شود. در حکمت متعالیه میان مصداق و مفهوم به دلیل وحدت ماهوی در حقایق وجودی، اثبات وجود ذهنی و همین طور تطابق عوالم وجودی بر یکدیگر، مفهوم چیزی جز مصداق نخواهد بود، الا اینکه یکی در عالم ذهن مطرح شده و دیگری در عالم واقع و خارج.
وجوب وجود در خارج به دلیل تعدد منشاء انتزاع، کثیر است، امّا در ذهن چیزی جز یک مفهوم واحد نخواهد بود. بنا بر مطابقت مصداق با مفهوم در این حالت لازم می‌آید که کثیر عین واحد و واحد عین کثیر باشد؛ امّا واحد و کثیر در مقابل یکدیگر قرار دارند. واحد قابل قسمت نیست در حالی که کثیر قابلیت انقسام دارد، در نتیجه تلازم این دو به معنای اجتماع نقیضین است.
اگر در میان امور مختلف، یک جهت اشتراک وجود داشته باشد، می‌توان یک مفهوم واحد را از آن‌ ها انتزاع کرد. مفهوم انسانیت از عوارض شخصی انتزاع نمی‌شود بلکه از اصل ماهیت مشترک بین افراد برداشت خواهد شد؛ امّا در فرض ما هیچ جهت مشترکی در میان این واجب الوجود ها وجود ندارد. این واجب الوجود ها متباین به تمام الذات و بسیط هستند.
هر گاه از امور مختلفه که در ذات خود متباین هستند بدون لحاظ امری زائد، حکمی واحد انتزاع شود و برآن‌ ها حمل گردد، حتماً آن امور باید مرکب از دو جهت ما به الاشتراک و ما به الامتیاز باشند؛ زیرا بنا بر فرض، اگر تمایز و تعیّن هر یک از آن‌ ها به امور زائد بر ذات باشد به دلیل اینکه تعیّن به وجود ویا در مرتبۀ وجود است، احتیاج و نیاز وجودی همۀ آن‌ ها به غیر و در نتیجه امکان آن‌ ها ثابت خواهد شد. (جوادی آملی، رحیق مختوم، ج ۲، ص ۳۰۲)
در فرض دوم انتزاع وجوب وجود، و وجه مشترک، بدون در نظر گرفتن هیچ قیدی برداشت شده بود. اگر ما به الاشتراک یا همان وجوب وجود از امور زائد بر ذات گرفته شده باشد، ثبوت این امر بالذات نبوده، بلکه بالغیر است پس ما به الاشتراک باید ذاتی باشد. تا اینجا ثابت شد که ما به الامتیاز و ما به الاشتراک هر دو ذاتی هستند. این حالت دلیل بر ترکیب در ذات آن‌ ها خواهد بود. حال اگر این دو جزء مفروض ما هر دو محصل و با فعلیت باشند، هرگزشی سومی پیش نخواهد آمد. اگر هر دو مبهم و بدون هر گونه فعلیت و یا تحصلی باشند، هیچ ترکیبی صورت نمی‌پذیرد، زیرا در ترکیب شرط است که از اجتماع دو چیز، شی سومی به وجود بیاید، امّا از اجتماع دو امر که قوۀ محض هستند چیز جدّیدی حاصل نمی‌شود. در نتیجه ترکیب همواره از اجتماع قوه با فعل به وجود می‌آید. امر مبهم همان جنس یا ماده است و امر محصل نیز، فصل یا صورت است. این حالت مستلزم احتیاج به اجزاست، و احتیاج دلیل بر امکان خواهد بود. در نهایت واجب الوجود هایی که بدون در نظر گرفتن هیچ امر زائدی، وجوب وجود از آن‌ ها انتزاع می‌شود، ممکن الوجود می‌شوند.
گاهی توهم می‌شود که ترکیب در جواب مذکور راه ندارد زیرا جهت اشتراک و امتیاز یکی است و یکی بودن آن‌ ها با ترکیب منافات دارد. اگر به سلسله طولی وجودهای مشکک نگاه کنیم متوجّه خواهیم شد که امتیازها و جدایی در سلسله طولی یکطرفه خواهد بود. وجود بالایی از پایینی جدا خواهد شد. این امر بخاطر واجد بودن بهره ای از وجود خواهد بود. وجدان است که بالایی را از پایینی جدا خواهد کرد. در اینجا درست است که ما به الامتیاز عین مابه الاشتراک است امّا وجود واجب آن وجودی است که در بالای وجود ناقص قرار می‌گیرد؛ نه این وجود پایینی چرا که حداقل بهره ای از وجود را فاقد است در حالی که واجب واجد آن نحوۀ از وجود است. آنچه شایسته واجب بودن است وجودی بالاتر از این وجودات است که امتیاز آن از وجودهای سافل به داشتن کمالی وجودی است. سبب کمال، وجدان است و موجود اکمل واجب است و هرچه نقصی در آن راه داشته باشد، چیزی جز پرتو واجب الوجود کامل نخواهد بود.
ملاصدرا ضمن طرح یک مثال در این باره چنین می‌نویسد:
خطی که نسبت به خط دیگر طولانی است در باره آن صحیح است که بگوئیم کمال این خط تنها به وسیله طبیعت خط است. امّا آن خط کوتاه قصورش بخاطر طبیعت خط نخواهد بود، بلکه بخاطر عدم مرتبه‌ای است که خط طولانی واجد است. پس هر وجود متناهی باید علت محدود کننده ای غیر از وجود خاص خودش داشته باشد و این معلولیت منافی با وجوب وجود است پس او موجودی است که از ازل بالضروره بوده است و تعدد آن محال است. (ملاصدرا، الحکته المتعالیه، ج ۶، ص ۶۳) {۱۷}
واجب باید کامل محض باشد و صرف دارا بودن همۀ کمالات در مقایسه با ممکنات برای واجب بودن کفایت نمی‌کند بلکه واجب تعالی باید شامل همۀ کمالات ممکن باشد. این مطلب در احادیث ائمه اطهار نیز وجود دارد و شاید سرچشمۀ این گونه اعتقادات همین احادیث باشد.

 

نظر دهید »
بررسی علل آسیب‌پذیری هویت توسط رسانه در محدوده زمانی ۲۰۱۰ -۱۹۹۰- قسمت ۲
ارسال شده در 25 فروردین 1400 توسط نجفی زهرا در بدون موضوع

• پی بردن به تاثیرات منفی و چالش‌های فراروی هویت از جانب رسانه برای ارائه راهکاری مناسب.
ج-اهداف شخصی:
• برای فهمی مشخص از تاثیرات منفی رسانه بر هویت.
۷-۱ روش پژوهش:
۱-۷- ۱ چارچوب نظری:
در این پژوهش بر آنیم که رابطه بین رسانه ها و چالش های فرا روی هویت را در سال های ۲۰۱۰- ۱۹۹۰ مورد بحث قرار دهیم. در بحث رسانه‌ها و تاثیرات منفی آن بر هویت از چارچوب نظری نظریه انتقادی استفاده می شود که به طرزی جسورانه اما شاید دن کیشوت وار بر مقابله با رشته ای از پرسش های معرفت شناسانه ی شکاکانه که در هر زمان مطرح اند، اصرار می ورزد و بیشترین اهمیت را به خود نقادی می دهد و به مشخص کردن موضع اخلاقی و یا سیاسی ای که فرد بر اساس آن تلاش می کند تا چنین موضعی را در معرض بازرسی خوانندگان نقاد یا دیگر مخاطبان تامل گر قرار دهد. در این چارچوب، نظم اجتماعی آن گونه توصیف می شود که در آن رسانه های جمعی و فرهنگ عامه بر تمام اشکال دیگر روابط اجتماعی حاکم اند و به آن شکل می دهند. به عبارت دیگر، نشانه های فرهنگ عامه و تصاویر موجود در رسانه ها به طور فزاینده بر درک ما از واقعیت و تعریف ما از دنیای خود و دنیای اطراف مان تاثیر می گذارند. برای مثال، رسانه های جمعی در گذشته یک آینه محسوب می شدند که واقعیت اجتماعی را منعکس می کردند. اکنون واقعیت تنها از طریق توصیف تصاویر سطحی در این آینه قابل تعریف است. جامعه در رسانه های جمعی غرق شده است. دیگر مسئله ی مخدوش شدن واقعیت مطرح نیست چون خارج از محرک های سطحی رسانه ها، واقعیتی وجود ندارد تا مخدوش شود.
تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی
در وجه دیگر، در این رویکرد تصاویر بر روایت ها سیطره می یابند. به این معنی که تصاویر و نشانه ها به خاطر خودشان مصرف می شوند و به فایده آنها یا ارزش های عمیق تری که ممکن است در آنها وجود داشته باشد، توجه نمی شود. این نکته در فرهنگ عامه کاملا بارز است چون در این فرهنگ، سطح، ظاهر و سبک یعنی ظاهر مسائل و سرگرم کننده بودن آنها به به بهای از میان رفتن محتوا، جوهر و معنی آنها مورد تاکید قرار می گیرد. در نتیجه خصوصیاتی چون کیفیات هنری، انسجام، برجستگی، اصالت، واقع گرایی، ژرفای فکری و قدرت اهمیت خود را از دست می دهند. به علاوه تصاویر رایانه ای از واقعیت عملا برای مردم این امکان را فراهم می آورند که اشکال مختلف واقعیت را تجربه کنند. بنابراین، این همانند سازی های سطحی می توانند جایگزین همتایان واقعی آنها شوند.
همچنین مطابق این نظریه، دسترسی آسان به تمام مکان ها و زمان ها که در اثر گسترش رسانه های جمعی به وجود آمده باعث شده است که عقاید واحد و منسجم قبلی ما درباره فضا و زمان ارزش خود را از دست بدهند و مخدوش و گمراه کننده شوند. جریان های سریع سرمایه، پول، اطلاعات و فرهنگ بین المللی، وحدت خطی زمان و فواصل تثبیت شده ی جغرافیایی و فضا را از بین برده است. به دلیل سرعت و دامنه ی ارتباطات وسیع مدرن و سادگی نسبی و سرعت به حرکت درآمدن مردم و اطلاعات، زمان و فضا بی ثبات تر، پیچیده تر، گمراه کننده تر و نامنسجم تر شده اند. ضمن این، فقدان واقعیت و ایدئولوژی به عنوان پایه های اصلی تصاویر، مصداق دیگری از فقدان یک روایت اصلی است. پیامد کلیدی این فقدان، پاره پاره شدن تجربه و پنداره های آن است. نظریات اندیشمندانی چون بودریار، واتیمو، لیوتار، کاستلز و مک لوهان در این چارچوب قرار دارد که در اثبات فرضیه ی رساله حاضر مورد استفاده قرار خواهند گرفت.
برای مثال، بودریار با وضع مفهوم «وانمایی» به محو شدن مرز میان واقعیت و تصویر (انگاره) اشاره می کند. به زعم او، رسانه های جمعی با عرضه ی بی پایان تصاویر، مرز میان واقعیت و تصویر را مخدوش و تصویر را جایگزین واقعیت می سازند و به این ترتیب در خلق هویت هایی غیرواقعی و گسسته نقش دارند. به عبارت دیگر آنچه در خلق هویت نقش دارد به واسطه عناصر زبان و رسانه هاست که شکل می گیرد.
مارشال مک لوهان: مک لوهان در اوایل دهه ۱۹۶۰ نظریه تحول تاریخی بر مبنای ارتباط را رواج داد. او معتقد است انسانها در جوامع اولیه ارتباط صمیمانه ای داشتند و ارتباطات رودرو برقرار و بر مبنای حواس انسانی بود. از دیدگاه او وسیله همان پیام است و وسایل ارتباطی امتداد حواس انسان است. در هر دوره تمدن بشر یکی از حواس بشر غلبه دارد. دوره کهکشان شفاهی یا تمدن باستانی که در این عصر، ارتباطات چهره به چهره و حس غالب شنوایی است. دوره بعد از آن دوره تمدن بصری یا کهکشان گوتنبرگ است که در آن حس غالب بینایی است و ارتباط از طریق نشریات و کتاب‌ها انجام می‌گیرد. دوره سوم عصر کهکشان مارکنی یا تحول الکترونیک است و کسب اعتبار مجدد بیان شفاهی و نوعی رجعت به جامعه ابتدایی فاقد کتابت است و همان دهکده جهانی است. او غلبه اشکال گوناگون رسانه ها را حاصل چرخشی به سوی ارزش های سرد انتزاعی و غیرشخصی آفریده ی رسانه ها بر ارزش های گرم پرشور و شخصی مکتوبات می داند
به نظر کاستلز تکنولوژی‌های نوین اطلاعات، اقصی نقاط عالم را در شبکه ها جهانی بر ساخته از ابزارها به یکدیگر پیوند می دهند. ارتباط کامپیوتری مجموعه گسترده از جوامع مجازی را به وجود می‌آورد. به نظر می‌رسد، نخستین گام های تاریخی جوامع اطلاعاتی اهمیت هویت به عنوان اصل سامان دهنده را به وجه بارز این جوامع مبدل ساخته است.
۲-۷-۱ فنون و تکنیکهای جمع آوری اطلاعات:
روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش به شیوه اسنادی است. بنابراین اطلاعات از طریق فیش برداری از اسناد و مدارک موجود، کتابها و مقالات و منابع اینترنتی جمع‌ آوری گردیده است.
۸-۱ تعریف عملیاتی مفاهیم :
● رسانه: رسانه صرفا انتقال دهنده پیام نیست بلکه خود پیام است. رسانه عبارت است از مجموعه وسایل ارتباطی که حامل های زیادی را در بر می‌گیرد.
●هویت: هویت منبع معنا برای کنشگران است. هویت همچنین آگاهی فرد نسبت به خود است که شرط لازم برای ورود به عرصه تعامل و تبادل در جهان است.
●جهانی شدن: جهانی شدن عبارت است از فرایند فشردگی زمان و مکان که به واسطه آن مردم دنیا کم و بیش به صورتی نسبتاً آگاهانه در جامعه جهانی واحد ادغام می شوند. جهانی شدن درهم تنیدگی فزاینده حوزه اجتماعی در گستره جهانی یا در هم تنیدگی فزاینده فعالیت اجتماعی انسان است.
● پست مدرن: پست مدرن به دوره‌ای اطلاق می‌شود که ما فرایند مدرنیته را گذرانده‌ایم وبه عصر جهانی شدن رسیده‌ایم.
۹-۱ سازماندهی پژوهش:
بخش اول
فصل اول: مبانی و کلیات
فصل دوم: تاریخچه رسانه
فصل سوم: تعریف هویت
بخش دوم
فصل اول: پست مدرنیسم
فصل دوم: بررسی تاثیر شکاف اطلاعاتی ناشی از رسانه در شکنندگی هویت
فصل سوم: تاثیر انواع ایدئولوژیهای خبری ناشی از رسانه در شکنندگی هویت
فصل چهارم: بررسی تاثیر انواع تکنولوژی های جدید و افزایش اطلاعات در شکنندگی هویت

 

برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت tinoz.ir مراجعه کنید.

 

 

 

 

فصل دوم
رسانه

۱-۲ مقدمه
ارتباطات به عنوان یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین نیاز انسان، عرصه ای است که در طول تاریخ، همواره مورد توجه اندیشمندان واقع شده است. به باور بسیاری از جامعه شناسان، عصر ما زمان انحصار رسانه های اطلاعاتی است و در چنبره این انحصار، راهی برای گریز از تاثیرات ناخودآگاه امواج رسانه ای وجود ندارد، امواجی که گویی وجود آدمی را تسخیر می کنند. در فرایند گسترش فناوری اطلاعاتی و رسانه‌ای و تاثیرگذاری آن در تار و پود زندگی مردم و جوامع انسانی، اسارت انسان در حصار زمان از بین رفت، خبرها و اطلاعات، گستره جهانی یافتند و ارتباطات فرهنگی در سطح بسیار وسیع گسترش یافت.
نتیجه تصویری درباره فناوری اطلاعات
بی گمان در مورد همه مسائل جهانی، بزرگترین رسالت اطلاع رسانی بر دوش رسانه های جمعی است. امروز رسانه ها با گسترش مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و سیاسی، هویت انسان معاصر را تحت تاثیر قرار داده اند، به طوری که می توان هویت انسان معاصر را هویت رسانه ای شده نام داد. چنانکه پاستر، در عصر دوم رسانه ها اشاره می کند: «آنچه در نوآوری های فنی مربوط به عصر دوم رسانه ها مهم است، دگرگونی گسترده فرهنگ، هویت فرهنگی و روش جدید ساخته شدن هویت‌هاست.» (پاستر، ۱۳۷۸: ۵۲)
برخی بر این باورند که رسانه های جمعی دارای چنان قدرتی هستند که می توانند نسلی تازه را برای اولین بار در تاریخ انسان پدید آورند. امروزه در عصر انفجار اطلاعات، این حقیقت به اثبات رسیده است که از نظر کارکردهای آموزشی، رسانه ها سهم قابل ملاحظه‌ای را در انتقال میراث‌های فرهنگی و فکری بشر در میان ملل و انسان ها دارا هستند. رسانه ها در فرایند تهاجم فرهنگی و مقابله با آن، جنگ روانی، استعمار ملت ها در امر بازسازی و دستیابی به توسعه یافتگی، وحدت، همبستگی و وفاق ملی، جهت ‌دهی افکار عمومی و هماهنگ سازی نظریات توده مردم و جامعه نسبت به نظام سیاسی، کاربرد موثری دارند.
عصر رسانه ها جهان متکثر پست مدرن را بسیار کوچک کرده و به صورت یک دهکده جهانی درآورده به گونه ای که تصاویر و ایماژهای رسانه ای به طور فزاینده بر دریافت ما از واقعیت سیطره می یابند. در این فصل برآنیم که ابتدا تعریفی از ارتباط و وسایل ارتباط جمعی ارائه دهیم و سپس سیر تحولاتی که رسانه پشت سر گذاشته و کارکردها و انواع رسانه را مطرح کنیم و در پایان جایگاه رسانه را در عصر پسامدرن بیان نمائیم.
۲-۲ تعریف وسایل ارتباط جمعی
واژه ارتباط از ریشه لاتین communis به معنای اشتراک گرفته شده است. این کلمه در زبان فارسی به صورت مصدر عربی باب افتعال به کار می رود که در لغت به معنی پیوند دادن و ربط دادن و به صورت اسم مصدر به معنای بستگی، پیوند، پیوستگی و رابطه کاربرد دارد. (فرهنگ معین، ۱۳۴۲: ۱۸۹).
در مورد تمایز دو واژه ارتباط، یکی به معنای مفرد و دیگری به معنای جمع، محققان عقیده دارند کلمه ارتباطات به صورت مفرد[۱]، نشانگر فرایند و جریانی است که پیام را از منبع یا فرستنده به مقصد یا گیرنده ارسال می کند. اما کلمه ارتباطات به صورت جمع[۲]، به معنای ابزار و وسایل پیام می باشد. در صورتی که قصد پیام دهنده از انتقام پیام برای گیرندگان زیادی مطرح باشد، آن را ارتباط جمعی می گویند.
ارسطو، فیلسوف یونانی نخستین اندیشمندی بود که ۲۳۰۰ سال پیش در زمینه ارتباط سخن گفت. او در کتاب مطالعه معنای بیان که معمولاً آن را مترادف ارتباط می دانند، ارتباط را جستجو برای دست یافتن به وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و امتناع دیگران تعریف می کند. انجمن بین المللی تحقیقات ارتباط جمعی، تعریف زیر را برای ارتباط ارائه داده است:
«منظور از ارتباط روزنامه‌ها، نشریات، مجلات، کتابها، رادیو، تلویزیون، آگهی، ارتباطات دور و پست است. همچنین ارتباط چگونگی تولید و توزیع کالاها و خدمات مختلفی را که وسایل و فعالیت های فوق به عهده دارند و مطالعات و تحقیقات مربوط به عنوان پیام ها و نتایج آثار آن را در بر می گیرد.» (محسنیان راد، ۱۳۷۹: ۴۷-۴۳)
ژوزف تی کلاپر در کتاب تاثیر ارتباط جمعی می گوید: «ارتباط جمعی عبارت است از رساندن اطلاعات، ایده ها و برداشت ها از طریق وسایل ارتباط و دریافت این اطلاعات به وسیله عده زیادی از انسان ها در یک زمان». (رزاقی، ۱۳۸۵: ۱۲-۹)
در وسایل ارتباط جمعی، آگاهی ها، اندیشه ها، افکار، خواسته ها و تمایلات گروهی برای عام فرستاده می‌شود و مورد رد و بدل قرار می گیرد. به طور کلی در یک زمان، انتقال ارتباط در حیطه گسترده و وسیعی از مردم انجام می شود و پیام منتقل می شود. ارتباط جمعی یا عمومی، تعبیر تازه ای است که جامعه شناسان آمریکایی برای مفهوم رسانه توده‌ای[۳] به کار برده اند. این واژه که از ریشه لاتینی[۴] توده تشکیل شده است، از نظر لغوی به معنای ابزارهایی است که از طریق آنها می توان با افرادی نه به طور جداگانه یا با گروه های خاص و همگون، بلکه با جماعت کثیر یا توده‌ای از مردم به طور یکسان دسترسی پیدا کرد. برخی از این وسایل را وسایل ارتباط جمعی، ابزارهای مهم اطلاعاتی یا ابزارهای ارتباط اجتماعی و فنون پخش جمعی می نامند.
هر ارتباط دارای عناصر تشکیل دهنده ای است که شناخت آنها به بررسی کلیت ارتباط یاری می رساند که می توان آنها را به شرح زیر برشمرد:
پیام دهنده یا فرستنده: هر فرد یا گروهی که به منظور اثرگذاری بر خط مشی فرد یا گروهی دیگر اقدام کند، یک پیام دهنده است.

 

 

پیام: پیام دهندگان می کوشند به یاری پیام (کلمه، تصویر، کتابت و …) افکاری را که در سر دارند به ذهن دریافت کنندگان مورد نظرشان منتقل کنند.

رسانه: این عنصر به عنوان مجرای انتقال پیام به مخاطب عمل می کند.

مخاطب: کسی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم پیام را دریافت می کند. دانش، علاقه و آگاهی دریافت کننده پیام از جمله عواملی هستند که بر اثرپذیری آن تاثیر می گذارند.

واکنش: البته هر ارتباطی به انگیزه ی ایجاد نوعی واکنش در مخاطب صورت می گیرد.

رسانه های همگانی به عنوان جزیی از هر ارتباط از جمله ابزار قدرت در جامعه هستند. به عبارت دیگر، ابزار کنترل، مدیریت و نوآوری به شمار می روند و در عین حال می توانند جانشینی برای قوه قهریه محسوب شوند. رسانه‌های همگانی همچنین به عنوان جایگاهی به شمار می روند که از آنجا فرهنگ جریان می یابد و بر شیوه رفتار، نحوه سلوک، هنجارها و سلیقه های عمومی در جامعه اثر می گذارند.
۳-۲ تاریخچه رسانه
مبادله اطلاعات و اندیشه ها بین افراد انسانی از شرایط ضروری زندگی اجتماعی است. برقراری ارتباط بین افراد و گروه ها، مستلزم وسایل خاصی است که به کمک آنها انسان ها بتوانند پیام ها و خواسته های خویش را به یکدیگر منتقل کنند، با محیط زندگی بهتر آشنا شوند، خود را با آن هماهنگ سازند و یا برای بهبود شرایط آن اقدام نمایند. به طور کلی استفاده از وسایل مختلفی که برای بیان اندیشه های انسانی و شناخت محیط زندگی به کار می روند، تابع شرایط و اوضاع و احوال تاریخی جوامع انسانی است. زیرا در هر جامعه به تناسب نیازها و پیشرفت های آن، برای برقراری ارتباط بین افراد و انتقال افکار و اطلاعات وسایل معینی ایجاد می‌شوند. کارشناسان علم ارتباطات معتقدند که در ظهور رسانه های همگانی در طول تاریخ چهار عامل اساسی دخالت داشته اند که عبارتند از:
۱٫ تکنولوژی ۲٫ شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه، ۳٫ مجموعه‌ای از فعالیت ها، کارکردها یا نیازها ۴٫ مردم، به ویژه در قالب سازمان یافته که به صورت گروه‌ها، رده ها و طبقات تجلی می یافتند و از نظر منافع با یکدیگر در تعارض بودند. (مهرداد، ۱۳۷۹: ۱۴)
عکس مرتبط با اقتصاد
بر این مبنا، مارشال مک لوهان تاریخچه ارتباطات را به سه مرحله تقسیم بندی کرده است به طوری که در هر دوره یکی از حواس بشر غلبه داشته است:
۱٫ دوره اول یا کهکشان شفاهی، پیام ها از طریق شنوایی و گوش منتقل می شود. حس غالب شنوایی است و ارتباطات چهره به چهره و صمیمی است و افراد در محیط طبیعی با یکدیگر زندگی می کنند و خود را با نظام اجتماعی خویش، یعنی قبیله ادغام می کنند. وی انتقال دانستنی های این دوره را سینه به سینه می داند.
۲٫ دوره دوم، عصر تمدن بصری یا کهکشان گوتنبرگ است. با پیدایش خط و سپس اختراع صنعت چاپ در این دوره، تجربه و دانستنی ها برای نسلهای بعدی محفوظ می ماند و افراد در مکان خلوت خود به مطالعه می پردازند و رواج مکتب فردگرایی در همین دوره است که به عقیده مک لوهان، انسان از محیط گرم روستایی خارج شده و بدبختی ماشینی بشر آغاز می شود. به این دلیل که ارتباط افراد از طریق نشریات و کتابها به صورت مجزا و بی روح انجام می گیرد.
۳٫ در عصر سوم، کهکشان مارکنی یا تمدن الکترونیک، مجدداً حس شنوایی با اختراع رادیو، باز می گردد و بیان شفاهی دوباره اعتبار می یابد. البته یک تفاوت اساسی با نظام ابتدایی و قبیله ای وجود دارد و آن هم این که این نظام در یک سطح جهانی مطرح است. (رزاقی، ۱۳۸۵: ۵۹ و ۶۰)
در جوامع اولیه که انسان ها در گروه های بسیار کوچک در کنار هم زندگی می کنند، جز زبان و بیان شفاهی وسیله و روش دیگری برای ارتباط موجود نیست. اما به تدریج که محیط زندگی وسعت می یابد یا فاصله ها بیشتر می شوند، انسان هایی که دورتر از هم زندگی می کنند، ناچارند فریادها را بلندتر کنند، از جارچی کمک بگیرند یا طبل به صدا درآورند و یا از آتش و دود و علامات و نشانه ها و نمادهای دیگر بهره برداری کنند. در جوامع بعدی به موازات پیشرفت فرهنگی انسانی، ابتدا خط تجسمی و اندیشه نگار[۵] با تصویرها و شکل های خاص نظیر خط هیروگلیف مصری یا خط چینی و سپس خط صوتی و الفبایی با حروف قراردادی پدید می آیند و افراد می توانند علاوه بر بیان شفاهی، برای انتقال مقاصد خود به دیگران از بیان کتبی نیز استفاده نمایند و با غلبه بر محدودیت های مکانی و زمانی، ارتباطات غیر مستقیم را گسترش دهند. این سیر را می توان با بهره گرفتن از تعبیر توماس بکدال –رسانه شناس و پژوهشگر معروف دانمارکی- بهتر بیان کرد.
به زعم بکدال، تا حدود سالهای ۱۸۰۰ میلادی افراد برای گرفتن اطلاعات چاره ای جز بیرون آمدن از خانه و حضور در مکان های عمومی و عرضه ی اطلاعات و اخبار نداشتند. بنابراین ارتباط در این دوران امری زمانمند و مکانمند جلوه می نمود. (Baekdal,2009) اختراع چاپ در زمینه وسایل ارتباط انسانی، انقلابی بزرگ ایجاد نمود. با تکثیر کتابها علوم و فنون بشری رو به رونق گذارد و با پیدایش و پیشرفت روزنامه‌ها، امکانات فراوانی برای توسعه ارتباطات اجتماعی فراهم گردید. به موازات تحولات اقتصادی و اجتماعی دو قرن اخیر، وسایل فنی جدید نظیر عکس، تلگراف، تلفن، بی سیم، صفحه نوار ضبط صوت و فیلم برای ارتباطات اجتماعی ساخته شد و در نتیجه آن وسایل ارتباط نوین سمعی و بصری چون رادیو و سینما و تلویزیون ایجاد گردیدند که با امکانات تازه‌ای که برای انتقال سریع اخبار و افکار و روش های زندگی در اختیار توده‌های وسیع انسانی در سراسر جهان قرار می دادند، عصر تازه ای در ارتباطات پدید آوردند. (معتمدنژاد، ۱۳۷۱: ۷۰-۶۷)

 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 285
  • 286
  • 287
  • ...
  • 288
  • ...
  • 289
  • 290
  • 291
  • ...
  • 292
  • ...
  • 293
  • 294
  • 295
  • ...
  • 315
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

مجله علمی پژوهشی رهاورد

 آموزش برنامه نویسی
 اسباب بازی طوطی برزیلی
 محتوا آسمان خراش
 رشد فروشگاه آنلاین
 درآمد تضمینی پرریسک
 طراحی منابع آموزشی
 جلوگیری از احساسات منفی
 سوالات قبل ازدواج
 تفاوت عشق و وابستگی
 افزایش وفاداری مشتری
 خرید و فروش دامنه
 ادغام بازاریابی سنتی
 ترس از تغییر در رابطه
 علت سرفه سگدانی
 فروشگاه آنلاین درآمدزا
 نشانه علاقه مردان
 بی اشتهایی سگ
 فروش لوازم الکترونیک دست دوم
 آموزش میجرنی کاربردی
 رشد فروش عکس دیجیتال
 مراقبت توله سگ بی مادر
 سرمایه گذاری طلا و سکه
 اشتباهات روابط عاطفی
 کپشن اینستاگرام جذاب
 عفونت ادراری گربه
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

آخرین مطالب

  • دانلود فایل ها در رابطه با : اسطوره در شعر شاعران ادبیات مقاومت با تکیه بر آثار شهریار، قیصر امین ...
  • بررسی تاثیر کیفیت حسابرس بر مکانیزم کشف تقلب در واحدهای صاحبکار با تاکید بر چرخه عمر شرکت- قسمت ۸
  • بررسی تناسب در آیات و سور در تفسیر المیزان و فی ظلال القرآن- قسمت ۳
  • تاثیر عوامل ژئوپلیتیک بر رژیم حقوقی دریای خزر با تاکید بر خطوط انتقال انرژی- قسمت 12
  • " فایل های دانشگاهی -تحقیق – پروژه – ۵-۲- اعلان سودحسابداری و محتوای اطلاعاتی آن – 1 "
  • بررسی و تحلیل محتوای نرم افزارهای آموزش درس ریاضی موجود در بازار از دیدگاه رویکرد یادگیری فعال و ساخت گرا و اصول طراحی چند رسانه ای ها- قسمت ۹
  • رویکرد قانون تعیین تکلیف ثبتی اراضی و ساختمان های فاقد سند رسمی در حل و فصل اختلافات ملکی- قسمت ۵
  • جایگاه حقوق متهم در قانون آیین دادرسی کیفری جدید۹۳- قسمت ۳
  • رویکرد قانون تعیین تکلیف ثبتی اراضی و ساختمان های فاقد سند رسمی در حل و فصل اختلافات ملکی- قسمت ۸
  • معرفی وشناخت شخصیت های موجود در تاریخ بیهقی، بررسی خصوصیات روحی و روانی آنها به دانشجویان رشته ی ادبیات فارسی و علاقه مندان به آن- قسمت ۳
  • زیست- قسمت ۵
  • تحقیقات انجام شده با موضوع : بررسی تاثیر ۱۶ جلسه تمرینات آب درمانی بر روی کمر درد مزمن سالمندان- ...
  • تأمین اجتماعی و رفاه عمومی از منظر امام خمینی- قسمت 4
  • نقش وارزش اثباتی قسم درحقوق کیفری با فقه جزایی- قسمت ۲
  • مطالعه تطبیقی سیاست کیفری ایران وحقوق جزای بین الملل درقبال تطهیرپول های نامشروع (پول شویی)- قسمت ۱۵
  • بررسي تأثیر غلظت¬های مختلف ازت و نسبت¬هاي نيترات به آمونيوم روی خصوصیات مورفوفیزیولوژیکی هميشه بهار- قسمت 47
  • ارزیابی میزان مس، روی و منگنز در سرم، کبد و استخوان موشهای صحرایی نر تغذیه شده با نان غنی شده با آهن و بررسی ارتباط آنها با شاخص های استرس اکسیداتیو- قسمت ۷
  • شیوه-های-جبران-خسارت-وارده-بر-زبان-از-دیدگاه-پزشکی-قانونی-،-فقه-و-حقوق- قسمت ۱۱
  • ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی با موضوع روابط ایران و روسیه در زمینه توسعه انرژی اتمی در ...
  • " دانلود فایل های دانشگاهی | قسمت 19 – 8 "
  • مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها – ۲-۴- انواع مداخلات مبتنی بر ذهن آگاهی – 4
  • زیست- قسمت ۴- قسمت 2
  • اولویت بندی شاخصهای ارتباط دانشگاه-صنعت-دولت با استفاده از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی- قسمت 13
  • بررسی پیرنگ در داستان¬های مثنوی معنوی- قسمت ۴
  • تأثير هشت هفته تمرين هوازي و رژيم غذايي كاهش وزن بر نیمرخ لیپیدی خون و آدیپونکتین زنان غيرفعال ميانسال- قسمت 22
  • شناسایی و تبیین کدهای بومی اخلاقی برای مدیران بیمارستانی- قسمت ۸
  • بررسی تاثیر شیوه های مالی بر میزان سودآوری شرکت های پذیرفته شده بورس اوراق بهادار تهران- قسمت ۱۶
  • پایان نامه های کارشناسی ارشد درباره :طراحی الگوی مؤلفه‌های فطری مشتری‌مداری از دیدگاه اسلام- فایل ۱۵
  • ارزیابی انتقادی اندیشه سیاسی مکتب تفکیک- قسمت ۷
  • روابط علی – ساختاری راهبردهای شناختی تنظیم هیجان، روان نژندگرایی و برونگرایی با نشانه های افسردگی، اضطراب منتشر، وسواس فکری – عملی و پانیک در جمعیت غیربالینی- قسمت ۳

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان